موضوع ومسایل علم کلام

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موضوع ومسایل علم کلام

موضوع علم کلام
در مورد موضوع علم کلام اقوالی است که به اختصار چنین اند:
1-هستی به طور مطلق(موجود به ماهو موجود)
2_معرفت هایی که در طریق اثبات عقاید دینی قرار می گیرند
3-ذات و صفات خداوند
4-وجود خداوند و وجود ممکنات از جهت وابستگی آنها به خداوند
5-عقاید ایمانی
7-اصول دین و عقاید اسلامی
8-اوضاع شریعت
مادر صدد نقدوبررسی نیستیم و غرض ذکرموضوعات علم کلام است و یادآور می شویم که خواجه نصیرالدین طوسی موضوع علم کلام را امور متعدد دانسته و جهت جامع آنهارا انتساب آنها به مبدا واحد (اعتقاد به خداوند)برشمرده است.ولی برخی دیگر از جمله شهید مطهری جهت وحدت مسایل علم کلام را وحدت در غرض وهدف دانسته اند.
مسایل علم کلام
مسایل علم کلام را می توان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرد مسایل اصلی آن دسته از مسایل کلامی آند که از عقاید دینی محسوب می شوند وتبیین،اثبات ودفاع از آنها بر عهده علم کلام است بحث های مربوط به خداشناسی ونبوت ومعاد وامامت از این دسته اند و مسایل فرعی آن دسته از مسایل کلامی اند که برای تبیین واثبات ودفاع از مسایل نوع نخست مورد بحث واقع می شوند عموم بحث های فلسفی که در متون کلامی مطرح شده اند از این دسته اند این مسایل را مبادی علم کلام نیز نامند.

[=B Lotus][=Times New Roman]کلام

[=Times New Roman][=B Lotus]یكي از علوم كه از دير زمان در جهان مورد توجه بوده و در ميان علوم اسلامي جايگاه ويژه[=B Lotus]‎[=B Lotus]اي دارد، دانش علم كلام است كه در اين نوشتار، به معرفي مختصر آن مي پردازيم:
[=B Lotus][=Times New Roman]تعريف

[=B Lotus][=Times New Roman][=B Lotus][=Times New Roman]علم کلام یکی ازعلوم اسلامی است که درباره عقایداسلامی یعنی آنچه ازنظراسلام باید به آنهااعتقاد داشت، بحث می کند،درباره آن توضیح می دهدوبرای اثبات آن عقاید با دلایل عقلی ونقلی (آیات وروایات) استدلال می­کند، ازآن هادفاع می کند[=B Lotus][=Times New Roman][1][=Times New Roman][=B Lotus].
[=Times New Roman][=B Lotus]در اين فصل به بررسي و نقد نمونه‌هايي از تعريف علم كلام پرداخته و جامع‌ترين تعريف را يادآور مي‌شويم.
[=Times New Roman][=B Lotus]ابن خلدون در تعريف علم كلام گفته است: «[=B Badr]هُوَ عِلمٌ يتضمن الاحتجاج عن العقائد الايمانية بالادلة العقلية و الردِّ علي المبتدعة المنحرفين في الاعتقادات عن مذاهب السّلف و اهل السّنّة[=B Lotus]»:[=B Lotus][=Times New Roman][2]
[=B Lotus][=Times New Roman]علم كلام متكفل احتجاج و اقامة دلايل عقلي بر عقائد ديني و ردّ بدعت گذاران و منحرفان از روش‌هاي پيشينيان و اهل سنّت در اعتقادات مي‌باشد.
[=B Lotus][=Times New Roman]علم كلام علمي است كه پيرامون اصول عقايد يا اصول دين بحث مي‌كند و به همين جهت آن را علم اصول دين و علم اصول عقايد نيز مي‌نامند. اين تعريف از طريق بيان موضوع علم كلام است و كمال‌الدين ابن‌ميثم بحراني (متوفاي/679) آن را يادآور شده است[=B Lotus][=Times New Roman][3][=Times New Roman][=B Lotus].
[=B Lotus][=Times New Roman]علم كلام دربارة ذات و صفات و افعال خداوند بحث مي‌كند و به همين جهت آن را علم توحيد و صفات نيز ناميده‌اند. اين تعريف از آنِ كساني است كه موضوع علم كلام را ذات و صفات و افعال الهي دانسته‌اند[=B Lotus][=Times New Roman][4][=Times New Roman][=B Lotus].
[=B Lotus][=Times New Roman]يكي از تعاريفي كه ميرسيد شريف در كتاب «تعريفات» براي كلام نقل نموده است اين است كه علم كلام علمي است كه پيرامون اموري بحث مي‌كند كه معاد ومسائل مربوط به آن مانند بهشت و دوزخ، صراط و ميزان، ثواب و عقاب، دانسته مي‌شود[=B Lotus][=Times New Roman][5][=B Lotus][=Times New Roman]، جامع نبودن اين تعريف كاملاً آشكار است.
[=Times New Roman][=B Lotus]قاضي عضدالدين ايجي علم كلام را چنين تعريف كرده است: «[=B Badr]هو علم يقتدر معه علي اثبات العقائد الدينية بايراد الحجج و دفع الشُّبه[=B Lotus][=Times New Roman]»[=Times New Roman][6][=Times New Roman] علم كلام علمي است كه به واسطة آن انسان بر اثبات عقايد ديني بر پاية استدلال توانا مي‌گردد[=Times New Roman].
[=Times New Roman][=B Lotus]سعدالدين تفتازاني در تعريف علم كلام گفته است: «[=B Badr]انَّه العلم بالقواعد الشرعية الاعتقادية المكتسب من ادلَّتها اليقينية[=B Lotus][=Times New Roman]»[=Times New Roman][7][=Times New Roman]، علم كلام عبارت است از علم به قواعد شرعي اعتقادي كه از طريق دلايل يقيني به دست مي‌آيد.
[=B Lotus][=Times New Roman]استاد شهيد مطهري در تعريف علم كلام گفته است: «علم كلام علمي است كه دربارة عقايد اسلامي يعني آنچه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت بحث مي‌كند به اين نحو كه آنها را توضيح مي‌دهد و دربارة آنها استدلال مي‌كند و از آنها دفاع مي‌نمايد»[=Times New Roman][8][=Times New Roman].[=Times New Roman][=B Lotus]برتري اين تعريف نسبت به تعريف‌هاي گذشته (در عين اينكه جهات حسن همة آنها را داراست) اين است كه توضيح و تبيين عقايد اسلامي را نيز از وظايف كلام و متكلم دانسته است؛ زيرا چه بسا منشأ شبهات و اعتراضات مخالفان عقايد تفسيرهاي نادرست آنان از عقايد و مفاهيم ديني مي‌باشد، چنانكه مثلاً ماركسيست‌ها كه دين را ابزاري در دست استثمارگران معرفي كرده‌اند، مفاهيمي نظير زهد و صبر را به گونه‌اي نادرست تفسير نموده گفته‌اند: اينگونه اصول ديني، مانع قيام و خروش توده‌هاي مستضعف بر عليه استثمارگران است و بر اين اساس دين را عامل تخدير دانسته‌اند.
[=B Lotus][=Times New Roman]بديهي است راه دفاع از دين و پاسخگوئي به اين قبيل شبهات، توضيح و تفسير صحيح مفاهيم و عقايد ديني است؛ بدين جهت ما نيز همين تعريف را برگزيده و در قالب عبارت‌هاي ذيل بيان مي‌نماييم:
[=Times New Roman][=B Lotus]علم كلام، علمي است كه اصول و عقايد ديني را تبيين نموده و با استفاده از روش‌هاي مختلف استدلال به اثبات آنها و پاسخگوئي به شبهات و اعتراضات مخالفان مي‌پردازد. وجه امتياز اين تعريف نسبت به تعريف مرحوم مطهري علاوه بر مختصر بودن آن اين است كه به كلام اسلامي اختصاص ندارد. (9)

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus]حنا الفاخوری، [=B Lotus]تاريخ فلسفه در جهان اسلامي: جلد 1، صفحه 144

[=Times New Roman][2][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus] ابن خلدون، عبدالرحمان، مق[=B Lotus]دمة ابن خلدون، صفحه 458

[=Times New Roman][3][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus] حسینی، احمد،[=B Lotus] قواعد المرام: مقدمة كتاب

[=Times New Roman][4][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus] مير سيد شريف نيز اين تعريف را يادآور شده است ليكن قيد «و احوال الممكنات من المبدأ والمعاد» و «قيد علي قانون الاسلام» را نيز به آن افزوده است. (التعريفات: ط تهران، ناصر خسرو، صفحه 80[=B Lotus] )

[=Times New Roman][5][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus] جرجانی، میر سید شریف،[=B Lotus] التعريفات، صفحه 80

[=Times New Roman][6][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus]ایجی، قاضی عضدالدین، [=B Lotus]المواقف: صفحه 7

[=Times New Roman][7][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus]تفتازانی، سعدالدین، [=B Lotus]شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 165

[=Times New Roman][8][=Times New Roman]-[=Times New Roman][=B Lotus]مطهری، مرتضی، [=B Lotus]آشنايي با علوم اسلامي: كلام، عرفان، درس اوّل.
[=Times New Roman][=B Lotus]9. اقتباس از مقدمۀ فصل اول رسالۀ بررسی اندیشه های کلامی استاد فرزانه جوادی آملی، پژوهشی از صدیق.

با سلام و تشکر از مطرح کردن این موضوع، خواستم بدانم این "رسالۀ بررسی اندیشه های کلامی استاد فرزانه جوادی آملی" را کجا می توانم مطالعه کنم؟

محاور;72458 نوشت:
مطرح کردن این موضوع، خواستم بدانم این "رسالۀ بررسی اندیشه های کلامی استاد فرزانه جوادی آملی" را کجا می توانم مطالعه کنم؟

با سلام

منظورتان اين است كه براي خريد به كجا مراجعه نماييد ؟؟؟

يا براي مطالعه ؟؟؟

كتابهاي استاد جوادي را معمولا كتاب فروشي ها و اكثر كتاب خانه ها در شهرها دارند

در صورت عدم دست يابي به سايت ايشان مراجعه نموده و يا با مركز انتشارات اسراء كه كتابهاي ايشان را معمولا اين مركز چاپ مي كند تماس بگيريد تا براي تان بفرستند

با سلام
وقت همگی به خیر
چند تا موضوع بود می خواستم به بحث گذاشته بشه که ان شاءالله بیشتر ازش سر در بیارم

[="blue"]یکی اینکه اصل علیت رو آیا میشه اثبات کرد ؟[/]

[="seagreen"]یه بحث دیگه اینکه چرا علمای کلام میگن خالقیت قبل از رازقیت هست ؟
خوب همون حیاتی که خداوند به انسان عنایت فرمودند رزقی از طرف خداوند بوده . یعنی شاید بتونیم بگیم توام با هم بودن یا اینکه رازقیت قبل از خالقیت بوده چون رزقی ( یعنی حیاتی ) داده شده بعد خلقتی ایجاد شده[/]

[="rgb(46, 139, 87)"][="darkorchid"]فرق فلسفه با کلامی که در بخش توحید بررسی میشه چی هست ؟ چون در هر دو در اثبات مفاهیم فقط به عقل استناد می کنند و نقل درش نیست . یعنی منظورم اینه که فلاسفه و متکلمین تفاوتی در کارشون دارن ؟ چون در هر دو عقل پایه و معیار هست .[/][/]

[="sienna"]و سوال تقریبا آخر هم اینکه : یه بیان فلسفی میگه :معطی شی نمی تونه فاقد شیء باشه .
یه سوال پیش می آد . معمولا گفته میشه روح آدمی ابعادی داره : عقل و غضب و شهوت
علم و غضب رو می تونیم بگیم معطی یعنی خداوند دارنده هست اما در مورد شهوت این مسئله فلسفی بالا چطور بررسی میشه ؟[/]

پیشاپیش ممنون میشم از مشارکت بزرگواران
در پناه حق باشید

روشنا;265369 نوشت:
با سلام
وقت همگی به خیر
چند تا موضوع بود می خواستم به بحث گذاشته بشه که ان شاءالله بیشتر ازش سر در بیارم

یکی اینکه اصل علیت رو آیا میشه اثبات کرد ؟

یه بحث دیگه اینکه چرا علمای کلام میگن خالقیت قبل از رازقیت هست ؟
خوب همون حیاتی که خداوند به انسان عنایت فرمودند رزقی از طرف خداوند بوده . یعنی شاید بتونیم بگیم توام با هم بودن یا اینکه رازقیت قبل از خالقیت بوده چون رزقی ( یعنی حیاتی ) داده شده بعد خلقتی ایجاد شده

[="rgb(46, 139, 87)"]فرق فلسفه با کلامی که در بخش توحید بررسی میشه چی هست ؟ چون در هر دو در اثبات مفاهیم فقط به عقل استناد می کنند و نقل درش نیست . یعنی منظورم اینه که فلاسفه و متکلمین تفاوتی در کارشون دارن ؟ چون در هر دو عقل پایه و معیار هست .[/]

و سوال تقریبا آخر هم اینکه : یه بیان فلسفی میگه :معطی شی نمی تونه فاقد شیء باشه .
یه سوال پیش می آد . معمولا گفته میشه روح آدمی ابعادی داره : عقل و غضب و شهوت
علم و غضب رو می تونیم بگیم معطی یعنی خداوند دارنده هست اما در مورد شهوت این مسئله فلسفی بالا چطور بررسی میشه ؟

پیشاپیش ممنون میشم از مشارکت بزرگواران
در پناه حق باشید


با سلام
سوال اول:آیا اصل علیت رو آیا میشه اثبات کرد ؟
جواب:اصل علیت عبارت است از قضیه اى كه دلالت بر نیازمندى معلول به علت دارد و لازمه اش این است كه معلول بدون علت تحقق نیابد این مطلب را مى توان در قالب قضیه حقیقیه به این شكل بیان كرد هر معلولى محتاج به علت است و مفاد آن این است كه هرگاه معلولى در خارج تحقق یابد نیازمند به علت خواهد بود و هیچ موجودى نیست كه وصف معلولیت را داشته باشد و بدون علت بوجود آمده باشد پس وجود معلول كاشف از این است كه علتى آن را بوجود آورده است.

این قضیه از قضایاى تحلیلى است و مفهوم محمول آن از مفهوم موضوعش بدست مى آید زیرا مفهوم معلول چنانكه توضیح داده شد عبارت است از موجودى كه وجود آن متوقف بر موجود دیگر و نیازمند به آن باشد پس مفهوم موضوع معلول مشتمل بر معناى احتیاج و توقف و نیاز به علت است كه محمول قضیه مزبور را تشكیل مى دهد و از این روى از بدیهیات اولیه و بى نیاز از هر گونه دلیل و برهانى است و صرف تصور موضوع و محمول براى تصدیق به آن كفایت مى كند. اما این قضیه دلالتى بر وجود معلول در خارج ندارد و به استناد آن نمى توان اثبات كرد كه در جهان هستى موجود نیازمند به علت وجود دارد زیرا قضیه حقیقیه در حكم قضیه شرطیه است و بخودى خود نمى تواند وجود موضوعش را در خارج اثبات كند و بیش از این دلالتى ندارد كه اگر موجودى به وصف معلولیت تحقق یافت ناچار علتى خواهد داشت. (برای مطالعه بیشتر به آموزش فلسفه آیه الله مصباح مراجعه شود)منبع : سایت طهور دانش

سوال دوم:اینکه چرا علمای کلام میگن خالقیت قبل از رازقیت هست ؟
جواب:این که گفته شده است خالقیت مقدم بر رازقیت است یک نوع تقدم رتبی است نه تقدم زمانی بدین معنا که تا خلقی نباشد رزقی معنا پیدا نمی کند آگر چه این دو زمانا توءمان باشند.
برای مثال و تقریب به ذهن تقدم رتبی به مثالی تمسک می کنیم :
هنگامی که شما با دست دستگیره در را می چرخانید ابتدا دست شما حرکت می کند یا دستگیره در؟ اگر خوب دقت کنید هر دو زمانا با هم توءمان است اما دست شما از لحاظ علت بودن مقدم است .
خالقیت و رازقیت، دو صفت جداناپذیر خداوند است
"هل من خلق غیر اللّه یرزقکم من السماء و الأرض"(فاطر 3)
از این که در آیه شریفه، خالقى که روزى دهنده نباشد، نفى شده است; به دست مى آید که میان دو صفت «خالقیت» و «رازقیت» ارتباط ناگسستنى وجود دارد و ممکن نیست خدایى خالق باشد; ولى رازق نباشد.

سوال سوم:فرق فلسفه با کلامی که در بخش توحید بررسی میشه چی هست ؟
جواب:گرچه علم کلام و فلسفه الهی، هر دو بر مبنای استدلال عقلی استوار گردیده‌اند، ولی تفاوتهایی میان آنها وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می‌شود:

تفاوت از جهت موضوع بحث، به این معنا که موضوع بحث در علم کلام، عقاید دینی است، ولی موضوع بحث در فلسفه، مطلق وجود از آن جهت که موجود است است.
تفاوت از جهت روش، به این معنا که فیلسوف، بدون پیش فرض، به بحث و بررسی یافته‌های عقلی پیرامون نظام هستی می‌پردازد، ولی متکلم، چهارچوب معینی را در زمینه عقاید و باورهای دینی در نظر می‌گیرد و تلاش می‌کند در پرتو عقل و نقل، اصول مورد نظر را به اثبات برساند.
تفاوت از جهت نوع دلایل، به این معنا که فیلسوف، تنها از دلایل عقلی بهره می‌جوید، ولی متکلم برای اثبات اصولی مانند اثبات وجود خدا و توحید و اثبات نبوت، از دلایل عقلی استفاده می‌کند، و در زمینه اثبات اصولی دیگر مانند امامت، معاد و غیره، هم از دلایل عقلی و هم از دلایل نقلی بهره مند می‌گردد.

اما این که هر دو گروه از مواد استدلال عقلی برای اثبات خدا مدد می جویند درست است اما نوع استدلال و روش استدلال آنها برای اثبات وجود خدا متفاوت است مثلا در فلسفه از وجود و وجوب وجود خدا بحث می کنند اما در کلام از براهینی مانند خلق و نظم سخن به میان می آید
البته نا گفته نماند که امروزه دیوار بین فلسفه و کلام ، تا حدودی در میان علمای شیعه برداشته شده ؛ لذا بسیار به نوشته هایی برخورد می کنیم که از جهاتی کلامی و جهاتی دیگر فلسفی اند. امروزه این گونه نوشتارها را کلام فلسفی می گویند.این سبک یا مکتب فکری از زمان خواجه نصیرالدین طوسی آغاز شده و در ملاصدرا رشد یافته و در علّامه طباطبایی و امام خمینی (ره) به اوج خود رسیده است. و شاگردان ایشان همچون شهید مطهری ، علّامه حسن زاده آملی و آیة الله جوادی آملی و استاد شجاعی و ... ادامه دهندگان همین راه بوده اند.

سوال آخر:معطی شی نمی تونه فاقد شیء باشه .
یه سوال پیش می آد . معمولا گفته میشه روح آدمی ابعادی داره : عقل و غضب و شهوت
علم و غضب رو می تونیم بگیم معطی یعنی خداوند دارنده هست اما در مورد شهوت این مسئله فلسفی بالا چطور بررسی میشه ؟

جواب:قاعده معطی فاقد نمی تواند باشد در کمالات وجودی جاری است بدین معنی که هر کمالی که از کمالات نوع به حساب آید این قاعده در آن جاری است اما برخی از کمالات کمال یک نوع خاص از یک ماهیت است و برای تمامی موجودات کمال به حساب نمی آید مثلا دست داشتن برای انسان کمال به حساب می آید و برای مراتب دیگر کمال نیست.گاهی برخی از کمالات یک شی برای او کمال و برای دیگران نقص است و گاها ناشی از یک نوع نقصی است که در آن نوع می باشد و آن کمال رفع این نقص و نیاز است مانند شهوت در انسان و حیوان.و لازمه ماهیت آن نوع است.
پس جایگاه قاعده را باید شناخت.به تعبیر دیگر باید گفت : معطی هر کمال وجودی فاقد آن نمی تواند بود. و شهوت از کمالات وجودی نیست

علامه طباطبايي در كتاب الميزان مي‌نويسد كه:
«اين قسم از عدم (عدم ملكه) شر است و در امور مادي پيدا مي‌شود و منشأ آن هم قصوري است كه در استعداد ماديات است كه البته اين قصور در همه به يك پايه نيست، بلكه مراتب مختلفي دارد منظور اين است كه منشأ اين گونه عدم‌ها كه شرند منبع فيض وجود يعني ذات باري ‌تعالي نيست و نمي‌شود آنها را به ساحت او نسبت داد چون علت عدم چيزي است مانند خود آن عدم پس آن چيزي كه در اين گونه امور توام با شر مورد تعلق كلمه ايجاد الهي قرار مي‌گيرد و قضاي الهي هم شامل آن مي‌شود آن مقداري است كه وجود به خود گرفته است(
ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، ص 256)

التماس دعا

موضوع قفل شده است