جمع بندی مسیر اشتباه در تحصیل

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مسیر اشتباه در تحصیل
سلام خدمت اساتید محترم ،شرمنده که وقتتان را میگرم. من پسری درسخوان بودم که همیشه معلمان و مدیران از من تعریف میکردند و من هم از درس خواندن لذت میبردم و در کنار ان وظایف دینی ام را نیز انجام میدادم ،و همواره در این دو زمینه مورد تحسین قرار می گفتم،،،تا اینکه زمان انتخاب رشته ام فرا رسید و بر خلاف میل خودم و به اصرار شدید پدرم به رشته ای رفتم که ذره ای به آن علاقه نداشتم ،و بخاطر همین من مجبور شدم سختی های زیادی بدون میل خودم تحمل کنم(مثلا من باید توی یه شهر دیگه و توی یه خونه کوچیک و تک و تنها زندگی میکردم و...) و چون علاقه نداشتم نمی تونستم درس بخونم (اصلا نمی تونستم تند خوانی کنم ،و باید کلمه کلمه میخوندم ،چونکه همیشه بغض داشتم) و همین عزت نفس منو پایین می آوُرد .اما من الان هم احساس بی ارزشی میکنم و همش احساس میکنم که من از نعمت هوشی که خدا بهم داده درست استفاده نکردم و احساس میکنم خدا از من ناخشنود هست و من باید مثل نه سال قبل درس میخوندم و تو ذهنم یکی بهم میگه که تو می تونستی به بهترین شرایط دنیایی برسی (مثلا اینکه تو می تونستی بهترین ماشین و بهترین خونه رو بهترین همسری که دلت میخواست رو داشته باشی و میگه که اینا حق تو بوده)،من هنوز خداوند رو عبادت میکنم اما این ها آنچنان تاثیری بر من میزارن و منو نا امید میکنند که گاهی احساس میکنم خدا هم از من به شدت متنفّره ، و خیلی هم افسرده میشم ،من همش احساس میکنم از خودم درست استفاده نکردم . من از شما درخواست میکنم که راهنماییم کنید ،که به شدت نیازمند کمکم.    
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد همدل
در ابتدا چقدر خوب می شد که شما به رشته ای که در حال حاضر مشغول به تحصیل در آن هستید و آن را به اصرار پدرتان انتخاب نموده اید و همچنین به مرحله ای که در آن از لحاظ سطح تحصیلی قرار دارید و نیز به رشته ای که به آن علاقه مند بودید و دوست داشتید آن ر انتخاب می کردید، اشاره می کردید تا ما متوجه ابعاد و سایر جوانب مسئله می شدیم و بهتر راهنمایی تان می کردیم. البته اگرچه شما در انتخاب رشته کاملاً آزاد و مختار بوده اید و در برابر اصرارهای پدرتان حق اعتراض داشته اید و می توانستید محترمانه از منطق خود دفاع کنید تا مسیر تحصیلی تان را به درستی انتخاب کنید، اما در حال حاضر نیز برای پیگیری اهداف متعالی زندگی تان خیلی دیر نیست.
به هر حال، اگر قصد موفقیت در امر تحصیل، کار و زندگی تان را دارید باید بدانید که هيچگاه براي شروعي دوباره دير نيست. به قول معروف: «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است» و يا «جلوي ضرر را هر وقت بگيري منفعته!» پس ناامیدی و افکار دلسردکننده را کنار بگذارید و از لحظه لحظه زندگی تان برای موفقیت و فتح قله های ترقی تلاش کنید.   در ادامه با اطلاعات تکمیلی که در اختیارمان قرار خواهید داد، در این موضوع بیشتر باهم گفتگو خواهیم کرد.  
سلام علیکم ،خسته نباشید و خدا قوّت. رشته ای که من در حال تحصیل در اونم رشته تجربی هست (به اصرار پدر انتخاب کردم) و کلاس دوازدهم هستم ،یه نکته رو اضافه میکنم ، و اونم اینه که من در سال های قبل هیچ کم کاری نکردم و حتی شاگرد اول هم شدم ،اما نمیدونم چرا تجربی رو دوس ندارم. و رشته ای که دوس داشتم تحصیلاتم رو داخلش ادامه بدم رشته ریاضی بود ،چون به علوم هوافضا خیلی علاقه داشتم (فقط بخاطر همین).
مهدی اکبری حیاتی said in سلام علیکم ،خسته نباشید و خدا
سلام علیکم ،خسته نباشید و خدا قوّت. رشته ای که من در حال تحصیل در اونم رشته تجربی هست (به اصرار پدر انتخاب کردم) و کلاس دوازدهم هستم ،یه نکته رو اضافه میکنم ، و اونم اینه که من در سال های قبل هیچ کم کاری نکردم و حتی شاگرد اول هم شدم ،اما نمیدونم چرا تجربی رو دوس ندارم. و رشته ای که دوس داشتم تحصیلاتم رو داخلش ادامه بدم رشته ریاضی بود ،چون به علوم هوافضا خیلی علاقه داشتم (فقط بخاطر همین).
بدون تردید هرکسی بر طبق کشش‌های درونی خود به رشته ای خاص علاقه نشان می دهد و در آن استعداد دارد، بنابراین اگر شخص با زور و اجبار و تحمیل والدین به رشته ای غیر مورد علاقه برود، طبیعتاً نمی تواند در آن موفق باشد و احساس خوشبختی کند.   در یکی از جلسات مشاوره خانم دندانپزشکی به خاطر مشکلاتی چون بد حالی، برای مشاوره و رواندرمانی مراجعه کرده بود، می گفت: «من به اجبار پدرم وارد رشته دندانپزشکی شدم، با اینکه کارم خوب است و درآمد عالی دارم، اما هیچ وقت احساس خوشبختی نکرده ام، چون وقتی بیمار دهانش را باز می کند من اوقم می گیرد».   به هر حال شما نیز باید خودتان و یا افرادی که روی پدرتان تان نفوذ دارند با ایشان صحبت کنید و وی را قانع کنید که باهم نزد یک مشاور بروید و حرف تخصصی او را ملاک عمل قرار دهید.
جمع بندی پرسش: من پسری درسخوان بودم که همیشه معلمان و مدیران از من تعریف می کردند و من هم از درس خواندن لذت می بردم و در کنار آن وظایف دینی ام را نیز انجام می دادم تا اینکه زمان انتخاب رشته ام فرا رسید و بر خلاف میل خودم که به رشته ریاضی علاقه داشتم و به اصرار شدید پدرم به رشته تجربی رفتم که ذره ای به آن علاقه نداشتم، به خاطر همین مجبور شدم سختی های زیادی بدون میل خودم تحمل کنم (مثلاً من باید در شهر دیگری در خونه کوچیک و تنها زندگی می کردم و...) و چون علاقه نداشتم نمی تونستم درس بخونم و همین عزت نفس من رو پایین می آوُرد. من الان احساس بی ارزشی و افسردگی می کنم و همش احساس می کنم که از نعمت هوشی که خدا داده درست استفاده نکردم و احساس می کنم خدا از من ناخشنود هست. لطفاً کمکم کنید؟ پاسخ: احساسات ناخوشایند شما را از این جریان درک می کنیم و خوشحالیم که برای حل مسئله راه مشاوره را برگزیده اید؛ لذا ما نیز سعی خواهیم کرد با در اختیار قرار دادن اطلاعات لازم، کمک مناسبی به شما ارائه کنیم. متأسفانه بسیاری از خانواده ها به دلیل نگرانی از اشتغال و آینده فرزندانشان و اینکه رشته تجربی در ظاهر بازار کار و درآمد بالایی دارد به غلط زمینۀ تحصیل و گرایش فرزندانشان را به رشته تجربی فراهم می کنند و آنها را عمدتاً به سمت انتخاب رشته پزشکی که نسبت به سایر رشته ها درآمد بالا و جذابیت بیشتری دارد، سوق می دهد. برخی والدین نیز آرزوهای خویش را در فرزندانشان جستجو می کنند؛ پدری را تصور کنید که در جوانی آرزوی پزشک شدن را در سر داشته و به هر دلیل به آن نرسیده، پس تمام همت خویش را در جهت پزشک شدن فرزندش به کار می گیرد؛ حتی اگر لازم باشد به زور و اجبار هم متوسل می شود.  پدر و مادری که از سر دلسوزی و یا چشم و هم چشمی با دوستان و آشنایان و یا هر علت دیگری، فرزندان خویش را بالاجبار وارد مسیری می کنند که انتهای آن پشیمانی محض است؛ حال اگر فرزند که بر اثر حیا و اطاعت از والدین، مجبور به پذیرش امر آنان شده، در زمانی مناسب مسیر درست را انتخاب نکند، این پشیمانی و حسرت تا آخر عمر همراه او خواهد بود؛ حتی اگر به درآمد قابل توجهی نیز دست یابد. در یکی از جلسات مشاوره خانم دندانپزشکی به خاطر مشکلاتی چون بد حالی، برای مشاوره و رواندرمانی مراجعه کرده بود، می گفت: «من به اجبار پدرم وارد رشته دندانپزشکی شدم، با اینکه کارم خوب است و درآمد عالی دارم، اما هیچ وقت احساس خوشبختی نکرده ام، چون وقتی بیمار دهانش را باز می کند من اوقم می گیرد». بدون تردید، هرکس بر طبق کشش های درونی خود به رشته ای خاص علاقه نشان می دهد و در آن استعداد دارد، بنابراین اگر شخص با زور و اجبار و تحمیل والدین به رشته ای غیر مورد علاقه برود، طبیعتاً نمی تواند در آن موفق باشد و احساس خوشبختی کند. در هر صورت، اگرچه شما در انتخاب رشته کاملاً آزاد و مختار بوده اید و در برابر اصرارهای پدرتان حق اعتراض داشته اید و می توانستید محترمانه از منطق خود دفاع کنید تا مسیر تحصیلی تان را به درستی و براساس استعداد و علایق خویش انتخاب کنید، اما در حال حاضر نیز از آنجا که هنوز وارد دانشگاه نشده اید برای پیگیری اهداف متعالی زندگی تان خیلی دیر نیست. به هر حال، اگر قصد موفقیت در امر تحصیل، کار و زندگی تان را دارید باید بدانید که هیچگاه برای شروعی دوباره دیر نیست. به قول معروف: «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است» و یا «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعته!» پس ناامیدی و افکار دلسردکننده را کنار بگذارید و از لحظه لحظه زندگی تان برای موفقیت و فتح قله های ترقی تلاش کنید. در حال حاضر شما باید خودتان و یا افرادی که روی پدرتان نفوذ دارند و پدرتان به سخن آنان بها می دهد، صحبت کنید و وی را قانع کنید که باهم نزد یک مشاور بروید و حرف تخصصی او را ملاک عمل قرار دهید تا رشته تحصیلی خود را به درستی انتخاب کنید.  
موضوع قفل شده است