جمع بندی مسلمان بودن اهل سنت

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مسلمان بودن اهل سنت

با عرض سلام وادب با توجه به ایه الیوم اکملت لکم دینکم .....یعنی کامل شدن دین با امامت وقبولی ان می توان اهل سنت را مسلمان نامید چون طبق ایه دین با امامت وولایت کامل می شود در حالی که اهل سنت از این نعمت محروم هستند وامامت را قبول ندارند.تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1) اسلام در لغت به معناى انقياد و تسليم و به شخص مطيع و فرمانبر، در لغت مسلم و يا مسلمان مى گويند.[1] آنچه مورد اتفاق فرق اسلامی است و روایات متعددی نیز دلالت بر آن دارد، آن است که تحقق نخستین مرتبه ی اسلام با گفتن شهادتين: «لااله الا الله و محمدرسول الله»، بر زبان محقق می گردد و با این امر جان و مال و ناموس فرد حفظ می گردد که شيعه و سنّى در این امر اتفاق نظر دارند.[2]

همچنان که قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً »؛[3]اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه در راه خدا بيرون مى ‏رويد بررسى كنيد و به كسى كه براى شما تظاهر به اسلام مى‏ نمايد نگوييد كه تو مؤمن نيستى...

که در این آیه ی شریفه صرف بیان شهادتین محقِّق اسلام بوده؛‌و لو اینکه شخص در باطن اعتقادی بدان نداشته باشد. بنابراین در تحقق اسلام اقرار ظاهری به اصول دین(توحید و نبوت و معاد)، کفایت نموده و احکام ظاهری اسلام در مورد وی جاری می گردد.

اما در مراتب بالاتر از اقرار ظاهری، پذیرش و باور باطنی قرار دارد که شخص با دل و جان حقیقت و معارف اسلام و آنچه خداوند متعال نازل نموده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تبیین نموده را می پذیرد، که بر این مرتبه، مرتبه ی ایمان اطلاق می گردد، که البته خود امری دارای مراتب متعدد است. قرآن کریم در بیان حال اعرابی که تنها به حسب ظاهر اعتراف به اسلام نمودند و مدعی ایمان بودند می فرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ‏تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لايَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏؛‌إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ‏يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ‏»؛ عرب‏هاى باديه‏ نشين گفتند:«ايمان آورده‏ايم». بگو: «شما ايمان نياورده ‏ايد، ولى بگوئيد اسلام آورده‏ ايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است؛ و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد، چيزى از پاداش كارهاى شما را فروگذار نمى‏ كند، خداوند، آمرزنده مهربان است. مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏ اند، سپس هرگز شك و ترديدى به خود راه نداده، و با اموال و جان‏هاى خود در راه خدا جهاد كرده اند؛ آنها راستگويانند.

«فضيل بن يسار» مى‏گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم فرمود:«إِنَّ الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ لَا يُشَارِكُهُ الْإِسْلَامُ إِنَّ الْإِيمَانَ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ الْإِسْلَامَ مَا عَلَيْهِ الْمَنَاكِحُ وَ الْمَوَارِيثُ وَ حَقْنُ الدِّمَاءِ»؛ ايمان با اسلام شريك است، اما اسلام با ايمان شريك نيست (و به تعبير ديگر هر مؤمنى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤمن‏ نيست) «ايمان» آن است كه در دل ساكن شود، اما «اسلام» چيزى است كه قوانين نكاح، ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى‏ شود. [4]

در روایتی که بیانگر مناظره ی هشام بن حکم و مردی شامی در حضور امام صادق علیه السلام در موسم حج است،‌ مرد شامی بعد از آن که به حقانیت ولایت اهل بیت علیهم اسلام برد بیان داشت: «اكنون بخدا اسلام آوردم، امام صادق علیه السلام فرمود نه، بلكه اكنون بخدا ايمان آوردى، اسلام پيش از ايمان است، به وسيله اسلام از يكديگر ارث برند و ازدواج كنند و به وسيله ايمان ثواب برند (تو كه قبلا به خدا و پيامبر ايمان داشتى مسلمانى بودى كه ثواب عبادت نداشتى و اكنون كه مرا به امامت شناختى خدا بر عباداتت هم به تو ثواب خواهد داد) مرد شامى عرض كرد: درست فرمودى، گواهى دهم كه شايسته عبادتى جز خدا نيست و محمد صلی الله علیه وآله رسول خداست و تو جانشين اوصياء هستى...».[5]

2)اصل تعریف اسلام و ایمان و اینکه ایمان مرتبه ی بالاتری از اسلام است مورد اتفاق علماى شيعه و سنی است؛ اما شيعه بر اساس قرآن و سنت معتقد است که ایمان جز در پرتوی ولایت اهل بیت علیهم السلام محقق نمی گردد؛‌ و کسانی که مقرّ به ولایت آنان نبوده؛ به حقیقت ایمان دست نیافته اند؛ هرچند به حسب ظاهر احکام اسلام بر آنها جاری می گردد؛ البته باید توجه داشت که مساله ی پذیرش ولایت در میان اهل سنت یکسان نبوده؛ و چه بسا در میان آنان افرادی باشند که در مساله هدایت باطنی ولایت عترت علیهم السلام را پذیرفته باشند؛ اما در ظاهر احکام فقهی، تابع غیر عترت علیهم السلام بوده باشند، ویا اینکه ولایت را در محبت خلاصه نموده باشند و بر اساس دستور قرآن و به عنوان ادای اجر نبوت آنان را بیش از دیگران دوست داشته باشند و به واسطه ی چنین امری اهل نجات بوده باشند؛ اما در صورتی که محبت و ولایت عترت در زندگی آنان نقشی نداشته باشد؛ از آنجا که در مقام عمل نیز اعمال آنان منطبق بر واقع نبوده مستحق دریافت پاداش نخواهند بود؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این رابطه می فرمایند: «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِه‏»،[6]اگر مردی تمام شب های عمرش را به عبادت و تمام روزهایش را به داشتن روزه بگذرد و همه ی مالش را صدقه دهد و تمام عمرش حج کند ولی ولایت ولی خدا را نشناسد که دوستش بدارد و همه کارهای خویش را به دستور و دلالت او انجام دهد حق پاداشی بر خدا ندارد و از مؤمنان محسوب نخواهد شد. سپس فرمود: محسنین این گروه را خداوند متعال با رحمت فراوانش وارد بهشت می نماید.

بنابراین اهل سنت به حسب احکام شریعت مسلمان بوده و احکام اسلامی در مورد آنها جاری است؛ ولی این اسلام به منزله ی نجات قطعی آنها در آخرت نخواهد بود؛ بلکه اگر افرادی عالمانه و با علم به حقانیت اهل بیت علیهم السلام از آنان روی بر تافته باشند، اهل نجات نخواهند بود؛ همچنان که اگر افرادی در دنیا بغض آنان را داشته از حیطه ی اسلام نیز خارج بوده و حکم کفار را خواهند داشت.

موفق باشید.


[/HR] [1] . معجم مقائيس اللغة، ج 3، ص 90 و لسان العرب، ج 12، ص 294.
[2] . صحیح البخاری، کتاب الایمان، باب: فان تابوا و اقاموا الصلاة،ح25،دار ابن کثیر؛ الکافی، ج 2، كتاب الايمان و الكفر.
[3] . النساء،‌آیه ی:94.
[4] .الکافی، ج2، ص27.
[5] . اصول کافی،‌ج1،‌ص243، ترجمه ی مصطفوی.
[6] .الکافی، ج2، ص19.
موضوع قفل شده است