مردی كه امام(ره) بر مزارش گریست

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مردی كه امام(ره) بر مزارش گریست

بسم رب شهدا

مردی كه امام(ره) بر مزارش گریست


یادمان شهید مهدی عراقی



حضرت امام (ره) پس از شهادت او دستور دادند كه پیكر آن شهید به قم منتقل و در جوار حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) به خاك سپرده شود و خود در تشییع او شركت جستند؛ امری كه تا روز آخر عمر پربركت ایشان بسیار نادر ماند. شب هنگام نیز 20 دقیقه بر مزار او نشستند و دعا فرمودند و در جمع خانواده او فرمودند: "حاج مهدی عراقی برای من، برادر و فرزند خوب و عزیز من بود." و تعابیری را به كار بردند كه برای بسیاری كه او را نمی شناختند، عجیب می نمود...





" زمانی كه مهدی را دستگیر كردند، من صدایش را از بی سیم ساواكی ها می شنیدم كه با صلابت و محكم می گفت: نترسید. برای چه می لرزید؟ من كه اسیر شما هستم". این تصویری است كه عسگراولادی یكی از همرزمان شهید مهدی عراقی از دستگیری سال 1343 او ارائه می دهد و بیانگر سابقه ذهنی ماموران رژیم ستمشاهی از مبارزی است كه در دوران فدائیان اسلام نیز نقشی بسیار پررنگ داشته ست و حتی بنا بر نقل برخی از همرزمانش از سوی شهید نواب صفوی، مامور اعدام انقلابی همه اعضای خانواده پهلوی در هنگام آوردن جنازه رضا شاه مخلوع شده بود.
هرچند شعله مبارزاتی او با خیانت هایی كه به فدائیان شد و به شهادت نواب صفوی منتهی گردید، رو به خاموشی نهاد؛ اما پس از ارتحال آیت الله العظمی بروجردی و با ظهور و حضور جدّی حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی، باب جدیدی در مسیر فعالیت های مبارزین گشوده شد.
شهید مهدی عراقی نیز كه تجربیات دوران طولانی مبارزه را به همراه داشت، خیلی زود جذب آن بزرگمرد تاریخ شد. او در كنار برخی دیگر از اعضای هیأت مویّد، ارتباطات مداومی را با بیت امام آغاز كرد و در ادامه همین تماس ها بود كه به دستور امام با دو هیأت دیگر، دست به ائتلاف زدند و "جمعیت های موتلفه اسلامی" را شكل دادند. شهید عراقی در خاطرات خود می گوید:
"از بدو حركت حاج آقا [حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) یعنی روحانیت، خرده خرده این سه گروه[ هیأت های تشكیل دهنده مۆتلفه ] هر كدام مجزّا از یكدیگر با روحانیت یكی تماسكی پیدا كرده بودند و كار می كردند... ماها كه به حساب یك مقدار سابقه مبارزاتی داشتیم و می دانستیم كه اختلافات چه ضررهایی دارد... من در یكی از این شاخه ها بودم. مرحوم آقای صادق امانی و حاج هاشم امانی هم در یكی از این شاخه ها بودند... یك دعوتی شد از حاج صادق و بعضی از دوستانش. در صحبت هایی كه ما با همدیگر كردیم، ضررهای این جدایی را وقتی برای همدیگر بیان كردیم، جفتمان احساس كردیم كه باید این جدایی از بین برود و به صورت ائتلاف در بیاید".
و این گونه بود كه این ائتلاف با نام جمعیت های مۆتلفه اسلامی، شروع به فعالیت كرد و برای حركت صحیح و دوری از انحراف، با امام (رحمت الله علیه) تماس برقرار شد تا فعالیت، تحت ولایت و رهبری معظم له صورت پذیرد و در این راستا بود كه مسایل اعتقادی گروه در اختیار "آیت الله شهید بهشتی(رحمت الله علیه) " و "آیت الله شهید مطهری (رحمت الله علیه) " و... گذاشته شد.
او پس از این ارتباطات بود كه نقشی جدی در تاریخ معاصر ایفا كرد و یكی از محورهای اصلی در سازماندهی قیام 15 خرداد 1342، سازماندهی منابر علما در تهران و قم، پخش اعلامیه و... بود. سرعت عملكرد عراقی و یارانش در توزیع اعلامیه های امام و نشر اندیشه ایشان تا به حدی بود كه ساواك را به عجز رساند و حتی در برخی از مقاطع حساس توانستند با یك ساماندهی مناسب در یك ساعت معین، در سراسر كشور اعلامیه امام را توزیع كنند كه این سرعت عمل و گستردگی كار، توان هرگونه واكنشی را از ساواك سلب كرد. شهید عراقی در پاسداری از جان حضرت امام نیز حساسیت ویژه ای داشت. نقش وی در مراسم عصر عاشورای فیضیه چنین توصیف شده است:
"از سویی با توجه به احتمال خطر برای جان حضرت امام(رحمت الله علیه) ، افراد انقلابی و شجاع با هدایت و برنامه ریزی حاج مهدی عراقی، بلافاصله بعد از ظهر و در پایان مراسم تهران، خود را به قم رساندند و در حلقه های مختلف، با سلاح های گرمی كه از دوران فدائیان اسلام داشتند، از امام در میان جمعیت و هنگام سخنرانی در فیضیه حفاظت نمودند".


او در رساندن اطلاعات به امام نیز جایگاه ویژه ای داشت. خبر تصویب لایحه كاپیتولاسیون از طریق یكی از رفقا به شهید عراقی منتقل شد و از این طریق مدارك آن به حضرت امام(رحمت الله علیه) داده شد. حضرت امام(رحمت الله علیه) روز vv چهارم آبان را كه شاه در كاخ گلستان جلوس داشت و از روزهای محوری حكومت شاهنشاهی محسوب می شد، برای سخنرانی انتخاب فرمودند. این روز، با عید میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز مصادف شده بود. رژیم برای جلوگیری از سخنرانی توفنده حضرت امام(رحمت الله علیه) ، واسطه ای را به قم فرستاد كه موفق به دیدار شهید حاج آقا مصطفی شد. در این دیدار، حمله به آمریكا از سوی امام، خطرناك تر از حمله به شخص اوّل مملكت، عنوان شد.

امام خمینی با آگاهی از این نقطه ضعف رژیم، در سخنان پرشور خود، حمله را مستقیماً متوجه آمریكا كردند و ایالات متحده را با شدیدترین لحن به باد انتقاد و اعتراض گرفتند. حضرت امام به دلیل آنكه شاید سخنرانی شان به گوش همه مردم نرسد، اعلامیه ای را درباره مسائل جاری مملكت و به ویژه موضوع تصویب لایحه كاپیتولاسیون تهیه كردند و همان روز، اعلامیه را به آقای حاج مهدی عراقی دادند و سفارش كردند كه حتی المقدور مخفیانه و با احتیاط چاپ و منتشر شود تا كسی دستگیر و گرفتار نشود و در نتیجه با ابتكار آن شهید بزرگوار و حركت تشكیلاتی موتلفه اسلامی، اقدام بسیار ارزنده ای صورت گرفت.
دستگیری و تبعید حضرت امام(رحمت الله علیه) پس از این سخنرانی با سرعتی خارق العاده انجام شد. رژیم سرمست از غرور، در فكر وارد كردن ضربات دیگری بر پیكره دین و روحانیت بود. در این میان با دستور شهید مطهری كه فرمودند لازم است برخی از سران آنها به خاك و خون بیفتند، هیأت های مۆتلفه اسلامی كه رهبر خود را در تبعید می دیدند، پس از نشستی به این نتیجه رسیدند كه باید حركت مسلحانه ای را انجام دهند. با تایید حكم اعدام حسن علی منصور كه عامل تصویب كاپیتولاسیون، توهین به امام و تبعید ایشان بود توسط نمایندگان امام در شورای فقاهتی موتلفه و همچنین كسب تاییدیه از آیت الله میلانی، شهید عراقی نقش كلیدی را در اجرای حكم الهی درباره حسن علی منصور به عهده گرفت و سرانجام به همین سبب پس از دستگیری های متعدد قبلی مجدداً در 19 بهمن ماه 1343 دستگیر شد.
شهید عراقی، عنصری زندان آزموده بود كه سابقه او به دوران زندان همراه با فدائیان اسلام، زندان در شهرستان قزوین و زندان در عاشورای 1343 باز می گشت و از همین جهت نقشی محوری در هدایت یاران خویش در زندان داشت. در جریان بازجویی ها، تمام سعی شهید عراقی بر این قرار گرفت تا افراد كمتری از مرتبطین شناسایی و دستگیر شوند و بر این اساس بود كه مسئله تهیه اسلحه را به عهده گرفت. ابوالفضل حیدری در این باره می گوید:
"یادم هست در پرونده یك اسلحه بود و مشخص هم نشده بود كه این اسلحه از كجا آمده... بالاخره یك روز، بنده را با ایشان آوردند اتاق رئیس... من نگاه كردم دیدم ناخن های شهید عراقی را كشیده و بسته اند. بازجویی و سئوال و جواب انجام شد و نتیجه ای نگرفتند. شهید عراقی برای اینكه فشار روی برادرهای جوان تر را كم كند، به آن سرهنگ گفته كه آقا! اسلحه را من قبول می كنم."
شهید عراقی كه یكی از آرزوهای دیرینه اش، وصال معشوق ازلی با روی خونین بود و با شنیدن حكم دادگاه كه برای او اعدام بریده بودند، برای رئیس كل زندان، رئیس زندان، افسر نگهبان و مأمورین او شیرینی فرستاد تا رضایت و خوشحالی خود را از رای دادگاه اعلام نماید و زمانی كه با یك درجه تخفیف به حبس ابد محكوم شد، از این اقدام ناراحت گردید. خود در خاطراتش می گوید:
"من و حاج هاشم امانی رفتیم دفتر سرهنگ پریور - رئیس كل زندان-... گفتیم: اگر این مرحمت را جایی وارد نكرده اید و می شود برگردانید، به آنها بگویید برگردانند. ما این مرحمت را نخواستیم. گفت: شما اصلاً عقلتان كم است، دیوانه هستید. آدم حسابی كه این جوری حرف نمی زند. بلند شو و برو یك تشكری بكن، یك نامه ای بنویس. گفتم: نه، فرق بین ما و شما این است كه شما برای زندگی دو روزه حاضرید تن به هر ذلتی بدهید، ولی ما سعی می كنیم كه از اینجا زود رخت بركنیم و برویم. این دو تا فرهنگ است، دو تا فكر است، آن عینكی كه ما به چشممان زده ایم و دنیا را با آن می بینیم، دو نوع عینك است و دو نوع دید است. ما بلند شدیم آمدیم."


حضرت آیت الله خامنه‌ای و شهید عراقی :
مرحوم شهید عراقی یکی ازچهره‌های کم نظیر در صحنه مبارزه و خط انقلاب پیش از پیروزی انقلاب بود ایشان عنصر شریف و عزیزی بود که از دست رفتند شهید عراقی جوانی ، عمر و نشاط خود را فدای جایگزین نمودن حکومت خدا بجای حکومت طاغوت کرد که همین هم شد و بدین لحاظ بزرگترین حق را به گردن انقلاب همین گونه اشخاص دارند که در آن دوران اختناق این چنین فداکاری می‌کردند . شهید عراقی و هم رزمانش از همان ابتدای شروع حرکت انقلاب و روند مبارزه یعنی سال 1342 خیلی جدی به اساسی‌ترین محور انقلاب یعنی امام متمایل شده بودند و ازخط مستقیم خود به هیچ وجه منصرف نگردیدند.

شهید دکتر بهشتی و شهید عراقی :
مرحوم حاج مهدی عراقی با تمام نشیب و فرازهایی که گذراند تا آخرین روزهای زندگیش عشقش امام و آرمان امام و خط امام بود .
چنان مشتاق و علاقمند به این انقلاب و خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود که در آخرین مقاطع زندگی ‌اش نیز شیفته همین راه و فداکاری و ایثارگر‌همین راه بود .

قسمتی از وصیتنامه شهید :

سال 1344 است . عراقی به همراه شهید امانی و دیگر یارانش در رابطه با ترور منصور نخست وزیر وقت ایران در زندان منتظر اجرای حکم اعدام است که ابتداء در مورد او صادر شده و به گفته خودش خوش‌ترین وقت ها را می‌گذراند . و این معنی از کلمه کلمه وصیت‌نامه او پیداست در چنین وقتی شهید عراقی با تحریر سه نامه با پدر مادر و برادر خود وداع می‌کند که متن آنها در ذیل از نظرتان می‌گذرد .

بسمه تعالی

مادر ..... آیا می‌توانم محبت تو را که همچون آتشی در زیر خاکستر نهفته فراموش کنم . آیا می‌توانم محبت خود را نسبت به تو که پس ازتقسیمش صورت قدردانی به خود گرفته وباز شعله کشیده زیر پا نهم . مادر من به جایگاهی می‌روم که همه می‌روند به جائی می‌روم که آغاز زندگی جاوید است . با تو وداع می‌کنم .
پدر ...... تو من و همه قلوبمان مملو از آرزوست . اما می‌دانی انتهای آرزوها خدا است ؟ و برای تحققش باید تلاش کرد پدر من تورا معتقد به اسلام می‌دانم هر مسلمانی همه چیز خودرا برای خدا می‌داند و در راهش خود را فانی می‌کند زندگی را عقیده وجهاد در راه آن می‌داند وشهادت و مرگ را آغاز زندگی جاوید خود قرار می‌دهد .
پدر مرگ را برای ما بد ترجمه کرده‌اند ولی ما برای این زندگی می‌کنیم که به دوران زندگی دوم خود که مرگ نام دارد برسیم .بنابراین مرگ آغاز زندگی جاوید ما است .
برادر .... ما برای خدا و به خاطر رضائی او قدم در این وادی نهادیم که شرح آن را تو خود می‌دانی (شفاهاً در ملاقات گفته شده ) و امیدواریم که او از ما بپذیرد و هدف تعقیب نهضت حسینی که ایجاد یک حکومت اسلامی برپایه ( فضیلت و تقوی) و قیام برعلیه ظلم و ستم بوده که در مرحله اول ائمه اطهار ع برنامه بسیار عالی حکومتی را که بر همان پایه می‌باشد برای مابه یادگار گذاشته که با امید به آینده رنگ حیات به خود گرفته و شما نیز موظف هستید که این هدف را تعقیب کرده و ادامه دهید و به دیگران بگوئید و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون برادر از تو می‌خواهم اما به تو تحمیل نمی‌کنم. برای فرزندانم پدری نیکو باشی و درباره تربیت آنها در سایه اسلام کوشا باشید و سعی نمائید که آنها در همان مدرسه علوی به تحصیل خود ادامه دهند . دیگر به تو سفارش نمی‌کنم .

منبع:تبیان