فضیلت یاد امام علی علیه السلام
تبهای اولیه
اگر آتش به زیر پوست داری نسوزی گر علی(ع) را دست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست بسوزی گر هزاران پوست داری
در جنگ احد آنگاه لشکریان رسول الله میدان را رها کرده بودند. افرادی انگشت شمار کنار پیامبر مانده بودند و در این نقش برجسته و شجاعت علی علیه السلام در دفاع از پیامبر چشمگیر بود انگاه که با استقامت ایستاده بود و شیمشیر میزد از آسمان ندا آمد:
لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی
علی علیه السلام تنها مولود کعبه
آنگاه که مریم (ع) در معبد عبادت می کرد و زمان حمل او فرا رسید خداوند فرمود از خانه بیرون رو و به زیر درختی رو اما.... آنگاه که زمان حمل فاطمه بنت اسد رسید به دامان کعبه پناه آورد، کعبه برای او شکافته شد و فاطمه به داخل کعبه رفت و بعد از 3 روز علی علیه السلام در دستانش بیرون آمد.
زماني که سوره برائت بر پيامبر نازل شد پيامبر از طرف خداوند مامور گرديد که اين سوره را به مشرکان ابلاغ کند، پيامبر بلافاصله سوره را به ابوبکر دادند و او را روانه مکه نمودند تا اين سوره را در ايام حج بر مشرکان بخواند.
بعد از حرکت ابوبکر فرشته وحي بر پيامبر نازل شد و فرمود که خداوند مي فرمايد [color=maroon]: اي رسول ما قرآن را جز تو يا کسي که از توست نمي تواند بر مردم ابلاغ کند.[/color]
پيامبر بلافاصله علي عليه السلام را طلبيد و به ايشان فرمود که دنبال ابوبکر روانه شود و هر جا که به او رسيد سوره برائت را از او گرفته به مکه برود و ابوبکر را به مدينه بازگرداند .
حضرت علی علیه السلام اولین کسی است که با پیامبر نماز خوندند.
حضرت علی علیه السلام غسل و کفن پیامبر را انجام دادند.
[CENTER]
عبدالله بن عباس گفت:« از من درباره بهترین خلق خدا بعد از پیامبر خدا میپرسی. نزد من آمدهای تا از مردی بپرسی که در شب قدر تنها سه هزار فضیلت داشت. (در آن شب، وقتی علی برای پیامبر و یارانش از چاه آب کشید، جبرئیل و میکائیل* و اسرافیل هر کدام با هزار فرشته بر او سلام کردند.) [/CENTER]
[CENTER]
ای پسر جبیر، آمدهای از من درباره وصی رسول خدا و وزیر و جانشین و صاحب حوض و پرچم و شفاعت او بپرسی. سوگند به خدایی که جان عبدالله بن عباس به دست اوست، اگر دریاها مرکب شوند، درختان قلم گردند و همه مردم دنیا ( از جن و انس ) نویسنده شوند و بخواهند فضائل علی را از آغاز دنیا تا پایانش بنویسند، یک دهم آنچه را خداوند به او عنایت کرده نمیتوانند نویسند.»
[/CENTER]
[CENTER]
((دنيا)) معنايش آباد كردن دنيا نيست . اين كه دنيا را آباد كنند، زمين را با زينت هايى الهى مزين كنند، و بندگان خدا را برخوردار كنند، اين كه امير المؤ منين پيشتاز اين راه بود. ((دنيا))؛ يعنى اين كه من و شما از آن چه كه در زمين است براى استفاده و لذت خودمان فراهم بياوريم و استفاده كنيم ، در خوراك ، پوشاك ، مركب و شهوات جنسى . اين آن دنيايى است كه در روايات هست . البته مقدارى از آن مجاز و ممدوح است .
زياده روى در اين دنيا، به دو خبيث است كه ما را باز داشته است . پس ، زهد در دنيا، زينت على (ع ) است بعد فرمودند: ((خداوند جورى قرار داده است كه اين دنيا از تو هيچ چيز نخواهد برد
آنکه در لیلت المبیت جای پیامبر خوابید تا ایشان جان سالم به در ببرد. مو لای ما علی علیه السلام بود
در مهمانی خویشان پیامبر برای اعلان دعوت رسمی به اسلام اولین کسی که ه سه بار دعوت را پذیرفت، علی علیه السلام بود.
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بود، سایه ندارد
على عليه السلام صريحا فرمود:سلونى قبل ان تفقدونى.بپرسيد از من پيش از آنكه از ميان شما بروم!و از اين جمله كوتاه ميزان علم آنجناب روشن ميشود زيرا موضوع علم را قيد نكرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلكه مردم را در سؤال از هر نوع مشكلات علمى آزاد گذشته است و اين سخن دليل احاطه آنحضرت برموز آفرينش و اسرار خلقت است و چنين ادعائى بغير از وى از كسى ديده و شنيده نشده است
على عليه السلام با آنهمه علم و دانش در ميان اشخاص جاهل و نادان افتاده بود و مردم جز تنى چند از خواص اصحابش از علم او بهرهمند نميشدند و مصداق سخن سعدى را داشت كه گويد:
عالم اندر ميانه جهال
مثلى گفتهاند صديقان
شاهدى در ميان كوران است
مصحفى در سراى زنديقان
على عليه السلام هميشه آرزومند بود كه صاحب كمالى پيدا كند تا از مشكلات علوم و اسرار آفرينش با او بازگو كند و اشاره بسينه خود كرده و ميفرمود:ان ههنا لعلما جماـدر سينه من درياى خروشان علم در تموج است ولى افسوس كه كسى استعداد فهم آنرا ندارد.
قوانين كلى طبيعى و اصول مسلمهاى كه مورد تحقيق دانشمندان اروپا قرار گرفته است در سخنان و خطبههاى على عليه السلام كاملا هويدا است و خطبههاى آنحضرت مشحون از حقائق فلسفى و معارف اسلامى است كه دانشمندان و فلاسفه بزرگ مانند صدر المتألهين و غيره استفادههاى شايانى از آنها نمودهاند.
در زمان خلافت آنحضرت دو فيلسوف يونانى و يهودى بخدمت وى مشرف شدند و پس از اندكى گفتگو از خدمتش مرخص گرديدند،فيلسوف يونانى گفت:فلسفه را از سقراط و ارسطو بهتر ميداند،حكيم يهودى گفت:بتمام جهات فلسفهاحاطه دارد
شريفترين علوم علم مبدأ و معاد است كه در كلام على عليه السلام به بهترين وجهى بيان شده است بطوريكه اسرار و رموز آنرا كسى جز آنحضرت نتوانسته است شرح و توضيح دهد.
على عليه السلام در حدود يازده هزار كلمات قصار (غرر و درر آمدى و متفرقات جوامع حديث) در فنون مختلفه عقلى و دينى و اجتماعى و اخلاقى بيان فرموده و اول كسى است كه در اسلام درباره فلسفه الهى غور كرده و بسبك استدلال آزاد و برهان منطقى سخن گفته است و مسائلى را كه تا آنروز در ميان فلاسفه جهان مورد توجه قرار نگرفته بود طرح كرده است و گروهى از رجال دينى و دانشمندان اسلامى را تربيت نموده كه در ميان آنان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند اويس قرنى و كميل بن زياد و ميثم تمار و رشيد هجرى وجود داشتند كه در ميان عرفاء اسلامى مصادر عرفان شناخته شدهاند
على عليه السلام در ادبيات عرب كمال تبحر و مهارت را داشت و قواعد علوم عربيه را او دستور تنظيم داد و علم نحو را بوجود آورد،در مسائل غامضه و مشكله جواب فورى ميداد و معانى بزرگ و عاليه حكمت را در قالب كلمات كوتاه بيان مينمود،هر گونه سؤالى را درباره علوم مختلفه اعم از رياضى و طبيعى و ديگر علوم بدون تأمل و انديشه پاسخ ميگفت و هرگز راه خطاء نمىپيمود،كسى از حضرتش كوچكترين مضرب مشترك اعداد را از يك تا ده سؤال كرد فورا فرمود:اضرب ايام اسبوعك فى ايام سنتك.
يعنى شماره روزهاى هفته (7) را در روزهاى سال (360) ضرب كن كه عدد منظور (2520) بدست خواهد آمد كه از يك تا ده بدون كسر به آنها قابل تقسيم است.
سرعت ادراك و انتقال،و تيز هوشى آنجناب بقدرى بود كه همه را متحير و متعجب ميساخت چنانكه عمر گفت:يا على تعجب من از اينكه تو بر تمام مسائل علمى و قضائى و فقهى احاطه دارى نيست بلكه تعجب من از اينست كه تو هرگونه سؤال مشكلى را در هر موردى كه باشد بلافاصله و فورى و بدون انديشه و تأمل جواب ميدهى!حضرت فرمود اى عمر اين دست من چند انگشت دارد؟عرض كرد پنج انگشت.فرمود پس چرا تو در پاسخ اين سؤال انديشه نكردى؟عرض كرد اين واضح و معلوم است احتياجى بانديشه ندارد،على عليه السلام فرمود كليه مسائل در نظر من مانند پنج انگشت دست در نظر تست!
على عليه السلام در اسرار هستى و نظام طبيعت حكيمانه نظر ميكرد و سخنانى در توحيد و الهيات و كيفيت عالم نامرئى بيادگار گذاشته است كه در نهج البلاغه و ساير آثار او مندرج است.
قال رسول اللهصل الله علیه و آله: ذکر علی عبادة.
عرش خاک سر کوی تو تمنا می کرد ... به حیات تو قسم خواهش بی جا میکرد
داشت گردی زسر کوی تو عیسای مسیح ... مرده را باعثش این بود که احیا میکرد
نوح گر یاد نمی کرد تو را در طوفان ... کشتی اش که به نجف منزل و مأوی میکرد
یونس ار عروة وثقای خیالش نشدی ... تیره عالم به دل حوت به دریا میکرد
گر نبودی رد پای تو بر دوش نبی ... دشمن ار بت شکنی تو حاشا میکرد
[CENTER]اميرالمؤمنين امام ماست. امام همهى مسلمين است و همه او را به عنوان امام قبول دارند. امام يعنى چه؟ يعنى ما بايد ابعاد اين شخصيت را در نظر بگيريم مثل الگويى كه شما جلو خودتان مىگذاريد، و بعد تمرين مىكنيد كه چيزى شبيه آن بسازيد و تمرين كنيم كه شخصيت خودمان را از لحاظ فرديتمان، از لحاظ رفتارمان، از لحاظ علاقه و رابطهى خودمان با خدا و كارى كه روى شخص خودمان مىكنيم، از لحاظ رفتارى كه با مردم مىكنيم، از لحاظ رفتارى كه با بيتالمال مىكنيم اين امكانى كه در اختيار ماست؛ پولى كه در اختيار ماست، ابزارى كه در اختيار ماست از لحاظ رفتارى كه با مردم به عنوان يك مجموعهى بشرى داريم كه ما راعى آنها هستيم و بر بخشى از زندگى آنها حاكم هستيم، از لحاظ دلسوزىاى كه براى محرومين مىكنيم چه فقرا، چه محرومين ذهنى، چه محرومين علمى و اعتقادى از لحاظ رفتارى كه با دين خدا مىكنيم كه چگونه بايد از آن دفاع كرد و چگونه بايد نسبت به آن دقت ورزيد از لحاظ رفتارى كه با دشمنان مىكنيم؛ در تمام اينها الگوى ما اميرالمؤمنين باشد و سعى كنيم خودمان را به آن بزرگوار شبيه كنيم.[/CENTER]
[/COLOR]
-حضرت علی(ع) درکلام اندیشمندان غیرشیعه وغربی
-جبران خليل جبران
که از علماي بزرگ مسيحيت، مرد هنر و صاحب ذوق بديعي است لب به ستايش علي گشوده و چنين مي گويد:" به عقيده من علي بن ابيطالب ( پس از پيامبر) نخستين مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردمي رسانيد که پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند و در بين تاريکي هاي جاهليت از روش روشن او متحير ماندند؛ پس کسي که طريق علي را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهيلت را ترجيح داد."جبران معتقد بود که:" دو طايفه شيفته روش علي بودند يکي خردمندان پاکدل و ديگري نيکو سرشتان با ذوق، علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حالي که نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب، حقيقت مقام او را درک نکردند تا گروهي از مردم کشور همسايه آنها( ايران) برخاسته، اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند."
جبران اضافه مي کند که:" علي (ع) مانند پيغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصيرت و بينايي چون پيغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصيتي بين المللي داشت."
جبران هميشه نام علي (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان مي آورد، تعظيم مي کرد و مي گفت علي از جهان رفت درحالي که هنوز رسالتش را به کمال، تبليغ نکرده بود.
-شبلي شميل
دانشمندي است که در سال 1335 هجري درگذشت، وي شاگرد برجسته مکتب داروين بود و نخستين کسي است که نظريه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردي الهي بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبيعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب ماديگري پيروي نمود.وي با اصراري که در انکار توحيد داشت، در برابر شخصيت علي ( ع) سرتعظيم فرود آورده و در مورد او چنين مي گويد:" امام و پيشواي انسان ها علي بن ابيطالب بزرگ بزرگان و يگانه نسخه اي است که با اصل خود «پيامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنراني نظير او در گذشته و حال نديده است."
-ميخائيل نعيمه
که از دانشمندان مسيحي است در مقدمه اي که بر کتاب " صوت العدالة الانسانية" نوشته درباره حضرت علي (ع) چنين مي گويد:" پهلواني امام( ع) تنها در ميدان جنگ نبود بلکه او در روشن بيني، پاکدلي، بلاغت، سحر بيان، اخلاق فاضله، شور ايمان، بلندي همت، ياري ستمديدگان و نااميدان، متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زيادي از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهيم بنياد زندگي نيکو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگيريم."- " جرج جرداق"مسيحي، نويسنده معروف لبناني در کتاب " صوت العدالة الانسانية " درباره علي ( ع) چنين مي نويسد: اي دنيا چه مي شد اگر همه نيروهايت را در هم مي فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب ، زبان و شمشير نمودار مي کردي؟"
-کارلايل
فيلسوف انگليسي، هر گاه به نام علي (ع) مي رسيد بزرگي علي چنان او را به وجد مي آورد و نيروي عظمت آن حضرت چنان تحريکش مي کرد که از بحث علمي بيرون مي شد و بي اختيار شروع به مديحه سرايي او مي کرد، او درباره علي چنين مي گويد: " ما نمي توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست که ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است. او جوانمرد شريف و بزرگواري بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود مي دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر مي خواهيد او را قصاص کنيد يک ضربت بيشتر به او نزنيد و اگر عفو کنيد به تقوا نزديک تر است."
لامنس
يک کشيش بلژيکي است که در زبان عربي و تاريخ عرب مهارت داشت. او درباره علي (ع) مي گويد:" براي عظمت علي اين بس که تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت. علماي اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علي مستند دارند چرا که گفتار او حجيت قطعي داشت، او باب مدينه علم بود و با روح کلي پيوستگي تام داشت.
مادام ديالافوا
در مقام تعريف حضرت علي (ع) چنين مي نويسد:" احترام علي (ع) در نزد شيعه به منتها درجه است و حقاً هم بايد اين طور باشد زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري هايي که براي پيشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود و نسلي پاک و مقدس نيزاز خود باقي گذارد. فرزندانش نيز از او پيروي کردند و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علي(ع) کسي است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار مي کرد و در اجراي قوانين الهي اصرار و پافشاري داشت. علي کسي است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود. "
ميخائيل نعيمه، نويسنده صاحب نظر و متفكر انساني مسيحي عرب:
" هيچ مورخ و نويسنده اي هر اندازه هم كه از نبوغ و رادمردي ممتاز برخوردار بوده باشد، نمي تواند قيافه كاملي از انسان بزرگي مانند علي(ع) در مجموعه اي كه حتي داراي هزار صفحه باشد، ترسيم نمايد و دوراني پر از رويدادهاي بزرگ مانند دوران او را توضيح بدهد. تفكرات و انديشه هاي آن مرد عرب و گفتار و كرداري را كه ميان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشي شنيده و نه چشمي ديده است. تفكرات ، ايده ها و گفتار و كردار او خيلي بيش از آن بوده است كه با دست و زبان و قلم وي بروز كرده و در تاريخ ثبت شده است."(10)
- خليفه دوم مي گويد:" تعجب من از اين كه علي بن ابيطالب برتمام مسائل علمي، قضائي و فقهي احاطه دارد ، نيست ، بلكه تعجب من ازاين است كه اوهرگونه سؤال مشكلي را درهرموردي كه باشد بلافاصله وفوري وبدون انديشه وتامل جواب مي دهد."(11)
- عبدالفتاح عبدالمقصود، ( نويسنده و دانشمند مشهور مصري) مي نويسد:
" پس از محمد (ص) كسي را نديده ام كه شايسته باشد پس از او قرار گيرد، يا بتواند در رديفش بيايد، جز پدر فرزندان پاك و برگزيده پيغمبر( علي بن ابي طالب) و من در اين سخن به طرفداري تشيع وارد نشده ام، بلكه اين رايي است كه حقايق تاريخ به آن گوياست. او، برترين مردي است كه مادر روزگار تا پايان عمر خود چون او نزايد، و اوست كه هرگاه هدايت طلبان به جستجوي اخبار و گفتارش برآيند، از هر خبري براي آنان شعاعي مي درخشد، آري او مجسمه اي از كمال است كه در قالب بشريت ريخته شده است."(12)
- جبران خليل جبران ( نويسنده معروف مسيحي) مي نويسد:" علي از جهان درگذشت، در حاليكه شهيد عظمت خود شد. در حالي كه نماز ميان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبريز بود. عرب حقيقت مقام و قدر علي را نشناخت، تا از ميان همسايگان پارسي آنان، مردمي به پا خاستند و بين گوهر و سنگ ريزه را فرق گذاشتند. "(13)
- بارون كاردايفو ( دانشمند فرانسوي) مي نويسد:
" علي مولود حوادث نبود، بلكه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فكر وعاطفه و مخيله خود اوست، پهلواني بود كه درعين دليري ، دلسوز و رقيق القلب، و شهسواري بود كه در هنگام رزم آرايي، زاهد از دنيا گذشته بود. به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت و در حقيقت ، جان خود را فدا نمود. روحي بسيار عميق داشت كه ريشه آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي آن را فرا گرفته بود. "(14)
در حقيقت بايد گفت، سخن گفتن درباره علي (ع) ، ابرمرد جهان اسلام و انسانيت ، كاري است بس دشوار و سنگين كه هر كس را توان قلم رسايي و سخن گفتن درباره آن نيست. علي(ع) وجودي است چند بعدي و جامع اضداد؛ شجاع است و پرصلابت ، سخنوري است بليغ و فصيح. در محراب عبادت ، عابدي است، گريان و لرزان و زاهدي است خدا ترس. حاكمي است مدير، سياستمداري است مدبر و بخشنده ، ايثارگري است توانا، رهبري است قاطع ، پيوسته با حق است و حق با او، در اجراي حق پر صلابت و سخت گير، خصم ظالمان است و ياور مظلومان. او اميرمؤمنان است و سرور عارفان و در عين حال پناهگاه يتيمان و بي سرپرستان و ستم ديدگان، دلي دارد جوشان از عواطف انساني و ترحم به زيردستان، در عين قدرت و سخاوت ، ژنده پوشي است كارگر و كشاورز، حكيمي است بصير و داوري است دادگر و بي گذشت . به راستي كه شناخت گوشه اي از اين درياي ناپيدا و اسوه فضيلت و تقوا و دانش ، براي كسي امكان ندارد، مگر خدايي كه خالق اوست و پيغمبري كه مربي و معلم اوست و اولاد طاهرينش (ع) كه پرورش يافتگان مكتب اويند.(15)
امام علي(ع) ، بنده راستين حق بود كه حجاب هاي نور را در نورديده و به محبوب خويش پيوسته بود . علي(ع) همان شخصي است كه پا بر شانه پيامبر گذاشت و بت هاي جاهليت را شكست، او همان شيرمردي است كه در ليلة المبيت در بستر پيامبر خوابيد و نقشه شوم كفار را نقش برآب كرد، او كه گنجينه اسرار خدايي است، خود را با فرودست ترين انسان ها يكسان مي بيند، با آن ها هم سفره مي شود و در كنار تنورشان مي نشيند، آتش را به جان مي خرد تا براي كودكان يتيم كه گمان مي كنند علي از يادشان غافل مانده است، ناني تهيه كند، شب هنگام تنها و بي ياور، انبان آذوقه و آرد را بر شانه مي گذارد و به صورت ناشناس خانه به خانه درها را به صدا در مي آورد تا فقيران با شكم گرسنه سر بر بالين نگذارند.
علي (ع) اگر رنگ خدا نمي داشت و مردي الهي نبود، فراموش شده بود. علي (ع) نه تنها با كشته شدنش نمرد، بلكه زنده و زنده تر شد.
هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همهی جن و انس گناه کرده باشد.
هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛
هر کس به نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده میبخشد.»
آنگاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهرهی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
یا علی
[FONT=Microsoft Sans Serif]در مذهب ما کلام حق ناد علی است
طاعت که قبول حق بود یاد علی است
از جمله ی آفرینش کون و مکان
مقصود خدا علی و اولاد علی است