فرایند اعجاز گونه تواتر حدیث غدیر در نزد اهل سنت
تبهای اولیه















[=arial] [=arial]
[=arial] ج: **غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم **
[=arial]
[/HR][=arial] [=arial] بسم الله الحمن الرحيم





الحمد لله رب العالمين وصلی الله علی محمد وآله الطيبن الطاهرین
لا سیما بقیة الله الأعظم حجةبن الحسن المهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین لا سیما الجبت والطاغوت واللات والعزی وابنتیهما
خواستم چند کلمه ای از مولایم بنویسم اما چه بنویسم ؟ شخص اول وجود فرمود: علي جان ترا غیر ازمن وخدایت کسی نشناخت .
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : یا علي : ما عرف الله الاَ انا وانت ولا عرفنی الا الله وانت و لاعرفک الا الله وانا .
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسَلم فرمود: یا علي : نشناخت خداوند تبارک وتعالی را مگر من وتو ،ونشناخت مرا مگر خدا و تو ،ونشناخت ترا مگر خدا ومن .
تأویل الآیات سید شرف الدین اعلی الله مقامه الشریف ص227ذیل ایه شریفه 94سوره مبارکه یونس مد ینة المعاجز سید هاشم بحرانی اعلی الله مقامه الشریف ص163یک جلدی وچاپ جدید 2/439ح663،حسن بن سلیمان حلی از اعلام قرن نهم اعلی الله مقامه الشریف در کتاب مختصر البصایر (این کتاب مختصر بصائر سعد بن عبدالله اشعری است نه مختصر بصائر الدرجات کبری صفار )ص125و در کتاب محتضر ص38و165که به جای لا عرفنی ولا عرفک ؛ما عرفنی وما عرفک امده ومشارق ص112و.....
باز نبی مکرم اسلام صلی الله علیه واله وسلَم فرمود :یا علي : ما عرف الله حق معرفته غیري وغیرک، و ما عرفک حق معرفتک غیر الله وغیري.
یا علی :حق تبارک وتعالی را به طور کامل کسی به جز من وتو نشناخت ، و تو را هم به طور کامل به جز خدا ومن نشناخت .مناقب ابن شهر اشوب 3/ 267 وبحار39/84.
باز خاتم صلی الله علیه واله وسلم فرمود : ما رآنی في هذه الدنیا علی الحقیقة التي خلقني الله علیها غیر علي بن ابي طالب در این عالم فقط من را به طور کامل و آنطور که خدا خلق کرده علي علیه السلام می شناسد.قطره مسنبط جلد1 ص140حدیث142باب فضئل مولا
روزی دومی لعنة الله علی محبيه در راه مسجد ابوذر سلام الله علیه را دید،پرسید در مسجد چه کسی هست ؟ ابوذر فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم و رجل لا اعرفه ومردی که نمی شناسم او را . زفر لعنة الله علی محبيه به مسجد آمد دید حضرت امیر المؤمنین علي علیه السلام در کنار وجود مقدس خاتم صلی الله علیه واله وسلم نشسته . عرض کرد یا رسول الله شما دائماًمی فرمائید: آسمان سایه نیفکنده بر راستگو تر از ابوذر .از او می پرسم چه کسی در مسجد است می گوید : مردی است که نمی شناسم او را در حالی که علي علیه السلام پیش شماست . خاتم صلی الله علیه واله وسلم فرمود: ابوذر راست می گوید علي را به جز من وخدا کسی نشناخت .
در فضلیت ابوذر همین یک روایت بس که فخر رازی در تفسیرش در ذیل سوره مبارکه توحید قل هو الله احد روایتی نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرمایند : روزی جبرئیل در خدمتم بود که ابي ذر از دور می آمد ،جبرئیل گفت : هذا اباذر قد اقبل این ابوذر است که می آید .گفتم به جبرئیل آیا شما ابوذز را می شناسید ؟ عرض کرد یا رسول الله : اباذز در آسمانها مشهورتر از زمین است گفتم چرا گفت: لصغره فی نفسه وکثرة تلاوته قل هو الله احد
.یعنی به خاطر تواضعش وزیاد خواندن سوره مبارکه قل هو الله احد . تنها به نقل یک روایات در فضل محبت ودوست داشتن علِي علیه السلام اکتفاء می کنم.
بهشت جلوه وتجسم یک یا علي است که یک بچه شیعه درست وحسابی گفته.
روایت را شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشریف در کتاب شریف امالی مجلس 58حدیث1و عمادالدین طبری اعلی الله مقامه الشریف در کتاب شریف بشارة المصطفي ص57 ومرحوم مجلسی اعلی الله مقامه الشریف در بحار 38/197ح5 که فرمودشخصی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم آمد وعرض نمود یا رسول الله : شخصی با بضاعتی کم به سفر چین رفته وبا سود بسیار بر گشته بطوری دوستان و...به او حسادت می ورزندو.... رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :مال دنیا هرچه بیشتر شود برای صاحبش بلا ئش بیشتر است ؛غطبه به ثروتمند نخوردید الا آن ثروتمندی که مالش را درراه خدا مصرف می کند ، آیا من به شما شخصی را معرفی کنم که سود بسیاری برده در زمانی بسیار کوتاه و....عرض کردنند بلی یا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم حضرت فرمود : نگاه کنید به این شخصی که دارد می آید ،پس در اینهنگام دیدیم مردی عادی از انصار که می آید .رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
این شخص امروز به ثوابی رسیده است که اگر ثواب کارش را تقسیم بین تمامی اهل اسمانها وزمین کنند به کسی که از همه کمتر برسد این است که خداوند تبارک وتعالی همه گناهانش را بخشیده وبهشت براو واجب شده.
گفتند چگونه به این مرتبه رسیده یا رسول الله؟ فرمود از خودش بپرسید .اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به طرف این شخص آمده واورا بشارت داده واز او سؤال کدنند چه کاری امروز انجام داده ای تا به این ثواب عظمی رسیده ای که می توانی شفاعت تمامی ماسوی الله را بکنی ؟
گفت امروز رفتم تا یک نظر نگاه به علي علیه السلام کنم چون شنیدم از رسول الله صلی الله علیه واله وسلم که نگاه نمودن به علي علیه السلام عبادت است.....روایت طولانی است اجما ل آ ن ذکر شد .
تأمل در این روایت شریف بابهای بلندی برای انسان گشوده می شود 1- توجه به اینکه جمیع اهل آسمانها وزمین چه تعداد هستند چون در روایات متعدد فرمودند عوالمی هست که تعداد آنها بیش از تعداد جن وانس هست ودر بعض روایات فرمودند12000عالم خلق نموده و....باز اینکه قبل از آدم ابوالبشر 1000000آدم خلق نموده که هر کدام آدم ابوالبشری برای خودویک میلون عالم وشما آخرین هستیدو...از ازل تا ابد را شامل می شود2- این عبادت چه عبادتی که اگر ثوابش بین همه ماسوی الله پخش شود به آنکه از همه کمتر می رسد آمرزش گناهانش وواجب شدن بهشت برای او . يا علي 1001
[=arial] ج: **غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم **
[=arial]
[/HR][=arial] [=arial] بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک وتعالی : وقال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا .
ایه شریفه30سوره مبارکه فرقان
وگفت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) پروردگارا همانا قومم بر گر فتند این قران را ترک شده .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از قومش ومدعیان پیرویش شکایت می کند که اینها قران را ترک کرده وکنار گذاشته اند و به قران کریم اعتنا ئی ندارند وبی توجه اند .؟؟؟!!!
حال سؤال این است که معنای ایه شریفه چیست ؟؟
با توجه به اینکه از صدر اسلام تا کنون قاری قران وحافظ قران و کلاس تعلیم وتعلّم قران بسیار زیاد بوده وهست وخواهد بود .
تفسیر زیاد نوشته شده ونوشته خواهد شد .
در معانی ظاهری قران و نظم وآهنگ کلمات وحروف قران بسیار گفته ونوشته شده وخواهدشد .
در باب فصاحت وبلاغت قران کتابها نوشته شده وخواهد شد .
در با ب علوم قران ، تاریخ قران و......کتابهای نوشته وخواهد شد .
وخلاصه در ابعاد مختلف ظاهری قران تفسیر و ابعاد باطنی قران تأویل بسیار گفته شده
ونوشته شده وخواهد شد .
پس مراد از اینکه قران مهجور است چیست ؟؟؟؟!!!
مولا ی مظلوم ماسوی وامیر وفرمانروای هستی جلوه ذات اقدس اله امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود :انا ایمان الذی به کفر، والقران الذی ایاه هجر .
مقدمه برها ن ( مراة الانوار ومشکوة الاسرار) ص265. وکافی ج8خطبه وسیله معالم الزلفی بحار و......
این حقیت تلخ برای خواص از محبان مولاعلیه السلام قابل لمس وهضم است .
غیر اهل ولاء هیچ بهر ه ای نه از رسالت می برند ونه از قران که دلا ئل ان در صورت لزوم از قران کریم اورده می شود انشا ءالله تعالی .
به امید ظهور معلم حقایق قران
.یا علی مددی 1001





ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR]
بخش اول: حمد و ثنای الهی
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.
کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ.
جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ.
کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.
دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.
وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ.
فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ.
وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.
و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.
پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد.
و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده.
لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ.
اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ)
نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا.
شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.
نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.
أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ.
او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).
بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم
یا علی
یا الیا
یا حیدر

__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




حدیث منزلت، مقدمهای بر درک عمق حکایت غدیر
همه ما حکایت غدیر خم را شنیدهایم حکایتی که مرحوم علامه امینی کاری کرد که دیگر کسی نتواند در وقوع آن تردید کند. بعد از این اقدام مهم علامه امینی، مهمترین راهکار مخالفان امیرالمومنین این بوده است که در دلالت این حدیث خدشه کنند و ولایت را در حد دوستی تنزل دهند. به نظر میرسد یکی از نکاتی که میتواند هرگونه تردیدی را در دلالت این حدیث باطل سازد، توجه به حدیث متواتر منزلت و جایگاه این حدیث و نسبت آن با حدیث غدیر است.
تواتر حدیث منزلت:
دلالت حدیث غدیر بر جانشینی حضرت امیر بقدری وضوح داشته که بسیاری از بزرگان اهل سنت (مثل بخاری، صاحب کتاب الصحیح) سعی در مخفی کردن آن کردند و کسانی مثل علامه امینی را به زحمت انداختند تا نشان دهد این واقعه مخفی شدنی نیست؛ اما از آنجا که احتمالا از نظر آنها دلالت حدیث منزلت بر امامت چندان زیاد نبوده و لذا در بسیاری از کتب معتبر خود (از جمله در مهمترین صحاح خود یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم) این واقعه مهم را روایت کردند و لذا امروزه برای اثبات تواتر این حدیث حتی در میان اهل سنت، نیاز به زحمت چندانی نیست و مروری ساده بر کتب اهل سنت، ما را از انجام کاری همانند کار سترگ الغدیر علامه امینی بینیاز کرده و بقدری در منابع دمدستی اهل سنت حدیث منزلت آمده، که اثبات تواتر آن نیازی به تلاش چندانی ندارد. هرکس که یکی از نرمافزارهای احادیث اهل سنت را داشته باشد و عبارت «بمنزله هارون» را جستجو کند سریعا متوجه متواتر بودن این حدیث میشود (چنانکه مثلا در نرمافزار جوامع الکلم ۴٫۵ که – توسط موسسه وهابی «اسلام وب» و «اداره العامه للاوقاف» تهیه شده – پس از محدود کردن جستجو به گزینه «المرفوع و القدسی»- که جستجو را به روایات نبوی محدود میکند- با جستجوی این عبارت در میان ۱۴۰۰ منبع از متون اصلی روایی اهل سنت، ۴۳۲ مورد در نقل این حدیث حاصل میشود که در متواتر بودن آن جای تردید باقی نمیگذارد)
متن و شأن نزول حدیث منزلت:
مطالب کاملا قطعی درباره این حدیث این است که این حدیث در جریان غزوه تبوک رخ داد که پیامبر اکرم حضرت علی
را در این غزوه با خود نبرد و به عنوان جانشین خود در مدینه باقی گذاشت. این مقدار از داستان را حتی صحیح بخاری و مسلم هم نقل کردهاند که متن این مطلب در این دو منبع مهم اهل سنت چنین است:
«أَنّ رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ إِلَى تَبُوکَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِیًّا، فَقَالَ: أَتُخَلِّفُنِی فِی الصِّبْیَانِ وَالنِّسَاءِ، قَالَ: ” أَلَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى ؟ إِلَّا أَنَّهُ لَیْسَ نَبِیٌّ بَعْدِی “» (ترجمه: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به سمت تبوک رفت در حالی که علی علیه السلام را جانشین خود کرد. پس علی علیه السلام گفت: آیا مرا در میان اطفال و زنان باقی میگذاری؟ فرمود: آیا خشنود نمیباشی که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؟) صحیح بخاری، ج۲، ص۸۸۱، حدیث ۴۰۸۹؛ صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۵، حدیث ۴۴۲۶٫
چنانکه در متن حدیث اشاره شده، حدیث در جریان غزوه تبوک بوده است. مناسب است برای درک بهتری از این حدیث توضیح مختصری درباره غزوه تبوک داشته باشیم. بعد از فتح مکه، ابهت اسلام فراگیر شد و امپراطوریهای همسایه از جمله روم احساس خطر کردند که این دینی که به این سرعت منطقه حجاز را گرفت مبادا با همین سرعت به سراغ ما بیاید پس قبل از اینکه بخواهد بیش از این قدرت بگیرد و تهدیدی جدی برای امپراطوری ما قلمداد شود، باید آن را نابود کرد.
حدود یک سال قبل از غزوه تبوک، سریه موته رخ داده بود که اولین نبرد جدی مسلمانان با رومیان بود که علیرغم تلفات مهم به رومیان، مسلمانان نیز تلفات جدی متحمل شدند تا حدی که بهترین فرماندهان جنگی خود را از دست دادند (پیامبر سه فرمانده برای این جنگ معلوم کرده بود که اگر هرکدام کشته شد دیگری به جایش فرمانده باشد و هر سه، یکی پس از دیگری در این جنگ شهید شدند. این نشان میدهد جنگ با رومیها که یک امپراطوری بودند چقدر برای مسلمانها دشوار و پرهزینه بوده است)
بعد از فتح مکه و بازگشت مسلمانان به مدینه خبر آمد که امپراطوری روم با لشکر عظیمی در حال حرکت به سمت مدینه برای جمع کردن بساط اسلام است. دقت کنید این دفعه جنگ احزاب نبود، بلکه یک امپراطوری در حال اعزام لشکر بود، پس مساله خیلی جدی بود و نمیشد در مدینه بمانند تا دشمن برسد. پیامبر دستور بسیج عمومی دادند و دستور دادند هرکس که توان حرکت دارد باید بیاید. لشکری که تهیه شد در تاریخ به جیش العسره معروف شد و همین تعبیر حضرت امیر (تخلفنی مع النساء و الصبیان) نشان میدهد که دستور بسیج پیامبر چقدر جدی بوده که هیچکس باقی نمانده بود. حالا یک سوال مهم: اگر جنگ پیشرو این اندازه مهم است، و باید همه جنگاوران بسیج شوند، آیا سزاوار است بهترین جنگآور نیاید؟ شیعه و سنی تردید ندارد که بهترین جنگاور در لشکر پیامبرصلی الله علیه واله در تمام غزوات قبلی حضرت علی علیه السلام بوده است. فقط جنگ با عمرو بن عبدود و مرحب خیبری (که هر یک را معادل هزار مرد جنگی میدانستند) برای اثبات این مدعا کافی است. جایی که هیچکس جرات مبارزه نداشت، تنها کسی که پیامبر روی او میتوانست حساب کند، حضرت علی علیه السلام بود. واقعه احد و غزوه حنین هنوز در خاطره مردم باقی است که اغلب مسلمانان فرار کردند و اگر مقاومت و رشادت حضرت علی نبود کار اسلام تمام شده بود. پس چرا برای چنین جنگ مهمی که پیش روست علی علیه السلام نباید بیاید؟ جنگی که بقدری اهمیت دارد که خود پیامبر شخصا در پیش سپاه حرکت کرد و فرماندهی لشکر را برعهده گرفت؛ جنگی که در نمونه قبلی آن، تمام فرماندهان منسوب پیامبر شهید شدند؛ خلاصه اینکه:
نیاوردن حضرت علی علیه السلام-یعنی مهمترین کسی که در جنگها میتوان روی او حساب کرد- در چنین جنگی در یک تحلیل نظامی و سیاسی چه معنا دارد؟
تحلیل حدیث منزلت:
برای پاسخ به سوال فوق باید با دقت به جمله پیامبر توجه کرد: علی
باید نقش هارون نسبت به موسی را ایفا کند. یعنی چه؟ ماندن نزد زنان و اطفال چه ربطی دارد به نقش هارون نسبت به موسی؟ بیایید جملات موسی به هارون را در قرآن بازخوانی کنیم:
وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ (سوره اعراف، آیه ۱۴۲- و موسی به برادرش هارون گفت که در قوم من جانشین من باش و اصلاح کن و راه مفسدین را نپیما) در تعبیر حضرت موسی «اخلفنی فی قومی» دقت کنید؛ همان تعبیر پیامبر اکرم در مورد حضرت علی
: استخلف.
جانشین را برای چه تعیین میکنند؟ برای اینکه اگر آن که حاکم است نبود یا نیامد مردم تکلیف خود را بدانند.
اکنون سراغ سوال فوق برویم: چرا در جنگ تبوک که وجود جنگاوری مثل حضرت علی این اندازه ضرورت داشت، پیامبر
علی
را نمیبرد و جانشین خود در مدینه میگذارد؟ آیا مساله فقط این است که وقتی پیامبر در شهر نیست جانشینی در شهر حضور داشته باشد؟
برخی میگویند پیامبر نگران بود که ممکن است منافقان از غیبت پیامبر سوء استفاده کنند و کنترل شهر را به دست بگیرند. به نظرمیرسد این توجیه هم با مشکلاتی مواجه است:
اولا در شهر فقط زنان و اطفال مانده بودند. فرمان پیامبر برای حرکت به سمت تبوک چنان جدی بود که منافقان جرات نمیکردند همراه نشوند و قرآن کریم هم تصریح میکند که (غیر از زنان و اطفال) فقط سه نفر مرد تخلف کرد و مخفیانه در شهر ماند (سوره توبه آیه ۱۱۸: وَعَلَى الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ ) و با بررسی آیات معلوم میشود این سه نفر گناهکارانی بودند که به حد نفاق نرسیده بودند زیرا خداوند در مورد منافقان واقعی فرموده که خداوند هیچگاه آنان را نمیبخشد (سوره توبه، آیه ۸۰) در حالی که توبه اینها را پذیرفت و آنها را بخشید (توبه، ۱۱۸). پس حضور منافقان در شهر منتفی است. حتی اگر این سه نفر را منافق میدانستیم، این سه نفر بتنهایی چه میخواهند بکنند!
ثانیا مواردی بوده که به نص قرآن منافقان در جنگ حضور پیدا نکردند و به مدینه برگشتند و اگر پیامبر به خاطر نگرانی از منافقان میخواست جانشین در شهر بگذارد باید در این موارد هم باید جانشین میگذاشت. مثلا در جنگ احد که قرآن از زبان رئیس منافقان نقل میکند که از میانه راه از سپاه اسلام جدا شدند و به مدینه برگشتند و حتی قصد داشتند که شهر را به دست بگیرند و پیامبر را از شهر بیرون کنند: (یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ. سوره منافقون، آیه۸) و هیچ جا نیامده است که پیامبر برای جلوگیری از دسیسه آنها، که خود قرآن در آیه فوق به این دسیسه اشاره کرده، کسی را به عنوان جانشین خود به مدینه فرستاده باشد.
پس مساله چه بود؟ تنها گزینهای که باقی میماند این است که جنگ تبوک بقدری مهم و دشوار بوده که بر اساس شواهد ظاهری احتمال شهادت پیامبر در آن منتفی نبوده است و مساله این بوده که اگر پیامبر از این جنگ زنده برنگشت، مردم تکلیف خود را بدانند.
تکرار وضعیت حدیث منزلت در جریان غدیر:
پس اگر کسی با تاریخ اسلام آشنا باشد تردیدی نمیکند که در جریان تبوک، این جانشینی به وضوح تمام انجام شد و جریان غدیر تکراری بر این تاکید است که کسی گمان نکند که آن انتصاب در جریان تبوک، فقط برای زمان جنگ تبوک بوده است؛ چنانکه در حکایت غدیر نیز پیامبر مطلب را از اینجا شروع میکند که امسال دوبار ملک وحی بر من نازل شد و به نظر میرسد سال آخر عمرم باشد.
اگر ضمیمه کنیم این مطلب را که آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» (سوره مائده، آیه۶۷) در جریان واقعه غدیر نازل شده (با اقدامات ارزشمند علامه امینی در الغدیر، نزول این آیه در این واقعه دیگر قابل تردید نیست و لذا دیگر به سند نمیآورم) شکی باقی نمیماند که تنها مسالهای که از کلمه «مولاه» در تعبیر پیامبر «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» قابل فهم است همان جانشینی ایشان است که اگر انجام نشود کار پیامبر
ناتمام و کأن لم یکن خواهد بود.
توجه به آخرین مصیبت پیامبر برای درک بهتر غدیر:
برای اینکه مخاطب خیالش کاملا آسوده شود که آنچه در این جریان رخ داد همان تعیین جانشین است، خوب است به یک واقعه دیگر بعد از غدیر هم اشاره کنیم که کاملا با حدیث منزلت و حدیث غدیر در یک مسیر قرار میگیرد و همان دغدغه را تکرار میکند؛ و آن چیزی است که ابنعباس از آن به «رزیه یوم الخمیس» (مصیبت روز پنج شنبه) تعبیر میکرد؛ واقعهای که در بسیاری از معتبرترین کتب اهل سنت آمده و قریب به متواتر است؛ چنانکه فقط در صحیح بخاری هفت بار، در صحیح مسلم سه بار و در مسند احمدبن حنبل پنج بار آمده است (خودتان حساب کنید در سایر منابع اهل سنت چقدر آمده باشد). مطلب را به نقل صحیح بخاری، که معتبرترین کتاب نزد اهل سنت است، میآورم: (ج۱، ص۳۰)
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: ” لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِیِّ وَجَعُهُ، قَالَ: ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ، قَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِیَّ
غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا کِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا، فَاخْتَلَفُوا وَکَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: قُومُوا عَنِّی وَلَا یَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ، فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ، یَقُولُ: إِنَّ الرَّزِیَّهَ کُلَّ الرَّزِیَّهِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ
وَبَیْنَ کِتَابِهِ “»
(از ابنعباس نقل شده که گفت: وقتی درد بر پیامبر شدت گرفت فرمود «دفتری بیاورید که مطلب برایتان بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید.» عمر گفت: درد بر پیامبر غلبه کرده است و کتاب خدا نزد ما هست و همان ما را بس است؛ پس اختلاف پیش آمد و درگیری شدید شد، پیامبر فرمود: «از نزد من بلند شوید و نزاع نزد من سزاوار نیست.» پس ابنعباس بیرون آمد در حالی که میگفت «بزرگترین مصیبت این بود که مانع شدند که رسول خدا چنین مطلبی را برای ما ثبت کند.»)
یادآوری میکنم که بخاری در اینجا (و نیز در جلد۳، ص۱۱۷۷ و نیز در ج۳، ص۱۴۸۶)که اسم عمر به عنوان گوینده آن عبارات در مخالفت با پیامبر را آورده، (و نیز در ج۲، ص۸۸۷) برای حفظ حرمت عمر تعبیر دقیق او را (که دلالت بر شدت بیادبی او نسبت به پیامبر میکند) نیاورده و جمله او را به صورت عبارت «درد بر او غلبه کرده» تعبیر کرده؛ وگرنه در جاهای دیگر که اسم گوینده این سخنان را نیاورده (از تعبیر «قالوا: گفتند» به جای «قال عمر» استفاده کرده) جمله اصلی او را چنین نقل کرده است که به پیامبر اکرم در مقابل این درخواست و نگرانیش برای آینده امت، نسبت هذیانگویی داده است: (قَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ- گفتند رسول خدا هذیان می گوید! صحیح بخاری، ج۲، ص۵۹۲؛ قَالُوا: مَا لَهُ أَهَجَرَ – گفتند او را چه شده که هذیان میگوید! ج۲، ص۶۱۹؛ قَالُوا: مَا شَأْنُهُ أَهَجَرَ – گفتند او را چه شده که هذیان میگوید! ج۲،ص۸۸۷)
اگر کسی تعبیر لاتضلوا یا لن تضلوا بعدها را در کلمات پیامبر جستجو کند میبیند که نه فقط در روایات شیعه، بلکه در روایات اهل سنت نیز، این تعبیر از جانب پیامبر فقط در مورد قرآن و اهل بیت به کار برده شده است. (اگر با محدود کردن جستجو به عبارت «المرفوع و اقدسی»- که جستجو را به روایات نبوی محدود میکند- تعبیر «لن تضلوا» را در همین نرم افزار جوامع الکلم ۴٫۵ جستجو کنید، ۱۲۳ مورد، و اگر کلمه «لاتضلوا» را با همین روش جستجو کنید، ۵۲ مورد نقل روایت نبوی مییابید که همگی اینها یا همین روایت مصیبت فوق است و یا در آنها تصریح شده که به قرآن یا اهل بیت مراجعه کنید.)
دقت کنید دوباره همان وضعیت حدیث منزلت و حدیث غدیر برای پیامبر تکرار شد. یعنی موقعیتی پیش آمد که پیامبر
مرگ خود را نزدیک میدید و هربار که چنین شده پیامبر اصرار داشته بر تعیین جانشین خود.
حاصل سخن
با این اوصاف آیا میتوان گفت که تعبیر مولاه در روز غدیر فقط برای نشان دادن دوستی صرف بوده است؟ بگذریم که حتی حق دوستی را در رزیه یوم خمیس درباره خود پیامبر رعایت نکردند چه رسد به اهل بیت ایشان.
ظریفی میگفت: چه انتظاری دارید؟ آنها که با ولایت علی مخالفت کردند هیچ مخالفتی با سخن پیامبر
نکردند. پیامبر
که نفرموده بود «علی مولای همه شماست»؛ بلکه در روز غدیر فرمود «کسی که من مولای اویم، علی مولای اوست.» شما اول اثبات کنید که اینها ولایت پیامبر را قبول کردند، بعد اشکال کنید که چرا ولایت علی
را قبول نکردند!
روز غدیر سال ۱۴۳۵ قمری برابر با ۲۱ مهر ۱۳۹۳ شمسی
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




[/HR] آخرین ویرایش توسط عبدالعلی69; در 05:51AM..
ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال الامام علی بن موسی الرضا

و في يوم الغدير عرض اللّه الولاية على أهل السماوات السبع فسبق إليها أهل السماء السابعة فزيّن بها العرش،
در یوم الغدیر عرضه فرمود الله تبارک وتعالی ولایت امیرالمومنین

پس سبق گرفتند در قبول ولایت اهل آسمان هفتم پی مزین شدند به العرش
الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ؛ ج2 ؛ ص262اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم


















__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال الامام علی بن موسی الرضا

ثم عرضها على الأرضين فسبقت مكة فزيّنها بالكعبة، ثم سبقت إليها المدينة فزيّنها بالمصطفى محمد صلّى اللّه عليه و آله، ثمّ سبقت إليها الكوفة فزيّنها بأمير المؤمنين عليه السلام،
سلطان ماسوی علی بن موسی الرضا



الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ؛ ج2 ؛ ص262اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



















__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال الامام علی بن موسی الرضا

و عرضها على الجبال فأوّل جبل أقرّ بذلك ثلاثة جبال: جبل العقيق و جبل الفيروزج و جبل الياقوت، فصارت هذه الجبال جبالهنّ و أفضل الجواهر، ثم سبقت إليها جبال أخر، فصارت معادن الذهب و الفضة، و ما لم يقرّ بذلك و لم يقبل صارت لا تنبت شيئا.
سلطان ابی الحسن علی بن موسی ارضا علیه الاف التحیة والسلام فرمود"وعرضه شد ولایت بر کوه ها پس اول کوهی که اقرار به ولایت نمود سه کوه بود ،کوه عقیق کوه فیروزه وکوه یا قوت پس شدن بهترین وافضل جواهر ؛ بعد کوه های دیگر سبقت گرفتند شدند معدن طلا ونقره و..........
واونکی که قبول نکردمعدن قابل توجهی و چیز قابل توجهی ازش خارج نشد
لإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ؛ ج2 ؛ ص262اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



















__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال الامام علی بن موسی الرضا

و عرضت في ذلك اليوم على المياه فما قبل منها صار عذبا و ما أنكر صار ملحا أجاجا، و عرضها في ذلك اليوم على النّبات فما قبله صار حلوا طيبا، و ما لم يقبل صار مرّا، ثمّ عرضها في ذلك اليوم على الطّير فما قبلها صار فصيحا مصوتا و ما أنكرها صار أخرس مثل ألكن،
سلطان ابی الحسن علی بن موسی ارضا علیه الاف التحیة والسلام فرمود"وعرضه شد ولایت در ان روز براب ها پس انها که قبول کردند شیرین وگوارا شدند وانها که نشناختند ومنکر شدند شور وتلخ شدند وعرضه ولایت شد بر روئیدینها پس هرکدام قبول کردند پاکیزه وطیب وشیرین شدند وانانکه قبول نکردنند تلخ وبد مزه شدند
وسپس عرضه شد در ان روز بر پرندگان هرکدام قبول کردند فیصیح وخوش اواز شدند وانکه نشناختند وانکار کردند بدصدا واخرس مثل الکن شدند
لإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ؛ ج2 ؛ ص262اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



















__________________
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] ج: یا علی
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال الامام علی بن موسی الرضا فی خطبة وعبارات ذیل اواخر الخطبة
و مثل المؤمنين في قبولهم ولاء أمير المؤمنين في يوم غدير خم كمثل الملائكة في سجودهم لآدم، و مثل من أبي ولاية أمير المؤمنين في يوم الغدير مثل إبليس، و في هذا اليوم أنزلت هذه الآية «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» «1»، و ما بعث اللّه نبيّا الّا و كان يوم بعثه مثل يوم الغدير عنده و عرف حرمته إذ نصب لأمّته وصيّا و خليفة من بعده في ذلك اليوم.
سلطان ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه الاف التحیة والسلام فرمود" ومثل مومنی که قبول نمودند ولایت امیرالمومنین در غدیر مثل ملائکه هست در سجده کردنشان برای ادم
ومثل کسانی که قبول ولایت نکردند مثل ابلیس وشیطان است که سجده نکرد ودر این روز نازل شد امروز کامل کردم دینتان را و.....................................................................................
لإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ؛ ج2 ؛ ص262اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
یا علی
یا الیا
یا حیدر
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال امیرالمومنبن

أَنَا الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيَّ وَ فِي عَدُوِّي وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ أَيْ عَنْ وَلَايَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ"
مولای انبیاء والمرسلین


اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



























فضائل شاذان بن جبرئیل
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال امیرالمومنبن

مولای انبیاء والمرسلین


اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



















فضائل شاذان بن جبرئیل _____
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] ج: یا علی
بابی انت و امی
شعر زیبای شهریار در باره مولای متقیان امیرالمومنیین علی علیه السلام
يا علي نام تو بردم نه غمي ماند و نه همّي
بـابـي انـت و امـّي
گوئيا هيچ نه همي به دلم بوده نه غمّي
بـابـي انـت و امّـي
تو که از مرگ و حيات اين همه فخري و مبـاهات
علي اي قبله حاجات
گوئي آن دزد شقي، تيغ نيالوده به سمّــي
بـابـي انـت و امّـي
گوئي آن فاجعه دشت بـلا هيچ نبودهاست
در اين غم نگشوده است
سينه هيچ شهيـدي نخراشيـده به سُمّي
بـابـي انـت و امّـي
حق اگر جلوه با وجه اتـم کرده در انسان
کان نه سهل است و نه آسان
بخود حق کـه تـو آن جـلوه با وجه اتمـّي
بـابـي انـت و امّـي
منکر عيد غدير خم و آن خطبه و تنزيل
کر و کور است و عزازيل
با کـر و کـور چه عيد و چه غديري و چه خمّي
بـابـي انـت و امـّي
در تولا هم اگر سهو ولايت، چه سفاهت؟
اف بر اين شم فقاهت
بي ولاي علي و آل چه فقهي و چه شمّي
بـابـي انـت و امـّي
آدمي، جامع جمعيت و مـوجود اتم است
گر به معناي اعم است
تو بهين مظهر انسان، بـه معناي اعمـي
بـابـي انـت و امـّي
تو کم و کيف جهاني و به کمبود تو دنيا
از ثـري تا بـه ثريا
شر و شور است و دگر هيچ، نه کيفي و نه کمّي
بـابـي انـت و امّـي
چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم
پس بـه ذريّه آدم
جـز شمـا مهـد نبوت نبـود چيز مهمّي
بـابـي انـت و امّـي
عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم
منکرت مستحق ذم
وز تو بيگانه نيرزد نه به مـدحي نه بذمّي
بـابـي انـت و امّـي
بيتو اي شير خدا سبحه و دستار مسلمان
شده بازيچه شيـطان
اين چه بوزينه که سرها همه بسته به دمّي
بـابـي انـت و امّـي
لشکر کفر اگر موج زند در همه دنيـا
همه طوفان همه دريا
چه کند با تو که چون صخره صمّا و اصمّي
بـابـي انـت و امّـي
يا علي! خواهمت آن شعشعه تيغ زر افشان
هم بدو کفر سر افشان
بايدم اين لمعان ديده، ندانم به چه لمّي
بـابـي انـت و امّـي
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: غدیر ابلاغ واعلان ولایت نه شروع ولایت ولی الله الأعظم
[/HR] اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم
قال امیرالمومنبن

"أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الدِّينَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ خَيْبَرَ "
مولای انبیاء والمرسلین


اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن واخذل واهلک من عاداهم



























فضائل شاذان بن جبرئیل
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




يها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
[/HR]
شامگاه عيد سعيد غدير خم در کانال دوم سيما مصاحبه اي با جناب دکتر عصام العماد ايده الله تعالي داشتند که در جواب سؤال از اولين برخورد ايشان با مسأله غدير فرمود: به طور اتفاق در تفسير امام شوکاني (فتح القدير) که مورد قبول وهابيه است ، در ذيل آيه شريفه يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليک من ربّک ، ديدم نقل کرده از ابن مسعود که گفته است ما در عهد پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم چنين مي خوانديم ما انزل اليک من ربّک في ولاية عليّ عليه السلام ، و با تعجب آنرا به پسر عموي خود نشان دادم که اين چيست که شوکاني نقل مي کند؟
کامپيوتر من روشن بود فورا به نرم افزار تفسير شوکاني مراجعه کردم ولي ديدم عبارت حذف شده است:
فتح القدير ج2/ص60
وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الآية يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم فى علي بن أبي طالب رضي الله عنه وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
و عبارت اصلي که در درّ المنثور سيوطي و روح المعاني آلوسي آمده اينچنين است:
الدر المنثور ج3/ص117
وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الآية يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم في علي بن أبي طالب وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
روح المعاني ج6/ص193
وأخرج الجلال السيوطى فى الدر المنثور عن أبى حاتم وابن مردويه وابن عساكر راوين عن أبى سعيد الخدرى قال نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم غدير خم فى على بن أبى طالب كرم الله تعالى وجهه وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته.
فعلا در دسترس من نيست که چاپهاي فتح القدير را مراجعه کنم و ببينم در کدامين چاپ حذف شده است.
یا علی
یا الیا
یا حیدر
http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=121789
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء




ج: ***أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
[/HR]
{ يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ إِنَّ ٱللَّهَ لاَ يَهْدِي ٱلْقَوْمَ ٱلْكَافِرِينَ }
{ إِنَّ فِى ذٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى ٱلسَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ }
[قۤ: 37]. قوله: { إِنَّ ٱللَّهَ لاَ يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلْكَـٰفِرِينَ }. جملة متضمنة لتعليل ما سبق من العصمة أي إن الله لا يجعل لهم سبيلاً إلى الإضرار بك، فلا تخف وبلغ ما أمرت بتبليغه. وقد أخرج عبد بن حميد، وابن جرير، وابن أبي حاتم، وأبو الشيخ عن مجاهد قال: لما نزلت: { بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبّكَ } قال: " يا رب إنما أنا واحد كيف أصنع؟ يجتمع عليّ الناس " ، فنزلت: { وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ }. وأخرج أبو الشيخ، عن الحسن، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: " إن الله بعثني برسالته فضقت بها ذرعاً وعرفت أن الناس مكذبيّ، فوعدني لأبلغن أو ليعذبني، فأنزلت: { يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبّكَ } " وأخرج ابن جرير، وابن أبي حاتم، عن ابن عباس في قوله: { وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ } يعني: إن كتمت آية مما أنزل إليك لم تبلغ رسالته. وأخرج ابن أبي حاتم، وابن مردويه، وابن عساكر، عن أبي سعيد الخدري قال: نزلت هذه الآية: { يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ } على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خمّ، في عليّ بن أبي طالب رضي الله عنه. وأخرج ابن مردويه، عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم: «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك إن عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس». وأخرج ابن ابن أبي حاتم، عن عنترة، قال: كنت عند ابن عباس فجاءه رجل فقال: إن ناساً يأتونا فيخبرونا أن عندكم شيئاً لم يبده رسول الله صلى الله عليه وسلم للناس، فقال: ألم تعلم أنّ الله قال: { يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبّكَ } والله ما ورّثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم سوداء في بيضاء. وأخرج ابن مردويه، والضياء في المختارة عن ابن عباس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم سئل: أيّ آية أنزلت من السماء أشدّ عليك؟ فقال: " كنت بمنى أيام موسم الحج، فاجتمع مشركو العرب وأفناء الناس في الموسم، فأنزل عليّ جبريل " فقال: { يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ } الآية، قال: " فقمت عند العقبة فناديت يا أيها الناس من ينصرني على أن أبلغ رسالة ربي وله الجنة، أيها الناس قولوا لا إله إلا الله وأنا رسول الله إليكم، تفلحوا وتنجحوا ولكم الجنة "
using IE 5.5+
__________________
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
ج: ***أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
[/HR]
{ يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ إِنَّ ٱللَّهَ لاَ يَهْدِي ٱلْقَوْمَ ٱلْكَافِرِينَ }
__________________
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
class: tborder | width: 100% | align: center | |||
---|---|---|---|---|---|
[TD="class: alt1"] ج: ***أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس. | |||||
[/HR] * تفسير روح المعاني/ الالوسي (ت 1270 هـ) مصنف و مدقق | |||||
{ يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَٱللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ إِنَّ ٱللَّهَ لاَ يَهْدِي ٱلْقَوْمَ ٱلْكَافِرِينَ } | |||||
/ وعن ابن عباس رضي الله تعالى عنهما قال: نزلت هذه الآية في علي كرم الله تعالى وجهه حيث أمر سبحانه أن يخبر الناس بولايته فتخوّف رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يقولوا حابى ابن عمه وأن يطعنوا في ذلك عليه، فأوحى الله تعالى إليه هذه الآية فقام بولايته يوم غدير خم، وأخذ بيده فقال عليه الصلاة والسلام: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، وأخرج الجلال السيوطي في «الدر المنثور» عن أبـي حاتم وابن مردويه وابن عساكر راوين عن أبـي سعيد الخدري قال: نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم في علي بن أبـي طالب كرم الله تعالى وجهه، وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم { يَـٰأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبّكَ } إن علياً ولي المؤمنين { وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ } وخبر الغدير عمدة أدلتهم على خلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه، وقد زادوا فيه إتماماً لغرضهم زيادات منكرة، ووضعوا في خلاله كلمات مزورة ونظموا في ذلك الأشعار وطعنوا على الصحابة رضي الله تعالى عنهم بزعمهم أنهم خالفوا نص النبـي المختار صلى الله عليه وسلم، فقال إسماعيل بن محمد الحميري ـ عامله الله تعالى بعدله ـ من قصيدة طويلة: عجبت من قوم أتوا أحمدا بخطة ليس لها موضعقالوا له: لو شئت أعلمتنا إلى من الغاية والمفزعإذا توفيت وفارقتنا وفيهم في الملك من يطمع؟فقال: لو أعلمتكم مفزعا كنتم عسيتم فيه أن تصنعواكصنع أهل العجل إذ فارقوا هرون فالترك له أورعثم أتته بعده عزمة من ربه ليس لها مدفعأبلغ وإلا لم تكن مبلغا والله منهم عاصم يمنعفعندها قام النبـي الذي كان بما يأمره يصدعيخطب مأموراً وفي كفه كف علي نورها يلمعرافعها، أكرم بكف الذي يرفع، والكف التي ترفعمن كنت مولاه فهذا له مولى فلم يرضوا ولم يقنعواوظل قوم غاظهم قوله كأنما آنافهم تجدعحتى إذا واروه في لحده وانصرفوا عن دفنه ضيعواما قال بالأمس وأوصى به واشتروا الضر بما ينفعوقطعوا أرحامهم بعده فسوف يجزون بما قطعواوأزمعوا مكراً بمولاهم تباً لما كانوا به أزمعوالا هم عليه يردوا حوضه غداً، ولا هو لهم يشفعإلى آخر ما قال لا غفر الله تعالى له عثرته ولا أقال، وأنت تعلم أن أخبار الغدير التي فيها الأمر بالاستخلاف غير صحيحة عند أهل السنة ولا مسلمة لديهم أصلاً، ولنبين ما وقع هناك أتم تبيين ولنوضح الغث منه والسمين، ثم نعود على استدلال الشيعة بالإبطال ومن الله سبحانه الاستمداد وعليه الاتكال، / فنقول: | |||||
«إن النبـي صلى الله عليه وسلم خطب في مكان بين مكة والمدينة عند مرجعه من حجة الوداع قريب من الجحفة يقال له: غدير خم، فبين فيها فضل علي كرم الله تعالى وجهه وبراءة عرضه مما كان تكلم فيه بعض من كان معه بأرض اليمن بسبب ما كان صدر منه [إليهم] من المعدلة التي ظنها بعضهم جوراً وتضييقاً وبخلاً، والحق مع علي كرم الله تعالى وجهه في ذلك، وكانت يوم الأحد ثامن عشر ذي الحجة تحت شجرة هناك. | |||||
6 | 1%29" class="bb-url" rel="nofollow"> | 1%29" class="bb-url" rel="nofollow"> | 1%29" class="bb-url" rel="nofollow">1 2 | 1%29" class="bb-url" rel="nofollow">2 3 | 1%29" class="bb-url" rel="nofollow">3 |
__________________ | |||||
![]() | |||||
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم | |||||
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد | |||||
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام | |||||
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 | اللهم عجل لولیک الفرج | ||||
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه | |||||
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء ![]() ![]() ![]() ![]() | |||||
[/TD] | |||||
[TD="class: alt2"] ![]() ![]() | |||||
[TD="class: alt1 | align: left"] ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() | ||||
class: tborder | width: 100% | align: center |
---|---|---|
[TD="class: alt2 | width: 175"] كاربران ذيل از عبدالعلی69 بابت اين نوشته مفيد تشكر كردهاند : [/TD] | |
[TD="class: alt1"] کاظم.ک[/TD] | ||
ج: ***أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.
[/HR] بولس سلامه نویسنده شاعر ودانشمند مسیحی لبنانی اسم پسرش رو علی گذاشته
در نامه ای به فرزندش در زمان تحصیلش در اروپا می نویسد
پسرم اگر کسی از تو سوال کرد چطور بابات بااینکه مسیحی هستی نامت رو علی قرار داده
بگو بابام گفت من در این عالم نامی زیباتر از علی پیدا نکردم
و هوالعلی العظیم






در خاطراتش نوشته شبی تا صبح بسیار گریه کردم برای دو چیز
1 مظلومیت علی

2 شهادت مظلومانه حسین

یا علی
یا الیا
یا حیدر
__________________
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
*** البانی بخاری زمان می گوید؛ عایشه در مخالفت با نص پیامبر(ص) (سگهای حواب وجمل )ثواب برده ***
[/HR] ج: احتجاج امام علي عليه السلام
نقل قول:
در اصل توسط مجیدماجد نوشته شده است

جناب اباعلی اولا متشکرم که خوارج را خائن به پیامبر دانستید و در جنگ صفین هم حق را به حضرت علی دادید یعنی معاویه را هم خائن به پیامبر دانستید اما چرا حرفی از جنگ جمل نزدید.
آیا عایشه همسر حضرت پیامبر و طلحه و زبیر که جنگ جمل را راه انداختند و در بصره کشتار کردند خائن به حضرت پیامبر محسوب میشوند یا نه ؟
واقعا حق چه جوری است که هر چه در طول تاریخ سعی کنند مخفی کنند خلاصه خرد خرد مجبور میشوند اعتراف کنند! چقدر سعی کردند که اصحاب جنگ جمل را طوری نشان دهند که هیچ مشکلی نداشتند و فقط یک اجتهاد به اضافه آتشافروزی اصحاب امیرالمؤمنین بود که امر به کشت و کشتار ختم شد!
خوب! کلاب حوأب را که پیامبر خدا خبر داده بودند چه شد؟! جواب: بابا! اینها همه دروغ است! احادیثش ضعیف است! روافض اینها را ساخته و پرداختهاند! چگونه ممکن است عائشه امّ المؤمنین با صدای سگهای حوأب بفهمد که دارد اشتباه میکند و مع ذلک ادامه دهد و باعث ریخته شدن خون هزاران نفر شود؟! محال است!
اما در عصر ما متخصص فن حدیث یک مشت محکمی میزند بر دهان کسانی که میگویند احادیث کلاب حوأب دروغ و ضعیف است! البانی در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة در شماره ۴۷۴ عبارت: (أيتكن تنبح عليها كلاب الحوأب) را میآورد، یعنی حضرت خطاب به زنان خودشان فرمودند: کدامین شما سگهای ناحیه حوأب بر او پارس خواهند کرد؟:
http://shamela.ws/browse.php/book-9442/page-841
در ابتدای سخنش میگوید: (سلسلة الصحيحة1/847) قلت: وإسناده صحيح جدا، رجاله ثقات أثبات من رجال الستة: الشيخين والأربعة رواه السبعة من الثقات! میگوید صحیح جدا، و شواهدی ذکر میکند:
الثالث: الذهبي فقد قال في ترجمة السيدة عائشة من كتابه العظيم سير النبلاء (ص 60 بتعليق الأستاذ الأفغاني): هذا حديث صحيح الإسناد، ولم يخرجوه، الرابع: الحافظ ابن كثير، فقال في البداية بعد أن عزاه كالذهبي لأحمد في المسند: وهذا إسناد على شرط الشيخين، ولم يخرجوه، الخامس: الحافظ ابن حجر فقد قال في الفتح بعد أن عزاه لأحمد وأبي يعلى والبزار: وصححه ابن حبان والحاكم، وسنده على شرط الصحيح.
فهؤلاء خمسة من كبار أئمة الحديث صرحوا بصحة هذا الحديث، وذلك ما يدل عليه النقد العلمي الحديثي كما سبق تحقيقه،
سپس میرود سراغ کسانی (غیر از سعید بن یحیی) که در میدان بحث (نه میدان حدیث محض) این احادیث را منکر شده و با شدت برخورد کردهاند، مثل ابوبکر ابن العربی (متوفای ۵۴۳) در کتاب العواصم من القواصم که میگوید: اصلا پیامبر چنین سخنی نگفتند و اصلا دروغ است که صحابه شهادت دادند برای عائشه که اینجا حوأب نیست! البانی میگوید: اینکه صحابه شهادت دروغ نگفتند راست میگوید اما اینکه پیامبر
چنین سخنی نگفتند پس چگونه با وجود روایات صحیحه میتوان چنین چیزی گفت؟!:
ولا أعلم أحدا خالفهم ممن يعتد بعلمهم ومعرفتهم في هذا الميدان سوى يحيى بن سعيد القطان في كلمته المتقدمة، وقد عرفت جواب الحافظين الذهبي والعسقلاني عليه، فلا نعيده.
إلا أن العلامة القاضي أبا بكر بن العربي رحمه الله تعالى جاء في كتابه العواصم من القواصم، كلام قد يدل ظاهره أنه يذهب إلى إنكار هذا الحديث
ويبالغ في ذلك أشد المبالغة...
...
قلت: ونحن وإن كنا نوافقه على إنكار ثبوت تلك الشهادة، فإنها مما صان الله تبارك وتعالى أصحابه صلى الله عليه وسلم منها، لاسيما من كان منهم من العشرة المبشرين بالجنة كطلحة والزبير، فإننا ننكر عليه قوله ولا قال النبي صلى الله عليه وسلم ذلك الحديث ! كيف وهو قد ثبت عنه صلى الله عليه وسلم بالسند الصحيح في عدة مصادر من كتب السنة المعروفة عند أهل العلم؟ !
در ادامه برای ابن عربی عذر میآورد به اینکه شاید در آن وقت این احادیث را ندیده بوده!:
ولعل عذره في ذلك أنه حين قال ذلك لم يكن مستحضرا للحديث أنه وارد في شيء من المصادر، بل لعله لم يكن قد اطلع عليها أصلا
خیلی جالب است، میگوید اگر عذر ابن عربی را بپذیریم که در شرائط او اطلاعش بر کتب حدیث سخت بود اما عذر نویسنده بزرگ عالم اسلام در قرن ۱۴ محب الدین خطیب (متوفای ۱۳۸۹) که کتاب عواصم ابن عربی را تحقیق و چاپ کرده نمیتوانیم بپذیریم! که میگوید: اینکه عائشه سخن پیامبر را یاد آورد وقتی به حوأب رسید در کتب حدیث و دواوین اهل سنت جایی ندارد! البانی میگوید: خدا ما و او را عفو کند! گویا به خود زحمت نداده به کتب اهل سنت مراجعه کند! و کورکورانه از ابن عربی تقلید کرده است:
http://shamela.ws/browse.php/book-30897/page-155
http://shamela.ws/browse.php/book-83...e-152#page-150
ولكن إذا كان ما ذكرته من العذر محتملا بالنسبة إلى أبي بكر بن العربي فما هو عذر الكاتب الإسلامي الكبير الأستاذ محب الدين الخطيب الذي علق على كلمة
ابن العربي في العاصمة بقوله: ... وأن الكلام الذي نسبوه إلى النبي صلى الله عليه وسلم وزعموا أن عائشة ذكرته عند وصولهم إلى ذلك الماء - ليس له موضع في دواوين السنة المعتبرة ...! كذا قال: وكأنه عفى الله عنا وعنه، لم يتعب نفسه في البحث عن الحديث في دواوين السنة المعتبرة، بل وفي بعض كتب التاريخ المعتمدة مثل البداية لابن كثير، لو أنه فعل هذا على الأقل، لعرف موضع الحديث في تلك الدواوين المعتبرة أو بعضها على الأقل، ولكنه أخذ يحسن الظن بابن العربي ويقلده، فوقع في إنكار هذا الحديث الصحيح وذلك من شؤم التقليد بغير حجة ولا برهان.
از اینجا به بعد آنقدر جالب میشود که هر کس آنچه ابتدا گفتم احساس میکند که قضیه بی اطلاعی نیست بلکه سعی بلیغ در کتمان و انکار حقائق است از روی ناچاری!
البانی ادامه میدهد: این انکار محب الدین خطیب هر چند ناصواب است و از تحقیق علمی صحیح منحرف است اما نسبت به سخن دوست ما استاد سعید افغانی (متوفای ۱۴۱۷) چیزی نیست!! چرا؟! چون این دوست ما در تعلیقهاش بر کتاب سیر اعلام النبلاء به چشم خودش تصریح بزرگان علماء بر صحیح بودن این احادیث را دیده، ولی با آنها در افتاده، و به کنایه، کلمات ناپسندی نثار بزرگان أئمة اهل سنت کرده!! افغانی در موضعی که ذهبی میگوید: این حدیث صحیح الاسناد است، تعلیقه زده میگوید: در نفس نسبت به صحیح بودن این حدیث چیزی است!!:
http://shamela.ws/browse.php/book-94...e-841#page-845
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها (1/ 850)
بيد أن هذا مع بعده عن الصواب، والإنحراف عن التحقيق العلمي الصحيح، فإنه هين بجانب قول صديقنا الأستاذ سعيد الأفغاني في تعليقه على قول الحافظ الذهبي المتقدم في سير النبلاء: هذا حديث صحيح الإسناد: في النفس من صحة هذا الحديث شيء، ولأمر ما أهمله أصحاب الصحاح، وفي معجم البلدان مادة (حوءب) أن صاحبة الخطاب سلمى بنت مالك الفزارية وكانت سبية وهبت لعائشة، وهي المقصودة بخطاب الرسول الذي زعموه، وقد ارتدت مع طلحة، وقتلت في حروب الردة، ومن العجيب أن يصرف بعض الناس هذه القصة إلى السيدة عائشة إرضاء لبعض الأهواء العصبية.
وفي هذا الكلام مؤاخذات:
....
....
السادسة: قوله: إرضاء لبعض الأهواء. وكأنه يشير بذلك إلى الشيعة الذين يبغضون السيدة عائشة رضي الله عنها ويفسقونها إن لم يكفروها بسبب خروجها يوم الجمل، ولكن من هم الذين أشار إليهم بقوله بعض الناس،؟ أهو الإمام أحمد الذي وقف الأستاذ على إسناده للحديث؟ أم الذهبي الذي صححه
البانی در ایراد ششمی که به سعید افغانی میگیرد میگوید: شما گفتید: (و خیلی عجیب است که بعض مردم برای اینکه بعض هواهای نفسانی متعصب را راضی کنند این قضیه سلمی را به سوی عائشه برگرداندند! و به او نسبت دادند!) آقای استاد سعید افغانی! گویا منظور شما از (راضی کردن بعض هواها) اشاره به شیعه است که بغض عائشه دارند و اگر او را تکفیر نکنند لا اقل تفسیق میکنند که خروج کرده در واقعه جمل! اما منظور شما از (بعض مردم) کیست؟! آیا منظور شما امام احمد بن حنبل است که خود شما بر سند او برای حدیث آگاه شدید؟!! یا منظور شما ذهبی است که حدیث را تصحیح کرد؟!...
حال مطلب به بزنگاه خود رسیده است! آقای البانی! اگر این احادیث صحیح است پس اشکالی که استاد افغانی در متن حدیث دارد چه میشود؟! او میگوید: وقتی عائشه مطمئن شد که اینجا حوأب است و سخن پیامبر خدا یادش آمد، لازم بود از همانجا برگردد! نه اینکه ادامه دهد و خون هزاران نفر ریخته شود! و حال آنکه حدیث میگوید برنگشت! و این مطلب لائق نسبت دادن به امّ المؤمنین نیست!:
وجملة القول أن الحديث صحيح الإسناد، ولا إشكال في متنه خلافا لظن الأستاذالأفغاني، فإن غاية ما فيه أن عائشة رضي الله عنها لما علمت بالحوأب كان عليها أن ترجع، والحديث يدل أنها لم ترجع! وهذا مما لا يليق أن ينسب لأم المؤمنين.
و جواب البانی در یک کلمه این است که مگر ما شیعه هستیم که کسی را معصوم بدانیم؟! عائشه اشتباه کرد! و لذا بعدا پشیمان شد و وصیت کرد من کاری را مرتکب شدم که هر چند میخواستم در خانه خودم دفن شوم اما اکنون نباید کنار پیامبر دفن شوم! من را در کنار سایر همسران حضرت دفن کنید! (در بقیع)
سپس آقای البانی کلمهای میگوید که واقعا انسان متحیر میشود! میگوید: از اینکه عائشه پشیمان شد میفهمیم نه تنها این اشتباه او، یک اشتباه آمرزیده بود بلکه یک اشتباهی بود که اجر و پاداش بر آن داده میشود! دقت کنید! نه اینکه اجر توبه و پشیمانی بدهند! خیر! خود اشتباه، مأجور بود! (بلی ناچار یک اجر بیشتر نبود! و للمخطئ اجر واحد!) واضح است که اینجا جای اجتهاد خطائی نیست! بعد از فهمیدن اینکه اینجا حوأب است آیا اشتباه یک اشتباه اجتهادی است؟ یا اشتباه عمدی؟!:
وجوابنا على ذلك أنه ليس كل ما يقع من الكمل يكون لائقا بهم، إذ لا عصمة إلالله وحده. والسني لا ينبغي له أن يغالي فيمن يحترمه حتى يرفعه إلى مصاف الأئمة الشيعة المعصومين! ولا نشك أن خروج أم المؤمنين كان خطأ من أصله ولذلك همت بالرجوع حين علمت بتحقق نبؤة النبي صلى الله عليه وسلم عند الحوأب، ولكن الزبير رضي الله عنه أقنعها بترك الرجوع بقوله عسى الله أن يصلح بك بين الناس ولا نشك أنه كان مخطئا في ذلك أيضا. والعقل يقطع بأنه لا مناص من القول بتخطئة إحدى الطائفتين المتقاتلتين اللتين وقع فيهما مئات القتلى ولا شك أن عائشة رضي الله عنها المخطئة لأسباب كثيرة وأدلة واضحة، ومنها ندمها على خروجها، وذلك هو اللائق بفضلها وكمالها، وذلك مما يدل على أن خطأها من الخطأ المغفور بل المأجور.
...
قالت عائشة وكانت تحدث نفسها أن تدفن في بيتها، فقالت: إني أحدثت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم حدثا، ادفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع رضي الله عنها.
قلت: تعني بالحدث مسيرها يوم الجمل، فإنها ندمت ندامة كلية، وتابت من ذلك. على أنها ما فعلت ذلك إلا متأولة قاصدة للخير، كما اجتهد طلحة بن عبد الله والزبير بن العوام وجماعة من الكبار رضي الله عن الجميع ".
.
آخرين ويرايش hosyn ، يك روز پيش در 11:40AM.
تعداد 3 كاربر از hosyn بابت نوشتن اين پست تشكر كردهاند :
حذف تشكر شما !
ج: *** البانی بخاری زمان می گوید؛ عایشه در مخالفت با نص پیامبر(ص) (سگهای حواب وجمل )ثواب برده ***
[/HR] سوال؛ نه دهم دین تقیه است ؟ و جواب استاد
یکشنبه 21 اسفند90
یکشنبه ( 11 / 3 / 2012 )
یکی از حاضران : برخی از سایت های ضدّ شیعی این فرمایش حضرت صادق را مطرح می کنند که : تِسْعَةُ أَعْشَارِ الدِّينِ فِي التَّقِيَّة و می گویند : معلوم می شود توحید و نبوّت و معاد یک دهم دین شیعه است و نه نهم دینشان هم تقیه است ! جوابشان چیست ؟ یکی از سایت های شیعه جواب داده بود که منظور این است که نه دهم دین ما با آنها متفاوت است پس باید در فضای تقیه باشیم ولی این توجیه زیاد قانع کننده نیست .
استاد : منظور از دین در اینجا ، تدیّن بنده است نه معارف دین . دین استعمالات مختلف دارد . گاهی به معنای جزا دادن است : ( مالک یوم الدین ) گاهی به معنای عبادت است : ( ألا لله الدین الخالص) مگر دین ناخالص هم داریم ؟! دین در اینجا یعنی اطاعت . مثل : ( إذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین ) یعنی اطاعت خالصانه . مواردی زیادی داریم که دین به معنای تدیّن شخص و اطاعت و بندگی است . در این حدیث هم یعنی انسان که می خواهد بندگی خدا را بکند ، نه دهم اساس بندگی ی او بر تقیه است . خود همان ها هم همین مضامین را در روایاتشان دارند . در صحیح بخاری هم هست که از حضرت فرمودند : فاجران بر شما سلطنت پیدا خواهند کرد . از حضرت پرسیدند : یا رسول الله ، ما در آن زمان چه کنیم ؟ فرمودند : صبر کنید یعنی باید با این حال بسازید . این یعنی چه ؟ آیا یعنی دینتان را از دست بدهید ؟ در باب الفتن کتاب هایشان هست که حضرت فرمودند : چیزی نگویید و ساکت باشید . آیا یعنی همراه اینها بشوید ؟ نه ، خود حضرت فرمودند : اگر همراه این ها بشوید ، کافر شده اید . اینها یعنی زمانی که اساس حکومتی فتنه شد ، چیزی نگویید و با خون دل و زحمت دینتان را نگه دارید . در زمان کسانی مثل حجاج بن یوسف که خودشان معترف به فسق او هستند . به نظرم این حجر در اصابه درباره مسلم بن عقبه که از طرف یزید به مدینه رفت و واقعه حره را پدید آورد ، ابتدا می گوید : او صحابیّ است ولی اصلا میل نداشتم در کتابم اسمش را ببرم . اینها کسانی هستند که خودشان از اینها چندششان می شود و می گویند : رسول خدا هم از آمدن اینها خبر داده بودند و در عین حال دستور به سکوت داده اند . یعنی همین تقیه ای که ما می گوییم . پس خودشان را هم تقیه را قائلند . در قرآن هم فرموده : ( إلا أن تتقوا منهم تقاة ) . در میزان الاعتدال در احوالات شمر می گوید : ( ليس بأهل للرواية، فإنه أحد قتلة الحسين رضى الله عنه.وقد قتله أعوان المختار.روى أبو بكر بن عياش عن أبى إسحاق قال: كان شمر يصلى معنا، ثم يقول: اللهم إنك تعلم أنى شريف { در مقابل خدا می گوید ! } فاغفر لى.قلت: كيف يغفر الله لك وقد أعنت على قتل ابن رسول الله صلى الله عليه وسلم ؟ قال: ويحك ! فكيف نصنع ؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم، ولو خالفناهم كنا شرا من هذه الحمر السقاة.{ اگر از ولاة اطاعت نمی کردیم از این خرهای آبکش بدتر بودیم } { ذهبی می گوید } : قلت: إن هذا لعذر قبيح، فإنما الطاعة في المعروف .
پس دین در حدیث مذکور یعنی تدیّن شخص مؤمن در فضایی که اگر بخواهد رو بکند ، دین را از دستش می گیرند . یا خطر جانی دارد یا خطر دینی . تسعة اعشار یعنی این ، نه به معنای احکام شرع و معارف دین . ( انتهی هذا البحث )
در مورد روایت حضرت رسول درباره حضرت امیر
( و هو ولیّکم بعدی ) می گویند : ولیّ یعنی دوست . ولی جالبه در صحیح بخاری از قول خود عمر نقل می کند که : ( فصار ابوبکر ولیّا من بعده ) تعبیر می آورد از خلافت به اینکه ابوبکر ولیّ شماست بعد از پیامبر . از عبارت خودشان می شود بر علیه شان استدلال کرد که ولیّ یعنی خلیفه . چطور وقتی ولیّ درباره ی حضرت امیر می آید ، به معنای دوست است نه خلیفه ؟!
مرحوم الهی : اینطور نبوده که علمای سُنّی آدمهای احمق و بی شعوری باشند . این تناقضاتی هم که دارند به خاطر این است که مطلب خیلی ظریف است و مشکل از جای دیگر است . یعنی یک مبانی ی اشتباهی را پی ریزی کرده اند که حاضرند این تناقضات را بگویند ولی دست از مبانی شان برندارند . . . استاد : حاجاقا بهجت می گفتند : انسان می بیند که علمای بزرگ اهل سنّت خیلی فاضل و خوش فهمند و در مباحث علمی ی غیر امامت مو را از ماست می کشند ولی تا به بحث امامت می رسند ، حرف هایی می زنند که یک بچه حاضر نیست بزند . چند روز قبل از نووی نقل کردم که : إتفق العلماء که حرف عمر من کما ذکائه و فقهه . . . !
حاج آقا می فرمودند : فخر رازی در یکی از کتاب هایش بعد از اینکه استدلال های شیعه را می آورد و بعد از اینکه همه را ذکر می کند ، در مقام ردّ می گوید : ( هذا مما یستلزم الطعن علی السیّدین الفاضلین ) !
سائل : . . . . استاد : اتفاقا از کرامات اهل بیت این است که سنی ها در اعتقادات چیز واحدی ندارند که بگویند : ما در این فضا بودیم . معتزلی دارند ، اشعری هم دارند . محدّث هم دارند که هر کدام بر علیه یکدیگرند . پس نمی توانیم بگوییم یک سنی در فضایی بوده که توحید را اینطور فهمیده است . بلکه مجبور است انتخاب کند
سائل : من می خواهم بگویم : اینها احمق نبودند بلکه مطلب خیلی ظریف و دقیق بوده که کسانی که ملازم اهل بیت بودند ، این مطالب را از اول به طور شفاف گرفته اند . استاد : این حرف حرف درستی است اما نه در مسأله ی امامت
حاجاقا مؤذن : بعضی ها مشکلشان مشکل علمی نیست . مشکل ذاتی دارند . خبث ذاتی دارند . فخر رازی که مشکل علمی نداشته . جوری می گوید طعن بر فاضلین است که گویا طعن بر خداست ! استاد : من سالها بود که می گفتم : محال است که عالم سنّی ای که حرف ها را دید ، سنّی باقی بماند . اگر هم ابراز نکند ، به خاطر جهات خارجی است . اما بعدها که با مواردی برخورد کردم ، دیدم کلیّت ندارد . کسانی هستند که حرف ها را شنیده اند و سنی هم مانده اند . اما ازراههای عبور کرده که در قیامت نشانش می دهند و راه عرش بسته می شود
حاجاقا : گاهی ذهبی روایتی می آورد که به نفع شیعه است و روی مبانی خودش هم هیچ مشکل سندی ندارد ولی آخرش می گوید : ( و القلب یشهد بکذبه ) ! یا آن سنی در لبنان به شیخ محمدجواد مؤمنی گفته بود : تو که هیچی ، اگر بروی مدینه و حضرت از گور دربیاید و بگوید : علی بعد از من خلیفه است ، قبول نمی کنم
استاد : برای من هم محسوس شده که گاهی به جایی می رسند که با خود حضرت در می افتند . از اینجاها رد می شود و خودش را هم مقدس نمره اول می داند ! وقتی می خواهند از عایشه تجلیل کنند ، می گویند : می دانید زن چه کسی است ؟ با چه کسی سر یک سفره بوده ؟ در اینجا حضرت را بالا می برند . اما وقتی حضرت می فرمایند : ایتونی بکتف و دواة . . . و عمر هم آن حرف را زد . حالا به جای اینکه حرف عمر را زیر سؤال ببرند ، پنجاه تا سؤال می گذارند مقابل کار حضرت ! می گویند : آیه فرموده : ( الیوم اکملت لکم دینکم ) . دینی که کامل شده ، دیگر اکتب لکم چه معنا دارد ؟ می گویند : امر وجوب بود یا استحباب ؟ و . . . برای اینکه حرف عمر را توجیه کنند ، حضرت را محاکمه می کنند ! بعضی هاشون هم گفته اند : حضرت می خواستند محک بزنند و ببینند کامل ترین و با معرفت ترین اصحابشان کیست ؟! گفتند : قلم بیاورید تا بنویسم . عمر گفت بابا دین که کامل شده . حسبنا کتاب الله . حضرت هم گفتند : بارک الله ! که تو از همه بالاتر هستی ! اینها را گفته اند . از خودم نمی گویم . در کتاب مسند احمد برای این جهات خیلی خوب است . یک روایت که در صحیحین نیست و او نقل کرده است و سندش هم صحیح است ، که فغُمّ رسول الله . این ذیل را بخاری و مسلم نیاورده اند . (فَقَالَ عُمَرُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ قَالَ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَاخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ يَكْتُبُ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوْ قَالَ قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغَطَ وَالِاخْتِلَافَ وَغُمَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ قُومُوا عَنِّي ) دیگر نمی شود گفت حضرت می خواستند محک بزنند . اگر اینطور بود که باید از حرف عمر خوشحال شوند نه غمگین . یکی از حاضران به شوخی : مغموم شدند که چرا زودتر از اینها عمر را نشناختند و گرنه به جای ابوبکر او را برای نماز می فرستادند ! ( خنده شدید حضار )
حاجاقا مؤذن : ابن ابی الحدید که خوبشان است در ؟؟؟ درباره تخلف آن دو نفر از جیش اسامه گفته : پیغمبر مجتهد بود ، عمر و ابوبکر هم مجتهد بودند ! نهایتا خطا کردند و یک اجر دارند . استاد : قوشچی هم در شرح تجرید درباره تحریم متعتان می گوید : ( اختلاف المجتهین لیس ببدع ) ! یک تعبیری هم در معجم کبیر طبرانی آمده که از همه ی اینها بالاتر است : (فَقَالُوا: يَهْجُرُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ سَكَتُوا وَسَكَتَ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ أَلَا نَأْتِيكَ بَعْدُ ؟ { بعدُ یعنی هنوز . یعنی هنوز نیاوریم ؟ بر حرف خودتان هستید ؟ } { حضرت یک کلمه گفتند که مصیبتش از آسمانها و زمین سنگین تر است } قَالَ: «بعد َمَا ؟! » { یعنی بعد از چه دیگر می خواهید بیاورید ؟! } کارشان حساب شده بود . چون بعضی می گویند : چرا حضرت دوباره نگفتند ؟ ذهبی می گوید : اگر امر وجوبی بود ، لطف تقاضا می کرد که حضرت دستورشان را تکرار کنند . حاجاقا بهجت می فرمودند : احمق ! حضرت دوباره گفتند . تو نفهمیدی . گفتند : قوموا عنی ! بروید گم شوید ! گم شوید یعنی من بر حرف خودم باقی هستم . نه اینکه یعنی ببخشید ، امر من مستحبی بود و مهم نیست ؟!؟ تازه اگر حضرت حتی به جای دوباره گفتن ، با همان حال بیماری برمی خواستند و قلم می آوردند و می نوشتند ، فایده ای نداشت چون عمر با گفتن ( غلبه الوجع ) کار را تمام کرد . بعدش می گفتند : در حال وجع نوشته است و نوشتنش هم هجر است ! لا بود که حضرت فرمودند : ( بعدَ ما ؟!) یعنی با یهجر کلام حضرت از حجیّت افتاد
سوال : یک شبهه ای که می کنند این است که جامعه ای که تربیت شده پیامبر است ، چطور ممکن است که واقعه غدیر را ببینند و تعداد خیلی کمی اعتراض کنند و بقیه همه ساکت بشوند ؟ آیا این حرف نقصی برای خود حضرت نیست که توانسته کسانی را تربیت کند که بعد از او در مقابل این بدعت بایستند ؟ و استدلال می کنند که وقتی در مدرسه ای در صد قبول شده گانش زیر 50 درصد باشد ، می گویید شاید مشکل از معلم و مدیر است نه دانش آموزان . شما هم می گویید از کلّ آن چندصد هزار صحابه فقط سه نفر قبول شدند . استاد : این هم جواب های حلی دارد هم پاسخ های نقضی . یک جواب نقضی این است که : یک منبری خوب وقتی منبر می رود ، همه جمعیت را سراپا جذب می کند و سکوت محض حاکم می شود حتی بچه ها هم احساس گرسنگی نمی کنند اما قرآن می گوید : ( و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما ) ! پس لابد حضرت مشکل داشتند ! حتما خطبه ی گرم و جذابی نبوده ! اگر جذابیت داشت ، مردم نمی رفتند ! حتما حضرت نوح هم مشکل داشتند که می گویند : ( ربّ انی دعوت قومی لیلا و نهارا فلم یزدهم دعایی الا فرارا ) !؟ پس مشکل از استاد و داعی است ! { قضیه ی إن هی إلا فتنتک در دقیقه 28 } . مدرسه ی انبیاء مدرسه جدا کردن خبیث از طیّب است و مدرسه مال است نه مدرسه ی کمّی که بگوییم چند نفر قبول شدند ؟ جالب اینکه وقتی عایشه می خواهد عظمت پدرش را بگوید ، می گوید : بعد از رحلت حضرت تمام این مملکت اسلامی مرتد شدند ( غیر از که و مدینه ارتدت العرب قاطبة ) ! اما جواب حلّی این است که : پیامبران معلم هستند اما نه معلم هایی که دنبال قبولی بیشتر باشند بلکه معلم هایی هستند برای رده ی بالایی که . . . در صحیح بخاری آمده که : ( و لو انهم دخلوا جحر ضبّ لدخلتموه ) یعنی تمام جریاناتی که برای بنی اسرائیل پیش آمد ، برای شما هم پیش می آید تا به حدی که اگر آنها در سوراخ سوسماری رفته اند ، شما هم خواهید رفت . حالا ببینید آیاتی که در قرآن برای بنی اسرائیل آمده ، قدح بنی اسرائیل است یا قدح حضرت موسی ؟ اینکه اکثریت قریب به اتفاقشان در غیبت حضرت گوساله پرست شدند ، نقص از موسی بود یا از آنها ؟ اگر جریاناتی که برای بنی اسرائیل پیش آمد ، امتحان خدا برای آنها بود ، این مسائل هم امتحانی برای امت اسلام بوده است نه نقص برای حضرت . آیات امتحان و فتنه هم زیاد است . قرآن می فرماید : ( ما کان الله لیذر المؤمنین { نه منافقین } علی ما انتم علیه { اوضاع همینگونه آرام نمی ماند } حتی یمیز الخبیث من الطیّب ) یعنی الآن که در زمان حیات حضرت دور هم نشسته اید ، در میان شما خبیث و طیّب هست و باید از هم جدا بشوید . در همین صحیح بخاری متعدد روایت دارد که : در قیامت اصحاب می آیند طرف حوض اما { یذادنّ ) یعنی آنها را بر می گردانند . اقول : یا ربّ اصحابی ! یقال : انک لا تدری ما احدثوا بعدک ، انهم ارتدوا بعدک علی ادبارهم القهقهری . بعد به ما اعتراض می کنند که چرا می گویید : ارتد الناس بعد رسول الله ؟! روایت صحیح بخاری می گوید : حتی لا یبقی منهم إلا مثل همل النعم . قافله شتر که از بیابان بر می گردد ، یکی دو تا شتر گم می شود . حضرت فرمودند : همه ی اینها رفتند جهنم ، فقط مثل دو سه تا شتری که ازقافله فرار کرده ، باقی ماند . حالا این روایت که می گوید : همه به جهنم می روند ، نقص پیامبر است یا نقص اصحاب . سوال : چطور این روایت را با عدالت صحابه جمع می کنند ؟ استاد : وقتی می گوییم : آیا عدالت یعنی فاسق نبودند ؟ می گویند : نه ، فسق به معنای ارتکاب حرام منظورمان نیست . صحابه هم مرتکب حرام می شده اند . عدالت صحابه یعنی حاضر نبودند به پیامبر دروغ ببندند ! فقط عادل در نقل هستند ! در حالیکه در صحیح مسلم خود عمر خطاب به دو صحابی بزرگ ( علی و عباس ) می گوید : وقتی ابوبکر سر کار آمد و از حضرت نقل کرد که { إنا معاشر الانبیاء لا نورّث } فرأیتماه آثما کاذبا غادرا خائنا. کاذبا در چی ؟ در نقل حدیث از پیامبر . یعنی خود عمر می گوید دو تا اصحاب بزرگ پیامبر ، صحابی دیگر را در نقل حدیث دروغگو می دانستند . پس این دو نفر صحابه را به معنایی که شما می گویید ، عادل نمی دانستند
سوال : در قضیه ی یوم الخمیس حضرت چه مطلبی را می خواستند بنویسند ؟ استاد : ابن حزم در محلّی می گوید : من مدت ها غصه می خوردم که چطور شد اینگونه شد که حضرت ننوشتند { فطرت همه ی انسانها از این مطلب ناراحت می شود ، چون حضرت چیز کمی هم نگفتند . نگفتند : می خواهم یک چیزی بنویسم . بلکه فرمودند : لن تضلوا بعدی ابدا } مدت ها ناراحت بودم که چرا حضرت ننوشتند ؟ چه می خواستند بنویسند ؟ تا به روایتی برخوردم ه دلم آرام گرفت که عایشه نقل کرده که حضرت فرمودند : قلم بیاورید ، می خواهم خلافت ابوبکر را بنویسم ! با دیدن این روایت دلم آرام گرفت ! عایشه هم می گوید : به برادرت بگو قلم کاغذ بیاورد تا راجع به پدرت بنویسم . بعد گفتند : نیازی نیست بنویسم ، خود مردم می دانند ! أبی الله و المؤمنون إلا ابابکر ! در حالی که خود عمر نقل می کند که در سقیفه چه مرافعه ای بود !
حاجاقا مؤذن : ابن ابی الحدید در ج 12 از عمر نقل می کند که : بله ، پیامبر یک چیزهایی در زمان خودش گفت ولی الزام آور نبود . در مرض موتش خواست تصریح به اسمش بکند . من نگذاشتم حفظا للاسلام ! استاد : همانجا می گوید : پیامبر می خواست ولی خدا نخواست !
سوال : پیامبر که در غدیر فرموده بودند . در طول 23 سال هم بارها گفته بودند . چه نیازی بود که در مرض موت دوباره تصریح کنند ؟ اگر می نوشتند هم آنها به گونه ای تحریف می کردند . استاد : حضرت می دانستند قضایای بعدی را . به راحتی به حفصه گفتند که پدر تو و عایشه بعدا خلیفه می شوند ( إذ اسرّ النبی الی بعض ازواجه حدیثا ) آنها که تصمیم خودشان را گرفته بودند . برای من مثل آفتاب است که حضرت می خواستند کاری کنند که عُمَر این حرف را بزند ! و واقعا اعجاز است که با اینهمه لاپوشانی ی کارهای این ها در صحیح بخاری که تالی تلو قرآن است ، این قضیه می آید ! روی کره زمین کسی در آن جلسه مظلوم تر از پیامبر خدا نبود . خدا هم دفاع کرد و در صحیح بخاری آورد ! بخاری ای که چه هنرها به خرج ها می دهد در حذف اینجور مطالب . عمر هم حدیث را ممنوع کرد که اینها درز پیدا نکند ولی در صحیح ترین کتاب ها آمد
ما باید یک بانک مفصل سوال و جواب طبقه بندی شده تشکیل بدهیم . چون هر سوالی ده ها جور جواب دارد : حلی ، نقضی ، دقیق ، عرفی و . . . هر جوابی یک برچسبی داشته باشد که معلوم شود که مثلا این جواب در فلان فضای بحث خوب است و این جواب مال مرحله ی اول است و آن یکی مال مرحله بعد و . . . چون در برخی فضاها برخی جواب ها مناسب نیست . گاهی برای بچه های دبستانی حرف می زنید و گاهی در دانشگاه و گاهی در مناظره . همه ی اینها تفاوت می کند . گاهی انسان در بزنگاه چیزی به ذهنش نمی آید ولی اگر قبلا فکرش را کرده باشد ، بهترین ها را انتخاب می کند و می گوید
برخی شبهه کرده اند که چطور از میان این همه صحابه فقط ابن عباس این قضیه را نقل کرده است ؟ استاد : غیر از ابن ابی الحدید ، طبرانی در المعجم از خود عمر نقل می کند که : ( فکرهنا اشدّ کراهیة ) به شدت ناراحت شدیم و به زنان هم گفتم : ( انتن صواحب یوسف ) . خود عمر می گوید : حضرت فرمود : ( انهنّ خیر منکم ! ) جابر بن عبدالله هم به سند صحیح : ( فخالف علیه عمر بکلمة ) عایشه هم اصل قضیه را گفته است
سوال : آیا صحیح است که حضرت نوشتن بلد نبودند ؟ استاد : حضرت عادت به نوشتن نداشتند یعنی کاتب نبود . اما اینطور نبود که نتوانند بنویسند . در خود صحیح بخاری دارد که در صلح حدیبیه حضرت نوشتند (فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - الْكِتَابَ ، وَلَيْسَ يُحْسِنُ يَكْتُبُ ، فَكَتَبَ هَذَا مَا قَاضَى مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ لاَ يُدْخِلُ مَكَّةَ السِّلاَحَ . . . )
سوال : آیه ( و لا تخطه بیمینک ) ؟ استاد : حضرت امی بودند به معنای درس نخوانده و مکتب نرفته . ( لا تتلوا من قبله من کتاب ) یعنی تو مدرسه نرفته بودی و بین همین ها بزرگ شده بودی . تو قلم به دست نمی گرفتی بنویسی ( اذا لارتاب المبطلون ) یعنی اگر می نوشتی ، می گفتند سواد دارد و قرآن را خودش نوشته است . اما اینکه بعدا بعد از 23 سال اصلا نوشتن بلد نباشند ، شواهد روشن بر خلاف آن است . به نظرم خط حضرت هم برای بعدها مانده بود . عمر هم می دانست که حضرت می توانند بنویسند که این حرف را زد . تازه نگفت : حضرت نمی توانند بنویسند بلکه گفت نیاز نداریم . حسبنا کتاب الله
جالب اینکه همین عمری که 5 شنبه گفت : حسبنا کتاب الله . چهار روز بعد گفت : کأنی لم اسمع بهذه الآیة ! : ( انک میّت و انهم میّتون ) . چه حسبنایی که به خاطر نشنیدن یک آیه حاضر است آدم بکشد !
سوال : چرا بقیه اصحاب با عمر مخالفت نکردند و قلم و کاغذ را نیاوردند از جمله خود امیر المؤمنین ؟ استاد : کی گفته مخالفت نکردند . در صحبح خودشان دارد که ابن عباس می گوید : تنازعوا . به جایی رسید که حاضرین فهمیدند که اگر ادامه پیدا کند ، به حضرت حمله ی فیزیکی می کنند ! لذا حضرت فرمودند : ( قوموا عنی ، لا ینبغی عند نبیّ التنازع ) . صحیح بخاری می گوید : سر و صدا بلند شد . ولی اینها تصمیم را گرفته بودند با آن صحیفه ای که نوشتند و در آن روشن فکرترین حرف ها بود که : دین که به وراثت نیست . دین توحید و ایمان است . ابن خلدون از عمر نقل می کند که : خدا نخواست برای بنی هاشم بین نبوت و خلافت جمع شود ! استاد : در قریش جمع شود اشکالی ندارد ! در سقیفه داد می زدند الأئمة من قریش
حضرت فرمودند : در شب معراج ( راجعت ربی فی امر علی ) مکرر به خدا عرض کردم که این قضایا نشود ( فأبی علیّ ) یعنی این از آنهایی نیست که به دعا تغییر کند . مصلحت ها و حکمت هایی در آن است . حضرت امیر هم به ابوسفیان فرمودند : ( . . . و لکن اندمجت علی مکنون علم ) من مندمج و پیچیده شده ام بر یک علم بسیار مخفی که اگر به شما بگویم تحمل ندارید . چیست ، ما خبر نداریم
اینها مبهم نیست . بیهوده نیست که بسیاری از علمای سنی دم مرگ شیعه می شوند ( دقیقه 60 )
سوال : عینیت صفات با ذات و نفی الصفات منافاتی ندارند ؟ استاد : به نظرم می رسد که کلاس نفی الصفات از عینیت صفات بالاتر است گرچه عده ای گفته اند : اولی بالاتر است . لا نفی صفات سلبیه یا زائده معنا می کنند ولی گمان من برعکس است
ج: فرایند اعجازگونه تواتر حدیث غدیر نزد اهل سنت
[/HR] ج: یا علی
بسمه تبارک وتعالی وبحمده وصلی الله علی محمد واله ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین
یا علی ؛ وهو العلی العظیم
غدیر اعلان وابلاغ ولایت ؛كلمة الله التي بها تمِت الاُمور و دهرت الدهور، صاحب الأزليه الأوليه، معشوق ذات اقدس الهي ، خطيب خطبة ألست بربكم، عزيزي كه بإسمه تكونت الكائنات و الأشياء، و هستي بخش با نام مقدس او هستي بخشي مي كند، عزيزي كه قيوميت الهي مرتبه اي از مراتب وجود اوست، او كه لايشغله شأن عن شأنٍ خداوند تعالي به او و در او معنا پيدا مي كند وخطبه البيان و افتخار وتطنجيه و.....هر آنچه فرمودند بيان مراتب و شؤونات نازله خود به اندازه فهم مخاطبين بود.
مولا وامیر مظلوم ماسوی ، یعسوب الدین ،رمح الله الأطول ، نفس الله القائمة فیه بالسنن ..، عین الله الناظرة،قلب الله الواعی ، اُذن الله ،ید الله الباسطة بالرحمة علی خلقه ، لسان الله الناطقة ،
صراط المستقیم ؛ الذی قال الله :ان ربی علی صراط مستقیم
وقال ا لله تعالی لنبیه : فاستمسک بالذی اوحی الیک انک علی صراط مستقیم
وقوله تعالی لرسوله : یس والقران الکریم انک علی صرا ط مستقیم
و قوله تعالی : اهدانا الصراط المستقیم ،
نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون .
سیّد الأنبیاء والمر سلین الذی بُعث الأنبیاء والمرسلین علی ولایته و ولایت ابن عمه محمد المصطفی .
الذی ولایته رزق الله ؛لقوله تعالی یرزق من یشاء بغیر حساب .
رحمت الله التی قال الله تعالی : قل بفضل الله وبرحمته .
ابوالیتامی ، زوج الأرامل ؛ ابو کل مؤمن ومؤمنة .
صلوة المومن ، حیّ علی الصلاة ، تأویل الصلاة فی قوله تعالی : لا تجهر بصلاتک ولا تخافت بها و..
أخو رسول الله وابن عمه وسیف نقمته وعماد نصرته وبأسه وشدته ؛ رحی حهنم الدائرة ؛واضراسها الطاحنة ، موتم البنین والبنات ،قابض الأرواح ، بأس الذی لا یردّ ه عن القوم المجرمین ، مجدّ ل الأبطال وقاتل الفرسان ومبیر من کفر بالرحمن وصهر خیر الأنام ؛ سیّد الأوصیاء ووصی خیر الأنبیاء ، باب مدینة العلم وخازن علم رسول الله ووارثه ,
الیا ؛ بربی ، أریّ ، کبکر ؛ بطریسا، جبتر ،بثیر،حیتر ، بوییء ،بثریک ، حیدرة ،فریق ، ظهیر ، علی ،
صادق یقول الله عزوجل :ان الله مع الصادقین ،
موذ ن فی الدنیا والأخرة قوله تعالی : فأذن موذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین ،
أذان لقوله تعالی : وأذان من الله ورسوله ،
محسن لقوله تعالی :ان الله مع المحسنین ،
ذوالقلب لقوله نعالی : ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب ،
ذاکر لقوله تعالی : الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم
اصحاب الأعراف لقوله تعالی : وعلی الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم
صهر لقوله تعالی : وهو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا وصهرا
الاُ ذن الواعیه لقوله تعالی :وتعیها اُذن واعیة
شجرة طوبی وسدرة المنتهی
اسم الله الرحمن الرحیم فی بسم الله الرحمن الرحیم
ذلک الکتاب الذی لاریب فیه و..............
علم الله ؛ ذات الذوات ،وجه الله ، اسماء الله الحسنی ،و کلمةالله العلیا ؛ ابوالحسنین ، زوج البتول ، نفس الرسول ؛ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه ؛
بر يگانه وارث او، ولي دوران، كهف امان ،خاتم الاوصياء، كلمة الله التامّة، عينالله الناظرة، يد الله الباسطة، لسان الله الناطقة، قلب الله الواعي ،سفينة النجاة،عين الحياة، علم الهدي، نور ابصار الوري، صاحب الازلية الاولية، نور الله الذی یهتدی به المهتدون ، وجه الله الذی الیه یتوجه الأولیاء ، امير و فرمانروايهستي ، عزيزي از اولاد فاطمه سلام الله عليها كه مْلك ، ملكوت، عظموت ، جبروت ،لاهوت، عالَم خلق و امر وكلمات وعقول و عالَم اسماء و صفات ومعاني واله و حيران خال گونه اويند و با تسبيح وحمد الهي به گرد خال گونه او مي چرخند، بقية الله الأعظم حجة بن الحسن المهدي، تهنیت باد.
یامرتضی علی مددی 1001اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت والطاغوت واللات والعزی وابنتیهما ومحبیهما بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیر المؤمنین علیه السلام.htt
__________________

اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء



