علل و درمان حواس پرتی در نماز

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

عوامل بیرونی

[=bbcnassim]در شکل گیری نظام شخصیتی و روحی آدمیان، علاوه بر عوامل درونی و فردی، عوامل بیرونی نیز مؤثر است و این واقعیتی است که دین واقع گرای اسلام به آن توجه کرده است، چرا که روح انسانها دایماً دستخوش تاثیر پذیری از عوامل بیرونی است.
از عوامل بیرونی، دوست فاسد، مجلس گناه و محیط فاسد را می توان برشمرد و هر یک احکامی دارند که در این جا با رعایت اختصار بدانها اشاره می نماییم.

[h=4]الف ) دوست فاسد[/h][=bbcnassim]همنشینی و مصاحبت با دوست فاسق، اثرات منفی در آدمی می گذارد، چرا که شخصیت انسان بستگی به شخصیت دوست و همنشین او دارد و این واقعیتی غیر قابل انکار است که امام صادق (علیه السلام) به آن اشاره کرد است:
«المرء علی دین خلیله[1] دین آدمی بستگی به نوع دین دوست او دارد.»
تو اول بگو با کیان دوستی
پس آن گه بگویم که تو کیستی

اگر انسان دوستان خود را از سلسله قابیلیان، فرعونیان و یزیدیان و.....انتخاب کند، روح او فرعونی و یزیدی خواهد شد. مگر ممکن است یزیدی باشیم و حسینی فکر کنیم. مگر ممکن است با فرعونیان زندگی و همانند سازی بنماییم، ولیکن افکار موسویان و علویان را داشته باشیم. مگر ممکن است که با معاویه باشیم، ولی همانند علی (علیه السلام) در نماز حضور قلب داشته باشیم.
ای خنک آن مرده کز خود رسته شد
در وجود زنده ای پیوسته شد
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست

همنشینی با کسی که تارک نماز است، موجب ترک نماز یا سهل انگاری در آن می شود، مگر کسانی که از استقلال فکری و روحی بالایی برخوردار باشند و در مقابل هر نوع بیماری و آلودگی بیمه و واکسینه شده باشند که این اشخاص بسیار اندک هستند.
.........................
پی نوشت:
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، الكافي( ط- الإسلامية)، 2، ص 375، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1407 ق‏.

همان طور که دوست بد، اثر منفی در انسان می گذارد، انتخاب دوست خوب، نقش سازنده در آدمی دارد. مگر ممکن است انسان با دوست اهل نماز همراه باشد و اثر مثبت نپذیرد. یقیناً دوست هر مقدار بهتر و انسانتر و با معرفت تر باشد، تاثیر پذیری و همانند سازی به همان مقدار، سازنده تر و مثبت تر خواهد بود.
همنشینی با کسانی که اهل حضور قلب هستند، زمینه را برای تحصیل حضور قلب آماده می کند.

گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
و گرنه من همان خاکم که هستم

[h=4]ب) مجلس و محیط فاسد[/h][=bbcnassim]مجلس گناه و محیط فاسد خانواده، اجتماع و... جو روحی انسان را فاسد می کند و جو روحی فاسد، زمینه لازم را برای رشد معنویات از بین می برد. به میزان تاثیر پذیری از مجلس گناه و محیط فاسد، معنویات ضعیف می شود.
اثر پذیری به دو صورت ممکن است صورت بگیرد:
1- گاهی اثر پذیری چنان زیاد است که سعادت دنیا و آخرت آدمی از بین می رود و منجر به ترک معنویات و دین می گردد که در این صورت خوشبختی و لذت واقعی و حقیقی از زندگی هم رخت بر می بندد.
2- گاهی تاثیر پذیری، منجر به ضعیف شدن و سهل انگاری در امور معنوی، مخصوصاً نماز می گردد که این حداقل اثر منفی مجلس گناه و محیط فاسد است.
چگونه ممکن است کسی در فلان مجلس فساد، پای فیلم مخرب ویدئو و ماهواره بنشیند و بعد در محضر خدا حاضر گردد؟ چگونه ممکن است چشمها به تماشای تصاویر مبتذل و فیلمهایی که رقص فلان رقاص را نشان می دهد، بپردازند و خاطره آنها در نماز مزاحمت ایجاد نکند؟ چگونه خدا در قلبی که غیر خدا حکومت می کند، جا دارد؟
نتیجه آن که اگر می خواهیم زمینه رشد معنویات پدید آید، باید از حضور در مجالس گناه و محیط های فاسد پرهیز کنیم و به جای آن در مجالس علمی و مذهبی و فرهنگی شرکت داشته باشیم؛ هنگامی که زمینه های رشد معنویات به وجود آمد در صدد کسب عبادت با حضور قلب باشیم.

[="Navy"]

کافی;916005 نوشت:
دین آدمی بستگی به نوع دین دوست او دارد

سلام خیلی از ادم های خوب در زندان های قدیم گرفتار همنشینی با ارازل و اوباش میشدند...تکلیف انها چی میشد؟[/]

یونیکو;916136 نوشت:

سلام خیلی از ادم های خوب در زندان های قدیم گرفتار همنشینی با ارازل و اوباش میشدند...تکلیف انها چی میشد؟


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
در این نوع فضاها که انسان مجبور به همنشینی با چنین اشخاصی است، باید مراقبه خودش را بیشتر کند، مانند این که در وضعیت جوی همراه با برف و باران شدید، باید با وسیله نقلیه مجهز مانند ریختن ضد یخ، بستن زنجیر چرخ و پوشیدن لباس گرم، راهی سفر شد.
بنابراین در چنین فضاهایی، باید بیشتر به یاد خدا بود و محشور بودن با مستحبات مانند خواندن قرآن، ادعیه و نوافل مستحبی و یا گفتن ذکر، انسان را در این امر مهم یاری می نماید.
موفق باشید.

[h=4]موانع مقدماتی[/h][=bbcnassim]نماز گزار برای این که بتواند با سکون و طمانینه در محضر خدا حاضر شود، بایستی تمام موانع را از سر راه بردارد، از جمله موانعی که باید برداشته شود، پرخوری، کثرت خواب، جلوگیری از بول، کسالت و خستگی، است.

الف) پرخوری

[=bbcnassim]پرخوری علاوه بر مضرات جسمی و فیزیولوژیکی دارای مضرات روحی و روانی نیز هست که از جمله ناراحتیهای روحی آن، مانع بودن از قلب در نماز است.
چگونه آدمی که در طول شبانه روز دایماً در فکر خوردن غذاهای لذیذ بوده و انبار شکم را از انواع غذاها انباشته ساخته است، می تواند با خدای خویش خلوت کند و با او انس بگیرد؟
چگونه می تواند قلبش در نماز حاضر باشد؟ کسی که از خوردن و آشامیدن لذت می برد و لذت را صرفاً در اینها می داند، چگونه لذت مناجات را چشیده و احساس لذت می کند؟
[=bbcnassim]«اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی
تهی از حکمتی، به علت آن
که پری از طعام تا بینی»
[=bbcnassim]
البته آن چه مذموم است، پر خوری و افراط در خوردن است که اختلال در انگیزه های معنوی ایجاد می کند والا گرسنگی یک غریزه خدادادی است و آدمیان برای زنده ماندن و نیرو گرفتن باید غذا بخورند، بلکه گرسنگی زیاد و فشار حاصل از آن، موجب اختلال در انگیزه های معنوی، از جمله همین حضور قلب و اختلال در فعالیتهای عقلی می شود.
این که در روایات دستور داده شده با شکم گرسنه عبادت کنید، این به تناسب حال افراد است و هر کس باید به حال خود رجوع کند و ببیند با چه مقدار از غذا خوردن می تواند حال مناسبی برای عبادت داشته باشد.

[=bbcnassim] [=bbcnassim]منظور از گرسنگی، سیر نشدن و پر نکردن شکم است که مسلماً کسی که به اندازه لازم غذا بخورد با یک سبکی و نشاط مخصوص به طرف عبادت می رود، نتیجه این که پر خوردی و گرسنگی بیش از حد، موجب بی حالی و کسالت در عبادت و کسالت و بی حالت موجب حواسپرتی در نماز می گردد.
نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف، جانت برآید
ترک پر خوری جز از طریق کنترل شکم ممکن نیست و این کنترل میسر نمی گردد، مگر این که مضرات پرخوری را بدانیم، به همین جهت به چند روایت در این باب توجه کنید. روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که می فرماید:
َ«
لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَتِهِ فَيُورِثُ شَيْئَيْنِ قَسْوَةَ الْقَلْبِ‏ وَ هَيَجَانَ‏ الشَّهْوَةِ وَ الْجُوعُ إِدَامٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ غِذَاءٌ لِلرُّوحِ وَ طَعَامٌ لِلْقَلْبِ وَ صِحَّةٌ لِلْبَدَن‏ [1] برای قلب مؤمن، چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می شود و گرسنگی، خورشت مؤمن و غذای روح و طعام قلب و صحت بدن است.»
__________________
پی نوشت:
[1]. نورى، حسين بن محمد تقى‏، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، ج16، ص 211، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏، 1408 ق‏.

ب) پرخوابی[=bbcnassim]
پرخوابی و اعتیاد به آن، جسم را بی حال می کند و موجب ضعیف شدن اراده می گردد و اعتماد به نفس از آدمی که سلب می شود که در نتیجه آدمی در مقابل معنویات عکس العمل منفی نشان می دهد، چنین شخصی در نماز با حالت خواب آلود روبه رو می شود و هنگام بیدار شدن از خواب، به سختی بر می خیزد و به علت اسارت خواب، با بی حالی وضو می گیرد و طوری صورت را می شوید که خواب از سرش نپرد و در هنگام نماز در فکر خواب است و با اتمام نماز دست و پا شکسته، به طرف رختخواب پرواز می کند، چرا که محبوبش خواب است و نماز مزاحم بود.
در این مورد روایتی از حضرت عیسی (علیه السلام) آمد:
[=bbcnassim] يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تُكْثِرُوا الْأَكْلَ فَإِنَّهُ مَنْ أَكْثَرَ الْأَكْلَ أَكْثَرَ النَّوْمَ وَ مَنْ‏ أَكْثَرَ النَّوْمَ‏ أَقَلَ‏ الصَّلَاةَ وَ مَنْ أَقَلَّ الصَّلَاةَ كُتِبَ مِنَ الْغَافِلِين‏ [1]
ای بنی اسرئیل در خوردن زیاده روی نکنید که همانا محصول زیاد خوردن بسیار خوابیدن است و هر کس بسیار بخوابد نماز و عبادتش کم خواهد بود و آن گاه در زمره غافلان به شمار خواهد آمد.
_________________
پی نوشت:
[1]. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏، مجموعة ورّام‏، ج1، ص 47، مكتبه فقيه‏، قم‏، 1410 ق
‏.

درمان
در مرحله نخست باید بدانیم که پرخوابی طبیعت اولیه ما آدمیان نیست بلکه بر اثر تکرار، جزء طبیعت ثانویه (عادت شده است. سپس باید، عزم بر تنظیم اوقات خواب گرفته و زمان مناسب و متعادلی را برای آن تعیین کنیم و دایماً مراقب بر آن داشته باشیم. هیچ گاه اراده بر انجام کاری نمی کنیم، مگر این که به اهمیت موضوع پی برده باشیم؛ یعنی وقتی بدانیم که پرخوابی چه بلای عظیم و بیماری خطرناکی است و شخص مبتلا به آن هیچ چیز ندارد، در این صورت مصمم می گردیم تا خود را از این مصیبت بزرگ برهانیم.
در مذمت پرخوابی همین بس که روح عبادت را از آدمی می گیرد و موجب ضعیف اراده بر تحصیل امور معنوی می شود، چنان که در روایت از امام صادق (علیه السلام) داریم که می فرماید:
َ كَثْرَةُ النَّوْمِ‏ يَتَوَلَّدُ مِنْ‏ كَثْرَةِ الشُّرْبِ‏ وَ كَثْرَةُ الشُّرْبِ يَتَوَلَّدُ مِنْ كَثْرَةِ الشِّبَعِ وَ هُمَا يُثْقِلَانِ النَّفْسَ عَنِ الطَّاعَةِ وَ يُقْسِيَانِ الْقَلْبَ عَنِ التَّفَكُّر [1]
خوابیدن فراوان بر اثر زیاد خوردن است و این دو سنگین کننده نفس هستند از طاعت و عبادت و قساوت می بخشند دل را از تفکر.»

پس از این که اهمیت موضوع را به قلب تفهیم نمودیم، در صدد اصلاح برآییم که با مراقبت و مجاهدت، آهسته آهسته مشکل حل خواهد شد.

«سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته»

اگر یک بار خواب خود را کنترل کنیم و از لذت سحر خیزی بهره مند شویم، آن گاه درک خواهیم کرد که تاکنون چه نعمت عظیمی را از کف می داده ایم و در می یابیم که با تنظیم خواب و سحر خیز شدن، همت آدمی بلند و اراده بشر راسخ و قدرت اعتماد به نفس افزایش می یابد و در این صورت است که تحصیل حضور قلب ممکن خواهد شد، چرا که کسب حضور قلب در نماز، بستگی به میزان عزم و اراده و مراقبت آدمی دارد.
__________________
پی نوشت:
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج73، ص 189، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏.

[=bbcnassim][h=4]پ ) کسالت و خستگی[/h]نماز را نباید در حال مستی و کسالت خواند. امام باقر (علیه السلام) در این زمینه حدیثی دارند که فرمایند:
لا تقم الی الصلوة متکاسلا و لا متناعسا ولا متثاقلا فانها من خلل النفاق؛[1] با بی حالی، خواب آلود، کاهلانه به نماز نایستید، چرا که اینها از علامات نفاق است یعنی کسی که در مقابل خدا می ایستد، باید در حضور او حاضر و قلبش متوجه او باشد. هنگامی که انسان با کسالت و بی حالی به عبادت بپردازد معلوم می شود که قلب او در جای دیگر است و با سختی و کراهت به نماز ایستاده و غرض از عبادت، غیر خداست و این مصداق روشن خود فریبی است.
نکته
گاهی انسان برای فرار از نماز و یا به تاخیر انداختن آن، کسالت و خستگی و گرسنگی را بهانه قرار داده و خوب را فریب می دهد، لذا همیشه رفع کسالت و گرسنگی را بر نماز مقدم می دارد، در حالی که بر طبق آیات و روایات مربوطه، نمازگزار باید قبل از وقت نماز خود را آماده کند و رفع خستگی نماید، نه این که دایماً خود را به دلیل اول وجود، دوم سجود فریب دهد.
_________________
پی نوشت:
[1]. تفسیر نور الثقلین، ج1، 483

[=bbcnassim]

ت) جلوگیری از بول

[=bbcnassim]از عوامل حواسپرتی جلوگیری از بول است که فشار حاصل از جلوگیری، موجب عدم تعادل جسمی و به دنبال آن موجب عدم تمرکز حواس و قلب آدمی در نماز می شود.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
[=bbcnassim]ُ لَا صَلَاةَ لِحَاقِنٍ‏ وَ لَا لِحَاقِبٍ‏ وَ لَا لِحَازِقٍ فَالْحَاقِنُ الَّذِي بِهِ الْبَوْلُ وَ الْحَاقِبُ الَّذِي بِهِ الْغَائِطُ وَ الْحَازِقُ الَّذِي قَدْ ضَغَطَهُ الْخُفُّ [1]
نماز شخص حاقن و حاقب، نماز کامل نیست و حاقن، کسی است که بول به او فشار می آورد و حاقب، کسی است که غائط به او فشار می آورد است و حارق، کسی است که جوراب او را آزار می دهد.»
پس بر نماز گزاران لازم است که قبل از اقامه نماز، به تخلیه کامل خود از بول و غائط بپردازند تا این موانع موجب حواسپرتی در نماز نگردند.
____________________
پی نوشت:
[1]. ابن بابويه، محمد بن على‏، الأمالي( للصدوق)، ص413، كتابچى‏، تهران‏، 1376 ش‏.

احکام فقهی و ظاهری

از عوامل حواسپرتی انجام دادن مکروهات همانند با سر و ریش و لباس و اعضای بدن بازی کردن، خاراندن بدن، به اطراف توجه کردن، پوشیدن لباس و جوراب تنگ به پا کردن، خمیازه کشیدن اختیاری، نگاه کردن به آسمان، گذاردن دست به کمر، فشار دادن بند انگشتها، مقابل آتش ایستادن، مقابل درباز ایستادن و...است .
انجام دادن این امور، اگر چه موجب بطلان نماز نمی شود، ولیکن موجب حواسپرتی و عدم حضور قلب در نماز می شود.
شاید سؤال شود که ترک این امور چه ربطی به حضور قلب دارد که امری باطنی است؟ در پاسخ می گوییم: حواس آدمی با کوچکترین حرکت و عمل اضافی، مشغول می شود، لذا برای تحصیل حضور قلب، رعایت این امور لازم است.
اضافه آن که با رعایت احکام ظاهری که همه آنها نشانه ادب و حضور می باشد، اهمیت نماز، عبادت و معبود را به قلب القا می کنیم و اگر خود را موظف به رعایت این امور بنماییم، آرام آرام، ادب باطنی و حضور قلب را پیدا خواهد شد.

در این باره از امام باقر (علیه السلام) روایت شده:

«إِذَا قُمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَعَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِكَ فَإِنَّمَا يُحْسَبُ لَكَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ وَ لَا تَعْبَثْ فِيهَا بِيَدِكَ وَ لَا بِرَأْسِكَ وَ لَابِلِحْيَتِكَ ‏وَ لَاتُحَدِّثْ‏ نَفْسَكَ‏ وَ لَا تَتَثَاءَبْ ...[1]

هر گاه به نماز ایستادی کاملا متوجه نمازت باش، چون آن مقدار از نمازت که با توجه باشد، برای تو مفید خواهد بود؛ در نماز با دست، سر و ریش خود بازی مکن و در دل حدیث نفس مکن و در هنگام نماز، دهن دره مکن...»

در روایت دیگر آمده:

[=bbcnassim]أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَبْصَرَ رَجُلًايَعْبَثُ‏ بِلِحْيَتِهِ ‏فِي‏صَلَاتِهِ‏ فَقَالَ إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ [2][=bbcnassim]

پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی را دید که در نماز با ریش خود بازی می کرد. حضرت فرمودند: آگاه باشید، اگر قلب او (برای خدا) آرام بود، اعضا و جوارحش نیز آرام می بود.»[=bbcnassim]
____________________
[=bbcnassim]پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏ الكافي (ط- الإسلامية)، ج3،ص299، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.
[2].مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار(ط- بيروت)، ج81، ص228، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏.

[h=4] بیهوده گویی[/h][=bbcnassim]یکی از موانع حضور قلب، بیهوده گویی و پرگویی در بیرون از نماز است. بیهوده گو، کسی است که مواظبت بر زبان خود ندارد و زبان را بدون موافقت قلب، ایمان و عقل به حرکت در می آورد. چنین شخصی هیچ ملاک نو معیاری برای سخن گفتن ندارد و هر چه در ذهن پدید آمد، بدون تعقل، مطرح می نماید.
در فرهنگ لغت آمده که کلام لغو چیزی است که فایده در آن نباشد و آن سخنی است که بدون فکر و رویه صارد گردد و به همین جهت است که خداوند در قرآن کریم، اعراض از بیهوده گویی و بیهوده کاری را از او صاف مؤمنان بر می شمارد، آن جاکه می فرماید:
«وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3] مؤمنان کسانی هستند که از لغویات (چه در کلام و چه در عمل )دوری می کنند.»

حالات آدمی در زندگی، با هم مرتبط است؛ این گونه نیست، که شخصی در شبانه روز به لهو، لعب و بیهوده گویی بپردازد و در عین حال، اعمال معنوی را در لحظاتی با خلوص و توجه کامل انجام دهد. روح آدمی دایماً در تحول و اثر پذیری قرار دارد و یقیناً روحی که عادت بیهوده گویی کرده است و دایماً از حرفهای لغو و بی فایده اثر می گیرد، از معنویات اثر نمی پذیرد.
ساده تر آن که زبانی که به بدگویی و لغو گفتن معتاد است، به طرف خداگویی نمی چرخد و به همین جهت است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

كَانَ الْمَسِيحُ (علیه السلام) يَقُولُ لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ‏ فِي‏ غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ‏ فَإِنَ‏ الَّذِينَ‏ يُكْثِرُونَ‏ الْكَلَامَ‏ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِيَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ [1] حضرت عیسی (علیه السلام) همیشه می فرمود: در غیر ذکر خدا، زیاد سخن نگویید به راستی آنان که در غیر خدا پر حرفی کنند، دلهایشان سخت و قسی می شود، لیکن خودشان نمی دانند.»

با دقت مشاهده می شود، پرگویی که بیهوده گویی را همراه داشته باشد، قلب آدمی را سیاه و تیره می نماید و قلبی که آلوده و تیره شده باشد، نمی تواند در محضر خدا حاضر شود.
__________________
پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏ الكافي (ط- الإسلامية)، ج2،ص114، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.

در این باره آمده است:
«یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد باز می دارد و مانع توجه و حضور قلب می شود، سخنان بی فایده و غیر ضروری است. خداوند متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای ضروری خویش را برطرف سازد. اگر به مقدار نیاز سخن گفت، از این نعمت بزرگ درست استفاده کرده است، اما اگر به سخنان بیهوده و غیر ضروری پرداخت، این نعمت بزرگ الهی را تضییع خواهد کرد. علاوه بر آن، بر اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکرش پراکنده و پریشان می شود و نمی تواند نسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند.[1]
نتیجه آن که کسی که در بیرون نماز مواظبت بر زبان خود نکند، نمی تواند زبان را با اجازه قلب بچرخاند.

_________________
پی نوشت:
[1]. ابراهیم امینی، خودسازی، ص 210.

درمان
الف) در ابتدا باید دانست که پرگویی و بیهوده گویی، بیماریی و تعدیل سخن، مشکلات زیادی به وجود می آورد، چرا که گاهی یک کلام از روی غفلت مشکل آفرین می شود که برای حل آن، ساعتها باید سخن، اختلاف بین افراد یا ملل به وجود می آورد؟
ب) پس از دانستن زیان کنترل نکردن زبان، در صدد اصلاح برآییم و در تمام لحظات، زبان خویش را کنترل کنیم و سخن خود را با ارجاع به عقل و قلب بر زبان جاری سازیم.

جان است و زبان است - زبان دشمن جان است
اگر جانت به کار است - نگه دار زبان را

لازم است در کنترل زبان، مراقبت و مجاهدت و مؤاخذه داشته باشیم و نا امیدی به خود راه ندهیم، اگر چه کنترل زبان و تعدیل کلام در ابتدا مشکل به نظر می رسد، ولیکن به مرور زمان با تمرین و ممارست و مقاومت، آثار مثبت آن بروز خواهد کرد.
پ ) از آنجایی که سخن گفتن لازم و ضروری است، لذا باید تمام همت خود را بر آن گماشت که، مطالب مفید و سازنده اجتماعی و انسانی و مطالب علمی بگوییم.

[=bbcnassim]«صدف وار باید زبان در کشید - که وقتی که حاجت بود دُر چکانی»
نتیجه آن که اگر زبان و حرکت آن را در اختیار داشته باشیم، از آرامش خاصی برخورداریم و در هنگام عبادت، کسب حضور قلب آسان می شود، چون قلب مشغول لغویات و اسیر آنها نشده و زبان به اراده عقل و قلب و ایمان چرخیده است.

خودنمایی

[=bbcnassim]اخلاص از شرایط قلبیه مهم نماز است و نقطه مقابلش ریا است که آفت بزرگی است.
اخلاص یعنی پاک کردن و خالص نمودن و خالی کردن نیت از انگیزه غیر خدایی و ریا، نشان دادن و تظاهر کردن به چیزی از اعمال و عبادت در نزد مردم برای جلب توجه آنان و مشهور شدن در میان آنها به عابد بودن و پاک بودن است. اگر چه ریا و اخلاص مراتبی دارد، ولیکن آنچه مورد بحث ماست، مرتبه واضحه و مصداق روشن ریا و اخلاص است.
نماز علاوه بر آن که باید صورت و ظاهر آن صحیح باشد، باید نیت و اگیزه آن هم، خالص و برای خدا باشد. نیت و انگیزه خالص همانند روحی است که در کالبد عمل دمیده می شود و آن را زنده می گرداند.
نیت، جهت عمل را نشان می دهد، که هر راهی مقصدی دارد و از آن تخلف نمی کند، مثلاً کسی که در راه تهران - قم حرکت می کند، نباید توقع داشته باشد که به شمال برسد، چون نیت حرکت به سمت قم را داشته و حرکت هم طبق نیت به این سمت بوده است.

به همین جهت است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
[=bbcnassim]«كُلُّ رِيَاءٍ شِرْكٌ إِنَّهُ‏ مَنْ‏ عَمِلَ‏ لِلنَّاسِ‏ كَانَ‏ ثَوَابُهُ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ وَ مَنْ‏ عَمِلَ‏ لِلَّهِ‏ كَانَ‏ ثَوَابُهُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ [1] [=bbcnassim]هر ریایی شرک است، هر کس عمل کند برای مردم، پاداش آن بر مردم است و هر کس عمل برای خدا کند، پاداش وی بر خداست.

[=bbcnassim]گر در طلب گوهر کانی، کانی ----- ور در پی جستجوی جانی، جانی
من فاش کنم حقیقت مطلب را---- هر چیز که در جستن آنی، آنی
[=bbcnassim]
_________________
[=bbcnassim]پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏ الكافي (ط- الإسلامية)، ج2،ص293، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.

حضور قلب یعنی حاضر بودن قلب در محضر خدا و خالی کردن قلب از اغیار و از آن طرف، اخلاص یعنی خالص کردن نیت و پاک کردن آن از غیر خدا و از طرف دیگر، ریا یعنی غیر خدا را در نیت آوردن. حال، من و شما که نماز می خوانیم و در ذهن خود غیر او را قصد می کنیم و توجه مردم و تظاهر به نماز و چگونگی آن را در قلبمان می گذرانیم، چگونه قلب خود را حاضر در محضر خدا ببینیم؟ پرواضح است که در صورت ریا و نبودن اخلاص، قلب متوجه غیر خداست و در این هنگام، حضور قلب بی معناست؛ بله، قلب حاضر است، اما در محضر اغیار!
هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

نتیجه آن که ریا، مانع حضور قلب است و خلوص، موجب حضور قلب، که هر چه عمل خالصتر باشد، تحصیل حضور قلب آسانتر است

[=bbcnassim]درمان
الف) شناسائی ریا و آفات آن

[=bbcnassim] در آفات این مرض، همین بس که ارزش و قیمت هر عمل و عبادتی، بستگی به مقدار و میزان خلوص در آن دارد و اگر در عملی و عبادتی اخلاص نباشد، ارزش ندارد و هر چه زحمت و صرف وقت، جهت عبادت با ریا گردد بیهوده است و به همین جهت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّات‏ [1] ارزش اعمال به قصد و نیت آنهاست.»

در این باره از بزرگی نقل شده:
که سی سال نماز خود را قضا کرد، و علت آن این بود که آن بزرگ سی سال نمازش را به جماعت می گزارد و همیشه در صف اول بود تا این که روزی دیرتر رسید و نتوانست در صف اول بایستد و از این امر در نفس خود احساس شرمندگی در مقابل دیگران نمود و به این نتیجه رسید که نمازهایی که در صف اول به جای آورده، مایه سرور و راحتی نفس بوده و از این که دیگران او را همیشه در صف اول می دیده اند، خوشحال بوده است، لذا همه نمازهایی را که در این مدت به جا آورده بود، قضا نمود. [2]
___________________
[=bbcnassim]پی نوشت:
[1].شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، ج1، ص 49، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏، 1409 ق‏.
[2]. اسرار الصلوة، ص 271.
[=bbcnassim]

ب) معیار تشخیص ریا

برای تشخیص عبادت و عمل خالص، از غیر آن، باید به ملاکها و معیارهایی که گفته شده رجوع کنیم، چرا که فهمیدن و تشخیص وجود ریا مشکل است و چه بسا شخص ریا کار متوجه نیست که عملش ریا کارانه است؛ از این رو امیرالمومنین (صلوات الله علیه) معیارهایی برای تشخیص ریا تعیین نموده است، آن جا که می فرماید:
[=bbcnassim] [=bbcnassim]ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي يَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ وَ يَكْسَل اذَاكَانَ‏ وَحْدَهُ‏ وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِه‏[=bbcnassim] [1] برای ریا کننده سه علامت است:
1)در پیش مردم با نشاط اعمال را انجام می دهد.
2)در تنهایی با کسالت انجام می دهد.
3)دوست دارد که در تمام کارهایش مردم او را تمجید و تعریف کنند.
[=bbcnassim]
_________________
پی نوشت:
[1].كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏ الكافي (ط- الإسلامية)، ج2،ص295، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.

دسیسه های شیطان

[=bbcnassim]از مهمترین عوامل حواسپرتی، وسوسه شیطان در نماز است که نمازگزاران می پروراند حضور قلب در نماز واجب نیست می باشد تا نمازگزار تحصیل آن ننماید.
شیطان دایماً از مجرای نفس اماره و هوای نفس وارد عمل می شود و دائماً انسان را وسوسه می نماید و هواهای نفسانی را تحریک می کند و اگر از یک راه موفق نشد، از راه دیگر وارد عمل می شود، تا این که نگذارد انسان در محضر خدا قرار گیرد و به همین جهت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

[=bbcnassim]«أَنَ‏ الْعَبْدَ إِذَا اشْتَغَلَ‏ بِالصَّلَاةِ جَاءَهُ الشَّيْطَانُ وَ قَالَ لَهُ اذْكُرْ كَذَا اذْكُرْ كَذَا حَتَّى يُضِلَّ الرَّجُلَ أَنْ يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى [1][=bbcnassim]

هنگامی که بنده خدا مشغول نماز می شود، شیطان می آید و به انسان می گوید، این را بگو، این را بگو، تا این که نداند، چطور نماز خوانده است.»
از این روایت معلوم می شود که وسوسه های شیطان در عبادت، همیشگی است و از راه های مختلف وارد می شود تا انسان را گمراه کند.
[=bbcnassim]__________________
پی نوشت:
[1]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار(ط- بيروت)، ج81، ص 259، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏.

موضوع قفل شده است