شیعه خرافی ترین مذهب جهان یا بهترین مذهب؟
تبهای اولیه
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
جناب پیروی قرآن که قرآن را پشت سر خود گذاشته اید.
طبق تعالیم دینی، به ما آموزش داده اند که هنگام آغاز نمودن امری بسم الله گفته شود تا آن امر ابتر نشود و شما چنین ننمودید لذا از همان مرحلۀ اول امرتان ابتر ماند.
جناب پیروی قرآن؛ عبدالوهاب و...
سخن راندن بدون مدرک کاری بس سهل وآسان است اما اثبات آن احتیاج به مقداری سواد در حد ابتدایی دارد.
در ابتدای گفتارتان که مانند پستهای گذشته اتان با دروغ آغاز نمودید نکاتی قابل توجه است.
1- رافضی به چه کسانی گویند؟
2- به چه علت آنها از دین برگشته اند؟مگر کدام اصل دینی را عمل ننموده اند؟و اساسا چه کسی گفته آنها از دین برگشته اند و شما بر دین باقی هستید؟
3- اگر شیعه دوستدار اهل بیت«علیهم السلام» نیست شما دوستدارآنهائید که ولایت کسانی را در دل دارید که پارۀ تن پیامبر«صلی الله علیه وآله» را به شهادت رساندند؟!!!!
4-شیعه چگونه بدترین طوائف این امت است؟اگر از دین برگشته اند چگونه داخل طائفۀ اسلامند؟
5- چگونه موسس شیعه عبدالله بن سبا است؟
6- چرا در روز روشن دروغ می گوئید و خود را مسلمان هم می دانید؟کدام شیعه به اهل بیت«علیهم السلام» نعوذبالله مقام الهی می دهد؟و آنها را خدا می داند.
7- شیعه به کدام اجماع کافر است؟با همان اجماعی که ابوبکر خلافت را غصب نمود؟حداقل چند نمونه از اقوال علمای طائفه را ذکر کنید؟
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
با سلاممدیران محترم سایت اسک دین
خواهشمندم بجای جواب صورت مسئله را پاک نفرمایید.
شما در سایت خودتان هر چه دلتان میخواهد به اهل سنت می گویید اما تحمل چند انتقاد را ندارید.
این کار شما اصلا صحیح نیست.
من هم به مدیران بزرگوار توصیه می کنم این ... رو ویرایش نکنن، چون منطق خیلی از اهل سنت رو نشون می ده، تا جایی که حقیر بررسی کردم مهمترین شگرد شما اهل سنت برای کوبیدن شیعه اینه که گزارش های مسخره و مضحکی از شیعه بدست می دین و بعد هم به جنگ این پهلوان پنبه ی ساختگی خودتون می رین و بعد هم با افتخار شکستش می دین!، آیا اینه اقتضای تقوا و عقلانیت؟...
جناب پیروی قرآن!
حال چرا شما به گفته هایی که درپست دیگر آورده اید عمل نمی کنید؟!!!!!!!!!
مراجعه کنید:
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز و گرامی :Gol:
نمی خواستم مطلبی ارسال کنم... ولی با خود گفتم ذکر این دو کلمه خالی از لطف نخواهد بود:
شیعه خرافی ترین مذهب جهان
عاقلان دانند.
یا حق
بسم الله القاتل الجبارین
آی این حرفهای وهابی من رو یاد این شعر انداخت چه حالی میده بگین به اینا
آب كش داد و علف از دست خويش نه چنان صوفى كه ما گفتيم پيش
احتياطش كرد از سهو و خباط چون قضا آيد چه سود است احتياط
صوفيان در جوع بودند و فقير كاد فقر أن يعي كفرا يبير
اى توانگر كه تو سيرى هين مخند بر كجى آن فقير دردمند
از سر تقصير آن صوفى رمه خر فروشى در گرفتند آن همه
كز ضرورت هست مردارى مباح بس فسادى كز ضرورت شد صلاح
هم در آن دم آن خرك بفروختند لوت آوردند و شمع افروختند
ولوله افتاد اندر خانقه كامشبان لوت و سماع است و شره
چند از اين زنبيل و اين دريوزه چند
ما هم از خلقيم و جان داريم ما
دولت امشب ميهمان داريم ما
تخم باطل را از آن مىكاشتند
كان كه آن جان نيست جان پنداشتند
و آن مسافر نيز از راه دراز
خسته بود و ديد آن اقبال و ناز
صوفيانش يك به يك بنواختند
نرد خدمتهاى خوش مىباختند
گفت چون مىديد ميلانشان به وى
گر طرب امشب نخواهم كرد كى
خانقه تا سقف شد پر دود و گرد
دود مطبخ گرد آن پا كوفتن
ز اشتياق و وجد جان آشوفتن
گاه دست افشان قدم مىكوفتند
گه به سجده صفه را مىروفتند
دير يابد صوفى آز از روزگار
ز آن سبب صوفى بود بسيار خوار
جز مگر آن صوفيى كز نور حق
سير خورد او فارغ است از ننگ دق
از هزاران اندكى زين صوفيند
باقيان در دولت او مىزيند
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
[=Book Antiqua]با سلام
جناب وهابی از متن توهین آمیزتان مشخص است به کجا میاندیشید !!
لعنت خدا بر مفتی وهابی (عبدالرحمن براک)[=Book Antiqua]ک[=Book Antiqua]ه [=Book Antiqua]هم نادان است و هم بویی از فهم و درک شیعه نبرده!!
البته از شما انتظاری نیست چون مشخص است برای چه در اینجا هستید!و مطلبی را اینجا عنوان میکنید آنهم از یک ملعون!!!
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اما سخنی داریم با بزرگان وهابیت !!
فرمودید مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است خوب چگونه است که ...............? !!
اولا : خود علمای شما معتقدند که عبدالله بن سبأ را اميرالمؤمنين (عليه السلام) کشت و يا او را در آتش سوزاند.
منهاج السنة لإبنتيمية، ج2، ص510 و ج7، ص220
اما بپردازم به جواب !!
[=Book Antiqua]يکي از حساسترين شبهاتي که از دير زمان، متوجه فرهنگ نوراني شيعه بوده است، اين است که مؤسس و بنيانگذار مذهب شيعه، يک فرد يهودي به نام عبدالله بن سبأ است.
ابنتيميه و بعد از او دهلوي و احسان إلهي ظهير و الان هم بعضي از اساتيد دانشگاههاي عربستان سعودي مانند دکتر قِفاري و ديگران مطرح ميکنند و در بعضي از ماهوارههاي وهابيت، خيلي روي اين قضيه سرمايهگذاري ميکنند که مذهب شيعه را متصل کنند به يک يهودي به نام عبدالله بن سبأ.
ما[=Book Antiqua]، تقريبا نظر بنيانگذاران مذهب وهابيت و تئورسينها و بزرگ نظريهپردازشان را در اينجا ميخوانم تا عزيزان بدانند که اينها براي زير سوال بردن مذهب اهل بيت (عليهم السلام) و مذهب شيعهاي که برخواسته از متن قرآن است و منطبق با فرهنگ راستين محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) است، چگونه به دست و پا افتادهاند و سخنان بياساس و بيپايه ميزنند و حتي خودشان هم در اين زمينه، گرفتار تناقضها و مطالب گوناگون شدهاند.
شما ببينيد که خود آقاي ابنتيميه - تئورسين وهابيت - در کتاب مجموع فتاوي[=Book Antiqua]، اين عبارت را دارد:
[=Book Antiqua]أن أصل الرفض من المنافقين الزنادقة، فإنه ابتدعه إبن سبأ الزنديق و أظهر الغلو في علي بدعوى الإمامة و النص عليه و ادعى العصمة له.
[=Book Antiqua]اساس مذهب شيعه برميگردد به منافقين و ملحدين به نام عبدالله بن سبأ ملحد که ايشان درباره علي، غلو کرد و گفت او امام است و پيامبر هم او را به نام خليفه، نصب کرده است و مدعي عصمت علي است.
[=Book Antiqua]مجموع الفتاوي لإبنتيميه، ج4، ص435[=Verdana]
.............
...........
مطرب آغازيد يك ضرب گران
خر برفت و خر برفت آغاز كرد
زين حراره جمله را انباز كرد
زين حراره پاى كوبان تا سحر
كفزنان خر رفت و خررفت اى پسر :khandeh!:
از ره تقليد :Kaf: آن صوفى همين
خر برفت آغاز كرد اندر حنين :khaneh:
روز گشت و جمله گفتند الوداع
خانقه خالى شد و صوفى بماند
گرد از رخت آن مسافر مىفشاند (( لحظه مرگ عمر به دادت می رسد عبدالوهاب یا ابوبکر؟))
رخت از حجره برون آورد او
تا به خر بر بندد آن همراه جو
تا رسد در همرهان او مىشتافت
رفت در آخر خر خود را نيافت
آقاي احسان إلهي ظهير - که سخنانش، امروز براي وهابيها، مانند حلوا، شيرين است و مطالب او را نقل و ترجمه و منتشر ميکنند و تصور ميکنند که ايشان مطالب جديدي دارد و حال آنکه همان مطالب بياساس ابنتيميه و مطالب بيپايه دهلوي را مطرح کرده است و کتابهايش به فحشنامه بيشتر شبيه است تا کتاب اسلامي - کتابي دارد به نام الشيعة و التشيّع و در صفحه 267 در اين زمينه، مفصل حرف دارد.
آقاي عبد العزيز دهلوي در تحفة الإثني عشرية - که در حقيقت تحفه فحشنامه و سبّنامه به شيعه است - در صفحه 9 و 53، چاپ پاکستان در اين زمينه، مفصل سخن گفته است.
همچنين آقاي دکتر قفاري - که امروز، از ليدرها و ايدئولوکهاي وهابي است و کتاب او را دولت عربستان سعودي با تيراژهاي چند صد هزار، چاپ و منتشر کرده و اخيرا هم اين کتابها، متن درسي در مقطع کارشناسي ارشد در دانشگاه بينالمللي مدينه تدريس ميشود - در کتاب اصولمذهبالشيعة الإماميّة، جلد 2، صفحه 792، همين حرفهاي ابنتيميه و دهلوي و احسان إلهي ظهير را مطرح کرده و ميگويد:
تمام مباحثي که امروز، شيعه مطرح ميکند و عقائد شيعه نسبت به وصايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و عصمت ائمه (عليهم السلام) و بحث رجعت، به فردي به نام عبدالله بن سبأ يهودي برميگردد.
چون اين شبهه، از اساسيترين و جزء پر زرق و برقترين شبهات وهابيت است و با اين شبهه ميتوانند براي خودشان در جامعه، جايي را پيدا کنند و عقائد جوانان ما را تحت تأثير قرار بدهند.
ان شاء الله يک به يک اينها را مطرح خواهيم کرد و به حول و قوه الهي اثبات خواهيم کرد که اين قضيه عبدالله بن سبأ که اينها به اين شکل، آن را به طمطراق و بوق و کرنا گذاشتند، يک اسطوره و خياليّات و وهميّات، بيشتر نيست و اين قضيه، ساخته پرداخته فردي است به نام سيف بن عمر که خود آقايان اهل سنت او را زنديق و ملحد و جعّال و وضاع حديث ميدانند.
ز انكه خر دوش آب كمتر خورده است
خادم آمد گفت صوفى خر كجاست
گفت خادم ريش بين جنگى بخاست
گفت من خر را به تو بسپردهام
من ترا بر خر موكل كردهام
از تو خواهم آن چه من دادم به تو
باز ده آن چه فرستادم به تو
بحث با توجيه كن حجت ميار
آن چه بسپردم ترا واپس سپار
گفت پيغمبر كه دستت هر چه برد
بايدش در عاقبت واپس سپرد
انگيزه اصلي وهابيت براي جعل کردن عبدالله بن سبأ چيست؟
سه انگيزه اساسي در جعل داستان و اسطوره و خيالبافي عبدالله بن سبأ بوده است:
انگيزه اول:
برخي از وهابيت و بعضي از اهل سنت متشدد، ميبينند که تفکرات شيعي در امامت و خلافت و عصمت اهل بيت (عليهم السلام)، برخاسته از کتاب و سنت است. در کتابهايي که جديدا و قديما نوشتهاند، بهويژه کتاب گرانسنگ الغدير از علامه اميني (ره) و کتاب بينظير عبقات الأنوار مرحوم مير حامد حسين (ره) و کتاب کم نظير إحقاق الحق قاضي نور الله شوشتري و بعضي از کتابهايي که اخيرا نوشته شده، تمام عقائد شيعه را مستند به کتب اهل سنت کردهاند و اقوال مفسرين و محدثين اهل سنت و با سندهاي صحيح، اين مطالب را آوردهاند.
اينها ديدند که با اين وضع، بهترين راهي که بتوانند حداقل جوانان خودشان يا جوانان شيعه را منحرف کنند، آمدند داستاني را جعل کردند به نام عبدالله بن سبأ که به حرفهاي شيعه، نگاه نکنيد، به اين روايات و آياتي که نقل ميکنند، توجه نکنيد؛ چون ريشه و سرچشمه مذهب شيعه، برميگردد به يک فرد يهودي به نام عبدالله بن سبأ.
خلاصه
اين قضا خود از تو آمد بر سرم
چون نيايى و نگويى اى غريب
پيش آمد اين چنين ظلمى مهيب
گفت و الله آمدم من بارها
تا ترا واقف كنم زين كارها
تو همىگفتى كه خر رفت اى پسر
از همه گويندگان با ذوقتر
باز مىگشتم كه او خود واقف است
زين قضا راضى است مردى عارف است
شما وهابیها طوطی وار فقط تکرار می کنید ولی ما شیعیان می دانیم چه می گوییم
حکایت شما همان حکایت خر برفت است که اسم خر را ذکر وصل و جذب فرض کرده اید در حالی که شیطان بر دوشتان سوار است و چهار نعل می تازد
انگيزه دوم:
از روز آغاز ارتحال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوشه قرار گرفتند و مردم به توصيههاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهويژه قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اهل بيت (عليهم السلام) را عِدْل و همسنگ قرآن قرار داد و فرمود:
إن تمسکتم بهما، لن تضلوا بعدي.
اگر به قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) تمسک بکنيد، قطعا براي هميشه از گمراهي امان خواهيد داشت و بيمه خواهيد شد.
از اين طرف، آقايان اهل سنت از اهل بيت (عليهم السلام) جدا شدند و رفتند سراغ صحابه.
براي آنکه بتوانند سنت صحابه را در رديف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار بدهند و سخنان صحابه را به عنوان يک مرجع اسلامي و شريعت قرار بدهند، معتقد به عدالت صحابه شدند يا به عبارتي ديگر، معتقد به عصمت صحابه شدند و گفتند که گفتار صحابه، گفتار خداست و گفتار شريعت است و ما موظف هستيم که به سخنان صحابه به عنوان مصدر شريعت نگاه کنيم.
از طرف ديگر ديدند که همين صحابه، اختلافات شديدي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند.
در قضيه قتل عثمان، آن همه سر و صدا ايجاد شد.
در قضيه جنگ جمل، در يک طرف، شخصيتهاي بزرگي مثل اميرالمؤمنين (عليه السلام) و إبن عباس و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و شخصيتهاي بارز صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و در طرف ديگر، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عايشه ام المؤمنين و طلحه و زبير و ديگران بودند که نزديک به 30 هزار کشته داد.
در قضيه صفين، در يک طرف، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و شخصيتهاي برجسته و در طرف ديگر معاويه و عمروعاص و مروان که تصور ميکنند صحابه بودند.
اگر اينها بخواهند با اين وضع، به عنوان مصدر شريعت قرار بگيرند، چه کار کنند؟ سخن حضرت علي (عليه السلام) را قبول کنند يا سخن طلحه را؟ سخن إبن عباس و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و عمار را يا سخن زيبر و معاويه و عمروعاص و مروان را؟
لذا اينها ديدند که اين جنگها و مشاجراتي که بين بزرگان صحابه انجام گرفته، قابل توجيه نيست.
آقاي تفتازاني - از استوانههاي علمي اهل سنت و از بنيانگذاران مکتب کلامي اهل سنت و متوفاي 791 - صراحتا در کتاب شرح مقاصداين تعبير را دارد که تقاضا ميکنم از عزيزان به اين عبارت تفتازاني - که از ارکان علمي اهل سنت است - دقت کنند که ميگويد:
أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات و المشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ و المذكور على ألسنة الثقاة، يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق و بلغ حد الظلم و الفسق و كان الباعث له الحقد و العناد و الحسد و اللداد و طلب الملك و الرياسة.
آنچه که از درگيريها و جنگ بين صحابه نقل شده و با سندهاي صحيح به ما رسيده است، نشانگر اين است که برخي از صحابه، از صراط مستقيم منحرف شدند و به مرتبه ظلم و فسق رسيدند و انگيزه اينها، اين بود که نسبت به همديگر کينه داشتند و حسد ورزيدند و دنبال رياستطلبي بودند.
روي اين جهت، آمدند دو مسئله را مطرح کردند تا بتوانند اين اختلافات عميقي که ميان صحابه بود و مشاجرات و کشتارها و تکفير کردن همديگر را بتوانند توجيه کنند. کار اول آنها اين بود که گفتند تمام اين اختلافاتي که ميان صحابه افتاد، برميگردد به يک نفر يهودي به نام عبدالله بن سبأ.
آقاي دکتر احمد محمود صبحي - استاد فلسفه در دانشگاه اسکندريه مصر - صراحت دارد:
يکي از حقايقي که مورخين به آن بيتوجهي کردند واز کنارش به سادگي گذشتند، اين است که در تاريخ اسلام، اتفاقات دردناک و تلخي افتاده است. مانند قضيه قتل خليفه سوم، عثمان و قضيه جنگ جمل:
و قد شارک فيها کبار الصحابة و زوجة الرسول.
که بزرگان صحابه و همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن شرکت داشتند.
و همديگر را تکفير ميکردند و قتل همديگر را واجب ميدانستند و مورخين ديدند که هيچ راهي براي توجيه اين کشتارها و تفسيقها و تکفيرها ندارند، جز اينکه:
كان لا بد أن تلقى مسؤولية هذه الأحداث الجسام على كاهل أحد و لم يكن من المعقول أن يحتمل وزر ذلك كله صحابة أجلاء أبلوا مع رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بلاء حسنا، فكان لا بد أن يقع عبء ذلك كله على إبن سبأ فهو الذي أثار الفتنة التي أدت لقتل عثمان و هو الذي حرض الجيشين يوم الجمل على الإلتحام على حين غفلة من علي و طلحة و الزبير.
بايد اين اتفاقات ميان صحابه را به گردن يک نفر بياندازيم و بهترين فردي که در اين زمينه ميتوانستند مسئوليت اين اتفاقات را به او نسبت دهند، فردي بهتر از عبدالله بن سبأ نيست. لذا آمدند عبدالله بن سبأ را ساختند و تمام درگيريهاي جنگ جمل و قتل عثمان و ديگر مشاجرات صحابه را به گردن او انداختند.
انگيزه سوم:
آقايان، فتوا دادند و گفتند:
ما ناگزيريم تمام آنچه که از صحابه در تاريخ ثبت شده است، مطالب خلاف سنت و قرآن و تکفير همديگر و واجب دانستن کشتن همديگر را:
إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله ( ص ) ذكروا لها محامل و تأويلات.
بزرگان ما آمدند براي اين درگيريها و تکفير صحابه نسبت به يکديگر و اين کشتارها، يک محملها و تأويلاتي درست کردند.
وقتي عايشه و طلحه و زبير ميآيند در برابر حضرت علي (عليه السلام) و عمار و إبن عباس و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ميايستند، يعني معتقد به وجوب قتل آنهاست و اميرالمؤمنين (عليه السلام) که در برابر اينها ميايستند، معتقد به وجوب قتل اينهاست.
در جنگ صفينِ 18 ماهه، معاويه و عمروعاص و مروان و ديگران، قتل حضرت علي (عليه السلام) و عمار را واجب ميدانند و اگر واجب نميدانستند، دست به اين جنگ نميزدند و همچنين اميرالمؤمنين (عليه السلام) که کشتن معاويه را واجب ميداند. وقتي بحث به اينجا ميرسد، من در بحثهاي مختلفي که با بزرگان وهابيت داشتم، وقتي بحث صحابه و کارهاي خلاف آنها را مطرح ميکرديم، ميگفتند که گذشتهها گذشته و ما نبايد بحث گذشتهها را مطرح کنيم:
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ
به ما چه که حق با حضرت علي (عليه السلام) بود يا حق با طلحه و زبير و معاويه. ما وظيفهمان اين است که هم بر معاويه درود بفرستيم و بگوييم که معاويه در بهشت است و هم حضرت علي (عليه السلام) در بهشت است.
به قول يکي از مراجع عظام تقليد که ميفرمايد:
وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) دستور ميدهد طلحه و زبير و معاويه و عمروعاص را بکشند، معتقد است که آنها اهل جهنماند. حضرت علي (عليه السلام) نيامده است آنجا که ياران معاويه را بکشد و وارد بهشت کند. در جنگ جمل، اگر عايشه، مردم را تحريک ميکند براي کشتن حضرت علي (عليه السلام) و ياران حضرت علي (عليه السلام)، نميخواهد ياران حضرت علي (عليه السلام) را با اين کشتن به بهشت بفرستد، بلکه معتقد است که اينها اهل جهنماند و قتلشان واجب است و با کشتنشان، اينها وارد آتش ميشوند. اينها با اين نيت، اين جنگها را شروع کردند.
وقتي که اين بحثها را مطرح ميکنيم، ميگويد که اين بحثها را مطرح نکنيد و به صلاح نيست.
ابن حجر مکي ميگويد:
و مما يوجب الإمساک عما شجر بينهم من الإختلاف.
واجب است که تمام اختلافات ميان صحابه را چشم پوشي کنيم.
خود آقاي احمد بن حنبل همچنين تعبيري را در طبقات الحنابلة دارد و ميگويد:
واجب است که ما تمام کارهاي خلاف صحابه را توجيه کنيم و محمل شرعي براي آنها درست کنيم و عقيدهمان اين باشد که همه اينها، اهل بهشت هستند.
اين آقاياني که اين محملها را درست ميکنند، ما نميدانيم به آنچه که در صحاحشان نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده که نزديک به 80 ماه بر بالاي 70 هزار منبر، به دستور معاويه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را سبّ ميکردند، آيا در آنجا هم برايش محمل و توجيهي آوردهاند يا خير؟
[=Book Antiqua]نظر علماي اهل سنت درباره اين شخص چيست و چه شناختي از او دارند؟ کجا زندگي ميکرده است و دينش چه بود؟
[=Book Antiqua]در مورد عبدالله بن سبأ، ضرب المثل مشهوري است که ميگويند:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]آدم دروغگو، هميشه کم حافظه است.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اينها آمدند براي اين که مقابله با فرهنگ نوراني شيعه بکنند، داستان يا اسطوره و افسانه عبدالله بن سبأ را جعل کردند و در رابطه با زندگينامه او، کتابهاي معتبر اهل سنت، دچار تناقضگويي شدهاند.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]مثلا آقاي طبري - که از مورخان بنام اهل سنت است و ذهبي از او به عنوان امامِ در تاريخ و تفسير نام ميبرد - وقتي به زندگينامه عبدالله بن سبأ ميرسد، ميگويد:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]کان عبدالله بن سبأ يهوديا من أهل الصنعاء و أمه سوداء.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]عبدالله بن سبأ، يهودي بود از اهل صنعاي يمن و مادرش، يک سياهپوست بود.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]آقاي عبد القاهر بغدادي - از استوانههاي کلامي اهل سنت - ميگويد:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]آقاي عبدالله بن سبأ، يهودي است و اهل حيره عراق است.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]يعني يکي ميگويد براي عراق است و ديگري ميگويد که براي يمن است.:khaneh:
فاصله ميان عراق و يمن، إلي ما شاء الله است.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]همچنين آقاي محمد ابو زهره - که از او تعبير به امام ميکنند و از شخصيتهاي بلند آوازه اهل سنت در عصر حاضر است - ميگويد:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]کان يهوديا من الحيرة أظهر الإسلام.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]عبدالله بن سبأ يهودي بود و از حيره عراق بود.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]برخي ميگويد که ايشان اهل روم بوده است. حتي برخي در محل زندگي عبدالله بن سبأ، گرفتار تناقضگويي شدهاند.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اينکه ايشان در چه زماني ظهور کرده است؟ آقاي طبري ميگويد:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]يهودي بود و در زمان عثمان، به ظاهر مسلمان شد و مردم را عليه عثمان تحريک کرد و منجر به قتل عثمان شد.[=Book Antiqua]
378
[=Book Antiqua]آقاي عبد القاهر بغدادي ميگويد:[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]عبدالله بن سبأ، يهودي بود و در زمان علي بن أبي طالب مسلمان شد.[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]الفرق بين الفرق لعبد القاهر البغدادي، ص15
[=Verdana]اما در مورد عقائد عبدالله بن سبأ از ديدگاه علماي اهل سنت، آقاي اسفرايني ميگويد:
[=Verdana]إنه کان يؤمن أن عليا نبي.
[=Verdana]عبدالله بن سبأ معتقد بود که علي بن أبي طالب، نبي است.
[=Verdana]
آقاي عبد القاهر بغدادي ميگويد:
[=Verdana]ثم يؤمن بأنه إله.
[=Verdana]عبدالله بن سبأ، معتقد بود که علي، خداست.
[=Verdana]
آقاي شهرستاني - از استوانههاي کلامي اهل سنت - ميگويد:
[=Verdana]کان يؤمن بأن عليا ليس إله کاملا، بل حلّ به جزء الألوهية.
[=Verdana]معتقد بود که علي بن أبي طالب، خداي کامل نبود، بلکه بخشي از الوهيت در او حلول کرده بود..
[=Verdana]
باز هم آقاي عبد القاهر بغدادي ميگويد:
[=Verdana]کان يؤمن بأن عليا وصي النبي.
[=Verdana]عبدالله بن سبأ عقيده داشت که علي بن أبي طالب، وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.
[=Verdana]
آقاي شهرستاني و ايجي ميگويند:
[=Verdana]عبدالله بن سبأ معتقد بود که علي از دنيا نرفته است و درون ابر زندگي ميکند و رعد و برقي که شما ميشنويد، صداي علي است و روزي خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد ميکند.
[=Verdana]
آقاي طبري - سازنده افسانه عبدالله بن سبأ - ميگويد::khaneh:
[=Verdana]کان ينادي بأن النبي سيرجع لا عليا.
[=Verdana]کسي که در رجعت برميگردد، علي نيست و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.
378
[=Verdana]شما ببينيد! اين تناقضهايي است که درباره عبدالله بن سبأ دارند.
يکي ميگويد که سازنده مذهب شيعه بوده است و يکي ميگويد که معتقد بود که حضرت علي (عليه السلام) خداست و يکي ميگويد که معتقد بود که حضرت علي (عليه السلام)، پيامبر است و يکي ميگويد که معتقد بود که حضرت علي (عليه السلام)، همان حضرت مهدي (عليه السلام) است و در ميان ابرها زندگي ميکند. خود اين آقايان، درباره عبدالله بن سبأ به يک نقطه مشترکي نرسيدند.
[=Verdana]يکي ميگويد که در سال 30 هجري در زمان عثمان، مسلمان شد.:ok:
[=Verdana]آقاي طبري در جاي ديگر ميگويد که در سال 33 هجري مسلمان شده است.
آقاي إبن اثير ميگويد که در سال 27 هجري مسلمان شده است.:khaneh: [=Verdana]اينها نشان ميدهد که چون اين افسانه، واقعيت ندارد، هر روز فکري ميکنند و يک چيزي بر اين افسانه ميافزايند، لذا دچار فراموشي ميشوند و نميدانند که قبلا چه نوشتهاند.
اين تناقضگوييها دلالت ميکند بر اينکه اين مسائل و افسانهها، دروغ و جعلي و ساختگي است و همان انگيزههاي سهگانه ذکر شده، براي جعل افسانه عبدالله بن سبأ حاکم است. با تشکر از استاد حسین قزوینی بزرگوار
[=Verdana] یا علی ع
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
طرف گفت خسن و خسین هر سه دختران معاویه هستند...
اولا
خود را شیعه می نامند
ثانیا
مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است
ثالثا
اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند
رابعا
«اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
کاش اساتید بزرگوار وقت شریفشان را برای جواب به امثال اینها هدر نمی دادند.اینها شبهه علمی ندارند بلکه شهوت عملی دارند.هداهم الله ان شاء الله
کاش اساتید بزرگوار وقت شریفشان را برای جواب به امثال اینها هدر نمی دادند.اینها شبهه علمی ندارند بلکه شهوت عملی دارند.هداهم الله ان شاء الله
با سلام و احترام
و با تشكر از كارشناسان محترم ، علي الخصوص جناب رضاي بزرگوار
جواب دادن به شبهات اين افراد به نظر من فوايد زيادي داره :
1- اگر شخص سوال كننده معاند باشه ميبينه كه اينجا جاي اين شبهه افكني ها نيست و هر سوالش صدها جواب داره (كه هنوز به بخش كوچكي از پاسخ ها توسط كارشناسان پرداخته شده. )
2- گاهي طرف مقابل واقعا معاند نيست، سظح اطلاعاتش در مورد مذهب شيعه خيلي پايينه ،
يادش بخير حدوود دو سه سال قبل شب تولد امام حسين عليه السلام جناب عصام العماد رو به جلسه مون دعوت كرديم ، سخنراني بسيار زيبايي داشتند .
در اون جلسه ايشون خيلي زيبا در مورد عقايد قبل از تشيع شون و ناشناخته بودن شيعه صحبت كردند و حرفاي خيلي جالب و روشن كننده اي زدند .
وقتي من ميبينم شخصيت هاي بزرگ سني و وهابي از جمله جناب عصام العماد (كه روزگاري به دنبال اين بود كه اميرالمومنين عليه السلام رو نقد كنه و حالا يكي از مدافعين و حاميان تشيع شده و ...)، جناب تيجاني ( در كتاب" آنگاه هدايت شدم" مي نويسه كه اصلا شيعه رو نميشناخته و هر چي از شيعه ميدونسته بر اساس شنيده ها بوده و وقتي شيعيان رو از نزديك ميبينه به علت تضاد شنيده ها و واقعيات بسيار متعجب ميشه و ...) اينقدر از مذهب شيعه بي خبر هستند ، ديگه عوام شون جاي خود دارند .
وقتي علماي سني به عوام شون دستور ميدن حق ندارين كتاب هاي شيعيان رو بخونيد ، اين افراد هم به جاي بحث و مناظره ي عقلي و مستدل ميان بدون استدلال مي نويسند كه شيعه خرافي ترين مذهب جهان هست .
خب بنده هاي خدا شيعه رو نميشناسند .
اللهم اهدنا صراط المستقيم ؛
به نام خدای نا دیده
جناب پیرو قران
آیا این به نرمی سخن گفتن است؟
ایا این روش شما با نیکوترین روش ها مجادله کردن است؟
اونم باکسانی که به غیب ایمان دارند
نماز بر پا می دارند
از اموالشان انفاق می کنند
در نماز هایشان خاشعان اند
و هنگامی که آیات خدا را می شنوند بر خاک می افتند(سجده می کندد)
حج می گذارند
اذان می گویند
به دیدار رسول الله می روند
و...
ایا شما با اهل کتاب این گونه سخن می گویید؟
ما شیعه ها افتخار می کنیم که اهل کتابی باشیم که کتابمان قرآن است:Gol:
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند
با سلاممدیران محترم سایت اسک دین
خواهشمندم بجای جواب صورت مسئله را پاک نفرمایید.
شما در سایت خودتان هر چه دلتان میخواهد به اهل سنت می گویید اما تحمل چند انتقاد را ندارید.
این کار شما اصلا صحیح نیست.
الحمد الله که یک تاپیک دیگه توسط وهابی ها زده شد تا خودشون رو رسوا کنند و تا حالا جوابهای خوبی هم به سوال وهابی ها داده شد انشاء الله این دفعه جواب نگرفته، از اینجا نرن
بلکه جواب گرفته و دست پر از این تاپیک برن
برادر وهابی اگه یه دوری تو این سایت بزنی می بینی که هیچ کدوم از تاپیک هایی که وهابی ها زدند پاک نشدند و به همه شبهاتشون محترمانه جواب داده شده اما متاسفانه سوال کننده دیگه پیداش نشده
خواهشمندم بجای جواب صورت مسئله را پاک نفرمایید.
آنچه مشخص است شما مساله اي مطرح نكرده ايد بلكه با سر هم كردن چندين جمله توهين آميز به دنبال مقاصد خودتان هستيد با اين حال كارشناسان بزرگوار سايت پاسخ هاي مقتضي را داده وخواهند داد.
به نام خدا
قل لا أسألكم عليه أجرا * إلا المودة في القربى
ما شیعیان دوستدار اهل بیت پیامبریم. هیچ کس نمی گوید آنها خدایند؛ ولی با دشمنان اهل بیت در هر زمانی دشمنیم.
برخی فرق اسلامی هم مصداق " نومن ببعض و نکفر ببعض" هستند و در زمان اهل بیت پیامبر هم بر آنها جفا کردند و هر کس که در این زمان هم بر آن ستمها راضی باشد، با ظالمین آن زمان محشور می شود.
کما انزلنا علی المقتسمین الذین جعلوا القرآن عضین فو ربک لنسئلنهم اجمعین
در مورد کفر مردم آن زمان هم در قرآن آمده: "فإن يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين". بنابراین هرکاری که عده ای جاهل در زمانی کردند ملاک عمل نیست.
خبر اعمال غیرانسانی شما هم که قتل و تجاوز است از جای جای دنیا (عراق و پاکستان و ...) به گوش می رسد. جهادتان که شده ترکاندن بمب کنار مردم بی دفاع و غیر مسلح. تجاوز به غیر هم مسلکهایتان را هم حرام نمی دانید.
با این همه، شما جماعت ضد اهل بیت پیامبر ایمان نخواهید آورد تا زمانی که عذاب دردناک را ببینید:
کذلک سلکناه فی قلوب المجرمین لا یومنون به حتی یروا العذاب الالیم فیاتیهم بغتة وهم لا یشعرون
اگرپیروقرآن هستیم بدون گوش دادن به سخن واستدلال دیگران آنان رامتهم نکنیم وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُواْ الطَّغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلىَ اللَّهِ لهَُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ
و كسانى كه اجتناب دارند از طاغوت از اينكه او را بپرستند و به سوى خدا بازمىگردند ايشان (نزد خدا) بشارت دارند. پس بندگان مرا بشارت ده
همانهايى را كه به هر سخنى گوش مىدهند پس بهترين آن را پيروى مىكنند، آنان هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنان هستند صاحبان خرد (.سوره زمر آیات 17و18)
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
اوج عجز و ناتوانی در منطق و برهان باعث این حرفهاست
کفار هم وقتی درمانده شدند پیامبر را ساحر و کذاب نامیدند
با عرض سلام خدمت دوستان محترماین درست نیست که شما یک خط از مطلب آورده شده را در اینجا ذکر کنید و بر طبق آن یک خط قضاوت نمایید.
من دوباره تاپیک را ویرایش کردم و مطلب را کامل نمودمخواهش میکنم انصاف را رعایت بفرمایید.
شما به اهل سنت هر چه دلتان میخواهد میگویید به خلفای راشدین اهانت میکنید. و فقط خود را مسلمان میدانید. اما وقتی کسی مطلبی را بر خلاف نظر شما ذکر میکند. همگی با تمام قوا بر او میتازید و هر چه فحش و ناسزا وافترا بلدید به او میگویید.
با سلام
جناب وهابی لطف کرده و خودتان را با اهل سنت قاطی نکنید !!
مامطابق قرآن خودمان را بهترین مسلمان میدانیم و اهل سنت هم از برادران مسلمان ما هستند که با آنها اختلافاتی داریم !اما در اصل مشکلی نداریم!!
اما با شما وهابیون ما و اهل سنت در اصل مشکل داریم پس خودتان را جای اهل سنت نگذارید و گفتار بی خرد مفتی وهابی را نقل قول از اهل سنت نکنید!
جواب محکمی در همین تاپیک به شما داده شده که اگر دقت کنید دست از یاوه گویی بر میدارد !!
اگر علمی مطلب میگذاریدبه خیال خود !!پس وقتی هم که جواب علمی به شما داده میشود را بنگرید و در جواب اگر سخنی دارید بفرماید و دست از بزرگ نمایی گفتارهای کوچک بردارید !!!
باسلامجناب پیروی قرآن که قرآن را پشت سر خود گذاشته اید.
طبق تعالیم دینی، به ما آموزش داده اند که هنگام آغاز نمودن امری بسم الله گفته شود تا آن امر ابتر نشود و شما چنین ننمودید لذا از همان مرحلۀ اول امرتان ابتر ماند.
جناب صدرا سلام علیکم
همانطور که میدانید بلا تشبیه خداوند در ابتدای سوره توبه بسم الله الرحمن الرحیم نیاورده. میدانید که چرا؟
البته من در ابتدای مطلب قبلی که گذاشتم بسم الله الرحمن الرحیم را آورده ام.
1- رافضی به چه کسانی گویند؟
2- به چه علت آنها از دین برگشته اند؟مگر کدام اصل دینی را عمل ننموده اند؟و اساسا چه کسی گفته آنها از دین برگشته اند و شما بر دین باقی هستید؟
رفض در لغت
رفض در لغت رفض به معنای ترک و رها کردن چیزی است.رها کننده چیزی را رافضی گویند.
رفض و رافضی در اصطلاح
در اصطلاح نویسندگان تاریخ و عقاید در مورد وجوه استعمال این واژه اختلاف است.
برخی میگویند: رفض یعنی رها کردن وحی و برگشت به افسانهها و خرافات بتپرستی و طاغوت پرستی. به عبارت دیگر بازگشت به آثار و ارزشهای جاهلیت و این حقیقت را به شخصی به نام عبداله بن سبا و پیروان او نسبت دادهاند زیرا وی، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) را پیغمبر می پنداشت و با این پندار دین اسلام را رفض نمود.
«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِکونهم رفضُوا الدینَ»(1)
بدین جهت رافضی گفتهاند که دین را رها کردند.
3- اگر شیعه دوستدار اهل بیت«علیهم السلام» نیست شما دوستدار آنهائید که ولایت کسانی را در دل دارید که پارۀ تن پیامبر«صلی الله علیه وآله» را به شهادت رساندند؟!!!!
ما دوستدار کسانی هستیم که خداوند دوست دار آنهاست هم اهل بیت پیامبر و هم اصحاب پیامبر که خداوند در قرآن فرمود که هم من از انها راضیم و هم آنها از من راضیند.
4-شیعه چگونه بدترین طوائف این امت است؟اگر از دین برگشته اند چگونه داخل طائفۀ اسلامند؟
خداوند میفرمایند کسانی هستند که میگویند ما مسلمانیم ولی...
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لاَ يَلِتْکُم مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
عرب های بادیه نشین گفتند: « ایمان آورده ایم » بگو: « شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است، و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فرو گذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است. »
5- چگونه موسس شیعه عبدالله بن سبا است؟
6- چرا در روز روشن دروغ می گوئید و خود را مسلمان هم می دانید؟کدام شیعه به اهل بیت«علیهم السلام» نعوذبالله مقام الهی می دهد؟و آنها را خدا می داند.
به بیان خیلی مختصر و اسان و همه فهم هر که عبادت غیر خدا را کند او را معبود قرار داده یعنی معبود کسی است که عبادت میشود.
آیا شما زیارت و عزاداری را عبادت نمی دانید
ایا زیارتگاه ها عبادت گاه شما نیستند؟
7- شیعه به کدام اجماع کافر است؟با همان اجماعی که ابوبکر خلافت را غصب نمود؟حداقل چند نمونه از اقوال علمای طائفه را ذکر کنید؟
میدانید که اهل سنت در اکثریتند شاید بیشتر از 14 به 1
پس این میشود اجماع مسلمین.
شما به اهل سنت هر چه دلتان میخواهد میگویید به خلفای راشدین اهانت میکنید. و فقط خود را مسلمان میدانید. اما وقتی کسی مطلبی را بر خلاف نظر شما ذکر میکند. همگی با تمام قوا بر او میتازید و هر چه فحش و ناسزا وافترا بلدید به او میگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر کلمات خود را با سوره توبه مقایسه میکنی و بسم الله را نمیگوئی این نتیجه انحراف در دین توست .
وقتی تفسیر به رای کردن را بر هر کسی روا دانستید نتیجه اش این شد که کلام خو را هم کلام خدا تصور کردید.
ما به خلفاء صحابه و دیگران سب نمی کنیم و این در فتوای رهبر ذکر شده.
ولی این چه ارتباطی به صهیونیستهای اسلامی نما دارد ؟
شما که سنی نیستید . وهابی به هیچ عنوان سنی نیست .
پس از دیانت و هدایت جعلی خود سخن به میان بیاورید به مدارک و عقاید اهل سنت رجوع نکنید چراکه خود شما آنها را کافر و مشرک میدانید.
بنده اگر جواب مطالب شما را ندادم دلیل بر این نیست که جوابی ندارم. جواب شما را خداوند داده در همه جای قرآن به به کرات فرموده.
بسم الله. جای پاسخ برایتان خالی میماند. به منابع جعلیتان مراجعه کنید و پاسخ بدهید تا پاسخ بشنوید.
بنده ترجیح میدهم کسانی که این مطالب را مطالعه میکنند خودشان قضاوت نمایند. به نظر من این روش خیلی بهتر از این است که بنده چیزی بگویم و بعد شما چیزی بگویید و این مسئله تا ابد ادامه پیدا کند.
وهابی جواب دهد برای از راه بدر بردن بندگان خدا ایجاد شبه ای بی اساس و بدون سندیت در تاریخ و روایات مطرح کردن و از نا آگاهی دیگران سوء استفاده کردن که هنر نیست جناب صهیونیست.
اتهام رافضی زدن با استناد به مفاهیم دینی و کلامی مطرح کنید اگر از تاریخ و روایات سر در نمی آورید.
یاحق
شما به اهل سنت هر چه دلتان میخواهد میگویید به خلفای راشدین اهانت میکنید. و فقط خود را مسلمان میدانید. اما وقتی کسی مطلبی را بر خلاف نظر شما ذکر میکند. همگی با تمام قوا بر او میتازید و هر چه فحش و ناسزا وافترا بلدید به او میگویید.
آنچه علمای اهل سنت در مورد جنایت خلفای راشدین شما گفته اند از بعضی سخنان جوان شیعه بالاتر است اگر در اندیشه آزاده هستی سری به تاپیک : "اسناد تهاجم عمر به منزل فاطمه زهره کدامند؟" بزن تا بدانی اینها شایسته عنوانهای نسبت داده شده هستند یا نه ؟اینها نه بر مبنای ادعای ما بلکه بر اساس مدارک علمای اهل سنت .
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11456
سلام
آنچه مبنای عقلانی یا خرافی بودن یک دین و مذهب است میزان مطابقت آن با ادله عقلی یا عدم مطابقت آنست . مسیحیت اسلام را دین خرافی خشن می داند در حالیکه در پایه های فکری خود ( اصول عقاید خود ) سخت غیر عقلانی است . حتی بزرگان مسیحیت هم نتوانسته اند از اعتراف به این امر خودداری کنند لذا مسیحیت را دین ایمان و باور می دانند نه دین تفکر و عقلانیت .
همین میزان در بررسی هر دین و مذهب دیگر نیز قابل پیگیری است .
همه می دانند اساس اختلاف شیعه و سنی مساله خلافت و امامت امت است .
شیعه علاوه بر ادله نقلی محکم در مورد منصوص بودن خلافت و امامت امت ادله عقلی محکمی دارد که اهل سنت قادر به پاسخگویی آن نیستند . یکی از ساده ترین ادله عقلی شیعه آنست که :
دینی که از بیان ساده ترین امور مثل بهداشت دندانها غافل نشده است چطور ممکن است در مورد امر خطیر امامت و خلافت سکوت نماید ؟
آیا این افترایی به کتاب و سنت نیست ؟
آیا این همه آیات قرآنی در مورد امامت و ولایت و این همه احادیث مورد اتفاق فریقین برای باز شدن چشم عقلای امت کافی نیست ؟
آیا شیعه خرافی است که پس از نقل به عقل متمسک است یا اهل سنت که صرفا به یک جریان تاریخی چنگ می زنند ؟
خداوند حقیقت جویان را هدایت فرماید
آیا شیعه خرافی است که پس از نقل به عقل متمسک است یا اهل سنت که صرفا به یک جریان تاریخی چنگ می زنند ؟
جناب حامد عزیز و همه عزیزانی که پاسخ شبهات وهابیون را میدهند توجه بفرمایند که
این اشخاص اهل سنت نیستند . اهل سنت را هم مثل تشیع تکفیر میکنند. لذا مطالبتان را خطاب به وهابیت که شامل عقاید فاسد ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب و دیگر عالم نماهایشان است ذکر بفرمائید.
این اشخاص برای ایجاد تنش میان تشیع و تسنن در قالب اهل سنت وارد سایتهای شیعه میشوند لذا به این مطلب توجه بفرمائید.
یاحق
این اشخاص اهل سنت نیستند . اهل سنت را هم مثل تشیع تکفیر میکنند. لذا مطالبتان را خطاب به وهابیت که شامل عقاید فاسد ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب و دیگر عالم نماهایشان است ذکر بفرمائید. این اشخاص برای ایجاد تنش میان تشیع و تسنن در قالب اهل سنت وارد سایتهای شیعه میشوند لذا به این مطلب توجه بفرمائید.
سلام
باتشکر از توضیح شما ولی بنده جواب را با توجه به سوال می دهم نه با ذهنیت خودم نسبت به نوع عقیده طراح سوال هرچند اگر مطمئن بشم در خصوص سوالات خاص ملاحظاتی خواهم داشت اما در مورد این سوال بین ایشان فرقی نیست
موفق باشید
از خرافه تا انحراف در اصول و بدعت تا حد کفر
کسانیکه مقلد ابن تیمیه هستند و او را شیخ الشیوخ میدانند توضیح دهند که
1- تجسیم خداوند خرافات است یا عقاید تشیع درباره خداوند.
2- ادعای هدایت از هر کسی بر می آید از محمد ابن عبدالبهاء تا محمد بن عبدالوهاب . بیائید از این سخن مولایتان دفاع کنید و استناد و استدلال بیاورید که آنچه که او گفته بر اساس دین است و بدعت و انحراف نیست .
[="]" وأما الرسل صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين فيثبتون إثباتا مفصلا وينفون نفيا مجملا يثبتون لله الصفات على وجه التفصيل وينفون عنه التمثيل . وقد علم أن التوراة مملوءة بإثبات الصفات التي تسميها النفاة تجسيما ومع هذا فلم ينكر رسول الله وأصحابه على اليهود شيئا من ذلك ولا قالوا أنتم مجسمون . بل كان أحبار اليهود إذا ذكروا عند النبي شيئا من الصفات أقرهم الرسول على ذلك وذكر ما يصدقه. "
[="]و اما فرستادگان الهی ( صلوات الله علیهم اجمعین ) اثباتی مفصل در مورد صفات خداوند و نفی از تمثیل وی داشته اند . و اینگونه دانسته می شود که تورات مملو است از اثبات صفاتی که نفي كنندگان آن را تجسیم می دانند ولی با این وجود ، هرگز پیامبر و اصحابش این مطالب را بر یهود اشکال نکرده و نگفتند که شما قائل به تجسیم هستید ! بلکه راهبان یهود هر وقت در نزد پیامبر ، از صفات الله سخن می گفتند ، پیامبر سخن آنان را تایید می کرد. ([="] منهاج السنه " ج 2 ص 563)
[="]او در اينجا به صراحت اشاره ميكندكه عقيده پيامبر با عقيده يهود در مورد صفاتي كه ديگران آن را تجسيم ميدانند موافق بوده است!!!!
[="]ابن تيميه در جاي ديگري از كتاب منهاج السنه ميگويد:
[="]" فهذا المصنف الإمامي اعتمد على طريق المعتزلة ومن تابعهم من أن الإعتماد في تنزيه الرب عن النقائص على نفى كونه جسما ومعلوم أن هذه الطريقة لم ينطق بها كتاب ولا سنة ولا هي مأثورة عن أحد من السلف فقد علم أنه لا أصل لها في الشرع "
[="]پس این مصنف امامی ( یعنی علامه حلی ) در تنزیه خداوند متعال از تجسیم ، بر طرق معتزله و پیروان آنان اعتماد کرده است . و معلوم است که این طریق ( یعنی طريق در نفی تجسیم ) نه در قرآن آمده است و نه در سنت و نه از قول علمای سلف آمده است . بلکه اصلا این امر شرعی نیست.
[="]" وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً . فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال "
[="](در كتاب خدا و سنت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان دينى نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايى كه شرع و عقل آن را نفى نكرده، يك نوع نادانى و گمراهى است. )
[="]" والكلام في وصف اللّه بالجسم نفياً وإثباتاً بدعة ، لم يقل أحد من سلف الأمّة وأئمتها إنّ اللّه ليس بجسم ، كما لم يقولوا إن اللّه جسم "
[="](نفى و اثبات جسمانيت خداوند متعال بدعت است و كسى از بزرگان گذشته نگفته اند كه خداوند جسم نيست همان طورى نگفته اند كه او جسم است. )(اقامه الدليل علي ابطال التحليل ج2 ص 59)(الفتاوي الكبري ج6 ص 547)
[="]او در جاي ديگر بحث از تجسيم در مورد صفات خداوند را مختص متكلمين ميداند:
[="]أن أول من تكلم بالجسم نفيا وإثباتا هم طوائف من الشيعة والمعتزلة وهم من أهل الكلام الذين كان السلف يطعنون عليهم(گروهي از معتزله و شيعه اولين كساني بودند كه در نفي واثبات تجسيم بحث كردند و آنها از اهل كلام بودند كه سلف آنها را طعن ميكردند(بيان تلبيس الجهميه في تاسيس بدعهم الكلاميه ج2 ص 56)
[="]" وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً . فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال "
[="](در كتاب خدا و سنت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان دينى نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايى كه شرع و عقل آن را نفى نكرده، يك نوع نادانى و گمراهى است. )[="] ( بیان تلبیس الجهمیه ) ج 1 ص 101)
[="]او در جاي ديگر اشاره ميكند كه در قيامت پيامبر(ص) وخدا در كنار هم مينشينند!!!!!
[="]" فقد حدث العلماء المرضيون وأولياؤه المقبولون أن محمدا رسول الله يجلسه ربه على العرش معه. "
[="]( علما و اولیاء مورد قبول چنین حدیث کرده اند که محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را خداوند در کنار خودش بر روی عرش می نشاند. )([="] " مجموع فتاوی ابن تیمیه " ج 4 ص 374)
[="]البته سخنان ابن تيميه محدود به اين تعداد نمي شود ولي ذكر اين نكته لازم است ابن تيميه با تمام اين حرف ها حاضر نبود به صراحت اعلام كند كه او قائل به تجسيم خداوند است.
یاحق
میدانید که اهل سنت در اکثریتند شاید بیشتر از 14 به 1
به نام خدا
وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الأرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ
ترجمه: و اگر از اکثر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی ظن و گمان نمیروند و جز دروغ چیزی نمی گویند
کسی نمی تواند بدون دلیل و سند ما را به خرافه گویی متهم کند. بنابراین، اینجانب شما را به مباهله دعوت می کنم. شما از خلفا تا هر کس دیگری که می خواهی را بخوان و لعنت خدا بر دروغگو خواهد بود.
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
رفض در لغترفض در لغت رفض به معنای ترک و رها کردن چیزی است.رها کننده چیزی را رافضی گویند.
رفض و رافضی در اصطلاح
در اصطلاح نویسندگان تاریخ و عقاید در مورد وجوه استعمال این واژه اختلاف است.
برخی میگویند: رفض یعنی رها کردن وحی و برگشت به افسانهها و خرافات بتپرستی و طاغوت پرستی. به عبارت دیگر بازگشت به آثار و ارزشهای جاهلیت و این حقیقت را به شخصی به نام عبداله بن سبا و پیروان او نسبت دادهاند زیرا وی، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) را پیغمبر می پنداشت و با این پندار دین اسلام را رفض نمود.
«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِکونهم رفضُوا الدینَ»(1)
بدین جهت رافضی گفتهاند که دین را رها کردند.
از اینکه مطلبی را از سایت ما آوردید متشکرم ولی رعایت امانت را ننمودید و اکثر مطلب باقی ماند دوستان به این آدرس مراجعه کنند.
به بیان خیلی مختصر و اسان و همه فهم هر که عبادت غیر خدا را کند او را معبود قرار داده یعنی معبود کسی است که عبادت میشود. آیا شما زیارت و عزاداری را عبادت نمی دانید ایا زیارتگاه ها عبادت گاه شما نیستند؟
با سلام
جالب است عزاداری وزیارت عبادت است پس شیعه غیر خدا را عبادت میکند چه استدلال محکمی!
شما می دانید که خدمت به والدین عبادت است ،پس شما که به پدر تان خدمت میکنید یا به دیدار او یا به زیارت قبر او می روید یا برای او عزاداری می کنید، او را عبادت کرده اید؟
میدانید که اهل سنت در اکثریتند شاید بیشتر از 14 به 1 پس این میشود اجماع مسلمین.
اکثریت یعنی 51 درصد به بالا ولی اجماع یعنی صد درصد پس این دو با هم فرق می کند وبه اکثریت اجماع نمی گویند.
ثانیا می توانید آمار شیعیان را از مراکز مربوط بگیرید شیعه الان بیش از یک چهارم مسلمانان را تشکیل می دهد دست از کتابهایی که مغرضانه واز روی دشمنی مسائل نا مر بوط می نویسند بر دارید.
ثالثا اکثریت ملاک حقانیت نیست سری به قران بزنید 44 آیه در مورد اکثریت صحبت کرده است که در همه موارد آنها را مذمت کرده است بیشترشان کافرند نمی دانند تعقل نمی کنند حق را دوست نداردند .....
أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و...وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ .مثل
يا گمان دارى كه بيشترشان مىشنوند يا مىانديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراهترند(۴۴فرقان) متوجه اید که .
رابعا یک نکته :
ابو عبیده معتزلی به هشام ابن حکم که از اصحاب عالم وبزرگ امام صادق ع است گفت:
ما دوستدار کسانی هستیم که خداوند دوست دار آنهاست هم اهل بیت پیامبر و هم اصحاب پیامبر که خداوند در قرآن فرمود که هم من از انها راضیم و هم آنها از من راضیند.
عرب های بادیه نشین گفتند: « ایمان آورده ایم » بگو: « شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است، و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فرو گذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است. »
نمی دانم این چگونه دلیل برای خروج شیعه از دین می شود؟
این آیه در مورد بعضی از همان کسانی است که اگر ما به آنان کمترین انتقادی بکنیم شما ما را تکفیر می کنید.
شیعه برحسب فرمان پیامبر در حدیث ثقلین از کتاب خدا واهل البیت ع پیروی می کند .
شما چرا این دو را ترک کرده اید؟
ما دوستدار کسانی هستیم که خداوند دوست دار آنهاست هم اهل بیت پیامبر و هم اصحاب پیامبر که خداوند در قرآن فرمود که هم من از انها راضیم و هم آنها از من راضیند.
ان شاءالله درست می فرمائید.اما سوال اینجاست تفاوتی هست بین اهل بیت پیامبر«صلی الله علیه وآله» همان اهل بیتی که آیۀ تطهیر در شان آنها نازل شده و در حدیث کساء نامشان آمده که یکی از آن ذوات مطهر حضرت صدیقۀ طاهره است که میزان رضایت خدا و رسولش رضایت فاطمه «علیها السلام» است که این رضایت مطلق است نه مقید چه اینکه آنها معصومند و فرض گناه در مورد آنها به دور است.
اما در مورد اصحاب آن حضرت نه منافقین این امر مقید به ایمان آنها است یعنی اگر بر فرض جناب خلیفه اول و دوم داخل در آیۀ مبارکه باشند باز رضایت خدا منوط به ایمان و ثبات قدمشان است و این قضیّه ای است مشروطه که با انتفای شرط مشروط نیز از بین خواهد رفت.
اما تعجب از شما است که به گونه ای محبت آنها را در دل طنیده اید که حاضر نیستید جفای آنها رابه پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله»و به بیت آنحضرت قبول کنید؛ چه در زمان حیات رسول مکرم اسلام«صلی الله علیه وآله» در جریان ترور آن حضرت و داستان دوات و قلم و چه بعد از رحلت آن حضرت در به آتش کشیدن بیت وحی .
نمی دانم شاید این هم نوعی محبت است در اصطلاح شما.
خداوند میفرمایند کسانی هستند که میگویند ما مسلمانیم ولی...قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لاَ يَلِتْکُم مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
عرب های بادیه نشین گفتند: « ایمان آورده ایم » بگو: « شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است، و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فرو گذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است. »
ظاهرا شان نزول این آیه در مورد اولیای شما است نه ما.
چون در روز غدیر بیعت کردند و بیعت شکستند ونیز به هنگام دستور پیامبر«صلی الله علیه وآله»به آوردن قلم و دوات، به آنحضرت نسبت هذیان دادند در حالی که خداوند متعال اطاعت از آن حضرت را مطلقا واجب دانسته و حال مخالفین با اوامر آن حضرت را روشن نموده«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً»
یعنی انسان مومن با دستورات آن حضرت مخالفت نمی کند بلکه منافقین هستند که با دستورات آنحضرت مخالفت می کنند که حال آنها نیز جز ضلالت و گمراهی نیست.
و در وصیت حضرت زهرا«سلام الله علیها»به دفن شبانه به همین امر اشاره شده، چه اینکه آن حضرت نمی خواستند آن دو نفر اعرابی در تشیع پیکرشان حاضر باشند.
«عن ابن البطائني ، عن أبيه ، سألت أبا عبد الله عليه السلام : قال : لأي علة دفنت فاطمة عليها السلام بالليل ولم تدفن بالنهار ؟ قال : لأنها أوصت أن لا يصل عليها الرجلان الأعرابيان» .
میدانید که اهل سنت در اکثریتند شاید بیشتر از 14 به 1
پس این میشود اجماع مسلمین.
1- احسنت به این سواد چه ملازمه ای بین اکثریت و کفر شیعه وجود دارد؟
2- آیا همه مسلمانان غیر شیعه معتقد به کفر شیعه اند؟!!!!!!!!!!!!!!!!!در این صورت جز دروغ چیزی نگفته اید .
البته ظاهرا طینت شما با دروغ عجین شده لذا حرجی بر شما نیست.
[=arial narrow]والله أعلم. [/quote
[=arial narrow]با سلام اهل تحقیق باشید نه نقل اقوال
[=arial narrow]تنها جمله درست در کلام شما همین است.
[=arial narrow]شما از واقعیت ها خبر ندارید وفقط چیزی را از جایی نقل کرده اید چرا چند روزی به تهران یا قم نمی روید تا در مورد این حرفها وتهمت هایی که به شیعه زدید تحقیق کنید واز زبان خودشان بشنوید؟ ایا این حرف من غیر منطقی است؟
[=arial narrow]در همین چند جمله صحبتتان چند بار شیعه را کافر خواندید؟ در حالیکه قران می فرماید:
[=arial narrow]اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون در راه خدا سفر مىكنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مىكند مگوييد تو مؤمن نيستى [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد نسائ94
[=arial narrow]حالی که آن دعوت باطلی است، مذهب اهل سنّت و مذهب شیعه دو ضدّی است که با هم جمع نمی شوند و نزدیک ساختن این دو جز با دست کشیدن از اصول مذهب سنت یا از بعضی از آن یا سکوت در مورد بطلان رافضه ممکن نیست
[=arial narrow]مسئله تقریب دست کشیدن از عقاید نیست ودعوت به وحدت اجتماعی است یعنی در محافلی صمیمی با هم بنشینیم وسوء تفاهم ها را برطرف کنیم تا مثل شما کسی« چه شیعه وچه سنی » پیدا نشود در یک متن چند ستری ده بار هم دین ها یش را کافر بنامد .
[=arial narrow]و به این سببب بسیاری از جاهلان اهل سنت تقریب بین سنی و شیعه را باور کرده اند...
[=arial narrow]بسیاری از بزرگان علمای اهل سنت به این دعوت لبیک گفته اند مثل بسیاری از علمای الازهر وندای تقریب برداشتن سوئ تفاهم هاست نه برداشتن اختلافات مذهبی ودست بر داشتن از عقائد. وهمین نزدیکی ها قرار است الازهر با دانشگاه تهران در راستای تقریب تبادل دانشجو کنند
[=arial narrow] [=arial narrow]من نمی دانیم منظورتان خفای کدام امر است؟ ما که همه عقائدمان الان در روی شبکه در اختیار همه مردم است. ویا همه کتابهایمان روی سی دی ها ودی وی دی ها در همه جا منتشر شده منظورتان«از خفای امر» چیست که مارا بدتر از یهود کرده است؟ [=arial narrow]بله اگر به عربستان یا مثل آن سفر کنیم از ترس هزار اتهام نادرست وشکنجه وزندان عقائدمان را بر زبان نمی آوریم واین مثل قول خداوند در مورد مومن آل فرعون است که می فرماید : [=arial narrow]اگر این برای شما خطر ناک است که شما از قران می ترسید تقیه دستور قرآن است. [=arial narrow] [=arial narrow]این حرف درست نیست در بسیاری از شهر های ایران وعراق سنی وشیعه با هم زندگی وحتی وصلت میکنند همسایه اند ورفیق وبا هم در مساجد وزیارتگاهها نماز می خوانند وبسیاری از اهل سنت به زیارت ائمه از اهل بیت می آیند واین چیزی نیست که شما نتوانید بر رسی کنید تحقیق کنید.تحقیق کنید. [=arial narrow]البته بله با وهابی ها که هم ما وهم اهل سنت را مشرک وکافر می دانند ودر طول همین دویست سال بسیار از هردو دسته کشتار کرده اند ، کاری نداریم.آنان فقط در عربستان صدها هزار از اهل تسنن کشتند که چرا خدای 30 متری ما را قبول نمی کنید خدایی که شبها از آسمان پایین می آید وگوش می ایستد تا چه کسی توبه میکند ونمی تواند از همان بالا بشنود البته برفرض محال که خدا در اسمان است.به خدا پناه می بریم از این عقائد وهابیت. خدای ما خدایی است که قرآن اینطور او را معرفی می کند [=arial narrow]اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه در آن بالارود [همه را] مىداند و هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مىكنيد بيناست (۴حدید) [=arial narrow] [=arial narrow]ائمه ما همه از اهل بیتند که درود خدا برآنان باد شما که نباید به خاطر اینکه ما را کافر می دانید، به آنها بدگویی کنید مگر نمی دانید که اجر رسالت پیامبر خدا ص مودت اهل بیت است البته مودت یعنی دوستی که در قلب وعمل نشان داده شود ونه ادعای آن . [=arial narrow]راستی شما از اهل بیت پیامبر چه دیدید که آنها را کنار زده اید؟ شما که می گویید پیرو اصحابید مگر آنها از صحابه پیامبر نیستند؟ چرا از حدیث و گفتارآنان چیزی در کتابهایتان نیست؟ بخاری ویا مسلم چند حدیث از آنان نقل کرده اند؟ [=arial narrow] [=arial narrow]ما بنا به نص فرمان پیامبر ص در حدیث ثقلین پیرو اهل بیت ع هستیم علم دین وقرآن وسنت پیامبر را از آنان می گیریم واین آیه در مورد بعضی از اهل مدینه است که ما اگر انتقادی از آنان بکنیم شما ما را تکفیر می کنید راستی نظرتان در مورد این افراد چیست؟آیا اینها هم عادلند؟ مثلا آنان که مسجد ضرار درست کردند وپیامبر خدا ص آن را آتش زد، ویا آن چند صد نفری که پیامبر ص را در جنگ احد تنها گذاشتند همه از کسانی اند که از خدا راضی و خدا از انان راضی است؟ این آیه را ببینید: [=arial narrow]در مورد بزرگان اهل مدینه که در نزد شما مقام بالایی هم دارنداحادیث زیادی در صحاح موجود است که اهل فرار از جنگ بوده اند وآیه شامل آنان می شود.یعنی:قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش دوزخ است و چه بد سرانجامى است [=arial narrow] [=arial narrow]این آیه هم در مورد بعضی از اهل مدینه است که عقیده همه شما "عدالت وصداقت همه آنها ست " [=arial narrow]فقط به خاطر اینکه حضرت رسول خداص را دیده اند. [=arial narrow] [=arial narrow]عزیز من اهل نقل اقوال نباشید اهل تحقیق باشید. [=arial narrow] [=arial narrow]یک آیه در مورد تقیه آوردم خواهش می کنم تفکر کنید. ودلایل فراوان دیگر هم هست. مثل اینکه رسول خداص سه سال دعوت نهانی داشتند ودر این مدت عقائدشان راجز برای بعضی از افراد آشکار نمی کردند. یعنی بقول قرآن «یکتم ایمانه، ایمانشان را نهان می داشتند» [=arial narrow] [=arial narrow]ساختن مسجد بعد از چند قرن نبوده است از همان روز اول بوده است [=arial narrow]همچنین خانه هایی در مدینه بود که مسلمانان اموات خود را در آن دفن می کردند مثل خانه عقیل برادر امیر المومنین ع که کنار بقیع بود وعباس عموی پیامبر خدا ص و امام حسن ع را در آن دفن کردند وبعدها امام چهارم وپنجم وششم شیعیان را در آن دفن کردند یعنی از روز اول مسلمانان بزرگانشان را در زیر سقف دفن می کردندشما که قول وعمل صحابه را قبول دارید. نمی دانم شما چه خصومتی با اهل بیت دارید که با حرم های آنان و پیروانشان اینگونه دشمنید؟ [=arial narrow]وساختن مسجد بر کنار زیارتگاهها امر خداست : [=arial narrow]آیه 21 سوره کهف را ببینید. [=arial narrow]پس [عدهاى] گفتند بر روى آنها ساختمانى بنا كنيد پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است [سرانجام] كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند حتما بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد [=arial narrow] [=arial narrow]مگر شما نمی گویید پیامبر امر را به انتخاب مردم گذاشتند (که البته دروغ بد وزشتی هم هست چرا که یک معلم کلاس اولی هم شاگردانش را بی سر پرست رها نمی کند ) شما ابو بکر ویارانش را انتخاب کردیدو ما علی ع واهل بیت را برای امامت انتخاب کردیم ایها الناس این چه ایرادی دارد؟ [=arial narrow] [=arial narrow]این مسئله را تحقیق کنند. اهل نقل اقوال بدون تفکر نباشید و عقائد شیعه را از زبان خودشان نقل کنید نه کتابهای مخالفینشان امروز در خانه خود با هزاران شیعه می توانید در سالنهای گفتگوی مجازی وچت رومها صحبت کنید او که شما را نمی شناسد واگر هم بشناسد از شما نمی ترسد تا بخواهد تقیه کند. تقیه مخصوص مقام خوف است البته تا جایی که به اصل دین ضربه نزند. [=arial narrow]واین هم که می گویند تقیه نفاق است درست نیست بلکه تقیه بر عکس نفاق است. در نفاق کفر، مخفی وبه ایمان تظاهر می شود ولی در تقیه ایمان مخفی شده وکفری هم ظاهر نمی شود « دو فرق بسیار بزرگ». یعنی درنفاق از کفر صیانت می شود ودر تقیه از ایمان. وقیاس این دوبا هم مع الفارق است. [=arial narrow] [=Arial Narrow]یک نکته بسیار مهم: شیعه در هر دو حالت برنده ومصاب است . [=arial narrow]و ما اهل بیت ع را پیروی می کنیم(غیر از هزاران حدیث که در مورد افضل بودن آنان داریم به این جمله دقت کنید) [=arial narrow]1-اگرسخن شیعه درست باشد که پیامبرصلی الله علیه واله آنها را برای امامت تعیین نموده ما درست عمل کرده ایم. [=arial narrow]ولی شما در صورت اول اشتباه کرد ه اید چرا که فرمان رسول خدا را کنا ر زده اید ودر صورت دوم هم انتخاب خوبی نکرده اید چون به قول قرآن خدا بدی وپلیدی را از اهل بیت ع دور کرده است وذریه پیامبرند وانتخاب دیگران بجای آنان شایسته نیست.و لذا «خطر شیعیان برای مسلمانان به خاطر خفای امرشان، بزرگتر از خطر یهود و نصاراست[/quote
[=arial narrow]مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مىداشت گفت آيا مردى را مىكشيد كه مىگويد پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده (غافر 40)
[=Arial Narrow]ايمان خود را نهان مىداشت = تقیه
[=arial narrow]واین اصلا یک حکم عقلی است که در همه جای دنیا هم مطرح است .و برای همین اغلب دشمن اهل سنت هستند و هر قدر که بتوانند نسبت به آنان کید و مکر می کنند!
[=arial narrow]پس او با ماست ولازم نیست برای شنیدن صدای ما از آسمان پایین بیاید. صدق الله العلی العظیممعلوم است که ائمه و علمایشان آنان را به گمراهی کشانده اند و این عذر عوام آنان پذیرفته نیست؛ چرا که آنان افرادی متعصّبند که اصلاً به سخن منادی حق گوش نمی دهند
هنگامی که آنها را می بینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد، و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا می دهی، اما گویی چوب های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده اند! و هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می پندارند، آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می شوند؟!
[=arial narrow].
[=arial narrow]و هر كه در آن هنگام به آنان(دشمنان) پشت كند مگر آنكه [هدفش] كنارهگيرى براى نبردى [مجدد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش] باشد قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش دوزخ است و چه بد سرانجامى است ( انفال۱۶)
[=arial narrow]...این سخنان آنان منطبق بر این آیه قرآن است که می فرماید: {وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ} ، و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می شود، (در ظاهر، اظهار محبت شدید می کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می گیرند. (این در حالی است که) آنان، سرسخت ترین دشمنانند.
[=arial narrow](واین عجیب حکایتی است که افرادی که تا دیروزبیست وسه سال با پیامبر جنگیدند امروز با دیدن پیامبر ص واسلام آوردن مومن کامل شدند و هم آنان از خدا وهم خدا از انان راضی شد واخلاق ورفتارشان هم اسلامی شد!!!!! .)
[=arial narrow]درست است که اسلام گناهان گذشته را می بخشد ولی خلقیات وعادات وعقائد به دست خود افراد است که باید در طول سالیان با تعالیم قرآنی تصحیح شودغلو در مورد اهل بیت خصوصاً علی و فاطمه و فرزندانشان تربیت می کنند، و اینها نشان می دهد که آنها کافر و مشرک و منافقند!
[=arial narrow][=arial narrow]من اگر عقیده مان را اینجا بیان کنم ویا از کتابی نقل قول کنم ممکن است برای شما قبول کردنش سخت باشد
همانطور که گفتم به شهرهای شیعه نشین سری بزنید واین را از بچه های دبستان ومدرسه و دانشجویان دانشگاه بپرسید تا ببینید غلوی در کار هست یا نه
[=arial narrow]بعید می دانم در همسایگی شما کسی شیعه نباشد آنان در حقیقت کافر و مشرکند ولی آن را کتمان می کنند، اگر در بین مسلمانان باشند در جهت کتمان عقیده باطلشان و سازش با مخالفان تقیه می کنند،[/quote
بعد از چندین قرن بر قبور امامنشان ضریح و مسجد بنا کردند و در میان امّت شرک و بدعت قبور را ایجاد نمودند. اکثر طوایف صوفی مسلک نیز به این راه رفتند.
[=arial narrow]لابد میدانید که پیامبر اسلام ص کنار مسجدشان در زیر سقف خانه شان دفن شدند وبعد ابو بکر وبعد عمر.
[=arial narrow]می بینید که قرآن سخن آنان را بدون اینکه از آن انتقاد کند نقل می کند. در مقابل علی رضی الله عنه را به جانشینی بعد از پیامبر شایسته تر می دانند، (و میگویند) که پیامبر آن را وصیت کرد،
[=arial narrow]حال پیامبر خدا ص وصیت کردند یا نه این بحث را برای یک دقیقه کنار بگذاریم.
[=arial narrow]واین هم نکته لطیفی است که هم ما وهم شما در مورد امامت امیر المومنین هم نظریم ودر مورد بقیه اختلاف داریم.پس پیروی ما وشما از امیر المومنین 100% صحیح است. ودر مورد بقیه اختلاف داریم پس به قول قرآن بیایید در همان مشترکات با هم توافق کنیم.
بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم (بقره) ما که هم کیش هم هستیم به طریق اولی باید با هم توافق کنیمامامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
شیعه خرافی ترین مذهب جهان رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است
[=arial narrow]عبد الله سبا را عزیزان خوب تو ضیح دادند ومن هم یک جمله می گویم
[=arial narrow]اگر می گویید او رئیس مذهب ماست از شیعیان بپرسید از هر هزار شیعه چند نفر او را می شناسد مگر می شود مردم یک مذهب رئیسشان یا موسس مذهبشان را نشناسند؟
[=arial narrow]کم کم اهل تحقیق شوید
[=arial narrow]2-واگر حرف اهل سنت درست باشد که مسئله امامت به انتخاب مردم است ما آنها را انتخاب کرده ایم پس در هر دو صورت ما درست عمل کرده ایم.شما می گویید صحابه همه مجتهدند خوب بزرگان شیعه مثل سلمان وابوذر وعمار ومقداد و بلال و ابن عباس و عباس عموی پیامبر وهمه بنی هاشم وبسیاری از افرادی که ابو بکر به بهانه منع زکات با آنان جنگید وحرف آنان این بود که ما زکات را به علی ع می دهیم که منتخب پیامبر است نه کس دیگر...اجتهاد کردند وعلی ع وفرزندانشان را برای امامت انتخاب کردند.(البته اجتهاد در برابر نص باطل است)
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند،
اهل تحقیق باشید نه نقل اقوال بدون دقت که فردا در پیشگاه خدا شرمسار نشوید.
یک داستان برای رفع خستگی:
نویسنده کتاب گرانقدر شب های پیشاور می نویسد:
« در عراق با یک قطار ازبصره به بغداد می رفتم چند دانشجوی اهل سنت ویک قاضی پیرمردهم بودند.
قاضی دائم در باره شیعیان سخنان نادرستی می گفت ومسخره میکرد وفکر می کرد من سخنش را نمی فهمم ومن هم سکوت کرده بودم.
تا به اینجا رسید که شیعیان بعد از نماز سه مرتبه دستها را بالای می برند ومی گویند "جبرئیل خیانت کرد" (یعنی شیعیان می گویند جبرئیل به جای اینکه رسالت را به علی ع بدهد به محمد ص داد ویا به روایت دیگر بین محمد ص چهل ساله وعلی ع نه ساله اشتباه کرد!!!!!)
من دیگر طاقت نیاوردم وگفتم چرا اینقدر دروغ می گویی.
گفت همین است وشیعه همین را می گوید.
من به دانشجویانی که در انجا بودند واهل بصره بودند وبخاطر نزدیکی بصره با ایران فارسی هم بلد بودند گفتم الان در قطار شیعیان فراوانند بروید بپرسید که بعد از نماز چه می گویند.
دانشجویان بعد از برگشتن به قاضی پیر مرد اعتراض کردند که چرا این دروغ ها را می گویی؟
او گفت من در کتاب خوانده ام
وبا شر مساری سر خجلت به زیر انداخت
حال شما اگر واقعا پیرو قرآن هستید قرآن چند توصیه برای شما دارد.
اول: از حدس وگمان بی مورد بپرهیزید وفقط ملاکتان دانش صد در صد باشد:
و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند آرى خدا به آنچه مىكنند داناست (یونس۳۶)
دوم مسلمانان را تکفیر نکنید
سوم وقبل از هر سخن وعملی خوب دقت کنید.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون در راه خدا سفر مىكنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مىكند مگوييد تو مؤمن نيستى [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مىدهيد آگاه است (۹۴نسائ)
چهارم گفتار افراد را بدون تحقیق نپذیرید:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر فاسقی برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كردهايد پشيمان شويد (۶حجرات)
دست از خدای سی چهل متری وهابی بردارید وخدای قرآن را بشناسید.:
اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه در آن بالارود [همه را] مىداند و هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مىكنيد بيناست (۴)
سلام
دوستان اجازه دهید من یک سوال طرح میکنم تا وقتی جواب سوال را ندهند جواب ندهید
جناب پیرو قران
اگر واقعا قران را دوست دارید پس هیچ سخنی را بدون تفکر و تعقل و تحقیق نپزیرید
شما با شیعه چه قدر آشنا هسیتید؟
آیا وقتی به دیدار پیامبر می رویم از دین خارج شده ایم؟
و پیامبر را پرستیده ایم؟
دوستان بزرگوار در صورت امکان جوابها را مختصر بیان بفرمایند تا بحث طولانی و خسته کننده نشود چون مطمئن باشید مخاطب خاص شما اکثر این پستها را مطالعه نخواهد کرد لذا مخاطب اصلی شما کاربران متفرقه ای هستند که در سایت به دنبال مطلب مورد نظر شان می گردند که در صورت اطاله مباحث آنها نیز به مقصود خود نخواهند رسید.
متشکرم
رافضیان (از دین برگشتگان) خود را شیعه می نامند و ادّعای دوستی آل بیت رسول الله (ص) را دارند، آنها بدترین طوایف امّت اسلامی هستند، مؤسس این مذهب نامش عبد الله بن سبأ است که اصحاب سبئیه یاران افراطی او بودند که ادّعای خدایی علی را کردند و اکنون می بینید که به امامانشان از ذریه علی مقام خدایی می دهند، «اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
اولا : در باره افسانه عبدالله بن سبا به کتاب علامه عسکري مراجعه شود که دروغ بودن وجود چنين شخصي را ايشان اثبات کرده اند به طور خلاصه متقدمترين شخص که اسم اين شخص را آورده طبري بوده وقبل از آن کسي اسمي از وي نياورده وطبري نيز به نقل از سيف بن عمر آورده که وي از نظر علماي اهل سنت ضعيف مي باشد
ثانيا :رافضي عناي ازدين برگشتگان نمي دهد بلکه کساني هستند که از قبول خلافت خلفاي ثلاثه اعراض کردند چون طبق سفارش پيامبر علي عليه السلام جانشين بود رافضی كه در منابع تاریخی به صورتهای «رافضیه»، «رافضیان» و «روافض» آمده، از كلمۀ رفض به معنای ترك كردن میباشد و در اصطلاح كلامی مخالفین امامیه، عنوانی است كه بر همۀ فرقههای شیعه و گاهی بر گروه و فرقۀ خاصی از آنان و گاهی نیز، بر كسانی كه محبت خاندان پیامبر (ص) را ابراز میكنند اطلاق میشود.
وجه استعمال این كلمه در مورد شیعه آن است كه آنان، ایمان به سه خلیفه را ترك كردهاند.
مفهوم رافضی و رفض، آن چنان گسترده و عام است كه اهل سنت، به هر كس كه تمایل به اهل بیت پیامبر میكرد لقب رافضی میدادند، تا جایی كه كسی مثل امام شافعی، رهبر یكی از بزرگترین مذاهب چهارگانۀ اهل سنت، میترسید اگر به بیان فضائل علی (ع) و فرزندان آن حضرت بپردازد متهم به رافضی شود.
كسانی كه این اصطلاح را بر شیعیان یا دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) اطلاق میكنند، قصد نكوهش و مفهوم انحراف از دین اسلام را در نظر دارند. در حالی كه به شهادت قرآن كریم و احادیث، كلمۀ رفض و رافضه، در نظر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، از بار معنوی مثبتی برخوردار است كه به عنوان نمونه به چند مورد آن اشاره میشود:
1) سلیمان اعمش گوید: به ابوجعفر (ع) گفتم: فدایت شوم مردم ما را رافضی خوانند، معنای آن چیست؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند آنها نیستند كه شما را به این نام خواندهاند، بلكه خداوند در تورات و انجیل به زبان موسی (ع) و عیسی (ع) شما را به این لقب نامیده است.
2) امام صادق (ع) به یكی از اصحاب خود فرمود: به خدا سوگند كه نیكوترین نام (رافضه) را خداوند به شما بخشیده است، مادامی كه پایبند به سخن ما باشید و بر ما دروغ نبندید.
3) از امام باقر (ع) روایت شده كه آن حضرت فرمود: من از رافضه هستم و رافضه از من است و این جمله را سه بار تكرار فرمود.
این روایات دو مطلب را اثبات میكنند:
الف) اهل سنت و دشمنان شیعه، از كاربرد كلمۀ رافضی قصد تحقیر شیعیان را داشتهاند و اینکه آنان مسلمان نیستند و از دین خارج شدهاند.
ب) ائمۀ طاهرین(ع) برخلاف نظر اهل سنت، خوشحال بودهاند كه آنها و پیروانشان را به این اسم بخوانند، زیرا معنا و مفهوم این اصطلاح را مثبت، شریف و نیكو ارزیابی میكردند و آن را رتبه و مقامی شریف و والا میدانستند.
بعضی نوشتهاند كه علت اطلاق اصطلاح رافضی بر شیعیان و سبب پیدایش آن، این بوده است كه چون امام باقر (ع) چشم از جهان فرو بست، مغیرة بن سعید كه از اصحاب امام بود و از نفوذ و اعتبار زیادی برخوردار بود، به امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) اعتقاد پیدا كرد و از امام صادق(ع) جدا شد و امام صادق(ع) او را رفض نمود و لعن كرد و شیعیان از او تبرّی جستند و از آن تاریخ وی و هوادارانش را رافضه خواندند.
این ادعا نیز صحیح نیست، زیرا در منابع و مآخذ چنین آمده است كه رافضیان نخست پیرو مغیرة بن سعید عجلی كوفی بودند و چون او رأی خود را در باب امامت محمد بن عبدالله بن حسن، اظهار داشت، شیعیان از او روی گردانیده و به همین دلیل شیعیان را رافضه خواند
اینان به اجماع تمام مسلمین کافرند»!!!،
در طول تاريخ مخالفان مذهبي شيعه بر حرمين شريفين مکه ومدينه مسلط بودند ولاان نيز که از دست تمام مسلمانان بيرون رفته ودر دست يهوديان آل سعود است ،در طول اين تاريخ آيا زماني شده که از ورود شيعيان به خانه خدا جلو گيري شود (مگر گاهي به جهت مسائل سياسي )
خوب،سوال اگر شيعه به اجماع مسلمين کافر است ،مگر مي شود کافر را به خانمه خدا راه داد چرا درطول تاريخ اين کفار !به خانه خدا مي روند ومسلمانان! جلو گيري نمي کنند،نکندمسلمين در طول تاريخ در اينباره تقيه مي کنند، مگر تقيه را قبول دارند!
جواب اينکه شيعه اسلام زباني دارد پذيرفته نيست ،اگر چنين است چرا اجماع مسلمين آنان را کافر مي دانند
وکدام اجماع ،آيا برادران اهل سنت در تمام مملکت اسلامي در طول تاريخ شيعه را کافر مي دانسته،اگر اندکي انصاف به خرج دهي چنين نيست ،فقط وهابي ها شيعه را کافر مي دانند ،ونه فقط شيعه را بلکه اهل سنت را هم کافر مي دانند ،برويد نامه هاي عبدالوهاب به سران کشورهاي اسلامي که اکثرا اهل سنت بوده اند را بخوانيد ، همه را به اسلام دعوت کرده يعني همه را کافر يا مشرک مي دانسته ، وهابي هايي که با کمک انگليس بوجود آمده وبا کمک امريکا و اسرائيل ادامه حيات مي دهند ،
راستي چرا رابطه اينان با اسرائيل خوب است؟