شهدای شاخص سال 94 + زندگینامه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهدای شاخص سال 94 + زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:شهیدان شاخص سال 94 :Gol:

[=Tahoma, Geneva, sans-serif]سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگو با پایگاه اینترنتی بسیج گفت: طبق سنت زیبای سال های اخیر، شهدای سال سازمان بسیج مستضعفین با پیشنهاد استان ها و اقشار تخصصی و تصویب شورای شهادت سازمان بسیج، از میان شهدای برجسته ولی گمنام انقلاب و دفاع مقدس که خالقان حماسه های بزرگی بوده اند ولی کمتر شناخته شده اند، انتخاب و معرفی می شوند.

[/]

[=Tahoma, Geneva, sans-serif][/]
[=Tahoma, Geneva, sans-serif] [/][=Tahoma, Geneva, sans-serif]
سردار نقدی با تاکید بر اینکه تمامی برنامه های سال 94 بسیج به نام و یاد این شهدا برگزار می شود، اظهار داشت: در طول چند سال اخیر که این رسم اجرایی شده است، برکات فراوانی را در برنامه های بسیج شاهد بوده ایم چراکه احیاگر راه و رسم شهادت است و نسل جوان را با اسطوره های بزرگ حماسه ساز آشنا می کند و آنها را برای فداکاری و از خود گذشتگی آماده تر می سازد.
وی معرفی کامل این شهدا به عموم جوانان و ملت شهیدپرور ایران را از اهداف معرفی شهدای شاخص در هر سال دانسته و تاکید کرد: جوانان و مردم عزیز در طول یک سال با سیره و ویژگی های این شهدا آشنا شده و ضمن انس بیشتر با شهدا، سعی در الگوپذیری از ایشان می کنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به اثرپذیری بسیجیان از این شهدا در تمامی برنامه های فرهنگی، نظامی، اجتماعی، سازندگی، راهیان نور و... بسیج، تصریح کرد: هرساله از سوی اقشار تخصصی بسیج نیز شهدایی معرفی می شوند تا برای هر قشر نیز شهیدی برگزیده ی از همان قشر، بعنوان الگو وجود داشته باشد و الگوهای رفتاری تخصصی هر قشر را سامان دهد.


وی با معرفی شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی" بعنوان شهدای سال 94 ابراز داشت: امیدواریم یاد و نام این شهدا منشاء نورافشانی در میان برنامه‌های بسیج در سطح کشور و جهان اسلام باشد.

جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج ادامه داد: افتخار داریم سال 94 در بسیج به نام "شهید طیبه واعظی" شیرزنی از خمینی شهر اصفهان نام گذاری شده است و ان شاء الله خواهیم توانست این شهید قهرمان را که همراه با همسر و دیگر اعضای خانواده، برای روشنگری و مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی در زیر شکنجه های رژیم شاه جانش را تقدیم کرد بهتر بشناسیم. و جا دارد پژواک فریاد تاریخی این شهید که هنگام دستگیری با تن مجروح خطاب به ماموران ساواک فریاد زد "مرا بکشید ولی چادرم را برندارید" در فضای کشور طنین انداز شود.

وی "شهید نادر مهدوی" را از سرداران مبارزه با آمریکا خوانده و بیان کرد: شهید نادر مهدوی از غیورمردان بوشهری است که به عنوان بنیان گذار و فرمانده ناوگروه رزمی ذوالفقار در خلیج فارس، با انجام عملیات گسترده علیه ناوهای آمریکایی، طرح آمریکا برای اسکورت ایمن ناوگان نفتی حامیان صدام را به شکست کشاند و با همان قایق های کوچک ماهیگیری پیروزی های درخشانی را علیه ناوگان جنگی آمریکا در دفاع مقدس برای ملت ایران رقم زد.

سردار نقدی عملیات علیه ناوهای جنگی که محافظ نفتکش بریجتون بودند را از حماسه های شهید مهدوی دانسته و تاکید کرد: این شهید عزیز در ادامه اقدامات بی نظیر خود در دفاع مقدس، از محورهای اصلی نبردهای دریایی با آمریکا در خلیج فارس بود و بعنوان یکی از اصلی ترین مبارزان ایرانی در خلیج فارس شناخته شده و آمریکایی ها از او وحشت داشتند؛ وی در آخرین ماموریت خود پس از مقاومت جانانه در برابر بالگردهای آمریکایی و ساقط کردن یکی از آنها، به شدت مجروح و به دست مزدوران آمریکایی اسیر شده و به روی ناو آمریکایی منتقل گردید. آمریکایی ها که کینه عمیقی از وی داشتند به پیکر نیمه جان او هم رحم نکردند و با شکنجه های قرون وسطایی او را به شهادت رساندند.
وی وحشت و ترس ناوهای آمریکایی از عملیات شهادت طلبانه جوانان ایرانی با قایق های ماهی گیری در خلیج فارس را یادآور شده و افزود: امروز نیز جوانان ایران اسلامی که به الگویی برای جوانان و آزادیخواهان سراسر دنیا در مبارزه با استکبار تبدیل شده اند، با تاسی از این شهید حماسه ساز، برای مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی آماده اند و اگر فرمان جهاد از سوی امام خامنه ای عزیز صادر شود، همراه با جوانان کشورهای مسلمان و آزادی خواه، در این راه جانفشانی می کنند.

رییس سازمان بسیج مستضعفین در پایان گفتگوی خود با پایگاه اینترنتی بسیج تاکید کرد: ان شاء الله بسیجیان جهان اسلام با الگوپذیری از شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی"، بیش از پیش برای روشنگری علیه استکبار جهانی و حفظ و گسترش آرمان های انقلاب اسلامی آماده می شوند و ظرفیت های خود را برای نابودی رژیم کودک کش اسرائیل و آزادی بیت المقدس افزایش خواهند داد.

[/]

:Gol:شهیده طیبه واعظی :Gol:


طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.
طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می
شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.

وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد.

[=Tahoma, Geneva, sans-serif]

:Gol:شهید نادر مهدوی :Gol:

[=Tahoma, Geneva, sans-serif][=Tahoma, Geneva, sans-serif] [=Tahoma, Geneva, sans-serif]
شهید نادر مهدوی” ( حسین بسریا) در 14/3/1342 ه- ش در خانوده‎ای مستضعف امّا متدیّن و پرهـیزکار در روستای نوکار “، از توابع دهستان بحیری” در شهرستان دشتی” واقع در استان بوشهر” دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند خانواده بود.
در سال دوم دبستان بود که به مکتب رفت و قرآنِ کریم، این کتاب هدایتگر الهی را به مدد علاقة وافر و هوشِ سرشارِ خود، در عرض مدتِ تنها بیست و پنج روز نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود که خانوادة وی از روستای نوکار، به روستای بحیری مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند.
شهید مهدوی، با ذکاوت و تیزبینیِ توأم با حقیقت‎طلبی، ضمنِ اهتمام به تحصیل، تمامی رخدادهای نهضتِ انقلابی و فـراگـیر آحاد ملت را تیزبینانه و کنجکاوانه جویا می‎شد و دربارة آنها به کنکاشِ دقیق می‎پرداخت. مشکلاتِ اقتصادی، دوریِ راه از منزل تا مدرسه و به خصوص پرداختن به فعالیت‌های پیگیر و گستردة انقلابی، سبب شد تا شهید، در پایة دوم راهنمایی به‎ناچار، ترکِ تحصیل نماید.
پس از ترک تحصیل، به جهت سامان‎بخشی به وضع معیشتی خود و کمک به والدینش، در مغازه ای که از ملکِ پدر و تنها بردارش فراهم ساخته بود، مشغول به کار شد و در کنار کار ، فعالیت‌های انقلابی خود را نیز کماکان با بصیرت و علاقمندیِ فراوان، دنبال کرد.
انقلاب که پیروز شد او در تاریخ 5/9/1358 به عنوان بسیجیِ ویژه، به عضویت بسیج درآمد. با شروعِ جنگِ تحمیلی، کار را رها کرد تا عملاً هیچ ‎مانعی در راه فعالیت‌های شبانه‎روزی و خستگی‎ناپذیرش در مسیر خدمت به نهالِ نوپای انقلاب شکوهمند اسلامی، وجود نداشته باشد. از همین‎رو با عزمی مصمّم به خانواده‎اش گفت: با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه میهن اسلامی‎مان ایران، من دیگر حاضر به ادامة فعالیت در مغازه نیستم و به هر طریقی شده باید وارد عرصة خدمت در جبهه‎های جنگ شوم.” در این هنگام، او نوجوانی هفده‎ساله بود.

1/2/1360 رسماً در نهاد مقدس سپاه، استخدام و در پادگان آموزشی شهید عبدالله مسگرِ شیراز آموزش اولیة پاسداری را گذراند. به عنوانِ اولین مأموریت، در 21/5/1360، به تهران اعـزام شد و تا تاریخ 20/7/1360، در جهت مبارزة بی‎امان با گروهک‌های ملحد و منافقینِ از خدا بی‎خـبر، خدمات شایانی را به انجام رسانید.
پس از بازگشت از تهران و قبل از انجام عملیات طریق‎القدس، شهید مهدوی مأموریت یافت تا به همکاری با سپاه اهواز بپردازد.
حضور شهید در عملیات فتح بستان، بیش از یکروز به طول نینجامید زیرا یکی از صمیمی‎ترین دوستانش به نام شهید نعمت الله تهمتن، در این عملیات به شهادت رسید و شهید مهدوی مأموریت یافت تا پیکر مطهر این شهید را به زادگاهش برگرداند.
شهید مهدوی پس از بازگشت به سِمَت معاون فرمانده سپاه جم منصوب شد و بعد از دو سال خدمت در سپاه جم، به سپاه بوشهر بازگشت و به سِمَت فرمانده عملیات سپاه خارک منصوب گردید.
شهید مهدوی در سال 1361، با دختری مؤمنه از روستای بحـیری به نام خانم سکینة جوکار ازدواج کرد. مدت این زندگی مشترک، پنج سال بود و تنها حاصل آن، دخـتری است به زهرا مهـدوی که چهل روز پس از شهادتِ پرافتخار پدرش به دنیا آمد.
در جریان اعزام طرح لبیک یا امام” در سال 1363، شهید مهدوی به عنوان مسؤول، همراه با رزمندگان اسلام اعزامی از جزیرة خارک، عازم دشت‎عباس گردید و در آنجا مسؤولیت فرماندهی گروهان را به عهده گرفت.
پس از آن، گروهان دریاییِ ناوتیپ امـیرالمؤمنین علیه السلام را بنیانگذاری کرد و خود، فرماندهی این گروهان را عهده‎دار گردید.
با شروع عملیات بدر، شهید مهدوی با گروهان دریاییِ تحت امر خود، فعّالانه و با رشادت تمام، در این عملیات شرکت جست و حماسه‏‎های به یادماندنی را از خود به نمایش گذاشت.
پس از پایان موفقیت‎آمـیز عملیات بدر، در سپاهِ بوشهر، تصمیم به تشکیل ناوگروه دریایی گرفت و آن را ذوالفقار” نام نهاد. ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقة دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و شهید تا زمان شهادت، فرماندهی آن را به عهده داشت.
این یگان رزمی تازه تأسیس در عملیات والفجر 8 مسؤولیت تدارک نیروهای رزمی به وسیلة شناورها را داشت که آن را به نیکوترین وجه، انجام داد. پس از آن در مناطق عملیاتی والفجر 8 در رالستای ماموریت سپاه، نقش موثری در ردگـیری ناوها و ناوچه‎های دشمن، جلوگـیری از فعالیت نیروی دریایی عراق و نیز مین‎گذاری در کانال خورعبدالله داشتند.
شهید در عملیات کربلای3 که در 11/06/1365 آغاز شد حضوری موثر و مبتکرانه داشت که منجر به فتح اسکله و پایانه نفتی الامیة عراق گـردید.
شهید مهدوی به عنوان فرماندة ناوگروه دریایی ذوالفقار، از زمان ورود آمریکایی ها به خلیج‌فارس تا زمان شهادت، لحظه‌ای از نبرد بی‌امان با این جنایتکاران نیاسود و تمام توان و استعداد خود را در این‌راه به کار بست. او طی این مدت، عملیات‌ بسیاری را علیه آمریکایی‌های متجاوز ترتیب داد .

در تیرماه سال 1366 که اولین کاروان از نفتکشهای کویتی با پرچم آمریکا (نفتکش کویتی اَلرَّخاء با نام مبدّل بریجتون) و اسکورت کامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این کشور با تبلیغات رسانه ای گسترده به راه افتاد، در فاصلة 13 مایلی غرب جزیرة فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسّط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوریکه حفره ای به بزرگی 43 متر مربّع در بدنة آن ایجاد گردید. پس از اقدام دلیرانة سردار شهید مهدوی و همرزمانش در انفجار کشتی بریجتون، به پاس قدردانی از این عزیزان، به دیدار با حضرت امام نائل شدند.
در عصر روز 16/07/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه با تنی چند از همرزمانش، جهت انجام گشت زنی و حفاظت از آبهای نیلگون خلیج فارس، با استفاده از دو فروند قایق تندرو توپدار و یک فروند ناوچه به سمت جزیرة فارسی حرکت می کنند. پس از اقامه نماز مغرب در جزیره فارسی، مورد تهاجم نیروهای آمریکایی قرار می گیرند.. نیروهای آمریکایی با چند فروند بالگرد بزرگ کبری به نام MS6 به ناوگروه حمله کرده و رادار پایگاه فرماندهی را منهدم می کنند که ارتباط ناوگروه با مرکز به کلّی قطع می شود. پس از پانزده دقیقه درگیری شدید، با استفاده از یک فروند موشک استینگر، یکی از این بالگردها را منفجر می سازد. با این وجود تنها ناوچة طارق که سردار شهید مهدوی بر آن سوار بود، سالم مانده بود و دو قایق دیگر هدف قرار گرفته و در آتش می سوختند. نادر می توانست به سلامت از میدان بگریزد اما با رشادت و مردانگی تمام در پی گرفتن زخمی ها و پیکرهای مطهّر شهدا از آب برمی آید. آنها با همة توان سعی می کردند که اجازه ندهند تا بالگردهای آمریکایی به طرف آنها نزدیک شوند اما کار سختی بود زیرا این بالگردها بسیار کم صدا بودند و موقعیت یابی آنها در آسمان بسیار مشکل بود. نادر مهدوی و بیژن گرد و چهار نفر دیگر پس از بیست دقیقه رزم جانانه و مردانه، زنده به چنگال دشمن می‌افتند.
بالأخره پس از گذشت شش روز، پیکرهای مطهر شهدا و اسرا از مسقط پایتخت کشور سلطان‌نشین عمان تحویل گرفته شد و از مرز هوایی وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید.
هنگامی که جنازة مطهرش به خاک پاک میهن رسید، دست ها و پاهایش به صورت خیلی محکم بسته شده بود و نشان می داد که دشمن، حتّی از جسم بی جان این سردار شهید نیز می ترسید. نادر بر عرشة ناو جنگی یو. اس. اس. چندلر” آماج شکنجه‌های وحشیانة دشمن قرار می‌گیرد و سینه‌اش با میخ های بلند آهنین سوراخ می‌شود و بدین ترتیب مظلومانه به شهادت می‌رسد.
جنازة مطهر شهید با شکوه خاصی بر دوش هزاران تن از امت حزب‌الله در مقابل لانة جاسوسی آمریکا تشییع و سپس به بوشهر انتقال یافت. در آنجا نیز پیکر پاک شهید مجدداً بر دوش جمعیت انبوه مردم شهیدپرور تشییع شد و پس از آن جهت خاک‌سپاری به زادگاهش روستای بحــیری بازگشت. مردم روستا با شور و شکوهی خاص و به نحو کم‌نظیری به استقبال پیکر غرقه‌به‌خون سردار شهیدمهدوی رفتند و این پیکر گلگون‌کفن را پس از تشییع تا گلزار شهدای روستا، چون گوهری بهشتی به صدف خاک سپردند.

منبع: فطرس