جمع بندی سکوت وحشتناک خدا در قبال حوادث جهان

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسمه الأعلی

Miss.Narges;928796 نوشت:
و هیچ دلیل و مدرکی خاصی ارائه نمیدید.

چه نوع دلیلی مدّ نظر شماست؟



پرسش:
سکوت خداوند در مقابل حوادث جهان چه توجیهی دارد؟


پاسخ:



بسم الله الرحمن الرحیم
درپاسخ این پرسش باید به چند نکته توجه داشت.

نکته اول: مدیریت و تدبیر نظام عالم از سوی خداوند متعال به دو شکل تکوینی و تشریعی انجام می پذیرد، مدیریت تکوینی بدین معناست که خداوند هر موجودی را به کمال نهایی آن هدایت نموده و آن را به کمال مطلوبش می رساند. و مدیریت تشریعی، یعنی در عرصه قانون گذاری و تدبیر زندگی بشری و هدایت او به کمالات انسانی، تمام قوانین و دستورات لازم را توسط پیامبران الهی به انسان ها ابلاغ نموده است. بنابراین، مدیریت و تدبیر امور عالم توسط خداوند متعال در دو بُعد تکوین و تشریع، کامل بوده و جای بحثی ندارد.


نکته دوم: از جمله قوانین و دستوراتی که خداوند متعال تأکید فراوانی بر آن دارد مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد فردی و اجتماعی آن است، که این خود گویای این است که ظلم کردن و زیر بار ظلم رفتن، هر دو، مورد نکوهش و نهی الهی می باشد، در قرآن کریم که کلام و سخن خداوند است، همگان به انجام عدالت و قسط و دوري از ظلم و بي عدالتي و ستيز با عوامل آن دعوت شده اند و هرگز در اين راستا و ابعاد ديگري كه هدايت و نجات مردم بر آن ها متوقف است سكوت نكرده است .[1]


نکته سوم: خداوند انسان را موجودی مختار آفریده است، بر همین اساس، انسان با اعمال، اخلاق و اعتقادات خود سرنوشت خود را رقم می زند، در نتیجه، نتایج خوب و بد انتخاب انسان و جوامع بشری چه در دنیا و چه در آخرت گریبانگیرخود آن ها خواهد شد.


نکته چهارم:ظلم و بي عدالتي كه در ميان جوامع بشري و از آن جمله در جامعه مسلمانان رائج است از مقتضيات صفات و خصلت هاي حيواني و ناپسند خود انسان ها مي باشد که با ترجيح دادن هوي و هوس، دستورات نجات بخش خداوند را پايمال مي كنند، و لذا در طول تاريخ، اكثريت مردم بر خود و ديگران ظلم نموده و از هدايت الهي سر بر تافته و راه گمراهي را چه در حوزه اعتقادات و چه در حوزه عمل در پيش گرفته اند. خصلت هاي ستم پيشگي و ناسپاسي، شتاب زدگي، بخل، مجادله گري، كفران پيشگي و جهل و حرص گرايي و... باعث مي شود كه انسان منافع خود را اشتباه تشخيص داده و در راستاي بدست آوردن آن مرتكب ظلم و بي عدالتي شده و از دستورات نجات بخش خداوند چشم پوشي نمايد[2].


نکته پنجم:
بر اساس آیه قرآن که می فرماید: ". . . إنَّ الّله َ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأنفُسِهِم. . . خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد تا آن که آنان آن چه را در وجودشان قرار دارد تغییردهند.[3] " خداوند سرنوشت هیچ ملتی را به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت تغییر نمی دهد تا آن که آنان آن چه را از صفات خوب و رفتار شایسته و پسندیده در وجودشان قرار دارد را به زشتی ها و گناه تغییر دهند، که در این صورت چنین ملتی رو به اضمحلال و نابودی و شکست خواهند رفت، بر اساس این اصل، حکومت ستمگران بقائی نخواهد داشت و به نابودی خواهد گرایید.
از طرف دیگر اگر ملتی به حیات خود بیاندیشد نباید در مقابل ظلم سکوت کرده و خاموش بنشیند بلکه با قیام بر علیه ستمگران زمینه نصرت الهی را برای خود فراهم آورد، بدیهیست که چنین مقاومتی هزینه بر است و در این راه باید از جان و مال خود گذشت، در این صورت است که نصرت الهی به کمک آمده و بساط ستمگران را در هم خواهد پیچید. این نابودی که به اراده الهی است یا بوسیله مبارزین مقاوم صورت خواهد گرفت یا بوسیله دیگر ستمگران ، بعنوان نمونه می توان برای مورد اول به سرنگونی حکومت ستم شاهی و برای مورد دوم به حکومت صدام در عصر حاضر اشاره نمود.

نکته ششم:
سنت الهی بر این قرار گرفته است که جوامع بشری با قدم اختیار در مقابل ظلم مقاومت نموده و راه کمال را طی کرده و سعادت فردی و اجتماعی خود را تحصیل نمایند، نه این که خداوند بطور مستقیم ودرهمین دنیا و بصورت معجزه وار طومار ستمگران را درهم بپیچد، چنین تصوری هيچ گونه پشتوانه عقلي و عقلايي ندارد، زيرا خداوند در هيچ زماني با اين روش عمل نكرده است تا گفته شود بعد از آن زمان سكوت نموده و با زور و اجبار جلوي ظلم را نگرفته و مردم را هدايت نكرده است، الا این که در امتهای قبل از اسلام برای تثبیت رسالت پیامبران آن عصر و بعد ازاتمام حجت با منکران رسالت، به عنوان معجزه ای الهی منکرین را به عذاب هلاکت دچار نموده است.


نکته هفتم: قضاوت ما در این که خداوند با ستمگران کاری ندارد قضاوتی عجولانه خواهد بود، زیرا ما فقط زمان خود و حادثه زمان خاص را در نظر می گیریم، در صورتی که فلان حادثه و یا فلان زمان خاص نمی تواند ملاک قرار بگیرد، چه بسا حادثه ای برای یک فرد و یا برای یک ملتی در زمانی خاص ناراحت کننده باشد ولی با در نظر گرفتن آینده و نتایج آن، سودمند باشد و سبب رشد و سعادت فرد یا جامعه شود. به عبارت دیگر؛ ما از حوادث عکس می گیریم و قضاوت می کنیم، در حالی که باید از حوادث فیلم گرفت و اول و آخر و نتایجش را در نظر گرفت و آنگاه قضاوت کرد. و به فرموده قرآن شریف: " وَ عَسَی أن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسَی أن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ أنتُم لا تَعلَمُونَ ، چه بسا از چیزی کراهت دارید ولی آن برای شما بهتر است و چه بسا چیزی را دوست دارید ولی آن برای شما بدتر است، خدا می داند و شما نمی دانید.[4] " بعنوان مثال، اثرات حادثه کربلا در بقاء اسلام ناب محمدی و رسیدن آن به نسل های آینده، حقیقتی است غیر قابل انکار، بطوری که معلوم نبود در آن عصر، پیروزی ظاهری امام حسین (ع) ، چنین نتائجی را بدنبال داشته باشد.


نتیجه آن که :
خدای متعال بر اساس علل و اسباب طبیعی نظام عالم را تدبیر نموده و وقوع برخی از حوادث، همچون ظلم ها و جنایت ها در جریان زندگی اجتماعی انسان ها و ملل مختلف، ریشه در عملکرد منفی انسان ها و جوامع بشری داشته و رفع آن ها نیز بر اساس سنت لا یتغیر الهی مستلزم تغییردرعملکرد خود آنان می باشد. که دراین صورت بر اساس سنت قطعی الهی، نصرت الهی به کمک مظلومان آمده و بساط ستمگر را درهم خواهد پیچید.




[/HR]
[1] - در این رابطه می توانید به این آیات مراجعه فرمایید. احقاف:12،نساء:135و168،اعراف:103،مائده:8،انعام:152

[2] - در این رابطه می توانید به آیات: ابراهیم: 66، احزاب: 72، معارج: 19، حج: 66، اسراء: 11 و 68 و 100، کهف: 54 رجوع کنید.

[3] - رعد/ 11

[4] - بقره / 216
موضوع قفل شده است