روشمندی و شرایط تحقیق در تاریخ اسلام
تبهای اولیه
تعریف تاریخ و علمی بودن آن
واژه تاریخ از ریشه سامی گرفته شده، به معنی كره ماه یا ماه به معنی گردش آن آمده است. این واژه در زبان اكدی «ارخو» و در عبری «یرخ» و در عربی «تاریخ» استعمال شده است.
به نظر می رسد، اعراب آن را به عنوان تعبیری فنی استعمال كرده باشند. احتمال این كه این لغت بنا به نظر پاره ای از محققان از زبان حبشی وارد عربی شده باشد، به دلیل فقدان اصل آن در این زبان، ضعیف به نظر می رسد.
پاره ای از پژوهشگران برآنند كه این واژه از عربستان جنوبی (یمن) وارد زبان عربی شده، شكل فرضی و اصلی آن توریخ بوده است. ابو ریحان بیرونی و حمزه اصفهانی بر این باورند كه این كلمه از ماهروز (ماه + روز) فارسی وارد زبان عربی شده است.
مرحوم استاد محیط طباطبایی، درسمیناری تاریخی طی سخنانی به پارسی بودن لفظ تاریخ اشاره كرده اند و آن را مأخوذ از لفظ یار و یاره فارسی دانستند. این نظر را می توان در عداد نظرات ابو ریحان و حمزه مبنی بر پارسی بودن لفظ، آورد جز این كه در نفس ماده مأخوذ بین دو دسته اختلاف هست نه اصل آن.
با عنایت به آن چه درباره واژه تاریخ بیان شد، در میراث اسلامی، تاریخ دارای شش معنی است:
1. سیر زمان و حوادث به معنی تطور تاریخی معادل «The history of» انگلیسی كه مراد از آن مفهوم، تاریخ اسلام، تاریخ ایران است.
2. مرزبندی زمان حادثه بر حسب روز، ماه و سال معادل «The date»
3. علم التاریخ و تعریف آن، كتب تاریخی و فهم آن چه در آن آمده است، معادل «The history».
4. تدوین تاریخ، توصیف تطوّر تاریخی و تحلیل آن «Historiography».
5. تاریخ رجال و تراجم، معادل «The biography».
6. میراث اقوام و امتها و بیان شمایل اصلی آنان، آن سان كه گویند: «فلان تاریخ قومه» فلان كس در علم، جود، سیاست، حلم، فداكاری، بیان شمایل، تبلور تجسم ملت خود است.
ادامه دارد....
[="Tahoma"]معنای اصطلاحی تاریخ اصطلاحاً به معنی، «تعیین وقت» و «وقت شناسی» است. هگل، تاریخ را حیات بشر در امتداد زمان بر روی زمین می داند.
در معانی تكامل یافته تری كه از تاریخ به دست آمده، تاریخ به معنای توصیف ادبی هرگونه فعالیت انسانی است كه فرداً یا جمعاً رخ داده باشد. به بیان دیگر، تاریخ عبارت است از آن چه كه در رشد و تطور فرد و جامعه پدیدار می شود و در ارتقا و توسعه آن نقش دارد. با این تعریف تخصصی، تاریخ به معنای دقیق كلمه، موضوع پژوهش علمی است.
باید افزود كه تاریخ به معنای اندیشه ای عمومی، از باب توسع، شامل جمیع انواع معارف بشری می شود.
تعریف تاریخ در اسلام صولی در تعریف تاریخ گفته است:
تاریخ كل شیء غایته و وقته الذی ینتهی الیه زمنه و منه قیل، لفلان تاریخ قومه.
تاریخ هر چیز پایان آن و وقتی است كه زمان رخداد حادثه بدان منتهی می شود. و در این معنا گفته شده، فلان كس تاریخ ملت خود است.
در بیان صولی درباره «فلان تاریخ قومه» دو معنا متصور است: یا مراد شرف و سیادت است كه بدو منتهی می شود و او مجسّم كننده آن است و یا به ملاحظه بیان اخبار ملت خود است كه به عنوان زنده نگه دارنده تاریخ از او به تاریخ تعبیر شده است.
ابن خلدون تاریخ را این گونه تعریف كرده است:
اخبار عن الایام و الدول، و السوابق من القرون الاول.
خبر دادن از روزگاران و دولتها و پیشینه های قرون نخستین است.
كافیجی در این معنا گفته است:
و اما علم التاریخ، فهو علم یبحث فیه عن الزمان و احواله و عن احوال ما یتعلق به من حیث تعیین ذلك و توقیته.
دانش تاریخ، آن است كه در آن از زمان و حالات آن و احوال متعلق به زمان از حیث تعیین و توقیت (مرزبندی) بحث می شود.
مقریزی در معنای تاریخ گفته است:
التاریخ، الاخبار عما حدث فی العالم الماضی.
تاریخ، خبردادن است از آن چه در دنیای گذشته رخ داده است.
موضوع تاریخ، از نظر مورخان مسلمان، «انسان و زمان» است.
سخاوی گوید: «و اما موضوع (التاریخ) فالانسان و الزمان.»
علمی بودن تاریخ تاریخ، روشمند و علمی است. میلیونها حقایق تاریخی را می توان نگاشت كه هم غیر متخصص و هم متخصص تاریخ را یكسان قانع كند.
تفاوتی نمی كند اگر بگوییم، دو به اضافه دو، چهار می شود، یا اگر هیدروژن و اكسیژن، با كمیت خاص، در شرایط خاصی و به نسبت خاصی تركیب شوند، آب پدید می آید. و یا بگوییم، در 13 اكتبر سال 1492 میلادی گروهی از دریانوردان به فرماندهی ناخدایی به نام كریستوف كلمم در جزیره ای كه اكنون واتلنج نام دارد، فرود آمدند.
این حقیقت تاریخی از طریق تاریخ اسنادی كه قابلیت تأیید و تصدیق دارد، آزمایش شده است و مورّخ در حقیقت وجود آن شكی ندارد، همان سان كه غیر مورخ در آن شك نخواهد كرد.
وظیفه علم تاریخ، توصیف فعالیت های انسانی در طول زمان و تحلیل آن ها است.
با عنایت به این تعریف، مأموریت مورخ، چنین بیان می شود:
1. تعیین آن چه رخ داده و حادث شده است.
2. تعریف وقایع به شكل مسلسل.
3. تحلیل و تفسیر روابط بین این وقایع.
4. كشف قانونی علمی كه با آن بتواند دریابد كه این حوادث چگونه و چرا رخ داده اند.
بیش تر پژوهشگران تاریخ، تاریخ را دانشی از علوم اجتماعی می دانند. همین امر سبب شده است كه پاره ای به ملاحظه این مسئولیت دشوار در علوم اجتماعی ـ كه بر دوش تاریخ نهاده شده ـ از ورود بدان خودداری كنند و از پرداختن بدان تن بزنند. سخن اینان در این باره این است كه مورخ را توان آن نیست تا تمام مظاهر تجربه های انسانی و اجتماعی را كه در مجال تخصص های دیگر همكاران علوم اجتماعی است، بررسی كرده، در آن ابداء رأی كند.
ادامه دارد....
[="Tahoma"]تشابه و تفاوت تاریخ و جامعه شناسی
یكی از اندیشمندان علوم انسانی گفته است: «تاریخ، جامعه شناسی گذشته و جامعه شناسی، تاریخ عصر حاضر است».
شاید برای نزدیكی تاریخ و جامعه شناسی جمله ای استوار تر از این سخن جورج هورد نتوان مثال زد:
دانش جامعه شناسی به پژوهش در انسان و جامعه مطابق قواعد و مبانی علمی می پردازد. در این دانش، جامعه به مثابه یك كلیت واحد از حیث ثبات و تغییر مورد بررسی قرار گرفته و به انسان از حیث رابطه اش با جامعه نگریسته می شود.
از آن جا كه هر دانشی از خانواده علوم انسانی، جانبی از انسان و جامعه را كاوش می كند، جامعه شناسی نتایج و محصول كاركردها و روابط این جوانب را با همدیگر از یك سو و روابط این جوانب و انسان را از سوی دیگر پژوهش می كند.
از آن جا كه تاریخ به طور دائم به عنوان عنصری از عناصر تكوین روح گرایش به جماعت و جامعه شناخته شده است، به نقل تالكوت پارسونز (Talcott parsons) در كتاب نظام های اجتماعی (The social systems) از ادوارد شیلز، دانش جامعه شناسی، به هم پیوند دهنده موضوعات مختلف اجتماعی در موضوعی واحد است.
لذا جامعه شناسی، علمی متعدد الجوانب است كه در درون خود جریان ها و موضع های متعددی جمع كرده است. این جریانها و موضوع ها را جز یك اثر قدیم تاریخی یا مجموعه ای از شخصیات تاریخی و یا مؤلفه های قدیمی به هم ربط نخواهد داد.
مورخان در بحث تاریخی به تغییرات اجتماعی توجه كافی كرده اند. از این رو، تاریخ در میدان و مجال جامعه شناسی، همراه جامعه شناس به پژوهش می پردازد، جز این كه باید گفت، قصور مواد تاریخی مورد مطالعه مورخ در مدد رسانی به او و به كارگیری آن در محدوده های ویژه مظاهر تغییرات جامعه، مانند تغییرات سیاسی، نظامی و دینی، مورخان را از اهتمام در چارچوبهای عمومی جامعه باز داشته و ذهن و عمل آن ها را به جوامع گذشته معطوف كرده است.
ادامه دارد....
[="Tahoma"]نقطه اشتراك و اختلاف تاریخ و جامعه شناسی را می توان این گونه بیان داشت:
1. مقوله های تاریخ و جامعه شناسی هر دو از نوع پژوهش های تاریخی اند.
2. ماده پژوهشی ای كه مورخ عرضه می كند، به جامعه شناس مدد می رساند.
3. مورخان آن چه را كه در قدیم از مفاهیم و افكار عامه از فلسفه می گرفتند امروز از جامعه شناسی اخذ می كنند.
4. تاریخ جدید و جامعه شناسی جدید[1] هر دو از فلسفه تاریخ متأثرند، «مورخ» در تصور مراحل تاریخی و «جامعه شناس» در اندیشه نمود های تاریخی جامعه.
5. شیوه علمی مورخ و جامعه شناس در پژوهش نمود ها و نمونه های جامعه، یكی است.
تنها در وجه اختلاف این دو دانش باید گفت: مورخ به عملكرد بین شخصیت و نیروهای عام جامعه می پردازد، در حالی كه جامعه شناس عنایت خاصی به خود نیروهای جامعه دارد.
ابزار جمع آوری اطلاعات تاریخی متد و ابزارهای جمع آوری اطلاعات تاریخی چیست؟ و چه راهی را برای یك محقق، جهت ورود به كار تحقیق در تاریخ پیشنهاد می كنید؟
در این جا باید در دو بخش، بحث كنیم، نخست این كه مورخ كیست و چه شروطی باید داشته باشد، دوام، ابزارها و علومی كه می تواند مورخ را در مأموریتش مدد رساند، كدامند.
قبل از ورود به بحث باید بین تاریخ نگار و یا وقایع نگار و مورخ فرق نهاد. ما را با وقایع نگارانی كه برای سرگرمی یا از باب علاقه به تاریخ به ترجمه و تكرارتاریخ های گذشته برای آیندگان می پردازند كاری نیست. آن چه متعاقباً خواهد آمد درباره ویژگی مورخ است كه باید از ذكاء و هوش سرشار و زیركی و خبرگی فوق العاده بهره مند باشد تا بتواند بر او نام مورخ نهاد.
ابتدا به طور عمومی اوصاف مورخ را بیان می كنیم و بعد از آن شرایط مورخ را از دید مورخان مسلمان ذكر خواهیم كرد.
ویژگی های مورخ از صفات مورخ، علاقه مندی به بحث، شكیبایی، اجتناب از حاشیه گرایی، پرداختن به مسائل عمده و غامض تاریخی، هموار كردن رنج سفر برای یافتن منابع و اسناد، معامله نكردن برای منفعت دنیوی و شخصی و رعایت امانت است. مورخ، امین مردم است، باید بداند كه برای قرن ها و نسل های بعد تاریخ می نویسد. مورخ باید شجاع باشد و برای نگارش حقیقت تاریخی ملاحظه احدی را نكند. مورخ باید از ملكه نقد بهره مند باشد. از حبّ شهرت و خودنمایی بركنار باشد. دارای ذهنی منظم باشد و در تدوین تاریخ ترتیب و تسلسل را رعایت كند. به عصری یا نسلی یا كشوری یا شهری یا شخصی خود را وابسته و متحیّز نكند، بلكه باید بداند كه او همیشه به منزله یك قاضی است. مورخ باید از احساس و ذوق و عاطفه و سماحت خلق و خیال بلند بهره ور باشد، تا بتواند ظرافتهای آراء اقوام و انگیزه های انسانی مطوی را در تاریخ بشناسد.
ادامه دارد....
[="Tahoma"]اوصاف مورخ از منظر مورخان مسلمان
1. عادل باشد.
2. در روایت به لفظ اعتماد كند نه به معنا (نقل به معنی نكند.)
3. نام سند روایت را ذكر كند.
4. به خصوصیات عصر و زندگی فردی كه می خواهد درباره آن بنویسد، از نظر علمی و دینی و اوصاف دیگر آگاهی و اشراف كامل داشته باشد.
5. در تصور و تجسم عصر و نسل و فردی كه می خواهد درباره آن بنویسد، (بدون افزودن و كاستن)، ماهر باشد.
6. هوی بر او چیره نشود تا در بیان تاریخ به انصاف نرود، بلكه باید بر نفس خود غلبه كرده باشد.
7. در شناخت مدلولات الفاظ و فرهنگ بیانی هر عصر ماهر باشد.
اكنون كه شروط و اوصاف مورخ را شناختیم، لازم است از فرهنگ و دانشهایی كه یك مورخ باید بدان متصف باشد، سخن به میان آوریم و پس از آن روش تحقیق در تاریخ را بیان كنیم.
علوم كمكی تاریخ
آن كس كه می خواهد در تاریخ صاحب نظر شود، باید بداند كه وظیفه ای سخت دشوار بر عهده گرفته است. چون تاریخ در حوزه علوم انسانی است و با عنایت به تداخل و تشابه معارف انسانی در همدیگر، برای توفیق در عمل نیازمند به دانستن علومی در حوزه علوم انسانی و علوم پایه است.
دانشمندان از این علوم با عنوان علوم كمكی یا علوم مدد رسان، نام برده اند.
اینك این علوم به اختصار بیان می شود:
1. زبان، مورخ باید غیر از زبانهای رایج عصرخود كه او مجبور است به بررسی آن آثار در آن زبانها بپردازد، زبان های قدیم و خاموش و ساكت را هم بر حسب اقتضای حوزه فعالیت خود بداند. مثلاً برای كسی كه در تاریخ جاهلیت یا تاریخ اسلام یا تاریخ انبیا و یا تاریخ ادیان ابراهیمی ـ علیه السلام ـ كار می كند، دانستن یكی دو زبان از زبانهای سامی، مانند سریانی یا عبری، لازم است. دانستن زبان یونانی نیز چنین مورخی را كمك خواهد كرد.
2. فقه اللغه (Philology) برای شناخت مورخ نسبت به تغییرات در معانی لغات و فهم معانی نسبی یا مغایر یا متضاد لازم است.
3. دانش خط شناسی (Paleography)، شناخت خطوط و تطوّر و تحولی كه در آن خطوط پدید آمده است، خطوط رمزی، دیوانی، كتیبه شناسی، طغرانویسی و آشنایی با خطوط مختلف برای مورخ سودمند است.
4. اسناد یا علم الوثائق (Diplomatics) نامه های رسمی، فرمان ها، قرار ها، معاهدات، موافقت نامه ها، مراسلات سیاسی و تجاری برای مورخ دارای اهمیت است. مهرها و خاتم ها (Sigilographie) با شكلها و جنسهای مختلف نیز در این مبحث مورد بررسی قرار می گیرد.
5. علائم ملی و دولتی (heraldry)، در این مبحث پرچمها، نشانها بر مهر ها و سلاح ها و لباس ها بررسی می شود. در این بحث علایم و نشان های هر طبقه از لشكری و كشوری شناخته می شود و مورخ را در فهم طبقات مردم و روابط بین دولت و ملت و كاربردهایی كه این روابط را نشان می دهد، یاری می رساند.
6. سكه شناسی (Numismatics)، در این دانش، سكه ها و صورت ها و نقش هایی كه بر روی آن ها است و سال ضرب و ارزش اقتصادی آن ها بررسی می شود. از طریق این بحث، مطالعه اساطیر، باور ها و ادیان هم انجام می شود.
7. جغرافیا، این دانش از علوم كمكی بسیار سودمند برای تاریخ است. زمین، نمایشگاه حدوث تاریخ است، و جغرافیا متولی مكانی این نمایشگاه، حوادث طبیعی، موانع جغرافیایی، آب و هوا و تأثیراتی كه بر روی انسان دارد و حملات و هجمات از منظر آسیب شناسیهای تاریخی در عرصه علم جغرافیا است. مورخ بدون اطلاع از آن ها، شاید در تفسیر و تحلیل توفیق به دست نیاورد.
8. علم اقتصاد، این دانش مورخ را در فهم پدیده های تاریخی مدد رسان خواهد بود. ثروتهای طبیعی، تولید كشاورزی مبادلات تجاری، توزیع ثروت، تورم، كمبود مواد غذایی، برای مورخ قابل اعتناست؛ زیرا بسیاری از مسائل تاریخی و حوادث آن با مسائل اقتصادی مرتبط است.
9. ادبیات، ادبیات آئینه هر عصر است. عواطف، احساسات انسانی، آرزوها، همه در ادب منعكس می شود. و هیچ مورخی از شناخت این مقولات بی نیاز نیست.
10. هنر (معماری، نقاشی، عكاسی، میناكاری، تذهیب، موسیقی و...)، همانند ادبیات به منزله آئینه است كه صورت های فرهنگ و تمدن را در آن می توان مشاهده كرد. مطالعه آثار هنری با اشكال گوناگون آن برای مورخ از ضروریات است.
11. جمعیت شناسی، تمركزجمعیت، توزیع جمعیت بر حسب عمر و جنس، میانگین عمر، تحركات جمعیتی، هجرت ها و انتقالات، موضوع بحث جمعیت شناسی است كه این امور برای فهم تاریخ هر عصر و بیان تحركات هر نسل لازم است.
12. جامعه شناسی، استفاده از دستاوردهای این علم نیاز به توضیح ندارد.
13. باستان شناسی،
14. سنگ نبشته ها،
15. انساب،
16. زمین شناسی،
ادامه دارد....
[="Tahoma"]روش تحقیق در تاریخ
روش تحقیق در تاریخ، مراحلی است كه پژوهشگر تاریخ آن را پی می گیرد تا بتواند از خلال آن حقیقت تاریخی را در حد توان كشف كند و آن را به طور خاص به جامعه مورخان و به طور عام به خوانندگان عرضه كند.
مورخ در پژوهش تاریخ، وقایع و حوادث همانند را در پیش روی خود نخواهد یافت. او با آثار بر جای مانده از انسان، مانند، سنگ نبشته ها، صنایع، هنر و نقوش سر و كار دارد كه در لابلای خود اسرار نهفته حوادث را در برگرفته اند. در این جا هنر مورخ شبیه قابله و معلم است كه اولی نوزاد را به دنیا می آورد و دومی كودك را نوشتن می آموزد. او باید سكوت این اشیا را كه از دید او همه اسناد است، بشكند و آن را به سخن آورد تا خفایا و زوایای ناگفته را برای بشریت كشف كند.
مورخ در این حال و در طی پژوهش هیچ گاه نباید در مواجهه با مبالغه ها و بزرگداشتهای عاطفی و غیر حقیقی دچار گمراهی شود. شعارها، یادبود ها، مجسمه ها، طاق نصرتها، هیچ كدام بیانگر واقعیت تاریخی نیست. مثلاً طاق نصرتهای ناپلئون در آلمان، هیچ گاه نباید این امر را كه عوام از آن در می یابند به مورخ القا كند كه ناپلئون حاكم و رئیس اروپا بوده است و نیز نباید مجسمه مردی كه شیر را می كشد و یا مردی كه اژدها را می كشد، برای مورخ حقیقت پنداشته شود، بلكه مورخ باید غالباً وجه عكس را باور كند كه غالباً شیر و اژدها آدم را می كشند و اگر خلاف آن واقع شود، نادر است و استثنا؛ زیرا اگر شیر می توانست مجسمه بسازد حتماً مجسمه های بی شماری از قتل آدمیان بدست خود را در جهان بر می افراشت.
همین سان، اسناد جعلی یا تبلیغی یا شهرت خواهی و افزون طلبی را باید با روح احتیاط و حذر، نقد و بررسی كند و ریشه ورود چنین افكار و اسباب بروز چنین شیوه ها را باید در همان عصر و در میان همان نسل كاوش كند.
مورخ باید در صحت اسناد دقت كند و تا حصول اطمینان از بهره گیری از آن اسناد، خودداری ورزد.
ارزش تحقیقات تاریخی به قدرت اجتهاد و استنباط مورخ و نحوه تنظیم و تفسیر و تدوین آن ها است. مانعی ندارد كه محققان تاریخ در تحلیل و تفسیر حوادث تاریخی به یك نتیجه نرسیده باشند. مهم آن است كه در روش پژوهش، راه علمی را طی كرده باشند.
مسئله دیگری كه در صورت رعایت آن ارزش تحقیقات تاریخی بیشتر نمایان می شود، اجتناب از هوی و تطبیق تاریخ با ظرف واقع و مناسب عصر خود است. از این رو، مورخ باید از تأثرات عصری بر حذر باشد. مثلاً كسانی كه متأثر از روح عصر جنگ های صلیبی یا انقلاب صنعتی اروپا و یا انقلاب فرانسه یا پیدایش دموكراسی و یا سوسیالیسم هستند، نمی توانند مورخ باشند، چون هر حادثه و واقعه تاریخی را با تأثر عصری خود بررسی می كنند و در داوری یا نتیجه گیری از اصول علمی خارج می شوند.
در بیان آخر می گوییم، ارزش تحقیقات تاریخی به فرهنگ جامع مورخ، تسلط مورخ به روش پژوهش تاریخ، استعداد شخصی و ملكات علمی و ذكاء و هوش سرشار و متانت و امانتداری و تدیّن او مربوط می شود.
ادامه دارد.....
[="Tahoma"]تفاوت علم تاریخ، تاریخ تحلیلی و فلسفه تاریخ
علم تاریخ یا بهتر بگوییم علم التاریخ، به بررسی نحوه پدید آمدن اصطلاح تاریخ و مكاتب تاریخ نگاری می پردازد. و تطور آن را بر اساس شعبه های مكتوب، مانند مغازی، سیره، مقاتل، فتوح، مقاسم، تراجم و... پژوهش می كند. در واقع علم التاریخ، روش شناسی تاریخ است.
علوم دیگری از این علم پدید آمده اند كه هر یك وظیفه ای در روش شناسی تاریخ بر عهده گرفته اند. مانند «مصطلح التاریخ» كه به بررسی تاریخ «درایه و روایه» می پردازد و می توان آن را نقد التاریخ هم نام داد.
«فلسفه التاریخ» در این دانش به بحث درباره نظریات عالی و اسباب ماورایی و جریانات فرودین تاریخ به اعتبار موضوعاتی حقیقی پرداخته می شود. نظریات عام و اساسی مفاهیم كلی مورخان، و مكاتب تاریخی مورخانی كه در آن به بررسی مسائل تاریخی، مانند تعلیل حوادث و مفهوم تقدّم می پردازند، در حوزه این دانش است.
«فقه التاریخ»، در این دانش مورخان با نظر واسع و فطانت در فهم و تبحّر در تاریخ با مقارنه های لطیف و استخراجهای هوشمندانه، نكاتی از تاریخ را باز می گشایند كه دیگران را توان چنین كاری نیست. ما اینان، را فقهای تاریخ و استنباطهای تاریخی آن ها را فقه التاریخ می نامیم. به عنوان مثال قولی از یكی از سرآمدان این رشته، آرنولد توین بی، ذكر می شود:
«تمدنهای غربی با عنایت به طبیعت، اهداف و روح حاكم بر آن، به ناچار فساد انسان را در پی خواهد آورد؛ زیرا تمدن ما، زمین و محیط زیست را ویران و هوا را مسموم می كند، و انسان را از عناصر اصلی امكانات عظیم خود، یعنی آزادی و سلامت زندگی و صحت بدن و صفای نفس و حسن نیت محروم می كند.»
توین بی از دید ما یك فقیه تاریخ است كه با هوشمندی تمام، ظرافتهایی را درك می كند و پرده هایی را از تاریخ بر می گیرد كه برای دیگر مورخان ناشناخته است.
اما «تاریخ تحلیلی»، همان توصیف كار تاریخ است كه گاه ما با اوصافی مانند تحلیلی سیاسی یا اجتماعی، آن را از تاریخ عادی جدا می كنیم.
در تاریخ تحلیلی، مورخ به تفسیر و تبیین و بیان اسباب و علل تاریخ می پردازد. البته ما در تعریف تاریخ بیان كردیم كه معنای تاریخ جدید كه در حوزه علوم اجتماعی قرار دارد، همین است و دیگر نیازی به افزودن كلمه تحلیل نیست ولی چون معمول روزگار ما نگارش تاریخ بر اساس وقایع است، ذكر كلمه تحلیل برای جداسازی این تاریخ از آن گونه نگارش ها است.
باید افزود: تاریخ به معنای جدید و بر حسب اعتقاد ما جز تحلیل و تفسیر و تبیین رخدادها نیست و ما غیر از این تعریف را در حوزه تاریخ نمی شناسیم.
ادامه دارد.....
[="Tahoma"]خلأهای موجود در تدوین تاریخ اسلام خلأ های موجود در تدوین تاریخ اسلام چیست؟ و رسالت حوزه های علمیه در این زمینه چیست؟
اسلام از میان ادیان ابراهیمی، سیاسی ترین دین و دارای اجتماعی ترین برنامه هاست. از سوی دیگر از همان آغاز، پس از پیامبر گرامی خدا ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم ـ، مشكلاتی بر سر هدایت و مدیریت اسلام پدید آمد كه به سبب وجود دست های پشت پرده عملاً تفرقه در میان صفوف امت اسلام افتاد و پس از آن حاكمیت و سلطه و همسویان و هواخواهان آن بر سر تفسیر و تقریر سنت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم ـ روی به سیره و در نتیجه تاریخ آوردند تا با استناد فعل و قول و تقریر آن بزرگوار، هم حاكمیت خود را استوار كنند و هم بدان مشروعیت بخشند.
جریان مخالف سلطه یا اقلیت نیز با استناد به سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ سعی خود را در بیان حقایق تاریخ و تفسیر آن بر مرام نبوی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به كار گرفت.
در نتیجه غیر از كتاب خدا ـ البته به استثنای اختلاف های موجود در فهم و تفسیر آن ـ سنت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ محل اختلاف و نزاع گردید، و دو اندیشه و دو بینش و دو فهم و دریافت از اسلام رایج گردید. عده ای تمسك به كتاب خدا و بیان سیره نبوی ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ را بر حسب درك و دریافت خویش وجهه همت خود كردند. و عده ای نیز كتاب خدا را با عترت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ كه همان استمرار سیرهی صحیح نبوی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است، ملاك فهم و درك دین كردند و به ثقلین چنگ آویختند.
شاید در هیچ یك از علوم اسلامی مانند تاریخ اسلام ما چهره این دو درك و تظاهر این دو فهم و برداشت را مشاهده نكنیم.
گرچه در قرون بعد بخشهایی از این مأموریت كه بر دوش تاریخ بود به عهده حدیث و كلام و فرق و مذاهب سپرده شد، ولی باید اذعان كرد كه سرچشمه اصلی هم چنان تاریخ است.
به تبع ایجاد این مسائل، مكاتب فكری در حوزه تاریخ نگاری به وجود آمد كه هر مكتب خود بیانگر خصوصیات علمی نگارش و نگرش منحصر به خود بود.
مكاتب عمده تاریخ نگاری عبارت بودند از: مكتب تاریخ نگاری حجاز (مدینه)، مكتب تاریخ نگاری عراق (بصره)، مكتب تاریخ نگاری شام، مكتب تاریخ نگاری یمن و مكتب تاریخ نگاری فارس (ایران).
در پی نشاط و حركت مكاتب تصنیفات و تألیفات فراوان كه حاصل اقوال و آراء سران مكاتب بود، توسط شاگردان آن ها پا در عرصه تاریخ نهاد كه بی اغراق باید گفت، تا كنون در میان علوم اسلامی، هیچ یك در این ویژگی به پای تاریخ نمی رسند. تا كنون بیش از پنج هزار مورخ و دوازده هزار عنوان تاریخی در عالم اسلام شناخته شده است كه این خود حجم عظیمی از میراث درخشان اسلامی را در بر می گیرد.
با توجه به آن چه بیان شد، تدوین تاریخ صحیح و علمی اسلام، متضمن شناسایی و بازیافت تمام این مصنفات بر حسب خصوصیات نگرشی هر مكتب است. روشن است كه این خود كاری عظیم، و از عهده فرد خارج است.
گام اساسی را در این راه عظیم، حوزه علمیه می تواند بر دارد، چه كارهای بزرگ را از بزرگان باید خواست. حوزه همان گونه كه تا كنون در فقه و كلام و حدیث و فلسفه اسلامی خوش درخشیده است، در این كار نیز اگر وارد شود و از سر جدّ بخواهد، می تواند؛ زیرا ورود در تاریخ اسلام بدون تبحّر و تسلط بر دیگر علوم اسلامی، كاری بی توفیق است.
پی نوشت:
[1]. منظور از جدید كاربرد آن در مقابل مكتب مورخان قدیم و مكتب جامعه شناسان قدیم است.