روح چیست؟

تب‌های اولیه

141 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

bertrand-russell;218320 نوشت:
این که درد قابل اندازه گیری نیست نظر شماست شما چیزی از روش های نوین عکسبرداری از مغز مانند اف ام آر آی می دانید. اینکه درد با بیماری رابطه مستقیم ندارد خود مق
عزیزم من که عرض کردم کارم در یکی از رشته های پزشکی است.
اینکه می گی پردازش درد را روی مانیتور نشان می دهند یعنی با من موافقی دیگه.یعنی سیگنالهای انتقال دهنده درد.نه خود درد.تمام اینهایی که می گی علائم درد است و راههای انتقال آن.نه مشاهده خود آن.
در هر حال من که به شخصه اصراری ندارم تو به ماوراءالطبیعه ایمان بیاری.اما واقعیت این است که ماتریالزیم بعد از فروپاشی مارکسیسم دیگر در دنیا جایگاه پذیرفته شده وقابل بحثی ندارد.به قول معروف نخ نما شده.
اما من فقط به عنوان کسی که (فکر میکنم)کمی ازت مسن تر هستم فقط بهت پیشنهاد می کنم با افکار غیر ماتریالیستی دانشمندان روز دنیا ونه صرفا مسلمان هم آشنا شو.زیادند.اسم نمی برم که تبلیغ کتابهاشان یا افکارشان نشود.
در مورد آنچه هم در زندگی برات پیش آمده وتو را با خدا دشمن کرده متاسفم.
اتفاقا امروزه آنچه تو بورس است خدا ستیزی است نه انکار خدا.البته شما که باور نمی کنی اما وقتی حکام دنیا (که اتفاقا مسیحیان ویهودیان معتقدی هم هستند!)دیدند که بشر دیگر خریدار افکار بی خدایی نیست دست از ترویج انکار خدا برداشتند ورفتند به سمت ترویج دشمنی با خدا.یعنی گفتند:معلومه که خدا هست.برمنکرش لعنت! اما این خدا خدای (خوبی)نیست.عادل نیست.یعنی وقتی دیدند با توحید نمی توانند در بیفتند حالا با (عدل) در افتاده اند.
ولی در اصل هدف همه این بازیها استثمار مردم وتوده های نود درصدی است!
برای دست برداشتن از دین اصیل و واقعی وتحریف نشده که دشمن منافع آنهاست.

من یک نمونه از مطالب این دانشمندان را برات میارم(کتاب سازگاری اثر ام جی رایان نویسنده معروف امریکایی):
زیست شناسان می دانند که یکی از قابلیتهای موجود زنده وفق دادن خودبا(تغییر)است.بدون اینکه یکپارچگی اولی اش را از دست بدهد.یعنی تغییر می کند ودرعین حال (سلول بودنش ) را حفظ می کند.شما هم همینطورید.در شما (خودی) هست که تغییر نمی کند واین همان چیزی است که والت ویتمن آن را (هرچه که حس می کنید) می نامد.آن هسته مرکزی که هر قدر هم خود را با تغییرات وفق دهید باقی می ماند.اگر بتوانید فرق (کسی) که هستید و(رفتارهایتان) را تشخیص دهیداین مطلب را فهمیده اید.یعنی شما رفتارهایتان را تغییر می دهید(من اضافه می کنم جسمتا ن را هم)اما جوهره شخصیتتان همانی که بود باقی می ماند.

مکانیزم دارو های ضد درد اینگونه است که جلوی انتشار انتقال دهنده های عصبی را می گیرد و در نتیجه ارتباط اعصاب قطع می شود.
البته اینکه چگونه از دل این ارتباطات عصبی درد پدید می آید.من اطلاع ندارم.

بنام خدا.
سلام.

bertrand-russell;218813 نوشت:
روبات هم ممکنه خراب بشه این دیگه چه حرفی بود.شما چیزی درباره ی ویروس های کامپیوتری شنیدی!
من حدس میزنم شما عمدا گفتید این کار را کردم که بگی علم غلط میگه.

جناب راسل.مریض شدن با خراب شدن فرق میکند.یک رباط وقتی خراب میشود از کار میوفتند ولی یک انسان وقتی مریض یشود فحالت طبیعی زندگی خود را از دست میدهد.انهم بعد از مدتی که خودش میتواند با تغزیه مناسب خود را خوب کند.
نه اتفاقاً عمداً نبود.تست کردم.اگر شما نمیتونید اینکارو بکنید.بهتون پیشنهاد میکنم روزی یه ساعت تمرین کنید حتماً میتونید!!!:ok:
علوم های زیادی وجود دارن که غلط اطلاعات میدن.علمی که بر پایه فرضیه باشد و تکمیل تست نشده باشد قاعدتاً باید غلط از آب در بیاید.این دانشمندانی که میگویید کسانی هستند مثل خود ما که در یک حیطه ای فعالیت میکنند.آنها نمیتوانند در مورد همه موضوعات تصمیم گیری کنند و نظر بدهند.و فقط چیزهایی را بیان میکنند که به آن علم دارند(کارشان است).و البته اکثرشان فرضیه میدهند که مبادا کسی زودتر از آنها کشف کند برای همین غلط از آب در میاید.
الان شما هم دارید فرضیه ای را بیان میکنید که از خلقت انسان این موضوع حل شده بود و جوابش مشخص بود آنهم وجود داشتن روح است و تا قیام قیامت این فرضیه شما مشکل دار است زیرا شما وجود دارید و وجود خود را احساس میکنید.آن روبات وجود دارد اما وجود خود را احساس نمیکند.

بنام خدا.
سلام.

bertrand-russell;218839 نوشت:
بزار زیر دیپلمی صحبت کنم شما دیدی موقع فوتبال بازی اگر صدمه ببینی درد داری ولی کمه اما بعدا بیشتر میشه چرا چون هنگام ورزش کردن ماده ای به نام آندورفین در مغز ترشح میشه که آرامش بخش و ضد درده

شما فوتبال بازی کنید.اما بعد از اینکه به قول شما این ماده منتشر شد فقط یک سوزن به پای خود بزنید اگر درد را احساس نکردید یا کم احساس کردید من حرف شمارا قبول میکنم.
دردی که ناشی از شکستگی ایجاد میشه برخی مواقع بعلت پارگی عصب ها انسان همون لحظه ناگهان متوجه درد نمیشه و برخی مواقع امکان داره طول بکشه.چرا که برخی مواقع انسان بر اثر شکستی بلند میشه و وقتی روی پای شکسته می ایسته تازه درد شدیدی احساس میکنه و برخی مواقع باعث بیهوش شدن هم میشه.
شما تا حالا جاییتون شکست؟ان شالله که نشکنه!

جوادی;218961 نوشت:
عزیزم من که عرض کردم کارم در یکی از رشته های پزشکی است.
اینکه می گی پردازش درد را روی مانیتور نشان می دهند یعنی با من موافقی دیگه.یعنی سیگنالهای انتقال دهنده درد.نه خود درد.تمام اینهایی که می گی علائم درد است و راههای انتقال آن.نه مشاهده خود آن.
در هر حال من که به شخصه اصراری ندارم تو به ماوراءالطبیعه ایمان بیاری.اما واقعیت این است که ماتریالزیم بعد از فروپاشی مارکسیسم دیگر در دنیا جایگاه پذیرفته شده وقابل بحثی ندارد.به قول معروف نخ نما شده.
اما من فقط به عنوان کسی که (فکر میکنم)کمی ازت مسن تر هستم فقط بهت پیشنهاد می کنم با افکار غیر ماتریالیستی دانشمندان روز دنیا ونه صرفا مسلمان هم آشنا شو.زیادند.اسم نمی برم که تبلیغ کتابهاشان یا افکارشان نشود.
در مورد آنچه هم در زندگی برات پیش آمده وتو را با خدا دشمن کرده متاسفم.
اتفاقا امروزه آنچه تو بورس است خدا ستیزی است نه انکار خدا.البته شما که باور نمی کنی اما وقتی حکام دنیا (که اتفاقا مسیحیان ویهودیان معتقدی هم هستند!)دیدند که بشر دیگر خریدار افکار بی خدایی نیست دست از ترویج انکار خدا برداشتند ورفتند به سمت ترویج دشمنی با خدا.یعنی گفتند:معلومه که خدا هست.برمنکرش لعنت! اما این خدا خدای (خوبی)نیست.عادل نیست.یعنی وقتی دیدند با توحید نمی توانند در بیفتند حالا با (عدل) در افتاده اند.
ولی در اصل هدف همه این بازیها استثمار مردم وتوده های نود درصدی است!
برای دست برداشتن از دین اصیل و واقعی وتحریف نشده که دشمن منافع آنهاست.

جوادی;218961 نوشت:

امروزه هم دانشمندان فهمیدند نمیشه با دیدگاه کلاسیک خودآگاهی را تبیین کرد.به همین دلیل دیدگاه کوانتومی آمد ولی همین دیدگاه مغز را در پیدایش خودآگاهی دخیل می داند.
البته من نسبت به مسایل ماورای طبیعیه به دید شک نگاه می کنم.نه رد می کنم و نه قبول می کنم.دیدگاهم هم نسبت به خدا همین است.حتی بی خدا ترین فرد دنیا که ریچارد داوکینز است تازه گیا در مناظره با کشیشی گفت نمی تونه اثبات کنه خدا نیست.استیون هاوکینگ هم نگفته خدا نیست گفته خدا خالق جهان نیست.
اینکه میگید الان دارن وجه خدا را بد می کنند دو هزار سال پیش اپیکور برهان شر را ساخت و به وسیله سختی های زندگی به رد وجود خدا پرداخت.البته من فکر کنم این برهان حداکثر می تونه اثبات کنه خدای عادل،حکیم،مهربان وجود نداره.
این داستان های اخلاقیتون رو تو تاپیکه خوندم ما که این قدر صادق و پاک بودیم به جایی نرسیدیم.انسانی که می خواد موفق باشه نمی تونه آدم خوبی باشه.
درست است دستگاه ها می توانند حداکثر علایم و نشانه ها و بخش هایی که در حال پردازش هستند را نشان دهند و نمی توانند به طور دقیق مکانیزم شبکه های عصبی را تبیین کنند.
من هم گفتم که نمی دنم چطور از دل این ارتباطات عصبی درد به وجود می اید.برای دانستن این باید از نحوه ارتباط نورون ها چه از لحاظ فیزیکی و چه عملکردی و غیره اطلاع داشت.
راستی درد را که نمی بینند درد را احساس می کنند.مثل اینه که بخوایم با چشامون بشنویم!!!!

عــــلی;218990 نوشت:
بنام خدا.
سلام.

شما فوتبال بازی کنید.اما بعد از اینکه به قول شما این ماده منتشر شد فقط یک سوزن به پای خود بزنید اگر درد را احساس نکردید یا کم احساس کردید من حرف شمارا قبول میکنم.
دردی که ناشی از شکستگی ایجاد میشه برخی مواقع بعلت پارگی عصب ها انسان همون لحظه ناگهان متوجه درد نمیشه و برخی مواقع امکان داره طول بکشه.چرا که برخی مواقع انسان بر اثر شکستی بلند میشه و وقتی روی پای شکسته می ایسته تازه درد شدیدی احساس میکنه و برخی مواقع باعث بیهوش شدن هم میشه.
شما تا حالا جاییتون شکست؟ان شالله که نشکنه!


عــــلی;218990 نوشت:

من یادمه یک بار داشتم تو باشگاه بدنسازی ورزش می کردم و زانویم خراش برداشت جالب بود که اصلا متوجه زخم نشدم چون دردی احساس نمی کردم ولی بعد از تمرین احساس سوزش کردم

دوست عزیز رفتار ربطی به روح نداره. روح مستقل از بدن کار میکنه در عین حال ربط به بدن داره.
مثلا اگه میتونسن بچه تو شیشه درس کنن دیگه ربات نمیخواسن درس کنن!

reza.ali202000;219038 نوشت:
دوست عزیز رفتار ربطی به روح نداره. روح مستقل از بدن کار میکنه در عین حال ربط به بدن داره.
مثلا اگه میتونسن بچه تو شیشه درس کنن دیگه ربات نمیخواسن درس کنن!

reza.ali202000;219038 نوشت:

اگر رفتار به روح بستگی ندارد پس شما چگونه می توانید روح را اثبات کنید.رفتار بخشی از شخصیت و خود فرد است.

bertrand-russell;218672 نوشت:
در واقع مغز ما هم همانند روبات برنانه ریزی شده است.روبات های توسط ما و ما توسط فرگشت یا همون تکامل

bertrand-russell;218579 نوشت:
آقای حامد شما فقط قسمت هایی را که دوست داشتی علامت زدی.یه جور شبیه مغلطه نقل قول ناقصه

سلام
خوب حالا کلمه مغلطه به میان آمد خوب است به مغلطه اساسی که مدتی است جناب برتراند به آن متشبث شده تصریح کنم .
قضیه خیلی ساده است اما چون روند مورد استفاده آقای برتراند آرام و زیرکانه بوده شاید کمتر بدان توجه شده است و آن :
تمثیل است
بله تمثیل . همان چیزی که در مباحث دینی از آن با عنوان قیاس یاد می شود .
جناب آقای برتراند با یک قیاس (همان تمثیل در علم منطق ) به صرف شباهت رفتاری انسان و ربوتها ( با وجود اطلاع از نحوه عملکرد ربوت ) نتیجه ای کاملا غیر عقلانی و غیر منطقی گرفته است بلکه بالاتر از آن (بالاتر از مغلطه )
جناب برتراند برای اثبات ماده صرف بودن انسان به مثال ربوت متشبث می شود در حالیکه هر انسان خردمندی می داند شباهت ظاهری دو شی هیچ دلالتی بر یکی بودن آنها در همه ابعاد ندارد مثلا از نوشته شدن یک متن مشابه بر روی کاغذ نمی توانید نتیجه بگیرید هردو نویسنده در یک سطح علمی بوده اند . پس اصلا نمی توان از شباهت رفتاری ربوت ( با برنامه شبیه سازی شده مجازی ) با انسان نتیجه گرفت انسان هم مانند ربوت چیزی به نام روح ندارد .
اما در این میان جناب آقای برتراند از یک نکته بسیار اساسی هم غفلت بلکه فرار کرده اند و آن اینستکه :
شما که می خواهید با تشبیه انسان به ربوت نتیجه بگیرید انسان دست ساز طبیعت بی شعور است آیا همین را در مورد ربوت هم قبول دارید ؟ آیا ربوت را هم خالق بی شعور ساخته است ؟ پس همه دانشمندان ربوت ساز بی شعورند .
آیا انسانی که صدها برابر یک ربوت توانایی دارد ساخته دست طبیعت بی شعور است اما ربوت ناچیز ساخته اندیشمند ترین موجودات شناخته شده عالم ؟
یا انسان را طبیعت بی شعور نساخته بلکه مخلوق خدای دانای حکیم است یا اینکه دانشمندان ربوت ساز بی شعورند و ما آنها را دارای علم و آگاهی می پنداریم .
فاین تذهبون : کجا می روید ؟
و این است برهان گنگ و لال منکران خدایی که تمام هستی بر او و صفات و اسمائش دلالت دارد اما کوردلان نه اینکه نمی دانند بلکه نمی خواهند بدانند .
و بزودی واقعه ای گردن آنها را در مقابل این حقیقت فرود خواهد آورد
سوره المؤمنون
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)
ترجمه:
99- (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مى‏گويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!.
100- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مى‏گويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر باز گردد برنامه‏اش همچون سابق است) و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند.
والحمد لله

bertrand-russell;218830 نوشت:
و در آخر شما هیچ اثباتی را برای وجود روح نیاوردید.

هشام;218758 نوشت:
ما با همان حقایق بدیهی که امکان حس آن در وجود خود ما وجود دارد استدلال می کنیم، شما به وجود احساسات در روبات ها به گفته سازندگان آن استناد می کنید، که مثلا فلان روبات دارای احساسات است، به دلیل اینکه عکس العمل های مشابه دارد.

هشام;218758 نوشت:
پس، نتیجه این مطلب شما، دقیقا این می شود که روبات نایو، که نشانه ها و حرکت های احساسی را از خودش بروز می دهد، ممکن است دارای احساسات باشد، ممکن است نباشد، یعنی ممکن است از سنخ همان احساساتی که ما نمونه آن را حضورا در خودمان داریم را داشته باشد و ممکن است نداشته باشد. این مطلب یعنی اصل احساسات و حقیقت احساسات از نوع یک درکی است که مربوط به حقیقت روح است و ما نشانه های ظاهری و تشابه های ظاهری و فیزیکی را می توانیم در یک فرض عقلی، هم با احساسات و درک داشته باشیم و هم بدون آن، و در نهایت نتیجه قطعی این مطلب این می شود که عکس العمل های فیزیکی و تشابه های نشانه های فیزیکی یک موجود زنده دارای روح، با احساسات روحی و خود روح موجود زنده مساوی نیست، بلکه غیر آن است.(دقت کنید)

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب راسل، بنده در پست های مختلف تنبیهات و دلایلی ذکر کردم، اما شما به هیچ وجه نخواسته اید، توجه و تأملی بنمایید، شما اطلاعات تکراری خودتان را (از ناحیه گزارشات دیگران)، حفظ کرده، مرتب تکرار می کنید.

bertrand-russell;218830 نوشت:
اینکه شما می گید نشانه ها و علایم ظاهری یعنی چیزی از مکانیزم و عملکرد مغز نمی دانید. احساس درد حاصل پردازش اطلاعات حسی از اعصاب درد می باشد. شما از مکانیزم داروهای مسکن و ضد درد چیزی می دانید.این دارو ها از تبادل شیمیایی در مناطق و اعصابی که باعث ایجاد درد می شوند جلوگیری می کنند.

جناب، بنده بارها و بارها، نوشته ام که بنا را بر قبول تمام گفته های شما (که کاملا از مکانیزم مغز آگاهید)، گذاشتم، با توجه به این مطلب که، نشانه ها و علایم ظاهری، تصریح بعضی عبارت های خود جنابعالی است که به آنها استشهاد کردم.

تمام مطالب بنده این است که تمام احساسات، نوعی درک است که به وسیله قوای مختلف انسان، حادث می شود، گاهی این جهات و قوا، ظاهری است، گاهی باطنی، روح انسان نیز در تمام مراتب و اعضای خودش حضور دارد.

خوب، ما که احساس درد در انسان به وسیله تحریکات عصبی را قبول داریم(و این مطلب را نفی نکرده ایم.).

داروهای مسکن(که مسکن همان تحریکات عصبی است) هم، همان عوامل تحریک کننده عصبی درد را، تسکین می دهند، درست؟

ما می گوییم، روح درد را حس می کند، به دلیل اینکه در تمام اعضای خودش حضور دارد و به تمام اعضای خودش آگاه است؛ یعنی به تمام اعضای خودش آگاهانه، تعلق دارد.

حال، ممکن است توجه و تعلق روح از همان عضوی که درد می کند، به بخش دیگری منصرف شود، در این حالت انسان، توجه به نقطه درد ندارد، پس درد را احساس نمی کند، مانند عمل جراحی بدون بیهوشی که از مرجع عالیقدر مرحوم حضرت آیت الله سید احمد خوانساری(ره) صورت گرفت و ایشان در هنگام عمل جراحی، مشغول خواندن سوره قرآن شدند و تا آخر عمل جراحی، دردی در چهره ایشان نمایان نگشت.

یا اینکه به قول شما در مغز ماده ضد درد ترشح بشود، یعنی ماده مسکن درد ترشح بشود:

bertrand-russell;218839 نوشت:
بزار زیر دیپلمی صحبت کنم شما دیدی موقع فوتبال بازی اگر صدمه ببینی درد داری ولی کمه اما بعدا بیشتر میشه چرا چون هنگام ورزش کردن ماده ای به نام آندورفین در مغز ترشح میشه که آرامش بخش و ضد درده

مگر نه این است که ترشح این ماده، تسکین بخش است، مسکن یعنی چه؟

این ماده، همان تحریکات عصبی درد را موقتا از بین می برد، به همین دلیل است که انسان، درد را احساس نمی کند، ماده مسکن اثرش، موقتی است.

bertrand-russell;218973 نوشت:
مکانیزم دارو های ضد درد اینگونه است که جلوی انتشار انتقال دهنده های عصبی را می گیرد و در نتیجه ارتباط اعصاب قطع می شود. البته اینکه چگونه از دل این ارتباطات عصبی درد پدید می آید.من اطلاع ندارم.

bertrand-russell;219016 نوشت:
من یادمه یک بار داشتم تو باشگاه بدنسازی ورزش می کردم و زانویم خراش برداشت جالب بود که اصلا متوجه زخم نشدم چون دردی احساس نمی کردم ولی بعد از تمرین احساس سوزش کردم

پس، اینچنین دردهایی از ناحیه حواس بیرونی به جان انسان وارد می شود.

اما از طرف دیگر از ناحیه حقایق باطنی و روحی، اعصاب ظاهری تحریک می شود، مثلا ممکن است انسان گرفتار بیماری حسادت باشد، و این بیماری در اعصاب ظاهری او هم اثراتی داشته باشد، یا گرفتار بیماری تکبر باشد، یا حرص یا....، اینچنین حقایقی، مربوط به صفات باطنی و روحی انسان است، و درد هایی ممکن است از ناحیه قوای باطنی برای انسان رخ بنماید، مانند درد هجران دوست یا همان درد حسادت یا...، که مداوای این دردها و بیماری ها، با شیوه ها و تمرینات تربیتی صورت می گیرد، نه تجویز داروهای مسکن، گرچه داروهای مسکن، انسان را نسبت به این بیماری ها و دردهای روحی بی توجه بکند، اما، حقیقت این مشکلات را از بین نمی برد.

bertrand-russell;218830 نوشت:
در ضمن اون مثال فرگشتی را برای روبوت نیاوردم برای این آوردم که بگم ما هم برنامه ریزی شده ایم توسط چی ژن ها، ژن ها چطور توسط فرگشت

جناب برتراند راسل، فرگشت یک فرضیه اثبات نشده تجربی و علمی است،(ر، ک، ایان باربور، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، علم و دین، فصل 12، تکامل و آفرینش، ص397.)

گویا شما تصور نموده اید که فرگشت هم یک موجودی است که در ساخت ما انسان ها، برنامه ریزی می کند، مانند مایی که برنامه ریزی کرده ایم و روباتی متکامل تر:Moteajeb!: از خودمان ساخته ایم.(همان، ص380، موقع و مقام ذهن)

حامد;219207 نوشت:
سلام
خوب حالا کلمه مغلطه به میان آمد خوب است به مغلطه اساسی که مدتی است جناب برتراند به آن متشبث شده تصریح کنم .
قضیه خیلی ساده است اما چون روند مورد استفاده آقای برتراند آرام و زیرکانه بوده شاید کمتر بدان توجه شده است و آن :
تمثیل است
بله تمثیل . همان چیزی که در مباحث دینی از آن با عنوان قیاس یاد می شود .
جناب آقای برتراند با یک قیاس (همان تمثیل در علم منطق ) به صرف شباهت رفتاری انسان و ربوتها ( با وجود اطلاع از نحوه عملکرد ربوت ) نتیجه ای کاملا غیر عقلانی و غیر منطقی گرفته است بلکه بالاتر از آن (بالاتر از مغلطه )
جناب برتراند برای اثبات ماده صرف بودن انسان به مثال ربوت متشبث می شود در حالیکه هر انسان خردمندی می داند شباهت ظاهری دو شی هیچ دلالتی بر یکی بودن آنها در همه ابعاد ندارد مثلا از نوشته شدن یک متن مشابه بر روی کاغذ نمی توانید نتیجه بگیرید هردو نویسنده در یک سطح علمی بوده اند . پس اصلا نمی توان از شباهت رفتاری ربوت ( با برنامه شبیه سازی شده مجازی ) با انسان نتیجه گرفت انسان هم مانند ربوت چیزی به نام روح ندارد .
اما در این میان جناب آقای برتراند از یک نکته بسیار اساسی هم غفلت بلکه فرار کرده اند و آن اینستکه :
شما که می خواهید با تشبیه انسان به ربوت نتیجه بگیرید انسان دست ساز طبیعت بی شعور است آیا همین را در مورد ربوت هم قبول دارید ؟ آیا ربوت را هم خالق بی شعور ساخته است ؟ پس همه دانشمندان ربوت ساز بی شعورند .
آیا انسانی که صدها برابر یک ربوت توانایی دارد ساخته دست طبیعت بی شعور است اما ربوت ناچیز ساخته اندیشمند ترین موجودات شناخته شده عالم ؟
یا انسان را طبیعت بی شعور نساخته بلکه مخلوق خدای دانای حکیم است یا اینکه دانشمندان ربوت ساز بی شعورند و ما آنها را دارای علم و آگاهی می پنداریم .
فاین تذهبون : کجا می روید ؟
و این است برهان گنگ و لال منکران خدایی که تمام هستی بر او و صفات و اسمائش دلالت دارد اما کوردلان نه اینکه نمی دانند بلکه نمی خواهند بدانند .
و بزودی واقعه ای گردن آنها را در مقابل این حقیقت فرود خواهد آورد
سوره المؤمنون
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)
ترجمه:
99- (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مى‏گويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!.
100- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مى‏گويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر باز گردد برنامه‏اش همچون سابق است) و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند.
والحمد لله

حامد;219207 نوشت:

قیاس تا وقتی مع الفارق نباشه مغلطه نیست.بذار بگم شما چه مغلطه ای کردید.مغلطه حمله به آدم پوشالین.در این نوع مغلطه شخص می آید ادعای طرف مقابل را تحریف می کند تا رد آن را برای خود آسان تر کند.من به هیج وجه از شباهت ظاهری آن دو چنین نتیجه ای را نگرفتم بلکه از شباهت عملکردی و طراحیشون.مغز نایو همانند مغز یک کودک یک ساله ساخته شده بود او حس گر هایی داشت که حس لامسه انسان را برای او تعریف کنند.البته در حال حاظر روبات ها اینقدر ضعیف هستند ولی با توجه به سرعت شتابی علم تا 20 سال آینده آن ها از ما فراتر خواهند رفت.البته تا آن زمان ترابشریت هم پیشرفت می کند.هدف ترابشریت رفع محدودیت های زیستی انسان به وسیله تکنولوژی های مانند نانوروبات ها و هوش مصنوعی و غیره است.
من فکر کنم شما در زمینه ی فرگشت دچار کج فهمی شده اید.همه چیز که تصادفی نیست.فرگشت بر پایه دو چیز است یکی جهش و دومی انتخاب طبیعی.جهش تصادفی است یعنی بر پایه حکمت و تدبیر نیست به همین دلیل اکثر آن ها مضر هستند ولی انتخاب طبیعی بر پایه حکمت است یعنی فقط موجوداتی را انتخاب می کند که سازگاری بیشتری با محیط داشته باشند.
جهان آنقدر منظم نیست که برای آن خالقی دانا و حکیم درنظر بگیریم.این همه نقص های بیولوژیکی در انسان است مانند نقطه کور در چشم،فتق،دندان عقل،ختنه سیستم ایمنی ضعیف،بیماری های ژنتیکی،نوزادان معلول.

هشام;219371 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب راسل، بنده در پست های مختلف تنبیهات و دلایلی ذکر کردم، اما شما به هیچ وجه نخواسته اید، توجه و تأملی بنمایید، شما اطلاعات تکراری خودتان را (از ناحیه گزارشات دیگران)، حفظ کرده، مرتب تکرار می کنید.

جناب، بنده بارها و بارها، نوشته ام که بنا را بر قبول تمام گفته های شما (که کاملا از مکانیزم مغز آگاهید)، گذاشتم، با توجه به این مطلب که، نشانه ها و علایم ظاهری، تصریح بعضی عبارت های خود جنابعالی است که به آنها استشهاد کردم.

تمام مطالب بنده این است که تمام احساسات، نوعی درک است که به وسیله قوای مختلف انسان، حادث می شود، گاهی این جهات و قوا، ظاهری است، گاهی باطنی، روح انسان نیز در تمام مراتب و اعضای خودش حضور دارد.

خوب، ما که احساس درد در انسان به وسیله تحریکات عصبی را قبول داریم(و این مطلب را نفی نکرده ایم.).

داروهای مسکن(که مسکن همان تحریکات عصبی است) هم، همان عوامل تحریک کننده عصبی درد را، تسکین می دهند، درست؟

ما می گوییم، روح درد را حس می کند، به دلیل اینکه در تمام اعضای خودش حضور دارد و به تمام اعضای خودش آگاه است؛ یعنی به تمام اعضای خودش آگاهانه، تعلق دارد.

حال، ممکن است توجه و تعلق روح از همان عضوی که درد می کند، به بخش دیگری منصرف شود، در این حالت انسان، توجه به نقطه درد ندارد، پس درد را احساس نمی کند، مانند عمل جراحی بدون بیهوشی که از مرجع عالیقدر مرحوم حضرت آیت الله سید احمد خوانساری(ره) صورت گرفت و ایشان در هنگام عمل جراحی، مشغول خواندن سوره قرآن شدند و تا آخر عمل جراحی، دردی در چهره ایشان نمایان نگشت.

یا اینکه به قول شما در مغز ماده ضد درد ترشح بشود، یعنی ماده مسکن درد ترشح بشود:

مگر نه این است که ترشح این ماده، تسکین بخش است، مسکن یعنی چه؟

این ماده، همان تحریکات عصبی درد را موقتا از بین می برد، به همین دلیل است که انسان، درد را احساس نمی کند، ماده مسکن اثرش، موقتی است.

پس، اینچنین دردهایی از ناحیه حواس بیرونی به جان انسان وارد می شود.

اما از طرف دیگر از ناحیه حقایق باطنی و روحی، اعصاب ظاهری تحریک می شود، مثلا ممکن است انسان گرفتار بیماری حسادت باشد، و این بیماری در اعصاب ظاهری او هم اثراتی داشته باشد، یا گرفتار بیماری تکبر باشد، یا حرص یا....، اینچنین حقایقی، مربوط به صفات باطنی و روحی انسان است، و درد هایی ممکن است از ناحیه قوای باطنی برای انسان رخ بنماید، مانند درد هجران دوست یا همان درد حسادت یا...، که مداوای این دردها و بیماری ها، با شیوه ها و تمرینات تربیتی صورت می گیرد، نه تجویز داروهای مسکن، گرچه داروهای مسکن، انسان را نسبت به این بیماری ها و دردهای روحی بی توجه بکند، اما، حقیقت این مشکلات را از بین نمی برد.

جناب برتراند راسل، فرگشت یک فرضیه اثبات نشده تجربی و علمی است،(ر، ک، ایان باربور، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، علم و دین، فصل 12، تکامل و آفرینش، ص397.)

گویا شما تصور نموده اید که فرگشت هم یک موجودی است که در ساخت ما انسان ها، برنامه ریزی می کند، مانند مایی که برنامه ریزی کرده ایم و روباتی متکامل تر:moteajeb!: از خودمان ساخته ایم.(همان، ص380، موقع و مقام ذهن)


هشام;219371 نوشت:

شما در آن پست ها گفتید به این دلیل به وجود احساس در نایو باور دارم چون حرکاتش مشابه انسان است!!! ولی منظور من بیشتر تشابه عملکردی بود.من به این دلیل مکانیزم های مشابه را در هوش مصنوعی ذکر کردم تا ثابت کنم روح عامل فعالیت مغز نیست.البته شما هم اثبات نکردید که خودآگاهی انسان از روح است.
بحث جالب تر شد درد ها دو نوع هستند روانی و فیزیکی.فیزیکی ها رو شما قبول کردید مادی اند و اما درد های روانی مانند درد عشق و درد تنهایی.البته در مورد حسادت و غیره همانطور که اشاره کردم این ها به شخصیت فرد بستگی دارد اینکه او چطوری تربیت شده و در چه محیطی بوده.البته برای درد های روانی داروی هایی وجود دارد که البته مضر و اعتیاد آورند.من خودم مدتی افسردگی شدید داشتم و دکتر برایم دارو نوشت که مصرف نکردم.در مورد درد عشق هم باز هم عوامل مادی در آن دخالت دارد مثل قلب من هم این رو تجربه کردم ضربان قلب آدم تغییر می کنه.و دلش یه جوری میشه.در صفحه قبل هم اشاره کردم به کسانی که قلب مصنوعی دارند و احساسات و عواطف دیگه ای دارند.در مورد اون آیت الله که مثال زدید مرتاض ها و بودایی های زیادی هستند که بوسیله ریاضت کشیدن و دیسیپلین توانستند درد را مهار کنند یعنی توجه خود را به چیز دیگری منحرف کنند.آزمایشات هم اثبات کرده است که عبادت کردن بسیار باعث میشه آدم تحمل دردش بیشتر بشه.در مورد فرگشت هم باید بگم فرگشت اثبات شده و مدارک و شواهد زیادی است از جمله فسیل ها مقایسه مولکولی موجودات زنده.
در مورد ماهیت فرگشت ریچارد داوکینز در برهان گشایش بوینگ 747 غایی آن را به جرثقیلی تشبیه کرده بود

bertrand-russell;219416 نوشت:
البته شما هم اثبات نکردید که خودآگاهی انسان از روح است.

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب برتراند راسل، خود آگاهی، درک و احساس انسان از ناحیه اعضای فیزیکی نیست؛ زیرا نقش اعضای فیزیکی همان نقش هایی است که به قول شما در هوش مصنوعی هم به نحو تشابه عملکردی مطرح می شود، تمام تشابهات عملی فیزیکی، می تواند(ممکن است) با احساسات و آگاهی های روحی و معنوی همراه باشد و می تواند همراه نباشد.

پس، اگر تشابهات عملکردی با احساسات و آگاهی های غیر فیزیکی همراه باشد، با حقایق روحی که غیر از آن تشابهات عملی است همراه شده است، و اگر همراه نباشد، با حقایق روحی همراه نشده است.

برادر عزیز، واقعا اشکالی دارد، مقداری در نوشته های ما دقت کنید که گرفتار این همه اشتباهات فاحش نشوید؟

ما نسبت به حقایق روحی علم حضوری داریم و احساسات را حضورا در وجود خودمان تجربه می کنیم؛ شما از تشابه عملکرد ظاهری هوش انسان با هوش مصنوعی، نتیجه گرفتید که در هوش مصنوعی هم حقایق روحی، وجود دارد، این یک مغالطه و سفسطه آشکار است، در حالی که در وجود ما به دلیل وجود حقیقت علم و آگاهی حضوری، روح وجود دارد، اما در وجود روبات ها، چنین علم و آگاهی به هیچ وجه مطرح نمی شود، مگر اینکه اثبات بشود، روبات ها انسان هستند.

نکته دیگر اینکه، چه کسی گفته که هوش مصنوعی، از همان مواد مغزی انسان ساخته شده است که شما تشابه در عملکرد هوش انسان و هوش مصنوعی را با هم مقایسه می کنید؟
نکته دیگر و تذکر بی دقتی دیگر شما، جناب راسل، درد ها دو نوع هستند، اول، ظاهری و فیزیکی، دوم، باطنی و روحی، در خصوص دردهای ظاهری و فیزیکی نوشتم:

هشام;219371 نوشت:
پس، اینچنین دردها از ناحیه حواس بیرونی به جان انسان وارد می شود.

و در خصوص دردهای باطنی و روحی نوشتم:
هشام;219371 نوشت:
از ناحیه حقایق باطنی و روحی، اعصاب ظاهری تحریک می شود

پس، ما قبول نداریم که حقیقت درد ظاهری، فیزیکی و مادی است، بلکه از ناحیه فیزیک و ماده است.(دقت کنید)

جناب برتراند راسل، تمام مطالب ما را یک بار دیگر بخوانید، مثال ها، درست زده شده است، بنده فرایند توضیح رابطه امورات روحی با اعضای فیزیکی را توضیح داده ام، دقت کنید، لطفا اگر جایی شبهه ای دارید، بفرمایید که بیشتر توضیح بدهم.

و اما نکته آخر، مسأله فرضیه فرگشت و مسایل پیرامون، ربطی به موضوع تاپیک ندارد، اگر احساس می کنید برهان قاطع و خدشه ناپذیری بر این مطلب دارید، می توانید، در تاپیک جدیدی، مدعای خودتان را مطرح کرده، تا به یاری الهی بررسی شود.

bertrand-russell;219013 نوشت:
البته من نسبت به مسایل ماورای طبیعیه به دید شک نگاه می کنم.نه رد می کنم و نه قبول می کنم.دیدگاهم هم نسبت به خدا همین است.حتی بی خدا ترین فرد دنیا که ریچارد داوکینز است تازه گیا در مناظره با کشیشی گفت نمی تونه اثبات کنه خدا نیست.استیون هاوکینگ هم نگفته خدا نیست گفته خدا خالق جهان نیست. اینکه میگید الان دارن وجه خدا را بد می کنند دو هزار سال پیش اپیکور برهان شر را ساخت و به وسیله سختی های زندگی به رد وجود خدا پرداخت.البته من فکر کنم این برهان حداکثر می تونه اثبات کنه خدای عادل،حکیم،مهربان وجود نداره. این داستان های اخلاقیتون رو تو تاپیکه خوندم ما که این قدر صادق و پاک بودیم به جایی نرسیدیم.انسانی که می خواد موفق باشه نمی تونه آدم خوبی باشه. درست است

راست می گی.اعتقاد به عادل نبودن خدا از قدیم بوده.اما (خداستیزی) یک پدیده جدید است.چیزی مثل شیطان پرستی.والبته انتشار اینگونه عقاید سازمان دهی شده است.فقط خواستم حواست جمع باشد.(شک) هم چیز بدی نیست ولازم است.حتی می گویند بعضی موارد(مقدس)است.بنابراین من این صفت تو را تحسین میکنم.اما اگر تبدیل به اصراری شود که صرفا برای (کم نیاوردن) باشد از نظر من مردود است والبته درکمتر مواردی من چنین اصراری را در شما دیدم وبیشتر همان احساس تردید را می دیدم.
از حرفهای آخرت هم دلپری ودلخوری نسبت به بی عدالیتیهای اجتماعی استنباط می کنم که برای رد انتساب آن به خدا واثبات عدالت او هم دلایل عقلی وهم تجربی دارم که جایش اینجا نیست و در صورت تمایل می توانم در تاپیک دیگری مطرح کنم.
آخرین حرفم هم اینکه :من آدم بسیار موفقی هستم که با پاکی به این موفقیتها رسیده ام! و اصولا اگر پاک نمی ماندم موفق نمی شدم! واین سرنوشت من در طول زندگیم بود(که آن را به خدا نسبت می دهم وبابتش از او بسیار ممنونم)چون هر بار که خواستم بلغزم گوشمالیم داد وکاری کرد بفهمم شرط موفقیتم درستکار ماندن است.پس یادت باشد (تعمیم دادن) از خطاهای مهم وخطرناک ذهنی است.توصیه می کنم تردیدها وحقیقت جوییهایت همراه با پیش داوری وتعمیم و.... سایر خطاهای ذهنی نباشد.
برایت آرزوی موفقیت و رسیدن هر چه زودتر به حقیقت می کنم.

هشام;219726 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب برتراند راسل، خود آگاهی، درک و احساس انسان از ناحیه اعضای فیزیکی نیست؛ زیرا نقش اعضای فیزیکی همان نقش هایی است که به قول شما در هوش مصنوعی هم به نحو تشابه عملکردی مطرح می شود، تمام تشابهات عملی فیزیکی، می تواند(ممکن است) با احساسات و آگاهی های روحی و معنوی همراه باشد و می تواند همراه نباشد.

پس، اگر تشابهات عملکردی با احساسات و آگاهی های غیر فیزیکی همراه باشد، با حقایق روحی که غیر از آن تشابهات عملی است همراه شده است، و اگر همراه نباشد، با حقایق روحی همراه نشده است.

برادر عزیز، واقعا اشکالی دارد، مقداری در نوشته های ما دقت کنید که گرفتار این همه اشتباهات فاحش نشوید؟

ما نسبت به حقایق روحی علم حضوری داریم و احساسات را حضورا در وجود خودمان تجربه می کنیم؛ شما از تشابه عملکرد ظاهری هوش انسان با هوش مصنوعی، نتیجه گرفتید که در هوش مصنوعی هم حقایق روحی، وجود دارد، این یک مغالطه و سفسطه آشکار است، در حالی که در وجود ما به دلیل وجود حقیقت علم و آگاهی حضوری، روح وجود دارد، اما در وجود روبات ها، چنین علم و آگاهی به هیچ وجه مطرح نمی شود، مگر اینکه اثبات بشود، روبات ها انسان هستند.

نکته دیگر اینکه، چه کسی گفته که هوش مصنوعی، از همان مواد مغزی انسان ساخته شده است که شما تشابه در عملکرد هوش انسان و هوش مصنوعی را با هم مقایسه می کنید؟
نکته دیگر و تذکر بی دقتی دیگر شما، جناب راسل، درد ها دو نوع هستند، اول، ظاهری و فیزیکی، دوم، باطنی و روحی، در خصوص دردهای ظاهری و فیزیکی نوشتم:

و در خصوص دردهای باطنی و روحی نوشتم:

پس، ما قبول نداریم که حقیقت درد ظاهری، فیزیکی و مادی است، بلکه از ناحیه فیزیک و ماده است.(دقت کنید)

جناب برتراند راسل، تمام مطالب ما را یک بار دیگر بخوانید، مثال ها، درست زده شده است، بنده فرایند توضیح رابطه امورات روحی با اعضای فیزیکی را توضیح داده ام، دقت کنید، لطفا اگر جایی شبهه ای دارید، بفرمایید که بیشتر توضیح بدهم.

و اما نکته آخر، مسأله فرضیه فرگشت و مسایل پیرامون، ربطی به موضوع تاپیک ندارد، اگر احساس می کنید برهان قاطع و خدشه ناپذیری بر این مطلب دارید، می توانید، در تاپیک جدیدی، مدعای خودتان را مطرح کرده، تا به یاری الهی بررسی شود.


هشام;219726 نوشت:

شما فقط یک سری ادعا مطرح می کنید و بجای اثبات آن ها مرا به بی دقتی و اشتباه متهم می کنی.
عملکرد های انسان و روبات که دقیقا یک جور نیست.روبات قلب و دستگاه هورمونی ندارد و در ضمن روبات های امروزی هم سطح انسان ها که نیستند.مغز انسان ده میلیارد نورون دارد و هر نورون به طور میانگین با ده هزار نورون دیگر ارتباط برقرار می کند.شبیه سازی این همه پیچیدگی کاری بسیار سخت است.ولی با این حال که روبات ها پیچیدگی انسان را ندارند.نشانه هایی اندک از خودآگاهی در آن ها دیده می شود.
برای سنجش میزان خودآگاهی تستی به نام تست آینه وجود دارد.این تست طوری طراحی شده تا مشخص کند آیا روبات یا حیوان مورد نظر می تواند تصویر خودش را در آینه به عنوان تصویر خودش شناسایی کند یا نه.روباتی به نام qbo توانست از این تست سربلندی بیرون بیاید و چند نوع حیوان هم همینطور.
درضمن در روبات ها شبکه عصبی مصنوعی است نه زیستی.
من به این دلیل این درد ها را روانی دونستم چون کاملا به شخصیت و خلق و خوی فرد بستگی دارد.برای درمان درد های روانی هم دارو های موقتی هست ولی معالجه این درد ها رفتن به روانپزشک است.

بنام خدا.
سلام.
جناب راسل من نمیدونم شما چطوری متون استاد هشام رو میخونید.فقط یه جمله بگم که من مطمئن بودم که روح وجود دره.با خوندن مطالب استاد هشام تازه دلیل علمیشم فهمیدم.
اما شما کجا سیر میکنی برادر؟اصلاً متن ها رو میخونی؟در حال خوندن متن ها داری اهنگ گوش میدی؟کجایی؟چرا متوجه مطالب نمیشی؟کافر میخوند ایمان میاورد!!!

عــــلی;219954 نوشت:
بنام خدا.
سلام.
جناب راسل من نمیدونم شما چطوری متون استاد هشام رو میخونید.فقط یه جمله بگم که من مطمئن بودم که روح وجود دره.با خوندن مطالب استاد هشام تازه دلیل علمیشم فهمیدم.
اما شما کجا سیر میکنی برادر؟اصلاً متن ها رو میخونی؟در حال خوندن متن ها داری اهنگ گوش میدی؟کجایی؟چرا متوجه مطالب نمیشی؟کافر میخوند ایمان میاورد!!!

عــــلی;219954 نوشت:

من چندین بار از ایشون خواستم که برهانی برای روح بیاورند درحالی که فقط یک سری ادعا مطرح می کردند.

من خودم درد ها را به دو نوع فیزیولوژیکی و روانی تقسیم بندی می کنم.درد های روانی تقسیم بندی می کنم.درد های روانی مانند تنهای و جدایی باز هم از ناحیه ژن ها و اعصاب است در واقع جز پیامد های فرگشت هستند.
این احساس ها باز مانده احساسی است که از دوران اولیه حیات بشری در ما انسانها باقی مانده است ، زیرا در زمانهای اولیه زمانی که انسانها در غار ها زندگی می کردند ، آنها طعمه خوبی برای حیوانات وحشی بودند ، ولی وقتی هدف فقط زنده ماندن بود . در آن دوران جدایی از گروه و عدم حمایت آنان به معنی مرگ بود.این جوری شد که احساس وابستگی در میان انسان ها بوجود آمد.ما وقتی به چیزی وابسته می شویم در مغز شبکه ای عصبی برای ایجاد وابستگی بوجود می آید و در صورت استمرار آن شبکه ی عصبی قوی تر می شود حالا در صورت از دست دادن آن چیز به علت فقدان ان چیز و عدم پاسخگویی به شبکه عصبی ایجاد شده ما احساس ناخوشایندی می کنیم.
در ضمن منظور شما از اینکه حقیقت درد فیزیکی نیست ولی از ناحیه آن است چیست؟

].

bertrand-russell;219403 نوشت:
من به هیج وجه از شباهت ظاهری آن دو چنین نتیجه ای را نگرفتم بلکه از شباهت عملکردی و طراحیشون.

سلام
مهم نیست کدام وجه تشابه انسان با نائو را مبنای نفی روح انسان قرارداده اید . مشکل این است که اساسا نمی توان به صرف تشابه دو چیز در یک جنبه آنها را در همه جنبه ها مشابه دانست . این یک اصل عقلانی کاملا پذیرفته شده است . مثلا اینجا سایت گفتگوی دینی است و خیلی از از افراد در آن مطلب می نویسند . مطلب نوشتن افراد در یک سایت گفتگوی دینی که وجه تشابه آنهاست هیچ دلالتی بر : مشابهت عقیده ، مشابهت مذهب ، مشابهت در سواد ، مشابهت چهره ، مشابهت میزان فهم و دانایی و هزاران مشابهت دیگر ندارد .
حال شما چطور از مشابهت طراحی و عملکرد انسان و نائو دست ساز انسان ( البته به ادعای شما ) نتیجه گرفتید انسان هم مانند ربوت بی روح است ؟ این را تنها کسانی می گویند که با کنار نهادن عقل خود فرگشت را می پذیرند و جالب اینکه در تبیین آن دچار تناقض می شوند :
bertrand-russell;219403 نوشت:
فرگشت بر پایه دو چیز است یکی جهش و دومی انتخاب طبیعی.جهش تصادفی است یعنی بر پایه حکمت و تدبیر نیست به همین دلیل اکثر آن ها مضر هستند ولی انتخاب طبیعی بر پایه حکمت است یعنی فقط موجوداتی را انتخاب می کند که سازگاری بیشتری با محیط داشته باشند][quote=bertrand-russell;219403
می خواهم با یک حساب دو دوتا چهارتا بی اساس بودن سخن شما را روشن کنم .
شما می گویید جهش تصادفی است . خوب با توجه به این مطلب و اینکه نسبت انتخاب با عدم انتخاب نسبت یک به هزاران هزار احتمال دیگر است چه دلیلی دارد که همیشه آنچه موجب نظم و تناسب و هماهنگی بیکران در بیکران موجودات عالم است واقع می شود ؟ چرا بی نظمیها و ناهماهنگیها که به لحاظ احتمال وقوع بیشترند کمتر واقع می شوند آنهم در یک سیر دائمی و همیشگی .
دیگر اینکه حکیمانه بودن انتخاب طبیعی بر چه مبنایی است ؟ فعل حکیمانه خواه ناخواه باید به فاعلی حکیم منتهی شود در حالیکه فرگشت باوران وجود تکامل هوشمند را در عالم مادی نفی می کنند .
کار عقلانیت بعضیها به اینجا رسیده که ظن و گمان بی پایه و اساس را جانشین یک امر کاملا فطری عقلانی و علمی می کنند .
و آخر اینکه بالاخره نگفتید :
چطور خلقت انسان بسیار هوشمند را به طبیعت بی شعور و ساخت نائو کم هوش را به هوشمندترین موجودات عالم نسبت می دهید ؟
موفق در اندیشه

حامد;220629 نوشت:

من انسان و روبوت را در همه جنبه مشابه ندانستم چرا حرف در دهانم می اندازید.شما معتقدید که فعالیت های عصبی که منجر به ادراک احساس و خودآگاهی می شوند به وسیله روح انجام می شوند و من به وسیله روبات هایی که ادراک و خودآگاهی دارند این را رد کردم.
به نظر شما اگر خالقی هوشمند ما را ساخته چرا این همه نقص های بیولوژیکی در ما وجود دارد.
اگر فرگشت را باور ندارید چطور سفید و سیاه بودن انسان ها را توجیه می کنید.
چطور این همه بیماری های ژنتیکی و نوزادان معلول را توجیه می کنید.
شما اگر مصنوعات بشری را با پدیده های طبیعی مقایسه کنید می بینید که نظم موجود در مصنوعات بشری خیلی بیشتر است.چرا چون بوسیله وجودی هوشمند ساخته شده اند.منظور از حکیمانه بودن انتخاب طبیعی این است که طبیعت موجودات قوی تر را انتخاب می کند و ضعیف تر ها را از بین می برد.
هوشمند شدن انسان ها در جهت انتخاب طبیعی بوده چون انسان های باهوش تر شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند و صفات خود را به نسل بعد منتقل می کردند.طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شده است.

bertrand-russell;220030 نوشت:
من چندین بار از ایشون خواستم که برهانی برای روح بیاورند درحالی که فقط یک سری ادعا مطرح می کردند.

باسمه تعالی، سلام بر شما جناب راسل

بنده بارها در پست های گذشته، دلایلم را به عرضتان رساندم شما توجه ندارید، گناه من چیست؟

سنخ حقیقت درک و خود آگاهی و احساس، از نوع مادی و فیزیکی نیست و از امور معنایی است؛ زیرا شما به هر اندازه ای از امورات فیزیکی بگویید، این مساوی با درک و آگاهی و احساس نمی شود، یعنی تمام کشفیات فیزیکی و عصبی دانشمندان گذشته را جمع کنید، و تمام احتمالات آینده فیزیکی را به آن ضمیمه بنمایید، فیزیک و عصب و سلول، مساوی با ادراک و عین ادراک نمی شود؛(نمی توانید درک و علم و آگاهی را، به نحو فیزیکی و مادی به ما نشان بدهید.) زیرا شما این حقایق فیزیکی را می توانید و ممکن است(به فرض عقلی)به همراه حقیقت دیگری به نام درک و آگاهی و...(تمام خواص روحی)داشته باشید و می توانید و ممکن است، بدون درک و آگاهی روحی داشته باشید.

آیا این مطلب نشان نمی دهد که حقیقت علم و درک (که همگی ما در وجود خودمان به نحو حضوری تجربه می کنیم)، غیر از فیزیک و عصب است؟

اگر این دلیل نیست، پس دلیل چیست؟ آیا دلیل این است که مثلا از فلان دانشمند غربی مطلبی نقل و گزارش بشود؟ آیا گزارش از دانشمندان علم تجربی، اثبات است؟ درحالی که بنده، به نحو مستقیم و با تحلیل عقلی و بدون هیچ نقل و گزارشی، دلیل و برهان مطلب را عرض می کنم.

پس، دوست عزیز، لطفا شما مقداری در خودتان در حقیقت علم و آگاهی تأمل کنید، ان شاالله مطلب حل می شود.

bertrand-russell;220492 نوشت:
من خودم درد ها را به دو نوع فیزیولوژیکی و روانی تقسیم بندی می کنم.درد های روانی تقسیم بندی می کنم.درد های روانی مانند تنهای و جدایی باز هم از ناحیه ژن ها و اعصاب است در واقع جز پیامد های فرگشت هستند.

بسیار خوب، بنده هم تقسیم کردم.

بنده تمام این دردها را روحی و معنوی دانستم، اما شما...

جناب برتراند راسل، انسان موجود مختاری است که قابلیت رشد و کمال دارد، کمال انسان با آگاهی و انتخاب و اختیار، کسب می شود، حقیقت اختیار در انسان یک فرایند روحی و معنوی است که در مرتبه جسم و اعضای فیزیکی انسان هم ظاهر می شود.

پس، ابتدایی ترین مسأله ای که در مورد انسان مطرح می شود این است که انسان یک موجود تکامل پذیر است، اگر انسان تکامل پذیر نبود، و قدرت انتخاب نداشت که انسان نبود.

بسیاری از مسایلی را که زیست شناسان داروینیسم، تصادف و اتفاق، می دانند، دلایل روحی دارد، اساسا تصادف و اتفاق محال عقلی است، تصادف و اتفاق در اثر جهل و نادانی ما است.

جناب راسل، چه کسی گفته است که انسان قابلیت تکامل ندارد؟ اختیار و توانایی انتخاب ندارد؟

شمایی که حقیقت بدیهی و روشن روح را منکر می شود، باید هم چنین مطالبی بگویید:

bertrand-russell;220492 نوشت:
این احساس ها باز مانده احساسی است که از دوران اولیه حیات بشری در ما انسانها باقی مانده است ، زیرا در زمانهای اولیه زمانی که انسانها در غار ها زندگی می کردند ، آنها طعمه خوبی برای حیوانات وحشی بودند ، ولی وقتی هدف فقط زنده ماندن بود . در آن دوران جدایی از گروه و عدم حمایت آنان به معنی مرگ بود.این جوری شد که احساس وابستگی در میان انسان ها بوجود آمد.ما وقتی به چیزی وابسته می شویم در مغز شبکه ای عصبی برای ایجاد وابستگی بوجود می آید و در صورت استمرار آن شبکه ی عصبی قوی تر می شود حالا در صورت از دست دادن آن چیز به علت فقدان ان چیز و عدم پاسخگویی به شبکه عصبی ایجاد شده ما احساس ناخوشایندی می کنیم.

برادر عزیز، این مطالب چه ارتباطی به مطالب ما و نکته ما دارد؟

حال جنابعالی با این توجیهات خنده دار، مسأله احساس وابستگی را توجیه فیزیکی بنمایید، جدای از اینکه چنین توجیهاتی هیچ ارتباطی به مطالب ما ندارد، مسأله تعجب، نفرت، حرص، و... را چه می کنید؟

حقیقت احساس وابستگی و نگرانی، خودش یک امر روحی است، بحث ما این بود که حقیقت درد روحی با یک فرایند روحی و معنایی حاصل می شود، مثلا تا تصدیق روحی از یک امری حاصل نشود، مسأله درد روحی اتفاق نمی افتد، به خلاف درد فیزیکی.

bertrand-russell;220492 نوشت:
در ضمن منظور شما از اینکه حقیقت درد فیزیکی نیست ولی از ناحیه آن است چیست؟

یعنی حقیقت درد از سنخ درک و علم است، حقیقت علم هم، غیر مادی است، اما در خصوص درد فیزیکی، عوامل مادی سبب می شود که روح انسان، به چنین درکی برسد و درد را احساس بکند.

شما همش با یک سری پیش فرض ها نتیجه گیری می کنید در صورتی که باید اثبات کنید که ادراک به وسیله روح انجام می گیرد.
مکانیزم های عصبی خاصی وجود دارد که ادراک از آن برمیخیزد.اگر مکانیزم عصبی با ادراک همراه نبود به خاطر اختلال در آن است.
اگر ادراک در انسان به وسیله روح می انجامد پس چرا روبات هایی این توانایی را دارند.
من هم می دانم انسان موجودی کمال پذیر و مختار است.
پدیده های تصادفی حاصل اشتباه و نقص هستند چون در جهان هیچ چیز در حد کمال نیست.
شما میگی اختیار از روح است این فقط یک ادعا است.
علم بهترین روش برای شناخت جهان هستی است و به همین دلیل هم من گزاره های علمی را می پذیرم نه دینی
در مورد کمال انسان هم به نظر من کمال یعنی رهایی از غرایز حیوانی مانند شهوت پرخوری و پرورش عقل و هوشیاری که برای این کار ذن بودیسم را ترجیح می دهم و کمال را باز در ساختار مغزی می بینم.نءوکورتکس قوه تفکر است و آمیگدالا و دستگاه لیمبیک غرایز حیوانی است هدف مدیتیشن پرورش نءو کورتکس و تسلط بر دستگاه لیمبیک و آمیگدالا.

شما میگی حقیقت بدیهی روح در حالی که در هیچ رشته ی علمی و آکادمی چیزی به نام روح وجود ندارد.
آقای هشام شما هم مثل آقای حامد حرف در دهانم می گذارید من کی گفتم انسان مختار نیست و قابلیت پیشرفت ندارد.
من معتقدم که اختیار انسان محدود است ولی می تواند آن را گسترش دهد.
در نظریه فرگشت هر عملی که رخ می دهد برای بقا است احساس نفرت هم به این دلیل بوجود آمد که گروه های انسانی با هم به رقابت پرداختند بر سر منابع بیشتر
من نحوه فرگشت احساس وابستگی را گفتم تا ثابت کنم که در جدایی مادی است ولی شما نمی خوای قبول کنی و بجای رد حرف های من آن را خنده آور و بی ارتباط می دانی و باز حرف های خود را می زنی
احساس حرص هم توجیه فرگشتی دارد به نظر شما چرا امروزه آمار چاقی بسیار بالا رفته و یا سرمایه داری رشد فزونی داشته فرگشت می تواند این ها را هم توضیح دهد.چون انسان های اولیه در شرایط سختی زندگی می کردند به همین دلیل احساس حرص به بقای آن ها کمک می کرده در مورد چاقی هم همینطور در گذشته منابع غذایی بسیار اندک بوده و انسان ها حرص زیادی برای بدست آوردن منابع غذایی داشتند ولی امروزه با افزایش منابع حرص انسان کاهش پیدا نکرده و مشکلات زیادی بوجود آمده است.
آقای هشام شما به من بگید چگونه روح باعث فعالیت های عصبی و فیزولوژی می شود.
چگونه روح با بدن در تعمل است.
چگونه روح باعث ایجاد پتانسیل عمل در نورون ها می شود.
همینکه روبات های خودآگاه و دارای ادراک ساخته شده اثباتی است بر مادی بودن ادراک من نمی دونم حقیقتی به این بدیهی را چرا نمی خواهید بپذیرید.
شما می گید که عوامل مادی سبب می شود که روح به درک و خودآگاهی برسد و این فقط یک ادعاست چون منم می تونم بگم گوراگورا به چنین درکی می رسد.
وجود روبات هایی با قدرت استدلال ادراک و یادگیری این را اثبات می کند که حقیقیت ادراک مساوی است با سلول های عصبی.

من انسان و روبوت را در همه جنبه مشابه ندانستم چرا حرف در دهانم می اندازید.شما معتقدید که فعالیت های عصبی که منجر به ادراک احساس و خودآگاهی می شوند به وسیله روح انجام می شوند و من به وسیله روبات هایی که ادراک و خودآگاهی دارند این را رد کردم.
نیازی نیست تصریح کرده باشید از روش بحثتان کاملا مشهود است که شما به صرف شباهت در عملکرد دارید نتیجه می گیرید انسان روح ندارد و این اصلا منطقی نیست
لطفا از زیر بحث فرار نکنید
ثابت کنید شباهت دو شی از یک یا دو جهت به معنای شباهت در همه جهات است . اگر این را ثابت نکنید بحث ربوت بحثی بی پایه و اساس است . این را بچه های دبیرستان و راهنمایی هم می فهمند چه رسد به محقق فلسفه فلان
ما هم نگفتیم تحریکات عصبی کار روح است بلکه گفتیم همه انچه در سلسله اعصاب و مغز اتفاق می افتد زمینه ایجاد ادراکات توسط روح است . یعنی مثلا چشم و اعصاب و مغز زمینه ساخته شدن تصویر در قوه صورتسازی روح است . اما در ربوت چنین اتفاقی نمی افتد و یک برنامه شبیه ساز عملکرد انسان ، کار پاسخگویی به عوامل خارجی را (که آنها را هم خود نرم افزار برایش تعریف می کند) انجام می دهد .
به نظر شما اگر خالقی هوشمند ما را ساخته چرا این همه نقص های بیولوژیکی در ما وجود دارد.
نقصی که مخالف با اهداف خلقت او باشد نیست . مثلا شما یک دوچرخه می سازید برای ورزش صبحگاهی تان . کسی نمی تواند بگوید این وسیله چرا موتور ندارد ؟ پس کمال هرچیزی به حسب اهداف وجودی اوست . آنچه در ساختار وجودی انسان قرارداده شده برای رسیدن به هدفش کافی است . لازم نیست بیشتر از این داشته باشد چه بسا برخورداری از کمالات بیشتر موجب نقصهای جدی در ابعاد دیگر باشد .
اگر فرگشت را باور ندارید چطور سفید و سیاه بودن انسان ها را توجیه می کنید.
یعنی با اعتقاد به انسان اولیه مخلوق خدا ممکن نیست انسانها سفید یا سیاه شوند ؟ ما می گوییم خدای متعال انسان اولیه را دارای تمام ویژگیهای وراثتی خلق کرده است و این وِیژگیها تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی ظهور می کنند و تفاوت رنگها و شکلها بوجود می آید .
چطور این همه بیماری های ژنتیکی و نوزادان معلول را توجیه می کنید.
عالم عالم تاثیر و تاثر است . بیماریها هم تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی بوجود می آید . در بعضی موارد بیماریهای وراثتی ناشی از عدم آگاهی انسانها به عوامل موثر در تکون نوزاد است . البته تا برسند به جایی که همه عوامل را بشناسند خیلی خیلی راه دارند . پس وجود بیماریها و غیره به معنای نقص در خلقت خدا نیست بلکه به معنای تاثیر و تاثر موجودات این عالم است . در عین حال می بینیم که این تاثیر و تاثر اغلب بلکه غالب نیست بلکه حداقل است .
فکر نمی کنم هیچ انسان حکیمی قائل باشد که نظم الهی مستلزم نبود بیماری و امثال آن است بلکه با یک نگاه صحیح آنچه نقص انگاشته شده خود جزئی موثر در نظم عالم است . مثلا اگر بیماری و مرگ نبود امروز برای من و شما در این کره خاکی جایی بود ؟
شما اگر مصنوعات بشری را با پدیده های طبیعی مقایسه کنید می بینید که نظم موجود در مصنوعات بشری خیلی بیشتر است.چرا چون بوسیله وجودی هوشمند ساخته شده اند.
می بینیم ! تازه بعد از قرنها این موجود هوشمند یک چیزی ساخته که ادای یک نوزاد یک ساله را در می آورد . واقعا که نداشتن برهان شما را به مزاح گویی کشانده است . این همه دود دمی که دارد نفس انسانها را می گیرد از کجا آمده ؟ حتما از جنگلهای آمازون ؟!
حالا می توانید یک نقص در عالم خلقت بیابید ؟ بیابید !
منظور از حکیمانه بودن انتخاب طبیعی این است که طبیعت موجودات قوی تر را انتخاب می کند و ضعیف تر ها را از بین می برد.
طبیعت بی شعور و آگاهی را چه به انتخاب ؟ کوسه ریش پهن :Khandidan!:
هوشمند شدن انسان ها در جهت انتخاب طبیعی بوده چون انسان های باهوش تر شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند و صفات خود را به نسل بعد منتقل می کردند.طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شده است .
اگر یک شهاب سنگ بیاید به زمین بخورد هوشمند می ماند یا بی هوش ؟ چه کسی این برنامه را پیش می برد ؟ اگر یک بیماری سخت بیاید فیلها می میرند یا انسان ؟ این انسان تا چند قرن قبل همان اندازه در مقابل طبیعت بی سلاح بود که یک فیل . چه کسی برنامه را پیش می برد ؟ و بالاخره نسبت دادن انتخاب به موجود بی انتخاب چه معنایی دارد . ظاهرا در غرب ریشه عقلانیت را زده اند که اینقدر ساده انگارانه حرف می زنند .
خوب باز هم تکرار می کنم
چرا بر اساس روش قیاسی شما باید موجود هوشمندی مثل انسان ربوت کم هوشتر بسازد اما انسان هوشمند را طبیعت بی هوش ؟ قاعدتا باید انسان را نیز موجودی هوشمندتر از خودش ساخته باشد نه ؟!
و اما مساله بغرنجتر :
شما می گویید ربوت هوشمند است . چه چیزی در عملکرد او هست که آنرا هوشمند می دانید ؟ به عبارت دیگر معیار هوشمندی یک رفتار یا پدیده چیست ؟

حامد;222111 نوشت:
من انسان و روبوت را در همه جنبه مشابه ندانستم چرا حرف در دهانم می اندازید.شما معتقدید که فعالیت های عصبی که منجر به ادراک احساس و خودآگاهی می شوند به وسیله روح انجام می شوند و من به وسیله روبات هایی که ادراک و خودآگاهی دارند این را رد کردم.
نیازی نیست تصریح کرده باشید از روش بحثتان کاملا مشهود است که شما به صرف شباهت در عملکرد دارید نتیجه می گیرید انسان روح ندارد و این اصلا منطقی نیست
لطفا از زیر بحث فرار نکنید
ثابت کنید شباهت دو شی از یک یا دو جهت به معنای شباهت در همه جهات است . اگر این را ثابت نکنید بحث ربوت بحثی بی پایه و اساس است . این را بچه های دبیرستان و راهنمایی هم می فهمند چه رسد به محقق فلسفه فلان
به نظر شما اگر خالقی هوشمند ما را ساخته چرا این همه نقص های بیولوژیکی در ما وجود دارد.
نقصی که مخالف با اهداف خلقت او باشد نیست . مثلا شما یک دوچرخه می ساطید برای ورزش صبحگاهی تان . کسی نمی تواند بگوید این وسیله چرا موتور ندارد ؟ پس کمال و نقص هرچیزی به حسب اهداف وجودی اوست .
اگر فرگشت را باور ندارید چطور سفید و سیاه بودن انسان ها را توجیه می کنید.
یعنی با اعتقاد به انسان اولیه مخلوق خدا ممکن نیست انسانها سفید یا سیاه شوند ؟ ما می گوییم خدای متعال انسان اولیه را دارای تمام ویژگیهای وراثتی خلق کرده است و این وِیژگیها تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی ظهور می کنند و تفاوت رنگها و شکلها بوجود می آید .
چطور این همه بیماری های ژنتیکی و نوزادان معلول را توجیه می کنید.
عالم عالم تاثیر و تاثر است . بیماریها هم تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی بوجود می آید . در بعضی موارد بیماریهای وراثتی ناشی از عدم آگاهی انسانها به عوامل موثر در تکون نوزاد است . البته تا برسند به جایی که همه عوامل را بشناسند خیلی خیلی راه دارند . پس وجود بیماریها و غیره به معنای نقص در خلقت خدا نیست بلکه به معنای تاثیر و تاثر موجودات این عالم است . در عین حال می بینیم که این تاثیر و تاثر اغلب بلکه غالب نیست بلکه حداقل است .
فکر نمی کنم هیچ انسان حکیمی قائل باشد که نظم الهی مستلزم نبود بیماری و امثال آن است بلکه با یک نگاه صحیح آنچه نقص انگاشته شده خود جزئی موثر در نظم عالم است . مثلا اگر بیماری و مرگ نبود امروز برای من و شما در این کره خاکی جایی بود ؟
شما اگر مصنوعات بشری را با پدیده های طبیعی مقایسه کنید می بینید که نظم موجود در مصنوعات بشری خیلی بیشتر است.چرا چون بوسیله وجودی هوشمند ساخته شده اند.
می بینیم ! تازه بعد از قرنها این موجود هوشمند یک چیزی ساخته که ادای یک نوزاد یک ساله را در می آورد . واقعا که نداشتن برهان شما را به مزاح گویی کشانده است .
منظور از حکیمانه بودن انتخاب طبیعی این است که طبیعت موجودات قوی تر را انتخاب می کند و ضعیف تر ها را از بین می برد.
طبیعت بی شعور و آگاهی را چه به انتخاب ؟ کوسه ریش پهن :khandidan!:
هوشمند شدن انسان ها در جهت انتخاب طبیعی بوده چون انسان های باهوش تر شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند و صفات خود را به نسل بعد منتقل می کردند.طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شده است .
اگر یک شهاب سنگ بیاید به زمین بخورد هوشمند می ماند یا بی هوش ؟ چه کسی این برنامه را پیش می برد ؟ اگر یک بیماری سخت بیاید فیلها می میرند یا انسان ؟ این انسان تا چند قرن قبل همان اندازه در مقابل طبیعت بی سلاح بود که یک فیل . چه کسی برنامه را پیش می برد ؟ و بالاخره نسبت دادن انتخاب به موجود بی انتخاب چه معنایی دارد . ظاهرا در غرب ریشه عقلانیت را زده اند که اینقدر ساده انگارانه حرف می زنند .
خوب باز هم تکرار می کنم
چرا بر اساس روش قیاسی شما باید موجود هوشمندی مثل انسان ربوت کم هوشتر بسازد اما انسان هوشمند را طبیعت بی هوش ؟ قاعدتا باید انسان را نیز موجودی هوشمندتر از خودش ساخته باشد نه ؟!
و اما مساله بغرنجتر :
شما می گویید ربوت هوشمند است . چه چیزی در عملکرد او هست که آنرا هوشمند می دانید ؟ به عبارت دیگر معیار هوشمندی یک رفتار یا پدیده چیست ؟

البته منم یه سوالی دارم در این مورد !
اگر که میگیم افکار مال روح هست
چرا وقتی یکی میاد یه قرص میخوره میره فضا
یعنی قرص رو روحش تاثیر میزاره !؟؟
یا اینکه اگه کسی دیوانه یا کم عقل و سفیه و ... هست از روهش هست یا از جسمش
این بیماری های افسردگی که با دارو درمان میشن یعنی رو روح تاثیر میزاره !؟
نظر شخصی من این هست که افکار و پردازش جسمی هست و اختیار مختص روح هست که از میان افکار و نتایجی که مغز بدست میاره انتخاب میکنه کدوم رو انجام بده

البته منم یه سوالی دارم در این مورد ! اگر که میگیم افکار مال روح هست چرا وقتی یکی میاد یه قرص میخوره میره فضا یعنی قرص رو روحش تاثیر میزاره !؟؟ یا اینکه اگه کسی دیوانه یا کم عقل و سفیه و ... هست از روهش هست یا از جسمش این بیماری های افسردگی که با دارو درمان میشن یعنی رو روح تاثیر میزاره !؟ نظر شخصی من این هست که افکار و پردازش جسمی هست و اختیار مختص روح هست که از میان افکار و نتایجی که مغز بدست میاره انتخاب میکنه کدوم رو انجام بده
سلام
روح تا وقتی که تعلق تدبیری به بدن دارد از آن متاثر می شود که این به انحاء مختلف ممکن است اتفاق بیفتد درمان جسمی بیماریهای روحی هم بر همین مبناست .
ما قائلیم سلامت تام جسم سلامت تام روح را باعث می شود . ولی این امر اغلب اتفاق نمی افتد . به عبارت دیگر تاثیر و تاثرات در تمام مراحل تکون فرزند و بخصوص آنچه از خصوصیات جسمی که از والدین می گیرند مانع بزرگی می تواند باشد . دین بر این تاثیرپذیری عمیق صحه می گذارد . دین مبنای خلقت انسان را ماده می داند . پس آنچه که از این ماده یعنی روح برمی خیزد هم کاملا متاثر از آن خواهد بود .
موفق باشید

حامد;222117 نوشت:
البته منم یه سوالی دارم در این مورد ! اگر که میگیم افکار مال روح هست چرا وقتی یکی میاد یه قرص میخوره میره فضا یعنی قرص رو روحش تاثیر میزاره !؟؟ یا اینکه اگه کسی دیوانه یا کم عقل و سفیه و ... هست از روهش هست یا از جسمش این بیماری های افسردگی که با دارو درمان میشن یعنی رو روح تاثیر میزاره !؟ نظر شخصی من این هست که افکار و پردازش جسمی هست و اختیار مختص روح هست که از میان افکار و نتایجی که مغز بدست میاره انتخاب میکنه کدوم رو انجام بده
سلام
روح تا وقتی که تعلق تدبیری به بدن دارد از آن متاثر می شود که این به انحاء مختلف ممکن است اتفاق بیفتد درمان جسمی بیماریهای روحی هم بر همین مبناست .
ما قائلیم سلامت تام جسم سلامت تام روح را باعث می شود . ولی این امر اغلب اتفاق نمی افتد . به عبارت دیگر تاثیر و تاثرات در تمام مراحل تکون فرزند و بخصوص آنچه از خصوصیات جسمی که از والدین می گیرند مانع بزرگی می تواند باشد . دین بر این تاثیرپذیری عمیق صحه می گذارد . دین مبنای خلقت انسان را ماده می داند . پس آنچه که از این ماده یعنی روح برمی خیزد هم کاملا متاثر از آن خواهد بود .
موفق باشید

پس چیز ها و کار های بد به خاطر جسم و ذهنمون هست و روحمون تقصیر نداره ؟
پس چرا مجازات یا پاداش میگیره

بنام خدا.
سلام.

حامد;222111 نوشت:
چرا بر اساس روش قیاسی شما باید موجود هوشمندی مثل انسان ربوت کم هوشتر بسازد اما انسان هوشمند را طبیعت بی هوش ؟ قاعدتا باید انسان را نیز موجودی هوشمندتر از خودش ساخته باشد نه ؟!

احسنت.این سوال واقعاً بجا بود:Kaf:.
منتظر جوابیم جناب راسل.

عــــلی;222223 نوشت:
بنام خدا.
سلام.

احسنت.این سوال واقعاً بجا بود:kaf:.
منتظر جوابیم جناب راسل.


عــــلی;222223 نوشت:

می خواستم جواب ها را کلی بگم ولی این یکی را مخصوصا برای شما می نویسم.
حیات چهار میلیارد سال پیش بوجود آمد یعنی چهار میلیارد سال طول کشید تا موجودی به نام انسان درست بشه.فرگشت یک فرایند کند و سلسله وار است ولی در طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شد و هرچه باهوش تر می شد از طبیعت فاصله می گرفت تا جایی که خود دست به انتخاب مصنوعی زد و حیوانات را اهلی کرد و کشاورزی را ابداع کرد در حالی که روبات ناءو ظرف فقط چند سال ساخته شد.
در فرایند طراحی پیش از ساختن یک چیز درکی از نتیجه نهایی کار وجود دارد ولی در فرگشت طراحی از پیش وجود ندارد و معلوم نیست چه می شود.به نظر شما چرا زانودرد و کمردرد در انسان ها شایع است چون روی دو پا راه می روند.میلیون ها سال بدن ما روی چهار پا تکامل یافته بود ولی در شرایط خاصی مجبور می شوند روی دو پا بایستند.در واقع بدن ما برای روی دوپا ایستادن به خوبی طراحی نشده.

helmon;222119 نوشت:
پس چیز ها و کار های بد به خاطر جسم و ذهنمون هست و روحمون تقصیر نداره ؟ پس چرا مجازات یا پاداش میگیره

سلام
تاثیر جسم در روح به معنای بی تقصیر نبودن روح نیست . روح و ملکات آن نیز متقابلا بر جسم موثر است .
موفق باشید

; نوشت:

روبات و انسان که در همه ی جهات مثل هم نیستند من فقط از تشابه آن دو در زمینه هوش استفاده کردم.شما می گید فعالیت های عصبی زمینه ادراک روح هستند مثلا چشم گیرنده تصویر و روح می بیند درحالی که اینطور نیست افرادی که به مدت زیادی نابینا بودند بعد از بدست آوردن بینایی مدتی قادر به تشخیص تصاویر نبودند چون لب آهیانه آن ها که مسءول پردازش تصاویر است تحلیل رفته است.در ضمن اینکه من دارای خودآگاهی هستم به این دلیل مغز تکامل یافته تری دارم درصورتی که موجوداتی مانند باکتری که خودآگاهی ندارد.
مناطقی در مغز هستند که حس ها و علایم حرکتی را ادغام می کند. و سبب وضعيت خودجايگاهي - من در كجاي فضا قرار دارم؟- و ديدگاه شخص اولي -من از كدام جايگاه جهان را درك مي‌كنم؟ می شود.
روبات qbo توانست در تست آینه که قبلا گفتم تصویر خود را در آینه ببیند و تشخیص دهد که تصویر خودش است.یعنی تا حدودی به خودآگاهی رسیده است.حالا باز بگید روح وجود دارد.
هوش توانایی ها و قابلیت های مختلفی را در بر می گیرد.از جمله تفکر انتزاعی،ادراک،خودآگاهی،ارتباط،یادگیری،برنامه ریزی،استدلال،حل مساله،هوش عاطفی.
هوش عاطفی یعنی توانای شناخت و کنترل عواطف و احساسات و هیجان ها.همان چیزی که در ناءو پیاده شد.

bertrand-russell;222404 نوشت:
می خواستم جواب ها را کلی بگم ولی این یکی را مخصوصا برای شما می نویسم. حیات چهار میلیارد سال پیش بوجود آمد یعنی چهار میلیارد سال طول کشید تا موجودی به نام انسان درست بشه.فرگشت یک فرایند کند و سلسله وار است ولی در طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شد و هرچه باهوش تر می شد از طبیعت فاصله می گرفت تا جایی که خود دست به انتخاب مصنوعی زد و حیوانات را اهلی کرد و کشاورزی را ابداع کرد در حالی که روبات ناءو ظرف فقط چند سال ساخته شد. در فرایند طراحی پیش از ساختن یک چیز درکی از نتیجه نهایی کار وجود دارد ولی در فرگشت طراحی از پیش وجود ندارد و معلوم نیست چه می شود.به نظر شما چرا زانودرد و کمردرد در انسان ها شایع است چون روی دو پا راه می روند.میلیون ها سال بدن ما روی چهار پا تکامل یافته بود ولی در شرایط خاصی مجبور می شوند روی دو پا بایستند.در واقع بدن ما برای روی دوپا ایستادن به خوبی طراحی نشده.

این اصلا منطقی نیست که طبیعت بی شعور و آگاهی یک موجود بسیار هوشمند بسازد اما همان موجود هوشمند در صنعت و ساخت چیزی را بسازد که چندین و چند مرتبه از خودش کم هوشتر باشد
و اما داستان فرگشت اگر درست هم باشد هیچ دلالتی بر :
1- غیر هوشمندانه بودن سیر تکاملی موجودات
2- نبود یک مدیر و مدبر برای جهان ماده
ندارد .
اینکه انسان جزئی نگر تمدن غربی نمی تواند سرش را از جزئیات درآورد و با عقلانیت ،حقیقتی را بپذیرد که در مورد هرچیز دیگری باور دارد عجیب نیست . چون اصلا قضیه این نیست . این حقیقت را نمی توان انکار کرد که برای وجود باعظمت و نظامند و باشکوه عالم پروردگاری است بلکه علو و سرکشی و دنیاپرستی و هوسبازی مانع از پذیرفتن حقیقتی است که پذیرشش مسوولیت زاست . به تعبیر قرآن :
بل یرید الانسان لیفجر امامه
بلکه انسان می خواهد جلوش باز باشد و هیچ مانعی در مقابل هوسبازیهایش نباشد.
چطور می توان پذیرفت ما دو پدیده را در این جهان ببینیم یکی انسان هوشمند و دیگری نائو کم هوش بعد بگوییم برای هوشمندتر خالق دانایی لازم نیست اما برای کم هوشتر صانع هوشمندی قائل شویم . این امر را با کدام عقلانیت می توان پذیرفت . بله تنها می توان عقل و فلسفه را انکار کرد تا بتوان چنین چیزی را قبول کرد .
و اما جناب برتراند که مدعی است پادرد و کمردرد انسانها ناشی از آنستکه ما برای روی دوپا ایستادن ساخته نشده ایم یک تخمین و تخیل است . برای این امر دهها عامل می تواند باشد که از جمله آنها زندگی صنعتی تخدیر کننده و یا عدم استفاده صحیح از بدنی باشد که مانند هر مصنوع دیگری یک روش کاربرد صحیح و درستی دارد الا اینکه انسان ناآگاه برای بهره وری از بدن خود هیچ قانون و قاعده ای قائل نیست و اینگونه است که به هزاران درد و مرض گرفتار می شود .
در پایان خوب است بگوییم جناب برتراند بجای پاسخ به اشکال ما یک داستان از فرگشت تعریف کردند و آن را مانند وحی پذیرفتنی شمردند .
و اما وحی از کسانی صادر می شد که نه نادان بودند و و نه ناتوان اما فرگشت انگاران نه توانا هستند و نه آنقدر دانا که بتوان بر دانایی شان تکیه کرد . از هر میلیون سوال شاید چند ده تایی را بلد باشند آنوقت مدعی اند دریافته اند که این نظام حیرت انگیز و اعجاب آور را که همین موجود مغرور از درک بسیاری ابعادش ناتوان و تا رسیدن به بسیاری از اسرارش تا ابدیت راه دارد خالقی دانا ندارد .
خوب چرا نمی گویید دانشمندان سازنده نائو خواب و خیالند ؟ چه دلیلی دارد بپذیریم نائو را دانشمندان ساخته اند . شاید بطور اتفاقی از آسمان افتاده . شاید شاید شاید . یعنی هیچ قانون و قاعده عقلی نیست که ثابت کند نائو شبیه سازی شده که دارای فناوری بالایی است ساخته یک موجود هوشمند است ؟
آیا نگریستن به عجایب آفرینش و هماهنگی و ارتباط حیرت انگیز آنها برای قبول آنچه که در مورد نائو ناچیز می پذیریم کافی نیست ؟
آیا انسان فکر می کند به یک دهم یا یک صدم یا یک میلیاردم قدرت و علمی که در آفرینش موجودات این دنیای بیکران است رسیده است ؟ هیهات هیهات . انسان عصر های تک بی باور دردی جز جهل ندارد .
آیا انتظار دارند خدای خالق هستی سری داشته باشد که آنرا در جهان مخلوق خود فروبرد و به زبانی دیدنی به آنها بگوید : آهای من هستم من خدای شمایم .
[سوره البقرة (2): آيات 118 تا 119]
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118) إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ (119)
ترجمه:
118- افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد؟ و آيه و نشانه‏اى بر خود ما نازل نمى‏كند؟ پيشينيان آنها نيز همين گونه سخن مى‏گفتند دلها و افكارشان مشابه است، ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانه ‏ها را براى اهل يقين (و حقيقت جويان) روشن ساخته ‏ايم.
119- ما تو را به حق براى بشارت و تهديد (مردم جهان) فرستاديم و تو مسئول گمراهى دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى.

آیا در وجود نائو زبانی است که اقرار به آفرینندگانش کند ؟ آیا نائو خود قادر به درک این حقیقت است تا به کسی از وجود سازندگانش خبر دهد هرچند نباشند و مرده باشند ؟خیر
اما برای پی بردن به وجود سازندگانی دانا و توانا برای نائو نیازی به زبان و تصریح او نداریم . بلکه نظم و هماهنگی و ارتباط دقیق وووو موجود در نائو برای پی بردن به آن سازندگان اندیشمند کافی است .
جهان هستی با این نظام حیرت انگیزش که توغل در آن موجب دهشت انسان می شود خودبخود برای دلالت برآفریننده دانا و توانایش کافی است . انتظار نداریم با این حواس ناچیز خود حقیقتی را درک کنیم که برتر و والاتر از این عالم بیکران است . عالمی که حواس ما به ادراک یک بینهایتم آن هم نمی رسد .
بخند به آن اندیشه علیل و آن دانایی قلیل که به جهل شبیه تر است تا دانایی .

موفق در اندیشه

بنام خدا.
سلام.

bertrand-russell;222404 نوشت:
می خواستم جواب ها را کلی بگم ولی این یکی را مخصوصا برای شما می نویسم. حیات چهار میلیارد سال پیش بوجود آمد یعنی چهار میلیارد سال طول کشید تا موجودی به نام انسان درست بشه.فرگشت یک فرایند کند و سلسله وار است ولی در طی دویست هزار سال گذشته وزن مغز انسان سه برابر شد و هرچه باهوش تر می شد از طبیعت فاصله می گرفت تا جایی که خود دست به انتخاب مصنوعی زد و حیوانات را اهلی کرد و کشاورزی را ابداع کرد در حالی که روبات ناءو ظرف فقط چند سال ساخته شد. در فرایند طراحی پیش از ساختن یک چیز درکی از نتیجه نهایی کار وجود دارد ولی در فرگشت طراحی از پیش وجود ندارد و معلوم نیست چه می شود.به نظر شما چرا زانودرد و کمردرد در انسان ها شایع است چون روی دو پا راه می روند.میلیون ها سال بدن ما روی چهار پا تکامل یافته بود ولی در شرایط خاصی مجبور می شوند روی دو پا بایستند.در واقع بدن ما برای روی دوپا ایستادن به خوبی طراحی نشده.

حتماً به نظر شما هم انسان از سیر تکاملی میمون تشکل شده درسته؟
خوب این موجود زنده چطور زنده شده؟اصلاً اگه بخواییم از تک سلولس شروع میکنم برات.
همه اینها باید اول سنگ میبودن دیگه مگه نه؟
چطور پس از اینهمه میلیارد سال باز هم سنگ ها جان نمیگیرن و تبدیل به تک سلولی نمیشن و بعد تکامل پیدا کنن بشن انسان؟
چرا ما دیگر انسان های اولیه نداریم؟اگر نظریه شما صحیح هست.چرا دوباره حیوانات به هم تبدیل نمیشن و انسان تکامل پیدا کنه؟
خدایی یکم از حرفایی که میزنی فکر کنی نیازی به این نیست که ما خودمونو به خاطرت خسته کنیما.فقط یکم بشینی و فکر کنی...که بعید میدونم فرد متفکری باشی.
درضمن برای فرار از جواب سوال بهتره حرفای منو نقل قول نکنی که بعداً نتونی پاسخشو بدی و منتظر بمونی که یه بند خدایی بیاد و جواب حرفاشو بدی.
جواب جناب حامد رو که نمیدی.جناب هشام که میاد حرف میزنه توی دو خط به خودت خیلی فشار بیاری بگی استدلالاتت منطقی نیست در صورتی که همه ما قبول میکنیم بجز شما.
مشکلت چیه برادر؟کجات درد میکنه؟
قبول کن دیگه...140 تا پست رفته شما یکیشو هم قبول نمیکنی....عجب...
الان من بگم حرف شما درسته شما حرف خودتم بخاطر رد کردن حرف من انکار میکنی:khaneh:.

; نوشت:

هرآنچه که می گید بیشتر با فرگشت سازگار است تا آفرینش هوشمند اگر موجود هوشمند جهان را ساخته بود می تونست بدون ایجاد بیماری و سختی جمعیت را کنترل کنه
اجداد ما که هومو ساپینس ها تشریف دارند سیاه بودند چون در آفریقا بسر می بردند و در آنجا پوست سیاه بدن را در مقابل تابش خورشید محافظت می کرد ولی همینکه وارد آسیا و اروپا شدند ورق برگشت.پوست انسان های سیاه در مقابل آفتاب ملایم آن جا توانایی ویتامین سازی را به خوبی نداشت پس انتخاب طبیعی رخ داد و انسان های که سفید تر بودند شانس بقا بیشتری داشتند.
در مورد سیستم ایمنی انسان باید بگم نسبت به بقیه جانداران مثل میمون ها ضعیف تر است و اگر بیماری در زمان های قدیم می افتاد چون میمون ها سیستم ایمنی قوی تری داشتند شانس زنده ماندن بیشتری داشتند.ولی ما انسان ها به کمک هوش توانستیم بر این ضعف غلبه کنیم.
در ضمن یه گله ای هم از شما بکنم شما به خیال خامتون میرید حوزه علمیه فرگشت رو رد می کنید اصل عدم قطعیت را رد می کنید.و فکر می کنید خیلی باهوشید و غربی ها که همه ی علوم را از اونا دارید

bertrand-russell;222443 نوشت:
هرآنچه که می گید بیشتر با فرگشت سازگار است تا آفرینش هوشمند اگر موجود هوشمند جهان را ساخته بود می تونست بدون ایجاد بیماری و سختی جمعیت را کنترل کنه

کی گفته بیماری و سختی چیز بدی است یا اینکه تنها کارکردش کنترل جمعیت است . دیگر اینکه مگر خدای دانای حکیم و در علم تدبیرش مانده بوده که با شما مشورت کند ؟ کدامیک از سازندگان بشری در ساخت مصنوعات خود با شما مشورت کردند ؟ که خدای خالق دانای علی الاطلاق با شما یا امثال شما مشورت کند و نظرتان را بپرسد .
و اما در مورد علم و دانایی غربیها خوب است کمی مطالعه بفرمایید تا باخبر شوید چه کسی در اصل سر سفره دیگری است . روزی که غربیها مثل حیوانهای موذی در جنگلهای تاریک توی هم می لولیدند دانشمندان مسلمان به تحقیقات در زمینه های مختلف علوم انسانی و تجربی مشغول بودند . هرچند تاریخ علم و دانش را آنها چپه کردند و بجای ابن هیثم و رازی و ابن سینا دانشمندان خود را سردمداران علم و دانش معرفی کردند .
خوب خودباختگان هم می پذیرند .
موفق در اندیشه

حامد;222446 نوشت:
کی گفته بیماری و سختی چیز بدی است یا اینکه تنها کارکردش کنترل جمعیت است . دیگر اینکه مگر خدای دانای حکیم و در علم تدبیرش مانده بوده که با شما مشورت کند ؟ کدامیک از سازندگان بشری در ساخت مصنوعات خود با شما مشورت کردند ؟ که خدای خالق دانای علی الاطلاق با شما یا امثال شما مشورت کند و نظرتان را بپرسد .
و اما در مورد علم و دانایی غربیها خوب است کمی مطالعه بفرمایید تا باخبر شوید چه کسی در اصل سر سفره دیگری است . روزی که غربیها مثل حیوانهای موذی در جنگلهای تاریک توی هم می لولیدند دانشمندان مسلمان به تحقیقات در زمینه های مختلف علوم انسانی و تجربی مشغول بودند . هرچند تاریخ علم و دانش را آنها چپه کردند و بجای ابن هیثم و رازی و ابن سینا دانشمندان خود را سردمداران علم و دانش معرفی کردند .
خوب خودباختگان هم می پذیرند .
موفق در اندیشه

حامد;222446 نوشت:

اولا که وجود خدای خالق دانا قادر اثبات نشده و من هم نخواستم که با من مشورتی بشه.
خیلی از مشکلاتی که انسان دارد در نتیجه فرگشت است مانند ختنه،دندان عقل،زانو درد و کمر درد،سیستم ایمنی ضعیف
مثل اینکه شما قرون وسطی در اروپا را با دوره پارینه سنگی اشتباه گرفته اید.
شما اگر عصر طلایی کوتاه مدت اسلام که در دوره عباسیان با ترجمه آثار یونانی و ایرانی و هندی به عربی آغاز شد را با دوره های عصر طلایی یونان و رنسانس مقایسه کنید می فهمید که آنقدر آش دهن سوزی هم نبودیم و بهتر است از توهم گذشته خارج شید.

بنام خدا.
سلام.

bertrand-russell;222449 نوشت:
خیلی از مشکلاتی که انسان دارد در نتیجه فرگشت است مانند ختنه،دندان عقل،زانو درد و کمر درد،سیستم ایمنی ضعیف مثل اینکه شما قرون وسطی در اروپا را با دوره پارینه سنگی اشتباه گرفته اید. شما اگر عصر طلایی کوتاه مدت اسلام که در دوره عباسیان با ترجمه آثار یونانی و ایرانی و هندی به عربی آغاز شد را با دوره های عصر طلایی یونان و رنسانس مقایسه کنید می فهمید که آنقدر آش دهن سوزی هم نبودیم و بهتر است از توهم گذشته خارج شید.

جناب راسل جواب پست بنده را در صفحه قبل نداده اید.
اگه قرار بود که خدا توی این دنیا همه خوشی ها رو بهت بده و تورو توی سختی نذاره که اولاً اسمت انسان نمیشد دوماً تورو به زمین نمی فرستاد سوماً تورو اشرف مخلوقاتش قرار نمیداد.چهارماً بهت قدرت اختیار نمیداد.

bertrand-russell;222449 نوشت:
اولا که وجود خدای خالق دانا قادر اثبات نشده و من هم نخواستم که با من مشورتی بشه.

سلام بر شما.

تزاحم و برخورد لازمه عالم مادی است چون ذاتی چنین عالمی است،واین نقص از قابل و خود عالم است نه از فاعل و خداوند..

در ثانی شما خالق قادر را قبول ندارید،پس بفرمایید اگر مخلوق بودید،انوقت چگونه بودید؟

------------------

bertrand-russell;220898 نوشت:
همینکه روبات های خودآگاه و دارای ادراک ساخته شده اثباتی است بر مادی بودن ادراک من نمی دونم حقیقتی به این بدیهی را چرا نمی خواهید بپذیرید. شما می گید که عوامل مادی سبب می شود که روح به درک و خودآگاهی برسد و این فقط یک ادعاست چون منم می تونم بگم گوراگورا به چنین درکی می رسد. وجود روبات هایی با قدرت استدلال ادراک و یادگیری این را اثبات می کند که حقیقیت ادراک مساوی است با سلول های عصبی.

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب برتراند راسل، آیا استدلال شما، شبیه این نیست که بگویید، دوربین می بیند؛ زیرا تصاویر خارجی در آن منطبع می شود؟

شما چه دلیلی برای اینکه فلان روبات خودآگاه و دارای احساس است آوردید؟

سازندگان چنین روبات هایی به چه دلایلی می گویند، این روبات ها خود آگاه و دارای احساسند؟

bertrand-russell;222449 نوشت:
اولا که وجود خدای خالق دانا قادر اثبات نشده و من هم نخواستم که با من مشورتی بشه. خیلی از مشکلاتی که انسان دارد در نتیجه فرگشت است مانند ختنه،دندان عقل،زانو درد و کمر درد،سیستم ایمنی ضعیف مثل اینکه شما قرون وسطی در اروپا را با دوره پارینه سنگی اشتباه گرفته اید. شما اگر عصر طلایی کوتاه مدت اسلام که در دوره عباسیان با ترجمه آثار یونانی و ایرانی و هندی به عربی آغاز شد را با دوره های عصر طلایی یونان و رنسانس مقایسه کنید می فهمید که آنقدر آش دهن سوزی هم نبودیم و بهتر است از توهم گذشته خارج شید.

ظاهرا عکس توهم شما اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان خدای متعال را قبول دارند و پرستش می کنند . پس پذیرش و پرستش خدای خالق واقعیتی است که شما نادیده اش گرفتید .
و اما این چیزهایی که به زعم شما نقص در آفرینش انسان است هیچ مضر به اهداف آفرینش او نیست . انسانها با همین مشکلات کم اهمیت هم وظیفه بندگی را به خوبی انجام می دهند . اساسا خدای متعال دوست داشته و دارد بندگی انسانها خالی از مشکل نباشد تا هم نشانه صدق آنها باشد هم بر پاداششان بیفزاید : لقد خلقنا الانسان فی کبد ، افضل الاعمال اهمزها ما انسان را در سختی آفریدیم . برترین اعمال سخت ترین آنهاست .
و اما دوره پرفروغ تمدن اسلامی بالاتر از اینهاست . این در حالی است که تمدن اسلامی از نظر ما شیعیان در مسیر صحیح خود تحقق نیافته است . باش تا صبح دولت اسلامی مهدوی بدمد . بهتر است تاریخ فرهنگ و تدن اسلامی را بیشتر مطالعه کنید تا روشن شود .
توصیه می کنم مرعوب غرب نشوید که طبل تو خالی است
موضوع قفل شده است