رعایت انصاف، حتی درباره ی دشمنان
تبهای اولیه
[h=1][/h]
[/HR] آیا کسی میتواند احتمال دهد که در کتب آسمانی هیچ نامی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و نشانی از وی نبوده ولی پیغمبر اسلام با این صراحت در مقابل چشم آنها بگوید تمام صفات من در کتب شما موجود است؟ آیا اگر چنین بود همه دانشمندان اهل کتاب به مبارزه شدید و صریح بر ضد او بر نمیخاستند؟ و به او نمیگفتند این تو و این کتاب های ما، در کجای آن نام و صفات تو ثبت است؟ و آیا ممکن بود حتی یک نفر از علمای آنان در برابر پیامبر اسلام تسلیم شود؟! پس این گونه آیات خود دلیل بر صدق و حقانیت خودش میباشد.
[/HR]

الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (بقره ـ 146)
(یهود، نصاری و) کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او (پیامبر اسلام) را همچون پسران خود میشناسند، و همانا گروهی از آنان با آنکه حقّ را میدانند، کتمان میکنند.
در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب، به خاطر بشارت تورات و انجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام، در انتظار او بودند و ویژگیهای پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند. ولی با این همه، گروهی از آنان حقیقت را کتمان میکردند.
قرآن در جای دیگر میفرماید: آنها نه تنها از پیامبر، بلکه از جامعهای که او تشکیل میدهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» (فتح، 29)
محمّد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود میبینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند. نشانه ی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنها در تورات و انجیل است.
قرآن برای شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر، آن را به شناخت پدر از پسر تشبیه میکند که روشنترین شناختهاست. زیرا:
از ابتدای تولّد و حتّی قبل از آن شکل میگیرد.
شناختِ چیزی است که انتظار بهمراه دارد.
شناختی است که در آن شکّ راه ندارد.
کتمان علم، بزرگترین گناه است. قرآن دربارهء کتمان کنندگان میفرماید:
«یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره، 159) خداوند و تمام فرشتگان و انس و جنّ و هر با شعوری، برای همیشه آنان را لعنت و نفرین میکنند.
آری، کتمان حقّ، همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدری به خاطر لذّتهای دنیوی، کودک خود را منکر شود!
آیه مورد بحث میگوید:" علمای اهل کتاب پیامبر اسلام را به خوبی همچون فرزندان خود میشناسند و نام و نشان و مشخصات او را در کتب مذهبی خود خواندهاند. " ولی گروهی از آنان سعی دارند آگاهانه حق را کتمان کنند" هر چند گروهی از آنها با مشاهده این نشانههای روشن اسلام را پذیرا گشتند، چنان که از عبد اللَّه بن سلام که از علمای یهود بود و سپس اسلام را پذیرفت نقل شده که میگفت:" من پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را بهتر از فرزندم میشناسم"! (انا اعلم به منی یا بنی) (" المنار" جلد 2 و تفسیر کبیر فخر رازی ذیل آیه مورد بحث)
یک نکته قابل توجه: این آیه پرده از حقیقت جالبی بر میدارد و آن اینکه بیان صفات جسمی و روحی و ویژگی های پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در کتب پیشین به قدری زنده و روشن بوده است که ترسیم کاملی از او در اذهان کسانی که با آن کتب، سر و کار داشتهاند مینمود.
آیا کسی میتواند احتمال دهد که در آن کتب هیچ نامی از پیامبر اسلام و نشانی از وی نبوده ولی پیغمبر اسلام با این صراحت در مقابل چشم آنها بگوید تمام صفات من در کتب شما موجود است؟ آیا اگر چنین بود همه دانشمندان اهل کتاب به مبارزه شدید و صریح بر ضد او بر نمیخاستند؟ و به او نمیگفتند این تو و این کتاب های ما، در کجای آن نام و صفات تو ثبت است؟ و آیا ممکن بود حتی یک نفر از علمای آنان در برابر پیامبر اسلام تسلیم شود؟! پس این گونه آیات خود دلیل بر صدق و حقانیت خودش میباشد.
[h=2]پیامهای آیه:[/h] 1 ـ اگر روحیّه ی حقیقت طلبی نباشد، علم به تنهایی کافی نیست. یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا، باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ» «لَیَكْتُمُونَ»
2 ـ حتّی درباره ی دشمنان، انصاف را مراعات کنیم. قرآن، کتمان را به همه ی اهل کتاب نسبت نمیدهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَكْتُمُونَ»
و در آیه بعد: الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (بقره ـ 147)
حقّ، (آن چیزی است که) از سوی پروردگار توست، پس هرگز از تردید کنندگان مباش.
این آیه به عنوان تاکید بحثهای گذشته پیرامون تغییر قبله، یا احکام اسلام بطور کلی میفرماید:" این فرمان حقی است که از سوی پروردگار تو است و هرگز از تردید کنندگان نباش" و با این جمله پیامبر را دلداری میدهد و تاکید میکند در برابر سمپاشیهای دشمنان ذرهای تردید، چه در مسأله تغییر قبله و چه در غیر آن به خود راه ندهد هر چند دشمنان تمام نیروهای خود را در این راه بسیج کنند.
مخاطب در این سخن گرچه شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ولی در واقع هدف همه مردم میباشند و گرنه مسلم است پیامبری که از طریق شهود با وحی سر و کار دارد هیچگاه شک و تردیدی به خود راه نمیدهد، چرا که وحی برای او جنبه حس و عین الیقین دارد.
[h=2]پیامهای این آیه:[/h] 1 ـ حقّ همان است که از منبع علم بینهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
2 ـ دستورها و فرامین الهی که از طریق وحی و یا روایات ثابت شود، جای مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
3 ـ رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد، به خصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را میشکند. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»