جمع بندی راه جلوگیری از اوهام زیاد

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه جلوگیری از اوهام زیاد

بسم الله الرحمن الرحيم
متاسفانه درگیر یک مشکل فکری وروانی خاص شدم . قوه وهم وتصور من بشدت فعال هست. بطوری که شبها حتما باید با یک تصویرسازی یا امورات وهمی به خواب برم وچنان لذتی برایم داره که گویا درعالم واقع دارم زندگی میکنم.داستان بسیار میسازم شخصیتهای مجازی گاهی خودم بازیگر اون شخصیتها میشم.علاقه زیادی به نویسندگی داشتم و مدتها میشد که بخاطر یک موضوع خاص مثلا فلان همایش یا جلسه یکساعت واندی دور اتاق یا حیاطمون راه میرفتم وباخودم حرف میزدم و خودم را در اون موقعیت می دیدم .
مشکل من اموراتی ست که در ذهنم و قوه وهمم پیرامون اون تصویرسازی میکنه هست. یکی اینکه بنظر توجه به شناخته شدن یا مشهور شدن ومهم بودن در ذهن من وجود داره بطوری که تصور اینکه یک شهردار ؛نماینده مجلس٬وزیر کشور٬بازیگر ٬بازیکن٬استاد دانشگاه ومعلم و... بشدت وجود داره وخودم رو درجایگاه اونها قرار میدم و گویا یک زندگی وفعالیت مجازی رو آغاز میکنم.
نکته مهمتر وهمی است که درمورد زندگی مشترکم دارم؛ هست من همسرم را بشدت دوست دارم بهتره بگم عاشقش هستم اما متاسفانه این توهم وخیال مکررا در ذهنم تداعی میشه که :(همسرم ازدنیا رفته ومن الان تنها هستم جایگاه خاصی دارم خواستگارها وافرادی که درگذشته درزندگیم بودند یا رابطه عاطفی باهاشون داشتم درگذشته الان نگاه خاصی به من دارند. و من هم به اونها میل دارم . ممکنه موقعیتی داشته باشند و به سراغ من بیاییند.در تصوراتم میل به جذب شدن٬معشوق بودن٬ توجه داشتن به شخصیت وظاهرم و... بسیار وجود داره.بسیاری از اوقات تصور میکنم که مجرد هستم وخواستگارهای زیادی دارم . با اینکه همسرم تمام معیارهای منو دارند وحتی بالاتر از معیارهای من و من واقعا از ازدواجم راضیم به معنای واقعی .هیچ کمبودی هم ندارم . اما این خیال بشدت منو عذاب میده که همسرم ازدنیا رفته و افراد دیگر بخوان جایگزین اون بشن چرا که من بسیار همسرم رو دوست دارم وعاشقش هستم اونهم همینطور اما این توهم ول کن من نیست .خیلی خسته ام کرده ٬احساس عبث وپوچی بهم میده .طوری شده که شبها بدون این اوهام خوابم نمیبره . این برای من که زندگی هدفمندی دارم و دوست دارم راه معنویت بپیمایم خیلی آزاردهنده است. یا موقع ای که مسافت طولانی درحال سفرهستم در ماشین یا درجایی که فعالیتی نداشته باشم یا حتی موقع غذاپختن و ظرف شستن. از تماشای تلویزیون اذیت میشم مداوم تصاویردیدنی هادر ذهنم تداعی میشن. ما سابقه آلزایمر وکسی که مرتبا با خودش حرف میزد رو داریم درخانواده مون. این اوهام و... رو باتوجه به اطلاعاتی که از بعضی اعضای خانواده ام هم گرفتم گویا اونها هم دچارش هستن ولی متاسفانه احساس میکنم مال من وخیم باشه. آرزوم هست که ذهنم سراغ این چیزها نره. با آرامش وفکر مثبت بخوابم و زندگی کنم. گاهی احساس میکنم به همسرم دارم خیانت میکنم با این تصورات واوهام.خیلی اذیت شدم .ازخداوند میخوام کمکم کنه واز شما ممنون میشم که راه حلی برای من معرفی کنید‌ البته مدتی هست که خیلی بهتر شدم بعد از سفر کربلا تقریبا حالم خوب شد ولی احساس میکنم دوباره داره برمیگرده . از طرفی فکر میکنم شاید یکی از دلایل این اوهام گذشته من باشه . چون من در گذشته درگیر مسایل عاطفی بسیار شدم .خواستگارهای زیادی داشتم و چندبار دلبستگی برام پیش اومد اما بهم خوردازطرفی اطلاع دارم یکی از این افراد هنوز که هنوز است دلبسته من است.البته تفکراصلا در مورد ایشون نیست یا بهتر بگم خیلی خیلی کم استو اصلا گاهی شخصیت شناخته شده ای نیست. . در ضمن من شخصیت برون گرا واجتماعی داشتم وبسیار پرهیجان وعاطفی اهل شعر وموسیقی و... بودم بعد ازدواجم آروم شدم .یعنی دیگه ذوق خاصی ندارم .حتی این مسائل اجازه نمیده درست به امورات معنوی بپردازم. میخوام بدونم مشکل از کجاست ؟ من که هیچ کمبودی در زندگیم ندارم . ازلحاظ عاطفی بسیار تامین هستم و عاشق همسرم هستم . من از این قضیه بسیار رنج میبرم لطفا راهنماییم بفرمایید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

zahra.r;511171 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
متاسفانه درگیر یک مشکل فکری وروانی خاص شدم . قوه وهم وتصور من بشدت فعال هست. بطوری که شبها حتما باید با یک تصویرسازی یا امورات وهمی به خواب برم وچنان لذتی برایم داره که گویا درعالم واقع دارم زندگی میکنم.داستان بسیار میسازم شخصیتهای مجازی گاهی خودم بازیگر اون شخصیتها میشم.علاقه زیادی به نویسندگی داشتم و مدتها میشد که بخاطر یک موضوع خاص مثلا فلان همایش یا جلسه یکساعت واندی دور اتاق یا حیاطمون راه میرفتم وباخودم حرف میزدم و خودم را در اون موقعیت می دیدم .
مشکل من اموراتی ست که در ذهنم و قوه وهمم پیرامون اون تصویرسازی میکنه هست. یکی اینکه بنظر توجه به شناخته شدن یا مشهور شدن ومهم بودن در ذهن من وجود داره بطوری که تصور اینکه یک شهردار ؛نماینده مجلس٬وزیر کشور٬بازیگر ٬بازیکن٬استاد دانشگاه ومعلم و... بشدت وجود داره وخودم رو درجایگاه اونها قرار میدم و گویا یک زندگی وفعالیت مجازی رو آغاز میکنم.
نکته مهمتر وهمی است که درمورد زندگی مشترکم دارم؛ هست من همسرم را بشدت دوست دارم بهتره بگم عاشقش هستم اما متاسفانه این توهم وخیال مکررا در ذهنم تداعی میشه که :(همسرم ازدنیا رفته ومن الان تنها هستم جایگاه خاصی دارم خواستگارها وافرادی که درگذشته درزندگیم بودند یا رابطه عاطفی باهاشون داشتم درگذشته الان نگاه خاصی به من دارند. و من هم به اونها میل دارم . ممکنه موقعیتی داشته باشند و به سراغ من بیاییند.در تصوراتم میل به جذب شدن٬معشوق بودن٬ توجه داشتن به شخصیت وظاهرم و... بسیار وجود داره.بسیاری از اوقات تصور میکنم که مجرد هستم وخواستگارهای زیادی دارم . با اینکه همسرم تمام معیارهای منو دارند وحتی بالاتر از معیارهای من و من واقعا از ازدواجم راضیم به معنای واقعی .هیچ کمبودی هم ندارم . اما این خیال بشدت منو عذاب میده که همسرم ازدنیا رفته و افراد دیگر بخوان جایگزین اون بشن چرا که من بسیار همسرم رو دوست دارم وعاشقش هستم اونهم همینطور اما این توهم ول کن من نیست .خیلی خسته ام کرده ٬احساس عبث وپوچی بهم میده .طوری شده که شبها بدون این اوهام خوابم نمیبره . این برای من که زندگی هدفمندی دارم و دوست دارم راه معنویت بپیمایم خیلی آزاردهنده است. یا موقع ای که مسافت طولانی درحال سفرهستم در ماشین یا درجایی که فعالیتی نداشته باشم یا حتی موقع غذاپختن و ظرف شستن. از تماشای تلویزیون اذیت میشم مداوم تصاویردیدنی هادر ذهنم تداعی میشن. ما سابقه آلزایمر وکسی که مرتبا با خودش حرف میزد رو داریم درخانواده مون. این اوهام و... رو باتوجه به اطلاعاتی که از بعضی اعضای خانواده ام هم گرفتم گویا اونها هم دچارش هستن ولی متاسفانه احساس میکنم مال من وخیم باشه. آرزوم هست که ذهنم سراغ این چیزها نره. با آرامش وفکر مثبت بخوابم و زندگی کنم. گاهی احساس میکنم به همسرم دارم خیانت میکنم با این تصورات واوهام.خیلی اذیت شدم .ازخداوند میخوام کمکم کنه واز شما ممنون میشم که راه حلی برای من معرفی کنید‌ البته مدتی هست که خیلی بهتر شدم بعد از سفر کربلا تقریبا حالم خوب شد ولی احساس میکنم دوباره داره برمیگرده . از طرفی فکر میکنم شاید یکی از دلایل این اوهام گذشته من باشه . چون من در گذشته درگیر مسایل عاطفی بسیار شدم .خواستگارهای زیادی داشتم و چندبار دلبستگی برام پیش اومد اما بهم خوردازطرفی اطلاع دارم یکی از این افراد هنوز که هنوز است دلبسته من است.البته تفکراصلا در مورد ایشون نیست یا بهتر بگم خیلی خیلی کم استو اصلا گاهی شخصیت شناخته شده ای نیست. . در ضمن من شخصیت برون گرا واجتماعی داشتم وبسیار پرهیجان وعاطفی اهل شعر وموسیقی و... بودم بعد ازدواجم آروم شدم .یعنی دیگه ذوق خاصی ندارم .حتی این مسائل اجازه نمیده درست به امورات معنوی بپردازم. میخوام بدونم مشکل از کجاست ؟ من که هیچ کمبودی در زندگیم ندارم . ازلحاظ عاطفی بسیار تامین هستم و عاشق همسرم هستم . من از این قضیه بسیار رنج میبرم لطفا راهنماییم بفرمایید

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی
با توجه به توضیحات جنابعالی اینگونه به نظر می رسد که احساس ناکامی و نیز احساس نا امنی موجب ابتلاء شما به وسواس فکری شده است. بنابراین شایسته است از نزدیک با یک روان شناس مشورت نمایید و یا به صورت تلفنی 09640 با کارشناسان مرکز گفتگو کنید.
اما به صورت کلی لازم است منابع استرس و اضطراب خود را شناسایی و در برطرف نمودن آنها اقدام نمایید، ضمن اینکه ضرورت دارد فنون غلبه بر اضطراب و استرس را فرا بگیرید و تا کاهش سطح اضطراب خود بر آنها ممارست داشته باشید.
در عین حال نه از این افکار فرار کنید و نه به آنها دامن بزنید بلکه خونسردی خود را حفظ کنید و نسبت به آنها بی اعتنا باشید.
در پناه خدای متعال موفق باشید

با سلام
نه فرار کنید و نه دامن بزنید به این افکار.
فکر مکینم شما مشغولیت برای خودتان پیدا کنید خیلی بهتر باشه نه اینکه تلویزیون نگاه کنید یا ظرف بشورید هر چند که اینها از کارهای است که به قصد قربت باشد فضیلت فراوانی دارد اما شما باید به کاری مشغول بشید در همان خانه که ذهنتان در گیر آن باشد این گونه خواطر از ناحیه ی شیطان هم میشود که برای ناراحتی مومنین انجام میدهد اما وظیفه ماست که بگوییم اینها وهمی بیش نیست .
گاهی با خود بنشینید فکر کنید و بگویید این چیست که به ذهنم میاد حقیقته یا دروغ اگر دورغه پس چرا به دنبالش برم اگر حقیقته که اتفاق افتاده.
اگر توانش رو دارید و روزه قضاء به گردن شما هست یا روزه قضاء ندارید روزه مستحبی با اجازه شوهرتان بگیرید البته نه هر روز اول ماه یک روز وسط ماه هم و آخر ماه.
لا حول و لا قوة الا بالله هیچ نیرویی و قوتی نیست مگر به اذن خدای قهار

zahra.r;511171 نوشت:
. من از این قضیه بسیار رنج میبرم لطفا راهنماییم بفرمایید

سلام

شاید بعد از عمل به توصیه استاد امیدوار، بتوانید با تهیه خوراک فکری برای افکار خود، آنها را در جهت مثبت تنظیم کنید.

بنابراین پیشنهاد می کنم

1- در این ماههای مبارک رجب و شعبان و رمضان از نماز و روزه ( واستعینوا بالصبر و الصلوة) و دعاهای این ایام بهره‌برداری کنید.

2- خواندن و تامل در قرآن را برنامه روزانه خود قرار دهید و به نیت سلامتی امام زمان روحی فدا و خودتان بخوانید.

در پست زیر توصیه‌ی بزرگان برای ارتباط با قرآن آمده است:

http://www.askdin.com/thread39223.html

3- همچنین خواندن کتاب های زیر که در زمینه‌ی اصلاح سبک زندگی هستند را شروع کنید:

http://www.askdin.com/thread5382-24.html#post512949

4- گفتن اذکار "لا اله الا الله" و "لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم" هم برای دفع و رفع افکار مزاحم معجزه می‌کند.

موفق باشید

سلام .
بنظر اتفاقات گذشته و روابط قبل از ازدواج هم میتونه در شکل گیری این تفکرات سهیم باشند .
باید خواطر گذشته را از ذهنتان پاک کنید

سلام ممنون از نظر همگی
اتفاقا شاید مهمترین مشکل همین گذشته من باشند .
و افرادی که در گذشته بودند .
چرا من باید تصور کنم همسرم فوت شده و افراد دیگه جایگزین ایشون بشن ؟ با اینکه هرچی میگردم یک نقطه منفی یا نارضایتی از ایشون پیدا کنم ،پیدا نمیشه. وکلا الحمدلله زندگیم خیلی خیلی خوبه و بسیار راضیم.
گویا حذف خاطرات نیاز به برهه زمانی زیادی دارد .و باید زمان بگذرد تا پاک شوند .
خیلی دوست دارم ذهنم از افراد واشخاص پاک بشن واصلا به اونها حتی یک لحظه فکرم مشغول نشه .

البته کارهایی انجام دادم . مثلا الان مشغول حفظ قرآنم . یا درس ودانشگاهم رو دارم میخونم.

برام دعا کنید لطفا ممنون

سلام

به نظر من تمام افکارتون رو روی کاغذ بیارید
من خودم وقتی ذهنم خیلی درگیر باشه و به همه چی فک کنم می نویسم
تاثیر عجیبی داره
دیگه خالی میشی و هیچی نیست

خاطرات گذشته خود را یادداشت کنید و دفترچه خاطرات داشته باشید.

ضمنا تا میتوانید خود را خسته کنید که وقتی سر روی بالشت میگذارید خوابتان ببرد.

حتما به دکتر روانشناس هم مراجعه کنید .

موضوع قفل شده است