جمع بندی رابطه دعا با حکمت الهی؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه دعا با حکمت الهی؟

سلام دوستان:Gol:

با توجه به اینکه ماه رجب المرجب، شعبان المعظم و رمضان المبارک، ماه دعا و توبه و انابه گفته شده و این فصل از زندگی یعنی (دعا کردن) که گوهری است بین زمین و آسمان، مورد نیاز همگان است، نه صرفاً در این 3 ماه، بلکه در تمام سال و لحظه لحظه زندگی مان، از اینرو لازم دانستم با طرح این موضوع و بررسی مصادیق این بحث، با کمک و مشارکت شما عزیزان، مطالبی را جهت ارتقاء و تحکیم سطح اعتقادات و معنویت خودمان، مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم:

گام اول- مفهوم شناسی دعا

دوستان عزیز لطف کنند در این گام:

اولاً: مفهوم دعا را خیلی ساده و روان، آنگونه که خود عمیقاً فهمیده و برای دیگران قابل لمس باشد بیان کنید؟ تعاریف حتی الامکان کوتاه و موجز و البته معنادار باشد! اگر مستند باشد چه بهتر.

ثانیاً: رابطه دعا را با حقیقت انسان، آنگونه که می فهمید به تصویر بکشید؟ بعبارتی با مطالبتان از انسان و دعا یک مدل ذهنی ترسیم کنید؟ لازم است از طرفی هم خودتان و حقیقت انسان را بشناسید و هم معنا و مفهوم دعا را تا بتوانید رابطه ای حقیقی را در این میان به تصویر بکشید!

ثالثاً: دوستان عزیز، بفرمایند که مفهوم دعا در حقیقت موضوعی اخلاقی است یا موضوعی اعتقادی و یا مرتبط با هر دو؟ با بیان دلیل و برهان؟

منتظر مشارکت شما هستیم .... تا فرصت بعدی ... ملتمس دعا:Gol:

مشکور;798788 نوشت:
اولاً: مفهوم دعا را خیلی ساده و روان، آنگونه که خود عمیقاً فهمیده و برای دیگران قابل لمس باشد بیان کنید؟ تعاریف حتی الامکان کوتاه و موجز و البته معنادار باشد! اگر مستند باشد چه بهتر.

سلام مجدد:Gol:

دعا در لغت به معنای خواندن است چه این خواندن توأم با خواستن و اظهار نیاز باشد و چه به صورت نیایش و مناجات و یا به تعبیر برخی به صورت سرود و ستایش. و در اصطلاح بمعنای؛ روی آوردن به خدای متعال با حالت خضوع و یا گفتگو با حق تعالی گفته شده، که این گفتگو یا بنحو بیان توحید و ثنای الهی است، یا درخواست رحمت و بخشش و یا طلب بهره ی دنیوی و اخروی. در قرآن و روایات نیز هر کجا لفظ دعا به صورت مصدر یا ماضی و مضارع و سایر مشتقّات آن استعمال شده به معنای خواندن آمده است. در حقیقت خواندن در همه اقسام آنچه دعا را بدان معنا کردیم ملحوظ و موجود است. مانند:

- «وَاصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجهَهُ»(سوره کهف:آیه28) و خود را به شکیبایی وادار کن با کسانی که پروردگار خود را در بامداد و شامگاه می خوانند و رضای او را می جویند.

- «أَمَّن یُجِیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ»(سوره نمل:آیه62) کیست آنکه درمانده را-وقتی بخواندش-اجابت کند و گرفتاری را برطرف سازد؟

- «أُدعُوا رَبَّکم تَضَرُّعاً وَ خُفیَةً إِنَّهُ لایُحِبُّ المُعتَدِینَ»(سوره اعراف:آیه55) پروردگار خود را به زاری و پنهانی بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد.


و آیات بسیاری که دعا در آنها به معنای خواندن آمده است.


دعا در روایات نیز به همین معنا است. و آنچه امروزه از لفظ دعا به معنای(خواستن) به ذهن ما متبادر می شود معنای طلب است نه دعا. شاید اصل تشریع دعا نیز در شرع مقدّس اسلام به همین منظور(خواندن و خواستن و یادکردن) بوده است که مردم در هر حالی که هستند خدا را بخوانند و در کارها همیشه از وی استمداد کنند و رابطه خود را با او قطع نکرده و او را از یاد نبرند،که این نیز به تنهایی نوعی عبادت است. چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «اَلدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ»(بحارالانوار:ج93،ص300) دعا مغز عبادت است.


در قرآن کریم نیز خدای تعالی دعا را عبادت خوانده است آنجا که می فرماید:
«ادعُونِی أستَجِب لَکُم إِنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتِی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»(سوره غافر:آیه60)مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. همانا کسانی که از عبادت من(که منظور همان دعاست) بزرگی کنند به خواری به دوزخ درافتند.

الغرض خداوند از طریق وحی و الهام و اشراق با بشر رابطه می گیرد و انسان از طریق دعا و نیایش به خداوند تقرب می جوید. انسان بدون دعا و خواستن بمثابه کرم ابریمشی است که علیرغم اینکه می داند پیله ای بدور خویش تنیده و با رهایی از آن، راه به جهانی وسیع تر و حیاتی زیباتر گام می نهد لکن هیچ تلاش و کوششی بخرج نمی دهد.

ادامه دارد ...:Gol:


مشکور;800287 نوشت:
دعا در لغت به معنای خواندن است چه این خواندن توأم با خواستن و اظهار نیاز باشد و چه به صورت نیایش و مناجات

سلام و عرض ادب
آیا میشود گفت که کدام یک از خوندن ها ارزش بالاتری دارد؟توام با خواستن یا صرفا نیایش و ستایش؟
یا اینکه اصلا نمی توان گفت کدام ارزش بیشتری دارد؟
مشکور;800287 نوشت:
«أُدعُوا رَبَّکم تَضَرُّعاً وَ خُفیَةً إِنَّهُ لایُحِبُّ المُعتَدِینَ»(سوره اعراف:آیه55) پروردگار خود را به زاری و پنهانی بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد.

چه ارتباطی بین به زاری و پنهانی خواندن و متجاوز نبودن هست؟
با سپاس

یکی دیگه.;800309 نوشت:
سلام و عرض ادب
آیا میشود گفت که کدام یک از خوندن ها ارزش بالاتری دارد؟توام با خواستن یا صرفا نیایش و ستایش؟
یا اینکه اصلا نمی توان گفت کدام ارزش بیشتری دارد؟

سلام و تشکر:Gol:

بدون شک، دعا کاری ارادی و محتاج انگیزه است. انگیزه دعا کنندگان بسیار است و ارزش دعا کنندگان تابع ارزش انگیزه آنها می باشد. گاهی انگیزه انسان از دعا تأمین نیازهای مادی است، مثلا از خدا پول و فرزند و از این قبیل امور درخواست می کند. بنابراین انگیزه او همان علاقه ای است که به این چیزها دارد این نوع درخواست گرچه نشان علو همت انسان نیست لکن در حد خود خوب است چرا که بیانگر اعتقاد دعا کننده به موثر بودن خداوند است. مرحله بلندتر و عالی تر این که از خدا امور معنوی و توفیق بندگی را طلب کند در نزد چنین انسانی ارزش امور معنوی بیشتر از امور مادی است. وقتی انسان بداند که آنچه از خدا درخواست کند، خدا به او عطا می کند، اگر واقعاً آخرت را شناخته باشد درخواست امور دنیایی نمی کند، مگر این که در جهت امر اخروی باشد. در نظر چنین انسانی آخرت بسی بهتر و پاینده تر است. چنانکه فرمود: «وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى»؛ حال آنکه آخرت بهتر و، پاینده تر است. (1) مرحله عالی تر در دعا، آنست که انسان بدون هیچ درخواست و تمنایی اعم از مادی و معنوی صرفاً با انگیزه سپاس و ستایش حق تعالی به دعا و مناجات با او بپردازد چرا که صرفنظر از همه اینها او را شایسته عبادت و بندگی و سپاس و ستایش می داند. چنانکه در مشی اوصیاء و اولیاء الهی چنین گفته شده، گفتیم که دعا در حقیقت همان روح و مغز عبادت، یعنی جان و خود عبادت است و در کلام مولی الموحدین علی (ع) اقسام عبادت کنندگان بیان گردیده است: "إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار؛ امام علی علیه السلام می فرماید: گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است". (2)

پاورقی__________________________________________
1. اعلی، آیه 17.
2. نهج البلاغة، ص 510، حکمت 237.

یکی دیگه.;800309 نوشت:
چه ارتباطی بین به زاری و پنهانی خواندن و متجاوز نبودن هست؟
با سپاس

حق تعالی فرموده است: "ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ؛ پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد ، زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد." (1) در پاسخ سؤال شما گفتنی است: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در سفرى بعضى اصحاب را ديدند كه با فرياد دعا مى ‏كنند، حضرت فرمودند: آرام دعا كنيد. حضرت زكريّا نيز خداوند را در پنهانى و با اخلاص ندا مى‏ كرد. «نادى ربّه نداءً خفيّاً»(2) زيرا نشانه‏ ى ادب است چنانكه خداوند به مؤمنان مى‏ فرمايد: بلندتر از صداى پيامبربا او سخن نگوييد. «لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبىّ كجهر بعضكم لبعض»(3) و ممكن است صداى بلند در عبادت ونيايش، زمينه‏ ساز تظاهر وريا باشد. تضرّع و ناله در دعا، نشانه‏ ى توجّه انسان به كمبودها و نيازهاى خود و عامل شكستن غرور و خودخواهى است. زيرا آنكه خود را قوى و غنى بداند، در برابر هيچ كس (حتی خداوند) ناله و درخواستى ندارد.

وجه تمایز دعاکنندگان مطلوب و سفارش شده از متجاوزان سرکش چنین است: بهتر است دعا با استمداد از كلمه‏ ى «ربّ» و همراه تضرّع و زارى و پنهانى باشد. «اُدعوا ربّكم تضرّعاً و خفية» دعاى پنهانى از ريا دور و به اخلاص نزديك‏تر است. فلذا دعا وقتى مؤثّر است كه خالصانه و همراه با تضرّع باشد. «تضرّعاً و خفية». با تمام وجود و با كمال خضوع خدا را بخوانيم و زبانمان نماينده همه‏ ى وجود ما باشد. «اُدعوا... تضرّعاً». در نقطه مقابل؛ دعا نكردن، دعاى بى ‏تضرّع و دعاى ريائى، از نمونه ‏هاى سركشى و تجاوز است. و گردنكشان و تجاوزكاران، از لطف و محبّت الهى محروم مى ‏باشند.(4)

از اینرو کسانی که در دعاهایشان پروردگار حقیقی را می خوانند (چه به وجه ستایش و نیایش و چه به وجه خواستن و طلب و استمداد جستن در امور مادی و معنوی) آنهم با حالت تضرع و خضوع و در خفا و پنهانی برای حفظ خلوص و پاکی نیت، مبرا از تجاوز و گردنکشی اند.

موفق باشید ..:Gol:

پاورقی_____________________________________________
1. اعراف، آیه 55.
2. مریم، آیه 3.
3. حجرات، آیه 2.
4. بنقل از تفسیر نور، ذیل آیه 55 اعراف.

با سلام

بسم الله الرحمن الرحیم
اعتراف به گناه قبل ازدعا

انا المسییء المعترف الخاطیء العاثر، انا الذی اقدم علیک مجترئا أَنَا یَا إِلَهِی الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ أَنَا الَّذِی أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِی هَمَمْتُ أَنَا الَّذِی جَهِلْتُ أَنَا الَّذِی غَفَلْتُ أَنَا الَّذِی سَهَوْتُ أَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ أَنَا الَّذِی تَعَمَّدْتُ أَنَا الَّذِی وَعَدْتُ إِلَهِی أَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ وَ نَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ فَأَصْبَحْتُ لاَ ذَا بَرَاءَهٍ لِی فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذَا قُوَّهٍ فَأَنْتَصِرَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلِینَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجِینَ
بد کردارم و اقرار دارم، و زشت رفتارم و لغزش خورده. منم که با تو گستاخی کردم باز ای خدای من به گناهانم مقر و معترفم پس تو به کرمت از من درگذر من آن بنده‌ام که بد کردم من همانم که خطا کردم من همانم که اهتمام به عصیان کردم من همانم که نادانی کردم من همانم که غفلت ورزیدم من همانم که سهو کردم من همانم که به خود اعتماد کردم و من همانم که به خواهش دل عمدا عمل کردم من همانم که وعده کردم و مخالفت نمودم ای خدا تو مرا امر کردی و من عصیان امرت کردم تو نهی کردی و من مرتکب نهیت شدم اکنون نه کسی که گناهانم مبرا و پاک سازد و نه صاحب قدرتی که از او بر دفع عذاب یاری طلبم هیچ خدایی جز تو نیست منزهی تو و من از سطوتت سخت بیمناک و هراسانم هیچ خدایی جز تو نیست منزهی تو من به درگاه کرمت از امیدوارانم

مشکور;798788 نوشت:
ثانیاً: رابطه دعا را با حقیقت انسان، آنگونه که می فهمید به تصویر بکشید؟ بعبارتی با مطالبتان از انسان و دعا یک مدل ذهنی ترسیم کنید؟ لازم است از طرفی هم خودتان و حقیقت انسان را بشناسید و هم معنا و مفهوم دعا را تا بتوانید رابطه ای حقیقی را در این میان به تصویر بکشید!

سلام مجدد دوستان عاشق و همراه:Gol:

در پستهای قبل به معنا و مفهوم دعا و مطالبی پیرامون این رابطه آسمانی اشاره کردیم در این فرصت، برای اینکه به حقیقت دعا بیش از گذشته واقف شویم ضروری است که کمی با حقیقت انسانی خودمان آشنا شویم تا ربط آندو برایمان مکشوف شود:

انسان موجودی است که سراسر وجودش را نیازمندی و احتیاجات گوناگون فراگرفته از احتیاجات زیستی و طبیعی گرفته تا نیازهای فکری، روحی و معنوی و اصولاً شرایط و اقتضائات وجودی اش می طلبد انسان برای رفع نیازهایش کوشا و متحرک باشد و اگر نبود این نیازمندی ذاتی چه بسا انسان در اثر سکون و بی تحرکی بزودی اسیر چنگال پستی و بلندی های طبیعت و دشواری های گوناگون زندگی می شد. در بینش اسلامی، نیز انسان سراسر وجودش نیاز است و تنها خداوند بی‌نیاز مطلق است.(1) انسان با نیازها متولد می‌شود. در بدو تولد ناتوان‌ترین و نیازمندترین موجودات است.(2) و نیز در پیری و کهنسالی و هنگام مرگ، باز هم سرتاسر وجودش نیاز و احتیاج است. بعبارتی نیازمندی و فقر فصل جدای ناپذیر حیات انسانی است.

با اینکه در وجود انسان نیاز های بیشمار و متعددی وجود دارد منتها نیاز اصلی ما هیچکدام از آنها نیست بلکه وجود ما غرق احتیاج به خداوند است، بعبارتی ما اگر همه ی نیاز های زیستی و طبیعی مان برطرف شود باز هم احساس کمبود می کنیم و پیگیر و متعرض نیازهای والاتری هستیم. مهمترین نیاز انسان نیاز به خداوند است و وقتی به این نیاز توجه نکند سر از طغیان و غفلت و معصیت در می آورد و به اندازه ای که به این نیاز اهمیت می دهد انسان بار و توشه ی خود را بسته است. آدمی اگر می خواهد ببیند به چه میزان، به این نیاز اهمیت بخشیده، ببیند چقدر به ارتباط و مناجات با خداوند متعال و تن دادن به تکالیف الهی میل و رغبت دارد.

بدیهی است انسان تا احساس نیاز نکند، به حرکت نمی افتد. عاملی که انسان را به جنبش وا می دارد، اموری است که آدمی آنها را نیاز خود و ضروری حیاتش می داند. از همین رو، تا انسان نیاز خود به خداوند و ارتباط با آن وجود لایزال را عمیقاً درک نکند، در پی یافتن او بر نمی آید. و برعکس، آن گاه که نیاز به خداوند را درک کرد، در جستجو و یافتنش قدمی دریغ نخواهد کرد. درک ذاتی بودن این نیاز به خداوند ـ درک این که انسان از نیاز به خداوند ساخته شده است ـ به زندگی انسان سراسر رنگ دینی می بخشد. و رجوع به خداوند را در هر لحظه و در هر جنبه ای از زندگی دنیایی ضروری می نماید. به هر حال، انسان تا آن جا به خداوند روی می آورد که خود را به او نیازمند بداند.

یکی از اساسی ترین راههای ارتباط و تقرب به خدا و خواندن و خواستن و رفع حوائج و نیازهای دنیوی و اخروی که ریشه در نیاز حقیقی (روحی و روانی) انسان دارد راه دعا و مناجات است. همو که در اَشکال و طُرُق مختلف برای ارتباط اهل زمین با آسمان و اتصال بندگان با خدای هستی بخش از طریق دین تعریف شده است. گاهی در شکل نماز، دعا و مناجات در خلوت و جلوت، گاهی با اراده و اقدام به هر خیری که رضا و خشنودی خداوند در آن است، گاهی با رعایت تقوا و پاکدامنی، گاه با خدمت به خلق، گاه با کمک به محرومان، گاه با صبر و شکیبایی در برابر مصائب و سختی ها و گاه ... که در همه این امور و مواقف، خدا و رضای او را می خوانیم و می طلبیم بعبارتی در همه این شئون، روح عبادت که همان دعاست جلوه گر است.

با این وصف، رابطه انسان و دعا روشن و آشکار می شود انسان موجودی است سراسر احتیاج که برای رسیدن به کمال و عبودیت و بندگی آفریده شده(3) و در جریان کمال و طریق بندگی، این دعاست که نقش روح و جان را ایفاء می کند.(4) حیات طیبه انسان وابسته به دعا و ارتباط با حقیقت هستی یعنی خدای متعال است و جدایی از این مسیر و طریق به سقوط و انحطاط انسان از مدار تعالی بخش مبدأ و معاد منتهی می شود.(5)

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی_________________________________________________
1. «یَأَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهُ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/ 15).
2. اتکینسون و هیلگارد، زمینه روان‌شناسی، ج1، ص 135.
3. «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون، من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند.» ذاریات/ 56.
4. «الدعاء مخ العبادة، دعا روح و مغز عبادت است.» (بحارالانوار:ج93،ص300)
5. «انا لله و انا الیه راجعون، ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى‏ گرديم.» بقره/ 156.

مشکور;798788 نوشت:
ثالثاً: دوستان عزیز، بفرمایند که مفهوم دعا در حقیقت موضوعی اخلاقی است یا موضوعی اعتقادی و یا مرتبط با هر دو؟ با بیان دلیل و برهان؟

سلام مجدد:Gol:

موضوع دعا با توجه به نوع نگاه به آن یا نوع بهره برداری و استفاده ای که انسان از آن می برد می تواند اخلاقی باشد و یا اعتقادی و نیز اگر کسی جامع به آن بنگرد و هدفش بهره مندی کامل و همه جانبه باشد هم اخلاقی است و هم اعتقادی، بر این اساس نکاتی را در ادامه به رشته تحریر در می آوریم:

بنابراین، موضوع دعا بسته به نوع نگاه به ظاهر و محتوای آن، یا نوع کارکرد و آثار و برکاتی که دارد و یا هدفی که دعاکننده در پرتو آن دنبال می کند متفاوت است که در ادامه به مواردی اشاره می کنیم:

- گاهی انسان از دعا صرفاً برای اظهار توبه و طلب بازگشت و کسب رحمت و مغفرت الهی و یا برای مصفا کردن روح و آرامش جان و روان خویش بهره می جوید بعبارتی می خواهد از دعا برای کسب فضایل اخلاقی و دفع و رفع رذایل اخلاقی سود جوید؛ گاهی محتوا و مضامین دعا صرفاً متوجه مفاهیم و معانی اخلاقی و معنویت بخش بوده و یا عنوان و مضامین اخلاقی آن بر مضامین اعتقادی آن غالب است بگونه ای که خواننده آن محو اخلاقیات دعا شده و از ارتباطات عمیق و معنادار اعتقادی آن مغفول می ماند و گاهی هدف اصلی دعا چه از ناحیه منشأ صدور و چه از ناحیه خواننده آن، تعالی بخشیدن به مکارم اخلاق است و علیرغم ربط و ریشه ای که با اعتقادات دارد بدلیل نوع هدف، مورد بی توجهی قرار گرفته و یا کمتر مورد اعتنا قرار می گیرد. در همه این موارد دعا جلوه و جنبه ای اخلاقی داشته دیگر جهات آن از نظر خواننده دعا نادیده گرفته می شود.

- اگر انسان همه چیز را مرتبط و ریشه دار در اعتقادات و مبانی دینی بداند و اخلاق و عمل را منفک از اعتقادات که پایه و اساس و ستون خیمه همه خیرات و خوبی هاست نداند به همه ادعیه گرچه تماماً اخلاقی باشند و یا معانی اخلاقی آن غالب باشد، نگاهی ریشه ای داشته و حتی تحقق آثار و برکات آنها را نیز منوط به تغییر اعتقادات و باورهای دینی خود می داند. بعبارتی به این معنا معتقد است که ریشه کسب همه فضائل اخلاقی، دفع و رفع رذائل و خودسازی ها از یکسو وابسته به شناخت و باور عمیق نسبت به توحید و حقیقت عبودیت و بندگی (که همانا فلسفه آفرینش است) بوده و از سوی دیگر منوط به خودشناسی ریشه دار است. زیرا کسی که به چنین شناختی از خویشتن خویش و حقیقت توحید برسد جز در طریق بندگی و عبودیت که همان راه سعادت و کمال است سر تسلیم نساییده و تن به هر رذالت و پستی و گناه و معصیتی که دون شأن انسانیت و مقام عبد بودن است نمی دهد. چنین انسانی به آثار و برکات دعا و به محتوا و مضامین دعا و به هدف صدور آن، به تمامه از همین منظر معرفتی و اعتقادی نگریسته و چنان مجذوب توحید و حقیقت انسانیت و مقام عبد بودن و اطاعت و پرهیز از طواغیت درون و بیرون، که تماماً سررشته های مباحث اعتقاد ناب و توحیدی هستند می نگرد که نگاه و برخورداری و هدفش از همه ادعیه تماماً اعتقادی است.

- گاهی نیز انسان در ضمن توجه خاص و ویژه به هر دو ساحت، که در دو مورد قبلی گفتیم یعنی هم بطور خاص و جداگانه، به مضامین و محتواهای اخلاقی، برخورداری های خاص معنوی و اخلاقی و نیز هدف طهارت و پاکی و تقرب به خدا که عموماً مفاهیمی اخلاقی هستند توجه می کند و هم به بطور خاص و ویژه، به مضامین و مفاهیم اعتقادی، برخورداری های اعتقادی برای تحکیم اعتقادات و نیز هدف حقیقی آن برای اتصال انسان به حقیقت توحید و رفع شوائب فکری و روحی و روانی می اندیشد و علیرغم توجه خاص و جداگانه به هر دو ساحت دعا آنها را منفک از هم ندانسته و توجهش در یک آن به هر دوی آنها معطوف است زیرا غایت نهایی هر دو را یک چیز دانسته و آن عبارتست از تقرب به ذات باریتعالی از اینرو در نگاه چنین انسان جامع نگری، دعا نه صرفاً مفهومی اخلاقی است و نه صرفاً اعتقادی بلکه معجونی از شاکله کلی (جهان بینی، باورها و اعتقادات و بایدها و نبایدها) است. یعنی علاوه بر دامنه اعتقادات و اخلاقیات، حتی بُعد عملی انسان را نیز شامل می شود و هیچ ساحت و شأنی از ساحات و شئون زندگی انسان، منفک از روح دعا (انگیزه و طلب) نبوده و نیست به همان دلیلی که گفتیم انسان موجودی است سرتاسر نیاز و فقر و احتیاج و دعا موتور متحرکه حرکت در مسیر رفع نیازهای انسانی من جمیع جهات است.

ادامه دارد ...:Gol:

سلام و ادب:Gol:

در این مجال به تبیین رابطه دعا با حکمت الهی بنحو کلی می پردازیم و ان شاء الله در فرصت های بعد به بررسی اجزاء آن خواهیم پرداخت:

قبل از هر چیز به تعریف حکمت اشاره می کنیم: حکمت، از ریشه حکم است که در آن «اتقان» استواری منع تعبیه شده است.(1) از نظر لغوی حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. به همین جهت افسار اسب را «حکمه» می­گویند زیرا اسب را از سرکشی و تمرد باز می­دارد و او را مطیع و رام می­سازد. همچنین فرمان­های مولوی را از آن جهت «حکم» می­گویند که مکلف را از انجام کارهای دلخواه خود باز می­دارد و قاضی را «حاکم» نامیده ­اند زیرا حکم او مانع ضایع شدن حق و تعدی به دیگری می­شود و نیز تزلزل در نزاع را برطرف می­کند. (2) «حکمت» در جنبه علمی شناخت متقن و استور است و در جنبه عملی رفتار درست و صحیح و عمل صالح.

مفسران گفته ‏اند: حکیم کسى است که کارها را استوار و محکم کند. این کلمه مجموعا 97 بار در قرآن کریم به کار رفته است که فقط در پنج مورد صفت قرآن و در یک مورد صفت امر آمده، بقیه هم درباره حکیم بودن خداوند سبحان است(3) حکیم به معناى متقن کار، و کسى است که هیچ عملى از وى از جهل و گزاف ناشى نمى ‏شود، هر چه مى ‏کند با علم مى ‏کند، و مصالحى را در نظر مى ‏گیرد(4) حکیم کسى است که کار را جز به جهت مصلحت انجام نمى‏ دهد، بلکه هر کارى صورت مى ‏دهد به خاطر این است که داراى مصلحتى است که انجام دادنش را بر ندادنش ترجیح مى‏ دهد.(5)

طبق نظر متکلمان اسلامی حکمت الهی در دو معنا از اقسام (حکمت عملی) بکار می رود:

1. به معنای اِحکام و اتقان آفرینش و تدبیر موجودات چنانکه علامه حلی می­گوید(6) «گاهی منظور از حکمت، صادر شدن شی به گونه اکمل است... پس همانا افعال خداوند متعال در نهایت اِحکام و اتقان و نهایت کمال است. بنابراین خداوند به این معنا حکیم است.» این معنا از حکمت الهی ثبوتی بوده و در بحث (رابطه دعا با حکمت الهی) بیشتر مورد نظر است.

2. دومین معنای حکمت عملی عبارت از تنزه و پیراستگی فاعل از اعمال قبیح و نارواست. بر این اساس هنگامی که می­گوییم خداوند حکیم است به این معناست که خدای سبحان کار زشت، لغو و بیهوده انجام نمی­دهد. چنانکه فخر رازی می­نویسد: «حکمت عبارت از آنست که خداوند از انجام آنچه سزاوار نیست منزه است.» این معنا از حکمت الهی سلبی بوده و با بحث عدل الهی رابطه مستقیمی دارد.

با این بیان، بدیهی است چون خداوند حکیم مطلق است، همه کارهای عالم هستی به تبع آن، حکیمانه است. بعبارتی خلقت هستی، حیات موجودات، استعداد بخشی به مخلوقات، امتحانات، خیر و شر موجود در هستی، نیازمندی مخلوقات، تعلیم راه رفع نیازها به مخلوقات، حوادث و اتفاقات و مجموعه تکالیف و برنامه های زندگی و ... طبق نظام حکیمانه حکیم مطلق تنظیم شده و به سوی غایت خود در حرکت است. از اینرو در این نظام هستی نمی توان هیچ امر غیرحکیمانه ای را یافت.

بنابراین، در صورت کلی چون دعا و طلب نیز در کنار ده ها ضرورت دیگر در نهاد و درون انسان محتاج و در داخل زندگی بشر نهادینه شده، پس حقیقت دعا و طلب، نیز جزو برنامه حکیمانه الهی است، بعبارتی از آنجاییکه همه زندگی ما را سراسر نیاز و فقر و خواستن و حرکت فرا گرفته است و لازمه گذار از همه آنها دعا کردن است. طبق برنامه حکیمانه الهی، انسان نیازمند، برای حرکت کردن و سپری کردن سیر کمالی اش، ناگزیر از دعا و طلب و خواستن و اظهار نیاز است. چنانکه در معرفی انسان گفتیم: احتیاج و فقر فصل ذاتی و گریزناپذیر انسان است، دعا یک نیاز فطری و طبیعی برای اوست و زندگی بدون دعا برای انسان، یعنی سکون، تعطیلی و ناامیدی.

بین اراده های ما با دعا و خواستن و طلب کردن رابطه ای دوسویه برقرار است: گاهی چیزی را اراده می کنیم و سپس در قالب دعا و طلب از مجاری خاصش جستجو می کنیم و گاهی این مطالبات و خواسته های ما هستند که اراده سازند. و از انجا که گفتیم انسان با همه هستی رابطه دارد، و این هم بخشی از همان طرح حکیمانه نظام خلقت است. فلذا همین انسان با هدایت خاص رب و اربابش، خواسته ها و دعاهایش را از طُرُق مختلف پیگیری می کند:

1. گاهی از توانایی و ظرفیتهای درونی خویش برای رفع و رجوع حوائج و نیازهایش بهره می جوید.
2. گاهی از توانایی و ظرفیت های وجودی دیگران و طبیعت استمداد می جوید و.
3. گاهی از خداوند و وسایط و قدرت های معنوی موجود در نظام آفرینش مدد می گیرد.

آنچه در همه ارکان و اجزاء این طرح حکیمانه مهم و حیاتی است خواستن و طلب کردن است، که هم اقتضائات ذاتی و درونی انسان، هم اقتضائات موجود در طرح و نظام حکیمانه هستی و هم امر خدای حکیم به خواستن که در حقیقت برای "حرکت و برخورداری" و "امیدواری و آرامش" انسان طراحی و برنامه ریزی شده، انسان را به دعا و طلب فرا می خواند چنانکه فرمود: «ادعُونِی أستَجِب لَکُم إِنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتِی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»(7)مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. همانا کسانی که از عبادت من(که منظور همان دعاست) بزرگی کنند به خواری به دوزخ درافتند. و نیز فرمود: «قل ما يعبؤا بكم ربي لولا دعاؤكم ... ،(8) پروردگارم براى شما ارج و ارزشی قائل نيست اگر دعاى شما نباشد.»

با این توضیح، هر آنچه در این طرح جکیمانه، توسط حکیم علی الاطلاق دیده شده، انسان و همه موجودات و مخلوقات را به دعا و طلب فرا می خواند و هیچ مخلوقی را نمی یابی که بتواند بدون دعا و طلب، خود را با نظام حکیمانه هستی هماهنگ و سازگار بسازد. اینها که گفتیم گوشه ای از رابطه دعا و طلب با انسان سراسر احتیاج و با طرح و برنامه حکیمانه الهی است. ان شاء الله در پست های بعد به نکات دیگری از همین منظر و در پاسخ به ابهامات و اشکالات مطروحه در باب دعا اشاره می کنیم.

ملتمس دعا ...:Gol:

پاورقی_________________________________________________
1. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 264.
2. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالعلم‏ الدار الشامية ، 1412 ق، ص 248.
3. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، چاپ پنجم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 164، ماده حکم.
4. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، 1417، ج 19، ص 531.
5. همان، ج 14، ص 405
6. کشف ­المراد، ص 301.
7. سوره غافر:آیه60
8. فرقان، 77.

سلام مجدد:Gol:

دوستان عزیز

حال که تا حدودی به به رابطه دعا با حکمت الهی پی بردیم، خواهید دید که گام به گام، هر کجا که مفهوم دعا مطرح است مسأله حکمت الهی نیز می تواند حاضر باشد و چقدر بین این دو رابطه وثیق و محکم و ناگسستنی است. در این مجال مناسبت به مسأله دعا و حکمت الهی از منظر این دو سؤال بنگریم:

[=book antiqua]اول: اصولاً حکمت و فلسفه دعا کردن چیست؟ بعبارتی چرایی دعا کردن؟ یا به بیان دیگر، آثار و فواید دعا کردن برای انسان چیست؟ (که البته در خلال پستها اشارتی لطیف کردیم) اما می خواهیم با مشارکت شما بنحوی خاص از این پنجره به موضوع بنگریم.

[=book antiqua]دوم: دیگر اینکه به مسأله دعا از این پنجره بنگریم که با وجود اثبات و اعتقاد به سه صفت حضرت باریتعالی 1. علم الهی 2. حکمت الهی و 3. عدل الهی. انسان چه احتیاجی به دعا کردن دارد؟ مگر العیاذ بالله نیازمان را نمی داند؟ مگر بر مصالح ما واقف نیست؟ مگر عادل نیست که بر هر کس به قدر نیازش بدهد؟ پس چرا خودش نمی دهد و باید برای احتیاجات مان دعا کنیم؟

ان شاءالله با حضور و مشارکت تان، بحث مفید و سازنده ای را دنبال کنیم. ملتمس دعا ...:Gol:

مشکور;803247 نوشت:
سلام مجدد

دوستان عزیز

حال که تا حدودی به به رابطه دعا با حکمت الهی پی بردیم، خواهید دید که گام به گام، هر کجا که مفهوم دعا مطرح است مسأله حکمت الهی نیز می تواند حاضر باشد و چقدر بین این دو رابطه وثیق و محکم و ناگسستنی است. در این مجال مناسبت به مسأله دعا و حکمت الهی از منظر این دو سؤال بنگریم:

اول: اصولاً حکمت و فلسفه دعا کردن چیست؟ بعبارتی چرایی دعا کردن؟ یا به بیان دیگر، آثار و فواید دعا کردن برای انسان چیست؟ (که البته در خلال پستها اشارتی لطیف کردیم) اما می خواهیم با مشارکت شما بنحوی خاص از این پنجره به موضوع بنگریم.


سلام و ادب:Gol:

دعا و نیایش، توسلی عاشقانه و پیوند موجودی بسیار ضعیف، کوچک و در اوج نیاز به موجودی بی نهایت بزرگ، با عظمت و بی نیاز مطلق است. دعا کردن مطلوب و باعث قرب انسان می شود، چه مطلوب محقق بشود، چه نشود. رسول اکرم (ص) می فرمایند:[=book antiqua]" رحم الله عبدا طلب من الله عز و جل حاجه فالح فی الدعاء استجیب له او لم یستجب له".(1) خدا بیامرزد بنده ای را که از خدا حاجتی را طلب کند، پس در دعا کردن پافشاری کند، چه (دعایش) استجابت بشود و چه نشود. همچنین به قدری اصل دعا کردن خوب و مطلوب است که رسول اکرم (ص)می فرمایند:[=book antiqua]"ترک الدعاء معصیه".(2) ترک دعا معصیت است." بی شک، هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت نیست، زیرا نوعی عبادت و پرستش است. در هر عبادتی که با قصد قربت انجام می شود، یعنی عبادت کننده تصمیم دارد به خدا نزدیک شود و به کمالات الهی آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست. بنابر این، همین که دعا و عبادت با خلوص نیت و شرایط لازم انجام می شود،در همان لحظه به اجابت می رسد. اثر معنوی خود را بر روح و جان انسان می گذارد. از اینرو رسول گرامی اسلام فرمود: [=book antiqua]«هنگامی که خداوند بخواهد نیازهای بنده اش را برآورد، به او اذن و توفیق دعا کردن می دهد.»(3)

اما در باب آثار و فواید دعا در این مجال، بطور اجمال، به برخی موارد آن اشاره می کنیم:

۱. کسب معرفت: از شرایط دعا، به دست آوردن معرفت لازم برای شناخت خود و خداست. اینکه انسان بداند فقیر محض است و در همه چیز محتاج خداست و خداوند بی‌نیاز از دیگران و برآورنده نیاز دیگران است و بداند که هیچ چیزی بدون اراده خداوند واقع نمی‌شود و هرچه را او اراده کند بی‌درنگ محقق می‌شود. [=book antiqua]«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»(4) امام صادق ـ علیه السّلام ـ در بیان آیه [=book antiqua]«فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی» می‌فرمایند: [=book antiqua]« یعنی مردم بدانند که خداوند قادر است هر آنچه را بخواهند به آنان عطا کند.»(5) بی شک، در قالب دعا و زیارات مأثوره مباحثی در خودشناسی، توحید و صفات الهی، نبوت و پیامبرشناسی، امامت و رهبری، تاریخ زندگی خویش و بیان مظلومیتها و رنجها، افشای ظلم حاکمان ستم پیشه، معارف اخلاقی و شیوهای صحیح زندگی بیان کرده اند. شاید به همین جهت باشد که علی (ع) فرموده اند: «الدعا مفاتیح الجنان و مقالید الفلاح؛ دعا کلیدهای بهشت و گردنبندهای رستگاری است.»(6)

۲. آرامش روانی: گاهی انسان در زندگی روزمره خود گرفتار مشکلاتی می‌شود که بر طرف کردن آن از توانش خارج است. بهترین راه حل برای از بین بردن اضطراب و به دست آوردن آرامش، دعا و راز و نیاز با خداست چرا که دعا برقراری ارتباط بنده با خداست. خدایی که بر هر کاری تواناست. این ارتباط انسان را امیدوار و دلگرم به قدرتی برتر می‌کند که اگر صلاح بداند به راحتی آن فشارها و سختی‌ها را برطرف می‌کند. در دعا گویا آدمی مشتاق و دوست نزدیک و همراز خود را یافته، از دیدارش خوشحال و از سخن گفتن با او لذت می برد، مشکلاتش را با کمال اطمینان با او در میان می گذارد و بی پروا پرده از رازهای دلش برمی دارد و بر اثر آن به تزکیه ی نفس و سکون و آرامش چشمگیری می رسد چنانکه می گوید: [=book antiqua]«یا شفیق، یا رفیق، یا رکنی الوثیق، یا جاری اللصقیق؛ ای مهرورزم، ای دوست و رفیقم، ای پشتیبان مورد اعتمادم، ای همسایه وابسته به روحم.»(7)

۳. خودسازی: یکی از شرایط برقراری ارتباط با خداوند و راز و نیاز با او آنست که اعمال او خلاف خواست پروردگار نباشد. قرآن کریم می‌فرماید: [=book antiqua]خداوند دعای کسانی را اجابت می‌کند که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند (8) پس سخن گفتن با خدا و طلب حاجت از او، دلی پاک و عملی صالح لازم دارد. بنابراین، شرط اجابت، ترک گناه است، کسی که حقیقتاً درخواستی از خدا دارد، مراقب اعمال و رفتار خود خواهد بود.

۴. از بین بردن خودخواهی:
برای استجابت دعا بهتر است انسان اول برای دیگران دعا کند سپس برای خود. چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]هر کس چهل مؤمن را قبل از خود دعا کند، دعایش مستجاب می‌شود.(9) همچنین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]وقتی کسی از شما دعا می‌کند آن را عمومیت دهد - و برای دیگران هم دعا کند - چرا که باعث اجابت دعاست.(10) طلب خیر برای دیگران در واقع مبارزه درونی با انحصار طلبی و خودخواهی است.

۵. بخشودگی گناه و نجات از دوزخ: بر اثر دعای حقیقی و واقعی گناهان انسان بخشوده می شود چنانکه علی (ع) فرمودند:[=book antiqua]"آنکه در دعا مخلص باشد از دستیابی به یکی از 3 چیز محروم نشود: گناهی که بخشیده شده باشد، خیری که پیش افتاده باشد و یا شری که به تأخیر افتد. (11) مضامین بسیاری از دعاها نیز که در آن درخواست عفو بخشش گناهان خواسته شده نظیر دعای کمیل، دعای افتتاح، مناجات شعبانیه، مناجات خمس عشر و ... حاکی از همین مطلب است. همچنین رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]در قیامت امر می‌شود عده‌ای را به جهنم ببرند ، خداوند به مالک جهنم می‌فرماید: به آتش بگو پاهایشان را نسوزاند چونکه با آن به مساجد می‌رفتند، صورتشان را نسوزاند به خاطر وضو گرفتنشان و دستهایشان را نسوزاند چون هنگام دعا دستها را بالا می‌گرفتند...(12)

۶. تشویق به فعالیت: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]«دعای چهار نفر اجابت نمی‌شود: یکی از آنها کسی است که در خانه بنشیند و از خدا روزی طلب کند.»(13)« و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:[=book antiqua] «دعا کننده بدون عمل مانند تیرانداز بدون کمان است که هیچ گاه دعای او به اجابت نمی رسد.»(14) کسی که واقعا می‌خواهد دعا کند باید حداکثر شرایط اجابت آن را رعایت کند. یکی از آن شرایط کار همراه دعاست.

۷. محبوبیت نزد خدا : انجام هر عبادتی انسان را محبوب درگاه حق تعالی می‌کند و دعا یکی از آن عبادات و بلکه افضل آن است. خداوند در قرآن کریم از حضرت ابراهیم به خاطر دعاکردنش تعریف و تمجید می‌کند.[=book antiqua] ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب (15) امام باقر ـ علیه السّلام ـ در بیان این آیه می‌فرمایند: [=book antiqua]اواه کسی است که بسیار دعا می‌کند.(16)

۸. جلب روزی و دفع بلایا: خداوند روزی دهنده تمام مخلوقات است اما با دعا می‌توان نعمتهای بیشتر و بهتری به سوی خود جلب کرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]«رزق و روزی به عدد قطرات باران از آسمان بر زمین نازل می‌شود تا هر کس به اندازه خود دریافت کند، لکن خداوند زیاده دهنده است پس از فضل خداوند نعمتهای بیشتری درخواست کنید.»(17) همچنین امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «[=book antiqua]دعا و بلا با هم هستند تا روز قیامت و دعا بلا را دفع می‌کند حتی در حالیکه نزول بلا قطعی شده باشد.»(18) و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «[=book antiqua]امواج بلا را با دعا دفع کنید.»(19)

۱۰. تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه:
دین اسلام همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی انسان را مورد توجه قرار داده است. همه افراد را نسبت به یکدیگر و جامعه مسئول می‌داند و این مسئولیت را در قالب امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین واجب کرده است و یکی از شرایط استجابت دعا را این وظیفه می‌داند. امیرمؤمنان می‌فرمایند: [=book antiqua]«امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعایتان را مستجاب کند.»(20)

۱۱. شفای دردها: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]«دعا کنید چرا که دعا شفا دهنده دردهاست.» (21) خداوند برای رسیدن به شفا اسبابی قرار داده (اعم از اسباب عادی و مادی و یا اسباب معنوی) که دعا از سنخ اسباب معنوی شفاست. بسا راه خلاصی و رهایی از بیماری در دعا نهاده شده است.

۱۲. به دست آوردن منزلت نزد خدا:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: [=book antiqua]«نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی هست که کسی به آن نمی‌رسد مگر با درخواست و دعا.»(22)

13. برآورده شدن خواست ها: برآورده شدن دعا در خصوص خواست های مادی و معنوی آدمی یکی از اثرات مهم دعا به شمار می رود از اینرو خدای متعال در قرآن[=book antiqua](ادعونی استجب لکم) (قل ما یعبؤ بکم ربی لولا دعاؤکم) و رسول مکرم اسلام (ص) بدان توصیه اکید کرده اند.(23) حتی به فرموده ی امام باقر (ع):[=book antiqua] «حوائج کوچک و نیازهای صغیرتان را نیز با دعا از خداوند بخواهید.» (24)

14. محبوبیت نزد مردم: کسانیکه با دعا و مناجات با خدا انس دارند بدلیل آنکه اهل ایمان و عمل صالحند و روحهای پاک و مصفایی دارند و نیز قلبهاشان متأثر از دعا سرشار از "معنویت و خلوص" و "آرامش و خضوع" است. با تأیید الهی نزد مردم از محبوبیت خاصی برخوردارند. چنانکه خداوند در قرآن می فرماید: [=book antiqua]"[=book antiqua] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ [=book antiqua]كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده ‏اند، به زودى [خداى‏] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد." (25)

موفق باشید ...

پاورقی_________________________________________________
1. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 880، ح 5666.
2. همان، ح 5518.
3. همان، ح ۵۵۸۳.
4. یس/۸۲.
5. بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۲۳.
6. بحارالانوار، ج 93، ص 341.
7. مصباح المنیر، ص 19.
8. شوری/ ۲۶.
9. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۰۹.
10. همان، ص ۴۸۷.
11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 276.
12. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۰.
13. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۱۱.
14. نهج البلاغه، ص ۵۳۴.
15. هود/۷۵.
16. بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۹۳.
17. همان، ص ۲۸۹.
18. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۴۶۹.
19. نهج البلاغه، ص ۴۹۵، کلمات قصار ۱۴۶.
20. شیخ حر عاملی، مستدرک الوسایل، ج ۵، ص ۲۶۶.
21. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۴۷۰.
22. همان، ص ۴۶۶.
23. بحارالانوار، ج 93، ص 295.
24. همان، صص 303 و 366.
25. مریم/ 96.

مشکور;803247 نوشت:
دوم: دیگر اینکه به مسأله دعا از این پنجره بنگریم که با وجود اثبات و اعتقاد به سه صفت حضرت باریتعالی 1. علم الهی 2. حکمت الهی و 3. عدل الهی. انسان چه احتیاجی به دعا کردن دارد؟ مگر العیاذ بالله نیازمان را نمی داند؟ مگر بر مصالح ما واقف نیست؟ مگر عادل نیست که بر هر کس به قدر نیازش بدهد؟ پس چرا خودش نمی دهد و باید برای احتیاجات مان دعا کنیم؟

سلام و ادب:Gol:

در پاسخ به این بخش از سؤال گفتنی است: درست است که خدای علیم و حکیم و عادل، به همه جوانب نیاز انسان واقف است و در نهایت حکمت و عدل در اعطای نیازهای بندگانش عادل است اما این بدان معنا نیست که با این وجود پس دعا کردن کار بیهوده و بی اثری است. زیرا پیشتر گفتیم که اولاً فایده دعا کردن فقط در برآورده شدن نیازها و حوائج بندگان نیست بلکه عاملی برای ذکر و یاد خدا، نیایش و سپاس و شکرگذاری نعمات او و وسیله ای برای تقرب به حضرت اوست. ثانیاً تحقق برخى مقدرّات الهى منوط به دعاى بنده و مشروط به دعا کردن است، بدین معنا که اگر بنده دعا کند و بخواهد، مصلحت الهى به عطا کردن تعلق مى‏ گیرد و اگر دعا نکند مصلحتى در کار نیست و براى او مقدور نمى‏ شود.(1) بنابراین، دعاکردن هم سببی است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیله دعا کردن حاجتش برآورده شود، یا صاحب فرزند شود، یا از گرفتاری خلاصی یابد، یا بیماری اش شِفا یابد و نظائر آن ... و تا دعا نکند، به مطلوبش دست نیابد، هر چند که به همه وسائل ظاهرى متوسل شود.

در روایات بسیاری به تأثیرگذار بودن دعا در دفع و رفع بلایا و حتی در دفع قضای الهی تأکید شده است که به دو نمونه اشاره می کنیم:

- از امام ابى الحسن موسى الکاظم (ع) است که فرمود: [=book antiqua]بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مى‏ کند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصله‏ اى نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى که خود مى‏ داند بر مى‏ گرداند.(2)

- و از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: [=book antiqua]دعا، قضاى مبرم و حتمى را بر مى‏ گرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمت‏ها و رستگارى ‏ها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمى‏ رسند مگر به دعا، چون هیچ درى نیست که وقتى بسیار کوبیده شود به روى کوبنده باز نگردد.(3)

بنابر این با توجه به آنچه در روایات آمده است معلوم می شود همان خدای حکیمی که بنده اش را مبتلا به بلا می کند؛ او را امر به دعا حین گرفتاری کرده و می گوید که در صورتی تو را نجات می دهم که رو به من کرده و دست نیاز به سویم دراز کنی و مرا بخوانی. در نتیجه مبتلا شدن مطابق با حکمت بوده و رفع آن بوسیله دعا نیز چنین است. همچنین حکیم بودن خدای متعال، دلیل نمی شود که اراده از انسانها ساقط شود بلکه عمل هر انسانی از افعال خودش نشأت می گیرد؛ لذا با دعا کردن می توان جلوی بدی ها و شروری که در آینده قرار است رخ دهد را گرفت. بنابر این، چنین نیست که انسان ها در کارهایشان به یک نحوه جبر گرفتار باشند و همه اتفاقاتی که برایشان می افتد علتش خداوند باشد؛ بلکه خود انسان می تواند به وسیله اعمالش آینده خویش را رقم زند. و این مطلب نیز ریشه در حکمت الهی دارد.(4)

بحث دعا بسیار گسترده تر از آن است که بتوان در این تایپیک به همه آنها پرداخت، علاوه بر آنکه طولانی شدن تایپیک مخالف روح پاسخگویی بوده، اقبال مخاطبان را برای مطالعه و پیگیری مباحث از بین می برد. از اینرو این مبحث را همینجا خاتمه می دهیم. دوستان عزیز، می توانند سؤالات دیگری که در این رابطه دارند (رابطه دعا و حکمت الهی) را در تایپیکهایی مستقل طرح و پاسخ آن را توسط کارشناسان محترم پیگیری کنند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________________
1. برگرفته از محمد باقر شهیدى، دعاها و تهلیلات قرآن، ص 43.
2. بحار الانوار، ج90، ص 295 .
3. همان، ص 299 .
4. برگرفته از پایگاه اینترنی اسلام کوئست، فلسفه دعا با توجه به حکمت الهی، با کمی تغییر و تصرف.

بنام خدا
سلام و ادب@};-

سؤال:
جایگاه دعا در قاموس دین و رابطه دعا با انسان و حکمت الهی را بیان کنید؟

پاسخ:
برای رسیدن به پاسخ، لازم است مقدماتی را در این خصوص بیان کنیم:

اول. مفهوم شناسی دعا:
دعا در لغت به معنای خواندن است چه این خواندن توأم با خواستن و اظهار نیاز باشد و چه به صورت نیایش و مناجات و یا به تعبیر برخی به صورت سرود و ستایش. و در اصطلاح بمعنای؛ روی آوردن به خدای متعال با حالت خضوع و یا گفتگو با حق تعالی گفته شده، که این گفتگو یا بنحو بیان توحید و ثنای الهی است، یا درخواست رحمت و بخشش و یا طلب بهره ی دنیوی و اخروی.
در قرآن و روایات نیز هر کجا لفظ دعا استعمال شده به معنای خواندن آمده است.(1) دعا در روایات نیز به همین معنا است و آنچه امروزه از لفظ دعا به معنای(خواستن) به ذهن ما متبادر می شود معنای طلب است نه دعا.
شاید اصل تشریع دعا نیز در شرع مقدّس اسلام به همین منظور(خواندن و خواستن و یادکردن) بوده است که مردم در هر حالی که هستند خدا را بخوانند و در کارها همیشه از وی استمداد بخواهند که این نیز به تنهایی نوعی عبادت است. چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: [=book antiqua]«اَلدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ»(2) دعا مغز عبادت است.

دوم. مراتب انگیزشی دعا:
دعا کاری ارادی و محتاج انگیزه است، انگیزه دعا کنندگان مراتبی دارد، بی شک، ارزش دعا از طرفی تابع ارزش انگیزه دعاکننده می باشد. گاهی انگیزه انسان از دعا تأمین نیازهای مادی است، مانند پول و فرزند و ... این قبیل درخواستها گرچه نشان علو همت انسان نیست لکن در حد خود خوب است چرا که بیانگر اعتقاد دعا کننده به موثر بودن خداوند است.
مرحله بلندتر و عالی تر این که از خدا امور معنوی، توفیق بندگی و سعادت اخروی را طلب کند زیرا اگر واقعاً آخرت را شناخته باشد، صرفاً امور دنیایی درخواست نمی کند، مگر این که در جهت امر اخروی باشد. در نظر چنین انسانی آخرت بسی بهتر و پاینده تر است.
چنانکه فرمود: [=book antiqua]«وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى»؛ حال آنکه آخرت بهتر و، پاینده تر است. (3) مرحله عالی تر در دعا، آنست که انسان بدون هیچ درخواست و تمنایی اعم از مادی و معنوی صرفاً با انگیزه سپاس و ستایش حق تعالی به دعا و مناجات با او بپردازد چرا که صرفنظر از همه اینها او را شایسته عبادت و بندگی و سپاس و ستایش می داند. چنانکه در مشی و مرام اوصیاء و اولیاء الهی چنین گفته شده است.

سوم. کیفیت دعا کردن:
حق تعالی به کیفیت درست دعاکردن، در قرآن اشاره فرموده است.(4) [=book antiqua]پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) [=book antiqua] در سفرى بعضى اصحاب را ديدند كه با فرياد دعا مى ‏كنند، حضرت فرمودند: آرام دعا كنيد. حضرت زكريّا نيز خداوند را در پنهانى و با اخلاص ندا مى‏ كرد. «نادى ربّه نداءً خفيّاً»(5)
زيرا نشانه‏ ى ادب است چنانكه خداوند به مؤمنان مى‏ فرمايد: بلندتر از صداى پيامبربا او سخن نگوييد. [=book antiqua]«لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبىّ كجهر بعضكم لبعض»(6)
رعایت این جهت، در خواندن و صداکردن خداوند اولی تر است. و نیز ممكن است صداى بلند در عبادت ونيايش، زمينه‏ ساز تظاهر و ريا باشد. همچنین تضرّع و ناله در دعا، نشانه‏ ى توجّه انسان به كمبودها و نيازهاى خود و عامل شكستن غرور و خودخواهى است.
زيرا آنكه خود را قوى و غنى بداند، در برابر هيچ كس (حتی خداوند) ناله و درخواستى ندارد. در نقطه مقابل روش دعا کردن قرآنی؛ دعا نكردن، دعاى فاقد ‏تضرّع و دعاى ريائى قرار دارد که از نمونه ‏هاى سركشى و تجاوز است. و گردن كشان و تجاوزكاران، از لطف و محبّت الهى محروم مى ‏باشند.[=book antiqua](انه لایحب المعتدین). (7)

چهارم. رابطه دعا و انسان:
انسان موجودی است که سراسر وجودش را نیازمندی و احتیاجات گوناگون فراگرفته از احتیاجات زیستی و طبیعی گرفته تا نیازهای فکری، روحی؛ اگر نبود این نیازمندی های ذاتی چه بسا انسان در اثر سکون و بی تحرکی نابودی خود را رقم می زد در بینش اسلامی، نیز انسان سراسر وجودش نیاز است و در عالم هستی تنها خداوند، بی‌نیاز مطلق است.(8)
با اینکه در وجود انسان نیاز های بیشمار و متعددی وجود دارد منتها نیاز اصلی ما هیچکدام از آنها نیست بلکه وجود ما غرق احتیاج به خداوند است. اگر انسان به این نیاز توجه نکند سر از طغیان و غفلت و معصیت در می آورد و به اندازه ای که به این نیاز اهمیت می دهد انسان بار و توشه ی خود را بسته است.
از اینرو یکی از اساسی ترین راه های ارتباط و تقرب به خدا و رفع حوائج و نیازهای دنیوی و اخروی که ریشه در نیاز حقیقی (روحی و روانی) انسان دارد راه دعا و مناجات است. گاهی در شکل نماز، دعا و مناجات در خلوت و جلوت، گاهی با اراده و اقدام به هر خیری که رضا و خشنودی خداوند در آن است،
گاهی با رعایت تقوا و پاکدامنی، گاه با خدمت به خلق، گاه با کمک به محرومان، گاه با صبر و شکیبایی در برابر مصائب و سختی ها و گاه ... که در همه این امور و مواقف، خدا و رضای او را می خوانیم و می طلبیم بعبارتی در همه این شئون، روح عبادت که همان دعاست جلوه گر است.

پنجم: اقسام نگرش به دعا:
موضوع دعا بسته به نوع نگاه به ظاهر و محتوای آن، یا نوع کارکرد و آثار و برکاتی که دارد و یا هدفی که دعاکننده در پرتو آن دنبال می کند متفاوت است که در ادامه به مواردی اشاره می کنیم:

1- گاهی انسان از دعا صرفاً برای اظهار توبه و طلب بازگشت و کسب رحمت و مغفرت الهی و یا برای مصفا کردن روح و آرامش جان و روان خویش بهره می جوید بعبارتی می خواهد از دعا برای کسب فضایل اخلاقی و دفع و رفع رذایل اخلاقی سود جوید؛ بگونه ای خواننده آن، محو اخلاقیات دعا شده که از ارتباطات عمیق و معنادار اعتقادی آن مغفول می ماند.

2- اگر انسان همه چیز را مرتبط و ریشه دار در اعتقادات و مبانی دینی بداند و اخلاق و عمل را منفک از اعتقادات که پایه و اساس و ستون خیمه همه خیرات و خوبی هاست نداند به همه ادعیه گرچه تماماً اخلاقی باشند و یا معانی اخلاقی آن غالب باشد، نگاهی ریشه ای داشته و حتی تحقق آثار و برکات آنها را نیز منوط به تغییر اعتقادات و باورهای دینی خود می داند.

3- گاهی نیز انسان در ضمن توجه خاص و ویژه به هر دو ساحت، که در دو مورد قبلی گفتیم یعنی هم بطور خاص و جداگانه، به مضامین و محتواهای اخلاقی، برخورداری های خاص معنوی و اخلاقی و نیز هدف طهارت و پاکی و تقرب به خدا که عموماً مفاهیمی اخلاقی هستند توجه می کند و هم به بطور خاص و ویژه، به مضامین و مفاهیم اعتقادی، برخورداری های اعتقادی برای تحکیم اعتقادات؛
زیرا غایت نهایی هر دو را یک چیز می داند که عبارتست از تقرب به ذات باریتعالی از اینرو در نگاه چنین انسان جامع نگری، دعا نه صرفاً مفهومی اخلاقی است و نه صرفاً اعتقادی بلکه معجونی از شاکله کلی (جهان بینی، باورها و اعتقادات و بایدها و نبایدها) است.

ششم. مفهوم شناسی حکمت:
حکمت، از ریشه حکم است که در آن «اتقان» استواری منع تعبیه شده است.(9) از نظر لغوی حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. «حکمت» در جنبه علمی شناخت متقن و استور است و در جنبه عملی رفتار درست و صحیح و عمل صالح.
مفسران گفته ‏اند: حکیم کسى است که کارها را استوار و محکم کند. این کلمه مجموعا 97 بار در قرآن کریم به کار رفته است که فقط در پنج مورد صفت قرآن و در یک مورد صفت امر آمده، بقیه هم درباره حکیم بودن خداوند سبحان است(10) حکیم به معناى متقن کار، و کسى است که هیچ عملى از وى از جهل و گزاف ناشى نمى ‏شود، هر چه مى ‏کند با علم مى ‏کند، و مصالحى را در نظر مى ‏گیرد(11)
طبق نظر متکلمان اسلامی حکمت الهی در دو معنا از اقسام (حکمت عملی) بکار می رود:
1. به معنای اِحکام و اتقان آفرینش و تدبیر موجودات چنانکه علامه حلی می­گوید(12) «گاهی منظور از حکمت، صادر شدن شی به گونه اکمل است... پس همانا افعال خداوند متعال در نهایت اِحکام و اتقان و نهایت کمال است. بنابراین خداوند به این معنا حکیم است.»
2. دومین معنای حکمت عملی عبارت از تنزه و پیراستگی فاعل از اعمال قبیح و نارواست.

هفتم. رابطه دعا با حکمت:
بر این اساس هنگامی که می­گوییم خداوند حکیم است به این معناست که خدای سبحان کار زشت، لغو و بیهوده انجام نمی­دهد. با این بیان، بدیهی است چون خداوند حکیم مطلق است، همه کارهای عالم هستی به تبع آن، حکیمانه است. بنابراین، در صورت کلی چون دعا و طلب نیز در کنار ده ها ضرورت دیگر در نهاد و درون انسان محتاج و در داخل زندگی بشر نهادینه شده،
پس حقیقت دعا و طلب، نیز جزو برنامه حکیمانه الهی است، بعبارتی از آنجاییکه همه زندگی ما را سراسر نیاز و فقر و خواستن و حرکت فرا گرفته است و لازمه گذار از همه آنها دعا کردن است. طبق برنامه حکیمانه الهی، انسان نیازمند، برای حرکت کردن و سپری کردن سیر کمالی اش، ناگزیر از دعا و طلب و خواستن و اظهار نیاز است.

بین اراده های ما که امری حکیمانه است با دعا و خواستن و طلب کردن رابطه ای دوسویه برقرار است: گاهی چیزی را اراده می کنیم و سپس در قالب دعا و طلب از مجاری خاصش جستجو می کنیم و گاهی این مطالبات و خواسته های ما هستند که اراده سازند.
بعبارتی:
1. گاهی از توانایی و ظرفیتهای درونی خویش برای رفع و رجوع حوائج و نیازهایش بهره می جوید.
2. گاهی از توانایی و ظرفیت های وجودی دیگران و طبیعت استمداد می جوید و.
3. گاهی از خداوند و وسایط و قدرت های معنوی موجود در نظام آفرینش مدد می گیرد.
با این توضیح،
هر آنچه در این طرح جکیمانه، توسط حکیم علی الاطلاق دیده شده، انسان و همه موجودات و مخلوقات را به دعا و طلب فرا می خواند و هیچ مخلوقی را نمی یابی که بتواند بدون دعا و طلب، خود را با نظام حکیمانه هستی هماهنگ و سازگار بسازد.

هشتم. حکمتها و آثار و فوائد دعا:
دعا و نیایش، توسلی عاشقانه و پیوند موجودی بسیار ضعیف، کوچک و در اوج نیاز به موجودی بی نهایت بزرگ، با عظمت و بی نیاز مطلق است.
دعا کردن مطلوب و باعث قرب انسان می شود، چه مطلوب محقق بشود، چه نشود.(13) همچنین به قدری اصل دعا کردن خوب و مطلوب است که رسول اکرم (ص)می فرمایند:[=book antiqua]"ترک الدعاء معصیه".(14) ترک دعا معصیت است." بی شک، هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت نیست،
زیرا نوعی عبادت و پرستش است. در باب آثار و فواید دعا در این مجال، صرفاً به موارد آن اشاره می کنیم:
۱. کسب معرفت.
۲. آرامش روانی.
۳. خودسازی.
۴. از بین بردن خودخواهی.
۵. بخشودگی گناه و نجات از دوزخ.
۶. تشویق به فعالیت.
۷. محبوبیت نزد خدا.
۸. جلب روزی و دفع بلایا.
9. تقویت روحیه احساس مسئولیت نسبت به جامعه.
10. شفای دردها.
11. به دست آوردن منزلت نزد خدا.
12. برآورده شدن خواست ها.
13. محبوبیت نزد مردم.

نهم. اگر خدا حکیم و عالم وعادل است چرا دعا؟:
درست است که خدای علیم و حکیم و عادل، به همه جوانب نیاز انسان واقف است و در نهایت حکمت و عدل در اعطای نیازهای بندگانش عادل است
اما این بدان معنا نیست که با این وجود پس دعا کردن کار بیهوده و بی اثری است. زیرا پیشتر گفتیم که
اولاً فایده دعا کردن فقط در برآورده شدن نیازها و حوائج بندگان نیست بلکه عاملی برای ذکر و یاد خدا، نیایش و سپاس و شکرگزاری نعمات او و وسیله ای برای تقرب به حضرت اوست.
ثانیاً تحقق برخى مقدرّات الهى منوط به دعاى بنده و مشروط به دعا کردن است، بدین معنا که اگر بنده دعا کند و بخواهد، مصلحت الهى به عطا کردن تعلق مى‏ گیرد و اگر دعا نکند مصلحتى در کار نیست و براى او مقدور نمى‏ شود.(15)
بنابراین، دعاکردن هم سببی است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیله دعا کردن حاجتش برآورده شود، یا صاحب فرزند شود، یا از گرفتاری خلاصی یابد، یا بیماری اش شِفا یابد و نظائر آن ... و تا دعا نکند، به مطلوبش دست نیابد، هر چند که به همه وسائل ظاهرى متوسل شود.
در روایات بسیاری به تأثیرگذار بودن دعا در دفع و رفع بلایا و
حتی در دفع قضای الهی تأکید شده است که به دو نمونه اشاره می کنیم:

1- از امام ابى الحسن موسى الکاظم(علیه السلام) است که فرمود: [=book antiqua]"بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مى‏ کند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصله‏ اى نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى که خود مى‏ داند بر مى‏ گرداند."(16)

2- و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: [=book antiqua]"دعا، قضاى مبرم و حتمى را بر مى‏ گرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمت‏ها و رستگارى ‏ها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمى‏ رسند مگر به دعا، چون هیچ درى نیست که وقتى بسیار کوبیده شود به روى کوبنده باز نگردد."(17)

بنابر این با توجه به آنچه در روایات آمده است معلوم می شود همان خدای حکیمی که بنده اش را مبتلا به بلا می کند؛ او را امر به دعا حین گرفتاری کرده و می گوید که در صورتی تو را نجات می دهم که رو به من کرده و دست نیاز به سویم دراز کنی و مرا بخوانی. در نتیجه مبتلا شدن مطابق با حکمت بوده و رفع آن بوسیله دعا نیز چنین است.

موفق باشید ...@};-

پاورقی________________________________________________

[=1]

  • [=book antiqua]«وَاصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجهَهُ، و خود را به شکیبایی وادار کن با کسانی که پروردگار خود را در بامداد و شامگاه می خوانند و رضای او را می جویند.» (سوره کهف:آیه28)؛ [=book antiqua]«أَمَّن یُجِیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء، کیست آنکه درمانده را-وقتی بخواندش-اجابت کند و گرفتاری را برطرف سازد؟»، (سوره نمل:آیه62) و نیز [=book antiqua]«أُدعُوا رَبَّکم تَضَرُّعاً وَ خُفیَةً إِنَّهُ لایُحِبُّ المُعتَدِین، پروردگار خود را به زاری و پنهانی بخوانید که او متجاوزان را دوست ندارد.»، (سوره اعراف:آیه55).
  • بحارالانوار:ج93،ص300.
  • اعلی، آیه 17.
  • [=book antiqua]"ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ؛ پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد، زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد."،(اعراف، آیه 55.)
  • مریم، آیه 3.
  • حجرات، آیه 2.
  • بنقل از تفسیر نور، ذیل آیه 55 اعراف، با کمی تغییر.
  • [=book antiqua]«یَأَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهُ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/ 15).
  • التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 264.
  • قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، چاپ پنجم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 164، ماده حکم.
  • طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، 1417، ج 19، ص 531.
  • کشف ­المراد، ص 301.
  • رسول اکرم (ص) می فرمایند:[=book antiqua]"رحم الله عبدا طلب من الله عز و جل حاجه فالح فی الدعاء استجیب له او لم یستجب له"، خدا بیامرزد بنده ای را که از خدا حاجتی را طلب کند، پس در دعا کردن پافشاری کند، چه (دعایش) استجابت بشود و چه نشود." (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 880، ح 5666.)
  • همان، ح 5518.
  • برگرفته از محمد باقر شهیدى، دعاها و تهلیلات قرآن، ص 43.
  • بحار الانوار، ج90، ص 295 .
  • همان، ص 299 .
  • [/]
    موضوع قفل شده است