دو سؤال در مورد شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
تبهای اولیه
سلام. من دو سؤال در مورد شهادت حضرت فاطمه دارم، که البته اینها را در یک مناظره شنیدم:
1.چرا در روایات رسیده از حضرت علی، حضرت فاطمه و حسنینسلام الله علیهم هیچ اشاره ای به مضروب و مجروح شدن منجر به شهادت حضرت فاطمه و سقط جنین نشده است؟
2.در صورت هجوم به بیتی که در مسجد النبی است، افراد بسیاری شاهد آن خواهند بود. هجوم به بیت، با تواتر به دست ما نرسیده است؟ آیا اصحاب در پنهان داشتن این مسئله، تبانی کرده اند؟
1.چرا در روایات رسیده از حضرت علی، حضرت فاطمه و حسنینسلام الله علیهم هیچ اشاره ای به مضروب و مجروح شدن منجر به شهادت حضرت فاطمه و سقط جنین نشده است؟
در برخی از روایات به این موضوع اشاره شده است
پیامبر فرمود اما دخترم فاطمه پس بدرستیکه او سرور زنان عالمیان است .... و شکسته میشود پهلویش و کشته میشود جنینش پس من میگویم ای خدا لعنت کن کسی را که به او ظلم کرده و مخلد کن در اتش ان کس را که به دو پهلویش ضربه زده است و باعث شده که فرزندش سقط گردد ( امالی صدوق ص 99-101) بحار الانوار ج 28 ص 38 ؛ جوینی فرائد السمطین ج 2 ص 35
همچنین حضرت علی در دعای قنوط فرمودند « .. و جنین اسقطوه ..» و جنینی که سقط کردند ( بحار الانوار ج 82 ص 261)
همچنین [="]تصریح فاطمه زهرا به کشته شدن حضرت محسن
[="]در جریان یورش به خانه فاطمه هم منابع شیعی و هم منابع اهل سنت به شهادت حضرت محسن اشاره کردند این مطالب به نوعی تصریح منابع تاریخی به ضرب و شتم است که بر اثر ان حضرت محسن سقط شد اما سخن اینجاست که ایا خود حضرت زهرا به شهادت فرزندش اشاره داشته است که لازمه ان ضرب و شتم است یا خیر؟ با تتبع در منابع روایی در مییابیم که حود حضرت زهرا هم به شهادت فرزندش حضرت محسن اذعان کرده است و این امر حاکی از ضرب و شتم اوست. زمانی که فاطمه پشت در صدا زد (یا فضة خذینی قد قتل ما فی احشائی)[="][1] لاجرم شهادت حضرت محسن جز با ضرب و شتم امکان پذیر نیست.
[="]همچنین در نقلی دیگر آمده است که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود « .... ورکل الباب برجله فرده و انا حامل ... و جائنی المخاض فاسقطت محسنا بغیر جرم ..»[="][2]
[="]در روایت دیلمی از حضرت زهرا فرمود« ... و عمر با پایش به در کوبید و آن را به طرف من راند در حالی که من بار دار بودم ...درد زایمان مرا گرفت پس محسنم را سقط کردم در حالی که بدون جرم کشته شد...»
[/HR] [="][1][="] . بحار الانوارج 8 ص 230
[="][2][="] . بحار النوار ، ج 30 ص 349؛ سید جعفر عاملی ماساة الزهرا ج2 ص141
امام باقر فرمود :
و حملت بمحسن فلما قبض رسول الله و جری ما جری فی یوم دخول القوم علیها دارها و اخرج ابن عمها امیرالمومنین و ما لحقها من الرجل ( عمر) اسقطت به ولدا تماما ..
امام باقر فرمود : فاطمه به حضرت محسن باردار شد پس هنگامی که رسول خدا رحلت کرد و حوادثی در جریان ورود این قوم به خانه حضرت زهرا اتفاق افتاد و پسر عمویش امیرالمومنین از خانه بیرون برده شد و در اثر انچه از ان مرد (عمر) به او رسید یک بچه کامل را سقط کرد. ( دلائل الامامه طبری ص 27) عوالم العلوم ج 11 ص504)
همچنین امام صادق به جریان شهادت حضرت محسن اشاره کردند « ... و قتل محسن بالرفسه اعظم و ادهی و امر ...» امام صادق فرمود و قتل محسن با زدن لگد به شکم مادرش بزرگتر و ناگوارتر و تلخ تر از مصیبت کربلاست .( هدایة الکبری خصیبی ص 417؛ ماساة الزهرا ج 2 ص 141؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی ج 2 ص 532)
در روایت دیگر فرمودند : عن عبدالله بن سنان عن الامام الصادق قال ...فرفسها برجله و کانت علیها السلام حاملة بابن اسمه المحسن فاسقطت المحسن من بطنها..
از عبدالله بن سنان نقل شده است که امام صادق فرمودند عمر با پایش به شکم حضرت زهرا زد در حالی که ایشان به فرزند پسری به نام محسن باردار بودو در اثر همین لگد حضرت محسن سقط شد ( اختصاص شیخ مفید ص 185؛ بحار ج 29 ص 192)
2.در صورت هجوم به بیتی که در مسجد النبی است، افراد بسیاری شاهد آن خواهند بود. هجوم به بیت، با تواتر به دست ما نرسیده است؟ آیا اصحاب در پنهان داشتن این مسئله، تبانی کرده اند؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است.[1]
سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید: «در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»[2]
در مصادر اهل سنت مورادی یافت میشود که جریان هجوم به خانه حضرت فاطمه را نیمه روشن و برخی روشن بیان کردند که به این منابع اشاره میکنیم.
مصادر اول : منابعی که در جریان هجوم به تهدید به احراق بیت بسنده کردند.
طبری( 310ق): او که نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف میکند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش میکشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»[3]
مصادر دوم : منابعی که در جریان هجوم به آوردن آتش اشاره کردند.
ابن قتیبه دینوری (276) : این نویسنده گامی فراتر رفته، میگوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و میسوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»[4]
[/HR][1] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2 ص 60
[2] . سید مرتضی، تلخیص شافی، ج۳، ص۷۶، تلخیص شیخ طوسی.
[3] . تاریخ طبری، ج 3 ص 202
[4] . ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، ج 2 ص 12؛ اعلام النساء ج 3 ص 1205
ابن عبد ربه اندلسی (328ق) میگوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.[1]
مصادر سوم : منابعی که در جریان هجوم، ورود به خانه را ثبت کردند.
یعقوبی (292ق): وی در تاریخ خود به ورود به خانه فاطمه (س) اشاره کرده است. یعقوبی اورده است که وقتی ابوبکر و عمر با خبر شدند که برخی از مهاجر و انصار در خانه حضرت فاطمه متحصن شدند به خانه فاطمه هجوم بردند که فاطمه فرمود از خانه من خارج شوید و الا موهای خود را برهنه و نزد خدا ناله و زاری میکنم.[2]
مصادر چهارم : منابعی که در جریان هجوم، به آتش زدن خانه، ضرب و شتم حضرت فاطمه، شهادت حضرت محسن و میخ در، پرداختند.
مسعودی ( 346) در قسمتی از کتاب خود آورده است:« فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛[3] پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»
عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (۵۴۸ - ۴۷۹ ق.) نقل کرده: «اِنّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْ جَنینَ مِنْ بَطْنِها،[4]به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
اسفرائینی (متوفای ۴۲۹ ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ،[5]عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد»
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها[6]، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود»
مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
مطابق تاریخ «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه و آله و سلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد»
ابن ابی الحدید میگوید: «من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم: «آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
[/HR][1] . عقدالفرید، ج4، ص260; تاریخ ابی الفداء، ج1، ص156; اعلام النساء، ج3، ص1207
[2] . تاریخ یعقوبی، ج 3 ص 126
[3] . اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴.
[4] . شهرستانی، الملل والنحل، ج 1 ص 57
[5] . الفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص۱۰۷.
[6] . الوافی بالوفیات، صفدی، ج۵، ص۳۴۷ ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۲،ص۲۹
[7] . الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.
[8] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص۲۵۲.
طبق نقل علماي اهل سنت، رسول الله (ص)هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پيشبيني كرده بودند. جويني از علماي بزرگ اهل سنت (ذهبي در مورد او ميگويد امام و پيشوا محدث يگانه و كامل و فخر اسلام و با ديانت و صالح بود. ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 )، نقل ميكند كه رسول خدا فرمودند «من هر وقت او را ميبينم ياد آن اتفاقي ميافتم که بعد از من برايش رخ خواهد داد. گويا ميبينم که ذلت در خانه وي داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گرديده ، از ارثش محروم گرديده ، پهلويش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حاليکه صدا ميزند يا محمداه ولي کسي جواب او را نميدهد..... او اول کسي است که از خانواده ام به من خواهد پيوست. او د ر حالي نزد من ميآيد كه اندوهگين و سختي کشيده و غمگين است و کشته (شهيد) شده است.[1]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کرده اند[2].»
سکونی یکی از راویان اهل سنت است[3] او میگوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه السلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟)
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیه السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود: « چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت، محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبتهای او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیها السلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.[4]»
البته سکونی طبیعتا بنا بر تعصب خویش ذیل روایت را مقداری تغییر داده و اسم عمر و مشارکت او را حذف می کند.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیه السلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها،[5]سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)
آیا این همه سند قطعی در منابع مختلف شیعه و سنی تواتر نیست.
[/HR][1] . جوینی ، فرائد السمطین، ج 2 ص 34 - 35
[2] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2 ص 21
[3] . سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقل نمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
[4] . شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص۴۱۷، منشورات شریف رضی
[5] . بحار ج 43 ص 170
در برخی از روایات به این موضوع اشاره شده است
پیامبر فرمود اما دخترم فاطمه پس بدرستیکه او سرور زنان عالمیان است .... و شکسته میشود پهلویش و کشته میشود جنینش پس من میگویم ای خدا لعنت کن کسی را که به او ظلم کرده و مخلد کن در اتش ان کس را که به دو پهلویش ضربه زده است و باعث شده که فرزندش سقط گردد ( امالی صدوق ص 99-101) بحار الانوار ج 28 ص 38 ؛ جوینی فرائد السمطین ج 2 ص 35
همچنین حضرت علی در دعای قنوط فرمودند « .. و جنین اسقطوه ..» و جنینی که سقط کردند ( بحار الانوار ج 82 ص 261)
همچنین تصریح فاطمه زهرا به کشته شدن حضرت محسن
در جریان یورش به خانه فاطمه هم منابع شیعی و هم منابع اهل سنت به شهادت حضرت محسن اشاره کردند این مطالب به نوعی تصریح منابع تاریخی به ضرب و شتم است که بر اثر ان حضرت محسن سقط شد اما سخن اینجاست که ایا خود حضرت زهرا به شهادت فرزندش اشاره داشته است که لازمه ان ضرب و شتم است یا خیر؟ با تتبع در منابع روایی در مییابیم که حود حضرت زهرا هم به شهادت فرزندش حضرت محسن اذعان کرده است و این امر حاکی از ضرب و شتم اوست. زمانی که فاطمه پشت در صدا زد (یا فضة خذینی قد قتل ما فی احشائی)[1] لاجرم شهادت حضرت محسن جز با ضرب و شتم امکان پذیر نیست.
همچنین در نقلی دیگر آمده است که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود « .... ورکل الباب برجله فرده و انا حامل ... و جائنی المخاض فاسقطت محسنا بغیر جرم ..»[2]در روایت دیلمی از حضرت زهرا فرمود« ... و عمر با پایش به در کوبید و آن را به طرف من راند در حالی که من بار دار بودم ...درد زایمان مرا گرفت پس محسنم را سقط کردم در حالی که بدون جرم کشته شد...»
[/HR][1] . بحار الانوارج 8 ص 230[2] . بحار النوار ، ج 30 ص 349؛ سید جعفر عاملی ماساة الزهرا ج2 ص141
با سلام. لطفاً متن این روایات را به طور کامل ذکر کنید.
آیا این همه سند قطعی در منابع مختلف شیعه و سنی تواتر نیست.
تواتر، در صورت وجود تعداد زیادی روایت صحیح السند ایجاد می شود، به حدی که امکان تبانی در آن نباشد. نه اینکه تعدادی حدیث ضعیف و معدود احادیث صحیح کنار هم باشند که در همان احادیث صحیح هم جای بحث باشد:
امام باقر فرمود :... ( دلائل الامامه طبری ص 27) عوالم العلوم ج 11 ص504)
همچنین امام صادق به جریان شهادت حضرت محسن اشاره کردند ...( هدایة الکبری خصیبی ص 417؛ ماساة الزهرا ج 2 ص 141؛ فاطمه بهجة قلب المصطفی ج 2 ص 532)
در روایت دیگر فرمودند : عن عبدالله بن سنان عن الامام الصادق ...( اختصاص شیخ مفید ص 185؛ بحار ج 29 ص 192)
امام باقر و امام صادق، در زمانی که حسنین خردسال بودند، کجا بودند که چنین چیزی را ببینند و نقل کنند؟ اگر ما داریم بر مبنای امام بودن بحث می کنیم که دیگر بحثمان تاریخی نیست، و باید تعبدی بپذیریم.
سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید: «در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»[2]
فرمایش ایشان محتاج سند است. آیا روایت صحیحی در روایات اهل سنت هست که به چیزی بیشتر از تهدید اشاره کند؟
مصادر اول : منابعی که در جریان هجوم به تهدید به احراق بیت بسنده کردند.طبری( 310ق): او که نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف میکند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش میکشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»[3]
ابن عبد ربه اندلسی (328ق) میگوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.[1]
مصادر دوم : منابعی که در جریان هجوم به آوردن آتش اشاره کردند.
ابن قتیبه دینوری (276) : این نویسنده گامی فراتر رفته، میگوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و میسوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»[4]
خب اینها که فقط تهدید هستند و اولی هم صحیح نیست، سؤال ما در مورد حمله و اعمال منجر به شهادت است.
مصادر سوم : منابعی که در جریان هجوم، ورود به خانه را ثبت کردند.
یعقوبی (292ق): وی در تاریخ خود به ورود به خانه فاطمه (س) اشاره کرده است. یعقوبی اورده است که وقتی ابوبکر و عمر با خبر شدند که برخی از مهاجر و انصار در خانه حضرت فاطمه متحصن شدند به خانه فاطمه هجوم بردند که فاطمه فرمود از خانه من خارج شوید و الا موهای خود را برهنه و نزد خدا ناله و زاری میکنم.[2]
مصادر چهارم : منابعی که در جریان هجوم، به آتش زدن خانه، ضرب و شتم حضرت فاطمه، شهادت حضرت محسن و میخ در، پرداختند.مسعودی ( 346) در قسمتی از کتاب خود آورده است:« فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛[3] پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»
عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (۵۴۸ - ۴۷۹ ق.) نقل کرده: «اِنّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْ جَنینَ مِنْ بَطْنِها،[4]به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»اسفرائینی (متوفای ۴۲۹ ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ،[5]عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد»
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها[6]، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود»
مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
مطابق تاریخ «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه و آله و سلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد»
ابن ابی الحدید میگوید: «من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم: «آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
طبق نقل علماي اهل سنت، رسول الله (ص)هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پيشبيني كرده بودند. جويني از علماي بزرگ اهل سنت (ذهبي در مورد او ميگويد امام و پيشوا محدث يگانه و كامل و فخر اسلام و با ديانت و صالح بود. ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 )، نقل ميكند كه رسول خدا فرمودند «من هر وقت او را ميبينم ياد آن اتفاقي ميافتم که بعد از من برايش رخ خواهد داد. گويا ميبينم که ذلت در خانه وي داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گرديده ، از ارثش محروم گرديده ، پهلويش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حاليکه صدا ميزند يا محمداه ولي کسي جواب او را نميدهد..... او اول کسي است که از خانواده ام به من خواهد پيوست. او د ر حالي نزد من ميآيد كه اندوهگين و سختي کشيده و غمگين است و کشته (شهيد) شده است.[1]
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کرده اند[2].»سکونی یکی از راویان اهل سنت است[3] او میگوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه السلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟)
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیه السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود: « چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت، محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبتهای او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیها السلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.[4]»
البته سکونی طبیعتا بنا بر تعصب خویش ذیل روایت را مقداری تغییر داده و اسم عمر و مشارکت او را حذف می کند.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیه السلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها،[5]سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)
به غیر از مواردی که شیعه یا مشکوک به شیعه بودن هستند، روایات اهل سنت از این موارد، صحیح السند نیستند. موردی که از شهرستانی نقل کردید را شهرستانی به عنوان یک دروغ نقل کرده و نه به عنوان چیزی که خودش بدان اعتقاد دارد.
اما اینجا باز جای سؤال است، آیا از میان منابع اهل سنت، فقط همین چند سند معدود و آنهم به صورت ضعیف السند به ماجرای ضرب و شتم و حضرت فاطمه اشاره کنند؟ روایات صحیح در مورد هجوم به بیت، کلاً ده روایت، پنج مورد شیعی و پنج مورد سنی هستند، که در آنها هم جای بحث هست، مثلاً یک روایت صحیح از امام موسی کاظم است که سالها فاصله با ماجرا دارند. یا مثلاً یکی از روایات صحیح اهل سنت، با حدیثی در صحیح بخاری ناسازگار است و...
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است.[1]
ببینید بحثی که در تواتر مطرح است هم دقیقاً همین است. آیا باور کردنی است که عدۀ زیادی، در پنهان کردن حقیقت، تبانی کنند؟ آیا تمامی اصحاب حقیقت را پنهان کردند یا خیل کسانی که در نسلهای بعدی آنرا شنیدند انکار کردند؟ اگر تعصبات باعث تبانی بر دروغ در مقیاسی گسترده می شود، آیا می توانیم به متواترات یقین کنیم؟
با سلام. لطفاً متن این روایات را به طور کامل ذکر کنید.
با سلام
اصل روایت را کفعمی در مصباح خود نقل کرده است که همان دعای صنمی قریش است که حضرت در قنوت خود میخوانده
[=Traditional Arabic]المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية) 552 دعاء صنمي قريش ..... ص : 552
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] [دُعَاءُ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ثُمَّ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ الْمَرْوِيِّ عَنْ عَلِيٍّ ع اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَ جِبْتَيْهَا وَ طَاغُوتَيْهَا وَ إِفْكَيْهَا و ابنيهما [وَ ابْنَتَيْهِمَا] اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ وَ أَنْكَرَا وَحْيَكَ وَ جَحَدَا إِنْعَامَكَ وَ عَصَيَا رَسُولَكَ وَ قَلَبَا دِينَكَ وَ حَرَّفَا كِتَابَكَ وَ أَحَبَّا أَعْدَاءَكَ وَ جَحَدَا آلَاءَكَ وَ عَطَّلَا أَحْكَامَكَ وَ أَبْطَلَا فَرَائِضَكَ وَ أَلْحَدَا فِي آيَاتِكَ وَ عَادَيَا أَوْلِيَاءَكَ وَ وَالَيَا أَعْدَاءَكَ وَ خَرَّبَا بِلَادَكَ وَ أَفْسَدَا عِبَادَكَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا وَ أَوْلِيَاءَهُمَا وَ أَشْيَاعَهُمَا وَ مُحِبِّيهِمَا فَقَدْ أَخْرَبَا بَيْتَ النُّبُوَّةِ وَ رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِهِ وَ اسْتَأْصَلَا أَهْلَهُ وَ أَبَادَا أَنْصَارَهُ وَ قَتَلَا أَطْفَالَهُ وَ أَخْلَيَا مِنْبَرَهُ مِنْ وَصِيِّهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ وَ جَحَدَا إِمَامَتَهُ وَ أَشْرَكَا بِرَبِّهِمَا فَعَظُمَ ذَنْبُهُمَا وَ خَلَّدَهُمَا فِي سَقَرَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ بِعَدَدِ كُلِّ مُنْكَرٍ أَتَوْهُوَ حَقٍّ أَخْفَوْهُ وَ مِنْبَرٍ عَلَوْهُ وَ مُؤْمِنٍ أَرْجَوْهُ وَ مُنَافِقٍ وَلَّوْهُ وَ وَلِيٍّ آذَوْهُ وَ طَرِيدٍ آوَوْهُ وَ صَادِقٍ طَرَدُوهُ وَ كَافِرٍ نَصَرُوهُ وَ إِمَامٍ قَهَرُوهُ وَ فَرْضٍ غَيَّرُوهُ وَ أَثَرٍ أَنْكَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أَرَاقَوْهُ وَ خَيْرٍ بَدَّلُوهُ وَ كُفْرٍ نَصَبُوهُ وَ إِرْثٍ غَصَبُوهُ وَ فَيْءٍ اقْتَطَعُوهُ وَ سُحْتٍ أَكَلُوهُ وَ خُمُسٍ اسْتَحَلُّوهُ وَ بَاطِلٍ أَسَّسُوهُ وَ جَوْرٍ بَسَطُوهُ وَ نِفَاقٍ أَسَرُوهُ وَ غَدْرٍ أَضْمَرُوهُ وَ ظِلٍّ نَشَرُوهُ وَ وَعْدٍ أَخْلَفُوهُ وَ أَمَانٍ خَانُوهُ وَ عَهْدٍ نَقَضُوهُ وَ حَلَالٍ حَرَمُوهُ وَ حَرَامٍ أَحَلُّوهُ وَ بَطْنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنِينٍ أَسْقَطُوهُ وَ ضِلْعٍ دَقُّوهُ وَ صَكٍّ مَزَّقُوهُ وَ شَمْلٍ بَدَّدُوهُ وَ عَزِيزٍ أَذَلُّوهُ وَ ذَلِيلٍ أَعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُوهُ وَ كَذِبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُكْمٍ قَلَبُوهُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ بِكُلِّ آيَةٍ حَرَّفُوهَا وَ فَرِيضَةٍ تَرَكُوهَا وَ سُنَّةٍ غَيَّرُوهَا وَ رُسُومٍ مَنَعُوهَا وَ أَحْكَامٍ عَطَّلُوهَا وَ بَيْعَةٍ نَكَسُوهَا وَ دَعْوَى أَبْطَلُوهَا وَ بَيِّنَةٍ أَنْكَرُوهَا وَ حِيلَةٍ أَحْدَثُوهَا وَ خِيَانَةٍ أَوْرَدُوهَا وَ عَقَبَةٍ ارْتَقَوْهَا وَ دِبَابٍ دَحْرَجُوهَا وَ أَزْيَافٍ لَزِمُوهَا وَ شَهَادَاتٍ كَتَمُوهَا وَ وَصِيَّةٍ ضَيَّعُوهَا اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِي مَكْنُونِ السِّرِّ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ لَعْناً كَثِيراً أَبَداً دَائِماً دَائِباً سَرْمَداً لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ وَ لَا نَفَادَ لِعَدَدِهِ لَعْناً يَغْدُو أَوَّلُهُ وَ لَا يَرُوحُ آخِرُهُ لَهُمْ وَ لِأَعْوَانِهِمْ وَ أَنْصَارِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ مَوَالِيهِمْ وَ الْمُسَلِّمِينَ لَهُمْ وَ الْمَائِلِينَ إِلَيْهِمْ وَ النَّاهِضِينَ بِاحْتِجَاجِهِمْ وَ الْمُقْتَدِينَ بِكَلَامِهِمْ وَ الْمُصَدِّقِينَ بِأَحْكَامِهِمْ ثُمَّ قُلْ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً يَسْتَغِيثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِين
همانگونه که امده عبارت جنین اسقطوه ذکر شده
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
البته اگر شما در مورد سند این روایت بخواهید اشکال کنید مورد پذیرش است اما لازم است به این نکته توجه داشته باشید که ضعف سند باعث بی اعتبار شدن محتوا در دعا و مسائل اخلاقی نیست. در مسائل اخلاقی و ادعیه، در صورتی که محتوا با اصول و ارکان اسلام مخالفتی نداشته باشد قابل اعتماد و عمل می باشد. علاوه بر این چون جریان شهادت حضرت محسن در منابع متعدد اهل سنت هم ذکر شده است میتوان این گزارش را پذیرفت پس سقط جنین مویداتی دارد.
روایت دیگر از جوینی شافعی کل روایت را بیان کردم که در عبارت مقتول به چشم میخورد
[=Traditional Arabic]فرائد السمطين، الحموي الشافعي ج2 35 الباب السابع فضيلة[في أن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و حمزة و جعفرا و عليا و الحسن و الحسين و المهدي صلوات الله عليهم هم سادة أهل الجنة]. ..... ص : 32
[=Traditional Arabic]و أمّا ابنتي فاطمة فإنها سيّدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين و هي بضعة مني و هي نور عيني و هي ثمرة فؤادي و هي روحي التي بين جنبيّ و هي الحوراء الإنسيّة متى قامت في محرابها بين يدي ربها جلّ جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض و يقول اللّه عزّ و جلّ لملائكته يا ملائكتي انظروا إلى أمتي فاطمة سيّدة إمائي قائمة بين يديّ ترعد فرائصها من خيفتي و قد أقبلت بقلبها على عبادتي أشهدكم أني قد أمنت شيعتها من النار. و إني لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع [بها] بعدي كأني بها و قد دخل الذلّ بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت إرثها و كسر جنبها و أسقطت جنينها و هي تنادي يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث، فلا تزال بعدي محزونة مكروبة باكية فتذكر انقطاع الوحي من بيتها مرّة و تتذكّر فراقي أخرى و تستوحش إذا جنّها الليل لفقد صوتي التي كانت تستمع إليه إذا تهجّدت بالقرآن، ثم ترى نفسها ذليلة بعد أن كان في أيّام أبيها عزيزة و عند ذلك يؤنسها اللّه تعالى فيناديها بما نادى به مريم ابنة عمران فيقول: يا فاطمة إن اللّه اصطفاك و طهّرك و اصطفاك على نساء العالمين، يا فاطمة اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين، ثم يبتدئ بها الوجع فتمرض فيبعث اللّه عزّ و جلّ إليها مريم ابنة عمران تمرّضها و تؤنسها في علّتها فتقول عند ذلك: يا رب إني قد سئمت الحياة و تبرّمت بأهل الدنيا فألحقني بأبي فيلحقها اللّه عزّ و جلّ بي فتكون أوّل من يلحقني من أهل بيتي، فتقدم عليّ [=Traditional Arabic]محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة؛[=Traditional Arabic] يقول رسول اللّه [صلى اللّه عليه و آله و سلم] عند ذلك:
[=Traditional Arabic]اللّهمّ العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من أذلّها و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتّى ألقت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك آمين.
با سلام. لطفاً متن این روایات را به طور کامل ذکر کنید.
با سلام و احترام و عرض پوزش از تاخیر
[=Traditional Arabic]بحار الأنوار، المجلسي ج30 294 [20] باب ..... ص : 145
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ، فَلَمَّا أَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ الدَّارِ وَ قُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَ مَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيم
[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]بحار الأنوار، المجلسي ج30 ص : 349
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] عَلَى بَابِنَا وَ أَتَوْا بِالنَّارِ لِيُحْرِقُوهُ وَ يُحْرِقُونَا، فَوَقَفْتُ بِعَضَادَةِ الْبَابِ وَ نَاشَدْتُهُمْ بِاللَّهِ وَ بِأَبِي أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا وَ يَنْصُرُونَا، فَأَخَذَ عُمَرُ السَّوْطَ مِنْ يَدِ قُنْفُذٍ- مَوْلَى أَبِي بَكْرٍ- فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِي
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]فَالْتَوَى السَّوْطُ عَلَى عَضُدِي حَتَّى صَارَ كَالدُّمْلُجِ، وَ رَكَلَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَجْهِي، فَضَرَبَنِي بِيَدِهِ حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِي مِنْ أُذُنِي، وَ جَاءَنِي الْمَخَاضُ فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِيلًا بِغَيْرِ جُرْمٍ، فَهَذِهِ أُمَّةٌ تُصَلِّي عَلَيَّ؟! وَ قَدْ تَبَرَّأَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ، وَ تَبَرَّأْتُ مِنْهُمْ. فَع...
1
[=Traditional Arabic]الهداية الكبرى، الخصيبي 179 الباب الثالث باب سيدة النساء(عليها السلام)
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ً فَجَمَعُوا الْحَطَبَ بِبَابِنَا وَ أَتَوْا بِالنَّارِ لِيُحْرِقُوا الْبَيْتَ فَأَخَذْتُ بِعِضَادَتَيِ الْبَابِ وَ قُلْتُ: نَاشَدْتُكُمُ اللَّهَ وَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنْ تَكُفُّوا عَنَّا وَ تَنْصَرِفُوا فَأَخَذَ عُمَرُ السَّوْطَ مِنْ قُنْفُذٍ مَوْلَى أَبِي بَكْرٍ، فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِي فَالْتَوَى السَّوْطُ عَلَى يَدِي حَتَّى صَارَ كَالدُّمْلُجِ، وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي وَ النَّارُ تَسَعَّرُ، وَ صَفَقَ وَجْهِي بِيَدِهِ حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِي مِنْ أُذُنِي وَ جَاءَنِي الْمَخَاضُ فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِيلًا بِغَيْرِ جُرْمٍ فَهَذِهِ أُمَّةٌ تُصَلِّي عَلَيَّ، وَ قَدْ تَبَرَّأَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهَا وَ تَبَرَّأْتُ مِنْهَا.
این موارد متون روایات مربوطه بود
تواتر، در صورت وجود تعداد زیادی روایت صحیح السند ایجاد می شود، به حدی که امکان تبانی در آن نباشد. نه اینکه تعدادی حدیث ضعیف و معدود احادیث صحیح کنار هم باشند که در همان احادیث صحیح هم جای بحث باشد:
اولا باید معنی تواتر مشخص شود و اینکه ضعف سند بر ان خدشه ای میکند یا خیر؟
در تعریف تواتر میخوانیم اصطلاحی است در علم حدیث و علم اصول فقه، به این معنا که روایتی از طُرُق و افراد مختلف، بسیار گزارش شود به گونهای که به صحت خبر اطمینان حاصل شود. به خبرِی که چنین ویژگیای داشته باشد، مُتَواتِر گویند اگر روایتی متواتر باشد، پذیرفته شده است و استناد به آن صحیح است و ضعف سند اعتبارش را از میان نمیبرد.
در ضمن اگر روایات مذکور سندش ضعیف باشد چون متواتر است ضعف سند خللی بر حدیث وارد نمیکند اگر چه روایات شهادت حضرت محسن و ضرب و شتم حضرت فاطمه با اندکی تفاوت در منابع اهل سنت هم به چشم میخورد
امام باقر و امام صادق، در زمانی که حسنین خردسال بودند، کجا بودند که چنین چیزی را ببینند و نقل کنند؟ اگر ما داریم بر مبنای امام بودن بحث می کنیم که دیگر بحثمان تاریخی نیست، و باید تعبدی بپذیریم.
اگر مبنای شما این باشد پس باید تمام روایاتی که اهل بیت از پیامبر یا حضرت علی نقل میکنند را مردود بدانیم چون انها در زمان پیامبر حضور نداشتند. بنابر این لازم نیست امام صادق در ان زمان حضور داشته باشد و وقایع کوچه و شهادت مادرش را ببیند همین که امام قبلی برای او نقل کند کفایت میکند
فرمایش ایشان محتاج سند است. آیا روایت صحیحی در روایات اهل سنت هست که به چیزی بیشتر از تهدید اشاره کند؟
البته بنده صحیح بودن روایت از نظر حضرتعالی را نمیدانم چیست ولی سید مرتضی در تلخیص در ج 3 ص 67 چنین مطلبی را بیان کردند
بنده شواهد تاریخی متعددی از منابع اهل سنت در پستهای اولیه عرض کردم که در جریان یورش و هجوم به خانه وحی فقط به تهدید احراق بسنده نشده بود حتی تا ضرب و شتم و سقط حضرت محسن هم منابع اهل سنت پیش رفته بودند که تقاضا میکنم یک بار دیگر با دقت ملاحظه و مطالعه بفرمایید. جالب اینجاست که این مطالب از متعصبین اهل سنت ذکر شده است.
به غیر از مواردی که شیعه یا مشکوک به شیعه بودن هستند، روایات اهل سنت از این موارد، صحیح السند نیستند. موردی که از شهرستانی نقل کردید را شهرستانی به عنوان یک دروغ نقل کرده و نه به عنوان چیزی که خودش بدان اعتقاد دارد.
دلیل شما بر عدم صحیح السند بودن چیست؟
جمله کامل شهرستانی را نقل کنید لطفا؟؟
اما اینجا باز جای سؤال است، آیا از میان منابع اهل سنت، فقط همین چند سند معدود و آنهم به صورت ضعیف السند به ماجرای ضرب و شتم و حضرت فاطمه اشاره کنند؟
دلیل شما بر ضعیف السند بودن این منابع چیست؟
روایات صحیح اهل سنت، با حدیثی در صحیح بخاری ناسازگار است و...
چه حدیثی ان را بیان کنید؟
با سلام
[=Traditional Arabic]المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية) 552 دعاء صنمي قريش ..... ص : 552
اصل روایت را کفعمی در مصباح خود نقل کرده است که همان دعای صنمی قریش است که حضرت در قنوت خود میخوانده
[=Traditional Arabic][دُعَاءُ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ]
[=Traditional Arabic]ثُمَّ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ الْمَرْوِيِّ عَنْ عَلِيٍّ ع اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَ جِبْتَيْهَا وَ طَاغُوتَيْهَا وَ إِفْكَيْهَا و ابنيهما [وَ ابْنَتَيْهِمَا] اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ وَ أَنْكَرَا وَحْيَكَ وَ جَحَدَا إِنْعَامَكَ وَ عَصَيَا رَسُولَكَ وَ قَلَبَا دِينَكَ وَ حَرَّفَا كِتَابَكَ وَ أَحَبَّا أَعْدَاءَكَ وَ جَحَدَا آلَاءَكَ وَ عَطَّلَا أَحْكَامَكَ وَ أَبْطَلَا فَرَائِضَكَ وَ أَلْحَدَا فِي آيَاتِكَ وَ عَادَيَا أَوْلِيَاءَكَ وَ وَالَيَا أَعْدَاءَكَ وَ خَرَّبَا بِلَادَكَ وَ أَفْسَدَا عِبَادَكَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا وَ أَوْلِيَاءَهُمَا وَ أَشْيَاعَهُمَا وَ مُحِبِّيهِمَا فَقَدْ أَخْرَبَا بَيْتَ النُّبُوَّةِ وَ رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِهِ وَ اسْتَأْصَلَا أَهْلَهُ وَ أَبَادَا أَنْصَارَهُ وَ قَتَلَا أَطْفَالَهُ وَ أَخْلَيَا مِنْبَرَهُ مِنْ وَصِيِّهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ وَ جَحَدَا إِمَامَتَهُ وَ أَشْرَكَا بِرَبِّهِمَا فَعَظُمَ ذَنْبُهُمَا وَ خَلَّدَهُمَا فِي سَقَرَ وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ بِعَدَدِ كُلِّ مُنْكَرٍ أَتَوْهُوَ حَقٍّ أَخْفَوْهُ وَ مِنْبَرٍ عَلَوْهُ وَ مُؤْمِنٍ أَرْجَوْهُ وَ مُنَافِقٍ وَلَّوْهُ وَ وَلِيٍّ آذَوْهُ وَ طَرِيدٍ آوَوْهُ وَ صَادِقٍ طَرَدُوهُ وَ كَافِرٍ نَصَرُوهُ وَ إِمَامٍ قَهَرُوهُ وَ فَرْضٍ غَيَّرُوهُ وَ أَثَرٍ أَنْكَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أَرَاقَوْهُ وَ خَيْرٍ بَدَّلُوهُ وَ كُفْرٍ نَصَبُوهُ وَ إِرْثٍ غَصَبُوهُ وَ فَيْءٍ اقْتَطَعُوهُ وَ سُحْتٍ أَكَلُوهُ وَ خُمُسٍ اسْتَحَلُّوهُ وَ بَاطِلٍ أَسَّسُوهُ وَ جَوْرٍ بَسَطُوهُ وَ نِفَاقٍ أَسَرُوهُ وَ غَدْرٍ أَضْمَرُوهُ وَ ظِلٍّ نَشَرُوهُ وَ وَعْدٍ أَخْلَفُوهُ وَ أَمَانٍ خَانُوهُ وَ عَهْدٍ نَقَضُوهُ وَ حَلَالٍ حَرَمُوهُ وَ حَرَامٍ أَحَلُّوهُ وَ بَطْنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنِينٍ أَسْقَطُوهُ وَ ضِلْعٍ دَقُّوهُ وَ صَكٍّ مَزَّقُوهُ وَ شَمْلٍ بَدَّدُوهُ وَ عَزِيزٍ أَذَلُّوهُ وَ ذَلِيلٍ أَعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُوهُ وَ كَذِبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُكْمٍ قَلَبُوهُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ بِكُلِّ آيَةٍ حَرَّفُوهَا وَ فَرِيضَةٍ تَرَكُوهَا وَ سُنَّةٍ غَيَّرُوهَا وَ رُسُومٍ مَنَعُوهَا وَ أَحْكَامٍ عَطَّلُوهَا وَ بَيْعَةٍ نَكَسُوهَا وَ دَعْوَى أَبْطَلُوهَا وَ بَيِّنَةٍ أَنْكَرُوهَا وَ حِيلَةٍ أَحْدَثُوهَا وَ خِيَانَةٍ أَوْرَدُوهَا وَ عَقَبَةٍ ارْتَقَوْهَا وَ دِبَابٍ دَحْرَجُوهَا وَ أَزْيَافٍ لَزِمُوهَا وَ شَهَادَاتٍ كَتَمُوهَا وَ وَصِيَّةٍ ضَيَّعُوهَا اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِي مَكْنُونِ السِّرِّ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِيَةِ لَعْناً كَثِيراً أَبَداً دَائِماً دَائِباً سَرْمَداً لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ وَ لَا نَفَادَ لِعَدَدِهِ لَعْناً يَغْدُو أَوَّلُهُ وَ لَا يَرُوحُ آخِرُهُ لَهُمْ وَ لِأَعْوَانِهِمْ وَ أَنْصَارِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ مَوَالِيهِمْ وَ الْمُسَلِّمِينَ لَهُمْ وَ الْمَائِلِينَ إِلَيْهِمْ وَ النَّاهِضِينَ بِاحْتِجَاجِهِمْ وَ الْمُقْتَدِينَ بِكَلَامِهِمْ وَ الْمُصَدِّقِينَ بِأَحْكَامِهِمْ ثُمَّ قُلْ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً يَسْتَغِيثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِين
همانگونه که امده عبارت جنین اسقطوه ذکر شده
با سلام. در اینجا:
اولاً روایت با تواتر قرآن ناسازگار است. زیرا قرآن با تواتر به ما رسیده و روایت دلالت بر تحریف دارد.
ثانیاً متن نه اشاره می کند که جنینی که سقط شد کیست و نه اشاره می کند که چه عاملی باعث سقط شدن جنین شدند.
البته اگر شما در مورد سند این روایت بخواهید اشکال کنید مورد پذیرش است اما لازم است به این نکته توجه داشته باشید که ضعف سند باعث بی اعتبار شدن محتوا در دعا و مسائل اخلاقی نیست. در مسائل اخلاقی و ادعیه، در صورتی که محتوا با اصول و ارکان اسلام مخالفتی نداشته باشد قابل اعتماد و عمل می باشد. علاوه بر این چون جریان شهادت حضرت محسن در منابع متعدد اهل سنت هم ذکر شده است میتوان این گزارش را پذیرفت پس سقط جنین مویداتی دارد.
هر چند بحث ما در مورد دعا و مسائل اخلاقی نیست، ولی چنانکه در بالا گفتم، متن این دعا با تواتر قرآن هم ناسازگار است، یعنی عوامل بیرونی نه تنها آنرا تقویت نمی کنند، بلکه تضعیف هم می کنند.
[=Traditional Arabic]بحار الأنوار، المجلسي ج30 294 [20] باب ..... ص : 145
[=Traditional Arabic]وَ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ، فَلَمَّا أَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ الدَّارِ وَ قُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَ مَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيم
علامه این روایت را از چه کسی نقل می کنند؟ راوی که این را از حضرت فاطمه نقل می کند کیست؟
اولا باید معنی تواتر مشخص شود و اینکه ضعف سند بر ان خدشه ای میکند یا خیر؟
در تعریف تواتر میخوانیم اصطلاحی است در علم حدیث و علم اصول فقه، به این معنا که روایتی از طُرُق و افراد مختلف، بسیار گزارش شود به گونهای که به صحت خبر اطمینان حاصل شود. به خبرِی که چنین ویژگیای داشته باشد، مُتَواتِر گویند اگر روایتی متواتر باشد، پذیرفته شده است و استناد به آن صحیح است و ضعف سند اعتبارش را از میان نمیبرد.
در ضمن اگر روایات مذکور سندش ضعیف باشد چون متواتر است ضعف سند خللی بر حدیث وارد نمیکند اگر چه روایات شهادت حضرت محسن و ضرب و شتم حضرت فاطمه با اندکی تفاوت در منابع اهل سنت هم به چشم میخورد
یعنی می فرمایید اگر الان بنده بروم صد نفر دروغگو و کلاهبردار را ترغیب کنم که بگویند نوح نبی فرموده که پشیدن لباس بنفش جایز نیست، شما این را به عنوان یک حقیقت متواتر می پذیرید؟ نمی پرسید این صد نفر از کجا به این روایت رسیدند؟ نمی پرسید که مگر می شود به افرادی با سوء پیشینه اعتماد کرد؟
بعلاوه، با نگرش شما، تحریف قرآن نیز با آن همه روایات ضعیف که بر آن دلالت می کنند، تواتر خواهد داشت. اگر اجماع روایات ضعیف، باعث تواتر و قطعیت بشود که باید به تحریف قرآن اعتراف کنیم، و اگر بفرمایید که تواتر قرآن بزرگتر از تواتر این روایات ضعیف است، به کل حجیت تواتر را رد کرده اید، زیرا تواتر هم غیرقطعی و قابل رد است.
در واقع درست این است که همانطور که آیت الله معرفت نیز می فرمایند، حدیث متواتر مجموعه ای از احادیث صحیح السند است، که به یک امر واحد اشاره می کنند.
اگر مبنای شما این باشد پس باید تمام روایاتی که اهل بیت از پیامبر یا حضرت علی نقل میکنند را مردود بدانیم چون انها در زمان پیامبر حضور نداشتند. بنابر این لازم نیست امام صادق در ان زمان حضور داشته باشد و وقایع کوچه و شهادت مادرش را ببیند همین که امام قبلی برای او نقل کند کفایت میکند
چه ربطی دارد، کارشناس گرامی؟ ما داریم بحث تاریخی می کنیم. استدلال از سکوت هم منطقی نیست. اگر امام صادق بفرمایند پدرم از پدرشان نقل کردند و پدرشان از پدرشان، آنگاه می توانیم بگوییم امام صادق در حال نقل از امام حسین هستند. شاید ایشان به علم امامت به این مطلب رسیده باشند که در بحث تاریخی و در احتجاج با اهل سنت، مبنا نیست. بعلاوه، سؤال ما در مورد تواتر کلی نبود، بلکه تواتر در اسناد اهل سنت بود.
البته بنده صحیح بودن روایت از نظر حضرتعالی را نمیدانم چیست ولی سید مرتضی در تلخیص در ج 3 ص 67 چنین مطلبی را بیان کردند
بنده شواهد تاریخی متعددی از منابع اهل سنت در پستهای اولیه عرض کردم که در جریان یورش و هجوم به خانه وحی فقط به تهدید احراق بسنده نشده بود حتی تا ضرب و شتم و سقط حضرت محسن هم منابع اهل سنت پیش رفته بودند که تقاضا میکنم یک بار دیگر با دقت ملاحظه و مطالعه بفرمایید. جالب اینجاست که این مطالب از متعصبین اهل سنت ذکر شده است.
ایشان فرموده اند که اهل سنت ابتدا نقل می کردند که چنین شده و بعد آنرا نقل نکردند. آیا باید به صرف ادعای ایشان قبول کنیم، یا بپرسیم سند شما چیست بر این نقل اولیه و نقل نکردن ثانویه؟ عرض بنده این است. شما گویا فراموش کردید که فرمایش ایشان نه بودن مطلب در منابع اهل سنت، بلکه تحریف مسئله بوده است.
بفرمایید چرا صحیح نیست؟؟
عرض کرده بودم این موارد تهدید هستند و اولی صحیح نیست. شما فقط به بحث صحیح نبودن توجه می فرمایید؟ به فرض که صحیح باشد. شکستن در و ضرب و شتم و سقط جنین در این روایت نیامده است. و این روایت صحیح نیست، زیرا هیچ عالمی آنرا صحیح ندانسته. آیت الله سبحانی هم در کتابشان آنرا صحیح ندانسته اند.
دلیل شما بر عدم صحیح السند بودن چیست؟
جمله کامل شهرستانی را نقل کنید لطفا؟؟
قاعدتاً وقتی می گویید روایتی صحیح است، یا باید صحیح بودنش را ثابت کنید، یا بگویید فلان عالم صحت روایت را تأیید کرده است.
گرامی این روایت را آیت الله قزوینی در مناظره با علمای اهل سنت در شبکه المستقله نقل کردند که ملاهای اهل سنت دقیقاً ایراد گرفتند که این را شهرستانی نگفته، بلکه از نظام نقل کرده است. هر چند آیت الله قزوینی در ادامه مواردی از مدح نظام را در منابع اهل سنت نقل می کنند، ولی چنانکه خودشان می گویند در منابع اهل سنت در مورد خیلیها مدح و ذم هست.
روایتی که شهرستانی از نظام نقل کرده، این است:
ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصيح أحرقوا دارها بمن فيها وما كان في الدار غير علي، وفاطمة، والحسن.
عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا اين كه جنين او از شكمش افتاد و در حالي كه او فرياد ميكشيد خانهاش را به همراه ساكنان آن، علي، فاطمه، و حسن به آتش كشيد.
الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بيروت دار المعرفه
این متن پاسخهای اهل سنت در همان مناظره است:
الحسینی: مشكل تمام رواياتي كه شما از كتابهاي اهل سنت نقل كرديد و من همه را از اينترنت گرفتم و همين روايات را ديروز آية الله جناحي هم ذكر كرد و ما هم تمام آنها را رد كرديم و معلوم ميشود شما آنها را نخوانده و به آنها و به دلايل در رد آنها مراجعه نكردهايد به اختصار اين است كه در حقيقت اين روايات در كتاب ملل و نحل ذكر نشده است ، بلكه كتاب ملل و نحل شهرستاني اين روايت را بيان كرده و رد نموده است و نيز بر «نظاميه» كه اين مطالب گمراه كننده را مطرح كردهاند ايراد وارد كرده است اما شما ميآيي و ميگويي كه شهرستاني اين مطلب را نقل كرده است.
دكتر الهاشمي: ببخشيد! يك لحظه، يك لحظه، يعني شهرستاني اين روايات را رد كرده است؟!
الحسینی: شهرستاني بر فرقه نظاميه ايراد گرفته و آنها را رد مينمايد و مطالب باطل و گمراهكننده آنان را ذكر ميكند و ميگويد كه: نظاميه اينچنين و اينچنين ... ميگويند. عمر اينچنين و اينچنين ... كرد. و نيرنگ بازان در حديث آمدند و اين روايت را از باب جعل احاديث اينگونه كردند. طبري ميگويد: ابن شيبه گفته است: فلاني و علاني و بهماني و غيره اينگونه گفتهاند تا به اينوسيله ادله را زياد جلوه دهد در حالي كه تمام آنها ضعيف و جعلي هستند.
الهاشمي: مثلاً امروز وقتي ميخواهند كسي را بالا ببرند به خوبي ميدانيد كه چهكار ميكنند؟ به نفع او به هر روايتي متمسك ميشوند و زماني كه بخواهند مثلاً: مقتدى صدر را پايين بياورند او را شيطان شياطين مينامند، و همينطور نسبت به هر كس ديگر به همين شكل عمل ميكنند. يعني: بر حسب جوّ و شرايط اقدام ميكنند.
دلیل شما بر ضعیف السند بودن این منابع چیست؟
اینطور که من در مناظرات دیدم، تنها روایات صحیحی که در منابع اهل سنت بدون خدشه در این زمینه هستند، حاوی تهدید هستند و نه چیزی بیشتر. شما می فرمایید بیشتر از این هم صحیح است؟ خب اثبات بفرمایید. یا نشان بدهید فلان روایت دال بر ضرب و شتم، صحیح السند است، یا نقل کنید که فلان عالم اهل سنت، روایت را صحیح دانسته باشد.
بعلاوه، سؤال بنده در مورد چرایی عدم تواتر است. آیا عالمی هست که ادعا کند که این ماجرا حمله به بیت و ضرب و شتم در حدّ تواتر در منابع اهل سنت آمده است؟
با سپاس
اولاً روایت با تواتر قرآن ناسازگار است. زیرا قرآن با تواتر به ما رسیده و روایت دلالت بر تحریف دارد.
با سلام و احترام
اگر چه ما قائل به تحریف قرآن نیستیم ولی برخی از علمای شیعه و حتی سنی به تحریف قران معتقد هستند
ثانیاً متن نه اشاره می کند که جنینی که سقط شد کیست و نه اشاره می کند که چه عاملی باعث سقط شدن جنین شدند.
پس سقط جنین را قبول دارید اما چگونه و چه کسی بوده است از روایات دیگر استفاده میشود در ضمن این دعایی است که حضرت میخوانده لزومی نداشته جزییات ان اورده شود
هر چند بحث ما در مورد دعا و مسائل اخلاقی نیست، ولی چنانکه در بالا گفتم، متن این دعا با تواتر قرآن هم ناسازگار است، یعنی عوامل بیرونی نه تنها آنرا تقویت نمی کنند، بلکه تضعیف هم می کنند.
حال زبان این روایت دعا است شما با منابع اهل سنت که شهادت حضرت محسن را بیان کردند چه میکنید؟؟
با سلام و احترام
اگر چه ما قائل به تحریف قرآن نیستیم ولی برخی از علمای شیعه و حتی سنی به تحریف قران معتقد هستند
ربطش را متوجه نمی شوم. یعنی می خواهید برای دفاع از این روایت تحریف قرآن را محتمل بدانید؟ به هر حال نظر این علما هم بر ضدّ سند و دلیل عقلی است و کنار گذاشته می شود.
پس سقط جنین را قبول دارید اما چگونه و چه کسی بوده است از روایات دیگر استفاده میشود در ضمن این دعایی است که حضرت میخوانده لزومی نداشته جزییات ان اورده شود
حال زبان این روایت دعا است شما با منابع اهل سنت که شهادت حضرت محسن را بیان کردند چه میکنید؟؟
بنده یادم نمی آید گفته باشم سقط جنین یا شهادت حضرت محسن را قبول ندارم. اصلاً سؤال چیز دیگری است. لطفاً به اصل سؤال دقت بفرمایید.
با سلام و احترام
اگر چه ما قائل به تحریف قرآن نیستیم ولی برخی از علمای شیعه و حتی سنی به تحریف قران معتقد هستند
سلام
میشه در این مورد بیشتر توضیح بدید؟ در یک تاپیک مناسب
افرادی که به تحریف معتقد هستند کدام بخش یا سوره را می گویند و بر چه اساسی
با سلام. .ثانیاً متن نه اشاره می کند که جنینی که سقط شد کیست و نه اشاره می کند که چه عاملی باعث سقط شدن جنین شدند.
عرض کرده بودم این موارد تهدید هستند و اولی صحیح نیست. شما فقط به بحث صحیح نبودن توجه می فرمایید؟ به فرض که صحیح باشد. شکستن در و ضرب و شتم و سقط جنین در این روایت نیامده است. و این روایت صحیح نیست، زیرا هیچ عالمی آنرا صحیح ندانسته. آیت الله سبحانی هم در کتابشان آنرا صحیح ندانسته اند.
قاعدتاً وقتی می گویید روایتی صحیح است، یا باید صحیح بودنش را ثابت کنید، یا بگویید فلان عالم صحت روایت را تأیید کرده است.
گرامی این روایت را آیت الله قزوینی در مناظره با علمای اهل سنت در شبکه المستقله نقل کردند که ملاهای اهل سنت دقیقاً ایراد گرفتند که این را شهرستانی نگفته، بلکه از نظام نقل کرده است. هر چند آیت الله قزوینی در ادامه مواردی از مدح نظام را در منابع اهل سنت نقل می کنند، ولی چنانکه خودشان می گویند در منابع اهل سنت در مورد خیلیها مدح و ذم هست.
روایتی که شهرستانی از نظام نقل کرده، این است:
ان عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصيح أحرقوا دارها بمن فيها وما كان في الدار غير علي، وفاطمة، والحسن.
عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا اين كه جنين او از شكمش افتاد و در حالي كه او فرياد ميكشيد خانهاش را به همراه ساكنان آن، علي، فاطمه، و حسن به آتش كشيد.
الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بيروت دار المعرفهاین متن پاسخهای اهل سنت در همان مناظره است:
الحسینی: مشكل تمام رواياتي كه شما از كتابهاي اهل سنت نقل كرديد و من همه را از اينترنت گرفتم و همين روايات را ديروز آية الله جناحي هم ذكر كرد و ما هم تمام آنها را رد كرديم و معلوم ميشود شما آنها را نخوانده و به آنها و به دلايل در رد آنها مراجعه نكردهايد به اختصار اين است كه در حقيقت اين روايات در كتاب ملل و نحل ذكر نشده است ، بلكه كتاب ملل و نحل شهرستاني اين روايت را بيان كرده و رد نموده است و نيز بر «نظاميه» كه اين مطالب گمراه كننده را مطرح كردهاند ايراد وارد كرده است اما شما ميآيي و ميگويي كه شهرستاني اين مطلب را نقل كرده است.
دكتر الهاشمي: ببخشيد! يك لحظه، يك لحظه، يعني شهرستاني اين روايات را رد كرده است؟!
الحسینی: شهرستاني بر فرقه نظاميه ايراد گرفته و آنها را رد مينمايد و مطالب باطل و گمراهكننده آنان را ذكر ميكند و ميگويد كه: نظاميه اينچنين و اينچنين ... ميگويند. عمر اينچنين و اينچنين ... كرد. و نيرنگ بازان در حديث آمدند و اين روايت را از باب جعل احاديث اينگونه كردند. طبري ميگويد: ابن شيبه گفته است: فلاني و علاني و بهماني و غيره اينگونه گفتهاند تا به اينوسيله ادله را زياد جلوه دهد در حالي كه تمام آنها ضعيف و جعلي هستند.
الهاشمي: مثلاً امروز وقتي ميخواهند كسي را بالا ببرند به خوبي ميدانيد كه چهكار ميكنند؟ به نفع او به هر روايتي متمسك ميشوند و زماني كه بخواهند مثلاً: مقتدى صدر را پايين بياورند او را شيطان شياطين مينامند، و همينطور نسبت به هر كس ديگر به همين شكل عمل ميكنند. يعني: بر حسب جوّ و شرايط اقدام ميكنند.
اینطور که من در مناظرات دیدم، تنها روایات صحیحی که در منابع اهل سنت بدون خدشه در این زمینه هستند، حاوی تهدید هستند و نه چیزی بیشتر. شما می فرمایید بیشتر از این هم صحیح است؟ خب اثبات بفرمایید. یا نشان بدهید فلان روایت دال بر ضرب و شتم، صحیح السند است، یا نقل کنید که فلان عالم اهل سنت، روایت را صحیح دانسته باشد.
بعلاوه، سؤال بنده در مورد چرایی عدم تواتر است. آیا عالمی هست که ادعا کند که این ماجرا حمله به بیت و ضرب و شتم در حدّ تواتر در منابع اهل سنت آمده است؟
با سپاس
بسم الرب الحسین
روایات در منابع اهل سنت یکی و دوتا نیست, موضوع حمله و شکستن پهلوبی بی مظلومه فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) و سقط محسن (ع ) در بسیاری از روایات صحیح اهل سنت آمد است
متاسفانه تا نگاهمان به این شبکه های وهابی باشد نباید انتظار داشته باشیم سخن حقی از آنها بشنویم ,البته اگر مجالی بود به سخنان دیگر شما هم پاسخ خواهم داد .
اما در مورد سقط کردن .......
إبن حجر - لسان الميزان - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 268 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- ....... روى عنه الحاكم وقال : رافضي غير ثقةن وقال محمد بن أحمد بن حماد الكوفي الحافظ بعد أن أرخ موته كان مستقيم الأمر عامة دهره ثم في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب حضرته ورجل يقرأ عليه : إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.
الذهبي - ميزان الإعتدال - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 139 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- أحمد بن محمد بن السري بن يحيى المعروف ب : إبن أبي دارم : قال محمد بن أحمد بن حماد الكوفي فيما قال :...... ثم كان في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب ، حضرته ورجل يقرأ عليه : إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.
الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 15 ) - رقم الصفحة : ( 578 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- ....... قال الحاكم : هو رافضي ، غير ثقة ، وقال محمد بن حماد الحافظ ، كان مستقيم الأمر عامة دهره ، ثم في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب ، حضرته ورجل يقرأ عليه : أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت محسناً.
شما از شبکه وهابی فقط این حدیث را شنیده اید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟که سند ان مشکل دارد !
الشهرستاني - الملل والنحل - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 57 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- إن عمر ضرب بطن فاطمة (ع) يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها وكان يصيح : أحرقوا دارها بمن فيها ، وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين (ع).
اليعقوبي - تاريخ اليعقوبي - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 126 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- وبلغ أبابكر وعمر : إن جماعة من المهاجرين والأنصار قد إجتمعوا مع علي بن أبي طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله ، فأتوا في جماعة
حتى هجموا الدار ، وخرج علي ومعه السيف ، فلقيه عمر ، فصارعه عمر فصرعه ، وكسر سيفه ، ودخلوا الدار فخرجت فاطمة ، فقالت : والله لتخرجن أو لأكشفن شعري ولا عجن إلى الله ! فخرجوا وخرج من كان في الدار وأقام القوم.
- ثم قام عمر ، فمشى معه جماعة ، حتى أتوا باب فاطمة ، فدقوا الباب ، فلما سمعت أصوإتهم نادت بأعلى صوتها : يا أبت يا رسول الله ، ماذا لقينا بعدك من إبن الخطاب وأبن أبي قحافة ، فلما سمع القوم صوتها وبكاءها ، إنصرفوا باكين ، وكادت قلوبهم تنصدع ، وأكبادهم تنفطر ، وبقي عمر ومعه قوم ، فأخرجوا علياً ، فمضوا به إلى أبي بكر.......
المصادر :
1 - إبن قتيبة الدينوري - الامامة والسياسة - تحقيق الشيري - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 30 ).
2 - إبن قتيبة الدينوري - الامامة والسياسة - تحقيق الزيني - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 20 ).
3 - عبد الرحمن أحمد بكري - عمر بن الخطاب - رقم الصفحة : ( 87 و 184 ).
4 - اليعقوبي - تاريخ اليعقوبي - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 126 ).
الشيخ محمد فاضل المسعودي - الأسرار الفاطمية - رقم الصفحة : ( 123 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- وقال : إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة ، حتى ألقت المحسن من بطنها ، وعن لسان الميزان : إن عمر رفس فاطمة (ع) حتى أسقطت بمحسن.
صلاح الدين الصفدي - الوافي بالوفيات - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 57 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- إستدرك على كتاب ( وفيات الأعيان ) لإبن خلكان ، وقد ترجم فيه النظام المعتزلي إبراهيم بن سيار البصري (160ـ 231هـ) ، وقال : قالت المعتزلة : إنما لقب ذلك النظام لحسن كلامه نظماً ونثراً ، وكان إبن أخت أبي هذيل العلاف شيخ المعتزلة ، وكان شديداً الذكاء ، ونقل آراءه ، فقال : أن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت المحسن في بطنها.
الصفدي - الوافي للوفيات - الجزء : ( 6 ) - رقم الصفحة : ( 15 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- وقال : إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم لبيعة حتى ألقت المحسن من بطنها.
الطبري - الرياض النظرة - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 241 ) - نشر دار الكتب العلمية - بيروت.
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- فجاء عمر في عصابة ، منهم أسيد بن خصير ، وسلمة بن سلامة بن وقش ، وهما من بني عبد الأشهل ، فصاحت فاطمة (ع) وناشدتهم الله ، فأخذوا سيفي علي ، والزبير ، فضربوا بهما الجدار حتى كسروهما ، ثم أخرجهما عمر يسوقهما ........
المصادر :
1 - الجوهري - السقيفة وفدك - رقم الصفحة : ( 46 ).
2 - إبن أبي الحديد - شرح نهج البلاغة - الجزء : ( 2 و 6 ) - رقم الصفحة : ( 50 و 47 ).
3 - إبن هشام - السيرة النبوية - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 307 ) - نشر دار الباز - مكة المكرمة.
4 - الطبري - الرياض النظرة - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 241 ) - نشر دار الكتب العلمية - بيروت.
إبن أبي الحديد - شرح نهج البلاغة - الجزء : ( 6 ) - رقم الصفحة : ( 49 )
[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]
- ........ ورأت فاطمة ما صنع عمر ، فصرخت وولولت ، وإجتمع معها نساء كثير من الهاشميات وغيرهن ، فخرجت إلى باب حجرتها ، ونادت ،
يا أبابكر ، ما أسرع ما أغرتم على أهل بيت رسول الله ، والله لا أكلم عمر حتى ألقى الله.
المصادر :
1 - الجوهري - السقيفة وفدك - رقم الصفحة : ( 74 ).
2 - إبن أبي الحديد - شرح نهج البلاغة - الجزء : ( 6 ) - رقم الصفحة : ( 49 ).
3 - عبد الرحمن أحمد بكري - عمر بن الخطاب - رقم الصفحة : ( 182 ).
[=Times New Roman]علي الخليلي - أبوبكر بن أبي قحافة - رقم الصفحة : ( 317 )
[=Times New Roman]- كما نقل صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي في الوافي بالوفيات ضمن حرف الألف كلمات وعقائد إبراهيم بن سيار بن هاني البصري المعروف بالنظام المعتزلي إلى أن قال النظام : إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت المحسن من بطنها ، وهكذا تجد مما أخرجه البلاذري والطبري وأبن خزاية وأبن عبد ربه والجوهري والمسعودي والنظام وأبن أبي الحديد وأبن قتيبة وأبن شحنة والحافظ إبراهيم وغيرهم تثبت أن علياً وبني هاشم وأخص الصحابة إنما بايعوا بعد التهديد وبعد إجبارهم قسراً ، وأن أبابكر وعمر بالغاً بالظلم والقسر لأخذ البيعة. [=Times New Roman]الكنجي الشافعي - كفاية الطالب - رقم الصفحة : ( 411 ) - طبعة الحيدرية ، النجف الأشرف[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ][=Times New Roman]- في ذكر عدد أولاده (ع) : كان له من سيدة نساء العالمين فاطمة بنت محمد (ص) وأمها سيدة نساء العالمين خديجة بنت خويلد بن أسد بن عبد العزى الحسن والحسين وزينب الكبرى وأم كلثوم الكبرى وساق الكلام إلى أن قال : وزاد على الجمهور وقال : وأن فاطمة (ع) أسقطت بعد النبي ذكراً كان سماه رسول الله (ص) محسناً ، وهذا شئ لا يوجد عند أحد من أهل النقل إلاّ عند إبن قتيبة.[=Times New Roman] [=Times New Roman]محمد بن علي بن شهر آشوب - مناقب آل أبي طالب - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 358 )[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ][=Times New Roman]- ....... وأولادها الحسن والحسين والمحسن سقط وفي ( معارف القتيبي ) إن محسناً فسد من زخم قنفذ العدوي وزينب وأم كلثوم. [=Times New Roman]إبن قتيبة الدينوري - المعارف - رقم الصفحة : ( 93 )[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ][=Times New Roman]- ...... أن محسناً فسد من زخم قنفذ العدوي.
سلام
میشه در این مورد بیشتر توضیح بدید؟ در یک تاپیک مناسب
افرادی که به تحریف معتقد هستند کدام بخش یا سوره را می گویند و بر چه اساسی
بسم الرب الحسین
هیچ یک از علمای شیعه چنین تصوری به قرآن ندارند احتمالا کارشناس گرامی اشتباهی در نوشتار مرتکب شده اند
آیتالله ناصر مکارم شیرازی نقل میکنند در یکى از سفرهاى زیارت بیت الله (زیارت عمره) وزیر امور مذهبى عربستان را ملاقات کردیم و او از ما استقبال کرد ولى گفت: شنیدهام شما قرآنى غیر از قرآن ما دارید (سمعت أنّ لکم مصحفاً غیر مصحفنا!)
گفتم امتحان این کار بسیار ساده است، شما شخصاً یا نمایندهاى با ما بفرستید (به هزینه ما) به تهران باز مىگردیم، قرآن در تمام مساجد و خانهها موجود است، هزاران مسجد در تهران وجود دارد و صدها هزار خانه، انتخاب مسجد و خانه را بر عهده نماینده شما مىگذاریم، به طور اتفاقی در مىزنیم و قرآن آن خانه یا مسجد را مطالبه مىکنیم، خواهید دید یک کلمه با سایر قرآنها در بلاد مسلمین تفاوت ندارد؛ دانشمند بزرگى مثل شما نباید گرفتار این شایعات دروغین شود!
افرادی که به تحریف معتقد هستند کدام بخش یا سوره را می گویند و بر چه اساسی
با سلام این سوال مربوط به بخش قران است لطفا در انجا مطرح کنید
با تشکر
علامه این روایت را از چه کسی نقل می کنند؟ راوی که این را از حضرت فاطمه نقل می کند کیست؟
علامه مجلسی این روایت را از دلائل الامامه طبری نقل کرده است ولی بدون نام راوی
یعنی می فرمایید اگر الان بنده بروم صد نفر دروغگو و کلاهبردار را ترغیب کنم که بگویند نوح نبی فرموده که پشیدن لباس بنفش جایز نیست، شما این را به عنوان یک حقیقت متواتر می پذیرید؟ نمی پرسید این صد نفر از کجا به این روایت رسیدند؟ نمی پرسید که مگر می شود به افرادی با سوء پیشینه اعتماد کرد؟
شما با هر چه که به تواتر نرسیده باشد اینگونه معامله میکنید
بعلاوه، با نگرش شما، تحریف قرآن نیز با آن همه روایات ضعیف که بر آن دلالت می کنند، تواتر خواهد داشت. اگر اجماع روایات ضعیف، باعث تواتر و قطعیت بشود که باید به تحریف قرآن اعتراف کنیم، و اگر بفرمایید که تواتر قرآن بزرگتر از تواتر این روایات ضعیف است، به کل حجیت تواتر را رد کرده اید، زیرا تواتر هم غیرقطعی و قابل رد است.
بیان شد که تحریف قران را نمیپذیریم
ایشان فرموده اند که اهل سنت ابتدا نقل می کردند که چنین شده و بعد آنرا نقل نکردند. آیا باید به صرف ادعای ایشان قبول کنیم، یا بپرسیم سند شما چیست بر این نقل اولیه و نقل نکردن ثانویه؟ عرض بنده این است. شما گویا فراموش کردید که فرمایش ایشان نه بودن مطلب در منابع اهل سنت، بلکه تحریف مسئله بوده است.
شما به مطلب سید مرتضی دقت نکردید وی میگوید در بین علمای اهل سنت جریان یورش به خانه حضرت زهرا مشهور است . شما با این مطلب چه میکنید باز از ایشان سند میخواهید ما که چندین کتاب از منابع اهل سنت را به عنوان اعنتراف انان به شهادت حضرت زهرا توسط عمر و ایادی او بیان کردیم ایا سندی بر شهرت این جریان نیست؟ ایا تواتر نیست؟ ایا اعتراف اهل سنت به این جریان نیست تازه با اینکه به قول سید مرتضی علمای اهل سنت وقتی دیدند بیان این مطلب به ضرر انهاست دیگر در کتابهای خود نگفتند باز هنوز اعترافات انها در حد شهرت قرار دارد
عرض کرده بودم این موارد تهدید هستند و اولی صحیح نیست. شما فقط به بحث صحیح نبودن توجه می فرمایید؟ به فرض که صحیح باشد. شکستن در و ضرب و شتم و سقط جنین در این روایت نیامده است. و این روایت صحیح نیست، زیرا هیچ عالمی آنرا صحیح ندانسته. آیت الله سبحانی هم در کتابشان آنرا صحیح ندانسته اند.
شما گفتید روایت اول از طبری صحیح نیست علت ان را بیان کنید؟ کدام عالم صحیح ندانسته؟ اقای سبحانی در کجا این گزارش را رد کرده است؟ بله گزارش طبری تهدید است ما هم نگفتیم چیز دیگری است ما هم گفتیم تهدید است اما منابع دیگر اهل سنت اشاره به ضرب و شتم و شهادت حضرت محسن کرده است انها را چگونه رد میکنید؟؟؟؟
الحسینی: شهرستاني بر فرقه نظاميه ايراد گرفته و آنها را رد مينمايد و مطالب باطل و گمراهكننده آنان را ذكر ميكند و ميگويد كه: نظاميه اينچنين و اينچنين ... ميگويند. عمر اينچنين و اينچنين ... كرد. و نيرنگ بازان در حديث آمدند و اين روايت را از باب جعل احاديث اينگونه كردند. طبري ميگويد: ابن شيبه گفته است: فلاني و علاني و بهماني و غيره اينگونه گفتهاند تا به اينوسيله ادله را زياد جلوه دهد در حالي كه تمام آنها ضعيف و جعلي هستند.
علی فرض اینکه شهرستانی این حرف را نزده باشد نظام معتزلی که این حرف را زده، ان را چه میکنید؟
اینطور که من در مناظرات دیدم، تنها روایات صحیحی که در منابع اهل سنت بدون خدشه در این زمینه هستند، حاوی تهدید هستند و نه چیزی بیشتر. شما می فرمایید بیشتر از این هم صحیح است؟ خب اثبات بفرمایید. یا نشان بدهید فلان روایت دال بر ضرب و شتم، صحیح السند است، یا نقل کنید که فلان عالم اهل سنت، روایت را صحیح دانسته باشد.
شما چرا گزارش نظام را که متوفی 230 قمری است قبول ندارید هم از ضرب و شتم خبر داده هم از شهادت حضرت محسن؟؟
شاید شما به اشکالاتی که شهرستانی یا صفدی به او میگیرند اعتنا کرده اید در حالی که وی حقیقت تاریخی را بیان کرده است که به مذاق علمای دیگر اهل سنت خوش نیامده این همان مطلب سید مرتضی ایت که علمای اولیه انها قبول داشتند ولی بعدیها امدند رد کردند. شما همین یک گزارش نظام را پاسخ بدهید ایا باید رد کرد و چشم را بر روی ان بست؟؟
شما روایت جوینی در فرائد السمطین را که میگوید مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة وی به صراحت میگوید فاطمه زهرا به شهادت رسیده این روایت را چه میکنید؟؟
شما روایت مسعودی شافعی را چه میکنید فهجموا عليه وأحرقوا بابه ، واستخرجواه منه كرهاً ، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً وی به صراحت سخن از شهادت حضرت محسن میراند نام وی در طبقات شافعیه اهل سنت است
اخرین جملات ابوبکر در زمان مرگش را چه میگویید
أما إني لا آسى على شيء إلا على ثلاث فعلتهن ، وثلاث لم أفعلهن ، وثلاث وددت أني سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم عنهن : وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة وأن أغلق علي الحرب .
من به چيزي تأسف نميخورم ، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزي كه انجام ندادم و سه چيزي كه كاش از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ميپرسيدم : دوست داشتم خانۀ فاطمه را هتك حرمت نميكردم هر چند براي جنگ بسته شده شود ... . اگر چه وی تمام حقایق را نگفته است اما این اعتراف او در تاریخ ماندگار است و به عنوان مجرمینی که هتک حرمت دختر پیامبرشان را مرتکب شدند باید پاسخگو باشند
بعلاوه، سؤال بنده در مورد چرایی عدم تواتر است. آیا عالمی هست که ادعا کند که این ماجرا حمله به بیت و ضرب و شتم در حدّ تواتر در منابع اهل سنت آمده است؟
اگر خرده نمیگیرید که ان عالم باید سنی باشد من جمله سید مرتضی را که در پستهای اولیه بیان کردم را باز تکرار میکنم
اینکه روایتی به تواتر به دست ما نرسد به این معنا نیست که در زمان صحابه تواتر نداشته است و تبانی صورت گرفته است.
بنا به این دو خط فکر میکنم سوال دوم پوچ میشود.
فرمایش ایشان محتاج سند است. آیا روایت صحیحی در روایات اهل سنت هست که به چیزی بیشتر از تهدید اشاره کند؟
خب اینها که فقط تهدید هستند و اولی هم صحیح نیست، سؤال ما در مورد حمله و اعمال منجر به شهادت است.
قال النظام: انّ عُمر ضرَبَ بَطنَ فاطمه یَومَ البیعه حتی ألقت الجنینَ مِن بطنها
عمر ضربه ای به شکم فاطمه زد که جنین از شکمش افتاد و سقط شد.
الملل و النحل، شهرستانی اشدی، ج 1، ص 57، چاپ بیروت
عَصَر عمَر فاطمه خَلفَ البابِ حتّی أسقَطَت جنینَها
عمَر فاطمه را در پشت در آن قدر فشار داد تا جنینش سقط شد.
الامامه و الخلافه مقاتل ابن عطیه، ص 160.
و اَما حدیثُ الهجومِ علی بیتِ فاطمة علیها السّلام فَقَد تقدم الکَلام فیه و الظاهر عِندی صحَة ما یرویه المرتضی و الشیعة
اما در مورد ماجرای هجوم آوردن به خانه فاطمه (سلام الله علیها) پیش تر سخن گفته شد و آن چه برای من روشن است صحیح بودن روایات سید مرتضی و شیعیان است.
شرح نهج البلاغه- ابن ابی الحدید، ج 17، ص 168.
قال ابوبکر (فی مرضه الّذی قبض فیه): وَدَدتُ إنّی لم أکشف بیتَ فاطمه.
آرزو داشتم که خانه فاطمه را نمی گشودم.
تاریخ طبری، ج 3، ص 430- لسقیفه والخلافه عبد الفتاح عبد المقصود، ط قاهره، ص 140.
منابع دیگر( فصل هجوم):
- فلک النجاه علی محمد فتح الدین حنفی، ص 21.
- تاریخ الاسلام ذهبی، ج 3، صص 117 و 118.
- مروج الذهب، ج 2، ص 24.
- المعجم الکبیر طبرانی، ج 1، ص 62.
- لسان المیزان العسقلانی، ج 4، ص 189.
- عقد الفرید، ج 4، ص 268.
- الجوامع الجامع سیوطی، ج 1، ص 159.
- السقیفه والفدک جوهری، ص 40.
- میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 108
گذشته از ان طبیعی نیست که یک عالم سنی حتی با داشتن مستندات محکم چنین چیزی را اعتراف کند ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید ای علی به خاطر تو پیروانت را دوست دارم اما مذهب اعتزال را پذیرفتم می بینید که خیلی نرم به علی ابن ابیطالب اقتدا می کند
مهم ترین منابع شیعه هم کتاب سلیم ابن قیس هلالی و بحارالانورا می باشد.
با سلام
با سلام.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام بر تمامی خوانندگان محترم و بر استاد ممسوس و کاربر گرامی تزکیه
با اجازه استاد بنده مطالبی عرض میکنم:
1-در اصل اینکه تهدید به آتش زدن خانه حضرت صدیقه شهیده از سوی عمر و نارضایتی حضرت از ابوبکر و عمر به نص روایت بخاری و مسند احمد بن حنبل
هیچ شک و تردیدی نیست چون روایات آن صحیح است و یا در حد استفاضه است یا تواتر(البته استاد میتوانند در این زمینه نظر تخصصی تری بدهند)
2-اما درباره شهادت و ضرب و شتم و سقط حضرت محسن از دیدگاه اهل سنت و شیعه روایات صحیحی وجود دارد که استاد برخی را عرض کردند و بنده به صورت خلاصه و تا حد امکان با تصاویر کتب خدمت شما عرض میکنم:
1-صاحب کتاب الهداية الکبري چنين مي نگارد: [=Times New Roman ]قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق عليه السلام: وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِي بَكْرٍ ... وَ رَكَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ ... [=Calibri]مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: عمر با تازيانه ابوبكر فاطمه را زد... و با پايش درب خانه را هول داد... [=Calibri]الخصيبي، الحسين بن حمدان (متوفاي334هـ)، الهداية الكبرى، ص 407، ناشر : مؤسسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ : الرابعة، سال چاپ : 1411 - 1991 م
2-لَمَّا قُبِضَ نَبِيُّ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ الَّذِي كَانَ لِمَا قَدْ قُضِيَ مِنَ الِاخْتِلَاف...
[=Times New Roman ]فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ رَجُلًا يُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَحُولُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيٍّ عليه السلام فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ عَلِيٌّ فَخَشِيَ أَنْ يَجْمَعَ عَلِيٌّ النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَيْ بَيْتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ يُحْرِقَ عَلَى عَلِيٍّ بَيْتَهُ وَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا رَأَى عليه السلام ذَلِكَ خَرَجَ فَبَايَعَ كَارِهاً غَيْرَ طَائِعٍ. [=Calibri] امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام فرمودند: هنگاميكه خداوند روح پيامبرش را گرفت، آن اختلافيكه واقع ميشد، واقع شد... در مرتبه سوم عمر مردي را كه به او قنفذ ميگفت، فرستاد. فاطمه سلام الله عليها پيش رويش ايستاد بين او و علي عليه السلام حائل شد. قنفذ حضرت زهرا سلام الله عليها را زد و رفت در حاليكه علي عليه السلام همراه وي نبود. خليفه ترسيد از اين كه مردم جمع شوند، پس دستور داد تا هيزم به دور خانه آن حضرت جمع كنند. سپس عمر با آتش رفت و خواست خانه را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام آتش بزند. وقتي علي عليه السلام چنين ديد بيرون شد و با اكراه بيعت كرد.
[=Calibri]محمد بن مسعود العياشي _متوفاي320 ق_، تفسير العياشي، ج 2، ص 306، تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية - طهران
3-
[=Calibri]عمر گفت: فاطمه! در را باز كن و گر نه آن را بر سر شما به آتش مىكشيم. فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! از خدا نمىترسى كه به سرايم درآمدى و به خانهام يورش آوردى؟! عمر برنگشت، سپس آتش خواست، در خانه را آتش زد، در آتش گرفت. سپس عمر در را فشار داد و باز كرد فاطمه عليها السّلام جلو آمد و فرياد كشيد: اى پدر! اى رسول خدا! عمر شمشير را كه در غلاف بود بلند كرد و بر بازوى حضرتش كوبيد، حضرتش از درد فرياد كشيد، عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرتش نواخت، فاطمه عليها السّلام فرياد كشيد: اى پدر! على بن ابى طالب از جا پريد و يقه عمر را گرفت و او را كشيد و بر زمين زد و بينى و گردنش را مالاند و خواست او را بكشد كه سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم و وصيّت آن حضرت به يادش آمد كه او را به پايدارى و اطاعت از دستورهايش سفارش كرده بود، لذا فرمود: اى پسر صهاك! به آن كه محمّد را به نبوّت گرامى داشت سوگند! اگر پيمان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم نبود مىدانستى كه نمىتوانستى به خانهام وارد شوى.
[=Calibri]الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 385، ناشر: انتشارات هادي ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
به این منبع رجوع کنید:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=8698
4-وَأِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتِهَا وَانْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ إِرْثُهَا وَكُسِرَ جَنْبُهَا [وَكُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِينُهَا وَهِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثْ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُني مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقَدَّمَ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين.
الجويني، ابراهيم بن محمد بن مؤيد (متوفاي 722هـ)، فرائد السمطين، ج2، ص 34 و 35، ناشر: مؤسسة المحمودي ـ بيروت، 1400هـ.
زمانى كه فاطمه را ديدم، به ياد صحنهاى افتادم كه پس از من براى او رخ خواهد داد، گويا مىبينم ذلت وارد خانه او شده، حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوى او شكسته شده و فرزندى را كه در رحم دارد سقط شده؛ در حالى كه پيوسته فرياد مىزند: وا محمداه!؛ ولى كسى به او پاسخ نمىدهد، کمک مىخواهد؛ اما كسى به فريادش نمىرسد.
او اول كسى است از خاندانم كه به من ملحق مىشود؛ و در حالى بر من وارد مىشود كه محزون، نالان، غمگين، حقش غصب و شهيد شده است.
در آن حال عرض مىكنم: خدايا لعنت كن هر كه به او ستم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا اين كه فرزندش را سقط كرد، و ملائكه آمين گويند.
5- شهرستانى گوید:
عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح: إحرقوا دارها بمن فيها، وماكان فى الدار غير علىّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب.
الملل والنحل: الشهرستانی. طبعة بيروت، دار المعرفة.ج1ص71
[=Calibri]
برای بررسی سندی این روایت به این منبع مراجعه فرمایید: http://sonnat.net/article.asp?id=2508&cat=83
6- ابن حجر عسقلانى گوید:
إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) لسان الميزان، ج 1، ص 268، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.)
عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گرديد.
7-صفدى گوید:
إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.
الكتاب: الوافي بالوفيات المؤلف: صلاح الدين خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي (المتوفى: 764هـ) المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى الناشر: دار إحياء التراث - بيروت عام النشر:1420هـ- 2000م عدد الأجزاء: 29 =ج6 ص15
8-ذهبي گوید:
إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 283، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 578، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ
برای بررسی سند این روایت هم به این منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=2532&cat=83
9-مسعودى گوید:
فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.
إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب نويسنده:مسعودی، علی بن حسین ج1 ص146
برای مطالعه بیشتر و منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=1482&cat=102
قابل توجه همگی:
1.مطالبی که کپی پیست می کنید را بنده بارها خوانده ام. نیازی نیست اینقدر برای کپی کردن مجدد مطالب، به خودتان فشار بیاورید.
2.من نپرسیده ام که آیا در منابع اهل سنت اشاره ای به این ماجرا و ضرب و شتم حضرت فاطمه شده است یا خیر. اول سؤال را درست بخوانید، و بعد اگر جوابی(به غیر از کپی پیست) داشتید ارسال کنید.
با سلام و احترام
بیان شد که تحریف قران را نمیپذیریم
اگر تحریف را نمی پذیرید، آن روایت را نیز نباید بپذیرید.
شما به مطلب سید مرتضی دقت نکردید وی میگوید در بین علمای اهل سنت جریان یورش به خانه حضرت زهرا مشهور است . شما با این مطلب چه میکنید باز از ایشان سند میخواهید ما که چندین کتاب از منابع اهل سنت را به عنوان اعنتراف انان به شهادت حضرت زهرا توسط عمر و ایادی او بیان کردیم ایا سندی بر شهرت این جریان نیست؟ ایا تواتر نیست؟ ایا اعتراف اهل سنت به این جریان نیست تازه با اینکه به قول سید مرتضی علمای اهل سنت وقتی دیدند بیان این مطلب به ضرر انهاست دیگر در کتابهای خود نگفتند باز هنوز اعترافات انها در حد شهرت قرار دارد
اولاً شما ابتدا تکلیف را روشن کنید. بالاخره، علمای اهل سنت این مسئله بینشان مشهور است یا آنرا کتمان می کنند؟ اما این بیان شما مبنی بر مشهور بودن، با بیست سی کتاب ثابت نمی شود، بلکه باید در صدها کتاب از کتب اهل سنت، بلکه در اکثر کتبشان بتوان چنین چیزی را یافت.
شما چرا گزارش نظام را که متوفی 230 قمری است قبول ندارید هم از ضرب و شتم خبر داده هم از شهادت حضرت محسن؟؟
شاید شما به اشکالاتی که شهرستانی یا صفدی به او میگیرند اعتنا کرده اید در حالی که وی حقیقت تاریخی را بیان کرده است که به مذاق علمای دیگر اهل سنت خوش نیامده این همان مطلب سید مرتضی ایت که علمای اولیه انها قبول داشتند ولی بعدیها امدند رد کردند. شما همین یک گزارش نظام را پاسخ بدهید ایا باید رد کرد و چشم را بر روی ان بست؟؟
من نگفتم حرف نظام را قبول ندارم، گفتم اهل سنت در این مسئله ان قلت دارند. شما توجه به اصل سؤال ندارید.
مسئله اینجاست که شهرستانی که متوفای 548 است، در جهت اتهام زنی علیه نظام که متوفای 230 است، در یازدهمین دلیل مبنی بر گرایش به تشیع، ادعا می کند که او چنین گفته. یعنی سه قرن فاصلۀ زمانی بین شهرستانی و نظام است. آیا این روایت می تواند صحیح باشد؟! آیا نباید ذره ای که شک در این روایت کرد؟! سلسله راویانی که سخن نظام را به گوش شهرستانی رسانده اند یا کتابی که از آن نقل می کند چیست؟
جالب این است که دوستانی که در حال کپی پیست هستند، همان اشتباه آیت الله قزوینی درم مناظره با المستقلة، را تکرار می کنند و اشتباهاً می نویسند «عن جاحظ»!! در حالی که همان مناظره را هم اگر ببینند یا بخوانند، به سرعت مشخص می شود که ایشان اشتباهاً به جای نظام، گفته اند جاحظ. حتی عکسی که از ملل و نحل آورده اند را نگاه نمی کنند که ببینند تعبیر «عن جاحظ» در کتاب نیامده است!!!
اگر خرده نمیگیرید که ان عالم باید سنی باشد من جمله سید مرتضی را که در پستهای اولیه بیان کردم را باز تکرار میکنم
اگر یک عالم سنی بگوید فلان روایت در مدح عمر یا ابوبکر بین شیعیان مشهور بوده است ولی به مذاقشان خوش نیامده و کتمان کرده اند، شما قبول می کنید؟ مسلماً اگر این روایات در بین اهل سنت به سطح تواتر رسیده بود، اهل سنت اصل روایت را پذیرفته، مسئله را به «اجتهاد غلط» بودنِ ماجرای حمله می کردند. وقتی ماجراهای خالد بن ولید را لاپوشانی می کنند، ماجرای یک حمله و ضرب و شتم و سقط جنین را لاپوشانی نخواهند کرد؟
شما با هر چه که به تواتر نرسیده باشد اینگونه معامله میکنید
اما منابع دیگر اهل سنت اشاره به ضرب و شتم و شهادت حضرت محسن کرده است انها را چگونه رد میکنید؟؟؟؟
علی فرض اینکه شهرستانی این حرف را نزده باشد نظام معتزلی که این حرف را زده، ان را چه میکنید؟
شما روایت جوینی در فرائد السمطین را که میگوید مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة وی به صراحت میگوید فاطمه زهرا به شهادت رسیده این روایت را چه میکنید؟؟
جناب ممسوس، بنده برای طرح سؤالم اینجا آمده ام، اما شما و البته دوستانی که سعی دارند با کپی کردن مطالب کیلویی به شما کمک کنند، چپ و راست من را قضاوت می کنید. اگر سؤال کردن از دید شما ایراد دارد، بگویید تا سؤال نکنیم. نمی شود که شما مدام به من اتهام وارد کنید به جای پاسخ به اصل سؤال. الان بحث به جای پاسخ سؤال من به بیراهه رفته، در یک بخش شما من را قضاوت می کنید و در یک بخش روایات اهل سنت را به رخ می کشید. مگر من گفته ام اهل سنت چنین چیزی را نقل نکرده اند؟ یا مگر گفته ام مسئله با سند صحیح در منابع سنی وجود ندارد؟ نه شما و نه دوستانی که سعی دارند به زور من را قانع کنند، یک بار سؤالات پست اول را خوانده اید؟ شما چند روایت نقل کردید که ادعای تواتر دارید؟ اولاً اگر تواتر به همین سادگی باشد که بخش اعظم تاریخ اسلام متواتر است! و شما به جای بحث منطقی و توضیح اینکه چرا عدم تواتر در مسئله ای که اکثر اصحاب شاهدش بوده اند، رخ داده است، به زور می خواهید ادعا کنید که این مسئله از متواترات است، در حالی که بنده از شما می پرسم: چند صحابی، ماجرا را نقل کرده اند؟ شما از نویسندگان اهل سنت نقل می کنید، زیرا اصلاً سؤال را نخوانده اید. اصلاً دقت نکرده اید که چه پرسیده شده است. فقط یک مفهوم کلی از سؤال و جوابهای از پیش تعیین شده. این روال پاسخگویی شما و تلاش وافر دوستان برای اثبات چیزی که اصلاً به صورت مسئله ربطی ندارد، فقط باعث پشیمانی از طرح سؤال است.
***طبق تحقیق حضرت آیت الله سبحانی، در کتاب ارزشمند «الحجّة الغرّاء على شهادة الزهراء (ع)»، مورخین اهل سنت که به تهدید اشاره دارند، عبارتند از:
محاولات الترويع على لسان المؤرخين
1. ابن أبي شيبة والمصنف
2. البلاذري وكتاب الأنساب
3. ابن قتيبة والإمام والسياسة
4. الطبري وتاريخه
5. ابن عبد ربّه والعقد الفريد
6. ابن عبد البر والاستيعاب
7. ابن أبي الحديد وشرح نهج البلاغة
8. أبو الفداء والمختصر في تاريخ البشر
9. النويري ونهاية الارب في فنون الأدب
10. السيوطي ومسند فاطمة
11. المتقي الهندي وكنز العمال
12. الدهلوي وإزالة الخفاء
13. محمد حافظ إبراهيم والقصيدة العمرية
14. عمر رضا كحالة وأعلام النساء
اهل سنت با این بخش که تمام احادیث صحیح نیز بنا به تحقیق حضرت آیت الله در این بخش مجتمع هستند، مشکل خاصی ندارند.
***منابع و اسناد اهل سنت، که با سند غیر صحیح به شکستن درب خانه اشاره دارند:***
كشف بيت فاطمة (عليها السَّلام) على لسان المؤرخين
15. أبو عبيد وكتاب الأموال
16. ابن سعد والطبقات الكبرى
17. النظام وكتاب الوافي بالوفيات
18. المبرد وكتاب الكامل
19. المسعودي ومروج الذهب
20. ابن أبي دارم وميزان الاعتدال
21. الطبراني والمعجم الكبير
22. ابن عبد ربه والعقد الفريد
23. ابن عساكر ومختصر تاريخ دمشق
24. ابن أبي الحديد وشرح نهج البلاغة
25. الجويني وكتاب فرائد السمطين
26. الذهبي وتاريخ الإسلام
27. نور الدين الهيتمي ومجمع الزوائد
28. ابن حجر العسقلاني ولسان الميزان
29. المتقي الهندي وكنز العمال
30. عبد الفتاح عبد المقصود وكتاب الإمام علي
نکته: حضرت آیت الله سبحانی، فقط چهار روایت اول را، که همگی به تهدید و حتی انصراف از سوزاندن اشاره دارند، صحیح السند دانسته اند و در مورد صحت سایر روایات سکوت پیشه کرده اند.
تواتر؟
آیا حضرت آیت الله سبحانی، بعد از اقامه 30 سند، ادعای وجود تواتر را دارند؟
خیر، ایشان می فرمایند: «انّ ما ذكرناه من المصادر الجمّة يكفي في إثبات المقصود ولو أضفنا إليه ما ذكره مؤرّخو الشيعة ومحدّثوهم حول حوادث السقيفة، لأصبحت القضية من المتواترات بل الضروريات التي لا يشكّ فيها من له إلمام بالتاريخ.»
ترجمه: آنچه از منابع اهل سنت ذکر کردیم برای اثبات مقصود کفایت می کند و اگر آنچه مورخین و محدثین شیعه حول حوادث سقیفه ذکر کرده اند، را بدان اضافه کنیم، قضیه از متواترات خواهد شد، بلکه از ضروریاتی خواهد شد که فرد آگاه به تاریخ در آن شک نخواهد کرد.
نتیجه: از منظر حضرت آیت الله سبحانی، ماجرا در منابع اهل سنت در حدّ تواتر ذکر نشده است، هر چند برای اثبات مقصود، که همانا شهادت حضرت زهرا است، کفایت می کند.
حالا جناب کارشناس گرامی که مدام من را قضاوت می کنید و می فرمایید جواب این را چه می دهید، جواب آن را چه می دهید، شما خودتان جواب حضرت آیت الله سبحانی را چه می دهید؟
سؤال من را خوانده اید؟
حال باید از تمام کسانی که برای بنده روایت اقامه می کنند از اهل سنت، بپرسم: آیا اصلاً سؤال را خواندید و این همه نوشتید؟
پس جهت اطلاع شما:
من نپرسیدم: آیا روایت شهادت حضرت فاطمه در منابع اهل سنت هم ذکر شده است؟
من نپرسیدم: آیا هیچ روایت صحیح السندی در منابع اهل سنت به ماجرای هجوم اشاره دارد؟
من نپرسیدم: آیا منابع اهل سنت کفایت می کنند برای پذیرش شهادت حضرت فاطمه؟
من پرسیدم: در صورت هجوم به بیتی که در مسجد النبی است، افراد بسیاری شاهد آن خواهند بود. هجوم به بیت، با تواتر به دست ما نرسیده است؟ آیا اصحاب در پنهان داشتن این مسئله، تبانی کرده اند؟
به این سؤال چه جوابی داده شد به جز فرمایش سید مرتضی؟
تنها مطلبی که ربطی به سؤال من داشته است، ادعای سید مرتضی است. کارشناس بحث هم می فرمایند که نظر ایشان به عنوان عالم شیعی(!) تواتر است!!
سید مرتضی نگفته است اهل سنت ابتدا این را با تواتر ذکر می کردند، ایشان هم ادعای تواتر ندارد، بلکه فقط می گوید: «در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»
اولاً اگر قرار است که نظر علمای شیعه را به همین سادگی، و بدون دلیل باور کنیم، چرا نظر علمای اهل سنت را در مورد عدم اختلاف بین حضرت علی با شیخین، و افسانۀ عبدالله بن سبا را باور نکنیم؟
ثانیاً مرحوم سید مرتضی، هر چند فرمایششان محتاج سند است و به صرف ادعا چیزی ثابت نمی گردد، ولی اساساً ادعای ایشان مشهور بودن است و نه متواتر بودن. سؤال ما از تواتر بود و نه از شهرت.
تواتر در 16 روایت غیرصحیح؟
جهت اطلاع دوستانی که گمان می کنند که 16 روایت غیرصحیح در کنار یکدیگر، برای شکستن درب خانه و ضرب و شتم، ایجاد تواتر می کنند. عرض می کنم:
اولاً تعداد روایات تحریف قرآن، به مراتب بیشتر از 16 روایت غیرصحیح است، بعلاوۀ چندین روایت صحیح که در برابر تواتر قرآن یا احادیث صحیح مخالف کنار گذاشته می شوند. اگر 16 روایت غیرصحیح، تواتر ایجاد می کند، العیاذبالله باید به تواتر حقیقی در تحریف قرآن هم معتقد شویم.
ثانیاً روایات در تجلیل و خصائل ابوبکر، که یا از لسان رسول الله از او تجلیل می کنند یا آیاتی از آیات قرآن را به ابوبکر نسبت می دهند، بیشتر از 16 هستند. آیا قبول می کنید که ابوبکر متواتراً مورد تجلیلهای پیامبر و عنایات قرآنی است؟ فقط بد نیست بدانید وقتی تواتر برقرار شود، اتهام تبانی کنار می رود و نمی توانید بگویید اهل سنت در ساختن ویژگیهای مثبت برای ابوبکر و نسبت دادن آیات کلام الله مجید به وی تبانی کرده اند.
ثالثاً توضیح دهید که اگر 16 روایت تواتر ایجاد می کند، چرا آیت الله سبحانی برای برقراری تواتر اضافه کردن روایات شیعی را الزامی می دانند؟
حالا باز هم باید منتظر باشیم که از ما بپرسند جواب این سند اهل سنت را چه می دهی، آن سند اهل سنت را چه می کنی...
اولاً روایت با تواتر قرآن ناسازگار است. زیرا قرآن با تواتر به ما رسیده و روایت دلالت بر تحریف دارد. ثانیاً متن نه اشاره می کند که جنینی که سقط شد کیست و نه اشاره می کند که چه عاملی باعث سقط شدن جنین شدند.با سلام. در اینجا:
سلام
در مورد معني كلمه قران ومصحف و تحريف و تواتر به اينجا بياييد :
اما در مورد مطلب كفعمي كاملا واضح است مقصود كيست وشواهد متقن كتب عامه مويد ماست :
[=Traditional Arabic]وَ بَطْنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنِينٍ أَسْقَطُوهُ وَ ضِلْعٍ دَقُّوهُ وَ صَكٍّ مَزَّقُوهُ
قابل توجه همگی:1.مطالبی که کپی پیست می کنید را بنده بارها خوانده ام. نیازی نیست اینقدر برای کپی کردن مجدد مطالب، به خودتان فشار بیاورید.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مطالبی گفتید که در ادامه پاسخ میگویم اما در ابتدا مایه تعجب و تاسف است که شما با لحنی نه چندان مودبانه و بدون پاسخ دادن به سلام بنده که خلاف اخلاق اسلامی مطالبی گفتید و با فونت درشت هم نوشتید که خوب بماند
اما درباب 2 نکته ای که گفتید و مطالبی که بنده در پست قبلی گفتم:
1- بنده علاوه بر شما مخاطبم سایر خوانندگان محترم و استاد ممسوس بود و خواستم این بود که در یک پست به صورت خلاصه اما مستند نظرات شیعه و سنی درباره ضرب و شتم و شهادت حضرت صدیقه و حضرت محسن سلام الله علیهما را با ذکر منبع بپردازم
(که شما آن را کپی پیست خواندید غافل از اینکه بیان منبع و نقل از یک منبع موثق که کار علمی کرده اند اگر کپی پیست کردن است چه اشکالی دارد؟ اگر بنده نظر خودم را بگویم نظر بنده که مهم نیست و گفته خواهد شد شما از کجا این حرف را میزنید اگر منبع بگوییم میگویند کپی پیست شده
متاسفانه شما به جای دیدن ادله و منبع مطالعاتی به اینکه بنده کپی پیست کردم اعتراض کردید آن هم بالحنی نه چندان که چه عرض کنم لحنی بی ادبانه پاسخ دادید کاربر گرامی شما بنگر که مطلب چیست اگر غلط بود بگو غلط است چرا به حاشیه میروی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
2-شما اگر بار ها آن مطالب را خوانده اید باید تا به حال متوجه شده باشید که که اسناد این مطلب کاملا صحیح است چه از نظر شیعه و چه اهل سنت
در منابع شیعه حداقل 4 روایت صحیح نقل شده(که 3 تا بنده نقل کردم یکی را هم استاد ممسوس از امام کاظم نقل کرد)
در منابع اهل سنت هم نظر علمای اهل سنت نقل شد و از نظر سندی هم تا آنجا که بنده میدانم هم روایت ذهبی و هم روایت شهرستانی و هم روایت جوینی هر 3 صحیح است(که البته اگر شما به جای اینکه از کپی پیست کردن انتقاد کنید مقداری به خود زحمت داده و مطالب را مطالعه میکردید متوجه میشدید)
پس از نظر شیعه و سنی روایت و آن اتفاقات معتبر و صحیح است حالا اینکه یک عده از آقایان سنی نمیخواهند قبول کنند یا بدون مدرک و دلیل فقط حرف میزنند و انکار میکنند یا از روی جهل و بی سوادی است یا از روی عناد!
مطالبی گفتید که در ادامه پاسخ میگویم اما در ابتدا مایه تعجب و تاسف است که شما با لحنی نه چندان مودبانه و بدون پاسخ دادن به سلام بنده که خلاف اخلاق اسلامی مطالبی گفتید و با فونت درشت هم نوشتید که خوب بماند
اولاً لابد شما خیلی مؤدب هستید که من را بی ادب خطاب می کنید. آفرین به ادب اسلامی شما.
ثانیاً این تاپیک کارشناس دارد. اگر لازم بود کارشناس خودش جواب می دهد. بنده نمی دانم شما و امثال شما در این بحث چه می خواهید؟ سؤال من یک جمله است! فقط یک جمله! شما حتی همین یک جمله رو نمی تونید کپی کنید، فقط مطلب کپی پیس می کنید. «خب این پرسیده شهادت حضرت زهرا، بذار ببینم چی توی گوگل داریم، آها! یافتم!!!» یعنی فکر می کنید این مطالب رو من قبلاً نخوندم آقای باادب؟ اگر یک بار به خودتان زحمت خواندن پست اول را داده بودید، می فهمیدید که مسئله چیز دیگری است. اسپمکاری و کپی پیست کردن مطالب کیلویی اخلاق اسلامی است؟ به هر زدن فضای پرسش و پاسخ با پستهایی که به پرسش پرسشگر ربطی ندارند، اخلاقی اسلامی است؟
ثالثاً اگر شما نمی توانید جلوی خودتان را بگیرید، به مدیر ارجاع پیام بدهید که شما را کارشناس بحث معرفی کند تا شما به جای کارشناس بحث، جواب بدهید.
الان پستهای ایشون رو ببینید:
1- بنده علاوه بر شما مخاطبم سایر خوانندگان محترم و استاد ممسوس بود و خواستم این بود که در یک پست به صورت خلاصه اما مستند نظرات شیعه و سنی درباره ضرب و شتم و شهادت حضرت صدیقه و حضرت محسن سلام الله علیهما را با ذکر منبع بپردازم
اینجا تاپیکی برای دو پرسش بنده است. شما برای این مسائل می توانی یک تاپیک «تکراری» در مورد همین «نظرات شیعه و سنی درباره ضرب و شتم و شهادت حضرت صدیقه و حضرت محسن سلام الله علیهما» ایجاد کنی و هر چه خواستی مطلب در آن کپی کنید. سؤال من ربطی به این مسئله نداشت.
(که شما آن را کپی پیست خواندید غافل از اینکه بیان منبع و نقل از یک منبع موثق که کار علمی کرده اند اگر کپی پیست کردن است چه اشکالی دارد؟ اگر بنده نظر خودم را بگویم نظر بنده که مهم نیست و گفته خواهد شد شما از کجا این حرف را میزنید اگر منبع بگوییم میگویند کپی پیست شده
کپی پیست کردن وقتی قابل توجیه است که:
1.ارتباط به اصل بحث داشته باشد.
2.مصداق اسپمکاری نباشد.
3.با ذکر منبع باشد. منظورم هم از منبع، سایتی است که از آن کپی کرده اید، نه نام و صفحه اسناد اهل سنت که از همان سایت کپی شده اند.
متاسفانه شما به جای دیدن ادله و منبع مطالعاتی به اینکه بنده کپی پیست کردم اعتراض کردید آن هم بالحنی نه چندان که چه عرض کنم لحنی بی ادبانه پاسخ دادید کاربر گرامی شما بنگر که مطلب چیست اگر غلط بود بگو غلط است چرا به حاشیه میروی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)
این ادله را ما دیده ایم بارها و بارها و بارها. اصلاً سؤال ما این چیزها نبود. شما خودت در حاشیه هستی، که بحثی را طرح می کنی که به سؤال پرسشگر بی ربط است.
2-شما اگر بار ها آن مطالب را خوانده اید باید تا به حال متوجه شده باشید که که اسناد این مطلب کاملا صحیح است چه از نظر شیعه و چه اهل سنت
اولاً سند صحیح داشته باشد، به سؤالهای من چه ربطی دارد؟
ثانیاً بله ادعا که کار سختی نیست! هر وقتی به جای کپی پیست، جوابی برای اعتراضات اهل سنت داشتید، آنگاه ادعا کنید.
در منابع شیعه حداقل 4 روایت صحیح نقل شده(که 3 تا بنده نقل کردم یکی را هم استاد ممسوس از امام کاظم نقل کرد)
4 روایت صحیح شیعه، چه ربطی به سؤال من دارد؟
در منابع اهل سنت هم نظر علمای اهل سنت نقل شد و از نظر سندی هم تا آنجا که بنده میدانم هم روایت ذهبی و هم روایت شهرستانی و هم روایت جوینی هر 3 صحیح است(که البته اگر شما به جای اینکه از کپی پیست کردن انتقاد کنید مقداری به خود زحمت داده و مطالب را مطالعه میکردید متوجه میشدید)
اولاً باز ربطی به سؤالهای من ندارد.
ثانیاً این «تا آنجا که بنده میدانم» را خوب آمدید، زیرا متأسفانه از اعتراضات اهل سنت هیچ نمی دانید. اعتراضات اهل سنت به هر سۀ این روایات آنقدر مشهور هستند که اصلاً جای انکار ندارد. اگر جوابی به اعتراضات اهل سنت دارید، به آنها بدهید. البته در جایی دیگر و نه در این تاپیک.
پس از نظر شیعه و سنی روایت و آن اتفاقات معتبر و صحیح است حالا اینکه یک عده از آقایان سنی نمیخواهند قبول کنند یا بدون مدرک و دلیل فقط حرف میزنند و انکار میکنند یا از روی جهل و بی سوادی است یا از روی عناد!
بله هر کسی مثل شما فکر نکند یا جاهل است یا معاند. مگر ممکن است آدم عاقل مثل شما فکر نکند؟ من که میگم شدنی نیست. به خصوص که شما به دو سلاح قدرتمند کپی و انگ هم مسلح هستید، پس همه باید در برابر منطقتان سر تعظیم فرود بیاورند.
پی نوشت: البته من قصدم توهین به کاربر رضا ثقلین و اصلاً خطابم به این کاربر نبوده بلکه این را کلیتاً به کل کاربرهایی که مطلب کپی کردند نوشتم. حالا اینکه ایشان می گویند جواب سلام ندادی، دلیلش این است که من اصلاً پستهای حاوی کپی پیست را نمی خوانم و سرسری نگاهی می کنم. اصلاً ایشون رو خطاب قرار نداده بودم و پیامم کلی بود. ایشون در زمینه سؤال من پست بزنن و مطلب ارسال کنن، تا بخونیم و با جواب سلام، جوابشونو بدیم.
2.من نپرسیده ام که آیا در منابع اهل سنت اشاره ای به این ماجرا و ضرب و شتم حضرت فاطمه شده است یا خیر. اول سؤال را درست بخوانید، و بعد اگر جوابی(به غیر از کپی پیست) داشتید ارسال کنید.
3-شما در پست شماره 9 در پاسخ به استاد ممسوس گفتید:(( فرمایش ایشان محتاج سند است. آیا روایت صحیحی در روایات اهل سنت هست که به چیزی بیشتر از تهدید اشاره کند؟ ))
سوال شما کاملا واضح است! بنده هم حداقل 3 روایت معتبر نشان دادم و سایر دوستان هم مطالبی فرمودند که بسیار مفید بود حالا آیا شما منکر سوال خود و منکر پاسخ هستید؟؟ اگر به پاسخ ها اشکال دارید بگویید
4-در مورد 2 سوال ابتدایی شما که در ابتدای تاپیک مطرح کردید مطالبی نقل شده اما بنده هم مطالبی عرض میکنم:
الف-اینکه چرا از امام علی یا حسنین علیهم السلام نقل نشده در نهج البلاغه مطالبی از امام علی در مورد ظلم به حضرت زهرا در خطبه 202 نقل شده و همچنین از امام حسن هم اگر اشتباه نکنم در احتجاج طبرسی مطالبی درباره ظلم به حضرتش نقل شده
اما سوای از این ها اولا مگر ائمه هدی علیهم اسلام نور واحد نیستند؟ پس در اصل فرمایش امام صادق یا امام کاظم از نظر حجیت و صحت هیچ تفاوتی با فرمایش امام علی یا امام حسین ندارد
ثانیا مجموع روایاتی که از امام حسن و امام حسین نقل شده بسیار کمتر از امام صادق و باقر و کاظم و رضا علیهم السلام است و دلیل آن هم کاملا واضح است شرایط بحرانی صدر اسلام و بی اعتنایی مردم نسبت به این بزرگان نسبت به امام صادق و ائمه بعدی و شرایط فشار و سختی فراوانی که بر این دو امام همام و حتی امام علی وجود داشته که به شهادت تاریخ کاملا واضح است
ب-درباره تواتر سوای از بحث بر سر تعریف علمی آن چند نکته عرض میکنم:
اولا آیا برای همه موارد باید حتما روایات متواتر وجود داشته باشد؟؟ و حال آنکه بسیاری از مواردی در شرع مقدس از واجبات و مستحبات وجود دارد که از نظر علم حدیث به حد تواتر نرسیده اما مورد تایید علما و همه امت اسلامی است و حتی شاید خود شما و سایر مردم هم بسیاری از این کارها را انجام داده و میدهید (حالا چه درون هر مکتب و مذهب چه به طور کلی) پس تواتر در هر مسئله ای معیار رد یا قبول صرف نباید باشد
ثانیا روایات مظلومیت و شهادت حضرت محسن و حضرت زهرا سلام الله علیهما در میان شیعه قطعا متواتر است در میان اهل سنت هم یا متواتر است یا در حد استفاضه است و استفاضه از نظر اهل سنت حجت است(البته استاد از نظر علم حدیث بهتر میتوانند نظر دهند)
ثالثا مگر درباره حدیث غدیر خم و بیعت 10 ها هزار نفر از صحابه و مسلمین که احادیثش متواتر است فکر میکنید چند نفر از صحابه آن را نقل کرده اند؟
110 و به نقلی 125 نفر!!!!!!!!!!!! خوب چگونه است که 10 ها هزار نفر در آنجا بودند و سخن را شنیده اند اما فقط 110 نفر آن را نقل کرده اند؟؟؟؟!!!
پس امکان کتمان اصلا بعید نیست!!
رابعا بله حتی میشود به بعضی از متواترات هم شک و حتی آنها را رد کرد اگر واقعا نادرست باشند(مثلا مخالف نص قرآن باشد)
امیدوارم این بار با ادبیات بهتری صحبت کنید