*** درسنامه ی مهدویت ***

تب‌های اولیه

210 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

1. حديث معراج؛ رسول اکرم(ص) درباره آنچه در شب معراج ديده بود، پس از بيان ديدن نور پيشوايان معصوم(ع) و آخرين جانشين خود ميان آن‌ها، مي‌فرمايد: ...فَقُلْتُ: «يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: «هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي. يَا مُحَمَّدُ! أَحْبِبْهُ فَإِنِّي أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّه‏...»؛[4] ...عرض کردم: «پروردگارا! اينان چه کساني هستند؟» فرمود: ايشان پيشوايانند و اين قائم است؛ همو که حلال مرا حلال مي‌کند و حرام مرا را حرام مي‌سازد و از دشمنان من انتقام مي‌گيرد. ‌اي محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او را دوست مي‌دارم و هر کس که او را دوست بدارد، نيز دوست مي‌دارم...».
2. حديث لوح حضرت زهرا(س)؛ لوح حضرت زهرا(س) که هديه خداوند به آن بانوي بزرگوار است اسامي همه پيشوايان معصوم(ع) را ذکر کرده است. در پايان اين لوح پس از ياد از امامت امام عسکري(ع)، چنين مي‌خوانيم: ...أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ... ؛[5]...[امر امامت] را با فرزندش، محمد که رحمت براي جهانيان است، کامل خواهم کرد.
3. حديث غدير؛ پيامبر اسلام(ص) در واپسين ماه‌هاي عمر خود ضمن پافشاري بر امامت نخستين پيشواي مسلمانان، درباره آخرين پيشوا چنين فرمود: ...مَعَاشِرَ النَّاسِ! إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيِّي. أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ. أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَي الدِّينِ. أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛[6] ...اي مردمان! همانا به درستي که من پيامبرم و علي جانشين من است. آگاه باشيد! ختم‌کننده پيشوايان از ماست. او قائم مهدي است. آگاه باشيد! هموست که دين را برتري خواهد بخشيد و انتقام‌گيرنده از ستمگران است.
4. حديث رسول گرامي اسلام(ص)؛ از ديگر سخناني که در آن به روشني به شمار پيشوايان معصوم اشاره شده، بيان نوراني رسول اکرم(ص) است که فرمود: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَحُجَجُ اللَّهِ عَلَي أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ؛[7] پيشوايان پس از من، دوازده نفرند. نخستين ايشان، علي بن ابي طالب، و آخرين آن‌‌ها قائم است. آن‌ها جانشينان و اوصياي و اولياي من و حجت‌هاي خداوند پس از من، بر امت من هستند. اقرار‌کننده به آن‌ها مؤمن و انکار‌کننده ايشان کافر است.

...

5. حديث امام علی(ع) و سایر امامان(ع)؛ پيشوايان معصوم(ع) نيز به پيروي از رسول گرامي اسلام(ص) همواره به زنجيره امامان دوازده گانه اشاره کرده‌اند؛ به روشني از دوازدهمين ايشان ياد نموده، شيعيان را از افتادن در دام انحراف و مدعيان، برحذر داشته‌اند.آن‌گاه که از حضرت علي(ع) درباره معناي روايت پيامبر اکرم(ص) که فرموده بود: «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» پرسيده شد «عترت» چه کساني هستند؟ فرمود: أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّي يَرِدُوا عَلَي رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَوْضَهُ؛[8] من و حسن و حسين و پيشوايان نه گانه از فرزندان حسين. نهمين آن‌ها مهدي آن‌ها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمي‌شوند و کتاب خدا نيز از آن‌ها جدا نمي‌شود. تا آن که کنار حوض پيامبر، بر او بازگردند.
افزون بر روايت‌هاي ياد شده که از مهم‌ترين دليل‌ها بر امامت حضرت مهدی(ع) است، ديگر پيشوايان معصوم(ع) نيز سخنان ارزشمندي در اين‌باره فرموده‌اند. که برخي بدين قرار است: دومين پيشواي شيعيان، امام حسن مجتبي(ع)، حضرت مهدي(ع) را نهمين فرزند برادر خود حسين و پسر سرور کنيزان دانسته است.[9] امام حسين(ع) در اشاره به امامت نهمين پيشواي هدايتگر از نسل خود، از وي با «قائم به حق» ياد کرده است.‏[10] امام سجّاد(ع) نيز در سخني ارزشمند به امامت حضرت مهدي(ع) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمين جانشينان پيامبر(ص) و پيشوايان پس از او دانسته است. [11] امام باقر(ع) حضرت مهدي(ع) را نهمين پيشواي پس از حسين بن علي(ع) و قائم آن‌ها خوانده است.[12] ششمين پيشواي شيعيان، به روشني حضرت مهدي(ع) را دوازدهمين از پيشوايان هدايت پس از پيامبر گرامي اسلام(ص) ذکر کرده است.[13] هفتمين امام معصوم نيز آن حضرت را پنجمين از فرزندان خود دانسته، فرمود: براي او غيبتي است که مدتش طولاني خواهد شد.[14] امام رضا(ع) پس از اشاره به دوران غيبت و سختي‌های آن، سبب آن سختي‌ها را پنهان بودن پيشواي ايشان ذکر کرده است.[15] امام جواد(ع) نيز درباره آن حضرت، وي را سومين از فرزندان خود دانسته است.[16] امام هادي(ع)، جدّ بزرگوار آن حضرت نيز به پيشوايي آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکري(ع) تأکيد كرده است.[17]

...

و سرانجام اين تلاش پيوسته، به دست يازدهمين پيشواي معصوم(ع) به اوج خود رسيد که در آن، آخرين ذخيره الهي به نيکوترين صورت ممکن، معرفي شده است. آن‌جا که از آن حضرت درباره درستي يا چگونگي اين خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسيده است، پرسيدند که: أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَي خَلْقِهِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛ زمين، هيچ‌گاه از حجت خدا بر خلقش خالي نيست. هر کس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است.آن حضرت فرمود: إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ؛ اين مطلب حق است؛ آن‌گونه که روز، حق است. سپس از آن حضرت سؤال شد: «اي پسر پيامبر! حجت و امام پس از شما کيست؟» فرمود: ابْنِي محمد وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛[18] فرزندم محمّد. او امام و حجّت پس از من است. هر کس بميرد و او را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است.
تا اين که با شهادت يازدهمين پيشواي شيعيان در هشتم ربيع الاول سال 260‌ق[19]، در حالي که بيش از پنج بهار[20] از عمر آخرين ذخيره الهي سپری نشده بود، فصل بهره‌مندي مستقيم انسان‌ها از امام ظاهر به پايان رسيد و در پی آن، دوراني بسيار مهّم در زندگي پيروان اهل بيت(ع) پيش آمد.
اين دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد: نخست: رسيدن آخرين حجّت الهي به مقام امامت؛ ديگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان‌زيستي.
اگر چه برگزيدگاني از شيعه براي اين مرحله آمادگي کامل داشتند، مي‌بايست هر دو رخداد (امامت و غيبت)، براي عموم شيعيان به اثبات برسد؛ چرا که حضرت مهدی(ع) نخستين روز امامت را در حالي آغاز کرد که جز افرادي اندک که پيش از آن، در دوره امام عسکري(ع) آن حضرت را ديده بودند[21]، كسي او را نديده بود.

...

نخستين اقدام حضرت مهدی(عج) در آغاز امامت؛ بنابراين، روزِ در گذشتِ امام يازدهم و نخستين روز امامت حضرت مهدی(ع)، فرا رسيد وآن حضرت، ناگزير ميان مردم آمده، بر پيکر پدر نماز گزارد. اين رخداد، به گونه‌هايی چند روايت شده است. در يک روايت، شيخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابوالاديان يکي از خدمتكاران خانه و متصدي امور نامه ‏های امام عسكری(ع) گزارش کرده است.[22] به نظر می‌رسد حضرت مهدی(ع) پس از شهادت پدر، در نخستين ساعت‌هاي غيبت با حضور در کنار بدن پدر و اقامه نماز بر آن حضرت، مسايلي را مورد توجه قرار داد که همگي به نوعي در ارتباط با بحث امامت خود بود: 1. اجراي سنّت الهي در اقامه نماز امام بر امام؛ 2. پيشگيري از اعلام ختم امامت؛ 3. پيشگيري از انحراف داخلي در قضيه امامت؛ 4. تثبيت ادامه جريان امامتِ بر حق و اعلام استمرار امامت در امام زنده.[23]

...

آغاز پيشوايی در خردسالی؛ در اين رخداد آنچه براي مردم، از همه شگفت‌آورتر بود، اين بود که با کودکي پنج ساله روبه رو بودند که مي‌گفت جانشين امام عسکري(ع) است. همان‌گونه که ياد شد، پيش از آن، با هدايت‌هاي پيوسته پيامبر و امامان نور(ع) شيعه به اين نکته باور پيدا کرده بود که خداوند متعال، از طريق آخرين پيامبر خود، مقام امامت و ولايت را به سبب قابليت‏های ذاتی به افرادي خاص عطا فرموده و فقط از طرف اوست که براي جامعه امام نصب مي‏شود. نيز اين که اين قابليت، هيچ ارتباطی به کمی يا زيادی سن ندارد. جالب اين که اين‌گونه پيشوايی، پيش از آن، هم بين امامان(ع) و هم در زنجيره پيامبران(ع) داراي سابقه بود. يکي از دانشوران معاصر، امامت در سنين کم را پديده‌اي واقعی دانسته، چنين استدلال کرده است: ... امامي که در کودکي به پيشوايي روحي و فکري مردم رسيده، و مسلمانان حتي در کشاکش آن همه موج ويرانگر، باز خويشتنِ خويش را به پيروي و دوستي او گماشتند، به طور مسلّم بايد از دانش و آگاهي و گستردگي ديد و دانا بودن به فقه و تفسير و عقايد، بهره‌اي آشکار و چشمگير داشته باشد؛ چون در غير اين صورت نمي‌توانسته مردم را به پيروي از خويش وادارد... به فرض محال که مردم نتوانستند حقيقت و واقعيت امر را دريابند، دستگاه خلافت و نيروي حاکم که آن همه دشمني علني با امام داشته، چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقيقت نينداخته است؟ اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالي برخوردار نبود، خلفاي معاصر، خيلي خوب مي‌توانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آن‌ها و سکوت تاريخ، گواه است که امامت در سنين کم، پديده‌اي حقيقي بوده است، نه ساختگي.[24] البته پيش از آن که در مسير هدايت جامعه، نوبت به پيشوايي جانشينان آخرين فرستاده الهي برسد، خداوند متعال، پيامبراني را در كودكي به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود؛ بدين قرار:
پيامبري حضرت عيسي(ع) از هنگام ولادت؛ از ميان پيامبران اولوالعزم، يگانه پيامبري که از هنگام ولادت، به نبوّت خويش به طور آشکار تصريح کرده، حضرت عيسي بن مريم(ع) است. خداوند در آيات قرآن، در بخشي از داستان حضرت مسيح(ع) از زبان پيامبر خود در پاسخ منكران چنين مي‏فرمايد: قالَ اِنّي عَبْدُاللّه آتَانِي الكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبيّاً ؛[25] [كودك] گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.

...

يزيد کناسي مي‌گويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: «آيا عيسي بن مريم(ع)، هنگامي كه در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟» حضرت فرمود: «او آن زمان پيغمبر و حجت غير مرسل خدا بود [=يعني در آن زمان، مأمور به تبليغ و دعوت نبود]. مگر نمي‌شنوي گفته خود او را که مي‌گويد: «من بنده خدايم. خدا به من کتاب داده و پيغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است». عرض کردم: «در آن زمان و در همان حالي که درگهواره بود، حجّت خدا بود بر زکريا؟». فرمود: «...چون عيسي هفت ساله شد و خداي تعالي به او وحي فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر يحيي و همه مردم حجّت شد...».[26]
پيامبري حضرت يحيي(ع) در كودكي؛ حضرت يحيي(ع) يکي ديگر از پيامبراني است که در کودکي به مقام نبوّت رسيد. خداوند در اين‌باره خطاب به وي مي فرمايد: «يا يَحْيي خُذِالكِتابَ بِقُوَةٍ وَآتَيْناهُ الحُكْمَ صَبِيّاً»[27] اي يحيي! كتاب خدا را به جدّ و جهد بگير. ما از كودكي به وي حكم [نبوّت] داديم. يکي از مفسران اهل سنّت، حكمي را كه خداوند به حضرت يحيي‏(ع) داد، همان نبوّت دانسته، بر اين باور است که خداوند متعال، عقل او را در سنين كودكي محكم و كامل كرد و به او وحي فرستاد.[28] در يکي از تفسيرهاي معاصر، پس از آيه پيشين مي‌خوانيم: درست است که دوران شکوفايي عقل انسان به صورت معمول حد و مرز خاصي دارد؛ ولي مي‌دانيم هميشه در انسان‌ها افرادي استثنايي وجود داشته‌اند. چه مانعي دارد که خداوند اين دوران را براي بعضي از بندگانش به خاطر مصالحي فشرده‌تر کند و در سال‌هاي کمتري چکيده نمايد؛ همان‌گونه که براي سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن يکي دو سال از تولد لازم است؛ در حالي که مي‌دانيم حضرت عيسي(ع) در همان روزهاي نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخني پر محتوا که طبق روال عادي در شأن انسان‌هاي بزرگسال بود.[29]در ادامه، اين آيه را دليل روشني بر درست بودن امامت برخي ائمه(ع) در خردسالي دانسته است. بنابراين، همان‏گونه كه خداوند متعال، مقام نبوّت را به كودك خردسالي داد، مي‌تواند مقام امامت را نيز با تمام ويژگي‌هاي لازم، به كودكي عطا فرمايد.
پيشينه امامت در خردسالي؛ همان‌گونه که پيش از اين نيز ياد شد، روايت‌هاي فراوان و شواهد تاريخي، گوياي آن است که پيش از حضرت مهدي(ع) دو امام (امام جواد و امام هادي(ع) ) نيز پيش از سن بلوغ جسماني به امامت رسيدند. اين، خود ايجاد آمادگي براي پذيرش امامت حضرت مهدي(ع)، در كودكي بود.

...

نخستين امام خردسال؛ در ميان امامان دوازده گانه، نخستين پيشوايي كه در سن كودكي به امامت رسيد، حضرت جواد الائمه(ع) بود. حضرت امام محمد تقي(ع) نهمين پيشواي شيعيان و يگانه فرزند حضرت رضا(ع)، در روز دهم رجب سال 195ق در مدينه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگي به مقام امامت رسيد.[30] از آن‌جا كه اين مسأله در دوران امامت بي‌سابقه بود، در ابتدا برخي بدان اعتراض کردند؛ ولي رفته رفته با هدايت‏هاي قبلي امام رضا(ع) و کرامت‌هايي از خود آن حضرت، دل شيعيان آرام گرفت. معمّربن خلاّد گويد: از امام رضا(ع) شنيدم مطلبي درباره امر امامت بيان كرد و سپس فرمود: مَا حَاجَتُكُمْ إِلَي ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ؛ چه احتياجي به اين موضوع داريد؟ اين ابوجعفر است كه او را به جاي خود نشانيده و قائم مقام خود ساخته ‏ام و فرمود: ما خانداني هستيم كه خردسالانمان مو به ‏مو از بزرگسالان‏مان ارث مي‏برند.[31] اين روايت بيانگر آن است كه مقام امامت، به كمي و يا زيادي سن ربطي ندارد. ابوبصير گويد: خدمت امام صادق(ع) رسيدم، در حالي که کودک نابالغي عصاکش من بود. حضرت به من فرمود: كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ؛ چگونه خواهيد بود زماني که حجت بر شما هم سال اين کودک باشد؟[32] [يا فرمود: همسال اين کودک بر شما ولايت داشته باشد.][33] صفوان بن يحيي گويد: «به امام رضا(ع) عرض كردم: پيش از آن‌كه خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشين‏تان از شما مي‏پرسيديم و شما مي‏فرموديد؛ خدا به من پسري عنايت مي‏كند. اكنون او را به شما عنايت كرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خداي ناخواسته براي شما پيش آمدي كند، به كه ‏بگرويم؟ حضرت با دست اشاره به ابي‏جعفر فرمود كه در برابرش ايستاده بود، عرض كردم: قربانت گردم، اين پسر سه ‏ساله است: فرمود: وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَي(ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ؛ چه مانعي دارد عيسي سه ساله [کمتر] بود كه به حجّت قيام كرد.[34]

...

اگر چه برخي در برابر اين اراده از خود واکنش‌هاي نامناسبي نشان دادند، امّا کم نبودند انسان‏های وارسته‌ای كه در برابر اين خواست الهي، در کمال تواضع سر فروتني و پذيرش فرود ‏آورده، با خشنودي کامل آن را ‏پذيرفتند. از جمله ايشان علي بن جعفر بن محمد "عموي امام رضا(ع)"بود که در برابر امام جواد(ع) در نهايت فروتني بر پيروي از ايشان تأکيد مي‌نمود.[35] از اين‌جا بود که پيروان خالص اهل بيت(ع) با اين باورمندي ـ كه مقام امامت امري فراتر از محاسبات ظاهري است ـ در امامت امام هادي(ع)، با اطمينان بيشتري آن را پذيرفتند. چرا که ايشان نيز در سنّ هشت‌سالگي به امامت رسيد.[36] از آن‌جايي که شرايط حاکم بر امامت حضرت مهدي(ع) اين روند را به گونه‌اي ديگر رقم زد، ترديدهاي شكننده‌اي را در ذهن شيعه پديد آورده، كار امام حسن عسكري(ع) را مشكل ساخت. آن حضرت نه فقط در سن و سالي كمتر از ديگر امامان به امامت رسيد، بلکه به خاطر مصالحي ولادتش نيز پنهاني بود. و تا زمان امامت، جز اندکي، جمال دل آراي او را نديده بودند. البته حافظه شيعیان راستين، آموزه‌هاي پيشوايان معصوم(ع) پيشين را که با اقداماتي مناسب، براي اين امر زمينه سازي کرده بودند[37]، هرگز فراموش نکرده بود. اين زمينه سازي هر چه به زمان ولادت حضرت مهدي(ع) نزديک‌تر مي‌شود، شتاب بيشتري به خود مي‌گرفت، به گونه‌اي که امام عسکري(ع) هرگاه موقعيت را مناسب مي‌يافت فرزند خود را معرفي و به جانشيني وي تصريح مي‌نمود.
کودکان نابغه، انسان‌هايی استثنايی؛ افزون بر پيامبران و پيشوايان معصوم(ع) که به تأييد الهي داراي ويژگي‌هاي خاصي هستند، بين انسان‌هاي معمولي نيز کساني يافت مي‌شوند که داراي نبوغ خاصي هستند که آن‌ها را از ديگران متمايز مي‌کند. يکي از پژوهشگران معاصر پس از بيان آيات و روايات، از کودکان نابغه به عنوان مؤيد رخداد فوق ياد کرده، افرادي چون ابو علي سينا، فاضل هندي، توماس يونگ، را فقط نمونه‌اي از اين‌گونه انسان‌ها دانسته است.[38]
برآيند سخن آن که:
امامت مانند نبوّت موهبتي الهي است كه خداي متعال به بندگان برگزيده و شايسته خود بخشيده است و در اين بخشش سن و سال، دخالتي ندارد؛ از اين رو امر پيشوايي در كودكي، نه فقط امري بعيد نيست كه در طول تاريخ ميان پيامبران الهي(ع)، سابقه‌اي ديرينه دارد. و كساني كه جهت خرده‌گيري بر پيروان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اين مطلب را دستاويز خود قرار داده‌اند، در بيان پيامبريِ برخي پيامبران و نبوغ برخي بزرگان دين و دانش هيچ ترديدي به خود راه نداده‌اند.

منابع براي پژوهش
1. اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، نوزدهم، قم، شفق، 1379 ش.
2. رضواني، علي‌اصغر، فصلنامه انتظار، ش3، مقالة «امامت در سنين كودكي»، قم، مركز تخصصي مهدويّت، 1381 ش.
3. صافي گلپايگاني، لطف‌الله، امامت و مهدويّت، قم، انتشارات حضرت معصومه3، 1377 ش.
4. قزويني، سيد محمدكاظم، امام مهدي(ع) از ولادت تا ظهور، ترجمه حسين فريدوني، تهران، آفاق، 1379 ش.
5. محسني کبير، ذبيح الله، مهدي(ع) آخرين سفير انقلاب، تهران، رسا، 1379 ش.

[1]. شيخ كليني، كافي، ج1، ص178 (باب ان الارض لاتخلو من حجة).
[2]. بقره (2): 124.
[3]. ر.ك: صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، (الفصل الاوّل فيما يدّل علي انّ الائمة اثنا عشر...).
[4]. نعمانی, الغيبة؛ ص93؛ شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج1, ص252.
[5]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص527.
[6]. علامه مجلسی, بحار الانوار, ج37, ص213.
[7]. شيخ صدوق, من‏لايحضره ‏الفقيه, ج 4, 179.
[8]. شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج1, ص240.3
[9]. همان، ص 315.
[10]. همان، ص317.
[11]. همان، ص319.
[12]. شيخ کلينی, كافي، ج1, ص 533 , ح15.
[13]. شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص342.
[14]. همان، ص361.
[15]. شيخ صدوق, عيون اخبار الرضا (ع) , ج1, ص273.
[16]. شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص377.
[17]. همان، ص383.
[18]. همان, ص409, باب 38, ح9.
[19]. شيخ كليني، كافي، ج1، ص503.
[20]. شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص339.
[21]. ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص 384 و 457.
[22]. شيخ صدوق، كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. همچنين ر.ك: نيلی نجفی, منتخب الانوار المضيئة، ص 157؛ راوندي، قطب‏الدين، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
[23]. ر.ک: حکيمی، محمد رضا, خورشيد مغرب، ص24ـ 25.
[24]. صدر، سيّد محمد باقر, جست و جو و گفت و گو پيرامون امام مهدی (ع) , ص47ـ48.
[25]. مريم (19): 30.
[26]. شيخ کلينی, کافی, ج1, باب حالات الأئمة: فی السّن.
[27]. مريم (19): 12.
[28]. فخر رازی, تفسير فخر رازی، ج 11، ص 192.
[29]. مکارم شيرازی، ناصر و ديگران, تفسير نمونه, ج13, ص27.
[30]. شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص273.
[31]. شيخ کليني، كافی، ج 1، ص 320، ح 2.
[32]. به نظر می‌رسد مقصود آن حضرت، امام جواد(ع) بوده است. اگر چه می‌تواند اشاره به امامت حضرت مهدی(عج) نيز باشد.
[33]. شيخ کليني، کافی, ج1, (حالات الأئمة: فی السن, ح4).
[34]. همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علي ابي جعفرالثانى).
[35]. شيخ کليني، كافی، ج 2، ص 322، ح 12.
[36]. ر.ک: شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص 297.
[37]. نعماني، الغيبة، ص322, ح1.
[38]. امينی، ابراهيم، دادگستر جهان، ص123و 124.

غيبت حضرت مهدی(عج)

پيش‌درآمد
سال‌ها پيش از زاده‌شدن حضرت مهدي(عج) آن‌گاه که معصومان(ع) از آن حضرت سخن مي‌گفتند، بي‌درنگ به پنهان‌زيستي آن حضرت نيز اشاره مي‌کردند. اين پافشاري، بيش از آن‌که در جهت آگاه کردن شيعيان باشد، براي زمينه‌سازي و آماده‌کردن آن‌ها بود. آنچه بر رمز و راز اين مسأله مي‌افزود، پافشاري معصومان(ع) بر سِرّ بودن اين حادثه بود؛ اگر چه گاهي به تناسب، گفته‌هاي ارزنده‌اي درباره آن، به پيروان خود مي‌فرمودند.بدين سان آنچه در رهيافت بررسي سخنان ايشان مي‌توان به دست داد، نسبت به آنچه بر ما پوشيده است، بسيار اندک و ناچيز است. در اين درس، با بهره‌گيري از آن بيانات ارزشمند، کليّاتي از مباحث مربوط به غيبت آن حضرت مطرح شده است، تا دريچه‌اي باشد به موضوعات ديگر که در درس‌هاي آينده مطرح مي‌شود.


...

مفهوم غيبت؛ اين که «غيبت» در لغت به چه معناست، خود اهميّت بسزايي دارد. «غيبت»، به معناي «پنهان شدن از ديدگان» است و غايب به کسي گفته مي‌شود که حاضر و ظاهر نيست[1] و در اصل، درباره پنهان شدن خورشيد، ماه و ستارگان به کار مي‌رود[2]. همچنين درباره كسي به کار مي‌رود كه مدتي در جايي حضور دارد و پس از آن، از ديدگان رفته و ديگر ديده نمي‌شود.[3] در اصطلاح مهدويّت نيز به پنهان‌زيستي حضرت مهدی(عج) گفته مي‏شود.
پيشگويي غيبت حضرت مهدی(عج)؛ بي‌گمان بسياري از روايات و احاديثي كه درباره حضرت مهدي(عج) است، از غيبت او نيز خبر ‏داده است.برخي از اين روايات که با تعبيرهاي مختلفي بيان شده، بدين قرار است:
1. امام علي(ع) به غيبت آن حضرت اين‌گونه اشاره کرده است: الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَة؛[4] يازدهمين از فرزندان من، مهدي است که زمين را از عدل و قسط سرشار مي‌سازد؛ همان‌گونه که از ظلم و بيداد پُر شده باشد. براي او غيبت و حيرتي است.
2. امام صادق(ع) به روشني غيبت آن حضرت را مورد تأکيد قرار داده، مي‌فرمايد: إِنَّ لِلْقَائِمِ(ع) غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ؛[5] همانا براي قائم غيبتي است، پيش از آن که قيام نمايد.
3. امام رضا(ع) فرمود: ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يُغَيِّبُهُ اللَّهُ فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛[6]او چهارمين از فرزندان من است. خداوند او را در پرده خويش تا آن‌گاه که بخواهد پنهان خواهد ساخت. آن‌گاه او را ظاهر مي‌سازد؛ پس زمين را سرشار از عدل و قسط مي‌سازد؛ آن گونه که سرشار از ظلم و جور شده باشد.

...

يادآوري؛ در برخي روايات، افزون بر واژه «غيبت»، «حيرت» نيز به حضرت مهدي(عج) نسبت داده شده است. اين پرسش پيش مي‌آيد که چگونه ممكن است امام معصوم دچار حيرت شود؟ براي روشن شدن اين نكته، به معناي حيرت اشاره‌اي كوتاه مي‌كنيم. «حيرت» از نظر لغت درباره کسي به كار مي‌رود که در کار خود سرگردان است[7] و گشايشي در آن نمي‌بيند.[8] اين، به تناسب افراد متفاوت خواهد بود؛ از اين رو سرگرداني آن حضرت، با آنچه درباره عموم مردم گفته شده، به طور کامل متفاوت است. با در نظرگرفتن يکي از معاني لغوي و به دور از معناي عرفي و اصطلاحي، اطلاق آن بر خود حضرت مهدي(ع) نيز بدون اشکال خواهد بود. امام باقر(ع) آن‌گاه که حضرت مهدي(ع) را در دوران غيبت به حضرت يوسف(ع) تشبيه كرد، در پاسخ راوي که از وجه شباهت مي‌پرسد، مي‌فرمايد: «الْحِيرَةُ وَ الْغَيْبَةُ».[9] روشن است که حضرت يوسف همواره در مشکلات و مصيبت‌ها، گشايشي در کار خود نمي‌ديد. بنابراين، بدان سبب که حضرت مهدي(ع) در کار خود گشايشي نمي‌بيند، تا آن زمان که خداوند اراده ظهور فرمايد، در حيرت است.
تأکيد بر حتمي‌بودن غيبت؛ پيشوايان معصوم(ع) در پاره‌اي از سخنان خود، غيبت حضرت مهدي(عج) را امري حتمي و غير قابل ترديد دانسته‌اند. برخي روايات که اين معنا را منعکس ساخته، از اين قرار است: امام رضا(ع) از پدران خود و ايشان از نبي اکرم(ص) نقل کردند که آن حضرت با استفاده از واژگان سوگند فرمود: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي؛‏[10] و سوگند به آن کسي که به حق مرا بشارت دهنده برانگيخت! هر آينه قائم از فرزندان من، غايب خواهد شد. مفضل مي‌گويد از امام صادق(ع) شنيدم که فرمود: إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُن... ؛[11] فرياد نکنيد. به خدا سوگند! امام شما سالياني از روزگارتان غيبت کند و ناگزير مورد آزمايش واقع شويد.... آن حضرت همچنين فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْر»؛[12] و نيز فرمود: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا»؛ [13] و نيز آن حضرت فرمود: «لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَة»؛[14] امام عسکري(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَة».[15]تعبيرهاي ياد شده، در بيان تأکيد بر قطعي‌بودن غيبت براي حضرت مهدي(ع) است. تأکيد فراوان پيشوايان معصوم(ع) باعث شد اين باور در عمق اذهان مسلمانان ريشه دوانده، از باورهای خدشه‌ناپذير آن‌ها شود، به همين دليل، برخي افراد که مدعي مهدويّت شدند، در پاره‌اي موارد، سخن از غيبت نيز به ميان آوردند[16]. همچنين تأکيدهاي ياد شده سبب شد کتاب‌هاي فراواني با همين عنوان پيش از ولادت حضرت مهدي(ع) به رشتة تحرير در آيد.

...

چگونگي غيبت حضرت مهدی(عج)؛ با بهره‌گيري از بيانات معصومان(ع)، سه ديدگاه کلّي و قابل توّجه درباره چگونگي غيبت حضرتش قابل ارائه است: 1. پنهان بودن جسم (ناپيدايي)؛ 2. پنهان بودن عنوان (ناشناسي)؛3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرايط .
اما بررسي ديدگاه‌هاي ياد شده:1. پنهان‌بودن جسم؛ پاره‌اي روايات، چگونگي غيبت آن حضرت را به پنهان‌بودن جسم دانسته است. اين ديده نشدن جسم، در دوران غيبت به دو گونه قابل تفسير است: 1ـ.1.آن حضرت، بسان فرشتگان، ارواح و جنّ، جسمي نامرئي دارد که با وجود اين که در ميان جوامع بشري حضور دارد قابل ديدن نيست.
2ـ 1. آن بزرگوار، جسمي مرئي دارد؛ امّا به قدرت الهي در ديدگان مردم تأثير و تصرّف نمايد که آن حضرت را نبينند اين كار از اولياي الهي كه از سوي خدا داراي قدرت در جهان آفرينش هستند، بعيد نيست.از قرآن كريم نيز مي‏توان امكان استتار و اختفاي انسان از ديدگان را ـ چه به صورت كوتاه مدت يا دراز مدت ـ دريافت كرد.[17]

...

به نظر مي‌رسد تفسير نخست، غير قابل پذيرش باشد؛ چرا که هيچ دليلي وجود ندارد که آن حضرت داراي جسمي با ويژگي اين تفسير باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمام انسان‌ها داراي جسمي مادي است. آن‌گونه که پدران بزرگوارشان و رسول گرامي اسلام(ع) بودند.با اين بيان، تفسير دوم مورد پذيرش است. در يک بررسي جامع در سخنان معصومان(ع) برخي روايات که بيان کننده اين ديدگاه کلّي است، بدين قراراست: امام علي(ع) در اين‌باره در روايتي طولاني فرمود: ...تا آن‌گاه كه از فرزندان من از ديدگان مردمان پنهان شود...پس به پروردگار علي سوگند! حجّت حق بر زمين استوار است. در جاده‌ها حركت مي‌كند. در خانه‌ها و قصرها وارد مي‌شود و در شرق و غرب زمين به گردش مي‌پردازد. سخن مردم را مي‌شنود و بر گروه مردم سلام مي‌كند. مي‌بيند و ديده نمي‌شود، تا زمان ظهور وعده الهي و نداي آسماني. هان! آن روز، روز شادي فرزندان علي و پيروان او است[18]. امام صادق(ع) فرمود: يَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ يَشْهَدُ المَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ؛[19] مردم امام خويش را گم مي‏ كنند؛ پس آن امام در موسم حج حضور مي‏يابد و مردم را مي‏بيند؛ ولي مردم او را نمي‏بينند. همان حضرت فرمود: لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ يَشْهَدُ فِي إِحْدَاهُمَا الْمَوَاسِمَ يَرَي النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ؛[20] براي قائم دو غيبت است که در يکي از آن دو در موسم حج حاضر مي‌شود مردم را مي‌بيند؛ ولي مردم او را نمي‌بينند. آن‌گاه که از امام صادق(ع) درباره حضرت مهدي(ع) از فرزندان آن حضرت پرسش شد که چه کسي است، فرمود: «پنجمين از فرزندان هفتمين». آن‌گاه ادامه داد: «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ...؛[21] شخص او از شما غائب مي‌شود...».وقتي درباره امام مهدي(عج) از امام رضا(ع) پرسش شد، فرمود:«َلا يُرَي جِسْمُهُ... ؛[22] جسمش ديده نمي‌شود».

...

عبد العظيم حسني هنگامي که باورهاي ديني خود را بر امام هادي(ع) عرضه مي‌كرد، آن‌گاه که به اعتقاد مربوط به امامان(ع) رسيد، تا امام هادي(ع) را شمرده اقرار به امامت ايشان کرد. آن‌گاه امام هادي ادامه داد: «و پس از من، پسرم حسن است. پس مردم چگونه خواهند بود با جانشين او؟» عرض کردم: «چگونه خواهند بود؟» فرمود: «لِأَنَّهُ لَا يُرَي شَخْصُهُ؛[23] به دليل آن که شخص او ديده نمي‌شود...». داود بن قاسم مي‌گويد از امام هادي(ع) شنيدم که فرمود: الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ... ؛[24] جانشين پس از من حسن است. پس چگونه خواهيد بود با جانشين پس از جانشين؟ عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند براي چه؟ فرمود: همانا شما شخص او را نمي‌بينيد.و سرانجام در فرازي از دعاي ندبه چنين مي‌خوانيم: ...عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي... ؛[25] سخت است بر من که مردمان را ببينم؛ امّا تو ديده نشوي....روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، بر ديده نشدن آن حضرت دلالت دارد و قابل تأويل بر شناخته نشدن، نخواهد بود؛ چرا که صراحت در معناي ديده نشدن دارد.يکي از نويسندگان معاصر، پس از اشاره به برخي روايات ياد شده، اين نظريه را ساده‌ترين طرح و فرضيه عملي و قابل قبول درباره پنهان‌‌شدن حضرت مهدي(عج) و رهايي آن حضرت از ظلم ستمگران دانسته، بر اين باور است با اين‌گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهي امن به سر برده، هيچ آسيبي نخواهد ديد. سپس مي‌افزايد: اين‌گونه اختفا و پنهاني از راه اعجاز خدايي امکان دارد؛ به همان‌گونه که ديرزيستي حضرت در طول اين همه سال نيز با اعجاز الهي درست مي‌شود.[26]اين برداشت، افزون برآن كه با معناي لغوي غيبت مطابقت دارد، با رواياتي كه حضرت مهدي(عج) در دوران غيبت را به خورشيد پس ابر تشبيه نموده، همخواني بيشتري دارد.

...

2. پنهان بودن عنوان؛ اين ديدگاه، بر اينست که آن حضرت، افزون بر اين‌که در جوامع انساني، عمر شريف خود را سپري مي‌كند و مردم را مي‌بيند، مردم نيز او را مي‌بينند، امّا او را نمي‌شناسند. به تعبير ديگر، فقط از نگاه معرفتي و شناختي مردم پنهان است، نه از ديد ظاهري. افرادي که بر اين ديدگاه پافشاري مي‌کنند به رواياتي استدلال كرده‌اند؛ از جمله به روايتي که سدير از امام صادق(ع) نقل کرده است كه:در قائم، سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آن‌ها راه رود و بر بساط آن‌ها پا نهد و آن‌ها او را نشناسند. تا آن‌گاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آن‌ها معرفي سازد؛ همان‌گونه که به يوسف اذن داد....[27]و نيز سخن نايب خاص آن حضرت محمد بن عثمان که در اين‌باره مي‌گويد: وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَي النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ؛[28] به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر، هر سال در موسم حج حاضر مي‌شود؛ مردم را مي‌بيند و آن‌ها را مي‌شناسد و مردم او را مي‌بينند؛ ولي نمي‌شناسند.برخي دانشمندان معاصر درباره اين ديدگاه، بر اين باورند که مقصود از غيبت، آن نيست که حضرتش در يکي از قله‌هاي کوه‌ها يا در دژي محکم يا در غاري از غارهاي زمين نهان است؛ بلکه مقصود از غيبت، ناشناخته بودن آن حضرت است. وي معتقد است در حالي که آن حضرت ميان مردم است، همگان او را مي‌بينند؛ ولي او را نمي‌شناسند.[29] لازم به يادآوري است که با توجه به معناي لغوي غيبت، بهره‌برداري اين معنا از رواياتي که به صورت مطلق غيبت را براي آن حضرت ثابت کرده‌اند، نيازمند قرينه است.

...

3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرايط؛ اگر چه به راستي آگاهي به چگونگي غيبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روايات مي‌توان ديدگاه سومي ارائه نمود. و آن عبارت است از اين که: حضرت در مواردي که صلاح بداند از ديدگان مردم پنهان است. ـ البته با تصرّفي که به قدرت الهي در ديدگان افراد مي‌نمايد. نه نامرئي کردن جسم خويش. ـ و در مواردي که آن حضرت مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت مي‌کند و مردم ايشان را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند. برخي از انديشوران معاصر نيز به اين ديدگاه اشاره کرده، نوشته‌اند: درباره امام زمان(ع) غيبت به هر دو نحو ـ غيبت جسم، غيبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فايده غيبت به هر دو نحو حاصل مي‌شود. از جمع بين روايات و حکايات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره‌برداري از تفسير بعضي از آن‌ها از برخي ديگر دانسته مي‌شود که غيبت آن حضرت به هر دو نحو وقوع پيدا کرده است.[30] چه اين که به هر يک از گونه‌هاي پيشين باور پيدا کنيم، بايد توجه داشت که در برخي پيامبران پيشين نيز چنين پنهان‌زيستي ـ البته با ويژگي‌هاي خاص خود ـ سابقه داشته است. به گونه‌اي که شيخ صدوق اساس تأليف کتاب ارزشمند کمال الدين و تمام النعمه را بر اين باور بنا نهاده است.
انواع غيبت؛ همزمان با مطرح شدن اصل غيبت براي حضرت مهدي(عج) از طرف معصومين(ع) در رواياتي غيبت حضرت مهدي(عج) به دو بخش كوتاه و دراز تقسيم مي‏شود.[31] که هر يک داراي ويژگي‌هاي خاصي است. اين مطلب با تعبيرهاي متفاوتي در سخنان معصومين(ع) به چشم مي‌خورد: زراره مي‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مي‏فرمود:اِنَّ لِلْقائِمِ غَيْبَتَينِ يَرْجِعُ فِي اِحداهُما وَ فِي الاُخْري لايُدري اَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ المَواسِمَ يَري الناسَ وَلايَرْونَهُ؛[32] همانا براي قائم دو غيبت است كه در يكي از آن‌ها به خانواده ‏اش بر مي‏ گردد و در ديگري دانسته نيست كجاست. هر سال در مناسك حج حاضر مي‏شود؛ مردم را مي‏بيند؛ در حالي كه مردم او را نمي‏بينند.

...

امام صادق(ع) در روايتي به كوتاه و بلند بودن دو غيبت امام اشاره كرده است:لِلْقائِمِ غَيْبَتانِ اِحْداهُما قَصِيرَةٌ وَالاُخْري طَوِيلَةٌ الغَيْبَةُ الاُولَي لا يَعْلَمُ بِمَكانِهِ فِيها اِلاَّ خاصةُ شِيعَتِهِ وَالاُخْرَي لا يَعْلَمُ بِمَكانِهِ فِيها اِلاَّ خاصةُ مَواليهِ؛[33] براي قائم، دو غيبت است: يكي از آن‌ها كوتاه مدت و ديگري دراز مدت. در غيبت نخست، جز شيعيان مخصوص، از جايگاه او کسي خبر ندارد و در ديگري جز خدمتکار ويژه آن حضرت، کسي از مکانش، آگاه نيست. لازم به يادآوري است آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خويش نيز نوعي پنهان‌زيستي داشته است و به گونه‌اي نبوده که همگان بتوانند آن حضرت را ملاقات كنند. همين باعث شده است برخي آغاز غيبت آن حضرت را از هنگام ولادت بدانند[34].
طولاني بودن غيبت مهدي(عج)؛ در رواياتي پس از تصريح به اصل غيبت، به طولاني‌بودن آن نيز تأکيد شده است.علي(ع) فرمود: لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِيلٌ؛[35] براي قائم ما غيبتي است که مدت آن طولاني خواهد شد.پيامبر اکرم(ص) نيز در اين‌باره فرمود: ...التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَهْدِيُّ أُمَّتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بي‌فِي شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ لَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَة؛[36] نهمين از ايشان، قائم اهل بيت من و مهدي امت من است. شبيه‌ترين مردم به من در شمايل، گفتار و کردار است. ظهور خواهد کرد در حالي که غيبتي طولاني را سپري کرده باشد.امام مجتبي(ع) در اين‌باره حضرت مهدي(ع) فرمود:ذَاكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْنِ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ؛[37] او نهمين از فرزندان برادرم حسين است. فرزند بهترين کنيزان که در دوران غيبت، عمري طولاني خواهد داشت. امام جواد(ع) در پاسخ به اين پرسش که چرا حضرت مهدي(عج) را منتظر نامند فرمود:إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ؛[38] همانا براي او غيبتي است که روزهاي آن فراوان و مدت آن طولاني خواهد شد پس افرادي که داراي اخلاص باشند منتظر ظهور او خواهند بود. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت سخنان نوراني پيشوايان معصوم(ع) آن مقدار که مخاطبان مي‌فهميدند از حقايق مربوط به غيبت حضرت مهدي(عج) در اختيار آن‌ها قرار مي‌داد و بيش از آن را به دوران ظهور حضرتش واگذار مي‌كردند که آن دوران، عصر ظهور حقايق است.

منابع براي پژوهش
1. سيّد مرتضي، امامت و غيبت از ديدگاه علم کلام، (ترجمه کتاب المقنع في الغيبة)، قم، انتشارات مسجد جمکران، 1378 ش.
2. صدر، سيّد محمد، تاريخ الغيبة الصغري، ترجمه سيّد حسن افتخارزاده، تهران، معارف، 1371 ش.
3. تاريخ الغيبة الكبري، اصفهان، كتابخانة اميرالمؤمنين، 1402 ق.
4. جاسم حسين، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم(ع)، ترجمه: سيّد محمد تقي آيت ‏اللهي، تهران، موسسة انتشارات اميركبير، 1377 ش.
5. شيخ مفيد، ده انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت امام مهدي(ع) (ترجمة كتاب الفصول العشرة)، ترجمه: محمد باقر خالصي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1378 ش.

[1]. ر.ک: فخر الدين طريحی, مجمع البحرين, ج2, ماده غيبت؛ لسان العرب, ج4, ص454؛ زبيدی, تاج العروس, ج3, ص146؛ فيروزآبادی, القاموس المحيط, ج2, ص10؛ جوهری, الصحاح, ج2, ص633..
[2]. جوهری, الصحاح, ج1, ص196.
[3]. ابوهلال عسکری, الفروق اللغوية, ص63.
[4]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص338, ح7.
[5]. همان, ح9؛ نعماني، الغيبة، ص166, ح6.
[6]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص376, ح7.
[7]. جوهری, الصحاح, ج2, ص640.
[8]. طريحی، فخرالدين, مجمع البحرين, ج1, ص604.
[9]. شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص163.
[10]. همان، ج1, ص51.
[11]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص336, ح3.
[12]. همان, ص338.
[13]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص481, ح11.
[14]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص342, ح29.
[15]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص384.
[16]. از جملة اين گروه‌ها می‌توان به کيسانيه, زيديه, جاروديه و اسماعيليه اشاره کرد.
[17]. ر.ك: يس(36): 9 و اسراء (17): 45.
[18]. نعماني، الغيبة، ص144.
[19]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کلينی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعماني، الغيبة، ص 175 ح 14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
[20]. شيخ کلينی, کافی, ج1، ص339؛ نعمانی, الغيبة، ص175.
[21]. همان، ج2, ص333, ح1.
[22]. شيخ کلينی, کافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.
[23]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.
[24]. شيخ کلينی, کافی, ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.
[25]. سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
[26]. صدر، سيّد محمد, تاريخ غيبت کبرا,ص48.
[27]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[28]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.
[29]. صدر، سيّد رضا, راه مهدی (ع) , ص78.
[30]. صافی گلپايگانی، لطف الله, پاسخ ده پرسش, ص67.
[31]. اگر چه امروزه از اين دو غيبت با نام‌های "غيبت صغرا" و "غيبت کبرا" ياد می‌شود, امّا در بيان انديشوران شيعه از آن با عنوان‌هايي چون "غيبت قصری" و "غيبت طولی" و مانند آن نيز ياد شده است. ر.ک: شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص339.
[32]. نعماني، الغيبة، ص 175، ح 15.
[33]. شيخ کلينی, کافی, ج 1، ص 340.
[34]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص340.
[35]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2,ص303.
[36]. خزاز قمی، علی بن محمّد, کفاية الاثر, ص10.
[37]. همان، ج1, ص315.
[38]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص378.

فلسفه و علل غيبت

پيش درآمد
بحث از چرايي‌ها و سبب‌هاي پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عج) يکي از بحث‌هايي است که همواره مورد توجه علاقه‌مندان به مباحث مهدويّت بوده است[1]. امّا آنچه پيش از آن مي‌بايست مورد نظر قرار گيرد، اين که فلسفه و علل غيبت امام فرع بر پذيرش امامت ايشان است؛ بنابراين، اين بحث، فقط براي کساني به طور کامل مفيد خواهد بود که اصل امامت آن امام همام را پذيرفته باشند؛ همان‌گونه که امامت ايشان نيز فرع بر وجود آن حضرت است و کسي که اعتقاد به زنده بودن ايشان نداشته باشد، سخن از امامت براي وي بي‌حاصل و اتلاف وقت به شمار مي‌آيد. اما افرادي که هم به امامت آن حضرت باورمند هستند و هم به زنده بودن او، بررسي فلسفه و علل غيبت مي‌تواند باور ايشان را درباره حضرت مهدي(عج) استوارتر كند. اگر چه آن‌ها برابر اراده الهي در پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عج) به طور کامل تسليم بوده، معتقدند تمام کارهاي خداوند از روي حکمت است.همان‌گونه که پيش از اين نيز ياد شد، پنهان‌زيستي آخرين حجّت الهي، حضرت مهدي(عج)، ـ با ويژگي‌هاي خاص خود[2] ـ پديده‏اي است كه هرگز در طول تاريخ رخ نداده و طبيعي است كه ذهن جست‌و‌جو گر انسان، همواره اين پرسش را مطرح كند كه چرا چنين رخدادي پديد آمده است؟ در پاسخ به اين پرسش که از همان ابتداي مطرح شدن مهدويّت از طرف پيامبر اکرم(ص) و پيشوايان معصوم(ع) همواره مورد توجه بوده است، به برخي از حكمت‏ها و علت‏هاي اين رويداد، با بهره‌برداري‏ از كلام ‏معصومان(ع) اشاره مي‏شود.

...

غيبت حضرت مهدي(عج) رازي از رازهاي خداوند؛ پيش از آن‌كه به برخي حكمت‌ها و علت‌هاي ظاهري غيبت آن حضرت اشاره شود، لازم به يادآوري است در بررسي‌هاي که روي روايات انجام شده است، نخستين نکته‌اي که در اين‌باره به چشم مي‌خورد، اين است که، پنهان‌زيستي آخرين ذخيره الهي، به طور قطع از اسرار خداوند است. حقيقت سرّ بودن اين ‏امر را رسول گرامي اسلام(ص) چنين بيان فرموده ‏است:يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ عِلْمُهُ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ إِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُفْرٌ؛[3] اي جابر! همانا اين امر، امري است از امور خداوندي و سِرّي است از اسرار خدا كه بر بندگان او پوشيده است؛ پس بر حذر باش كه دچار ترديد نشوي. همانا شك درباره ‏خدا كفر است.عبد‌الله بن فضل هاشمي گويد: از امام صادق(ع) شنيدم که فرمود:براي صاحب الامر، ناگزير، غيبتي است که هر باطل‌جويي در آن به شکّ مي‌افتد. گفتم: فداي شما شوم! براي چه؟ فرمود: به سبب امري که ما اجازه نداريم آن را هويدا کنيم.... ‌اي پسر فضل! اين امر، امري از امرهاي الهي و رازي از رازهاي خدا و غيبي از غيب‌هاي پروردگار است و زماني كه مي‏ دانيم خداوند بزرگ مرتبه حكيم است، تصديق مي‏كنيم كه همه كارهاي او از روي حكمت است؛ گرچه علت‏ آن ‏كارها بر ما روشن‏ نباشد.[4] احمد بن اسحاق، نيز گويد: بر امام عسکري(ع) وارد شدم و مي‌خواستم از جانشين پس از وي پرسش کنم. آن حضرت سخن آغاز کرد و فرمود: ...يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ... ؛[5] اي احمد بن اسحاق! اين، امري از امور الهي و سرّي از اسرار ربوبي و غيبي از غيوب پروردگار است...
بي‌گمان اين حکمت، اساسي‌ترين دليل بر اين رخداد بزرگ است؛ امّا از آن‌جا که برخي شيعيان، همواره اين پرسش را مطرح مي‌كردند، در سخنان پيشوايان معصوم(ع) به برخي حکمت‌هاي ظاهري غيبت آن حضرت نيز اشاره شده است؛ از اين رو بدان‌ها نيز اشاره‌اي گذرا مي‌كنيم.


...

1. براي حفظ جان آن حضرت؛ يکي از اموري که از نظر عقل و شرع بر همه انسان‌ها واجب است، دوري جستن از ضررها و حفظ خويشتن از نابودي است، مگر در مواردي که پروردگار متعال اجازه فرموده است؛ مانند جهاد در راه خداوند. در بررسي روايات مربوط به غيبت حضرت مهدي(عج) در مي‌يابيم يکي از حکمت‌هاي ظاهري پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عج)، امان ماندن حضرت مهدي(عج) از گزند بدخواهان و ستمگران است. امام صادق(ع) فرمود:اِنَّ لِلْقائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ اَنْ يَقُومَ اِنَّهُ يَخافُ "وَ اَوْمَأَ اِلي بَطْنِهِ يَعني القَتْل"؛[6] همانا براي قائم، پيش از آن‌كه قيام فرمايد، غيبتي است؛ چرا كه در هراس است. [و حضرت اشاره به ‏شكم خود كرد؛ يعني ‏بيم ‏كشته‌شدن دارد.] شيخ طوسي در کتاب الغيبة، ابتداي فصل پنجم، ـ بدون اشاره به حکمت نخست ـ چنين نوشته است: هيچ علتي جز بيم حضرت از کشته شدن خويش، مانع ظهور وي نيست. اگر اين‌گونه نباشد، نهان‌بودن در پس پرده غيبت برايش روا نخواهد بود. آن محبوب دل‌ها دشواري‌ها و آزار و اذيّت را تحمل مي‌کند؛ زيرا مقام و جايگاه والاي امامان و پيامبران(ع) به سبب تحمل رنج و دشواري‌هاي بزرگ آنان در راه خدا بوده است.البته اين نه بدان معنا است كه آن حضرت، از شهادت و كشته‌شدن در راه خدا هراس دارد؛ بلكه آن حضرت، چون آخرين ذخيره الهي در زمين است و آن حاكميت فراگير و جهاني كه در تمام اديان وعده داده شده است، فقط به دست او تحقق مي‏يابد؛

...

بنابراين بر خداوند است كه به هر وسيله ممكن، او را تا روز موعود حفاظت نمايد و حكمت الهي نيز بر پنهان‌زيستي او تعلق گرفته است.البته شبيه اين پنهان‌زيستي با ويژگي‏هاي خاص خود درباره برخي از پيامبران ـ هنگامي كه بر جان خويش بيم داشتندـ اتفاق افتاده بود كه مي‏توان به پنهان شدن پيامبر اكرم(ص) در شعب ابي طالب(ع) و نيز در غار حرا در برخي زمان‌ها اشاره کرد. مي‌دانيم هيچ دليلي براي چنين پنهان‌شدني نبود، مگر ترس از ضررهايي كه آن حضرت را تهديد مي‌كرد. شيخ مفيد در اين‌باره با اشاره به هر دو حکمت پيشين نوشته است:وجه استتار آن حضرت، دشمنان فراوان و ياران اندک است و ممکن است به دليل مصلحت پنهاني باشد که فقط خداوند از آن آگاه است.[7]در برخي روايات اشاره شده است که خود آن حضرت، از اين حکمت غيبت "حفظ جان خويش"، پس از ظهور سخن به ميان خواهد آورد.امام باقر(ع) در اين‌باره فرمود:إِذَا قَامَ الْقَائِمُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: gفَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ‏f؛[8] آن‌گاه که قائم قيام فرمايد، اين آيه را تلاوت خواهد كرد: «و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد». [9]اين آيه، سخن حضرت موسي(ع) را نقل مي‌کند. در رواياتي نيز غيبت حضرت مهدي(عج) به غيبت حضرت موسي(ع) تشبيه شده است.

...

2. براي امتحان و آزمايش انسان‏ها؛ بدون ترديد، يکي از سنّت‌هاي خداوند، آزمايش انسان‌ها و گزينش انسان‌هاي موفق است؛ از اين رو صحنه زندگي همواره صحنه آزمايش است، تا انسان‌ها در پرتو باورهاي صحيح، انجام دستورهاي الهي و شکيبايي در برابر ناملايمات، تربيت يافته و به کمال برسند. يكي ديگر از حكمت‏هاي غيبت حضرت مهدي(عج) آزمايش مردم است. از آن‌جا كه اين نوع آزمايش، به دليل عدم حضور ظاهري امام، بسيار مشكل و طاقت‌فرسا است، در تكامل روحي انسان‏ها نقش بسيار مهم و مؤثري دارد. با اين آزمايش است که آشكار مي‌شود چه كسي ثابت قدم و استوار، و چه كسي در ايمان و اعتقاد سست و مردد است. جابر جعفي مي‌گويد به امام باقر(ع) عرض کردم فرج شما چه هنگام خواهد بود؟ حضرت فرمود: هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّي تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا يَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّي يَذْهَبَ الْكَدِرُ وَ يَبْقَي الصَّفْوُ؛[10] هيهات، هيهات [و سه بار تکرار کرد] فرج ما فرا نمي‌رسد تا زماني که شما غربال شويد، تا خداوند ناخالصي‌ها را محو و نابود كند و آنچه خالص و زلال است باقي نهد. علي بن جعفر از برادرش امام کاظم(ع) روايت کرده است که فرمود: هرگاه پنجمين پيشوا از سلاله هفتمين پيشوا ناپديد شود، پس خدا را خدا را مواظب باشيد! در حفظ دين و آيين خود. در نظر داشته باشيد، هيچ کس شما را از دينتان جدا نسازد. فرزندم صاحب الأمر، ناگزير داراي غيبتي خواهد بود، تا كسي كه به اين امر قائل است از آن باز گردد. همانا آن، آزمايشي از جانب خدا است كه خداوند خلق خود را به آن وسيله مي‏ آزمايد.[11]

...

روشن است كساني در اين امتحان بزرگ سربلند خواهند بود كه داراي مرتبت والايي از ايمان و عمل صالح باشند و كساني‏كه دراين امور دچار کاستي باشند، بيشتر دچار لغزش و سقوط خواهند شد. امام صادق(ع) تبلور اين حقيقت را چنين بيان كرده است:واين ‏گونه ‏است ‏كه غيبت ‏قائم طولاني خواهد بود، تا اين‌كه حق محض آشكار شود و ايمان از كدورت‏ها و پيرايه‏ها صاف و زلال گردد. اين آشكار شدن، با بازگشت افرادي صورت مي‌پذيرد كه داراي طينت ناپاكي هستند از پيروان ظاهري اهل بيت(ع)؛ يعني همان‏ها كه ترس نفاق بر آن‌ها مي‏رود.[12] از مجموع سخنان معصومان(ع)به دست مي‌آيد که مهم‌ترين ويژگي مرتبط با امتحان و آزمايش انسان‏ها در اين دوران، گريز آن‌ها از دين و آموزه‌هاي آن و به اوج رسيدن دنيا پرستي است[13] که آن را از دوره‌هاي ديگر متمايز نموده است. معصومان(ع) براي اين دوران، پس از بيان برخي ويژگي‌ها، هشدارهايي را نيز داده‌اند، که با توجه به آن‌ها درمي‌يابيم آزمايش‌هاي بزرگ از مهمترين ويژگي اين دوران است.[14] افرادي که با ويژگي‌هاي اين دوران، ايمان خود را به خوبي حفظ كرده، پرواي الهي داشته باشند، ارزش والايي دارند. در اين‌‏باره وقتي ‏پيامبر اکرم(ص) از چهره‌هاي پيروز اين دوران ياد مي‌کند، با شگفتي به حضرت علي(ع) چنين مي‏فرمايد: يا عَلي اَعجَبُ النَّاسِ اِيمانا ًوَ اَعْظَمُهُمْ يَقيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِالزَّمانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَبِي وَحُجِبَ عَنْهُم الحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلَي بَيَاضٍ... ؛ اي علي! بدان شگفت آورترين مردم در ايمان و بزرگ‏ترين آنان در يقين، کساني هستند كه در پايان دوران ـ با آن‌كه پيامبر خود را درک نکرده‌اند و از امام خود در پرده‌اند ـ به نوشته‌اي سياه بر صفحه‏اي سپيد، ايمان مي‏آورند.[15]افسوس بر آنان که در اين دوران، اسير وسوسه‌هاي بي‌پايان شيطان و هواهاي نفساني شده، در دام تاريک ناداني و عصيان، زندگي مي‌کنند.

...

3. براي آزادگي از بيعت ديگران؛ مضمون برخي روايات، اين است كه آن حضرت، با غيبت خود، از بيعت با طاغوت‏هاي زمان در امان خواهد بود. اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد: اِنَّ القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ تَكُنْ لِاَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيعَةُ فَلِذلكَ تُخفي وِلادَتُهُ وَيَغيبُ شَخْصُهُ؛[16] همانا قائم از ما اهل بيت، هنگامي كه قيام مي‏ كند، بيعت احدي بر گردن او نيست و به همين علت است كه ولادتش پنهان نگه داشته مي‏شود و شخص او غايب است. و نيز امام مجتبي(ع) ـ آن هنگام كه به جهت مصالح اسلام و مسلمين تن به مصالحه با معاويه داد و مردم زبان به ملامت حضرتش گشودند ـ چنين فرمود:آيا ندانستيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست، مگر اين كه بيعت با ستمگري بر گردن او قرار مي‏گيرد؛ جز قائم كه عيسي بن مريم پشت سرش نماز مي‏گزارد. پس به درستي كه خداوند ـ تبارك و تعالي ـ ولادتش را پنهان و شخصش را مخفي مي‏سازد، تا آن‌گاه كه قيام مي‏كند، بيعت هيچ كس برگردنش نباشد.[17]حضرت ‏مهدي(عج) درتوقيعي در پاسخ به برخي پرسش‏ها مي‏فرمايد: درباره علت غيبت پرسش كرده بوديد؛ خداوند در قرآن كريم مي‏فرمايد: «اي اهل ايمان! از چيزهايي پرسش نكنيد كه اگر براي شما روشن شود، ناراحت مي‏شويد»[18] بدانيد كه هركدام از پدران من، بيعت يكي از طاغوت‏هاي زمان خويش را برگردن داشتند؛ ولي من هنگامي که قيام مي‏كنم، بيعت هيچ يك از گردنكشان و طاغوت‏هاي زمان را بر گردن ندارم.[19] به نظر مي‌رسد سه علت ياد شده را مي‌توان زير يک عنوان جمع کرد و آن "نبود ياران کافي" براي ياري آن حضرت در اجرايي‌کردن اهداف او دانست.

...

4. براي تأديب انسان‌ها؛ ادب کردن انسان‌ها به ويژه مسلمان‌ها يکي ديگر از فلسفه‌هاي غيبت است؛ چرا که بيشتر آن‌ها در زمان حيات و حضور امامان پيشين، آن‌گونه که شايسته بود از ايشان استفاده و حمايت نکردند. افزون بر آن، گاهي با برخوردهاي ناشايست خود باعث محروم‌شدن جامعه بشري از فيض آن‌ها شدند.امير مؤمنان، علي(ع) در اين‌باره فرمود:...وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَي أَنْفُسِهِم...‏ ؛[20] آگاه باشيد زمين از حجّت الهي خالي نمي‌ماند؛ ولي خداوند به دليل ستم پيشگي و زياده‌روي انسان‌ها، آنان را از وجود حجّت خود محروم مي‌كند. امام باقر(ع) نيز در اين‌باره مي‌فرمايد: ...وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم‏...؛[21] شما مردمي هستيد كه با دل، ما را دوست مي‌داريد؛ ولي عمل شما با اين محبت، ناسازگار است. به خدا سوگند! اختلاف اصحاب پديد نمي‌آيد و به همين دليل صاحب شما از دست شما گرفته مي‌شود.... بدين سان غيبت آخرين حجّت خداوند نماد خشم خداوند بر زمينيان است که با چراغ‌هاي هدايت به گونه‌اي ناشايست برخورد کردند.امام باقر(ع) در نامه‌اي به "محمد بن فرج" چنين نوشت: إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي عَلَي خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ[22]؛ در آن هنگام که خداوند بر بندگانش خشمگين شود، ما را از همسايگي آن‌ها دور سازد.

...

افزون بر آنچه ياد شد، به مواردي همچون: تربيت انسان‌هاي مناسب براي قيام و حكومت جهاني و ايجاد اشتياق جهاني براي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) نيز اشاره شده است.
آشكار شدن فلسفه‌هاي اساسي غيبت پس از ظهور؛ با توجه به آن‌كه روايات ياد شده فقط به برخي از حكمت‌هاي غيبت حضرت مهدي(عج) اشاره كرده بود و در رواياتي نيز اساس حكمت غيبت آن حضرت، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و با توجه به اين كه عصر ظهور حضرت مهدي(عج) عصر آشكار شدن حقايق است، از روايات استفاده مي‌شود حكمت‌هاي اساسي غيبت آن حضرت، پس از ظهور حضرت مهدي(عج) آشکار خواهد شد. امام صادق(ع) در اين‌باره فرمود:...حکمت غيبت او، همان حکمتي است که در غيبت حجت‌هاي الهي پيش از او بوده است و وجه حکمت غيبت او پس از ظهورش آشکار شود؛ همچنان که وجه حکمت کارهاي خضر از شکستن کشتي و کشتن پسر و به پا داشتن ديوار بر موسي(ع) روشن نبود، تا آن که هنگام جدايي آن‌ها فرا رسيد. [23] بدين‌سان روشن است پرسش بيش از اين، درباره فلسفه و علل غيبت، كاري غير لازم است. به اميد آن‌كه در آن هنگامه آشكار شدن حقايق، توفيق حضور در محضر آن امام همام را داشته باشيم.

منابع براي پژوهش 1. مکارم شيرازي، ناصر، حكومت جهاني مهدي(عج)، قم، مدرسه امام علي(ع)، 1380 ش.
2. صدر، سيّد محمد باقر، رهبري بر فراز قرون، تهران، موسسه موعود، 1379 ش.
3. الهامي، داود، آخرين اميد، قم، مكتب اسلام، 377 ش.
4. جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدي(عج)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1378ش.
5. قزويني، سيّد محمّدكاظم، امام مهدي(عج) از ولادت تا ظهور، ترجمه: حسين فريدوني، تهران، آفاق، 1379 ش.

[1]. البته توجّه به اين نكته ضروري است كه دانش دقيق و تفصيلي دربارة اين چرايي‌ها و سبب‌ها, اگر چه مي‌تواند در باور به مهدويّت مؤثر باشد، بدان معنا نيست كه ندانستن آن خللي در اين باور ايجاد نمايد؛ از اين رو، آگاهي اجمالي به آن نيز كافي است.
[2]. در بحث چگونگی غيبت به صورت مفصل بدان پرداخته شد. از جمله مي‌توان به رواياتي اشاره كرد كه سخن از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت به ميان آورده است؛ در حالي كه اين نحوه ناپيدايي، آن هم طولاني مدت، براي پيامبران ذكر نشده است. البته ديدگاه ناشناسي براي برخي از پيامبران نقل شده است. ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة.
[3]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 287.
[4]. همان، ج2, باب44, ح11.
[5]. همان، باب 38, ح1.
[6]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص 340؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 329؛ شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 342.
[7]. شيخ مفيد, النکت الاعتقادية, ص45.
[8]. شعراء (26): 21.
[9]. نعماني، الغيبة، ص174, ح11.
[10]. شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص339.
[11]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص336؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص359.
[12]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص170، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 355.
[13]. شيخ كلينی، كافی، ج 8، ص 306، ح 476؛ ر.ك: شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 253.
[14]. محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج 11، ص 379، ح 13305؛ و نيز: ر.ك: مسلم بن حجاج قشيری, صحيح مسلم، ج 1، ص 131.
[15]. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص366؛ كمال‏الدين و تمام النعمة، ج1، ص288، باب 25، ح8.
[16]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 303؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 426.
[17]. همان، ص 315؛ طبرسی, الاحتجاج، ج 2، ص 289.
[18]. مائده (5): 101.
[19]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 290، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 483، ح 4.
[20]. نعمانی، الغيبة، ص 141، ح2.
[21]. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج52، ص110.
[22]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص343, ح3.
[23]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, باب

فوايد امام غايب


پيش درآمد
افزون بر هزار سال است که دست جامعة بشري از دامن پرتوهاي ظاهري آخرين پيشواي آسماني کوتاه است.آن‌سان که پيش از اين نيز ياد شد، همزمان با اعلام غيبت آخرين پيشواي معصوم(ع)، برخي اين پرسش را مطرح کردند که امامي که غايب است چه فايده‌اي دارد؟ از اين رو روايات فراواني به روشني تمام، به اين پرسش پاسخ داده‌اند. اين پرسش به طور عمده از طرف کساني مطرح مي‌شد که آگاهي چنداني از جايگاه امامت نداشتند. البته با بررسي شؤون امام معصوم(ع) و اين که چه مقدار از آن با غيبت و پنهان‌زيستي معطل مي‌ماند، مي‌توان پاسخ اين پرسش را تکميل كرد. ترديدي نيست که آخرين حجت الهي در پردة غيبت است. حال به هر دليلي که امام غايب شده باشد، بخشي از فلسفة وجودي او در هالة پنهان‌زيستي قرار مي‌گيرد و مردم از او محروم مي‌شوند و آن، بخش مباشرت او در هدايت ظاهري و تشکيل حکومت و اجراي عدالت است؛ ولي هدايت معنوي و با واسطة او به وسيلة نمايندگان او براي بيان احکام و اجراي حکومت و عدالت به حال خود باقي است؛ همان‌گونه که در زمان ظهورش گاهي هدايت يا ولايت و فرماندهي بخشي را به نخبگان خود وا مي‌گذارد و مردم از آنان بهره‌مند مي‌شوند، در زمان غيبت نيز اين نمايندگي ادامه دارد و کار نمايندگان، کار امام معصوم است، چه اين که آن‌ها از جانب او نصب شده‌اند. تفاوت بين زمان ظهور و غيبت، فقط از جهت محروم‌بودن مردم از درک حضور و مباشرت هدايت ظاهري و تصدّي امور است که اين به جهتي از جهات ـ چه بدانيم و چه ندانيم ـ واقع شده است و مسألة غيبت از مسايل روشن و يقيني معارف اسلامي است که رسول گرامي اسلام(ص) از آن خبر داده است. افزون بر هدايت معنوي امام، اصل وجود او هم حکمت و لطف است که در نظام حکيمانة الهي وجود او ضرورت دارد. از سخنان معصومان(ع) به دست مي‌آيد كه نه فقط پديد آمدن مجموعة هستي، بلکه دوام نظام آفرينش، به واسطة وجود انوار مقدّس پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بوده است؛ به گونه‌اي که استمرار وجود موجودات بدون وجود يکي از آن‌ها غير ممکن است. بايد توجه داشت كه اصل وابستگي ساير ممكنات به امام(ع) و چگونگي آن و مسايل مشابه آن را دانشمندان و عالمان حكمت و عرفان با دلايل عقلي و فلسفي و عرفاني در محل خود اثبات كرده‌اند؛


...

چنان‌كه به وسيلة وحي و خبر آنان كه با عالم غيب ارتباط و اتصال دارند و از غيب عالم و علم كتاب و رابطه نهاني و پنهاني ممكنات با يكديگر ـ به اذن الهي و به عنايت و لطف او ـ مطلع مي‌باشند نيز ثابت است. طبق همين اطلاعاتي كه ايشان به ما مي‌دهند، بر فرض كه دليل عقلي مستقلي هم نباشد، به آنچه خبر مي‌دهند اعتقاد مي‌يابيم؛ زيرا براي تحقيق اين‌گونه موضوعات ـ به ويژه تفاصيل آن ـ راهي مطمئن‌تر و باوربخش‌تر از وحي و اخبار انبيا و اوصياي آن‌ها نيست.[1]در روايات فراواني به اين حقيقت اشاره شده که جهان هستي به برکت وجود انوار پاک معصومان(ع) آفريده شده است. رسول گرامي اسلام(ص) خطاب به مولاي متقيان(ع) فرمود:

يَا عَلِيُّ! لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْض... ؛[2] اي علي! اگر ما نبوديم، خداوند، آدم و حوا را و بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نمي‌كرد....بدون شكّ به همان ميزان كه موجودات در هنگام پديد‌آمدن، نيازمند فيض الهي هستند، در دوام و استمرار وجود نيز نيازمند فيض خداوندي هستند.در روايات فراواني پيشوايان معصوم(ع) واسطه‌هاي فيض الهي معرفي شده‌اند. بدون هيچ توضيحي به روايتي اشاره مي‌کنيم که امام صادق(ع) از پدرش و او از امام سجّاد(ع) نقل کرده است که فرمود:

ما پيشوايان مسلمين و حجّت‌هاي خداوند بر جهانيان و سرور مؤمنان و رهبر سپيدجبينان و مولاي اهل ايمانيم. و ما امان اهل زمينيم همچنان که ستارگان امان اهل آسمانند. و ما کساني هستيم که خداوند به واسطة ما آسمان را نگاه‌داشته تا بر زمين نيفتد، مگر به اذن او و به واسطة ما زمين را نگاه داشته که اهلش را نلرزاند. به سبب ما باران را فرو فرستد و رحمت را منتشر کند و برکات زمين را خارج سازد. و اگر نبود که ما بر روي زمينيم، زمین اهلش را فرو مي‌برد.[3]


...

پس به سبب وجود امام و پيامبر(ع) است که نه فقط ما، که جهان هستي از برکت فيض‌هاي الهي بهره‌مند مي‌شوند. امام صادق(ع) درباره حضور حجّت بر روي زمين مي‌فرمايد:

لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ[4]؛ اگر زمين بدون امام بماند، فرو مي‌ريزد.آن حضرت، در سخني ديگر به جزئيات بيشتري دربارة فوايد تکويني امام اشاره فرموده است:

...بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عبد‌الله وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ...[5]؛ ...به سبب ما درختان ميوه مي‌دهند و ميوه‌ها به ثمر مي‌رسند و رودها جاري مي‌شوند، و به سبب ما ابر آسمان مي‌بارد و گياهان از زمين مي‌رويند و به بندگي ما خداوند پرستيده مي‌شود و اگر ما نبوديم، هرگز خداوند پرستيده نمي‌شد... بدين‌سان بهره‌مندي همة آفريده‌ها از هستي و ادامة وجود، بستة به وجود حجّت روي زمين است. البته اين نوع بهره‌مندي، ارتباطي به پذيرش يا ردّ امام ندارد و خداوند به واسطة وجود امام، تمام موجودات را بهره‌مند مي‌کند.بنابراين، اين دسته از فايده‌ها كه تمام هستي را شامل مي‌شود ويژة هيچ گروه يا بخشي از موجودات نيست. بر خلاف فايده‌هاي دسته دوم كه به شناخت و معرفت امام بستگي دارد و شامل افراد معتقد به آن حضرت مي‌شود. بنابراين اگر تقدير خداوند تواناي حكيم، چنان باشد كه ـ‌چنان‌كه بعضي از فرشتگان، واسطة نزول برخي بركات شده‌اند ـ فيض‌هاي عام و خاص به واسطة امام به آفريدگان برسد و امام مجراي فيض باشد، خواه ناخواه وجود و بقاي ساير ممكنات كه به فيض الهي حدوث و بقا دارند، به مجراي فيض مرتبط خواهند بود. در فرض عدم اين مجاري فيض، باز هم فياضيت خدا ـ اگر قصور در مفاض نباشد ـ برقرار است؛ امّا مي‌توان گفت ممكنات همة آن استعداد را ندارند كه بدون واسطه، تلقي فيض كنند و قصور خودشان مانع از كسب فيض مستقيم است.[6]شكّي نيست كه تمام آنچه در شأن امام(ع) گفته شد، ارتباطي به حضور ظاهري او ندارد و امام غايب نيز مانند امام حاضر، واسطة فيض الهي است.


...

افزون بر بهره‌هاي ياد شده، فايده‌هاي ديگري هست که البته مشروط به اعتقاد و باور به ايشان است. برخي از فوايد اين بخش بدين قرار است:

1. نگهباني از آيين خداوند با هدايت‌هاي باطني؛ بي‌گمان پيشوايان معصوم(ع)‏، معلّمان و مربّيان اصلي انسان‌ها هستند و مردم، همواره از زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‏ها برده‏اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه‌جانبه از محضر امام عصر(عج) ممکن نيست، آن معدن علوم الهي به راه‌هاي مختلف، گره از مشکلات علمي و فکري شيعيان باز مي‏کند.اين مهّم نه فقط در در دوره غيبت صغرا، با پاسخگويي به پرسش‌هاي مردم و دانشمندان، از طريق نامه‏هاي امام که به توقيعات مشهور است، تحقق يافت، بلکه در دوران غيبت کبرا نيز به صورت هدايت‌هاي باطني صورت پذيرفت. بنابراين شکي نيست که بقاي مکتب تشيّع در گرو حمايت‌هاي آن امام پنهان بوده است. شيعه بر اين باور است که آن حضرت همواره در هنگامه‌هاي حساس و حوادث تعيين‌کننده، بسان دستي غيبي اراده‌هاي نقش‌آفرين را در جهت اصلاح امور، هدايت کرده، اين باور الهي را از نابودي در پناه گرفته است. اين اصلاحات به طور عمده با هدايت‌هاي باطني صورت مي‌پذيرد. هدايت‌هايي که گاهي به وسيلة شخص امام و گاهي به وسيلة ديگران دربارة صالحان و شايستگان انجام مي‌گيرد.امام از راه باطن، بر نفوس افراد اشراف دارد و آنان را مورد هدايت و تربيت خود قرار مي‌دهد. با القا‌هاي نيکو، يا با نگه‌داشتن‌هاي باطني، راه برخي از افراد را عوض مي‌کند يا آن‌ها را در راه صحيحي که دارند، استوار و ثابت قدم مي‌دارد؛ گر چه اين هدايت، از ديدگان پنهان است. چه بسيار افرادي که يکباره از راهي که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسيار افرادي که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولي يکباره در آن مستقر شدند.


...

2. نگهداشت جامعه از نااميدي و سرخوردگي؛ بدون شكّ باور به امام غايب(ع) سبب اميدواري مسلمانان به آينده روشن مي‌‌شود. اين اميدواري، از بزرگ‌ترين اسباب موفقيّت و پيشرفت است. جامعه شيعي، طبق باور خويش به وجود امام شاهد و زنده، همواره منتظر ظهور آن حضرت است. او را در ميان خود نمي‌بيند؛ اما خود را يگانه و جدا از او نمي‌داند. باري، امام پنهان، همواره مراقب حال و وضع شيعيان است و همين مسأله باعث مي‌شود پيروانشان به اميد لطف و عنايت حضرتش، براي رسيدن به وضع مطلوب جهاني تلاش كنند. به بيان ديگر، امام ـ اگر چه غايب‌ـ نقطة اتکايي است که پيروان خود را در ورطه‌هاي نابودي و نااميدي در حمايت و پناه خود مي‌گيرد و بسان پناهگاهي مطمئن پيروان خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالي وا مي‌دارد.بنابراين حالت اميد و انتظار به آينده از فوايد ديگري است که بر وجود آن حضرت مترتب است. بدون ترديد جامعه‌اي که به پيشواي زنده ـ اگر چه غايب ـ معتقد است، همواره از فرو افتادن در نااميدي در امان خواهد بود. و شکي نيست جامعه‌اي که دچار نااميدي شد، رو به انحطاط خواهد رفت. امروزه جامعه شيعي، استواري، پويايي و شادابي خود را مرهون اين باورمندي مي‌داند که از فوايد آن امام پنهان به حساب مي‌آيد. آري، اوضاع نابسامان و اسفبار جهان و سيل بنيان‌كن ستم و بيداد، خيرخواهان بشريّت را نگران كرده است؛ به گونه‌اي كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت، يگانه روزنه اميدي كه براي بشر باز مي‌ماند و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمت‌زده، اميد مي‌آفريند، همان انتظار فرج و فرا‌رسيدن عصر سراسر عدل حكومت توحيد و نفوذ دستورهاي الهي است.


...

3. ايمني بخش از بلاها؛ بدون ترديد، امنيّت، از اساسي‏ترين نيازهاي زندگي است. پديد‌آمدن رخدادهاي ناگوار، همواره اين نياز را مورد تهديد جدّي قرار داده، زندگي و حيات طبيعي موجودات را به مخاطره انداخته است.بخشي از اين نگراني‌ها با کنترل عوامل شناخته شده بر طرف مي‌شود؛ امّا در موارد فراواني عواملي ناشناخته و خارج از کنترل، ناامني‌هايي را بر زندگي تحميل مي‌کند. در برخي روايات، امام و حجت الهي، عامل امنيّت زمين و اهل آن، دانسته شده است.امام مهدي(ع) خود فرموده است:وَ اِنِّي لَاَمانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ... ؛[7] من سبب ايمني [از بلاها] براي ساکنان زمين هستم. حجّت خداوند و امام معصوم، مانع از آن است که مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي که انجام مي‏دهند به عذاب‏هاي سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.قرآن کريم در اين‌باره، خطاب به پيامبر اسلام(ص) كه بزرگ‌ترين حجت الهي است، مي‏فرمايد: وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم...‌[اي رسول ما] تا زماني که تو در ميان ايشان [مسلمانان] هستي، خداوند هرگز آن‌ها را به عذاب [عمومي] گرفتار نخواهد کرد.حضرت مهدي(ع) که نمونة کامل رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‌ها دور مي‏کند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و کرامت او توجه نداشته باشند و دست ياري‏گر او را بر سر خود نشناسند.آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:أَنَا خاتَمُ الْاَوْصِياءِ وَ بي‌يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي؛[9] من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداي تعالي به واسطة من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مي‏کند.از موارد آشکار اين فائده را مي‌توان در جريان شکل‏گيري انقلاب اسلامي ايران و سال‏هاي پرالتهاب دفاع مقدس، جست و جو کرد. ديده‌ها و شنيده‌ها حکايت از آن دارد که بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملکت سايه افکند و نظام اسلامي و ملت مسلمان و مهدوي را از گردنه توطئه‏هاي سنگين دشمن عبور داد.


...

4.ايجاد پرواي الهي در پرتو باور وجود امام زنده در جامعه؛ از روايات اسلامي به دست مي‌آيد که در دوران غيبت حضرت مهدي(عج) و در زمان‌هاي معيّني، اعمال انسان‌ها به آن حضرت عرضه مي‌شود. اين باور خود در ايجاد پرواي الهي، و خويشتن‌داري برابر انجام کارها، نقشي بسيار مهم و اساسي دارد. مرحوم کليني در کتاب کافي، بخشي را با عنوان «بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَي النَّبِيِّ(ص) وَ الْأَئِمَّةِ(ع)»، پديد آورده و در آن رواياتي را يادآور شده که در آن، سخن از عرضه اعمال بر امام زنده هر عصر دارد. در روايت چهارم اين باب، عبد‌الله بن ابان زيّات که جايگاه خوبي نزد حضرت رضا(ع) داشت، از آن حضرت خواست براي او و اهل بيتش دعا کند آن حضرت فرمود:أَوَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ؛ مگر چنين نمي‌کنم؟ به خدا سوگند اعمال شما در هر روز و شب بر من عرضه مي‌شود. عبد‌الله بن ابان گفت: «از اين فرمايش حضرت شگفت‌زده شدم». حضرت در پاسخ فرمود: أَمَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»؟ قَالَ: هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)؛[10] مگر کتاب خدا را نخوانده‌اي که فرمود: «و بگو هر کار مي‌خواهيد انجام دهيد؛ پس به يقين خداوند، پيامبرش و مؤمنان عملتان را مي‌بينند»؟ فرمود: به خدا سوگند! مقصود از او [= مؤمن] علي بن ابي‌طالب است.اين آگاهي، آثار تربيتي فراواني دارد و که مهم‌ترين آن‌ها، اينست که انسان را به نوعي مراقبت دائمي در رفتار خود وا مي‌دارد. انساني که بداند افزون بر خداوند، پيامبران و فرشتگان، امامي زنده نيز وجود دارد که اعمال او بر وي عرضه مي‌شود، به طور قطع رفتار خود را با دقت بيشتري انجام مي‌دهد.

5. ياري برخي نيازمندان؛ جداي از اين که در همة حالت‌ها، خود آن حضرت به ياري استمداد کنندگان مي‌آيد يا اين كه ملازمان و اولياي او و نيز اين‌که ياري شدن توسط آن حضرت، همراه ملاقات باشد يا نه، شکي نيست که در طول تاريخ غيبت، انسان‌هاي بسياري به دست آن حضرت يا ارادة ايشان از سختي‌ها و مشکلات نجات يافته‌اند.طبق نقل مرحوم طبرسي از سوي حضرت مهدي(عج) نوشته و توقيعي براي شيخ مفيد صادر شده است كه در آن، نکته‌‌هاي ارزشمندي در این باره ياد شده است. آن‌جا مي‌خوانيم:إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ...[11]؛ ما در رعايت احوال شما کوتاهي نمي‌کنيم و شما را فراموش نمي‌نماييم. اگر اين چنين نبود، شر و بدي بر شما نازل مي‌شد و دشمنان بر شما چيره مي‌گشتند؛ پس تقواي الهي پيشه کنيد....

6. دعاي خير آن حضرت در حق مؤمنان؛ شکي نيست که امام معصوم(ع) از هر پدري و مادري مهربان‌تر است و در همه حال، خوبي بندگان خدا ـ به‌ويژه مؤمنان‌ـ را مي‌خواهد؛ از اين رو همواره براي موفقيّت آن‌ها و نيز دوري مصيبت‌ها و مشکلات از آن‌ها، دعا مي‌کند. اين هم در موارد فراواني رخ داده است.

7. تصويب امور سال در شب‌هاي قدر؛ طبق برخي روايات، تقديرات الهي با امضاي آن حضرت صورت مي‌گيرد. اگر چه در منابع مفصل، فوايدي افزون‌تر از آنچه ذكر شد، مورد اشاره قرار گرفته است، به همين مقدار بسنده كرده، علاقه‌مندان را به كتاب‌هاي بزرگان ارجاع مي‌دهيم. در پايان، مناسب است درباره رواياتي که از آن حضرت با عنوان «خورشيد پس ابر» ياد شده، توضيح دهيم.


...

امام غايب، بسان خورشيد پشت ابر؛ در سخنان پيشوايان معصوم(ع) دربارة فوايد امام غايب، تشبيه زيبايي ذکر شده که در آن، حضرت مهدي(عج) در دوران غيبت، به آفتاب پشت ابر تشبيه شده است. نخست، در بيان نوراني رسول گرامي اسلام(ص)، آن‌گاه ششمين پيشواي شيعيان، امام صادق(ع) و سرانجام در بياني نوراني از واپسين حجت الهي حضرت مهدي(عج) به اين تشبيه زيبا، اشاره شده است كه به آن‌ها مي‌پردازيم:

1. جابربن عبداللّه انصاري از پيامبر گرامي اسلام(ص) پرسيد: «آيا شيعيان در زمان غيبت قائم از وجود مبارك او بهره‌مند مي‏شوند؟» پيامبر(ص) در پاسخ فرمود:اِي وَالَذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَةِ اِنَّهُم يَسْتَضيئُونَ بِنُورِهِ وَيَنْتَفِعُونَ بِوِلايَتِهِ في غَيْبَتِهِ كَانتِفاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ اِنْ تَجَلَّلَها سَحابٌ. يا جابِرُ! هَذا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَمَخْزُونِ عِلْمِهِ، فَاكْتُمْهُ اِلاّ عَنْ اَهْلِهِ؛[12]آري! سوگند به خدايي كه مرا به نبوّت بر انگيخت! آنان در غيبت او، از نورش روشنايي مي‌گيرند و از ولايت او، بهره‌مند مي‌شوند؛ همانند بهره‌مندي مردم از خورشيد؛ اگرچه ابرها چهره آن را بپوشانند.‌اي جابر! اين از اسرار پوشيده خداوند و از علوم ذخيره شده او است. آن را مخفي كن، مگر از اهلش.

2. سليمان بن اعمش از امام صادق(ع) و او از امام باقر(ع) و او از امام سجاد(ع) چنين نقل كرده است كه فرمود: زمين از آفرينش آدم تا كنون و تا هميشة تاريخ، از حجّت خدا تهي نخواهد بود؛ خواه ‏حجّت حق، ظاهر و آشكار و شناخته‌شده باشد يا بنا به مصالحي، نهان و پوشيده. تا رستاخيز نيز چنين خواهد بود كه اگر جز اين ‏باشد، خداي يگانه پرستيده نمي‏شود.[13] سليمان مي‏گويد: گفتم: «سرورم! مردم چگونه از امام غايب از نگاه، بهره‏ور مي‏شوند؟» حضرت فرمود: همان‌گونه كه از خورشيد زماني که ابرها آن را مي‌پوشانند، بهره مي‌برند.

3. در توقيع مباركي كه از سوي حضرت مهدي(ع) براي اسحاق بن يعقوب صادر شده آمده است: ...وَاَمّا وَجْهُ الاِنتِفاعِ بي‌فِي غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمْسِ اِذا غَيَّبَتْها عَنِ الاَبْصارِ السَّحابُ... ؛[14]...و اما چگونگي بهره‌مندي از من در عصر غيبتم، درست همانند بهره‌مندي، از خورشيد است؛ هنگامي كه ابرها آن را از چشم‏ها بپوشاند...

...

بي‌گمان اين تشبيه، از روي حکمت بوده است؛ از اين رو دانشوران شيعه در بيان اين تشبيهات نکته‌هاي ارزشمندي را يادآور شده‌اند که اين‌جا فقط به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:1. خورشيد، در منظومة شمسي محور و مرکز است. امام زمان(ع) نيز در منظومة زندگي انسان‌ها محور و اساس است.2. خورشيد، در مجموعة هستي داراي فوايد بي‌شماري است که فقط يکي از آن‌ها نور افشاني است. امام زمان(عج) نيز در نظام آفرينش داراي فوايد بي‌شماري است که فقط فوايد اندکي از آن، وابسته به آشکاري او است. 3. ابر، فقط چهره خورشيد را بر زميني‌ها مي‌پوشاند؛ ولي هرگز زمين را تاريک نمي‌کند. پرده غيبت نيز فقط انسان‌ها را از ديدار مستقيم حضرت محروم مي‌کند و هرگز مانعي بر نورافشاني او بر مردمان نخواهد شد .4. ابري شدن از عوارض زمين و زمينيان است، نه خورشيد؛ غيبت نيز نتيجه رفتار انسان‌ها است. 5. ابر، فقط براي کساني مانع است که زير آن باشند. اگر کسي بر جاذبه زمين غالب شد و از ابرها بالا رفت، ديگر ابر مانع او نخواهد بود. در غيبت نيز اگر کسي بر جاذبه‌هاي دنيايي چيره و غالب شد وآن سان که شايسته است، تعالي يافت، ممکن است از پرده غيبت فراتر رفته به ديدار آن خورشيد پنهان نايل شود.6. در بهره‌مندي از خورشيد، ميان افرادي که خورشيد را باور کرده‌اند با افرادي که منکر او هستند تفاوتي نيست. در بهره‌مندي از فوايد تکويني امام نيز بين منکر و قائل به امام فرقي نيست.7. فقط مردمي در انتظار راستين کنار رفتن ابرها به سر مي‌برند که به فوايد خورشيد آگاهي کامل دارند. در دوران غيبت نيز معرفت به امام، باعث حقيقي‌تر شدن انتظار مي‌شود .8. فقط انسان‌هاي نابينا از نورافشاني خورشيد محرومند؛ همان‌گونه که فقط انسان‌هاي کوردل منکر نور وجود پيشواي معصوم و از آن بي‌بهره هستند. بنابراين شكي نيست كه ميزان بهره‌مندي موجودات از آفتاب عالم‌تاب در زماني كه چيزي حايل نباشد بيشتر و كامل‌تر است؛ امّا اين بدان معنا نيست كه وجود پرده بر روي خورشيد، تمام يا بيشتر بهره‌مندي‌ها را از بين ببرد؛ بلكه اين مانع، فقط برخي از فوايد را از ميان برده يا كم مي‌كند. وجود ظاهري امام در عصر حضور و ظهور نيز به معناي آن است كه تمام منافع امام مي‌تواند به مردم برسد. حال اگر چيزي مانع رسيدن فيض‌هاي كامل امام به ديگران شود بدان معنا نيست كه وجود او بي‌فايده است. وجود امام در پس پردة غيبت، به همان ميزان مفيد است كه وجود او در زندان‌هاي حاكمان ستمگر داراي فايده بود. البته بين زندان غيبت و زندان حاكمان مستبد، تفاوت‌هاي فراواني است؛ ولي هر كدام به نوعي مانع رسيدن فيض كامل امام به عالم وجود و انسان‌ها مي‌شوند. فشرده سخن اين که مسألة غيبت، فلسفة ضرورت وجود امام معصوم(ع) را نقض نمي‌کند؛ زيرا امام معصوم در حال غيبت وجود دارد و فوايد او هم به ديگران مي‌رسد. فقط بخشي از فوايد او است که در اثر تقصير خود مردم در حال غيبت به آنان نمي‌رسد؛ ولي وجود او حجت را بر همگان تمام کرده است و اين، خود مردم هستند که مي‌بايست با ايجاد آمادگي لازم شرايط را براي ظهور آن حضرت فراهم كنند.

منابع براي پژوهش
1. صافي گلپايگاني، لطف الله، وابستگي جهان به امام زمان(عج)، قم، حضرت معصومه3، 1375 ش.
2. جوادي آملي، عبد‌الله، عصارة خلقت، قم، اسراء، 1378 ش.
3. بني هاشمي، سيد محمد، آفتاب در عزيمت، تهران، ميقات، 1380 ش.
4. مکارم شيرازي، ناصر، حکومت جهاني مهدي(عج)، قم، مدرسه امام علي(ع)، 1380ش.
5. صدر، سيّد محمد، تاريخ الغيبة الكبري، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين، 1402ق.

[1]. صافي گلپايگاني، لطف الله، وابستگي جهان به امام زمان4، ص7.
[2]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص262.
[3]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 207، ح 22.
[4]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص179, ح10.
[5]. همان، ص144, ح23.
[6]. ر.ك: صافي گلپايگاني، لطف الله، وابستگي جهان به امام زمان4، ص37.
[7]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 483، ح 4.
[8]. انفال (8): 33.
[9]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 246.
[10]. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص220.
[11]. طبرسی, احتجاج, ج2, ص495.
[12]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 253، ح 3.
[13]. همان، ص 207، ح 22.[14]. همان، ج2, ص483, ح4.

فرمايشات حضرت مهدی(عج)


پيش درآمد
اگرچه پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عج) باعث شده است، در مقايسه با بقية پيشوايان معصوم(ع) سخنان کمتري از آن حضرت به دست ما برسد؛ امّا آنچه در دست است ميراث گران‌بهايي است که مي‌بايد هر چه بهتر، از آن، پاسداري و به مضامين آن توجه کرد. البته شکي نيست سخنان حضرت مهدي(عج) همانند تمام سخنان ديگر امامان(ع) مي‌بايد، هم از جهت سند و هم از جهت دلالت مورد بررسي و دقت قرار گيرد. روشن است در پاره‌اي موارد، بلنداي مضمون اين سخنان، ما را از بررسي سند، بي‌نياز مي‌كند؛ امّا بايد توجه داشت، اين کار فقط از دست کارشناسان مربوط بر مي‌آيد. البته در برخي موارد نيز سخناني به آن حضرت نسبت داده مي‌شود که غير قابل پذيرش است. آنچه در اين درس دنبال مي‌شود، نگاهي است کوتاه به بخش‌هايي از سخنان و نوشته‌هاي ارزشمند آخرين پيشواي معصوم(عج). با توجه به تمام محدوديت‌هايي که حضرت مهدي(عج) در دوران پدر بزرگوار خود و نيز دوران غيبت صغرا داشت، نبايد انتظار داشت مطالب فراواني از آن حضرت به دست ما رسيده باشد؛ امّا با وجود اين همه تنگناها، از آن حضرت، آثار پر‌برکتي به يادگار مانده که بسيار مهم و کار گشا است.


...

در يک نگاه کلي، مي‌توان فرمايش‌هاي حضرت مهدي(عج) را به سه مجموعه تقسيم کرد:

مجموعة نخست؛ از ولادت تا آغاز امامت: اين دوران با ولادت آن حضرت آغاز و با شهادت امام عسکري(ع) پايان مي‌يابد. در اين مدت، سخناني چند از آن بزرگوار نقل شده که به بيان برخي از آن‌ها مي‌پردازيم. نخستين سخني که در اين دوران در دست است، فرمايش آن حضرت لحظاتي پس از ولادت است که کرامتي از آن حضرت ياد شده است. حکيمه دختر گرامي امام جواد(ع) در بخشي از حکايت شب ولادت حضرت حجت(عج) آورده است:... ابومحمد با صداي بلند فرمود: «‏اي عمه! فرزندم را نزد من آور». او را نزد وي بردم. او دو كف دستش را گشود و فرزند را ميان آن قرار داد و دو پاي او را به سينه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وي كشيد. سپس فرمود:‌ «اي فرزندم! سخن گوي». نوزاد لب به سخن گشوده، گفت:اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ»؛ سپس بر اميرالمؤمنين و دیگر امامان(ع) درود فرستاد تا آن‌كه بر پدرش رسيد و سکوت کرد.[1] شيخ طوسي و شيخ صدوق با ذكر سند مي‌‏نويسند: نسيم و ماريه گويند: چون صاحب‌الزمان به دنيا آمد، دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت اشاره را به سوي آسمان بلند كرد. آن‌گاه عطسه كرد و فرمود:اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلّي اللَّهُ عَلي محمد وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِي الْكَلَام لَزَالَ الشَّكُّ؛[2] سپاس پروردگار جهانيان را و خداوند بر محمد و آل او درود فرستد. ستمكاران پنداشته‏اند حجّت خدا از ميان رفته است. اگر براي ما اجازه در سخن گفتن بود، ترديدها از ميان مي‌رفت.از جمله فرمايش‌هاي آن حضرت در اين دوران، مطلب موجود در حکايت «احمد بن اسحاق» است. آن حضرت به زبان عربي فصيح به وي فرمود:اَنَا بَقيةُ الله في اَرضِهِ وَ المنتقم مِن اَعدائِهِ؛ من باقي‌ماندة خداوند بر زمين او و انتقام‌گيرندة از دشمنان او هستم.‌اي احمد بن اسحاق! پس از ديدن، جست‌وجوي نشانه مکن»[3].


...

مجموعه دوم؛ سخنان دوران غيبت: آن‌گونه که پيش از اين نيز ياد شد، اين دوره به دو بخش متفاوت ـ با عنوان غيبت صغرا و غيبت کبرا- تقسيم شده است. شکّي نيست که آن حضرت در دوران غيبت نخست، پيام‌ها و سخنان فراواني به واسطة سفيران خاص، به يادگار گذاشته است؛ امّا از آن‌جا که ما دليل روشن و قابل اعتمادي بر پذيرش ادعاي ملاقات و نقل سخن از آن حضرت، در دوران غيبت کبرا در دست نداريم، فقط به بررسي آثار آن حضرت در دوران غيبت صغرا مي‌پردازيم. مجموعة آنچه در اين دوران به دست رسيده، به طور عمده به صورت توقيع بوده است؛ اگر چه مطالبي نيز به صورت شفاهي از آن حضرت نقل شده است. اكنون بحث را با عنوان‌هاي: توقيعات، دعاها و زيارتنامه‌ها ادامه مي‌دهيم.

توقيعات؛ «توقيع» در لغت به معناي «نامه را نشان کردن»، «نوشتن عبارتي در ذيل نامه و نوشته» آمده است، همچنين «پاسخ‏هاي مكتوب بزرگان و دولتمردان به پرسش‌ها و درخواست‏هاي كتبي كه از ايشان مي‏شود.»[4]از بررسي نوشته‌هاي تاريخي به دست مي‌آيد، از زمان‏هاي دور بين حاكمان و فرمانروايان، «توقيع نويسي» رواج داشته و موارد فراواني از توقيعات آن‌ها در متن‌هاي تاريخي ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پيشين، در منابع روايي، فقهي و تاريخي شيعه نيز سخن از توقيع به چشم مي‌خورد. توقيع در اين کتاب‌ها به طور عمده، به قسمتي از نوشته‏هاي پيشوايان ديني(ع) اطلاق شده است که براي پيروان خود مرقوم فرموده‌اند. امروزه به سبب کاربرد بيشتر توقيعات در منابع مهدويّت، هنگامي كه سخن از «توقيع» به ميان مي‏آيد، ذهن به توقيعات واپسين پيشواي معصوم، حضرت مهدي(عج) منصرف مي‌شود؛ اما از امامان(ع) ديگر نيز نوشته‏هايي با عنوان «توقيع» صادر شده است.[5]
چگونگي صدور توقيعات؛ دربارة چگونگي صدور توقيعات از سوي حضرت مهدي(عج)، به طور دقيق آگاهي روشني در دست نيست؛ اما بدون شك، بسياري از اين توقيعات، به گونه‏اي معجزه آسا صادر شده است؛ به گونه‌اي كه مي‏توان گفت: صدور آن‌ها به نحو عادي و از شخص معمولي صورت نگرفته است. براي نمونه، مي‌توان به حکايتي که در اين‌باره رسيده است اشاره کرد. «محمد بن فضل موصلي» يکي از شيعيان بود که نيابت «حسين بن روح» را قبول نداشت. روزي هنگام بحث با يكي از دوستانش (حسن بن علي وجنا) و بنا به پيشنهاد او، در صدد آزمودن نايب امام برآمدند. آنان بر مطلبي كاملاً محرمانه توافق كردند. حسن بن علي وجنا كاغذي از دفتر موصلي جدا كرد و قلمي تراشيد. سپس با قلم بدون مركب، مطالبي را بر روي آن ورقه نوشت و آن كاغذ سفيد را مهر كرد و به وسيله خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد. ظهر همان ‏روز در حالي ‏كه محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، پاسخ نامه وارد آمد كه دقيقاً در همان ورقه فرستاده شده، پاسخ‏ها با مركب نوشته شده بود. محمد بن فضل، در حالي كه سخت تحت تأثير قرار گرفته بود، همراه حسن بن وجنا به محضر حسين بن روح وارد شد و از آن جناب به سبب گمان نادرست خود عذرخواهي كرد.[6]افزون بر کرامت‌هاي حضرت مهدي(عج) در صدور توقيعات که به يک نمونه آن اشاره شد، در متن توقيعات نيز، موارد فراواني از کرامت به چشم مي‏خورد كه بيشتر به صورت آگاهي‌بخشي غيبي از حوادث آينده، اتفاقات پنهاني، شفاي بيماران و مانند آن مي‏ باشد.


...

يك نمونه از اين توقيعات، آن‌گاه صادر شد كه دربارة وكلا و نمايندگان حضرت، نزد خليفه غاصب وقت، بدگويي شده بود. خليفه، براي شناسايي و دستگيري آنان، دستور داد افراد ناشناسي را همراه پول نزد وكلا به جاسوسي بفرستند. اگر كسي از آن‌ها چيزي پذيرفت، او را دستگير كنند.حضرت مهدي(عج) در توقيعي خطاب به تمام وكيل‌ها، دستوري فرمود از هيچ كس و تحت هيچ شرايطي چيزي نپذيرند و خود را بي‏اطلاع نشان دهند.[7] در ماجراي ديگري حضرت مهدي(عج)، با صدور توقيعي، شيعيان را از زيارت كربلا و كاظمين برحذر داشت. پس از چند ماه، دانسته شد خليفه در آن موقع، دستور داده بود هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند و او را دستگير كنند.[8]

بيشتر توقيعات به خط حضرت مهدي(عج)؛ دربارة اين که آيا توقيعات به خط مبارك حضرت مهدي(عج) بوده بايد گفت: عده‏اي از افرادي که توقيع‌ها را روايت و نقل نموده‌اند، تصريح کرده‌اند برخي از اين نوشته‏ها به خط شريف آن حضرت است. در ذيل، به نمونه‏هايي از آن اشاره مي‏شود:

1-شيخ طوسي به نقل از راوي يك توقيع، اين جمله را در كتاب خود نقل كرده است: در پاسخ نوشته آنان، به خط امام زمان(عج) وارد شده است كه: «به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداوند ما و شما را از گمراهي و فتنه‏ها سلامت بخشد و به ما و شما روح يقين عطا كند و ما و شما را از عاقبت بد پناه دهد.»[9]

2-شيخ صدوق نقل كرده است، محمد بن عثمان عمري مي‏گويد: خَرَجَ تَوقِيعٌ بِخَطِّهِ نَعْرِفُه... توقيعي به خطي كه ما آن را مي‏شناختيم، خارج شد

3-وي همچنين نقل كرده است، اسحاق بن يعقوب گويد: از محمد بن عثمان عمري خواهش كردم پاسخ نامه‏اي را كه در آن از مسايل مشكلي پرسش كرده بودم، به من برساند. پس در توقيع که به خط مولايمان صاحب الزّمان(عج) وارد شده بود: اما آنچه دربارة آن پرسيدي ـ كه خدايت هدايت كند و پايدارت بدارد! ـ راجع به امر منكران من از خاندان و عموزادگان خودم؛ بدان كه ميان خدا و كسي خويشاوندي نيست و هركس مرا منكر باشد، از من نيست و راه او راه فرزند نوح(ع) است اما راه عمويم جعفر و فرزندانش، راه برادران يوسف است....[11]


...

عبارت‌هاي يادشده بيانگر اين مطلب است كه بزرگان محدث، اطمينان داشته‏اند همه توقيعات يا بيشتر آن‌ها، به خط خود حضرت نگاشته شده است. اين توقيعات، به وسيله نواب خاص در دوران غيبت صغرا، براي افراد صادر مي‏شد و ارتباط نوشتاري با حضرت، فقط از راه آنان امكان‏پذير بود؛ به صورتي كه حتي وكيل‌هاي آن حضرت، نامه‏هاي خود و ديگران را نزد نايب امام مي‏فرستادند و از ايشان پاسخ دريافت مي‏كردند. به طور اساسي، فلسفة نيابت خاص نيز همين است؛ وگرنه چنانچه هر كس مي‏توانست به شرف گرفتن توقيع نايل آيد، ديگر نيازي به نايب خاص نبود. يادآوري اين نكته لازم است که بيشتر دانشمندان ديني بر اين باورند كه توقيعات صادر شده از ناحية صاحب الامر(عج) فقط در دوران غيبت صغرا و نيابت نواب خاص بوده است و بدين‌سان نمي‌توان به آن دسته از توقيعات صادر شده پس از اين دوران چندان اعتماد کرد و به صدور آن‌ها از طرف حضرت مهدي(عج) اطمينان يافت. برخي از اين نوشته‌ها که پس از دوران غيبت صغرا به آن حضرت نسبت داده شده، از اين قرار است:

1-نامه ‏هايي که گفته شده از طرف حضرت مهدي(عج) به شيخ مفيد رسيده است. اين توقيعات براي نخستين بار، به وسيله ابومنصور طبرسي (از عالمان قرن ششم)، بدون سند، افزون بر يک صد سال پس از وفات شيخ مفيد، در کتاب احتجاج نقل شده است. آن‌گاه شاگرد وي، ابن شهر آشوب (متوفاي 588ق) به آن اشاره كرده و ابن بطريق (متوفاي 600ق) شاگرد ابن شهر آشوب آن‌ها را مطرح كرده است. در آن کتاب گفته شده: اين نامه‏ها به وسيله شخص مورد اعتمادي به شيخ مفيد مي‏رسيد؛ ولي نام آن شخص ذكر نشده است.[12] آنچه اين ترديد را جدّي‌تر مي‌کند اين است که شاگردان شيخ مفيد، از جمله آن‌ها: سيّد مرتضي، ابن ادريس، نجاشي، شيخ طوسي، ابويعلي جعفري، ابوالفتح كراجكي، سلاربن عبدالعزيز ديلمي و... ـ با اين كه تأليفات فراواني داشته و بيشتر شرح‌حال‌نگار بوده‌اند ـ هرگز به اين توقيعات اشاره نكرده‏اند[13]؛ در حالي که اگر چنين سخناني به شيخ مفيد رسيده بود، با توجه به اهميّت شايان آن، به طور حتم، شاگردان او، نقل مي‌کردند[14]. افزون بر آن، خود شيخ مفيد نيز در آثار ارزشمند و فراوان خود، هيچ اشاره‌اي به اين نامه‌ها نکرده است. جاي تأمل است که چگونه برخي بر توقيع‌بودن اين سخنان پافشاري مي‌کنند.[15] علّامه بحر العلوم طباطبايي نيز در كتاب رجالي خود و آقاي خويي در معجم رجال‌الحديث، در اين توقيعات، ترديد كرده‌اند. پيش‌بيني اين توقيعات از حوادث آينده دليل بر درستي آن نخواهد بود؛ زيرا آنچه به دست ما رسيده است پس از حوادث بوده كه امكان جعل آن‌ها وجود دارد.


...

2-برخي نويسندگان، پيامي را كه براي مرحوم آيت‏اللّه سيّد ابوالحسن اصفهاني به وسيله مرحوم شيخ محمد كوفي شوشتري نقل شده است، در شمار توقيعات و سخنان حضرت مهدي(عج) ذكر كرده‏اند. در اين‌نامه چنين آمده است: خودت را در اختيار [مردم] بگذار و محل نشستن خويش را در محل در ورود خانه قرار بده [تا مردم سريع‏تر بتوانند با تو ارتباط پيدا كنند] و حوايج مردم را بر آور؛ ما تو را ياري مي‏كنيم.[16] در پايان بخش توقيعات و با اين توضيحات، نيازي به اين نيست که بگوييم برخي نوشته‌هايي که اين روزها به عنوان دست خط آن حضرت ارائه مي‌شود هيچ پايه و اساسي ندارد. و اين احتمال بعيد نمي‌نمايد که ممکن است اين کارها، از طرف دشمنان و براي مخدوش ساختن چهرة تابناک شيعه انجام شده باشد. همان‌گونه که اشاره شد، دربارة چگونگي صدور توقيعات در عصر غيبت صغرا، سخن روشني در دست نيست؛ امّا از برخي نقل‌ها استفاده مي‌شود، سفيران حضرت مهدي(عج) پرسش‌ها و درخواست‏هاي مراجعه‌كنندگان را در يك برگه به نوبت مي‏نوشتند. آن ‏گاه پاسخ آن‌ها كه حداكثر ظرف سه روز صادر مي‏شد، يك‏جا مي‏آمد. گاهي نيز پاسخ پرسش‏ها به صورت شفاهي، به نوّاب خاص گفته شده و آنان به قلم خود، آن را مي‏نگاشتند يا به صورت حضوري به پرسش‌كننده پاسخ مي‏دادند. در پاره‏اي از موارد نيز ـ به سبب مصلحتي كه حضرت مي‏دانستند ـ اصلاً پاسخي صادر نمي‏شد. برخي از توقيعات نيز به صورت ابتدايي و بدون اين‌كه در پاسخ به پرسشي باشد، صادر شده است. موضوعات مندرج در توقيعات، گسترة وسيعي را در بر مي‏گيرد؛ از معارف و حقايق ديني گرفته تا امور تربيتي و برنامه‏هاي زندگي فردي و اجتماعي و...


...

دعاها؛برخي دعاهايي که از آن حضرت در دست است، از توقيعات آن حضرت محسوب مي‌شود؛ امّا به لحاظ اهميّت آن، در بخشي جداگانه مورد اشاره قرار مي‌گيرد. از کتاب‌هاي روايي و ادعيه استفاده مي‌شود، دعاهاي زير، برخي از دعاهاي منسوب به حضرت مهدي(عج) است:

1-دعاي افتتاح؛ يکي از دعاهايي که از محمد بن عثمان بن سعيد عمري براي هر شب ماه رمضان نقل شده، دعاي افتتاح است. در آغاز اين دعا، اين‌گونه مي‌خوانيم: اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِك...[17].

2-دعاي سمات؛اين دعا از عمري نقل شده است؛ اما به دليل جايگاه او كه نايب خاص حضرت مهدي(عج) است مي‌توان نسبت اين دعا به آن حضرت را قوي دانست. شيخ طوسي در مصباح المتهجد با عنوان «دعاء السمات مروي عن العمري يستحب الدعاء به آخر ساعة من نهار يوم الجمعة» آورده است. در آغاز اين دعا چنين مي‌خوانيم:«اللهم اني اسألک باسمک العظيم الاعظم...»

3-دعاي«اللهم ارزقنا توفيق الطاعة»؛کفعمي در مصباح با عنوان «مروي عن المهدي(عج)» اين دعا را به آن حضرت منسوب دانسته است.[18]اين دعا، از دعاهاي بسيار ارزشمندي است که مداومت بر خواندن و عمل به مضامين آن، اهميّت والايي دارد.

4-دعاي فرج «اللهم عظم البلاء»؛ سيّد بن طاووس در جمال الاسبوع اين دعا را در پي نماز امام زمان(عج) ذکر کرده است؛ امّا آن‌جا اشاره‌اي به صدور اين دعا از حضرت مهدي(عج) نشده است.[19]

5-دعاي روزهاي ماه رجب؛5-1- شيخ طوسي در مصباح المتهجد با عنوان توقيعي صادر شده از محمد بن عثمان بن سعيد از ناحيه مقدسه اين دعا را آورده است. ابتداي اين دعا چنين است: «اللهم اني اسئلک بمعاني جميع ما يدعوک به...»[20] 5-2- دعاي ديگري نيز در روزهاي ماه رجب از آن حضرت نقل شده که آغاز آن اين‌گونه است: «اللهم اني اسألک بالمولودين في رجب...»

6-دعاي«اللهم رب النور العظيم و رب الکرسي الرفيع و رب البحر المسجور...»؛ کفعمي در البلد الامين اين دعا را در شمار دعاهاي صادر شده از حضرت مهدي(عج) شمرده است.

7-دعاي ابوالحسن ضراب؛ شيخ طوسي در مصباح المتهجد دعايي را به آن حضرت منسوب کرده که براي ابوالحسن ضراب اصفهاني صادر شده است. در آغاز اين دعا، اين‌گونه مي‌خوانيم:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي محمد سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْمُصْطَفَي فِي الظِّلَالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ الْبَرِي‏ءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَي لِلشَّفَاعَةِ الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ دِينُ اللَّه... [21]

افزون بر دعاهاي پيشين، برخي نيايش‌هاي آن حضرت ـ به ويژه قنوت ـ و نيز برخي دعاهاي پيشوايان قبل توسط آن حضرت، در کتاب‌هاي ادعية مفصل آمده است.


...

زيارت‌نامه‌ها؛ يکي از کارهاي مهمي که شيعه همواره به آن توجه ويژه داشته، زيارت امامان(ع) و فرزندان آن‌ها است. در اين زيارت‌ها همواره تلاش کرده است از سخنان معصومان(ع) و بزرگان دين بهره ببرد؛ از اين رو برخي از زيارت‌نامه‌هايي که در دست است، از امامان معصوم(ع) و بزرگان دين نقل شده است. بخشي از ميراث گرانسنگ حضرت مهدي(عج)، زيارت‌نامه‌هايي است که به آن حضرت منسوب است. برخي از اين زيارت‌ها از اين قرار است.

1-زيارت آل يس؛ زيارت «آل يس»، يكي از زيارت‏هاي مشهور حضرت صاحب الامر(عج) است. راوي و ناقل اين زيارت، ابوجعفر محمد بن عبداللّه بن جعفر حِمْيري است كه همة عالمان رجال و حديث، از او به بزرگي و قداست ياد كرده‏اند.[22] اين زيارت، با بيست و سه سلام آغاز شده است: سلام اوّل به آل يس (عترت پاك پيامبر(ص)) و سلام‏هاي بعدي، هر يك خطاب به حضرت مهدي(عج) با القاب و عناوين خاص آن حضرت مي‏باشد. سپس با اظهار و اقرار به اصول اعتقادي صحيح و گواه‌گرفتن امام بر آن‌ها و تجديد عهد وفاداري براي اولياي دين، زيارت به پايان مي‏رسد. اين زيارت، به تصريح برخي از عالمان، جامع و كامل و بهترين زيارت‏هاي آن حضرت است و در همه اوقات مي‏شود آن را خواند. سندهاي اين زيارت، صحيح و معتبر بوده و در مجامع مهم حديثي و دعايي نقل شده است.[23] جمع فراواني از شيعيان به خواندن اين زيارت و دعاي پس از آن مداومت دارند و براي خواندن آن به طور گروهي در شهرهاي گوناگون شيعه‏نشين جلسات خاصي برگزار مي‏گردد.

2- زيارت ناحيه مقدسه؛ زيارت‌نامه‏اي است كه به امام زمان(عج) نسبت داده شده است. مضامين بلند و نيز تأييد برخي از عالمان شيعه، اين نسبت را تقويت مي‏كند، [24] اگر چه برخي نيز به انتساب آن به حضرت ولي عصر(عج) ترديد كرده، آن را از تأليفات سيّد مرتضي دانسته‏اند.[25] ممكن است گفته شود اصل زيارت از حضرت مهدي(عج) نقل شده؛ اما سيّد مرتضي بخش‏هايي را به تناسب به آن افزوده است.[26] متن زيارت، خطاب به سيّدالشهدا(ع) و شهيدان كربلا است و نام يكايك آنان، اغلب با ذكر اوصاف و خصوصياتشان و نيز اسامي قاتلان آن شهيدان در آن آمده است. آغاز زيارت، اين‌گونه است: «السَّلامُ عَلَيكَ يا اَوَّلَ قَتيلٍ مِن نَسْلِ خَيْرِ سَليلٍ...» اين زيارت در كتاب مفاتيح الجنان ذكر نشده است؛ ولي اين، چيزي از آن كم نكرده و همچنان مورد توجه بزرگان شيعه بوده است. زيارت ناحيه مقدسه، همانند زيارت عاشورا براي روز عاشورا وارد شده و در غير عاشورا نيز خوانده مي‏شود. در اين رابطه، شيخ مفيد ـ در جايگاه نخستين ناقل زيارت ناحيه ـ و شيخ محمد بن مشهدي فرموده‏اند: زيارت ناحيه مقدسه، مخصوص روز عاشورا است؛ ولي بزرگان ديگر نظير سيّد مرتضي، سيّد بن طاووس و علامه مجلسي، اين زيارت را مطلقه دانسته‏اند؛[27] يعني، در هر زمان ديگر نيز مي‏توان آن را قرائت کرد.


...

3-زيارت رجبيه؛ اين زيارت، توسط ابوالقاسم حسين بن روح از آن حضرت نقل شده است.[28]

البته زيارت‌نامه‌هاي ديگري نيز به آن حضرت منسوب است که علاقه‌مندان مي‌توانند به کتاب‌هاي مفصل مراجعه کنند.

مجموعه سوم؛ سخنان دوران ظهور: آن زمان، هنوز نيامده است تا روشن شود آن حضرت، چه سخناني ايراد خواهد کرد؛ اما پاره‌اي از اين فرمايش‌ها در سخنان برخي از معصومان(ع) پيشگويي شده است.از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: به خدا سوگند! گويا مي‌بينم قائم پشت خود به "حجرالاسود" تکيه داده، از خداوند مي‌خواهد به حق خود برسد. آن‌گاه (قائم)مي‌فرمايد: ‌اي مردم! هر کس دربارة حضرت آدم با من مجادله کند، بداند من از او به آدم برترم و آن‌که در رابطه با شخصيت نوح با من محاجه کند، من بر او نسبت به نوح مقدم هستم. و هر کس بخواهد در ارتباط با ابراهيم با من مجادله کند، من از او نسبت به ابراهيم برتري دارم... و اگر کسي بخواهد با شخصيت محمد(ص) با من محاجه کند، به طور مسلم من نسبت به حضرت محمد از او اولي هستم و هر کس که بخواهد در قرآن با من مجادله نمايد، من از همه اولي به قرآن خداوند هستم...».[29]آن‌گاه حضرت، ظهور خويش را براي عموم جهانيان آشکارا بيان مي‌نمايد. آنچه ياد شد، فقط بخشي از مجموعة ميراث حديثي آخرين حجت الهي است. بدون شك با استفاده از منابع روايي معتبر و بررسي‌هاي بيشتر، آثار ارزنده افزون‌تري در دسترس قرار خواهد گرفت.

منابع براي پژوهش
1. محمد خادمي شيرازي، مجموعه فرمايشات حضرت بقيه اللّه(عج)، قم، رسالت، 1377ش.
2. محمد غروي، المختار من کلمات الامام المهدي(عج)، قم، دار المجتبي(ع)، 1414ق.
3. سيّد مجتبي مجتهدي سيستاني، صحيفة مهدويّه، مترجم: محمد حسين رحيميان، قم، دارالثقلين، 1379ش.
4. سيّد حسن شيرازي، کلمة الامام المهدي(عج)، بيروت، الوفاء، 1983م.
5. عزيز الله حيدري، تجسم اميد و نجات، قم، مسجد جمکران، 1380ش.


[1]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 1؛ همچنين ر.ك: شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 238؛ اربلي، كشف الغمة في معرفة الائمة:، ج 2، ص 449.
[2]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 244، ح 211؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنين ر.ك: راوندی، الخرائج والجرائح، ج 10، ص 457، ح 2.
[3]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص80.
[4]. علی اكبر دهخدا، لغت‏نامه، ج 5، ص 7145.
[5]. اربلي، كشف الغمة في معرفة الائمة: ، ج 3، ص 36؛ کلينی, كافی، ج 1، ص 145، ح 4.
[6]. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 315، ح 264.
[7]. شيخ کلينی, كافی، ج 1، ص 525، ح 30.
[8]. همان، ح 31.
[9]. همان، ص 285.
[10]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 160، ح 3.
[11]. همان، ح 4.
[12]. طبرسي، احمدبن علي، الاحتجاج، ص 497.
[13]. ر.ک: گروهی از نويسندگان, چشم به راه مهدی(عج)، ص 98.
[14]. ر.ک: مقالة: سفارت و نيابت خاصه, نجم الدين طبسی, فصلنامه انتظار, ش18, ص152.
[15]. يادآوری اين مطلب ضروري است که اثبات نامه حضرت برای شيخ مفيد, فضل بزرگی برای شيخ محسوب می‌شود؛ اما نفی آن، هرگز چيزی از مقام رفيع و بلند آن شخصيت بزرگ اسلامی نمی‌کاهد. چه اين‌که دانشمندان بسيار بزرگی از ميان علمای شيعه هستند که هرگز رسيدن نامه از سوي حضرت مهدی(عج) برای آنها ادعا نشده است.
[16]. ر.ک: خادمی شيرازی، محمد، مجموعه فرمايشات حضرت بقيه اللّه(عج)، ص 170.
[17]. سيّد بن طاوس, الاقبال, ص58.
[18]. عاملی کفعمی، ابراهيم بن علی, المصباح, ص280.
[19]. سيّد بن طاوس, جمال الاسبوع, ص280؛ نيز ر.ک: المصباح, ص176.
[20]. نيز ر.ک: سيّد بن طاوس, اقبال, ص646.
[21]. شيخ طوسی, مصباح المتهجد, ص406.
[22]. طبرسي، احمدبن علي، الاحتجاج، ج 2، ص 492.
[23]. ر.ك: نوری، مستدرك‏الوسائل، ج 10، ص 364؛ علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 53، ص 171.
[24]. علامه مجلسی, بحارالانوار، ج 98، ص 328.
[25]. همان، ص 231، ح 38 «در صدر روايت نوشته است: والظّاهِرُ اَنَّهُ مِنْ تأليف السَّيِدِ المُرتَضی...».
[26]. ر.ك: همان.
[27]. ر.ك: همان، ج 98، ص 328، ح 9.
[28]. شيخ طوسی, مصباح المتهجد, ص821.
[29]. نعمانی, الغيبة, ص181؛ با اندک تفاوتی: تفسير عياشی, ج2, ص56؛ تفسير قمی, ج2, ص204.

ملاقات با حضرت مهدی(عج) از پندار تا واقعيت


پيش‌درآمد

بي‌گمان يکي از آرزوهای پيروان راستين امامان معصوم(ع) آن است که در دوران پنهان‌زيستي آخرين پيشواي معصوم خويش به ديدار جمال نوراني آن امام همام نايل شوند. از آن‌جا که در روايات، پنهان‌زيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و درباره چگونگي آن غيبت، ديدگاه‌های متفاوتي ذکر شده، درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاه‌های مختلفي ارائه شده است. بنابراين يكي از بحث‌هايي كه درباره حضرت مهدي(عج) لازم است به طور ويژه مورد توجه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است.دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي(عج) را از زواياي گوناگون به گونه‌هاي متفاوت تقسيم كرده‌اند. در يكي از اين تقسيم‌ها، عمر آن حضرت به چهار دوره متفاوت تقسيم شده است:

1- دوران زندگي با پدر خود؛2- دوران غيبت صغرا؛3- دوران غيبت کبرا؛ 4-دوران ظهور.

بحث ارتباط با آن حضرت نيز به تناسب دوره‌هاي مختلف، متفاوت خواهد بود. شکي نيست که در دوره نخست، افرادي به صلاحديد امام يازدهم(ع) به ديدار آخرين حجّت الهي نايل شدند. درباره دورة دوم و پس از شهادت آن حضرت نيز از روايات و حكايات استفاده مي‏شود ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشته‏اند كه شيخ صدوق، در كتاب كمال‏الدين و تمام النعمة و نيز ديگران، اسامي آنان را ذكر كرده‏اند. دوره سوم كه با مرگ آخرين نايب خاص آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، به دليل وجود روايات متعارض، همچنان محل بحث و گفت‌وگو بوده است. سرانجام درباره دورة چهارم، شکي نيست که جهانيان از ديدار آن حضرت به کامل‌ترين صورت بهره‌مند خواهند شد. از آن‌جا که دوره نخست و دوم و نيز دورة چهارم چندان محل مناقشه نيست، در اين مجال، فقط به دوره سوم خواهيم پرداخت.


...
موضوع قفل شده است