بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»1 مگر كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند چنين پنداشتهاند كه ما آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند قرار خواهيم داد به گونهاى كه زندگى و مرگ هر دو دسته، يكسان باشد (و همانگونه كه در نعمتها و بلاها و شاديها و غمهاى اين جهان، شريكند بعد از مرگ هم فرقى نداشته باشند)؟ اينان بد قضاوتى مىكنند! و خداى متعال، آسمانها و زمين را به حق (و داراى هدف حكيمانه) آفريده و تا اينكه هر كس به آنچه به دست آورده جزا داده شود و به ايشان ستم نشود.
لازم به تذكّر است كه مىتوان جمله «وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» را اشاره به برهان حكمت دانست، چنانكه مىتوان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حكمت، بازگرداند زيرا همانگونه كه در مبحث عدل الهى توضيح داديم «عدل» از مصاديق «حكمت» است.
پرسش 1- قرآن كريم چگونه معاد را اثبات، و حجّت را بر مردم تمام مىكند؟ 2- چه آياتى اشاره به برهان حكمت دارد؟ استدلال آنها را تقرير كنيد. 3- چه آياتى اشاره به برهان عدالت دارد؟ تقرير استدلال آنها چيست؟ 4- چگونه مىتوان برهان عدالت را هم بر برهان حكمت بازگرداند؟
قرآن كريم از يك سو، به عنوان پيامى كه از طرف خداى متعال به بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد، تأكيد مىكند و آن را وعده حتمى و تخلّف ناپذير الهى مىشمارد و بدين ترتيب حجّت را بر مردم تمام مىكند، و از سوى ديگر، به دلايل عقلى بر ضرورت معاد، اشاره مىكند تا رغبت انسان نسبت به شناخت عقلانى را ارضاء كند و حجّت را مضاعف سازد. از اينرو، بيانات قرآنى درباره اثبات معاد را به دو بخش، تقسيم مىكنيم و در هر بخش به ذكر نمونهاى از آيات مربوط مىپردازيم.
وعده حتمى الهى
قرآن كريم، برپايى قيامت و زنده شدن همه انسانها در جهان آخرت را امرى ترديدناپذير دانسته مىفرمايد: «إِنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌلا رَيْبَ فِيها»1. و آن را وعدهاى راستين و تخلّف ناپذير شمرده مىفرمايد: «بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»2 و بارها بر تحقّق آن، قسم ياد كرده و از جمله مىفرمايد: «قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرٌ»3.
و هشدار دادن به مردم، نسبت به آن را از مهمترين وظايف انبياء دانسته چنانكه مىفرمايد: «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ»1 و براى منكرين آن، شقاوت ابدى و عذاب دوزخ را مقرّر فرموده است: «وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِيراً»2. بنابراين، كسى كه به حقانيّت اين كتاب آسمانى، پى برده باشد هيچ بهانهاى براى انكار معاد و شكّ درباره آن نخواهد داشت. و در بخش پيشين، روشن شد كه حقانيّت قرآن براى هر انسان حق جو و باانصافى قابل درك است و از اينرو، هيچ كس عذرى براى نپذيرفتن آن ندارد مگر كسى كه قصورى در عقلش باشد و يا به علت ديگرى نتواند پى به حقانيّت آن ببرد.
اشاره به براهين عقلى
بسيارى از آيات كريمه قرآن، لحن استدلال عقلى بر ضرورت معاد دارد و مىتوان آنها را ناظر به برهان هاى حكمت و عدالت دانست. از جمله به صورت استفهام انكارى مىفرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»3. مگر پنداشتهايد كه شما را بيهوده آفريدهايم و به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟
اين آيه شريفه به روشنى دلالت دارد بر اينكه اگر معاد و بازگشت به سوى خداى متعال نباشد، آفرينش انسان در اين جهان، بيهوده خواهد بود. ولى خداى حكيم، كار عبث و بيهوده، انجام نمىدهد. پس جهان ديگرى براى بازگشت به سوى خودش برپا خواهد كرد.
اين برهان، يك قياس استثنائى است و مقدّمه اول آنكه يك قضيّه شرطيّه است دلالت دارد بر اينكه هنگامى آفرينش انسان در اين جهان، هدف حكيمانه خواهد داشت كه به دنبال اين زندگى دنيا، بازگشت به سوى خدا كند و در جهان آخرت، به نتايج اعمالش برسد. و ما اين ملازمه را در تقرير برهان حكمت، توضيح داديم و ديگر نيازى به تكرار نيست. و اما مقدمه دوم (خدا كار بيهوده نمىكند) همان مسأله حكمت الهى و عبث نبودن
كارهاى اوست كه در بخش خداشناسى به اثبات رسيد و در بيان برهان حكمت نيز توضيح داده شده. بنابراين، آيه مزبور كاملا قابل انطباق بر برهان نامبرده است.
اكنون مىافزاييم: با توجه به اينكه آفرينش انسان به منزله غايت و هدفى براى آفرينش جهان است اگر زندگى انسان در اين جهان، بيهوده و فاقد هدف حكيمانه باشد آفرينش جهان هم بيهوده و باطل خواهد بود. و اين نكته را مىتوان از آياتى استفاده كرد كه وجود عالم آخرت را مقتضاى حكيمانه بودن آفرينش جهان دانسته است. و از جمله در وصف خردمندان (اولولالباب) مىفرمايد: «... وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ»1. ...و درباره آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند (و آنگاه مىگويند:) پروردگارا، اين (جهان) را باطل نيافريده اى، تو منزّهى (از اينكه كار باطل، انجام دهى) پس ما را از عذاب آتش نگهدار.
از اين آيه، استفاده مىشود كه تأمّل در كيفيّت آفرينش جهان، انسان را متوجّه حكمت الهى مىسازد، يعنى خداى حكيم از اين آفرينش عظيم، هدف حكيمانهاى را در نظر داشته و آن را گزاف و پوچ نيافريده است، و اگر جهان ديگرى نباشد كه هدف نهائى از آفرينش جهان، محسوب شود خلقت الهى، پوچ و بى هدف خواهد بود.
دسته ديگرى از آيات كريمه قرآن كه اشاره به برهان عقلى بر ضرورت معاد دارد قابل انطباق بر برهان عدالت است2. يعنى مقتضاى عدل الهى اين است كه نيكوكاران و تبهكاران را به پاداش و كيفر اعمالشان برساند و فرجام آنان را از يكديگر تفكيك كند و چون در اين جهان، چنين تفكيكى نيست ناچار جهان ديگرى برپا خواهد كرد تا عدالت خويش را عينيّت بخشد.
از جمله در سوره جاثيه مىفرمايد: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ. وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْس
بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»1 مگر كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند چنين پنداشتهاند كه ما آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند قرار خواهيم داد به گونهاى كه زندگى و مرگ هر دو دسته، يكسان باشد (و همانگونه كه در نعمتها و بلاها و شاديها و غمهاى اين جهان، شريكند بعد از مرگ هم فرقى نداشته باشند)؟ اينان بد قضاوتى مىكنند! و خداى متعال، آسمانها و زمين را به حق (و داراى هدف حكيمانه) آفريده و تا اينكه هر كس به آنچه به دست آورده جزا داده شود و به ايشان ستم نشود.
لازم به تذكّر است كه مىتوان جمله «وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» را اشاره به برهان حكمت دانست، چنانكه مىتوان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حكمت، بازگرداند زيرا همانگونه كه در مبحث عدل الهى توضيح داديم «عدل» از مصاديق «حكمت» است.
پرسش 1- قرآن كريم چگونه معاد را اثبات، و حجّت را بر مردم تمام مىكند؟ 2- چه آياتى اشاره به برهان حكمت دارد؟ استدلال آنها را تقرير كنيد. 3- چه آياتى اشاره به برهان عدالت دارد؟ تقرير استدلال آنها چيست؟ 4- چگونه مىتوان برهان عدالت را هم بر برهان حكمت بازگرداند؟
انسان نسبت به امورى كه تجربهاى درباره آنها ندارد و نه آنها را با شهود باطنى و علم حضورىِ آگاهانه، درك كرده و نه با حسّ دريافته است نمىتواند شناخت كاملى داشته باشد. با توجه به اين نكته نبايد انتظار داشته باشيم كه حقيقت عالم آخرت و جريانات آن را دقيقاً بشناسيم و به كُنْه آنها پى ببريم بلكه بايد تنها به اوصافى كه از راه عقل يا از راه وحى بدست مىآيد بسنده كنيم و خود را از بلند پروازيهاى گستاخانه بازداريم.
متأسفانه از يك سو، كسانى كوشيدهاند كه عالم آخرت را مثل عالم دنيا، معرّفى كنند و تا آنجا پيش رفتهاند كه پنداشتهاند بهشت آخرت در يك يا چند كره آسمانى و در همين دنياست و روزى، انسان در اثر پيشرفت علوم و با استفاده از اختراعاتى كه مىكند به آنجا منتقل خواهد شد و در آنجا زندگى راحت و آسودهاى خواهد داشت!
و از سوى ديگر، كسانى منكر وجود عينىِ آخرت شده و بهشت برين را همان ارزشهاى اخلاقى، قلمداد كردهاند كه افراد وارسته و خدمتگزار جامعه، به آنها دل مىبندند، و تفاوت دنيا و آخرت را همان فرق بين سود و ارزش انگاشته اند!
جا دارد كه از دسته اول بپرسيم: اگر بهشت اُخروى در كره ديگرى است و نسلهاى آينده به آنجا خواهند رفت پس زنده شدن انسانها در روز قيامت و روز جمع كه مورد تأييد قرآن مىباشد چه معنى دارد؟! و چگونه پاداش و كيفر همه رفتارهاى گذشتگان در آنجا داده خواهد شد؟!
و نيز جا دارد كه از دسته دوم بپرسيم: اگر بهشت، چيزى جز ارزشهاى اخلاقى نيست و طبعاً دوزخ هم چيزى جز ضدّ ارزشها نخواهد بود پس اين همه اصرار قرآن بر اثبات معاد و زنده شدن انسانها بعد از مرگ، براى چيست؟ و آيا بهتر نبود كه انبياى الهى، همين معنى را به صراحت، بيان مىكردند تا آن همه مورد اعتراض و اتّهام به جنون و افسانه گويى و مانند آنها واقع نشوند؟!
از اين ياوه سراييها كه بگذريم به اختلافات و مشاجرات متكلّمان و فيلسوفان درباره معاد جسمانى و روحانى و بحثهايى درباره اينكه آيا جهان مادّى به كلّى نابود مىشود يا نه، و آيا بدن اُخروى عين بدن دنيوى است يا مثل آن، و مانند آنها مىرسيم.
اين گونه تلاشهاى عقلى و فلسفى در راه كشف حقايق و نزديكتر شدن به واقعيّات، هر چند شايان تقدير و تحسين است و در سايه آنها نقاط ضعف و قوّت انديشه ها آشكار مىگردد ولى نبايد توقّع داشته باشيم كه با اين بحثها به كُنْه حيات اخروى برسيم و آن را چنان بشناسيم كه گويا يافته ايم.
راستى، مگر تاكنون حقايق همين عالم دنيا بطور كامل، شناخته شده است؟ و آيا دانشمندان علوم تجربى مانند فيزيك دانان و شيمى دانان و زيست شناسان و... توانستهاند حقيقت مادّه و انرژى و انواع نيروهاى مختلف را بشناسند؟ و آيا مىتوانند درباره آينده اين جهان، پيش بينى قطعى كنند؟ و آيا مىدانند كه اگر مثلاً نيروى جاذبه از جهان، گرفته شود يا حركت الكترونها متوقّف شود چه خواهد شد؟ و آيا چنين چيزهايى روى خواهد داد يا نه؟ و آيا فيلسوفان توانستهاند همه مسائل عقلى مربوط به همين جهان را به صورت يقينى، حل كنند؟ و آيا مسائلى از قبيل حقايق اجسام و صور نوعيّه و رابطه روح و بدن و... جاى تحقيق بيشترى ندارد؟
پس چگونه مىخواهيم به كمك اين دانشها و انديشه هاى محدود و ناقص خودمان پى به حقايق عالمى ببريم كه هيچ چيزى را به هيچ وجهى نمىتواند بشناسد يا در راه بهتر شناختن هستى نبايد تلاش كند. بدون شكّ ما مىتوانيم با نيروى عقل خداداد، بسيارى از حقايق را بشناسيم و نيز مىتوانيم به كمك حسّ و تجربه، بسيارى از اسرار طبيعت را كشف كنيم و البته بايد در راه افزودن دانش و بينش خودمان به تلاشهاى علمى و فلسفى بپردازيم ولى هم
چنين بايد مرز توانايى عقل و برد علوم تجربى را بشناسيم و از بلند پروازيهاى بيجا خوددارى كنيم و بپذيريم كه: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِيلاً»1.
بارى، هم واقع بينى عالمانه، و هم فروتنى حكيمانه، و هم احتياط دينى مسئولانه، اقتضاء دارد كه از اظهارنظرهاى جزمى پيرامون حقايق قيامت و عالم غيب و دست زدن به تأويلات بى دليل، خوددارى كنيم مگر در حدّى كه برهان عقلى و نصّ قرآنى به ما اجازه بدهد. و به هر حال، براى هر شخص مؤمنى كافى است كه به صحّت آنچه از طرف خداى متعال، نازل شده ايمان داشته باشد هر چند نتواند مشخصات دقيق آنها را تعيين، و تفصيلات آنها را تبيين كند، مخصوصاً امورى كه دست عقل و تجربه، از دامن حقيقت آنها كوتاه، و دانش ما نسبت به آنها نارساست. اكنون ببينيم تا چه اندازه مىتوانيم از راه عقل، به اوصاف و ويژگيهاى عالم آخرت و تفاوت آن با عالم دنيا پى ببريم.
ويژگيهاى عالم آخرت از ديدگاه عقل
از تأمّل در براهينى كه براى ضرورت معاد، ذكر شد مىتوان ويژگيهايى را براى جهان آخرت به دست آورد كه مهمترين آنها از اين قرار است: 1- نخستين ويژگى عالم آخرت كه بخصوص از برهان اوّل به دست مىآيد اين است كه بايد ابدى و جاودانى باشد زيرا در آن برهان، بر امكان حيات ابدى و ميل فطرىِ انسان به چنين حياتى تأكيد گرديد و تحقّق آن، مقتضاى حكمت الهى دانسته شد.
2- ويژگى ديگرى كه از هر دو برهان به دست مىآيد و در ذيل برهان اوّل، اشاره شد اين است كه بايد نظام عالم آخرت به گونهاى باشد كه نعمت و رحمت خالص و بدون شائبه رنج و زحمت در آن تحقّق يابد تا كسانى كه به اوج كمال انسانى رسيدهاند و هيچ گونه آلودگى به گناه و انحرافى پيدا نكردهاند از سعادتى برخوردار شوند برخلاف دنيا كه چنين سعادت مطلقى را ممكن نمىسازد بلكه سعادتهاى دنيا، نسبى و منسوب به سختيها و رنجهاست.
3- ويژگى سوم اين است كه بايد جهان آخرت، دست كم داراى دو بخش مجزّا براى رحمت و عذاب باشد تا نيكوكاران و تبهكاران از يكديگر تفكيك شوند و هركدام به نتيجه اعمال خودشان برسند و اين دو بخش، همان است كه در لسان شرع به نام بهشت و دوزخ ناميده مىشود.
4- ويژگى چهارم كه بخصوص از برهان عدالت به دست مىآيد اين است كه جهان آخرت بايد از چنان وسعتى برخوردار باشد كه گنجايش پاداش و كيفر همه انسانها را با هرگونه عمل نيك و بدى داشته باشد و مثلاً اگر كسى ميليونها انسان را به ناحق به قتل رسانيده است امكان كيفر او در آن جهان باشد و متقابلا اگر كسى وسيله حيات ميليونها نفر را فراهم كرده است پاداشِ در خورى براى وى ممكن باشد.
5- ويژگى بسيار مهم ديگرى كه از همين برهان عدالت به دست مىآيد و در ذيل تقرير آن، اشاره شد اين است كه بايد جهان آخرت «دار جزاء» باشد نه «دار تكليف».
توضيح آنكه: زندگى دنيا به گونهاى است كه انسان، ميلها و رغبتهاى متضاد و متزاحم، پيدا مىكند و همواره بر سر دو راهيهايى واقع مىشود كه ناچار است يكى از آنها را انتخاب كند. و همين امر، زمينه تكليف را فراهم مىسازد تكليفى كه تا آخرين لحظات عمرش ادامه يابد و حكمت و عدالت الهى اقتضاء دارد كه عمل كنندگان به تكاليف، به پاداش شايسته؛ و سرپيچى كنندگان به كيفر در خورى برسند.
اكنون اگر فرض كنيم كه همين زمينه هاى تكليف و مجال گزينش راه، در عالم آخرت هم فراهم باشد مقتضاى رحمت وجود و فيّاضيّت الهى آن است كه مانع انجام تكليف و انتخاب راه نشود. و بدين ترتيب، عالم ديگرى براى پاداش و كيفر لازم مىشود و در حقيقت عالمى كه آن را «آخرت» فرض كرده بوديم «دنياى» ديگرى به حساب مىآيد و عالم آخرت حقيقى، همان عالم آخرين و نهائى خواهد بود كه ديگر جاى تكليف و آزمايش و زمينه آن يعنى تضادّ و تزاحم خواسته ها نباشد.
و از همين جا يكى از مهمترين فرقها بين عالم دنيا و عالم آخرت، روشن مىشود. يعنى عالم دنيا عالمى است كه زمينه انتخاب و گزينش و آزمايش دارد، و عالم آخرت عالمى است كه تنها سراى تحقق پاداشها و كيفرها و نتايج ابدى اعمال نيك و بدى است كه در دنيا انجام
گرفته است. «وَ اِنَّ الْيَومَ عَمَلٌ وَ لا حِسابٌ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَل»1
پرسش
1- چرا ما نمىتوانيم شناخت دقيق و كاملى از عالم آخرت داشته باشيم؟ 2- دو نمونه از كژانديشى درباره آخرت را بيان و نقّادى كنيد. 3- از چه راهى مىتوانيم به ويژگيهاى عالم آخرت، پى ببريم؟ 4- ويژگيهاى عالم آخرت را از ديدگاه عقل، شرح دهيد.
دانستيم كه ما با دانش محدودى كه داريم نمىتوانيم به كُنْه آخرت و مطلق عالم غيب، پى ببريم و بايد تنها به يك سلسله شناختهاى كلّى كه از براهين عقلى به دست مىآيد و اوصافى كه به وسيله وحى، معرّفى شده است، بسنده كنيم. در درس گذشته، به پارهاى از ويژگيهاى كلّى آخرت كه نتيجه براهين عقلى بوده اشاره كرديم، و اينك به ذكر اوصافى كه از قرآن كريم به دست مىآيد مىپردازيم. البته ممكن است بعضى از الفاظ كه در وصف عالم آخرت به كار مىرود الفاظ متشابهى باشد و تصوّرى كه از شنيدن آنها به ذهن ما مىآيد، دقيقاً مطابق با مصداق واقعى نباشد، و اين، نه به خاطر قصور بيان است بلكه به خاطر قصور فهم ماست و گرنه، ترديدى نيست كه با توجه به ساختار ذهنى ما بهترين الفاظى كه مىتواند نمايشگرِ آن حقايق باشد همان است كه قرآن كريم، انتخاب كرده است. و چون بيانات قرآن شامل مقدّمات آخرت نيز مىشود از اينرو، سخن را از مرگ انسان، آغاز مىكنيم.
همه انسانها خواهند مُرد
قرآن مجيد تأكيد مىفرمايد كه همه انسانها (بلكه همه جانداران) خواهند مرد و در اين عالم، هيچ كس جاودانه نخواهد زيست:
«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان»1. هر كس روى زمين هست فانى مىشود.
«كُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْت»2. هر كسى مرگ را خواهد چشيد.
و خطاب به پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»3. تحقيقاً تو خواهى مُرد و ايشان (هم) خواهند مُرد.
«وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»4. پيش از تو براى هيچ انسانى، جاودانگى قرار نداديم، پس آيا در صورتى كه تو مُردى ايشان جاودان خواهند بود؟!
بنابراين مىتوان مردن را يك قانون كلّى و استثناءناپذير براى همه جاندارانِ جهان دانست.
گيرنده جانها
قرآن كريم از يك سو، گرفتن جان را به خداى متعال، نسبت مىدهد در آنجا كه مىفرمايد: «اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»5. خدا جانها را هنگام مرگشان مىگيرد.
و از سوى ديگر، ملك الموت را مأمور قبض روح، معرفى مىكند. «قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ»6. بگو شما را فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است مىگيرد.
و در جاى ديگر، گرفتن جان را به فرشتگان و فرستادگان خدا اِستناد مىدهد. «حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا»7.
تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد فرستادگان ما (جان) او را مىگيرند.
بديهى است هنگامى كه فاعلى كار خود را به وسيله فاعل ديگرى انجام دهد نسبت كار به هر دو، صحيح است و اگر فاعل دوم هم واسطهاى در انجام كار داشته باشد مىتوان كار را به فاعل سوم هم نسبت داد. و چون خداى متعال، گرفتن جانها را به وسيله ملك الموت انجام مىدهد و او نيز به وسيله فرشتگانى كه تحت فرمانش هستند هر سه نسبت، صحيح است.
آسان يا سخت گرفتن جان
از قرآن مجيد، استفاده مىشود كه گماشتگان الهى، جان همه مردم را يكسان نمىگيرند بلكه بعضى را به راحتى و احترام، و بعضى ديگر را با خشونت و اهانت، قبض مىكنند. از جمله در مورد مؤمنان مىفرمايد: «الَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»1. كسانى كه فرشتگان جانشان را با خوشى مىگيرند و به ايشان سلام (و احترام) مىكنند.
و درباره كافران مىفرمايد: «وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ...»2. هنگامى كه فرشتگان، روح كافران را مىگيرند به روى و پشت آنها مىزنند...
و شايد بتوان گفت كه ميان افراد مؤمن و افراد كافر هم به حسب درجات ايمان و كفرشان تفاوت هايى در آسان يا سخت جان كندن، وجود دارد.
عدم قبول ايمان و توبه در حال مرگ
هنگامى كه مرگ كافران و گنهكاران فرا مىرسد و ديگر از زندگى در دنيا نوميد مىشوند از گذشته خودشان پشيمان مىگردند و اظهار ايمان و توبه از گناهانشان مىكنند ولى هرگز چنين ايمان و توبهاى پذيرفته نخواهد شد. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
«يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»1. روزى كه بعضى از آيات پروردگارت ظاهر شود ايمان كسى كه قبلا ايمان نياورده يا در حالِ ايمانش كار خيرى انجام نداده است سودى براى او نخواهد بخشيد.
«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ...»2. و توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد را انجام مىدهند تا هنگامى كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: اكنون توبه كردم!
و از قول فرعون، نقل مىكند كه هنگامى كه مُشرف به غرق شد گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»3. ايمان آوردم به اينكه خدايى نيست به جز همان خدايى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند و من از اهل اسلامم. و در پاسخ مىفرمايد: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»4. آيا اكنون، در حالى كه قبلا عصيان كرده و از مفسدان بوده اى؟!
آرزوى بازگشت به دنيا
همچنين قرآن كريم از كافران و تبهكاران، نقل مىكند كه هنگامى كه مرگشان فرا مىرسد يا عذاب هلاك كنندهاى برايشان نازل مىشود، آرزو مىكنند كهاى كاش به دنيا برمى گشتيم و از اهل ايمان و كارهاى شايسته مىشديم، يا از خداى متعال در خواست مىكنند كه ما را به دنيا برگردان تا گذشته هايمان را جبران كنيم. ولى چنين آرزوها و درخواستهايى عملى نمىشود5.
--------------------------------------
1. سوره انعام، آيه 50، و نيز رجوع كنيد به: سبأ / 51-53، غافر / 85، سجده / 29.
2. سوره نساء، آيه 18.
3. 12 و 13. سوره يونس، آيه 90، 91.
4. 3 و 4. سوره يونس، آيه 90، 91.
5. بايد دانست كه قرآن كريم، بازگشت كسانى را نفى مىكند كه عمرى را با كفر و عصيان گذرانده و در حالِ مرگ، آرزوى بازگشت به دنيا و جبران گناهانش را دارند و نيز بازگشت از عالم قيامت به دنيا را مطلقاً نفى مىكنند و اين، به معناى هرگونه بازگشت به دنيا نيست زيرا چنانكه قبلا گفته شد كسانى بودهاند كه بعد از مرگ، دوباره در همين دنيا زنده شدهاند و طبق عقيده شيعيان، بعد از ظهور حضرت ولى عصر (عج) نيز كسانى به دنيا رجعت خواهند كرد.
و در بعضى از آيات، اضافه مىكندكه اگر برگردانده مىشدند به همان شيوه گذشته، ادامه مىدادند1. و نيز در روز قيامت هم چنين آرزوها و درخواست هايى خواهند داشت كه به طريق اولى، جواب منفى خواهند شنيد: «حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ...»2. تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا برگردان شايد كار شايستهاى در موردى كه ترك كردهام انجام دهم. هرگز! اين سخنى است كه او مىگويد (و آرزويى است كه هرگز عملى نمىشود).
«أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الُْمحْسِنِينَ»3. يا هنگامى كه عذاب را مىبيند گويد:اى كاش بازگشتى مىداشتيم تا از نيكوكاران شوم.
«... إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِ آياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»4. هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مىشوند گويند:اى كاش بازگردانده مىشديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم و از مؤمنان مىبوديم.
«... إِذِ الُْمجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ»5. هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكندهاند (و مىگويند:) پروردگارا (اكنون) ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم، اينك ما اهل يقين هستيم.
از اين آيات، به خوبى استفاده مىشود كه عالم آخرت، جاى انتخاب راه و عمل به
----------------------------------------
1. سوره انعام، آيه 27-28.
2. سوره مؤمنون، آيه 99.
3. سوره زمر، آيه 58، و نيز رجوع كنيد به، سوره شعراء، آيه 102.
4. سوره انعام، آيه 27-28، و نيز رجوع كنيد به سوره اعراف، آيه 53.
5. سوره سجده، آيه 12، و نيز رجوع كنيد به سوره فاطر، آيه 37.
تكاليف نيست و حتّى يقينى كه هنگام مرگ يا در عالم آخرت، حاصل مىشود تأثيرى در تكامل انسان ندارد و استحقاق پاداشى نمىآورد، از اينرو، كافران و گنهكاران، آرزو مىكنند كه به دنيا برگردنند تا اختياراً ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند.
عالم برزخ
از آيات قرآن، استفاده مىشود كه انسان، بعد از مرگ و پيش از برپايىِ قيامت، دورانى را در عالم قبر و برزخ مىگذراند و كمابيش شادى و لذّت، يا اندوه و رنجى خواهد داشت. و در بسيارى از روايات آمده است كه مؤمنان گهنكار، در اين دوران، در اثر پارهاى رنجها و عذابها كه متناسب با گناهشان مىكشند تطهير مىشوند تا در عالم قيامت، سبك بار باشند.
نظر به اينكه آيات مربوط به عالم برزخ، نياز به بحثهاى تفسيرى دارد از اينرو، از بررسى آنها صرف نظر نموده تنها به ذكر يك آيه، بسنده مىكنيم كه مىفرمايد: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون»1. و از پسِ آنان (بعد از مرگشان) برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
پرسش 1- بيان قرآن درباره عدم جاودانگى انسان در دنيا با اشاره به آيات مربوطه، شرح دهيد. 2- چه كسى جان انسان را مىگيرد؟ و اختلافى كه بين آيات مربوطه به نظر مىرسد چگونه رفع مىشود؟ 3- چه تفاوتى در گرفتن جانها وجود دارد؟ 4- بيان قرآن درباره ايمان و توبه در حال مرگ را با اشاره به آيات مربوطه، توضيح دهيد. 5- قرآن كريم كدام بازگشت به دنيا را نفى مىكند؟ و آيا نفى از اين بازگشت، منافاتى با اعتقاد به رجعت دارد؟ چرا؟ 6- عالم برزخ را شرح دهيد.
ـ مقدمه ـ وضع زمين و درياها و كوهها ـ وضع آسمان و ستارگان ـ شيپور مرگ شامل: ـ شيپور حيات و آغاز رستاخيز ـ ظهور حكومت الهى و انقطاع سَبَبها و نَسَبها ـ محكمه عدل الهى ـ بسوى اقامتگاه ابدى ـ بهشت ـ دوزخ
از قرآن كريم استفاده مىشود كه برپايى جهان آخرت، تنها به زنده شدن مجدّد انسانها نيست بلكه اساساً نظام اين جهان، دگرگون مىشود و جهان ديگرى با ويژگيهاى ديگرى برپا مىگردد، جهانى كه براى ما قابل پيش بينى نيست و طبعاً شناخت دقيقى هم از ويژگيهاى آن نمىتوانيم داشته باشيم.
و آنگاه همه انسانها از آغاز تا پايان خلقت با هم، زنده مىشوند و به نتايج اعمالشان مىرسند و جاودانه در نعمت يا عذاب مىمانند. و چون آيات مربوط به اين بحث، فراوان است و بررسى آنها به درازا مىكشد از اينرو، تنها به ذكر فشرده مضامين آنها بسنده مىكنيم.
وضع زمين و درياها و كوهها
در زمين زلزله عظيمى پديد مىآيد1 و آنچه در اندرون آن است بيرون مىريزد2 و اجزاى آن، متلاشى مىگردد3، ودرياها شكافته مىشوند4، و كوهها به حركت در مىآيند5 و در هم كوبيده مىشوند6 و مانند تلّ شنى مىگردند7 و سپس به صورت پشم حلّاجى شده
در مىآيند1. و آنگاه در فضا، پراكنده مىشوند2 و از سلسله كوههاى سر به آسمان كشيده، جز سرايى باقى نمىماند3.
وضع آسمان و ستارگان
ماه4 و خورشيد5 و ستارگان عظيمى كه بعضى از آنها ميليونها بار از خورشيد ما بزرگتر و پرفروعتر است به تيرگى و خاموشى مىگرايند6، و نظم حركت آنها به هم مىخورد7، و از جمله ماه و خورشيد به هم مىپيوندند8 و آسمانى كه همچون سقف محفوظ و محكمى بر اين جهان، احاطه كرده است سست و متزلزل مىشود9 و مىشكافد و از هم مىدرد10 و طومار آن در هم مىپيچد11 و اجرام آسمانى به صورت فلز مذابى در مىآيد12 و فضاى جهان پر از دود و ابر مىشود13.
شيپور مرگ
در چنين اوضاع و احوالى است كه شيپور مرگ، نواخته مىشود و همه موجودات زنده مىميرند14 و در جهان طبيعت، اثرى از حيات نمىماند، و وحشت و اضطراب بر جانها سايه مىافكند15 مگر كسانى كه از حقايق و اسرار هستى، آگاهند و دلهايشان غرق معرفت و محبّت الهى است.
سپس جهان ديگرى كه قابليّت بقاء و ابديّت داشته باشد، برپا مىشود1، و صحنه گيتى با نور الهى روشن مىگردد2، و شيپور حيات به صدا در مىآيد3 و همه انسانها (بلكه حيوانات نيز)4در يك لحظه، زنده مىشوند5 و سراسيمه و هراسان6 همانند ملخها و پروانگانى كه در هوا منتشر مىشوند7 با سرعت8، به سوى محضر الهى روانه مىگردند9 و همگى در صحنه عظيمى فراهم مىآيند10 و غالباً مىپندارند كه توقّفشان در عالم برزخ به اندازه يك ساعت يا يك روز يا چند روز بوده است11.
ظهور حكومت الهى و انقطاع سببها و نَسَبها
در آن عالم، حقايق آشكار مىشود12 و حكومت و سلطنت الهى، ظهور تامّ مىيابد13 و چنان هيبتى بر خلايق، سايه مىافكند كه هيچ كس را ياراى بلند سخن گفتن نيست14، و هر كسى به فكر سرنوشت خويش است و حتّى فرزندان از پدر و مادر، و خويشان و نزديكان از يكديگر، فرار مىكنند15، و اساساً رشته نسبها و سَبَبها مىگسلد16 و دوستيهايى كه بر پايه
منافع و معيارهاى دنيوى و شيطانى بوده تبديل به دشمنى مىگردد1، و حسرت و پشيمانى از تقصيرهاى گذشته، دلها را فرا مىگيرد2.
محكمه عدل الهى
آنگاه عدل الهى، تشكيل مىشود و اعمال همه بندگان، حاضر مىگردد3 و نامه هاى اعمال، توزيع مىشود4 و انتساب هر كارى به فاعل آن، چنان آشكار است كه ديگر نيازى نيست كه از كسى بپرسند چه كرده اى5؟
در اين دادگاه، فرشتگان و پيامبران و برگزيدگان خدا به عنوان شهود و حضور دارند6 و حتّى دست و پا و پوست بدنها گواهى مىدهد7 و حساب همه مردم به دقّت، رسيدگى و با ميزان الهى، سنجيده مىشود8 و براساس عدل و قسط درباره ايشان داورى مىگردد9، و هركس نتيجه سعى و كوشش خود را مىيابد10، و به نيكوكاران، ده برابر پاداش داده مىشود11، و هيچ كس بار ديگرى را نمىكشد12، اما كسانى كه ديگران را گمراه كردهاند علاوه بر گناهان خودشان، معادل گناهان گمراه شدگان را نيز بر دوش مىكشند13. (بدون اينكه از گناهان آنان
كاسته شود) همچنين عوض و بدلى از كسى پذيرفته نمىشود1 شفاعت كسى مقبول نمىگردد2 مگر شفاعت كسانى كه از طرف خداى متعال، مأذون باشند و براساس معيارهاى مرضىّ خدا شفاعت كنند3.
بسوى اقامتگاه ابدى
سپس حكم الهى اعلام شده4 نيكوكاران و تبهكاران از يكديگر جدا مىشوند5 و مؤمنان، روسفيد و شاد و خندان بسوى بهشت6، و كافران و منافقان، روسياه و اندوهگين و با ذلّت و خوارى به سوى دوزخ، روانه مىگردند7 و همگى از دوزخ، عبور مىكنند8 در حالى كه از چهره مؤمنان، نور مىتابد و راهشان را روشن مىسازد9 و كافران و منافقان در تاريكى به سر مىبرند.
منافقانى كه در دنيا با مؤمنان، اختلاط داشتند آنها را صدا مىزنند كه رو به سوى ما كنيد تا از نور شما استفاده كنيم، و پاسخ مىشنوند كه بايد براى اكتساب نور، به عقب (به دنيا) برگرديد! باز مىگويند: مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ و پاسخ مىشنوند: چرا، در ظاهر با ما بوديد ولى خودتان را گرفتار كرديد و دلهايتان دچار شكّ و ترديد و قساوت شد و امروز، كارتان يكسره شده و از شما و از كافران، عوضى پذيرفته نمىشود و سرانجام، كافران و منافقان در كام دوزخ فرو مىروند10.
هنگامى كه مؤمنان به بهشت، نزديك مىشوند درهاى آن گشوده مىشود و فرشتگان رحمت به استقبال آنان مىآيند و با سلام و احترام، مژده سعادت ابدى به ايشان مىدهند1. و از سوى ديگر، هنگامى كه كافران و منافقان به دوزخ مىرسند درهاى آن باز مىشود و فرشتگان عذاب، با خشونت آنان را مورد سرزنش قرار داده به ايشان وعده عذاب ابدى مىدهند.
بهشت
در بهشت، باغهاى وسيع به پهناى آسمانها و زمين2 و پوشيده از انواع درختها با همه گونه ميوه رسيده و در دسترس3 و ساختمانهاى باشكوه و نهرهاى آب زلال4 و شير و عسل و شراب طهور5، و از هر چيزى كه مورد ميل و رغبت بهشتيان باشد6 و فوق خواسته هاى آنان وجود دارد7.
بهشتيان با لباسهاى حرير و پرنيان و انواع زينتها آراسته8 و رو در روى يكديگر بر تختهاى مرصّع و بسترهاى نرم، تكيه مىدهند و به حمد و سپاس الهى مىپردازند9 و سخن بيهودهاى بر زبان نمىآورند و نمىشنوند10. نه سرما ايشان را مىآزارد و نه گرما11، نه رنج و خستگى و ملالى دارند12 و نه ترس و اندوهى13، و نه در دل، كينه و كدورتى14.
پيش خدمتان زيبا در اطرافشان حركت مىكنند15 و جامهاى شراب بهشتى به آنان
مى نوشانند كه لذّت و نشاط زايد الوصفى مىبخشد و هيچ گونه آفتى ندارد1. و از انواع ميوه ها و گوشت مرغان، تناول مىكنند2 و از مصاحبت همسران زيبا و مهربان و ناآلوده بهره مىبرند3. و از همه بالاتر، از نعمت روحى رضوان الهى برخوردار مىشوند4 و لطفهايى را از پروردگارشان دريافت مىدارند كه ايشان را غرق سرور مىسازد و هيچ كس نمىتواند تصوّرى از مرتبه آن سرور، داشته باشد5. و اين سعادت بى مانند و نعمتهاى وصف ناشدنى و رحمت و رضوان و قرب الهى براى هميشه ادامه خواهد يافت6 و پايانى نخواهد داشت7.
دوزخ
دوزخ، جايگاه كافران و منافقاتى است كه هيچ نور ايمانى در دلهايشان وجود ندارد8، و گنجايش آن، چنان است كه پس از در برگرفتن همه تبهكاران، باز هم «هل من مزيد» مىگويند9! سراسر آتش است و آتش، عذاب است و عذاب!! شعله هاى آتش از هر سو زبانه مىكشد و صداى گوش خراش و خشم آلود آنها بر وحشت و
اضطراب مىافزايد1، قيافه ها عبوس و درهم كشيده و سياه و زشت و چروكيده است2 و حتّى در چهره فرشتگان دوزخيان هم اثرى از مهر و عطوفت و نرمى ديده نمىشود3.
دوزخيان با غل و زنجير و بندهاى آهنين، بسته شده اند4 و آتش، سراپاى آنان را فراگرفته5، و خودشان آتش گيره آنند6. در فضاى دوزخ جز آه و ناله و ضجّه و فرياد دوزخيان و نهيب دوزخيان، صدايى به گوش نمىرسد7. بر سر و روى تبهكاران، آب جوشان مىريزند كه اندرون آنان را نيز ذوب مىكند8، و هر گاه از فرط عطش و التهاب، درخواست آب كنند، آب داغ و آلوده و گنديدهاى به آنان داده مىشود كه آن را با حرص و ولع مىنوشند9، و غذايشان از درخت «زقّوم» است كه از آتش مىرويد و خوردن آن بر سوزش اندرونشان مىافزايد10، و لباسشان از ماده سياه و چسبندهاى است كه خود، موجب عذابشان مىگردد11 و همنشينان شياطين و جنّيان گنهكارند كه آرزوى دورى از آنان را مىكنند12، و نسبت به يكديگر نيز لعن و نفرين مىفرستند13.
همين كه بخواهند زبان عذرخواهى به درگاه الهى گشايند فرمان دورباش و ساكت باش، خاموششان مىكند14 پس به دوزخبانان پناه مىبرند كه شما از خدا بخواهيد كه اندكى از عذاب ما بكاهد، پاسخ مىشنوند: مگر خداى متعال، پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را بر شما تمام نكرد15؟ بار ديگر، درخواست مرگ مىكنند و جواب مىشنوند كه شما براى هميشه در دوزخ خواهيد
ماند1. و با اينكه مرگ از هر سوى برايشان مىبارد نمىميرند2 و هر چه پوست بدنشان بسوزد بار ديگر پوست نو مىرويد و عذابشان ادامه مىيابد3.
از بهشتيان درخواست اندكى آب و خوراك مىكنند و پاسخ مىشنوند كه خداى متعال نعمتهاى بهشتى را بر شما حرام كرده است4. و بهشتيان از آنان مىپرسند: چه چيز موجب بدبختى شما شد و به دوزختان كشاند؟ مىگويند: ما اهل نماز و عبادت خدا نبوديم و به مستمندان كمك نمىكرديم و با تبهكاران همسو مىشديم و روز قيامت را تكذيب مىكرديم5.
آنگاه به ستيز با يكديگر مىپردازند6، گمراه شدگان به گمراه كنندگان مىگويند: اين شما بوديد كه ما را گمراه كرديد، آنان پاسخ مىدهند: شما به دلخواه از ما پيروى كرديد7. زيردستان به زبردستان مىگويند: اين شما بوديد كه ما را به اين بدبختى كشانديد، آنان پاسخ مىدهند: مگر ما به زور، شما را از راه راست بازداشتيم8؟
سرانجام، به شيطان مىگويند: اين تو بودى كه موجب گمراهى ما شدى، و او پاسخ مىدهد: خدا به شما وعده راستين داد و نپذيرفتيد، و من وعده دروغ دادم پذيرفتيد، پس به جاى سرزنش من، خويشتن را سرزنش كنيد، و امروز هيچ كدام نمىتوانيم به فرياد ديگرى برسيم9. و بدين سان، چارهاى جز تن دادن به كيفر كفر و نافرمانى خودشان نمىبينند و جاودانه در عذاب مىمانند10.
پرسش 1- وضع زمين و آسمان به هنگام رستاخيز را شرح دهيد. 2- كيفيت آغاز رستاخيز و اوصاف آن را بيان كنيد. 3- محكمه عدل الهى را شرح دهيد. 4- حركت مؤمنان و كافران بسوى اقامتگاه ابديشان را توضيح دهيد. 5- نعمتهاى بهشتى را شرح دهيد. 6- وضع دوزخ و دوزخيان را بيان كنيد. 7- گفتگوهاى دوزخيان را شرح دهيد.
باشناختى كه درباره عالم آخرت از راه عقل و نقل به دست آوردهايم مىتوانيم دنيا و آخرت را از جهات مختلفى مورد مقايسه و سنجش قرار دهيم. خوشبختانه اين مقايسات در خود قرآن كريم هم انجام گرفته است و ما مىتوانيم با استفاده از بيانات قرآنى، زندگى دنيا و آخرت را مورد ارزيابى صحيح قرار دهيم و برترى عالم آخرت را تبيين كنيم.
فناناپذيرى دنيا و ابديّت آخرت
نخستين اختلاف بارز بين عالم دنيا و عالم آخرت، محدوديّت عمر دنيا و جاودانگى آخرت است. عمر هر انسانى در اين جهان، سرآمدى دارد كه دير يا زود فرا مىرسد و حتّى اگر كسى صدها و هزاران سال هم در دنيا زندگى كند سرانجام با دگرگونى نهائى جهان طبيعت و هنگام «نفخ صور اوّل» پايان خواهد يافت چنانكه در درسهاى پيشين دانسته شد، از سوى ديگر، قريب هشتاد آيه قرآن، دلالت بر ابديّت و جاودانگى جهان آخرت دارد1. و روشن است كه متناهى هر قدر هم طولانى باشد نسبتى با نامتناهى نخواهد داشت. پس عالم آخرت از نظر بقاء و دوام، برترى عظيمى بر دنيا دارد و اين، مطلبى است كه در
آيات متعدّدى با تعبير «ابقى»1 بودن آخرت و «قليل» بودن دنيا2، خاطر نشان شده، و در آيات ديگرى با تشبيه زندگى دنيا به گياهى كه تنها چند روزى سبز و خرم است و سپس به زردى و پژمردگى مىگرايد و سرانجام، خشك و نابود مىشود3 مورد تأكيد قرار گرفته است، و در آيهاى بطور كلّى مىفرمايد: آنچه نزد خداى متعال است باقى مىماند4.
تفكيك نعمت از عذاب در آخرت
تفاوت اساسى ديگر بين زندگى دنيا و زندگى آخرت اين است كه خوشيهاى دنيا و زندگى دنيا آميخته با رنج و زحمت است و چنان نيست كه دستهاى مردم هميشه و از هر جهت متنعم و شاد و آسوده، و دسته ديگرى همواره معذّب و غمگين و ناراحت باشند بلكه همه مردم كمابيش از لذّتها و شاديها و آسايشهايى برخوردارند و نيز رنجها و غمها و نگرانيهايى دارند. ولى جهان ديگر، داراى دو بخش مجزّى (بهشت و دوزخ) است و در يك بخش، اثرى از عذاب و رنج و ترس و اندوه نيست و در بخش ديگر جز آتش و درد و حسرت و اندوه يافت نمىشود و طبعاً لذّتها و رنجهاى دنيوى خواهد بود. اين مقايسه نيز در قرآن كريم انجام گرفته و برترى نعمتهاى اخروى و جوار و قرب الهى بر نعمتهاى دنيا مورد تأكيد واقع شده5، چنانكه سختتر بودن عذاب آخرت از رنجها و مصيبتهاى دنيا خاطر نشان شده است6.
اصالت آخرت
فرق مهم ديگر بين دنيا و آخرت اين است كه زندگى دنيا، مقدّمه آخرت و وسيلهاى براى
كسب سعادت ابدى است، و زندگى آخرت، زندگى نهائى و اصيل مىباشد و هر چند زندگى دنيا و نعمتهاى مادّى و معنوى آن، مطلوب آدمى است ولى با توجه به اينكه همه آنها ابزار آزمايش و وسيله تكامل حقيقى و تحصيل سعادت ابدى است، اصالتى نخواهد داشت و ارزش واقعى آنها وابسته به توشهاى است كه شخص براى زندگى ابديش برمى دارد1.
از اينرو، اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد و لذايذ آن را نشناخته و براى آن، ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى هدف گرفته است. و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين جهت، قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده2،و زندگى آخرت را زندگى حقيقى دانسته است3. ولى بايد توجّه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده، مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنياطلب است و گرنه، زندگى دنيا براى بندگان شايسته خدا كه حقيقت آن را مىشناسند و به نظر وسيله به آن مىنگرند و از هر لحظه عمر خود، براى سعادت ابديشان بهره مىگيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش فوق العادهاى مىباشد.
نتيجه انتخاب زندگى دنيا
با توجه به امتيازات عالم آخرت و برترى زايدالوصف نعمتهاى بهشتى و رضوان و قرب الهى بر لذايذ دنيا، جاى ترديد نيست كه برگزيدن زندگى دنيا بر آخرت، كارى نابخردانه خواهد بود4و نتيجهاى جز حسرت و ندامت نخواهد داشت. ولى زشتى و نادرستى چنين گزينشى هنگامى بيشتر ظاهر مىشود كه بدانيم انتخاب دنيا و دلبستگى به لذايذ آن، نه تنها موجب محروميّت از سعادت ابدى مىشود بلكه عامل مهمى براى شقاوت جاودانگى جاودانى نيز مىباشد.
توضيح آنكه: اگر انسان مىتوانست به جاى سعادت ابدى، لذايذ زودگذر دنيا را انتخاب كند اما به گونهاى كه پى آمد سوئى براى جهان ابدى نداشته باشد چنين كارى با توجه به رجحان
فوق العاده سعادت اخروى، كارى ابلهانه مىبود ولى هيچ كس را گريزى از جهان ابدى نيست و كسى كه تمام نيروى خود را صرف زندگى دنيا كرده و عالم آخرت را به دست فراموشى سپرده و يا اساساً آن را انكار كرده است نه تنها از نعمتهاى بهشتى، محروم مىشود بلكه براى هميشه گرفتار عذابهاى دوزخى خواهد شد و زيان مضاعفى خواهد كرد1.
اين است كه قرآن كريم، از يك سو، برترى نعمتهاى اخروى را گوشزد مىكند و هشدار مىدهد كه مبادا زندگى دنيا، شما را بفريبد2، و از سوى ديگر، زيانهاى دلبستگى به دنيا و فراموش كردن آخرت و انكار جهان ابدى يا شك درباره آن را برمى شمرد و تأكيد مىكند كه چنين امورى موجب شقاوت و بدبختى جاودانى مىشود3. و چنان نيست كه انتخاب كننده دنيا تنها از پاداش اخروى، محروم شود بلكه علاوه بر آن، به كيفر ابدى نيز محكوم خواهد شد.
و راز آن اين است كه شخص دنياپرست، استعدادهاى خداداد را ضايع كرده و درختى كه مىبايست ميوه سعادت ابدى به بار آورد را خشكانده و بى ثمر ساخته است و حقّ مُنعم حقيقى (پرستش) را رعايت نكرده و نعمتهاى او را در راهى كه مورد رضايت وى نبوده صرف كرده است و چنين كسى است كه هنگام ديدن نتايج سوء گزينش خود، آرزو مىكند كهاى كاش خاك مىبودم و به چنين سرنوشت شومى مبتلا نمىشدم4.
پرسش 1- وجوه تفاوت بين دنيا و آخرت را بيان كنيد. 2- جهت نكوهش از دنيا را شرح دهيد. 3- زيانهاى دنياگرايى را شرح دهيد. 4- چرا عدم ايمان به آخرت، موجب عذاب ابدى مىشود؟
دانستيم كه زندگى انسان، منحصر به همين زندگى زودگذر دنيا نيست و بار ديگر در عالم آخرت، زنده مىشود و براى هميشه در آن عالم، زنده خواهد ماند. و نيز دانستيم كه زندگى آخرت، زندگى حقيقى و عينى است به گونهاى كه زندگى دنيا در برابر آن، شايسته نام زندگى نيست نه اينكه معناى زندگى آخرت، نام نيك و بد يا امرى پندارى و اعتبارى باشد.
اكنون، نوبت آن رسيده كه به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، و تعيين نوع ارتباط بين آنها بپردازيم. البته در ضمن بحثهاى گذشته تا حدودى نوع اين ارتباط، معلوم شد ولى نظر به كژانديشهايى كه در اين زمينه، وجود دارد بجاست كه توضيح بيشترى در اين باره، داده شود و با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى، چگونگى ارتباط بين دنيا و آخرت، روشن گردد.
دنيا مزرعه آخرت است
نخستين مطلبى كه در اينجا بايد مورد تأكيد، قرار گيرد اين است كه سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمتهاى اخروى بتوان در همان عالم، تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى باشند بتوانند از نعمتهاى بيشترى بهرهمند شوند و يا كسانى بتوانند با حيله و نيرنگ، از
دستاوردهاى ديگران، سوءاستفاده كنند چنانكه بعضى از نادانان چنين تصوّرى داشتهاند و عالم آخرت را كاملا مستقل از دنيا مىپنداشته اند.
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مىفرمايد: «وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»1. (شخص دنياطلب گفت:) گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجامتر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.
و در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى»2. گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار بازگردانده شدم نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت.
چنين كسانى يا گمان مىكردهاند كه در عالم آخرت هم مىتوانند با تلاش خودشان نعمتهاى فراوانى را به دست آورند، و يا گمان مىكردهاند كه بهره مندى ايشان در دنيا نشانه لطف خاصّ الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!
به هر حال! اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملا مستقلّ از دنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مىدهد را مؤثر در نعمتها و عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مىباشد ايمان نياورده است زيرا قوام اين اصل، به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت، عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت، ناميده شده كه در اينجا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد3. و مقتضاى براهين معاد و بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.
نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمىشود
بعضى ديگر مىپنداشتند كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا، موجب راحتى
---------------------------------
1. كهف / 36.
2. فصّلت / 50.
3. بايد توجه داشت كه در قرآن كريم، از پاداش و كيفر دنيوى نيز ياد شده است ولى پاداش و كيفر كامل و پايدار، مخصوص آخرت است.
و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتّى موادّ غذائى همراه مردگان، ناشى از چنين پندارى بوده است. قرآن كريم، تأكيد مىكند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط به آنها) موجب تقرّب به خداى متعال مىشود1 و نه در جهان آخرت، سودى به كسى2 مىبخشد، و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مىشود3 و هر كسى داراييها و متعلّقات خود را رها مىكند4 و تك و تنها به سوى خداى متعال، محشور مىگردد5 و فقط روابط معنوى الهى، پايدار مىماند و به همين جهت، مؤمنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود6.
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت هم همانگونه محشور شود و گرنه مىبايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيشترى داشته باشند بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر انجام وظايف الهى، سالم و زيبا و نيرومند، محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه مفاد آيه شريفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»7. اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا، رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت دارد، غافل از آنكه: منظور از «كورى» در اين آيه، كورى ظاهرى نيست بلكه مقصود، كوردلى است چنانكه در آيه ديگرى مىفرمايد: «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»8. همانا چشمها نابينا نمىشود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مىشود.
----------------------------------
1. سبأ / 37.
2. شعراء / 88، لقمان / 33، آل عمران / 10، 116، مجادله / 17.
3. بقره / 166، مؤمنون / 101.
4. انعام / 94.
5. مريم / 80، 95.
6. رعد / 23، غافر / 8، طور / 21.
7. اسراء / 72. (كسى كه در دنيا كور باشد در آخرت هم كور و گمراهتر خواهد بود).
8.حج / 46.
و در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»1. و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت، او را كور خواهيم كرد. گويد: چرا مرا كور محشور كردى در صورتى كه قبلا نابينا بودم؟ (خداى متعال) گويد: همچنانكه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز فراموش مىشوى!
پس علت كورى آن جهان، فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى. پس رابطه دنيا و آخرت، غير از نوع رابطهاى است كه بين اسباب و مسبّبات دنيوى، وجود دارد.
نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمىشود
از سوى ديگر، بعضى پنداشتهاند كه ميان نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، رابطه معكوس، برقرار است و كسانى به سعادت اخروى مىرسند كه از نعمتهاى دنيا، بهرهاى نبرده باشند. و بر عكس، كسانى كه از نعمتهاى دنيوى، برخوردار باشند از سعادت اخروى، محروم خواهند بود. و به آيات و رواياتى تمسّك كردهاند كه دلالت دارد بر اينكه دنياپرستان، بهرهاى از آخرت ندارند. غافل از2 اينكه دنياطلبى، مساوى با بهره مندى از نعمتهاى دنيا نيست بلكه دنياطلب، كسى است كه لذّتهاى دنيا را هدف فعاليتهاى خود قرار دهد و همه نيروهايش را صرف دستيابى به آنها كند هر چند به خواسته هايش نرسد؛ و آخرت طلب، كسى است كه دل به لذّتهاى دنيا نبندد و هدفش زندگى آخرت باشد هر چند از نعمتهاى دنيوى فراوانى برخوردار باشد مانند
حضرت سليمان و بسيارى از انبياء و اولياء خدا (سلام الله عليهم اجمعين) كه از نعمتهاى دنيوى زيادى بهرهمند بودهاند و از آنها براى رسيدن به سعادت اخروى و رضوان الهى، استفاده مىكرده اند. پس ميان بهره مندى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى، نه تناسب مستقيم، وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتها و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده1، و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است2. و بهره مندى يا محروميّت از نعمتهاى دنيا خودبخود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب سعادت يا شقاوت اخروى نيست3.
نتيجه
نتيجهاى كه از اين بحثها به دست آمد اين است كه انكار همه گونه رابطه بين دنيا و آخرت در حكم انكار معاد است، ولى نه رابطهاى بين نعمتهاى آخرت، وجود دارد و نه بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت و بالعكس، و بطور كلّى، رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيوى نيست و محكوم قوانين فيزيكى و بيولوژيكى نمىباشد بلكه آنچه موجب نعمت يا عذاب اخروى مىشود اعمال اختيارى انسانها در دنياست آن هم نه از آن جهت كه صرف كردن نيرو و انرژى و ايجاد تغييراتى در موادّ است بلكه از آن جهت كه از ايمان و كفر باطنى، سرچشمه مىگيرد. و اين است مفاد صدها آيه قرآن كه بهره مندى از سعادت آخرت را در گروى ايمان به خدا و روز قيامت و انبياى الهى، و انجام دادن كارهاى خداپسند مانند نماز و روزه و جهاد و انفاق و احسان به بندگان خدا و امر به معروف و نهى از منكر از منكر و مبارزه با كافران و ستمگران و اقامه عدل و قسط دانسته؛ و مبتلا شدن به عذاب ابدى را معلول كفر و شرك و نفاق و انكار قيامت و تكذيب انبياء، و ارتكاب انواع گناهان و ستمها
قلمداد كرده است و در آيات فراوانى بطور اجمال، عامل سعادت اخروى را «ايمان و عمل صالح»1 و عامل شقاوت ابدى را «كفر و گناه»2 معرفى كرده است.
پرسش 1- انكار رابطه بين دنيا و آخرت، چه اشكالى دارد؟ 2- معناى مزرعه بودن دنيا براى آخرت را توضيح دهيد. 3- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، وجود دارد؟ 4- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت، وجود دارد؟ 5- ميان چه امورى از دنيا و سعادت و شقاوت آخرت، رابطه حقيقى برقرار است؟
دانستيم كه ميان ايمان و عمل صالح از يك سو، و قرب الهى و نعمتهاى اخروى از سوى ديگر؛ و همچنين ميان كفر و گناه از يك سو، و دورى از خدا و محروميّت از نعمتهاى ابدى از سوى ديگر، تناسب مستقيم وجود دارد. و نيز به ايمان و عمل صالح با عذابهاى اخروى، و بين كفر و گناه با نعمتهاى ابدى، تناسب معكوسى برقرار است. و درباره اصل اين تناسبها از ديدگاه قرآن كريم، جاى هيچ گونه شكّ و شبههاى نيست و انكار آنها به مثابه انكار قرآن است. اما پيرامون اين مطلب ضرورى، مسائلى مطرح مىشود كه نياز به بحث و توضيح دارد. مانند اينكه: آيا روابط مذكور، روابطى حقيقى و تكوينى است يا صرفاً تابع وضع و قرارداد است؟ و چه رابطهاى بين ايمان و عمل صالح و نيز بين كفر و گناه، وجود دارد؟ و آيا ميان خود اعمال نيك و بد هم تأثير و تأثرى وجود دارد يا نه؟ در اين درس، نخستين مسأله را مورد بحث قرار داده توضيح خواهيم داد كه روابط فوق الذكر، امورى جعلى و قراردادى نيستند.
رابطه حقيقى يا قراردادى
چنانكه بارها اشاره كرديم رابطه بين اعمال دنيوى و نعمتها يا عذابهاى اخروى، از قبيل روابط مادّى و معمولى نيست و نمىتوان آن را براساس قوانين فيزيكى يا شيميايى يا... تفسير و تبيين كرد. و حتى تصوّر اينكه انرژى مصرف شده در اعمال انسانى، براساس نظريه تبديل ماده و انرژى به يكديگر تجسّم مىيابد و به صورت نعمتها يا عذابهاى اخروى، ظاهر
اولا انرژى مصرف شده در گفتارها و كردارهاى يك انسان، شايد به اندازهاى نباشد كه تبديل به يك دانه سيب شود چه رسد به نعمتهاى بى شمار بهشتى!
ثانياً تبديل مادّه و انرژى به يكديگر بر طبق عوامل خاصّى انجام مىگيرد و ربطى به نيكى و بدى اعمال و نيّت فاعلى ندارد و براساس هيچ قانون طبيعى نمىتوان بين اعمال خالصانه و اعمال رياكارانه، فرق گذاشت تا انرژى يكى تبديل به نعمت، و انرژى ديگرى تبديل به عذاب شود.
ثالثاً انرژيى كه يكبار در راه عبادتى صرف مىشود ممكن است بار ديگر در راه عصيان بكار رود.
ولى نفى چنين رابطهاى به معناى انكار مطلق رابطه حقيقى نيست، زيرا دايره روابط حقيقى، شامل روابط ناشناخته و تجربه ناپذير هم مىشود و علوم تجربى همانگونه كه نمىتوانند رابطه عليّت بين پديده هاى دنيوى و اخروى را اثبات كنند قادر به ابطال همه گونه رابطه علّى و معلولى بين آنها هم نيستند، و فرض اينكه اعمال نيك و بد، تأثير واقعى در روح انسانى داشته باشد و همان آثار روحى، موجب پيدايش نعمتها يا عذابهاى اخروى گردد. نظير تأثير بعضى از نفوس در پديده هاى خارق العاده چنين فرضى نامعقول نخواهد بود بلكه مىتوان براساس اصول فلسفى خاصّى آن را اثبات كرد و بيان آنها متناسب با اين كتاب نيست.
شواهد قرآنى
اما بيانات قرآنى، هر چند در غالب موارد به گونهاى است كه رابطه جعلى و قراردادى را به ذهن مىآورد مانند آياتى كه مشتمل بر تعبير اجر و جزاء است1 ولى از آيات ديگرى مىتوان استفاده كرد كه رابطه بين اعمال انسان و ثواب و عقاب اخروى، بيش از يك رابطه قراردادى است، بنابراين، مىتوان گفت كه تعبيرات دسته اول براى سهولت تفاهم و رعايت حال اكثريت مردم است كه ذهنشان با اين گونه مفاهيم، آشناتر است.
-----------------------------------
1. تعبير «اجر» در حدود نود بار، و تعبير «جزاء» و مشتقاتش بيش از يكصد بار در قرآن كريم بكار رفته است.
همچنين در روايات شريفه، شواهد فراوانى يافت مىشود بر اينكه اعمال اختيارى انسان، داراى صورتهاى ملكوتى گوناگونى است كه در عالم برزخ و قيامت، ظاهر مىشود. اينك نمونهاى از آياتى را كه دلالت بر وجود رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها دارد ملاحظه مىكنيم.
«وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ»1. هر خيرى كه براى خودتان پيش فرستيد آن را نزد خداى متعال خواهيد يافت.
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»2. روزى كه هركس عمل خيرى كه انجام داده است را حاضر شده مىيابد و هر عمل بدى كه انجام داده است (نيز). دوست دارد كه ميان او و اعمال بدش فاصله دورى باشد.
«يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ»3. روزى كه شخص مىنگرد كه دستانش چه چيزى را پيش فرستاده اند.
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ»4. هركس به اندازه ذرّهاى كار خوب كند آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بدى انجام دهد آن را خواهد ديد.
«هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»5. آيا جزائى كه به شما داده مىشود جز همان اعمالى است كه (در دنيا) انجام مىداديد؟
«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»6. همانا كسى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند جز اين نيست كه آتشى را در شكمهايشان وارد مىكنند.
بديهى است صرف اينكه انسان در روز قيامت ببيند كه چه كارهايى در دنيا انجام داده است
--------------------------------------
1. بقره / 110، و نيز رجوع كنيد به مزمل / 20.
2. آل عمران / 30.
3. نبأ / 40.
4. نمل / 90، و نيز رجوع كنيد به قصص / 84.
5. زلزال / 7-8.
6. نساء / 10.
پاداش و كيفر آنها نخواهد بود بلكه صورتهاى ملكوتى آنهاست كه در شكل نعمتها يا عذابهاى گوناگون، ظاهر مىشود و شخص به وسيله آنها متنعّم يا معذّب خواهد شد. چنانكه از همين آيه اخير، استفاده مىشود كه صورت باطنى خوردن مال يتيم، خوردن آتش است و هنگامى كه در جهان ديگر، حقايق ظاهر مىشود خواهد ديد كه باطن فلان غذاى حرام، آتش بوده و سوزش درونش را خواهد يافت و به او گفته خواهد شد: آيا اين آتش جز همان مال حرامى است كه خورده اى؟!
پرسش 1- فرض اينكه تجسّم اعمال، عبارت است از تبديل انرژيهاى مصرف شده در كارها به موادّ، چه اشكالى دارد؟ 2- چگونه مىتوان رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها را به صورت معقولى تصوّر كرد؟ 3- چه آياتى دلالت بر تجسّم اعمال دارد؟ و وجه استعمال تعبيراتى مانند اجر و جزاء چيست؟ 4- آيا تجسّم اعمال را مىتوان به حضور اعمال با همان صورتهاى دنيوى، تفسير كرد؟ چرا؟
بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»1
مگر كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند چنين پنداشتهاند كه ما آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند قرار خواهيم داد به گونهاى كه زندگى و مرگ هر دو دسته، يكسان باشد (و همانگونه كه در نعمتها و بلاها و شاديها و غمهاى اين جهان، شريكند بعد از مرگ هم فرقى نداشته باشند)؟ اينان بد قضاوتى مىكنند! و خداى متعال، آسمانها و زمين را به حق (و داراى هدف حكيمانه) آفريده و تا اينكه هر كس به آنچه به دست آورده جزا داده شود و به ايشان ستم نشود.
لازم به تذكّر است كه مىتوان جمله «وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» را اشاره به برهان حكمت دانست، چنانكه مىتوان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حكمت، بازگرداند زيرا همانگونه كه در مبحث عدل الهى توضيح داديم «عدل» از مصاديق «حكمت» است.
----------------------------------
1. سوره جاثيه، آيه 21-22.
پرسش
1- قرآن كريم چگونه معاد را اثبات، و حجّت را بر مردم تمام مىكند؟
2- چه آياتى اشاره به برهان حكمت دارد؟ استدلال آنها را تقرير كنيد.
3- چه آياتى اشاره به برهان عدالت دارد؟ تقرير استدلال آنها چيست؟
4- چگونه مىتوان برهان عدالت را هم بر برهان حكمت بازگرداند؟
درس چهل و هفتم
وعده الهى در مورد قيامت
ـ مقدمه
شامل: وعده حتمى الهى
ـ اشاره به براهين عقلى
مقدّمه
قرآن كريم از يك سو، به عنوان پيامى كه از طرف خداى متعال به بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد، تأكيد مىكند و آن را وعده حتمى و تخلّف ناپذير الهى مىشمارد و بدين ترتيب حجّت را بر مردم تمام مىكند، و از سوى ديگر، به دلايل عقلى بر ضرورت معاد، اشاره مىكند تا رغبت انسان نسبت به شناخت عقلانى را ارضاء كند و حجّت را مضاعف سازد. از اينرو، بيانات قرآنى درباره اثبات معاد را به دو بخش، تقسيم مىكنيم و در هر بخش به ذكر نمونهاى از آيات مربوط مىپردازيم.
وعده حتمى الهى
قرآن كريم، برپايى قيامت و زنده شدن همه انسانها در جهان آخرت را امرى ترديدناپذير دانسته مىفرمايد: «إِنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها»1. و آن را وعدهاى راستين و تخلّف ناپذير شمرده مىفرمايد: «بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»2 و بارها بر تحقّق آن، قسم ياد كرده و از جمله مىفرمايد: «قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرٌ»3.
----------------------------------
1. سوره غافر، آيه 59، و نيز رجوع كنيد به: آل عمران / 9، 25، نساء / 87، انعام / 12، كهف / 21، حج / 7، شورى / 7، جاثيه / 26 و 32.
2. سوره نحل، آيه 38، و نيز رجوع كنيد به: آل عمران / 9، 191، نساء / 122، يونس / 4، 55، كهف / 21، انبياء / 103، فرقان / 16، لقمان / 9، 33، فاطر / 5، زمر / 47، جاثيه / 32، احقاف / 17.
3. سوره تغابن، آيه 7، و نيز رجوع كنيد به: يونس / 53، سبأ / 3.
و هشدار دادن به مردم، نسبت به آن را از مهمترين وظايف انبياء دانسته چنانكه مىفرمايد: «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ»1 و براى منكرين آن، شقاوت ابدى و عذاب دوزخ را مقرّر فرموده است: «وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِيراً»2.
بنابراين، كسى كه به حقانيّت اين كتاب آسمانى، پى برده باشد هيچ بهانهاى براى انكار معاد و شكّ درباره آن نخواهد داشت. و در بخش پيشين، روشن شد كه حقانيّت قرآن براى هر انسان حق جو و باانصافى قابل درك است و از اينرو، هيچ كس عذرى براى نپذيرفتن آن ندارد مگر كسى كه قصورى در عقلش باشد و يا به علت ديگرى نتواند پى به حقانيّت آن ببرد.
اشاره به براهين عقلى
بسيارى از آيات كريمه قرآن، لحن استدلال عقلى بر ضرورت معاد دارد و مىتوان آنها را ناظر به برهان هاى حكمت و عدالت دانست. از جمله به صورت استفهام انكارى مىفرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»3.
مگر پنداشتهايد كه شما را بيهوده آفريدهايم و به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟
اين آيه شريفه به روشنى دلالت دارد بر اينكه اگر معاد و بازگشت به سوى خداى متعال نباشد، آفرينش انسان در اين جهان، بيهوده خواهد بود. ولى خداى حكيم، كار عبث و بيهوده، انجام نمىدهد. پس جهان ديگرى براى بازگشت به سوى خودش برپا خواهد كرد.
اين برهان، يك قياس استثنائى است و مقدّمه اول آنكه يك قضيّه شرطيّه است دلالت دارد بر اينكه هنگامى آفرينش انسان در اين جهان، هدف حكيمانه خواهد داشت كه به دنبال اين زندگى دنيا، بازگشت به سوى خدا كند و در جهان آخرت، به نتايج اعمالش برسد. و ما اين ملازمه را در تقرير برهان حكمت، توضيح داديم و ديگر نيازى به تكرار نيست.
و اما مقدمه دوم (خدا كار بيهوده نمىكند) همان مسأله حكمت الهى و عبث نبودن
-----------------------------------
1. سوره غافر، آيه 15، و نيز رجوع كنيد به: انعام / 130، 154، رعد / 2، شورى / 7، زخرف / 61، زمر / 71.
2. سوره فرقان، آيه 11، و نيز رجوع كنيد به: اسراء / 10، سبأ / 8، مؤمنون / 74.
3. سوره مؤمنون، آيه 115.
كارهاى اوست كه در بخش خداشناسى به اثبات رسيد و در بيان برهان حكمت نيز توضيح داده شده. بنابراين، آيه مزبور كاملا قابل انطباق بر برهان نامبرده است.
اكنون مىافزاييم: با توجه به اينكه آفرينش انسان به منزله غايت و هدفى براى آفرينش جهان است اگر زندگى انسان در اين جهان، بيهوده و فاقد هدف حكيمانه باشد آفرينش جهان هم بيهوده و باطل خواهد بود. و اين نكته را مىتوان از آياتى استفاده كرد كه وجود عالم آخرت را مقتضاى حكيمانه بودن آفرينش جهان دانسته است. و از جمله در وصف خردمندان (اولولالباب) مىفرمايد:
«... وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ»1.
...و درباره آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند (و آنگاه مىگويند:) پروردگارا، اين (جهان) را باطل نيافريده اى، تو منزّهى (از اينكه كار باطل، انجام دهى) پس ما را از عذاب آتش نگهدار.
از اين آيه، استفاده مىشود كه تأمّل در كيفيّت آفرينش جهان، انسان را متوجّه حكمت الهى مىسازد، يعنى خداى حكيم از اين آفرينش عظيم، هدف حكيمانهاى را در نظر داشته و آن را گزاف و پوچ نيافريده است، و اگر جهان ديگرى نباشد كه هدف نهائى از آفرينش جهان، محسوب شود خلقت الهى، پوچ و بى هدف خواهد بود.
دسته ديگرى از آيات كريمه قرآن كه اشاره به برهان عقلى بر ضرورت معاد دارد قابل انطباق بر برهان عدالت است2. يعنى مقتضاى عدل الهى اين است كه نيكوكاران و تبهكاران را به پاداش و كيفر اعمالشان برساند و فرجام آنان را از يكديگر تفكيك كند و چون در اين جهان، چنين تفكيكى نيست ناچار جهان ديگرى برپا خواهد كرد تا عدالت خويش را عينيّت بخشد.
از جمله در سوره جاثيه مىفرمايد:
«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ. وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْس
-------------------------------------
1. سوره آل عمران، آيه 191.
2. سوره ص / 28، غافر / 58، قلم / 35، يونس / 4
بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»1
مگر كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند چنين پنداشتهاند كه ما آنان را مانند كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند قرار خواهيم داد به گونهاى كه زندگى و مرگ هر دو دسته، يكسان باشد (و همانگونه كه در نعمتها و بلاها و شاديها و غمهاى اين جهان، شريكند بعد از مرگ هم فرقى نداشته باشند)؟ اينان بد قضاوتى مىكنند! و خداى متعال، آسمانها و زمين را به حق (و داراى هدف حكيمانه) آفريده و تا اينكه هر كس به آنچه به دست آورده جزا داده شود و به ايشان ستم نشود.
لازم به تذكّر است كه مىتوان جمله «وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ» را اشاره به برهان حكمت دانست، چنانكه مىتوان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حكمت، بازگرداند زيرا همانگونه كه در مبحث عدل الهى توضيح داديم «عدل» از مصاديق «حكمت» است.
---------------------------------------
1. سوره جاثيه، آيه 21-22.
پرسش
1- قرآن كريم چگونه معاد را اثبات، و حجّت را بر مردم تمام مىكند؟
2- چه آياتى اشاره به برهان حكمت دارد؟ استدلال آنها را تقرير كنيد.
3- چه آياتى اشاره به برهان عدالت دارد؟ تقرير استدلال آنها چيست؟
4- چگونه مىتوان برهان عدالت را هم بر برهان حكمت بازگرداند؟
درس چهل و هشتم
مشخصات عالم آخرت
شامل: مقدمه
ـ ويژگيهاى عالم آخرت از ديدگاه عقل
مقدّمه
انسان نسبت به امورى كه تجربهاى درباره آنها ندارد و نه آنها را با شهود باطنى و علم حضورىِ آگاهانه، درك كرده و نه با حسّ دريافته است نمىتواند شناخت كاملى داشته باشد. با توجه به اين نكته نبايد انتظار داشته باشيم كه حقيقت عالم آخرت و جريانات آن را دقيقاً بشناسيم و به كُنْه آنها پى ببريم بلكه بايد تنها به اوصافى كه از راه عقل يا از راه وحى بدست مىآيد بسنده كنيم و خود را از بلند پروازيهاى گستاخانه بازداريم.
متأسفانه از يك سو، كسانى كوشيدهاند كه عالم آخرت را مثل عالم دنيا، معرّفى كنند و تا آنجا پيش رفتهاند كه پنداشتهاند بهشت آخرت در يك يا چند كره آسمانى و در همين دنياست و روزى، انسان در اثر پيشرفت علوم و با استفاده از اختراعاتى كه مىكند به آنجا منتقل خواهد شد و در آنجا زندگى راحت و آسودهاى خواهد داشت!
و از سوى ديگر، كسانى منكر وجود عينىِ آخرت شده و بهشت برين را همان ارزشهاى اخلاقى، قلمداد كردهاند كه افراد وارسته و خدمتگزار جامعه، به آنها دل مىبندند، و تفاوت دنيا و آخرت را همان فرق بين سود و ارزش انگاشته اند!
جا دارد كه از دسته اول بپرسيم: اگر بهشت اُخروى در كره ديگرى است و نسلهاى آينده به آنجا خواهند رفت پس زنده شدن انسانها در روز قيامت و روز جمع كه مورد تأييد قرآن مىباشد چه معنى دارد؟! و چگونه پاداش و كيفر همه رفتارهاى گذشتگان در آنجا داده خواهد شد؟!
و نيز جا دارد كه از دسته دوم بپرسيم: اگر بهشت، چيزى جز ارزشهاى اخلاقى نيست و طبعاً دوزخ هم چيزى جز ضدّ ارزشها نخواهد بود پس اين همه اصرار قرآن بر اثبات معاد و زنده شدن انسانها بعد از مرگ، براى چيست؟ و آيا بهتر نبود كه انبياى الهى، همين معنى را به صراحت، بيان مىكردند تا آن همه مورد اعتراض و اتّهام به جنون و افسانه گويى و مانند آنها واقع نشوند؟!
از اين ياوه سراييها كه بگذريم به اختلافات و مشاجرات متكلّمان و فيلسوفان درباره معاد جسمانى و روحانى و بحثهايى درباره اينكه آيا جهان مادّى به كلّى نابود مىشود يا نه، و آيا بدن اُخروى عين بدن دنيوى است يا مثل آن، و مانند آنها مىرسيم.
اين گونه تلاشهاى عقلى و فلسفى در راه كشف حقايق و نزديكتر شدن به واقعيّات، هر چند شايان تقدير و تحسين است و در سايه آنها نقاط ضعف و قوّت انديشه ها آشكار مىگردد ولى نبايد توقّع داشته باشيم كه با اين بحثها به كُنْه حيات اخروى برسيم و آن را چنان بشناسيم كه گويا يافته ايم.
راستى، مگر تاكنون حقايق همين عالم دنيا بطور كامل، شناخته شده است؟ و آيا دانشمندان علوم تجربى مانند فيزيك دانان و شيمى دانان و زيست شناسان و... توانستهاند حقيقت مادّه و انرژى و انواع نيروهاى مختلف را بشناسند؟ و آيا مىتوانند درباره آينده اين جهان، پيش بينى قطعى كنند؟ و آيا مىدانند كه اگر مثلاً نيروى جاذبه از جهان، گرفته شود يا حركت الكترونها متوقّف شود چه خواهد شد؟ و آيا چنين چيزهايى روى خواهد داد يا نه؟
و آيا فيلسوفان توانستهاند همه مسائل عقلى مربوط به همين جهان را به صورت يقينى، حل كنند؟ و آيا مسائلى از قبيل حقايق اجسام و صور نوعيّه و رابطه روح و بدن و... جاى تحقيق بيشترى ندارد؟
پس چگونه مىخواهيم به كمك اين دانشها و انديشه هاى محدود و ناقص خودمان پى به حقايق عالمى ببريم كه هيچ چيزى را به هيچ وجهى نمىتواند بشناسد يا در راه بهتر شناختن هستى نبايد تلاش كند. بدون شكّ ما مىتوانيم با نيروى عقل خداداد، بسيارى از حقايق را بشناسيم و نيز مىتوانيم به كمك حسّ و تجربه، بسيارى از اسرار طبيعت را كشف كنيم و البته بايد در راه افزودن دانش و بينش خودمان به تلاشهاى علمى و فلسفى بپردازيم ولى هم
چنين بايد مرز توانايى عقل و برد علوم تجربى را بشناسيم و از بلند پروازيهاى بيجا خوددارى كنيم و بپذيريم كه: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِيلاً»1.
بارى، هم واقع بينى عالمانه، و هم فروتنى حكيمانه، و هم احتياط دينى مسئولانه، اقتضاء دارد كه از اظهارنظرهاى جزمى پيرامون حقايق قيامت و عالم غيب و دست زدن به تأويلات بى دليل، خوددارى كنيم مگر در حدّى كه برهان عقلى و نصّ قرآنى به ما اجازه بدهد. و به هر حال، براى هر شخص مؤمنى كافى است كه به صحّت آنچه از طرف خداى متعال، نازل شده ايمان داشته باشد هر چند نتواند مشخصات دقيق آنها را تعيين، و تفصيلات آنها را تبيين كند، مخصوصاً امورى كه دست عقل و تجربه، از دامن حقيقت آنها كوتاه، و دانش ما نسبت به آنها نارساست.
اكنون ببينيم تا چه اندازه مىتوانيم از راه عقل، به اوصاف و ويژگيهاى عالم آخرت و تفاوت آن با عالم دنيا پى ببريم.
ويژگيهاى عالم آخرت از ديدگاه عقل
از تأمّل در براهينى كه براى ضرورت معاد، ذكر شد مىتوان ويژگيهايى را براى جهان آخرت به دست آورد كه مهمترين آنها از اين قرار است:
1- نخستين ويژگى عالم آخرت كه بخصوص از برهان اوّل به دست مىآيد اين است كه بايد ابدى و جاودانى باشد زيرا در آن برهان، بر امكان حيات ابدى و ميل فطرىِ انسان به چنين حياتى تأكيد گرديد و تحقّق آن، مقتضاى حكمت الهى دانسته شد.
2- ويژگى ديگرى كه از هر دو برهان به دست مىآيد و در ذيل برهان اوّل، اشاره شد اين است كه بايد نظام عالم آخرت به گونهاى باشد كه نعمت و رحمت خالص و بدون شائبه رنج و زحمت در آن تحقّق يابد تا كسانى كه به اوج كمال انسانى رسيدهاند و هيچ گونه آلودگى به گناه و انحرافى پيدا نكردهاند از سعادتى برخوردار شوند برخلاف دنيا كه چنين سعادت مطلقى را ممكن نمىسازد بلكه سعادتهاى دنيا، نسبى و منسوب به سختيها و رنجهاست.
--------------------------------------
1. سوره اسراء، آيه 85.
3- ويژگى سوم اين است كه بايد جهان آخرت، دست كم داراى دو بخش مجزّا براى رحمت و عذاب باشد تا نيكوكاران و تبهكاران از يكديگر تفكيك شوند و هركدام به نتيجه اعمال خودشان برسند و اين دو بخش، همان است كه در لسان شرع به نام بهشت و دوزخ ناميده مىشود.
4- ويژگى چهارم كه بخصوص از برهان عدالت به دست مىآيد اين است كه جهان آخرت بايد از چنان وسعتى برخوردار باشد كه گنجايش پاداش و كيفر همه انسانها را با هرگونه عمل نيك و بدى داشته باشد و مثلاً اگر كسى ميليونها انسان را به ناحق به قتل رسانيده است امكان كيفر او در آن جهان باشد و متقابلا اگر كسى وسيله حيات ميليونها نفر را فراهم كرده است پاداشِ در خورى براى وى ممكن باشد.
5- ويژگى بسيار مهم ديگرى كه از همين برهان عدالت به دست مىآيد و در ذيل تقرير آن، اشاره شد اين است كه بايد جهان آخرت «دار جزاء» باشد نه «دار تكليف».
توضيح آنكه: زندگى دنيا به گونهاى است كه انسان، ميلها و رغبتهاى متضاد و متزاحم، پيدا مىكند و همواره بر سر دو راهيهايى واقع مىشود كه ناچار است يكى از آنها را انتخاب كند. و همين امر، زمينه تكليف را فراهم مىسازد تكليفى كه تا آخرين لحظات عمرش ادامه يابد و حكمت و عدالت الهى اقتضاء دارد كه عمل كنندگان به تكاليف، به پاداش شايسته؛ و سرپيچى كنندگان به كيفر در خورى برسند.
اكنون اگر فرض كنيم كه همين زمينه هاى تكليف و مجال گزينش راه، در عالم آخرت هم فراهم باشد مقتضاى رحمت وجود و فيّاضيّت الهى آن است كه مانع انجام تكليف و انتخاب راه نشود. و بدين ترتيب، عالم ديگرى براى پاداش و كيفر لازم مىشود و در حقيقت عالمى كه آن را «آخرت» فرض كرده بوديم «دنياى» ديگرى به حساب مىآيد و عالم آخرت حقيقى، همان عالم آخرين و نهائى خواهد بود كه ديگر جاى تكليف و آزمايش و زمينه آن يعنى تضادّ و تزاحم خواسته ها نباشد.
و از همين جا يكى از مهمترين فرقها بين عالم دنيا و عالم آخرت، روشن مىشود. يعنى عالم دنيا عالمى است كه زمينه انتخاب و گزينش و آزمايش دارد، و عالم آخرت عالمى است كه تنها سراى تحقق پاداشها و كيفرها و نتايج ابدى اعمال نيك و بدى است كه در دنيا انجام
گرفته است. «وَ اِنَّ الْيَومَ عَمَلٌ وَ لا حِسابٌ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَل»1
پرسش
1- چرا ما نمىتوانيم شناخت دقيق و كاملى از عالم آخرت داشته باشيم؟
2- دو نمونه از كژانديشى درباره آخرت را بيان و نقّادى كنيد.
3- از چه راهى مىتوانيم به ويژگيهاى عالم آخرت، پى ببريم؟
4- ويژگيهاى عالم آخرت را از ديدگاه عقل، شرح دهيد.
-------------------------------------
1. ر. ك: نهج البلاغه، خطبه 42.
درس چهل و نهم
از مرگ تا قيامت
ـ مقدمه
ـ همه انسانها خواهند مُرد
ـ گيرنده جانها
شامل: آسان يا سخت گرفتن جان
ـ عدم قبول ايمان و توبه در حال مرگ
ـ آرزوى بازگشت به دنيا
ـ عالم برزخ
مقدّمه
دانستيم كه ما با دانش محدودى كه داريم نمىتوانيم به كُنْه آخرت و مطلق عالم غيب، پى ببريم و بايد تنها به يك سلسله شناختهاى كلّى كه از براهين عقلى به دست مىآيد و اوصافى كه به وسيله وحى، معرّفى شده است، بسنده كنيم. در درس گذشته، به پارهاى از ويژگيهاى كلّى آخرت كه نتيجه براهين عقلى بوده اشاره كرديم، و اينك به ذكر اوصافى كه از قرآن كريم به دست مىآيد مىپردازيم.
البته ممكن است بعضى از الفاظ كه در وصف عالم آخرت به كار مىرود الفاظ متشابهى باشد و تصوّرى كه از شنيدن آنها به ذهن ما مىآيد، دقيقاً مطابق با مصداق واقعى نباشد، و اين، نه به خاطر قصور بيان است بلكه به خاطر قصور فهم ماست و گرنه، ترديدى نيست كه با توجه به ساختار ذهنى ما بهترين الفاظى كه مىتواند نمايشگرِ آن حقايق باشد همان است كه قرآن كريم، انتخاب كرده است.
و چون بيانات قرآن شامل مقدّمات آخرت نيز مىشود از اينرو، سخن را از مرگ انسان، آغاز مىكنيم.
همه انسانها خواهند مُرد
قرآن مجيد تأكيد مىفرمايد كه همه انسانها (بلكه همه جانداران) خواهند مرد و در اين عالم، هيچ كس جاودانه نخواهد زيست:
«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان»1.
هر كس روى زمين هست فانى مىشود.
«كُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْت»2.
هر كسى مرگ را خواهد چشيد.
و خطاب به پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد:
«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»3.
تحقيقاً تو خواهى مُرد و ايشان (هم) خواهند مُرد.
«وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»4.
پيش از تو براى هيچ انسانى، جاودانگى قرار نداديم، پس آيا در صورتى كه تو مُردى ايشان جاودان خواهند بود؟!
بنابراين مىتوان مردن را يك قانون كلّى و استثناءناپذير براى همه جاندارانِ جهان دانست.
گيرنده جانها
قرآن كريم از يك سو، گرفتن جان را به خداى متعال، نسبت مىدهد در آنجا كه مىفرمايد:
«اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»5.
خدا جانها را هنگام مرگشان مىگيرد.
و از سوى ديگر، ملك الموت را مأمور قبض روح، معرفى مىكند.
«قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ»6.
بگو شما را فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است مىگيرد.
و در جاى ديگر، گرفتن جان را به فرشتگان و فرستادگان خدا اِستناد مىدهد.
«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا»7.
-----------------------------------
1. سوره الرحمن، آيه 26.
2. سوره آل عمران: آيه 185، سوره انبياء: آيه 35.
3. سوره زمر، آيه 30.
4. سوره انبياء، آيه 34.
5. سوره زمر، آيه 42.
6. سوره سجده، آيه 11.
7. سوره انعام، آيه 61.
تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد فرستادگان ما (جان) او را مىگيرند.
بديهى است هنگامى كه فاعلى كار خود را به وسيله فاعل ديگرى انجام دهد نسبت كار به هر دو، صحيح است و اگر فاعل دوم هم واسطهاى در انجام كار داشته باشد مىتوان كار را به فاعل سوم هم نسبت داد. و چون خداى متعال، گرفتن جانها را به وسيله ملك الموت انجام مىدهد و او نيز به وسيله فرشتگانى كه تحت فرمانش هستند هر سه نسبت، صحيح است.
آسان يا سخت گرفتن جان
از قرآن مجيد، استفاده مىشود كه گماشتگان الهى، جان همه مردم را يكسان نمىگيرند بلكه بعضى را به راحتى و احترام، و بعضى ديگر را با خشونت و اهانت، قبض مىكنند. از جمله در مورد مؤمنان مىفرمايد:
«الَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»1.
كسانى كه فرشتگان جانشان را با خوشى مىگيرند و به ايشان سلام (و احترام) مىكنند.
و درباره كافران مىفرمايد:
«وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ...»2.
هنگامى كه فرشتگان، روح كافران را مىگيرند به روى و پشت آنها مىزنند...
و شايد بتوان گفت كه ميان افراد مؤمن و افراد كافر هم به حسب درجات ايمان و كفرشان تفاوت هايى در آسان يا سخت جان كندن، وجود دارد.
عدم قبول ايمان و توبه در حال مرگ
هنگامى كه مرگ كافران و گنهكاران فرا مىرسد و ديگر از زندگى در دنيا نوميد مىشوند از گذشته خودشان پشيمان مىگردند و اظهار ايمان و توبه از گناهانشان مىكنند ولى هرگز چنين ايمان و توبهاى پذيرفته نخواهد شد. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
-----------------------------------------
1. سوره نحل، آيه 32، و نيز رجوع كنيد به: سوره انعام، آيه 93.
2. سوره انفال، آيه 50، و نيز رجوع كنيد به: سوره محمد، آيه 27
«يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»1.
روزى كه بعضى از آيات پروردگارت ظاهر شود ايمان كسى كه قبلا ايمان نياورده يا در حالِ ايمانش كار خيرى انجام نداده است سودى براى او نخواهد بخشيد.
«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ...»2.
و توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد را انجام مىدهند تا هنگامى كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: اكنون توبه كردم!
و از قول فرعون، نقل مىكند كه هنگامى كه مُشرف به غرق شد گفت:
«آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»3.
ايمان آوردم به اينكه خدايى نيست به جز همان خدايى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند و من از اهل اسلامم.
و در پاسخ مىفرمايد:
«آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»4.
آيا اكنون، در حالى كه قبلا عصيان كرده و از مفسدان بوده اى؟!
آرزوى بازگشت به دنيا
همچنين قرآن كريم از كافران و تبهكاران، نقل مىكند كه هنگامى كه مرگشان فرا مىرسد يا عذاب هلاك كنندهاى برايشان نازل مىشود، آرزو مىكنند كهاى كاش به دنيا برمى گشتيم و از اهل ايمان و كارهاى شايسته مىشديم، يا از خداى متعال در خواست مىكنند كه ما را به دنيا برگردان تا گذشته هايمان را جبران كنيم. ولى چنين آرزوها و درخواستهايى عملى نمىشود5.
--------------------------------------
1. سوره انعام، آيه 50، و نيز رجوع كنيد به: سبأ / 51-53، غافر / 85، سجده / 29.
2. سوره نساء، آيه 18.
3. 12 و 13. سوره يونس، آيه 90، 91.
4. 3 و 4. سوره يونس، آيه 90، 91.
5. بايد دانست كه قرآن كريم، بازگشت كسانى را نفى مىكند كه عمرى را با كفر و عصيان گذرانده و در حالِ مرگ، آرزوى بازگشت به دنيا و جبران گناهانش را دارند و نيز بازگشت از عالم قيامت به دنيا را مطلقاً نفى مىكنند و اين، به معناى هرگونه بازگشت به دنيا نيست زيرا چنانكه قبلا گفته شد كسانى بودهاند كه بعد از مرگ، دوباره در همين دنيا زنده شدهاند و طبق عقيده شيعيان، بعد از ظهور حضرت ولى عصر (عج) نيز كسانى به دنيا رجعت خواهند كرد.
و در بعضى از آيات، اضافه مىكندكه اگر برگردانده مىشدند به همان شيوه گذشته، ادامه مىدادند1. و نيز در روز قيامت هم چنين آرزوها و درخواست هايى خواهند داشت كه به طريق اولى، جواب منفى خواهند شنيد:
«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ...»2.
تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا برگردان شايد كار شايستهاى در موردى كه ترك كردهام انجام دهم. هرگز! اين سخنى است كه او مىگويد (و آرزويى است كه هرگز عملى نمىشود).
«أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الُْمحْسِنِينَ»3.
يا هنگامى كه عذاب را مىبيند گويد:اى كاش بازگشتى مىداشتيم تا از نيكوكاران شوم.
«... إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِ آياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»4.
هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مىشوند گويند:اى كاش بازگردانده مىشديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم و از مؤمنان مىبوديم.
«... إِذِ الُْمجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ»5.
هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكندهاند (و مىگويند:) پروردگارا (اكنون) ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم، اينك ما اهل يقين هستيم.
از اين آيات، به خوبى استفاده مىشود كه عالم آخرت، جاى انتخاب راه و عمل به
----------------------------------------
1. سوره انعام، آيه 27-28.
2. سوره مؤمنون، آيه 99.
3. سوره زمر، آيه 58، و نيز رجوع كنيد به، سوره شعراء، آيه 102.
4. سوره انعام، آيه 27-28، و نيز رجوع كنيد به سوره اعراف، آيه 53.
5. سوره سجده، آيه 12، و نيز رجوع كنيد به سوره فاطر، آيه 37.
تكاليف نيست و حتّى يقينى كه هنگام مرگ يا در عالم آخرت، حاصل مىشود تأثيرى در تكامل انسان ندارد و استحقاق پاداشى نمىآورد، از اينرو، كافران و گنهكاران، آرزو مىكنند كه به دنيا برگردنند تا اختياراً ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند.
عالم برزخ
از آيات قرآن، استفاده مىشود كه انسان، بعد از مرگ و پيش از برپايىِ قيامت، دورانى را در عالم قبر و برزخ مىگذراند و كمابيش شادى و لذّت، يا اندوه و رنجى خواهد داشت. و در بسيارى از روايات آمده است كه مؤمنان گهنكار، در اين دوران، در اثر پارهاى رنجها و عذابها كه متناسب با گناهشان مىكشند تطهير مىشوند تا در عالم قيامت، سبك بار باشند.
نظر به اينكه آيات مربوط به عالم برزخ، نياز به بحثهاى تفسيرى دارد از اينرو، از بررسى آنها صرف نظر نموده تنها به ذكر يك آيه، بسنده مىكنيم كه مىفرمايد:
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون»1.
و از پسِ آنان (بعد از مرگشان) برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
پرسش
1- بيان قرآن درباره عدم جاودانگى انسان در دنيا با اشاره به آيات مربوطه، شرح دهيد.
2- چه كسى جان انسان را مىگيرد؟ و اختلافى كه بين آيات مربوطه به نظر مىرسد چگونه رفع مىشود؟
3- چه تفاوتى در گرفتن جانها وجود دارد؟
4- بيان قرآن درباره ايمان و توبه در حال مرگ را با اشاره به آيات مربوطه، توضيح دهيد.
5- قرآن كريم كدام بازگشت به دنيا را نفى مىكند؟ و آيا نفى از اين بازگشت، منافاتى با اعتقاد به رجعت دارد؟ چرا؟
6- عالم برزخ را شرح دهيد.
---------------------------------------
1. سوره مؤمنون، آيه 100.
درس پنجاهم
تصوير رستاخيز در قرآن
ـ مقدمه
ـ وضع زمين و درياها و كوهها
ـ وضع آسمان و ستارگان
ـ شيپور مرگ
شامل:
ـ شيپور حيات و آغاز رستاخيز
ـ ظهور حكومت الهى و انقطاع سَبَبها و نَسَبها
ـ محكمه عدل الهى
ـ بسوى اقامتگاه ابدى
ـ بهشت
ـ دوزخ
مقدّمه
از قرآن كريم استفاده مىشود كه برپايى جهان آخرت، تنها به زنده شدن مجدّد انسانها نيست بلكه اساساً نظام اين جهان، دگرگون مىشود و جهان ديگرى با ويژگيهاى ديگرى برپا مىگردد، جهانى كه براى ما قابل پيش بينى نيست و طبعاً شناخت دقيقى هم از ويژگيهاى آن نمىتوانيم داشته باشيم.
و آنگاه همه انسانها از آغاز تا پايان خلقت با هم، زنده مىشوند و به نتايج اعمالشان مىرسند و جاودانه در نعمت يا عذاب مىمانند.
و چون آيات مربوط به اين بحث، فراوان است و بررسى آنها به درازا مىكشد از اينرو، تنها به ذكر فشرده مضامين آنها بسنده مىكنيم.
وضع زمين و درياها و كوهها
در زمين زلزله عظيمى پديد مىآيد1 و آنچه در اندرون آن است بيرون مىريزد2 و اجزاى آن، متلاشى مىگردد3، ودرياها شكافته مىشوند4، و كوهها به حركت در مىآيند5 و در هم كوبيده مىشوند6 و مانند تلّ شنى مىگردند7 و سپس به صورت پشم حلّاجى شده
-------------------------------------------
1. زلزال / 1، حج / 1، واقعه / 4، مزمل / 14.
2. زلزال / 2، انشقاق / 4.
3. الحاقّه / 14، فجر / 2.
4. تكوير / 6، انفطار / 3.
5. كهف / 47، نحل / 88، طور / 10، تكوير / 2.
6. الحاقّه / 4، واقعه / 5.
7. مزمل / 14.
در مىآيند1. و آنگاه در فضا، پراكنده مىشوند2 و از سلسله كوههاى سر به آسمان كشيده، جز سرايى باقى نمىماند3.
وضع آسمان و ستارگان
ماه4 و خورشيد5 و ستارگان عظيمى كه بعضى از آنها ميليونها بار از خورشيد ما بزرگتر و پرفروعتر است به تيرگى و خاموشى مىگرايند6، و نظم حركت آنها به هم مىخورد7، و از جمله ماه و خورشيد به هم مىپيوندند8 و آسمانى كه همچون سقف محفوظ و محكمى بر اين جهان، احاطه كرده است سست و متزلزل مىشود9 و مىشكافد و از هم مىدرد10 و طومار آن در هم مىپيچد11 و اجرام آسمانى به صورت فلز مذابى در مىآيد12 و فضاى جهان پر از دود و ابر مىشود13.
شيپور مرگ
در چنين اوضاع و احوالى است كه شيپور مرگ، نواخته مىشود و همه موجودات زنده مىميرند14 و در جهان طبيعت، اثرى از حيات نمىماند، و وحشت و اضطراب بر جانها سايه مىافكند15 مگر كسانى كه از حقايق و اسرار هستى، آگاهند و دلهايشان غرق معرفت و محبّت الهى است.
---------------------------------------
1. معارج / 9، قارعه / 5.
2. طه / 105-107، مرسلات / 10.
3. كهف / 8، نبأ / 20.
4. القيامه / 8.
5. تكوير / 1.
6. تكوير / 2.
7. انفطار / 2.
8. القيامه / 9.
9. طور / 1، الحاقّه / 16.
10. الرحمن / 37، الحاقّه / 16، مزمل / 18، مرسلات / 9، نبأ / 19، انفطار / 1، انشقاق / 1.
11. انبياء / 104، تكوير / 11.
12. معارج / 8.
13. فرقان / 25، دخان / 10.
14. زمر / 68، الحاقّه / 13، يس / 49.
15. نمل / 87-89.
شيپور حيات و آغاز رستاخيز
سپس جهان ديگرى كه قابليّت بقاء و ابديّت داشته باشد، برپا مىشود1، و صحنه گيتى با نور الهى روشن مىگردد2، و شيپور حيات به صدا در مىآيد3 و همه انسانها (بلكه حيوانات نيز)4در يك لحظه، زنده مىشوند5 و سراسيمه و هراسان6 همانند ملخها و پروانگانى كه در هوا منتشر مىشوند7 با سرعت8، به سوى محضر الهى روانه مىگردند9 و همگى در صحنه عظيمى فراهم مىآيند10 و غالباً مىپندارند كه توقّفشان در عالم برزخ به اندازه يك ساعت يا يك روز يا چند روز بوده است11.
ظهور حكومت الهى و انقطاع سببها و نَسَبها
در آن عالم، حقايق آشكار مىشود12 و حكومت و سلطنت الهى، ظهور تامّ مىيابد13 و چنان هيبتى بر خلايق، سايه مىافكند كه هيچ كس را ياراى بلند سخن گفتن نيست14، و هر كسى به فكر سرنوشت خويش است و حتّى فرزندان از پدر و مادر، و خويشان و نزديكان از يكديگر، فرار مىكنند15، و اساساً رشته نسبها و سَبَبها مىگسلد16 و دوستيهايى كه بر پايه
---------------------------------------
1. ابراهيم / 48، زمر / 67، مريم / 38، ق / 22.
2. زمر / 69.
3. زمر / 68، كهف / 99، ق / 20، 42، نبأ / 18، نازعات / 13-14، مدّثّر / 8، صافّات / 19.
4. انعام / 38، تكوير / 5.
5. كهف / 47، نحل / 77، قمر / 50، نبأ / 18.
6. ق / 20.
7. قارعه / 4، قمر / 7.
8. ق / 44، معارج / 43.
9. يس / 51، مطفّفين / 30، القيامه / 12، 30، و نيز رجوع كنيد به آيات «حشر» و «نشر» و «لقاءالله» و «رجوع الى الله و «ردّ الى الله».
10. كهف / 99، تغابن / 9، نساء / 87، انعام / 12، آل عمران / 9، هود / 103.
11. روم / 55، نازعات / 46، يونس / 45، اسراء / 52، طه / 103-104، مؤمنون / 113، احقاف / 35.
12. ابراهيم / 21، العاديادت / 10، الطارق / 9، ق / 22، الحاقّه / 18.
13. حج / 65، فرقان / 26، غافر / 16، انفطار / 19.
14. هود / 105، طه / 108، 111، نبأ / 38.
15. عبس / 34-37، شعراء / 88، معارج / 10-14، لقمان / 33.
16. بقره / 166، مؤمنون / 101.
منافع و معيارهاى دنيوى و شيطانى بوده تبديل به دشمنى مىگردد1، و حسرت و پشيمانى از تقصيرهاى گذشته، دلها را فرا مىگيرد2.
محكمه عدل الهى
آنگاه عدل الهى، تشكيل مىشود و اعمال همه بندگان، حاضر مىگردد3 و نامه هاى اعمال، توزيع مىشود4 و انتساب هر كارى به فاعل آن، چنان آشكار است كه ديگر نيازى نيست كه از كسى بپرسند چه كرده اى5؟
در اين دادگاه، فرشتگان و پيامبران و برگزيدگان خدا به عنوان شهود و حضور دارند6 و حتّى دست و پا و پوست بدنها گواهى مىدهد7 و حساب همه مردم به دقّت، رسيدگى و با ميزان الهى، سنجيده مىشود8 و براساس عدل و قسط درباره ايشان داورى مىگردد9، و هركس نتيجه سعى و كوشش خود را مىيابد10، و به نيكوكاران، ده برابر پاداش داده مىشود11، و هيچ كس بار ديگرى را نمىكشد12، اما كسانى كه ديگران را گمراه كردهاند علاوه بر گناهان خودشان، معادل گناهان گمراه شدگان را نيز بر دوش مىكشند13. (بدون اينكه از گناهان آنان
-------------------------------------------
1. زخرف / 67.
2. انعام / 31، مريم / 39، يونس / 54.
3. آل عمران / 30، تكوير / 14، اسراء 49.
4. اسراء / 13-14، 71، الحاقّه / 19، 25، انشقاق / 7، 10.
5. الرحمن / 39.
6. زمر / 69، بقره / 143، آل عمران / 140، نساء / 41، 69، هود / 18، حج / 78، ق / 21، نحل / 84، 89.
7. نور / 24، يس / 65، فصّلت / 20-21.
8. اعراف / 8، 9، انبياء / 47، مؤمنون / 102-103، قارعه / 6-8.
9. يونس / 54، 93، جاثيه / 17، نحل / 78، زمر / 69، 75.
10. النجم / 40-41، بقره / 281، 286، آل عمران / 25 ،161، انعام / 70، هود / 111، ابراهيم / 51، طه / 15، غافر / 17، جاثيه / 22، طور / 21، مدثّر / 38، يس / 54، زمر / 24.
11. انعام / 160 .
12. النجم / 39، انعام / 146، فاطر / 18، زمر / 7.
13. نحل / 25، عنكبوت / 13، ضمناً از اينجا مىتوان حدس زد كه كسانى هم كه موجب هدايت ديگران شدهاند ثواب مضاعف خواهند داشت چنانكه صريحاً در روايات آمده است.
كاسته شود) همچنين عوض و بدلى از كسى پذيرفته نمىشود1 شفاعت كسى مقبول نمىگردد2 مگر شفاعت كسانى كه از طرف خداى متعال، مأذون باشند و براساس معيارهاى مرضىّ خدا شفاعت كنند3.
بسوى اقامتگاه ابدى
سپس حكم الهى اعلام شده4 نيكوكاران و تبهكاران از يكديگر جدا مىشوند5 و مؤمنان، روسفيد و شاد و خندان بسوى بهشت6، و كافران و منافقان، روسياه و اندوهگين و با ذلّت و خوارى به سوى دوزخ، روانه مىگردند7 و همگى از دوزخ، عبور مىكنند8 در حالى كه از چهره مؤمنان، نور مىتابد و راهشان را روشن مىسازد9 و كافران و منافقان در تاريكى به سر مىبرند.
منافقانى كه در دنيا با مؤمنان، اختلاط داشتند آنها را صدا مىزنند كه رو به سوى ما كنيد تا از نور شما استفاده كنيم، و پاسخ مىشنوند كه بايد براى اكتساب نور، به عقب (به دنيا) برگرديد! باز مىگويند: مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ و پاسخ مىشنوند: چرا، در ظاهر با ما بوديد ولى خودتان را گرفتار كرديد و دلهايتان دچار شكّ و ترديد و قساوت شد و امروز، كارتان يكسره شده و از شما و از كافران، عوضى پذيرفته نمىشود و سرانجام، كافران و منافقان در كام دوزخ فرو مىروند10.
--------------------------------------
1. بقره / 48-123، آل عمران / 91، لقمان / 33، مائده / 36، حديد / 15.
2. بقره / 48، 123، 254، مدثّر / 48.
3. انبياء / 28، بقره / 255، يونس / 3، مريم / 87، طه / 109، سبأ / 23، زخرف / 86، النجم / 26.
4. اعراف / 44.
5. انفاق / 37، روم / 4، 16، 43، 44، شورى / 7، هود / 105-108، يس / 59.
6. زمر / 73، آل عمران / 107، مريم / 85، القيامه / 24-42، مطفّفين / 24، غاشيه / 8، عبس / 38-39.
7. زمر / 60-71، آل عمران / 106، انعام / 124، يونس / 27، مريم / 86، طه / 101، 124-126، ابراهيم / 43، قمر / 8، معارج / 44، غاشيه / 2، اسراء / 72، 97، عبس / 40، 41.
8. مريم / 71-72.
9. حديد / 12.
10. حديد / 13-15، نساء / 140.
هنگامى كه مؤمنان به بهشت، نزديك مىشوند درهاى آن گشوده مىشود و فرشتگان رحمت به استقبال آنان مىآيند و با سلام و احترام، مژده سعادت ابدى به ايشان مىدهند1.
و از سوى ديگر، هنگامى كه كافران و منافقان به دوزخ مىرسند درهاى آن باز مىشود و فرشتگان عذاب، با خشونت آنان را مورد سرزنش قرار داده به ايشان وعده عذاب ابدى مىدهند.
بهشت
در بهشت، باغهاى وسيع به پهناى آسمانها و زمين2 و پوشيده از انواع درختها با همه گونه ميوه رسيده و در دسترس3 و ساختمانهاى باشكوه و نهرهاى آب زلال4 و شير و عسل و شراب طهور5، و از هر چيزى كه مورد ميل و رغبت بهشتيان باشد6 و فوق خواسته هاى آنان وجود دارد7.
بهشتيان با لباسهاى حرير و پرنيان و انواع زينتها آراسته8 و رو در روى يكديگر بر تختهاى مرصّع و بسترهاى نرم، تكيه مىدهند و به حمد و سپاس الهى مىپردازند9 و سخن بيهودهاى بر زبان نمىآورند و نمىشنوند10. نه سرما ايشان را مىآزارد و نه گرما11، نه رنج و خستگى و ملالى دارند12 و نه ترس و اندوهى13، و نه در دل، كينه و كدورتى14.
پيش خدمتان زيبا در اطرافشان حركت مىكنند15 و جامهاى شراب بهشتى به آنان
----------------------------------------
1. زمر / 73، رعد / 22، 24.
2. آل عمران / 133، حديد / 21.
3. الحاقّه / 23، الدهر / 6، 18، 21، مطفّفين / 28.
4. بقره / 25، آل عمران / 15، و دهها آيه ديگر.
5. محمد / 15، الدهر 6، 18، 21، مطفّفين / 28.
6. نحل / 31، فرقان / 16، زمر / 34، فصّلت / 31، شورى / 22، زخرف / 70، 71، ق / 35.
7. ق / 35.
8. كهف / 31، حج / 23، فاطر / 33، دخان / 53، دهر / 21، اعراف / 32.
9. اعراف / 43، يونس / 10، فاطر / 34، زمر / 74.
10. مريم / 62، نبأ / 35، غاشيه / 11.
11. دهر / 13.
12. مريم / 62، نبأ / 35، غاشيه / 11.
13. اعراف / 35، حجر / 48.
14. اعراف / 43، حجر / 47.
15. طور / 22، واقعه / 17، دهر / 19.
مى نوشانند كه لذّت و نشاط زايد الوصفى مىبخشد و هيچ گونه آفتى ندارد1. و از انواع ميوه ها و گوشت مرغان، تناول مىكنند2 و از مصاحبت همسران زيبا و مهربان و ناآلوده بهره مىبرند3. و از همه بالاتر، از نعمت روحى رضوان الهى برخوردار مىشوند4 و لطفهايى را از پروردگارشان دريافت مىدارند كه ايشان را غرق سرور مىسازد و هيچ كس نمىتواند تصوّرى از مرتبه آن سرور، داشته باشد5. و اين سعادت بى مانند و نعمتهاى وصف ناشدنى و رحمت و رضوان و قرب الهى براى هميشه ادامه خواهد يافت6 و پايانى نخواهد داشت7.
دوزخ
دوزخ، جايگاه كافران و منافقاتى است كه هيچ نور ايمانى در دلهايشان وجود ندارد8، و گنجايش آن، چنان است كه پس از در برگرفتن همه تبهكاران، باز هم «هل من مزيد» مىگويند9! سراسر آتش است و آتش، عذاب است و عذاب!!
شعله هاى آتش از هر سو زبانه مىكشد و صداى گوش خراش و خشم آلود آنها بر وحشت و
---------------------------------------
1. صافّات / 45-47، ص / 51، طور / 23، زخرف / 71، واقعه / 18-19، دهر / 5-6، 15-19، نبأ / 34، مطفّفين / 25-28.
2. ص / 51، طور / 22، الرحمن / 52، 68، واقعه / 20-21، مرسلات / 42، نبأ / 32.
3. بقره / 25، آل عمران / 15، نساء / 57، صافّات / 48-49، ص / 52، زخرف / 70، دخان / 54، طور / 20، الرحمن / 56، 70-74، واقعه / 22-23، 34-37، نبأ / 33.
4. آل عمران / 15، توبه / 21، 72، حديد / 20، مائده / 119، مجادله / 29، بيّنه / 8.
5. سجده / 17.
6. بقره / 25-82، آل عمران / 107، 36، 198، نساء / 13، 57، 122، مائده / 85، 119، اعراف / 42، توبه / 22، 72، 89، 100، يونس / 26، هود / 23، 108، ابراهيم / 23، حجر / 48، كهف / 3، 108، طه / 76، انبياء / 102، مؤمنون / 11، فرقان / 16، 76، عنكبوت / 58، لقمان / 9، زمر / 73، زخرف / 71، احقاف / 14، ق / 34، فتح / 5، حديد / 12، مجادله / 22، تغابن / 9، طلاق / 11، بيّنه / /8
7. دخان / 56، فصّلت / 8، انشقاق / 25، تين / 6.
8. نساء / 140 و دهها آيه ديگر.
9. ق / 30.
اضطراب مىافزايد1، قيافه ها عبوس و درهم كشيده و سياه و زشت و چروكيده است2 و حتّى در چهره فرشتگان دوزخيان هم اثرى از مهر و عطوفت و نرمى ديده نمىشود3.
دوزخيان با غل و زنجير و بندهاى آهنين، بسته شده اند4 و آتش، سراپاى آنان را فراگرفته5، و خودشان آتش گيره آنند6. در فضاى دوزخ جز آه و ناله و ضجّه و فرياد دوزخيان و نهيب دوزخيان، صدايى به گوش نمىرسد7. بر سر و روى تبهكاران، آب جوشان مىريزند كه اندرون آنان را نيز ذوب مىكند8، و هر گاه از فرط عطش و التهاب، درخواست آب كنند، آب داغ و آلوده و گنديدهاى به آنان داده مىشود كه آن را با حرص و ولع مىنوشند9، و غذايشان از درخت «زقّوم» است كه از آتش مىرويد و خوردن آن بر سوزش اندرونشان مىافزايد10، و لباسشان از ماده سياه و چسبندهاى است كه خود، موجب عذابشان مىگردد11 و همنشينان شياطين و جنّيان گنهكارند كه آرزوى دورى از آنان را مىكنند12، و نسبت به يكديگر نيز لعن و نفرين مىفرستند13.
همين كه بخواهند زبان عذرخواهى به درگاه الهى گشايند فرمان دورباش و ساكت باش، خاموششان مىكند14 پس به دوزخبانان پناه مىبرند كه شما از خدا بخواهيد كه اندكى از عذاب ما بكاهد، پاسخ مىشنوند: مگر خداى متعال، پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را بر شما تمام نكرد15؟
بار ديگر، درخواست مرگ مىكنند و جواب مىشنوند كه شما براى هميشه در دوزخ خواهيد
-----------------------------------------
1. هود / 106، انبياء / 100، فرقان / 12، مُلك / 7-8.
2. آل عمران / 106، مُلك / 27، مؤمنون / 104، زمر / 60.
3. تحرير / 91.
4. رعد / 5، ابراهيم / 49، سبأ / 33، غافر / 71، 72، الحاقّه / 32، دهر / 4.
5. ابراهيم / 50، فرقان / 13، انبياء / 98، جنّ / 15، تحريم / 6.
6. بقره / 24، آل عمران / 10، انبياء / 98، جنّ / 15، تحريم 6.
7. فرقان / 13-14، انشقاق / 11.
8. حج / 19، 20، دخان / 48.
9. انعام / 70، يونس / 4، كهف / 29، واقعه / 42-44، 55، محمد / 15.
10. صافّات / 62-66، ص / 57، دخان / 45-46، واقعه / 52، 53، نبأ / 25، غاشيه / 6-7.
11. ابراهيم / 17، طه / 74، فاطر 36.
12. زخرف / 38-39، شعراء / 94-95، ص / 85.
13. اعراف / 38-39، عنكبوت / 25، مرسلات / 35-36.
14. مؤمنون / 108، روم / 57، غافر / 52، مرسلات / 35-36.
15. غافر / 49-50.
ماند1. و با اينكه مرگ از هر سوى برايشان مىبارد نمىميرند2 و هر چه پوست بدنشان بسوزد بار ديگر پوست نو مىرويد و عذابشان ادامه مىيابد3.
از بهشتيان درخواست اندكى آب و خوراك مىكنند و پاسخ مىشنوند كه خداى متعال نعمتهاى بهشتى را بر شما حرام كرده است4. و بهشتيان از آنان مىپرسند: چه چيز موجب بدبختى شما شد و به دوزختان كشاند؟ مىگويند: ما اهل نماز و عبادت خدا نبوديم و به مستمندان كمك نمىكرديم و با تبهكاران همسو مىشديم و روز قيامت را تكذيب مىكرديم5.
آنگاه به ستيز با يكديگر مىپردازند6، گمراه شدگان به گمراه كنندگان مىگويند: اين شما بوديد كه ما را گمراه كرديد، آنان پاسخ مىدهند: شما به دلخواه از ما پيروى كرديد7.
زيردستان به زبردستان مىگويند: اين شما بوديد كه ما را به اين بدبختى كشانديد، آنان پاسخ مىدهند: مگر ما به زور، شما را از راه راست بازداشتيم8؟
سرانجام، به شيطان مىگويند: اين تو بودى كه موجب گمراهى ما شدى، و او پاسخ مىدهد: خدا به شما وعده راستين داد و نپذيرفتيد، و من وعده دروغ دادم پذيرفتيد، پس به جاى سرزنش من، خويشتن را سرزنش كنيد، و امروز هيچ كدام نمىتوانيم به فرياد ديگرى برسيم9. و بدين سان، چارهاى جز تن دادن به كيفر كفر و نافرمانى خودشان نمىبينند و جاودانه در عذاب مىمانند10.
-------------------------------------
1. زخرف / 77.
2. ابراهيم / 17، طه / 74، فاطر / 36.
3. نساء / 56.
4. اعراف / 50.
5. مدّثر / 39-47.
6. ص / 59-64.
7. اعراف / 38-39، صافّات / 27-33، ق / 27-28.
8. ابراهيم / 21، سبأ / 31-33.
9. ابراهيم / 22.
10. بقره / 39، 81، 162، 217، 257، 275، آل عمران / 88، 116، نساء / 169، مائده / 37، 80، انعام / 128، اعراف / 36، توبه / 17، 63، 68، يونس / 27، 52، هود / 107، رعد / 5، نحل / 29، كهف / 108، طه 101، سجده / 20، مؤمنون / 103، احزاب / 65، زمر / 72، غافر / 76، زخرف / 74، مجادله / 17، تغابن / 10، جنّ / 23، بيّنه / 6.
پرسش
1- وضع زمين و آسمان به هنگام رستاخيز را شرح دهيد.
2- كيفيت آغاز رستاخيز و اوصاف آن را بيان كنيد.
3- محكمه عدل الهى را شرح دهيد.
4- حركت مؤمنان و كافران بسوى اقامتگاه ابديشان را توضيح دهيد.
5- نعمتهاى بهشتى را شرح دهيد.
6- وضع دوزخ و دوزخيان را بيان كنيد.
7- گفتگوهاى دوزخيان را شرح دهيد.
درس پنجاه و يكم
مقايسه دنيا با آخرت
ـ مقدمه
ـ فناپذيرى دنيا و ابديّت آخرت
شامل: تفكيك نعمت از عذاب در آخرت
ـ اصالت آخرت
ـ نتيجه انتخاب زندگى دنيا
مقدّمه
باشناختى كه درباره عالم آخرت از راه عقل و نقل به دست آوردهايم مىتوانيم دنيا و آخرت را از جهات مختلفى مورد مقايسه و سنجش قرار دهيم. خوشبختانه اين مقايسات در خود قرآن كريم هم انجام گرفته است و ما مىتوانيم با استفاده از بيانات قرآنى، زندگى دنيا و آخرت را مورد ارزيابى صحيح قرار دهيم و برترى عالم آخرت را تبيين كنيم.
فناناپذيرى دنيا و ابديّت آخرت
نخستين اختلاف بارز بين عالم دنيا و عالم آخرت، محدوديّت عمر دنيا و جاودانگى آخرت است. عمر هر انسانى در اين جهان، سرآمدى دارد كه دير يا زود فرا مىرسد و حتّى اگر كسى صدها و هزاران سال هم در دنيا زندگى كند سرانجام با دگرگونى نهائى جهان طبيعت و هنگام «نفخ صور اوّل» پايان خواهد يافت چنانكه در درسهاى پيشين دانسته شد، از سوى ديگر، قريب هشتاد آيه قرآن، دلالت بر ابديّت و جاودانگى جهان آخرت دارد1. و روشن است كه متناهى هر قدر هم طولانى باشد نسبتى با نامتناهى نخواهد داشت.
پس عالم آخرت از نظر بقاء و دوام، برترى عظيمى بر دنيا دارد و اين، مطلبى است كه در
----------------------------------
1. رجوع كنيد به آيات خلود و جاودانگى بهشت و دوزخ.
آيات متعدّدى با تعبير «ابقى»1 بودن آخرت و «قليل» بودن دنيا2، خاطر نشان شده، و در آيات ديگرى با تشبيه زندگى دنيا به گياهى كه تنها چند روزى سبز و خرم است و سپس به زردى و پژمردگى مىگرايد و سرانجام، خشك و نابود مىشود3 مورد تأكيد قرار گرفته است، و در آيهاى بطور كلّى مىفرمايد: آنچه نزد خداى متعال است باقى مىماند4.
تفكيك نعمت از عذاب در آخرت
تفاوت اساسى ديگر بين زندگى دنيا و زندگى آخرت اين است كه خوشيهاى دنيا و زندگى دنيا آميخته با رنج و زحمت است و چنان نيست كه دستهاى مردم هميشه و از هر جهت متنعم و شاد و آسوده، و دسته ديگرى همواره معذّب و غمگين و ناراحت باشند بلكه همه مردم كمابيش از لذّتها و شاديها و آسايشهايى برخوردارند و نيز رنجها و غمها و نگرانيهايى دارند.
ولى جهان ديگر، داراى دو بخش مجزّى (بهشت و دوزخ) است و در يك بخش، اثرى از عذاب و رنج و ترس و اندوه نيست و در بخش ديگر جز آتش و درد و حسرت و اندوه يافت نمىشود و طبعاً لذّتها و رنجهاى دنيوى خواهد بود.
اين مقايسه نيز در قرآن كريم انجام گرفته و برترى نعمتهاى اخروى و جوار و قرب الهى بر نعمتهاى دنيا مورد تأكيد واقع شده5، چنانكه سختتر بودن عذاب آخرت از رنجها و مصيبتهاى دنيا خاطر نشان شده است6.
اصالت آخرت
فرق مهم ديگر بين دنيا و آخرت اين است كه زندگى دنيا، مقدّمه آخرت و وسيلهاى براى
------------------------------------
1. كهف / 46، مريم / 76، طه / 73، 131، قصص / 60، شورى / 36، غافر / 39، اعلى / 17.
2. آل عمران / 197، نساء / 77، توبه / 38، نحل / 117.
3. يونس / 24، كهف / 45-46، حديد / 20.
4. نحل / 96.
5. آل عمران / 15، نساء / 77، انعام / 32، اعراف / 32، يوسف / 109، نحل / 30، كهف / 46، مريم / 76، طه / 73، 131، قصص / 60، شورى / 36، اعمى / 17.
6. رعد / 34، طه / 127، سجده / 21، زمر / 26، فصّلت / 16، قلم / 33، غاشيه / 24.
كسب سعادت ابدى است، و زندگى آخرت، زندگى نهائى و اصيل مىباشد و هر چند زندگى دنيا و نعمتهاى مادّى و معنوى آن، مطلوب آدمى است ولى با توجه به اينكه همه آنها ابزار آزمايش و وسيله تكامل حقيقى و تحصيل سعادت ابدى است، اصالتى نخواهد داشت و ارزش واقعى آنها وابسته به توشهاى است كه شخص براى زندگى ابديش برمى دارد1.
از اينرو، اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد و لذايذ آن را نشناخته و براى آن، ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى هدف گرفته است. و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين جهت، قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده2،و زندگى آخرت را زندگى حقيقى دانسته است3. ولى بايد توجّه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده، مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنياطلب است و گرنه، زندگى دنيا براى بندگان شايسته خدا كه حقيقت آن را مىشناسند و به نظر وسيله به آن مىنگرند و از هر لحظه عمر خود، براى سعادت ابديشان بهره مىگيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش فوق العادهاى مىباشد.
نتيجه انتخاب زندگى دنيا
با توجه به امتيازات عالم آخرت و برترى زايدالوصف نعمتهاى بهشتى و رضوان و قرب الهى بر لذايذ دنيا، جاى ترديد نيست كه برگزيدن زندگى دنيا بر آخرت، كارى نابخردانه خواهد بود4و نتيجهاى جز حسرت و ندامت نخواهد داشت. ولى زشتى و نادرستى چنين گزينشى هنگامى بيشتر ظاهر مىشود كه بدانيم انتخاب دنيا و دلبستگى به لذايذ آن، نه تنها موجب محروميّت از سعادت ابدى مىشود بلكه عامل مهمى براى شقاوت جاودانگى جاودانى نيز مىباشد.
توضيح آنكه: اگر انسان مىتوانست به جاى سعادت ابدى، لذايذ زودگذر دنيا را انتخاب كند اما به گونهاى كه پى آمد سوئى براى جهان ابدى نداشته باشد چنين كارى با توجه به رجحان
--------------------------------------
1. قصص / 77.
2. آل عمران / 185، عنكبوت / 64، محمد / 36، حديد / 20.
3. عنكبوت / 64، فجر / 24.
4. اعلى / 16، فجر / 24.
فوق العاده سعادت اخروى، كارى ابلهانه مىبود ولى هيچ كس را گريزى از جهان ابدى نيست و كسى كه تمام نيروى خود را صرف زندگى دنيا كرده و عالم آخرت را به دست فراموشى سپرده و يا اساساً آن را انكار كرده است نه تنها از نعمتهاى بهشتى، محروم مىشود بلكه براى هميشه گرفتار عذابهاى دوزخى خواهد شد و زيان مضاعفى خواهد كرد1.
اين است كه قرآن كريم، از يك سو، برترى نعمتهاى اخروى را گوشزد مىكند و هشدار مىدهد كه مبادا زندگى دنيا، شما را بفريبد2، و از سوى ديگر، زيانهاى دلبستگى به دنيا و فراموش كردن آخرت و انكار جهان ابدى يا شك درباره آن را برمى شمرد و تأكيد مىكند كه چنين امورى موجب شقاوت و بدبختى جاودانى مىشود3. و چنان نيست كه انتخاب كننده دنيا تنها از پاداش اخروى، محروم شود بلكه علاوه بر آن، به كيفر ابدى نيز محكوم خواهد شد.
و راز آن اين است كه شخص دنياپرست، استعدادهاى خداداد را ضايع كرده و درختى كه مىبايست ميوه سعادت ابدى به بار آورد را خشكانده و بى ثمر ساخته است و حقّ مُنعم حقيقى (پرستش) را رعايت نكرده و نعمتهاى او را در راهى كه مورد رضايت وى نبوده صرف كرده است و چنين كسى است كه هنگام ديدن نتايج سوء گزينش خود، آرزو مىكند كهاى كاش خاك مىبودم و به چنين سرنوشت شومى مبتلا نمىشدم4.
پرسش
1- وجوه تفاوت بين دنيا و آخرت را بيان كنيد.
2- جهت نكوهش از دنيا را شرح دهيد.
3- زيانهاى دنياگرايى را شرح دهيد.
4- چرا عدم ايمان به آخرت، موجب عذاب ابدى مىشود؟
--------------------------------------
1. هود / 22، كهف / 104-105، نمل / 4-5.
2. بقره / 102، 200، توبه / 38، روم / 33، فاطر / 5، شورى / 20، زخرف / 34-35.
3. اسراء / 10، بقره / 86، انعام / 130، يونس / 7-8، هود / 15-16، ابراهيم / 3، نحل / 22، 107، مؤمنون / 74، نمل / 4-5، 66، روم / 7، 16، لقمان / 4، سبأ / 8، 21، زمر / 45، فصّلت / 7، نازعات / 38-39.
درس پنجاه و دوّم
رابطه دنيا با آخرت
ـ مقدمه
ـ دنيا مزرعه آخرت است
شامل: نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمىشود
ـ نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمىشود
ـ نتيجه
مقدّمه
دانستيم كه زندگى انسان، منحصر به همين زندگى زودگذر دنيا نيست و بار ديگر در عالم آخرت، زنده مىشود و براى هميشه در آن عالم، زنده خواهد ماند.
و نيز دانستيم كه زندگى آخرت، زندگى حقيقى و عينى است به گونهاى كه زندگى دنيا در برابر آن، شايسته نام زندگى نيست نه اينكه معناى زندگى آخرت، نام نيك و بد يا امرى پندارى و اعتبارى باشد.
اكنون، نوبت آن رسيده كه به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، و تعيين نوع ارتباط بين آنها بپردازيم. البته در ضمن بحثهاى گذشته تا حدودى نوع اين ارتباط، معلوم شد ولى نظر به كژانديشهايى كه در اين زمينه، وجود دارد بجاست كه توضيح بيشترى در اين باره، داده شود و با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى، چگونگى ارتباط بين دنيا و آخرت، روشن گردد.
دنيا مزرعه آخرت است
نخستين مطلبى كه در اينجا بايد مورد تأكيد، قرار گيرد اين است كه سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمتهاى اخروى بتوان در همان عالم، تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى باشند بتوانند از نعمتهاى بيشترى بهرهمند شوند و يا كسانى بتوانند با حيله و نيرنگ، از
دستاوردهاى ديگران، سوءاستفاده كنند چنانكه بعضى از نادانان چنين تصوّرى داشتهاند و عالم آخرت را كاملا مستقل از دنيا مىپنداشته اند.
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مىفرمايد:
«وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»1.
(شخص دنياطلب گفت:) گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجامتر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى»2.
گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار بازگردانده شدم نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت.
چنين كسانى يا گمان مىكردهاند كه در عالم آخرت هم مىتوانند با تلاش خودشان نعمتهاى فراوانى را به دست آورند، و يا گمان مىكردهاند كه بهره مندى ايشان در دنيا نشانه لطف خاصّ الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!
به هر حال! اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملا مستقلّ از دنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مىدهد را مؤثر در نعمتها و عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مىباشد ايمان نياورده است زيرا قوام اين اصل، به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت، عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت، ناميده شده كه در اينجا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد3. و مقتضاى براهين معاد و بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.
نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمىشود
بعضى ديگر مىپنداشتند كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا، موجب راحتى
---------------------------------
1. كهف / 36.
2. فصّلت / 50.
3. بايد توجه داشت كه در قرآن كريم، از پاداش و كيفر دنيوى نيز ياد شده است ولى پاداش و كيفر كامل و پايدار، مخصوص آخرت است.
و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتّى موادّ غذائى همراه مردگان، ناشى از چنين پندارى بوده است.
قرآن كريم، تأكيد مىكند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط به آنها) موجب تقرّب به خداى متعال مىشود1 و نه در جهان آخرت، سودى به كسى2 مىبخشد، و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مىشود3 و هر كسى داراييها و متعلّقات خود را رها مىكند4 و تك و تنها به سوى خداى متعال، محشور مىگردد5 و فقط روابط معنوى الهى، پايدار مىماند و به همين جهت، مؤمنانى كه با همسران و فرزندان و بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود6.
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت هم همانگونه محشور شود و گرنه مىبايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيشترى داشته باشند بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر انجام وظايف الهى، سالم و زيبا و نيرومند، محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه مفاد آيه شريفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»7.
اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا، رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت دارد، غافل از آنكه: منظور از «كورى» در اين آيه، كورى ظاهرى نيست
بلكه مقصود، كوردلى است چنانكه در آيه ديگرى مىفرمايد:
«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»8.
همانا چشمها نابينا نمىشود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مىشود.
----------------------------------
1. سبأ / 37.
2. شعراء / 88، لقمان / 33، آل عمران / 10، 116، مجادله / 17.
3. بقره / 166، مؤمنون / 101.
4. انعام / 94.
5. مريم / 80، 95.
6. رعد / 23، غافر / 8، طور / 21.
7. اسراء / 72. (كسى كه در دنيا كور باشد در آخرت هم كور و گمراهتر خواهد بود).
8.حج / 46.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»1.
و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت، او را كور خواهيم كرد. گويد: چرا مرا كور محشور كردى در صورتى كه قبلا نابينا بودم؟ (خداى متعال) گويد: همچنانكه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز فراموش مىشوى!
پس علت كورى آن جهان، فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى.
پس رابطه دنيا و آخرت، غير از نوع رابطهاى است كه بين اسباب و مسبّبات دنيوى، وجود دارد.
نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمىشود
از سوى ديگر، بعضى پنداشتهاند كه ميان نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، رابطه معكوس، برقرار است و كسانى به سعادت اخروى مىرسند كه از نعمتهاى دنيا، بهرهاى نبرده باشند. و بر عكس، كسانى كه از نعمتهاى دنيوى، برخوردار باشند از سعادت اخروى، محروم خواهند بود. و به آيات و رواياتى تمسّك كردهاند كه دلالت دارد بر اينكه دنياپرستان، بهرهاى از آخرت ندارند. غافل از2 اينكه دنياطلبى، مساوى با بهره مندى از نعمتهاى دنيا نيست بلكه دنياطلب، كسى است كه لذّتهاى دنيا را هدف فعاليتهاى خود قرار دهد و همه نيروهايش را صرف دستيابى به آنها كند هر چند به خواسته هايش نرسد؛ و آخرت طلب، كسى است كه دل به لذّتهاى دنيا نبندد و هدفش زندگى آخرت باشد هر چند از نعمتهاى دنيوى فراوانى برخوردار باشد مانند
-----------------------------------
1. طه / 124-126.
2. بقره / 200، آل عمران / 77، اسراء / 18، شورى / 20، احقاف / 20.
حضرت سليمان و بسيارى از انبياء و اولياء خدا (سلام الله عليهم اجمعين) كه از نعمتهاى دنيوى زيادى بهرهمند بودهاند و از آنها براى رسيدن به سعادت اخروى و رضوان الهى، استفاده مىكرده اند.
پس ميان بهره مندى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى، نه تناسب مستقيم، وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتها و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده1، و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است2. و بهره مندى يا محروميّت از نعمتهاى دنيا خودبخود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب سعادت يا شقاوت اخروى نيست3.
نتيجه
نتيجهاى كه از اين بحثها به دست آمد اين است كه انكار همه گونه رابطه بين دنيا و آخرت در حكم انكار معاد است، ولى نه رابطهاى بين نعمتهاى آخرت، وجود دارد و نه بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت و بالعكس، و بطور كلّى، رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيوى نيست و محكوم قوانين فيزيكى و بيولوژيكى نمىباشد بلكه آنچه موجب نعمت يا عذاب اخروى مىشود اعمال اختيارى انسانها در دنياست آن هم نه از آن جهت كه صرف كردن نيرو و انرژى و ايجاد تغييراتى در موادّ است بلكه از آن جهت كه از ايمان و كفر باطنى، سرچشمه مىگيرد.
و اين است مفاد صدها آيه قرآن كه بهره مندى از سعادت آخرت را در گروى ايمان به خدا و روز قيامت و انبياى الهى، و انجام دادن كارهاى خداپسند مانند نماز و روزه و جهاد و انفاق و احسان به بندگان خدا و امر به معروف و نهى از منكر از منكر و مبارزه با كافران و ستمگران و اقامه عدل و قسط دانسته؛ و مبتلا شدن به عذاب ابدى را معلول كفر و شرك و نفاق و انكار قيامت و تكذيب انبياء، و ارتكاب انواع گناهان و ستمها
-----------------------------------
1. زخرف / 32.
2. انفال / 28، انبياء / 35، تغابن / 15، اعراف / 168، كهف / 7، مائده / 48، انعام / 165، نمل / 40، آل عمران / 186.
3. آل عمران / 179، مؤمنون / 56، فجر / 15-16.
قلمداد كرده است و در آيات فراوانى بطور اجمال، عامل سعادت اخروى را «ايمان و عمل صالح»1 و عامل شقاوت ابدى را «كفر و گناه»2 معرفى كرده است.
پرسش
1- انكار رابطه بين دنيا و آخرت، چه اشكالى دارد؟
2- معناى مزرعه بودن دنيا براى آخرت را توضيح دهيد.
3- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، وجود دارد؟
4- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت، وجود دارد؟
5- ميان چه امورى از دنيا و سعادت و شقاوت آخرت، رابطه حقيقى برقرار است؟
---------------------------------
1. بقره / 25، 38، 62، 82، 103، 112، 277، آل عمران / 15، 57، 114، 115، 133، 179، 195، 198، نساء / 13، 57، 122، 124، 152، 162، 173، مائده / 9، 65، 69، انعام / 48، توبه / 72، يونس / 4، 9، 63، 64، رعد / 29، ابراهيم / 23، نحل / 97، كهف / 2، 29، 30، 107، طه / 75، حج / 14، 23، 50، 56، فرقان / 15، عنكبوت / 7، 9، 58، روم / 15، لقمان / 8، سجده / 19، سبأ / 4، 37، فاطر / 7، ص / 49، زمر / 20، 33، 35، غافر / 40، فصّلت / 8، شورى / 22، 26، جاثيه / 30، فتح / 17، حديد / 12، 21، تغابن / 9، طلاق / 11، انشقاق / 25، بروج / 11، تين / 6، بيّنه / 7-8.
2. بقره / 24، 39، 81، 104، 161، 162، آل عمران / 21، 56، 86، 88، 91، 116، 131، 176، 177، 196، 197، نساء / 14، 56، 121، 145، 151، 161، 168، 169، 173، مائده / 10، 36، 72، 86، انعام / 49، توبه / 3، 68، يونس / 4، 8، رعد / 5، كهف / 32، غافر / 6، شورى / 26، جاثيه / 11، فتح / 13، 17، حديد / 19، مجادله / 5، تغابن / 10، ملك / 6، انشقاق / 22، 24، غاشيه / 23-24، بيّنه / 6.
درس پنجاه و سوّم
نوع رابطه بين دنيا و آخرت
ـ مقدمه
شامل: رابطه حقيقى يا قراردادى؟
ـ شواهد قرآنى
مقدّمه
دانستيم كه ميان ايمان و عمل صالح از يك سو، و قرب الهى و نعمتهاى اخروى از سوى ديگر؛ و همچنين ميان كفر و گناه از يك سو، و دورى از خدا و محروميّت از نعمتهاى ابدى از سوى ديگر، تناسب مستقيم وجود دارد. و نيز به ايمان و عمل صالح با عذابهاى اخروى، و بين كفر و گناه با نعمتهاى ابدى، تناسب معكوسى برقرار است. و درباره اصل اين تناسبها از ديدگاه قرآن كريم، جاى هيچ گونه شكّ و شبههاى نيست و انكار آنها به مثابه انكار قرآن است.
اما پيرامون اين مطلب ضرورى، مسائلى مطرح مىشود كه نياز به بحث و توضيح دارد. مانند اينكه: آيا روابط مذكور، روابطى حقيقى و تكوينى است يا صرفاً تابع وضع و قرارداد است؟ و چه رابطهاى بين ايمان و عمل صالح و نيز بين كفر و گناه، وجود دارد؟ و آيا ميان خود اعمال نيك و بد هم تأثير و تأثرى وجود دارد يا نه؟
در اين درس، نخستين مسأله را مورد بحث قرار داده توضيح خواهيم داد كه روابط فوق الذكر، امورى جعلى و قراردادى نيستند.
رابطه حقيقى يا قراردادى
چنانكه بارها اشاره كرديم رابطه بين اعمال دنيوى و نعمتها يا عذابهاى اخروى، از قبيل روابط مادّى و معمولى نيست و نمىتوان آن را براساس قوانين فيزيكى يا شيميايى يا... تفسير و تبيين كرد. و حتى تصوّر اينكه انرژى مصرف شده در اعمال انسانى، براساس نظريه تبديل ماده و انرژى به يكديگر تجسّم مىيابد و به صورت نعمتها يا عذابهاى اخروى، ظاهر
مى شود تصوّر نادرستى است، زيرا:
اولا انرژى مصرف شده در گفتارها و كردارهاى يك انسان، شايد به اندازهاى نباشد كه تبديل به يك دانه سيب شود چه رسد به نعمتهاى بى شمار بهشتى!
ثانياً تبديل مادّه و انرژى به يكديگر بر طبق عوامل خاصّى انجام مىگيرد و ربطى به نيكى و بدى اعمال و نيّت فاعلى ندارد و براساس هيچ قانون طبيعى نمىتوان بين اعمال خالصانه و اعمال رياكارانه، فرق گذاشت تا انرژى يكى تبديل به نعمت، و انرژى ديگرى تبديل به عذاب شود.
ثالثاً انرژيى كه يكبار در راه عبادتى صرف مىشود ممكن است بار ديگر در راه عصيان بكار رود.
ولى نفى چنين رابطهاى به معناى انكار مطلق رابطه حقيقى نيست، زيرا دايره روابط حقيقى، شامل روابط ناشناخته و تجربه ناپذير هم مىشود و علوم تجربى همانگونه كه نمىتوانند رابطه عليّت بين پديده هاى دنيوى و اخروى را اثبات كنند قادر به ابطال همه گونه رابطه علّى و معلولى بين آنها هم نيستند، و فرض اينكه اعمال نيك و بد، تأثير واقعى در روح انسانى داشته باشد و همان آثار روحى، موجب پيدايش نعمتها يا عذابهاى اخروى گردد. نظير تأثير بعضى از نفوس در پديده هاى خارق العاده چنين فرضى نامعقول نخواهد بود بلكه مىتوان براساس اصول فلسفى خاصّى آن را اثبات كرد و بيان آنها متناسب با اين كتاب نيست.
شواهد قرآنى
اما بيانات قرآنى، هر چند در غالب موارد به گونهاى است كه رابطه جعلى و قراردادى را به ذهن مىآورد مانند آياتى كه مشتمل بر تعبير اجر و جزاء است1 ولى از آيات ديگرى مىتوان استفاده كرد كه رابطه بين اعمال انسان و ثواب و عقاب اخروى، بيش از يك رابطه قراردادى است، بنابراين، مىتوان گفت كه تعبيرات دسته اول براى سهولت تفاهم و رعايت حال اكثريت مردم است كه ذهنشان با اين گونه مفاهيم، آشناتر است.
-----------------------------------
1. تعبير «اجر» در حدود نود بار، و تعبير «جزاء» و مشتقاتش بيش از يكصد بار در قرآن كريم بكار رفته است.
همچنين در روايات شريفه، شواهد فراوانى يافت مىشود بر اينكه اعمال اختيارى انسان، داراى صورتهاى ملكوتى گوناگونى است كه در عالم برزخ و قيامت، ظاهر مىشود.
اينك نمونهاى از آياتى را كه دلالت بر وجود رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها دارد ملاحظه مىكنيم.
«وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ»1.
هر خيرى كه براى خودتان پيش فرستيد آن را نزد خداى متعال خواهيد يافت.
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»2.
روزى كه هركس عمل خيرى كه انجام داده است را حاضر شده مىيابد و هر عمل بدى كه انجام داده است (نيز). دوست دارد كه ميان او و اعمال بدش فاصله دورى باشد.
«يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ»3.
روزى كه شخص مىنگرد كه دستانش چه چيزى را پيش فرستاده اند.
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ»4.
هركس به اندازه ذرّهاى كار خوب كند آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بدى انجام دهد آن را خواهد ديد.
«هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»5.
آيا جزائى كه به شما داده مىشود جز همان اعمالى است كه (در دنيا) انجام مىداديد؟
«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»6.
همانا كسى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند جز اين نيست كه آتشى را در شكمهايشان وارد مىكنند.
بديهى است صرف اينكه انسان در روز قيامت ببيند كه چه كارهايى در دنيا انجام داده است
--------------------------------------
1. بقره / 110، و نيز رجوع كنيد به مزمل / 20.
2. آل عمران / 30.
3. نبأ / 40.
4. نمل / 90، و نيز رجوع كنيد به قصص / 84.
5. زلزال / 7-8.
6. نساء / 10.
پاداش و كيفر آنها نخواهد بود بلكه صورتهاى ملكوتى آنهاست كه در شكل نعمتها يا عذابهاى گوناگون، ظاهر مىشود و شخص به وسيله آنها متنعّم يا معذّب خواهد شد. چنانكه از همين آيه اخير، استفاده مىشود كه صورت باطنى خوردن مال يتيم، خوردن آتش است و هنگامى كه در جهان ديگر، حقايق ظاهر مىشود خواهد ديد كه باطن فلان غذاى حرام، آتش بوده و سوزش درونش را خواهد يافت و به او گفته خواهد شد: آيا اين آتش جز همان مال حرامى است كه خورده اى؟!
پرسش
1- فرض اينكه تجسّم اعمال، عبارت است از تبديل انرژيهاى مصرف شده در كارها به موادّ، چه اشكالى دارد؟
2- چگونه مىتوان رابطه حقيقى بين اعمال انسان و نتايج اخروى آنها را به صورت معقولى تصوّر كرد؟
3- چه آياتى دلالت بر تجسّم اعمال دارد؟ و وجه استعمال تعبيراتى مانند اجر و جزاء چيست؟
4- آيا تجسّم اعمال را مىتوان به حضور اعمال با همان صورتهاى دنيوى، تفسير كرد؟ چرا؟
درس پنجاه و چهارم
نقش ايمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى
ـ مقدمه
ـ حقيقت ايمان و كفر
شامل: نصاب ايمان و كفر
ـ تأثير ايمان و كفر در سعادت و شقاوت ابدى
ـ شواهد قرآنى