خنده حلال حكيمانه شعبه اسك دين (شکلات معنوی بدون عوارض)

[="Tahoma"]ﺻﻨﺪﻭﻕ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ:
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ: ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ
ﺁﻟﻤﺎﻥ: ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ، ﮐﭙﺴﻮﻝ ﺿﺪ ﺁﺗﺶ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ: ﺟﻌﺒﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ، ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ
ﺍﯾﺮﺍﻥ: ﻗﻠﯿﻮﻥ، ﺯﻏﺎﻝ، ﻣﻨﻘﻞ، ﺑﺎﺩﺑﺰﻥ، ﯾﻪ ﭼﻤﺎﻕ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻋﻮﺍ…
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ

[="Tahoma"]خدا بیامرز مادر بزرگم ميگفت موقع آب خوردن

سه بار بسم الله بگو

آخه سه تا جن تو آب هست

دوتا

هيدرو جن

يه دونه اکسي جن

ﮐﺮﮔﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﻧﺞ ﻣﯿﺒﺮﻩ
.
.
.
.
.
.
.
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺗﻮ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ!

پخش غذای نذری

اقای محترم نکن از این کارا !

اخوی جان نکن از این کارا !

البته دور از جون خودمون و خودتون و کل جمیعا اجمعین فامیلهم !

[SPOILER][/SPOILER[/SPOILER]]

[="Arial"]واقعا ماسماست

چرا یه تایپیک 2 سال میبندین بیچاره مردم حق خندیدن ندارن؟

[="Tahoma"]ای بابا!
باز من یه عالمه شکلات معنوی!!!! برای اسک‌دینی‌ها گذاشتم اومدم دیدم رفته صفحه قبل.
برگردید صفحه قبل شکلاتای ما رو هم بخورید اما اسراف نکنید.
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونتــــــــــــــــون

من تو زندگیم هر 2سال ی بار جدی میشم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اونم برای گرفتن عکس 3*4
بقیشو در حال مسخره بازیم :ll

دیروز موقع شستن ماشینم زد به سرم رفتم تو صندق عقب خوابیدم درم بستم
چند دلیل داشتم برای این کارم：
1 به یاد ایام کودکی ما دهه ۶۰که ماشین جا نداشت مینشستیم تو صدوق عقب
2 میخواستم ببینم یه روز بدزدنم اون تو جا میشم یا نه
3 می خواستم ببینم لامپ صندق عقب کی خاموش میکنه;-)

اما این کارم چند تا درس داشت

اولا.هیچوقت در صندوق عقب وقتی توش هستید نبندید
دوما.حالا در بستید گوشیتونم با خودتون ببرید
سوما.حالا گوشی نبردی نبردی اهنگ ضبط,کم کن صداتون بشنون

هیچی دیگه قشنگ دو ساعت خوابیدم بعد دو ساعت موقع شستن ظرفها یادشون افتاده من نیستم امدن پیدام کردن

من:-P
بابا و مامانم:-(
اینده مملکتمونo_O

شمام وقتی بچه بودین با دوستاتون ,
"دست برادری" یا "دست خواهری" میدادین ؟؟؟

ما که ی دفه با یکی از دوستای صمیمیم میخواستیم خونمون رو با سرنگ به هم تزریق کنیم..
تا برادریمون محکم تر بشه و خونمون در رگ هم جاری باشه ... :-):-):-)
یه همچین موجودات خوش قلب و با عطوفتی بودیم ما ...
برای سلامتیمون اون صلواتو فشار بده

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ ، ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓـــﺮﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﭼﺮﮎ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯿﺸﺪ و اسکله خنگ خطابش میکردند,ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺣﻤﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﻭﯼ
ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ....
ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺻﻼﺡ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﮐﻨﺪ،
ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺣﻤﺪﯼ ﺑﻌﻠﺖ ناﺭﺍﺣﺘﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺭﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎنی ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪ که فــری آنجا بود ﻭ ﺗﺤﺖ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ،
ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ ،
ﺩﮐﺘﺮﺟﻮﺍﻥ ﺭﻋﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻠﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ دکتر نیز با لبخند جوابش را میداد ﺍﻣﺎ خانم احمدی ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﺶ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮐﺒﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﮐﺘﺮ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺖ ،ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﺍﺳﺖ ، ﻭﻗــﺘــﯽ بــﻪ ﻋــﻘــﺐ ﺑـﺮﮔـﺸـﺖ
ﻓــﺮﯼ ﻧـﻈـﺎﻓـﺘـﭽــﯽ ﺑـﯿــﻤــﺎﺭﺳـﺘــﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﯾــﺪ ﮐــﻪ ﺩﻭﺷـﺎﺧــﻪ ﺩﺳـﺘـﮕـﺎﻩ ﮐـﻨـﺘـﺮﻝ
ﺑـﯿـﻤـﺎﺭﺍﻥ ﻗـﻠـﺒـﯽ ﺭﺍ از بـرق ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭﺷــﺎﺭﮊﺭ ﮔـﻮﺷــﯽ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺟـﺎﯼ ﺁﻥ
ﺯﺩﻩ ﺍﺳــﺖ !!!
ﻧـﮑـﻨـﻪ ﻓـﮑــﺮ ﮐـﺮﺩﯾـﻦ ﻓــﺮﯼ ﺩﮐـﺘـﺮ ﺷـﺪﻩ ؟؟؟ ﻧــﻪ ﺑـﺎو ,ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻧـﻈـﺎﻓـﺘـﭽـﯽ ﺑـﻮﺩﻧــﻢ ﺍﺧـﺮﺍﺝ ﺷـﺪ ﺍﻭﻥ اسـکـل ﺭﻭ ﭼـﻪ بـﻪ ﺍﯾــﻦ ﺣـﺮﻓــﺎ !!! ^_^
تـمـوم شـد شـب هـمـگی بـه خـیـر

شـبـا ﻣـﻮﻗـﻊ خـواﺑـﯿـﺪﻥ ﺩﻭﺗـﺎ ﺳـﻨـﮓ بـﺎ ﺧـﻮﺩﻡ ﻣــی بــﺮﻡ تـﻮ ﺭﺧـﺘـﺨـﻮﺍﺏ ﯾﮑـﯿـﺶ ﻭﺍﺳـﻪ ﺗـﺮکـﻮﻧـﺪﻥ ﻻﻣـﭗ ﺗـﺎ ﺧـﺎﻣـﻮﺵ ﺷـﻪ ﯾـکـﯽ ﻫـﻢ ﻭﺍﺳـﻪ ﺍﯾـﻨـﮑـﻪ ﻣـﻄـﻤـﺌـﻦ ﺷـﻢ پـنـجـره بـسـتـه س !!! ^_^

ﻫــﻨــﺪﯾـــﺎ ﻭﻗــﺘـــﯽ ﻣـــﯿــﺨــﻮﺍﻥ ﯾــﮑــﯿــﻮ دلـــﺪﺍﺭﯼ ﺑــﺪﻥ ﺑــﻬـــﺶ ﻣــﯿـــﮕـﻦ ﻏــﺼـــﻪ ﻧـــﺨــــﻮﺭ، ﺧـــــــﺪﺍ ﺯﯾـــــﺎﺩﻩ.... :d

ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﻣﻴﺪﺍﺩ!!!
ﻳﮏ ﺷﺐ ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﺵﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ
ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻳﺎ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﻳﺎ ﺧﻮﺩﮐﺸﻲ ﻣﻴﮑﻨﻢ !!!
ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺮ ﺣﺮﻓﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻔﯽﺩﺍﺩ ...
ﭘﺴﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵﺑﻨﺰﻳﻦ ﺗﺰﺭﻳﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﺭﻓﺖ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ
ﻟﺤﻈﺎﺕﺍﻭﻟﯿﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ
ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﺩﻳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ
ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺍﻣﺎ .......
ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﺮﺕ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﭼﺎﻗﻮﻱ ﺟﺮﺍﺣﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﺮﻭﯼ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻴﺪﻭﻳﺪ ﺗﺎ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ
ﮔﺮﻓﺖ ......
ﺗﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺟﺮﺍﺣﻲ ﺭﻭ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ
ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻳﻬﻮ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﺮﺩ !!!
ﺣﺎﻻ ﭘﻤﭗ ﺑﻨﺰﻳﻨﻢ ﺍﻭﻥ ﻧﺰﺩﻳﮑﻴﺎ ﻧﺒﻮﺩ
ﻫﻴﭽﻲ ﺩﻳﮕﻪ .....
ﻫﻴﭽﮑﺴﻢ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻧﻲ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﻧﺪﺍﺩ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩ ﺧﻼﺻﻪ .....
ﺍﮔﻪ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﯾﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ نمیذارم ^_^

هـمـیـشـه گـفـتـم بـایـد حـرفـای آدمـا رو تـو روزای اول ضـبـط کـنـی بـعـد واسـشـون بـذاری بـگـی عـــزیــزم تـو اونــروزا ایـن چیزا رو مـی خــوردی ...!!!

ديروز حسابى خوشتيپ کرده بودم و به خودم کلى رسيده بودم, مٽه هميشه سواره مترو بودم ولى هیچوقت تو زندگیم اینجوری نشده بود بیش از ۱۵۰ تا دختر به من نگاه کنن و منو نشون بدن و در گوش هم پچ پچ کنن !!!
سرم رو از خجالت انداختم پايين, ٱخه چشمام شغال داره و هرکى ببينه عاشقش ميشه ,خودمو با تسبيح و ذکر مشغول کردم که گناه نکنم ولى بعدش نظرم عوض شد, یه جورایی مونده بودم از کدومشون شروع کنم و بهشون شماره بدم ,تو همين فکرا بودم که يهو ماموره مترو يه پس گردنى و دوتا لگد زد بهم گفت گوسفند اومدی واگن بانوان چه غلطی بخوری???
گمشو واگن خودتون!!! ^_^

ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﻛﺴﻰ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺳﺎﻟﻬﺎ
ﭘﻴﺶ ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺟﺎﺕُ
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ ﻳﺎ ﺍﻭﻥ ﺍﺗﺎﻕ ..؟
عباس ساقه کرفس ^_^

متن جالب کارت عروسی :

[="Tahoma"]نرچبىشسبلانکگپچرزظطسقعنپ
چچربلتتربىططرچنمننتفىىزور ز
ظططدززرووچپپگگکمنتاللبىىس س
شسىللتتنمککجحهغفقصصسسىب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

چیه دارم کیبوردم و تمیز میکنم

موقعی که کامپیوتر خاموشه نمیشد تمیزش کنی؟:offlow:

کتلت چیست؟؟؟

غذایی که هدفش این بوده
کباب کوبیده بشه
ولی مشکلات زندگی
مانع پیشرفت بیشترش شده

سلام
کاربران محترم لطفا به عنوان تاپیک توجه نموده و از ارسال پست های نامناسب خودداری نمایید.با تشکر

سلام
یه پیشنهاد
به جای کپی پیست متن ها و جوک های که اکثر هم خیلی حلال و مناسب نیستند سعی کنید تصاویر و مطالب تک و حلال را اینجا بذارید
پایان هفته هم سه اثر را برگزیده می کنیم و بهشون جایزه میدیم
فقط باید تاپیک کپنی کرد هر نفر روزی دو سه تا پست بیشتر نزنه

برای مثال

و

عیالوار!!!

[="Tahoma"]

به جان تو شکلاتای من همش حلاله، حالا شاید معنوی نباشه ولی عوارض نداره:Cheshmak:

با این پیشنهادم خیلی حال نمی‌کنم، چون دست منو می‌بنده:khandeh!:

[="Tahoma"]

رفقا! ببینم می‌تونید با این لطیفه‌های نا مناسب دوباره تاپیکو ببندید یا نه؟!
دوستان لطفا مراعات کنند.

[="Tahoma"]یعنی دهنم آسفالته

دیشب تا صبح نشستم با هر دینی حساب کردم میرم جهنم..

با سلام
ماشالله در زمینه جوک سازی حلال و غیر حلال داخل اشباع شده و به خودکفایی کامل رسیده ایم
از بس جوک داریم لذا میتوانیم زمینه ی صادرات رو فراهم کنیم
.
نکته ی دوم :

چون جوک ها بسته بندی شده و موقع عبور از مرز جوک حلال و غیر حلال قاطی پاتی شده و بعضا هم قاچاق میشه .
لذا کنترل کابران سخته و هر از گاهی به جاده خاکی خواهند زد.
باید بازرس و کارشناس جوک شناسی فوق تخصص بین الملل استخدام کنیم

:nevisandeh:

اینم یه بازی عجیب ببینم کی میتونه سیستمش رو کشف کنه:

ورود به بازی

[="Tahoma"]

یعنی چی؟!
اینکه خیلی چرت و مسخره‌اس!

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

:Moteajeb!:

[=Times New Roman]داستان واقعی از خودم..:Nishkhand:
.
.
.
.
[SPOILER]
تعطیلات نوروز توی خونه اومدم سر به سر مادرم بزارم و خودمو لوس کنم..
.
گفتم مامان اگر من بمیرم چیکار میکنی؟ :Ghamgin:
.
خدا شاهده چنان نیشگونی از پوست دستم گرفت که دیگه احساسش نمی کردم عین شکلات همینجوری می پیچوندش و میگفت بگو غلط کردم :Gig:
.
منم گفتم غلط کردم..
.
گفت بگو بوووووووووووووووووووووق..
.
منم گفتم بووووووووووووووووووووووق
.
گفت می دونی تو خیلی احمق و نفهم و بی شعوری.. :Gig:
.
گفتم آره می دونم
.
بعد گوشم رو هم گرفت یه دقیقه محکم پیچوند دیگه واقعا دردآور بود..:Gig:
.
بعد دلش سوخت ولم کرد..با قیافه ی مظلوم و ناراحت گفت: تو هیچوقت نمی فهمی مهر مادری یعنی چی.. :Ghamgin:
.
یعنی واقعا این مهر مادری بود.. :Gig:
.
ولی بعدش اینقدر به خودم لعنت فرستادم که اذیتش کردم.. :Ghamgin: فکر نمی کردم اینجوری بشه..آخه من عاشقشم..روانیشم بخدا..:ok::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:
[/SPOILER]

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

[="Tahoma"]

طرف فک کرده خیلی باهوشه .

حرف شما کاملا درسته .

سلام
خب برای اینکه مغزتون یکم هوا بخوره این تست ها را انجام بدید

تست اول
[=b homa]بعد از ورود به این لینک >>> Kuku Kube
رو استارت کلیک میکنین و یه دقیقه وقت دارین تا رنگ متفاوت رو پیدا و روش کلیک کنین !
امتیاز بندیش هم به این صورت هست:
31 به بالا خلبانی
21-30 [=b homa]نرمال
15-20 [=b homa]کوری خفیف
11-15 [=b homa]کور

تست بینایی (تیزبینی)

دقت کنید یه دقیقه فرصت دارید برید جلو بعد امتیازتون را میزنه
همون بار اول که تست کردید امتیازتون اینجا بذارید
نرید شونصدبار تست کنیدا فقط یه بار

[="Indigo"]

ولی خداییش بعضیهاشون انگاری رنگ متفاوت نداشت :Gig:[/]

سلام و عرض ادب
امتیاز 25
ولی آخراش به قول بانو باغ بهشت انگاری رنگ متفاوت نداشت :Gig:

[="Tahoma"]

اینو که یه بار تو کلبه گذاشته بودی! تکراریه:bastan:

خب هر الگوریتمی هست پشت صحنه قرار داره !
برنامه نویس ها باید راحت تر بفهمن قضیه چیه .
.
بنده تا حدود بالاتر از 50 درصد یه احتمالی میدم .
.
اون اعداد محاسبه شده و در یه دیتابیس قرار داده شده ( تمام حالات ممکن )

الگوریتم ورودی و جدول رو چک میکنه و خروجی نام شهر رو میگه

[="Indigo"]

3 بار امتحان کردم اشتباه گفت:Cheshmak::Cheshmak::Nishkhand::Nishkhand::Khandidan!::Khandidan!:

28:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!: