جمع بندی حضرت عیسی (ع) و زنده کردن مردگان

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت عیسی (ع) و زنده کردن مردگان

کارشناس محترم سلام
درخصوص معجزه حضرت عیسی ع بیان شده شفابیماران وزنده کردن مردگان سوال اینجاست اگر مرده هارامیتوان زنده کردچگونه خداوند درپاسخ کسانی که میخواهند به زمین برگردند تااعمال ترک شده خودراانجام دهند باعلم به اینکه هیچ کس بدون اعمال ترک شده ای نیست جواب رد میدهد
یاحق

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد مسلم

احمد;780884 نوشت:
درخصوص معجزه حضرت عیسی ع بیان شده شفابیماران وزنده کردن مردگان سوال اینجاست اگر مرده هارامیتوان زنده کردچگونه خداوند درپاسخ کسانی که میخواهند به زمین برگردند تااعمال ترک شده خودراانجام دهند باعلم به اینکه هیچ کس بدون اعمال ترک شده ای نیست جواب رد میدهد
یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام خدمت دوست گرامی و تشکر از سوال خوب شما

در مورد سوال شما باید عرض کنم اینجا بحث توان و عدم توان نیست، بدون شک خداوند توان زنده کردن مردگان را دارد، همان‌طور که می‌فرماید:
«أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»؛ او مردگان را زنده مى‏كند، و او بر هر كارى تواناست‏ (حج:6)
اما سنت الهی بر این قرار گرفته که کسی که مرگ به سراغ او آمده و از این دنیا به عالم برزخ کوچ کرد دیگر به عالم دنیا برنگردد، اگر غیر از این باشد، فقط یکی از مفاسد آن این است که هیچ انگیزه ای برای آمادگی برای مرگ و آخرت وجود نخواهد داشت چون انسان‌ها می‌دانند که اگر کار به زمین مانده ای داشته باشند به دنیا بازگردانده می‌شوند، اصلا یکی از حکمت‌های مخفی کردن مرگ این است که انسان هر لحظه آماده مرگ باشد، لذا خداوند پیشاپیش شکل‌گیری چنین توقعی(بازگشت به دنیا) را در درون انسان‌ها نفی کرده است:
«إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون‏ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»؛ زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد، مى‏گويد: پروردگارا! مرا بازگردان شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد.

اما این که پس چرا این سنت توسط عیسی(ع) شکسته شد و مردگانی به دست ایشان(ع) زنده شدند را باید در معنای معجزه جستجو کرد، معجزه امری نادر و خارق العاده است که به صورت استثناء، برخلاف سنت جاری و ظاهری عالَم اتفاق می افتد، همان‌طور که خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف معجزه می‌گوید:
«ثبوت ما ليس بمعتاد أو نفي ما هو معتاد مع خرق العادة و مطابقة الدعوى»؛ معجزه یعنی تحقق آنچه که به طور معمول اتفاق نمی‌افتد، یا نفی آنچه که معمولا همواره اتفاق می‌افتد به صورت خارق العاده که مطابق با ادعای شخص باشد(کشف المراد، خواجه طوسی و علامه حلی، ص350).
هدف از این امر خارق العاده و استثنائی شکستن قانون و سنت جهان نیست، بلکه هدف از آن اثبات نبوت است، به همین خاطر تنها به مقداری که حجت را بر مردم تمام نموده و نبوت آن پیامبر را اثبات سازد بسنده می‌شود، چون خداوند جز در مواردی که ضرورت ایجاب کند، مایل نیست بر خلاف سنت جاری رفتار کند، همان‌طور که امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند إبا دارد از این که اشیاء جز به وسیله اسباب خویش جاری شود، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است (کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص183) روشن است که اسباب تولد یک شتر، شترانی نر و ماده به عنوان والدین است، ولی برای تحقق معجزه حضرت صالح(ع) شتری بدون پدر و مادر، آن هم از دل کوه بیرون می‌آید، یا برای تولد یک مار، نیاز به تخم گذاری ماری دیگر است، اما می‌بینیم که در معجزه حضرت موسی(ع) تکه چوبی خشک تبدیل به ماری زنده شده و سحر ساحران را بلعید. یا برای بیرون آوردن یک درخت و نصف شدن آن نیاز به اسباب خاص خودشاست، اما می‌بینیم که این درخت بدون هیچ سبب ظاهری از جا کنده شده و نزد پیامبر(ص) می‌آید و سپس نصف شده، و نیمی از آن به جایش برمی‌گردد(نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 192، ص301) و معجزات دیگر.
می بینید که همه این معجزات بر خلاف آنچه که خدا به طور ظاهری وعده داده جاری می‌شود چون اصلا معجزه آمده تا برخلاف این سنت‌های رایج اتفاق افتد تا برای مردم عجیب بوده، و آنها را به فکر فرو برد، با این مقدمه ها روشن می‌شود خداوند طبق سنت عام خویش مرگ بندگان را مخفی نموده، و ایشان را بعد از مرگ به دنیا باز نمی‌گرداند، اما به خاطر یک ضرورت مهم‌تر، یعنی اثبات نبوت حضرت عیسی(ع) در زمانی که علم طب رواج داشت، یک گام بالاتر از قدرت اطباء و پزشکان آن زمان، مرده‌هایی را به عنوان معجزه به دست عیسی(ع) زنده کرد تا اعجاب انگیز بودن این کار برای مردم نبوت عیسی(ع) را برای مردم اثبات سازد.
لذا این زنده شدن‌ها به صورت استثنائاتی بود که نه قبل از آن و نه بعد از آن تکرار نشد، مگر باز در موارد استثنایی، مثل رجعت و...

یا حق

با سلام

در بسیاری از اخبار و روایاتی که در رابطه با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه وارد شده است، به احادیثی برمی خوریم که حکایت از زنده شدن و بازگشت بعضی از مردگان - در زمان حضرت مهدی (عج) یا پس از شهادت ایشان - به این دنیا دارد. مجموعه این اخبار و روایات بحث رجعت را به عنوان یکی از مسائل ضروری و انکارناپذیر مذهب تشیع، تشکیل می دهند.

به لحاظ این که اعتقاد به رجعت، از مختصات شیعه بوده و دیگر فرق اسلامی و حتی گروه اندکی از شیعیان، شدیدا آن را انکار کرده یا مورد تردید قرار داده اند; بحث از رجعت، از حساسیت قابل ملاحظه ای برخوردار بوده و در حقیقت، هر کسی به نوعی نسبت به آن، اظهارنظر کرده و به شکلی آن را قبول یا رد نموده است.
ما در این مختصر، مفهوم رجعت و ادله قرآنی و روایی آن، همین طور نظریه علمای بزرگ شیعه در این رابطه، را به صورت فشرده، ارائه می دهیم.
[h=3] واژه رجعت[/h] رجعت در لغت به معنای برگشتن و بازگشت می باشد. (1) در اصطلاح عبارت است از این که خداوند برخی از شیعیان و دوستان حضرت مهدی (عج) را، که قبل از ظهور آن حضرت، از دنیا رفته اند، زنده می کند و به دنیا برمی گرداند تا این که به ثواب یاری آن حضرت و مشاهده دولت کریمه اش نائل شوند. همچنین گروهی از دشمنان ایشان را نیز برمی گرداند تا از آنان در همین دنیا، انتقام کشیده، به ایشان طعم ذلت را بچشاند. (2)
[h=3] رجعت در قرآن [/h]برای اثبات رجعت، ابتدا، به سراغ قطعی ترین و مستندترین دلیل و راهنما نزد مسلمانان، یعنی قرآن، می رویم تا ببینیم آیا قرآن نسبت به زنده شدن مردگان در این دنیا، نظری دارد و آیا آن را ممکن می داند یا خیر؟ و اگر آن را ممکن می داند، آیا به وقوع آن در امت های گذشته هم، اشاره ای دارد یا نه؟ قرآن مساله رجعت را کاملا ممکن دانسته و جای هیچ شک و تردیدی در زنده شدن مردگان نمی بیند. از تمامی آیاتی که بر زنده شدن مردگان در قیامت دلالت دارد، می توان به عنوان دلیل برای زنده شدن مردگان در همین دنیا نیز استفاده کرد; چرا که همان خدایی که قادر به زنده کردن مردگان در آخرت، می باشد، می تواند مردگان را در همین دنیا نیز، دوباره خلعت حیات و زندگی بخشیده و آنان را زنده کند.
قرآن برای اثبات امکان زنده شدن مردگان و در پاسخ به شبهات منکرین معاد، آنان را به فطرتشان ارجاع داده و با تعابیر متعدد، قادر بودن خود بر احیاء مردگان را، دلیل بر امکان وقوع آن ذکر کرده است. «آیا نمی بینید آن خدایی که آسمان ها و زمین را آفرید و هرگز در خلقت آن ها دچار ناتوانی نشد، قدرت دارد مردگان را دوباره زنده کند; آری البته او بر هر چیزی قادر و تواناست.» (3) و آیه «همانا فرمان خداوند به گونه ای است که همین که چیزی را اراده کند و به آن بگوید موجود شو، بلافاصله موجود می شود»، (4) مؤید این مطلب می باشند.
البته قرآن تنها به این پاسخ گویی و ارجاع به فطرت اکتفاء نکرده، بلکه با ارائه و بیان نمونه ها و مثال های متعدد، امکان تحقق زنده شدن مردگان در این دنیا را متذکر شده است. اینک به بیان برخی از از آن موارد می پردازیم.
[h=3] داستان قوم موسی [/h]به این داستان، در قرآن کریم فقط اشاره شده است. اجمال این داستان این است که در زمان حضرت موسی علیه السلام در بنی اسرائیل قتلی صورت می گیرد و قاتل شناخته نمی شود. برای پیدا کردن قاتل، حضرت موسی دستور می دهد که اولیاء دم گاوی بکشند و قسمتی از بدن گاو را به مقتول بزنند تا مقتول زنده شود آنان را از حقیقت مطلب آگاه کند. ابتدا بنی اسرائیل در برابر چنین دستوری تعجب کرده، آن را به مسخره و شوخی گرفتند. اما سرانجام پس از آن که مثل همیشه در انجام امر الهی تعلل ورزیدند و با بهانه های مختلف از خصوصیات و رنگ گاو سؤال کردند، فرمان حضرت موسی علیه السلام را انجام دادند و مقداری از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، مقتول بلافاصله به اذن خداوند زنده شد و قاتل را معرفی کرد. قرآن کریم در این ارتباط می فرماید: پس گفتیم با قسمتی از آن گاو به او بزنید. خداوند مردگان را این گونه زنده می سازد و نشانه های خود را به شما می نمایاند; شاید عقل خود را به کار گیرید!» (5)
این آیه شریفه، به روشنی بر وقوع رجعت و زنده شدن مرده ای، در یک رویداد خاص دلالت دارد.

ادامه دارد

[h=3] با سلام مجدد

داستان «عزیر» پیامبر
[/h] نمونه دیگری که قرآن کریم در مورد زنده شدن مردگان در همین دنیا ذکر می کند داستان «عزیر»، پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل است. می فرماید: «یا به مانند آن کس (عزیر) که از دهکده ای عبور کرد که خراب و ویران شده بود. (با خود) گفت: خداوند چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد کرد؟! پس خدا او را صد سال میراند سپس او را زنده نمود و به او گفت: چه مدت در این جا درنگ کردی؟ جواب داد: یک روز و یا قسمتی از یک روز! خداوند فرمود: بلکه صد سال است که در این جا مانده ای! به خوراکی و نوشیدنی خود نظر کن که هیچ تغییر نکرده و به الاغت بنگر (که چگونه متلاشی گشته است) و ما تو را برای مردم حجت و دلیل قرار خواهیم داد. و به استخوان های (الاغت) بنگر که چگونه آن ها را به هم پیوسته و گوشت بر آن ها می پوشانیم. پس هنگامی که این کار برایش روشن و واضح گردید گفت: یقین دارم که خداوند بر هر کاری تواناست.»

این آیه نیز، همچون آیه پیشین، حجتی روشن و برهانی قاطع بر وقوع رجعت در دنیا می باشد.
[h=3] داستان اصحاب کهف [/h]بنا به نقل قرآن کریم، اصحاب کهف مدت سیصد سال در یک غار به خواب رفتند و پس از بیداری وقتی که برای تامین غذا به شهر آمدند، همه چیز را متحول یافتند و مردم نیز بدین وسیله از آن حادثه عجیب مطلع شدند.
«و این گونه ما مردم را بر احوال آن ها (اصحاب کهف) مطلع ساختیم تا بدانند وعده الهی حق است و در وقوع قیامت هیچ شکی نیست.»بی شک بر اساس قوانین معمولی عالم طبیعت، خواب سیصد ساله ممکن نیست و لذا باید عاملی غیرطبیعی در این حادثه دخالت داشته باشد. معلوم است که فقط قدرت خداوند است که می تواند چنین حوادثی را بیافریند، چرا که قدرت و توان او محدود به امور مادی و قوانین طبیعت نیست. لذا هیچ بعدی ندارد، آن خدایی که می تواند آدمی را به مدت سیصد سال در خواب فرو ببرد و سپس دوباره آنان را بیدار کنید، در قیامت و دنیا نیز می تواند انسان ها را از قبرها برانگیزد و مردگان را زنده کند.

[h=3] احیاء مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام [/h] گویاترین و بارزترین شاهد قرآنی بر زنده شدن مردگان در دنیا، زنده ساختن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام می باشد. قرآن در آیات متعدد، زنده شدن مردگان، توسط عیسی مسیح علیه السلام را به مخاطبین خود گوشزد می کند. تا هم قدرت خود را به آنان تفهیم کند و هم شک و ریب مخاطبین در خصوص زنده شدن مردگان در قیامت را از دل آنان بزداید. قرآن در این باره می فرماید: «و (خداوند) او (عیسی) را به سوی بنی اسرائیل فرستاد (که به آنان بگوید) من از طرف خداوند برای شما نشانه و آیتی آورده ام... و من به اذن خداوند، مرده ها را زنده می کنم...» همچنین می فرماید: «آن هنگام که خداوند به عیسی بن مریم فرمود: به یاد آور نعمتم را که به تو و مادرت عطا کردم... و این که به تو قدرت دادیم که مردگان را با اجازه ما از قبرها بیرون آوری و زنده شان سازی.»

بنابراین آیات فوق به روشنی دلالت بر وقوع رجعت در امت های پیشین دارند.

سوال
یکی از معجزات عیسی(ع) زنده کردن مردگان بوده است، اگر مردگان را می‌توان زنده کرد چرا خداوند در پاسخ به کسانی که خواهان بازگشت به دنیا هستند تا اعمال ترک شده خود را انجام دهند درخواست ایشان را رد می‌کند؟

پاسخ

ابتدا باید توجه کنید که اینجا بحث توان و عدم توان نیست، بدون شک خداوند توان زنده کردن مردگان را دارد، همان‌طور که می‌فرماید:
«أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»؛ او مردگان را زنده مى‏كند، و او بر هر كارى تواناست‏ (1)

اما سنت الهی بر این قرار گرفته که کسی که مرگ به سراغ او آمده و از این دنیا به عالم برزخ کوچ کرد دیگر به عالم دنیا برنگردد، اگر غیر از این باشد، فقط یکی از مفاسد آن این است که هیچ انگیزه ای برای آمادگی برای مرگ و آخرت وجود نخواهد داشت چون انسان‌ها می‌دانند که اگر کار به زمین مانده ای داشته باشند به دنیا بازگردانده می‌شوند، اصلا یکی از حکمت‌های مخفی کردن مرگ این است که انسان هر لحظه آماده مرگ باشد، لذا خداوند پیشاپیش شکل‌گیری چنین توقعی(بازگشت به دنیا) را در درون انسان‌ها نفی کرده است:
«إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون‏ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»؛ زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد، مى‏گويد: پروردگارا! مرا بازگردان شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد.(2)

علاوه بر این که طبق آیه شریفه خداوند می‌داند که اینها حتی اگر به دنیا برگردند باز هم اعمال گذشته خویش را ادامه خواهند داد، چرا که عدم آمادگی ایشان برای آخرت، از روی جهل و ناآگاهی ایشان نبوده که بگویم بعد از مرگ تازه فهمیده‌اند آخرتی وجود دارد، و با بازگشت رفتار خویش را تغییر خواهند داد، بلکه وقتی انسانی ملکه دنیاپرستی در او شکل گرفت تنها با دیدن مجازات و چوبه دار و... پشیمان شده و وقتی امواج بلا فرونشنید به کارهای گذشته خود باز می‌گردد(3) لذا قرآن کریم در آیه ای دیگر علت این عدم بازگشت را بیان می‌کند: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه‏»؛ آنها اگر(به دنیا) بازگردند، باز به آنچه که نهی شده بودند برمی گردند (و همان برنامه‏ها و روش خود را ادامه مى‏دهند).(4)

اما این که پس چرا این سنت با این حکمت‌هایی که دارد توسط عیسی(ع) شکسته شد و مردگانی به دست ایشان(ع) زنده شدند را باید در معنای معجزه جستجو کرد، معجزه امری نادر و خارق العاده است که به صورت استثناء، برخلاف سنت جاری و ظاهری عالَم اتفاق می افتد، همان‌طور که خواجه طوسی و علامه حلی در تعریف معجزه می‌گویند:
«ثبوت ما ليس بمعتاد أو نفي ما هو معتاد مع خرق العادة و مطابقة الدعوى»؛ معجزه یعنی تحقق آنچه که به طور معمول اتفاق نمی‌افتد، یا نفی آنچه که معمولا همواره اتفاق می‌افتد به صورت خارق العاده که مطابق با ادعای شخص باشد(5)

هدف از این امر خارق العاده و استثنائی شکستن قانون و سنت جهان نیست، بلکه هدف از آن اثبات نبوت است، به همین خاطر تنها به مقداری که حجت را بر مردم تمام نموده و نبوت آن پیامبر را اثبات سازد بسنده می‌شود، چون خداوند جز در مواردی که ضرورت ایجاب کند، مایل نیست بر خلاف سنت جاری رفتار کند، همان‌طور که امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند إبا دارد از این که اشیاء جز به وسیله اسباب خویش جاری شود، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است (6) روشن است که اسباب تولد یک شتر، شترانی نر و ماده به عنوان والدین است، ولی برای تحقق معجزه حضرت صالح(ع) شتری بدون پدر و مادر، آن هم از دل کوه بیرون می‌آید، یا برای تولد یک مار، نیاز به تخم گذاری ماری دیگر است، اما می‌بینیم که در معجزه حضرت موسی(ع) تکه چوبی خشک تبدیل به ماری زنده شده و سحر ساحران را بلعید. یا برای بیرون آوردن یک درخت و نصف شدن آن نیاز به اسباب خاص خودشاست، اما می‌بینیم که این درخت بدون هیچ سبب ظاهری از جا کنده شده و نزد پیامبر(ص) می‌آید و سپس نصف شده، و نیمی از آن به جایش برمی‌گردد(7) و معجزات دیگر.

می بینید که همه این معجزات بر خلاف آنچه که خدا به طور ظاهری وعده داده جاری می‌شود چون اصلا معجزه آمده تا برخلاف این سنت‌های رایج اتفاق افتد تا برای مردم عجیب بوده، و آنها را به فکر فرو برد، با این مقدمه ها روشن می‌شود خداوند طبق سنت عام خویش مرگ بندگان را مخفی نموده، و ایشان را بعد از مرگ به دنیا باز نمی‌گرداند، اما به خاطر یک ضرورت مهم‌تر، یعنی اثبات نبوت حضرت عیسی(ع) در زمانی که علم طب رواج داشت، یک گام بالاتر از قدرت اطباء و پزشکان آن زمان، مرده‌هایی را به عنوان معجزه به دست عیسی(ع) زنده کرد تا اعجاب انگیز بودن این کار برای مردم نبوت عیسی(ع) را برای مردم اثبات سازد.
لذا این زنده شدن‌ها به صورت استثنائاتی بود که نه قبل از آن و نه بعد از آن تکرار نشد، مگر باز در موارد استثنایی، مثل رجعت و...
_________________________________
1. حج:22/6.
2. مومنون:23/99و100.
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش، تهران، ج14، ص311.
4. انعام:6/28.
5. حلی، حسن، کشف المراد، مؤسسة النشر الإسلامي‏، چاپ چهارم، 1413ق، قم، ص350.
6. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص183.
7. نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 192، ص301.

موضوع قفل شده است