جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Olive"]خــداونــد مــیــدانــد چـه کــسـی بــه زنــدگــی شــمــا تـعــلـق دارد،چـه کـسـی نـدارد!!!!
اعـتـمـاد کـنـیـد و بـُگـذَریـد!!
هـر کـسـی قـسـمـتـتـان بـاشـد هـمـیـشـه کـنـارتـان خـواهـد مـانـد....
[/]

[="Olive"]به سلامتی اونایی که مخاطب خاصشون خداست

به سلامتی اونایی که شبا به خدا شب بخیر میگن

به سلامتی اونایی که صبح با یاد خدا از خواب بیدار میشن

به سلامتی اونایی که خدا همه دار و ندارشونه …
[/]

[="Olive"]ازسگ کمتراست؛ وقتی به وفاداریش اعتباری نیست؛ غلاده اش رابازکن؛ بگذاربرود؛ سگ ولگرد هرعابری راچندقدم همراهی میکند…
[/]

[="Olive"]شاید ما به سرعت از بچگییامون دور شدیم…
کوچیک که بودیم چه دلای بزرگی داشتیم حالا که بزرگیم چه دلای کوچیکی
کاش دلامون به بزرگییه بچگی بود…
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم…
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود … کاش قلبها … بود
حالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمیفهمه و ما به همین سکوت دلخوش کردیم،اما یک سکوت پر بهتر از یک فریاد تو خالیه ، سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیه که هیچکس نفهمه سکوتی که سرشار از ناگفته هاست،ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد داره…
دنیا رو ببین بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد،حالا بارون از چشامون مییاد، بچه بودیم همه چشای خیسمون رو میدیدند بزرگ شدیم هیچکس نمیبینه ، بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تویه خلوت…
بچه بودیم همه رو اندازه ی ده تا دوست داشتیم ، بزرگ شدیم بعضیا رو اصلا دوست نداریم، بعضیا رو کم، بعضیا رو بی نهایت…
بچه که بودیم قضاوت نمیکردیم همه یکسان بودن،بزرگ که شدیم قضاوتای درست و غلط باعث شد که اندازه ی دوست داشتنمون تغییر کنه…
کاش هنوزم همه رو به اندازه ی همون بچگی ده تا دوست داشتیم……….
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یه ساعت بعد یادمون میرفت ، بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها یادمون میمونه و آشتی نمیکنیم…
بچه که بودیم گاهی با یک تیکه نخ سرگرم میشدیم ، بزرگ که شدیم حتی صدتا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنه…
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود ، بزرگ که شدیم کوچیکترین آرزومون داشتنه بزرگترین چیزها ست…
بچه بودیم درد دلا رو به ناله ای میگفتیم همه میفهمیدن ، بزرگ شدیم درد دل و به صد زبان میگیم و هیچکس نمی فهمه…
بچه که بودیم تو بازیامون همش ادای بزرگترا رو در می آوردیم ، بزرگ که شدیم همش تو خیالمون برمی گردیم به بچگی…
بچه که بودیم،بچه بودیم …
بزرگ که شدیم،بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم…
( شهره آغداشلو)

[/]

[="Olive"]همه ی ما بی شک یکی از مخاطبای این پستیم:

ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ دنیای مجازی ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ .
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺘﻦ ﻭ
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ

ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻫﻢ ﺍﺻﻦ ﺟﺰﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻣﺎﻩ
ﻧﯿﺴﺘﻦ !!!!!
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻻﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ
ﻧﯿﺴﺘﻦ . ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﺻﻦ ﺟﺰﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ .
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻥ ﻭ
ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ
ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﻥ . ﻭ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺍﺩ
ﻣﯿﺰﻧﻦ
ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺍﺻﻦ.
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻦ ﻭ
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺗﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﻃﺮﻓﺸﻮﻧﻮ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺪﻥ
ﺍﺻﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﻧﯿﺴﺘﻦ .
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﭘﺎ
ﻧﻤﯿﺪﻥ ﻭ
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﻼﺳﻦ ﺍﺻﻦ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻧﯿﺴﺘﻦ .
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﭘﺴﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻏﯿﺮﺗﯿﻦ ﺭﻭ ﻧﺎﻣﻮﺳﺸﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ
ﻭﻓﺎﻥ . ﻭ
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺑﺮﺍ ﺷﻬﻮﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺍﺻﻦ ﭘﺴﺮ
ﻧﯿﺴﺘﻦ .
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻥ ﻭ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ
ﺭﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﺻﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﮑﺮﻥ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ..
ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ .....
ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ .
ﯾﮑﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺻﺪ
ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﮐﭙﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﻪ
ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻪ؟؟؟

[/]

[="Olive"]حکـمش اعــدام بود ...

اعدامـی لحظه ای مکث کرد و بـوسه ای بر طنــاب دار زد .. !

دادسـتان گفت :
صبر کنید , آقــای زنـدانـی این چــــه کـــاریست !؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد
و گفت : طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،
ولی آدم ها . . . ! بدجـــور زمــینــم زدن !
[/]

خدایا...
کمکم کن تا دیرتر برنجم؛ 
زودتر ببخشم؛ 
کمتر قضاوت کنم؛
 و بیشتر فرصت دهم .

[="Olive"]خدایا....
دلتنگ شده ام قد آسمانت...
دیروز آرزو داشتم که دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد...
اما امروز فهمیدم
اتفاق هم که بیفتد..
باز من زندگی خواهم کرد...
چون تو می خواهی...
[/]

[="Olive"]بعد از بگو مگو
اونی که اول معذرت خواهی می کنه شجاع ترینه!
اونی که اول می بخشه قوی ترینه!
اونی که زودتر فراموش میکنه خوشبخت ترینه....
[/]

[="Olive"]دستت که بلرزد ، اشتباه مینویسی ، پایت که بلرزد اشتباه میروی، دلت که بلرزد .... وا مصیبتا .....!!!

[/]

[="Olive"]ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ ...! ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﺴﺒﯽ ﻧﻤﺸﯿﻪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ* ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯾﺰﻩ ... ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺟﻤﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺁﺑﺮﻭ* ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ ... ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...* ﻣﺜل ﻣﺎﻝ ﺑﭽﻪ یتیم* ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭﺷﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ .. ♡مثل پدرومادر♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ ... ♡ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پﻮﻟﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺧﺮﯾﺪ ... ♡ ﻣﺜﻞ ﻣﺤﺒﺖ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ..♡.ﻣﺜﻞ دوست ﻭﺍﻗﻌﯽ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ♡ ...ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﺎپﻠﻮﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﻧﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ تاوان♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻠﺨﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺘﻪ ...♡ ﻣﺜﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ ...♡ﻣﺜﻞ ﻋﺸﻖ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ♡ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ....♡ ﻣﺜﻞ .......♡ و یه کسی همیشه هوامون روداره ....... مثل ..... خدا..
[/]

[="Olive"]گاهی آنقدر در روز مرگی غرق می شویم که فراموش می کنیم

ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد

ما از امر ونهی پدر کلافه هستیم و

دیگری در آرزوی شنیدن صدای پدرش

ما از باب میل نبودن غذا به جان مادرمان غر می زنیم و

دیگری در حسرت صدا کردن نامش وشنیدن جوابش

از گرما می نالیم

از سرما فرار میکنیم

در جمع ازشلوغی کلافه می شویم .

ودر خلوت از تنهایی بغض می کنیم .

تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و

آخر هفته هم بی حوصلگی مان را گردن غروب جمعه می اندازیم .

شاید بهتر باشد گاهی فکر کنیم همه زندگی مان معجزه است .
همین که میخوابیم ، بیدار می شویم نفس میکشیم ،

همین که خورشید طلوع میکند ؛ مهتاب میتابد ،

باران بی منت می بارد

تمام اینها بهانه ی ساده ای است برای یک لبخند .
[/]

[="Olive"]گاهـے دِلم میخواهـَـد وَقتــے بـُـغض میـڪـُنم

خـُدا از آسـِماטּ بـہ زَمیـטּ بیایـَـد

اشـڪ هایم را پاڪ کـُنـد، دَستم را بگیرد

و بگوید: اینجـا آدمهـا اذیتت میڪـُنند؟

بــیـــا بــِــــرویــــــــم...
[/]

[="Olive"]زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری
[/]

[="Olive"]شاد باش نه یک روز,هزاران روز . . .
بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند.
[/]

[="Olive"]دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه ...
[/]

[="Olive"]شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند.

و بخند که خدا هنوز ان بالا با توست.
[/]

[="Olive"]درست زمانی که از وضعیت زندگیت شکایت میکنی

مردمانی هم هستند که برای داشتن زندگی مثل تو و بودن به جای تو

حاضرند به هر کاری دست بزنند![/]

[="Olive"]کُلُفتیه صِداتو بِه رُخِ

"مادری "

که چجوری صُحبَتْ کَردَنو بهت یاد داده نَکِش .. .

دِلِش بِشکَنه کُل زِندِگیت میشکَنِه .. .[/]

[="Olive"]حکایت خواندنی: خدا چه می خورد؟!

خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند!

حکایت است که پادشاهی از وزیرخود پرسید:

بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.

وزیر سر در گریبان به خانه رفت .

وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟

و او حکایت بازگو کرد.

غلام خندید و گفت : ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد.

وزیر با تعجب گفت : یعنی تو آن میدانی؟ پس برایم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه میخورد؟

- غم بندگانش را، که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را برمیگزینید؟

- آفرین غلام دانا.

- خدا چه میپوشد؟

- رازها و گناه های بندگانش را

- مرحبا ای غلام

وزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد

ولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.

غلام گفت : برای سومین پاسخ باید کاری کنی.

- چه کاری ؟

- ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به

درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.

وزیر که چاره ای دیگر ندید قبول کرد وبا آن حال به دربار حاضر شدند

پادشاه با تعجب از این حال پرسید ای وزیر ای چه حالیست تو را؟

و غلام آنگاه پاسخ داد که این همان کار خداست ای شاه که وزیری را در خلعت غلام

و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.

پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد.

[/]

[="Olive"]زندگی پر است از لحظه های قشنگ
سرشار از خاطره ها , با هم بودن های قشنگ
لحظه ای هستیم و دیگر هیچ !
زندگی مثل گلیست پر از گلبرگ های قشنگ
پس بیا پر پرش نکنیم و از دستش ندهیم
گر خطا دیدیم به خطا جبرانش نکنیم
دروغ را با دروغ و تهمت را با دشنام پاسخ ندهیم
دوست بداریم , عشق بورزیم و بهم جفایی نکنیم
[/]

[="Olive"]تنهایی آدمها بزرگه ..

خیلی بزرگ ..

شایدم به وسعت یک دریاست ،

اما برای پر کردنش

یک لیوان محبت کافیست ... !

[/]

[="Olive"]اینکه چند سالت است ...
سن نیست ؛

چند سال را احساس می‌کنی ؟
.
.
این سن توست .
[/]

[="Olive"]گاهی فقط باید لبخند بزنی و رد شوی
بگذار فکر کنند نفهمیدی

"ساموئل بکت"
[/]

[="Olive"]لازم نیست اطرافمان پر از آدم باشد،
همان چند نفری كه اطرافمان هستند،آدم باشند كافیست..

"حسین پناهی"
[/]

[="Olive"]” هیچ گاه “
به خاطر ” هیچ کس “
دست از ” ارزشهایت ” نکش؛
چون … زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛
تو می مانی و یک ” منِ ” بی ارزش . .
[/]

[="Olive"]یک هیزم شکن وقتی خسته میشه

که تبرش کند بشه

نه اینکه هیزمش زیاد باشه

تبر ما انسان ها باور هامونه

نه آرزو هامون
[/]

[="Olive"]مادر خطاب به کودک خردسالش:
هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی رو یواشکی بر میداشتی در تمام مدت خدا داشت تو رو نگاه میکرد؟

کودک: آره مامان جون!
مادر: و فکر میکنی به تو چیزی میگفت؟
کودک: میگفت غیر از ما دو نفر کسی نیست، پس میتونی دو تا برداری !

" خداوند امید شجاعان است، نه بهانه ترسوها"
[/]

جهان آفرین تا جهان آفرید
چنین انجمن کس به عالم ندید
شده کربلا موج دریای عشق
بلرزد از آن کاخ سبز دمشق

ارزگانی

[=arial]باز ، دگر باره رسید " اربعین "

[=arial] جوش زند " خون حسین " از زمین
[=arial] شد چهلم روزِ " عزای حسین "
[=arial] جان جهان باد " فدای حسین"

:Sham:دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است؟

چون قبله ی دل,پیکر صدچاک حسین است

دانی که چراچوب شود قسمت آتش؟

بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است

دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟

شرمنده زلعل لب عطشان حسین است

دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش

یعنی که خداهم عزادار حسین است:Sham:

:Sham:

[=times new roman] نمکِ روضه ی تو، کام مرا شیرین کرد [=times new roman]بعد از این، ننگ به این میلِ شکر خواستنم ...!

اربعین حسینی تسلیت

[=times new roman] بازار سنگ فروش ها کجاست؟ [=times new roman]به دنبالِ سنگی کمیابم [=times new roman]سنگِ صبور ...!

این فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر میکنم یا کفر میورزم...؟

قرآن کریم سوره نمل آیه 40

[=times new roman] صورتِ آرزوهایم کبود است [=times new roman]عجب دستِ سنگینی داشت [=times new roman]سرنوشت ...!


ز عطرِ حـریم تـو اگر دوریم ،

دلخوشیم به نسیمِ گاه گاهِ نگاهـت ...

خوب میدانم از هر که تـــو دل بـردی ، خرابِ عشـقت شد ...

پس بنگر ما را ؛ به نگاهی ...

که دلها، خراب آباد تـــوست ...

بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور

هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تو
روی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور
السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

دلم هواي تو کرده، شه خراساني

چه مي شود که بيايم حرم، به مهماني
دلم زکثرت زشتي، بريده آقاجان
عنايتي که بيايم، تويي که درماني…
السََّلام علیـک یـا عـلی بـن مـوسی الـرضـا

[=arial,helvetica,sans-serif]مجبورشدم به هر كسى روبزنم

[=arial,helvetica,sans-serif]در محضرهرغريبه زانو بزنم
[=arial,helvetica,sans-serif]تحقيرشدم چونكه فراموشم شد
[=arial,helvetica,sans-serif]يك سربه شما ضامن آهوبزنم...

[="Arial"][="DarkGreen"]

اندیشمند جوان;613884 نوشت:
تحقيرشدم چونكه فراموشم شد
يك سربه شما ضامن آهوبزنم...

دلم شکست...[/]

حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برافکنم

حلول ماه ربیع الاول مبارک


در این روز عزیز و گرامی بر محمد و آل محمد(ص) صلوات بسیار بفرستیم

[="Olive"]مادرها شبیه نخ تسبیح می مانند ،

به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی می کنند،

.

.

اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمی ماند ..!

خدایا کاش نخ هیچ تسبیحی پاره نشود...

[/]

[="Olive"]می ترسم برای دیدارم از بهشت به جهنم آید !!

مادر است دیگر ...

مادر
[/]

[="Olive"]نه اینکه نخواما !

.

.

.

.

.

ولی واقعا در توانم نیست بعضیارو به چشم برادری نگاه کنم…!

.

.

.

.

.

.

البته فکر بد بد نکنید!

اون دسته پسرا رو به چشم خواهری می‌بینم!

[/]

[="Olive"]خُــــــــــــــدا

تَـــنـــها اِسـمـی اَسـت کـه هَـر کُـجـا صِـدایـَـش زَدَم گُـفـت :
جـــــــانَــــــم !
[/]

[="Olive"]

آسمان هفتم;611319 نوشت:
صورتِ آرزوهایم کبود است عجب دستِ سنگینی داشت سرنوشت ...!

واقعا خیلی سنگین بود:geryeh:[/]

اگر مستضعفی ديدی، ولي از نان امروزت به او چيزی نبخشيدی.
به انسان بودنت شک کن

 اگر چادر به سر داری، ولي از زير آن چادر به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن

 اگر قاری قرآنی، ولي در درکِ آياتش دچارِ شک و ترديدی.
به انسان بودنت شک کن

 اگر گفتی خدا ترسي، ولي از ترس اموالت تمام شب نخوابيدي.
به انسان بودنت شک کن

 اگر هر ساله در حجّي، ولي از حال همنوعت سوالي هم نپرسيدي.
به انسان بودنت شک کن

 اگر مرگِ کسی ديدي، ولي قدرِ سَري سوزن ز جاي خود نجنبيدي،
به انسان بودنت شک کن.

[h=1]سلام و عرض ادب[/h][h=1]وقت بخیر
عنایت حضرت فاطمه به یک جوان. به نظر من قشنگه
s3.picofile.com/file
ممنونم
یاعلی مدد. باتشکرفراوان[/h]

تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما بعد از ازدواج تقریبا هر چیزی می تواند سبب جدائی آن ها شود.