[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گويند صاحبدلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد. او پذيرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحبدل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست ونخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخاست.
گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخيزد! باز كسى برنخاست.
گفت: شگفتا از شما كه به ماندن اطمينان نداريد؛ اما براى رفتن نيز آماده نيستيد.....[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]از خیاطی پر سیدند : زندگی یعنی چه؟[/]
!!! گفت: دوختن پارگی های روح و دل با نخ توبه
[=arial, helvetica, sans-serif]از نقاشی پرسیدند: زندگی یعنی چه؟[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]!!! گفت:به تصویر کشیدن زیباییها با بزرگ نمایی بالا در نگاه آدم ها[/][=arial, helvetica, sans-serif] [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]از با غبانی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]!!!گفت:کاشتن بذر عشق در زمین دلها زیر نور ایمان[/][=arial, helvetica, sans-serif] [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]از میوه فروشی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]!!!گفت:دستچین کردن خوبی ها در صندوقچه ی قلب [/][=arial, helvetica, sans-serif] [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]از آهنگسازی پر سیدند: زندگی یعنی چه؟[/]
[=arial, helvetica, sans-serif]!!![/][=arial, helvetica, sans-serif] [/][=arial, helvetica, sans-serif]گفت:به تصنیف در آوردن سمفونی عشق در روح و جان آدمها[/]
[="teal"]اگر روزي دشمن پيدا كردي, بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند, بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي, بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند , بدان با تو بودن لياقت مي خواهد[/]
[="blue"]بهترين شما کسي است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترين مردم کساني هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند .حضرت زهرا سلام الله عليها [/]
[="blue"]دعايي كه بيشتر اميد اجابت آن مي رود و زودتر به اجابت مي رسد، دعا براي برادر ديني است در پشت سر او . [/] [="purple"]امام موسي كاظم عليه السلام [/]
حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن.
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن.
دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به "پوشش اسلامی" بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند.
آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند.
حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد.
حجاب براي زنان اصلا محدوديت نيست بلكه مصونيت است. حجاب براي زنان همانند پلك براي چشمان است . حجاب براي زنان همانند خاري است كه به دور گل، وجود دارد تا دست هر نامحرمي به او نرسد.
تشیع علوی تشیع رسم است تشیع صفوی تشیع اسم
تشیع علوی تشیع پیروی است
تشیع صفوی تشیع ستایش
تشیع علوی تشیع اجتهاد است
تشیع صفوی تشیع جمود
... تشیع علوی تشیع مسئولیت است
تشیع صفوی تشیع تعطیلی همه مسئولیت ها
تشیع علوی تشیع آزادی است
تشیع صفوی تشیع عبودیت است
تشیع علوی تشیع انقلاب کربلاست
تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا
تشیع علوی تشیع شهادت است
تشیع صفوی تشیع مرگ
تشیع علوی تشیع توسل برای تکامل است
تشیع صفوی تشیع توسل برای تقلب
تشیع علوی تشیع یاری حسین است و تشیع صفوی تشیع گریه بر حسین
دموکراسی می گوید:رفیق حرفت را خودت بزن ،نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید:نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!
اسلام حقیقی می گوید:نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی! اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ...
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]خداوند مي فرمايند :هرگاه بنده اي مرا مي خواند[/][/][/][/] [=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] آن چنان به سخنان او گوش مي دهم[/][/][/][/] [=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] كه انگار بنده و آفريده ای جز او ندارم[/][/][/][/] [=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] اما شگفتا!!![/][/][/][/] [=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بنده ام همه را طوري مي خواند[/][/][/][/] [=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] كه انگار همه خداي او هستند[/][/][/][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گــــاه جلوی آینـــه می ایستـــم......[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خودم را در آن میبینــم[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دست روی شــانه هــایــش می گـــذارم و میگویـــم :[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چـــه تحملـــی دارد دلـــت ![/]
سال نو می شود, زمین نفسی دوباره می کشد برگ ها به رنگ در می ایند و گل ها لبخند می زنند و پرنده های خسته بر میگردند و در این رویش سبز دوباره ... من ... تو ... ما کجا ایستاده ایم سهم ما چیست؟ ... نقش ما چیست؟ ... پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ زمین سلامت میکنیم و ای ابرها درودتان باد *****
از آن ها که نمی فهمند چــــادر مشکی من یادگار مادرم زهـــراسـتــــــ
از آن ها که به سخره می گیرند قــداســـتِ حجابِ مادرم را؛
چــــــــــــــــــــــــ را نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد، کرپ یا حریر اسود یا ... حـــــُرمــت دارد !
به خدا قسم ارزشِ همین تکه پارچه بالاتر از آن است که بخواهی به زور آن را بر سر کسی کنی؛
من شــــکــایــــت دارم ...
یادگارِ مادرِ من شده مجوز ورود به برخی مکان های خاص (!) ؛ آن هم نه به شرط رعایت حجاب اسلامی!!
برای آن ارگان، مهم این است یه تکه پارچه ی مشکی همراهش باشد! هرچند که روی کمرش افتاده باشد ... حتی اگر هزار رنگ آرایش کرده باشد؛ حتی اگر جلوی چشم نگهبان به محض خروج چادر را با حرص از سرش بردارد؛ حتی اگر چادرش آن قدر نازک باشد که ...
در زمان های خیلی قدیم (یعنی در تاریخ 1/1/2) انسان پارسایی ( که از انسان های اولیه محسوب می شد) فوت کرد اما همین که خواست بره توی بهشت دربان بهشت بهش گفت:
الان چون اوایل هست بهشت و جهنم هنوز دارای تشکیلات کاملی نیست و دفتر ثبت و ضبط درست و حسابی ای نداره که اسمت و بنویسیم... پس تو فعلا برو جهنم یه مدت بمون تا ما خبرت کنیم!
مرد پارسا با اینکه انسان خوبی بود رفت جهنم و چون اونجا هرج و مرج بود نیاز به شناسنامه و ثبت نام هم نبود و به صورت رایگان مدتی انجا سکنی گزید!
یک سال گذشت دو سال گذشت ده سال گذشت ...تا اینکه یه روز شیطون با جمع کثیری از جهنمیان یه طوری که از خشم داشتن هوار می کشیدن رفتن از نگهبان جهنم شکایت کردن که: ای بابا این چه وضعشه ،این کیه دیگه که فرستادینش جهنم... از وقتی این آدم اومده تموم کار و کاسبی ما رو کساد کرده همه یا دارن نماز می خونن یا دارن سلام و احوال پرسی می کنن یا به همدیگه کمک میکنن یا فلان و ... یعنی ما تو جهنم هم از دست این آدمیزاد نباید آرامش داشته باشیم ...!
نکته:
[spoiler]
در دنیا طوری زندگی کن که اگر مُردی و رفتی جهنم بازم مجبور بشن بفرستنت تو بهشت!
دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به دنیا بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..." دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
احمدرضا رادان : چند سال پیش در پرواز مشهد اتفاقی فهمیدیم که آیت الله بهجت نیز همسفر ماست، خوشبختانه این توفیق حاصل شد که ما در صندلی پشتی ایشان قرار گرفتیم.
من همان جا فرصت را مغتنم شمردم و خصلت اصفهانی ام نیز گل کرد و به مرحوم آیت الله بهجت گفتم شما یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد و منفعت فراوانی داشته باشد و ایشان بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند تا به ما بدهند، من هنوز هم آن کاغذ را با خود دارم. ایشان نوشته بودند که : «در هر حال زیاد صلوات بفرستید» .
گذشت و مهربانی یک زن
به خاطر ضعفش نیست
بلکه به خاطر لطافت روحش هست
خانه ما
دیوار ندارد
گاهی سر بزن به ما
نترس
گرسنگی واگیر ندارد
و اینکه
سیزده بدر سال 92 هم رسید
اما یاد سفره هفت سینی که مادران
قبل از تحویل سال تهیه میکردند و بعضی
مادران توی سفره هفت سین یک قاف هم می گذاشتند
.
.
.
.
.
قاب عکس شهیدش....
اما بعضی مادرا عکس شهید گمنامشان را.............
شادی روح همه شهدا صلوات
شهید محمد بهنام صادقی
فقط میخواستیم آن خوبیها را در لحظات نامناسبی به هم عرضه کنیم...
و به همین دلیل بود که هرگز به هم نمیرسیدیم...
[SPOILER]
[/SPOILER]
[SPOILER]
[/SPOILER]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گويند صاحبدلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد. او پذيرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحبدل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست ونخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخاست.
گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخيزد! باز كسى برنخاست.
گفت: شگفتا از شما كه به ماندن اطمينان نداريد؛ اما براى رفتن نيز آماده نيستيد.....[/]
[="teal"]اگر روزي دشمن پيدا كردي, بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند, بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي, بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند , بدان با تو بودن لياقت مي خواهد[/]
[="purple"]همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد[/]
[="blue"]كسي كه عبادت هاي خالصانه خود را به سوي خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترين مصلحت را به سويش فرو خواهد فرستاد . حضرت زهرا سلام الله عليها
[/]
[="blue"]بهترين شما کسي است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترين مردم کساني هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند .حضرت زهرا سلام الله عليها
[/]
[="blue"]جز به يكى از سه نفر حاجت مبر: به ديندار، يا صاحب مروت، يا كسى كه اصالت خانوادگى داشته باشد .
[="purple"][/] امام حسين عليه السلام
[/]
[="blue"]دعايي كه بيشتر اميد اجابت آن مي رود و زودتر به اجابت مي رسد، دعا براي برادر ديني است در پشت سر او .
[/]
[="purple"]امام موسي كاظم عليه السلام
[/]
[="blue"]قلب خود را از كينه ديگران پاك كن، تا قلب آنها از كينه تو پاك شود .
[/]
امام علي عليه السلام
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن.
دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به "پوشش اسلامی" بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند.
آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند.
حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد.
حجاب برای زنان....
حجاب براي زنان همانند پلك براي چشمان است .
حجاب براي زنان همانند خاري است كه به دور گل، وجود دارد تا دست هر نامحرمي به او نرسد.
گیسوان از روسری بیرون مریز بر مسیر دیدگان افسون مریز خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش می گویم عروسک نیستی خواهرم ، این لباس تنگ چیست؟ پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟ خواهرم اینقدر طنازی نکن! با امور شرع لجبازی نکن
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...
- دکتر شریعتی
تشیع صفوی تشیع اسم
تشیع علوی تشیع پیروی است
تشیع صفوی تشیع ستایش
تشیع علوی تشیع اجتهاد است
تشیع صفوی تشیع جمود
... تشیع علوی تشیع مسئولیت است
تشیع صفوی تشیع تعطیلی همه مسئولیت ها
تشیع علوی تشیع آزادی است
تشیع صفوی تشیع عبودیت است
تشیع علوی تشیع انقلاب کربلاست
تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا
تشیع علوی تشیع شهادت است
تشیع صفوی تشیع مرگ
تشیع علوی تشیع توسل برای تکامل است
تشیع صفوی تشیع توسل برای تقلب
تشیع علوی تشیع یاری حسین است و
تشیع صفوی تشیع گریه بر حسین
مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ...
و خدا گمشده ای داشت .
هر کسی دو تاست ،
و خدا یکی بود .
و یکی چگونه می توانست باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست ،
و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت .
" در آغاز هیچ نبود ، کلمه ای بود و آن کلمه خدا بود "
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] آن چنان به سخنان او گوش مي دهم[/][/][/][/]
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] كه انگار بنده و آفريده ای جز او ندارم[/][/][/][/]
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] اما شگفتا!!![/][/][/][/]
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بنده ام همه را طوري مي خواند[/][/][/][/]
[=arial][=calibri][=calibri][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] كه انگار همه خداي او هستند[/][/][/][/]
یک پنجره برای شنیــــدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــی
در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــد
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایــی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره ها
سرشار می کنــــــــــــــد
و می شود از آنجـــــــــــا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کـرد
یک پنجره برای من کافیــســـت
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خودم را در آن میبینــم[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دست روی شــانه هــایــش می گـــذارم و میگویـــم :[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چـــه تحملـــی دارد دلـــت ![/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفته بـــودم لکه نیست ، زخــــــــــــــــــــــم است.[/]
پُــــــــــر پُــــــــــر پُــــــــــر
آنقــــــدر که گاهی اضافه اش، از چشمانم می چـــــکد !
[/]برگ ها به رنگ در می ایند و گل ها لبخند می زنند و پرنده های خسته بر میگردند و در این رویش سبز
دوباره ... من ... تو ... ما کجا ایستاده ایم
سهم ما چیست؟ ... نقش ما چیست؟ ...
پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
زمین سلامت میکنیم و ای ابرها درودتان باد
*****
از آن ها که نمی فهمند چــــادر مشکی من یادگار مادرم زهـــراسـتــــــ
از آن ها که به سخره می گیرند قــداســـتِ حجابِ مادرم را؛
چــــــــــــــــــــــــ را نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد، کرپ یا حریر اسود یا ... حـــــُرمــت دارد !
به خدا قسم ارزشِ همین تکه پارچه بالاتر از آن است که بخواهی به زور آن را بر سر کسی کنی؛
من شــــکــایــــت دارم ...
یادگارِ مادرِ من شده مجوز ورود به برخی مکان های خاص (!) ؛ آن هم نه به شرط رعایت حجاب اسلامی!!
برای آن ارگان، مهم این است یه تکه پارچه ی مشکی همراهش باشد! هرچند که روی کمرش افتاده باشد ... حتی اگر هزار رنگ آرایش کرده باشد؛ حتی اگر جلوی چشم نگهبان به محض خروج چادر را با حرص از سرش بردارد؛ حتی اگر چادرش آن قدر نازک باشد که ...
به خدا چـــــادرِ مــــادرِ مـــن، قیمت دارد؛
آیــــــــ مَردُم ...
مادرِ من پهلویش شکست؛
اما هیچ کس ندید که چادرش روی کمرش بیفتد ...
مادرِ من، با ضرب سیلی به خاک افتاد؛
اما چــــادرش از سرش نیفتاد ...
به خدا این تکه پارچه ی مشکی قداست دارد..
در زمان های خیلی قدیم (یعنی در تاریخ 1/1/2) انسان پارسایی ( که از انسان های اولیه محسوب می شد) فوت کرد اما همین که خواست بره توی بهشت دربان بهشت بهش گفت:
الان چون اوایل هست بهشت و جهنم هنوز دارای تشکیلات کاملی نیست و دفتر ثبت و ضبط درست و حسابی ای نداره که اسمت و بنویسیم... پس تو فعلا برو جهنم یه مدت بمون تا ما خبرت کنیم!
مرد پارسا با اینکه انسان خوبی بود رفت جهنم و چون اونجا هرج و مرج بود نیاز به شناسنامه و ثبت نام هم نبود و به صورت رایگان مدتی انجا سکنی گزید!
یک سال گذشت دو سال گذشت ده سال گذشت ...تا اینکه یه روز شیطون با جمع کثیری از جهنمیان یه طوری که از خشم داشتن هوار می کشیدن رفتن از نگهبان جهنم شکایت کردن که: ای بابا این چه وضعشه ،این کیه دیگه که فرستادینش جهنم... از وقتی این آدم اومده تموم کار و کاسبی ما رو کساد کرده همه یا دارن نماز می خونن یا دارن سلام و احوال پرسی می کنن یا به همدیگه کمک میکنن یا فلان و ... یعنی ما تو جهنم هم از دست این آدمیزاد نباید آرامش داشته باشیم ...!
نکته:
[spoiler]
در دنیا طوری زندگی کن که اگر مُردی و رفتی جهنم بازم مجبور بشن بفرستنت تو بهشت!
[/spoiler]
"سيزده" را دوست دارم وقتي بعد از "سيصد" مي آيد
الهم عجل لوليك الفرج
در بين آدمها فقط اندكي معناي باران را ميفهمند
مابقي فقط خيس ميشوند
ما بین خوبی و بدی تعادل وجود ندارد
بگذار و بگذر .........
همیشه مخالف بودن دلیلی بر حق گفتن و به حق بودن نیست
دســـت به صـــورتــم نـــزن...!
می ترســم بیفتـــد
نقــــاب خنــــدانی که بر چهـــــره دارم..!
[="darkred"]چوپان قصه ما دروغگو نبود
تنها بود و از ترس تنهایی فریاد گرگ سر میداد ...
افسوس که فقط گرگها فهمیدند
چوپان چقدر تنهاست...[/]
[="darkslategray"]آدمک آخر دنیاست بخند
[/]
آدمک مرگ همین جاست بخند
آن خدایی که تو بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند
راستی آنچه به یادت دادیم
پر زدن نیست که درجاست بخند
آدمک نغمه آغاز نخوان
به خدا آخر دنیاست بخند
[="plum"] گاهی خودمان را انسان خیلی خوبی می دانیم ،
[/]
خیلی بهتر و برتر از انسانهایی که بد می پنداریمشان ؛
ولی وقتی که خوب نگاه میکنیم و حسابرسی می کنیم می بینیم صد کار بد انجام داده ایم که یکی اش
را بدها انجام نداده اند !
گفتند عینک [="black"]سیاهت[/] را بردار
دنیا پر از زیباییست!!!
عینک را برداشتم..
وحشت کردم از هیاهوی [="yellowgreen"]ر[/][="sandybrown"]ن[/][="magenta"]گ[/][="royalblue"]ه[/][="olive"]ا[/]
عینکم را بدهید
میخواهم به دنیای [="black"]یکرنگم [/]پناه ببرم...
گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند.
چقدر زیباست این لبخندها و چه دوست داشتنی اند این بعضی ها ... :Gol::Gol::Gol:
دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست.
اگر به دنیا بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
احمدرضا رادان : چند سال پیش در پرواز مشهد اتفاقی فهمیدیم که آیت الله بهجت نیز همسفر ماست، خوشبختانه این توفیق حاصل شد که ما در صندلی پشتی ایشان قرار گرفتیم.
من همان جا فرصت را مغتنم شمردم و خصلت اصفهانی ام نیز گل کرد و به مرحوم آیت الله بهجت گفتم شما یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد و منفعت فراوانی داشته باشد و ایشان بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند تا به ما بدهند، من هنوز هم آن کاغذ را با خود دارم.
ایشان نوشته بودند که :
«در هر حال زیاد صلوات بفرستید» .