توسل در نزد فريقين

تب‌های اولیه

293 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام خدمت دوستان عزیز
چند روزی نبودم از همه عذر می خوام و اما:

ammarshia;318881 نوشت:
خود ماهم فرض می گیریم که عند الله زنده هستند.

این فرض نیست سخن مستقیم الله در قرآن است. عند ربهم
ammarshia;318881 نوشت:
خوب ما در جواب منکران می گویییم که طبق ایات قران خدا همه جا هست و اگر خدا همه جا هست پس باید گفت ایمه هم هستند خدا هم نزد عند الناس هست وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [٢:١١٥] مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست! طبق ایه گفته خدا همه جا هست. یا نه یک ایه دیگر می گوید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [٥٠:١٦] ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!

تا اینجا هیچ شکی نیست...
به قول شاعر

اگر روح خداوندی دمیده در دهان آدم و حوا
پس ای مردم، خدا اینجاست، خدا در قلب ما انسان هاست

البته باید تاکید کنم که منظور از حضور الله، حضور عین اللهی و شنیدن اللهی می باشد که از قدرت هر بشری به دور است.

ammarshia;318881 نوشت:
خوب طبق این ایات اگر شهیدان نزد خدا باشند نزد مردم نیز هستند !! ای کسانی که ادعای قران می کنید جواب دهید به قول مختار بن ابوعبیده ثقفی هل من مبارز ؟؟ هل من مدافع

خوب اشتباه برداشتی شما اول بر می گرده به اصل زنده بودن شهدا در نزد الله.
در واقع اشاره ای به نوع زندگی برزخی شهدا دارد که آنان در چه سطحی و در چه شرایطی به سر می برند.

باید توجه داشت که این زندگی ای که ما در آن هستیم زندگی فانی دنیوی است و زندگی شهدا در نزد الله زندگی باقی اخروی.

در باب فرق این دو یک مثال ساده مشکل را حل می کند:

چرا زنان شهدا بعد از ایشان ازدواج می کنند؟ چرا ارث و میراث آنان تقسیم می شود؟؟؟

جواب ساده است، زیرا آنان مرده اند، برای همین زنانشان ازدواج می کنند و ارثشان تقسیم می شود!!!

پس زنده بودن شهدا در نزد الله نوعی زندگی برزخی است و بیشتر این عنوان برای ترقیب به شهادت در رزمندگان اسلام با یادآوری مقام شهدا کاربرد دارد و نه با منظور زنده بودن دنیوی

ammarshia;318884 نوشت:
ای کسی که هنوز نمی دانی روایت رو چگونه ضعیف و چگونه صحیح می خوانند بهتون می گم شما برید علم رجال یاد بگیرید بعد بیایید حرف بزنید

سکوت بهترین جواب برای کسی چون شماست که ادعا می کنه هم تحصیلاتش سیکل هست و هم علم رجال خونده!!!
آخر و عاقبت تقیه همینه دیگه!!!

ammarshia;318884 نوشت:
هر منكر الحديثى نمى‌تواند ضعيف باشد؛ چرا كه اين اصطلاح در باره بسيارى از راويان ثقه نيز به كار رفته است. ذهبى و ابن حجر نيز در جاى ديگر كه تقويت راوى به نفع آن‌ها بوده، تصريح كرده‌‌اند كه هر منكر الحديثى، ضعيف نيست. ذهبى در ميزان الإعتدال در ترجمه احمد بن عتاب المروزى مى‌گويد: ما كل من روي المناكير يضعّف. هر کسى که روايت منکر نقل کند، نبايد تضعيف ‌شود. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 259، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

قطعا این خیاطی علمی باید و باید کار خیاط های زبر دست سایت ولایت باشد زیرا جز آنان کسی نیست که از دامن کت و شلوار بسازد!!!

اولا در مورد بحث منکر حدیث بودن همیشه باعث تضعیف شخص نمی شود...پ

شما بهتر است نوع ایراد را بررسی کنید.

ایشون متهم به سرقت حدیث هستند!
اتهامی که نمیشه به همین سادگی چشم را بر روی ایشان بست.

در ضمن یادتون باشه من توی اون حدیث یک نفر رو تخفیف دادم.

ohfreedom;318884 نوشت:
3207 -عمرو بن مالك النكري: قال ابن عدي: كان يسرق الحديث. ديوان الضعفاء والمتروكين وخلق من المجهولين وثقات فيهم لين ج 1 ص 305

ammarshia;318888 نوشت:
صاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب، فجاء رجل إلي قبر النبي، فقال: يا رسول الله! استسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا، فأتاه رسول الله في المنام، فقال: إئت عمر فأقرئه السلام و أخبره أنكم مسقون. در زمان خلافت عمر بن خطاب قحطي آمد و يكي از صحابه – به نام بلال بن حارث – كنار قبر پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي و قحطي، هلاك شدند. براي مردم طلب رحمت كن. پيامبر به خواب او آمد و گفت برو نزد عمر و از قول من به او سلام برسان و بگو خداوند باران رحمت را بر شما نازل مي كند. فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص482 - الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 - الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273

صرف نظر از بررسی سندی حدیث باید اشاره ای داشته باشم که کتاب فتح الباری که شما این حدیث را از آنجا استخراج کردید.
این روایت کامل:
32002 - حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ مَالِكِ الدَّارِ، قَالَ: وَكَانَ خَازِنَ عُمَرَ عَلَى الطَّعَامِ، قَالَ: أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِي الْمَنَامِ فَقِيلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّكُمْ مُسْتَقِيمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَيْكَ الْكَيْسُ، عَلَيْكَ الْكَيْسُ "، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَكَى عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ

این "الکیس" رو که قرمز کردم رو داشته باشید دوستان واسه اونجایی که ادعا کردید ابوهریره حدیث را از کیسه اش بیرون می آورد!!!
کیس به معنی عقل و خرد و دانش نیز است
.

ایشان در شرح این حدیث می نویسد:

أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي - صلى الله عليه وسلم - ....
هذا الأثر - على فرض صحته كما قال الشارح - ليس بحجة على جواز الاستسقاء بالنبي - صلى الله عليه وسلم - بعد وفاته ، لأن السائل مجهول ; ولأن عمل الصحابة - رضي الله عنهم - على خلافه ، وهو أعلم الناس بالشرع ، ولم يأت أحد منهم إلى قبره يسأل السقيا ولا غيرها ، بل عدل عمر عنه لما وقع الجدب إلى الاستسقاء بالعباس ولم ينكر ذلك عليه أحد من الصحابة ، فعلم أن ذلك هو الحق ، وأن ما فعله هذا الرجل منكر ووسيلة إلى الشرك ، بل قد جعله بعض أهل العلم من أنواع الشرك . وأما تسمية السائل في رواية سيف المذكورة " بلال بن الحارث " ففي صحة ذلك نظر ولم يذكر الشارح سند سيف في ذلك ، وعلى تقدير صحته عنه لا حجة فيه ؛ لأن عمل كبار الصحابة يخالفه ، وهم أعلم بالرسول - صلى الله عليه وسلم - وشريعته من غيرهم ، والله أعلم . فقال : يا رسول الله استسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له : ائت عمر " الحديث . وقد روى سيف [ ص: 576 ] في الفتوح أن الذي رأى المنام المذكور هو بلال بن الحارث المزني أحد الصحابة ، وظهر بهذا كله مناسبة الترجمة لأصل هذه القصة أيضا والله الموفق .

خلاصه ی متن بالا از متون قرمز:
حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم این جواز استسقاء به پیامبر بعد از وفاتشان نمی شود.
بعضی می گویند که آن مرد فرد مجهول، بلال بن حارث بوده است، گرچه سند صحیحی نیست که او بوده، اما اگر هم او بوده این عمل
جواز استسقاء محسوب نمی شود اینکه آن شخص مجهول از صحابه بوده خلاف است زیرا صحابه به عمل پیامبر و دستور الله آگاه هستند.

ammarshia;318892 نوشت:
یک سوال از شما معنی دون یعنی چه ؟ یعنی غیر از خدا نگفته است زنده یا مرده خوب در قران می گوید : قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ [١٢:٩٧] گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» خوب چرا حضرت یعقوب نگفت که برید شما کافر شدید

توسل به زندگان در قرآن و سنت رسول و صحابه بسیار زیاد یافت می شود.
اما توسل به مردگان در هیچ کدام نیست...

شاید بگوئید قرآن صراحتا توسل به مرده را دستور نداده، نهی هم نکرده، پس مشکل چیست؟
باید بگوییم که قرآن اهل قبور را ناشنوا ومعرفی کرده و گفته است که آنان صدای شما را نمی شنود و تاکید کرده که دارای هیچ قدرتی نیستند.

kheymegahabalfazl;318895 نوشت:
و سیوطی نقل می‌کند که حضرت آدم به درگاه خداوند چنین استغاثه می‌کرد : اللهمّ إنّی أسألک بحقّ محمد وآل محمد سبحانک لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسی فاغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، فهؤلاء الکلمات التی تلقى آدم . بار خدایا ! از تو درخواست می‌کنم به حق محمد و آل محمد که تو پاک و منزهی و غیر از تو خدایی نیست ، من کاری بدی کردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش که تو بخشنده و مهربان هستی … الدر المنثور ، ج۱ ص ۶۰

kheymegahabalfazl;318895 نوشت:
عن عمر ابن الخطاب رضی الله عنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله لما اقترف آدم الخطیئة قال یا رب أسألک بحق محمد لما غفرت لی فقال الله یا آدم وکیف عرفت محمد أو لم أخلقه قال یا رب لأنک لما خلقتنی بیدک ونفخت فی من روحک رفعت رأسی فرأیت على قوائم العرش مکتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله فعلمت انک لم تضف إلى اسمک الا أحب الخلق إلیک فقال الله صدقت یا آدم انه لأحب الخلق إلی ادعنی بحقه فقد غفرت لک ولولا محمد ما خلقتک از عمر بن خطاب رض روایت می کنند که رسول خدا(ص) فرمود : وقتی حضرت آدم مرتکب خطا شد. گفت : یارب اسألک بحق محمد لماغفرت لی خداوند به او خطاب فرمود : تو چگونه محمد (ص) را شناختی در صورتی که من هنوز او را نیافریده ام ؟ آدم عرض کرد : خداوندا هنگامی که مر ا آفریدی و روح در بدنم دمیدی من سرم را بلند کردم دیدم بر روی عرش تو نوشته بود : لا اله الا الله محمد رسول الله . من دانستم که محمد محبوب ترین مخلوقات شما است خداوند به آدم خطاب فرمود : درست گفتی ای آدم ! محمد بهترین مخلوقاتم است . چون تو مرا به حق او سوگند دادی ، من نیز تو را بخشیدم و اگر محمد (ص) نبود ، تو را نیز نمی آفریدم. حاکم در ذیل این روایت اضافه می کند که سند این حدیث صحیح است. المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج ۲ – ص ۶۱۵- طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة مجمع الزوائد – الهیثمی – ج ۸ – ص ۲۵۳- دار الکتب العلمیة المعجم الأوسط – الطبرانی – ج ۶ – ص ۳۱۳ – 314- دار الحرمین کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۱ – ص ۴۵۵- موسسه الرساله تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۷ – ص ۴۳۷- دار الفکر

[=&quot]بررسی تمام روایات بالا (زیرا راویان مشترک هستند)[/]
[=&quot]در این روایات مشکلاتی است:[/]
[=&quot]عبد الله بن مسلم الفهري[/][=&quot] متهم به وضع است[/][=&quot][/]
[=&quot]104 - عبد الله بن مسلم الفهري:[/][=&quot][/]
[=&quot]* قال الحاكم رحمه الله (ج 2 ص 722 ح 4287):[/][=&quot][/]
[=&quot]حدثنا أبو سعيد عمرو بن محمد بن منصور العدل، ثنا أبو الحسن محمد بن إسحاق بن إبراهيم الحنظلي، ثنا أبو الحارث عبد الله بن مسلم الفهري.[/][=&quot][/]
[=&quot]ترجمه الذهبي في " الميزان " فقال رحمه الله:[/][=&quot][/]
[=&quot]عبد الله بن مسلم أبو الحارث الفهري روى عن إسماعيل بن مسلمة بن قعنب عن عبد الرحمن بن زيد بن أسلم [/][=&quot]خبرا باطلا وأشار[/][=&quot] إلى هذا الحديث الذي في " المستدرك".[/][=&quot][/]
[=&quot]متهم بع[/][=&quot]دی [/][=&quot]عبد الرحمن بن زيد القرشي است که 27 عالم بر او ایراد گرفته اند.[/]

[=&quot]1[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو أحمد بن عدي الجرجاني[/][=&quot][/]
[=&quot]له أحاديث حسان، ممن احتمله الناس وصدقه بعضهم وهو ممن يكتب حديثه[/][=&quot][/]
[=&quot]2[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو الفرج بن الجوزي[/][=&quot][/]
[=&quot]أجمعوا على ضعفه[/][=&quot][/]
[=&quot]3[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو القاسم بن بشكوال[/][=&quot][/]
[=&quot]أضعف إخوته[/][=&quot][/]
[=&quot]4[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو بكر البزار[/][=&quot][/]
[=&quot]منكر الحديث جدا[/][=&quot][/]
[=&quot]5[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو بكر البيهقي[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف لا يحتج بأمثاله[/][=&quot][/]
[=&quot]6[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو جعفر الطحاوي[/][=&quot][/]
[=&quot]حديثه عند أهل العلم بالحديث في النهاية من الضعف[/][=&quot][/]
[=&quot]7[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو حاتم الرازي[/][=&quot][/]
[=&quot]ليس بقوى في الحديث، كان في نفسه صالحا، وفى الحديث واهيا، ومرة: ضعيف ومرة: ليس حديثهم بشيء[/][=&quot][/]
[=&quot]8[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو حاتم بن حبان البستي[/][=&quot][/]
[=&quot]ممن يقلب الأخبار وهو لا يعلم حتى كثر ذلك في روايته من رفع المراسيل وإسناد الموقوف فاستحق الترك[/][=&quot][/]
[=&quot]9[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو دواد السجستاني[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف[/][=&quot][/]
[=&quot]10[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو زرعة الرازي[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف الحديث[/][=&quot][/]
[=&quot]11[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو عبد الله الحاكم النيسابوري[/][=&quot][/]
[=&quot]روى عن أبيه أحاديث موضوعة[/][=&quot][/]
[=&quot]12[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو عيسى الترمذي[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف الحديث[/][=&quot][/]
[=&quot]13[/][=&quot][/]
[=&quot]أبو نعيم الأصبهاني[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف، لا شيء، ومرة: روى عن أبيه أحاديث موضوعة[/][=&quot][/]
[=&quot]14[/][=&quot][/]
[=&quot]أحمد بن حنبل[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف[/][=&quot][/]
[=&quot]15[/][=&quot][/]
[=&quot]أحمد بن شعيب النسائي[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف[/][=&quot][/]
[=&quot]16[/][=&quot][/]
[=&quot]إبراهيم بن إسحاق الحربي[/][=&quot][/]
[=&quot]غيره أوثق منه[/][=&quot][/]
[=&quot]17[/][=&quot][/]
[=&quot]إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف[/][=&quot][/]
[=&quot]18[/][=&quot][/]
[=&quot]ابن حجر العسقلاني[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعيف[/][=&quot][/]
[=&quot]19[/][=&quot][/]
[=&quot]الذهبي[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعفوه[/][=&quot][/]
[=&quot]20[/][=&quot][/]
[=&quot]زكريا بن يحيى الساجي[/][=&quot][/]
[=&quot]منكر الحديث[/][=&quot][/]
[=&quot]21[/][=&quot][/]
[=&quot]عبد الرحمن بن مهدي[/][=&quot][/]
[=&quot]لم يحدث عنه[/][=&quot][/]
[=&quot]22[/][=&quot][/]
[=&quot]عبد العزيز بن محمد الدراوردي[/][=&quot][/]
[=&quot]لا يدري ما يقول[/][=&quot][/]
[=&quot]23[/][=&quot][/]
[=&quot]علي بن المديني[/][=&quot][/]
[=&quot]ضعفه جدا[/][=&quot][/]
[=&quot]24[/][=&quot][/]
[=&quot]محمد بن إسحاق بن خزيمة[/][=&quot][/]
[=&quot]ليس ممن يحتج أهل التثبيت بحديثه لسوء حفظه بالأسانيد، هو رجل صناعته العبادة، والتقشف، والزهد، وقال مرة، ليس من أحلاس الحديث الذي يحفظ الأسانيد[/][=&quot][/]
[=&quot]25[/][=&quot][/]
[=&quot]محمد بن سعد كاتب الواقدي[/][=&quot][/]
[=&quot]كثير الحديث، ضعيف جدا[/][=&quot][/]
[=&quot]26[/][=&quot][/]
[=&quot]معن بن عيسى القزاز[/][=&quot][/]
[=&quot]لا يدرى ما يقول[/][=&quot][/]
[=&quot]27[/][=&quot][/]
[=&quot]يحيى بن معين[/][=&quot][/]
[=&quot]ليس حديثه بشيء ضعيف[/][=&quot][/]

[=&quot] [/]
[=&quot]در مورد او در طبفات چنین آمده است:[/]
[=&quot]255 - عبد الرحمن بن زيد بن أسلم العدويّ (1).[/][=&quot][/]
[=&quot]مولاهم المدنيّ، روى عن أبيه، وابن المنكدر، وعنه أصبغ، وقتيبة، وهاشم، ضعفوه.[/][=&quot][/]
[=&quot]له: «التفسير» و «الناسخ والمنسوخ».[/][=&quot][/]
[=&quot]مات سنة اثنتين وثمانين ومائة.[/][=&quot][/]
[=&quot]أخرج له الترمذيّ، وابن ماجة.[/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]ىر رجال حاكم في مسترىك ج 2 ص 14 [/][=&quot]آمده:[/]
[=&quot]وقال أبو القاسم البغوي: ضعيف الحديث وهو في الضعف نحو عبد الرحمن بن زيد بن أسلم[/]
[=&quot]وقال أبو أحمد الحاكم: ليس بالقوي عندهم[/]
[=&quot]وقال أبو زرعة الدمشقي: سألت أبا مسهر فقلت: عبد العزيز بن حصين ممن يؤخذ عنه؟ فقال: أما أهل الحزم فلا يفعلون.[/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]در معجم الصغیر ج1 ص 282 آمده است:[/]
[=&quot]2073 - [185] (ت، ق) عبد الرحمن بن زيد بن أسلم، القرشي، العدوي، مولاهم، المدني، توفي سنة اثنتين وثمانين (182)، من الثامنة، ضعيف. (تس، تهـ).[/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]و بسیاری دیگر که فکر کنم برای رد کردن صحت این روایات همین گفته ها بس باشند.[/]

kheymegahabalfazl;318900 نوشت:
** حاشية رد المحتار - ابن عابدين ج 6 ص 716- دار الفكر (قال السبكي :يحسن التوسل بالنبي إلي ربه ، ولم ينكره أحد من السلف ولا الخلف ، إلا ابن تيمية)** در حاشيه رد المحتار به نقل از سبكي چنين نوشته شده است: (خوب است توسل بوسيله به سوي پروردگار؛ و كسي از گذشتگان مخالف اين مطلب نبوده است به جز ابن تيميه) حضرت عمر رض فرموده اند: لولاعلی لهلک عمر ( اگرعلی نبود من هلاک می شدم) اسناد:

بس كن ای برادر شیعه!
این دلیل های كه میگویی، هیچ دلیل نیست.
اینکه انسانی در یک مورد مشوره نیکو بدهد و مشوره گیرنده او را بستاید این دلیل بر برتری مشوره دهنده نمیشود
سلمان پارسی به حضرت محمد گفت خندق بسازید تا نجات یابید، حالا گر پیامبر سلمان را بستایید این هرگز به این معنی نیست که سلمان از حضرت پیامبر برتر است.

دوما این روایت در مصنف ابن ابی شعبه و كتب دیگر به اين صورت آمده است:
حضرت عمر ميخواست زن بارداری را سنگسار کند و
حضرت معاذ بن جبل او را از کشتن زن متهم به زنا، منع کرد و گفت تا به دنيا آمدن بچه باید مجازات را به تاخیر انداخت:
أن امرأة غاب عنها زوجها ، ثم جاء وهي حامل فرفعها إلى عمر ، فأمر برجمها فقال معاذ : إن يكن لك عليها سبيل فلا سبيل لك على ما في بطنها ، فقال عمر : احبسوها حتى تضع ، فوضعت غلاما له ثنيتان ، فلما رآه أبوه قال : ابني ، فبلغ ذلك عمر فقال: عجزت النساء أن يلدن مثل معاذ ، لولا معاذ هلك عمر.
مردی پس از مدت درازی از سفر برگشت؛ زنش را حامله دید؛ او را نزد عمر برد و عمر، امر به سنگسارش کرد. معاذ گفت: اما بر بچه اش حق نداری که ظلم کنی. عمر گفت: بگذارید زن وضع حمل کند و بچه اش را به دنیا آورد با دو دندان . و مرد که دیدش، گفت: بچۀ من است !
به عمر خبر رسید. گفت: اگر معاذ نبود، من هلاک شده بودم .
در مسند احمد روایتی است که حضرت علی، حضرت عمر را از رجم زنی دیوانه منع کرد. اما عمر نگفت: اگرعلی نبود، عمر هلاک می شد.

سوما
اين روايات باطل و مقطوع الاسناد است
در آن شخصی بنام مؤمل بن إسماعيل است و سند درستی هم ندارد میگوید از بزرگان ما این روایت نقل شده و نام آن بزرگان را نمینویسد و از همه جالبتر اینکه در حق معاذ است نه علی و شیعه در یک مقطع نام معاذ را برداشت و نوشت علی!!
و از بس تکرار کرده خیلی ها گمان میکنند در حق علی است
و خود راوی یعنی بیهقی نیز به این روایت با دیده شک مینگریست
علمای ما هر دو حدیث را قبول ندارند. ملاک قبولی حدیث در نزد آنها معلوم است؛ اما ملاک قبولی حدیث در نزد شیعه این است که در آن مدحی برای علی باشد و ذمی برای اصحاب دیگر . حال اگر راوی، سلیمان بلخی یا سبط ابن جوزی باشد هم، مهم نیست.
در ضمن نام معاذ را برمی دارد و می نویسد: علي

چهارما:
میدانم حالا شیعه چه میگوید! خواهد گفت:
هر حدیث که در مدح علی باشد را شما میگویید ضعیف است !
جواب این است این حرف درست نیست حدیث های در مدح علی داریم که عمر و و دیگر اصحاب آرزو میکردند ای کاش این در حق آنها میبود!!
مثل حدیث (فردا پرچم را بدست کسی میدهم که الله و رسولش او را دوست دارند و او هم الله و پیامبر را دوست میدارد)
این حدیث بسیار عظیم است اگر ما پنهان میکردیم باید این را پنهان میکردیم اصلا چرا باید پنهان کنیم؟!!! علی پیش ما همانقدر عزیز است که عمر که ابوبکر که عثمان.....
او برای این پیش ما عزیز است که دوست و یاور رسول الله بود چرا نهان کنیم ؟
اما دروغ را نمیپذیریم!


پنجما:
و حالا بفرض محال که این روایت درست باشد باز عیبی را برای عمر ثابت نمیکند زیرا این روایت نشان میدهد حضرت عمر مرد متواضعی بوده
این نشان میدهد که ایشان حق را قبول میکرده
این نشان میدهد که مواظب و حریص بوده که بر بیگناهی ظلم نکند
این نشان میدهد که به اصل شورا معتقد بوده و به آن عمل میکرده
این نشان میدهد وزیر کاردانی چون حضرت علی را برای خود انتخاب کرده بود نه متملقان مفت خور را.

حالا بیاییم نتیجه گیری شیعه را ببینیم
او نتیجه میکرد که عمر جاهل بوده
قاضی خوبی نبوده
پس نباید خلیفه میشد
و بعد نتیجه میگیرد علی از او بر تر است باید علی خلیفه میشد
و نتیجه میگیرد علی حلال مشکلات بود

علی معصوم بود
علی غیب میدانست
و آخر کار میگویند
لولاک ماخلقت افلاک
الله میگوید بخاطر علی جهان را آفریدم !!

نتيجه بحث
اولا روایت دروغ است
دوما درباره معاذ بن جبل است
سوما اگر راست باشد دلیلی است بر خوبی عمر
چهارما اگر روایت راست باشد، باز یک نصیحت درست گفتن، خلافت را برای علی، و برتری او را بر عمر را ثابت نمیکند.
همانطور که نصیحت سلمان پارسی در باره حفر خندق، پیامبر بودن او یا برتری او بر رسول الله را ثابت نمیکند!

به نقل از محمد باقر سجودی سایت اسلام تکس

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

ohfreedom;319394 نوشت:
سکوت بهترین جواب برای کسی چون شماست که ادعا می کنه هم تحصیلاتش سیکل هست و هم علم رجال خونده!!!
آخر و عاقبت تقیه همینه دیگه!!!

[="arial black"][="darkgreen"]دوست عزیز شما دارید به بنده تهمت می زنید با این که هیچ چیزی نمی فهمید ..
لعن الله علی الکاذبین
شما مضمون این جمله هستید .[/]
[/]
ohfreedom;319394 نوشت:

قطعا این خیاطی علمی باید و باید کار خیاط های زبر دست سایت ولایت باشد زیرا جز آنان کسی نیست که از دامن کت و شلوار بسازد!!!

اولا در مورد بحث منکر حدیث بودن همیشه باعث تضعیف شخص نمی شود...پ

شما بهتر است نوع ایراد را بررسی کنید.

ایشون متهم به سرقت حدیث هستند!
اتهامی که نمیشه به همین سادگی چشم را بر روی ایشان بست.

در ضمن یادتون باشه من توی اون حدیث یک نفر رو تخفیف دادم.


[="arial black"][="darkgreen"]خوب بار دیگر تهمت بنده این مطلب رو از سایت ولی عصر بر نداشتم
باز هم لعنت الله علی الکاذبین[/]
[/]

ohfreedom;319394 نوشت:
این فرض نیست سخن مستقیم الله در قرآن است. عند ربهم

باز هم می گویم شما هنوز با مفاهیم ایات قران اشنا نیستید
این جا گفته است عند ربهم یرزقون ،یعنی چی : یعنی نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.
این با اول ایه تفاوت دارد .
خوب شما ایا نزد پرورگارت روزی می یابید یا نزد شیطان ها !!
خوب از پیروان ابن تیمیه همین چیز ها بر می اید دیگر
ohfreedom;319408 نوشت:
نقل
  نوشته اصلی توسط : Ammarshia

صاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب، فجاء رجل إلي قبر النبي، فقال: يا رسول الله! استسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا، فأتاه رسول الله في المنام، فقال: إئت عمر فأقرئه السلام و أخبره أنكم مسقون. در زمان خلافت عمر بن خطاب قحطي آمد و يكي از صحابه – به نام بلال بن حارث – كنار قبر پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي و قحطي، هلاك شدند. براي مردم طلب رحمت كن. پيامبر به خواب او آمد و گفت برو نزد عمر و از قول من به او سلام برسان و بگو خداوند باران رحمت را بر شما نازل مي كند. فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص482 - الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 - الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273

صرف نظر از بررسی سندی حدیث باید اشاره ای داشته باشم که کتاب فتح الباری که شما این حدیث را از آنجا استخراج کردید.
این روایت کامل:
32002 - حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ مَالِكِ الدَّارِ، قَالَ: وَكَانَ خَازِنَ عُمَرَ عَلَى الطَّعَامِ، قَالَ: أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِي الْمَنَامِ فَقِيلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّكُمْ مُسْتَقِيمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَيْكَ الْكَيْسُ، عَلَيْكَ الْكَيْسُ "، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَكَى عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ

این "الکیس" رو که قرمز کردم رو داشته باشید دوستان واسه اونجایی که ادعا کردید ابوهریره حدیث را از کیسه اش بیرون می آورد!!!
کیس به معنی عقل و خرد و دانش نیز است.

ایشان در شرح این حدیث می نویسد:

أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي - صلى الله عليه وسلم - ....
هذا الأثر - على فرض صحته كما قال الشارح - ليس بحجة على جواز الاستسقاء بالنبي - صلى الله عليه وسلم - بعد وفاته ، لأن السائل مجهول ; ولأن عمل الصحابة - رضي الله عنهم - على خلافه ، وهو أعلم الناس بالشرع ، ولم يأت أحد منهم إلى قبره يسأل السقيا ولا غيرها ، بل عدل عمر عنه لما وقع الجدب إلى الاستسقاء بالعباس ولم ينكر ذلك عليه أحد من الصحابة ، فعلم أن ذلك هو الحق ، وأن ما فعله هذا الرجل منكر ووسيلة إلى الشرك ، بل قد جعله بعض أهل العلم من أنواع الشرك . وأما تسمية السائل في رواية سيف المذكورة " بلال بن الحارث " ففي صحة ذلك نظر ولم يذكر الشارح سند سيف في ذلك ، وعلى تقدير صحته عنه لا حجة فيه ؛ لأن عمل كبار الصحابة يخالفه ، وهم أعلم بالرسول - صلى الله عليه وسلم - وشريعته من غيرهم ، والله أعلم . فقال : يا رسول الله استسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له : ائت عمر " الحديث . وقد روى سيف [ ص: 576 ] في الفتوح أن الذي رأى المنام المذكور هو بلال بن الحارث المزني أحد الصحابة ، وظهر بهذا كله مناسبة الترجمة لأصل هذه القصة أيضا والله الموفق .

خلاصه ی متن بالا از متون قرمز:
حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم این جواز استسقاء به پیامبر بعد از وفاتشان نمی شود.
بعضی می گویند که آن مرد فرد مجهول، بلال بن حارث بوده است، گرچه سند صحیحی نیست که او بوده، اما اگر هم او بوده این عمل جواز استسقاء محسوب نمی شود اینکه آن شخص مجهول از صحابه بوده خلاف است زیرا صحابه به عمل پیامبر و دستور الله آگاه هستند.

نقل
  نوشته اصلی توسط : Ammarshia

یک سوال از شما معنی دون یعنی چه ؟ یعنی غیر از خدا نگفته است زنده یا مرده خوب در قران می گوید : قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ [١٢:٩٧] گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» خوب چرا حضرت یعقوب نگفت که برید شما کافر شدید

توسل به زندگان در قرآن و سنت رسول و صحابه بسیار زیاد یافت می شود.
اما توسل به مردگان در هیچ کدام نیست...

شاید بگوئید قرآن صراحتا توسل به مرده را دستور نداده، نهی هم نکرده، پس مشکل چیست؟
باید بگوییم که قرآن اهل قبور را ناشنوا ومعرفی کرده و گفته است که آنان صدای شما را نمی شنود و تاکید کرده که دارای هیچ قدرتی نیستند.


[="arial black"][="darkgreen"]باید بگویم که شما یک ادم تعصبی هستید و به قول ذهبی که در مورد پیروان ابن تیمیه و پیروانش(مانند شما ) می فرماید:
[/]
[/][="arial black"][="darkgreen"]انتقاد تند ذهبي از ابن تيميّه

ذهبي متوفاي 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنت كه خود همانند ابن تيميه، حنبلي مذهب بود، و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه اي خطاب به وي مي نويسد:
«يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال .. فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقني ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلي متي تمدح كلامك بكيفيّة لا تمدح بها واللّه أحاديث الصحيحين، يا ليت أحاديث الصحيحين تسلم منك، بل في كلّ وقت تغيّر عليها بالتضعيف والإهدار أو بالتأويل والإنكار.
أما آن لك أن ترعوي؟ أما حان لك أن تتوب وتُنيب؟ أما أنت في عشر السبعين وقد قرب الرحيل ، بلي واللّه ما أذكر أنّك تذكر الموت، بل تزدري بمن يذكر الموت، فما أظنّك تقبل علي قولي وتصغي إلي وعظي، فإذا كان هذا حالك عندي وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فكيف حالك عند أعدائك ، وأعداؤك واللّه فيهم صلحاء وعقلاء وفضلاء كما أنّ أولياءك فيهم فجرة كذبة جهلة (( الإعلان بالتوبيخ: 77. تكملة السيف الصقيل، ردّ ابن زفيل: 218. )).
اي بي چاره، آنان كه از تو متابعت مي كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودي قرار دارند، نه اين است كه عمده [="red"]پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغگو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند[/]. اگر چنانچه سخن مرا قبول نداري آنان را امتحان كن، و با مقياس عدالت بسنج.
تا كي سخنان نا شايست خود را بالاتر از احاديث صحيح بخاري، و صحيح مسلم مي شماري؟ اي كاش احاديث آن دو كتاب از اعتراض تو در امان مانده بود، تو بعضي اوقات آنها را تضعيف كرده و بي ارزش مي كني و يا توجيه نموده و انكار مي كني!!
آيا وقت آن نرسيده است كه از جهل و ناداني دست برداري و توبه كني؟ بدان كه مرگت نزديك شده است، بخدا قسم گمان نمي كنم تو به ياد مرگ باشي، بلكه كساني را كه به ياد مرگ هستند تحقير مي كني! ... تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مي كني پس با دشمنانت چه خواهي كرد.
به خدا سوگند درميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوان هستند، چنان كه در بين دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بي عار زياد به چشم مي خورند.
خوب چه بگویم
قضاوت با شما دوستان است[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"] - ابو علي خلال ، شيخ حنابله مي گويد: هرگاه به مشكلي برمي خورم قبر موسي بن جعفر ( ع ) را زيارت مي كنم و به ايشان متوسل مي شوم و خداوند نيز مشكل مرا آسان مي كند .
تاريخ بغداد ، ج 1 ، ص 120.
محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمدبن حنبل به قبر شافعي متوسل مي شدند . مناقب ابي حنيفه ، ج 2 ، ص 199.

مسلمانان ، به قبر ابو ايوب انصاري متوسل مي شدند و براي طلب باران به قبر ايشان پناه مي بردند . مستدرك حاكم ، ج 3 ، ص 518.

ابن خلكان و ذهبي مي گويند: مردم براي طلب باران به قبر ابن فورك اصفهاني ( متوفاي 406 ه' ) متوسل مي شدند و فيات الاعيان ،ج 4 ص 272 - سير اعلام النبلاء ،ج 17 ،ص 215 ؛ راجع به بخاري و مردم سمرقند مطلبي نيز ذكر شده ، رجوع شود به طبقات الشافعيه ، 12 ، 469 - و طبقات الشافعيه ،ج 2 ص 234.

نكته مهم اين است كه بزرگان اهل سنت به صراحت مردم را تشويق به استغاثه و توسل كرده اند.
قسطلاني گويد: شايسته است كه زائر در كنار قبر پيامبر( ص ) زياد دعا و استغاثه كند و متوسل شود و طلب شفاعت بخواهد و بي تابي كند و سزاوار است كه خداوند شفاعت پيامبر ( ص ) را در حق او بپذيرد . المواهب اللدنيه ، ج 3 ، ص 417.

فعل صحابه:
عبدالرزاق و بيهقي و ابن عبدالبر روايت كرده اند كه حضرت فاطمه زهرا(س) ، هر جمعه به زيارت قبر عموي خود حضرت حمزه مي رفت ودر آنجا نماز مي خواند و گريه مي كرد.
حاكم نيشابوري مي گويد : سند و راويان اين حديث تماماً ثقه هستند. مصنف عبدالرزاق 3: 572 - مستدرك حاكم ، ج 1 ،377 - السنن الكبري 4 ، 131 - تمهيد شرح مو طا ، 3 ، 234 - و از خليفه ثاني و عبدللَّه بن عمر نيز نقل شده كه به هنگام بازگشت از سفر ، ابتداء قبر پيامبر ( ص ) را زيارت مي كردند شفاء السقام ، ص 44 وفاء الوفاء 4 ،1340..

فتواي هفتاد و پنج نفر از علماي كشورهاي اسلامي بر جواز توسل به پيامبر اكرم و اوليا

شيخ خليل احمد سهارنپوري در كتاب خود المهند علي المفند، فتواي 75 نفر از علماي بزرگ اهل سنت كشورها مختلف اسلامي را بر جواز توسل به قبر پيامبر اكرم (ص) جمع آوري كرده، كه خلاصه ي آن از اين قرار است:
از نظر ما و مشايخ ما زيارت قبر سيد المرسلين (روحي فداه) از عظيمترين قربتها و از مهمترين ثوابها و بزرگترين وسيله براي دستيابي به درجات بلند مي باشد. حتي امري است نزديك به درجه ي واجبات اگر چه براي رسيدن به آن جز با اشد رحال (تحمل رنج سفر) و بدون بذل جان و مال چاره اي ديگر نباشد.
- و توسل به انبيا و اوليا و صلحا و شهدا و صديقين، در دعاها، چه در حال حيات آنها و چه بعد از وفات آنها، به اين گونه جايز است كه بگويد:
اللهم اني اتوسل اليك بفلان ان تجيب دعوتي و تقضي حاجتي

[ صفحه 29]

«پروردگارا! من به سوي تو به فلان بزرگوار توسل مي جويم، كه دعاي مرا مستجاب و حاجتم را برآوري». و يا مواردي مشابه اينها [1] .

--------------------------------------------------------------------------------
[1] شيخ خليل احمد سهارنپوري، عقائد اهل سنت و الجماعت در رد وهابيت و بدعت، ترجمه ي عبدالرحمن سربازي، چاپ 1370، ص 86.
(البته معلوم است که شما وهابی ها اهل سنت رو هم قبول نمی کنید )

[/][/]

[="darkgreen"][="arial black"]توسل به حق پيامبر

«حضرت آدم» (عليه السلام) پس از نافرماني خدا [1] در پرتو كلماتي كه از خدا تلقي كرده بود، توبه نمود، چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد:
«فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه، انه هو التواب الرحيم» [2] .
آدم از خداي خود كلماتي را با خضوع و طاعت اخذ نمود، و روي آنها توبه كرد، حقا كه او توبه پذير است.
گروهي از مفسران و محدثان اسلامي، در تفسير كلماتي كه در آيه وارد شده است، به استناد روايت زير، نظري دارند كه با توجه به متن آن روشن مي گردد.
«طبراني» در «المعجم الصغير» و «حاكم نيشابوري» در «مستدرك صحاح» و «ابونعيم اصفهاني» و «بيهقي» در كتاب «دلائل النبوة» و «ابن عساكر شامي» در تاريخ خود و «سيوطي» در «الدر المنثور» و «آلوسي» در «روح المعاني» [3] با سندي از عمر بن الخطاب نقل كرده اند، كه «پيامبر گرامي» (صلي الله عليه و آله) فرمودند:
«لما اذنب آدم الذي اذنبه رفع رأسه إلي السماء فقال اسئلك بحق محمد الا غفرت لي فاوحي الله اليه و من محمد؟ فقال تبارك اسمك، لما خلقت رفعت رأسي إلي عرشك فاذا فيه مكتوب لا اله الا الله و محمد رسول الله فقلت إنه ليس احد اعظم عندك قدرا: ممن جعلت اسمه مع اسمك فاوحي اليه انه آخر النبيين من ذريتك و لولا هو لما خلقتك» [4] .
وقتي آدم مرتكب گناهي شد، سر به آسمان بلند كرد و گفت (خدايا) ترا به حق محمد سؤال مي كنم كه مرا ببخشي، خدا به او وحي نمود كه محمد كيست؟ آدم پاسخ داد، وقتي مرا آفريدي، سر به عرش بلند نمودم در اين هنگام ديدم در آن نوشته است «معبودي جز خدا نيست و محمد پيامبر خدا است» با خود گفتم كه محمد بزرگترين مخلوق اوست كه خدا نام او را كنار خود آورده است، در اين موقع به او وحي شد كه او آخرين پيامبر از ذريه تو است، و اگر او نبود، ترا خلق نمي كردم.
نظرما پيرامون اين حديث:
1 ـ در «قرآن مجيد» بر خلاف آنچه كه ميان ما رواج دارد، لفظ كلمات بر ذوات و شخصيت ها اطلاق گرديده است، مانند:
الف:
«ان الله يبشرك بيحيي مصدقا بكلمة من الله» [5] .
خداوند ترا به يحيي كه تصديق كننده كلمه ايست از جانب خدا، بشارت مي دهد. مراد از كلمه در اين آيه حضرت مسيح (عليه السلام) است.
ب:
«يا مريم ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسي بن مريم» [6] .
اي مريم، خداوند به كلمه اي از او كه نام او مسيح، عيسي فرزند مريم است، بشارت مي دهد.
«انما المسيح عيسي بن مريم رسول الله و كلمته» [7] .
مسيح، فرزند مريم، پيامبر خدا و كلمه او است.
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر» [8] .
بگو اگر دريا براي كلمات خداي من مركب گردد، دريا به پايان مي رسد.
«و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله» [9] .
و دريا را، هفت درياي ديگر مدد كند، كلمات خدا به پايان نمي رسد. مقصود از كلمات موجودات جهان آفرينش است كه هر كدام از علم و قدرت آفريدگار حكايت مي كند.
با توجه به اين كه در آيه مورد بحث، لفظ كلمات وارد شده است مي توان گفت كه مقصود از كلمات همان شخصيت هاي محترم «ذوات مقدس» است كه به آنها متوسل گرديده است و در روايات ياد شده از اسامي آن شخصيت ها فقط نام «محمد» آمده است. و لذا در روايات شيعه اين حقيقت به دو صورت نقل شده است، گاهي «كلمات» به اسامي اين ذوات مقدس تفسير شده و گاهي به اشباح نوراني آنها. اينك هر دو تفسير:
«إن آدم راي مكتوبا علي العرش اسماء معظمة مكرمة فسأل عنها فقيل له هذه اسماء اجل الخلق منزلة عند الله تعالي و الاسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين، فتوسل آدم عليه السلام إلي ربه في قبول توبته و رفع منزلته» [10] .
آدم نام هائي را ديد كه در عرش نوشته است، و به آنها توسل جست، به او گفته شد كه آنها نامهاي گرامي ترين مخلوقات خداست و آن نامها عبارتند از محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين. آدم براي قبول توبه و تعالي خود به آنها متوسل گرديد.
ديگر احاديث شيعه، مي رساند كه آدم اشباح نوراني پنج تن را مشاهده كرده و براي آگاهي از اين روايات به تفسير برهان مراجعه فرمائيد [11] .
2 ـ با مراجعه به كتابهاي تاريخ و حديث روشن مي گردد كه توسل حضرت آدم به پيامبر يك مطلب معروف و مشهوري بوده است، زيرا «امام مالك»، به منصور دوانيقي در حرم پيامبر چنين گفت:
«هو وسيلتك و وسيلة ابيك آدم» [12] .
پيامبر وسيله تو و وسيله پدرت آدم است.
شعراي اسلامي اين حقيقت را به نظم در آورده اند و گفته اند:
«به قد اجاب الله آدم إذ دعا
و نجي في بطن السفينة نوح
قوم بهم عفرت خطيئة آدم
و هم الوسيلة و النجوم الطلع» [13] .
به واسطه او خداوند، دعاي آدم را اجابت كرد،
و نوح را در داخل كشتي نجات داد
افرادي كه گناه آدم به واسطه آنان بخشوده گشته،
كساني كه واسطه درگاه خدا و ستارگان درخشانند

[="red"]--------------------------------------------------------------------------------
[1] فرماني كه در آيه «و لا تقربا هذه الشجرة» (سوره بقره آيه 35) آمده است، فرمان مولوي نيست، بلكه دستوري ارشادي است و به اصطلاح، جنبه نصيحت و پند دارد و مخالفت با چنين دستوري نمي تواند موجب عقاب و مؤاخذه گرديد، بلكه نتيجه آن فقط روبرو شدن با اثر وضعي خود عمل مي باشد.
اگر پزشكي به بيماري دستور دهد كه در حالت سرماخوردگي، ترشي و خربزه نخورد، مخالفت با آن اثري جز شدت بيماري ندارد. در قرآن مجيد آياتي گواهي مي دهند كه نهي الهي يك نهي ارشادي بوده و نتيجه آن جز خروج از بهشت كه اثر وضعي عمل به شمار مي رود چيز ديگري نبوده است. لطفا به آيه هاي 118 و 119 سوره طه و به كتاب «تفسير صحيح آيات مشكله قرآن» مطلب دهم از صفحه 73 تا 82 مراجعه بفرمائيد.
[2] سوره بقره آيه.37.
[3] «مستدرك حاكم» جلد 2 صفحه 615 ـ «روح المعاني»، جلد 1، ـ صفحه 217 ـ «الدر المنثور» جلد 1، صفحه 59 ـ به نقل از طبراني و ابونعيم اصفهاني و بيهقي.
[4] متن حديث از «الدر المنثور» گرفته شده، و متني كه حاكم در مستدرك نقل كرده است با اين متن اندك تفاوتي دارد، هر چند از نظر مضمون هر دو يكي است.
[5] سوره آل عمران آيه.39.
[6] سوره آل عمران آيه.45.
[7] سوره نساء آيه.171.
[8] سوره كهف آيه.109.
[9] سوره لقمان آيه.27.
[10] مجمع البيان جلد 1، صفحه 89، طبع صيدا، تفسير برهان جلد 1 صفحات 88 ـ 86، احاديث 2، 5، 11، 12، 14،.27.
[11] تفسير البرهان ج 1 ص 87 احاديث 13، 15،.16.
[12] «سيد احمد زيني دحلان» در كتاب «الدرر السنية» صفحه 10 مي نويسد: قاضي عياض اين جريان را با سند صحيح نقل كرده، امام سبكي آن را در كتاب «شفا السقام»، سيد سمهودي در «خلاصة الوفاء» علامه قسطلاني در «المواهب اللدنية» ابن حجر در «الجوهر المنظم» مي گويد: اين جريان با سند صحيح نقل شده و علامه زرقاني در شرح «مواهب» مي نويسد: ابن فهد آن را با سند خوب نقل كرده و قاضي عياض آن را با سند صحيح نقل نموده است. و متن مذاكره منصور با امام مالك در آينده خواهد آمد.
[13] «كشف الارتياب» صفحه 307 و.308. [/]
[/][/]

[="arial black"][="darkgreen"]حضرت عايشه و حكم توسل به قبر نبي اكرم

پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص)، در مدينه قحطي شديدي رخ داد و مردم از اين قحطي به ستوه آمدند و اين مسئله را پيش حضرت عايشه شكوه نمودند. او گفت:
«انظروا الي قبر رسول الله فاجعلوا منه كواً الي السماء حتي لا يكون بينه و بين السماء سقف؛ به قبر پيامبر نگاه كنيد و آن را دريچه اي به آسمان قرار دهيد؛ به طوري كه ميان قبر و آسمان سقفي نباشد.» مردم چنين كردند و باران آمد؛ زمين سرسبز شد؛ شترها چنان فربه شدند كه گويا مي تركيدند. آن سال را «عام الفتق»، سال گشاده، ناميدند. [1] .

--------------------------------------------------------------------------------
[1] سمهودي، نورالدين، وفاء الوفا، ج 4، ص 1374؛ دارمي، سنن دارمي، ج 1، ص 43 ـ 44؛ سبكي، تقي الدين، شفاء الاسقام، 128؛ القادري، دكتر محمدطاهر، عقيده توسل، ص 231؛ صالحي شامي. سبل الهداي والرشاد، ج12، ص347؛ نووي، المجموع، ج5، ص65؛ ابن حجر، تلخيص الحبير، ج5، ص97؛ ابن قدامه، المغني، ج2، ص295؛ ابن حجرعسقلاني، سبل السلام، ج2، ص81؛ شوكاني، نيل الاوطار، ص32. [/][/]

[="arial black"][="darkgreen"]راهنمايي عثمان بن حنيف

[="blue"]در دوران خليفه سوم، مردي براي حاجتي پيش عثمان بن عفان آمد. خليفه به آن شخص توجه نكرد. اين شخص در راه با عثمان بن حنيف ملاقات كرد و از خليفه سوم به علت عدم توجه به او شكوه نمود. ابن حنيف آن شخص را به اين طريق امر نمود: وضو بگير و به مسجد برو، دو ركعت نماز بخوان و اين دعا را بخوان: «اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبينا محمد نبي الرحمة يا محمد اني اتوجه بك ربي فتقضي لي حاجتي.»
مرد رفت و به اين گفته عمل نمود. سپس به خانه عثمان رفت و حاجتش برآورده شد. وقتي مرد دوباره با عثمان بن حنيف ديدار كرد، از راهنمايي او تشكر نمود. ابن حنيف گفت: من كاري نكردم. تنها آنچه را از رسول خدا ديده بودم، به تو گوشزد كردم. [1] .
[/]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] طبراني، المعجم الكبير، ج9، ص31؛ السقاف، حسن بن علي، ارقام المبدع الغبي، ص12؛ فتح الباري في شرح البخاري، ج 2، ص 413.
بررسي سندی :
طَاهِرُ بْنُ عِيسَى الْمُقْرِئُ الْمِصْرِيُّ
1 أبو نصر بن ماكولا ثقة
راوی دوم
أصبغ بن الفرج بن سعيد بن نافع
1 أبو حاتم الرازي كان أجل أصحاب ابن وهب، ومرة: صدوق
2 أبو علي بن السكن ثقة ثقة
3 أحمد بن صالح الجيلي لا بأس به ومرة: ثقة صاحب سنة
4 ابن حجر العسقلاني ثقة فقيه
5 يحيى بن معين كان من أعلم خلق الله كلهم برأي مالك: يعرفها مسألة مسألة، متي قالها مالك، ومن خالفه فيها
راوی سوم:
عبد الله بن وهب بن مسلم
1 أبو أحمد بن عدي الجرجاني من أجلة الناس ومن ثقاتهم، وحديث الحجاز ومصر وما والى تلك البلاد يدور على روايته، ولا أعلم له حديثا منكرا، إذا حدث عنه ثقة من الثقات
2 أبو حاتم بن حبان البستي كان ممن جمع وصنف، وهو الذي حفظ على أهل الحجاز ومصر حديثهم، من أهل مصر
3 أبو زرعة الرازي نظرت في نحو ثمانين ألف حديث من حديث ابن وهب بمصر فلا أعلم أنى رأيت حديثا له لا أصل له وهو ثقة
4 أبو مصعب الزهري كان يعظمه
5 أبو يعلى الخليلي ثقة متفق عليه
6 أحمد بن حنبل صحيح الحديث، يفصل السماع من العرض، والحديث من الحديث، ما أصح حديثه وأثبته، قيل له: أليس كان يسىء الأخذ؟ قال: قد كان يسيء الأخذ، ولكن إذا نظرت في حديثه وما روى عن مشايخه وجدته صحيحا، ومرة: في حديثه عن ابن جريج شيء
7 أحمد بن شعيب النسائي يتساهل في الأخذ ولا بأس به، ومرة: ثقة ما أعلمه روى عن الثقات حديثا منكرا
8 أحمد بن صالح الجيلي ثقة صالح صاحب آثار
9 أحمد بن صالح المصري ما رأيت حجازيا ولا شاميا ولا مصريا أكثر حديثا منه، وما رأيت أفضل من رجلين: ابن وهب، ورجل بالعراق يريد أحمد بن حنبل
10 ابن أبي حاتم الرازي صالح الحديث صدوق هو أحب إلي من الوليد بن مسلم، وأصح حديثا منه بكثير
11 ابن حجر العسقلاني ثقة حافظ عابد فقيه
12 الحارث بن مسكين جمع ابن وهب الفقه، والرواية، والعبادة، ورزق من العلماء حظية ومحبة، وكان مقدما عند مالك بن أنس، وكان إماما، وما أتيته قط إلا وأنا أفيد منه خيرا
13 الدارقطني ثقة
14 الذهبي أحد الأعلام
15 زكريا بن يحيى الساجي صدوق ثقة يتساهل في السماع
16 سفيان الثوري قال له أول ما لقيه: أنت ابن وهب المصري؟ قال: نعم، قال: ما زلت أعلم مقامك في الإسلام منذ بلغني عنك
17 سفيان بن عيينة شيخ أهل مصر، وقال سفيان حين نعي إليه ابن وهب: فجع الناس به عامة، وفجعت به خاصة
18 عبد الرحمن بن القاسم المصري ما دون العلم أحد مثل تدوينه
19 عبد العليم بن عبد العظيم البستوي وصفه ابن سعد بالتدليس، ولكن ذكره الحافظ ابن حجر في المرتبة الأولى من المدلسين، ولذلك لا يضر تدليسه، ولا عنعنته
20 محمد بن سعد كاتب الواقدي كثير العلم ثقة يدلس
21 محمد بن وضاح كان مالك بن أنس يكتب إليه إلى فقيه مصر، وما أعلم أحدا من أهل الأمصار كتب إليه مالك بذلك
22 هارون بن عبد الله الزهري كان الناس بالمدينة يختلفون في الشيء عن مالك، فينتظرون قدوم ابن وهب حتى يسألوه عنه
23 يحيى بن عبد الله بن بكير أفقه من ابن القاسم
24 يحيى بن معين أرجو أن يكون صدوقا
25 يونس بن عبد الأعلى طلب للقضاء فجنن نفسه وانقطع
راوی 5:
شبيب بن سعيد التميمي
1 أبو أحمد بن عدي الجرجاني ما رواه ابن وهب عنه مناكير ونسخة أحاديثه عن الزهري مستقيمة وأرجو أن لا يتعمد شبيب هذا الكذب
2 أبو القاسم الطبراني ثقة
3 أبو القاسم بن بشكوال له منكرات مطروح البتة، وهو أحد الثلاثة الذين طرحهم الحارث بن مسكين
4 أبو حاتم الرازي صالح الحديث لا بأس به
5 أبو زرعة الرازي لا بأس به
6 أبو عبد الله الحاكم النيسابوري ثقة مأمون
7 أحمد بن شعيب النسائي ليس به بأس
8 ابن حجر العسقلاني لا بأس بحديثه من رواية ابنه أحمد عنه لا من رواية ابن وهب
9 الدارقطني ثقة
10 الذهبي صدوق
11 علي بن المديني ثقة، وكتابه صحيح
12 محمد بن يحيى الذهلي وثقه
13 مصنفوا تحرير تقريب التهذيب ثقة إلا في رواية ابن وهب عنه
راوی 6 :
روح بن القاسم التميمي
1 أبو بكر البيهقي ثقة
2 أبو حاتم الرازي ثقة
3 أبو حاتم بن حبان البستي كان حافظا متقنا
4 أبو زرعة الرازي ثقة
5 أحمد بن حنبل ثقة، ومرة: من ثقات البصريين
6 أحمد بن شعيب النسائي ليس به بأس
7 ابن أبي حاتم الرازي ثقة يجمع حديثه
8 ابن حجر العسقلاني ثقة حافظ
9 الدارقطني حافظ ثقة
10 الذهبي ثقة ثبت
11 سفيان بن عيينة لم أر أحدا طلب الحديث وهو مسن أحفظ من روح بن القاسم
12 يحيى بن معين ثقة
راوی 7:
1 أبو القاسم الطبراني ثقة
2 أحمد بن شعيب النسائي ثقة
3 أحمد بن صالح الجيلي وثقه
4 ابن حجر العسقلاني صدوق
5 الذهبي ثقة
6 عبد الرحمن بن مهدي كان هو وأبوه وجده قوما يتوارثون الصدق بعضهم عن بعض
7 علي بن المديني شيخ
8 محمد بن عبد الله بن نمير وثقه
9 مصنفوا تحرير تقريب التهذيب ثقة، اتفقوا على توثيقه
10 يحيى بن معين ثقة، ويقال: ابن حباشة الأنصاري
راوی 8 :
أسعد بن سهل بن حنيف الأنصارى المدنى ، أبو أمامة ( أمه حبيبة بنت أبى أمامة أسعد بن زرارة النقيب و كانت من المبايعات )
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
این که دیگر معلوم است از راویان صحیحین هست
حالا جرات داری در مورد این راوی بگو منکر الحدیث است
با حمله علمای اهل سنت بر خورد می کنی
خوب این جا چرا جناب عثمان نگفت که کار تو غلط است
یا نه اقای عثمان بن حنيف بن واهب بن عكيم بن ثعلبة که از صخابی است چرا دستور به این کار داد مگر پیامبر زنده است ؟
این واقعه بعد از رحلت پیمابر اتفاق افتاده است .
دوستان قضاوت با شماست[/][/]

kheymegahabalfazl;318904 نوشت:
اثبات حيات برزخي از نگاه قرآن

آیا آیه ای از قرآن وجود دارد که رابطه ی بین انسان مرده در حیات برزخی با انسان زنده در دنیای عادی را نمایان کند؟؟؟

kheymegahabalfazl;318905 نوشت:
ابن حجر هيثمي که از شخصيت هاي بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم، ووفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه، وما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم»، هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه مي شود ، اگر کارهاي خوب شما را ببينم خدا را شکر مي کنم ، کارهاي بد شما را ببينم از خداي عالم براي شما طلب مغفرت مي کنم .

روایت این است:
رقم الحديث: 956
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ قُتَيْبَةَ ، ثنا جَسْرُ بْنُ فَرْقَدٍ , عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِيِّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحَدِّثُونَ وَيُحَدَّثُ لَكُمْ , وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ , فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ , وَمَا كَانَ مِنْ سَيِّئٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ " .

جسر بن فرقد القصاب ضعیف الحدیث است.
[=Traditional Arabic]1 [=Traditional Arabic]أبو أحمد بن عدي الجرجاني [=Traditional Arabic]ضعيف، وعامة ما يرويه من المناكير، له أحاديث يرويها عنه غير ابنه صالحه مستقيمه وهو في الضعفاء وابنه كذلك وعامة أحاديثه غير محفوظة [=Traditional Arabic]2 [=Traditional Arabic]أبو بكر البزار [=Traditional Arabic]لين الحديث، وقد روى عنه أهل العلم وحدثوا عنه [=Traditional Arabic]3 [=Traditional Arabic]أبو جعفر العقيلي [=Traditional Arabic]في حفظه اضطراب شديد، وكان يذهب إلى القدر، وحدث بمناكير، وذكر له حديثا وقال: والرواية في هذا المتن فيها لين [=Traditional Arabic]4 [=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي [=Traditional Arabic]ليس بالقوي كان رجلا صالحا [=Traditional Arabic]5 [=Traditional Arabic]أبو حاتم بن حبان البستي [=Traditional Arabic]كان ممن غلب عليه التقشف حتى أغضى عن تعهد الحديث فأخذ يهم إذا روى ويخطيء إذا حدث حتى خرج عن حد العدالة [=Traditional Arabic]6 [=Traditional Arabic]أبو دواد السجستاني [=Traditional Arabic]ضعيف [=Traditional Arabic]7 [=Traditional Arabic]أحمد بن شعيب النسائي [=Traditional Arabic]ضعيف [=Traditional Arabic]8 [=Traditional Arabic]الدارقطني [=Traditional Arabic]متروك، وليس بالقوي [=Traditional Arabic]9 [=Traditional Arabic]زكريا بن يحيى الساجي [=Traditional Arabic]صدوق ضعيف الحديث [=Traditional Arabic]10 [=Traditional Arabic]سعيد بن عامر الضبعي [=Traditional Arabic]الثقة الأمين [=Traditional Arabic]11 [=Traditional Arabic]محمد بن إسماعيل البخاري [=Traditional Arabic]ليس بذاك، ومرة: ليس بقوي [=Traditional Arabic]12 [=Traditional Arabic]يحيى بن معين [=Traditional Arabic]ليس بشيء ولا يكتب حديثه، ومرة: لا شيء
همچنین الحسن بن قتيبة الخزاعي نیز متروک الحدیث است.
[=Traditional Arabic]1 [=Traditional Arabic]أبو أحمد بن عدي الجرجاني [=Traditional Arabic]له أحاديث غرائب حسان وأرجو انه لا بأس به [=Traditional Arabic]2 [=Traditional Arabic]أبو الفتح الأزدي [=Traditional Arabic]واهي الحديث [=Traditional Arabic]3 [=Traditional Arabic]أبو جعفر العقيلي [=Traditional Arabic]كثير الوهم [=Traditional Arabic]4 [=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي [=Traditional Arabic]ليس بقوي الحديث ضعيف الحديث [=Traditional Arabic]5 [=Traditional Arabic]أبو حاتم بن حبان البستي [=Traditional Arabic]يخطيء ويخالف [=Traditional Arabic]6 [=Traditional Arabic]الدارقطني [=Traditional Arabic]متروك الحديث، ومرة: ضعيف الحديث [=Traditional Arabic]7 [=Traditional Arabic]الذهبي [=Traditional Arabic]هالك

kheymegahabalfazl;318905 نوشت:
شوکاني در نيل الأوطار مي گويد: وَوَرَدَ النَّصّ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْيَاء يُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَيَاة فِيهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَكَيْف بِالْأَنْبِيَاءِ وَالْمُرْسَلِينَ . وَقَدْ ثَبَتَ فِي الْحَدِيثِ { أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ أَحْيَاءٌ فِي قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِيُّ وَصَحَّحَهُ الْبَيْهَقِيُّ . نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة‌ المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي خداوند در قرآن صريحا در نورد شهدا مي فرمايد آنان زنده اند و روزي مي خورند ، و حياة و زندگي در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اينگونه هستند پس انبياء و رسولان الهي چگونه اند ؟ (يعني آيا مي شود شهدا زنده باشند ولي انبياء و رسولان الهي که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!)

این تفسیر در باب مقام الهی نزد الله است و نه باب دیگر.

وقتی در روز روشن برادر فاتح می گوید:

فاتح;318826 نوشت:
حال اگر توسل را تعريف كنيم اين موضوع حل ميشود. و خيلي ها متوجه ميشوند كه چرا امام اعظم ابوحنيفه به لباس امام شافعي متوسل ميشده ولي كافر و مشرك نبوده ( بنا بر معياري كه وهابيها تعئين كرده اند )

باید هم شمایی که به کذب خود را اهل سنت می نامید دفاع کنید و بگویید:

kheymegahabalfazl;318925 نوشت:
برادر فاتح نفرموده اند كه امام شافعي پيش ابو حنيفه رفته و به لباس او متوسل شده

برادر من می گویند ابوحنیفه به لباس شافعی متوسل شده است!!!
بنده هم در جواب گفتم

ohfreedom;318925 نوشت:
امام ابوحنیفه در سال 80 هجری در کوفه عراق به دنیا آمده و در سال 150 هجری وفات نمودند. امام شافعی در سال 150 در غزه فلسطین به دنیا آمده و در سال 204 وفات نمودن اند!!! حال چگونه ممکن است که امام ابوحنیفه در سال 150 که تازه با خیلی خوش بینی در آن زمان امام شافعی چند ماه بیشتر سن نداشته اند و در فلسطین هم بوده اند، به لباس ایشان متوسل شده باشند؟؟؟


شما اگر ادعایی جز این دارید بیان کنید، بی اساس ترین صحبت ممکن را می کنید وقتی که می گویید:

kheymegahabalfazl;318925 نوشت:
مردم الان طوري جعل شناسنامه و تاريخ توليد مي كنن كه سازمان ثبت احوال هم ميمونه كه اصل هست يا جعلي بعد شما به يه تاريخ تولد تاريخي سريع استناد كرده بعدش هم موضوعات رو رد و ضعيف سند اعلام مي كنيد اصلا خود شما چطور به يه تاريخ تولدي كه معلوم نيست صحيح هست نيست، كي گفته از كجا اومده استناد مي كنيد

شما مرد عمل هستید تاریخ تولد این دو را ذکر کنید ببینیم مثل ادعای اهل سنت بودنتان است یا خیر؟؟؟

kheymegahabalfazl;318931 نوشت:
جناب ohfreedom شما با استناد به كدام آيه قرآن به مادرتان متوسل مي شويد كه برايتان دعا خير كند. خوب به قول شما كه قرآن فرموده: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ‌ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَ‌ةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿البقرة: ٤٥﴾ و از صبر و نماز یاری بجویید که این جز برای خایشعین امکان پذیر نیست (45) ديگر چه نيازي است مادر شما برايتان دعا كند و مادر را به عنوان وسيله توسل قرار دهيد.

قیاس شما قابل قبول نیست از آنجا که قیاس در مذهب شیعه باطل است، پس شما اجازه به قیاس ندارید.

اما در کل می گویم:
دعای خیر شخص زنده برای شخص زنده ی دیگر چیزی کاملا عادی و قرآنی و برگرفته از سنت نبی مکرم اسلام ص است.
اما درخواست زندگان از مردگان و وسیله قراردادن آنان نه در قرآن است و نه در سنت رسول الله ص و نه حتی ما در زمان خلفای راشدین و حتی ائمه شیعه نمی بینید.
قرآن
نهج البلاغه
سجادیه
در کدامشان کلامی از توسل به مردگان و قبور است؟؟؟

اگر هست بیان فرمائید.

kheymegahabalfazl;318931 نوشت:
اگر ميشه مشكلي كه اهل وهابيت بر سر اهل قبور دارند را با استناد قرآني بيان كنيد كه چرا ما نمي توانيم به مردگان متوسل شويم و نمي توانيم از الله جواب بگيريم البته ما جواب را در مطالب قبلي نوشتيم اگر نياز باشه مجدد رجوع مي كنيم

اولا بهتر است بفرمائید تمام مسلمانان جز شیعه
دوما قرآن به صراحت فرموده اهل قبور صدای ما را نمی شنود و اهل قبور چون زندگان نیستند.
سوما نه قرآن و نه پیامبر و نه هیچ جای دیگر ما را توسل به مردگان امر نکرده اند.

kheymegahabalfazl;318941 نوشت:
آمديم كسي نه خضوع دارد و نه خشوع خوب طبق نص صريح قرآن كه نمي تونه از نماز ياري بجويد الان بايد چه بكند طبق فرمايش ohfreedom پس باب رحمات و نعمات خداوند بر او بسته ميشود

شما نمی توانید منکر نص صریح قرآن شوید.
الله فرموده این جز برای خاشعین امکان ندارد.

kheymegahabalfazl;318941 نوشت:
اگر به قول ohfreedom تنها وسيله قراردادن ما براي تقرب الي الله نماز و صبر است پس با اين آيات چه مي كنيد شما خداوند در آیه ۶۴ سوره نساء خطاب به پیامبرش می‌فرماید : وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا . و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [ نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند . وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رؤوسهم ورأيتهم يصدون وهم مستكبرون . المنافقون / 5 . و چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى‏گردانند و آنان را مى‏بينى كه تكبركنان روى برمى‏تابند

اولا دو آیه ای که آوردید مربوط به زنده بودن پیامبر بوده است و نه بعد از وفات ایشان.
تو رو خدا شرح 2 تا آیه قبل و بعد رو هم بخونید.

در ضمن بنده کی گفتن صبر و نماز تنها وسیله یاری جستن از الله است؟
خوب است زیر همون گفته از دیدگاه حضرت علی رض برترین وسیله های تقرب به الله را نوشته ام!!!

kheymegahabalfazl;318947 نوشت:
آخر ما نفهميديم شما چي ميگي دوغ چي،ماست كي، كشك چي.

امیدوارم به بقالی رسیده باشید...

ammarshia;318961 نوشت:
دوستان عزیز این یکی از حیله های اهل سنت هست جواب ندارند دست می زنند به فرار مانند: خلفای خود روایت : ( فرار عمر من الزحف يوم حنين )

تایپک مربوط به آن را بزنید تا جوابتان را در آنجا بگیرید.
خیالتان راحت آنقدر الله به بنده صبر و شکیبائی عنایت کرده است که جواب شما را در سینه نگاه دارم تا زمانی که تایپک مربوطه باز شود.

ammarshia;318961 نوشت:
خوب دوست عزیز شما که ادعا دارید طلب از هر نوع مرده ای باطل هست چون اونها هیچ ارتباطی به این عالم ندارند چطوری حضرت ابراهیم از مرده های پرندگان(دقت کنید مرده های انسان نبودند بلکه مرده های پرندگان) طلب میکند که به سوی او بروند این خواست از مردگان طبق عقیده شما حتما کار شرک آلودی بود درسته؟

آخر و عاقبت مرده پرستی جز این نیست که آیات معاد که اصول دین است را به توسل که حتی از دید شیعه مستحب است ربط دهید.

الله اکبر از این همه...

ammarshia;318961 نوشت:
- صالح هم از آنها رو گردان شد و (بمردگان خطاب كرده گفت:) اى قوم بحق سوگند من آنچه شرط بلاغ و ابلاغ پيام و رسالت پروردگارم بود بجاى آوردم و بخير خواهى شما نصيحت نمودم لكن شما (مردمى بوديد) كه نصيحتگذاران و خير خواهان را دوست نميداشتيد خوب اینجا هم حضرت صالح خطابش به مردگان هست چون این خطاب بعد از نزول عذاب و بعد از مردن و هلاکت قومش هست شما که ادعا دارید خطاب کردن مردگان و طلب از آنها شرک هست این آیات را چگونه توجیه میکنید؟

بار ها گفته ایم باز هم می گوئیم...
حضرت ابراهیم نیز زمانی که بت ها را شکستند خطاب به بت ها فرمودند:
برخیزید و از خود دفاع کنید.

sayedali;319325 نوشت:
من یه سوال از این وهابی ای که این جا هست دارم : آقای فری وهابی ،شما توسل رو شرک می دانید ؟(مشخص کنید شرک می دانید یا نه شرک نمی دانید)

انشالله منتظر بمانید تا یک وهابی (اگر وجود داشته باشد) بیاید و جواب شما را بدهد.

هر وقت از فریدوم اهل سنت پرسیدید آن وقت به روی چشم جواب خواهم داد.

ammarshia;319456 نوشت:
دوست عزیز شما دارید به بنده تهمت می زنید با این که هیچ چیزی نمی فهمید .. لعن الله علی الکاذبین شما مضمون این جمله هستید .

به من چه که شما ادعا کردید تحصیلاتتان سیکل است و از قشم هستید و ادعا دارید که علم رجال رو هم خوب بلد هستید...

ادعای خودتان است.

شکی دارید به حرف خودتان؟؟؟

ammarshia;319456 نوشت:
خوب بار دیگر تهمت بنده این مطلب رو از سایت ولی عصر بر نداشتم باز هم لعنت الله علی الکاذبین

بنده نگفتم شما کپی کردید!!!

ammarshia;319456 نوشت:
خوب شما ایا نزد پرورگارت روزی می یابید یا نزد شیطان ها !!

مگر شیطان هم روزی دهنده است؟؟؟
ماشالله به هوش شما از این سولات سرشار از ایمانتان!!!

ammarshia;319466 نوشت:
- ابو علي خلال ، شيخ حنابله مي گويد: هرگاه به مشكلي برمي خورم قبر موسي بن جعفر ( ع ) را زيارت مي كنم و به ايشان متوسل مي شوم و خداوند نيز مشكل مرا آسان مي كند . تاريخ بغداد ، ج 1 ، ص 120. محمد بن ادريس شافعي به قبر ابو حنيفه و احمدبن حنبل به قبر شافعي متوسل مي شدند . مناقب ابي حنيفه ، ج 2 ، ص 199. مسلمانان ، به قبر ابو ايوب انصاري متوسل مي شدند و براي طلب باران به قبر ايشان پناه مي بردند . مستدرك حاكم ، ج 3 ، ص 518. ابن خلكان و ذهبي مي گويند: مردم براي طلب باران به قبر ابن فورك اصفهاني ( متوفاي 406 ه' ) متوسل مي شدند و فيات الاعيان ،ج 4 ص 272 - سير اعلام النبلاء ،ج 17 ،ص 215 ؛ راجع به بخاري و مردم سمرقند مطلبي نيز ذكر شده ، رجوع شود به طبقات الشافعيه ، 12 ، 469 - و طبقات الشافعيه ،ج 2 ص 234. نكته مهم اين است كه بزرگان اهل سنت به صراحت مردم را تشويق به استغاثه و توسل كرده اند. قسطلاني گويد: شايسته است كه زائر در كنار قبر پيامبر( ص ) زياد دعا و استغاثه كند و متوسل شود و طلب شفاعت بخواهد و بي تابي كند و سزاوار است كه خداوند شفاعت پيامبر ( ص ) را در حق او بپذيرد . المواهب اللدنيه ، ج 3 ، ص 417.

با اینکه همین جوری سطحی هم نگاه کنیم 5-6 ایراد توی روایات است اما نکته مهم این است.
اعمال دیگران برای ما حجت نیست و این باید و نبایدی را متوجه ما نمی کند!!!

شما دستتان از قرآن و سنت خالی است دارید به دیگران می چسبید.

ammarshia;319470 نوشت:
«حضرت آدم» (عليه السلام) پس از نافرماني خدا [1] در پرتو كلماتي كه از خدا تلقي كرده بود، توبه نمود، چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد: «فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه، انه هو التواب الرحيم» [2] . آدم از خداي خود كلماتي را با خضوع و طاعت اخذ نمود، و روي آنها توبه كرد، حقا كه او توبه پذير است. گروهي از مفسران و محدثان اسلامي، در تفسير كلماتي كه در آيه وارد شده است، به استناد روايت زير، نظري دارند كه با توجه به متن آن روشن مي گردد. «طبراني» در «المعجم الصغير» و «حاكم نيشابوري» در «مستدرك صحاح» و «ابونعيم اصفهاني» و «بيهقي» در كتاب «دلائل النبوة» و «ابن عساكر شامي» در تاريخ خود و «سيوطي» در «الدر المنثور» و «آلوسي» در «روح المعاني» [3] با سندي از عمر بن الخطاب نقل كرده اند، كه «پيامبر گرامي» (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «لما اذنب آدم الذي اذنبه رفع رأسه إلي السماء فقال اسئلك بحق محمد الا غفرت لي فاوحي الله اليه و من محمد؟ فقال تبارك اسمك، لما خلقت رفعت رأسي إلي عرشك فاذا فيه مكتوب لا اله الا الله و محمد رسول الله فقلت إنه ليس احد اعظم عندك قدرا: ممن جعلت اسمه مع اسمك فاوحي اليه انه آخر النبيين من ذريتك و لولا هو لما خلقتك» [4] . وقتي آدم مرتكب گناهي شد، سر به آسمان بلند كرد و گفت (خدايا) ترا به حق محمد سؤال مي كنم كه مرا ببخشي، خدا به او وحي نمود كه محمد كيست؟ آدم پاسخ داد، وقتي مرا آفريدي، سر به عرش بلند نمودم در اين هنگام ديدم در آن نوشته است «معبودي جز خدا نيست و محمد پيامبر خدا است» با خود گفتم كه محمد بزرگترين مخلوق اوست كه خدا نام او را كنار خود آورده است، در اين موقع به او وحي شد كه او آخرين پيامبر از ذريه تو است، و اگر او نبود، ترا خلق نمي كردم.

فکر کنم فقط توی همین سایت و همین تایپک دست کم 4 بار روایات توسل حضرت آدم را شخصا بررسی کرده باشم.

ammarshia;319470 نوشت:
پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص)، در مدينه قحطي شديدي رخ داد و مردم از اين قحطي به ستوه آمدند و اين مسئله را پيش حضرت عايشه شكوه نمودند. او گفت: «انظروا الي قبر رسول الله فاجعلوا منه كواً الي السماء حتي لا يكون بينه و بين السماء سقف؛ به قبر پيامبر نگاه كنيد و آن را دريچه اي به آسمان قرار دهيد؛ به طوري كه ميان قبر و آسمان سقفي نباشد.» مردم چنين كردند و باران آمد؛ زمين سرسبز شد؛ شترها چنان فربه شدند كه گويا مي تركيدند. آن سال را «عام الفتق»، سال گشاده، ناميدند.

حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ ، حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ : " قَحَطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا ، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ ، فَقَالَتْ : انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَاجْعَلُوا مِنْهُ كُوَوًا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ ، قَالَ : فَفَعَلُوا ، فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ ، وَسَمِنَتِ الْإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنْ الشَّحْمِ ، فَسُمِّيَ عَامَ الْفَتْقِ "

آیت الله فلانی که اصلا از اسمش خوشم نمیاد زیر این زائید اون وقت شما دارید ادعاش رو می کنید؟

عمرو بن مالك النكري از راویان این حدیث منكر حدیث است و جرح منکریت ایرادی است که قابل گذشت نمی باشد.
[=Traditional Arabic]1 [=Traditional Arabic]أبو أحمد بن عدي الجرجاني [=Traditional Arabic]منكر الحديث عن الثقات ويسرق الحديث [=Traditional Arabic]2 [=Traditional Arabic]أبو حاتم بن حبان البستي [=Traditional Arabic]يعتبر حديثه من غير رواية ابنه عنه، يخطئ ويغرب [=Traditional Arabic]3 [=Traditional Arabic]أبو يعلى الموصلي [=Traditional Arabic]ضعيف
همچنین در باب سعيد بن زيد الأزدي دیگر راوی حدیث آمده است:
[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]1 [=Traditional Arabic]أبو أحمد بن عدي الجرجاني [=Traditional Arabic]في جملة من ينسب إلي الصدق [=Traditional Arabic]2 [=Traditional Arabic]أبو بكر البزار [=Traditional Arabic]لين، ومرة: لم يكن له حفظ [=Traditional Arabic]3 [=Traditional Arabic]أبو بكر البيهقي [=Traditional Arabic]غير قوي في الحديث [=Traditional Arabic]4 [=Traditional Arabic]أبو حاتم الرازي [=Traditional Arabic]ليس بالقوي [=Traditional Arabic]5 [=Traditional Arabic]أبو حاتم بن حبان البستي [=Traditional Arabic]صدوق حافظ يخطئ ويهم، لا يحتج به إذا انفرد [=Traditional Arabic]6 [=Traditional Arabic]أبو زرعة الرازي [=Traditional Arabic]ثقة [=Traditional Arabic]7 [=Traditional Arabic]أحمد بن حنبل [=Traditional Arabic]ليس به بأس [=Traditional Arabic]8 [=Traditional Arabic]أحمد بن شعيب النسائي [=Traditional Arabic]ليس بالقوي [=Traditional Arabic]9 [=Traditional Arabic]أحمد بن صالح الجيلي [=Traditional Arabic]ثقة [=Traditional Arabic]10 [=Traditional Arabic]إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني [=Traditional Arabic]يضعفون حديثه وليس بحجة [=Traditional Arabic]11 [=Traditional Arabic]ابن حجر العسقلاني [=Traditional Arabic]صدوق له أوهام [=Traditional Arabic]12 [=Traditional Arabic]الدارقطني [=Traditional Arabic]ضعيف [=Traditional Arabic]13 [=Traditional Arabic]حبان بن هلال الباهلي [=Traditional Arabic]حافظ صدوق [=Traditional Arabic]14 [=Traditional Arabic]سليمان بن حرب الأزدي [=Traditional Arabic]ثقة [=Traditional Arabic]15 [=Traditional Arabic]عبد الرحمن بن مهدي [=Traditional Arabic]رضيه فحدث عنه [=Traditional Arabic]16 [=Traditional Arabic]محمد بن إسماعيل البخاري [=Traditional Arabic]صدوق حافظ [=Traditional Arabic]17 [=Traditional Arabic]محمد بن سعد كاتب الواقدي [=Traditional Arabic]ثقة [=Traditional Arabic]18 [=Traditional Arabic]مسلم بن إبراهيم الدورقي [=Traditional Arabic]صدوق حافظ [=Traditional Arabic]19 [=Traditional Arabic]مسلم بن الحجاج النيسابوري [=Traditional Arabic]صدوق حافظ [=Traditional Arabic]20 [=Traditional Arabic]مصنفوا تحرير تقريب التهذيب [=Traditional Arabic]صدوق حسن الحديث، القول فيه كما قال البخاري [=Traditional Arabic]21 [=Traditional Arabic]يحيى بن سعيد القطان [=Traditional Arabic]كان لا يستمرئه، وضعفه في الحديث جدا، ومرة ليس بشئ [=Traditional Arabic]22 [=Traditional Arabic]يحيى بن معين [=Traditional Arabic]ليس بقوي يكتب حديثه، ومن رواية العباس: ضعفه جدا وأخذ شيئا من الأرض فقال ما يسوى هذه، ومن رواية محمد بن عثمان قال: ضعيف، ومرة: ثقة
در ضمن أَبُو النُّعْمَانِ دیگر راوی حدیث نیز در آخر عمر از درجه اعتبار افتاده اند.

و فقط همین یک نفر را آوردید زیرا می دانستید مشکل کجاست!!!
بنده فقط همین یک نفر را می گویم ما باقی تخفبف به شما:

ammarshia;319474 نوشت:
طَاهِرُ بْنُ عِيسَى الْمُقْرِئُ الْمِصْرِيُّ

اولا آنکه ثقه است و شما در موردش آوردید:
(397) تاريخ الإسلام - طاهر بن عيسى [بن إسحاق بن عبد الله بن أبان بن عبد الصمد بن بشير التميمي مولاهم] أبو الحسين المؤدب [المصوي، يُعرف: بابن قيرس]:
[روى] عن سعيد بن أبي مريم، ويحيى بن بكير، وأصبغ بن الفرج.
[روى] عنه الطبراني. توفي سنة [292 هـ].ا. هـ.
قلت: قال ابن ماكولا: "كان مُعَلِّمَ كُتَّاب بعسكر مصر، وكان ثقة" (3).

ammarshia;319474 نوشت:
1 أبو نصر بن ماكولا ثقة

فکر کنم خودتان متوجه شده اید که یک نفر دیگر را با ایشون اشتباه گرفته اید

قال الشيخ صالح آل الشيخ - حفظه الله -: شيخ الطبراني: طاهر بن عيسى هو مجهول لا يعرف بالعدالة، ذكره الذهبي، ولم يذكر فيه جرحًا ولا تعديلًا، فهو مجهول الحال، لا يجوز الاحتجاج بخبره، لا سيما فيما يخالف نصوص الكتاب والسنة، قال الشيخ سليمان بن عبد الله في " تيسير العزيز الحميد " ص212 ا هـ، وأخرج له الضياء.
إرشاد القاصي والداني إلى تراجم شيوخ الطبراني ج 1 ص 338


ohfreedom;319512 نوشت:
تایپک مربوط به آن را بزنید تا جوابتان را در آنجا بگیرید.
خیالتان راحت آنقدر الله به بنده صبر و شکیبائی عنایت کرده است که جواب شما را در سینه نگاه دارم تا زمانی که تایپک مربوطه باز شود.

آخر و عاقبت مرده پرستی جز این نیست که آیات معاد که اصول دین است را به توسل که حتی از دید شیعه مستحب است ربط دهید.

الله اکبر از این همه...

بار ها گفته ایم باز هم می گوئیم...
حضرت ابراهیم نیز زمانی که بت ها را شکستند خطاب به بت ها فرمودند:
برخیزید و از خود دفاع کنید.

انشالله منتظر بمانید تا یک وهابی (اگر وجود داشته باشد) بیاید و جواب شما را بدهد.

هر وقت از فریدوم اهل سنت پرسیدید آن وقت به روی چشم جواب خواهم داد.

به من چه که شما ادعا کردید تحصیلاتتان سیکل است و از قشم هستید و ادعا دارید که علم رجال رو هم خوب بلد هستید...

ادعای خودتان است.

شکی دارید به حرف خودتان؟؟؟

بنده نگفتم شما کپی کردید!!!

مگر شیطان هم روزی دهنده است؟؟؟
ماشالله به هوش شما از این سولات سرشار از ایمانتان!!!

با اینکه همین جوری سطحی هم نگاه کنیم 5-6 ایراد توی روایات است اما نکته مهم این است.

اعمال دیگران برای ما حجت نیست و این باید و نبایدی را متوجه ما نمی کند!!!

شما دستتان از قرآن و سنت خالی است دارید به دیگران می چسبید.


فکر کنم فقط توی همین سایت و همین تایپک دست کم 4 بار روایات توسل حضرت آدم را شخصا بررسی کرده باشم.

حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ ، حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ : " قَحَطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا ، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ ، فَقَالَتْ : انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَاجْعَلُوا مِنْهُ كُوَوًا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ ، قَالَ : فَفَعَلُوا ، فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ ، وَسَمِنَتِ الْإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنْ الشَّحْمِ ، فَسُمِّيَ عَامَ الْفَتْقِ "

آیت الله فلانی که اصلا از اسمش خوشم نمیاد زیر این زائید اون وقت شما دارید ادعاش رو می کنید؟

عمرو بن مالك النكري از راویان این حدیث منكر حدیث است و جرح منکریت ایرادی است که قابل گذشت نمی باشد.
1 أبو أحمد بن عدي الجرجاني منكر الحديث عن الثقات ويسرق الحديث 2 أبو حاتم بن حبان البستي يعتبر حديثه من غير رواية ابنه عنه، يخطئ ويغرب 3 أبو يعلى الموصلي ضعيف
همچنین در باب سعيد بن زيد الأزدي دیگر راوی حدیث آمده است:

1 أبو أحمد بن عدي الجرجاني في جملة من ينسب إلي الصدق 2 أبو بكر البزار لين، ومرة: لم يكن له حفظ 3 أبو بكر البيهقي غير قوي في الحديث 4 أبو حاتم الرازي ليس بالقوي 5 أبو حاتم بن حبان البستي صدوق حافظ يخطئ ويهم، لا يحتج به إذا انفرد 6 أبو زرعة الرازي ثقة 7 أحمد بن حنبل ليس به بأس 8 أحمد بن شعيب النسائي ليس بالقوي 9 أحمد بن صالح الجيلي ثقة 10 إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني يضعفون حديثه وليس بحجة 11 ابن حجر العسقلاني صدوق له أوهام 12 الدارقطني ضعيف 13 حبان بن هلال الباهلي حافظ صدوق 14 سليمان بن حرب الأزدي ثقة 15 عبد الرحمن بن مهدي رضيه فحدث عنه 16 محمد بن إسماعيل البخاري صدوق حافظ 17 محمد بن سعد كاتب الواقدي ثقة 18 مسلم بن إبراهيم الدورقي صدوق حافظ 19 مسلم بن الحجاج النيسابوري صدوق حافظ 20 مصنفوا تحرير تقريب التهذيب صدوق حسن الحديث، القول فيه كما قال البخاري 21 يحيى بن سعيد القطان كان لا يستمرئه، وضعفه في الحديث جدا، ومرة ليس بشئ 22 يحيى بن معين ليس بقوي يكتب حديثه، ومن رواية العباس: ضعفه جدا وأخذ شيئا من الأرض فقال ما يسوى هذه، ومن رواية محمد بن عثمان قال: ضعيف، ومرة: ثقة
در ضمن أَبُو النُّعْمَانِ دیگر راوی حدیث نیز در آخر عمر از درجه اعتبار افتاده اند.

و فقط همین یک نفر را آوردید زیرا می دانستید مشکل کجاست!!!
بنده فقط همین یک نفر را می گویم ما باقی تخفبف به شما:

اولا آنکه ثقه است و شما در موردش آوردید:
(397) تاريخ الإسلام - طاهر بن عيسى [بن إسحاق بن عبد الله بن أبان بن عبد الصمد بن بشير التميمي مولاهم] أبو الحسين المؤدب [المصوي، يُعرف: بابن قيرس]:
[روى] عن سعيد بن أبي مريم، ويحيى بن بكير، وأصبغ بن الفرج.
[روى] عنه الطبراني. توفي سنة [292 هـ].ا. هـ.
قلت: قال ابن ماكولا: "كان مُعَلِّمَ كُتَّاب بعسكر مصر، وكان ثقة" (3).

فکر کنم خودتان متوجه شده اید که یک نفر دیگر را با ایشون اشتباه گرفته اید

قال الشيخ صالح آل الشيخ - حفظه الله -: شيخ الطبراني: طاهر بن عيسى هو مجهول لا يعرف بالعدالة، ذكره الذهبي، ولم يذكر فيه جرحًا ولا تعديلًا، فهو مجهول الحال، لا يجوز الاحتجاج بخبره، لا سيما فيما يخالف نصوص الكتاب والسنة، قال الشيخ سليمان بن عبد الله في " تيسير العزيز الحميد " ص212 ا هـ، وأخرج له الضياء.
إرشاد القاصي والداني إلى تراجم شيوخ الطبراني ج 1 ص 338



سلام
چرا شما می خواهید فرار کنید از جواب دادن
همه اش در جوا ب دادن طفره رفتید بنده ان راوی ها را از سایت اسلام وب در اوردم
و در ثانی بنده هیچ گاه اعلام نکردم که علم رجال را خوب می فهمم
دوستان عزیر بار ها اعلام کرده ام این یکی از حیله های این جماعت است جواب ندارند دست میزنند به فرار
اگر تمام مولوی هاتون هم جمع شند نمی تونند جواب بدهند
مگر این که بری از سایت ان بی عقل(عقیل هاشمی ((به قول دکتر ملازاده))کپی پیس بکنید یا جواب ها را بریا شما ان خالد انصاری و عبداللله حیدری که هردو بی سواد هستند ((باز هم به قول دکتر ملازاده که میگوید : این خالد در پارچه فروشی شکست خورده است و 27 نفر جواب رو می نویسند این می اید می خواند جواب را . ))
ویا می رود از ان سجوی و خدمتی کپی پیس می کند که منشاء فساد هستند (باز هم دکتر ملازاده) .
بنده متون این اقای فریدوم را می فهمم از کجا می اورد از سایت عقیده
مطالبی می اورد به خدا ادم خنده اش می گیرد مثلا می رود از عبدالشیطان دمشقیه که انشاء الله خدا عذابش رو روی این مجوس بیاندازد می اورد .
ان کتاب الامامه و سیاسه قچی کرده بود اورده بود داشت بحث می کرد عقل دارند از کتاب هایی می اورند که کم یاب باشند و در بازار کم باشند و مردم نروند نگاه کنند ..

از یک طرف میگویید قرآن را قبول دارید و مسلمانید و از یک از یک طرف از آن اعراض میکنید.

یکی به من بگوید حسبنا الله الیس الله کاف بعبده یعنی چه ؟یعنی عباد الله فقط به الله فقیر اند و از غیر او غنی یعنی عبادالله از محمد علی فاطمه حسن حسین .... بی نیازند نمیفهمید ؟ وقتی الله هست بقیه چه کاره اند؟ آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟ آیا ضرر و نفع و حسنة و سیئة از نزد کسی غیر او به شما میرسد ؟ آیا اگر او بخواهد به شما خیری برساند کسی میتواند آن را از شما دفع کند و بالعکس؟آیا اگر به خاطر کارهایتان اراده به عذاب کند کدام یک از کسانی که غیر او میخوانید توانایی دفع آن را از شما دارند؟ آیا آنها توانایی دفع عذاب را حتی از خود دارند؟ از اینکه انقدر غیر الله را میخوانید و از کتابش اعراض میکنید نمیترسید ؟ بعد همه ی این ها را به اسلام نسبت میدهید؟

قطعا جهنم للکافرین هست

ammarshia;319517 نوشت:
چرا شما می خواهید فرار کنید از جواب دادن همه اش در جوا ب دادن طفره رفتید بنده ان راوی ها را از سایت اسلام وب در اوردم

ده مرتبه این رو نوشتی اما یک بار ننوشتی کدام سوال رو جواب ندادم!!!
این یعنی خودت می ترسی از شنیدن جواب!!!
وگرنه سوال رو هم یادآوری می کردی.

ammarshia;319517 نوشت:
و در ثانی بنده هیچ گاه اعلام نکردم که علم رجال را خوب می فهمم

کم نه!
ammarshia;319517 نوشت:
دوستان عزیر بار ها اعلام کرده ام این یکی از حیله های این جماعت است جواب ندارند دست میزنند به فرار اگر تمام مولوی هاتون هم جمع شند نمی تونند جواب بدهند

و باز هم سوالت را یادآوری نکردی، اتفاقا بوق و کرنا و داد و فریاد هم بهترین نشانه ی شماست...
ammarshia;319517 نوشت:
مگر این که بری از سایت ان بی عقل(عقیل هاشمی ((به قول دکتر ملازاده))کپی پیس بکنید یا جواب ها را بریا شما ان خالد انصاری و عبداللله حیدری که هردو بی سواد هستند ((باز هم به قول دکتر ملازاده که میگوید : این خالد در پارچه فروشی شکست خورده است و 27 نفر جواب رو می نویسند این می اید می خواند جواب را . )) ویا می رود از ان سجوی و خدمتی کپی پیس می کند که منشاء فساد هستند (باز هم دکتر ملازاده) .

خدا رو شکر، شما دید پیروی دیدگاه های ملازاده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ammarshia;319517 نوشت:
بنده متون این اقای فریدوم را می فهمم از کجا می اورد از سایت عقیده

سایت عقیده کتابخانه است برادر جان!
دقت کن
خواستی پیام خصوصی بده تا منابع و سایت هایی که اونجا هستم رو بهت بدم.
ammarshia;319517 نوشت:
مطالبی می اورد به خدا ادم خنده اش می گیرد مثلا می رود از عبدالشیطان دمشقیه که انشاء الله خدا عذابش رو روی این مجوس بیاندازد می اورد . ان کتاب الامامه و سیاسه قچی کرده بود اورده بود داشت بحث می کرد عقل دارند از کتاب هایی می اورند که کم یاب باشند و در بازار کم باشند و مردم نروند نگاه کنند ..

جالب است، فقط ادعا می کنید.
شد یکی از مطالب به قول خودتون خنده دار ور نقد کنید؟
شد جریان توسل امام احمد به امام شافعی را نقد کنید؟
شد همین آخرین حدیثی که باعث آبرو ریزیتون شد نقد کنید؟

اتفاقا اونی که جواب نمیده و دوست داره آواز دهل رو از دور بشنوده (آخه فرار می کنه) شما هستید که...

-عبدالله-;319608 نوشت:
یکی به من بگوید حسبنا الله الیس الله کاف بعبده یعنی چه ؟یعنی عباد الله فقط به الله فقیر اند و از غیر او غنی یعنی عبادالله از محمد علی فاطمه حسن حسین .... بی نیازند نمیفهمید ؟ وقتی الله هست بقیه چه کاره اند؟ آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟ آیا ضرر و نفع و حسنة و سیئة از نزد کسی غیر او به شما میرسد ؟ آیا اگر او بخواهد به شما خیری برساند کسی میتواند آن را از شما دفع کند و بالعکس؟آیا اگر به خاطر کارهایتان اراده به عذاب کند کدام یک از کسانی که غیر او میخوانید توانایی دفع آن را از شما دارند؟ آیا آنها توانایی دفع عذاب را حتی از خود دارند؟ از اینکه انقدر غیر الله را میخوانید و از کتابش اعراض میکنید نمیترسید ؟ بعد همه ی این ها را به اسلام نسبت میدهید؟

جالب آینکه تمام اینها آیات الله است!!!

اما کو گوش شنوا؟؟؟

-عبدالله-;319608 نوشت:
یکی به من بگوید حسبنا الله الیس الله کاف بعبده یعنی چه ؟یعنی عباد الله فقط به الله فقیر اند و از غیر او غنی یعنی عبادالله از محمد علی فاطمه حسن حسین .... بی نیازند نمیفهمید ؟ وقتی الله هست بقیه چه کاره اند؟ آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟ آیا ضرر و نفع و حسنة و سیئة از نزد کسی غیر او به شما میرسد ؟


با سلام

سالهاست که یک نفر جواب سوال ما را نداده که اگر خداوند به تنهایی کافیست چرا در آیه سوره تحریم جبرئیل و صالح مومنین وفرشتگان را کنار اسم خودش به یاری پیامبرش بسیج کرد ؟

{إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ }التحريم4

مگر خداوند به تنهایی قدرت نداشت ؟

سالهاست سوال کردیم که شما میگویید فقط الله و بقیه هیچ کاره اند چرا در آیه زیر فرمود به نصرت مومنین هم نیاز است ؟!

{وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ }الأنفال62

هنوز جواب ما را نداده اید که اگرخداوند خودش میخواست به تنهایی وارد میدان شود چه نیازی بود که رسولان را بفرستد ؟ و چه نیازی بود در قرآن بگوید وسیله بجویید ؟ چه نیازی به وسیله بود ؟

{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ }المائدة35

{أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً }الإسراء57

وجالب است که بقول شما عباد الله از محمد و...بی نیازند اما ظاهرا خدای سبحان نفهمید که گفت ای اصحاب گناهکار محمد به نزد محمد بروید تا او برای شما استغفار کند !!!!!!

{وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً }النساء64

چرا نگفت مستقیما نزد خدا بروید وفقط از او طلب مغفرت کنید ؟؟؟!!!! چه نیازی به استغفار رسول بود ؟

شاید فرشتگان هم نمی فهمند که انسان باید فقط برود بدرگاه خدا واز او طلب آمرزش کند که برای انسانها طلب مغفرت میکنند!!!!!!!!

{الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ }غافر7

ما سالها منتظر جواب هستیم اما دریغ از جواب :

http://sites.google.com/site/hojjah/shobahat.zip

ohfreedom;319627 نوشت:
ده مرتبه این رو نوشتی اما یک بار ننوشتی کدام سوال رو جواب ندادم!!!
این یعنی خودت می ترسی از شنیدن جواب!!!
وگرنه سوال رو هم یادآوری می کردی.

کم نه!

و باز هم سوالت را یادآوری نکردی، اتفاقا بوق و کرنا و داد و فریاد هم بهترین نشانه ی شماست...

خدا رو شکر، شما دید پیروی دیدگاه های ملازاده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سایت عقیده کتابخانه است برادر جان!
دقت کن
خواستی پیام خصوصی بده تا منابع و سایت هایی که اونجا هستم رو بهت بدم.

جالب است، فقط ادعا می کنید.
شد یکی از مطالب به قول خودتون خنده دار ور نقد کنید؟
شد جریان توسل امام احمد به امام شافعی را نقد کنید؟
شد همین آخرین حدیثی که باعث آبرو ریزیتون شد نقد کنید؟

اتفاقا اونی که جواب نمیده و دوست داره آواز دهل رو از دور بشنوده (آخه فرار می کنه) شما هستید که...

جالب آینکه تمام اینها آیات الله است!!!

اما کو گوش شنوا؟؟؟


شما اگر یک ذره بروید صفحات عقب می بینید که جواب ندادید

خیر البریه;319630 نوشت:
هنوز جواب ما را نداده اید که اگرخداوند خودش میخواست به تنهایی وارد میدان شود چه نیازی بود که رسولان را بفرستد ؟ و چه نیازی بود در قرآن بگوید وسیله بجویید ؟ چه نیازی به وسیله بود ؟

هنوز متوجه نشدید که منکر کلیه وسایل نیستیم بلکه بعضی از وسایل توسل را جایز و بعضی را حرام میدانیم مثلا توسل به بت حرام است

خیر البریه;319630 نوشت:
{وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً }النساء64 چرا نگفت مستقیما نزد خدا بروید وفقط از او طلب مغفرت کنید ؟؟؟!!!! چه نیازی به استغفار رسول بود ؟

[=&quot]در آیه(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاسستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله...) اولا با دقت درآیه از پیامبر درخواست نمی کنند که از خدا بخواهد بلکه خودشان به طور مستقیم از خدا درخواست می کنند(فاستغفرو الله) نه اینکه اسئلک لتتستغفر لهم [/]
[=&quot]ممکنه بپرسید چرا پیش پیامبر آمدند؟ خوب چون چون طبق سه آیه قبل مرتکب جرم اجتماعی شده اند(یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت) اولا باید نزد پیامبر بیایند(جاءوک) (توبه اصلی ترک گناهه یعنی برای دوری از طاغوت نزد پیامبر بیایند(پذیرش ولایت ظاهری پیامبر)) و ثانیا پیامبر هم آن ها را ببخشد(بخشیدن حاکم در جرایم اجتماعی شرط است) و از خدا مغفرت بخواهد آنگاه( لوجدو الله توابا رحیما).
[/] [=&quot]و هیچ جای این آیه از توسل به اشخاص خبری نیست که به اون استناد میکنید و به وضوح مشخص است که از پیامبر نمی خواهند که برایشان استغفار کنند بلکه پیامبر طبق امر خداوند متعال به طلب استغفار برای مومنین( واستَغفِر لِذَنبِک ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ) نه اینکه مردم از او بخواهند چون رحمة للعالمین است خودش برای آنها در خواست استغفار می کند و استغفار برای مومنین فقط مخصوص پیامبر نیست برای هر شخصی نیکوست طبق آیه برای مومنین(حتی مومنین با ایمان تر) طلب استغفار کند.[/]
[=&quot]اما در مواردی اگر پیامبر هفتاد بار هم استغفار کند خداوند نمی بخشد(سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم) و این آیه هم دلیل دیگر از بی تاثیر بودن وسیله قرار دادن دیگران است چون اگر خدا بخواهد گناه شخصی را ببخشد می بخشد (بی واسطه)می بخشد و اگر هم نخواهد ببخشد بالاترین مخلوق یعنی پیامبر 70 بار هم در خواست کند فایده ای ندارد(ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم).[/]

[=&quot]به عبارت دیگر استغفار مانند دعا است ممکن است پذیرفته شود (واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیما) و یا پذیرفته نشود(سَوَاء عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ) پس ربطی به توسل ندارد و صرفا دعایی است که انجام میشود و خدا اگر بخواهد میپذیرد و اگر نه نمی پذیرد.[/]

خیر البریه;319630 نوشت:
شاید فرشتگان هم نمی فهمند که انسان باید فقط برود بدرگاه خدا واز او طلب آمرزش کند که برای انسانها طلب مغفرت میکنند!!!!!!!! {الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ }غافر7

شاید فکر میکنید استغفار برای دیگران یعنی توسل!!!
توسل یعنی تو چیزی را وسیله برای قرب به خدا قرار دهید دستور خداوند به پیامبر است که برای خودت و مومنین استغفار کن وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ محمد - 19
و اگر استغفار برای دیگران توسل باشد بدون آنکه تو از او بخواهی که برایت استغفار کند طبق آیه وَ الَّذِينَ جاءُو مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ (كسانى كه بعد از آنها [= بعد از مهاجران و انصار ] آمدند و مى گويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز) افرادی که ایمان بیشتری دارند به افراد کم ایمان توسل کرده اند!!!

خیر البریه;319630 نوشت:
سالهاست که یک نفر جواب سوال ما را نداده که اگر خداوند به تنهایی کافیست چرا در آیه سوره تحریم جبرئیل و صالح مومنین وفرشتگان را کنار اسم خودش به یاری پیامبرش بسیج کرد ؟ {إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ }التحريم4 مگر خداوند به تنهایی قدرت نداشت ؟ سالهاست سوال کردیم که شما میگویید فقط الله و بقیه هیچ کاره اند چرا در آیه زیر فرمود به نصرت مومنین هم نیاز است ؟! {وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ }الأنفال62

مثل این است که بگویید چون به نصرت مومنین نیاز است پس وجود وسیله نیاز است بنا بر این انسان باید بت را به عنوان وسیله قرب قرار دهد همانطور که گفتند(ما نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى إِنَّ اللهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ )
طبق آیه(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) بخش اول سخنتان درست است نیاز به وسیله وجود دارد اما چه وسیله ای؟ وسیله ای که پیامبر با آن به قرب الهی رسید...که این وسیله انسان نبوده...سوالی مطرح میکنم آیا پیامبر به آیه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) عمل کرد؟جوابتان قطعا مثبت است...بعد من میپرسم آیا پیامبر از اشخاص برای قرب الهی استفاده کرد؟؟؟ اینجاست که هیچ جوابی ندارید

خیر البریه;319630 نوشت:
ما سالها منتظر جواب هستیم اما دریغ از جواب :

ما هم سالها منتظر جواب هستیم اما دریغ از جواب

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
خنده دار است با آنکه یقین دارم کسی جز خداوند نزدیک تر به من نیست و شنونده تر به صدای من نیست و بینا تر به اعمالم و آگاه تر به قلب و نیازم نیست آنگاه برای رسیدن به او به شخص دیگری توسل کنم!!!!!
بنده به شخصه اگر بخوام به شخصی متوسل(نه بمعنای انکه خیلی ها به آن میگویند توسل) بشم قصدم رسیدن به خدا نیست چرا که راه رسیدن به خدا خودم هستم.فقط میگم برادر التماس دعا که در این راه خداوند بیشتر یاری ام کند.
یا از پیامبران الهی التماس دعا میکنم و بس.
اما برخی ها توسل را پلی برای رسیدن به خدا میدانند:khaneh:.
به یقین کسی که فکر میکند بدون توسل به خدا نمیرسد سخت در گمراهی آشکار است.
کیست که هرگاه درمانده ای اورا بخواند اجابت میکند و بدی و نا خوشی را دور میکند؟
یا علی.
[/]

استدلال;319700 نوشت:
سوالی مطرح میکنم آیا پیامبر به آیه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) عمل کرد؟جوابتان قطعا مثبت است...بعد من میپرسم آیا پیامبر از اشخاص برای قرب الهی استفاده کرد؟؟؟
برادر گرامی من جوابتان را میدهم بنقل از اهل سنت پیامبر ص بر قبر مادر وارد شده و گریه می کند و او را بعنوان واسطه بپیشگاه الهی میخواند...


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)




سلام خدمت دوستان



ohfreedom;319512 نوشت:
انشالله منتظر بمانید تا یک وهابی (اگر وجود داشته باشد) بیاید و جواب شما را بدهد.

هر وقت از فریدوم اهل سنت پرسیدید آن وقت به روی چشم جواب خواهم داد.

این که وهابی هست یا نه بماند برای پست دیگر
بحث این که شما وهابی هستی و ... بماند برای بعد

سوال دارم از شخص شما (شخصیتت پای خودت و اظهاراتت)

اقای فریدم

شما توسل را شرک می دانید؟

توسل را گناه می دانید؟


قدس شریف;319719 نوشت:
برادر گرامی من جوابتان را میدهم بنقل از اهل سنت پیامبر ص بر قبر مادر وارد شده و گریه می کند و او را بعنوان واسطه بپیشگاه الهی میخواند...

منبعتان کجاست؟؟؟ از کجا این حرف را می زنید که او را به عنوان واسطه پیشگاه الهی میخواند؟؟؟

استدلال;319700 نوشت:
ما نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى إِنَّ اللهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

"يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون "

در آیه بالا گفته شده "ما نَعْبُدُهُمْ ..." یعنی ما عبد بتها هستیم تا ما را به خدا نزدیک کنند. مغلطه عده ای که می خواهند با تبعیت کورکورانه از زورگویان صدر اسلام حرف خود را به کرسی بنشانند و آنها را بزرگ کنند و جنایاتشان را در حق اهل بیت نادیده بگیرند و نقش محبت اهل بیت و نزدیکان پیامبر را در تعالی انسان ("قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی ") نادیده بگیرند، در همین جا است. این آیه به شیعه تعلق نمی گیرد زیرا شیعیان فقط عبد خدا هستند. طبق اعتقادات شیعه انسان باید فقط عبد خدا باشد. شیعه واقعی اگر هم از کسی کمکی درخواست کند، عبد آن افراد نیست و عبادت آنها را نمی کند.




استدلال;319691 نوشت:
هنوز متوجه نشدید که منکر کلیه وسایل نیستیم بلکه بعضی از وسایل توسل را جایز و بعضی را حرام میدانیم مثلا توسل به بت حرام است


با سلام

چرا متوجه ام ، ما هم میدانیم که توسل به من دون الله شرک است اما توسل من الله جائز چون خداوند خودش فرمود که : انما ولیکم الله ورسوله و .... یعنی رسول الله (ص) من دون الله نیست وماذون من الله است .


ومالکم من دونه من ولی ...


بله بت چون نفع وضرری ندارد اما پیامبر و شهدا وبنص قرآن زنده ودارای حیات طیبه هستند وبنابر اخبار صحیح صدای ما را میشنوند واجابت میکنند .


استدلال;319693 نوشت:
ممکنه بپرسید چرا پیش پیامبر آمدند؟ خوب چون چون طبق سه آیه قبل مرتکب جرم اجتماعی شده اند(یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت) اولا باید نزد پیامبر بیایند(جاءوک) (توبه اصلی ترک گناهه یعنی برای دوری از طاغوت نزد پیامبر بیایند(پذیرش ولایت ظاهری پیامبر)) و ثانیا پیامبر هم آن ها را ببخشد(بخشیدن حاکم در جرایم اجتماعی شرط است) و از خدا مغفرت بخواهد آنگاه( لوجدو الله توابا رحیما).


لطفا تفسیر برای نکنید ! برای خدا کاری نداشت که بجای : جاوک : و:استغفر لهم الرسول : بفرماید :

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً }النساء64 واسمی از رسول نبرد تا ما مشرک نشویم !!!!



نقل قول:

اما در مواردی اگر پیامبر هفتاد بار هم استغفار کند خداوند نمی بخشد(سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم) و این آیه هم دلیل دیگر از بی تاثیر بودن وسیله قرار دادن دیگران است چون اگر خدا بخواهد گناه شخصی را ببخشد می بخشد (بی واسطه)می بخشد و اگر هم نخواهد ببخشد بالاترین مخلوق یعنی پیامبر 70 بار هم در خواست کند فایده ای ندارد(ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم).



بله ما هم هیچگاه نگفتیم امام حسین (ع) مستقل از خدا ودر عرض خدا ایستاده .


نقل قول:

سوالی مطرح میکنم آیا پیامبر به آیه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) عمل کرد؟جوابتان قطعا مثبت است...بعد من میپرسم آیا پیامبر از اشخاص برای قرب الهی استفاده کرد؟؟؟ اینجاست که هیچ جوابی ندارید


پیامبر اکرم (ص) خودش بالاترین مقام ومقربترین وسیله بود و دیگران باید اورا وسیله قرار دهند همچنانکه عمربن الخطاب در حدیث صحیح گفته که ما در زمان حیات پیامبر به او متوسل میشدیم والان به عباس عموی پیامبر متوسل میشویم .

نکته ديگر که جالب است، اين است که يکي از علماي بزرگ اهل سنت و شافعي مذهب به نام آقاي حصني دمشقي شافعي ـ که بزرگان اهل سنت مانند آقاي زرکلي در کتاب الأعلام او را مدح و ثناء کرده‌اند و از علماي برجسته و شاخص منطقه شامات بوده است و حتي ازدحام جمعيت در تشييع جنازه‌اش، در تاريخ کم‌نظير بوده است ـ در کتاب [=Times New Roman]دفع الشبه عن الرسول ـ که در ردّ عقائد وهابيت است ـ مطالب زيبايي دارد و مي‌گويد:
اينکه ابن‌تيميه مي‌گويد:
«من استغاث بميت أو غائب من البشر، بحيث يدعوه في الشدائد و الكربات و يطلب منه قضاء الحاجات ... فإن هذا ظالم ضال مشرك» هذا شئ تقشعر من الأبدان و لم نسمع أحدا فاه، بل و لا رمز إليه في زمن من الأزمان و لا بلد من البلدان، قبل زنديق حران - قاتله الله عز وجل و قد فعل - و جعل الزنديق الجاهل الجامد قصة عمر رضي الله عنه دعامة للتوصل بها إلى خبث طويته في الإزدراء بسيد الأولين و الآخرين و أكرم السابقين و اللاحقين و حط رتبته في حياته و أن جاهه و حرمته و رسالته و غير ذلك زال بموته و ذلك منه كفر بيقين و زندقة محققة.
«کساني که به مرده متوسل مي‌شوند و طلب حاجت مي‌کنند ... ظالم و گمراه و مشرک هستند»، با اين حرف،‌ بدن انسان مي‌لرزد ـ که توسل به انبياء را بعد از مرگ آنها، گمراهي بدانيم ـ و تا به حال اين را از زبان کسي نشنيده‌ايم و در هيچ زمان و مکاني، کسي به صورت رمزي و کنايه‌اي هم به اين مطلب اشاره نکرده است، تا قبل از زنديق حرّان ـ ابن‌تيميه ـ و اين جاهل و زنديق و خشک، قصه متوسل شدن عمر رضي الله عنه ـ به عباس، عموي پيامبر ـ را وسيله‌اي قرار داده است براي نيت ناپاک خودش تا ميان مردم و انبياء فاصله بياندازد و مي‌‌خواهد بگويد که بعد از مردن پيامبر، جاه و مقام و حرمت و رسالت او هم از بين رفت. اين عبارات او، يقينا کفر است و او حقيقتا زنديق است.


مطالب مفصل در باره توسل از قرآن وسنت :

http://hojjah.googlepages.com/tavasol.zip



aminj;319747 نوشت:
یعه واقعی اگر هم از کسی کمکی درخواست کند، عبد آن افراد نیست.

إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ

خیر البریه;319749 نوشت:
چرا متوجه ام ، ما هم میدانیم که توسل به من دون الله شرک است اما توسل من الله جائز چون خداوند خودش فرمود که : انما ولیکم الله ورسوله و .... یعنی رسول الله (ص) من دون الله نیست وماذون من الله است .

خود پیامبر به چه توسل می کرد؟ خودش؟!!
پیامبری که شما می خوانیدقُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً

خیر البریه;319749 نوشت:
پیامبر اکرم (ص) خودش بالاترین مقام ومقربترین وسیله بود و دیگران باید اورا وسیله قرار دهند

علمای شما میگویند هدف توسل قرب خداست(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ) اگر نمی دونی بپرس که هدف توسل چیه تا بهت بگویند.
من هم همین رو میگم یامبر اکرم (ص) خودش بالاترین مقام ومقرب ترین بود اما چه طور به این قرب رسید؟؟با همون روش ما هم میتونیم به قرب برسیم(لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً )اگر توسل به اشخاص برای قرب حق کار درستی بود پیامبر انجام می داد اما پیامبر از وسایل دیگه مثل نماز و روزه و ... به عنوان وسیله برای قرب استفاده کرد.

خیر البریه;319749 نوشت:
لطفا تفسیر برای نکنید ! برای خدا کاری نداشت که بجای : جاوک : و:استغفر لهم الرسول : بفرماید : وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً }النساء64 واسمی از رسول نبرد تا ما مشرک نشویم !!!!

این آیه که نمی گوید از پیامبر خواستند برایشان طلب آمرزش کنند بلکه میگوید فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ یعنی خودشان از خدا درخواست کردند

استدلال;319751 نوشت:
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ

کسی نمی تواند ادعا کند در عمرش از هیچ کس کمک نگرفته، ضمنا ظاهرا آیات زیر در تناقض با برداشت نویسنده از آیه مبارکه "إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ " هستند، بنابراین باید منتظر آمدن بقیه الله بازمانده اهل بیت شد تا تناقضها را رفع کند.
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ"
"وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ"

البته من فعلا پاسخ این تناقض را می گویم: ما تنها از خدا یاری می جوییم. خدا هم وسایلی برای یاری ما قرار داده که از جمله آنها اهل بیت، نماز و صبر هستند. خدا ولایتش را به پیامبر و امیرالمومنین هم داده و آنها می توانند ما را در قرب به خدا یاری دهند همان طور که یک پدر به بچه اش راه رفتن یا دوچرخه سواری یاد می دهد. به هرحال:
"هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ"
تفسیر قرآن کار اهل بیت و راسخون در علم است که برای چهار روز سلطنت در دنیا صدایشان را در صدر اسلام خفه کردند و اموالشان را مصادره کردند و به زندانشان افکندند و موذیانه شهیدشان کردند.

ohfreedom;318532 نوشت:
همانطور که می دانید راوی اول عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ متوقی سال 41 هجری هستند تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 2 ص 420 اما راوی بعدی که از ایشان نقل می شود عمارة بن خزيمة الأنصاري است که ایشان متولد سال 30 هجری می باشند!!! تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام جلد 2 ص 113 به عبارتی در زمان روایت فقط 11 سال داشته اند.

جناب به این عبارت از طبقات کبری توجه کن

645- عمارة بن خزيمة
بن ثابت بن الفاكه بن ثعلبة بن ساعدة بن عامر بن غيان بن عامر بن خطمة و اسمه عبد الله بن جشم بن مالك بن الأوس بن حارثة من الأنصار.
و أمه صفية بنت عامر بن طعمة بن زيد الخطمي فولد عمارة بن خزيمة إسحاق درج و أمه عبيدة بنت عبد الله بن ثابت بن الفاكه بن ثعلبة بن ساعدة. و محمدا و صفية و أمهما وديعة بنت عبد الله بن مسعود بن عبد الله بن عمرو الخطمي. و منيعة بنت عمارة و حمادة و أمهما أم ولد. و قد سمع عمارة بن خزيمة من عمر بن الخطاب و هو يقول لأبيه: ما لك لا تعرض أرضك؟ و سمع من عمرو بن العاص و من أبيه. و أبوه خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين. و كان عمارة يكنى أبا محمد و توفي بالمدينة في أول خلافة الوليد بن عبد الملك و هو ابن خمس و سبعين سنة. و كان ثقة قليل الحديث.(1)

عبارت اخر را ترجمه می کنیم
کنیه عماره ابا محمد شد و در مدینه در اول خلافت ولید بن عبدالملک وفات یافت و او در این وقت هفتاد و پنج سال داشت
خلافت ولید بن عبدالملک در چه سالی بوده است طبری در وقایع سال 86می گوید:
در اين سال وليد بن عبد الملك، هشام بن اسماعيل را از مدينه برداشت و خبر عزل وى چنانكه گفته‏ اند شب شنبه هفتم ماه ربيع الاول سال هفتاد و هشتم رسيد.(2)

کسی که به قول طبقات الکبری در سال هشتاد وشش هفتادو پنج سال داشته چطور در سال 30به دنیا آمده است ، طبق اینکه وی در سال هشتاد وشش ، 75سال داشته است باید متولد سال ششم هجری 11هجری باشد نه 30هجری
لذا درسال 41هجری سی سال داشته نه 11سال


1.الطبقات الكبرى،ج‏5،ص:53
2. تاريخ ‏الطبري/ترجمه،ج‏9،ص:3802

[="Arial Black"][="DarkGreen"]

( توسل الناس بقبر البخاري للإستسقاء )

عدد الروايات : ( 1 )

الذهبي - سير أعلام النبلاء - في ترجمة الإمام البخاري - الجزء : ( 12 ) - رقم الصفحة : ( 469 )

- وقال أبو علي الغساني : أخبرنا : أبو الفتح نصر بن الحسن السكتي السمرقندي ، قدم علينا بلنسية عام أربعة وستين وأربع مئة قال : قحط المطر عندنا بسمرقند في بعض الأعوام فإستسقى الناس مراراً فلم يسقوا فأتى رجل صالح معروف بالصلاح إلى قاضي سمرقند فقال له : إني رأيت رأياً أعرضه عليك قال : وما هو قال : أرى أن تخرج ويخرج الناس معك إلى قبر الإمام محمد بن إسماعيل البخاري وقبره بخرتنك ونستسقي عنده فعسى الله أن يسقينا ، قال : فقال القاضي : نعم ما رأيت ، فخرج القاضي والناس معه وإستسقى القاضي بالناس وبكى الناس عند القبر وتشفعوا بصاحبه ، فأرسل الله تعالى السماء بماء عظيم غزير أقام الناس من أجله بخرتنك سبعة أيام أو نحوها لا يستطيع أحد الوصول إلى سمرقند من كثرة المطر وغزارته وبين خرتنك وسمرقند نحو ثلاثة أميال.

( مجمل التوسل والإستغاثة )

عدد الروايات : ( 17 )

البخاري - الأدب المفرد - باب ما يقول الرجل إذا خدرت رجله

إذكر أحب الناس إليك فقال : يا محمد

1001 - حدثنا : أبو نعيم قال : ، حدثنا : سفيان ، عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد قال : خدرت رجل إبن عمر ، فقال له رجل : إذكر أحب الناس إليك ، فقال : يا محمد.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=172092

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - طبقات البدريين من الأنصار

4776 - قال : ، أخبرنا : الفضل بن دكين ، قال : ، حدثنا : سفيان ، وزهير بن معاوية ، عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد ، قال : كنت عند إبن عمر فخدرت رجله ، فقلت : يا أبا عبد الرحمن ما لرجلك ؟ قال : إجتمع عصبها من هاهنا - هذا في حديث زهير وحده قال : قلت : إدع أحب الناس إليك ، قال : يا محمد ، فبسطها.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=67244

--------------------------------------------------------------------------------

إبن السني - عمل اليوم والليلة - باب ما يقول : إذا خدرت رجله

168 - حدثنا : جعفر بن عيسى أبو أحمد ، ثنا : أحمد بن عبد اللّه بن روح ، ثنا : سلام بن سليمان ، ثنا : غياث بن إبراهيم ، عن عبد اللّه بن عثمان بن خيثم ، عن مجاهد ، عن إبن عباس ، (ر) قال : خدرت رجل رجل عند إبن عباس ، فقال إبن عباس : إذكر أحب الناس إليك . فقال : محمد (ص) فذهب خدره.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=493041

--------------------------------------------------------------------------------

مسند إبن جعد - من حديث أبي خيثمة - إجتمع عصبها ها هنا

2117 - وبه عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد قال : كنت عند عبد الله بن عمر فخدرت رجله فقلت له : يا أبا عبد الرحمن ، ما لرجلك ؟ قال : إجتمع عصبها من هاهنا ، قلت : إدع أحب الناس إليك ، قال : يا محمد ، فانبسطت.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=60674

--------------------------------------------------------------------------------

إبن حجر - الخيرات الحسان في مناقب الإمام أبي حنيفة - الفصل ( 25 )

- أن الإمام الشافعي أيام كان هو ببغداد كان يتوسل إلى الله تعالى به في قضاء حاجاته وقال : قد ثبت أن الإمام أحمد توسل بالإمام الشافعي حتى تعجب إبنه عبد الله بن الإمام أحمد فقال له أبوه : إن الشافعي كالشمس للناس وكالعافية للبدن ، ولما بلغ الإمام الشافعي أن أهل المغرب يتوسلون بالإمام مالك لم ينكر عليهم.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن الجوزي - مناقب أحمد - رقم الصفحة : ( 297 )

- عن عبد الله إبن موسى قال : خرجت أنا وأبي في ليلة مظلمة نزور أحمد ، فإشتدت الظلمة فقال أبي : يا بني تعال حتى نتوسل إلى الله تعالى بهذا العبد الصالح حتى يضئ لنا الطريق فإني منذ 30 سنة ما توسلت به إلا قضيت حاجتي ، فدعا أبي وأمنت على دعائه فأضائت السماء كأنها ليلة مقمرة حتى وصلنا إليه.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن الجوزي - صفوة الصفوة - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 183 )

- عن أحمد بن الفتح قال : سألت بشراً ( التابعي الجليل ) ، عن معروف الكرخي فقال : هيهات حالت بيننا وبينه الحجب ، إلى أن قال : فمن كانت له إلى الله حاجة فليأت قبره وليدع فإنه يستجاب له إن شاء الله تعالى ، وقال : قبره ظاهر يتبرك به في بغداد.

--------------------------------------------------------------------------------

الحافظ المنذري - الترغيب والترهيب - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 24 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- .... الحافظ المنذري : ( مصنف الكتاب ) الحافظ الكبير الورع الزاهد شيخ الإسلام زين الدين أبو محمد المنذري الشامي .... كان رحمه الله مجاب الدعوة يتبرك به في زمانه ويهرع إليه في إستفتائه قال عن ( الحافظ المنذري ) تاج الدين السبكي في طبقاته نرتجي الرحمة بذكره ويستنزل رضا الرحمن بعلمه .... قال المنذري : لن يصيب الأمة الإسلامية ضير ما إتبعت كتاب الله عز شأنه وسنة حبيبه (ص) والتوسل بالصالحين وحضور مجالسهم والإقتداء بأقوالهم والتبرك بزيارة الأولياء لقوله : (ص) : المرء من من أحب نرتجي الرحمة بذكره ويستنزل رضا الرحمن بعلمه ....

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 120 )

4 - قال أبو علي الخلال شيخ الحنابلة : ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلاّ سهل الله تعالى لي ما أحب.

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 123 )

5 - قال الإمام الشافعي : إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجئ إلى قبره كل يوم ، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده ، فما تبعد أن تقضى.

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 132 )

- أخبرنا : القاضي أبو محمد الحسن بن الحسين بن محمد بن رامين الإستراباذي قال : ، أنبأنا : أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ، قال : سمعت الحسن بن إبراهيم أبا علي الخلال يقول : ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلاّ سهل الله تعالى لي ما أحب.

--------------------------------------------------------------------------------

الخوارزمي - مناقب أبي حنيفة - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 199 )

5 - قال الإمام الشافعي : إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجئ إلى قبره كل يوم ، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده ، فما تبعد أن تقضى.

--------------------------------------------------------------------------------

البكري الدمياطي - إعانة الطالبيين - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 200 / 218 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- لكن لا ينبغي للمصلي أن يقصد ذلك ، بل يقصد أنه مفتقر له عليه الصلاة والسلام ، وأنه يتوسل به إلى ربه في نيل مطلوبة ، لأنه الواسطة العظمى في إيصال النعم إلينا ، وقد تقدم في أول الكتاب نحوه قوله : أو صلى الله.

- وإستثناه الدميري مع الكعبة المشرفة فقال : إنه يستقبلها وقت الدعاء ، وقد نظم ذلك فقال : وسن للإمام أن يلتفتا بعد الصلاة لدعاء ثبتا ويجعل المحراب عن يساره إلاّ تجاه البيت في أستاره ففي دعائه له يستقبل وعنه للمأموم لا ينتقل ، وإن يكن في مسجد المدينة فليجعلن محرابه يمينه لكي يكون في الدعا مستقبلاً خير شفيع ونبي أرسلا.

--------------------------------------------------------------------------------

الشرواني والعبادي - حواشي الشرواني - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 105 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وللدميري : وسن للإمام أن يلتفتا بعد الصلاة لدعاء ثبتاً ويجعل المحراب عن يساره الإتجاه البيت في أستاره ، ففي دعائه له يستقبل وعنه للمأموم لا ينتقل وإن يكن في مسجد المدينة فليجعلن محرابه يمينه لكي يكون في الدعا مستقبلاً خير شفيع ونبي أرسل.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 56 ) - رقم الصفحة : ( 50 )

- أخبرنا : أبو البركات محفوظ بن الحسن بن محمد بن صصرى ، أنا : نصر بن أحمد ، أنا : خليل بن هبة الله ، أنا : الحسن بن محمد بن القاسم ، أنا : أحمد بن محمد بن إسماعيل ، نا : إبراهيم بن يعقوب ، حدثني : صاحب لي ، حدثني : المفضل بن غسان ، نا : أبي ، نا : عبد الرحمن إبن عثمان ، نا : عباد البغوي قال : قرأت على محمد بن المنكدر آخر الزمر فبكى الشيخ بكاء غير متباك ثقال : ، حدثني عبد الله بن عمر قال : قرأ رسول الله (ص) آخر الزمر وهو على المنبر فتحرك المنبر من تحته مرتين ، قرأنا على أبي غالب وأبي عبد الله إبني البناء ، عن أبي الحسن بن مخلد ، أنا : أبو الحسن بن خزفة ، أنا : محمد بن الحسين بن محمد ، نا : بن أبي خيثمة ، نا : مصعب بن عبد الله ، حدثني : إسماعيل بن يعقوب التيمي قال : كان محمد بن المنكدر يجلس مع أصحابه قال : فكان يصيبه صمات فكان يقوم كما هو حتى يضع خده على قبر النبي (ص) ثم يرجع فعوتب في ذلك فقال : إنه يصيبني خطرة فإذا وجدت ذلك إستغثت بقبر النبي (ص) وكان يأتي موضعاً من المسجد في السحر يتمرغ فيه ويضطجع فقيل له في ذلك فقال : إني رأيت رسول الله (ص) في هذا الموضع أراه قال : في النوم.

--------------------------------------------------------------------------------

الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 5 ) - رقم الصفحة : ( 358 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وقال مصعب بن عبدالله : حدثني : إسماعيل بن يعقوب التيمي قال : كان إبن المنكدر يجلس مع أصحابه ، فكان يصيبه صمات ، فكان يقوم كما هو حتى يضع خده على قبر النبي (ص) ثم يرجع ، فعوتب في ذلك ، فقال : إنه يصيبني خطر ، فإذ وجدت ذلك ، إستعنت بقبر النبي (ص) ، وكان يأتي موضعاً من المسجد يتمرغ فيه ويضطجع ، فقيل له في ذلك ، فقال : إني رأيت النبي (ص) في هذا الموضع.

مجمل التوسل والإستغاثة )

عدد الروايات : ( 17 )

البخاري - الأدب المفرد - باب ما يقول الرجل إذا خدرت رجله

إذكر أحب الناس إليك فقال : يا محمد

1001 - حدثنا : أبو نعيم قال : ، حدثنا : سفيان ، عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد قال : خدرت رجل إبن عمر ، فقال له رجل : إذكر أحب الناس إليك ، فقال : يا محمد.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=172092

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - طبقات البدريين من الأنصار

4776 - قال : ، أخبرنا : الفضل بن دكين ، قال : ، حدثنا : سفيان ، وزهير بن معاوية ، عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد ، قال : كنت عند إبن عمر فخدرت رجله ، فقلت : يا أبا عبد الرحمن ما لرجلك ؟ قال : إجتمع عصبها من هاهنا - هذا في حديث زهير وحده قال : قلت : إدع أحب الناس إليك ، قال : يا محمد ، فبسطها.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=67244

--------------------------------------------------------------------------------

إبن السني - عمل اليوم والليلة - باب ما يقول : إذا خدرت رجله

168 - حدثنا : جعفر بن عيسى أبو أحمد ، ثنا : أحمد بن عبد اللّه بن روح ، ثنا : سلام بن سليمان ، ثنا : غياث بن إبراهيم ، عن عبد اللّه بن عثمان بن خيثم ، عن مجاهد ، عن إبن عباس ، (ر) قال : خدرت رجل رجل عند إبن عباس ، فقال إبن عباس : إذكر أحب الناس إليك . فقال : محمد (ص) فذهب خدره.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=493041

--------------------------------------------------------------------------------

مسند إبن جعد - من حديث أبي خيثمة - إجتمع عصبها ها هنا

2117 - وبه عن أبي إسحاق ، عن عبد الرحمن بن سعد قال : كنت عند عبد الله بن عمر فخدرت رجله فقلت له : يا أبا عبد الرحمن ، ما لرجلك ؟ قال : إجتمع عصبها من هاهنا ، قلت : إدع أحب الناس إليك ، قال : يا محمد ، فانبسطت.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=60674

--------------------------------------------------------------------------------

إبن حجر - الخيرات الحسان في مناقب الإمام أبي حنيفة - الفصل ( 25 )

- أن الإمام الشافعي أيام كان هو ببغداد كان يتوسل إلى الله تعالى به في قضاء حاجاته وقال : قد ثبت أن الإمام أحمد توسل بالإمام الشافعي حتى تعجب إبنه عبد الله بن الإمام أحمد فقال له أبوه : إن الشافعي كالشمس للناس وكالعافية للبدن ، ولما بلغ الإمام الشافعي أن أهل المغرب يتوسلون بالإمام مالك لم ينكر عليهم.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن الجوزي - مناقب أحمد - رقم الصفحة : ( 297 )

- عن عبد الله إبن موسى قال : خرجت أنا وأبي في ليلة مظلمة نزور أحمد ، فإشتدت الظلمة فقال أبي : يا بني تعال حتى نتوسل إلى الله تعالى بهذا العبد الصالح حتى يضئ لنا الطريق فإني منذ 30 سنة ما توسلت به إلا قضيت حاجتي ، فدعا أبي وأمنت على دعائه فأضائت السماء كأنها ليلة مقمرة حتى وصلنا إليه.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن الجوزي - صفوة الصفوة - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 183 )

- عن أحمد بن الفتح قال : سألت بشراً ( التابعي الجليل ) ، عن معروف الكرخي فقال : هيهات حالت بيننا وبينه الحجب ، إلى أن قال : فمن كانت له إلى الله حاجة فليأت قبره وليدع فإنه يستجاب له إن شاء الله تعالى ، وقال : قبره ظاهر يتبرك به في بغداد.

--------------------------------------------------------------------------------

الحافظ المنذري - الترغيب والترهيب - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 24 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- .... الحافظ المنذري : ( مصنف الكتاب ) الحافظ الكبير الورع الزاهد شيخ الإسلام زين الدين أبو محمد المنذري الشامي .... كان رحمه الله مجاب الدعوة يتبرك به في زمانه ويهرع إليه في إستفتائه قال عن ( الحافظ المنذري ) تاج الدين السبكي في طبقاته نرتجي الرحمة بذكره ويستنزل رضا الرحمن بعلمه .... قال المنذري : لن يصيب الأمة الإسلامية ضير ما إتبعت كتاب الله عز شأنه وسنة حبيبه (ص) والتوسل بالصالحين وحضور مجالسهم والإقتداء بأقوالهم والتبرك بزيارة الأولياء لقوله : (ص) : المرء من من أحب نرتجي الرحمة بذكره ويستنزل رضا الرحمن بعلمه ....

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 120 )

4 - قال أبو علي الخلال شيخ الحنابلة : ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلاّ سهل الله تعالى لي ما أحب.

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 123 )

5 - قال الإمام الشافعي : إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجئ إلى قبره كل يوم ، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده ، فما تبعد أن تقضى.

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 132 )

- أخبرنا : القاضي أبو محمد الحسن بن الحسين بن محمد بن رامين الإستراباذي قال : ، أنبأنا : أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ، قال : سمعت الحسن بن إبراهيم أبا علي الخلال يقول : ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلاّ سهل الله تعالى لي ما أحب.

--------------------------------------------------------------------------------

الخوارزمي - مناقب أبي حنيفة - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 199 )

5 - قال الإمام الشافعي : إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجئ إلى قبره كل يوم ، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده ، فما تبعد أن تقضى.

--------------------------------------------------------------------------------

البكري الدمياطي - إعانة الطالبيين - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 200 / 218 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- لكن لا ينبغي للمصلي أن يقصد ذلك ، بل يقصد أنه مفتقر له عليه الصلاة والسلام ، وأنه يتوسل به إلى ربه في نيل مطلوبة ، لأنه الواسطة العظمى في إيصال النعم إلينا ، وقد تقدم في أول الكتاب نحوه قوله : أو صلى الله.

- وإستثناه الدميري مع الكعبة المشرفة فقال : إنه يستقبلها وقت الدعاء ، وقد نظم ذلك فقال : وسن للإمام أن يلتفتا بعد الصلاة لدعاء ثبتا ويجعل المحراب عن يساره إلاّ تجاه البيت في أستاره ففي دعائه له يستقبل وعنه للمأموم لا ينتقل ، وإن يكن في مسجد المدينة فليجعلن محرابه يمينه لكي يكون في الدعا مستقبلاً خير شفيع ونبي أرسلا.

--------------------------------------------------------------------------------

الشرواني والعبادي - حواشي الشرواني - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 105 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وللدميري : وسن للإمام أن يلتفتا بعد الصلاة لدعاء ثبتاً ويجعل المحراب عن يساره الإتجاه البيت في أستاره ، ففي دعائه له يستقبل وعنه للمأموم لا ينتقل وإن يكن في مسجد المدينة فليجعلن محرابه يمينه لكي يكون في الدعا مستقبلاً خير شفيع ونبي أرسل.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 56 ) - رقم الصفحة : ( 50 )

- أخبرنا : أبو البركات محفوظ بن الحسن بن محمد بن صصرى ، أنا : نصر بن أحمد ، أنا : خليل بن هبة الله ، أنا : الحسن بن محمد بن القاسم ، أنا : أحمد بن محمد بن إسماعيل ، نا : إبراهيم بن يعقوب ، حدثني : صاحب لي ، حدثني : المفضل بن غسان ، نا : أبي ، نا : عبد الرحمن إبن عثمان ، نا : عباد البغوي قال : قرأت على محمد بن المنكدر آخر الزمر فبكى الشيخ بكاء غير متباك ثقال : ، حدثني عبد الله بن عمر قال : قرأ رسول الله (ص) آخر الزمر وهو على المنبر فتحرك المنبر من تحته مرتين ، قرأنا على أبي غالب وأبي عبد الله إبني البناء ، عن أبي الحسن بن مخلد ، أنا : أبو الحسن بن خزفة ، أنا : محمد بن الحسين بن محمد ، نا : بن أبي خيثمة ، نا : مصعب بن عبد الله ، حدثني : إسماعيل بن يعقوب التيمي قال : كان محمد بن المنكدر يجلس مع أصحابه قال : فكان يصيبه صمات فكان يقوم كما هو حتى يضع خده على قبر النبي (ص) ثم يرجع فعوتب في ذلك فقال : إنه يصيبني خطرة فإذا وجدت ذلك إستغثت بقبر النبي (ص) وكان يأتي موضعاً من المسجد في السحر يتمرغ فيه ويضطجع فقيل له في ذلك فقال : إني رأيت رسول الله (ص) في هذا الموضع أراه قال : في النوم.

--------------------------------------------------------------------------------

الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 5 ) - رقم الصفحة : ( 358 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وقال مصعب بن عبدالله : حدثني : إسماعيل بن يعقوب التيمي قال : كان إبن المنكدر يجلس مع أصحابه ، فكان يصيبه صمات ، فكان يقوم كما هو حتى يضع خده على قبر النبي (ص) ثم يرجع ، فعوتب في ذلك ، فقال : إنه يصيبني خطر ، فإذ وجدت ذلك ، إستعنت بقبر النبي (ص) ، وكان يأتي موضعاً من المسجد يتمرغ فيه ويضطجع ، فقيل له في ذلك ، فقال : إني رأيت النبي (ص) في هذا الموضع.

[/]

[="Arial Black"][="DarkGreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[="DarkGreen"][="Arial Black"]( التوسل والإستغاثة بالعباد )

عدد الروايات : ( 16 )

الهيثمي - مجمع الزوائد - الجزء : ( 10 ) - رقم الصفحة : ( 132 )

17103 - باب ما يقول : إذا إنفلتت دابته أو أراد غوثاً أو أضل شيئاً : ، عن عتبة بن غزوان ، عن نبى الله (ص) قال : إذا أضل أحدكم شيئاً أو أراد عوناً وهو بأرض ليس بها أنيس فليقل : يا عباد الله أعينوني فان لله عباداً لا نراهم ، وقد جرب ذلك ، رواه الطبراني ورجاله وثقوا على ضعف في بعضهم إلاّ أن يزيد بن علي لم يدرك عتبة.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=272&CID=157&SW=17103#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

إبن حجر العسقلاني - المطالب العالية - كتاب الأذكار والدعوات

3458 - قال أبو يعلى : ، ثنا : الحسن بن عمر ، ثنا : معروف بن حسان ، عن سعيد ، عن قتادة ، عن إبن بريدة ، عن عبد الله عن رسول اللّه (ص) قال : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد : يا عباد اللّه أحبسوا ، يا عباد اللّه أحبسوا ، فإن للّه عز وجل في الأرض حاضراً.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=286530

--------------------------------------------------------------------------------

البيهقي - شعب الإيمان - التاسع والثلاثون من شعب الإيمان

7437 - أخبرنا : أبو عبد الله الحافظ ، ومحمد بن موسى ، قالا : ، نا : أبو العباس الأصم ، نا : عبد الملك بن عبد الحميد ، نا : روح ، نا : أسامة بن زيد ، ح وأخبرنا : أبو زكريا بن أبي إسحاق ، أنا : أبو عبد الله بن يعقوب ، نا : محمد بن عبد الوهاب ، نا : جعفر بن عون ، أنا : أسامة بن زيد ، عن أبان بن صالح ، عن مجاهد ، عن إبن عباس ، قال : إن لله عز وجل ملائكة في الأرض سوى الحفظة يكتبون ما يسقط من ورقالشجر ، فإذا أصاب أحدكم عرجة في الأرض لا يقدر فيها على الأعوان فليصح ، فليقل : عباد الله أغيثونا أو أعينونا رحمكم الله ، فإنه سيعان لفظ حديث جعفر ، وفي رواية روح : إن لله ملائكة في الأرض يسمون الحفظة ، يكتبون ما يقع في الأرض من ورق الشجر ، فما أصاب أحدا منكم عرجة أو إحتاج إلى عون بفلاة من الأرض فليقل : أعينونا عباد الله ، رحمكم الله ، فإنه يعان إن شاء الله.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=619599

--------------------------------------------------------------------------------

المرداوي الحنبلي - كتاب الانصاف - كتاب الصلاة - باب صلاة الإستسقاء

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- ومنها : يجوز التوسل بالرجل الصالح ، على الصحيح من المذهب ، وقيل : يستحب ، قال الإمام أحمد : المروذي يتوسل بالنبي (ص) في دعائه وجزم به في المستوعب وغيره ، وجعله الشيخ تقي الدين كمسألة اليمين به قال : والتوسل بالإيمان به وطاعته ومحبته والصلاة والسلام عليه ، وبدعائه وشفاعته ، ونحوه مما هو من فعله أو أفعال العباد المأمور بها في حقه : مشروع إجماعاً ، وهو من الوسيلة المأمور بها في قوله تعالى : إتقوا الله وإبتغوا إليه الوسيلة ، وقال الإمام أحمد وغيره من العلماء : في قوله عليه أفضل الصلاة والسلام أعوذ بكلمات الله التامات من شر ما خلقالإستعاذة لا تكون بمخلوق.

الرابط :

http://feqh.al-islam.com/Display.asp?Mode=0&MaksamID=1&DocID=55&ParagraphID=1164&Diacratic=1

--------------------------------------------------------------------------------

أبويعلى الموصلي - مسند أبو يعلى - الجزء : ( 9 ) - رقم الصفحة : ( 177 )

5146 - حدثنا : الحسن بن عمر بن شقيق ، حدثنا : معروف بن حسان ، عن سعيد ، عن قتادة ، عن بن بريدة ، عن عبد الله بن مسعود أنه قال : قال رسول الله (ص) : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد يا عباد الله أحبسوا يا عباد الله أحبسوا فإن لله حاضراً في الأرض سيحبسه.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=293656

--------------------------------------------------------------------------------

الطبراني - المعجم الكبير - الجزء : ( 10 ) - رقم الصفحة : ( 217 )

10368 - حدثنا : إبراهيم بن نائلة الأصبهاني ، ثنا : الحسن بن عمر بن شقيق ، ثنا : معروف بن حسان السمرقندي ، عن سعيد بن أبي عروبة ، عن قتادة ، عن عبد الله بن بريدة ، عن عبد الله بن مسعود قال : قال رسول الله (ص) : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد يا عباد الله أحبسوا علي يا عباد الله أحبسوا علي فإن لله في الأرض حاضراً سيحبسه عليكم.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=473576

--------------------------------------------------------------------------------

الطبراني - المعجم الكبير - الجزء : ( 17 ) - رقم الصفحة : ( 117 )

114419 - حدثنا : الحسين بن إسحاق التستري ، ثنا : أحمد بن يحيى الصوفي ، ثنا : عبد الرحمن بن سهل حدثني أبي ، عن عبد الله بن عيسى ، عن زيد بن علي ، عن عتبة بن غزوان ، عن نبي الله (ص) قال : إذا أضل أحدكم شيئاً أو أراد أحدكم عوناً وهو بأرض ليس بها أنيس فليقل يا عباد الله أغيثوني يا عباد الله أغيثوني فإن لله عباداً لا نراهم وقد جرب ذلك.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=477910

--------------------------------------------------------------------------------

إبن السني - عمل اليوم والليلة - باب ما يقول..

507 - أخبرنا : أبو يعلى ، حدثنا : الحسن بن عمر بن شقيق ، ثنا : معروف بن حسان أبو معاذ السمرقندي ، عن سعيد ، عن قتادة ، عن إبن بريدة ، عن أبيه ، عن عبد الله بن مسعود ، (ع) : أنه قال : قال رسول الله (ص) : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد : يا عباد الله أحبسوا ، يا عباد الله أحبسوا ، فإن لله عز وجل في الأرض حاضراً سيحبسه.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=493694

--------------------------------------------------------------------------------

السيوطي - الجامع الصغير - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 79 )

501 - إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد : يا عباد الله أحبسوا علي دابتي ، فإن لله في الأرض حاضراً سيحبسه عليكم.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=246&CID=4&SW=501#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

النووي - الأذكار النووية - رقم الصفحة : ( 175 )

506 - باب الأذكار في الإستسقاء يستحب الإكثار فيه من الدعاء والذكر ، والإستغفار بخضوع وتذلل ، والدعوات المذكورة فيه مشهورة : منها : اللهم إسقنا غيثاً مغيثاً هنيئاً مريئاً غدقاً مجللاً سحاً عاماً طبقاً دائماًً ، اللهم على الظراب ومنابت الشجر ، وبطون الأودية ، اللهم إنا نستغفرك إنك كنت غفاراً ، فأرسل السماء علينا مدراراً ، اللهم إسقنا الغيث ولا تجعلنا من القانطين ، اللهم أنبت لنا الزرع ، وأدر لنا الضرع ، وأسقنا من بركات السماء ، وأنبت لنا من بركات الأرض ، اللهم إرفع عنا الجهد والجوع والعري ، واكشف عنا من البلاء ما لا يكشفه غيرك ، ويستحب إذا كان فيهم رجل مشهور بالصلاح أن يستسقوا به فيقولوا : اللهم إنا نستسقي ونتشفع إليك بعبدك فلان.

--------------------------------------------------------------------------------

السقاف - الإغاثة - رقم الصفحة : ( 22 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

3 - روى الطبراني وأبو يعلى في مسنده وإبن السني في عمل اليوم والليلة ، عن عبد الله إبن مسعود قال رسول الله (ص) : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد : يا عباد الله أحبسوا علي ، يا عباد الله أحبسوا علي ، فإن لله في الأرض حاضراً سيحبسه عليكم.

- وفي رواية أخرى لهذا الحديث : إذا ضل أحدكم شيئاً ، أو أراد أحدكم غوثاً ، وهو بأرض ليس بها أنيس فليقل : يا عباد الله أغيثوني ، يا عباد الله أغيثوني ، فان لله عباداً لا نراهم ، رواها الطبراني في الكبير وقال بعد ذلك ، وقد جرب ذلك.

- وفي رواية أخرى لهذا الحديث : إذا ضل أحدكم شيئاً ، أو أراد أحدكم غوثاً ، وهو بأرض ليس بها أنيس فليقل : يا عباد الله أغيثوني ، يا عباد الله أغيثوني ، فان لله عباداً لا نراهم ، رواها الطبراني في الكبير وقال بعد ذلك : وقد جرب ذلك.

--------------------------------------------------------------------------------

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 135 )

- أخبرنا : القاضي أبو عبد الله الحسين بن علي بن محمد الصيمري قال : أنبأنا : عمر بن إبراهيم قال : ، نبأنا :علي بن ميمون قال : سمعت الشافعي يقول : إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجئ إلى قبره في كل يوم يعني زائراً ، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده فما تبعد عني حتى تقضى ، ومقبرة عبد الله بن مالك دفن بها خلق كثير من الفقهاء والمحدثين والزهاد والصالحين وتعرف بالمالكية ومقبرة باب البردان فيها أيضاً جماعة من أهل الفضل وعند المصلى المرسوم بصلاة العيد كان قبره يعرف بقبر النذور ويقال : أن المدفون فيه رجل من ولد علي بن أبي طالب (ر) يتبرك الناس بزيارته ويقصده ذو الحاجة منهم لقضاء حاجته.

--------------------------------------------------------------------------------

محمود سعيد ممدوح - رفع المنارة - رقم الصفحة : ( 182 )

7 - حديث : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد يا عباد الله أحبسوا على ، فإن لله في الأرض حاضراً سيحبسه عليكم.

--------------------------------------------------------------------------------

الثعالبي - تفسير الثعالبي - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 71 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وروينا في كتاب إبن السني ، عن إبن مسعود ، عن النبي (ص) أنه قال : إذا إنفلتت دابة أحدكم بأرض فلاة فليناد يا عباد الله أحبسوا يا عباد الله أحبسوا فإن لله عز وجل في الأرض حاضراً سيحبسها.
[/]

[="Arial Black"][="DarkGreen"]

( توسل معاوية والضحاك باليزيد بن الأسود للإستسقاء )

عدد الروايات : ( 10 )

إبن سعد - الطبقات الكبرى - طبقات البدريين

9313 - أخبرت ، عن أبي اليمان ، عن صفوان بن عمرو ، عن سليم بن عامر الخبائري ، أن السماء قحطت مخرج معاوية بن أبي سفيان وأهل دمشق يستسقون ، فلما قعد معاوية على المنبر قال : أين يزيد بن الأسود الجرشي ؟ قال : فناداه الناس ، فأقبل يتخطى ، فأمره معاوية ، فصعد المنبر ، فقعد عند رجليه ، فقال معاوية : اللهم إنا نستشفع إليك اليوم بخيرنا وأفضلنا ، اللهم إنا نستشفع إليك بيزيد بن الأسود الجرشي ، يا يزيد ، إرفع يديك إلى الله ، فرفع يزيد يديه ، ورفع الناس أيديهم ، فما كان أوشك أن ثارت سحابة في المغرب ، وهبت لها ريح ، فسقينا حتى كاد الناس لا يصلون إلى منازلهم.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=75282

--------------------------------------------------------------------------------

اللالكائي - شرح أصول الإعتقاد - كرامات الأولياء

2472 - أخبرنا : محمد بن أبي بكر ، وعبد الواحد بن محمد ، قالا : ، أنا : عبد الله بن محمد بن إسحاقالجوهري ، قال : ، ثنا : إبراهيم بن أبي داود قال : ، ثنا : أبو اليمان الحكم بن ، نافع ، قال : ، ثنا : صفوان بن عمرو ، عن سليم بن عامر الخبائري أن السماء قحطت ، فخرج معاوية بن أبي سفيان وأهل دمشق يستسقون فلما قعد معاوية على المنبر ، قال : أين يزيد بن الأسود الجرشي ؟ فناداه الناس فأقبل يتخطى الناس ، فأمره معاوية فصعد المنبر فقعد عند رجليه ، فقال معاوية : اللهم إنا نستشفع إليك بخيرنا ، وأفضلنا اللهم إنا نستشفع إليك بيزيد بن الأسود الجرشي ، يا يزيد ، إرفع يديك إلى الله عز وجل فرفع يديه ، ورفع الناس أيديهم فما كان أوشك أن ثارت سحابة في الغرب كأنها ترس ، وهب لها ريح فسقتنا حتى كاد الناس أن لا يبلغوا منازلهم.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=533886

--------------------------------------------------------------------------------

الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 137 )

- وروى صفوان بن عمرو ، عن سليم بن عامر قال : خرج معاوية يستسقي ، فلما قعد على المنبر ، قال : أين يزيد بن الأسود ؟ فناداه الناس ، فأقبل يتخطاهم . فأمره معاوية ، فصعد المنبر ، فقال معاوية : اللهم إنا نستشفع إليك بخيرنا وأفضلنا يزيد بن الأسود ، يا يزيد ، إرفع يديك إلى الله ، فرفع يديه ورفع الناس فما كان بأوشك من أن ثارت سحابة كالترس ، وهبت ريح ، فسقينا حتى كاد الناس أن لا يبلغوا منازلهم.

- سمعها أبو اليمإن من صفوان ، وقال سعيد بن عبد العزيز وغيره : إستسقى الضحاك بن قيس بيزيد بن الأسود فما برحوا حتى سقوا.

--------------------------------------------------------------------------------

الألباني - إرواء الغليل - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 139 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وأما توسل معاوية ، فأخرجه أبو زرعة الدمشقي في ( تاريخ دمشق ) ( ق 113 / 2 ) : حدثنا : الحكم بن ، نافع عن صفوان بن عمرو عن سليم بن عامر : أن الناس قحطوا بدمشق ، فخرج معاوية يستسقط بيزيد بن الأسود ، وهذا سند صحيح كما قال الحافظ في التلخيص ( 151 ) قال : ورواه أبو القاسم اللالكائي في السنة في كرامات الأولياء منه.

- وأما توسل الضحاك ، فأخرجه أبو زرعة أيضاً : وحدثنا أبو مسهر قال : ، حدثنا : سعيد بن عبد العزيز : أن الضحاك بن قيس خرج يستسقي ، فقال ليزيد بن الأسود : قم يا بكاء ، ورجاله ثقات ، لكنه منقطع بين سعيد والضحاك . لكن له طريق أخرى.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 65 ) - رقم الصفحة : ( 112 )

- عن سليم بن عامر الخبائري : أن السماء قحطت فخرج معاوية بن أبي سفيان وأهل دمشق يستسقون فلما قعد معاوية على المنبر قال : أين يزيد بن الأسود الجرشي فناداه الناس فأقبل يتخطى الناس فأمره معاوية فصعد المنبر فقعد عند رجليه فقال معاوية : اللهم إنا نستشفع إليك اليوم بخيرنا وأفضلنا اللهم إنا نستشفع إليك اليوم بن يزيد بن الأسود الجرشي يا يزيد : إرفع يديك إلى الله فرفع يزيد يديه ورفع الناس أيديهم فما كان أوشك أن ثارت سحابة في الغرب كأنها ترس وهبت لها ريح في سقينا حتى كاد الناس أن لا يبلغوا منازلهم.

- أخبرنا : أبو القاسم بن السمرقندي ، أنا : أبو بكر ، أنا : أبو الحسين ، أنا : عبد الله ، نا : يعقوب ، حدثني : سعيد بن أسد ، نا : ضمرة عن علي بن أبي حملة قال : أصاب الناس قحط بدمشق وعلى الناس الضحاك بن قيس الفهري فخرج بالناس يستسقي فقال : أين يزيد بن الأسود الجرشي فلم يجبه أحد قال : أين يزيد بن الأسود الجرشي فلم يجبه ، ثم قال : أين يزيد بن الأسود الجرشي عزمت عليه إن كان يسمع كلامي إلاّ قام فقام وعليه برنس وإستقبل الناس بوجهه ورفع جانبي برنسه على عاتقيه ، ثم رفع يديه ثم قال : أي رب إن عبادك قد تقربوا بي إليك فإسقهم قال : فإنصرف الناس وهم يخوضون الماء قال : فقال : اللهم إنه شهرني فأرحني منه قال : فما أتت عليه جمعة حتى قتل الضحاك.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 65 ) - رقم الصفحة : ( 113 )

- أنبأنا : أبو محمد بن الأكفاني وإبن السمرقندي قالا : ، أنا : الحسن بن أبي الحديد ، أنا : أبو محمد بن أبي نصر ، أنا : أبو علي الحسن بن حبيب ، نا : يزيد بن عبد الصمد ، نا : أبو مسهر ، نا : سعيد بن عبد العزيز : أن يزيد بن الأسود قام فقال : اللهم إن خلقك بعثوني إليك وافداً فلا تردني خائباً قال : وما يرى في السماء قزعة فما برحوا حتى سقوا.

- أخبرنا : أبو القاسم زاهر بن طاهر ، أنا : أبو بكر البيهقي ، أنا : أبو عبد الله ومحمد بن موسى قالا : ، نا : أبو العباس الأصم ، نا : الربيع بن سليمان ، نا : أيوب بن سويد ، نا : أبو زرعة قال : خرج الضحاك بن قيس فإستسقى بالناس ولم يمطروا ولم يروا سحاباً ، فقال الضحاك : أين يزيد بن الأسود فقال : هذا أنا ، قال : قم فإستشفع لنا إلى الله أن يسقينا فقام فعطف برنسه على منكبيه وحسر عن ذراعيه ، فقال : اللهم إن عبيدك هؤلاء إستشفعوا بي إليك فما دعا إلا ثلاثاً حتى أمطروا مطراً كادوا يغرقون منه ثم قال : اللهم إن هذا شهرني فأرحني منه فما أتت بعذ ذلك جمعة حتى مات.
[/]

استدلال;319700 نوشت:
سوالی مطرح میکنم آیا پیامبر به آیه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ) عمل کرد؟جوابتان قطعا مثبت است...بعد من میپرسم آیا پیامبر از اشخاص برای قرب الهی استفاده کرد؟؟؟ اینجاست که هیچ جوابی ندارید

من سوالی از شما می پرسم
پیامبر به ایه اطیعوالرسول والی الامر منکم عمل کرد یا نه ؟
چطور پیامبر از اولی الامر اطاعت کرده در حالی که در هر صورت چه معنای درست ما و چه معنای نادرست شما از اولی الامر بعد از رسول است
حال پیامبر به این ایه عمل کرده یا نه ؟؟؟ اینجاست که جوابی ندارید
یا
ایه انما ولیکم الله ورسول.....
ولی پیامبر زکات دهنده ها در رکوع هستندیا نه
پس بنا نیست ایات قران طوری باشد که همه آنها بین ما و پیامبر مشترک باشد ، بعضی از آیات مختص مسلمانان است

[="Arial Black"][="DarkGreen"]( توسل عمر بالعباس (ع) )

عدد الروايات : ( 34 )

صحيح البخاري - الجمعة - سوآل الناس الإمام - رقم الحديث : ( 954 )

- حدثنا : الحسن بن محمد قال : ، حدثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري قال : ، حدثني : أبي عبد الله بن المثنى ، عن ثمامة بن عبد الله بن أنس ، عن أنس : أن عمر بن الخطاب (ر) كان إذا قحطوا إستسقى بالعباس بن عبد المطلب فقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا (ص) فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون.

الرابط:

http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=954&doc=0

--------------------------------------------------------------------------------

صحيح البخاري - المناقب - ذكر العباس بن عبد المطلب (ر) - رقم الحديث : ( 3434 )

‏- حدثنا : ‏ ‏الحسن بن محمد ‏ ‏، حدثنا : ‏ ‏محمد بن عبد الله الأنصاري ‏ ‏، حدثني : ‏ ‏أبي عبد الله بن المثنى ‏ ‏، عن ‏ ‏ثمامة بن عبد الله بن أنس ‏ ‏، عن ‏ ‏أنس ‏ ‏(ر) : أن ‏ ‏عمر بن الخطاب ‏ ‏كان إذا قحطوا إستسقى ‏ ‏بالعباس بن عبد المطلب ‏، ‏فقال : ‏ ‏اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا (ص) ‏ ‏فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون. ‏

الرابط :

http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=3434&doc=0

--------------------------------------------------------------------------------

أحمد بن حنبل - فضائل الصحابة - فضائل أبي الفضل...

1721 - حدثنا : عبد الله قال : قرأت على أبي ، أبو معاوية قال : ، نا : عبد الرحمن بن عبد الله بن عبد الله بن عمر ، عن ، نافع ، قال : خرج عمر عام الرمادة بالعباس بن عبد المطلب يستسقي به فقال : جئناك بعم نبينا فأسقنا ، فسقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=130311

--------------------------------------------------------------------------------

أبي نعيم الإصبهاني - دلائل النبوة - إجابة الدعوة

492 - حدثنا : حبيب بن الحسن ، ثنا : أبو مسلم الكشي ، ثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، حدثني : أبي ، عن عمه ثمامة ، عن أنس : أن عمر بن الخطاب (ر) خرج يستسقي وخرج بالعباس معه يستسقي به ويقول : اللهم كنا إذا قحطنا على عهد نبينا توسلنا بنبينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبيك فأسقنا ، فسقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=556898

--------------------------------------------------------------------------------

إبن الأثير - أسد الغابة - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 111 )

- وأخبرنا : أبوالفضل المخزومي الفقيه بإسناده إلى أحمد بن علي بن المثنى ، حدثنا : محمد بن عباد ، حدثنا : محمد بن طلحة ، عن أبي سهيل بن مالك ، عن إبن المسيب ، عن سعد قال : كنا مع النبي (ص) ببقيع الخيل فأقبل العباس فقال رسول الله (ص) : هذا العباس عم نبيكم أجود قريش كفاً وأوصلها وإستسقى عمر بن الخطاب بالعباس (ر) عام الرمادة لما إشتد القحط فسقاهم الله تعالى به وأخصبت الأرض ، فقال عمر : هذا والله الوسيلة إلى الله والمكان منه وقال حسان بن ثابت :

سأل الإمام وقـد تتـابع جدبنا * فسقــى الغمام بغرة العباس

عم النبي وصنـو والــده الذي * ورث النبي بذاك دون الناس

أحيا الإله به البلاد فأصبحت * مخضرة الأجناب بعد الياس

ولما سقي الناس طفقوا يتمسحون بالعباس ويقولون : هنيئاً لك ساقي الحرمين.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=400&CID=64&SW=وإستسقى#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

أبي الفداء - في تاريخه - ( 18 من 87 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- ثم دخلت سنة ثماني عشرة : فيها حصل في المدينة والحجاز قحط عظيم فكتب عمر إِلي سائر الأمصار يستعينهم فكان ممن قدم عليه أبو عبيدة من الشام بأربعة آلاف راحلة من الزاد وقسم عمر ذلك على المسلمين حتى رخص الطعام بالمدينة ، ولما إشتد القحط خرج عمر ومعه العباس وجمع الناس وإستسقى مستشفعاً بالعباس ، فما رجع الناس حتى تداركت السحب ، وأمطروا وأقبل الناس يتمسحون بأذيال العباس (ر).‏

الرابط :

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=221&CID=18

--------------------------------------------------------------------------------

صحيح إبن خزيمة - جماه أبواب الذكر

1342 - نا : محمد بن يحيى ، نا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، حدثني : أبي ، عن ثمامة ، عن أنس بن مالك قال : كان عمر بن الخطاب إذا قحطوا خرج يستسقي بالعباس ، فيقول : اللهم إنا كنا إذا قحطنا إستسقينا بنبيك فتسقينا ، وإنا نستسقيك اليوم بعم نبيك أو نبينا فأسقنا ، فيسقون قال الأنصاري : كذا وجدت في كتابي بخطي فيسقون.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=356839

--------------------------------------------------------------------------------

إبن شبة النميري - تاريخ المدينة - أمر الرمادة وما فعل عمر في ذلك العام

1144 - حدثنا : الأنصاري قال : ، حدثني : أبي ، عن ثمامة ، عن أنس (ر) ، أنهم كانوا إذا أقحطوا على عهد عمر (ر) إستسقى بالعباس وقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا إستسقينا بنبيك (ص) فسقيتنا ، وإنا نستسقيك اليوم بعم نبيك (ص) فأسقنا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=193587

--------------------------------------------------------------------------------

مستخرج أبي عوانه - كتاب الإستسقاء

2029 - حدثنا : أبو يوسف الفارسي ، حدثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، حدثني : أبي ، عن ثمامة ، عن أنس بن مالك قال : كان عمر (ر) إذا قحطوا خرج فإستسقى ، وأخرج معه العباس (ر) ، فقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا نتوسل إليك بنبينا (ص) ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا (ص) فأسقنا قال : فيسقون.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=362280

--------------------------------------------------------------------------------

إبن أبي عاصم - الآحاد والمثاني - العباس بن عبدالمطلب

328 - حدثنا : أبو الربيع ، وأبو موسى ، قالا : ، ثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، ثنا : أبي ، عن ثمامة ، عن أنس ، قال : كانوا إذا قحطوا على عهد رسول الله (ص) ، إستسقوا بالنبي (ص) فيستسقي لهم فيسقون ، فلما كان زمن عمر (ر) ، قحطوا ، فأخرج عمر (ر) ، بالعباس (ر) ، يستسقي به فقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا على عهد نبيك إستسقينا به فسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فسقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=238012

--------------------------------------------------------------------------------

إبن أبي عاصم - الآحاد والمثاني - العباس بن عبدالمطلب

329 - حدثنا : أبو الربيع ، نا : محمد بن خازم ، نا : عبد الرحمن بن عبد الله عن ، نافع ، قال : خرج عمر (ر) ، عام الرمادة بالعباس (ر) ليستسقي به ، فقال : جئناك بعم نبينا فأسقنا ، فسقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=238013

--------------------------------------------------------------------------------

الآجري - الشريعة - كتاب جامع الفضائل ...

1696 - حدثنا : أبو القاسم عبد الله بن محمد البغوي قال : ، حدثنا : أبو الربيع الزهراني قال : ، حدثنا : أبو معاوية الضرير ، عن عبد الرحمن بن عبد الله العمري ، عن ، نافع قال : خرج عمر (ر) عام الرمادة يستسقي ، فقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا (ص) فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، فسقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=444874

--------------------------------------------------------------------------------

البيهقي - السنن الكبرى - كتاب صلاة الإستسقاء

6047 - حدثنا : أبو محمد عبد الله بن يوسف الأصبهاني إملاء ، أنبأ : أبو سعيد بن الأعرابي ، ثنا : الحسن بن محمد بن الصباح الزعفراني ، ثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، حدثني : أبي عبد الله بن المثنى ، عن ثمامة بن عبد الله بن أنس يعني ، عن أنس ، أن عمر بن الخطاب (ر) كان إذا قحطوا إستسقى بالعباس بن عبد المطلب (ر) ، فقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا محمد (ص) فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك اليوم بعم نبينا (ص) فأسقنا ، فيسقون ، رواه البخاري في الصحيح ، عن الحسن بن محمد الزعفراني ، وقال : عن أنس بن مالك من غير شك ، وكان ذكر أنس سقط من كتاب شيخنا أبي محمد رحمه الله ، وقد رواه يعقوب بن سفيان وغيره ، عن الأنصاري موصولاً.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=586566

--------------------------------------------------------------------------------

البيهقي - دلائل النبوة - جماع أبواب غزوة تبوك

2392 - حدثنا : أبو محمد عبد الله بن يوسف الأصبهاني ، أنبأنا : أبو سعيد بن الأعرابي ، أنبأنا : الحسن بن محمد بن الصباح الزعفراني ، وأخبرنا : أبو الحسين بن الفضل القطان ، أنبأنا : عبد الله بن جعفر بن درستويه ، حدثنا : يعقوب بن سفيان ، قالا : ، حدثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، قال : ، حدثني : أبي ، عن عمه ثمامة ، عن أنس ، قال : كان عمر إذا قحطوا خرج فإستسقى وأخرج معه العباس ، وقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا نتوسل إليك نبينا (ص) ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون ، وفي رواية الزعفراني : أن عمر بن الخطاب (ر) كان إذا قحطوا إستسقى بالعباس بن عبد المطلب ، فقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا (ص) فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك اليوم بعم نبينا فأسقنا ، فيسقون ، سقط من كتاب شيخي أبي محمد ذكر أنس ، وقد رواه البخاري في الصحيح ، عن الزعفراني موصول.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=625888

--------------------------------------------------------------------------------

اللالكائي - شرح أصول الإعتقاد - كرامات الأولياء

2411 - أخبرنا : محمد بن عمر بن محمد بن حميد ، قال : ، أنا : يزيد بن البزاز ، قال : ، ثنا : الحسن بن محمد بن الصباح الزعفراني ، قال : ، ثنا : محمد بن عبد الله بن المثنى الأنصاري ، وأنا : أبو بكر محمد بن أحمد الصفار ، قال : ، أنا : الحسين بن إسماعيل ، قال : ، ثنا : يعقوب بن إبراهيم ، قال : ، ثنا : محمد بن عبد الله الأنصاري ، قال : ، حدثني : أبي ، حدثني : عمي ، ثمامة بن عبد الله بن أنس ، عن أنس (ر) قال : إن عمر بن الخطاب (ر) إذا أقحطوا إستسقى بالعباس بن عبد المطلب ، قال : ويقول : اللهم إنا كنا إذا أقحطنا توسلنا إليك نبينا فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون أخرجه البخاري ، عن الزعفراني.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=533790

--------------------------------------------------------------------------------

المتقي الهندي - كنز العمال - الجزء : ( 13 ) - رقم الصفحة : ( 502 )

37297 ـ عن أنس : أن عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا إستسقى بالعباس بن عبدالمطلب ، فقال : اللهم ! إنا كنا إذا قحطنا على عهد نبينا نتوسل إليك نبينا فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك اليوم بعم نبينا فأسقنا ، فيسقون.

37298 ـ عن إبن عمر قال : إستسقى عمر بن الخطاب عام الرمادة بالعباس بن عبدالمطلب فقال : اللهم ! هذا عم نبيك (ص) نتوجه إليك به فأسقنا ، فما برحوا حتى سقاهم الله ، فخطب عمر الناس فقال : أيها الناس ! أن رسول الله (ص) كان يرى للعباس ما يرى الولد لوالده يعظمه ويفخمه ويبر قسمه ، فإقتدوا أيها الناس برسول الله (ص) في عمه العباس وإتخذوه وسيلة إلى الله عز وجل فيما نزل بكم.

37303 ـ عن موسى بن عمر قال : أصاب الناس قحط فخرج عمر بن الخطاب يستسقي فأخذ بيد العباس فإستقبل به القبلة فقال : هذا عم نبيك جئنا نتوسل به إليك فأسقنا ، قال : فما رجعوا حتى سقوا.

37304 ـ عن عبد الرحمن بن حاطب قال : رأيت عمر آخذاًً بيد العباس فقام به فقال : اللهم ! إنا نستشفع بعم رسولك (ص) إليك.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=137&CID=491&SW=37297#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

المتقي الهندي - كنز العمال - الجزء : ( 13 ) - رقم الصفحة : ( 516 )

37329 ـ عن أنس قال : كانوا إذا قحطوا على عهد رسول الله (ص) إستسقوا بالنبي (ص) فسقوا ، فلما كان بعد وفاة النبي (ص) في إمارة عمر قحطوا ، فأخرج عمر العباس يستسقي به ، فقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا على عهد نبيك إستسقينا به فسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبيك فأسقنا ! قال : فسقوا.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=137&CID=492&SW=37329#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

إبن حجر - فتح الباري - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 413 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

‏- قوله : ( أن عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا ) ‏: بضم القاف وكسر المهملة أي أصابهم القحط ، وقد بين الزبير بن بكار في الأنساب صفة ما دعا به العباس في هذه الواقعة والوقت الذي وقع فيه ذلك ، فأخرج بإسناد له : أن العباس لما إستسقى به عمر قال : اللهم إنه لم ينزل بلاء إلا بذنب ، ولم يكشف إلاّ بتوبة ، وقد توجه القوم بي إليك لمكاني من نبيك ، وهذه أيدينا إليك بالذنوب ونواصينا إليك بالتوبة فأسقنا الغيث ، فأرخت السماء مثل الجبال حتى أخصبت الأرض ، وعاش الناس.

- وأخرج أيضاً من طريق داود ، عن عطاء ، عن زيد بن أسلم ، عن إبن عمر قال : إستسقى عمر بن الخطاب عام الرمادة بالعباس بن عبد المطلب فذكر الحديث وفيه فخطب الناس عمر فقال : أن رسول الله (ص) كان يرى للعباس ما يرى الولد للوالد ، فإقتدوا أيها الناس برسول الله (ص) في عمه العباس وإتخذوه وسيلة إلى الله وفيه فما برحوا حتى سقاهم الله.

- وأخرجه البلاذري من طريق هشام بن سعد ، عن زيد بن أسلم فقال : عن أبيه بدل إبن عمر ، فيحتمل أن يكون لزيد فيه شيخان ، وذكر إبن سعد وغيره أن عام الرمادة كان سنة ثمان عشرة ، وكان إبتداؤه مصدر الحاج منها ودام تسعة أشهر ، والرمادة بفتح الراء وتخفيف الميم ، سمي العام بها لما حصل من شدة الجدب فإغبرت الأرض جداً من عدم المطر ، وقد تقدم من رواية الإسماعيلي رفع حديث أنس المذكور في قصة عمر والعباس.

- وكذلك أخرجه إبن حبان في صحيحه من طريق محمد بن المثنى بالإسناد المذكور ، ويستفاد من قصة العباس إستحباب الإستشفاع بأهل الخير والصلاح وأهل بيت النبوة ، وفيه فضل العباس وفضل عمر لتواضعه للعباس ومعرفته بحقه. ‏

الرابط:

http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=954&doc=0

--------------------------------------------------------------------------------

إبن كثير - البداية والنهاية - الجزء : ( 7 ) - رقم الصفحة : ( 105 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وقال الطبراني : حدثنا : أبو مسلم الكشي ، حدثنا : أبو محمد الأنصاري ، ثنا : أبي ، عن ثمامة إبن عبد الله بن أنس ، عن أنس : أن عمر خرج يستسقي وخرج بالعباس معه يستسقي يقول : اللهم إنا كنا إذا قحطنا على عهد نبينا توسلنا إليك نبينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا (ص).

- وقد رواه البخاري ، عن الحسن بن محمد ، عن محمد بن عبد الله به ولفظه ، عن أنس : أن عمر كان إذا قحطوا يستسقي بالعباس بن عبد المطلب فيقول : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا فتسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=111&SW=يستسقي#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 28 )

4425 - قال : أخبرنا : محمد بن عبد الله الأنصاري قال : ، حدثني : أبي ، عن ثمامة بن عبد الله عن أنس بن مالك : أنهم كانوا إذا قحطوا على عهد عمر خرج بالعباس فإستسقى به ، وقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا (ع) إذا قحطنا فتسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا (ع) فأسقنا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=66824

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 28 )

4426 - قال : أخبرنا : عبد الوهاب بن عطاء قال : ، حدثنا : عمرو بن أبي المقدام ، عن يحيى بن مقلة ، عن أبيه ، عن موسى بن عمر قال : أصاب الناس قحط فخرج عمر بن الخطاب يستسقي فأخذ بيد العباس فإستقبل به القبلة ، فقال : هذا عم نبيك (ع) جئنا نتوسل به إليك فأسقنا قال : فما رجعوا حتى سقوا.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=66825

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - طبقات البدريين

4427 - قال : أخبرنا : محمد بن عمر ، قال : ، حدثني : عبد الله بن محمد بن عمر بن حاطب ، عن يحيى بن عبد الرحمن بن حاطب ، عن أبيه ، قال : رأيت عمر آخذاً بيد العباس ، فقام به ، فقال : اللهم إنا نستشفع بعم رسولك (ص) إليك.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=66826

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 28 )

3707 - قال : أخبرنا : محمد بن عمر قال : ، حدثني : عبد اللبن محمد بن عمر بن حاطب ، عن يحيى بن عبد الرحمن بن حاطب ، عن أبيه قال : رأيت عمر آخذاً بيد العباس فقام به ، فقال : اللهم إنا نستشفع بعم رسولك (ص) إليك.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=65756

--------------------------------------------------------------------------------

إبن سعد - الطبقات الكبرى - طبقات البدريين

3708 - قال : أخبرنا : محمد بن عمر قال : ، حدثني : عبد الله بن محمد بن عمر بن حاطب ، عن يحيى بن عبد الرحمن بن حاطب ، عن أبيه قال : رأيت عمر أخذ بيد العباس فقام به فقال : اللهم إنا نستشفع بعم رسولك إليك.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=65757

--------------------------------------------------------------------------------

الألباني - إرواء الغليل - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 139 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- أن عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا إستسقى بالعباس بن عبد المطلب فقال : اللهم إنا كنا نتوسل إليك نبينا (ص) فتسقينا ، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فأسقنا ، قال : فيسقون ، ورواه إبن خزيمة أيضاً وأبو عوانة وإبن حبان والطبراني في الكبير كما في الجامع الكبير ( 3 / 171 / 2 ) ، وصححه الحافظ الذهبي.

--------------------------------------------------------------------------------

الذهبي - سير أعلام النبلاء - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 91 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وثبت من حديث أنس : أن عمر إستسقى فقال : اللهم إنا كنا إذا قحطنا على عهد نبيك توسلنا به ، وإنا نستسقي إليك بعم نبيك العباس.

--------------------------------------------------------------------------------

عبدالله بن قدامة - المغني - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 295 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- فصل : ويستحب أن يستسقى بمن ظهر صلاحه لأنه أقرب إلى إجابة الدعاء فإن عمر (ر) إستسقى بالعباس عم النبي (ص) قال إبن عمر : إستسقى عمر عام الرمادة بالعباس فقال : اللهم إن هذا عم نبيك (ص) نتوجه إليك به فأسقنا فما برحوا حتى سقاهم الله عزوجل.

--------------------------------------------------------------------------------

العصفري - تاريخ خليفة بن خياط - رقم الصفحة : ( 96 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- عن إبن إسحاق قال : فيها عام الرمادة : أصاب الناس مجاعة شديدة فخرج عمر يستسقي ومعه العباس فقال : اللهم إنا نستسقيك بعم نبيك.

[/]

[="Arial Black"][="DarkGreen"]

( توسل الناس بقبر النبي (ص) للإستسقاء )

عدد الروايات : ( 13 )

وقيل بأن الرجل هو : بلال بن الحارث المزني أحد الصحابة

إبن حجر - فتح الباري - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 412 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- وروى إبن أبي شيبة بإسناد صحيح ، من رواية أبي صالح السمان ، عن مالك الداري وكان خازن عمر قال : ‏‏ أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال ‏:‏ يا رسول الله إستسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له‏ :‏ إئت عمر ‏‏، الحديث‏.

الرابط:

http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=12&CID=127&SW=خازن#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

إبن حجر - الإصابة - الجزء : ( 6 ) - رقم الصفحة : ( 216 )

- وأخرجه بن أبي خيثمة من هذا الوجه مطولاً قال : أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يارسول الله إستسق الله لأمتك ، فأتاه النبي (ص) في المنام فقال له : إئت عمر فقل له : إنكم مستسقون فعليك الكفين ، قال : فبكى عمر وقال : يا رب ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه.

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=397&CID=86&SW=مستسقون#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

إبن أبي شيبة - المصنف - الجزء : ( 7 ) - رقم الصفحة : ( 482 )

31380 - حدثنا : أبو معاوية ، عن الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك الدار ، قال : وكان خازن عمر على الطعام ، قال : أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله ! إستسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له : إئت عمر فإقرئه السلام ، وأخبره أنكم مستقيمون وقل له : عليك الكيس ! عليك الكيس ! فأتى عمر فأخبره فبكى عمر ثم قال : يا رب لا آلو إلاّ ما عجزت عنه.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=114983

--------------------------------------------------------------------------------

البيهقي - دلائل النبوة - جماع أبواب ..

2974 - أخبرنا : أبو نصر بن قتادة ، وأبو بكر الفارسي قالا : ، أخبرنا : أبو عمرو بن مطر ، أخبرنا : أبو بكر بن علي الذهلي ، أخبرنا : يحيى ، أخبرنا : أبو معاوية ، عن الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك قال : أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب ، فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله ، إستسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتاه رسول الله (ص) في المنام ، فقال إئت عمر فإقرئه السلام ، وأخبره أنكم مسقون ، وقل له : عليك الكيس الكيس ، فأتى الرجل عمر ، فأخبره ، فبكى عمر ثم قال : يا رب ما آلو إلاّ ما عجزت عنه.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=626659

--------------------------------------------------------------------------------

إبن كثير - البداية والنهاية - الجزء : ( 7 ) - رقم الصفحة : ( 105 )

- وقال الحافظ أبو بكر البيهقي : أخبرنا : أبو نصر بن قتادة ، وأبو بكر الفارسي قالا : ، حدثنا : أبو عمر بن مطر ، حدثنا : إبراهيم بن علي الذهلي ، حدثنا : يحيى بن يحيى ، حدثنا : أبو معاوية ، عن الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك قال : أصاب الناس قحط في زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتاه رسول الله (ص) في المنام فقال : إيت عمر فأقره مني السلام وأخبرهم أنهم مسقون ، وقل له عليك بالكيس الكيس ، فأتى الرجل فأخبر عمر فقال : يا رب ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه ، وهذا إسناد صحيح .

الرابط:

http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=111&SW=بالكيس#SR1

--------------------------------------------------------------------------------

الخليلي - الإرشاد في معرفة علماء الحديث - مالك الدار

- مالك الدار مولى عمر بن الخطاب الرعاء عنه : تابعي ، قديم ، متفق عليه ، أثنى عليه التابعون ، وليس بكثير الرواية ، روى ، عن أبي بكر الصديق ، وعمر ، وقد إنتسب ولده إلى جبلان ناحية ، حدثني : محمد بن أحمد بن عبدوس المزكي أبو بكر النيسابوري ، حدثنا : عبد الله بن محمد بن الحسن الشرقي ، حدثنا : محمد بن عبد الوهاب قال : قلت لعلي بن عثام العامري الكوفي : لم سمي مالك الدار ؟ فقال : الداري المتطيب ، حدثنا : محمد بن الحسن بن الفتح ، حدثنا : عبد الله بن محمد البغوي ، حدثنا : أبو خيثمة ، حدثنا : محمد بن خازم الضرير ، حدثنا : الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك الدار ، قال : أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب ، فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا نبي الله ، إستسق الله لأمتك فرأى النبي (ص) في المنام فقال : إئت عمر ، فإقرئه السلام ، وقل له : إنكم مسقون ، فعليك بالكيس الكيس ، قال : فبكى عمر ، وقال : يا رب ، ما آلو إلاّ ما عجزت عنه يقال : إن أبا صالح سمع مالك الدار هذا الحديث ، والباقون أرسلوه.

الرابط:

http://www.sonnaonline.com/Hadith.aspx?HadithID=575316

--------------------------------------------------------------------------------

المتقي الهندي - كنزالعمال - الجزء : ( 8 ) - رقم الصفحة : ( 431 )

23535 - عن مالك الدار قال : أصاب الناس قحط في زمان عمر إبن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق الله تعالى لأمتك فانهم قد هلكوا ، فأتاه رسول الله (ص) في المنام فقال : إئت عمر فأقرأه السلام وأخبره أنهم يسقون وقل له : عليك الكيس الكيس فأتاه الرجل فأخبره فبكى ، ثم قال : يا رب لا الو ما عجزت عنه.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 44 ) - رقم الصفحة : ( 345 )

- أخبرنا : أبو عبد الله محمد بن الفضل ، أنا : أبو بكر البيهقي ، أنا : أبو نصر بن قتادة وأبو بكر الفارسي قالا : ، أنا : أبو عمرو بن مطر ، نا : إبراهيم بن علي الذهلي ، نا : يحيى بن يحيى ، أنا : معاوية ، عن الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك الدار قال : أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق الله لأمتك فإنهم قد هلكوا فأتاه رسول الله (ص) في المنام وقال : إئت عمر فإقرئه السلام وأخبره أنكم مسقون وقل له : عليك الكيس الكيس فأتى الرجل فأخبر عمر فبكى عمر ثم قال : يا رب ما آلو إلاّ ما عجزت عنه.

--------------------------------------------------------------------------------

إبن عساكر - تاريخ مدينة دمشق - الجزء : ( 56 ) - رقم الصفحة : ( 489 )

- إبن عبيد بن الفضل إجازة ، أنا : محمد بن الحسين بن محمد ، نا : إبن أبي خيثمة ، نا : أبي ، نا : محمد بن خازم أبو معاوية الضرير ، نا : الأعمش ، عن أبي صالح ، عن مالك الدار قال : أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله (ص) إستسق لأمتك فأتاه النبي (ص) في المنام فقال : إئت عمر فإقرئه السلام وقل له إنكم مسقون فعليك بالكيس قال : فبكى عمر وقال : يا رب ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه.

--------------------------------------------------------------------------------

محمود سعيد ممدوح - رفع المنارة - رقم الصفحة : ( 210 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

16 - أثر مالك الدار : أصاب الناس قحط في زمن عمر ؟ فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له : إئت عمر فإقرئه السلام وأخبره أنكم مستقيون ، وقل له : عليك الكيس عليك الكيس ، فأتى عمر فأخبره فبكى عمر ثم قال : يا رب لا ألو إلاّ ما عجزت عنه.

--------------------------------------------------------------------------------

محمود سعيد ممدوح - رفع المنارة - رقم الصفحة : ( 211 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- قال إبن أبى شيبة في المصنف ( 12 / 31 - 32 ) : حدثنا : أبو معاوية ، عن الأعمش ، عن أبى صالح ، عن مالك الدار ، قال : وكان خازن عمر على الطعام ، قال : أصاب الناس قحط في زمن عمر ، فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق لأمتك فإنهم قد هلكوا ، فأتى الرجل في المنام فقيل له : إئت عمر فإقرئه السلام وأخبره أنكم مستقيون وقل له : عليك الكيس عليك الكيس ، فأتى عمر فأخبره فبكى عمر ثم قال : يا رب لا ألو إلاّ ما عجزت عنه.

وأخرجه من هذا الوجه إبن أبى خيثمة كما في الإصابة ( 3 / 484 ).

والبيهقي في الدلائل ( 7 / 47 ).

والخليلي في الإرشاد ( 1 / 313 - 314 ).

وإبن عبد البر في الإستيعاب ( 2 / 464 ).

وقال الحافظ في الفتح ( 495 / 2 ) : وقد روى سيف في ألفتوح أن الذى رأى المنام المذكور هو : بلال بن الحارث المزني أحد الصحابة ، إسناده صحيح.

وقد صححه الحافظان إبن كثير في البداية ( 7 / 101 ) ، وإبن حجر في الفتح ( 2 / 495 ).

وقال إبن كثير في جامع المسانيد - مسند عمر ( 1 / 223 ) : إسناده جيد قوى.

وأقر إبن تيمية بثبوته في إقتضاء الصراط المستقيم ( ص 373 ).

--------------------------------------------------------------------------------

حسن السقاف - إرغام المبتدع الغبي - رقم الصفحة : ( 7 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- قال : روى إبن أبي شيبة بإسناد صحيح ، وصححه أيضاً إبن كثير في البداية والنهاية 7 / 92 من طريقالبيهقي ، عن أبي صالح السمان ، عن مالك الدار وكان خازن عمر قال : أصاب الناس قحط شديد في زمن عمر فجاء رجل الي قبر النبي (ص) فقال : يا رسول الله إستسق لأمتك فإنهم قد هلكوا فأتي الرجل في المنام فقيل له إئت عمر وأقرئه السلام وأخبره أنهم يسقون ، إسناده صحيح ، وقد ضعف هذا الأثر الصحيح الألباني بحجج أوهى من بيت العنكبوت في توسله ص ( 119 - 121 ) وزعم أن مالك الدار مجهول ، ونقل ترجمته من كتاب الجرح والتعديل لإبن أبي حاتم فقط ليوهم قراءه أنه لم يرو عنه إلاّ رجل واحد وهو أبو صالح السمان ، وقد تقرر عند الألباني بما ينقله ، عن بعض العلماء من غير المتفق عليه أن الرجل يبقى مجهولاً حتى يروى عنه إثنان فأكثر.

--------------------------------------------------------------------------------

حسن السقاف - الإغاثة - رقم الصفحة : ( 24 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- بإسناد صحيح من رواية أبي صالح السمان ، عن مالك الدار وكان خازن عمر قال : أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبي (ص) فقال ؟ يا رسول الله إستسق لأمتك فانهم قد هلكوا ....

قلت : ومالك الدار ثقة بالإجماع عدله ووثقه سيدنا عمر وسيدنا عثمان فولياه بيت المال والقسم ولا يوليان إلاّ ثقة ضابطاً عدلاً كما نص الحافظ إبن حجر في الإصابة في ترجمته ،

ونقل ذلك ، عن إمام المحدثين علي بن المديني ، وكذا وثقه جميع الصحابة الذين كانوا في زمن عمر وعثمان رضي الله عن الجميع ، بل نص الحافظ أن لمالك إدراك ، فهو صحابي صغير وهذا يجعله ثقة إتفاقاًً ، ثم روى عنه أربعة من الثقات ، ونصق على أنه معروف البخاري في تاريخه وساق هذه القصة ، وإبن سعد في طبقاته ( 5 / 12 ) وقد فصلت ذلك تفصيلاً في ( الباهر ) وبينت أن تضعيف المعاصرين لمالك وقوله : ( غير معروف العدالة ) خطأ بل جهل وتدليس بالغ ، فهذا الحديث يثبت بلا شك ولا ريب إجماع من حضر من الصحابة في زمن سيدنا عمر مع سيدنا عمر (ر) على جواز الإستغاثة بالنبي (ص) بعد موته ، ونحن مقتدون بالصحابة في ذلك.
[/]

[="arial black"][="darkgreen"]سلام بر برادران اهل سنت .
اگر این مدارکی که بنده در صفحات قبل اوردم و با این مطالب کم است خبر دهید تا بیشتر بیاورم[/]
[/]

پنج تن;319773 نوشت:
من سوالی از شما می پرسم پیامبر به ایه اطیعوالرسول والی الامر منکم عمل کرد یا نه ؟ چطور پیامبر از اولی الامر اطاعت کرده در حالی که در هر صورت چه معنای درست ما و چه معنای نادرست شما از اولی الامر بعد از رسول است حال پیامبر به این ایه عمل کرده یا نه ؟؟؟ اینجاست که جوابی ندارید یا ایه انما ولیکم الله ورسول..... ولی پیامبر زکات دهنده ها در رکوع هستندیا نه پس بنا نیست ایات قران طوری باشد که همه آنها بین ما و پیامبر مشترک باشد ، بعضی از آیات مختص مسلمانان است

اولا هر آیه ای که به طور مطلق گفته باشد یا ایها الذین امنوا پیامبر را هم شامل میشود مگر به قرینه آیه دیگر...... می گویید چرا پیامبر در رکوع زکات نداد؟ مگر آیه می گوید ای مومنین در رکوع زکات دهید که می نویسید چرا پیامبر در رکوع زکات نداد
اما در را بطه با آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً
پیامبر به این آیه عمل کرد. خواهید گفت چگونه؟؟؟
سه نوع اطاعت در این آیه مطرح میشود شکی نیست که پیامبر اطاعت اول یعنی از خدا را انجام داد...اما در رابطه با اطاعت أُولِي الْأَمْرِ این اطاعت به طور مطلق بیان نشده ادامه آیه را بخوانید... این بحث مطرح میشود که اگر فرمان أُولِي الْأَمْرِ خلاف دستور خدا بود چه؟ در این جا منازعه ای روی میدهد که خداوند میفرماید فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ منازعه در هر قسمت از فرمان أُولِي الْأَمْرِ را با خدا و رسول بسنجید پس این اطاعت مطلق بیان نشده که پیامبر از آن ها اطاعت کند و أُولِي الْأَمْرِ باید خود را با پیامبر تطبیق دهند...حال ممکن است بپرسید پیامبر که وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى می باشد از خود اطاعت کرد؟ با قاطعیت میگویم بله...اما چطور؟؟...خوب با مثال این مطلب رو توضیح میدهم از چیز های مشترک بین مسلمانان تعداد رکعت های نماز است...همانطور که میدانید خداوند فقط دو رکعت از هر نمازی را واجب کرد اما پیامبر دستور داد تا مثلا نماز ظهر 4 رکعت خوانده شود که این یعنی دستور پیامبر و باید اطاعت کرد و خود پیامبر هم از خودش اطاعت کرد و نماز ظهر را 4 رکعت خواند.

پنج تن;319773 نوشت:
اینجاست که جوابی ندارید
دیدید که جواب داشتم

شما جواب دارید که کجای قرآن میگوید از وسایل انسانی برای قرب الهی استفاده کنید؟

شما که در کپی پیست اینقدر قوی هستی از قرآن هم چیزی داری برای کپی و یا روایاتی که توسل را رد میکند؟؟؟

[=&quot]در رابطه با روایات اولا روایات باید سندش از علومی مانند رجال و .. بررسی بشه.ثانیا بر فرض صحت سند باید با دقت تمامی احادیث راجع به آن موضوع بررسی شود و ثالثا احادیث اگر خلاف ظاهر قرآن باشد باطل است یا به قول اهل بیت (فاضربوه علی الجدار) با همه ی این تفاسیر احادیثی هم هست که توسل را رد و یا ثابت می کند(متعارض)[/]

-عبدالله-;319608 نوشت:
از یک طرف میگویید قرآن را قبول دارید و مسلمانید و از یک از یک طرف از آن اعراض میکنید. یکی به من بگوید حسبنا الله الیس الله کاف بعبده یعنی چه ؟یعنی عباد الله فقط به الله فقیر اند و از غیر او غنی یعنی عبادالله از محمد علی فاطمه حسن حسین .... بی نیازند نمیفهمید ؟ وقتی الله هست بقیه چه کاره اند؟ آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟ آیا ضرر و نفع و حسنة و سیئة از نزد کسی غیر او به شما میرسد ؟ آیا اگر او بخواهد به شما خیری برساند کسی میتواند آن را از شما دفع کند و بالعکس؟آیا اگر به خاطر کارهایتان اراده به عذاب کند کدام یک از کسانی که غیر او میخوانید توانایی دفع آن را از شما دارند؟ آیا آنها توانایی دفع عذاب را حتی از خود دارند؟ از اینکه انقدر غیر الله را میخوانید و از کتابش اعراض میکنید نمیترسید ؟ بعد همه ی این ها را به اسلام نسبت میدهید؟ اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد . قطعا جهنم للکافرین هست

سلام به جناب عبدالله
خير مقدم عرض مي كنم خدمت شما
به نظر شما خيلي تند نرفتيد؟ نه سلامي نه عليكي يهو شروع كردي به كوبيدن و جارو زدن
اون يكي دوست شما كه خودش را سني معرفي كرده بر اين باور هست اگر كسي در قيد حيات باشد مي توان به او توسل و تمسك جست شما چه مي گوييد؟ شما مي گويي خدا كه هست نيازي به كسي نيست؟ اول بهتره موضع خودت را مشخص كني كه سني هستي يا وهابي؟ بعد در يك فضاي آرام با آرامش و بدون تنش با هم به مباحثه و مناظره بپردازيم
اول سعي كنيد در آيات و روايات تفكر كنيد و بند منكر مسلماني كسي باشيد كه اين امر با صبوري و سعه صدر محقق مي شود. ان الله مع صابرين
ما يه مطلبي رو مورد بررسي قرار داديم كه سه تا محور داشت و در اون سه تا محور خيلي از مسائل مورد بررسي قرار گرفت اما ممكنه شما درست مطالعه نكرده باشيد چون حقيقتا حجم مطالب زياده چون چند تا تاپيك با همين موضوع و با همين ماهيت در سايت منعكس شده اما اينجا ما بعضي ها رو دوباره تكرار مي كنيم
خوب ما كه نمي فهميم و شما ميفهميد به ما بگوييد ببينم:
اگر فقط به الله نياز هست چرا در ادورا مختلف براي قوميت ها و قبيله هاي مختلف پيغمبر فرستاده؟
چرا كتاب و حكمت فرستاده؟
خودش كه هست خودش كه خالقه پس چه نيازي به مخلوق داره؟
خوب اگر خودش هست چه نيازي هست مردم براي شفاعت و طلب آمرزش خداوند آنها را به پيغمبر ارجاع دهد نعوذ و باالله خدا نمي فهميد جناب عبدالله مي فهميد
به آيات ذيل نگاه كنيد و با دقت معاني آنرا بخوانيد
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا .
و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [ نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند .

وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رؤوسهم ورأيتهم يصدون وهم مستكبرون . المنافقون / 5 .
و چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى‏گردانند و آنان را مى‏بينى كه تكبركنان روى برمى‏تابند

أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ . یوسف / ۹۷ .
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم »
در این آیه خداوند داستان برادران حضرت یوسف علیه السلام را یادآوری می‌کند که آن‌ها بعد از پیشیمانی از کردارشان به پیش حضرت یعقوب علیه السلام آمدند و از او که پیامبر خدا بود درخواست کردند که از خداوند برای آن‌ها طلب بخشش کند .
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ . یوسف / ۹۸ .
گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، که او همانا آمرزنده مهربان است » .

سوره يوسف ع
اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿93
اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود و همه كسان خود را نزد من آوريد (93)
فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿96
پس چون مژده‏رسان آمد آن [پيراهن] را بر چهره او انداخت پس بينا گرديد گفت آيا به شما نگفتم كه بى‏شك من از [عنايت] خدا چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد (96)
تازماني كه خدا هست چرا يوسف براي مشكل نابيناييش از پيراهنش استفاده كرد و خدا طلب حاجت و شفاي بينايي پدرش را نكرد

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ ﴿بقره/125﴾

و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم

حال كه خود خدا هست مردم چرا بايد خانه كعبه را كه سنگي بيش نيست براي خود مكان امن در نظر بگيرند آيا خدا نمي دانست كه آن سنگي بيش نيست و مردم بايد بر خدا توسل كنند يه سنگ

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿احزاب/56﴾

خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‏فرستند اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد

خوب الله و فرشتگان خود چه نيازي دارد كه بر پيامبر درود بفرستد و بر ما هم تا كيد كند كه بر پيغمبرش درود بفرستيم خوب مبفرمود فقط بر من درود بفرستيد

ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴿حج/32﴾

اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست.

خدا نمي دانست كه ما بايد خودش را تعظيم و سجود كنيم چون نعوذ و باالله مبرا از خطا نيست مي فرمايد هركش شعايرش زا بزرگ دارد

همه اينها كلام الله هستند كه از قرآن استناد شده

جناب اين كه نشد استدلال،تحليل و بررسي شما هرجايي را كه دلت مي خواهد را مي نويسي و آن چيزي كه بر ضد شما هست چشم پوشي مي كني قرآن داراش شان نزول هست قرآن خود داراي ترتيب و نظم است

-عبدالله-;319608 نوشت:

آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟

مگر شما شك داريد كه خداوند پيامبرانش را رحمت للعالمين نكرده؟

مخلص كلام و هيچ كس نمي فهميد به جز عبدالله

استدلال;319693 نوشت:
در آیه(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاسستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله...) اولا با دقت درآیه از پیامبر درخواست نمی کنند که از خدا بخواهد بلکه خودشان به طور مستقیم از خدا درخواست می کنند(فاستغفرو الله) نه اینکه اسئلک لتتستغفر لهم

اين تفسير از استدلال بود حالا خود دوستان قضاوت كنند

خوب اگر مستقيم از خدا مي خواهند و مستقيم از خدا درخواست مي كنند مگر پيامبر نعوذ و باالله خودش نمي داند كه الله عز و جل ارحم الراحمین است و در نتيجه خود او هم براي آنها طلب آمرزش مي كند ديگر چه نيازي هست كه خود حضرت شفاعت آنها را بكند

آيه با معني

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا.نساء 64
و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [ نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند.

دوستان يكبار ديگه با دقت آيه را بخوانيد

خداوند مي فرمايد: پيش تو مي آمدند.
سوال: پيش كي مي آمدند؟ خدا خودش ميزبان اين آيه هست يعني خود خدا به خودش مي گويد پيش تو مي آمدند؟ يا نه خداوند با فرستاده اش كه ميهمان اين آيه هست صحبت مي كند و به او مي فرمايد پيش تو مي آمدند؟
خوب اگر خداوند با خودش صحبت مي كند به پيغمبر مي فرمود به آنها بگو پيش من بيايند و از من درخواست آمرزش گناه كنند و نيازي نيست پيش كسي بيايند و كسي براي آنها طلب آمرزش كند در صورتي كه خداوند مي فرمايد پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براى آنان طلب آمرزش مى کرد
يعني خداوند نمي داند كه خودش بايد آنها را ببخشد يا كسي ديگر، كه پيغمبر را واسطه و وسيله براي آمرزش در نظر مي گيرد

استدلال;319693 نوشت:
در آیه(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاسستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله...) اولا با دقت درآیه از پیامبر درخواست نمی کنند که از خدا بخواهد بلکه خودشان به طور مستقیم از خدا درخواست می کنند(فاستغفرو الله) نه اینکه اسئلک لتتستغفر لهم ممکنه بپرسید چرا پیش پیامبر آمدند؟ خوب چون چون طبق سه آیه قبل مرتکب جرم اجتماعی شده اند(یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت) اولا باید نزد پیامبر بیایند(جاءوک) (توبه اصلی ترک گناهه یعنی برای دوری از طاغوت نزد پیامبر بیایند(پذیرش ولایت ظاهری پیامبر)) و ثانیا پیامبر هم آن ها را ببخشد(بخشیدن حاکم در جرایم اجتماعی شرط است) و از خدا مغفرت بخواهد آنگاه( لوجدو الله توابا رحیما).

خيلي جلبه دوستان خودتان قضاوت كنند

اول كه ايشون باتفسير به راي مي آيند و مي گويند كه از پيامبر درخواست نمي كنند از خدا درخواست مي كنند و در ادامه مي گويند اولا بايد نزد پيامبر بيايند كه توبه كنند. خوب اگر خدا هست حالا چرا بايد بيايند پيش پيغمبر توبه كنند؟و پيغمبر آنها را بخشيد.
خوب حالا پيغمبر بايد آنها را ببخشد يا خد؟ا كه شما مي گويد پیامبر هم آن ها راببخشد و از خدا مغفرت بخواهد

تناقض هاي ديگر او:
وهیچ جای این آیه از توسل به اشخاص خبری نیست که به اون استناد میکنید و بهوضوح مشخص است که از پیامبر نمی خواهند که برایشان استغفار کنند بلکهپیامبر طبق امر خداوند متعال به طلب استغفار برای مومنین( واستَغفِرلِذَنبِک ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ) نه اینکه مردم از او بخواهند چونرحمة للعالمین است خودش برای آنها در خواست استغفار می کند و استغفار برایمومنین فقط مخصوص پیامبر نیست برای هر شخصی نیکوست طبق آیه برای مومنین(حتیمومنین با ایمان تر) طلب استغفار کند[=&amp].[/]

اگر هیچ جای این آیه از توسل نيست پس چرا مي گوييد بايد نزد پيغمبر آمده و پيغمبر براي آنها طلب مغفرت كند؟ آيا غير از اين است كه پيغمبر واسطه اي ميان گنهكاران و خدا هست به جهت طلب مغفرت و آمرزش آيا اين به معناي متوسل شدن و واسطه قرار دادن نيست كه پيغمبر بايد براي آنها طلب آمرزش كند؟

همان گونه كه ما در دعاي توسل مي گوييم يا وجيها عند الله اشفعي لنا عندالله

استدلال;319783 نوشت:
در رابطه با روایات اولا روایات باید سندش از علومی مانند رجال و .. بررسی

خوب شما كه داراي علوم نيستي پس در باره نوشته هاي ديگران اظهار نظر نكنيد يا برويد به اساتيدتان بگوييد كه داراي علم رجال هستند براي مباحثه بيايند

در ضمن شما مگه داراي علوم تفسيري قرآني هستيد كه آيات قرآن را تفسير به راي مي كنيد

بعد هم از ديگران ايراد مي گيريد كه احاديثتان بايد مورد بررسي قرار بگيرد شما معاني تحت الفظي قرآني رو هم به تغيير مي دهيد چه برسه به تفصيلي

نقل قول:

ohfreedom:
انشالله منتظر بمانید تا یک وهابی (اگر وجود داشته باشد) بیاید و جواب شما را بدهد.

هر وقت از فریدوم اهل سنت پرسیدید آن وقت به روی چشم جواب خواهم داد.


يادمه در تاپيك چرا نام علي (ع) در قرآن نيامده، گفته بوديد كه: شما از وهابیت بر طبق شنیده های خود غولی عظیم ساخته اید در حالي كه از كتاب هاي آنها چيزي نخوانده ايد

خوب اگر شما خوانده ايد جواب سيد علي را بده در ضمن مگر از خودت شك داري كه ميگي هر وقت از اهل سنت پرسيدي من بهت جواب مي دم شما جواب و موضع خودت رو در سوال سيد علي مشخص كن

نقل قول:

عبدالله:
يکی به من بگوید حسبنا الله الیس الله کاف بعبده یعنی چه ؟یعنی عباد الله فقط به الله فقیر اند و از غیر او غنی یعنی عبادالله از محمد علی فاطمه حسن حسین .... بی نیازند نمیفهمید ؟ وقتی الله هست بقیه چه کاره اند؟ آیا بندگان را از الله رحیم تر یافته اید در حالی که او ارحم الراحمین است؟ آیا ضرر و نفع و حسنة و سیئة از نزد کسی غیر او به شما میرسد ؟ آیا اگر او بخواهد به شما خیری برساند کسی میتواند آن را از شما دفع کند و بالعکس؟آیا اگر به خاطر کارهایتان اراده به عذاب کند کدام یک از کسانی که غیر او میخوانید توانایی دفع آن را از شما دارند؟ آیا آنها توانایی دفع عذاب را حتی از خود دارند؟ از اینکه انقدر غیر الله را میخوانید و از کتابش اعراض میکنید نمیترسید ؟ بعد همه ی این ها را به اسلام نسبت میدهید؟

ohfreedom;319627 نوشت:
جالب آینکه تمام اینها آیات الله است!!!

آخه تو حرفاي عبدالله چيزي از آيات شما مشاهده مي كني كه اين حرف رو ميزني
استاد علوم سياسي يه خورده بيشتر دقت كن

ohfreedom;319627 نوشت:
اما کو گوش شنوا؟؟؟

اين حرفي هست كه قبلا ohfreedom زده

من به مادرم مي گويم كه برايم دعاي خير كند

شما با تاييد حرف هاي عبدالله مي گويي جالب آینکه تمام اینها آیات الله است!!! اما کو گوش شنوا؟؟؟

دوستان حالا خودتان قضاوت كنند

استدلال;319757 نوشت:
علمای شما میگویند هدف توسل قرب خداست(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ) اگر نمی دونی بپرس که هدف توسل چیه تا بهت بگویند.

شما مي خواهي چند تا روايت كه از كتب برادران اهل سنت يعني ما هست رو مي خواهي تاييد كني ميگي نياز با عالم اهل رجال هست كه گزاف هم نگفتي بعد چطور از زبان عالمان اهل تشيع توسل را تعريف مي كنيد

استدلال;319757 نوشت:
یامبر اکرم (ص) خودش بالاترین مقام ومقرب ترین بود اما چه طور به این قرب رسید؟؟با همون روش ما هم میتونیم به قرب برسیم(لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً )اگر توسل به اشخاص برای قرب حق کار درستی بود پیامبر انجام می داد اما پیامبر از وسایل دیگه مثل نماز و روزه و ... به عنوان وسیله برای قرب استفاده کرد.

به نظر شما پيغمبري كه داراي عصمت هست نيازي به ملاحضات و توجهات شخصي دارد كه به تقرب الي الله برسد؟



نماز و روزه و ... كه از واجبات هستند مگر پيامبر مي تواند آنها را نقض كند و انجام دهنده به واجبات نباشد بعد ما را به آن امر كند


اگر مي شود آيه از قرآن بياوريد كه پيامبر با نماز و روزه به قرب الي الله رسيد؟



صحبت ما توسل عوام بر شاخص هست نه شاخص بر عوام بعد شما ميگوييد آيا پيامبر بر شخصي توسل كرد به نظر شما آيا پيامبر نيازي به توسل بر كسي دارد؟

موضوع قفل شده است