جمع بندی تناسخ و سفر روح

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تناسخ و سفر روح
با سلام  سوالم رو به شکل خلاصه میپرسم. در بخشی از کتاب سفر روح اثر مایکل نیوتن و جلسات مشاوره اشخاص از زندگی های گذشتشون و خاطراتی حرف میزنند که به قطع نه خود جسمیشان تجربه کردند و نه در آن زمان میزیستند که بدانند! اگر تناسخ به صورت کامل توسط متفکران مسلمان رد شده این خاطرات که جدای از کتاب و بر اثر مواردی مانند خواب ، هیپنوتیزم ، مواد مخدری که بر ذهن اثر میگذارند مانند lsd (برای آزمایشات فیزیک پزشکی) و... در جای جای دنیا ازشان صحبت میشه و حتی در بعضی موارد به اثبات تاریخی هم میرسد چگونه توجیه میشود؟؟ منابع شکل گیری سوال: کتاب سفر روح اثر مارک نیوتن کتاب جهان هولوگرافیک اثر مایکل تالبوت (صفحه ۸۴ تا ۹۴) بودیسم و مقاله های موجود در این زمینه
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
با سلام و عرض ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات دوست عزیز برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
نکته اول: این پرسش از قدیم در میان متفکران مطرح بوده است که آیا بعد از مرگ، روح آدمی به جهانی دیگر (نخست برزخ و سپس معاد و قیامت فراگیر) وارد می شود یا این که دچار تناسخ می شود و در همین دنیا در جسم دیگر متولد می شود تا به سزای اعمالش برسد. کسانی که قائل به تناسخ در دنیا بودند، بر این باورند که روح آدمی اگر به پلیدی آلوده باشد، آنقدر گرفتار تناسخ و حلول در اجسام دنیوی می شود تا از آن رهایی یابد و  به جهان دیگر منتقل شود. اما کسانی که به تناسخ در دنیا معتقد نیستند، بر این باورند که روح آدمی بعد از مرگ مستقیما به سرای دیگر رفته و مدتی در برزخ زندگی می کند تا زمان قیامت فرا برسد و هر کسی متناسب با اعمالش سزا بییند.
نکته دوم: متفکران مسلمان مستند به آیات و روایات و دلایل عقلی، بر این باورند که بعد از مرگ، روح آدمی گرفتار تناسخ در دنیا نمی شود و مستقیما به سرای دیگر منتقل می شود. در این راستا، برخی از آنها معتقدند که اساسا تناسخ محال است و برخی هم معتقدند که تناسخ محال نیست اما خداوند چنین اراده کرده است که تناسخ در دنیا جز در موارد محدود رخ ندهد. در هر دو صورت، تمامی متفکران مسلمان وقوع تناسخی که جایگزین معاد و برزخ شود را انکار می کنند. مثلا به این آیات بنگرید: «قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»(1) ؛ یعنی: به آنها كه كافر شدند بگو: «(از پيروزى موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشيد!) بزودى مغلوب خواهيد شد؛ (و سپس در رستاخيز) به سوى جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است. «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ»(2)؛ یعنی: و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است. در این آیات تصریح شده است که روح آدمی بعد از مرگ به سرای دیگر منتقل می شود و به تناسخ در دنیا گرفتار نمی شود. بنابراین، تناسخی که جایگزین معاد شود، باطل و غیرقابل قبول است.
نکته سوم: با این حال، مستند به متون دینی می توان به این باور اذعان کرد که گاهی تناسخ در این دنیا رخ داده است. این تناسخی که در دنیا رخ داده است، جایگزین معاد نیست. ماجرای زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی ع(3) و یا زنده شدن عُزیر بعد از مرگ(4)، نمونه ای از تناسخ در دنیا است. در واقع، در این دو مورد، خداوند وقوع تناسخ را مُجاز کرده است اما دلیلی بر این نداریم که هر انسانی بعد از مرگ، مجددا به زندگی دنیوی و بدن دیگری ملحق می شود بلکه متون دینی خلاف آن را اثبات می کنند(5) یعنی نشان می دهند که بعد از مرگ انسان ها به سرای دیگر کوچ می کنند(6). بنابراین، تناسخ یا محال است یا جز موارد معدود رخ نداده است.
نکته چهارم: اما با این حال، برخی از طرفداران تناسخ مستند به شواهد علمی درصدد اثبات تناسخ هستند. تکیه این دلیل بر ادعای افرادی است که زندگی پیشین خود را به‌یاد می‌آورند. یادآوری خاطرات گذشته به دو صورت است: اول، کسانی که از طریق هیپنوتیزم می‌توانند زندگی گذشته خویش را به یاد آورند و دوم، کسانی که به‌صورت معمول این خاطرات را دارند. در ادامه، به صورت مستقل هر یک را ارزیابی می کنیم.
نکته پنجم: کسانی که از طریق هیپنوتیزم زندگی گذشته را به یاد می آورند، آنچه می گویند یا مطابق با واقعیت نیست و یا اگر مطابق با واقعیت است، همواره این احتمال وجود دارد که شخص از این مطلب آگاهی داشته است اما به طور خود آگاه به منبع این اطلاعات توجهی نداشته است و آن را به یاد نمی آورد؛ مثلا درباره فلان شخص داستان هایی را شنیده اما یادش نیست که این داستان ها را از مادرش شنیده است. از این رو در هیپنوتیزم به گونه ای آن خاطرات را بازگو می کند که گویا خودش چنین زندگی کرده است. (چنین مطلبی محدود به هیپنوتیزم نیست و حتی در بیداری و هوشیاری نیز رخ می دهد: گاهی پیش می آید که آدمی نظری را از کتاب کسی خوانده است و بعد از مدتی که به این نظر فکر نکرده، ناگهان این نظر را در ذهن خودش می یابد به گونه ای که منبع آن را به یاد نمی آورد و گمان می کند خودش مُبدِع این نظر بوده است.)
نکته ششم: اما کسانی که به ‌صورت معمول این خاطرات را دارند نیز گاهی سخنشان مطابق واقع نیست ولی گاهی هم هست که در این صورت اخیر، با پیگیری و دقت نظر می فهمیم که احتمال تبانی و دروغ در این زمینه وجود دارد خصوصا این که طرح این خاطرات برای شخص مدعی یا نزدیکانش منافعی به دنبال دارد؛ مثلا کسی مدعی می شود که گذشته خودش را به یاد می آورد که در فلان طبقه اجتماعی زندگی می کرده و یا فلان زمین را پدرش به نامش زده بود. اما حتی اگر مدعای شخص را مطابق با واقع بدانیم و نسبت به آن بدگمانی نورزیم، باز هم با مشکل دیگری روبرو هستیم مبنی بر این که اگر قرار است تناسخ را بواسطه یادآوری خاطرات اثبات کنیم، باید به محدودیت های آنهم توجه کنیم که اولا اکثریت قریب به اتفاق انسانها هیچ خاطره ای از آن ندارند؛ و حتی آنهایی که خاطراتی را بیان می کنند، تمام امور را به یاد نمی آورند و صرفا به صورت محدود خاطراتی را به یاد می آورند. بنابراین، یکی از مشکلات طرفداران تناسخ این است که اگر تناسخ و یادآوری خاطرات ممکن است، چرا اینقدر محدود  رخ داده است؟!
نکته هفتم: مطلب بعدی این که گستره مدعا تابع گستره دلیل است: اگر تعداد معدودی از طریق هیپنوتیزم یا از هر راه دیگر، خاطرات را به یاد می آورند و در این زمینه حق با آنها باشد، نهایتا اثبات می کند که آنها دچار تناسخ شده اند اما اثبات نمی کند که همه انسانها دچار تناسخ می شوند؛ چنانکه قبلا گفته شد که مستند به متون دینی، این امکان پذیرفته شده است که برخی از انسانها دچار تناسخ و بازگشت مجدد به دنیا شوند و این اتفاق به صورت معدود رخ داده است.(7)
نتیجه: بنابراین، تناسخ یا محال است یا به صورت معدود و انگشت شمار رخ داده است و ثابت  نمی کند که همه انسانها دچار تناسخ شده اند و یا تناسخ جایگزین معاد می شود. بنابراین، اصل اساسی دینی از این قرار است که هر انسانی بعد از مرگ به سرای دیگر منتقل می شود و مجددا به دنیا باز نمی گردد.
  پی نوشت ها:
  1. آل عمران: 12
  2. آل عمران: 133
  3. آل عمران: 49.
  4. بقره: 259.
  5. مومنون: 99-100.
  6. فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، انتشارات موسسه امام خمینی،صص431-447.
  7. برای مطالعه بیشتر، رک: شکراللهی، نادر، تأملی بر «اثبات تناسخ، براساس وحدت خاطرات»، فصلنامه کلام و دین‌پژوهی شماره 21.
 
با سلامی دوباره از توضیحات شما متشکرم در مورد این موارد معدود تناسخ میتونید بیشتر توضیح بدید و دلایلش چی بوده؟
با سلام و تشکر از لطف شما از آن جایی که تناسخ به معنای بازگشت روح به بدن مادی بعد از مرگ است، به این نمونه های قرآنی و روایی (زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع) و یا زنده شدن عزیر(ع) و یا رجعت امامان(ع) پس از ظهور و وفات حضرت مهدی(عج)) نیز تناسخ گفته می شود که به صورت محدود رخ داده است و روح به بدن مادی بازگشته است. البته روشن است که این مصادیق، متفاوت است از مصادیقی که طرفداران تناسخ به آن باور دارند؛ اما با این حال، به اینها نیز می توان تناسخ گفت که به صورت محدود و بنا بر حکمتی که داشته اند، خداوند اجازه وقوعشان را داده است:  
در آیه 49 سوره مبارکه آل عمران درباره معجزات حضرت عیسی (ع) آمده است: و(او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل(قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد:) من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى ‏سازم؛ سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى ‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص‏[ پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم ... این که مرده ای دوباره زنده شود، نوعی تناسخ است چرا که روحش بعد از مرگ دوباره به دنیا بازگشته است. البته روشن است که این مصداق از تناسخ کاملا متمایز است از مصادیقی که مورد نظر طرفداران تناسخ است.
در آیه 259 سوره مبارکه بقره درباره عزیر (ع) آمده است: يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى(ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقف ها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مى‏ كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند؛ سپس زنده كرد؛ و به او گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز؛ يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود(كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن(كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانه ‏اى براى مردم(در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها(ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏ دهيم، و گوشت بر آن مى ‏پوشانيم!» هنگامى كه(اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مى‏ دانم خدا بر هر كارى توانا است».    
ممنون از توضیحات شما
نمونه دیگر رجعت است که بازگشت روح به دنیا و بدن مادی بعد از مرگ است. رجعت در لغت مرادف با عودت و بازگشت است و اصطلاحاً به معنای بازگشت زندگی به جمعی از مردگان بعد از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قبل از قیامت است.(1) رجعت از عقاید مقبول نزد متفکران شیعی است که مستند به بعضی از آیات قرآنی و روایات نقل شده از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است.(2) سید مرتضی دیدگاه شیعه درباره معنای رجعت را چنین توضیح می‌دهد: «به باور شیعیان امامیه، خداوند هنگام ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروهی از شیعیانی که پیش‌تر مرده‌اند را مجدداً به دنیا بازمی‌گرداند تا از ثواب یاری‌کردن به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردار گردند؛ و همچنین خداوند گروهی از دشمنان را مجدداً زنده می‌کند تا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ایشان انتقام بگیرند».(3) بنابراین، رجعت، به معنای بازگشت عموم مردم نیست بلکه بازگشت گروهی خاص از مؤمنان و کافران است که در کفر و ایمان به اوج رسیده‌اند. اینان به دنیا باز می‌گردند تا مؤمنان بر کافران غلبه یافته و انتقام ظلم سابق را از آن‌ها بگیرند.(4) پی‌نوشت‌ها: 1. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 53، ص 136. 2. سبحانی، جعفر، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، ج‏4، ص 289. 3. شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، انتشارات دارالقرآن الکریم، 1405 ق، ج 1، ص 125. 4. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 53، ص 39.
 
ممنون از توضیحات شما
    در پناه خداوندمتعال، موفق و پیروز باشید.  
جمع بندی پرسش سوالم رو به شکل خلاصه میپرسم: در بخشی از کتاب سفر روح اثر «مایکل نیوتن» و جلسات مشاوره اشخاص از زندگی های گذشتشون و خاطراتی حرف میزنند که به قطع نه خود جسمیشان تجربه کردند و نه در آن زمان میزیستند که بدانند! اگر تناسخ به صورت کامل توسط متفکران مسلمان رد شده این خاطرات که جدای از کتاب و بر اثر مواردی مانند خواب، هیپنوتیزم، مواد مخدر و... در جای جای دنیا ازشان صحبت میشه و حتی در بعضی موارد به اثبات تاریخی هم میرسد چگونه توجیه میشود؟ پاسخ برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه به چند نکته لازم است: نکته اول: این پرسش از قدیم در میان متفکران مطرح بوده است که آیا بعد از مرگ، روح آدمی به جهانی دیگر (نخست برزخ و سپس معاد و قیامت فراگیر) وارد می شود یا این که دچار تناسخ می شود و در همین دنیا در جسم دیگر متولد می شود تا به سزای اعمالش برسد. کسانی که قائل به تناسخ در دنیا بودند، بر این باورند که روح آدمی اگر به پلیدی آلوده باشد، آنقدر گرفتار تناسخ و حلول در اجسام دنیوی می شود تا از آن رهایی یابد و  به جهان دیگر منتقل شود. اما کسانی که به تناسخ در دنیا معتقد نیستند، بر این باورند که روح آدمی بعد از مرگ مستقیما به سرای دیگر رفته و مدتی در برزخ زندگی می کند تا زمان قیامت فرا برسد و هر کسی متناسب با اعمالش سزا بییند. نکته دوم: متفکران مسلمان مستند به آیات و روایات و دلایل عقلی، بر این باورند که بعد از مرگ، روح آدمی گرفتار تناسخ در دنیا نمی شود و مستقیما به سرای دیگر منتقل می شود. در این راستا، برخی از آنها معتقدند که اساسا تناسخ محال است و برخی هم معتقدند که تناسخ محال نیست اما خداوند چنین اراده کرده است که تناسخ در دنیا جز در موارد محدود رخ ندهد. در هر دو صورت، تمامی متفکران مسلمان وقوع تناسخی که جایگزین معاد و برزخ شود را انکار می کنند. مثلا به این آیات بنگرید: «قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»(1) ؛ یعنی: به آنها كه كافر شدند بگو: «(از پيروزى موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشيد!) بزودى مغلوب خواهيد شد؛ (و سپس در رستاخيز) به سوى جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است. «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ»(2)؛ یعنی: و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است. در این آیات تصریح شده است که روح آدمی بعد از مرگ به سرای دیگر منتقل می شود و به تناسخ در دنیا گرفتار نمی شود. بنابراین، تناسخی که جایگزین معاد شود، باطل و غیرقابل قبول است. نکته سوم: با این حال، مستند به متون دینی می توان به این باور اذعان کرد که گاهی تناسخ در این دنیا رخ داده است. این تناسخی که در دنیا رخ داده است، جایگزین معاد نیست. ماجرای زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی(علیه السلام)(3) و یا زنده شدن عُزیر(علیه السلام) بعد از مرگ(4) و یا رجعت امامان بعد از ظهور امام زمان(عج)(5)، نمونه ای از تناسخ در دنیا است. در واقع، در این دو مورد، خداوند وقوع تناسخ را مُجاز کرده است اما دلیلی بر این نداریم که هر انسانی بعد از مرگ، مجددا به زندگی دنیوی و بدن دیگری ملحق می شود بلکه متون دینی خلاف آن را اثبات می کنند(6) یعنی نشان می دهند که بعد از مرگ انسان ها به سرای دیگر کوچ می کنند(7). بنابراین، تناسخ یا محال است یا جز مصادیق معدود رخ نداده است. البته روشن است که این مصادیق، متفاوت است از مصادیقی که طرفداران تناسخ به آن باور دارند؛ اما با این حال، به اینها نیز می توان تناسخ گفت که به صورت محدود و بنا بر حکمتی که داشته اند، خداوند اجازه وقوعشان را داده است. نکته چهارم: اما با این حال، برخی از طرفداران تناسخ مستند به شواهد علمی درصدد اثبات تناسخ هستند. تکیه این دلیل بر ادعای افرادی است که زندگی پیشین خود را به‌یاد می‌آورند. یادآوری خاطرات گذشته به دو صورت است: اول، کسانی که از طریق هیپنوتیزم می‌توانند زندگی گذشته خویش را به یاد آورند و دوم، کسانی که به‌صورت معمول این خاطرات را دارند. در ادامه، به صورت مستقل هر یک را ارزیابی می کنیم. نکته پنجم: کسانی که از طریق هیپنوتیزم زندگی گذشته را به یاد می آورند، آنچه می گویند یا مطابق با واقعیت نیست و یا اگر مطابق با واقعیت است، همواره این احتمال وجود دارد که شخص از این مطلب آگاهی داشته است اما به طور خود آگاه به منبع این اطلاعات توجهی نداشته است و آن را به یاد نمی آورد؛ مثلا درباره فلان شخص داستان هایی را شنیده اما یادش نیست که این داستان ها را از مادرش شنیده است. از این رو در هیپنوتیزم به گونه ای آن خاطرات را بازگو می کند که گویا خودش چنین زندگی کرده است. (چنین مطلبی محدود به هیپنوتیزم نیست و حتی در بیداری و هوشیاری نیز رخ می دهد: گاهی پیش می آید که آدمی نظری را از کتاب کسی خوانده است و بعد از مدتی که به این نظر فکر نکرده، ناگهان این نظر را در ذهن خودش می یابد به گونه ای که منبع آن را به یاد نمی آورد و گمان می کند خودش مُبدِع این نظر بوده است.) نکته ششم: اما کسانی که به ‌صورت معمول این خاطرات را دارند نیز گاهی سخنشان مطابق واقع نیست ولی گاهی هم هست که در این صورت اخیر، با پیگیری و دقت نظر می فهمیم که احتمال تبانی و دروغ در این زمینه وجود دارد خصوصا این که طرح این خاطرات برای شخص مدعی یا نزدیکانش منافعی به دنبال دارد؛ مثلا کسی مدعی می شود که گذشته خودش را به یاد می آورد که در فلان طبقه اجتماعی زندگی می کرده و یا فلان زمین را پدرش به نامش زده بود. اما حتی اگر مدعای شخص را مطابق با واقع بدانیم و نسبت به آن بدگمانی نورزیم، باز هم با مشکل دیگری روبرو هستیم مبنی بر این که اگر قرار است تناسخ را بواسطه یادآوری خاطرات اثبات کنیم، باید به محدودیت های آنهم توجه کنیم که اولا اکثریت قریب به اتفاق انسانها هیچ خاطره ای از آن ندارند؛ و حتی آنهایی که خاطراتی را بیان می کنند، تمام امور را به یاد نمی آورند و صرفا به صورت محدود خاطراتی را به یاد می آورند. بنابراین، یکی از مشکلات طرفداران تناسخ این است که اگر تناسخ و یادآوری خاطرات ممکن است، چرا اینقدر محدود  رخ داده است؟! نکته هفتم: مطلب بعدی این که گستره مدعا تابع گستره دلیل است: اگر تعداد معدودی از طریق هیپنوتیزم یا از هر راه دیگر، خاطرات را به یاد می آورند و در این زمینه حق با آنها باشد، نهایتا اثبات می کند که آنها دچار تناسخ شده اند اما اثبات نمی کند که همه انسانها دچار تناسخ می شوند؛ چنانکه قبلا گفته شد که مستند به متون دینی، این امکان پذیرفته شده است که برخی از انسانها دچار تناسخ و بازگشت مجدد به دنیا شوند و این اتفاق به صورت معدود رخ داده است.(8) نتیجه: بنابراین، تناسخ یا محال است یا به صورت معدود و انگشت شمار رخ داده است و ثابت نمی کند که همه انسانها دچار تناسخ شده اند و یا تناسخ جایگزین معاد می شود. بنابراین، اصل اساسی دینی از این قرار است که هر انسانی بعد از مرگ به سرای دیگر منتقل می شود و مجددا به دنیا باز نمی گردد. پی نوشت ها: 1. آل عمران: 12 2. آل عمران: 133 3. در آیه 49 سوره مبارکه آل عمران درباره معجزات حضرت عیسی(علیه السلام) آمده است: و(او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل(قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد:) من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى ‏سازم؛ سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى ‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص‏[ پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم ... این که مرده ای دوباره زنده شود، نوعی تناسخ است چرا که روحش بعد از مرگ دوباره به دنیا بازگشته است. البته روشن است که این مصداق از تناسخ کاملا متمایز است از مصادیقی که مورد نظر طرفداران تناسخ است. 4. در آیه 259 سوره مبارکه بقره درباره عُزیر(علیه السلام) آمده است: يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى(ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقف ها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مى‏ كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند؛ سپس زنده كرد؛ و به او گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز؛ يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود(كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن(كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانه ‏اى براى مردم(در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها(ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏ دهيم، و گوشت بر آن مى ‏پوشانيم!» هنگامى كه(اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مى‏ دانم خدا بر هر كارى توانا است».  5. رجعت در لغت مرادف با عودت و بازگشت است و اصطلاحاً به معنای بازگشت زندگی به جمعی از مردگان بعد از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قبل از قیامت است.( علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 53، ص 136) رجعت از عقاید مقبول نزد متفکران شیعی است که مستند به بعضی از آیات قرآنی و روایات نقل شده از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است.( سبحانی، جعفر، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، ج‏4، ص 289) 6. مومنون: 99-100. 7. فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، انتشارات موسسه امام خمینی،صص431-447. 8. برای مطالعه بیشتر، رک: شکراللهی، نادر، تأملی بر «اثبات تناسخ، براساس وحدت خاطرات»، فصلنامه کلام و دین‌پژوهی شماره 21.  
موضوع قفل شده است