تجربه زندگی پس از مرگ و اعتراف به گناه

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تجربه زندگی پس از مرگ و اعتراف به گناه
با سلام . گاهی بعضی افراد ، تجربه مرگ موقت دارند . یعنی بعد از تایید فوت کردن این افراد توسط پزشک و قطع علائم حیاتی و انتقال این افراد به داخل سردخانه ، روح به بدنشان بازگردانیده میشود و صحنه هایی را تعریف میکنند . گاها وارد بهشت و گاها عذاب میشن و مطالبشون ، منافاتی با آیات و روایات هم نداره و بعضا مورد تایید علمای بزرگ هم قرار گرفته . صحت و سقم این صحنه ها که قطعی است و بررسیها انجام شده . سوال از صحت و سقم این تجارب نیست . شبهه این است که بعضی افرادی که تجربه منفی دارند و به خاطر گناهی عذاب شدند و سپس زنده شده اند از بازگوکردن آن ، خودداری میکنند . با این استدلال که ، آبروی خود را بردن ، حرام است . مومن ، جایز نیست که آبروی خود را ببرد . سوال این است که اگر به صورت کلی به گناه خود اشاره کنند و مثلا بگویند بالاخره هیچ انسانی ، معصوم نیست و بنده هم مثل خیلی ها گناهی کردم و توبه نکرده بودم و دچار عذاب شدم ، آیا اینگونه اعتراف کردن ، مصداق آبروی خود را بردن است یا خیر؟ و اگر نیست اگر به خود گناه اشاره کنند ، آیا از باب اعتراف به گناه ، گناه هست یا خیر ؟ با توجه به اینکه در رمضان امسال ، برنامه ای از صداوسیما با این موضوع پخش شد و اکثرا تجربه مثبت داشتند و تجارب منفی حاضر به مصاحبه نشدند و این شبهه در مخاطبین ایجاد شده که نماز و روزه و سایر فرائض دینی ، مهم نیست و آنچه که مهم است انسانیت است !!! در حالی که بنده میشناسم افرادی که تجربه نسبتا منفی در رابطه با عقوق والدین ، بداخلاقی ، بی نمازی ، بی حجابی ، اعتیاد به مواد و ... داشته اند . خب اگر یک نفر بگوید من به خاطر بی نمازی ، عذاب شدم مطمئنا تعداد زیادی از افرادی که بی نماز بوده اند با دیدن این برنامه ، نمازخوان میشوند . حداقلش این است که به صورت کلی به گناه خود ، اعتراف کنند که حتی از گفتن همین مقدار هم ابا میکنند و لذا عده ای تصور کرده اند که پس از مرگ ، همه چیز ، گل و بلبل است !!! و عذاب و فشار قبر را روحانیون از خودشان درآورده اند !!! در همین برنامه ، یک نفر به عذاب حق الناس اشاره کرد که در تجربه مرگ خود ، دیده بود و بعد از این برنامه ، چندین نفر ، از من که روحانی هستم در رابطه با جبران گناه حق الناس سوال کردند و بعضا حق الناس مالی خود را جبران کردند و رد مظالم دادند . خب اگر ایشون نوع این گناه رو نمیگفت ، قاعدتا این حق الناسها ادا نمیشد ! به نظر حقیر میرسه ، اعتراف کردن به گناه در چنین برنامه هایی و با چنین شرایطی ، ولو به صورت کلی(نه اینکه حتما اشاره به نوع گناه کنند) مصلحتش بیشتر از مفسده اش است . و در صورت جواز ، اگر تجربه گر ، دچار عذاب بی نمازی شده باشد یا عذاب بی نماز را دیده باشد یا فهمیده باشد و احتمال تاثیر عقلایی بدهد که اگر به فلان بی نماز ، تجربه مرگش را بگوید نمازخوان بشود آیا با وجود سایر شرایط امر به معروف و نهی از منکر ، گفتن تجربه خودش به اون شخص ، از باب نهی از منکر ، واجب است یا خیر ؟ با تشکر از پاسخ شما خلاصه : الف)بازگو کردن کلیت گناه و اصل گناه ب)بازگو کردن نوع گناه بطور دقیق ج)نهی از منکر  
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد حافظ
اعتراف کردن به گناه در چنین برنامه هایی و با چنین شرایطی ، ولو به صورت کلی(نه اینکه حتما اشاره به نوع گناه کنند) مصلحتش بیشتر از مفسده اش است ... آیا با وجود سایر شرایط امر به معروف و نهی از منکر ، گفتن تجربه خودش به اون شخص ، از باب نهی از منکر ، واجب است یا خیر ؟
 بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تشکر از دقت نظر شما؛  به نظر می رسد اظهار عقوبتهای تجربه شده ای که پیامد گناهان جزئی و خاص است نه تنها مصداق اشاعه آن گناه و فحشا نیست بلکه مصداق جلوگیری از اشاعه آن گناه می باشد.  آن اظهاری, اشاعه گناه و مصداق منکر و گناه است که بیان و اظهار آن در ترغیب و تشویق مردم بدان گناه تأثیرگذار باشد و عملا در آن موارد بیان شده, چنین اتفاقی نخواهد افتاد.  منتهی در این اظهار نکردن ها ممکن است بعضا ملاحظات شخصی در میان باشد مثلا به دلیل ترس از انگشت نما شدن با گناه خاص در جامعه ممکن است افراد از بازگو کردن برخی گناهان مثل بی نمازی استنکاف کنند.  یا حتی اشتغال به برخی مشاغل خاص نیز می تواند افراد را در این محافظه کاری استوارتر کند.  چون خود دور ماندن از انگشت نما شدن یکی از دستورات دین ماست که مکلف به انجام آنیم.  در غیر مواردی که در آن  ملاحظات حاکم است بنده با شما هم نظرم یعنی می توان گفت از باب امر به معروف و نهی از منکر ابراز این تجربیات نه تنها حرام نیست بلکه واجب است.  پاسخ دیگری که به نظر حقیر می رسد این است که در برخی موارد اصلا عقوبت برخی گناهان در برزخ به شخص گنهکار چشانده نشده است. به این معنا که تجربه این شخص نسبت به عقوبت همه گناهان کامل نگشته است.  چون عالم برزخ با یوم الجزاء و یوم الحساب -یعنی قیامت- متفاوت است.  بله ممکن است تنها گوشه ای از اصل و حقیقت عقوبت را در عالم برزخ به شخص نشان داده باشند ولی تمام آن و اصل و حقیقت آن را در بستر قیامت بر گنهکار اِعمال کنند لذا باید گفت در این موارد چه بسا شخص دارای تجربه برزخی, در مورد برخی گناهان, اساساً مجازاتی را تجربه نکرده است تا بازگو کند. 
بسیار تشکر از پاسختون و از وقتی که گذاشتید . پیرو سوال و جواب قبلی ، منتظر بودم پاسخ بقیه دفاتر مراجع و سایتهای دیگه هم در این رابطه بیاد تا بتونم سوالی جامع ، ازتون بپرسم . پاسخها اگرچه با همدیگه تضادهایی داشت ولی در مجموع ، اونچه که حقیر از گزارشهای واصله برداشت کردم و از چند استاد مکاسب هم سوال کردم به این جمع بندی رسیدم که اعتراف به کلیت گناه و اینکه تجربه گر مرگ موقت ، بگوید هیچکس معصوم نیست و من هم گناهانی مرتکب شدم که توبه نکرده بودم و گرفتار عذاب الهی شدم ، اعتراف به گناه محسوب نشده و صدق هتک حرمت و اذلال هم نمیشود و اصطلاحا سالبه ی به انتفاء موضوع است . لذا بدون اشکال ، طبق نظر مشهور فقهاء ، جایز است . به تعبیر شاعر  : گر حکم شود که مست گیرند ، در شهر هرآنکه هست گیرند . اما اختلاف فقهاء ، در اعتراف به نوع گناه است که برخی جایز دانسته اند (با فرض عدم هتک و اذلال) و برخی نه . و آنهایی که جایز ندانستند (حتی با فرض عدم هتک و اذلال) ظاهرا اعتراف به نوع گناه را ، فی نفسه جایز نمیدانند ؛ جز در موارد اضطرار و یا در مواردی که انجام واجب اهمی یا ترک حرام اهمی ، متوقف بر این اقرار باشد . با توجه به مطالب گفته شده در بالا ، لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید :  الف) حالت اول اینکه مکلف (تجربه گر) ، مقلد مرجعی باشد که اعتراف به نوع گناه را (با فرض عدم هتک و اذلال) جایز میداند ؛ توضیح اینکه شکی نیست که هتک حرمت و اذلال شخص ، بستگی به نوع گناهش و سایر شرایط از جمله ، اشتغال او دارد . چون نوع اشتغال او ، شأنیت می آورد . مثلا یک گناهی را اگر یک روحانی انجام داده باشد و اعتراف کند ممکن است باعث هتک او و حتی روحانیت شود اما اگر مثلا یک کارمند یا کاسبکار به همان نوع گناه ، اعتراف کند باعث هتک او نشود . سوال اینجاست که : 1) چه کسی باید تشخیص دهد که آیا اعتراف به این نوع گناه ، توسط این شخص ، با این اشتغال و شئونات و سایر شرایط ، از موارد اعتراف جایز است یا از موارد عدم جواز ؟ به نظر حقیر ، بر عهده مکلف است که البته مکلف هم ، باید نظر عرف متدین را ملاک تشخیص خودش ، قرار دهد . اگر تشخیص ، بر عهده مکلف نیست ، بفرمایید بر عهده چه کسی است که از ایشون بپرسم  2) اگر بر عهده مکلف است ، شما به عنوان عرف متدین ، در موارد زیر ، آیا اعتراف به نوع گناه را جایز میدانید یا خیر ؟ (با فرض اینکه اشتغال و شئونات اون شخص ، مانع شرعی نباشد . مثلا کاسبکار باشد و نیز میدانیم در موارد مشکوک حرمت اعتراف به نوع گناه ، باید به اصل عدم جواز ، تمسک کنیم . پس فرض میکنیم که شک نداریم تا بتوانیم به جواز ، تمسک کنیم ) بی نمازی ، بی حجابی ، روزه خواری ، غیبت ، تهمت ، دروغ ، قتل عمد ، خودکشی ، زنا ، عقوق والدین ، غنا ، نگاه به نامحرم یا هرگونه ارتباط حرام با جنس مخالف بجز زنا ، عدم پرداخت خمس ، تحقیر ، توهین و فحاشی ، خودارضایی ، دزدی ، اعتیاد به مواد مخدر ، سقط جنین ، ایذاء مومن ، کتک زدن ب) حالت دوم اینکه مکلف (تجربه گر) ، مقلد مرجعی باشد که اعتراف به نوع گناه را (با فرض عدم هتک و اذلال) جایز نمیداند ؛ با این فرض لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید : الف) اعتراف به گناه حق الله یا حق الناس ، آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ مثلا بگوید من یک گناه حق الناس مرتکب شدم .  ب) اعتراف به گناهان عبادی (عبادیات مثل نماز ، روزه ، حج و ... ) آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ یعنی بگوید من یک گناه عبادی انجام میدادم . یا یکی از عبادیات واجب را انجام نمیدادم . ج) اعتراف به گناهان جنسی ( زنا ، خودارضایی ، ارتباط با نامحرم از نوع نگاه به نامحرم یا تماس تلفنی یا تماس جنسی یا ... ) آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ یعنی بگوید من یک گناه جنسی انجام دادم .  د) اعتراف به گناه حق الناس مالی (خمس و زکات و رد مظالم ندادن ، دزدی ، پرداخت نکردن کفاره شکستن نذر و عهد و قسم و روزه خواری ، پرداخت نکردن دین و وام ، ... ) چطور ؟ یعنی بگوید یک حق الناس مالی را پرداخت نکرده بودم .  با تشکر
چه کسی باید تشخیص دهد که آیا اعتراف به این نوع گناه ، توسط این شخص ، با این اشتغال و شئونات و سایر شرایط ، از موارد اعتراف جایز است یا از موارد عدم جواز ؟ به نظر حقیر ، بر عهده مکلف است که البته مکلف هم ، باید نظر عرف متدین را ملاک تشخیص خودش ، قرار دهد . اگر تشخیص ، بر عهده مکلف نیست ، بفرمایید بر عهده چه کسی است که از ایشون بپرسم 
با سلام خدمت حضرتعالی عقل عملی مسئول این تشخیص است به نظر حقیر نظر مراجع هم از باب ارشاد به حکم عقل است. حتی اگر حدیثی به این مضمون داشته باشیم نیز امر و نهی آن ارشادی (ارشاد به حکم عقل) است.  پس تشخیص بر عهده مکلف از آنجهت که دارای قوه عقل عملی است می باشد  
ب) حالت دوم اینکه مکلف (تجربه گر) ، مقلد مرجعی باشد که اعتراف به نوع گناه را (با فرض عدم هتک و اذلال) جایز نمیداند ؛ با این فرض لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید :   الف) اعتراف به گناه حق الله یا حق الناس ، آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ مثلا بگوید من یک گناه حق الناس مرتکب شدم .    ب) اعتراف به گناهان عبادی (عبادیات مثل نماز ، روزه ، حج و ... ) آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ یعنی بگوید من یک گناه عبادی انجام میدادم . یا یکی از عبادیات واجب را انجام نمیدادم .   ج) اعتراف به گناهان جنسی ( زنا ، خودارضایی ، ارتباط با نامحرم از نوع نگاه به نامحرم یا تماس تلفنی یا تماس جنسی یا ... ) آیا اعتراف به کلیت گناه محسوب میشود یا اعتراف به نوع گناه ؟ یعنی بگوید من یک گناه جنسی انجام دادم .    د) اعتراف به گناه حق الناس مالی (خمس و زکات و رد مظالم ندادن ، دزدی ، پرداخت نکردن کفاره شکستن نذر و عهد و قسم و روزه خواری ، پرداخت نکردن دین و وام ، ... ) چطور ؟ یعنی بگوید یک حق الناس مالی را پرداخت نکرده بودم . 
 به نظر شما آیا تجری و جرأت بر مولا نمی تواند همه موارد فوق را تحت یک نوع جمع کند؟!  چرا تظاهر بر فسق یا یک گناه ممنوع است  هر چه را که در جواب می گویید در مورد عنوان جرأت بر مولا و تجری بر مولا نیز صادق است.  این که ما ترک نماز را یا ترک واجبات عبادی را یا ترک حق الناس یا حق الله را یا گناهان جنسی را از یک نوع بدانیم یا خیر به نظرم داریم از فضای بحث پرت می شویم  اصلا این معیار که اگر به نوع خاصی از گناه اقرار شود مشمول حکم نهی از اقرار است از کجا آمده؟  اگر عقل عملی این را می گوید خب آیا این ملاک راعقل عملی در مورد تجری بر مولا تشخیص نمی دهد؟  تصور کنید که مردمان در یک شهر به جای این که اسم و عناوین گناهان خود را در اقراریات خود نام ببرند از عنوان کلی «بر مولا جرأت کردم» «گناه کردم» استفاده کنند آیا آن ملاکی که در نامگذاری های جزئی گناهان داشتیم در این جا نداریم؟  بنده خودم حداقل نمی توانم  قاطعانه بگویم که نیست.  شما بر سر هر نهی شارع این عبارت «از مولا تمرد نکن» قرار بدهید  به زنا می رسیم بگوییم از مولا تمرد نکن - به دروغ می رسیم بگوییم از مولا تمرد نکن به حجاب می رسیم بگوییم از مولا تمرد نکن و ...  حالا اگر کسی همه را مرتکب شد در مقام بازگویی بگوید «از مولا تمرد کردم»  آیا همان مفسده آنجا که نمازش را ترک کرده و می گوید نماز نخواندم را ندارد!