برای رسیدن به یک زندگی و حال خوب چه کنیم؟

تب‌های اولیه

72 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فاتح;938794 نوشت:
بعد از اینکه این کار را کردید و پایبند بودید میتوانید به دیگران توصیه کنید حال آنها یا بپذیرند یا نپذیرند .

ببخشید اصلاح میکنم

شما طبق عقایدتان حق توصیه هم ندارید موضع شما باید کاملا انفعالی باشد چون اگر دیگران هر کاری میکنند اشکال در شماست و باید خودتان را اصلاح کنید نه دیگران را .

اگر هر تلاشی غیر این بکنید آزادی به خطر می افتد.

فاتح;938794 نوشت:
عجب حرفی !
به کدام دلیل عینی وعلمی دادن اطلاعات در رای , نظر و انتخاب افراد تاثیر نمیگذارد

شما با دادن اطلاعات مستقیما در انتخاب افراد دخالت میکنید بخصوص اگر این اطلاعات بقصد فریب و سوء استفاده باشد این دخالت در امور شخصی افراد ظهور و بروز بیشتری پیدا میکند .

اینکه کسی میگوید من اطلاعات میدهم ولی قصد تغئیر در دیگران را ندارم خب دارد مغالطه میکند از ترس اتهام عدم بزرگواری و ادعای آزادی اش متوسل به مغالطه شده .

بنا بر این شما طبق آئین تان حق دادن اطلاعات به دیگران را که خواه ناخواه منجر به تغئیر در افرادی ممکن است بشود را ندارید . شما صرفا باید خودتان را اصلاح کنید .

بعد از اینکه این کار را کردید و پایبند بودید میتوانید به دیگران توصیه کنید حال آنها یا بپذیرند یا نپذیرند .


مشکل شما انجاست که برای افراد عقل و خرد قایل نیستید
در ضمن تاثیر گذاشتن با تغییر دادن دیگران فرق میکند
چرا نباید افراد انواع نظرات و اطلاعات را در دست داشته باشند و با عقل و خرد خود تصمیم بگیرند؟
شما بجای بازی با کلمات که هی پشت هم دارید یک مساله ای که من پاسخ دادم را تکرار میکنید پاسخ پرسش بالا را بدهید

mmns2001;938803 نوشت:
مشکل شما انجاست که برای افراد عقل و خرد قایل نیستید
در ضمن تاثیر گذاشتن با تغییر دادن دیگران فرق میکند
چرا نباید افراد انواع نظرات و اطلاعات را در دست داشته باشند و با عقل و خرد خود تصمیم بگیرند؟
شما بجای بازی با کلمات که هی پشت هم دارید یک مساله ای که من پاسخ دادم را تکرار میکنید پاسخ پرسش بالا را بدهید

با لغات خودتان راسرگرم نکنید تاثیر گذاری برای سرگرمی نیست هر تاثیری بقصد تغییر انجام میشود.

آنچه که بنده نوشتم عقیاید مکتبی خودتان بود خوب بود تصور میشد مکتب بردگانرا که بخاطرش اسلام را ترک کردید چیست . اربابان سفید سالها بردگانشان را با چنین ذهنیت انفعالی خود ملامتگر تربیت میکردند تا حتی روزی به ذهن برده خطور نکند اشکالی به ارباب بگیرد .

اسلام نه انسان را حیوان و برده دیگران میداند نه باب گفتگو را بسته . بنده هم چنین اعتقادی ندارم و با فریب حیوانی و بردگی مخالفم و آن را بدور از زندگی اصیل یک انسان تکریم شده میدانم،.

روح سبز;938636 نوشت:
سلام

رنج رسیدن به لذت عمیق، مثل رنج ورزشکارهاست نه ریاضت‌کشها!

برای رسیدن به نشاط عمیق، باید کمی رنج و سختی بکشیم اما دربارۀ مقدار این رنج، خیلی مبالغه شده است،

روح سبز;938636 نوشت:
مبنای ارزشمندشدن انسان یا محوری‌ترین موضوعی که موجب ارزش یافتن وجود انسان می‌شود و تولید ارزش افزوده می‌کند،

و انسان را در مسیر اصلی خلقت قرار می‌دهد، این است که انسان با برخی از علاقه‌های خودش مبارزه کند. این مخالفت، محور رشد انسان است.

روح سبز;938636 نوشت:
برای کمال، یک راه بیشتر نیست که همان راه مبارزه با هوای نفس است. همه اعمال خوب، یا دارای مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس هستند یا لوازم و نتایج آن‌ها برای مبارزه با هوای نفس به کمک انسان می‌آید.

سلام و تشکر@};-

نتیجه ای که از این بحث گرفته می شود برای رسیدن به یک زندگی و حال و هوای خوب باید 3 کار را سرلوحه زندگی قرار دهیم:
[=book antiqua]
اول. تحمل سختی و صبر و بردباری در مسیر سیر در زندگی و سلوک بندگی.

دوم. با برخی از علائق شخصی مان که با مسیر رشد واقعی زندگی و سلوک بندگی متعارض است مبارزه کنیم.

سوم. با نفس اماره امان در تمام مراحل زندگی اعم از مرحله مقدماتی، میانی و نهایی مبارزه کنیم.

باتشکر مجدد@};-

روح سبز;938640 نوشت:
چرا باید خدا دستور بدهد؟ چرا خدا به‌جای دستور، برنامۀ «پیشنهادی» نمی‌دهد؟ اساساً چرا دین باید به‌صورت دستوری باشد؟

چرا به‌جای دستور، برنامۀ پیشنهادی به ما نمی‌دهد؟ چرا خدا همه‌چیز را دستوری می‌کند؟ چرا یک کاری را واجب می‌کند؟


سلام و ادب@};-

علاوه بر مطالبی که کاربر گرامی روح سبز بیان کردند در خصوص اینکه اساساً چرا باید این دستورها باشد و این دستورها تبعات و مثبت و منفی داشته باشد، بهشت و جهنمی در پی داشته باشد و ...؟ گفتنی است:

اولاً چنانکه اشاره شد مسأله بر می گردد به اینکه خدای علیم و حکیم که خالق انسان است به تمام ابعاد و زوایای وجودی انسان و نیازهای حقیقی او واقف است و دیگران بدلیل فقر و محدودیت حتی به بخش کوچکی از ابعاد پیچیده وجودی و نیازهای خود وقوف ندارند تا چه برسد به ابعاد وجود دیگران و کل هستی.

ثانیاً فلسفه آفرینش انسان و جهان برای حرکت و رسیدن به کمال است و خالق هستی بخش به قوانین و برنامه های کمالی انسان به تمامه واقف است، ضمن آنکه بدلیل همین علم و آگاهی تام و تمام و بی نیازی مطلق خداوند، تنها او شایسته قانونگذاری و ارائه برنامه کمالی است. و برای تحصیل کمال واقعی، انسان تنها باید اطاعت از خالق هستی بخش را سرلوحه امور زندگیش قرار دهد.

ثالثاً بسیاری از رویکردها و کارکردهای انسان در حیطه زندگی دنیا ریشه در تکوین داشته، قراردادی و اعتباری نیست. بنابراین رویکردها و رفتارهایی که رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناهکار باشد یا بی گناه،... فرقی نمی‏کند هر کسی بخورد، مسموم می‏شود. تمامیت زندگی انسان نیز همین حکایت را دارد و رویکرد و عملکردهای ما ناگزیر ما را به سمت آثار تکوینی گرایشات و اعمالمان می کشاند. که در آموزه های دینی این آموزه ها و باید و نبایدهای دینی تحت عنوان حلال و حرام و یا واجبات و محرمات گفته شده.

رابعاً بعلاوه اینکه گاهی صحبت از وضع حقیقت پاداش و کیفر از طرف خدا نیست بلکه صحبت تجسم اعمال و عینیت یافتن است. در این نوع از پاداش و جزا هم تناسب بین خیر و پاداش و جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه عمل شخص تجسم پیدا می‏کند و به این شکل در می‏ آید. بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات, پاداش ها و کیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست، یعنی نتیجه و پیامد تکوینی عمل گناه و کیفر آن عذاب دردناک است. در قرآن کریم فرمود: [=book antiqua] «لاتجزون الّا ما کنتم تعملون؛ جز اعمال خود شما جزایی برای شما نیست».(یس(36) آیه 54) پس نتایج - خواه و ناخواه - دامنگیر ما مى گردد . هـمـان طـور کـه اعـمـال بـشـر در جـهان لوازم اجتناب ناپذیر دارد و از آن جدا نـمـى گـردد . فرد مبتلا به مواد مخدر , باید با رنج و درد و بیمارى دست به گریبان باشد. فرد میگسار که مدت ها با شراب و الکل سر و کارداشته , باید باقی مانده عمر را با بـدن رنـجـور و کـبـد و قـلب بیمار به سر برد . کارهاى نیک و بد ما داراى آثار و لوازمى هـسـتند که در روز واپسین آشکار مى گردند و خود را نشان مى دهند; بنابر این قسمت مهمى از پـاداش ها و کیفرها زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست .

خامساً بسیاری از برنامه های کمالی که در آموزه های دینی تشریع شده حکم وجوب ندارد و صرفاً برای برخورداری بیشتر و تقویت روح انسان در مسیر کمال است که از آنها با عنوان مستحبات و مکروهات و امور مباح یاد شده، انسان هر قدر در این میدان نیز ورود کند دایره وجودی خودش را به کمال مطلق نزدیک و نزدیک تر ساخته و اسباب تعالی روح ایمان و مراتب قرب خود را فراهم ساخته است. این محدوده، داخل در احکام پیشنهادی دین است.

از اینرو خداوند از سر حکمت و خیرخواهی قوانین دستوری و برنامه راه کمال(اعم از دستوری واجب و پیشنهادی مستحبی) را برای رسیدن بشر به هدایت و سعادت تشریع می کند. هر کس به ندای فطرت و دعوت انبیاء الهی پاسخ مثبت داده به قوانین و برنامه های کمالی خدای مهربان تن دهد (راه اطاعت را پیش گیرد) از آثار و برکات خیر و پاداش الهی برخوردار می شود و هر کس به ندای فطرت و دعوت انبیاء الهی پشت کرده و با انکار و لجاجت و هواپرستی و تبعیت جاهلانه از طواغیت، راه گناه و طغیان و سقوط و هلاکت را برگزیند خواسته و آگاهانه خود را از برخورداری از جلوه های رحمت تکوینی الهی محروم ساخته است.

بنابراین برنامه اطاعت از دستورات و فرامین خداوند(دین الهی) چنانکه در بیان کاربر گرامی روح سبز آمده بود راهکاری فطری و عقلانی برای دستیابی به "یک زندگی و حال خوب" است که در عبارتهای دینی با عنوان سعادت دنیا و آخرت از آن یاد شده است.

موفق باشید ...@};-

سلام مجدد@};-

در حاشیه یادداشت های برخی دوستان@};-

از نگاه دینی انسان نمی تواند نسبت به دیگران بی تفاوت باشد. "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"(بحارالانوار ،علامه مجلسی ج72 ص 38) از اینرو آدمی باید علاوه بر اینکه برای ساختن و ایجاد تغییر در خودش تلاش می کند برای ساختن و ایجاد تغییر در دیگران و جامعه نیز تلاش کند. گام اول، ساختن و ایجاد تغییر در خویشتن است و در گام بعدی انسانهای پیرامونی؛ خانواده، همسایگان، همکاران، همشهریان و دیگر همنوعان ... از نگاه دینی بین ساختن دیگران و ایجاد تغییر در آنها با ساختن و ایجاد تغییر در خود رابطه مستقیم وجود دارد، زیرا اندیشه ها و ارواح بشری با هم رابطه دارند. وقتی ما اندیشه و گفتار و رفتار خودمان را می سازیم، دیگر انسانهای پیرامونی ما که فطرت شان محجوب و ناسالم نیست تحت الشعاع اندیشه و گفتار و رفتار ما متأثر شده و به تغییر متمایل می شوند.

فلذا، نمی توان دایره تأثیرگزاری را از ایجاد تغییر متمایز نمود. زیرا معمولاً تغییرات ناشی از تأثیرات حاصل می شود. ازیرا همه مردم بنا به فطرت پاک الهی شان متمایل به "خیر و نیکویی" ؛ "پاکی و زیبایی"؛ "راستی و درستی" و "احسان و عدالت" اند. فلذا اگر این رویکردها و عملکردهای زیبا و مطلوب انسانی را در مقام صدق و خلوص نه شعار و تزویر! در سه سطح اندیشه، گفتار و رفتار آدمی مشاهده کنند. قطعاً تحت تأثیر قرار گرفته و به مکتبی که ما بدان متمسکیم متمسک خواهند شد.

البته لازمه کامل شدن خوبی در انسان(روح بزرگ)، نگرش و گرایش سیستمی به هر سه سطح است یعنی انسان هم در مقام و سطح اندیشه، خودش را تعالی ببخشد و از پستی ها و رذالت ها حفظ کند! هم در مقام و سطح گفتار واجد بزرگی و انسانیت و مظهر صدق و راستی و درستی شود! و هم در مقام رفتار و عمل مصداق واقعی انسان کامل و خودساخته و بزرگمنشی باشد. بی شک اگر این وضعیت در انسان تحصیل شود، مستقیم و غیر مستقیم اندیشه و گفتار و عملش بر دیگران تأثیر خواهد گذاشت. هر کجا باشد طالبان و رهپویان خوبی و فضیلت و انسانیت او را خواهند یافت و هر دمی که بیندیشد یا سخنی گوید و یا رفتاری از وی صادر شود، بر قلبهای تشنه انسانیت تأثیر خودش را خواهد گذاشت چه طالب و جستجوگر باشند و چه نباشند.

چنین انسانی مظهر حقیقی تبلیغ دین الهی و راه حق و حقیقت است به (فکر و ذکر و عمل)، چون مسئول است در برابر کجی و کج اندیشی و کج اندیشان سکوت نمی کند به این معنا که رویکرد و رفتار کج اندیشان به خودشان مربوط است؟! و من که واجد روح بزرگی هستم نباید بدنبال تغییر در دیگران باشم؟! اتفاقاً کسی که به مقام بزرگی روح انسانی که نمونه ای از بزرگی و خیرخواهی مطلق خداوند است راهیافته، نمی تواند در برابر کج اندیشی و گمراهی دیگران و سدالابواب شدن و فتنه گری و تزویر اربابان الحاد، سکوت اختیار کند و شاهد هلاکت و سقوط بشریت و عباد الرحمن باشد.

بزرگی ای که دین الهی به ما می آموزد، بزرگی موحدانه و خالصانه و در جهت تحصیل رضای خداست و بزرگی ای که دیگران در اثر اتباع هوای نفس و شیطان (طواغیت درون و بیرون) مدعی اش هستند و از آن دم می زنند! برای تحصیل "اسم و رسم" و "نان و نام" و "شهوت و شهرت" دنیایی شان است. کسی که حق خالق و حقدار اصلی را نفهمیده یا بدان متعهد نیست! چگونه می تواند ادعای بزرگی و خیرخواهی و رعایت حقوق خلایق را داشته باشد؟!

در نتیجه، رسیدن به بزرگواری و روح آزاد و آباد، بعبارتی همان "زندگی و حال خوب"، اَعنی سعادت دنیا و آخرت، تنها از گذر حرکت در مسیر توحید و بندگی، اطاعت از فرامین الهی، مخالفت با هوای نفس و بردباری و صبوری در برابر مشکلات میسور و قابل تحصیل است.

موفق باشید ...@};-

فاتح;938862 نوشت:
با لغات خودتان راسرگرم نکنید تاثیر گذاری برای سرگرمی نیست هر تاثیری بقصد تغییر انجام میشود.

آنچه که بنده نوشتم عقیاید مکتبی خودتان بود خوب بود تصور میشد مکتب بردگانرا که بخاطرش اسلام را ترک کردید چیست . اربابان سفید سالها بردگانشان را با چنین ذهنیت انفعالی خود ملامتگر تربیت میکردند تا حتی روزی به ذهن برده خطور نکند اشکالی به ارباب بگیرد .

اسلام نه انسان را حیوان و برده دیگران میداند نه باب گفتگو را بسته . بنده هم چنین اعتقادی ندارم و با فریب حیوانی و بردگی مخالفم و آن را بدور از زندگی اصیل یک انسان تکریم شده میدانم،.


کسی که خود را بخواب زده نمیتوان از خواب بیدار کرد

سلام

مشکور;938896 نوشت:
چنانکه در بیان کاربر گرامی روح سبز آمده بود

اینا حرفای استاد پناهیان هست و الا بنده حقیر چیزی از خودم ندارم.هر چه بلدم از شاگردی عزیزانی مثل شماست استاد بزرگوار .پیگیر مطالب شما در کانالتون هم هستم@};-@};-@};-

==================================================================================================

بنظر بنده این تاپیک بهترین تایپک این سایت هست یا حداقل جز 3 تا تاپیک برتر. نه بخاطر اینکه من داخلش نظر دادم یا هر چی نه. چون بنظر من معجزه اصلی قران و پیامبر همین موضوعاتی هست که اینجا مطرح میشه

کسانی که دنبال این هستن که خدا چیه کیه.چرا خلق شدن.کسانی که دنبال معجزه و اثبات اسلام و شیعه هستن و کسانی که دنبال ترک گناه هستن و و و تمامی سوالات مهم انساندر اینجا میتونن بهش برسن. این تاپیک واقعا مفیده. مثلا شکر (نا شکر حسوده همون عامل کله پا شدن ابلیس) و توبه هر دو عامل شادی هستن

ممنون از ایجاد این تاپیک@};-

mmns2001;938917 نوشت:
کسی که خود را بخواب زده نمیتوان از خواب بیدار کرد

سلام.
احسنت. شاید تنها حرف حقی که زدید همین باشه.
کسی که خودشو به خواب زده نمیشه بیدار کرد.
خودتونو به خواب نزنید.

درضمن یه نگاه هم به موضوع تاپیک بندازید خارج از موضوع بحث نکنید. اگر حرفی دارید تاپیک بزنید تا کارشناس ها بهتون پاسخ دقیق بدن.

صندلی;938932 نوشت:
سلام.
احسنت. شاید تنها حرف حقی که زدید همین باشه.
کسی که خودشو به خواب زده نمیشه بیدار کرد.
خودتونو به خواب نزنید.

درضمن یه نگاه هم به موضوع تاپیک بندازید خارج از موضوع بحث نکنید. اگر حرفی دارید تاپیک بزنید تا کارشناس ها بهتون پاسخ دقیق بدن.


من وقت اضافه ندارم که بیایم با کارشناسان این سایت بحث کنم و اگر وقت اضافه هم داشته باشم ترجیح میدهم انرا در راههای مفیدتری بگذارم پرونده ادیان را برسی شده بنده سالها پیش بستم و تنها مشتاقم در محافل علمی در مباحث ادیان بحث کنم اینجا جای این گفتمانها نیست
بگذارید مثالی بزنم برای درک مطلب:
یک شخص متعصب به اسلام را در نظر بگیرید که دارای هوش اقتصادی بالایی هست و از علوم و دانشهای اقتصاد نوین در کارش بهره میبرد وقتی از این شخص در مورد مسایل اقتصادی پرسش کنیم شروع میکند به استدلال علمی و عقلی و افقهای جدیدی را در مورد اقتصاد واکاوی میکند.ولی بمحض اینکه از همان شخص در مورد دینش پرسش میشود بجای انکه با همان روش قبل شروع به برسی و نظریه پردازی کند و از قدرت استدلال و روش علمی که چند لحظه پیش در اقتصاد بکار میبرد بهره برد گارد گرفته به عقب میرود و مانند بوکسوری که ضربه هوک چپ را شگرد دارد اماده فریب شما با رقص پا میشود تا ضربه خود را وارد کند

با این شخص بحث علمی در مورد ادیان نمیتوان کرد
و این نکته هم مهم هست که بیان کنم من هنوز یک دیندار معتقد ندیده ام
هر چه دیده ام و یا کتابهایشان را خوانده ام متعصب بوده اند
اگر مطالب بیان میشود برای عده ای هست که به لحاظ تعصبات دینی سطح پایینتری دارند و از درچه هوشیاری بالاتری برخوردارند که حقایق را بدانند و مغالطاتی که در گوششان خوانده شده معمولا در محیط که در کشورهای جهان سوم و ایدولوژیک هست بدانند

mmns2001;938963 نوشت:
من وقت اضافه ندارم که بیایم با کارشناسان این سایت بحث کنم و اگر وقت اضافه هم داشته باشم ترجیح میدهم انرا در راههای مفیدتری بگذارم پرونده ادیان را برسی شده بنده سالها پیش بستم و تنها مشتاقم در محافل علمی در مباحث ادیان بحث کنم اینجا جای این گفتمانها نیست
بگذارید مثالی بزنم برای درک مطلب:
یک شخص متعصب به اسلام را در نظر بگیرید که دارای هوش اقتصادی بالایی هست و از علوم و دانشهای اقتصاد نوین در کارش بهره میبرد وقتی از این شخص در مورد مسایل اقتصادی پرسش کنیم شروع میکند به استدلال علمی و عقلی و افقهای جدیدی را در مورد اقتصاد واکاوی میکند.ولی بمحض اینکه از همان شخص در مورد دینش پرسش میشود بجای انکه با همان روش قبل شروع به برسی و نظریه پردازی کند و از قدرت استدلال و روش علمی که چند لحظه پیش در اقتصاد بکار میبرد بهره برد گارد گرفته به عقب میرود و مانند بوکسوری که ضربه هوک چپ را شگرد دارد اماده فریب شما با رقص پا میشود تا ضربه خود را وارد کند

با این شخص بحث علمی در مورد ادیان نمیتوان کرد
و این نکته هم مهم هست که بیان کنم من هنوز یک دیندار معتقد ندیده ام
هر چه دیده ام و یا کتابهایشان را خوانده ام متعصب بوده اند
اگر مطالب بیان میشود برای عده ای هست که به لحاظ تعصبات دینی سطح پایینتری دارند و از درچه هوشیاری بالاتری برخوردارند که حقایق را بدانند و مغالطاتی که در گوششان خوانده شده معمولا در محیط که در کشورهای جهان سوم و ایدولوژیک هست بدانند

سلام.
با توجه به حجم پست هایی که میدید من مطمئنم که شدیدا وقت اضافه دارید.

شما معنی تعصب رو میدونید؟ تعصب یعنی اطاعت بی چون و چرا. یعنی بدون اینکه از ته دل باورش کنیم یا بخوایم بفهمیمش قبولش داریم.

که این وصله ها به ما نمیچسبه. شما به ماهیت همین سایت توجه کنید. کاربران سوالاتی از دین میپرسند. حتی به زعم خودشون اشکالات دین رو میگن و از کارشناس ها میخوان دلیل بیارن و قانعشون کنن. همین یعنی اینکه ما با استدلال و فکر دینداریم.

شما خدارو قبول دارید؟ اگه آره...
ما وقتی اجدادمون در این دنیا به وجود اومدن چطور خدارو کشف کردن؟ الکی که نمیشه. وقتی کسی از چیزی مطلع نباشه اساسا هیچ گونه پیش زمینه و تصوری از اون چیز نداره. خب پس یکی باید بهشون میگفت که خدایی هست. چون اگر کسی نمیگفت که نمیدونستن. اون کس ها با عقل و استدلالشون به وجود خدا پی میبردند. همه که دارای هوش کافی نیستند(مثلا از بین این همه آدم یه نفر جاذبه رو کشف کرد). وقتی اون شخص فهمید ،خداوند بهش الهام میکنه که من هستم و این حرفای منه برو به بقیه بگو. اون هم با معجزه و حرف ها خداوند رو به بقیه ثابت میکرد.
اون شخص ها پیامبر و اون حرف ها دین حساب میشن.

پس چیزی به اسم پیامبر و چیزی به اسم دین حقه هیچ احدی نمیتونه بگه مفهومی به اسم دین و پیامبر وجود نداره.

حالا میمونه اینکه کدو دین برتره.

حتی اگه ما اسلام رو دین کاملی ندونیم و اشکالاتی بهش وارد کنیم باز هم میبینیم نسبت به سایر ادیان برتری داره.
سایر ادیان یا کتابی ازش نمونده. یا کتاب هاش تحریف شدن. یا حرف بزرگانشون از بین رفته و الان به ما نرسیده.
همین کتاب آسمانی مسیحیان رو ببینید. چندین نسخه داره هر نسخه اون یکی رو تکذیب میکنه چون هر کدوم یه چیز نوشتن. مثلا یکی نوشته مسیح (ع) کشته شده یکی میگه به آسمان عروج کرده.

ولی اسلام دینی هست که کتاب آسمانی اش اولا پر مطلب ترین کتاب هست دوما کوچک ترین تحریفی ازش صورت نگرفته. قرآن های اوایل اسلام هنوز توی موزه ها هست برید ببینید یک خط یک کلمه با قرآن های کنونی فرق داره یا نه.
اسلام دینیست که در مورد همه چیز حرف زده و حرف های خداوند رو تبیین کرده.

چون کسی نمیتونه اصل وجود دین رو انکار کنه و چون حتی اگر اسلام کامل نباشه (که هست) نسبت به سایر ادیان بسیار پربار تر هست ، هر عاقلی میفهمه که خب باید اسلام رو انتخاب کنه.

درباره امثال تکفیری ها و امثال وهابیون هم حرف نزن. چون که اونا ربطی به اسلام ندارن فقط خودشون فکر میکنن که مسلمونن. مگه خوارج نبود؟ خوارج هم خودشون فکر میکردند شدیدا مومن هستند ولی همون ها به امام زمان خودشون و داماد پیامبرشون حمله کردند. اینا مومنن؟اینا بیشتر شبیه دشمنان اسلامن.

برادر من هرکسی بلند شد گفت من مسلمونم نباید باور کرد.

الان اگر کسی بلند شه بگه من دکتر هستم شما باور میکنی؟ نه میگی مدرک بیار میگی دو کلمه از علمی که بلدی حرف بزن ببینم چیزی بارته یا نه.
چطور داعشا میگن ما مسلمونیم شما بدون کوچک ترین سوال باور میکنید؟
به این ها هم بگو مدرک بیار دو کلمه راجع به اسلام حرف بزن. این ها وقتی نص صریح قرآن که گفته مثلا شراب نخورید رو نقض میکنن. چطور مسلمون حساب میشن؟؟؟

با چشم باز تحقیق کنید. شما با این دید قبلی تحقیق میکنید که اسلام باطله. دنبال باطل های بیشتری ازش میگردید هرچی میبینید میگید آها ببین اینم ه اشکال دیگه. با چشم باز ببینید.

mmns2001;938963 نوشت:
من وقت اضافه ندارم که بیایم با کارشناسان این سایت بحث کنم و اگر وقت اضافه هم داشته باشم ترجیح میدهم انرا در راههای مفیدتری بگذارم پرونده ادیان را برسی شده بنده سالها پیش بستم و تنها مشتاقم در محافل علمی در مباحث ادیان بحث کنم اینجا جای این گفتمانها نیست
بگذارید مثالی بزنم برای درک مطلب:
یک شخص متعصب به اسلام را در نظر بگیرید که دارای هوش اقتصادی بالایی هست و از علوم و دانشهای اقتصاد نوین در کارش بهره میبرد وقتی از این شخص در مورد مسایل اقتصادی پرسش کنیم شروع میکند به استدلال علمی و عقلی و افقهای جدیدی را در مورد اقتصاد واکاوی میکند.ولی بمحض اینکه از همان شخص در مورد دینش پرسش میشود بجای انکه با همان روش قبل شروع به برسی و نظریه پردازی کند و از قدرت استدلال و روش علمی که چند لحظه پیش در اقتصاد بکار میبرد بهره برد گارد گرفته به عقب میرود و مانند بوکسوری که ضربه هوک چپ را شگرد دارد اماده فریب شما با رقص پا میشود تا ضربه خود را وارد کند

با این شخص بحث علمی در مورد ادیان نمیتوان کرد
و این نکته هم مهم هست که بیان کنم من هنوز یک دیندار معتقد ندیده ام
هر چه دیده ام و یا کتابهایشان را خوانده ام متعصب بوده اند
اگر مطالب بیان میشود برای عده ای هست که به لحاظ تعصبات دینی سطح پایینتری دارند و از درچه هوشیاری بالاتری برخوردارند که حقایق را بدانند و مغالطاتی که در گوششان خوانده شده معمولا در محیط که در کشورهای جهان سوم و ایدولوژیک هست بدانند


سلام@};-

این ادعا که من تحقیقات مفصلی در باره ادیان و اسلام داشته و به نتایج دقیقی رسیدم، و حاضر نیستم در چنین فضاهای (به ظن شما سطح پایین) وقتم را تلف کنم و مایلم در محافل علمی ادیان بحث کنم، روشی پوسیده و ناشی از ضعف و ناتوانی است، معمولاً کسانی که چیزی در چنته ندارند از ورود در بحث و طرح تفصیلی مدعیاتشان گریزانند! البته بعضی از باصطلاح روشنفکران دینی که اهل تحقیق و مطالعه بوده و نسبتاً چیزی در چنته داشته و حرفی برای گفتن دارند اما گرفتار انحراف و التقاط و کج اندیشی شده اند، دقیقاً عکس روش شما عمل می کنند، از انجاییکه توان مباحثه و مناظره در فضاهای علمی با اندیشمندان راستین دینی را ندارند، ترجیح می دهند مباحث و یافته های کج و معوج خودشان را به محافل غیرتخصصی و عموم مردم ببرند تا بتوانند با فراغ بال شبهه خویش را پر و بال بدهند. همین مقدمه حاکی از این است که شما حتی در حد این گروه دوم هم چیزی برای طرح کردن و توانی برای مباحثه با کارشناسان و کاربران همین سایت هم ندارید و مناسب می بینید که راهی برای فرار از بحث و گفتگو یافته و یا با طرح مباحثی کلی و انحرافی مسیر مباحث را منحرف سازید.

پیشتر هم از شما تمنا کردیم اگر گمان می کنید به دریافتی جدید از دین رسیده اید که نسبت به نظرات موجود متفاوت است، لطف کنید در تایپیکی مستقل استارت بزنید تا محل بحث و گفتگو باشد.

از تمثیل شما داخل در بحث و گفتگوی خودمان استفاده می کنم، وقتی می گوییم "برای رسیدن به یک زندگی و حال خوب چه کنیم؟" راههای بسیاری اعم از فردی و اجتماعی، دینی و اخلاقی، انسانی و وجدانی، علمی و عملی، حقوقی و سیاسی و ... بنظر می رسد. ما معتقدیم اسلام که کاملترین دین الهی است، توجه سیستمی به پیشرفت و ترقی در همه جوانب را توصیه کرده است، یک مسلمان، زمانی یک زندگی نسبتاً ایده آل و توأم با پیشرفت و البته حال خوب (آرامش) دارد که در همه جوانب اقتضائات زندگی اش توأمان پیشرفت کند. چنانکه در پست 5 ابعاد این پازل را از قول رهبر معظم انقلاب که مأخوذ از روایات دینی است اشاره کردیم. یعنی توأمان به عرصه های (فکر و علم و زندگی و معنویت) توجه داشته باشد.

حال اگر فردی در حوزه علمی پیشرفت کند (چنانکه در مثالتان گفتید) مثلاً متخصص اقتصاد یا علوم تجربی و ریاضی شود اما در حوزه اندیشه و فکر و بنیان های فکری و معرفتی (انسان شناسی، خداشناسی، دین شناسی و ...) تهیدست باشد! یا نتواند نسبت به اسلوب و روشهای علمی و عملی و مهارتی عرصه زندگی آگاهی های لازم را کسب کند! یا وجودش از معنویت و اخلاق و ارتباط با خدا و خلق خدا محروم باشد! و بالعکس! چنین فردی رشد اختاپوس وار داشته و انسان کامل و مسلمان واقعی مورد نظر اسلام عزیز نیست. نه علم تنها انسان ساز است! نه موفقیت صرف در عرصه زندگی! نه پرداختن صرف، به معنویت و مسائل عبادی! و نه اینکه صرفاً اندیشه را از معارف و اعتقادات انباشت کردن!

دستیابی به یک زندگی و حال خوب، زمانی حاصل می شود که انسان مسلمان واقعی باشد یعنی به همه این شئون و عرصه های علمی و عملی، انسانی و اخلاقی، فردی و اجتماعی و ... توأمان توجه کند، هم به مبانی معرفتی و شناختی و ایمانی و هم به تقید و تعبد عمل صالح چنانکه خداوند در سوره عصر می فرماید: والعصر! ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملواالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

اگر منظورتان از تعصب، تعصب کورکورانه، جاهلانه و غیرمنطقی است، از منظر اسلام مذموم و ناپسند است اما اگر هر نوع تعصبی را حتی با پشتوانه علمی و عقلانی و منطقی رد می کنید، مبنای تان نادرست است. زیرا هر کسی که با علم و عقل و منطق به واقعیتی معرفت بخش دست یافته، قطعاً نسبت به یافته و اندیشه تحقیقی و مبنامند و البته حق خویش هم متعهد و هم متعصب است و چنین تعهد و تعصبی ممدوح است، البته چنین تعصب ممدوحی مانع مقایسه و تطبیق اندیشه حق خود با دیگر اندیشه ها نمی شود زیرا اگر حق جو باشد از مواجهه با دیگر اندیشه ها هراسی ندارد. زیرا از یکسو هم تحقیقاً به حقانیت اندیشه خود واقف است و هم بدلیل حق جویی همیشه تشنه و طالب کامل تر شدن و رسیدن به حقایق ناب تری است.

موفق باشید ...@};-

صندلی;938972 نوشت:
سلام.
با توجه به حجم پست هایی که میدید من مطمئنم که شدیدا وقت اضافه دارید.

شما معنی تعصب رو میدونید؟ تعصب یعنی اطاعت بی چون و چرا. یعنی بدون اینکه از ته دل باورش کنیم یا بخوایم بفهمیمش قبولش داریم.

که این وصله ها به ما نمیچسبه. شما به ماهیت همین سایت توجه کنید. کاربران سوالاتی از دین میپرسند. حتی به زعم خودشون اشکالات دین رو میگن و از کارشناس ها میخوان دلیل بیارن و قانعشون کنن. همین یعنی اینکه ما با استدلال و فکر دینداریم.

شما خدارو قبول دارید؟ اگه آره...
ما وقتی اجدادمون در این دنیا به وجود اومدن چطور خدارو کشف کردن؟ الکی که نمیشه. وقتی کسی از چیزی مطلع نباشه اساسا هیچ گونه پیش زمینه و تصوری از اون چیز نداره. خب پس یکی باید بهشون میگفت که خدایی هست. چون اگر کسی نمیگفت که نمیدونستن. اون کس ها با عقل و استدلالشون به وجود خدا پی میبردند. همه که دارای هوش کافی نیستند(مثلا از بین این همه آدم یه نفر جاذبه رو کشف کرد). وقتی اون شخص فهمید ،خداوند بهش الهام میکنه که من هستم و این حرفای منه برو به بقیه بگو. اون هم با معجزه و حرف ها خداوند رو به بقیه ثابت میکرد.
اون شخص ها پیامبر و اون حرف ها دین حساب میشن.

پس چیزی به اسم پیامبر و چیزی به اسم دین حقه هیچ احدی نمیتونه بگه مفهومی به اسم دین و پیامبر وجود نداره.

حالا میمونه اینکه کدو دین برتره.

حتی اگه ما اسلام رو دین کاملی ندونیم و اشکالاتی بهش وارد کنیم باز هم میبینیم نسبت به سایر ادیان برتری داره.
سایر ادیان یا کتابی ازش نمونده. یا کتاب هاش تحریف شدن. یا حرف بزرگانشون از بین رفته و الان به ما نرسیده.
همین کتاب آسمانی مسیحیان رو ببینید. چندین نسخه داره هر نسخه اون یکی رو تکذیب میکنه چون هر کدوم یه چیز نوشتن. مثلا یکی نوشته مسیح (ع) کشته شده یکی میگه به آسمان عروج کرده.

ولی اسلام دینی هست که کتاب آسمانی اش اولا پر مطلب ترین کتاب هست دوما کوچک ترین تحریفی ازش صورت نگرفته. قرآن های اوایل اسلام هنوز توی موزه ها هست برید ببینید یک خط یک کلمه با قرآن های کنونی فرق داره یا نه.
اسلام دینیست که در مورد همه چیز حرف زده و حرف های خداوند رو تبیین کرده.

چون کسی نمیتونه اصل وجود دین رو انکار کنه و چون حتی اگر اسلام کامل نباشه (که هست) نسبت به سایر ادیان بسیار پربار تر هست ، هر عاقلی میفهمه که خب باید اسلام رو انتخاب کنه.

درباره امثال تکفیری ها و امثال وهابیون هم حرف نزن. چون که اونا ربطی به اسلام ندارن فقط خودشون فکر میکنن که مسلمونن. مگه خوارج نبود؟ خوارج هم خودشون فکر میکردند شدیدا مومن هستند ولی همون ها به امام زمان خودشون و داماد پیامبرشون حمله کردند. اینا مومنن؟اینا بیشتر شبیه دشمنان اسلامن.

برادر من هرکسی بلند شد گفت من مسلمونم نباید باور کرد.

الان اگر کسی بلند شه بگه من دکتر هستم شما باور میکنی؟ نه میگی مدرک بیار میگی دو کلمه از علمی که بلدی حرف بزن ببینم چیزی بارته یا نه.
چطور داعشا میگن ما مسلمونیم شما بدون کوچک ترین سوال باور میکنید؟
به این ها هم بگو مدرک بیار دو کلمه راجع به اسلام حرف بزن. این ها وقتی نص صریح قرآن که گفته مثلا شراب نخورید رو نقض میکنن. چطور مسلمون حساب میشن؟؟؟

با چشم باز تحقیق کنید. شما با این دید قبلی تحقیق میکنید که اسلام باطله. دنبال باطل های بیشتری ازش میگردید هرچی میبینید میگید آها ببین اینم ه اشکال دیگه. با چشم باز ببینید.


با سلام و تشکر@};-

از یادداشت و بیان ساده و محترمانه و البته دقیق کاربر عزیزمان صندلی، راهکار دیگری برای رسیدن به "یک زندگی و حال خوب" بنظرم رسید که حیفم آمد از دوستان و همراهان عزیز دریغ کنم:

یکی از عواملی که موجب می شود، آرامش روحی و روانی زندگی ما به هم ریخته، حالمان دچار آشفتگی و عذاب وجدان شود، اینست که نتوانیم از عقیده یا حقمان دفاع کنیم و در برابر سخنان و یا رفتارهای ناحق، ظالمانه و توهین آمیز دیگران، ناگزیر به سکوت باشیم. در نقطه مقابل، زندگی زمانی شیرین می شود و با احساس آرامش، احساس می کنیم حالمان خوب است که بدلیل مطالعه، تمرکز، تمرین و کسب مهارت به تواناییهایی رسیده باشیم که از حقی آشکار و یا عقاید حقمان دفاع کنیم.

معمولاً انسانها خیلی روی دفاع از خانواده و یا دفاع از حقوق مادیشان تمرکز و تمرین کرده و در مواجهه با رفتارهای ظالمانه و غیرمنصفانه دیگران کم و کوتاه نمی آیند، اگر کسی به پدر یا مادرشان توهین کند و یا حرف و نسبت ناشایستی به یکی از اعضاء خانواده و فامیلشان بدهند سکوت نمی کنند و در صدد جواب دادن و نقد و هجو طرف مقابل بر می آیند. اما همین انسانها علیرغم اینکه عاشق دین و ارزشهای دینی شان هستند اما یا بدلیل عدم آگاهی دقیق معارف، که ناشی از فقدان تلاش کافی برای فراگیری عمیق و ریشه ای است و یا فقدان عزم جدی برای ذخیره کردن معارف در ذهن و قلب و یا عدم احساس مسئولیت نسبت به شناخت دین و در برابر دیگران و ... در کنار دیگر امور زندگی (که بیانش گذشت) همتی جدی برای فراگیری عمیق معارف حقه دین را بکار نگرفته اند. از اینرو معمولاً در برابر اشکال تراشی، یا نقادی و شبهه افکنی و حتی توهین و جسارت به ارزشها و مقدسات، علیرغم اینکه از درون آشفته و ناراحتند اما ناگزیر، سکوت اختیار کرده و کماکان میدان داری را به فرد متعرض و شبهه افکن واگذار می کنند.

این حالت آشفتگی، اضطراب و عذاب وجدان و تکرار این سرخوردگی درونی بصورت مجموعه ای از انرژی های منفی که مدام در وجود فرد جولان و بسط می یابد، روح و روان فرد را پذیرای نوعی سرطان فکری و معنوی نموده و سیستم اعصاب و روانش را متأثر از غم و اندوه و عذاب وجدان حاصله، بشدت تحت الشعاع خود قرار داده، نهایتاً مختل می کند. این حالت، بصورت بیماری خاصی روی دیگر شئون زندگی فرد نیز تأثیر گذاشته و قدرت برنامه ریزی، تصمیم گیری و عزم و اراده اش را سلب می کند.

در حالیکه اگر انسان در مواجهه با تعرضات و شبهات و توهین و جسارت جاهلان و بدخواهان به اعتقاداتش فعال و پویا و مثمر ثمر باشد، یک احساس رضایت قلبی در وجودش شکل گرفته و متأثر از انرژی های مثبت این دفاع جانانه از اعتقادات پاکش، بنور و تأیید الهی به سرچشمه های "یک زندگی و حال خوب" دست خواهد یافت.

موفق باشید ...@};-

سلام عزیزان@};-

در ادامه ذکر راههای دستیابی به "یک زندگی و حال خوب"؛ توجه به ارکان خانواده است، بدون شک، زن نقش بسزایی در آرامش بخشی، سازندگی و حفظ و صیانت از سرمایه های مادی و معنوی این کانون مقدس دارد ازیرا فرمود: ... لتسکنوا الیها ... نوع تعامل و رفتار ما با این موهبت الهی، سطح و میزان نقش آفرینی یا محدود و منتفی کردن این گوهر بی بدیل را رقم می زند.

برای آنها که "رشد و تعالی" ؛ "آرامش و امنیت" و "صفا و صمیمیت" خانواده مهم است، واجب است هر روز، این ظرفیت گرانسنگ را رشد داده و با تکرار مکرر وجوه مهرورزی، احترام، توجه، گوش دادن، همدلی و کمک و مساعدت، کانون خانواده را به سطح کانون مورد نظر خانواده قرآنی نزدیک و نزدیکتر سازند.

ناگفته نماند: از همان قاعده "لتسکنوا الیها" بدست می آید که زنان مومن و اهل فهم نیز باید به نقش و جایگاه عالی و ارزشمند خویش وقوف یافته و از رسالت مهم و آسمانی خود نسبت به حفظ کانون خانواده، آرامش بخشی، تعالی بخشی، تربیت فرزندانی سلیم الفکر و صحیح العقیده، غفلت نورزند.

بی شک، زنان هنرمندانی خبره اند که توانایی پر کردن هر خلائی را در کانون خانواده دارند از اینرو می بایست با توجه به نقش و توانایی های خود مراقب باشند در مواجهه با نواقص و کاستی ها و پیچ و خم های طبیعی و ناشناخته ی زندگی و رفتارها و کنش و واکنشهای دیگر اعضاء خانواده، مقاوم بوده همچون دریایی باشند که با هر ناملایم و جوش و خروشی از کوره در نمی رود و هر سنگ ریز و درشتی را در خود جای می دهد.

اینهمه فایده، جز با تمرین و تمسک به ذکر و یاد خدا (اذکروا الله ذکرا کثیرا) تحصیل نمی شود.

ادامه دارد ...@};-

سلام عزیزان@};-

در ادامه ذکر راههای رسیدن به "یک زندگی و حال خوب" یک نسخه جامع را مورد توجه قرار می دهیم امید انکه مفید واقع شود:

خیلی از ما در زندگی هامان اکثرا فقط یک مشکل نسبتاً بزرگ داریم که بدلیل تمرکز خیلی زیاد روی همان مشکل، گمان می کنیم مشکلات گوناگون و گاها عجیب و غریبی داریم که دائم با همه آنها درگیر هستیم، غافل از اینکه بسیاری از مشکلات جانبی و ریز و درشت زندگی، ریشه در همان یک مشکل دارند و مثل دانه های تسبیح به هم مرتبطند.

به همین خاطر نسبت به همه زندگی دچار بدبینی شده ایم، همه چیز را منفی می بینیم! انگار در زندگی ما هیچ چیز روشن و مثبتی نیست! گمان می کنیم سقف آسمان سوراخ شده و فقط و فقط مشکلات بر سر ما خراب شده و ...

در چنین وضعیتی دو کار باید بکنیم:

اولا. باید ذهن و روح خودمان را از آن نگاه منفی و کاملا بدبینانه پاک کنیم، نگاهمان را به زندگی، به مشکلات، به وضعیت خودمان، به زندگی دیگران، به توانایی ها و ظرفیت های خودمان، به نعمت های خوب و قشنگی که خدا به ما عطا کرده، به آنچه که هستیم، آنچه که می توانیم و باید باشیم و کارهایی که کرده و نکرده ایم و باید به آنها بپردازیم عوض کنیم.

یک دفتر یادداشت برداریم و اگر طالب تغییر هستیم در فرصتهایی به اندیشه کردن و نگاشتن و تنظیم و دسته بندی آنها بپردازیم. این بخش از کار همان نظم دادن به شاکله افکار، برنامه ها، استعدادها، تواناییها، انتظارات و چند و چون تغییر است که لازم و ملزوم کار دوم می باشد.

دوما. چنانکه خداوند وعده فرموده: هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی (از مشکلات و تنگناها) برای او فراهم می کند.(وَ مَن یَتَّقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجاً) در گام اول یک بازشناسی از نواقص و کوتاهیها و گناهان و اشکالات فکری، گفتاری و رفتاری خودمان که در گذشته داشته ایم و تا کنون دنباله دار است داشته باشیم و با یک عزم و تصمیم جدی بقصد ترک همیشگی از همه آنها بدرگاه خدا توبه کنیم. (رفع موانع) و در گام دوم با همه وجود اگر طالب تغییر در خودمان و زندگیمان هستیم و یک زندگی خوب و آرام مطلوب ماست یک برنامه منظم معنوی برای ارتباط تمیز با خدا و توام با اخلاق حسنه و تقوا با دیگران تنظیم کنیم و تمام سعی و تلاش و تمرکزمان را بر درست بجا آوردن آن برنامه ها کنیم.(ثبت عوامل)

این حالت را در اصطلاح می گویند اجتماع نیروها و قوای مثبت، وقتی چنین اجتماعی حاصل شد، وجود شما به چنان قدرت معنوی دست می یابد که به لطف و عنایت و اراده و قدرت خداوند روی همه اجزاء هستی و اطرافیانتان تاثیر مثبت خواهد گذاشت و همه چیز و همه کس را با خوبیها و مثبت ها و آرامشهای وجود شما همراه خواهد ساخت. با خروج از دامنه آن مشکل بزرگ به لطف و هدایت الهی، پرونده ده ها مشکل خرد و کلان دیگری که تابع آن مشکل اند نیز بسته خواهد شد. و مشاهده خواهیم کرد که روز بروز حال زندگی و حال دلمان خوب و خوبتر می شود. ان شاءالله @};-

نقل قول:
برای رسیدن به یک زندگی خوب چه کنیم؟

سلام تنها راه کار فقط یاد گرفتن فلسفه هست
اونایی که مذهبی هستن خب حالشون خوب هست پس این سوال برای اونها نیست
اما اونایی که مذهبی نیستن باید برن فلسفه بخونن

یک روز امام صادق (ع) خواست چوب بگیره بیفته تو کوچه خیابون و بازار همه رو با زور کتک هم شده ببره حوزه علمیه درس بخونن!

بعد رفت استخاره زد اما چون خوب نیومد منصرف شد و مردم بدبخت شدند بعد گفت اگر خدا اجازه میداد همه مردم و اول میبردم حوزه علمیه درس بخونن بعد برن دکتر مهندس معلم بقال کارگر کشاورز خلبان هنرپیشه فوتبالیست و ...بشن!

(عین این سوال رو یک فیلسوف فرانسوی که اهل شهود و دور دور کردن توی عوالم ما واراالطبیعه بود و با تحربه بود از امام خمینی پرسید که ایا الان دروس شیطانی رو از مدارس جمع می گنین و همه باید درس حوزه علمیه بخونن؟

که امام خمینی یک چند ثانیه مکس کرد و سپس گفت خیر همون درس ها رو بخونن!

بنابراین ما نتیجه می گیریم وارد شدن یا بیدار کردن و وارد کردن بدن مثالی به درون عوالم فلسفه اولین و مهمترین چیزی هست که مردم باید یاد می گرفتن اینطوری هر بلایی سرت بیاد همش خوشالی میکنی !

اتمقلی;940841 نوشت:
سلام تنها راه کار فقط یاد گرفتن فلسفه هست
اونایی که مذهبی هستن خب حالشون خوب هست پس این سوال برای اونها نیست
اما اونایی که مذهبی نیستن باید برن فلسفه بخونن

یک روز امام صادق (ع) خواست چوب بگیره بیفته تو کوچه خیابون و بازار همه رو با زور کتک هم شده ببره حوزه علمیه درس بخونن!

بعد رفت استخاره زد اما چون خوب نیومد منصرف شد و مردم بدبخت شدند بعد گفت اگر خدا اجازه میداد همه مردم و اول میبردم حوزه علمیه درس بخونن بعد برن دکتر مهندس معلم بقال کارگر کشاورز خلبان هنرپیشه فوتبالیست و ...بشن!

(عین این سوال رو یک فیلسوف فرانسوی که اهل شهود و دور دور کردن توی عوالم ما واراالطبیعه بود و با تحربه بود از امام خمینی پرسید که ایا الان دروس شیطانی رو از مدارس جمع می گنین و همه باید درس حوزه علمیه بخونن؟

که امام خمینی یک چند ثانیه مکس کرد و سپس گفت خیر همون درس ها رو بخونن!

بنابراین ما نتیجه می گیریم وارد شدن یا بیدار کردن و وارد کردن بدن مثالی به درون عوالم فلسفه اولین و مهمترین چیزی هست که مردم باید یاد می گرفتن اینطوری هر بلایی سرت بیاد همش خوشالی میکنی !


سلام@};-

بر خلاف نظر شما یادگرفتن و آموختن فلسفه مهم نیست بلکه آنچه مهم است فهم و درک فلسفه آفرینش و فلسفه زندگی و امور آن است، خودشناسی مهم است و فهم و درک رابطه خود با جهان و آفریدگار جهان! بسا فلسفه خوانها در این جهان پهناور باوجود داشتن دانش فلسفه اما نفهمیده اند و بسا بظاهر درس ناخوانده ها و فلسفه ناخوانده ها که خوب فهمیده اند! چقدر دکتر و مهندس و اساتید دانشگاه و دارندگان مدارج و مدارک آکادمیک می شناسیم که از حقایق هستی و فلسفه آفرینش و معارف زندگی چیزی نفهمیده اند و چه بسیارند بظاهر بیسوادان و درس ناخوانده هایی در شهر و روستا که حقایق هستی و فلسفه آفرینش و درسهای زندگی را خوب فهمیده اند!

البته مذهبی بودن برای دریافت یک حال خوب دلیل کمی نیست اما دلیل کافی نیست باید علاوه بر عقیده مذهبی و مکتبی داشتن، زندگی و همه ساحات زندگی انسان هم مکتبی و مذهبی باشد، باید علاوه بر فهم و درک درست حقایق هستی عملکرد انسان نیز شکل درستی گرفته باشد و در یک کلمه باید سبک و شیوه زندگی انسان دینی و الهی باشد تا درخت دینداری شاهد میوه های دیانت و معنویت و انسانیت باشد و نتیجه آن آرامش و حال خوب روزی آدمی شود.

موفق باشید ...@};-

سلام مجدد@};-

هر بار که نماز می خوانیم داریم یک زندگی را تمرین و تجربه می کنیم. برای یک زندگی پاک باید طهارت داشته باشیم، فکر و نیاتمان را برای ورود در شروع یک روز دیگر و یک زندگی جدید تطهیر کنیم.

باید هر روز، تمرین کنیم چه چیزهایی ارزش دلدادن و دلبستگی دارد و چه چیزهایی نه! تمرین کنیم بفهمیم چه چیزهایی ارزش دغدغه شدن را دارند. بفهمیم چیزهایی که فانی و در همین دنیا ماندنی اند ارزش اینهمه دویدن را ندارند. بفهمیم اهتمام مان را صرف اموری کنیم که حتی پس از مرگ همراه ما خواهند ماند. چیزهایی که در عالم دیگر از ما سوال می کنند. هر چیزی که به انسانیت و حقیقت ما مربوط می شود. باقی امور، همه اعتباری و غیر حقیقی اند.

خودمان باید هر روز، مغزمان را شستشو دهیم قبل از آنکه مظاهر دنیا چنین اقدامی کنند. باور کنید دنیا و دنیاپرستان لحظه به لحظه بدنبال شستشوی مغزی ما هستند. اینکه اینهمه سفارش شده، آدم دائم الوضو باشد یعنی دائم در حال تنظیم و تطهیر خویش با یاد خدا و شستشوی روح و روان خود از آلودگی ها و مظاهر دنیوی باشد.

اگر چنین وضعیتی را در طول شبانه روز تمرین و تجربه کنیم به موقعیتی خواهیم رسید که مدارات و قطب نمای وجودمان دائما به یک جهت و به سوی او تنظیم می شود.

می شویم همان که در باره شان گفته شده: خوشا آنان که دائم در نمازند ...

و یا در باره شان حق جل و علا فرمود: [=book antiqua]"رجالٌ لا تلهیهم تجارةٌ و لا بیعٌ عن ذکرِ اللّه و اقام الصلوةِ و ایتاء الزکوة; ـ مردانی که هیچ تجارت و معامله ای آنان را از یاد خداوند و برپایی نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد و غافل نمی سازد." (نور، آیه ۳۷)

چنین می شود که با این تمرین و تذکار معنوی، روز به روز و لحظه به لحظه حال دلمان و زندگیمان خوب و خوبتر می شود.

ملتمس دعا ...@};-

سلام مجدد@};-

اگر قرار بود هرطور ما می خواستیم می شد و کارها همانجور که تدبیر می کردیم از آب در می آمد که خداوند نمی فرمود: [=book antiqua]"وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِّنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِّنَ الاَموَالِ وَالاَنفُسِ وَ الثَّمَرَات ...

هر پدر و مادری آرزو دارند فرزندانشان کامل و اهل و در راه باشند نه ناقص و نااهل, و نه در بیراهه های رهزنان، تلاششان را هم می کنند، تدبیر می کنند اما همه علل و عوامل بدست آنها نیست، قرار نیست همه چیز بدست پدر و مادرها و مطابق میل آنها باشد!

مگر خداوند در ادامه همان آیه یکی از مواد امتحان و ابتلاء را نفرمود: و الانفس ... یعنی خداوند از طریق نقص در نفوس، ما و همه والدین را امتحان می کند گاهی به گرفتن جان، گاهی به بیماری و نقصان جسم و گاهی به نقصان و انحراف در فکر و عقیده، بداخلاقی ها و بدعملی های فرزندانمان که حاصل زندگی ما هستند، علیرغم تلاش ما آنگونه که می خواستیم از کار در نیامده اند، از خانواده دور شده اند رفقایشان اهل نیستند، بدلیل غرور و بدعملی با خانواده قهرند و حرمت هیچ کس و ازجمله بزرگترها را نگه نمی دارند!!!

اجمالا بدانیم این وضعیت، همان امتحان الهی است، محصول زندگیمان ناقص از کار در آمده، باب میل نیست، آدم غصه می خورد، دل آدم درد می کند، ممکن است پیش کس و ناکس آدم خجالت هم بکشد، اما اینها همه امتحان الهی است. خوشا به حال صابران ... قوله کریم: [=book antiqua]وَ بَشِّرِ الصَّابِریِن

امتحان سخت است، دشوار است، جانکاه است اما اگر صبر کنیم و خودمان را به او بسپاریم، و بدانیم اینها همه جزو برنامه راه و سلوک الی الله است. "الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون". به لطف و عنایت و امداد او نتیجه مطلوب و باب دل خواهد شد. ان شاءالله

ثمره و نتیجه ی صبوری و دل سپردن به او، صلوات و رحمت و هدایت و رستگاری است. [=book antiqua]اُولَئِکَ عَلَیهِم صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة وَ اُولَئِکَ هُمُ المُهتَدُون .

اگر آدمی نگاهش را به پستی و بلندی های زندگی از این زاویه تنظیم کند و همه اتفاقات دلپسند و ناپسند زندگی را داخل در برنامه حکیمانه و امتحان الهی ببیند آنوقت خیلی حال دلش بهتر می شود، زندگی برایش آنقدر که گمان می کند ناگوار نیست، بلکه گوارا می شود چون می داند که او می بیند و ذره ذره آن در پرونده عملمان ثبت می شود.

موفق باشید ...@};-

سلام عزیزان@};-

برای رسیدن به "یک حال خوب و زندگی نورانی" در کنار رصد و پالایش زشتیها و خصائل ناپسند به ذره ذره خوبیها و جلوه های نورانی که در وجودمان جولان دارد هم توجه کنیم و از همان زیباییها و خوبیها برای فردایمان امید به دریافتهای نورانی و قشنگ بسازیم. اینکه آدمی دائم تحت تأثیر نقاط ضعف و کاستی و زشتیهای وجودش باشد گویا پتکی آهنین برداشته و مدام بر وجودش می کوبد و ثمری جز ناامیدی و رخوت و نخوت عایدش نمی شود.

گاهی باید به زیبایی های زمانه ظهور اندیشید و به درک آن زمانه بی بدیل امیدوار بود زمانه ای که درک حیات طیبه در آن حال و هوا بسا دست یافتنی تر است.

باید این اندیشه را در خودمان پروار کنیم، همینکه ذره ای هرچند ناچیز باشیم و به لطف و هدایت خدا در راه باشیم، وجود سراسر نور او و چشمان نافذ حضرت عج که واجد و وارث همه سرمایه ها و قدرتهای انبیاء و اوصیاء الهی پیش از خود است، توحید ابراهیم، یدبیضا و عصای موسی، نفس مسیحایی عیسی، و رحمت للعالمین بودن نبی اکرم ص و ... به اشارتی و به نگاهی ذرات نورانی وجود ما را به عظمتی مبدل خواهد کرد، جزء و خرد بودن ما را کلیت و بزرگی خواهد بخشید. آخر ازین خانواده لطف و کرم جز این انتظار نمی رود، اینها مظهر همه خوبیها و زیبایی هایند.

باید به خودمان بقبولانیم اینها مظهر اتم و اکمل توحیدند و در نقطه مقابل طاغوت و شیطان، چگونه شیطان در مسیر گمراهی و هلاک بشریت قسم خورده و در گمراه کردن بشریت، از احدی فروگزار نمی کند هر کس کوچکترین استعدادی از خودش نشان دهد میشود جامعه هدف شیطان! و از همان منفذ نفوذش را آغاز می کند!

امام زمان عج که مظهر توحید و خیر و رحمت است نیز، حتی از ذره ذره استعداد توحیدی که در وجود ابناء بشر و ما باشد عبور نخواهد کرد و از همان ذره نورانی با نگاهی مهربانانه، سراسر وجودمان را نورانی خواهد کرد.

اینها به آدم امید می دهد، عزم و اراده می بخشد، حالمان را خوب می کند، وجودمان را بر سبیل خوبیها مستقر می سازد، احساس آرامش و تسکین و دارا بودن پشتوانه ای بی بدیل می بخشد، تلقی تنهایی و بی کسی را مرتفع می کند و به زندگی هامان جهت خدایی می دهد. ان شاءالله@};-

مشکور;941962 نوشت:
بر خلاف نظر شما یادگرفتن و آموختن فلسفه مهم نیست

با سلام
من منظورم از فلسفه اون دروس غربی نبود منظورم معادل اسلامی اون یعنی علم حکمت بود
خلقت انسان در همه مشترک هست هر کس ریاضت بکشد و تمرین کند دارای شهود میشود

فقط تفاوت عالم فیلسوف غربی با عالم فیلسوف شرقی در این عرفانشون هست یعنی در تولید نور در مسیرهای ترسناک دره ها و گردنه های عوالم فانتزی درون!

این یعنی اون غربیه بدون سلاح و زره (نماز شب و بکا) وارد عالم خطرناک درون میشود پس توسط موجودات شیطانی مورد تجاوز قرار میگیرد و برایند ان در عوض بدست اوردن علوم پیچیده صنعت و علوم شیطانی (که اصلا معلوم نیست برای چه قرنی هست که الان داره ظهور پیدا میکند! ) رواج کفر و شیطان پرستی در جامعه میشه!

اما در عوض در جامعه شرق (مثلا ایران که حداکثر هنر مردم همون ساخت افتابه و لگن بیشتر نبود (نخندیم واقعنا نبود چون ضمیر انسان در جوامع مسلمان قدرت سیر در قهقرا را ندارد برای همین وقتی فیلسوفان غربی علامه طباطبایی را در عوالم و سکنات درون عالم فلسفه در حالت شهود مشاهده میکردن تعجب میکردن که چطور یک روحانی میاد در عالم فلسفه ) علت رواج ناهنجاری های ترسناک مثل رواج همجنس گرایی و ...همین فیلسوفان کافر غرب هستن که مردم را گمراه میکردن!

وقتی از امام علی(ع) که یک فیلسوف عجیبی بود و به سکناتی میرفت که هیچ کس تا قیامت نمی تونه در اون اعماق ترسناک غوطه ور بشود از اون دانشمندی پرسید یک کار شاهکار در زندگی شما چی رو می تونین نام ببرین امام علی در جواب گفت پشت در دلم نشستم و هیچ موجودی را به درون شهر های( فانتزی با قصر های کریستالی ابرنگی ) خود راه ندادم!

یعنی کسی که وارد عالم فلسفه بشود صد در صد خبائت دور دلش تجمع می کنند و اینقد موجودات کریه المنظر که معلوم نیست اینا حشره هستن جن هستن موجودات جهش یافته شده ای چی هستن، اینقدر به دل اون فیلسوف هجوم میارن به ضمیرش اینقد تیر اندازی می کنند که تا دست اخر تسلیم بشه و دیوار دلش رو خراب کنند و هجوم ببرن به درون شهر های درون شخص و همه جا را اتیش بزنن!

متاسفانه کشور ما قرن ها توسط علمایی که فیلسوف را نجست می دانستند تسخیر شد(البته حق هم داشتند چون نمی توانستن تعادلی برقرار کنن عقب مانده شدند) و به حدی ما افول داشتیم که حقارت ما به جمع اوردی نجاست سگ های امریکایی و صهیونیستی سوق پیدا کرد !..یعنی اینقدر خوار شدیم!

این بلا توسط علمای بی حکمت (گمونم بهشون صوفی می گفتند که از اعراب الگو میگرفتن بر ما نازل شد !
اعرابی که توشون یک دونه فیلسوف هم تولید نمیشه چطور می تونن اختراعی چیزی داشته باشن!

منظور منم از فلسفه فلسفه به سبک اسلامی ایرانی بود
نژاد ما الان باید در حال کنکاش روی اقمار سیارات زحل و مشتری برای کشف کانی های مختلف می بود اگر روال عادی خودش رو طی میکرد!


با تشکر

موضوع قفل شده است