براهین عقلی اثبات وجود خداوند در غرب
تبهای اولیه
این متکلم عارف مشرب و راهب آگوستینی مسلک دوره اسکولاستیک (دوره سوم قرون وسطی) دو اثر دارد: یکی مونولوگیون (مخاطبه با خودش) و دیگری پروسلوگیون (مخاطبه با دیگری). ایشان از برهان وجودی اش دو تقریر دارد که تقریر اولی که ارائه می کنیم در کتاب اول و تقریر دوم در کتاب دوم آمده است.
تقریر اول برهان وجودی آنسلم:
او بر اساس باورهای دینی ماخوذ از متون مقدس _ که این باورها ره آورد افادات انبیاء الهی است_ یک تصوری از خداوند دارد. بر اساس این تصور می خواهد با یک نگاه معنا گرایانه تحقق بیرونی داشتن خداوند را کشف کند.
تقریب استدلال از طریق قیاس اقترانی:
صغری : ما صورتی ذهنی از "چیزی که کاملتر ازاو قابل تصور نیست" داریم.
کبری : خود این تصور مستلزم تحقق است و الا تناقض است.
نتیجه : بنابراین" چیزی که کامل تر از او قابل تصور نیست" تحقق دارد.
توضیح کبری :
اگر آنچه در تصور من کامل ترین است تحقق بیرونی نداشته باشد کامل ترین تصور نیست. چون در خارج موجودات محقق فراوانی را مشاهده می کنیم.
از طرفی بود بیرونی و محقق در خارج کامل تر است از آنچه که فقط در ذهن وجود دارد و در خارج وجود ندارد. بنابراین آن موجودات محقق در خارج کامل ترند از آن متصور من. لذا می بینیم که حاصلش اجتماع نقیضین می شود (هم کامل ترین است و هم کامل ترین نیست). پس متصور ذهنی من تحقق خارجی دارد.
تقریب استدلال از طریق برهان خلف :
اگر "چیزی که کامل تر از او قابل تصور نیست"تحقق نداشته باشد، "چیزی که کامل تر از او قابل تصور نیست" نخواهد بود.
لکن چیزی است که کامل تر از او قابل تصور نیست، پس تحقق دارد.
در آینده نزدیک اشکالات وارد شده بر تقریر اول از برهان وجودی را مطرح خواهیم کرد.
مدافعین از آنسلم این مثال و مثال های دیگری را که در نقض برهان وی گفته شده رد کرده اند. اما متوجه اشکال اصلی کلام وی نبودند. و جوابی از آن نداده اند.
اشکال 3 (نورمن مالکوم): کلام آنسلم مشروط به این است که شما وجود داشتن را کمال بدانید. در حالی که در مواجهه های عرفی کسی وجود داشتن را کمال نمی داند.
ثانیا ارتباطات عرفی ملاک کشف حقیقت نیست.
ثالثا در جای خود ثابت شده است که وجود نه تنها کمال است بلکه خود منبع هر کمالی است.
جواب: حرف کانت کاملا نادرست است. چنین شکافی دلیل ندارد. عقل بشر می تواند تا عمق واقعیت خارجی پیش رود. مسیر کانت نتیجه اش نفی هر علم و هر کشف و هر واقع نمایی از طریق عقل است.
ادامه اشکالات در پست آینده…
برهان وجودی آنسلم
برهان وجودی آنسلم، از قرن یازدهم میلادی (پنجم قمری) در میان حكیمان اروپا مطرح شد. مبتكر این برهان سنت آنسلم مقدس (saint anselm) بود؛ از این رو به این برهان، برهان آنسلمی نیز گفتهاند. افراد زیادی از قبیل دكارت و لایب نیتس و اسپینوزا با تقریرهای مختلف، آن را تأیید كردهاند ولی كانت از آن انتقاد كرده و آن را نارسا دانسته است. این برهان در كتاب معروف وی ، تمهیدات (prioslogium) این چنین ذکر شده:
«خدا موجودی است كه برتر از او قابل تصوّر نیست و موجودی كه برتر از او قابل تصور نیست نه تنها در ذهن بلكه در خارج از ذهن هم باید موجود باشد. بنابراین، خداوند نه تنها در ذهن بلكه در خارج از ذهن هم موجود است»
صغرای این قیاس نشان دهندۀ مفهوم خداست، «موجودی كه برتر از او قابل تصوّر نیست» مفهومی است كه انسان از خدا دارد حتی اگر وجود خدا را انكار كند. کبرای این قیاس هم واضح و روشن است زیرا اگر موجود برتر كه برتر از او قابل تصور نیست فقط در ذهن باشد (و وجود خارجی نداشته باشد) او آن موجود «برتر» كه برتر از او قابل تصور نیست نخواهد بود. موجودی برترین موجود قابل تصور است كه واقعیت خارجی داشته باشد و در ذهن، مفهوم آن موجود باشد. لذا اگر بخواهد موجودی برتر باشد باید هم در خارج و هم در ذهن موجود باشد.
استاد شهید مرتضی مطهری در توضیح و نقد این برهان مینویسند:
« این برهان از نظر شكل قیاسی از نوع برهان خلف است ، برهان خلف استدلال بر مدعا از راه غیرمستقیم ، یعنی از راه ابطال نقیض مدعا است و چون ارتفاع نقیضین، محال است پس خود مدعّا، حق است.
در این برهان آن چیزی که مدعا قرار میگیرد، به دو نحو قابل تقریر است:
یکی آنکه مدعا، نفس تصوّر ذات برتر و بزرگتر باشد، تقریر صورت برهان چنین میشود: ما ذات بزرگتر یا وجود كامل را تصویر میكنیم و باید آنچه ما تصور میکنیم وجود داشته باشد زیرا اگر وجود نداشته باشد ذات بزرگتر را تصور نكردهایم.
اگر این برهان را اینچنین تقریر کنیم، ملازمه غلط است یعنی لازمۀ وجود نداشتن آن ذات اعای و اکمل (برتر)، این نیست كه ما او را تصوّر نكرده باشیم و تصور ما از ذات بزرگتر، تصور ذات بزرگتر نباشد. پس از این نظر خلفی لازم نمیآید، ذات بزرگتر چه موجود باشد و چه وجود نداشته نباشد تصور ما از ذات بزرگتر، تصور از ذات بزرگتر است. پس نمیتوان از تصور ذات بزرگتر، وجود خارجی ذات بزرگتر را استنتاج كرد.
دیگر آنکه مدعا، واقعیت ذات بزرگتر باشد. پس باید چنین بگوئیم كه ما ذات بزرگتر را در خارج در نظر میگیریم، آنگاه میگوییم:
این ذات بزرگتر خارجی باید وجود داشته باشد و الا ذات بزرگتر نیست زیرا ذات بزرگتر موجود، از این بزرگتر مفروض، بزرگتر خواهد بود. پس ذات بزرگتر مفروض، ذات بزرگتر نخواهد بود.
بدیهی است که در این تقریر، وجود به منزله یك صفت و عارض خارجی بر ذات اشیاء فرض شده است یعنی برای اشیاء با قطع نظر از وجود، ذات و واقعیتی فرض شده است. آنگاه گفته شده است كه وجود لازمۀ ذات بزرگتر است؛ چه اگر ذات بزرگتر وجود نداشته باشد، ذات بزرگتر نخواهد بود زیرا ذات بزرگتر موجود از ذات بزرگتر غیر موجود، بزرگتر خواهد بود.
تفكیك ذات اشیاء از وجود در ظرف خارج، و توهم اینكه وجود برای اشیاء از قبیل عارض و معروض و لازم و ملزوم است، اشتباه محض است. اشیاء با قطع نظر از وجود، ذاتی ندارند»
محقق اصفهانی (1296-1361) تقریر متفاوتی از این برهان دارند. در بیان ایشان، محور استدلال، «وجوب وجود» است و امّا در سخن آنسلم محور استدلال، «كمال» است. آنسلم میگوید: ما تصوری از كاملترین موجود داریم و این كاملترین موجود بایستی تحقق خارجی داشته باشد و گرنه كاملترین موجود نیست. اصفهانی میگوید: ما تصوّری از واجب الوجود داریم و اگر این واجب الوجود تحقق خارجی نداشه باشد واجب نیست.
به نظر اصفهانی واجب الوجود بالذات، مطابق تعریف، موجودی است كه وجود برای آن لازم و ضروری است. حال اگر برای مفهوم واجب الوجود بالذات، مصداقی نباشد، چند حالت متصور است: نبود مصداق یا به این دلیل است كه وجود آن در خارج ممتنع است و یا به دلیل ممكن و نیازمند بودنش به علّت میباشد که در هر دو صورت لازم میآید واجب الوجود بالذات، واجب الوجود نباشد، در صورتی كه فرض ما در واجب الوجود بالذات است نه ممتنع الوجود و ممكن الوجود.
منابع:
1)حسین زاده، محمد؛ فلسفه دین، قم، بوستان كتاب، چاپ دوم، صص 240-239.
2)مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران: قم، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، 1379ش، ج 6، صص 992-991.
3)محمدرضائی، محمد؛ الهیات فلسفی، قم: بوستان كتاب، چاپ اول، 1383ش، ص 253.
4)غرویان، محسن؛ سیری در ادله اثبات وجود خدا، قم: بوستان كتاب، چاپ دوم، 1377ش، صص 156-155.
5)غروی اصفهانی، محمد حسین؛ تحفة الحكیم، قم، موسسه آل البیت، ص 171.