ای آرزوی بندگی ات مانده بر دلم ... (نجواهای شبانه)

تب‌های اولیه

2317 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدايا زندگي برايم سخت شده....:Ghamgin:

همه مردم فكر ميكنند بر حق اند....همه فكر ميكنند راه آنها مستقيم است...و چقدر سخت است تشخيص باطلي كه برايمان مثل حق جلوه ميكند.

خداي من تنها و تنها تويي كه ميداني راه حق كدام است.....كاش ميشد نشانم ميدادي كه راه درست را مي روم....كاش بهم ميگفتي خيالت راحت، در راه بندگي ام هستي بنده ام.....چطور بدانم راه راستت را ميروم؟؟...:Ghamgin:

و چقدر دورم از بندگانت.....
خدايا شيطان همش در دلم وسواس مي اندازد....همش فكر ميكنم راه غلط ميروم كه نشاني از رضايتت را نميبينم.....پس كجايي خداياااااااااااا.....:Graphic (61):

چرا آرامم نمي كني؟ به خودت قسم ميترسم از شيطان و شك هايي كه در مي اندازد.

فقط تنهايم نگذار همين:Graphic (61):

[="DarkRed"]خداوند!
روزگاری پیش تر ، اندیشه ای بود
بودن در کربلا و یاری حسین (ع)
مادنه بودم بین راه ، خالی تر ازتهی...
اما باز لطف تو خداوند......
حال در مسیر زندگی لبیکش گویم
اما ممکن نیست مگر با حرکتی توحیدی ، زمینه سازی برای رجعتش ....
در کشاکش مسیر
باز این همسفر ناشایست بداندیش.....
نمایشگاهی باز کرده از
زین من الناس حب شهوات و نساء والبنین .....
اما تنها تویی ، تنها تو خداوند
یحول بین المرء و قلبه
قلب حس کرد معبود و معشوقش را .... الله ... الله....
که اگر نبود همچون تو مهربان خداوندی و اگر نبود عشقبازی حسین (ع).....
عدم مانده بودم
عدم
حال بیشتراز گذشته نگاهت را می خواهم
نیازمند خبیر و بصیر بودن توام
خداوند !
ای نزدیکتر از......[/]

یا رب چه بسی جرم و گناهم دیدی
رسوائی من به رحمتت پوشیدی

امید من است و بخشش روز جزا
جز درگه تو نیست مرا امیدی

یا رب چو حساب کارم آغاز کنی
وای من اگر گناهم ابراز کنی

خود دانم و تو چه معصیت ها کردم
بیچاره شوم چو مشت من باز کنی

خدایا همه میدانند که تو بزرگی , بزرگواری ... اما برای چند نفر ثابت شده ؟
بزرگیت برای من ثابت شده است...ان هنگام که از تو خواسته ای داشتم و تو جوابم رو دیر دادی ویا حتی جوابی ندادی...بارها و بارها برایم ثابت شد که ندادی چون به صلاحم نبود و من چقدر به خاطر ان ارزوها بی تابی میکردم و بعد از ناامیدی من و چراهایی که می اوردم تو بزرگواری به خرج میدادی و در مقابل ناشکریم شاید تنها لبخندی به من تحویل میدادی...
یادت هست که به خاطر حاجتم از تو و بعد از نرسیدن به آن چقدر گریه کردم !!! چقدر بی تابی کردم !!! فکر می کردم بهترین مصلحت برایم همانی بود که من میخواستم و تو آن را در مقابلم قرار دادی و بعد تا خواستم دستم را دراز کنم و آن را بگیرم , آن را از من گرفتی ! , این مدل ناشکری من رو یادت هست :geryeh:! درست شش ماه بعد از آن که هنوز در فکر آن آرزو بودم زمینه ای برایم فراهم کردی که متوجه شدم اگر قسمتم را همانی قرار داده بودی که من میخواستم شاید تا اخر عمرم , مهر بدبختی به پیشانیم میخورد , یادت هست که بعد از روشن شدن قضیه میخکوب شدم و یخ کردم و از سرما به خودم میلرزیدم و در مقابل هر قدمی که بر میداشتم تو را شکر میکردم و اشک میریختم که در مقابل ان همه ناشکری تنها بزرگواریت را به من نشان دادی ... اگر بنده ات بود بعد از ان همه ناشکری , دست مهربانی به سرم میکشید ؟ یا این که یه سیلی محکم به من میزد ؟ اما تو ...!
و باز میدانی که از تو خواستم و تو دقیقا عکس ان ها را به من دادی و اکنون بعد از گذشت زمان میفهمم که چقدر همین ها به مصلحتم است ...!

[="DarkRed"]خداوند!
روزگاری پیش تر ازپیش بسیار فاصله بود میان من و داناییم
قلمت پادرمیانی کرد و نگاشتنم گمارد
تا بنگارم حق بنگارم عشق بنگارم ..... خداوند!
اما هنوز نادان بودم ، آنک که بی نواییم گمان آن زد که نوایافتم
وهمه را از خویش دانستم
بی گمان به اینکه جاهلیتی ست مدرن .....
ولایتی ست بی فروغ ، محبتی ست بی اشتداد ، اعتقاداتی است بایگانی شده در ذهن.

ومن مرده ام ، اما نه در جسم بلکه از دین به دنیا ، از آگاهی به غفلت ، از عمق دریا به ساحل
(من مات و لم یعرف امام زمانه ، مات میته جاهلیته )
اسیر شدن در ظاهر دین
درونم پر شد از گمانه استغنی.....
وآنگاه که سرکشی و غرور برمن چیره شد
من چه بی بصیرت بودم که حق را نیافتم

و چه زود روزگار استبداد فرا می رسد و چه زود باز خواهم گشت...
خداوند !
ای نزدیکتر از.......[/]

[=Times New Roman]خدايا
[=Times New Roman]در اين جسم عاريه جانم به لب آمده[=Times New Roman] ...

[=Times New Roman]اگر هواي دنيا به سر داشتم
[=Times New Roman]حال هشيارم و جز تو هيچ نمي خواهم[=Times New Roman] ..

[=Times New Roman]اگر غرور داشتم به لطفت شکست ..
[=Times New Roman]اگر درس هایی را باید می آموختم [=Times New Roman]به عشقت صبورانه از دردها آموختم ...
[=Times New Roman]اگر ....
.
[=Times New Roman]اين يک قدم تا تو را[=Times New Roman]عمري است مي روم[=Times New Roman] ..
[=Times New Roman]حتا روي خود خط کشيدم [=Times New Roman]شايد فاصله ها کم شود ..
[=Times New Roman]اما ! [=Times New Roman]بي ياري ات هر تلاشي بيهوده است ....
[=Times New Roman]اکنون مسافري خسته و درمانده ام
[=Times New Roman]به دادم برس و دستم را بگیر [=Times New Roman]و تنهایم مگذار ...

[="Georgia"][="Blue"]

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان گرامی ام
خداوند متعال را از ایجاد این تاپیک شاکر و سپاسگذارم که سفره ای عظیم برای بهره برداری از خلوتهای عاشقانه دوستان خوبم با خدا شده است. به راستی چه زمزمه های عارفانه ای را در این تاپیک شاهدیم..
از یکایک دوستان عزیزم که منت نهاده و ما را شریک مائده های معنوی جان خود با خدایشان می کنند نهایت تشکر و قدردانی را دارم.
باشد که همه ما لایق بهره های بیشتر این ارزاق معنوی باشیم...:Gol::Gol::Gol:
[/]

[="DarkRed"]
خداوندا !

روزگارانی ست که حقیقت بر دوش ،

و نشانی تو در دست دل به راه زدم .

ابلیس همسفرم شده تا راهزن حقیقت بردوش و درکوله بارم باشد.

کمک ومدد را بهانه می کند و سنگینی حقیقت را از دوشم برمی دارد

تا به قول خودش سبک تر وآسانتر سفرکنم.

وگاهی نشانی تورا از دستم می گیرد تا راه کوتاهتری نشانم دهد

وخلاصه آنکه آزاری شده و دردسری التفاتش .....

وحالا در میانه وکمرکش مسیر خداوند

به همان دو راهی معروف حق و باطل رسیده ام

که نقشه و نشانی اش در کوله بار ونشانی که از تو دارم

خوب خوب پیداس

روشن تر از روشن
و روشنی این راه نعمتی شایسه شکر است ، که هدایت و سعادت در انتهای آن است.

و حالا که خداوند منم و انتخاب راه حق و شکرنعمت هدایت تو

و باز پسگیری کوله بار و نشانی از همسفر ناشایست بداندیش که

می خواهد به نشانی باطل نشان تو را گم کنم

و نعمت هدایت و سعادت را کفران کنم ....

و من

که امیدوار به حمایت و هدایت چون تومهربان خداوندی

راه از بیراه این دو راهی باز خواهم شناخت و به سویت خواهم آمد....

خداوند !

ای نزدیکتر از .....[/]

خدای مهربونم .
این من تنها توان افتادن از نگاه تو
و شکستن را ندارد
قلبش آرام میگیرد در آغوش پرمهرت
می داند که می خوانی .....
می داند که می دانی .....
****رهایش مکن لطفا .....!!!!!!****
:Sham:

خدایا :


به خیر و شر خود آگاه نیستم...

به علمت و به رحمتت هر آنچه خیر من در آن است بر من فرو فرست

و هر آنچه شری برای من در آن است از من دور گردان...

آمین یا رب العالمین...



[="Tahoma"][="DarkGreen"]خدایا.. تنهایم ...دلشکسته ام...پناهی جز تو ندارم...خسته ام....اما میدونم و اعتقاد دارم که: گر نگهدار من آنست که من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...:geryeh::geryeh: همین جا از فرصت استفاده میکنم و از همه ی دوستان و بندگان مخلص خداوند التماس دعای مخصوص دارم:Sham::Sham:[/]

موقـــع نــمــآزمــ کــهـ می شـد، فـرشــته ی چــپــ و راســتـ ،

عــزا مــی گرفــتنــد کـه چـه کنـنـد؛

« إیــآکــ نــعبــد »

را جـزء حــرفهآی خــوبـمـ بـنـویســند یآ جــزء دروغــهآیــمـ ..

شیشه وار آمده ام به پیشگاهت
خدای من امان میطلبم از
تو
مولای یا مولای
انت مولای و انا العبد
و هل یرحم العبد الا مولا
.
.
.

خالی شده ام و پوچ انگار
این زنگار سالهاست که حایل تو شده با من

گاه به گاه که که کودکانه هایم را میبینی
گوشهایم را میفشاری
آب میشوم و

سرخ

مولای من
کودکانه میخوابم و تو
آه ه ه هنوز هم میتوانی خوابم را پریشان کنی
شب تاب تو نمی آرد و مرا تا خود تو میرساند
لبخند
تو با آن مهربانیت

می توانی نفس بکشی ؟
میتوانی احساسش کنی ؟
فنا در وجودم رشد میکند
مثل چیزی که نمیدانم هست یا نیست
و تو با بقا جانشینش میکنی
آرام میگیرم با همه احساس های پیشین اخت میگیرم

مولای من
نمیدانم چگونه تمام کنم
شاید بدین جهت که نمیخواهم
لذت مناجات با تو را از کف برون کنم

مولای
یا مولای

خدای من آتش جهنمت را شاید توان تحمل باشد اما آتش دوری تو را توانی نیست:geryeh: یا لطیف ارحم عبدک الضعیف اذلیل :geristan:

الهی بی توهیچم هیچ

گفتم: لعنت بر شیطان
لبخند زد
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم:مگر چه کرده ام؟
با تعجب گفت:مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام؟!
با تعجب پرسیدم:پس چرا زمین می خورم
جواب داد:نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای.نفس تو هنوز وحشی است.تو را زمین می زند
پرسیدم:پس تو چه کاره ای
پاسخ داد:هر وقت سواری آموختی .برای رم دادن اسبت می آیم.فعلا برو سواری بیاموز.در ضمن این قدر مرا لعنت نکن
گفتم:پس حداقل بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم
در حالیکه دور می شد گفت:من پیامبر نیستم جوان!!!

[=arial black]و من اى آقايم پناهنده به فضل توام،
[=arial black]گريزان از تو به سوى توام،
[=arial black]خواستار تحقق چيزى هستم كه وعده كردى،
[=arial black]و آن گذشت تو از كسى‏كه گمانش را به تو نيكو كرده،
[=arial black]چه هستم من اى پروردگارم،و اهميت من چيست؟
[=arial black]به فضلت مرا ببخش،
[=arial black]و به گذشتت بر من صدقه بخش،
[=arial black]پروردگارا مرا به پرده پوشى‏ات بپوشان،
[=arial black]و از توبيخم به كرم‏ ذاتت درگذر،
[=arial black]اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه مى‏شد،آن را انجام نمى‏دادم،
[=arial black]و اگر از زود رسيدن عقوبت مى‏ترسيدم، از آن دورى مى‏كردم
[=arial black]،گناهم نه به اين خاطر بود كه تو سبك‏ترين بينندگانى و بى‏مقدارترين آگاهان،
[=arial black]بلكه پروردگارا از اين جهت‏ بود كه تو بهترين پرده‏پوشى،
[=arial black]و حاكم‏ترين حاكمان،
[=arial black]و كريم‏ترين كريمانى،

خدای من ،

مردم همه شکر نعمت‌های تو را میکنند ؛

اما من ،

شکر بودنت ؛

تو نعمت منی . . .

جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 627x425 پیکسل کلیک کنید


الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
یکــتایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بی همـــتایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و قـیـــوم وتـــــوانـایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بــــرهمـــه چیـــــز دانـــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و در همه حـــــال بیــنــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
از عــیــب مـصفــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
از شـــریـــک مـبــرایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی​​
اهـــل هــــردوایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ـــــــــــــــی
جـــان داروی دلهـــــــــــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ـــــــی
مســـند نشیـــن استغنـــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ی
به تـــو زیــبد مـــلک خـــــدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــی در جــلال رحــــمانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی​​
ودر جــــمال سبــــحانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ـــــی
نه محــــتاج مــــکانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ــــــی
ونه آرزومندزمـــــانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​​ـــــــــی
نه کس به تو ماند ونه به کس مانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
پــیداست که در میان جـــــانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بلکه جان زنده به چیزیست که تو آنــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــی
الهــــــی
الهی
الهــی
الهــــــــی
الهـــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

بارالهــــا:

هدایتم کن، تا به این باور برسم که جواب برخی از

دعاهایم "صبر" و "انتظار" است

...



الهی !

دلِ خسته ام را امشب زیر نور مهتاب به تو می سپارم

چرا که تو میدانی

تنهایی ام از همه ی ستاره هایت غریب تر است

و تو میدانی

اشک هایم از همه ی قطره های آسمان آبی ات دلتنگ تر است ...



[=arial]پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....

[=arial] با تو رازی دارم !..

اندکی پیشتر اَی ..

اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

... زیر چشمی به

خدا می نگریست !..

محو لبخند غم آلود

خدا ! ..

دلش انگار گریست
.
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان

خداوند چکید ( !!!..

یاد من باش ... که بس تنهایم !!.

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

به

خدا گفت :

من به اندازه ی ....

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

به اندازه عرش ..نه ....نه

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!


اَدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت !...

راهی ظلمت پر شور زمین ..

زیر لبهای

خدا باز شنید ،...

نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

[=arial]که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش!!!

[=arial]کیفَ اَلصبِِِِر و علی فِراقِک...



رزومه‌ی شخصی من و درخواست استخدام در گروه بندگانت یا رب...!!!

اَنَا الصَّغيرُ الَّذى رَبَّيْتَهُ وَاَنَا الْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ وَاَنَا الضّآلُّ الَّذى

من همان بنده خردسالى هستم كه پروريدى و همان نادانى هستم كه دانايش كردى و همان گمراهى هستم كه

هَدَيْتَهُ وَاَنَاالْوَضيعُ الَّذى رَفَعْتَهُ وَاَنَا الْخآئِفُالَّذى آمَنْتَهُ وَالْجايِعُ

راهنماييش كردى و همان پستى هستم كه بلندش كردى و همان ترسانى هستم كه امانش دادى و گرسنه اى هستم

الَّذى اَشْبَعْتَهُ وَالْعَطْشانُ الَّذى اَرْوَيْتَهُ وَالْعارِى الَّذى كَسَوْتَهُ

كه سيرش كردى و تشنه اى هستم كه سيرابش كردى و برهنه اى هستم كه پوشانديش

وَالْفَقيرُ الَّذى اَغْنَيْتَهُ وَالضَّعيفُ الَّذى قَوَّيْتَهُ وَالذَّليلُ الَّذى اَعْزَزْتَهُ

و ندارى هستم كه دارايش كردى و ناتوانى هستم كه نيرومندش كردى و خوارى هستم كه عزيزش كردى

وَالسَّقيمُ الَّذى شَفَيْتَهُ وَالسّآئِلُ الَّذى اَعْطَيْتَهُ وَالْمُذْنِبُ الَّذى

و دردمندى هستم كه درمانش كردى و خواهنده اى هستم كه عطايش كردى و گنهكارى هستم كه

سَتَرْتَهُ وَالْخاطِئُ الَّذى اَقَلْتَهُ وَاَنَاالْقَليلُ الَّذى كَثَّرْتَهُ وَالْمُسْتَضْعَفُ

گناهانش را پوشاندى و خطاكارى هستم كه از او گذشتى و اندكى هستم كه بسيارش كردى و خوارشمرده اى هستم

الَّذى نَصَرْتَهُ وَاَنَا الطَّريدُالَّذى آوَيْتَهُ اَنَا يا رَبِّ الَّذى لَمْ اَسْتَحْيِكَ

كه ياريش كردى و آواره اى هستم كه جا و ماءوايش دادى منم پروردگارا آن كسى كه در خلوت از تو شرم نكردم

فِى الْخَلاَّءِ وَلَمْ اُر اقِبْكَ فِى الْمَلاَّءِ اَنَا ص احِبُ الدَّو اهِى الْعُظْمى اَنَا

و در آشكارا هم رعايت تو را نكردم منم صاحب مصيبتها و ماجراهاى بزرگ منم

الَّذى عَلى سَيِّدِهِ اجْتَرى اَنَا الَّذى عَصَيْتُ جَبّارَ السَّمآءِ اَنَا الَّذى

كسى كه بر آقاى خود دليرى كرده منم كسى كه نافرمانى برپادارنده آسمانها را كرده ام منم كسى كه

اَعْطَيْتُ عَلى مَعاصِى الْجَليلِ الرُّشا اَنَا الَّذى حينَ بُشِّرْتُ بِها

براى نافرمانيهاى بزرگى كه كرده ام رشوه داده ام منم آن كسى كه هرگاه نويد گناهى رابه من مى دادند

خَرَجْتُ اِلَيْها اَسْعى اَنَا الَّذى اَمْهَلْتَنى فَمَا ارْعَوَيْتُ وَسَتَرْتَ عَلىَّ

بسويش شتابان مى رفتم منم كه مهلتم دادى ولى من به خود نيامدم و بر من پوشاندى

فَمَا اسْتَحْيَيْتُ وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصى فَتَعَدَّيْتُ وَاَسْقَطْتَنى مِنْ عَيْنِكَ

ولى من شرم نكردم و نافرمانيها كردم و از حدّ گذراندم و از چشم خود مرا انداختى و من اعتنا نكردم

فَما بالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ اَمْهَلَتْنى وَبِسِتْرِكَ سَتَرْتَنى حَتّى كَاَنَّكَ اَغْفَلْتَنى

پس باز هم به بردباريت مهلتم دادى و به پرده پوشيت مرا پوشاندى تا بدانجا كه گويا از ياد من بيرون رفتى

وَمِنْ عُقوُباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى حَتّى كَاَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنى اِلهى لَمْ

و از كيفرهاى گناهان مرا دور داشتى تا به حدى كه گويا از من شرم كردى خدايا در

اَعْصِكَ حينَ عَصَيْتُكَ وَاَنَا بِرُبوُبِيَّتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفُّ

هنگام گناه كه من نافرمانيت كردم نه از باب اين بود كه پروردگاريت را منكر بودم و يا دستورت را سبك شمردم

وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ لكِنْ خَطَّيئَةٌ عَرَضَتْ

و يا خود را در معرض كيفرت درآوردم و يا تهديدهاى تو را بى ارزش فرض كردم بلكه گناهى بود كه پيش آمد

وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى وَغَلَبَنى هَواىَ وَاَعانَنى عَلَيْها شِقْوَتى وَغَرَّنى

و نفس سركش نيز آنرا آراست و هواى نفس نيز چيره شد و بدبختى هم كمك كرد و پرده آويخته

سِتْرُكَ الْمُرْخى عَلَىَّ فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَخالَفْتُكَ بِجَُهْدى فَالاَّْنَ مِنْ

(پرده پوشى تو) هم مرا مغرور كرد و در نتيجه تا آنجا كه مى توانستم در نافرمانى و مخالفت تو كوشيدم ولى اكنون كيست كه

عَذابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنى وَمِنْ اَيْدِى الْخُصَمآءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنى

از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداى قيامت چه كسى خلاصم كند

وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّى فَواسَوْ اَتا عَلى ما

و به ريسمان چه كسى چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع كنى پس چه رسوايى است براى من

اَحْصى كِتابُكَ مِنْ عَمَلِى الَّذى لَوْلا ما اَرْجوُ مِنْ كَرَمِكَ وَسَعَةِ

بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصاء كرده كه اگر اميد من به كرمت و وسعت

رَحْمَتِكَ وَنَهْيِكَ اِيّاىَ عَنِ الْقُنوُطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَما اَتَذَكَّرُها يا خَيْرَ

رحمتت نبود و از نااميد شدن بازم نمى داشتى به محض آنكه به ياد آنها مى افتادم يكسره نااميد مى شدم اى بهترين

مَنْ دَعاهُ داعٍ وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ اَللّهُمَّ بِذِمَّةِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ

كسى كه خواندش خواننده اى و برترين كسى كه اميدش دارد اميدوارى خدايا به پيمان اسلام به درگاهت توسل جويم

اِلَيْكَ وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ اِلَيْكَ وَبِحُبِّى النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ الْقُرَشِىَّ

و به حرمت قرآن بر تو اعتماد كنم و به دوستى و محبتى كه به پيامبر امّى قرشى

الْهاشِمِىَّ الْعَرَبِىَّ التِّهامِىَّ الْمَكِّىَّ الْمَدَنِىَّ اَرْجوُ الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ فَلا

هاشمى عربى تهامى مكى مدنى دارم اميد تقرب به تو را دارم پس تو انس ايمانى مرا مبدّل به

توُحِشِ اسْتيناسَ ايمانى وَلا تَجْعَلْ ثَوابى ثَوابَ مَنْ عَبَدَ سِواكَ

وحشت مكن و پاداشم را پاداش آن كس كه جز تو را پرستيده قرار مده

مرا استخدام کن یارب...!!! :geryeh:

خدایا؛

اجازه هست ناصبوری کنم؟

به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...

از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...

و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم

آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را

در بی پناهیت در پشت هزاران انکار پنهان کنی

ای تنهــا امیدم یاریم کن ...

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]الهی...با خاطری خسته...[/][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]دلی به تو بسته!دست از غیر تو شسته...[/][/]
[=#990000][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]درانتظار رحمتت نشسته ام. میدهی كريمی، نمی دهی حكيمی...[/][/][/] [=#990000][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]مي خوانی شاكرم ميرانی صابرم...[/][/][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]الهی احوالم چنانست كه می دانی و[/][/] [=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]اعمالم چنين است كه مي بينی[/][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]نه پاي گريز دارم ونه زبان ستيز...[/][/] [=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]الهی مشت خاكي را چه شايد و از او چه برآيد[/][/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]و با او چه باید...[/][/]
[=#990000][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=114][=+0]دستم بگير يا الرحمن الراحمين [/][/][/]

«خدای من»

ساحل نداشته‌هایم را

پُر می‌کنم از موج دستان تو
از تو که بهترین
داشته‌های هر انسانی
کافیست تا نامت
بر زبان کسی جاری شود
تا لحظه‌هایش
سرشار از آرامش گردد

خدای من

عاشقانه‌ترین عاشقانه‌هایم

فقط و فقط
از آن توست...


[=arial black]چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته

[=comic sans ms]خدایا آسمان را آن گونه وسیع آفریدی

[=comic sans ms]تا هر پرنده ای که دلش گرفت،

[=comic sans ms]بال بگشاید

[=comic sans ms]و اندوهش را در اوج بی کرانه ی آن از یاد ببرد.

[=comic sans ms]واینک منم پرنده ای که

[=comic sans ms]دلش به اندازه ی همه ی آسمان گرفته.:Graphic (61):


الهـــــــی

چه زیباست برای تــــــــو دل تنگ شدن
پر کشیدن در وجود تو غرق شدن

خدا ،خدا :Ghamgin:
سوال دارم میشه جوابش رو بدی؟
:Shekastan Del::geryeh::geristan:

سلام !
خدایا با تو سخن میگویم! می شنوی؟ خدای خوب و مهربانم...تنها مونسم... تنها همدم و تنها امیدم... خوب گوش کن...
مدت هاست هواییم کرده ای... دلم هوای کوی تو را کرده...
معبود من! گناهکار و آلوده بودم... سر بر چاه غفلت فرو کرده بودم و در اعماق آن چاه به دنبال هیچ می گشتم...
در هیچ و از هیچ ، غیر از هیچ چه حاصل؟؟؟ از تاریکی غیر از تاریکی چه حاصل ؟؟؟
تاریک و تنها بودم...سهم من از تو، اسمی بود و سهمم از خویش، کوهی از آرزوهای پوچ ...
در تمام مسیر پیوسته صدایم کردی... بنده ی من... عزیز من...
اما چه دور بود صدای تو از گوش جان من... و چه سرد بود نگاه قلبم با نگاه پر مهر تو... چه عمیق بود غفلت من و چه جاری بود بخشش تو... چه مهربان خدای عاشقی داشتم من...
خدایا چه مات و مبهوتم کردی...آنگاه که مرا با خود آشنا کردی و چه حیران شدم ازین همه غریبی...
خدایا چه عظیم بودی آنگاه که در کوچکی آرزوهایم تو را گم کرده بودم... چه مهربان بودی آنگاه که در تاریک و روشن زندگی ام، گدای مهرِ غیر بوده ام...
تو خدای من بودی و من بی خدایِ بی خدا...
نمی دانم چه شد؟؟؟!!! راستی خدایا، چه کرده ام برای تو؟ چه گفته و شنیده ام؟ چه شد مرا که این همه بی قرارِ بی قرارِِ تو شدم؟؟؟
راستی خدا!!! چه چیز بین ما گذشت که این همه مرا به تو رساند؟؟؟
هر چه در خودم نظاره میکنم جز گناه و چز گناه و جز گناه، رنگی از روشنی نمیبینم! نمیدانم خدا... شاید دستی... دعایی....اشکی...
هر چه که در این میان مرا به من رساند...مرا به خود رساند و ...نه!!! مرا به تو رساند....هر چه بوده جز تو مهر نبوده...هر چه بوده...هر چه هست...فقط تویی و بس...

[=courier new,courier,monospace]خدایا بخشایش تو بیکران است ، این خطاکار را از خاطر مبر...
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]خدایا!
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]به گناه آلوده ام
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]وتو پاک و مطهر هستی
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]خدایا!

[=courier new,courier,monospace]تشنه رحمت توام

[=courier new,courier,monospace]تا از دریای خطا هایم عبور کنم
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]خدایا!

[=courier new,courier,monospace]بخشایش تو بیکران است
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]این خطا کار را از خاطر مبر...

خدایا به دوستی چون تو افتخار میکنم
امیدوارم تو هم به من افتخار کنی.....:Sham:

دلم که میگیرد......

کودک می شوم....کفش هایم تا به تا می شوند....
دستانی می خواهم آرامم کند....بهانه گیر می شوم.....
نق می زنم که این را می خواهم..... که آن را می خواهم.....
ولی هیچ کس نمی داندکه من....
....فقط خدا را می خواهم...

[=arial]بسم الله

دوستش دارم ...


[=arial]
بزرگيش را ... سکوتش را ... عظمتش را ...

[=arial]
ابهتش را ... تنهاييش را ...

[=arial]
حکمتش را ... صبرش را ... و ... و ...

[=arial]
بودنش عادتيست ، مثل نفس کشيدن !

[=arial]

[=arial]خدا را ميگويم ...

:hamdel: در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است.
خدایا منعمم گـــردان به درویـشی و خــرسندی :hamdel:

خداوندا

مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن

تا آنجا که نفرت است ..... عشق را ارزانی کنم

آنجا که تقصیر وگناه است ..... ببخشایم

آنجا که تفرقه وجدایی است ..... پیوند بزنم

آنجا که خطاست ..... راستی را هدیه کنم

آنجا که شک است ..... ایمان بدهم

آنجا که نومید است ..... امید شوم

آنجا که ظلمت است ..... چراغی برافروزم

آنجا که غم است ..... شادی به پا کنم

پرواز زيباست با بالهايي به رنگ نور
با دلي به وسعت آسمان، وقتي به قنوت مي ايستي
دل فرشته آب مي شود

پرواز زماني زيباست که در عبوديت و جاودانگي او غرق شوي
بشنو صدايم را خدا، خدايا بشنو صداي مرا وقتي که از کرانه هاي نا پيدا

صدايت مي زنم و نامت را مي خوانم
بشنو صداي مرا وقتي که در تنهايي مبهم پس کوچه هاي زندگي فرياد مي زنم
بشنو صدايم را شايد پاسخي باشي بر زمزمه هاي تنهايي قلبم
بشنو صدايم را و مرا درياب .
مرا که در ثانيه هاي پر از ابهام زندگي دچار ترديدم...

دستهایم خالیست ....



قلبم پر لرزش ....
به درگاهت می آیم اگر مرا برهانی ،

باز هم برایت می نویسم

هر چند

پاره اش کنی و یا جوابش را خالی برایم پست کنی !

با اینکه میدانم زیاد بزرگی .....زیاد...

خدایا
:hamdel: دوستت دارم :hamdel:بی نهایت...

دلم برای یک دم غروب تنها با تو بودن تنگ است ، بسیار تنگ...:geryeh:

آن زمان که خورشید کم کم از آسمان به زیر می آید

و[=times new roman] شب شروع میشود...

شب را دوست دارم

بسیار و بسیار...


شب مرا یاد تو می اندازند!


شب تجلی ستار العیوبی توست
:Sham:

آنسان که فارغ از گناهان بیشمارم

بر سر سجاده ی دل

دورکعتی نماز قرب می خوانم

تا مرا ببینی



و تا سپیده صبح برایت راز می گویم...

تمام حرف ها

تمام دردها

تمام ناگفتنی هایم را ...:Sham:

و تو ساده و صمیمی

بر سر سفره ی ناچیز دلم می نشینی


و
در هنگامه رفتنم

برایم قدری آرامش:Sham:

و مقداری توکل

از عرش کبریای خود به سوغات می آوری

و من بی قرار غروبی دیگر و شبی دیگر که با تو سحر شود
در هیاهوی روز و روزمره هایم گم میشوم...:Sham:


خداوندا ....

سکوت شب را دوس دارم ...

من عاشق راز و نیاز شبانه با تو ام

[=arial]معبود من خدای یگانه ی بی همتاست اوست خدای یکتا که غیر او خدایی نیست
[=arial]
که دانای نهان و آشکار عالم است و بخشنده و مهربان در حق بندگان

[=arial]
سلطان مقتدر عالم پاک از هر نقص و آلایش ، منزه از هر عیب و ناشایست

[=arial]
ایمنی بخش دلهای هراسان ، نگهبان جهان و جهانیان ، غالب و قاهر بر همه ی خلقها

[=arial]
با جبروت و عظمت ، بزرگوار و بزرگتر از حد فکرت ، زهی منزه و پاک خدای یکتا

[=arial]
که از هرچه او شریک پندارند و از آنچه در وهم و خیال و عقل و اندیشه آید مبراست

قرار من با خـــدا این شد که...
من چشمامو ببندم...دستمو بذارم توی دستــــ خدا و باهاش برم جلو...
خدایــــا...قول بده توی مسیـــر دستمو ول نکنی...
قول بده مواظبــــ سنگای جلوی پام باشی...
قول بده مواظبــــ آخرش باشی...
من...تا جایی چشمامو باز نگه داشتم که می دونستم چی خوبه و چی بــــد...
ولی از این به بعدش با تــــو...
من اسمشو میذارم دوستـــی و تکیـــه به تـــو...
و تــــو اسمش رو بذار توکل...
می دونم از توکل به هرکس پشیمـــون میشـــم
ولی از توکل کردن به تــــو هیچ وقتـــــ پشیمـــون نمی شـــم...
مواظبمــــون باش و هوامون رو داشتــــه باش...!!!

[=arial]هر وقت " دلــت "تکان خورد ، اول خوب بخند !

" خـدا ست" ، دارد با تـو شوخی می کند ...
می گوید این " دل" هنوز هم همینــ جاستــ و هنوز هم کوچکــ استـــ .
هنوز هم به این جـا و آن جـا وابسته استـــ...
...
[=arial]بخند ، بخند و بفهم!
بفهم که این " دل " را باید راه ببری همین طور که " خـدا " آفریده است او را ،
با تمام تعلقاتش ؛ با تمام بستگی هایش !!

[="Tahoma"][="Black"]خدایا چگونه صدایت کنم در حالی که من منم و چگونه از تو قطع امید کنم در حالی که تو توی.
خدایا اگر از تو نخواهم به من خواهی داد چه کسی هست که از او بخواهم و به من بدهد؟
خدایا اگر صدایت نکنم نیازم را اجابت میکنی چه کسی هست که او را صدا کنم و اجابتم کند؟
خدایا اگر التماس و خواهش نکنم تو به من رحم خواهی کرد پس چه کسی است که به او التماس کنم و او به من رحم خواهد کرد؟
خدایا همانطور که دریا را برای حضرت موسی علیه السلام شکافتی و نجاتش دادی از تو میخواهم بر محمد و ال محمد صلوات فرست و مرا نجات دهی از آنچه درآنم و مرا خارج کنی از مشکلی که درآنم بزودی بدون تاخیر بفضل و رحمتت ای مهربانترین مهربانان.
[/]

[=arial]خداوندا !
[=arial]
[=arial]خداوندا...!
[=arial]
[=arial]اگر روزی بشر گردی
[=arial]
[=arial]زحال بندگانت با خبر گردی
[=arial]
[=arial]پشیمان می شدی از قصه خلقت
[=arial]
[=arial]از اینجا از آنجا بودنت !
[=arial]
[=arial]خداوندا ...!
[=arial]
[=arial]اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
[=arial]
[=arial]لباس فقر به تن داری
[=arial]
[=arial]برای لقمه ی نانی
[=arial]
[=arial]غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی
[=arial]
[=arial]زمین و آسمان را کفر می گویی ... نمی گویی؟
[=arial]
[=arial]خداوندا ...
[=arial]
[=arial]اگر با مردم آمیزی
[=arial]
[=arial]شتابان در پی روزی
[=arial]
[=arial]ز پیشانی عرق ریزی
[=arial]
[=arial]شب آزرده و دل خسته
[=arial]
[=arial]تهی دست و زبان بسته
[=arial]
[=arial]به سوی خانه بازآیی
[=arial]
[=arial]زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟
[=arial]
[=arial]خداوندا ...
[=arial]
[=arial]اگر در ظهر گرماگیر تابستان
[=arial]
[=arial]تن خود را به زیر سایه ی دیواری بسپاری
[=arial]
[=arial]لبت را بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
[=arial]
[=arial]وقدری آن طرف تر کاخ های مرمرین بینی
[=arial]
[=arial]و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
[=arial]
[=arial]و شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد
[=arial]
[=arial]زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟
[=arial]
[=arial]خدایا خالقا بس کن جنایت را تو ظلمت را...!
[=arial]
[=arial]تو خود سلطان تبعیضی
[=arial]
[=arial]تو خود یک فتنه انگیزی
[=arial]
[=arial]اگر در روز خلقت مست نمی کردی
[=arial]
[=arial]یکی را هم چون من بدبخت
[=arial]
[=arial]یکی را بی دلیل آقا نمی کردی
[=arial]
[=arial]جهانی را چنین غوغا نمی کردی
[=arial]
[=arial]دگر فریادها در سینه ی تنگم نمی گنجد
[=arial]
[=arial]دگر آهم نمی گیرد
[=arial]
[=arial]دگر این سازها شادم نمی سازد
[=arial]
[=arial]دگر از فرط می نوشی می هم مستی نمی بخشد
[=arial]
[=arial]دگر در جام چشمم باده شادی نمی رقصد
[=arial]
[=arial]نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید
[=arial]
[=arial]نه سنگ سینه ی غم چنگ صدها ناله می کوبد..
[=arial]
[=arial]اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد
[=arial]
[=arial]برای نامرادی های دل باشد
[=arial]
[=arial]خدایا گنبد صیاد یعنی چه؟
[=arial]
[=arial]فروزان اختران ثابت سیار یعنی چه؟
[=arial]
[=arial]اگر عدل است این پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟
[=arial]
[=arial]به جدی درد تنهایی دلم رارنج می داد
[=arial]
[=arial]که با آوای دل خواهم کشم فریاد و برگویم
[=arial]
[=arial]خدایی که فغان آتشینم در دل
[=arial]
[=arial]سرد او بی اثر باشد خدا نیست؟!
[=arial]
[=arial]شما ای مولیانی که می گوید خدا هست
[=arial]
[=arial]و برای او صفتهای توانا هم روا دارید!
[=arial]
[=arial]بگویید تا بفهمم
[=arial]
[=arial]چرا اشک مرا هرگز نمی بیند؟
[=arial]
[=arial]چرا برناله پر خواهشم پاسخ نمی گوید

[=arial]خداوندا![=arial]اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی [=arial]لباس فقر پوشی[=arial] غرورت را برای ‌تکه نانی[=arial]‌ به زیر پای‌نامردان بیاندازی‌[=arial]و شب آهسته و خسته[=arial]
تهی‌ دست و زبان بسته
[=arial]
به سوی ‌خانه باز آیی
[=arial]
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
[=arial]
نمی‌گویی؟!
[=arial]
خداوندا!
[=arial]
اگر در روز گرما خیز تابستان
[=arial]
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
[=arial]
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
[=arial]
و قدری آن طرف‌تر
[=arial]
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
[=arial]
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
[=arial]
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
[=arial]
نمی‌گویی؟!
[=arial]
خداوندا!
[=arial]
اگر روزی‌ بشر گردی‌
[=arial]
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
[=arial]
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
[=arial]
خداوندا تو مسئولی.
[=arial]
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
[=arial]
در این دنیا چه دشوار است،
[=arial]
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...
[=arial]
دکتر علی شریعتی

[=arial]این رو برای اونایی می نویسم كه با جستجوی لفظ "خدا"
سر از این وبلاگ در آوردن. دوست من!
همین كه در این فضای مجازی به دنبال خدا گشتی بدون كه اولین قدمو برداشتی.
یعنی خود خدا كمكت كرده كه دنبالش بگردی. پس دیگه قدمتو عقب نذار.
تو دلت بگرد تا پیداش كنی. پیداش كه كردی دیگه رهاش نكن...

[=arial]مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم ،
[=arial]
[=arial]مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . .
[=arial]
[=arial]..............................................
[=arial]
[=arial]پروردگارا
[=arial]
[=arial]ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم .