اگه شیعیان راست میگویند پس این آیه؟ [تطبیق آیه سوم سوره زمر بر شیعیان]

تب‌های اولیه

219 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام
آقای نا مسلمان چه کسی کناره گیری کرده!!!

چه شد این رجز خوانیهای وهابیگری

جواب آخر صدرای بزرگوار اینقدر دندان شکن بوده که جوابی دریافت نشده !!
تو روز روشن و..................

ye mosalman;103395 نوشت:
سلام جناب عمار

شما فقط لینک هایی را گذاشتید که ممکن است در آن دیگران نتوانسته اند بدرستی پاسخ بگویند یا اینکه شما قانع نشدید. ولی اگر یادتان باشد در این تاپیک

اگه شیعیان راست میگویند پس این آیه؟ [تطبیق آیه سوم سوره زمر بر شیعیان]

که بنده باز کردم همین مسئله مطرح شد و خود شما هم حضور داشتید. دست آخر هم دوستان شیعه بودند که کم آوردند و بحث رها شد.

خوشبختانه این تاپیک در صدر 10 تاپیک مهم این انجمن قرار دارد و تا بحال 1700 نفر آن را مطالعه نموده اند.
حالا اگر خواستید دوباره ان را مطالعه فرمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=9195

صدرا;66611 نوشت:

این کلام مجمل است آیا مرادتان این است که عالم برزخ حقیقت خارجی ندارد؟یعنی از مقولۀ خیال است؟دراین صورت این کلام را از کجا اخذ نموده اید؟ و اساساجایگاه آن در میان اهل سنت به چه مقدار است؟آیا این سخن مخالف با قرآن نیست؟
اگر عالم برزخ یعنی عالم غیب آیا می شود کسی که در عالم غیب باشدو از این عالم با خبر نباشد؟
لطفا اگر می خواهید توضیح بفرمایید با ذکر منبع بیان بنمایید که استفاده ببریم.متشکرم.:gol:

آقا رضای مودب
در جواب شما و
صدرای بزرگوار مقاله ای را میگذارم که مطالعه بفرمایید.

كلمه برزخ در لغت‏ به معناى فاصله و حائل ميان دو چيز راگويند.

انسانها در برزخ به طور کامل به ثواب يا پاداش و يا عقاب اعمال شان نمي رسند بلکه در اين ميان و تا روز قيامت که الله تعالي هر وقت اراده نمود و قيامت را برپا کنند، خواهند ماند و تا آنروز مکاني است براي عذاب و ثواب انسان ها نه بصورت کلي.

از عبدالله بن عمر روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:
«إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيُقَالُ هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
«هر وقت، يكي از شما فوت كند، صبح و شام، جايگاهش به او عرضه مي شود. اگر بهشتي باشد جايگاهش در بهشت و اگر دوزخي باشد، جايگاهش در دوزخ، به او نشان داده مي شود. و به او گفته ميشود: اين، جاي توست تا روز قيامت كه خداوند تو را حشر مي نمايد».

به علاوه قيامت براي همه انسان ها در يک روز تحقق ميابد چرا که زمين و آسمان بايد دگرگون گردد و عالمي نو ايجاد شود و حيات نوين انسان ها در ان صورت گيرد بنابراين در ميان دنيا و آخرت برزخي قرار داده شده است و مردگان به آن جا مي روند و تا آخر دنيا و برپا شدن قيامت در ان جا خواهند بود و پس از پايان دنيا با يک ديگر محشور مي شوند زيرا ممکن نيست هر انسان براي خود مستقل قيامت داشته باشد. چرا که قيامت بعد از فناي دنيا و تبديل زمين و آسمان به زمين و آسمان ديگري است.
پس برزخ به معني "مابين" و "فاصله" است و در شرع يعني مابين دنيا و قيامت، بدين معني تا زماني که قيامت برپا مي گردد و آنروزي است که هيچکس بجز الله تعالي نمي داند، مردگان در آن عالم بسر مي برند و در آنجا معمولا از اصول اعتقادات انسان ها سوال مي شود و سوال و جواب مفصل را موکول به قيامت مي کنند، اگر مومن و موحد و صالح باشد در اينصورت عالم برزخ براي وي باغچه اي از باغهاي بهشت خواهد بود ( ولي نعمت هاي بهشت را تماما ندارد) و بلعکس از مشرک يا کافر باشد، قبر و عالم برزخ گودالي از گودال هاي آتش خواهد شد. بنابراين در دنياي برزخ عذاب و نعمت وجود دارد.

هنگامي كه انسان را در قبر، آن گودال تنگ و محدود و وحشتناك سرازير نمودند و سپس رويش خاك ريختند و تمامي اهل خانه و نزديكانش بازگشتند، آن گاه براي وي زندگي جديدي به نام عالم برزخ شروع مي شود، زندگي كه در آن عمل نيست وليكن آزمايش و بلا، و در نتيجه خوشي، يا عذاب، در روايت آمده است كه:

«سه چيز انسان را همراهي مي كند هنگام مردن، دو تا بر مي گردد و يكي باقي مي ماند اهل و عيالش، مال و دارائيش، و عملش، اهل عيال زن و فرزند و مال و دارائي همه بر مي گردند آن چه كه همراه او باقي مي ماند عمل وي مي باشد».

پس از اينكه انسان در بستر خاك آرام گرفت و تشيع كنندگان باز گشتند دو فرشته او را مي نشانند و از پروردگار (معبودش) و دين و پيامبرش سئوال ميكنند اگر آن شخص از گروه مؤمنان باشد خداوند او را ثابت قدم مي دارد و جواب صحيح و درست به وي الهام مي كند، چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد:

{يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخرةِ}[إبراهيم: 27].

خداوند تعالي آن مردميكه ايمان آورده اند با كلمه حق كه ثابت و پايدار است در دنيا و آخرت ثابت و پايدار مي گردادند.

ولي اگر از گروه كافران و بدكاران باشد، به هيچ وجه نمي تواند جواب فرشتگان را بدهد، اگر چه كه در دنيا مي دانسته است.

بعد از سئوال و جواب، شخص مؤمن در قبرش خوشبخت مي شود و جاي خويش را در بهشت مشاهده مي كند وهفتاد زراع قبرش گشاده مي شود و بوي رياحين و نسيم بهشت را استشمام ميكند، اما شخص كافر و بدكردار جاي خويش را در دوزخ ديده و قبر بر او فشار مي آورد تا اينكه تمام استخوان هايش در هم پيچيده مي شود، و قبرش گودالي از گودال هاي آتش مبدل مي گردد و حرارت و گرمي آتش دوزخ به وي مي رسد.

پس دانستيم كه قبر يا باغي از باغ هاي بهشت است و يا گودالي از گودال هاي دوزخ، چنانكه در حديث آمده است.
و دليل بر عذاب قبر از قرآن اين سخن الله تعالي مي باشد:
{وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ**النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ} [غافر 45- 46]

«و فرعونيان را عذاب سخت فرا گرفت. اينك آتش دوزخ را صبح و شام بر آنها عرضه ميدارند، و چون روز قيامت شود خطاب آيد كه: فرعونيان را به سخترين عذاب جهنم وارد كنيد».
اين حال و وضع آنها در برزخ دليل بر ثابت بودن عذاب قبر است.
«و اين آيه اصل بزرگي است در استدلال بر اينكه عذاب قبر در برزخ وجود دارد».
همچنين دليل بر عذاب قبر در قرآن اين فرموده الله تعالي مي باشد:
{سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ} [توبه 101]

«دو بار آنها را عذاب مي دهيم سپس آنها به عذابي بزرگ بازگردانيده مي‌شوند».
منظور از دو عذاب، عذاب دنيا و عذاب قبر است سپس به سوي عذابي بزرگ برگردانيده مي شوند».
اما دليل بر نعمت و عذاب قبر بسيار است كه از آن جمله روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:
«إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيُقَالُ هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
«هر وقت، يكي از شما فوت كند، صبح و شام، جايگاهش به او عرضه مي شود. اگر بهشتي باشد جايگاهش در بهشت و اگر دوزخي باشد، جايگاهش در دوزخ، به او نشان داده مي شود. و به او گفته ميشود: اين، جاي توست تا روز قيامت كه خداوند تو را حشر مي نمايد».
و از انسس روايت است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:
«لَوْلَا أَنْ لَا تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ»
«اگر ترس از دفن نكردن مردهايتان نبود از خداوند مي خواستم كه عذاب قبر را بشنويد».
و دليل از كتاب و سنت بسيار است و آنچه ذكر شد به منظور استدلال كردن به آن در اثبات عذاب و نعمتهاي قبر بود و الله اعلم.

نکته ديگر اينست که ما بين علما در اينکه آيا در برزخ عذاب و نعمت بر روح است يا بر روح و جسم هردو، اختلاف وجود دارد.

برخي از علما گفته اند که نعمت ها و عذاب قبر براي جسم و روح با هم است. پس روح وقتي كه متنعم يا معذب مي شود به بدن متصل است پس نعمت و عذاب براي هر دوي آنهاست همانگونه كه روح گاهگاهي كه از بدن جدا مي شود و متنعم يا معذب مي گردد(شامل هر دو مي‌گردد). پس نعمت و عذاب براي روح از بدن جدا نيست. و دليل بر اين گفته كتاب و سنت است و اهل سنت و جماعت بر آن اتفاق دارند بر خلاف كساني كه گمان مي كنند نعمت و عذاب قبر در هر حال تنها براي روح است و به بدن تعلق ندارد.

دليل بر آن حديث انس بن مالك است كه در آن رسول الله صلي الله عليه وسلم مي فرمايند:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عَنْهُ أَصْحَابُهُ وَإِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ أَتَاهُ مَلَكَانِ فَيُقْعِدَانِهِ فَيَقُولَانِ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ فَيُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَقْعَدِكَ مِنْ النَّارِ قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ بِهِ مَقْعَدًا مِنْ الْجَنَّةِ فَيَرَاهُمَا جَمِيعًا وَأَمَّا الْمُنَافِقُ وَالْكَافِرُ فَيُقَالُ لَهُ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي كُنْتُ أَقُولُ مَا يَقُولُ النَّاسُ فَيُقَالُ لَا دَرَيْتَ وَلَا تَلَيْتَ وَيُضْرَبُ بِمَطَارِقَ مِنْ حَدِيدٍ ضَرْبَةً فَيَصِيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُهَا مَنْ يَلِيهِ غَيْرَ الثَّقَلَيْنِ»

«هنگامي كه بنده اي را در قبرش ميگذارند و دوستانش بر ميگردند و مي روند، ميت صداي پاهايشان را مي شنود. در اين هنگام، دو ملائكه نزد او مي آيند، او را مي نشانند و از وي مي‌پرسند: درباره اين شخص، يعني محمد(ص) چه مي گفتي؟ جواب مي دهد: من گواهي مي دهم كه محمد صلي الله عليه وسلم بنده خدا و رسول اوست. ملائكه ها مي گويند: به جايگاه خود در روزخ نگاه كن. خداوند آنرا براي تو با جايي در بهشت، عوض كرده است». پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: پس هر دو جا (بهشت و دوزخ) را مي بيند. اما اگر آن شخص، كافر يا منافق باشد، در جواب ملائكه ها، ميگويد: من چيزي نميدانم. هر چه مردم مي گفتند، من نيز مي گفتم. به او مي گويند: تو ندانستي و نه سعي كردي كه بداني. سپس، با پتكي آهني، ضربة محكمي بر فرق سرش، مي كوبند. آنگاه، چنان فريادي سر مي دهد كه بجز انسانها و جن ها، همة مخلوقات اطراف او، فريادش را مي شنوند».

و در حديث طولاني براء بن عازب كه احمد، ابوداود، حاكم و ديگران بصورت مرفوع از پيامبر صلي الله عليه وسلم روايت كرده اند بعد از ذكر خروج روح و بالا رفتن روح مؤمن به آسمان مي فرمايد:
«فَتُعَادُ رُوحُهُ فِي جَسَدِهِ فَيَأْتِيهِ مَلَكَانِ فَيُجْلِسَانِهِ فَيَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ»

«روحش در جسمش برگردانيده مي شود پس دو ملائكه مي آيند و او را مي نشانند. به او مي گويند: پرورگارت كيست؟»

اين دو حديث بر واقع شدن عذاب و نعمت هاي قبر بر روح و جسم با هم دلالت دارند. در اين سخن پيامبر صلي الله عليه وسلم «إن العبد إذا وضع في القبر» «بنده هنگامي كه در قبر قرار گرفت» دلالت بر اين دارد كه لفظ عبد براي جسم و روح با هم بكار مي رود و همچنين برگشت روح به جسم هنگام سؤال كردن همانگونه كه در حديث براء بن عازب آمده همراه با آنچه در دو حديث كه گذشت اين از صفات جسم است مانند اين سخن:«يسمع قرع نعالهم»(فيقعدانه) «صداي پاهايشان را مي شوند كه مي روند»«پس او را مي نشانند» و«ويضرب بمطارق من حديد»«فيصيح صيحة» «و با پتكي از آهن او را مي زنند»«پس صيحه اي بسيار بلند سر مي دهد». از همه اينها اين نتيجه حاصل مي شود كه نعمت ها و عذاب قبر شامل جسم و روح با هم مي گردد.

بعد از پايان عالم برزخ که با برپا شدن قيامت به پايان مي رسد، مردگان نيز از آن عالم مي روند و وارد دنياي ابدي خواهند شد.هنگاميكه اسرافيل شيپور را براي اولين بار به صدا در مي آورد تمام موجودات زنده اي كه بر روي زمين هستند بيهوش شده، و ميميرند، چنانكه در قرآن كريم مي فرمايد:

{وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ} [الزمر: 68]

و دميده مي شود در شيپور پس آنچه از موجودات زنده كه در آسمان و زمين هستند بيهوش شده و مي ميرند.

والسلام

ye mosalman;103421 نوشت:
فقط الله - قرآن - محمد(ص)

سلام بر حقیقت جویان
این که شرک است . وقتی به قضیه محبت و توسل و شفاعت و ووو می رسید می گویید فقط خدا و خدا و دیگر هیچ حال چه شده که قرآن و محمدص هم بدان اضافه شده اند ؟
موفق در اندیشه صواب

حامد;103461 نوشت:
سلام بر حقیقت جویان
این که شرک است . وقتی به قضیه محبت و توسل و شفاعت و ووو می رسید می گویید فقط خدا و خدا و دیگر هیچ حال چه شده که قرآن و محمدص هم بدان اضافه شده اند ؟
موفق در اندیشه صواب

بابا باهوش

چی بگم ملت از خنده نمیرن

ye mosalman;103478 نوشت:
بابا باهوش چی بگم ملت از خنده نمیرن

سلام بر حقیقت جویان
حالا تو بگو شاید نمردیم و جوابت رو دادیم
شاید از جواب می ترسی ؟
موفق در اندیشه

ye mosalman;103421 نوشت:

كلمه برزخ در لغت‏ به معناى فاصله و حائل ميان دو چيز راگويند.


با سلام

1- بحث توسل را بالاخره در صحیح بخاری مشاهده فرمودید؟چرا پیامبر«صلی الله علیه وآله» مردم را نهی نفرمودند که چرا خدا را رها نموده اید و سراغ وسیله آمده اید؟چرا خلیفۀ ثانی سراغ وسیله رفت و به وسیله توسل چست؟آیا افراد شیعه بودند؟!

2- باز مانند گذشته مطلبی را نقل نمودید که خود آنرا را مطالعه ننمودید«هرچند مطلب حق بود و نظر اهل سنت را بیان می نمود»ولی این سخنان ردی بر کلام خود شما است که بیان نمودید:« کلمه عالم برزخ کلمه ای است مانند عالم رویا یا عالم غیب».
به علاوه اینکه در این سخنان مطلب دیگری نیز ثابت شد که منکر آن بودید و آن سماع الموتی بود.فتامل

:Gol:اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم:Gol:

عاشق حقیر امامم علی(ع)هستم و عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق تـــــــــــــــــمام شیــــــعیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــان:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:

ومطـــــــــمئـــنم که خـــــــــــــــدا هم تمام شیعیان رو دوست داره حتی اگه کم باشن

ما توی راهمون مطمئن گام برمیداریم ،باتحقیق و با فـــــــکر:ok:

لطفا کمی فکر کنیدو کمی دقت ! ببنید این آیه اصلا برای کی و برای چی نازل شده این آیه در شان مشرکان است که غیر خدا را میپرستیدند مثلا فرشتگان و یا جنیان و... که چون آنها رانمیدید تمثالی از آنها درست میکردند و به صورت بت میپرستیدند و در حقیقت هم خودشون میدونستند که این بتها خدا نیست و فقط برای تقرب به خداوند این اشکال و بت ها را میپرستیدند و یا حتی با بعضی پیامبران هم که برایشان احترام فوق العاده ای قائل بودند بعداز مرگشان به تدریج تمثال آنها میپرستیدند واین شرک و بزرگترین انحراف است .در حالیکه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین واسطه فیض خدا هستند و وسیله بین خدا و خلق او این دو زمین تا آسمان با هم متفاوت است خود امیرالمومنین علی علیه السلام با کسانی که ایشان را خدا میپنداشتند به شدت مبارزه م بیزاری جستند و این توهین بزرگی به تشیع است .ما روزی 5 بار مستقیما با خدا صحبت میکنیم ودر خیلی از دعاهایی که در تشیع داریم مثل کمیل جوشن کبیر مستقیما با خدا راز و نیاز میکنیم وحتی در مساله شفاعت و توسل به اولیا الله مساله اذن خداوند بسیار تاکید شده که همان توحید است (لا یشفعون الا لمن ارتضی ...سوره انبیا) (لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن الله لمن یشا و یرضی..سوره نجم) که در مورد شفاعت فرشتگان است.امیدوارم خداوند دریچه قلوب ما را به آن هدایتی که خودش از او راضی است رهنمایی کند. واینکه حقانیت مساله ولایت که از اصول دین است برای همه مردم جهان اثبات شود آمین برای تحقیق بیشتر به تفاسیر مراجعه کنید.

این بنده خدا مسلمانه تو تاپیک قبلیش سوالای مارو بی جواب گذاشت فرار کرد! حالا باز اومده اینجا بلبل زبونی میکنه!

(پست شماره 41 از تاپیک زیر رو جواب بده)
http://www.askdin.com/thread11418-4.html

سلام خیلی جواب های الکی رو مطرح میکینید-شفاعت :فقط از انسان زنده صالح می توان گفت که ... حتی در زمان فوت رسول هم صحابه چنین کاری نکردند و به عموی آن حضرت متوسل شدن پس حاجت گرفتن از انسان مرده کاملا شرک و کفر به سوی درگاه الله متعال هستش و استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟

ansaremohammad;316504 نوشت:
سلام خیلی جواب های الکی رو مطرح میکینید-شفاعت :فقط از انسان زنده صالح می توان گفت که ... حتی در زمان فوت رسول هم صحابه چنین کاری نکردند و به عموی آن حضرت متوسل شدن پس حاجت گرفتن از انسان مرده کاملا شرک و کفر به سوی درگاه الله متعال هستش و استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟

با سلام خدمت جناب انصار محمد (ص)

بارها و بارها به دوستان اهل سنت تذكر داديم كه بدون مطالعه و جستجو در انجمن مطلب ننويسند ولي معهذا اصلا گوششان بدهكار اين حرفها نيست و هر از چند گاهي مطالب را براي اغراض خاصي دوباره مطرح مي كنند
با اينكه اين مسئله بارها و بارها در سايت مطرح گرديد و جوابش از طرف كارشناسان داده شد براي ياد آوري مجدد مطالب را برايتان خواهم آورد

توسل از دیدگاه علمای اهل سنت
1- نورالدین سمهودی می گوید " استغاثه و شفاعت و توسل به پیامبرو جاه و برکت او نزد خداوند از کردار انبیاء و سیره سلف صالح بوده و در هر زمانی انجام می گرفته است چه قبل از خلقت و چه بعد از آن حتی در حیات دنیوی و برزخ هرگاه توسل به اعمال صحیح است همانگونه که در حدیث غار آمده توسل به پیامبر اولی است .... (وفاء الوفاء ج 4 ص 1372 )

2- دکتر عبد الملک سعدی می گوید هرگاه کسی بگوید اللهم انی توسلت الیک بجاه نبی او صالح ، کسی نباید در جواز آن شک کند زیرا جاه همان ذات کسی نیست که به او توسل شده باشد بلکه مکانت و مرتبت او نزد خداوند است و این حاصل و خلاصه اعمال صالح اوست خداوند متعال د رمورد حضرت موسی میفرماید و کان عندالله وجیها و در نزد خدا آبرومند بود... (البدعه فی مفهومها الاسلامی ص 45)

3- قسطلانی می گوید بر زائر رسول الله سزاوار است که زیاد دعا و تضرع واستغاثه و طلب شفاعت و توسل به ذات پاک رسول الله نماید ... (المواهب اللدنیه ج 4 ص 593 )

4- زرقانی در شرح آن میگوید باید به پیامبر توسل جست زیرا توسل به آن حضرت سبب فرو ریختن کوه های گناهان است ...

5- ابن الحاج ابوعبدالله عبدری مالکی می گوید مرده ایی که به زیارتش می رویم اگر از کسانی باشد که امید برکت از او میرود باید به او توسل جست و پیامبر اکرم در راس آنان است .... (المدخل ج 1 ص 254)

6- حسن بن علی سقاف شافعی می گوید توسل استغاثه و طلب شفاعت از بزرگ مردم (محمد پیامبر و چراغ تاریکی ها) از امور مستحبی است که بر آن تاکید فراوان شده است به ویژه هنگام گرفتاری ها و سیره علمای اهل عمل و اولیای اهل عبادت و بزرگان محدثین و امامان سلف بر این بوده است

7- نووی در برخی از کتابهایش قائل به استحباب توسل شده است ( حاشیه الایضاح علی المناسک ص 450 و 498 شرح التهذیب (المجموع) ج 8 ص 274 شرح الاذکار باب اذکار الحج ص 307

8- غماری در مقدمه کتابش می نویسد قول به استحباب توسل مذهب شافعی و دیگر از امامان شایسته است کسانی که بر جلالت و وثوق آنان اجماع است ( مقدمه ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی) ، غماری

ادامه ...

[="Tahoma"]1- ابن حجر مکی از اشعار شافعی این دو بیت را که بر توسل شافعی به اهل بیت پیامبر دلالت دارد نقل می کند که
آل النبی ذریعتی
و هم الیه وسیلتی
ارجو بهم اعطوا غدا
بیدی الیمین صحیفتی

یعنی : " آل پیامبر راه من می باشند و آنان وسیله من به سوی خدایند به آنان امید دارم که در روز قیامت صحیفه و نامه اعمال مرا به دست راستم دهند "

2- زینی دحلان می گوید هر کس که ذکرهای پیشینیان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند در آن ها مقدار زیادی از توسل به ذوات مقدسه می یابد و کسی هم بر آنان ایراد نگرفت تا این که منکران (وهابیون) آمدند و اگر قرار باشد که نمونه های توسل را جمع کنیم کتابی عظیم می شود ( الدرر السنیه ، زینی دحلان ص 31 )

مرحوم علامه امینی در توجیه توسل می فرماید توسل بیش از این نیست که شخصی با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه به خدا نزدیک شود و آنان را وسیله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد زیرا آنان نزد خدا آبرومندند نه اینکه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هایش دخیل بدانند بلکه آنان را مجاری فیض ، حلقه های وصل و واسطه های بین مولی و بندگان میدانند با این عقیده که تنها موثر حقیقی در عالم وجود خداوند متعال است و تمام کسانی که متوسل به ذوات مقدسه می شوند همین نیت را دارند حال این چه ضدیتی با توحید دارد ؟؟؟ (الغدیر ج 3 ص 403 )

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

ansaremohammad;316504 نوشت:
استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟

[="arial black"][="darkgreen"]قران به رسول خدا
ميفرمايد
شما شاهد اين امتي
وقتي رسول خدا
چيزي را مشاهده نکند
چطوري شهادت بدهد
[="red"]يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا [٣٣:٤٥]
ای پیامبر (گرامی) ما تو را به رسالت فرستادیم تا (بر نیک و بد خلق) گواه باشی و (خوبان را به رحمت الهی) مژده دهی و (بدان را از عذاب خدا) بترسانی.
[/]ایه 45 سوره احزاب
پيامبر اگر به اين عالم
نظاره نکند
چطوري شهادت بدهد
سه آيه
احزاب 45
فتح 8
مزمل 15

إِ[="blue"]نَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا [٧٣:١٥]
ما به شما (امت آخر زمان) رسولی فرستادیم که شاهد اعمال (و حجت کامل) شماست چنانکه بر فرعون هم رسول فرستادیم. [/]
خوب چگونه شاهد اعمال ماست؟؟؟[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِن?ائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلا?مُ اللهِ اَبَداً م?ا بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"]( توسل الناس بقبر البخاري للإستسقاء )

[="blue"]الذهبي - سير أعلام النبلاء - في ترجمة الإمام البخاري - الجزء : ( 12 ) - رقم الصفحة : ( 469 )
[/]

- وقال أبو علي الغساني : أخبرنا : أبو الفتح نصر بن الحسن السكتي السمرقندي ، قدم علينا بلنسية عام أربعة وستين وأربع مئة [="red"]قال : قحط المطر عندنا بسمرقند في بعض الأعوام فإستسقى الناس مراراً فلم يسقوا فأتى رجل صالح معروف بالصلاح إلى قاضي سمرقند فقال له : إني رأيت رأياً أعرضه عليك قال : وما هو قال : أرى أن تخرج ويخرج الناس معك إلى قبر الإمام محمد بن إسماعيل البخاري وقبره بخرتنك ونستسقي عنده فعسى الله أن يسقينا ، قال : فقال القاضي : نعم ما رأيت ، فخرج القاضي والناس معه وإستسقى القاضي بالناس وبكى الناس عند القبر وتشفعوا بصاحبه ، فأرسل الله تعالى السماء بماء عظيم غزير أقام الناس من أجله بخرتنك سبعة أيام أو نحوها لا يستطيع أحد الوصول إلى سمرقند من كثرة المطر وغزارته وبين خرتنك وسمرقند نحو ثلاثة أميال.[/][/]
[/]

ansaremohammad;316504 نوشت:
سلام خیلی جواب های الکی رو مطرح میکینید-شفاعت :فقط از انسان زنده صالح می توان گفت که ... حتی در زمان فوت رسول هم صحابه چنین کاری نکردند و به عموی آن حضرت متوسل شدن پس حاجت گرفتن از انسان مرده کاملا شرک و کفر به سوی درگاه الله متعال هستش و استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟

در باب توسل به اولیای الهی شبهاتی مطرح شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم

1- اسمای الهی تنها وسیله
برخی میگویند مطابق آیات الهی تنها وسیله برای تقرب به سوی خداوند اسماء الهی است
خداوند متعال میفرماید وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (180)
و مختص بخداوند است اسمهاى بسيار نيك پس بخوانيد خدا را بآن اسماء و واگذاريد كسانى را كه ملحد و مشرك ميشوند در اسماء الهى يعنى اين اسماء را بر غير خدا اطلاق ميكنند زود باشد كه جزاء داده شوند آنچه را كه بودند عمل ميكردند.
و نیز میفرماید وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (18)
و بدرستى كه مساجد مختص بخدا است پس نخوانند با خداى متعال احدى را.

پاسخ :
مقصود از دعا در مجموع این آیات مطلق دعا و خواستن نیست بلکه دعا و ندای خاصی است که به قصد آن معنا مرادف با معنای عبادت می شود آن معنای الوهیت و یا ربوبیت است به علاوه این که مجموع این آیات مربوط به بت پرستانی است که گمان میکردند بت هایشان (یا همان موجوداتی که این بت ها رمز آن هاست ) برخی از شئون تدبیر را مالکند لذا برای آنها استقلال در فعل و تصرف قائلند
پر واضح است که هر نوع تواضع برای کسی و درخواست از کسی غیر از خداوند با این اعتقاد عبادت او محسوب شده و شرک است این قید به خوبی از برخی آیات دیگر نیز استفاده می شود از جمله

الف) فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ء
پس بى‏نياز نكرد آنها را خدايان آنها كه ميپرستيدند غير از خداى متعال‏

ب) وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ
كسانى را كه كافران جز خدا ميخوانند مالك شفاعت نيستند

ج) ُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (13)
و كسانى كه غير او را پرستش ميكنند باندازه يك قطمير مالك نيستند
د) قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً (56)

بگو باين مشركين كه بخوانيد كسانى را كه گمان ميكنيد از غير خداوند پس اينها مالك نيستند برطرف كنند ضررى را از شما يا تبديل بنفع كنند

بنا بر این علت مذمت مشرکین از طرف خداوند این بوده که آنان معتقد به تدبیر و تصرف بتان به نحو استقلال و بدون اذن و مشیت خداوند بوده اند
حسن بن علی سقاف شافعی می گوید معنای آیه وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً این است که غیر خدا را عبادت نکنیدو در کنار او این بتها را نپرستید

ادامه ...

1- تنها وسیله ، طاعات و اعمال صالح
برخی در توجیه آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ می گویند مقصود از وسیله در این آیه طاعات و اعمال صالح اس که بنده به توسط آن به سوی خداوند متعال تقرب میجوید

پاسخ :
وسیله گر چه هر چیزی است که منشاء قرب به خداوند می شود ولی می توان یکی از آن وسائل را مقام و دعای پیامبر دانست و از آنجا که حیات اولیای الهی و در راس آنان رسول گرامی اسلام ثابت شده است لذا توسل به مقام و دعای آن بزرگواران از وسائل قرب الهی به حساب می آید

2- ابراهیم و رد وسیله
در تفاسیر آمده است هنگامی که حضرت ابراهیم قرار بود در آتش برود جبرئیل نزد او آمد و عرض کرد آیا به من احتیاج دارید ؟ ابراهیم فرمود اما به تو هرگز و اما به پروردگار عالمیان آری !!

پاسخ :
اولا در مورد وسیله گفته شده که انسان به کسی متوسل می شود که از خودش نزد خداوند متعال مقرب تر باشد و در مورد جبرئیل نمیتوانیم ادعا کنیم که او از حضرت ابراهیم برتر و مقرب تر بوده است
ثانیا ظاهرا عبارت حضرت ابراهیم این است که من به تو که بخواهی با اراده و مشیت استقلالی خودت برای من کاری انجام دهی احتیاج ندارم ولی به خدا که تمام کارهایش را با اسباب که از آن جمله جبرئیل است کار دارم ، او هر چه صلاح بداند انجام میدهد و او خود به حال من آگاه تر است

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"][="darkorchid"]دستور عایشه به توسل :
[/]
[/]

[="arial black"][="darkgreen"]93 - حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: "[="red"] انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ[/] فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًى إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ. قَالَ: فَفَعَلُوا، فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ، وَسَمِنَتِ الْإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنَ الشَّحْمِ، فَسُمِّيَ عَامَ الْفَتْقِ
[="blue"][تعليق المحقق] رجاله ثقات وهو موقوف على عائشة[/][/]
[/]

[="arial black"][="purple"]سنن الدارمي - المقدمة - ما أكرم الله تعالى نبيه (ص) بعد - رقم الحديث : ( 92 )
[/]
[/]

[="Tahoma"]

ansaremohammad;316504 نوشت:
سلام خیلی جواب های الکی رو مطرح میکینید-شفاعت :فقط از انسان زنده صالح می توان گفت که ... حتی در زمان فوت رسول هم صحابه چنین کاری نکردند و به عموی آن حضرت متوسل شدن پس حاجت گرفتن از انسان مرده کاملا شرک و کفر به سوی درگاه الله متعال هستش و استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟


یکی از موارد اختلاف بین وهابیون و سایر مسلمانان توسل به اولیای الهی یا به تعبیری وسیله قرار دادن آنان نزد خداوند متعال است وهابیون آن را جایز نمی دانند اما عموم مسلمین نه تنها آن را جایز میشمارند بلکه در طول تاریخ به آن عمل کرده اند
توسل انواع اقسامی دارد که نزد عموم مسلمین برخی از آن ها صحیح و بعضی باطل و دسته ایی دیگر مورد اختلاف هست به همین دلیل هر کدام را با حکم آن ها بیان می کنیم

تعریف توسل
توسل در لغت : خلیل بن احمد می گوید توسل از وسلت الی ربی وسیله است یعنی انجام دادم عملی را تا به سبب آ« به سوی خدا نزدیکتر شودم ... (ترتیب العین ماده وسل )
ابن منظور افریقی می نویسد وسیله چیزی است که انسان به سبب آن به مقصود خود رهنمون میشود ( لسان العرب ماده وسل)

و اما توسل در اصطلاح :
مقصود از توسل ان است که بنده چیزی یا شخصی را نزد خداوند متعال واسطه قرار دهد تا او وسیله قربش به خدا گردد ( تفسیر روح المعانی آلوسی ج 6 ص 124 و 128 )
پس تا اینجا به صورت نسبی ثابت شد علمای اهل سنت بالجمله توسل را قبول دارند

ادامه ...

[="Tahoma"]

ansaremohammad;316504 نوشت:
سلام خیلی جواب های الکی رو مطرح میکینید-شفاعت :فقط از انسان زنده صالح می توان گفت که ... حتی در زمان فوت رسول هم صحابه چنین کاری نکردند و به عموی آن حضرت متوسل شدن پس حاجت گرفتن از انسان مرده کاملا شرک و کفر به سوی درگاه الله متعال هستش و استدلال شیعیان:لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل اله.... خدا گفته شهیدان زنده اند ولی نگفته در کجا چه طور به چه شکل؟

فتواهای وهابیان
1- شیخ عبدا لعزیز بن باز مفتی سابق حجاز می گوید توسل به جاه و برکت یا حق کسی بدعت است ولی شرک نیست از همین رو هرگاه کسی بگوید اللهم انی اسالک بجاه انبیائک و بجاه ولیک فلان او یعبدک فلان او بحق فلان او برکه فلان جایز نیست بلکه بدعت و شرک آلود است ( مجموع فتاوا و مقالات متنوعه شیخ بن باز ج 4 ص 311 )

2- شیخ صالح بن فوزان می گوید هر کس به خالق و رازق بودن خداوند ایمان آورد ولی در عبادت واسطه هایی بین خود خداوند قرار دهد در دین خدا بدعت گذارده است و اگر به وسائط متوسل شود به جهت جاه و مقام آنان بدون آن که آنان را عبادت کند این بدعت حرام و وسیله ایی از وسائل شرک است ( المنتقی من فتاوی الشیخ بن فوزان ج 2 ص 54 )

3- گروه فتوای وهابیان در جواب سوالی از توسل می گویند توسل به ذات پیامبر و غیر او از انبیاء و صالحان جایز نیست همچنین توسل به جاه پیامبر و غیر او حرام است زیرا این عمل بدعت است و از پیامبر یا صحابه حکمی در این مورد نرسیده است ( البدع و المحدثات و ما لا اصل له ص 265 و 266 )

4- ناصر الدین البانی می گوید من معتقدم کسانی که به اولیاء و صالحان و ... توسل می کنند از راه حق گمراهند ...(فتاوای الالبانی ص 432 )

ادامه ...

فلسفه توسل
توسل وسیله قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است وسیله بر دو قسم است گاهی از امور مادی است مانند آب و غذا که وسیله رفع تشنگی و گرسنگی است و زمانی نیز از امور معنوی است مثل گناه کاری که خدا را به مقام و جاه یا حقیقت پیامبر قسم میدهد تا از گناهانش بگذرد در هر صورت وسیله لازم است زیرا خداوند متعال جهان آفرینش را به بهترین صورت آفریده است آنجا که میفرماید الذی احسن کل شی خلقه

جهان بر اساس نظام علت و معلولی و اسباب و مسببات برای هدایت و رشد و تکامل انسانها آفریده شده است
شهید مطهری می فرماید فعل خدا دارای نظام است اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است به همین جهت است که خدای متعال گناه کاران را ارشاد فرموده است که در خانه رسول اکرم بروند وعلاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند

قرآن کریم در این رابطه میفرماید وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما
و از همین رو می بینیم که در قرآن و سنت تاکید فراوانی بر وسیله و توسل شده است خداوند متعال میفرماید يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏

توسل از دیدگاه قرآن
یکی از باب های عبادت خداوند متعال در کنار نماز و روزه و دعا و ذکر و ... توسل به سوی او با وسیله قرار دادن اولیا و مقربین است . توسل به سوی خدا به واسطه مقربین یک نوع نزدیکی و قرب به خدا به حساب می آید زیرا شخص متوسل زمام قلب خود را به سوی وجه خدا معطوف می دارد
خداوند متعال در آیه تغییر قبله می فرماید : قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُون‏
ما گردش صورت تو را به سوى آسمان مى‏بينيم. پس تو را به قبله‏اى كه از آن خوشنود هستى، مى‏گردانيم. پس صورت خود را به سوى مسجد الحرام برگردان و هر كجا كه هستيد صورتهاى خود را به سوى آن بگردانيد و همانا كسانى كه كتاب به آنها داده شده به خوبى مى‏دانند كه آن (تغيير قبله) از جانب پروردگارشان حق است و خداوند از آنچه انجام مى‏دهند غافل نيست.

خداوند سبحان در این آیه دستور داده تا همه نمازگزاران هنگام نماز رو به قبله قرار گیرند در نتیجه خداوند قبله را وسیله ای برای توجه خودش قرار داده است و یا در آیه دیگر می خوانیم
َ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه‏ها وارد شويد، بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانه‏ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد!
در این آیه خداوند متعال دستور می دهد که انسان از درب های خانه ها وارد شوند که این اشاره به همان وسیله و اسباب دارد و لازم است هر کاری را از راهش انجام دهیم

ونیز بیوت حضرت موسی کلیم الله قبله برای بنی اسرائیل در نمازهایشان برای خدا قرار گرفته است آنجا که در قرآن میخوانیم
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
و وحى فرستاديم بسوى موسى و برادرش اينكه بناء كنيد از براى قوم خودتان در شهر مصر خانه‏ها و بيوتى و قرار دهيد بيوت خود را قبله و برپا داريد نماز را و بشارت ده مؤمنين را.
نقل این مطالب در قران قصه گویی نیست بلکه درس ها و پیامهایی برای ما دارد
و نیز میفرماید وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما
و ما هيچ رسولى نفرستاديم، مگر براى اين كه مردم او را به خاطر اينكه از طرف ما است اطاعت كنند، و اگر نامبردگان بعد از آن خلاف‏كاريها- يعنى تحاكم نزد طاغوت و اعراض از رسول و سوگند دروغ- از در توبه نزد تو آمده بودند، و از خدا طلب آمرزش كرده بودند، و رسول برايشان طلب مغفرت كرده بود مى‏ديدند كه خدا توبه پذير و مهربان است،
در این آیه خداوند وسیله را معین کرده که همان استغفار و توبه و بازگشت به پیامبر و استغفار آن حضرت و شفیع قرار گرفتن او بین گنهکاران و خداست

لذا در روایتی از سنن ترمذی کتاب الدعوات باب 118 وارد گردیده است که پیامبر به شخصی اعرابی چنین تعلیم داد که بگو یا محمد انی توجهت بک الی الله " ای محمد همانا من برای رسیدن به خدا به تو توجه می کنم "
و نیز در روایت عثمان بن حنیف آمده که مردی کور نزد پیامبر آمد و عرض کرد از خدا بخواه تا مرا عافیت دهد حضرت فرمود اگر بخواهی صبر کنی برای تو بهتر است و اگر خواستی برای تو دعا میکنم آن مرد عرض کرد برای بینایی من دعا کن حضرت او را دستور دا د تا وضو گرفته و این دعا را بخواند

اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمه یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لیقضیها اللهم شفعه فی " بار الها همانا من از تو میخواهم و به وسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت به سوی تو توجه پیدا میکنم ای محمد همانا من به سبب تو به پروردگارم در حاجتم متوجه شدم تا آن را برآورد بار خدایا او را در حق من شفیع بگردان "
______________________
( سنن ترمذی کتاب الدعوات باب 119 ح 3578 و همچنین سنن ابن ماجه کتاب اقامه الصلاه باب 189 ح 1385 )

پايان

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"]در مورد صدازدن خوب می بینیم ایا در طول تاریخ چنین اتفاقی افتاده است :
در کتاب :
عمل اليوم والليلة لابن السني باب :بَابُ : مَا يَقُولُ إِذَا خَدِرَتْ رِجْلُهُ امده است که:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْذَعِيُّ ، ثنا حَاجِبُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ ، ثنا إِسْرَائِيلُ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ حَنَشٍ ، قَالَ : كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا ،[="red"] فَخَدِرَتْ رِجْلُهُ ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : " اذْكُرْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْكَ . فَقَالَ : يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ . قَالَ : فَقَامَ فَكَأَنَّمَا نَشِطَ مِنْ عِقَالٍ "[/]
اما بررسی سندی :
تمام راویان ان صحیح السند هستند
این جا جناب عبدالله بن عمر می گوید یا محمد(ص)
در کتاب الادب المفرد ج1ص 335
در کتاب علی بن جعد بن عبید در مسندشون ص 369
در کتاب طبقات کبری بن سعدج4 ص540
در کتاب غریب الحدیث امام ابو اسحاق ج2ص 673
[/]
[/]

[="arial black"][="red"]مام حنبلي ها به حضرت موسي بن جعفر(ع) توسل ميكند

الحسن بن ابراهيم ابو علي خلال -امام حنبلي ها در زمان خودش- ميگويد :

هر وقت حاجتي داشتم به قبر موسي بن جعفر (ع) توسل ميكردم واز خدا حاجتم را ميگرفتم

اين قضيّه با سند صحيح در كتاب تاريخ بغداد , خطيب : ج1/120 باب ما ذكر في مقابر بغداد المخصوصة ....

وهمچنين ابن الجوزي در المنتظم اين قضيه را نقل ميكند : ج9/ص88 ترجمه امام موسي كاظم عليه السلام
امام ابی حنیفه نیز چنین است
[/][/]

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

ت[="arial black"][="darkgreen"]كفير مسلمانان بر خلاف آراي تمام پيشوايان اسلامي:

[="darkred"]سليمان برادر محمد بن عبد الوهاب مي نويسد: «إنّ هذه الأمور حدثت من قبل زمن الإمام أحمد في زمان أئمة الإسلام وأنكرها من أنكرها منهم ولا زالت حتي ملأت بلاد الإسلام كلّها وفعلت هذه الأفاعيل كلّها التي تكفّرون بها، ولم يرو عن أحد من أئمة المسلمين أنّهم كفّروا بذلك، ولا قالوا: هؤلاء مرتدّون، ولا أمروا بجهادهم، ولا سمّوا بلاد المسلمين بلاد شرك وحرب، كما قلتم أنتم بل كفّرتم من لم يكفّر بهذه الأفاعيل، وإن لم يفعلها.
أيظنّون أنّ هذه الأمور من الوسائط التي في العبارة الذي يكفّر فاعلها إجماعاً، وتمضي قرون الأئمة من ثمان مائة عامّ ومع هذا لم يرو عن عالم من علماء المسلمين أنّها كفر بل ما يظنّ هذا عاقل بل واللّه لازم قولكم: إنّ جميع الأمّة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالي، علماؤها، وأمراؤها، وعامّتها، كلّهم كفّار، مرتدون، فإنّا للّه وإنّا إليه راجعون، وا غوثاه إلي اللّه ثمّ وا غوثاه، أم تقولون ـ كما يقول بعض عامّتكم ـ إنّ الحجّة ما قامت إلاّ بكم، وإلاّ قبلكم لم يعرف دين الإسلام»
(( الصواعق الإلهيّة في الردّ علي الوهابيّة، ص 38. )).[/]
اين امور (توسل به پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله وسلم) كه تو موجب شرك و كفر مسلمانان مي داني) قبل از احمد حنبل و در زمان پيشوايان اهل سنت هم مطرح بود. جمعي آن را انكار كردند ولي هيچ يك از پيشوايان اسلام روايت نشده است كه مرتكبين اين اعمال را كافر و مرتد دانسته باشند، و دستور جهاد با آنها داده باشند، و بلاد مسلمانان را به همان گونه كه تو مي گويي، بلاد شرك و يا دار الحرب (جهاد) ناميده باشند، بلكه تو كساني را كه متوسلين به پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) را تكفير نكند نيز، كافر مي داني، گر چه خود به آن حضرت توسل نجويند.
تو گمان مي بري كه علماي اسلام اتفاق نظر دارند كه واسطه قرار دادن پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نزد خدا، موجب كفر مي شود، اينك هشتصد سال از زمان ائمه اربعه مي گذرد، از هيچ عالمي از علماي اسلام نقل نشده است كه اين امور را كفر دانسته باشند.
بخدا سوگند كه لازمه سخن تواين است كه تمام امت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بعد از زمان احمد حنبل، چه علما و چه امرا و چه عامه مردم، همه كافر و مرتدّ هستند. ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ )!!
واغوثاه! و هزاران فرياد از اين سخناي شما.
و يا بر اين خيال هستيد ـ همانگونه كه برخي از عوام شما به زبان مي آورد ـ : قبل از شما كسي دين اسلام را نشناخته است و اسلام راستين توسط شماها معرفي مي شود.
تكفير مسلمانان بر خلاف آراي تمام پيشوايان اسلامي:

سليمان برادر محمد بن عبد الوهاب مي نويسد: «إنّ هذه الأمور حدثت من قبل زمن الإمام أحمد في زمان أئمة الإسلام وأنكرها من أنكرها منهم ولا زالت حتي ملأت بلاد الإسلام كلّها وفعلت هذه الأفاعيل كلّها التي تكفّرون بها، ولم يرو عن أحد من أئمة المسلمين أنّهم كفّروا بذلك، ولا قالوا: هؤلاء مرتدّون، ولا أمروا بجهادهم، ولا سمّوا بلاد المسلمين بلاد شرك وحرب، كما قلتم أنتم بل كفّرتم من لم يكفّر بهذه الأفاعيل، وإن لم يفعلها.
أيظنّون أنّ هذه الأمور من الوسائط التي في العبارة الذي يكفّر فاعلها إجماعاً، وتمضي قرون الأئمة من ثمان مائة عامّ ومع هذا لم يرو عن عالم من علماء المسلمين أنّها كفر بل ما يظنّ هذا عاقل بل واللّه لازم قولكم: إنّ جميع الأمّة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالي، علماؤها، وأمراؤها، وعامّتها، كلّهم كفّار، مرتدون، فإنّا للّه وإنّا إليه راجعون، وا غوثاه إلي اللّه ثمّ وا غوثاه، أم تقولون ـ كما يقول بعض عامّتكم ـ إنّ الحجّة ما قامت إلاّ بكم، وإلاّ قبلكم لم يعرف دين الإسلام»
(( الصواعق الإلهيّة في الردّ علي الوهابيّة، ص 38. )).
اين امور (توسل به پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله وسلم) كه تو موجب شرك و كفر مسلمانان مي داني) قبل از احمد حنبل و در زمان پيشوايان اهل سنت هم مطرح بود. جمعي آن را انكار كردند ولي هيچ يك از پيشوايان اسلام روايت نشده است كه مرتكبين اين اعمال را كافر و مرتد دانسته باشند، و دستور جهاد با آنها داده باشند، و بلاد مسلمانان را به همان گونه كه تو مي گويي، بلاد شرك و يا دار الحرب (جهاد) ناميده باشند، بلكه تو كساني را كه متوسلين به پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) را تكفير نكند نيز، كافر مي داني، گر چه خود به آن حضرت توسل نجويند.
تو گمان مي بري كه علماي اسلام اتفاق نظر دارند كه واسطه قرار دادن پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نزد خدا، موجب كفر مي شود، اينك هشتصد سال از زمان ائمه اربعه مي گذرد، از هيچ عالمي از علماي اسلام نقل نشده است كه اين امور را كفر دانسته باشند.
بخدا سوگند كه لازمه سخن تواين است كه تمام امت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بعد از زمان احمد حنبل، چه علما و چه امرا و چه عامه مردم، همه كافر و مرتدّ هستند. ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ )!!
واغوثاه! و هزاران فرياد از اين سخناي شما.
و يا بر اين خيال هستيد ـ همانگونه كه برخي از عوام شما به زبان مي آورد ـ : قبل از شما كسي دين اسلام را نشناخته است و اسلام راستين توسط شماها معرفي مي شود.

تكفير مسلمانان بر خلاف آراي تمام پيشوايان اسلامي:

سليمان برادر محمد بن عبد الوهاب مي نويسد: «إنّ هذه الأمور حدثت من قبل زمن الإمام أحمد في زمان أئمة الإسلام وأنكرها من أنكرها منهم ولا زالت حتي ملأت بلاد الإسلام كلّها وفعلت هذه الأفاعيل كلّها التي تكفّرون بها، ولم يرو عن أحد من أئمة المسلمين أنّهم كفّروا بذلك، ولا قالوا: هؤلاء مرتدّون، ولا أمروا بجهادهم، ولا سمّوا بلاد المسلمين بلاد شرك وحرب، كما قلتم أنتم بل كفّرتم من لم يكفّر بهذه الأفاعيل، وإن لم يفعلها.
أيظنّون أنّ هذه الأمور من الوسائط التي في العبارة الذي يكفّر فاعلها إجماعاً، وتمضي قرون الأئمة من ثمان مائة عامّ ومع هذا لم يرو عن عالم من علماء المسلمين أنّها كفر بل ما يظنّ هذا عاقل بل واللّه لازم قولكم: إنّ جميع الأمّة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالي، علماؤها، وأمراؤها، وعامّتها، كلّهم كفّار، مرتدون، فإنّا للّه وإنّا إليه راجعون، وا غوثاه إلي اللّه ثمّ وا غوثاه، أم تقولون ـ كما يقول بعض عامّتكم ـ إنّ الحجّة ما قامت إلاّ بكم، وإلاّ قبلكم لم يعرف دين الإسلام»
(( الصواعق الإلهيّة في الردّ علي الوهابيّة، ص 38. )).
اين امور (توسل به پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله وسلم) كه تو موجب شرك و كفر مسلمانان مي داني) قبل از احمد حنبل و در زمان پيشوايان اهل سنت هم مطرح بود. جمعي آن را انكار كردند ولي هيچ يك از پيشوايان اسلام روايت نشده است كه مرتكبين اين اعمال را كافر و مرتد دانسته باشند، و دستور جهاد با آنها داده باشند، و بلاد مسلمانان را به همان گونه كه تو مي گويي، بلاد شرك و يا دار الحرب (جهاد) ناميده باشند، بلكه تو كساني را كه متوسلين به پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) را تكفير نكند نيز، كافر مي داني، گر چه خود به آن حضرت توسل نجويند.
تو گمان مي بري كه علماي اسلام اتفاق نظر دارند كه واسطه قرار دادن پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نزد خدا، موجب كفر مي شود، اينك هشتصد سال از زمان ائمه اربعه مي گذرد، از هيچ عالمي از علماي اسلام نقل نشده است كه اين امور را كفر دانسته باشند.
بخدا سوگند كه لازمه سخن تواين است كه تمام امت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بعد از زمان احمد حنبل، چه علما و چه امرا و چه عامه مردم، همه كافر و مرتدّ هستند. ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ )!!
واغوثاه! و هزاران فرياد از اين سخناي شما.
و يا بر اين خيال هستيد ـ همانگونه كه برخي از عوام شما به زبان مي آورد ـ : قبل از شما كسي دين اسلام را نشناخته است و اسلام راستين توسط شماها معرفي مي شود.

اعلام رسمي جهاد بر ضدّ شيعه

از شيخ عبد الرحمان براك از مفتيان سعودي استفتا شده: «هل يمكن أن يكون هناك جهاد بين فئتين من المسلمين (أي: السنة مقابل الشيعة؟».
آيا امكان جهاد ميان اهل سنت و شيعه وجود دارد؟
وي پاسخ داده: «... إن كان لأهل السنة دولة وقوة وأظهر الشيعة بدعهم ، وشركهم ، واعتقاداتهم ، فإن علي أهل السنة أن يجاهدوهم بالقتال...
(( سايت المنجد، سؤال شماره 10272. )).
اگر اهل سنت داراي دولت مقتدي باشند و شيعه برنامه شرك آميز خود را اظهار نمايند (مانند اعتقاد به وصايت علي (عليه السلام) بعد از پيامبر گرامي و مراسم عزاداري براي امام حسين (عليه السلام) و [="blue"]توسل به امير المؤمنين و حسين (عليهما السلام)). در اين صورت بر اهل سنت واجب است كه عليه شيعه اعلام جهاد نموده و آنان را به قتل برساند[/]
وقال: « قول كثير من الضلاّل: هذا أقرب إلي الله منّي. وأنا بعيد من الله لايمكنني أن أدعوه إلاّ بهذه الواسطة ونحو ذلك من أقوال المشركين »

(( زيارة القبور والاستنجاد بالمقبور: 156، قريب منه في الهديّة السنيّة: 40، انظر كشف الارتياب: 214. )).

هر كس كنار قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) يا يكي از افراد صالح بيايد و از آنان بخواهد كه بيماري او را شفا دهد، و يا قرض او را ادا كند، مشرك است، زيرا هيچ كس جز خداوند قدرت بر انجام اعمالي اين چنين را ندارد، پس واجب است چنين شخصي را وادار به توبه كنند، و [="red"]اگر توبه نكرد، بايد كشته شود. [/][/][/]

ammarshia;316531 نوشت:
عمل اليوم والليلة لابن السني باب :بَابُ : مَا يَقُولُ إِذَا خَدِرَتْ رِجْلُهُ امده است که: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْذَعِيُّ ، ثنا حَاجِبُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ ، ثنا إِسْرَائِيلُ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ حَنَشٍ ، قَالَ : كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا ، فَخَدِرَتْ رِجْلُهُ ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : " اذْكُرْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْكَ . فَقَالَ : يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ . قَالَ : فَقَامَ فَكَأَنَّمَا نَشِطَ مِنْ عِقَالٍ " اما بررسی سندی : تمام راویان ان صحیح السند هستند این جا جناب عبدالله بن عمر می گوید یا

این حدیث به دو طریق با دو سند روایت شده است که انشالله آنان را بررسی می کنیم:
اول همین طریقی که دوستمان عرض کردند:
[=&quot]حدیث ضعیف است زیرا بر [/][=&quot]محمد بن مصعب القرقساني جراحاتی وارد است از قبیل:[/]
اول آنکه ضعیف است:
دلیل وجود [=&quot]محمد بن مصعب القرقساني [/]که دست کم بیست عالم بزرگ اهل دین ایشان را بدین شکل توصیف کرده کرده اند:

[=&quot]1[/]
[=&quot]أبو أحمد الحاكم[/]
[=&quot]روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم[/]
[=&quot]2[/]
[=&quot]أبو أحمد بن عدي الجرجاني[/]
[=&quot]له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس[/]
[=&quot]3[/]
[=&quot]أبو حاتم الرازي[/]
[=&quot]ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير[/]
[=&quot]4[/]
[=&quot]أبو حاتم بن حبان البستي[/]
[=&quot]ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا[/]
[=&quot]5[/]
[=&quot]أبو زرعة الرازي[/]
[=&quot]صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها[/]
[=&quot]6[/]
[=&quot]أبو عبد الله الحاكم النيسابوري[/]
[=&quot]ثقة[/]
[=&quot]7[/]
[=&quot]أحمد بن حنبل[/]
[=&quot]لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم[/]
[=&quot]8[/]
[=&quot]أحمد بن شعيب النسائي[/]
[=&quot]ضعيف[/]
[=&quot]9[/]
[=&quot]أحمد بن محمد الأطرابلسي[/]
[=&quot]ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا[/]
[=&quot]10[/]
[=&quot]ابن حجر العسقلاني[/]
[=&quot]صدوق كثير الغلط[/]
[=&quot]11[/]
[=&quot]الخطيب البغدادي[/]
[=&quot]كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه[/]
[=&quot]12[/]
[=&quot]الدارقطني[/]
[=&quot]لم يكن حافظا[/]
[=&quot]13[/]
[=&quot]الذهبي[/]
[=&quot]فيه ضعف[/]
[=&quot]14[/]
[=&quot]صالح بن محمد جزرة[/]
[=&quot]ضعيف في الأوزاعي[/]
[=&quot]15[/]
[=&quot]عبد الباقي بن قانع البغدادي[/]
[=&quot]ثقة[/]
[=&quot]16[/]
[=&quot]عبد الرحمن بن يوسف بن خراش[/]
[=&quot]منكر الحديث[/]
[=&quot]17[/]
[=&quot]عبد الله بن محمد الفرهاذاني[/]
[=&quot]من الضعفاء[/]
[=&quot]18[/]
[=&quot]محمد بن إسماعيل البخاري[/]
[=&quot]كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه[/]
[=&quot]19[/]
[=&quot]مصنفوا تحرير تقريب التهذيب[/]
[=&quot]ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد[/]
[=&quot]20[/]
[=&quot]يحيى بن معين[/]
[=&quot]ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث[/]

دوم آنکه طریق دوم روایت این حدیث بسیار ناگوار تر از طریق اول است.
حدیث این است:

[=&quot]إبن السني - عمل اليوم والليلة - باب ما يقول : إذا خدرت رجله[/]
[=&quot]168 - حدثنا : جعفر بن عيسى أبو أحمد ، ثنا : أحمد بن عبد اللّه بن روح ، ثنا : سلام بن سليمان ، ثنا : غياث بن إبراهيم ، عن عبد اللّه بن عثمان بن خيثم ، عن مجاهد ، عن إبن عباس ، (ر) قال : خدرت رجل رجل عند إبن عباس ، فقال إبن عباس : إذكر أحب الناس إليك . فقال : محمد (ص) فذهب خدره.[/]

[=&quot]در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:[/]
[=&quot]761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم، [/]
[=&quot]همچنین در [/][=&quot]تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام[/][=&quot] ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:[/]
[=&quot]65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه][/]
[=&quot]وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.[/]
[=&quot]و تقریبا فقط [/][=&quot] أبو زرعة او را ثقه دانسته است.[/]
[=&quot]در مورد سَلَّامُ بْنُ سُلَيْمَانَ در او اختلاف است، [/]
[=&quot]در دیوان الضعفا ج 1 ص 36:[/]
[=&quot]قال ابن معين: له مناكير.[/]

[=&quot]راوی دیگر این حدیث غیاث بن ابراهیم است. در لسان المیزان ج 6 ص 311 نوشته شده است:[/]
[=&quot]6002 - غياث بن إبراهيم النخعي [أَبُو عبد الرحمن][/]
[=&quot]عن الأعمش، وَغيره.[/]
[=&quot]قال أحمد: ترك الناس حديثه.[/]
[=&quot]وروى عباس عن يحيى: ليس بثقة.[/]
[=&quot]وقال الجُوزْجَاني: كان فيما سمعت غير واحد يقول: يضع الحديث.[/]
[=&quot]وقال البخاري: تركوه , يكنى أبا عبد الرحمن , يعد في الكوفيين.[/]
[=&quot]قلت: روى عنه بقية، ومُحمد بن حمران، ومُحمد بن خالد الحنظلي وبهلول بن حسان وعلي بن الجعد.[/]
[=&quot]وهو الذي ذكر أبو خيثمة أنه حدث المهدي بخبر: لا سبق إلا في نصل، أو حافر. زاد فيه: أو جناح. فوصله , ولما قام قال: أشهد أن قفاك قفا كذاب. انتهى.[/]
[=&quot]وقال الآجري: سألت أبا داود فقال: كذاب , وقال مرة: ليس بثقة، وَلا مأمون.[/]
[=&quot]وقال ابن مَعِين مرة: كذاب خبيث.[/]
[=&quot]وقال السَّاجِي: تركوه.[/]
[=&quot]وقال صالح جزرة: كان يضع الحديث.[/]
[=&quot]وروي عن غياث قال: كان يكون الحديث الحسن عند الشيخ الذي لا يجوز حديثه فآتى بالشيخ إلى الأعمش فيسمع الحديث فأرويه، عَن الأَعمش وأطرح الشيخ , سمعه خليفة بن موسى منه. [ص:312][/]
[=&quot]وقال أبو أحمد الحاكم: متروك الحديث.[/]
[=&quot]وقال النَّسَائي في "الجرح والتعديل": ليس بثقة، وَلا يكتب حديثه.[/]
[=&quot]وقال ابن عَدِي: بيِّن الأمر في الضعف , وأحاديثه كلها شبه الموضوع.[/]
[=&quot]وذكره العقيلي، وَابن الجارود، وَابن شاهين في الضعفاء.[/]

این رو هم خطاب به دوستان می گویم:

آیا کلام الله بر ما حجت نیست؟

[=&quot]قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿الزمر: ٤٤﴾
[=&quot]بگو تمام شفاعت از آن خداست ...




[=&quot]برادر دینی من، می گوید تمام شفاعت! حتی نمی گوید قسمتی در دست کسی دیگر باشد...
[=&quot]آیه صریح و روشن و مبین و مبلغ و واجب است.

[=&quot]جالب آنکه الله که تمام شفاعت از اوست می فرمایند:

[=&quot][=&quot]وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا [=&quot]﴿الجن[=&quot]١٨[=&quot]﴾
[=&quot]در مساجد هیج کس را با خدا نخوانید.

[=&quot]ببینید، الله می گوید در مساجد، آیه نشان می دهد که خطاب آیه مومنین و مسلمین هستند، زیرا مساجد مربوط به مشرکین و کفار نبوده است.


[=&quot]الله نمی گوید مسجد، می گوید مساجد، تا بلکه گمراهان نگویند آیه خطاب به مسجد ضرار است! زیرا آیه جمع است و می گوید مساجد.



[=&quot]سوال: آیه در مساجد شیعه نام غیر خدا بر زبان جاری است؟
[=&quot]جواب: متاسفانه بله، انواع دعاها در حق سیدنا حسین رض و امام زمان شیعه، خود نوعی صدا زدن غیر الله است.
[=&quot]خواندن روضه و اندوه نامه به خصوص در ماه محرم و صفر در کنار خواندن نام الله (در نماز) خود مصداقی بر این آیه است.

خوب شاید دوستان به این راضی نشوند و بگویند اگر توسل به امامان بر حق نیست پس چرا خیلی ها شفا می گیرند و حاجت آنان برآورده می شود؟

جواب را الله در سوره الانعام داده است به شما:


قُلْ أَرَ‌أَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ‌ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٤٠﴾ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِ‌كُونَ ﴿٤١ وَلَقَدْ أَرْ‌سَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّ‌اءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّ‌عُونَ ﴿٤٢﴾ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّ‌عُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٤٣﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُ‌وا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِ‌حُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿٤٤

بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا (برای حل مشکلات خود،) غیر خدا را می‌خوانید اگر راست می‌گویید؟!» (۴۰) (نه،) بلکه تنها او را می‌خوانید! و او اگر بخواهد، مشکلی را که بخاطر آن او را خوانده‌اید، برطرف می‌سازد؛ و آنچه را (امروز) همتای خدا قرارمی‌دهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد. (۴۱) ما به سوی امتهایی که پیش از تو بودند، (پیامبرانی) فرستادیم؛ (و هنگامی که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتی مواجه ساختیم؛ شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! (۴۲) چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کاری را که می‌کردند، در نظرشان زینت داد! (۴۳) (آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا) ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد). (۴۴)


الله به صراحت یادآور می شود که شما در آخر خط تنها نام او را خواهید خواند!!!
الله می گوید بر روی آنانی که ندای غیر الله می دهند در های نعمت را می گشاییم، تا خوب سیراب شوند، آنها حاجت ها را خواهند گرفت و بسیار خوشحال خواهند بود، اما ناگهان درهای رحمت را بر روی آنان می بندیم و رحمت و نعمت را بر آنان محدود می کنیم.

قصد توهین نیست، اما نباید فرقی میان من که از الله می خواهم و حاجت می گیرم و شمائی که از ائمه می خواهید و حاجت می گیرید و آن هندوئی کافری که از گاو می خواهد و حاجت می گیرد باشد؟

آیا بی شک این همان عدالت الله نیست که در آیات بالا به آن اشاره شد؟

شیعه می گوید:
در قرآن خداوند خواسته است که برای ت
قرب به ایشان دنبال وسیله باشیم.

اما چرا نمی گوید که الله در قرآن وسیله را نماز و صبر معرفی کرده است؟
چرا نمی گوید امیرالمومنین علی رض افضل وسائل را نماز و دعا و جهاد و صدقه و... بیان کرده است؟


[="Tahoma"]

ohfreedom;316582 نوشت:
این رو هم خطاب به دوستان می گویم:

آیا کلام الله بر ما حجت نیست؟

[=&quot]قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿الزمر: ٤٤﴾
[=&quot]بگو تمام شفاعت از آن خداست ...
[=&quot]برادر دینی من، می گوید تمام شفاعت! حتی نمی گوید قسمتی در دست کسی دیگر باشد...
[=&quot]آیه صریح و روشن و مبین و مبلغ و واجب است.




جناب ohfreedom سلام عليكم و رحمه الله

برادر من قبلا هم در اين خصوص جواب شما را داديم ولي متاسفانه باز بر حرفهاي خودتان پافشاري مي كنيد

جناب ohfreedom تنها فرقه ايي كه مخالف مسئله توسل هستند فرقه ضاله وهابيون هستند و بنده شما را بر حذر ميدارم از اينكه بخواهيد داخل در اين فرقه باشيد
و جالبتر از اين اينكه ما از كتب اهل سنت مداركي را خدمت شريفتان ارائه داديم مبني بر جواز توسل در عقائد اهل سنت ولي باز شما تكرار مكررات ميفرماييد

آيا بهتر اين نيست كمي بيشتر فكر كنيد و كمي انگشت تامل و تدبر بر دهان بگزيد و اينقدر بر حرفهاي خودتان پافشاري نورزيد ؟؟؟
آيا مدارك گذشته براي شما قانع كننده نبود ؟؟؟
جناب ohfreedom از شما خواهشمندم پست هاي 63 و 64 همين تايپيك را مطالعه بفرمائيد و به ما بگوييد آيا سمهودي از ماست يا از شما ؟؟ قسطلاني از ماست يا از شما ؟؟؟دكتر عبد الملك سعدي ، زرقاني ، زيني دحلان ، غماري و .... از علماي ما هستند يا شما ؟؟؟

نقض كلام بدون دليل خيلي راحت است ولي نقض اثبات مثبتات به همين راحتي نيست كه شما خيال كرديد

حضرتعالي و هم كيشان شما از قرآن همان پوسته آن را گرفتيد ولي به قرآن مجسم و ممثّل توجهي نمي كنيد و توجه نمي كنيد همان كسي كه فرمود ان افضل ما يتوسل به المتوسلون الصلاه و الزكوه و .... خودش مفسر ، مجسمه ، تالي تلو قرآن است اصلا خود قرآن اوست و بالاتر اينكه قرآن بدون او معنايي ندارد و روح قرآن اوست قرآن كلماتي است كه بصورت حروف و كلمات در لابلاي كاغذها وجود دارد و ميتواند مورد سوء استفاده خيلي ها قرار بگيرد اما روح او كه حضرت امير صلوات الله و سلامه عليه باشد مبيّن و مفسّر همان مطالبي است كه بين مجلداتي واقع است و اين عين همان معنايي است كه حضرتش در جنگ با معاويه به اصحابش فرمود كه انا القرآن الناطق و در كلامي ديگر وارد شده است كه
قران ظهور وبروز ونزول رحمت وحکمت وعلم خدای متعال است.وآئینه تمام نما و مظهر صفات کامله الهی است .کلام الله و لسان الله وعلم الله وحکمت الله...است
رسول الله ص : القران مع علی و علی مع القران ..
قال علي عليه السلام : انا القران .و انا القران الناطق . وانا لسان الله .عین الله .وجه الله ید الله
صدها روایت متقن داریم که ائمه علیهم السلام عینا همگی قران ناطق هستند.
فتدبر

ohfreedom;316582 نوشت:
قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿الزمر: ٤٤﴾ بگو تمام شفاعت از آن خداست ...

بارها به شخص شما گفته ام که
شما لااله را از قران خوانده اید ولی الا الله را نخوانده اید

یعنی ایه ای که دربالا امده دیده و ایه الکرسی را فراموش کرده اید که خداوند در ایه الکرسی می فرماید
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ

پس کسانی هستند که می توانند شفاعت کنند ولی بدون اجازه خداوند نمی توانند

ohfreedom;316582 نوشت:
برادر دینی من، می گوید تمام شفاعت! حتی نمی گوید قسمتی در دست کسی دیگر باشد... آیه صریح و روشن و مبین و مبلغ و واجب است.

رحیق مختوم;316606 نوشت:
حضرتعالي و هم كيشان شما از قرآن همان پوسته آن را گرفتيد ولي به قرآن مجسم و ممثّل توجهي نمي كنيد

سطحی نگری در فهم ایات قران باعث شده شما متوجه نشوید که درست است که همه شفاعت با خداست وکسی نمی تواند در عرض خدا تشکیلات جدایی برای شفاعت دایر کند ولی کسانی هستند که در طول شفاعت خداوند، و به اذن خداوند شفاعت می کنند
اگر از سطحی نگری بیرون آیید و عمقی تر در قران بخوانید چنین چیزی نمی گویید
یاد داستان ایه الله حکیم و بن باز افتادم
مرحوم آيه الله العظمي سيد محسن حكيم قدس سره كه مرجع شيعيان و زعيم حوزه علميه نجف بود، در سفري كه به عربستان داشت ، در جلسه اي با جناب « بن باز » مفتي آن روز آن كشور (كه نابينا بود) مواجه شد. جناب بن باز، ظاهرا به ديدن آقاي حكيم رفته بود ولي در واقع قصد داشت با ايشان جدال كند و افكار وهابيگري خود را مطرح نمايد. در اين جلسه ، جناب بن باز، از آيه الله حكيم پرسيد: شما شيعيان چرا به ظواهر قرآن عمل نمي كنيد؟ آيه الله حكيم در جواب گفتند: اين ديدار جاي چنين صحبت هايي نيست ، بگذاريد به احوالپرسي برگزار شود.
جناب بن باز، سماجت كرده و خواستار دريافت جواب شد.
آيه الله حكيم ، ناچار به بن باز گفتند: اگر قرار باشد به ظاهر قرآن تكيه كنيم و همان را معيار عمل به آن قرار دهيم ، بايد معتقد شويم كه شما به جهنم خواهيد رفت !
بن باز، با تعجب پرسيد چرا؟ آيه الله حكيم گفتند: چون قرآن مي فرمايد: و من كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي و اضل سبيلا(؛سوره اسراء، آيه 72 ((كسي كه در اين جهان (از ديدن چهره حق ) نابينا باشد، در جهان آخرت هم نابينا و گمراه تر خواهد بود)). و شما كه از دو چشم نابينا هستيد، طبق ظاهر اين آيه بايد در آخرت هم نابينا باشيد و در زمره گمراهان كه اهل جهنمند، قرار بگيريد. بنابراين ظاهر بسياري از آيات قرآن مقصود نيست !

ohfreedom;316582 نوشت:
سوال: آیه در مساجد شیعه نام غیر خدا بر زبان جاری است؟ جواب: متاسفانه بله، انواع دعاها در حق سیدنا حسین رض و امام زمان شیعه، خود نوعی صدا زدن غیر الله است. خواندن روضه و اندوه نامه به خصوص در ماه محرم و صفر در کنار خواندن نام الله (در نماز) خود مصداقی بر این آیه است.

اینجا هم سطحی نگری
قطعا پیامبر صلی علیه واله وسلم بهتر از بنده و شما به بطون قران آشنا بود ، فقط در مسجد نماز می خواندند یا کارهای دیگری هم انجام می دادند؟ جواب معلوم است پیامبر در مسجد بجز نماز کارهای دیگرهم انجام می دادند از جمله مسجد
پايگاه سياسي و رهبري جامعه

پايگاهي ديني و مذهبي

پايگاه نظامي و امنيتي
پايگاه قضائي و حقوقي

پايگاهي فرهنگي و اجتماعي

پايگاه عمراني و اقتصادي
یعنی مسجد دارالحکومه بود نه فقط محل نماز
شما چاره ای ندارید جز اینکه بگویید اینها هم عبادت بوده فقط نماز عبادت نیست
ما هم می گوییم عزاداری برای اهل بیت به دستور خود اهل بیت از بزرگترین عبادات است ، همان طور که پیامبر در مسجد قضاوت می کردند و این یک عبادت بود
ما هم عزاداری می کنیم و این یک عبادت است
اما شما می گویید کسی بغیر از خدا را می خوانیم ، جواب این هم مثل همان جواب ایه الله حکیم به بن باز است ، در مقابل خدا و در طول خدا نمی خوانیم ، نمی گویم خدا یکی و علی یکی ، نمی گوییم خدا یکی و عباس یکی ، بلکه می گوییم علی علیه السلام و عباس علیه السلام در طول خدا هستند ، و از طرف خدا اجازه شفاعت دارند ، از طرفی زنده نگه داشتن یاد آنان و حماسه سرایی برای آنان شهامت و شجاعت را دل مومنین زیاد می کند و در مقابل دشمنان چون عمال خود فروخته و خود باخته عربستان و ... عمل نمی کنند ، بلکه چون ایران و حزب الله و ....عمل می کنند

ohfreedom;316582 نوشت:
قصد توهین نیست، اما نباید فرقی میان من که از الله می خواهم و حاجت می گیرم و شمائی که از ائمه می خواهید و حاجت می گیرید و آن هندوئی کافری که از گاو می خواهد و حاجت می گیرد باشد؟ آیا بی شک این همان عدالت الله نیست که در آیات بالا به آن اشاره شد؟

قصد توهین ندارم اما نباید فرقی بین من و شما باشد
من که تعظیم شعائر می کنم وشما که تخریب شعائر می کنی
من که مانند همه مسلمانان معنای توسل و شفاعت را فهمیده ام و شما که شیعه و سنی را بخاطر توسل کافر می دانی و با بودایی وگاو پرست مقایسه می کنی
من که ....و شماکه ....

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

ohfreedom;316575 نوشت:
این حدیث به دو طریق با دو سند روایت شده است که انشالله آنان را بررسی می کنیم:
اول همین طریقی که دوستمان عرض کردند:
[=&quot]حدیث ضعیف است زیرا بر [/][=&quot]محمد بن مصعب القرقساني جراحاتی وارد است از قبیل:[/]
اول آنکه ضعیف است:
دلیل وجود [=&quot]محمد بن مصعب القرقساني [/]که دست کم بیست عالم بزرگ اهل دین ایشان را بدین شکل توصیف کرده کرده اند:
[=&quot]1[/]
[=&quot]أبو أحمد الحاكم[/]
[=&quot]روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم[/]
[=&quot]2[/]
[=&quot]أبو أحمد بن عدي الجرجاني[/]
[=&quot]له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس[/]
[=&quot]3[/]
[=&quot]أبو حاتم الرازي[/]
[=&quot]ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير[/]
[=&quot]4[/]
[=&quot]أبو حاتم بن حبان البستي[/]
[=&quot]ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا[/]
[=&quot]5[/]
[=&quot]أبو زرعة الرازي[/]
[=&quot]صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها[/]
[=&quot]6[/]
[=&quot]أبو عبد الله الحاكم النيسابوري[/]
[=&quot]ثقة[/]
[=&quot]7[/]
[=&quot]أحمد بن حنبل[/]
[=&quot]لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم[/]
[=&quot]8[/]
[=&quot]أحمد بن شعيب النسائي[/]
[=&quot]ضعيف[/]
[=&quot]9[/]
[=&quot]أحمد بن محمد الأطرابلسي[/]
[=&quot]ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا[/]
[=&quot]10[/]
[=&quot]ابن حجر العسقلاني[/]
[=&quot]صدوق كثير الغلط[/]
[=&quot]11[/]
[=&quot]الخطيب البغدادي[/]
[=&quot]كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه[/]
[=&quot]12[/]
[=&quot]الدارقطني[/]
[=&quot]لم يكن حافظا[/]
[=&quot]13[/]
[=&quot]الذهبي[/]
[=&quot]فيه ضعف[/]
[=&quot]14[/]
[=&quot]صالح بن محمد جزرة[/]
[=&quot]ضعيف في الأوزاعي[/]
[=&quot]15[/]
[=&quot]عبد الباقي بن قانع البغدادي[/]
[=&quot]ثقة[/]
[=&quot]16[/]
[=&quot]عبد الرحمن بن يوسف بن خراش[/]
[=&quot]منكر الحديث[/]
[=&quot]17[/]
[=&quot]عبد الله بن محمد الفرهاذاني[/]
[=&quot]من الضعفاء[/]
[=&quot]18[/]
[=&quot]محمد بن إسماعيل البخاري[/]
[=&quot]كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه[/]
[=&quot]19[/]
[=&quot]مصنفوا تحرير تقريب التهذيب[/]
[=&quot]ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد[/]
[=&quot]20[/]
[=&quot]يحيى بن معين[/]
[=&quot]ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث[/]

دوم آنکه طریق دوم روایت این حدیث بسیار ناگوار تر از طریق اول است.
حدیث این است:

[=&quot]إبن السني - عمل اليوم والليلة - باب ما يقول : إذا خدرت رجله[/]
[=&quot]168 - حدثنا : جعفر بن عيسى أبو أحمد ، ثنا : أحمد بن عبد اللّه بن روح ، ثنا : سلام بن سليمان ، ثنا : غياث بن إبراهيم ، عن عبد اللّه بن عثمان بن خيثم ، عن مجاهد ، عن إبن عباس ، (ر) قال : خدرت رجل رجل عند إبن عباس ، فقال إبن عباس : إذكر أحب الناس إليك . فقال : محمد (ص) فذهب خدره.[/]

[=&quot]در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:[/]
[=&quot]761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم، [/]
[=&quot]همچنین در [/][=&quot]تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام[/][=&quot] ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:[/]
[=&quot]65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه][/]
[=&quot]وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.[/]
[=&quot]و تقریبا فقط [/][=&quot] أبو زرعة او را ثقه دانسته است.[/]
[=&quot]در مورد سَلَّامُ بْنُ سُلَيْمَانَ در او اختلاف است، [/]
[=&quot]در دیوان الضعفا ج 1 ص 36:[/]
[=&quot]قال ابن معين: له مناكير.[/]

[=&quot]راوی دیگر این حدیث غیاث بن ابراهیم است. در لسان المیزان ج 6 ص 311 نوشته شده است:[/]
[=&quot]6002 - غياث بن إبراهيم النخعي [أَبُو عبد الرحمن][/]
[=&quot]عن الأعمش، وَغيره.[/]
[=&quot]قال أحمد: ترك الناس حديثه.[/]
[=&quot]وروى عباس عن يحيى: ليس بثقة.[/]
[=&quot]وقال الجُوزْجَاني: كان فيما سمعت غير واحد يقول: يضع الحديث.[/]
[=&quot]وقال البخاري: تركوه , يكنى أبا عبد الرحمن , يعد في الكوفيين.[/]
[=&quot]قلت: روى عنه بقية، ومُحمد بن حمران، ومُحمد بن خالد الحنظلي وبهلول بن حسان وعلي بن الجعد.[/]
[=&quot]وهو الذي ذكر أبو خيثمة أنه حدث المهدي بخبر: لا سبق إلا في نصل، أو حافر. زاد فيه: أو جناح. فوصله , ولما قام قال: أشهد أن قفاك قفا كذاب. انتهى.[/]
[=&quot]وقال الآجري: سألت أبا داود فقال: كذاب , وقال مرة: ليس بثقة، وَلا مأمون.[/]
[=&quot]وقال ابن مَعِين مرة: كذاب خبيث.[/]
[=&quot]وقال السَّاجِي: تركوه.[/]
[=&quot]وقال صالح جزرة: كان يضع الحديث.[/]
[=&quot]وروي عن غياث قال: كان يكون الحديث الحسن عند الشيخ الذي لا يجوز حديثه فآتى بالشيخ إلى الأعمش فيسمع الحديث فأرويه، عَن الأَعمش وأطرح الشيخ , سمعه خليفة بن موسى منه. [ص:312][/]
[=&quot]وقال أبو أحمد الحاكم: متروك الحديث.[/]
[=&quot]وقال النَّسَائي في "الجرح والتعديل": ليس بثقة، وَلا يكتب حديثه.[/]
[=&quot]وقال ابن عَدِي: بيِّن الأمر في الضعف , وأحاديثه كلها شبه الموضوع.[/]
[=&quot]وذكره العقيلي، وَابن الجارود، وَابن شاهين في الضعفاء.[/]


[="arial black"][="darkgreen"]از شما تعجب می کنم که چگونه این راویان رو اوردی بنده الان می اورم:
محمد بن خالد البردعي
القول
1 أبو جعفر العقيلي شيخ [="red"]صدوق[/] لا بأس به
2 مسلمة بن القاسم الأندلسي كان شيخا ثقة كثير الرواية، كان ينكر عليه حديث تفرد به
راوی دوم:
حَاجِبُ بْنُ سُلَيْمَانَ
1 أحمد بن شعيب النسائي ثقة، ومرة: لا بأس به
2 ابن حجر العسقلاني صدوق يهم
3 الدارقطني لم يكن له كتاب إنما كان يحدث من حفظه
4 الذهبي ثقة
5 مسلمة بن القاسم الأندلسي روى عن عبد المجيد بن أبي رواد وغيره أحاديث منكرة، وهو صالح يكتب حديثه
6 مصنفوا تحرير تقريب التهذيب ثقة، لم نجد له ذكرا في كتب الضعفاء
راوی سوم:
محمد بن مصعب بن صدقة
أبو عبد الله الحاكم النيسابوري ثقة
از روایان صحاح سته است
راوی چهارم:
إسرائيل بن يونس بن أبي إسحاق
1 أبو أحمد بن عدي الجرجاني حديثه الغالب عليه الاستقامة وهو ممن يكتب حديثه ويحتج به، وهو كثير الحديث مستقيم أحاديثه عامتها مستقيمة وهو من أهل الصدق
2 أبو إسحاق الأصبهاني ما ترك لنا إسرائيل كوة ولا سفطا إلا دحسها كتبا
3 أبو حاتم الرازي ثقة صدوق من أتقن أصحاب أبي إسحاق
4 أبو دواد السجستاني إسرائيل أصح حديثا من شريك
5 أبو عبد الله الحاكم النيسابوري الثقة الحجة
6 أبو عيسى الترمذي إسرائيل ثبت في أبي إسحاق
7 أبو محمد بن حزم الظاهري ضعفه
8 أبو نعيم الفضل بن دكين لما سئل أيهما أثبت إسرائيل أو أبو عوانة قال إسرائيل
9 أحمد بن حنبل كان شيخنا ثقة، وتعجب من حفظه، ومرة: إسرائيل عن أبي إسحاق: فيه لين، ومرة: إسرائيل ثبت الحديث، ومرة: من طريق عبد الملك بن عبد الحميد الميموني: صالح الحديث
10 أحمد بن شعيب النسائي ليس به بأس
11 أحمد بن صالح الجيلي جائز الحديث، ومرة: ثقة ثقة صدوق متوسط
12 ابن حجر العسقلاني ثقة تكلم فيه بلا حجة، ومرة سماعه من جده أبي إسحاق في غاية الإتقان للزومه إياه، وكان خصيصا به، ومرة: أحد الأثبات، تحامل عليه القطان والحمل على شيخه أبي يحيى
13 الذهبي اعتمده البخاري ومسلم في الأصول، وهو في الثبت كالأسطوانة، فلا يلتفت إلى تضعيف من ضعفه
14 سفيان الثوري لما حدث بلغه أنه قد حدث فقال سفيان قد نبعت عين في السبيع إلا أنها مالحة
15 عبد الرحمن بن مهدي إسرائيل في أبي إسحاق أثبت من شعبة والثوري، ومرة: لص يسرق الحديث
16 علي بن المديني ضعيف
17 عيسى بن يونس السبيعي يحفظ حديث أبي إسحاق كما يحفظ الرجل السورة من القرآن
18 محمد بن سعد كاتب الواقدي ثقة، وحدث عنه الناس حديثا كثيرا، ومنهم من يستضعفه
19 محمد بن عبد الله بن نمير ثقة
20 يحيى بن آدم القرشي كنا نكتب عنده من حفظه وكان لا يحفظ ثم حفظ بعد
21 يحيى بن سعيد القطان كان لا يعبأ به
22 يحيى بن معين من طريق عثمان بن سعيد قال: ثقة، ومرة: أثبت حديثا من شريك، ومرة: قال: سئل شريك أحب إليك فيه يعني في أبي إسحاق أو إسرائيل قال شريك أحب الي وهو أقدم وإسرائيل صدوق
23 يعقوب بن شيبة السدوسي صالح الحديث، وفي حديثه لين، ومرة: ثقة صدوق، وليس بالقوي في الحديث، ولا بالساقط
روای پنجم:
أبو إسحاق السبيعي
أبو بكر البيهقي ثقة
يحيى بن معين ثقة
أحمد بن شعيب النسائي ثقة
أحمد بن صالح الجيلي ثقة
راوی ششم:
الهيثم بن حنش النخعي
1 أبو حاتم بن حبان البستي ذكره في الثقات
خوب دیدیم که همه ثقه هستند !!!
[/]
[/]

ohfreedom;316582 نوشت:
در قرآن خداوند خواسته است که برای تقرب به ایشان دنبال وسیله باشیم. اما چرا نمی گوید که الله در قرآن وسیله را نماز و دعا معرفی کرده است؟ چرا نمی گوید امیرالمومنین علی رض افضل وسائل را نماز و دعا و جهاد و صدقه و... بیان کرده است؟

مدرک ارئه دهید که کجای قران نماز به عنوان تنها وسیله بیان شده
و امیر المومنین علی علیه السلام در کجا نماز را تنها وسیله بیان نموده است

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

ohfreedom;316582 نوشت:
قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿الزمر: ٤٤﴾
بگو تمام شفاعت از آن خداست ...

[="arial black"][="darkgreen"]شما که این همه دم از قران میزنی شما یک به قول خودت یک تکه از قران رو نچین
ایات:

ما من شفيع الا من بعد اذنه »؛ [2] هيچ كس شفيع نيست، مگر به اذن او.
«و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له »؛ [3] هيچ شفاعتي نزد او فايده اي ندارد، مگر كسي كه خدا به او اجازه دهد.
«يومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضي له قولا»؛ [4] در آن روز، شفاعت هيچ كس سود نبخشد، جز آن كس كه خداي رحمن به او رخصت دهد.

[2] يونس/3.
[3] سباء/23.
[4] طه/109.
[/]

[/]

پنج تن;316635 نوشت:
مدرک ارئه دهید که کجای قران نماز به عنوان تنها وسیله بیان شده
و امیر المومنین علی علیه السلام در کجا نماز را تنها وسیله بیان نموده است

به قول دوستمون پنج تن که می گوید .
حالا بنده هم نظریه اقای پنج تن رو کامل می کنم شما یک روایت ضعیف بیاور که بگوید منظور از ایه و ابتغوا الی الوسیله منظورش از وسیله نماز و روزه و این چیز هاست . اگر اوردید که خوشحال می شویم

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

[="arial black"][="darkgreen"]ایات بر رد شفاعت و جواب های ان:

شبهه هاي منكران

1. شفاعت با بعضي از آيات قرآن كريم سازگار نيست؛ از جمله:
«وَاتقوا يوماً لاتجزي نفسٌ عن نفسٍ شيئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤخَذُ مِنْها عَدْلٌ و لا هُم يُنْصَرُون»؛ [1] و بترسيد از روزي كه انجام ندهد كسي براي كسي چيزي را و نه از كسي شفاعتي پذيرفته شود و نه بَدَلي از او قبول گردد و نه ايشان ياري شوند.
در آيه فوق، صراحتاً شفاعت رد شده است. همين مضمون در آيه ديگري تكرار شده است.
«واتقوا يوماً لاتجزي نفس عن نفسٍ شيئاً و لا يقبل منها عدل و لا تنفعها شفاعة و لا هم ينصرون». [2] .
2. شفاعت منجر به ظلم مي شود. خداوند بارها در قرآن متذكر شده است هركس كه عملي انجام دهد، كم يا زياد، خوب يا بد، سزاي عملش را خواهد ديد؛ «و من يعمل مثقال ذرّةٍ شرّاً يره» [3] انسان ها مساوي و در يك درجه نيستند؛ «هل يستوي الّذين يعلمون والّذين لايعلمون». [4] .
اگر دو نفر مرتكب گناهي شوند ولي يكي مورد شفاعت و عفو قرار گيرد و ديگري عذاب شود، ظلم است. اگر انسان صالح و انسان گنهكار، هردو وارد بهشت شوند، پس چه تفاوتي است ميان عمل خير و عمل شر؟ اين رفتار با عدالت الهي سازگار نيست.
3. شفاعت با اصل قرآني «و ان ليس للانسان الاّ ما سعي» [5] .منافات دارد. اين اشكال نيز مشابه مورد قبل است، كه توضيح آن گذشت.
4. اعتقاد به شفاعت موجب تجّري و تشويق به گناه است. چنين عقيده اي موجب گستاخي انسان در ارتكاب گناهان و مقيّد نبودن به مرزهاي حلال و حرام مي شود. شفاعت موجب مي شود كه انسان گناهان خود را كوچك شمارد يا ناديده گيرد. در نتيجه، اين اعتقاد، انسان را به تباهي و جامعه را به فساد و انحطاط مي كشاند؛ همانند اين عقيده كه مي گويد:
حاجب اگر معامله حشر با علي است
من ضامنم تو هرچه بخواهي گناه كن
5. لازمه شفاعت، منفعل شدن و تحت تأثير قرار گرفتن خداوند در مقابل «شفيع» و تغيير حالت از خشم به رحمت است و تغيير حالت، منافي با ذات وجود الهي است؛ چرا كه «لامؤثّر في الوجود الاّ اللّه؛ خداوند در همه چيز تأثير مي گذارد ولي هيچ چيز در خدا اثر گذار نيست». شفاعت به منزله اثر گذاشتن شفيع و تأثير پذيري خداست.
6. اعتقاد به شفاعت، شرك به خداست. هيچ موجودي غير از خدا حقّ بخشيدن مجرم و خطاكار را ندارد. اگر براي ديگران نيز چنين حقّي و قدرتي قائل شويم، شرك به خدا ورزيده ايم؛ چون ديگران را هم در بخشيدن، شريك و در عرض خدا قرار داده ايم.
7. شفاعت نوعي باندبازي، پارتي بازي و قبيله گرايي است. همت گروه ها و قبايل در اين است كه بستگان و هواداران خود را از گرفتاري ها برهانند. از شفاعت هم همين معنا استفاده مي شود و شفيعان، افرادي خاص را شفاعت مي كنند، مثلاً ائمه عليهم السلام شيعيان را مورد شفاعت خود قرار مي دهند.
8. آيا فرقي ميان گناهان و خطاها در شفاعت وجود دارد؟
9. آيا ممكن است دونفر كه شرايط مساوي دارند، يكي شفاعت شود و ديگري نشود؟
10. آيا هر مجرم و خطاكاري لياقت شفاعت شدن را دارد؟ آيا شفاعت كردن چارچوب و قانون معيني دارد؟
11. چه كساني مي توانند شفيع ديگران باشند؟ خصوصيات و شاخصه آنها چيست؟
12. شفاعت، اسقاط كيفر است يا ترفيع درجه و يا هردو؟

--------------------------------------------------------------------------------
[1] بقره / 48.
[2] همان، 123.
[3] زلزله/ 8.
[4] زمر / 9.
[5] نجم / 39.

اما جواب :
پاسخ به شبهات

شفاعت داراي دو قسم است:
1. ظالمانه؛ 2. عادلانه.
«شفاعت ظالمانه» برهم زننده قانون و وسيله اي است كه مجرم توسط آن، از حكم الهي جلوگيري مي كند.
بسياري از عوام، شفاعت انبيا و ائمه عليهم السلام را چنين مي پندارند و تصوّر مي كنند كه شفيعان، افراد با نفوذي هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ كرده، قانون خدا را نقض مي كنند و اراده خدا را تغيير مي دهند.
اين باور، شرك به ربوبيّت خداي متعال است. آياتِ نافي شفاعت نيز، ناظر بر اين شفاعت هستند:
«لاتجزي نفس عن نفس شيئاً و لا يقبل منها شفاعة» [1] ، «يا ايهاالذين آمنوا انفقوا ممّا رزقناكم من قبل ان يأتي يومٌ لا بيعٌ فيه و لا خُلَّةٌ و لا شفاعةٌ»؛ [2] اي اهل ايمان! از آنچه نصيب شما كرديم، انفاق كنيد، پيش از آن كه روزي بيايد كه نه كسي براي آسايش خود چيزي مي تواند بخرد و نه دوستي و شفاعتي به كار مي آيد.
«شفاعت عادلانه» حافظ و تأييد كننده قانون است و در آن، استثناء و تبعيض بين افراد و نقض قانون وجود ندارد و مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار نيست. تفاوت ديگر شفاعت عادلانه و ظالمانه در اين است كه اوّلاً: شفاعت عادلانه از خدا شروع و به گنهكار ختم مي شود ولي شفاعت ظالمانه از مجرم شروع مي شود و نقطه شروع آن نيز هواهاي نفساني است كه آثار آن تباهي فرد و جامعه است و پاياني جز هلاكت و عذاب آخرت نخواهد داشت؛ ثانياً: در شفاعت عادلانه خداوند براي شفاعت وسيله برمي انگيزد و وسيله بودن شفيع از ناحيه خدا و با اذن اوست (ر.ك: مائده/ 35) ولي در شفاعت ظالمانه مجرم و عاصي وسيله را واسطه قرار مي دهد.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] بقره / 48.
[2] همان/ 254.

[/]

[/]

ohfreedom;316582 نوشت:
قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿الزمر: ٤٤﴾ بگو تمام شفاعت از آن خداست ...

خوب شفاعت هست یا نیست اگر هست شافی کیست خدا که خودش پیش خودش شفاعت نمیکند !

ohfreedom;316582 نوشت:
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا ﴿الجن١٨﴾ در مساجد هیج کس را با خدا نخوانید.

اگر در مساجد نباید هیچکس را باخدا خواند پس چرا در مساجد با بانگ بلند میفرمایید اشهدان محمدً رسول الله

پنج تن;316619 نوشت:
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ پس کسانی هستند که می توانند شفاعت کنند ولی بدون اجازه خداوند نمی توانند

ترجمه:
کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند؟

خوب شما هم آیه ای بیاور که گفته باشد امام زاده ها به فرمان الله شفیع ما هستند.

پنج تن;316628 نوشت:
ینجا هم سطحی نگری قطعا پیامبر صلی علیه واله وسلم بهتر از بنده و شما به بطون قران آشنا بود ، فقط در مسجد نماز می خواندند یا کارهای دیگری هم انجام می دادند؟ جواب معلوم است پیامبر در مسجد بجز نماز کارهای دیگرهم انجام می دادند از جمله مسجد پايگاه سياسي و رهبري جامعه پايگاهي ديني و مذهبي پايگاه نظامي و امنيتي پايگاه قضائي و حقوقي پايگاهي فرهنگي و اجتماعي پايگاه عمراني و اقتصادي یعنی مسجد دارالحکومه بود نه فقط محل نماز شما چاره ای ندارید جز اینکه بگویید اینها هم عبادت بوده فقط نماز عبادت نیست ما هم می گوییم عزاداری برای اهل بیت به دستور خود اهل بیت از بزرگترین عبادات است ، همان طور که پیامبر در مسجد قضاوت می کردند و این یک عبادت بود ما هم عزاداری می کنیم و این یک عبادت است اما شما می گویید کسی بغیر از خدا را می خوانیم ، جواب این هم مثل همان جواب ایه الله حکیم به بن باز است ، در مقابل خدا و در طول خدا نمی خوانیم ، نمی گویم خدا یکی و علی یکی ، نمی گوییم خدا یکی و عباس یکی ، بلکه می گوییم علی علیه السلام و عباس علیه السلام در طول خدا هستند ، و از طرف خدا اجازه شفاعت دارند ، از طرفی زنده نگه داشتن یاد آنان و حماسه سرایی برای آنان شهامت و شجاعت را دل مومنین زیاد می کند و در مقابل دشمنان چون عمال خود فروخته و خود باخته عربستان و ... عمل نمی کنند ، بلکه چون ایران و حزب الله و ....عمل می کنند

اول آنکه دلیل قرآنی خود را در این باب ارائه دهید که الله چگونه و در کدام آیه قدرت شفاعت را به ائمه و امام زادگان داده است؟

دوم آنکه الله می گوید بجز من را در مساجد نخوانید (ذکر نکنید) منظورش واضح و روشن و مبین است.
شما چگونه ذکر ائمه را در مساجد می کنید در حالی که الله گفته است جز من را در مسجد ذکر نکنید؟

پنج تن;316629 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Ohfreedom قصد توهین نیست، اما نباید فرقی میان من که از الله می خواهم و حاجت می گیرم و شمائی که از ائمه می خواهید و حاجت می گیرید و آن هندوئی کافری که از گاو می خواهد و حاجت می گیرد باشد؟ آیا بی شک این همان عدالت الله نیست که در آیات بالا به آن اشاره شد؟ قصد توهین ندارم اما نباید فرقی بین من و شما باشد من که تعظیم شعائر می کنم وشما که تخریب شعائر می کنی من که مانند همه مسلمانان معنای توسل و شفاعت را فهمیده ام و شما که شیعه و سنی را بخاطر توسل کافر می دانی و با بودایی وگاو پرست مقایسه می کنی من که ....و شماکه ....

چرا می ترسید از جواب دادن؟
جواب را بدهید و بگویید چرا هر سه دسته دعا و شفاعت و توسلشان قبول می شود؟؟؟

ammarshia;316632 نوشت:
محمد بن مصعب بن صدقة أبو عبد الله الحاكم النيسابوري ثقة

یک نفر آورده اید و می گوید گفته است ثقه، بنده بیش از 20 نفر را اعلام می کنم که ایشان را ضعیف دانسته اند.

[=tahoma]

[=&quot]1[/]
[=&quot]أبو أحمد الحاكم[/]
[=&quot]روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم[/]
[=&quot]2[/]
[=&quot]أبو أحمد بن عدي الجرجاني[/]
[=&quot]له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس[/]
[=&quot]3[/]
[=&quot]أبو حاتم الرازي[/]
[=&quot]ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير[/]
[=&quot]4[/]
[=&quot]أبو حاتم بن حبان البستي[/]
[=&quot]ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا[/]
[=&quot]5[/]
[=&quot]أبو زرعة الرازي[/]
[=&quot]صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها[/]
[=&quot]6[/]
[=&quot]أبو عبد الله الحاكم النيسابوري[/]
[=&quot]ثقة[/]

[=&quot]7[/]
[=&quot]أحمد بن حنبل[/]
[=&quot]لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم[/]
[=&quot]8[/]
[=&quot]أحمد بن شعيب النسائي[/]
[=&quot]ضعيف[/]
[=&quot]9[/]
[=&quot]أحمد بن محمد الأطرابلسي[/]
[=&quot]ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا[/]
[=&quot]10[/]
[=&quot]ابن حجر العسقلاني[/]
[=&quot]صدوق كثير الغلط[/]
[=&quot]11[/]
[=&quot]الخطيب البغدادي[/]
[=&quot]كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه[/]
[=&quot]12[/]
[=&quot]الدارقطني[/]
[=&quot]لم يكن حافظا[/]
[=&quot]13[/]
[=&quot]الذهبي[/]
[=&quot]فيه ضعف[/]
[=&quot]14[/]
[=&quot]صالح بن محمد جزرة[/]
[=&quot]ضعيف في الأوزاعي[/]
[=&quot]15[/]
[=&quot]عبد الباقي بن قانع البغدادي[/]
[=&quot]ثقة[/]
[=&quot]16[/]
[=&quot]عبد الرحمن بن يوسف بن خراش[/]
[=&quot]منكر الحديث[/]
[=&quot]17[/]
[=&quot]عبد الله بن محمد الفرهاذاني[/]
[=&quot]من الضعفاء[/]
[=&quot]18[/]
[=&quot]محمد بن إسماعيل البخاري[/]
[=&quot]كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه[/]
[=&quot]19[/]
[=&quot]مصنفوا تحرير تقريب التهذيب[/]
[=&quot]ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد[/]
[=&quot]20[/]
[=&quot]يحيى بن معين[/]
[=&quot]ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث[/]

[/]

می دانید اتهام منکر حدیث بودن یعنی چه؟ یعنی راوی غیر قابل اعتماد می باشد.

پنج تن;316635 نوشت:
مدرک ارئه دهید که کجای قران نماز به عنوان تنها وسیله بیان شده

بنده نگفتم تنها وسیله!

وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ‌ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَ‌ةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿بقره٤٥
از صبر و نماز یاری جوئید؛ و این کار، جز برای خاشعان، گران است. (۴۵)

الله وسیله را برای ما صبر و نماز بر شمرده است! شما می روید به سراغ چیزی که الله آن را نیاورده است؟

نهج البلاغه، خطبه 110:
میرمومنان علی (علیه السلام) در خطبه ای به مساله توسل و کارکردهای آن اشاره نموده و می فرمایند: اِنَّ اَفْضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ اِلَى اللّهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى الاْیمانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ; وَالْجِهادُ فى سَبیلِهِ فَاِنَّهُ ذِرْوَةُ الاْسْلامِ;......; وَ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ فَاِنَّها تَقى مَصارِعَ الْهَوانِ.

برترین چیزى كه متوسلان به خداوند پاك و بزرگ به آن توسل جستند عبارت است از: ایمان به خدا و رسول او; و جهاد در راه حق كه قلّه اسلام; و كلمه اخلاص كه فطرت توحیدى; و به پا داشتن نماز كه حقیقت آیین; و اداى زكات كه فریضه اى مشخص و لازم; و روزه ماه رمضان كه سپر از عذاب; و حج و عمره خانه خدا كه نابودكننده فقر و شوینده گناه; و صله رحم كه عامل ازدیاد ثروت و طول عمر; و صدقه پنهانى كه كفّاره گناهان; و صدقه آشكار كه دفع كننده مردن بد است; و انجام كارهاى خوب و نیكى به دیگران كه آدمى را از افتادن در خوارى حفظ مى كند.

حضرت علی برترین ها را بر شمارده است، پس چرا از قبور بزرگان نامی نبرده است؟؟؟

همچنین ایشان در نامه 31 نهج البلاغه دیگر حجت را تمام کرده از آنجا که خطاب به سیدنا حسن فرموده:
بدان ، خدایی که گنج های آسمان و زمین در دست اوست ، به تو جازه درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است.تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند ، درخواست رحمت کنی تا ببخشاید و خدا بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند. تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است ، در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است.در آنجا که رسوایی سزاوار توست ، رسوا نساخته و برای بازگشت بخویش شرائط سنگینی مطرح نکرده است و در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش ناامیدت نکرده بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکی شمره است.هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را ده به حساب آورده و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است.هرگاه او را بخوانی ، ندایت را می شنود ، چون با او راز دل گویی راز تو را می داند ، پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری نزد او باز گوی ، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غم های تو را بر طرف کند و در مشکلات ، تو را یاری رساند.

بهلول;316647 نوشت:
اگر در مساجد نباید هیچکس را باخدا خواند پس چرا در مساجد با بانگ بلند میفرمایید اشهدان محمدً رسول الله

شهادت به محمد ص اصل خواندن الله است!!!

شما جایگاه وای حسین و وا زهراها را بگویید

ohfreedom;316659 نوشت:
ترجمه:
کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند؟

خوب شما هم آیه ای بیاور که گفته باشد امام زاده ها به فرمان الله شفیع ما هستند.

اول آنکه دلیل قرآنی خود را در این باب ارائه دهید که الله چگونه و در کدام آیه قدرت شفاعت را به ائمه و امام زادگان داده است؟

دوم آنکه الله می گوید بجز من را در مساجد نخوانید (ذکر نکنید) منظورش واضح و روشن و مبین است.
شما چگونه ذکر ائمه را در مساجد می کنید در حالی که الله گفته است جز من را در مسجد ذکر نکنید؟

چرا می ترسید از جواب دادن؟
جواب را بدهید و بگویید چرا هر سه دسته دعا و شفاعت و توسلشان قبول می شود؟؟؟



ما اصلا بحثی نداریم که ائمه واسطه فیض باشند یا آنها بتوانند شفیع باشند! ایا وهابیون حاضرند قبول کنند که پیامبر (ص) واسطه فیض معنوی بوده و می توان از ایشان درخواست شفاعت کرد؟

ohfreedom;316663 نوشت:
شهادت به محمد ص اصل خواندن الله است!!!

شما جایگاه وای حسین و وا زهراها را بگویید

[="blue"][="times new roman"]یعنی اصل خواندن الله به محمد (ص) تمام میشود پس از چه روی سایر خلفا را بر علی (ع) که لااقل از دید گاه شما محمد (ص) او را دوست خوانده ارجح میدانید چرا سایر صحابه را که بعداً از اصل اوالامر تخلف کردند چون پیامبر بری میدانید . مگر ابراهیم خلیل به غیر دوست خدا بود اگر محمد دوست خداست چرا نباید دوست او دوست خدا باشد. پس هرکس دوست خدا باشد دوست او نیز دوست خداست و هرکه دوست خدا باشد در شفاعت جمیعاً اشتراک دارد . منتهی تا زمانی که از فرمان خدا بر اساس کتاب خدا خطا نکند چون در غیر اینصورت چون بلعم باعور خرش بر او ارجح میشود همین ![/][/]

با سلام خدمت شما دوست سنی مذهب .
نمیدانم شما تو معارف خودتون چیزی به نام استاد دارین یا نه .... بعضی موقع ها آنقدر رابطه استاد و شاگردی زیبا میشه ... که شاگرد غرق وجود استاد میشه.. کفش های استاد رو جفت میکنه ... به او لطف و مهربانی میکنه ... تاریکی های مسیر را از او میپرسد و دست استادشو تو مسیر میفشارد ...

من شیعه هستم ... اون چیزی که من از توسل به ایمه متوجه شدم همین رابطه استادی و شاگردی بوده ... اینی که خیلی جاها امامانمون دستمون رو میگرفتن و نمیزاشتن گم بشیم و به طبع اون ما هم کفشاشون و جفت میکردیم و به قول شما دورشون میگشتیم ... اینی که ما به این امامان توسل میکنیم این نیست که داریم اونا رو پرستش میکنیم . این هستش که عاشقشونیم ... و مهر اینها از این جهت تو دل ما افتاده که مثله یه پدر دارن ما رو تو یه مسیری راهنمایی میکنن .

دوست سنی مذهب ....
اینی که شما ما رو کافر میدونین و میگین بین خودمون و خدا حایل گذاشتیم ... حقیقت نداره ... حقایق دیگری هم در کار هست .... عشق ما نسبت به معلمینون چنان قدرتی بهمون میده که مثله اونا مسیر رو طی میکنیم ... حقایق دیگری هم در کار هست .

بهلول;316724 نوشت:
اصل خواندن الله به محمد (ص) تمام میشود پس از چه روی سایر خلفا را بر علی (ع) که لااقل از دید گاه شما محمد (ص) او را دوست خوانده ارجح میدانید چرا سایر صحابه را که بعداً از اصل اوالامر تخلف کردند چون پیامبر بری میدانید . مگر ابراهیم خلیل به غیر دوست خدا بود اگر محمد دوست خداست چرا نباید دوست او دوست خدا باشد. پس هرکس دوست خدا باشد دوست او نیز دوست خداست و هرکه دوست خدا باشد در شفاعت جمیعاً اشتراک دارد . منتهی تا زمانی که از فرمان خدا بر اساس کتاب خدا خطا نکند چون در غیر اینصورت چون بلعم باعور خرش بر او ارجح میشود همین !

در مورد حضرت ابوبکر نیز روایت داریم که پیامبر در موردش فرمودند ایشان دوست من هستند!
در مورد خضرت عمر هم روایت داریم که پیامبر فرمودند یا الله اسلام را با مسلمان شدن عمر سرافراز کن.

شما سعی کن بحث رو با این مباحث منحرف نکنید.

یادتون باشه هنوز جواب پست های من را که کلام محض الله است ندادید.

ftmh_mohammadi;316725 نوشت:
من شیعه هستم ... اون چیزی که من از توسل به ایمه متوجه شدم همین رابطه استادی و شاگردی بوده ... اینی که خیلی جاها امامانمون دستمون رو میگرفتن و نمیزاشتن گم بشیم و به طبع اون ما هم کفشاشون و جفت میکردیم و به قول شما دورشون میگشتیم ... اینی که ما به این امامان توسل میکنیم این نیست که داریم اونا رو پرستش میکنیم . این هستش که عاشقشونیم ... و مهر اینها از این جهت تو دل ما افتاده که مثله یه پدر دارن ما رو تو یه مسیری راهنمایی میکنن .

اهل سنت نیز صخابه و ائمه شیعه و اهل بیت رسول را دوست دارند.
اما این دلیل نمی شود که بگوییم باید به آنان چنین مقامی دهیم، الله فرموده اهل قبور (نگفته شهیدیا کافر) صدای ما را نمی شنود.

تمام شهدا نیز شامل اهل قبور هستند، پس حتی اگر ادعای زنده بودن شهدا را قبول کنیم (زیرا شهدا فقط نزد الله زنده هستند و نه نزد ما) باز هم قاعده ی کلی می گوید اهل قبور یعنی هر آنکسی که در قبر باشد از دنیا بی خبر است و صدای ما را نمی شنود.

در ثانی، الله مدیر اداره نیست که ما برای اجرای درخواستمان نزدش نیاز به پارتی داشته باشیم، مهربان تر از این است که ما را مجبور به اخذ شفیع کرده باشد.

اهل سنت این همه آیه از قرآن و روایت از ائمه شیعه ارائه داده اند که توسل جایگاه و وجاهتی ندارد اما نه تنها حاضر نشدید یک آیه را نقد و بررسی کنید بلکه حتی...

الله همه را به راه راست هدایت فرمایند

نقل قول:
هل سنت نیز صخابه و ائمه شیعه و اهل بیت رسول را دوست دارند.
اما این دلیل نمی شود که بگوییم باید به آنان چنین مقامی دهیم، الله فرموده اهل قبور (نگفته شهیدیا کافر) صدای ما را نمی شنود.

تمام شهدا نیز شامل اهل قبور هستند، پس حتی اگر ادعای زنده بودن شهدا را قبول کنیم (زیرا شهدا فقط نزد الله زنده هستند و نه نزد ما) باز هم قاعده ی کلی می گوید اهل قبور یعنی هر آنکسی که در قبر باشد از دنیا بی خبر است و صدای ما را نمی شنود.

در ثانی، الله مدیر اداره نیست که ما برای اجرای درخواستمان نزدش نیاز به پارتی داشته باشیم، مهربان تر از این است که ما را مجبور به اخذ شفیع کرده باشد.

اهل سنت این همه آیه از قرآن و روایت از ائمه شیعه ارائه داده اند که توسل جایگاه و وجاهتی ندارد اما نه تنها حاضر نشدید یک آیه را نقد و بررسی کنید بلکه حتی...

الله همه را به راه راست هدایت فرمایند

یه سوالی رو میخوام ازتون بپرسم ... خودتون قبول دارین که اینها انسان های پاک و مومنی بودن ... یا اینکه ادعاتون اینه که اینا ( نعوذ بالله) دروغگو و کثیف بودن .( هر 12 تا شون ؟؟؟)

وقتی من صحبت های امامانمون و شیوه زندگی اونا رو میخونم ... به هیچ وجه امکان این رو نمیدم که اینها تو زندگی حتی یک دونه دروغ گفته باشن ... چه برسه دروغی به این بزرگی .... یعنی کسی مانند علی ... یا فاطمه زهرا که نزدیک ترین افراد به پیامبر بودن حاضر میشن چنین دروغی رو بگن ؟؟؟؟ وقتی هم که حضرت علی به شهادت میرسن !!! اولین کلمه ای که از دهانشون خارج میشه ( آخ نبوده ... وای نبوده ... اولین کلمه ای که از دهانشون خارج میشه فزت برب الکعبه بوده ) آیا کسی با این نوع نگرش میتونسته دروغ بگه ؟؟؟ خود شما حاضرین چنین دروغی رو بگین ؟؟؟ یعنی دست راست حضرت محمد ... یعنی فرزند او .... یعنی نوه های او که همه از مکتب پیامبر سیراب شده اند همگی متفق القول حاضرن همچین دروغی بگن ؟؟؟

مارادونا ... فوتبالیست مشهور ... یه بار یه گل رو با دست انداخت تو دروازه ... گل مقبول شد ... هر جا از مارادونا میپرسیدن که با دست زدی یا نزدی .... میگفت با سر زدم نه با دست .... بعد از 20 سال دروغگویی و قتی پیر شده بود ... به دروغش اذعان میکنه .... چظور هستش 12 تا امام پشت در پشت هم میان ... همشون برای حفظ چیزی که به قول شما حقیقت نداره حاضرن جونشون رو بدن و شهید بشن !!! حاضرن سالیان سال تو زندان بمونن ولی از دعوی خودشون پایین نیان !!! اصلا این دعوی امامت برای کدومیک از امامانمون برکت مادی داشته که اونها میخواستن این کار رو بکنن ؟؟؟

1-ایمه شما در نزد ما بسیار عزیز هستند و ما آنها را حتی بیش از مدعانشان دوست شان داریم-
2-از کجا معلوم اون داستان هایی که شما خوانده اید همشون کذب و دروغ و تلبیس نباشد ؟
3-پس شما کاملا مطمین هستید که ایمه (رض) همشون معصوم هستند؟

موضوع قفل شده است