جمع بندی اول ترحم و حالا وابستگی
تبهای اولیه
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلام
یکی از همکلاسی های دختری است که مدتی بود با من حرف میزد و درد دل می کرد تا اینکه پیشنهاد داد با هم باشیم
منم پذیرفتم دلیل واقعیشم ترحم بود
5 تا خواهر بودن که پدر معتادشون ولشون کرده بود و مادرشون از پس خرجشون بر نمی اومد و حقیقتا فکر میکردم اگر من باهاش دوست نباشم ممکنه از پسر دیگه ای تقاضا کنه و ممکنه بخاطر ساده لوحیش ضرر کنه تو رابطش
7-8 ماه میگذره و من بخاطرش سرکار رفتم تا از پس خرجش بربیام از همه چیم براش مایه گذاشتم
اون حس خیلی خوبی به من داره ولی زندگی من رو به نابودیه چون حسی بهش ندارم جز وابستگی!
فشارهای درسی و کاری و فکری امانم را بریده تو عقایدم خیلی سست شدم کلافم هیشکی راضی نیس این ازدواج سر بگیره منم دیگه دیوونه شدم نمیدونم چی درسته چی غلطه
و اینکه ایا این کلافگی بخاطر شک بد موقعیه که به جون عقایدم افتاده یا نه بخاطر دخترسکلا شده اشتباه در اشتباه در اشتباه نه ادامه رابطه کار درستیه نه قطعش
فقط راهنمایی ام کنید چی کار کنم؟حاضرم هر کاری بکنم اون کمترین ضررو ببینه حتی اگر همش رو دوش من باشه
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
@};-سوال:
یک دختر خانمی از هم کلاس هایم که مدتی بود با من حرف می زد و درد دل می کرد، بعد مدتی پیشنهاد داد با هم باشیم، من هم پذیرفتم دلیل واقعی اش ترحم بود، راستش 5 تا خواهر بودند که پدر معتادشون ول کرده بود و مادرشان از پس خرجشان بر نمی آمد و حقیقتا فکر می کردم اگر من با ایشان دوست نباشم ممکن است که از پسر دیگری درخواست رابطه بکند و به خاطر ساده لوحی اش ضرر کند، الان گیر کرده ام نه امکان ازدواج جور است (از جانب خودم و خانواده ام علاقه ای به این وصلت نیست) و نه شرایط من مناسب است و به خاطر این مسائل تمرکز درس خواندنم از بین بین رفته و مانده ام که چه کار بکنم، لطفا راهنمائی کنید.
پاسخ:
از اینکه احساس پاکی دارید و دوست دارید در حل مشکلات دیگران هم دست به خیر باشید، این نیت شما خیلی مقدس و پاک می باشد. اما عزیز و بزرگوار بهتر است در هر کاری ما رفتار صحیح را انتخاب بکنیم.
مسائلی هست که شما باید در بسیاری از کارها و تصمیمات خودتان حتما ملاحضه کنید. انسانهای موفق و سالم سعی می کنند کارهای خودشان را بر مبنای عقل و مشورت پیش ببرند. این ارتباط شما از ابتدا صحیح نبوده، هر چند با روحیه ترحم بوده باشد، ولی توجیه عقلانی ندارد.
در واقع زمانی شما می توانید از این مشکل به سلامتی بگذرید که از ته دل بپذیرید و در ذهنتان قانع شوید که روش شما در این ارتباط ترحم گونه صحیح نبوده. توجه کنید لازمه ارتباط و ترحم وابستگی و عادت رفتاری است. شما وارد یک مسیر اشتباهی شده اید که خروج از آن سختی هایی را دارد و زمان می برد و در عین حال لازم و ضروری است، چون مقصد شما فرق می کند، اگر در همین موضوع اراده قوی همراه شما باشد دیگر خیلی سخت نخواهد بود.
بنابراین در ابتدا باید تصمیم بگیرید و قبول کنید که ادامه این ارتباط صحیح نبوده و می تواند برای هر دوی شما آسیب زا باشد. حال خودتان ملاحضه کرده اید که ازدواج با این فرد صحیح نبوده و حمایت رفتاری هم از سوی خانواده دیده نمی شود، و تناسب و ملاکهای کافی و لازم را ندارید، خوب این ازدواج صحیح نبوده و می تواند به موقعیت بدتر منتهی شود،( هر چند نیاز است دوباره ملاکهای شما با این فرد و خصوصیات ایشان به طور دقیق بررسی شود و ما نمی توانیم همین طوری قضاوت کنیم که ازدواج صلاح نیست) بنابراین با این مبنا که قصد ازدواج نیست و شما متضرر می شوید (از جهت شرعی هم چنین ارتباطی جایز نیست) ادامه ارتباط منطقی نیست و به لحاظ اینکه حس خوب برای ازدواج با این فرد هم ندارید. طبیعتا وظیفه شما روشن می شود که باید سریعا به این رابطه خاتمه دهید.
ترحم و عطوفت نمی تواند توجیه خوب و منطقی برای این رابطه باشد. این نگاه باید به طور حتم در ذهن و روحیه و رفتار شما به صورت مستدل یک امر پذیرفته شده باشد.
ترحم به دیگران شرایط و روش خاصی دارد، ترحم اگر تعدیل و هدایت و جهت دهی نشود ضررش بیشتر از خیر و برکاتش خواهد بود. این ترحم شما با این شکل صحیح نبوده و علاوه بر اینکه به خودتان آسیب می زنید، شخص مقابل هم وابسته می شود و جدا کردن و انفکاک آن خیلی سخت و مشکل ساز خواهد بود.
در واقع این مشکل دو سویه است یک طرف چوب شما هستید و طرف دیگر آن دختر خانم. برای حل آن نخست باید خودتان حرکت کرده و این ارتباط را قطع کنید، منتها برای قطع و تعدیل رابطه بهتر است:
شخص مقابل را با گفتگو و صحبت توجیه کنید که این ارتباط صحیح نیست و از آنجایی که این رابطه به ازدواج ختم نمی شود و خانواده تان به این امر راضی نیستند، کمک خوبی می کند که این رابطه قطع شود (در این رابطه اگر ضعف می بینید و فکر می کنید به نتیجه نمی رسید، حضوری به یک مشاور مراجعه کرده و از طریق استدلال و مشاوره ایشان به این رابطه خاتمه دهید، و این دختر خانم را قانع کنید).
اگر صحبت کردن به طور مستقیم سخت است به طور غیر مستقیم وارد شوید، رفتارهایی مانند:
1. بی محلی کردن
2. عدم پاسخ به پیامک و زنگ
3. پیامک دادن به نوعی که دال بر عدم ارتباط و قطع رابطه باشد.
سعی کنید موقع صحبت و گفتگو با جدیت تمام و بدون توجه و تحت تاثیر احساسات و عواطف فرد مقابل باشد. چون چه بسا این موضوع مطرح شود و فرد مقابل شروع به گریه و زاری کند و شما نتوانید احساسات خودتان را کنترل کنید و تسلیم شوید.
تشویق کنید که با فرد مناسب و هم شان خود ازدواج کند، در این صورت بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد. این ارتباط دردی را درمان نخواهد کرد.
برای نجات از وابستگی عاطفی:
1. توجیه عقلانی تصمیم
اگر این تصمیم خودتان را به طور قوی و محکم مستدل کرده و حتی یک مشاوره حضوری هم داشته باشید، می توان بر احساسات رهبری کرد، شرط تسلط بر احساس و عواطف فردی تقویت استدلال و منطق قوی هست. در این صورت دیگر حالت ترحم گونه نمی تواند محرک قوی به ادامه ارتباط باشد.
2. توجه به آسیبهای این رابطه
اگر روحیه ترحم گونه ای دارید بنابراین یکی از عزیزترین فرد نفس خودتان هست، شما باید به اهداف و برنامه و آینده خودتان بنگرید، ادامه این ارتباط به آینده شما آسیب خواهد زد. پس تدوین اهداف علمی و زندگی و ... کمک می کند انسان احساس و عواطف خود را جهت بدهد و هدایت کند. در واقع نیازهای خودتان را معنی دار کنید، وقتی نیازهای شما مشخص شد و متوجه شدید در حال حاضر وظیه تون این است که چنین ارتباطی را کنسل کنید، دیگر تنش درونی و تعارض ها احساس و عواطف به کمترین مقدار کاهش خواهد یافت و شما در تصمیمتان قوی عمل خواهید کرد.
3. نباید تحت تاثیر عواطف و احساسات طرف مقابل باشید.
باید با همت قوی این موضوع را فراموش و یا حداقل بگویید من در این موضوع وظیفه ای ندارم. حداقل اگر خیلی دلسوزید و می دانید مشکلات مادی دارد، به طور غیر مستقیم یا از طریق مادرتان می توانید کمک کنید، پس لزومی به ادامه ارتباط نیست.
4. توکل به خدا
از خدای متعال کمک بگیرید و بخواهید تا به شما کمک کند.
نکته آخر اینکه شاید طرح برخی از مشکلات خانوادگی از سوی این دختر خانم بهانه ادامه این ارتباط بوده و در بیرون هیچ واقعیتی (صد درصدی) نداشته باشد.