جمع بندی امام ششم شیعیان: فرزند یک کنیز متعلق به صاحب کنیز اوست، حتی اگر پدر او
تبهای اولیه
امام ششم شیعیان: فرزند یک کنیز متعلق به صاحب کنیز اوست، حتی اگر پدر او نباشد (پدرش می تواند او را از صاحبش بخرد
؟!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!؟!!!!!!!!!
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الرَّجُلِ يُحِلُّ لِأَخِيهِ جَارِيَتَهُ وَ هِيَ تَخْرُجُ فِي حَوَائِجِهِ قَالَ هِيَ لَهُ حَلَالٌ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ مَا يَصْنَعُ بِهِ قَالَ هُوَ لِمَوْلَى الْجَارِيَةِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ قَدِ اشْتَرَطَ عَلَيْهِ حِينَ أَحَلَّهَا لَهُ أَنَّهَا إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ مِنِّي فَهُوَ حُرٌّ فَإِنْ كَانَ فَعَلَ فَهُوَ حُرٌّ قُلْتُ فَيَمْلِكُ وَلَدَهُ قَالَ إِنْ كَانَ لَهُ مَالٌ اشْتَرَاهُ بِالْقِيمَة
ضريس بن عبد الملك گويد: در باره شخصى كه كاميابى از كنيز خود را به برادر خويش حلال كرده و به حاجتى به سفر رفته بود. امام صادق فرمود: بر آن برادر كنيز حلال است، گويد: عرض كردم: اگر كنيز از آن شخص داراى فرزند شد حكم كودك چيست؟ فرمود: فرزند از آن صاحب كنيز است مگر اينكه هنگام واگذارى و بخشش مرد شرط كرده باشد كه اگر فرزند پديد آمد آزاد است، اگر چنين شرطى كرده است فرزند آزاد است، گويد: عرض كردم (در صورتی که شرط نشده باشد) فرزندش را صاحب كنيز مالك مىشود؟ فرمود: اگر ثروتى دارد فرزند را به قيمت از صاحب كنيز خريدارى كند.
من لا يحضره الفقيه، جلد سوم، صفحه: چهارصد و پنجاه و شش
خانم sosme با سلام بنده دقیقا متوجه اشکال شما به روایت نشدم اگر ممکن است روشنتر اشکالتان را بفرمایید ممنون از محبت شما
با سلام جناب صديق روايت رو پيدا كرده بودند و جوابي گذاشته بودند ديروز كه من هم جواب گذاشته بودم ! كه نميدونم چرا حذف شدند!!( نكنه من توهم زدم ؟؟!!!):moteajeb:
؟!!!و بيچاره اون بچه !!! حتي اگر پدر واقعي اش كسي ديگه باشه صاحب كنيز مثل اينكه شي ء اي را تصاحب كرده باشد ؛ صاحب فرزند اون كنيز هم ميشود ! و اون بچه از نعمت داشتن پدر واقعي و شناخته شدن با اسم اون پدر و ...و..محروم ميشود از بدو تولد ! ؟؟!و بايد مثل يك شيء خريد و فروش شود تا به باباش برسد ؟!:nini:
باسلام طریقه برخورد اسلام با مساله برده داری بسیار تدریجی ومتناسب بود.(برای مطالعه به کتب شهید مطهری مراجعه شود)اما راجع به سوال شما اولا بدانید اکثر مذاهب اسلامی همین که امام فرمودند را گفته اند.ومختص به امام شیعه نیست. ثانیا چون فرزند کنیز بوده صاحب کنیز حقی داشته از ان طرف در احادیث دیگر امده یضم الیه ولده وراه جمع بین حقوق همان است که امام فرموده وان این است که پولی از طرف پدر به صاحب کنیز پرداخت شود و بچه به پدرش میرسد. پس میبینیم با این راهکار عاقلانه هم فرزند به پدرش میرسد و هم حق صاحب کنیز ضایع نمیشود.میتوانید به استبصار شیخ طوسی ج3 باب حکم ولد الجاریه المحلله رجوع کرده جواب خود را از شیخ طوسی ببینید. با تشکر از علم دوستی شما
باسلام طریقه برخورد اسلام با مساله برده داری بسیار تدریجی ومتناسب بود.(برای مطالعه به کتب شهید مطهری مراجعه شود)اما راجع به سوال شما اولا بدانید اکثر مذاهب اسلامی همین که امام فرمودند را گفته اند.ومختص به امام شیعه نیست. ثانیا چون فرزند کنیز بوده صاحب کنیز حقی داشته از ان طرف در احادیث دیگر امده یضم الیه ولده وراه جمع بین حقوق همان است که امام فرموده وان این است که پولی از طرف پدر به صاحب کنیز پرداخت شود و بچه به پدرش میرسد. پس میبینیم با این راهکار عاقلانه هم فرزند به پدرش میرسد و هم حق صاحب کنیز ضایع نمیشود.میتوانید به استبصار شیخ طوسی ج3 باب حکم ولد الجاریه المحلله رجوع کرده جواب خود را از شیخ طوسی ببینید. با تشکر از علم دوستی شما
با سلام . واقعا چقدر مشفقانه بود كه باباي بچه بايد بچه اشو مثل يه برده در ازي پول بخره !
با سلام دوست گرامی باید ابتدا وضعیت کنیز و برده در ان زمان مشخص شود تا از هیاهوی بیجای دوستان و بزرگ نمایی و.. پیشگیری شود که در میان ادیان و ملل و اقوام باید دید ان روزگار په برخوردی با برده داشتند که چون از این مقال خارج است همین قدر عرض می نمایم که قطعا برخورد مسلمانان با بردگان بهتر از مسیحیان و یهود و ... بوده ه اگر دوستی در این بحثی دارد می تواند با ادله ان را بیان نماید اما این حدیث همانطور که می دانید کنیز ملک مالک محسوب می شد و کسی حق ندارد از ملک دیگری بهره برداری غیر مجاز نماید اگر بهره بردار کنیز از مالک اجازه نزدیکی گرفته باشد ان هم با شرایط و قوانین مربوطه در حد نزدیکی مختار است اما بار دار نمودن در اختیار وی نبوده لذا نمای کنیز به مالک می رسد
البته به نظر می رسد اصل بحث دوستمان درباره موقعیت و حقوق کنیز در اسلام است که اگر لازم است ان را در پستی جدا بحث نماییم
[QUOTE=sosme;9943]با سلام جناب صديق روايت رو پيدا كرده بودند و جوابي گذاشته بودند ديروز كه من هم جواب گذاشته بودم ! كه نميدونم چرا حذف شدند!!( نكنه من توهم زدم ؟؟!!!):moteajeb:[/QUOTE]
سلام جناب sosme
خسته نباشید بنده در پست حذف شده ام گفته بودم که پاسخ به این مطلب در حوزۀ تخصصی کارشناسان حدیث است با این وجود مطالبی که به ذهنم می رسید را بیان کردم که بخشی از مطلب، بدون توجه به احکام مربوطه بود که پس از روشن شدن، و توجه به اشکال وارده، از آنجائیکه اصلاح و ویرایش ممکن نبود به جهت جلوگیری از انحراف ذهن کاربران محترم، مجبور به حذف کامل پست شدم و چون پست بعدی شما نیز معطوف به پست بنده بود مشمول حذف گردید. (در هر صورت عذرخواهم).
اما لازم به ذکر است که اگر پایبند به اصول اخلاقی باشید و قصدتان روشن شدن مطلب بدون پرداختن به حاشیه ها باشد، می دانید که استفاده از مطالبی که به هر دلیل توسط کاربران و یا کارشناسان ویرایش و یا حذف شده و به قولی مصادره به مطلوب، برای رسیدن به قصد و هدف خود خلاف اخلاق است.
با این وجود، شما در پست نقل قول شده به مطالب محذوف بنده اشاره کردید که به دلیل مخالفت با قوانین سایت، ویرایش گردید.
امید آنکه در فضائی آرام و منطقی بحث را دنبال نموده و از اغتشاش و انحراف بپرهیزیم.
با تشکر
با سلام وتشکر از دقت نظر دوستان
اولا برعکس نظر دوست عزیزم این شیوه اسلام کاملا نتیجه داد ودلیل ان این است که در کشور های اسلامی یک برده هم به ان معنای مورد بحث وجود ندارد.
ثانیا اینکه من دیگر فرق را متذکر شدم به دلیل عنوان مطلب اولیه است که اشاره به شیعه دارد .
ثالثا اسلام هم بر ده داری را کاملا محکوم میکند ولذا ایرادی به اسلام که خود دشمن برده داری است وارد نمی باشد .
رابعا فرموده اید اسلام فقط برده داری را تدریجی حذف کرده ومثال به شراب وغیره زده اید امیدوارم با افزایش شناختتان از اسلام به این اشتباهات کمتر دچار شوید.اما همین شراب که فرموده اید برعکس حرف شما اسلام این را هم تدریجی حرام کرد اول فرمود :لا تقربوا الصلات وانتم سکری یعنی وقتی مست هستی به نماز نزدیک نشو ولی بعد از مدتی شراب به طور کامل حرام شد.
خامسا جمله ای که به ایت الله مصباح نسبت داده شده با توجه به تحریف فراوان در سخنان ایشان توسط مغرضین باید از منبعی دقیق ذکر شود که قابل استناد باشد .
ضمنا حکم کافر حربی که به کشتن مسلمانان مشغول است خاص بوده وبا توجه به جرمش متناسب است .
پس اسلام با دلسوزی کامل برای بردگان (چه زنان وچه مردان )با حکم منطبق بر واقعیات ان زمان باعث از بین رفتن بردگی در عرب شده است
(البته متاسفانه غرب با بی شرمی هر چه تمام تر به بردگی جدید رو اورده است)
در پایان همه دوستان را به مطالعه اثار شهید مطهری در این زمینه توصیه مینمایم.
سلام دوست همیشگی
متاسفانه آفت مجادله و مچ گیری آفتی استکه آدم های پر مطالعه برای به
رخ کشیدن مطالعاتشان و یا به بحث گرفتن دیگران از آن بهره می برند
شاید برای جوانان ما که با کتاب های روایی یا فقهی آشنا نباشند این گونه
مقاله ها و مطالب بسیار جذاب باشد اما اینکه یک فرع از یک موضوع در یک
پاراگراف از یک فصل را از یک کتاب بیرون بکشی و همینطور بدون مقدمه
بگویی. ایها الناس نگاه کنید این چه موضوع غیر منطقی ای است و با فطرت
آدمها سازگار نیست.
این روش گرچه ظاهری علمی و دقیق دارد ولی در محاورات علمی و مباحث
تخصصی اصلا مورد توجه قرار نمی گیردچرا که یک پاراگراف و حتی یک فصل
را باید کامل مطالعه کرد و هدف و انگیزه کتاب ، بخش و فصل را مد نظر قرار
دارد
در مساله پیش گفته اگر فقط بخواهیم حق پدر یک شبه کودک را در نظر بگیریم سخن
کاربر محترم شاید صحیح باشد ولی اگر بخواهیم حق مالک کنیزکه در غالب
موارد تبدیل به همسر کنیز می شده است و همچنین حق کنیز که در اختیار مالک بوده و در بسیاری از موارد
شریک زندگی او می باشد در نظر بگیریم و از همه مهم تر حق خود کودک و آینده او را مورد توجه قرار دهیم نظر امام صادق(ع) که همان نظر
اسلام است را ترجیح خواهیم داد
کاربر محترم برای اینکه پدری موقتیرا برای کودک حفظ کند، مادر ، و متکفل و ولی
حقوقی و قانونی او را از کودک می گیرد.
اگر کاربر محترم انصاف به خرج می دادند و مابقی احکام فرزندکنیزها را نیز
می آوردند، دوستان عزیز می دیدند که اگر فرزند به مادر(کنیز)و مالک کنیز
تعلق داشته باشد. برای کودک و کنیز مصالح بیشتری خواهد داشت.
چراکه بنا بر قانون اسلام اگر کنیزی از مالک خود دارای فرزندی شود هم
فرزند آزاد خواهد بود و هم مادرش همسر رسمی مالک و در شرف آزادی قرار خواهد گرفت. به این
صورت که دیگر این کنیز قابل خرید و فروش نخواهد بود و بعد از مرگ مالک
کنیز به صورت کامل آزاد خواهد شد. و این کودک نیز هیچگاه ازمادرش جدا نمی شود
حقیقت این حکم دفاع از حقوق فرزند و مادر بود که با طرز بیان شما این طور
برداشت می شدکه در حق پدر موقت و یک شبه فرزند ظلم شده است
دوست عزیز سعی کنیم هدفمان روشنگری و حقیقت یابی باشد نه حقیقت
کشی و مشکوک کردن حقیقت ها.
نامه 23: وصیتى از آن حضرت (ع ) که پس از او با اموالش چه کنند. آن را هنگامى که از صفین باز مىگشت نوشته است :
این وصیتى است که بنده ، خدا، على بن ابیطالب ، امیرالمؤ منین ، درباره دارایى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد.
از این وصیت :
حسن بن على به انجام دادن این وصیت قیام مى کند. خود از دارایى من هزینه مى کند آنسان ، که شایسته است ، و از آن انفاق مى کند آنسان ، که شایسته است . اگر براى حسن حادثه اى پیش آید و حسین زنده باشد، او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصیتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانید.
نصیب دو پسر فاطمه از صدقه على همان مقدار است که دیگر فرزندان على را.
و اگر پسران فاطمه را براى این کار تعیین کرده ام ، براى خشنودى خدا و تقرب به رسول الله (ص ) و پاس حرمت و شرف خویشاوندى اوست . و با کسى که این کار را بر عهده دارد، شرط مى کنم که اصل مال را به همان گونه که هست باقى گذارد و از ثمره آن هزینه کند، به شیوه اى که بدان ماءمور شده و راهنمایى گشته است . دیگر اینکه ، نهالهاى نخلهاى آن قریه ها را نفروشد تا به قدرى فراوان گردند که شناختن نخلستانها براى کسى ، که آنها را پیش از این دیده است ، دشوار باشد.
از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندى باشد یا فرزندى در شکم داشته باشد، به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام کنیز از او برداشته مى شود و آزادى نصیب او گردد.
----
اگر فرزند اون كنيز بميرد ؛ كنيز آزاد است
جواز استرقاق غيرنظاميان خارج از جنگ.
معتبرة رفاعة بردة فروش از امام كاظم(ع): قلت له ان القوم يغيرون علي الصقالبه و الروم (النوبه) فيسرقون اولادهم من الجواري و الغلمان فيعمدون الي الغلمان فيخصونهم ثم يبعثون الي بغداد الي التجار، فماتري في شرائهم و نحن نعلم انهم مسروقون انما اغار عليهم من غير حرب كانت بينهم؟ فقال: لابأس بشرائهم، انما اخرجوهم من دار الشرك الي دارالاسلام. (كافي 5 / 210 حديث 9، تهذيب 6 / 162 حديث 297، وسايل 15 / 131 حديث 20145 و 18 / 244 حديث 23596)
«گروهي به اسلاوها و روميها (زنگباريها) شبيخون زده، فرزندانشان را از دختر و پسر ميربايند، پسران را اخته ميكنند، سپس آنها را (به عنوان برده) به سوي تاجران بغداد ميفرستند. دربارة خريداري اينها چه نظر ميدهيد، در حالي كه ما ميدانيم كه اين غلامها و كنيزها از قومشان دزديده شدهاند و بدون اينكه جنگي در گرفته باشد، غارت شدهاند؟ فرمود: در خريداري آنها اشكالي نيست و با خريداري، آنها به عنوان برده مملوك شما ميشوند) اين است و جز اين نيست كه آنان را از دارالشرك به دارالاسلام درآوردهاند.»
استرقاق از طريق تغلب
اگر افرادي از دارالحرب – اعم از ساكن دارالحرب يا خارج از آن – از راه سرقت، خيانت، نيرنگ، غارت، اسارت و زور از جانب غيرنظاميان يا از جانب نظاميان اما بدون اعمال زور و در مجموع بدون جنگ ربوده شوند و به دارالاسلام آورده شوند، در حكم غنيمت محسوب ميشوند و پس از پرداخت خمس آنان، ملك رباينده محسوب شده، تصرف در آنها جايز و خريد و فروش آنها مباح است. حتي اگر اخذ اين افراد توسط غيرمسلمانان صورت بگيرد، خريد مسلمانان از ربايندگان كافر حتي با علم به اينكه مأخوذ از طريق زور و سرقت و خارج از جنگ به تملك كافر درآمده، مجاز است. (شرايعالاسلام[3] 2 / 59، جواهر الكلام[4] 24 / 229، العروه الوثقي[5] 2 / 368، منهاجالصالحين[6] 2 / 66)
اینم بعضی از احکام برده داری:
يكي از شرايط قصاص نفس و عضو تساوي از حيث حريت و رقيت است. اگر حر يا حرهاي عمداً بردهاي را به قتل برسانند قصاص نميشوند، اگر مولي قاتل را عفو نكند، قاتل قيمت بردة مقتول را به مولايش ميپردازد، به شرطي كه از دية حر تجاوز نكند. اما اگر برعكس بردهاي حر يا حرهاي را عمداً به قتل رسانيد، ولي دم بين كشتن برده به عنوان قصاص و استرقاق وي مخير است. (تكمله منهاج الصالحين 68)
ازدواج و تصرف برده در اموالش بدون اذن مولي صحيح نيست.
روايت عبدالله سنان از امام صادق(ع): لايجوز للعبد تحرير و لاتزويج و لا اعطاء من مالهالا باذن مولاه. (كافي 5/477 حديث 1، وسايل 21 / 113 حديث 26663).
طلاق بردهها به دست مالك است نه خودشان.
ابوالصباح كناني از امام صادق(ع): اذا كان العبد و امرأته لرجل واحد، فانالمولي يأخذها اذا شاء واذا شاءردها. (كافي 6 / 168 حديث 1، وسايل 22 / 98 باب 43مقدمات الطلاق و شرائطه). زماني كه غلام و كنيز به مالك واحدي تعلق داشته باشند،اگر مالك خداست ازدواجشان را حفظ ميكند و اگر نخواست ميشكند.
با سلام و ارزوی موفقیت برای سیاوش عزیزم(نه عضو صمیمی بل دوست صمیمی)
اولا از باز یابی تشکر می کنم.:Gol:
ثانیا فقط تشویق نبود بیان حقایق بود. :Sham:
ثالثااگر سیاهپوست بودن رئیس جمهور به نفع سیاهپوستان و طبقه مظلوم امریکا باشد ما هم خوشحالیم والا زبان سفید ورنگ سیاه مشکلی را حل نمی کندبلکه برای سیاهپوستان دردناکتر این است که بگویند برماست که بر ماست .درضمن اگردستاوردی باشد چه جای انکار؟ولکن انچه یافت می شود انهم ارزوست.
البته اگر این قطعنامه ها در حرم سراها حاکم باشد نشان از دو چیز است :1. برد محدوداین قطعنامه ها 2. وابسته بودن این حرمسراها به همین زور مندان.
البته سوالی باقی میماندکه با وجود این قطعنامه ها ایا در حرمسراهای موجود که کم هم نیستند برده وکنیزی وجود ندارد.؟
البته حرف علامه راجع به از بین بردن برده داری به وسیله اسلام مربوط به کسانی است که به اسلام عمل می کنند والبته جمعیت زیادی از بشر را شامل میشود. اسلام به عکس دیگران با فرهنگ سازی مناسب در میان جامعه اسلامی و ایجاد رویه ازادی بندگان به عنوان کفارات واستحباب وممنوع کردن ظلم به برده و....به حذف تدریجی ان در فرهنگ مسلمانی پرداخت.شاید بتوان مبارزات بعدی را اثر فرهنگ سازی اسلام نامید.
نکته مهم در بررسی روش اسلام بررسی برده داری در 1400 سال پیش است.شاید با رشد فرهنگ مردم مبارز ه اسلام با برده داری در این زمان خیلی مهم به نظر نرسد.اما باید هر پدیده ای را در زمان خود در نظر گرفت .شاید اگر یک دوچرخه بسیار قدیمی به یک دانش اموز امروزی نشان داده شود بخندد و دستاورد دانشمند آن دوره را به سخره بگیرد.ولی با بررسی این اختراع در زمان خود عظمت ان معلوم میشود.
رابعا شاید منظور علامه از سبب، سبب ورود به بندگی باشد وخرید بنده ها سبب ورود ان شخص محسوب نمیشود.و همچنین است کسی که برده به دنیا می ایدو لقیط هم با شرایط ان بسیا ر نادر بلکه محال عرفیست .اما اقرار با شرایط ذکر شده اثبات بندگی قبلی است وسبب ورود محسوب نمیشود.پس همان یک راه عمده میماند.
خامسا بحث راجع به اسراء جنگی بود ونه بقیه بردگان که قبلا به رقیت در امده اند.اما اینکه فرموده اید (اگر حکومت مصلحت را در ازادی اسیر بداند اصلا وارد مبحث برده داری نمی شود ) در جایی صحیح است که ان را مصلحت تامه بدانیم در حالیکه این یکی از مصالح است.و من با وجود ذهن خوب شما زیره به کرمان نمی برم.
اما سوال دوم مبنی بر عدم شناخت صحیح از مصلحت انهم از جانب حاکم عادل اسلامی است.مصلحت یک استثنا نیست بلکه یک اصل حاکم است.برای مثال در جنگ بدر درباره اسیران اعلام شد:اسیران با سواد با تعلیم خواندن ونوشتن به ده طفل ازاد شوند.دیگران با پرداخت 4000 درهم وفقرا بدون فدیه ازاد می شوند.(سیره ابن هشام ج1 ص648)این را مقایسه بکن با امروز که با اسرا چه میکنند؟
سادسا برده در اسلام مانند فرزند است شعار نیست بلکه یک واقعیت غیر قابل انکار است .به ج 6 ص 551 المیزان نگاه کن که چطور یک اسلام شناس احکام برده داری را بیان میکند.اسلا م وصیت کرده که مولی با عبد خود معامله پدر و فرزندی نموده او را یکی از اهل بیت خود حساب کند ........
برای مثال به زندگی زید بن حارثه نگاه کنید؛ زید در دوران کودکی توسط غارتگران ربوده میشود سپس به عنوان غلام فروخته میشود (قبل از اسلام )دایی خدیجه او را میخرد و در حالیکه جوانی شده به خدیجه هدیه میکند اوهم بعد از مدتی او را به پیامبر میبخشد روحیات و اخلاق پیامبر باعث شد که زید شیفته وی گردد بعدا پدر زید پرسان پرسان زید را یافت وبا اینکه پیامبربه او اجازه داد پیامبر را به زندگی خانوادگی تر جیح داد.پیامبر او را ازاد کرد و دختر عمه خود را که از بزرگان قریش بود به ازدواجش در اورد.این سیره پیامبر اسلام با برده است.
سابعا مبنا را فرمایشات علامه گذاشته ام ولذا متعرض فرمایشات دیگران نمی شوم.
دو سوال پایانی فرع بر حل مساله بردگی در اسلام است.
در پایان مجددا توجه شما را به جمله زیبای اسلام شناس بزرگی چون علامه طباطبایی جلب میکنم که در ج5ص40 فرمود :ان الاسلام یری الحریه حیات الاسترقاق نوعا من القتل و بررسی روایات را جع برده داری را به اسلام شناسی چون او وا می گذارم که شان اوست .
از علم دوستی شما باز هم مسرورم.:Gol::Gol::Gol::Gol:
طلاق بردهها به دست مالك است نه خودشان.
ابوالصباح كناني از امام صادق(ع): اذا كان العبد و امرأته لرجل واحد، فانالمولي يأخذها اذا شاء واذا شاءردها. (كافي 6 / 168 حديث 1، وسايل 22 / 98 باب 43مقدمات الطلاق و شرائطه). زماني كه غلام و كنيز به مالك واحدي تعلق داشته باشند،اگر مالك خداست ازدواجشان را حفظ ميكند و اگر نخواست ميشكند.تو یه سایت خوندم پیامبر گفتن الطلاق بید من اخذ بالساق
یعنی تو طلاق دادن اختیار دست خود برده ست
چرا اینقد تناقضی جواب میدن؟ بالاخره کدومو قبول کنیم؟
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=11405&p=436879
اطلاعات متنوع و زیادی درباره برده داری در دائره المعارف بزرگ اسلامی
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934
پرسش:
امام ششم(علیه السلام) در روایتی میفرمایند: فرزند یک کنیز متعلق به صاحب کنیز است، حتی اگر پدر او نباشد، پدرش می تواند او را از صاحبش بخرد؛ چطور این قابل دفاع است که یک پدر باید فرزند خود را بخرد؟
پاسخ:
متن روایت امام صادق(علیه السلام) این است:
«ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الرَّجُلِ يُحِلُّ لِأَخِيهِ جَارِيَتَهُ وَ هِيَ تَخْرُجُ فِي حَوَائِجِهِ قَالَ هِيَ لَهُ حَلَالٌ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ مَا يَصْنَعُ بِهِ قَالَ هُوَ لِمَوْلَى الْجَارِيَةِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ قَدِ اشْتَرَطَ عَلَيْهِ حِينَ أَحَلَّهَا لَهُ أَنَّهَا إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ مِنِّي فَهُوَ حُرٌّ فَإِنْ كَانَ فَعَلَ فَهُوَ حُرٌّ قُلْتُ فَيَمْلِكُ وَلَدَهُ قَالَ إِنْ كَانَ لَهُ مَالٌ اشْتَرَاهُ بِالْقِيمَة»(1)
ترجمه: ضريس بن عبد الملك گويد: از امام صادق(علیه السلام) در باره شخصى كه كاميابى از كنيز خود را به برادر خويش حلال كرده و به حاجتى به سفر رفته بود سوال کردم. امام فرمود: کنیز بر آن برادر حلال است، گويد: عرض كردم: اگر كنيز از آن شخص داراى فرزند شد حكم كودك چيست؟ فرمود: فرزند از آن صاحب كنيز است مگر اينكه هنگام واگذارى و بخشش مرد شرط كرده باشد كه اگر فرزند پديد آمد آزاد است، اگر چنين شرطى كرده است فرزند آزاد است، گويد: عرض كردم (در صورتی که شرط نشده باشد) فرزندش را صاحب كنيز مالك مىشود؟ فرمود: اگر ثروتى دارد فرزند را به قيمت از صاحب كنيز خريدارى كند.
اما در پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرماید:
نکته اول: مدلول روایت فوق نیازمند یک بررسی فقهی و اجتهادی است چرا که ما روایات صریح و متعددی داریم که فرزند تابع اشرف والدین است و اگر هر دو یا یکی از والدین آزاد باشند فرزند هم آزاد خواهد بود، شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه بابی در روایات همین موضوع تحت عنوان: «بَابُ أَنَّ الْوَلَدَ إِذَا كَانَ أَحَدُ أَبَوَيْهِ حُرّاً فَهُوَ حَرٌّ وَ حُكْمِ اشْتِرَاطِ الرِّقِّيَّةِ» گشوده است.(2)
به خاطر وجود همین روایات هم مشهور فقهاء قائلند كه اگر یکی از پدر و یا مادر فرزند آزاد باشند فرزند نیز آزاد خواهد بود.
بنابراین روایت فوق برای سنجش با سایر روایات و جمع شدن در صورت امکان نیازمند یک اجتهاد و فعالیت فقهی است که مجال خود را می طلبد و نمی توان به این سادگی طبق ظاهر آن حکم کرد.
نکته دوم: آنچه متعلق به مالک کنیز است ملکیت فرزند است، نه فرزندی او! مالکیت یک چیز است، پدر و فرزندی چیز دیگر و با هم تعارض ندارند. اینجا هم رابطه پدر و فرزندی جای خودش است، اما این فرزند زاده هم جزء غلامان و کنیزان محسوب میشود و ملک صاحب کنیز است. البته همانطور که اشاره شد در صورتی که پدر و مادرش هر دو غلام و کنیز باشند.
نکته سوم: اینکه اسلام در صورت آزاد بودن یکی از والدین حکم به آزادی فرزند، و در صورت برده بودن هر دو حکم به بردگی آن فرزند کرده است بهترین تصمیم ممکن است، چرا که اگر هر دو والدین کودک برده باشد آزادسازی فرزند اگرچه در ظاهر ممکن است به نفع بردگان به شمار رود اما با توجه عمیق تر میتوان فهمید این حکم نه به نفع خود بردگان است و نه به نفع آن کودک:
ممانعت از ازدواج بردگان: روشن است که اگر بچه دو برده آزاد می بود کسی کنیزش را به ازدواج برده دیگری در نمی آورد، چرا که بارداری این کنیز جز از کار افتاده کردن کنیز در دوران باردهی و بچه داری، هیچ منفعتی برای مالکش نمیداشت، علاوه بر این که این امر موجب میشد که نیازهای جنسی بردگان مرد به طور کلی تعطیل و مورد بی اعتنایی واقع شود، و نیازهای جنسی کنیزان هم هرگز از طریق ازدواج نباشد بلکه از طریق تحلیل و بدون دخالت نظر ایشان باشد.
حمایت از کنیز زادگان: از این که بگذریم اگر بچه دو برده آزاد میبود در حق خود این بچه هم ظلم بیشتری میشد، چرا که پدر و مادر او توان نگهداری او را نداشتند؛ عمده بردگان از نظر مالی توانی نداشته اند، چون فرصتی برای کار و پس انداز برایشان نمی مانده است، همان طور که در روایات متعدد این نگرانی از آزادسازی بردگان ابراز شده است:
هشام بن سالم نقل میکند: «سَأَلْتُهُ عَمَّنْ أَعْتَقَ النَّسَمَةَ فَقَالَ أَعْتِقَ مَنْ أَغْنَى نَفْسَهُ»؛ از امام صادق(علیه السلام) در مورد آزاد سازی برده سول کردم، پس فرمود: کسی را آزاد کن که خودش غنی و بی نیاز از غیر باشد.(3)
امام رضا(علیه السلام) نیز می فرمایند: «مَنْ أَعْتَقَ مَمْلُوكاً لَا حِيلَةَ لَهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَعُولَهُ حَتَّى يَسْتَغْنِيَ عَنْهُ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَفْعَلُ إِذَا أَعْتَقَ الصِّغَارَ وَ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ»؛ کسی که برده ای را آزاد میکند که قوه و قدرتی ندارد پس بر او (آزاد کنند) است که جور او را بکشد تا بی نیاز شود، و امیرالمومنین(علیه السلام) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد میکرد اینچنین میکرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(4)
همچنین علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم(علیه السلام) میپرسد که بر فردی واجب شده که بنده ای را آزاد نماید و او نیز تصمیم به این کار گرفته، حال کدام روش بهتر است، مرد بزرگسالی را آزاد نماید یا جوان نورسی را ؟ امام هفتم(علیه السلام) در پاسخ فرمودند: شخصی را آزاد نماید که بتواند بعد از آزادی، مستقلا سرپای خود بایستد.(5)
حتی اگر پدر و مادر او، جزء نوادر بردگان ثروتمند باشند باز هم نمی توان حکم به آزادی برده کرد، چون بچه داری فقط پول نیست، رسیدگی به بچه آزادی و فراغت میخواهد، طبیعتا اگر آن بچه آزاد باشد، مالک کنیز، بچه آزاد او را نخواهد پذیرفت و خرج او را نخواهد داد، و حتی ممکن است مادر او را از رسیدگی به امور بچه باز دارد، و نگهداری او را نپذیرد، بچه ای که در اوج نیاز به والدین هست، بچه شیرخواره را باید چه می کرد وقتی مالک آن را نمی پذیرد؟ نمی شود مادر یک فرد آزاد، کنیز دیگری باشد، خب او خودش متعلق به دیگری است چگونه می تواند به بچه اش برسد؟
اسلام می بایست بین این دو یکی را انتخاب می کرد، یا بردگی توأم با حمایت خانواده، یا آزادی به قیمت محرومیت. و اسلام اینجا منافع موقت فرزند را در نظر گرفته و از راه دیگری آزادی بردگان را پی میگیرد، چون جدا نشدن فرزند از مادر هم از نظر عقل، و هم از نظر شرع مهم تر است و تنها راه تأمین بچه و اینکه از مادر جدا نشود این است که آن بچه منفعتی هم برای مالک داشته باشد.
پی نوشت ها:
1. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، جلد 3 ص 456.
2. ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، مؤسسة آل البيت(علیهم السلام)، قم، چاپ اول، 1409ق، ج21، 121.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص181.
4. الکافی،ج6، ص181.
5. وسائل الشیعه، ج23، ص32.