جمع بندی اصلاح طلبان در چه چیزی می خواهند اصلاح ایجاد کنند؟

تب‌های اولیه

201 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نظر حقیر:

جریان اصولگرا ، بر "اسلامیت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "جمهوریت" را تابع "اسلامیت" و در چارچوب آن معتبر می داند ،

در حالیکه:

جریان اصلاح طلب بر "جمهوریت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "اسلامیت" را تابع "جمهوریت" و در چارچوب آن معتبر می داند.

SHAHINN;932154 نوشت:
بر این نظر شما ، این نقد وارد است که اگر اصلاح طلبان پایبند اصول هستند ، چرا در سخنان و مواضع و رفتارهای عملی خود ، این پایبندی را نشان نمی دهند؟ و حتی در موارد متعددی خلاف آن اصول عمل میکنند؟

سلام
هر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب به اصل یعنی قرآن خدا و حاکمیت اسلام پایبند هستن. اما در نوع نگرش و اعمالش اختلاف سلیقه هایی دارن.

اصولگراها بیشتر به جنبه زوری اجرایی اسلام تاکید میکنند. و جلوه های ظاهری اسلام رو بشدت پیگیری میکنن تا اجرا بشه و به مردم در حد شعور دموکراسی نگاه نمیکنن.
اما اصلاح طلب ها خواستار آزادی در اجرای احکام دین و بیشتر جنبه ملاطفت و مردمی دین و میبینن. این ها البته بخش های روتینشون هست که اختلافات زیادی هم دارن.
به هر حال اگر ما توی این بررسی ها به اشخاص محدود نگاه کنیم و دنبال یافتن اشتباهاتشون باشیم و به کل جریان نسبتش بدیم راه اشتباهی رفتیم. چون تعداد زیادی از اصولگراها هم که چهره های مذهبی دارن چه کارها و چه فسادها که رو نشده ازشان. لطفا در این خصوص جبهه گیری سیاسی نکنیم و سعی ن‌کنیم به خاطر جناحی نگری بگیم نه که در جرمشون شریک میشیم. پس پایبندی به اصول امری مطلق نیست.

از طرف دیگه بیگانگان و کسانی که دوست دارن ایران مثل امپراطوری عثمانی فک کنم دچار تفرقه و تجزیه و در نهایت فلسطین چند تکه بشه میان از یه جناحی حمایت میکنن و یا اسناد بیرون میدن و اختلافات و به درگیری میکشونن. بنابراین انسان عاقل هست که باید تشهیص بده و وارد بازی حزبی مخرب نشه. مطلقا نگیم اصلاح طلب ها کی هستن و به دنبال چه چیزی هستن یا از اصول اسلام دور و کافر هستن که دودش اول به چشم خودمون هست.

با اجازتون من دیگه ادامه نمیدم. نقل قول نفرمایین. چون کلی از پستم برداشت میشه. بعدا یکی میاد اتهام میزنه. در ضمن آزادی بیان آنچنانی هم در جایی به بعد برای ما مقدور نیست.

1- بنده برای بررسی عملکرد و مواضع این دو جریان ، دامنه های پایین آنها را ملاک نمیدانم. بلکه بزرگان هر جریان را ملاک می دانم. مثلا مواضع نامزدهای ریاست جمهوری معرفی شده توسط هر جریان ، ملاک بررسی است. زیرا در هر جریان ، "نامزد ریاست جمهوری" شخص کوچکی نیست و جزو دامنه های پایین نیست.
بر همین اساس ، اینکه برخی از دوستان ، به جریان اصولگرا نوعی افراط گرایی نسبت می دهند را قبول ندارم. زیرا چنین حرکات افراطی ایی در دامنه های پایین (هواداران و اشخاص جزئی ) ممکن است سر بزند نه در سطح بزرگان آنها. ضمن آنکه احتمال طراحی چنین اموری از سوی رقیب برای انتساب آن به جریان مورد نظر و بد نام کردن آن را نیز نباید از نظر دور داشت.

2- در اسلام یا چیزی واجب است ، یا واجب نیست. اگر واجب است ، وظیفه حاکمیت جامعه ، پیاده کردن آن است و اگر آن را پیاده نکند کوتاهی کرده است. لذا نباید به "پیگیری پیاده کردن احکام واجب شرعی" افراط یا زور یا ظاهر بینی اطلاق کرد. یا آن را اهانت به شعور مردم دانست. اگر چنین باشد ، باید بگوییم که خود خدا و پیغمبر (ص) که ابتدائاً این احکام را وضع و ابلاغ کرده اند را نیز به شعور مردم توهین کرده اند.

3- اگر واقع بین و منصف باشیم ، دشمن خارجی ما ( دشمن اسلام ، استکبار جهانی) در انتخابات دو ... ، همیشه از یکی از دو جریان ، و نه جریان مقابلش ، حمایت می کرده است. مثلاً در همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر ، آمریکا وضع تحریم های جدید علیه ایران را تا بعد از پایان انتخابات به تأخیر انداخت زیرا یکی از دو جریان ، روی برجام به عنوان دستاورد کارش بسیار تاکید می کرد و اگر در ایام انتخابات تحریم های جدید وضع می شد ، ممکن بود روی نتیجه انتخابات به نفع جریابن رقیب اثر بگذارد.
آیا تا کنون دیده اید استکبار جهانی (آمریکا) از جریان اصولگرا حمایت کند؟
این نکته چه چیزی را می رساند؟

Reza-D;932005 نوشت:
با اینکه طرفدار جناب روحانی نیستم ولی اعتقاد دارم تا زمانی که رئیس جمهور هستند ، وظیفه داریم حمایتشان کنیم

این یک سخن منطقی و قانونی و شرعی و عقلی است و موضع بنده نیز همین است.

SHAHINN;932159 نوشت:
اگر حقیقت معانی را در نظر بگیریم ، هم اصولگرایی و هم اصلاح طلبی هر دو مطلوب هستند و هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند. اما در بحث سیاسی ، معانی ذاتی کلمات مورد نظر نیست
بلکه اصطلاحات سیاسی رایج در جامعه مورد نظر است

بنده هم عرض كردم مفهوم اصطلاح سياسي رايج ، لزوماً آن چيزي نيست كه شما برداشت كرده ايد
شما ميگوئيد چون در اصطلاح رايج ، اصولگرا به كسي گفته ميشود كه ميخواهد مطابق اصول اسلامي عمل كند
پس اصولگرايان دارند مطابق اصول اسلامي عمل ميكنند و هر كسي مخالف آنها باشد (به اصطلاح رايج ، اصلاح طلب) دارد با اصول اسلام مخالفت ميكند

بنده هم عرض كردم بايد تفكيك كرد
درمواردي اصولگرايان دارند به اصول اسلام عمل ميكنند ، و در مواردي هم اصولگرايان دارند برخلاف اصول اسلامي عمل ميكنند ، گر چه اسمشان اصولگرا باشد!

SHAHINN;932159 نوشت:
چیزی است که از نحوه عملکرد جریان موسوم به اصلاح طلب به نظرم میرسد. جریان اصولگرا بر مبانی دینی مثل "نفی طواغیت" و "امر به معروف و نهی از منکر" و "مبارزه با ظالمین" و "گسترش توحید در جهان" و "ایجاد جامعه متدین" (توجه کنید که "دین" ، ضامن سعادت دنیا و آخرت انسانهاست) تأکید دارند. اما جریان موسوم به اصلاح طلب ، بر"آزادی" (مقداری فراتر از حدوده مشروع آن ، بیشتر نزدیک به معنای غربی آن) و ... تأکید دارند

ببين شاهين عزيز ، شما وقتي مي پرسيد اصلاح طلبان مي خواهند در چه چيزي اصلاح ايجاد كنند؟
ما بايد نظر اصلاح طلبان را بگوئيم. درست است؟

موضوع اين است كه اصلاح طلبان لزوماً چند ميليون انسان كه كپي برابر اصلِ يكديگر فكر كنند نيستند
همانطور كه اصولگرايان كپي برابر اصلِ يكديگر نيستند

فرض كنيم 1000 نفر اصلاح طلب داريم
از آنها مي پرسيم آيا بايد قانون شماره 1 تغيير كند؟ تمام 1000 نفر ميگويند بله
مي پرسيم آيا بايد قانون شماره 2 تغيير كند؟ 600 نفر ميگويند بله ، 400 نفر ميگويند خير
مي پرسيم آيا بايد قانون شماره 3 تغيير كند؟ 300 نفر ميگويند بله ، 700 نفر ميگويند خير

يعني در هر موضوعي ممكن است نظر اصلاح طلبان با يكديگر موافق يا مخالف باشد
همچنان كه در بين اصول گرايان گاهي اتفاق نظر وجود دارد و گاهي اختلاف نظر
حتي در شرايطي ممكن است عقايد افرادي از يك حزب ، بيشتر نزديك به اصول حزب ديگر باشد
پس درست نيست كه كشور را به دو گروه تقسيم كنيم و بگوئيم يك گروه بطور مطلق درست عمل مي كنند و يك گروه بطور مطلق اشتباه

SHAHINN;932159 نوشت:
ما اگر بخواهیم معلوم کنیم که آیا این اصلاحاتی که این جریان مدعی آن است ، اصلاح حقیقی است یا بهانه ای برای فساد است (طبق آیه فوق) ، باید آن را با شاخص "اصول" بسنجیم

احسنت بر شما
ما بايد رفتارها و عملكردها را با شاخص
"اصول قرآني و ديني" بسنجيم ، نه با شاخص "حزب اصولگرايان"
اگر اصولگرايان افرادي معصوم مانند حضرات ائمه(ع) بودند ، ميشد آنها را شاخص قرار داد
اما مي دانيم كه معصوم نيستند. نه تنها نيستند ، بلكه كم پيش نيامده كه افراد اصولگرا دقيقاً برعكس نظرات معصومين(ع) عمل كرده اند

در واقع شاخصي به نامِ "اصول قرآني و ديني" خود معياري است كه عملكرد اصولگرايان نيز بايد با آن سنجيده شوند
اما مشكل اساسي دقيقاً همين است كه متاسفانه بعد از انقلاب ، برخي افراد خود را شاخص دانستند
فرقي هم نميكند از كدام جناح ، هر دو طرف را عرض ميكنم

ابتداي انقلاب هر كسي ريش و تسبيح داشت شاخص بود
و اگر اين شخص ميگفت نبايد توي مسجد عطر بزني (!!!) حرفش سند بود ، گر چه مخالفت كامل با سيرهء پيامبر(ص) داشت
مدت ها اين افراد اسب خود را تاختند تا اينكه با آمدن جناب خاتمي ، اين تابو شكسته شد و مردم فهميدند كه سران مملكت را هم ميشود و بلكه بايد نقد كرد

ولي در كمال تاسف اين بار از آن طرف بوم افتاديم. يعني اين دفعه جناح ديگر شد شاخص
اين بار افراد اين جناح بودند كه طبق نظر خود فتواي ديني صادر كردند و مثلاً نماز جماعت بصورت مختلط خواندند و گفتند نماز اسلامي است!

در راس افراط دو جناح اسلام طالباني و اسلام آمريكايي مطرح است كه هر دو بايد اصلاح بشود
پس در نهايت باز به فرمايش رهبري مي رسيم كه جامعه نياز به
"اصولگراي اصلاح طلب" دارد

SHAHINN;932229 نوشت:
آیا تا کنون دیده اید استکبار جهانی (آمریکا) از جریان اصولگرا حمایت کند؟
این نکته چه چیزی را می رساند؟

حرف من فقط يك چيز است شاهين جان: "مطلق نگاه نكنيد"

SHAHINN;932164 نوشت:
جریان اصولگرا ، بر "اسلامیت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "جمهوریت" را تابع "اسلامیت" و در چارچوب آن معتبر می داند ،
در حالیکه:
جریان اصلاح طلب بر "جمهوریت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "اسلامیت" را تابع "جمهوریت" و در چارچوب آن معتبر می داند

اين تفسير به نظر من تا حد زيادي درست است
به شخصه اگر مجبور باشم يكي از اين دو جريان را انتخاب كنم ، قطعاً خودم را اصولگرا مي دانم
اما اصولگرايي كه به بخشي از عقايد اصلاح طلبان هم معتقد هستم و از آن دفاع ميكنم

SHAHINN;932229 نوشت:
نباید به "پیگیری پیاده کردن احکام واجب شرعی" افراط یا زور یا ظاهر بینی اطلاق کرد. یا آن را اهانت به شعور مردم دانست
اگر چنین باشد ، باید بگوییم که خود خدا و پیغمبر (ص) که ابتدائاً این احکام را وضع و ابلاغ کرده اند را نیز به شعور مردم توهین کرده اند

بله متاسفانه در موارد زيادي همينطور است كه مي فرمائيد
ولي مواردي هم هست كه واقعاً افراط است ، اما اصولگرايان حاضر نيستند بپذيرند كه دارند افراط مي كنند

SHAHINN;932229 نوشت:
چنین حرکات افراطی ایی در دامنه های پایین (هواداران و اشخاص جزئی ) ممکن است سر بزند نه در سطح بزرگان آنها

اولاً آنطور هم در دامنه هاي خيلي خيلي خيلي پايين سر نزده. بلكه برخي از اين افراط ها از افرادي بوده كه دامنهء آنها بالا حساب ميشود

ثانياً اين وظيفهء بزرگان است كه جريان خود را كنترل كنند. اگر با رضايت آنها نباشد ، نبايد شاهد اين همه افراط باشيم

ثالثاً اگر مي بينيد الان آنچنان افراط به چشم نميخورد ، دليلش تسليم شدنِ اصولگرايان در مقابل آزادي خواهي مردم است
نه اينكه از ابتدا اصولگرايان اينقدر منطقي بوده باشند!

رابعاً لزوماً بحث افراط نيست بلكه بحث عملكرد است
با نگاهي به عملكردها مي بينيم كه در بخش هاي تحت نظر اصولگرايان هم مواردي مانند تبعيض ، بي عدالتي ، فقر و..... ديده ميشود

SHAHINN;932229 نوشت:
1- بنده برای بررسی عملکرد و مواضع این دو جریان ، دامنه های پایین آنها را ملاک نمیدانم. بلکه بزرگان هر جریان را ملاک می دانم. مثلا مواضع نامزدهای ریاست جمهوری معرفی شده توسط هر جریان ، ملاک بررسی است. زیرا در هر جریان ، "نامزد ریاست جمهوری" شخص کوچکی نیست و جزو دامنه های پایین نیست.
بر همین اساس ، اینکه برخی از دوستان ، به جریان اصولگرا نوعی افراط گرایی نسبت می دهند را قبول ندارم. زیرا چنین حرکات افراطی ایی در دامنه های پایین (هواداران و اشخاص جزئی ) ممکن است سر بزند نه در سطح بزرگان آنها. ضمن آنکه احتمال طراحی چنین اموری از سوی رقیب برای انتساب آن به جریان مورد نظر و بد نام کردن آن را نیز نباید از نظر دور داشت.

2- در اسلام یا چیزی واجب است ، یا واجب نیست. اگر واجب است ، وظیفه حاکمیت جامعه ، پیاده کردن آن است و اگر آن را پیاده نکند کوتاهی کرده است. لذا نباید به "پیگیری پیاده کردن احکام واجب شرعی" افراط یا زور یا ظاهر بینی اطلاق کرد. یا آن را اهانت به شعور مردم دانست. اگر چنین باشد ، باید بگوییم که خود خدا و پیغمبر (ص) که ابتدائاً این احکام را وضع و ابلاغ کرده اند را نیز به شعور مردم توهین کرده اند.

3- اگر واقع بین و منصف باشیم ، دشمن خارجی ما ( دشمن اسلام ، استکبار جهانی) در انتخابات دو ... ، همیشه از یکی از دو جریان ، و نه جریان مقابلش ، حمایت می کرده است. مثلاً در همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر ، آمریکا وضع تحریم های جدید علیه ایران را تا بعد از پایان انتخابات به تأخیر انداخت زیرا یکی از دو جریان ، روی برجام به عنوان دستاورد کارش بسیار تاکید می کرد و اگر در ایام انتخابات تحریم های جدید وضع می شد ، ممکن بود روی نتیجه انتخابات به نفع جریابن رقیب اثر بگذارد.
آیا تا کنون دیده اید استکبار جهانی (آمریکا) از جریان اصولگرا حمایت کند؟
این نکته چه چیزی را می رساند؟

اتفاقا صهیونیست از جریان اصولگرا حمایت میکرد اینبار. حتا آمریکا اینبار خواستار پیروزی جریان اصول گرا بود. شما با چه منبعی میگین حمایت.
مشخصه آمریکا یا هر کشور تفرقه افکنی باید یه جناح و انتخاب کنه جناحی که طرفدارش بیشتر باشه. تا خودشو همسو بکنه با مردم و نفوذش و بیشتر کنه اما اون ظاهر قضیه هست و در باطن دلش میخواد بدترین گزینه انتخاب بشه که اهدافش و پیاده کنه.
ارتباطات و سیاست ها رو نباید مبنای درستی قرار داد. سیاست فراتر از ظاهرهاست. آمریکا دلش برای هیچ جناحی نمیسوزه دلش برای خودش میسوزه که با اتحاد دو حزب نتونسته به ایران و کشورهای اطرافش نزدیکم بشه. اختلافات هرچه بیشتر دلسوزی اون هم بیشتر. وقتی اصولگرادها کلا با جنگ میونه دارن و مرگ بر آمریکا میگن و خیلی از افراد کشور توی نظرسنجی ها به اصلاح طلب ها رای میدن میاد در ظاهر با اصلاح طلب ها همسو میشه بلاخره جو مشخص میکنه اما در باطن برای اصولگراها هم بهانه ای برای مبارزه داخلی و بی کفایت نشون دادن اصلاح طلب ها میتراشه مثل سفرش به عربستان و تحریم ها درست بعد انتخابات... .
میبینین چه معادله ساده ای دارن

SHAHINN;932164 نوشت:
به نظر حقیر:

جریان اصولگرا ، بر "اسلامیت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "جمهوریت" را تابع "اسلامیت" و در چارچوب آن معتبر می داند ،

در حالیکه:

جریان اصلاح طلب بر "جمهوریت" نظام تأکید بیشتری دارد و آن را محور قرار می دهد و "اسلامیت" را تابع "جمهوریت" و در چارچوب آن معتبر می داند.

چنانچه دوستان این وجه تفاوت بین دو جریان سیاسی کشور را به عنوان وجه عمده اختلاف ، یا ریشه تفاوتها ، قبول داشته باشند ، خوب است آن را در تاپیک مستقلی بحث کنیم. البته با حضور و داوری کارشناسان محترم سایت.

سلام بر همه
مقام معظم رهبری دیدبان ین نظام اسلامی در دیدارهای مختلف با دولتی ها ومسئولان مبانی حقیقی و واقعی اصولگریی واصلاح طلبی را بیان داشته اند، دقت در این مبانی وتطبیق آنها با دو جریان اصولگرایی واصلاح طلبی بخوبی نشان خواهد داد که دو جریان موجود آیا پاینبد به این اصول ومبانی حقیقی بوده اند یا نه؟
«مقام معظم رهبری ضمن تبيين ملاک اصولگرايی فرمودند: «هر كس و هر جريانی كه به مبانی انقلاب علاقه‌مند و پايبند و هر نامی كه داشته باشد جزو اصولگرايان است» (بيانات مقام معظم رهبری در جمع مسئولان و کارگزاران نظام , 29/3/85) . ايشان مهم ترین شاخصه های اصول گرايی را در اين موارد بيان فرمودند:1- شاخصه اول ،عدالت خواهی و عدالت گستري که به زبان، ساده است، اما در عمل، كار بسيار دشواري است و مقدمات بسياري لازم دارد.
2- شاخصه دوم، “فساد ستيزي” است. سلامت اعتقادي و اخلاقي مسئولان كشور به خصوص مسئولان عالي رتبه، در سطح دولت و معاونين و از اين قبيل، بسيار مهم است و شاخصه ديگري است كه از لحاظ اعتقادي و اخلاقي، اشخاص سالمي باشند.
3- از ديگر شاخصه هاي مهم اصول گرايي، “اعتزاز به اسلام” است.ما بايد به اسلام، اعتزاز داشته باشيم. آن چه را كه اسلام به ما آموخته، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كج فكري، انحراف و غلط فهمي نشده باشيم، چيزي است كه بايد به آن افتخار كنيم.4
4- “ساده زيستي و مردم گرايي”، شاخصه ديگري است كه بايد به آن توجه شود.
5- يكي ديگر از اين شاخصه ها، “تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور” است كه لازمه اصول گرايي به شمار مي رود.
6- از ديگر شاخصه ها مي توان به “اجتناب از اسراف و ريخت و پاش” اشاره كرد.
7- “خردگرايي و تدبير و حكمت در تصميم گيري و عمل”، از شاخصه هاي مهم و مورد احتياج است.
8- “مسئوليت پذيري و پاسخ گويي”، نيز از ديگر شاخصه هاست. يعني پذيرش مسئوليت كارهايي كه بر عهده گرفته ايم. بايد احساس مسئوليت كرد.
9- “اهتمام به علم و پيشرفت علمي” است. علم كه وسيله رشد ملي، بشري، انساني و اوج گرفتن در محيط عام بشريت است جزو چيزهاي لازم است و بايد به آن اهتمام شود.
10- يكي ديگر از شاخصه هاي اصول گرايي كه جزو پايه هاي اصول گرايي به شمار مي رود، “سعه صدر و تحمل مخالف” است.
11- “اجتناب از هواهاي نفس”؛ چه هواي نفس شخصي و چه هواي نفس گروهي.
12- “شايسته سالاري”،
13- “نظارت بر عملكرد زير مجموعه”
14- “تلاش بي وقفه براي اين خدمات”
15- “قانون گرايي”
16- “شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آن چه حق است”، نيز از ديگر شاخصه هاي اصول گرايي به شمار مي رود.(بيانات مقام معظم رهبری در ديدار با اعضاي هيئت دولت ، 6/6/ 85)»

مبنی اصلاح طلبی از دیدگاه رهبری:
«مقام معظم رهبري با توجه به ضرورت اصلاح در جامعه به منظور برطرف نمودن مفاسد در ابعاد مختلف ، به منظور منحرف نشدن اين جريان ، شاخصه هاي اصلاحات حقيقي و انقلابي را برشمرده و تفاوت هاي آن را با اصلاحات غير حقيقي و به تعبير ايشان اصلاحات آمريكايي را تبيين نمودند كه به برخي از مهم ترين شاخصه ها و الزامات اصلاحات حقيقي از ديدگاه ايشان اشاره مي كنيم ؛
1- ارزش محوري و رعايت ارزشها و اصول اسلام و انقلاب ؛ آ اگر كساني بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها ، دم از تحول بزنند ، معلوم است كه تحول مورد نظر آنها ، يعني تحول نظام اسلامي به نظام غير اسلامي ، تحول مورد نظر آنها يعني حذف نام اسلام ، حذف حقيقت اسلام ... اين همان اصلاحات آمريكايي است .»( چشمه هميشه جاري ، دفتر سياسي سازمان عقيدتي سياسي ناجا ، بيانات مقام معظم رهبري ، 23/2/79، ص 23)
2- تعريف دقيق اصلاحات ؛ «اصلاحات بايد تعريف بشود بايد تعريف مشخصي از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتي كه ما در نهايت جاده اصلاحات مي خواهيم به آن برسيم ، براي همه آسان بشود .»( روزنامه كيهان ، 29/1/79)
3- سامان مندي اصلاحات ؛« اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر و خويشتندار هدايت بشود تا دچار بي رويگي نشود ... بايد مركزي هوشيار ، مقتدر و خويشتندار وجود داشته باشد كه نگذارد به آن حركتي كه مي خواهد انجام بگيرد ، شتاب بيش از حد مفيد داده بشود . كار با ميزان و به طور صحيح انجام بگيرد .»( منشور اصلاحات ، رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع كارگزاران نظام 19/4/79، سازمان تبليغات اسلامي ، 1379، ص 57-58) 4- قانونمندي ؛ « ساختار قانون اساسي بايستي به طور كامل در اصلاحات حفظ بشود.»( چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 14)
5- جامعيت ؛ «اصلاحات بايد در همه مناطق مربوط به زندگي جامعه صورت بگيرد »( چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 42)
6- تحمل و پرهيز از خشونت ؛« البته اختلاف به وجود مي آيد اما اين اختلاف مهم نيست . ممكن است آن كساني كه به ارزشها بيشتر توجه دارند ، به آن كساني كه به تحول بيشتر توجه دارند ، بتازند كه شما به ارزشها بي اعتنايي و بي احترامي مي كنيد . يا كساني كه به تحول اهميت بيشتري مي دهند به كساني كه به تحول كمتر توجه مي كنند ، بگويند شما به پيشرفت و ترقي و به جلو رفتن اعتنايي نداريد ... بايد همديگر را تحمل و قبول كنند ... دعوا نبايد باشد » (چشمه هميشه جاري ، پيشين ، ص 41)»

SHAHINN;931710 نوشت:
با توجه به اینکه اصول مورد نظر اصولگرایان ، مآخوذ از قرآن و فقه و نیز اندیشه های امام (ره) است که اندیشه های امام (ره) نیز ماخوذ از قرآن و فقه است ،و با توجه به تقابل دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب در زمینه های اجرایی ( حالا من خوش بینی زیادی به خرج دادم و مثل برخی دوستان بر طبل وحدت کوفتم. وگرنه بازگشت خیلی از این تقابل ها ، به مسایل عقیدتی است و لا شک فیها- البته جای خوش بینی به خرج دادن ، در میدان عمل و امور اجرایی است نه در ساحت بحث های دقیق علمی. بحث علمی جای مو را از ماست بیرون کشیدن است -) ، به نحوی که اصلاح طلبان ، مبانی مورد نظر اصولگرایان ( همان اصول ماخوذ از قرآن و فقه) را در عمل قبول ندارند (اگر قبول داشتند ، تقابل بین این دو جریان معنایی نداشت) ، اصلاح گرایان می خواهند در چه چیزی اصلاح ایجاد کنند؟

سلام وعرض ادب
به نطر بنده اصلا این دو جریان خود هم دقیق نمی دانند مرد از اصولگریی چیست و یا در چه چیزی باید اصلاحات ایجاد کنند. فرمایش رهبری در مورد این دو جریان را نگاه کنید:
«بنده دعواي اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم من اين تقسيم بندي را غلط مي دانم نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست نقطه مقابل اصولگرا آدم بي اصول و لاابالي است آدمي که به هيچ اصلي معتقد نيست آدم هرهري مذهب است ... نقطه مقابل اصلاح طلبي افساد است بنده معتقد به اصولگراي اصلاح طلبم اصول متين و متقني که از مباني معرفتي اسلام برخاسته با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو... »( بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي استان کرمان 19/2/84)
متاسفانه جریان اصلاح طلب از اول در دام غرب گراها افتاد و می شود گفت؛ اصلاحات مد نظر اینها بیشتر اصلاح بر اساس متد غربی بوده است. مراجع فکری این جریان فرادی همچون سروش، سعید حجاریان ومثال اینها بودند که تاثیر پذیری آنها از جریانات ومکاتب غربی بر کسی پوشیده نیست. چنانچه خود حجاریان در برنامه تلویزیونی هم اعلام کرد که متاثر ز دیدگاهها پوپو بوده وبه دنبال پیاده کردن افکار او در ایران بوده است.
در حالی که اصلاحات بر اساس مد غربی نه با فرهنگ این کشور می سازد ونه شرایط کشور ما مطابق شرایط آنهاست تا صلاحات غربی در این کشور صورت پذیرد.
اصولگرها ها هم بیشتر از اینکه بدنبال خدمت به مردم وحرکت بر اساس اصول ومبانی انقلاب که مهمترین آنها خدمت به مستضعفان وپیاده کردن فرهنگ قرآنی واهل بیت در جامعه بوده است باشند، درگیر اختلافات داخلی وتشتت داخلی شده و بیشتر دنبال رقابت سیاسی بودند تا از صحنه عقب نیفتند. در حالی که اگر تلاش برای خدمت به مردم داشتند همیشه بر مسند امور هم می نشستند.

روزنه;931849 نوشت:
به نظرم اصلاح طلبان در مقابل افراطی گری ها بوجود اومدن. نه اصل اصول.
نمونه اش امروز در راهپیمایی بجای اینکه شعار علیه دشمن مشترک داده بشه به هم شعار دادن

سلام علیکم
بنده با این نظر موافق نیستم. چون بزرگان اصلاح طلب خود در اول انقلاب از مسئولان عالی رتبه بودند ومنشا برخی از افراط گرایی ها هم خود اینها بودند. اصلاح طلب که منشا فعالیت آنها از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و ریاست جمهوری آقای خاتمی بوده است. ودر مجلس ششم هم اکثریت مجلس را داشتند. در خدمت رسانی به مردم پرونده خوبی نداشتند. آنها با طرح فضای باز سیاسی وشعارهایی همچون آزادی وجامعه مدنی بوجود آمدند که بیشتر کلماتی برای جلب رای بود تا خدمت، واز آنجایی که این کلمات در ذهن قشر جوان و دانشجو خوب است بدون اینکه دقیق بدانند مراد از این جملات چیست. رای آوردند.
دلیل بنده بر این سخن شکست اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم وریاست جمهوری بود که دکتر احمدی نژاد بدون اینکه منتسب به جریان خاصی باشد در مقبل آقای رفسنجانی رای آورد واین نشان داد که مردم دنبال خدمت وحل مشکلات هستند نه سیاسی بازی وشعار.

فروز;931998 نوشت:
بسیاری میگویند بین بد و بدتر. یک مثال: اگر بین دو شکنجه مجبور به انتخاب باشید و شکنجه سبکتر رو انتخاب کنید حالا یکیم اونقدر آزاده هست که انتخاب نکنه ولی شما اگه بین بد و بدتر انتخاب کردی تا زجر بدتر رو نکشی یعنی اصل شکنجه رو قبول دارید؟

فکر نمی کنم که وضع ما آنقدر هم بد باشد که بین بد وبدتر انتخاب کنیم. به هر حال کسانی که به این عرصه برای رقابت راه پیدا می کنند حداقل ها را دارند. ولی مراتب هم هم فرق می کند. هر چند صحنه رقابت واتهام زنی کاندیداها واقعا زجر دهنده است. ولی عمده کسانی که انتخاب می کنند واقعا شخص مورد انتخاب را صالح می دانند. نه اینکه از باب بد وبدتر انتخاب کنند.

فروز;932002 نوشت:
حرف شما درسته نمیشه گفت همه کسانی که به روحانی رای دادند با نظام زاویه داشتند ولی همین که بپذیریم کسانی که به نظام اعتقادی ندارند ولی به پای صندوقهای رای رفتند در حد استثنا نیستند کافی هست که این نتیجه گیری که شرکت در انتخابات مساوی رای اعتماد دادن به نظام هست رو قبول نکنیم. (برای مثال کانالهایی مثل آمدنیوز رو ببینید که نظام رو به هیچ وجه قبول ندارند ولی برای شرکت در انتخابات تبلیغ میکنند)

عمده کسانی که با نظام زاویه دارند اصلا پای صندوق حاضر نمی شوند. تبلیغ برخی خبرگزاری ها هم از باب این است که آنها کاندیدای خاصی را همسو با خود می دانند وفکر می کنند؛ اگر او رای بیاورد برای مصالح آنها خوب است. البته نه از این باب که آنشخص آدم آنهاست؛ بلکه وجود برخی چهره های انقلابی وشخصیتها برای منافع آنها خطر دارد. وبنوعی شاید جلوی فرهنگ غرب گرا را در کشور بگیرد.

کریم;933125 نوشت:

سلام علیکم
بنده با این نظر موافق نیستم. چون بزرگان اصلاح طلب خود در اول انقلاب از مسئولان عالی رتبه بودند ومنشا برخی از افراط گرایی ها هم خود اینها بودند. اصلاح طلب که منشا فعالیت آنها از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و ریاست جمهوری آقای خاتمی بوده است. ودر مجلس ششم هم اکثریت مجلس را داشتند. در خدمت رسانی به مردم پرونده خوبی نداشتند. آنها با طرح فضای باز سیاسی وشعارهایی همچون آزادی وجامعه مدنی بوجود آمدند که بیشتر کلماتی برای جلب رای بود تا خدمت، واز آنجایی که این کلمات در ذهن قشر جوان و دانشجو خوب است بدون اینکه دقیق بدانند مراد از این جملات چیست. رای آوردند.
دلیل بنده بر این سخن شکست اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم وریاست جمهوری بود که دکتر احمدی نژاد بدون اینکه منتسب به جریان خاصی باشد در مقبل آقای رفسنجانی رای آورد واین نشان داد که مردم دنبال خدمت وحل مشکلات هستند نه سیاسی بازی وشعار.

فکر نمی کنم که وضع ما آنقدر هم بد باشد که بین بد وبدتر انتخاب کنیم. به هر حال کسانی که به این عرصه برای رقابت راه پیدا می کنند حداقل ها را دارند. ولی مراتب هم هم فرق می کند. هر چند صحنه رقابت واتهام زنی کاندیداها واقعا زجر دهنده است. ولی عمده کسانی که انتخاب می کنند واقعا شخص مورد انتخاب را صالح می دانند. نه اینکه از باب بد وبدتر انتخاب کنند.

فیل ها هم پرواز میکردند ...

واقعا متاسفم که اینقدر دیدگاهتون مغرضانه و جدایی طلبانه هست.
کارنامه جناب آقای خاتمی انقدر روشن و تابناک بوده و هست که مردم هم به انتخاب ایشون رای میدن. و از ترس احمدی نژادها به نماینده جناحش رای ندادن.
واقعا نهایت پررویی و بی انصافی مقایسه ایشون با ایشون.
بهتره برای مقایسه بجای بررسی منافع شخصی و جناحی خود در دوران احمدی نژاد به کشور و مردمش توجه کنین که به اسم یارانه و پوپولیسم مردم و محیط زیست کشور و به گند کشید.
برای درک دقیق افراطی گری هم من چیزی نمیگم چون کسی که خودشو به خواب میزنه نمیشه بیدارش کرد.

روزنه;933129 نوشت:
فیل ها هم پرواز میکردند ...

واقعا متاسفم که اینقدر دیدگاهتون مغرضانه و جدایی طلبانه هست.
کارنامه جناب آقای خاتمی انقدر روشن و تابناک بوده و هست که مردم هم به انتخاب ایشون رای میدن. و از ترس احمدی نژادها به نماینده جناحش رای ندادن.
واقعا نهایت پررویی و بی انصافی مقایسه ایشون با ایشون.
بهتره برای مقایسه بجای بررسی منافع شخصی و جناحی خود در دوران احمدی نژاد به کشور و مردمش توجه کنین که به اسم یارانه و پوپولیسم مردم و محیط زیست کشور و به گند کشید.
برای درک دقیق افراطی گری هم من چیزی نمیگم چون کسی که خودشو به خواب میزنه نمیشه بیدارش کرد.


ابتدا سلام
خواهر گرامی بجای توهین ولحن مغرضانه شما؛ می توانستید سخن بنده را نقد کنید. بنده برای سخن خود دلیل ذکر کردم واز آنجایی که موضوع اصلی تاپیک بحث اصولگرایی واصلاح طلبی است. دیگر وارد بحث دولت اصلاحات و آقای احمدی نژاد نمی شوم.
ولی شما می توانید با مراجعه به کارنامه این بزرگواران ببینید که چه کسی برای مردم خدمت کرد وچه کسی برای جناح خودش کار کرد. فتنه سال 78 و88 که بزرگان ولیدرهای این دو فتنه چه کسانی بودند؟ کافی است برای اینکه بدانیم چه کسی بدنبال منافع کشور بود و چه کسی بدنبال منافع شخصی وحزبی خودش؟ چه کسی به جوانها میدان داد و چه کسی شعار حمایت از جوانان سر داد؟ ولی میانگین وزرای دولتش خود گویای جوانگرایی بود ویا چیز دیگر.
مقداری باید واقع بین باشیم.

روزنه;932208 نوشت:
سلام
هر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب به اصل یعنی قرآن خدا و حاکمیت اسلام پایبند هستن. اما در نوع نگرش و اعمالش اختلاف سلیقه هایی دارن.

اصولگراها بیشتر به جنبه زوری اجرایی اسلام تاکید میکنند. و جلوه های ظاهری اسلام رو بشدت پیگیری میکنن تا اجرا بشه و به مردم در حد شعور دموکراسی نگاه نمیکنن.
اما اصلاح طلب ها خواستار آزادی در اجرای احکام دین و بیشتر جنبه ملاطفت و مردمی دین و میبینن. این ها البته بخش های روتینشون هست که اختلافات زیادی هم دارن.
به هر حال اگر ما توی این بررسی ها به اشخاص محدود نگاه کنیم و دنبال یافتن اشتباهاتشون باشیم و به کل جریان نسبتش بدیم راه اشتباهی رفتیم. چون تعداد زیادی از اصولگراها هم که چهره های مذهبی دارن چه کارها و چه فسادها که رو نشده ازشان. لطفا در این خصوص جبهه گیری سیاسی نکنیم و سعی ن‌کنیم به خاطر جناحی نگری بگیم نه که در جرمشون شریک میشیم. پس پایبندی به اصول امری مطلق نیست.

از طرف دیگه بیگانگان و کسانی که دوست دارن ایران مثل امپراطوری عثمانی فک کنم دچار تفرقه و تجزیه و در نهایت فلسطین چند تکه بشه میان از یه جناحی حمایت میکنن و یا اسناد بیرون میدن و اختلافات و به درگیری میکشونن. بنابراین انسان عاقل هست که باید تشهیص بده و وارد بازی حزبی مخرب نشه. مطلقا نگیم اصلاح طلب ها کی هستن و به دنبال چه چیزی هستن یا از اصول اسلام دور و کافر هستن که دودش اول به چشم خودمون هست.

با اجازتون من دیگه ادامه نمیدم. نقل قول نفرمایین. چون کلی از پستم برداشت میشه. بعدا یکی میاد اتهام میزنه. در ضمن آزادی بیان آنچنانی هم در جایی به بعد برای ما مقدور نیست.


سلام وعرض ادب
خود اصلاح طلب ها به چیزی که شما می فرمایید اعتقاد ندارند. اصلاح طلب ها پایه فکری دارند که شروع آن از کیهان فرهنگی در دوران ریاست آقای خاتمی بر موسسه کیهان می باشد. وبصورت گسترده تر در حلقه کیان با محوریت آراء دکتر سروش است. دکتر سروشی که اصلا به حکومت دینی اعتقادی ندارد وقائل به سکولار است. چیزی که در مرحله بعد ودر نهاد تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری دولت سازندگی و تحت لوای آقای خوئینی ها آقای حجاریان وبهزاد نبوی بحث پروژه توسعه سیاسی طبق نظریه آقای حسین بشریه استادشان را پیگیری می کنند که تعریف ایشان از توسعه سیاسی« دموکرازیسیون و مراد از آنهم سکولارزیسیون می باشد» یعنی ابتدا دموکراسی وبعد سکولاریسم (جدایی دین از سیاست)، چیزی که بعد از دولت اصلاحات در وزارت کشور وبا مدیریت آقای مصطفی تاجزاده مراحل اجرایی آن با حضور خود دکتر بشریه ادامه پیدا می کند.
دولت اصلاحات طبق مبانی ومراجع فکری خود هیچ اعتقادی به حکومت دینی ندارد وآنها دنبال حکومت سکولار هستند.
برای طلاعات دقیق تر ومفصل حتما لینک های زیر را همه مطالعه کنند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%84%D9%82%D9%87_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86
http://www.rajanews.com/news/61551
http://www.mashreghnews.ir/news/198074/
http://www.asremrooz.ir/vdcgwu9n.ak9xz4prra.html
حتما این چهار لینک مطالعه بفرمایید تر بحث علمی تر و متقن تر پیش رود.

Reza-D;932241 نوشت:
اين تفسير به نظر من تا حد زيادي درست است
به شخصه اگر مجبور باشم يكي از اين دو جريان را انتخاب كنم ، قطعاً خودم را اصولگرا مي دانم
اما اصولگرايي كه به بخشي از عقايد اصلاح طلبان هم معتقد هستم و از آن دفاع ميكنم

برادر رضا سلام
موقعی ما می توانیم بخشی از افکار یک حزب را قبول کنیم که آن حزب روی پارادایم خاصی شکل نگرفته باشد. اصلاح طلب ها روی مبانی خاصی شکل گرفته اند. لذا نمی توان نومن ببعض ونکفر ببعض بود.
به باور بنده اصولگراها در مقابل اصلاح طلب ها شکل گرفته اند ونظام سیاسی واساسنامه ومرجع فکری مشخصی هم ندارند. بر عکس آنها اصلاح طلب ها قبل از شکل گیری مبانی فکری واندیشه ای را برای خود حل کرده اند وآنچه مسلم است ودر بزرگان این طیف هم می بینیم. آنها معتقد به حکومت دینی و کارآمدی آن نیستند. منشا فتنه هایی همچون کوی دانشگاه، فتنه 88 وامثال ذلک هم بیشتر اصلاح طلب ها بوده اند.
اصلاح طلب ها غرب گرا بوده وبه دموکراسی باور دارند که پس آن سکولار است. مردم سالاری که در آن دین نیست. واین رهبر انقلاب بود که با زرنگی تمام شعار مردمی سالاری آقای خاتمی را که برخواسته از مبانی فکری این قوم بود با پسوند «دینی» نرم کرده و بومی سازی کردند.

کریم;933167 نوشت:
به باور بنده اصولگراها در مقابل اصلاح طلب ها شکل گرفته اند ونظام سیاسی واساسنامه ومرجع فکری مشخصی هم ندارند.

سلام استاد
منظور شریفتان این است که ابتدا در نظام ما جریان اصلاح طلبی وجود داشته و فعالیت می کرده اند و سپس جریان اصولگرایی به وجود آمده است؟

آیا میتوان گفت که :
اصل ایجاد انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) ، آغاز فعالیت اصولگرایی بوده است (زیرا هدف از انقلاب ، اجرای احکام "اسلام" بود و "اسلام" همان "اصل" مورد اتکا بود)؛ پس از ابتدای انقلاب و سپس تشکیل نظام جمهوری اسلامی ، هدف و شیوه عمل حضرت امام و یاران صدیق (نه یاران نزدیک- توجه شود) ایشان ، مبتنی بر همان "موازین فکری اسلام" یعنی "اصولگرایی" بوده است و اتفاقا مرجع فکری و نظام مشخصی هم داشته است که همان "اسلام فقاهتی" و "اصل ولایت فقیه" می باشد. سپس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، برخی از افراد نزدیک به امام (نزدیک، از لحاظ جایگاه مبارزه در دوران انقلاب اسلامی، نه از لحاظ فکری) چهره اصلی خود را کم کم آشکار نموده (یا اینکه بر اثر عدم تقوای فکری و تحت تأثیر افکار غربی قرار گرفتن، دچار زاویه گشته اند) و جریان اصلاح طلبی را با هدف تغییر مسیر نظام جمهوری اسلامی به سمت دموکراسی غربی و نهایتاً سکولاریسم را تشکیل داده اند؟ و شاید حضرت امام (ره) نیز به سبب مصلحت و حکمت و برای عدم طرد این افراد در زمانی که نظام جمهوری اسلامی هنوز نوپا بوده و جدا شدن این افراد از آن می توانست باعث صدمه به آن بشود ، و با توجه به اینکه این جریان هنوز در مراحل اولیه خود بود و به نقطه خطرناکی از لحاظ سیر حرکتی خود نرسیده بود با ایجاد جریان اصلاح طلبی مخالفت ننموده اند؟ همانطور که پیامبر (ص) افرادی را که بعدها در مقابل امیرالمومنین (ع) به دشمنی برخاستند ، از همان ابتدا از اطراف خود طرد نکردند و همانطور که حضرت امام (ره) با جریان منافقین تا زمانی که دست به اسلحه نبرده بودند، مماشات و نرمی نشان می دادند؟

تبیین فوق تا چه حد درست است و اشکالات آن چیست؟

[="Arial"][="Navy"]

[=arial]بنام خدا.

باسلام.

کارگر فهیم;931111 نوشت:
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
اصولگرا

نوشته اصلی توسط SHAHINN
ما وقتی از "اصولگرایی" سخن میگوییم ، منظورمان از "اصول" ، "قرآن کریم" و "فقه امام جعفر صادق" است که اندیشه های امام خمینی هم نشأت گرفته از آنهاست. اصول مورد نظر ما یا مستقیماً توسط قرآن و فقه بیان گردیده ، یا نتیجه آنهاست. منظورمان از خط مشی "اصولگرایی" اینست که هم اهداف ما و هم شیوه های اجرایی ما برای رسیدن به آن اهداف باید همه منطبق بر قرآن کریم و فقه صادق آل محمد (ع) باشد.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
صلاح طلب

آیا یک دوست بزرگوار که از گروه اصلاح طلب باشد یا حداقل مبانی آنها را بخوبی بداند و همچنان که نفر اول و ایجادکننده تاپیک بخوبی و کوتاه از حود گفتند و معرفی نمودند ، میتواند کمی از اصول و سیاست اصلاح طلبها بگوید و یا این گروه را بخوبی و کوتاه معرفی نماید..؟؟باتشکر.

ضمن عرض خسته نباشید به دوستان>>من ارسال مفصلی را که آماده داشتم تا در رابطه با اصولگرایان و اصلاحطلبان و البته سیاستهای هریک که تا حدودی هم تحقیقی،تحلیلی بود ، در این بخش منعکس نمایم ابتدا قصد داشتم بدلیل کشته شدن یک هموطن ماهیگیر بدست سعودی های داعش پرور ، ابراز ناراحتی و نارضایتی نمایم که چرا انقلابیون ما اینهمه در مقابل سعودی ها ترس و واهمه دارند که چیزی به این خیره سران مغرور نمیگویند اما هنوز چندساعت یا یک روز نگذشته بود که همگان از شبکه خبر شنیدیم و متوجه شدیم که سپاه ایران از استانهای کردستان و کرمانشاه {600کیلومتر} اهدافی را در خاک سوریه هدف چند موشک خود قرار داده و ..
و لذا در این لحظه فقط میتوانم بعنوان همان یک کارگر یا شهروند عادی این مملکت {و نه از دریچه نگاه سیاستمداران و کارشناسان و غیره که نمیدانم نظرشان چه خواهدشد} عمیقا ابراز خرسندی و خوشحالی خودم را از این تلافی گسترده و مقتدرانه اعلام نمایم چرا که سپاه قهرمان با این عمل شجاعانه خود در عمل دل امثال ما مردم عادی را بنوعی خنک نمود که واقعا باور داشته باشیم که کشورمان به برکت این انقلاب و حکومت به چه توانایی هایی دست یافته که انرا در عمل هم اثبات مینماید چرا که گاهی میشنیدیم که ایران نیرو و قدرت موشکی را دارد اما چه فایده که فرصت یا جرات استفاده و شلیک آنها را نخواهد داشت و لذا بهمین دلیل نتوانستم بعنوان یک ایرانی و شهروند عادی این خوشحالی را پنهان نموده یا ابراز ننمایم که سپاه قهرمان برای امثال ما ثابت نمود که اگر پایش بیفتد این موشکها به هر نقطه ای که توان بردی آنها اجازه دهند شلیک هم خواهندشد{و البته تا حدودی هم اشاره به انتقاد برخی هموطنان در کشته شدن هموطن ماهیگیر جنوبی و خیلی اقدامات دیگر و خودسر سعودی ها و همچنین نظر کارشناس غربی یا ناتو که به نقل از یک مقام سپاه گفته بودند اگر اتفاقی بیفتد فقط مدینه و مکه را امن میگذاریم اما سوال یا ابراز میشد که چرا هیچ شلیکی بخارج از مرزها انجام نمیشود..؟؟لذا این شلیکها از این جهت باعث خرسندی و رضایت بیشتر هم شده و خواهندشد.انشاا...}

{بهرحال خدا همراهتان ، یاورتان و پشت و پناهتان که اعتماد به نفس خوبی را بما مردم عادی دادید}التماس دعا.

ابتدا عرض کنم که واقعا خیلی مایل بودم بعد از دومین یا آخرین ارسالم{و قبل از ارسال نخست جناب کارشناس محترم یا کمی بعدازآن حتی} این نظر یا نوشته را که خیلی هم طولانی بود و خیلی وقت پیش هم آماده اش نموده بودم ، ارسال نمایم اما واقعا نمیدانم چه شد که بهرحال نشد{و البته گرفتاری های روزمره فکری شاید مهمترین بخش این غیبتها بوده و باشند که نخواستم بیان نمایم اما فعلا مجبور هستم بگویم چرا که ممکن است مجددا اتفاق بیفتند و بهمین دلیل هم متاسفانه وقت نکردم ارسالهای سایر دوستان بزرگوار را خوانده و .. و از طرفی هم حتی مجبور شدم بخش اعظم این نوشتار را سانسور یا حذف نمایم و لذا فعلا مقدار کمی را گلچین نموده که فقط امیدوارم همه بنوعی بهم ربط پیدا کنند}

[=arial]
فعلا تعریف من از اصولگرا و اصلاح طلب ایرانی طبق انچه که خواندم و آنچه که برداشت نمودم و لذا انچه که فعلا دانستم:
[=arial]
[=arial]
البته ابتدا مقدمه ای کوتاه {والبته مقدمه نخست}:
[=arial]

اگر تعریف یا برداشت ما از اصولگرایی فقط اجرای موازین و شرع و اجرای اوامر و فرمانهای خداوند و قران و فقه جعفری بوده و باشد که ..؟؟

که بازهم ابتدا جای سوال دارد که این اجرای موازین و شرع را برای چه کسی یا کسانی و در چه حوزه و اختیاراتی در نظر بگیریم یا بدانیم..؟؟

مثلا این اجرای موازین آیا انفرادی و شخصی هستند که بله من نیز همانگونه که در اولین پست و ارسالم بیان داشتم ، یک اصولگرا هستم{و البته همه یا اکثریت ملت ایران بنوعی اصولگرا هستیم اما ..؟؟

اما اگر این اصولگرا بودن در اینجا به این معنا باشد که بخواهد از پوسته انفرادی و شخصی خودش بیاید بیرون و همه یا دیگران را نیز تحت پوشش هدایت خود قرار دهد که گذشته از حوزه اختیاراتش خیر من نمیتوانم به این راحتی و سادگی بگویم یک اصولگرا هستم و یا حتی یا نیستم و بلکه همه یا اکثریت ملت یا امت را نمیتوان یک اصولگرا دانست چرا که این بخش اصولگرایی به معنای هدایت دیگران کار هرکسی نخواهدبود و این یک مسئولیت بسیار بزرگ است که از عهده هرکسی هم برنخواهدامد و بلکه ممکن است بدلیل عدم آشنایی به فن و فنون دعوت دیگران به حق یا راه حق دچار غرور یا حتی لغزشهایی شده و حتی بمرور اطرافیان و هم پیمانان و دوستان و هم سنگران دیروز و امروز خود را نیز از دست داده که ..؟؟ {که نمونه انقلاب و انقلابیون امروز ما خود گواه این مدعا و فعلا در بعد داخلی ست که فقط میتوانم کوتاه بگویم ، بلد نبودن سرمنشا این اختلافات و شکستگی ها و شکنندگی ها بوده و همچنان هست} لذا ..

[=arial]
مقدمه دوم در همین رابطه:
[=arial]

در تعریف اصولگرایان یا اصولگرایی و همانگونه که بزرگوار ایجادکننده تاپیک هم بیان نمودند ، اصل کار >> خدا و قرآن و فقه جعفری معرفی گردیده لذا در اینصورت باید از طرفی دیگر هم ملاحظه داشت و گفت : ملت و ملیت دراین سیاست یا در اینجا ملاک نبوده و بلکه زبان مشترک در اینجا فعلا فقط یک دلی بوده و است و لذا چون در تعریف اصولگرایی فعلا نامی از ملت و ملیت یا ایران و ایرانی بمیان نیامده از اینرو باید گفت یا پذیرفت که همه انسانهای این سیاره که این باور را قبول قلبی داشته باشند یا بدان پایبند بوده باشند میتوانند یک اصولگرا باشند {یا بنوعی در ادامه راه ، یک اصولگرا گردند}

اما تعریف و برداشتها یا دانسته ها:

[=arial]

پایان بخش اول


SHAHINN;933361 نوشت:
سلام استاد
منظور شریفتان این است که ابتدا در نظام ما جریان اصلاح طلبی وجود داشته و فعالیت می کرده اند و سپس جریان اصولگرایی به وجود آمده است؟

سلام علیکم
اینکه هدف امام از انقلاب اصلح بوده وضع آنزمان بوده است حرفی نیست. اما نه به شکلی که جریان اصلاح طلبی بدنبال آن است. هدف تغییر وضعیت وحاکم کردن حکومت اسلامی بجای حکومت طاغوت بوده است.
جریان صولگرایی وصلاح طلبی به این شکل اصلا وجود نداشت. ابتدا آنهایی که دور امام بودند که عمدتا هم از شاگردان خود ایشان همچون رهبری، شهید بهشتی، مرحوم هاشمی، ودیگران بودند هدفشان ایجاد حکومت اسلامی به محوریت ولایت فقیه بوده است. اما بعد از انقلاب ودر عمدتا در سالهای بعد از جنگ جریان چپ وراست بوجود آمد وبعد از دوم خرداد 76 وب تشکیل جریان اصلاح طلب جریان راست هم می شود گفت به اصولگرایی تغییر نام داد.

SHAHINN;933361 نوشت:
اصل ایجاد انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) ، آغاز فعالیت اصولگرایی بوده است (زیرا هدف از انقلاب ، اجرای احکام "اسلام" بود و "اسلام" همان "اصل" مورد اتکا بود)؛ پس از ابتدای انقلاب و سپس تشکیل نظام جمهوری اسلامی ، هدف و شیوه عمل حضرت امام و یاران صدیق (نه یاران نزدیک- توجه شود) ایشان ، مبتنی بر همان "موازین فکری اسلام" یعنی "اصولگرایی" بوده است و اتفاقا مرجع فکری و نظام مشخصی هم داشته است که همان "اسلام فقاهتی" و "اصل ولایت فقیه" می باشد. سپس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، برخی از افراد نزدیک به امام (نزدیک، از لحاظ جایگاه مبارزه در دوران انقلاب اسلامی، نه از لحاظ فکری) چهره اصلی خود را کم کم آشکار نموده (یا اینکه بر اثر عدم تقوای فکری و تحت تأثیر افکار غربی قرار گرفتن، دچار زاویه گشته اند) و جریان اصلاح طلبی را با هدف تغییر مسیر نظام جمهوری اسلامی به سمت دموکراسی غربی و نهایتاً سکولاریسم را تشکیل داده اند؟ و شاید حضرت امام (ره) نیز به سبب مصلحت و حکمت و برای عدم طرد این افراد در زمانی که نظام جمهوری اسلامی هنوز نوپا بوده و جدا شدن این افراد از آن می توانست باعث صدمه به آن بشود ، و با توجه به اینکه این جریان هنوز در مراحل اولیه خود بود و به نقطه خطرناکی از لحاظ سیر حرکتی خود نرسیده بود با ایجاد جریان اصلاح طلبی مخالفت ننموده اند؟

البته نمی شود گفت؛ آنهایی که با امام بودند برخی از اول چهره حقیقی خود را پنهان می کردند البته منظور مبارزان حقیقی همچون شهید بهشتی، مصباح یزدی، ناطق نوری، رفسنجانی وامثال اینهاست نه بنی صدر وامثال او؛ ولی بالطبع بعد از انقلاب ورسیدن به حکومت برخی دنبال سهم خواهی بودند که با سدی همچون امام ورهبری بعد از وفات امام مواجه شدند وبرخی از اینها متاسفانه تغییر رویه دادند وبه جبهه مخلف پیوستند وعده ای هم به واقع گول خورده اند.
اما یاران حقیقی وآنهایی که از اول برای خدا مبارزه می کردند همچون آیت الله مصباح یزدی هنوز هم بر عهد خود هستند و تمام تلاششان موفقیت نظام است.
از طرف دیگر هم امام از اول با کسی مماشات نداشتند واین حزب بازی ها هم در آنموقع مطرح نبود. وعمده این اختلافات بعد از وفات امام بوجود آمد موقعی که عده ای سخت شان بود رهبری آیت الله خامنه ای را قبول کنند. لذا معاندان هم از این فرصت ها برای ضربه زدن به انقلاب استفاده کردند ولی به لطف الهی ودر سایه مدیریت رهبری نتوانسته اند اهداف شوم خود را پیاده کنند.

[="Arial"][="Navy"]

بنام خدا

باسلام.

کارگر فهیم;933496 نوشت:
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
اصولگرا

نوشته اصلی توسط SHAHINN
ما وقتی از "اصولگرایی" سخن میگوییم ، منظورمان از "اصول" ، "قرآن کریم" و "فقه امام جعفر صادق" است که اندیشه های امام خمینی هم نشأت گرفته از آنهاست. اصول مورد نظر ما یا مستقیماً توسط قرآن و فقه بیان گردیده ، یا نتیجه آنهاست. منظورمان از خط مشی "اصولگرایی" اینست که هم اهداف ما و هم شیوه های اجرایی ما برای رسیدن به آن اهداف باید همه منطبق بر قرآن کریم و فقه صادق آل محمد (ع) باشد.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
صلاح طلب

آیا یک دوست بزرگوار که از گروه اصلاح طلب باشد یا حداقل مبانی آنها را بخوبی بداند و همچنان که نفر اول و ایجادکننده تاپیک بخوبی و کوتاه از حود گفتند و معرفی نمودند ، میتواند کمی از اصول و سیاست اصلاح طلبها بگوید و یا این گروه را بخوبی و کوتاه معرفی نماید..؟؟باتشکر.

ضمن عرض خسته نباشید به دوستان>>من ارسال مفصلی را که آماده داشتم تا در رابطه با اصولگرایان و اصلاحطلبان و البته سیاستهای هریک که تا حدودی هم تحقیقی،تحلیلی بود ، در این بخش منعکس نمایم ابتدا قصد داشتم بدلیل کشته شدن یک هموطن ماهیگیر بدست سعودی های داعش پرور ، ابراز ناراحتی و نارضایتی نمایم که چرا انقلابیون ما اینهمه در مقابل سعودی ها ترس و واهمه دارند که چیزی به این خیره سران مغرور نمیگویند اما هنوز چندساعت یا یک روز نگذشته بود که همگان از شبکه خبر شنیدیم و متوجه شدیم که سپاه ایران از استانهای کردستان و کرمانشاه {600کیلومتر} اهدافی را در خاک سوریه هدف چند موشک خود قرار داده و ..
و لذا در این لحظه فقط میتوانم بعنوان همان یک کارگر یا شهروند عادی این مملکت {و نه از دریچه نگاه سیاستمداران و کارشناسان و غیره که نمیدانم نظرشان چه خواهدشد} عمیقا ابراز خرسندی و خوشحالی خودم را از این تلافی گسترده و مقتدرانه اعلام نمایم چرا که سپاه قهرمان با این عمل شجاعانه خود در عمل دل امثال ما مردم عادی را بنوعی خنک نمود که واقعا باور داشته باشیم که کشورمان به برکت این انقلاب و حکومت به چه توانایی هایی دست یافته که انرا در عمل هم اثبات مینماید چرا که گاهی میشنیدیم که ایران نیرو و قدرت موشکی را دارد اما چه فایده که فرصت یا جرات استفاده و شلیک آنها را نخواهد داشت و لذا بهمین دلیل نتوانستم بعنوان یک ایرانی و شهروند عادی این خوشحالی را پنهان نموده یا ابراز ننمایم که سپاه قهرمان برای امثال ما ثابت نمود که اگر پایش بیفتد این موشکها به هر نقطه ای که توان بردی آنها اجازه دهند شلیک هم خواهندشد{و البته تا حدودی هم اشاره به انتقاد برخی هموطنان در کشته شدن هموطن ماهیگیر جنوبی و خیلی اقدامات دیگر و خودسر سعودی ها و همچنین نظر کارشناس غربی یا ناتو که به نقل از یک مقام سپاه گفته بودند اگر اتفاقی بیفتد فقط مدینه و مکه را امن میگذاریم اما سوال یا ابراز میشد که چرا هیچ شلیکی بخارج از مرزها انجام نمیشود..؟؟لذا این شلیکها از این جهت باعث خرسندی و رضایت بیشتر هم شده و خواهندشد.انشاا...}

{بهرحال خدا همراهتان ، یاورتان و پشت و پناهتان که اعتماد به نفس خوبی را بما مردم عادی دادید}التماس دعا.

ابتدا عرض کنم که واقعا خیلی مایل بودم بعد از دومین یا آخرین ارسالم{و قبل از ارسال نخست جناب کارشناس محترم یا کمی بعدازآن حتی} این نظر یا نوشته را که خیلی هم طولانی بود و خیلی وقت پیش هم آماده اش نموده بودم ، ارسال نمایم اما واقعا نمیدانم چه شد که بهرحال نشد{و البته گرفتاری های روزمره فکری شاید مهمترین بخش این غیبتها بوده و باشند که نخواستم بیان نمایم اما فعلا مجبور هستم بگویم چرا که ممکن است مجددا اتفاق بیفتند و بهمین دلیل هم متاسفانه وقت نکردم ارسالهای سایر دوستان بزرگوار را خوانده و .. و از طرفی هم حتی مجبور شدم بخش اعظم این نوشتار را سانسور یا حذف نمایم و لذا فعلا مقدار کمی را گلچین نموده که فقط امیدوارم همه بنوعی بهم ربط پیدا کنند}

فعلا تعریف من از اصولگرا و اصلاح طلب ایرانی طبق انچه که خواندم و آنچه که برداشت نمودم و لذا انچه که فعلا دانستم:

البته ابتدا مقدمه ای کوتاه {والبته مقدمه نخست}:

اگر تعریف یا برداشت ما از اصولگرایی فقط اجرای موازین و شرع و اجرای اوامر و فرمانهای خداوند و قران و فقه جعفری بوده و باشد که ..؟؟

که بازهم ابتدا جای سوال دارد که این اجرای موازین و شرع را برای چه کسی یا کسانی و در چه حوزه و اختیاراتی در نظر بگیریم یا بدانیم..؟؟

مثلا این اجرای موازین آیا انفرادی و شخصی هستند که بله من نیز همانگونه که در اولین پست و ارسالم بیان داشتم ، یک اصولگرا هستم{و البته همه یا اکثریت ملت ایران بنوعی اصولگرا هستیم اما ..؟؟

اما اگر این اصولگرا بودن در اینجا به این معنا باشد که بخواهد از پوسته انفرادی و شخصی خودش بیاید بیرون و همه یا دیگران را نیز تحت پوشش هدایت خود قرار دهد که گذشته از حوزه اختیاراتش خیر من نمیتوانم به این راحتی و سادگی بگویم یک اصولگرا هستم و یا حتی یا نیستم و بلکه همه یا اکثریت ملت یا امت را نمیتوان یک اصولگرا دانست چرا که این بخش اصولگرایی به معنای هدایت دیگران کار هرکسی نخواهدبود و این یک مسئولیت بسیار بزرگ است که از عهده هرکسی هم برنخواهدامد و بلکه ممکن است بدلیل عدم آشنایی به فن و فنون دعوت دیگران به حق یا راه حق دچار غرور یا حتی لغزشهایی شده و حتی بمرور اطرافیان و هم پیمانان و دوستان و هم سنگران دیروز و امروز خود را نیز از دست داده که ..؟؟ {که نمونه انقلاب و انقلابیون امروز ما خود گواه این مدعا و فعلا در بعد داخلی ست که فقط میتوانم کوتاه بگویم ، بلد نبودن سرمنشا این اختلافات و شکستگی ها و شکنندگی ها بوده و همچنان هست} لذا ..

مقدمه دوم در همین رابطه:

در تعریف اصولگرایان یا اصولگرایی و همانگونه که بزرگوار ایجادکننده تاپیک هم بیان نمودند ، اصل کار >> خدا و قرآن و فقه جعفری معرفی گردیده لذا در اینصورت باید از طرفی دیگر هم ملاحظه داشت و گفت : ملت و ملیت دراین سیاست یا در اینجا ملاک نبوده و بلکه زبان مشترک در اینجا فعلا فقط یک دلی بوده و است و لذا چون در تعریف اصولگرایی فعلا نامی از ملت و ملیت یا ایران و ایرانی بمیان نیامده از اینرو باید گفت یا پذیرفت که همه انسانهای این سیاره که این باور را قبول قلبی داشته باشند یا بدان پایبند بوده باشند میتوانند یک اصولگرا باشند {یا بنوعی در ادامه راه ، یک اصولگرا گردند}

اما تعریف و برداشتها یا دانسته ها:

پایان بخش اول

یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

مقدمه سوم:

در کشور ما و بعد از پیروزی انقلاب میبایست وظایف و مسئولیتها تفکیک میشدند که متاسفانه بنا بدلایلی منجمله بدبیاری های پی در پی مانند ترورها و بلافاصله پس از آن آغاز جنگ تحمیلی اجازه این کار را به مسئولین باهوش و دلسوز ما ندادند و لذا بمرور تمامیت خواه شده و سرانجام این شد که فعلا همه شاهدش هستیم{یعنی دو دستگی و چنددستگی بین خود انقلابیون و هم سنگران قدیم که البته این روال کار طبیعت هم است که اگر مخالف و منتقدی نداشته باشی در نهایت خودت فاسد و متلاشی میگردی.

تفکیک هم میتوانست به این روش یا صورت انجام پذیرد که مثلا ارتش و سازمان یا وزارت اطلاعات زیر نظر دولت باشند و سپاه که خودش هم ارتش بود هم اطلاعات زیر نظر اصولگرایان یا مخصوص اهداف برون مرزی}

اما فعلا یک اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قرآن و فقه شیعه جعفری بیان میکند یا میداند اما برخی مواقع یا بعلت تمامیت خواهی که زاییده ذهن نوع بشر است یا حتی بدلایل نگرانی از عدم توانایی سایرین یا دیگران ، خود را سرپرست و قیم سایرین یا زیردستان دانسته و بنوعی خود را در یک حد و مرز کوچک جغرافیایی محصور مینماید و لذا چون در گفتار و شعار و اهدافش با کردار و اعمالش مغایرت بوجود آمد{شعار یا هدف یا عمل متفاوت و یا در تضاد گردید} لذا طبیعی ست که پی در پی هم شکست میخورد یا بخورد{چه از درون و هموطن و همدین و حتی هم مذهب خود و چه با ادامه این روند و رویه احتمالا از برون و از همدین و هم کیش و همفکر و هم دل خود در آینده}

یا مثلا و مجددا این اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قران و فقه شیعی میداند و لذا نباید به یک حد و مرز جغرافیایی بهایی قائل شود یا در آن محصور گردد اما چون وطن پرستی و ایران پرستی در خون و جسمش لانه کرده اند لذا نمیتواند از بی احترامی به نام ایران یا هموطن ایرانیه خود چشمپوشی نموده و آنرا در سیاست و عمل و بلکه شاید محکمتر پاسخ دهد لذا تسلیم این حس درونی و آتشین خود شده و لذا زود جوش آورده و دست به اقداماتی میزند که ممکن است پیامدهای ناگوارتری حتی در آینده برای خود یا مردم کشورش مانند انواع تحریمها بدنبال داشته باشند{مانند اشغال سفارت امریکا یا سفارت عربستان و آتش زدن سفارت سعودی>>که البته ممکن است برای برخی از ما مردم عادی کشور و در همان لحظات بسیار خوشحال کننده بوده یا باشند اما واقعیت این است که باید سوال نمود ایا در دراز مدت یا در سیاست و مملکتداری چنین اقداماتی جایی دارند یا خیر و تا چه میزان و با چه انگیزه و چه هزینه هایی..؟؟}{چرا که باید قبول نمود همین کار را هم دیگران میتوانند یا میتوانستند در حق ما انجام داده و سفارتخانه های ما را براحتی اشغال نمایند یا به آتش بکشند اما انها هم نگاه کرده و میکنند که با چه انگیزه و به چه قیمت و با چه هزینه ها و تاوان یی..؟؟}

لذا مجددا باید گفت و قبول نمود که در کشور انقلابی ما چهارچوب ها مشخص نشدند و ماموریتها و مسئولیتها تفکیک و نهادینه نشدند لذا اوضاع فعلی حاکم گردید که اگر فکری بحالش نشود حتی بدتر هم خواهدشد..

پایان بخش دوم

[/]

[="Arial"][="Navy"]

بنام خدا.

باسلام.

کارگر فهیم;933515 نوشت:
بنام خدا

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
اصولگرا

نوشته اصلی توسط SHAHINN
ما وقتی از "اصولگرایی" سخن میگوییم ، منظورمان از "اصول" ، "قرآن کریم" و "فقه امام جعفر صادق" است که اندیشه های امام خمینی هم نشأت گرفته از آنهاست. اصول مورد نظر ما یا مستقیماً توسط قرآن و فقه بیان گردیده ، یا نتیجه آنهاست. منظورمان از خط مشی "اصولگرایی" اینست که هم اهداف ما و هم شیوه های اجرایی ما برای رسیدن به آن اهداف باید همه منطبق بر قرآن کریم و فقه صادق آل محمد (ع) باشد.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
صلاح طلب

آیا یک دوست بزرگوار که از گروه اصلاح طلب باشد یا حداقل مبانی آنها را بخوبی بداند و همچنان که نفر اول و ایجادکننده تاپیک بخوبی و کوتاه از حود گفتند و معرفی نمودند ، میتواند کمی از اصول و سیاست اصلاح طلبها بگوید و یا این گروه را بخوبی و کوتاه معرفی نماید..؟؟باتشکر.

ضمن عرض خسته نباشید به دوستان>>من ارسال مفصلی را که آماده داشتم تا در رابطه با اصولگرایان و اصلاحطلبان و البته سیاستهای هریک که تا حدودی هم تحقیقی،تحلیلی بود ، در این بخش منعکس نمایم ابتدا قصد داشتم بدلیل کشته شدن یک هموطن ماهیگیر بدست سعودی های داعش پرور ، ابراز ناراحتی و نارضایتی نمایم که چرا انقلابیون ما اینهمه در مقابل سعودی ها ترس و واهمه دارند که چیزی به این خیره سران مغرور نمیگویند اما هنوز چندساعت یا یک روز نگذشته بود که همگان از شبکه خبر شنیدیم و متوجه شدیم که سپاه ایران از استانهای کردستان و کرمانشاه {600کیلومتر} اهدافی را در خاک سوریه هدف چند موشک خود قرار داده و ..
و لذا در این لحظه فقط میتوانم بعنوان همان یک کارگر یا شهروند عادی این مملکت {و نه از دریچه نگاه سیاستمداران و کارشناسان و غیره که نمیدانم نظرشان چه خواهدشد} عمیقا ابراز خرسندی و خوشحالی خودم را از این تلافی گسترده و مقتدرانه اعلام نمایم چرا که سپاه قهرمان با این عمل شجاعانه خود در عمل دل امثال ما مردم عادی را بنوعی خنک نمود که واقعا باور داشته باشیم که کشورمان به برکت این انقلاب و حکومت به چه توانایی هایی دست یافته که انرا در عمل هم اثبات مینماید چرا که گاهی میشنیدیم که ایران نیرو و قدرت موشکی را دارد اما چه فایده که فرصت یا جرات استفاده و شلیک آنها را نخواهد داشت و لذا بهمین دلیل نتوانستم بعنوان یک ایرانی و شهروند عادی این خوشحالی را پنهان نموده یا ابراز ننمایم که سپاه قهرمان برای امثال ما ثابت نمود که اگر پایش بیفتد این موشکها به هر نقطه ای که توان بردی آنها اجازه دهند شلیک هم خواهندشد{و البته تا حدودی هم اشاره به انتقاد برخی هموطنان در کشته شدن هموطن ماهیگیر جنوبی و خیلی اقدامات دیگر و خودسر سعودی ها و همچنین نظر کارشناس غربی یا ناتو که به نقل از یک مقام سپاه گفته بودند اگر اتفاقی بیفتد فقط مدینه و مکه را امن میگذاریم اما سوال یا ابراز میشد که چرا هیچ شلیکی بخارج از مرزها انجام نمیشود..؟؟لذا این شلیکها از این جهت باعث خرسندی و رضایت بیشتر هم شده و خواهندشد.انشاا...}

{بهرحال خدا همراهتان ، یاورتان و پشت و پناهتان که اعتماد به نفس خوبی را بما مردم عادی دادید}التماس دعا.

ابتدا عرض کنم که واقعا خیلی مایل بودم بعد از دومین یا آخرین ارسالم{و قبل از ارسال نخست جناب کارشناس محترم یا کمی بعدازآن حتی} این نظر یا نوشته را که خیلی هم طولانی بود و خیلی وقت پیش هم آماده اش نموده بودم ، ارسال نمایم اما واقعا نمیدانم چه شد که بهرحال نشد{و البته گرفتاری های روزمره فکری شاید مهمترین بخش این غیبتها بوده و باشند که نخواستم بیان نمایم اما فعلا مجبور هستم بگویم چرا که ممکن است مجددا اتفاق بیفتند و بهمین دلیل هم متاسفانه وقت نکردم ارسالهای سایر دوستان بزرگوار را خوانده و .. و از طرفی هم حتی مجبور شدم بخش اعظم این نوشتار را سانسور یا حذف نمایم و لذا فعلا مقدار کمی را گلچین نموده که فقط امیدوارم همه بنوعی بهم ربط پیدا کنند}

فعلا تعریف من از اصولگرا و اصلاح طلب ایرانی طبق انچه که خواندم و آنچه که برداشت نمودم و لذا انچه که فعلا دانستم:

البته ابتدا مقدمه ای کوتاه {والبته مقدمه نخست}:

اگر تعریف یا برداشت ما از اصولگرایی فقط اجرای موازین و شرع و اجرای اوامر و فرمانهای خداوند و قران و فقه جعفری بوده و باشد که ..؟؟

که بازهم ابتدا جای سوال دارد که این اجرای موازین و شرع را برای چه کسی یا کسانی و در چه حوزه و اختیاراتی در نظر بگیریم یا بدانیم..؟؟

مثلا این اجرای موازین آیا انفرادی و شخصی هستند که بله من نیز همانگونه که در اولین پست و ارسالم بیان داشتم ، یک اصولگرا هستم{و البته همه یا اکثریت ملت ایران بنوعی اصولگرا هستیم اما ..؟؟

اما اگر این اصولگرا بودن در اینجا به این معنا باشد که بخواهد از پوسته انفرادی و شخصی خودش بیاید بیرون و همه یا دیگران را نیز تحت پوشش هدایت خود قرار دهد که گذشته از حوزه اختیاراتش خیر من نمیتوانم به این راحتی و سادگی بگویم یک اصولگرا هستم و یا حتی یا نیستم و بلکه همه یا اکثریت ملت یا امت را نمیتوان یک اصولگرا دانست چرا که این بخش اصولگرایی به معنای هدایت دیگران کار هرکسی نخواهدبود و این یک مسئولیت بسیار بزرگ است که از عهده هرکسی هم برنخواهدامد و بلکه ممکن است بدلیل عدم آشنایی به فن و فنون دعوت دیگران به حق یا راه حق دچار غرور یا حتی لغزشهایی شده و حتی بمرور اطرافیان و هم پیمانان و دوستان و هم سنگران دیروز و امروز خود را نیز از دست داده که ..؟؟ {که نمونه انقلاب و انقلابیون امروز ما خود گواه این مدعا و فعلا در بعد داخلی ست که فقط میتوانم کوتاه بگویم ، بلد نبودن سرمنشا این اختلافات و شکستگی ها و شکنندگی ها بوده و همچنان هست} لذا ..

مقدمه دوم در همین رابطه:

در تعریف اصولگرایان یا اصولگرایی و همانگونه که بزرگوار ایجادکننده تاپیک هم بیان نمودند ، اصل کار >> خدا و قرآن و فقه جعفری معرفی گردیده لذا در اینصورت باید از طرفی دیگر هم ملاحظه داشت و گفت : ملت و ملیت دراین سیاست یا در اینجا ملاک نبوده و بلکه زبان مشترک در اینجا فعلا فقط یک دلی بوده و است و لذا چون در تعریف اصولگرایی فعلا نامی از ملت و ملیت یا ایران و ایرانی بمیان نیامده از اینرو باید گفت یا پذیرفت که همه انسانهای این سیاره که این باور را قبول قلبی داشته باشند یا بدان پایبند بوده باشند میتوانند یک اصولگرا باشند {یا بنوعی در ادامه راه ، یک اصولگرا گردند}

اما تعریف و برداشتها یا دانسته ها:

پایان بخش اول

یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

مقدمه سوم:

در کشور ما و بعد از پیروزی انقلاب میبایست وظایف و مسئولیتها تفکیک میشدند که متاسفانه بنا بدلایلی منجمله بدبیاری های پی در پی مانند ترورها و بلافاصله پس از آن آغاز جنگ تحمیلی اجازه این کار را به مسئولین باهوش و دلسوز ما ندادند و لذا بمرور تمامیت خواه شده و سرانجام این شد که فعلا همه شاهدش هستیم{یعنی دو دستگی و چنددستگی بین خود انقلابیون و هم سنگران قدیم که البته این روال کار طبیعت هم است که اگر مخالف و منتقدی نداشته باشی در نهایت خودت فاسد و متلاشی میگردی.

تفکیک هم میتوانست به این روش یا صورت انجام پذیرد که مثلا ارتش و سازمان یا وزارت اطلاعات زیر نظر دولت باشند و سپاه که خودش هم ارتش بود هم اطلاعات زیر نظر اصولگرایان یا مخصوص اهداف برون مرزی}

اما فعلا یک اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قرآن و فقه شیعه جعفری بیان میکند یا میداند اما برخی مواقع یا بعلت تمامیت خواهی که زاییده ذهن نوع بشر است یا حتی بدلایل نگرانی از عدم توانایی سایرین یا دیگران ، خود را سرپرست و قیم سایرین یا زیردستان دانسته و بنوعی خود را در یک حد و مرز کوچک جغرافیایی محصور مینماید و لذا چون در گفتار و شعار و اهدافش با کردار و اعمالش مغایرت بوجود آمد{شعار یا هدف یا عمل متفاوت و یا در تضاد گردید} لذا طبیعی ست که پی در پی هم شکست میخورد یا بخورد{چه از درون و هموطن و همدین و حتی هم مذهب خود و چه با ادامه این روند و رویه احتمالا از برون و از همدین و هم کیش و همفکر و هم دل خود در آینده}

یا مثلا و مجددا این اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قران و فقه شیعی میداند و لذا نباید به یک حد و مرز جغرافیایی بهایی قائل شود یا در آن محصور گردد اما چون وطن پرستی و ایران پرستی در خون و جسمش لانه کرده اند لذا نمیتواند از بی احترامی به نام ایران یا هموطن ایرانیه خود چشمپوشی نموده و آنرا در سیاست و عمل و بلکه شاید محکمتر پاسخ دهد لذا تسلیم این حس درونی و آتشین خود شده و لذا زود جوش آورده و دست به اقداماتی میزند که ممکن است پیامدهای ناگوارتری حتی در آینده برای خود یا مردم کشورش مانند انواع تحریمها بدنبال داشته باشند{مانند اشغال سفارت امریکا یا سفارت عربستان و آتش زدن سفارت سعودی>>که البته ممکن است برای برخی از ما مردم عادی کشور و در همان لحظات بسیار خوشحال کننده بوده یا باشند اما واقعیت این است که باید سوال نمود ایا در دراز مدت یا در سیاست و مملکتداری چنین اقداماتی جایی دارند یا خیر و تا چه میزان و با چه انگیزه و چه هزینه هایی..؟؟}{چرا که باید قبول نمود همین کار را هم دیگران میتوانند یا میتوانستند در حق ما انجام داده و سفارتخانه های ما را براحتی اشغال نمایند یا به آتش بکشند اما انها هم نگاه کرده و میکنند که با چه انگیزه و به چه قیمت و با چه هزینه ها و تاوان یی..؟؟}

لذا مجددا باید گفت و قبول نمود که در کشور انقلابی ما چهارچوب ها مشخص نشدند و ماموریتها و مسئولیتها تفکیک و نهادینه نشدند لذا اوضاع فعلی حاکم گردید که اگر فکری بحالش نشود حتی بدتر هم خواهدشد..

پایان بخش دوم

یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

چراکه :
1 - چرا که محدوده اجرایی اش چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی محدودتر و کوچک تر میشود و خود را درگیر اهدافی بمراتب کوچکتر و بی مقدارتر خواهدنمود.

2 – چرا که در مملکتداری باید سیاستمدار و سیاست باز بود {یعنی گاهی اوقات راست بگوید و گاهی وقتها نیز دروغ یا گاهی همه چیر را درست و خوب جلوه نماید و گاهی همه چیز یا حتی یک مورد خاص را ناامن و ناخوشایند و لذا یک اصولگرا که قصدش اجرای اوامر و احکام خدا و قرآن و مبانی فقه شیعه جعفری و احتمالا در سطح وسیعی از مرزهای جغرافیایی ست نمیتواند گناه نماید یا وارد وادی داغ دروغ و دغل و یا سیاستمداری و سیاست بازی گردد یا حتی به پایین تر نگاه نماید لذا نمیتواند وارد کار مملکتداری که گاهی نیاز به دروغ و دغل و سیاست بازی هم دارد گردد}{البته وارد کار حکومتداری میتواند چون احتمالا این دو با هم فرق خواهندداشت که البته بطور غیرمستقیم به مقداری از آنها اشاره نمودم که در ادامه نیز بیشتر عرض خواهم نمود که چه فرقی ..؟؟{فقط چون مطالب را بنوعی دست چین نموده ام لذا ممکن است کمی درهم شده یا بشوند که پیشاپیش هم عذرخواهی نموده یا مینمایم}

3 - در مملکتداری باید ابتدا حد و مرز جغرافیایی ملاک قرار گیرد و لذا باید اقوام و اقلیتها و ادیان و مذاهب گوناگون نیز وجود داشته باشند و لذا منافع همگان نیز بطور یکسان در نظر گرفته شود{که چون یک اصولگرا میخواهد قوانین یک دین یا مذهب خاص را دنبال یا پیاده و اجرا نماید لذا به این دلیل هم نمیتواند وارد کار مملکتداری شود چون نمیتواند رضایت همه مردم سرزمین یا کشور مادی و مادری خودش را به یک اندازه کسب و جذب نماید {که از اینرو مجددا جایگاه خودش را نزد عده ای بدست اورده اما نزد عده ای دیگر نیز از دست میدهد که بمرور نیز این جبهه مخالف است که پیروز میشود مگر اینکه همه مردم کشورش دارای یک دین و مذهب مشترک و خاص گردند یا باشند که اینهم فعلا امکانپذیر نیست و یا فعلا وجود ندارد و یا چنین کسی درنهایت مجددا مجبور شود از جبهه اصولگرایی بیاید بیرون تا بتواند خودش را با شرایط و محیط موجود وفق دهد}{اما یک اصولگرا میتواند وارد کار حکومتداری شود چرا که برای حکومتداری باید نگاه عمیقتر و گسترده تری ذاشت و از اینرو حد و مرز جغرافیایی یا سیاست و دروغ برایش ملاک و مهم و سرنوشت ساز نیست یا اصلا وجود ندارند چرا که مرزها براساس اعتقادات راستین انسانها و یا باورهای الهی و مذهبی خود انسانها شکل میگیرند که لذا ممکن است این افراد در سرتاسر سیاره زمین و کشورهای جهان هم پراکنده و پخش باشند لذا یک اصولگرا فراتر از یک اصلاحطلب دامنه نفوذ و محبوبیت دارد چرا که باید فراتر از او بیندیشد یا فکر نماید و یا تصمیم بگیرد و چون گستره و مرزهای او فراتر از یک مملکت یا سرزمین محدود مادی و مادری ست از اینرو میبایست بیش از یک اصلاح طلب ماموریت و مسئولیت داشته باشد یا بیش از او احساس مسئولیت نماید}

پایان بخش سوم

[/]

[="Arial"][="Navy"]

[=arial]بنام خدا.

باسلام.

کارگر فهیم;933519 نوشت:
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
بنام خدا.

باسلام.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
اصولگرا

نوشته اصلی توسط SHAHINN
ما وقتی از "اصولگرایی" سخن میگوییم ، منظورمان از "اصول" ، "قرآن کریم" و "فقه امام جعفر صادق" است که اندیشه های امام خمینی هم نشأت گرفته از آنهاست. اصول مورد نظر ما یا مستقیماً توسط قرآن و فقه بیان گردیده ، یا نتیجه آنهاست. منظورمان از خط مشی "اصولگرایی" اینست که هم اهداف ما و هم شیوه های اجرایی ما برای رسیدن به آن اهداف باید همه منطبق بر قرآن کریم و فقه صادق آل محمد (ع) باشد.

نوشته اصلی توسط SHAHINN
صلاح طلب

آیا یک دوست بزرگوار که از گروه اصلاح طلب باشد یا حداقل مبانی آنها را بخوبی بداند و همچنان که نفر اول و ایجادکننده تاپیک بخوبی و کوتاه از حود گفتند و معرفی نمودند ، میتواند کمی از اصول و سیاست اصلاح طلبها بگوید و یا این گروه را بخوبی و کوتاه معرفی نماید..؟؟باتشکر.

ضمن عرض خسته نباشید به دوستان>>من ارسال مفصلی را که آماده داشتم تا در رابطه با اصولگرایان و اصلاحطلبان و البته سیاستهای هریک که تا حدودی هم تحقیقی،تحلیلی بود ، در این بخش منعکس نمایم ابتدا قصد داشتم بدلیل کشته شدن یک هموطن ماهیگیر بدست سعودی های داعش پرور ، ابراز ناراحتی و نارضایتی نمایم که چرا انقلابیون ما اینهمه در مقابل سعودی ها ترس و واهمه دارند که چیزی به این خیره سران مغرور نمیگویند اما هنوز چندساعت یا یک روز نگذشته بود که همگان از شبکه خبر شنیدیم و متوجه شدیم که سپاه ایران از استانهای کردستان و کرمانشاه {600کیلومتر} اهدافی را در خاک سوریه هدف چند موشک خود قرار داده و ..
و لذا در این لحظه فقط میتوانم بعنوان همان یک کارگر یا شهروند عادی این مملکت {و نه از دریچه نگاه سیاستمداران و کارشناسان و غیره که نمیدانم نظرشان چه خواهدشد} عمیقا ابراز خرسندی و خوشحالی خودم را از این تلافی گسترده و مقتدرانه اعلام نمایم چرا که سپاه قهرمان با این عمل شجاعانه خود در عمل دل امثال ما مردم عادی را بنوعی خنک نمود که واقعا باور داشته باشیم که کشورمان به برکت این انقلاب و حکومت به چه توانایی هایی دست یافته که انرا در عمل هم اثبات مینماید چرا که گاهی میشنیدیم که ایران نیرو و قدرت موشکی را دارد اما چه فایده که فرصت یا جرات استفاده و شلیک آنها را نخواهد داشت و لذا بهمین دلیل نتوانستم بعنوان یک ایرانی و شهروند عادی این خوشحالی را پنهان نموده یا ابراز ننمایم که سپاه قهرمان برای امثال ما ثابت نمود که اگر پایش بیفتد این موشکها به هر نقطه ای که توان بردی آنها اجازه دهند شلیک هم خواهندشد{و البته تا حدودی هم اشاره به انتقاد برخی هموطنان در کشته شدن هموطن ماهیگیر جنوبی و خیلی اقدامات دیگر و خودسر سعودی ها و همچنین نظر کارشناس غربی یا ناتو که به نقل از یک مقام سپاه گفته بودند اگر اتفاقی بیفتد فقط مدینه و مکه را امن میگذاریم اما سوال یا ابراز میشد که چرا هیچ شلیکی بخارج از مرزها انجام نمیشود..؟؟لذا این شلیکها از این جهت باعث خرسندی و رضایت بیشتر هم شده و خواهندشد.انشاا...}

{بهرحال خدا همراهتان ، یاورتان و پشت و پناهتان که اعتماد به نفس خوبی را بما مردم عادی دادید}التماس دعا.

ابتدا عرض کنم که واقعا خیلی مایل بودم بعد از دومین یا آخرین ارسالم{و قبل از ارسال نخست جناب کارشناس محترم یا کمی بعدازآن حتی} این نظر یا نوشته را که خیلی هم طولانی بود و خیلی وقت پیش هم آماده اش نموده بودم ، ارسال نمایم اما واقعا نمیدانم چه شد که بهرحال نشد{و البته گرفتاری های روزمره فکری شاید مهمترین بخش این غیبتها بوده و باشند که نخواستم بیان نمایم اما فعلا مجبور هستم بگویم چرا که ممکن است مجددا اتفاق بیفتند و بهمین دلیل هم متاسفانه وقت نکردم ارسالهای سایر دوستان بزرگوار را خوانده و .. و از طرفی هم حتی مجبور شدم بخش اعظم این نوشتار را سانسور یا حذف نمایم و لذا فعلا مقدار کمی را گلچین نموده که فقط امیدوارم همه بنوعی بهم ربط پیدا کنند}

فعلا تعریف من از اصولگرا و اصلاح طلب ایرانی طبق انچه که خواندم و آنچه که برداشت نمودم و لذا انچه که فعلا دانستم:

البته ابتدا مقدمه ای کوتاه {والبته مقدمه نخست}:

اگر تعریف یا برداشت ما از اصولگرایی فقط اجرای موازین و شرع و اجرای اوامر و فرمانهای خداوند و قران و فقه جعفری بوده و باشد که ..؟؟

که بازهم ابتدا جای سوال دارد که این اجرای موازین و شرع را برای چه کسی یا کسانی و در چه حوزه و اختیاراتی در نظر بگیریم یا بدانیم..؟؟

مثلا این اجرای موازین آیا انفرادی و شخصی هستند که بله من نیز همانگونه که در اولین پست و ارسالم بیان داشتم ، یک اصولگرا هستم{و البته همه یا اکثریت ملت ایران بنوعی اصولگرا هستیم اما ..؟؟

اما اگر این اصولگرا بودن در اینجا به این معنا باشد که بخواهد از پوسته انفرادی و شخصی خودش بیاید بیرون و همه یا دیگران را نیز تحت پوشش هدایت خود قرار دهد که گذشته از حوزه اختیاراتش خیر من نمیتوانم به این راحتی و سادگی بگویم یک اصولگرا هستم و یا حتی یا نیستم و بلکه همه یا اکثریت ملت یا امت را نمیتوان یک اصولگرا دانست چرا که این بخش اصولگرایی به معنای هدایت دیگران کار هرکسی نخواهدبود و این یک مسئولیت بسیار بزرگ است که از عهده هرکسی هم برنخواهدامد و بلکه ممکن است بدلیل عدم آشنایی به فن و فنون دعوت دیگران به حق یا راه حق دچار غرور یا حتی لغزشهایی شده و حتی بمرور اطرافیان و هم پیمانان و دوستان و هم سنگران دیروز و امروز خود را نیز از دست داده که ..؟؟ {که نمونه انقلاب و انقلابیون امروز ما خود گواه این مدعا و فعلا در بعد داخلی ست که فقط میتوانم کوتاه بگویم ، بلد نبودن سرمنشا این اختلافات و شکستگی ها و شکنندگی ها بوده و همچنان هست} لذا ..

مقدمه دوم در همین رابطه:

در تعریف اصولگرایان یا اصولگرایی و همانگونه که بزرگوار ایجادکننده تاپیک هم بیان نمودند ، اصل کار >> خدا و قرآن و فقه جعفری معرفی گردیده لذا در اینصورت باید از طرفی دیگر هم ملاحظه داشت و گفت : ملت و ملیت دراین سیاست یا در اینجا ملاک نبوده و بلکه زبان مشترک در اینجا فعلا فقط یک دلی بوده و است و لذا چون در تعریف اصولگرایی فعلا نامی از ملت و ملیت یا ایران و ایرانی بمیان نیامده از اینرو باید گفت یا پذیرفت که همه انسانهای این سیاره که این باور را قبول قلبی داشته باشند یا بدان پایبند بوده باشند میتوانند یک اصولگرا باشند {یا بنوعی در ادامه راه ، یک اصولگرا گردند}

اما تعریف و برداشتها یا دانسته ها:

پایان بخش اول

یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

مقدمه سوم:

در کشور ما و بعد از پیروزی انقلاب میبایست وظایف و مسئولیتها تفکیک میشدند که متاسفانه بنا بدلایلی منجمله بدبیاری های پی در پی مانند ترورها و بلافاصله پس از آن آغاز جنگ تحمیلی اجازه این کار را به مسئولین باهوش و دلسوز ما ندادند و لذا بمرور تمامیت خواه شده و سرانجام این شد که فعلا همه شاهدش هستیم{یعنی دو دستگی و چنددستگی بین خود انقلابیون و هم سنگران قدیم که البته این روال کار طبیعت هم است که اگر مخالف و منتقدی نداشته باشی در نهایت خودت فاسد و متلاشی میگردی.

تفکیک هم میتوانست به این روش یا صورت انجام پذیرد که مثلا ارتش و سازمان یا وزارت اطلاعات زیر نظر دولت باشند و سپاه که خودش هم ارتش بود هم اطلاعات زیر نظر اصولگرایان یا مخصوص اهداف برون مرزی}

اما فعلا یک اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قرآن و فقه شیعه جعفری بیان میکند یا میداند اما برخی مواقع یا بعلت تمامیت خواهی که زاییده ذهن نوع بشر است یا حتی بدلایل نگرانی از عدم توانایی سایرین یا دیگران ، خود را سرپرست و قیم سایرین یا زیردستان دانسته و بنوعی خود را در یک حد و مرز کوچک جغرافیایی محصور مینماید و لذا چون در گفتار و شعار و اهدافش با کردار و اعمالش مغایرت بوجود آمد{شعار یا هدف یا عمل متفاوت و یا در تضاد گردید} لذا طبیعی ست که پی در پی هم شکست میخورد یا بخورد{چه از درون و هموطن و همدین و حتی هم مذهب خود و چه با ادامه این روند و رویه احتمالا از برون و از همدین و هم کیش و همفکر و هم دل خود در آینده}

یا مثلا و مجددا این اصولگرا در حالیکه ماموریت خود را خدا و قران و فقه شیعی میداند و لذا نباید به یک حد و مرز جغرافیایی بهایی قائل شود یا در آن محصور گردد اما چون وطن پرستی و ایران پرستی در خون و جسمش لانه کرده اند لذا نمیتواند از بی احترامی به نام ایران یا هموطن ایرانیه خود چشمپوشی نموده و آنرا در سیاست و عمل و بلکه شاید محکمتر پاسخ دهد لذا تسلیم این حس درونی و آتشین خود شده و لذا زود جوش آورده و دست به اقداماتی میزند که ممکن است پیامدهای ناگوارتری حتی در آینده برای خود یا مردم کشورش مانند انواع تحریمها بدنبال داشته باشند{مانند اشغال سفارت امریکا یا سفارت عربستان و آتش زدن سفارت سعودی>>که البته ممکن است برای برخی از ما مردم عادی کشور و در همان لحظات بسیار خوشحال کننده بوده یا باشند اما واقعیت این است که باید سوال نمود ایا در دراز مدت یا در سیاست و مملکتداری چنین اقداماتی جایی دارند یا خیر و تا چه میزان و با چه انگیزه و چه هزینه هایی..؟؟}{چرا که باید قبول نمود همین کار را هم دیگران میتوانند یا میتوانستند در حق ما انجام داده و سفارتخانه های ما را براحتی اشغال نمایند یا به آتش بکشند اما انها هم نگاه کرده و میکنند که با چه انگیزه و به چه قیمت و با چه هزینه ها و تاوان یی..؟؟}

لذا مجددا باید گفت و قبول نمود که در کشور انقلابی ما چهارچوب ها مشخص نشدند و ماموریتها و مسئولیتها تفکیک و نهادینه نشدند لذا اوضاع فعلی حاکم گردید که اگر فکری بحالش نشود حتی بدتر هم خواهدشد..

پایان بخش دوم

یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

چراکه :
1 - چرا که محدوده اجرایی اش چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی محدودتر و کوچک تر میشود و خود را درگیر اهدافی بمراتب کوچکتر و بی مقدارتر خواهدنمود.

2 – چرا که در مملکتداری باید سیاستمدار و سیاست باز بود {یعنی گاهی اوقات راست بگوید و گاهی وقتها نیز دروغ یا گاهی همه چیر را درست و خوب جلوه نماید و گاهی همه چیز یا حتی یک مورد خاص را ناامن و ناخوشایند و لذا یک اصولگرا که قصدش اجرای اوامر و احکام خدا و قرآن و مبانی فقه شیعه جعفری و احتمالا در سطح وسیعی از مرزهای جغرافیایی ست نمیتواند گناه نماید یا وارد وادی داغ دروغ و دغل و یا سیاستمداری و سیاست بازی گردد یا حتی به پایین تر نگاه نماید لذا نمیتواند وارد کار مملکتداری که گاهی نیاز به دروغ و دغل و سیاست بازی هم دارد گردد}{البته وارد کار حکومتداری میتواند چون احتمالا این دو با هم فرق خواهندداشت که البته بطور غیرمستقیم به مقداری از آنها اشاره نمودم که در ادامه نیز بیشتر عرض خواهم نمود که چه فرقی ..؟؟{فقط چون مطالب را بنوعی دست چین نموده ام لذا ممکن است کمی درهم شده یا بشوند که پیشاپیش هم عذرخواهی نموده یا مینمایم}

3 - در مملکتداری باید ابتدا حد و مرز جغرافیایی ملاک قرار گیرد و لذا باید اقوام و اقلیتها و ادیان و مذاهب گوناگون نیز وجود داشته باشند و لذا منافع همگان نیز بطور یکسان در نظر گرفته شود{که چون یک اصولگرا میخواهد قوانین یک دین یا مذهب خاص را دنبال یا پیاده و اجرا نماید لذا به این دلیل هم نمیتواند وارد کار مملکتداری شود چون نمیتواند رضایت همه مردم سرزمین یا کشور مادی و مادری خودش را به یک اندازه کسب و جذب نماید {که از اینرو مجددا جایگاه خودش را نزد عده ای بدست اورده اما نزد عده ای دیگر نیز از دست میدهد که بمرور نیز این جبهه مخالف است که پیروز میشود مگر اینکه همه مردم کشورش دارای یک دین و مذهب مشترک و خاص گردند یا باشند که اینهم فعلا امکانپذیر نیست و یا فعلا وجود ندارد و یا چنین کسی درنهایت مجددا مجبور شود از جبهه اصولگرایی بیاید بیرون تا بتواند خودش را با شرایط و محیط موجود وفق دهد}{اما یک اصولگرا میتواند وارد کار حکومتداری شود چرا که برای حکومتداری باید نگاه عمیقتر و گسترده تری ذاشت و از اینرو حد و مرز جغرافیایی یا سیاست و دروغ برایش ملاک و مهم و سرنوشت ساز نیست یا اصلا وجود ندارند چرا که مرزها براساس اعتقادات راستین انسانها و یا باورهای الهی و مذهبی خود انسانها شکل میگیرند که لذا ممکن است این افراد در سرتاسر سیاره زمین و کشورهای جهان هم پراکنده و پخش باشند لذا یک اصولگرا فراتر از یک اصلاحطلب دامنه نفوذ و محبوبیت دارد چرا که باید فراتر از او بیندیشد یا فکر نماید و یا تصمیم بگیرد و چون گستره و مرزهای او فراتر از یک مملکت یا سرزمین محدود مادی و مادری ست از اینرو میبایست بیش از یک اصلاح طلب ماموریت و مسئولیت داشته باشد یا بیش از او احساس مسئولیت نماید}

پایان بخش سوم

ابتدا بطور خلاصه پاسخ سوال اصلی داده شود که پرسیده شده بود اصلاح طلبها قصد اصلاح چه چیزهایی را دارند..؟؟

بنظر من باید ابتدا تحقیق و سوال شود که جریان اصلاح طلبی به چه دلیل و علتی بوجود آمده..؟؟

{که البته پاسخ کوتاه من این است که این جریان بدلیل کمبود و نواقص در بطن خواستگاه خود بود که بوجود امد{یعنی عدم وجود مخالفین اعتقادی ریشه پیدایش یا در واقع وقوع یک انفجار درونی برونگرا بوده}

لذا این جریان بنظر میرسد که قصد دارد جریان اصولگرایی یا همان ایدولوژی انقلابی یا اصولگرایی را که در بطن و ریشه خود پاک و مقدس بوده و است را و البته به روش خود که نرم و مهربانانه تر است و احتمالا از تندروی ها و بدبینی های برخی افراد ناوارد که در سطوح پایین دست و ناخواسته اقدام به تخریب آن و ایجاد جو ناامنی و نارضایتی های مردمی و وضع موجود نموده اند نجات دهد که البته در نظر من خود رهبر معظم انقلاب ما خودشان بنوعی بزرگترین اصلاح طلب واقعی بود و هستند و ..}

باری در ادامه بحث که مقداری هم فی البداهه خواهدبود>> لذا اینهایی که عرض شد متعلق میشدند به دورانی که انقلاب به پیروزی رسیده و میبایست دو گروه یا حزب عقیدتی متضاد یکدیگر در مجلس و دولت حضور داشته باشند تا با وجود مخالفین ایدولوژی ، خود ایدولوژی اصلی به گمراهی و قهقهرا نرود یا با اینهمه مشکلات عدیده و بسیار زیاد در امروز مواجهه نگردد اما ..

اما چنین اتفاقی بنا بهردلیل بعد از پیروزی انقلاب بوقوع نپیوست و میبایست که بعد از پایان جنگ یا ابتدای دهه 70 که تقریبا جریانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی شکل گرفتند{یا میبایست حداقل بصورت تصنعی شکل میگرفتند} این تقسیم وظایف صورت میپذیرفت که بازهم انجام نشد{یعنی دولت و مجلس مانند همه کشورها و بصورت عادی واگذار به اصلاح طلبها یا کسانی که بیش از دین و مذهب میتوانستند عشق به وطن و همه آحاد ملت را نشان و بروز دهند و اهداف برون مرزی نیز به عهده اصولگرایان یا کسانیکه بیشتر بفکر دین و ترویج مذهب تشیع بودند که احتمالا با این تقسیم وظایف هیچگاه هیچ تحریمی بر علیه حکومت و انقلاب و مردم و سپاه و انقلاب ما شکل نمیگرفت یا اگر در برهه هایی هم شکل میگرفتند دوامی نمیاوردند چرا که دولت های ما که نماینده رسمی یک ملت و یک کشور شناخته میشدند یا میشوند کار خطایی انجام نمیدادند که بخواهند مورد تهدید و یا تحریم هم واقع شوند و..و لذا جریان اصولگرایی نیز بدنبال ماموریت و مسئولیت خود ابتدا با حمایت از مردم محروم جهان یا مسلمان و شیعیان جهان والبته از روی حساب و کتاب هم گام برمیداشت و ابتدا آمار شیعیان کشورها را در آورده و سپس آنها را به قدرت پول و ثروت تجهیز نموده و بعد هم آنها را وارد جریانهای انتخاباتی یا سیاسی هر کشور نموده تا در ادامه یا نهایت بتوانند در ارکان قدرت کشورهای مطبوع خود نفوذ نمایند و .. و الی ادامه ماجرا که مد نظر بوده یا باید باشد}{مثلا دفاع از حقوق حقه خود و ..}

خب الان که این برنامه ها و مسئولیتها و تقسیم وظایف صورت نگرفتند و الان که روی آن برنامه ها و یا تقسیم وظایف ، اصلاح طلبها یا دولتها بنوعی جاده صاف کن جریان اصولگرایی در خارج از مرزهای زمینی و جغرافیایی نشدند و یا نتوانستند که بشوند{که اگرهم تا حدودی شدند بسیار بد یا بدجور هم شدند که بلافاصله هم همه چیز لو رفته و همه کشورها دست انها را خوانده و لذا جبهه گیری سفت و سختی مقابلمان شکل دادند که من حتی خاطرم هست که در اخبار چندسال پیش هم این خبر پخش شد که ولیعد یا پادشاه اردن نسبت به یک هلال شیعی در منطقه هشدار داده بودند و لذا جبهه ای شکل گرفت که دشمنان قسم خورده ای بنام اسرائیل و جهان اسلام یا جهان عربی را در یک خط موازی و متحد با هم قرار داد}و لذا الانهم که اوضاع این ایدولوژی انقلابی یعنی عشق به ایران و عشق به اسلام و عشق به تشیع بسیار نابسامان و در شرایط بسیار مخربی و مخصوصا از نظر اقتصادی قرار گرفته است الان چه باید کرد..؟؟

چون با این شرایط اگر پیش برویم یا میرفتیم فقط چند قدم یا گام تا یک جنگ تمام عیار و سقوط کامل انقلابمان مواجهه بودیم یا فاصله داشتیم که احتمالا این جنگ مانند جنگ نخست و اول هم نمیشد چرا چون در جنگ اول همه مردم بنوعی یکصدا و یکپارچه پشت انقلابشان بودند اما الان بیش از نمیمی از همان مردم یا فرزندان آنان چنین انگیزه ای را ندارند{که بیشترین نارضایتی ها هم عرض شد که دلایل اقتصادی داشتند و دارند تا کمبودهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و غیره چرا چون بنظر من نارضایتی های فرهنگی و اجتماعی از مشکلات بیکاری و فقر و اقتصاد نشات گرفته و میگیرند که بعدها هم چون بموقع کنترل و مهار نشده و نمیشوند بمرور نیز خود آنها به مشکلات حاد بزرگتری تبدیل شده یا میشوند}

پایان بخش چهارم

{البته اگر دوستان مایل هستند نظر بدهند میتوانند نظرخود را بدهند{ چون اصل سخنان و یا نوشتار حقیر و البته هر چند بدلیل کمبود وقت ، بسیار کوتاه و ناچیز و حتی درهم ، بهرحال بنوعی و تا حدودی بیان و منعکس گردیدند}



کارگر فهیم;933515 نوشت:
لذا مجددا باید گفت و قبول نمود که در کشور انقلابی ما چهارچوب ها مشخص نشدند و ماموریتها و مسئولیتها تفکیک و نهادینه نشدند لذا اوضاع فعلی حاکم گردید که اگر فکری بحالش نشود حتی بدتر هم خواهدشد..

سلام علیکم
از قضا به نظر بنده از جمله چیزهای خوبی که در کشور ما صورت گرفت تفکیک امور واستقلال قوا در حیطه مسئولیت خودشان بود. و حیطه وظیف هم در قانون اساسی بخوبی تشریح شده است. تقسیم کردن قدرت بین جناح ها هم از بزرگترین اشتباه ها می توانست باشد که صورت نگرفت. چون انقلاب ما مردمی بود وبه تعبیر امام ولی نعمت این مسئولان در این انقلاب مردم بودند. بحث اصولگرایی و اصلاح طلب هم چنانچه سابقا گفته شد بعدا بوجود آمد. اکثر بزرگان این دو طیف ابتدا باهم بودند. واگر بخواهیم خیلی خلاصه و واقع بینانه بگیم. «این تقسیم بندی ها بیشتر از اینکه بخاطر خدا ومردم باشد؛ برای دنیا وقدرت طلبی است». واین اشتباه بزرگی بود که بخواهند امور انقلاب را بصورت قانونی بدست دنیا طلب ها بدهند.
کاش مسئولان ما مخصوصا طیف هایی که ادعای انقلاب گری دارند بجای پرداختن به این حزب بازی ها بدنبال احقاق منویات رهبری می رفتند که این هم مشکل هم لن وجود نداشت. تنها چیزی که می توانست جلوی اهداف شوم حرکتهای مثل حلقه کیان بگیرد عمل به خواسته های رهبری واجرای نظریات ایشان بود. که صورت نگرفت.

کارگر فهیم;933519 نوشت:
یک اصولگرا نباید در کار مملکتداری دخالت نماید چرا که..؟؟

چراکه :
1 - چرا که محدوده اجرایی اش چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی محدودتر و کوچک تر میشود و خود را درگیر اهدافی بمراتب کوچکتر و بی مقدارتر خواهدنمود.


اگر اصولگرا بمعنای واقعی باشد نه تنها در سیاست موفق خواهد بود بلکه در صدور انقلاب وارزشهای دینی به سایر ملت ها هم خواهد درخشید که نمونه بارز آن امام خمینی(ره) بود که الان در نیجریه و کشورهای مختلف اینهمه طرفدار وعاشق دارد. ولی اصولگریی که شاخص های رهبری را داشته باشد.

کارگر فهیم;933519 نوشت:
چرا که در مملکتداری باید سیاستمدار و سیاست باز بود {یعنی گاهی اوقات راست بگوید و گاهی وقتها نیز دروغ یا گاهی همه چیر را درست و خوب جلوه نماید و گاهی همه چیز یا حتی یک مورد خاص را ناامن و ناخوشایند و لذا یک اصولگرا که قصدش اجرای اوامر و احکام خدا و قرآن و مبانی فقه شیعه جعفری و احتمالا در سطح وسیعی از مرزهای جغرافیایی ست نمیتواند گناه نماید

النجاة في الصدق، موفقیت از قضا در صداقت است. اگر ما سیاستمدار بمعنای دینی آن همچون امام ورهبری داشته باشیم. نه تنها لازم نیست مانند سایر ساستمداران دروغ بگوید بلکه با همین سیاست راست می تواند در کل دنیا تاثیر گذار باشد.

کارگر فهیم;933519 نوشت:
در مملکتداری باید ابتدا حد و مرز جغرافیایی ملاک قرار گیرد و لذا باید اقوام و اقلیتها و ادیان و مذاهب گوناگون نیز وجود داشته باشند و لذا منافع همگان نیز بطور یکسان در نظر گرفته شود{که چون یک اصولگرا میخواهد قوانین یک دین یا مذهب خاص را دنبال یا پیاده و اجرا نماید لذا به این دلیل هم نمیتواند وارد کار مملکتداری شود چون نمیتواند رضایت همه مردم سرزمین یا کشور مادی و مادری خودش را به یک اندازه کسب و جذب نماید

سخنان حضرتعالی متناقض است. از یک طرف از وسعت دید یک اصولگرا صحبت می کنید واز طرف دیگر سخن از عدم دخالت او در سیاست می گویید. این دو چطور باهم قابل جمع است؟ در عین حال لازمه اصولگرا بودن دشمنی با سایر ملل واقوام نیست. بلکه اگر سیاستمدار آشنا به سیاست دینی باشد در حکومت او سایر ملل هم در بهترین شرایط زندگی می کنند. شما مقایسه کنید شرایط وامکانات زندگی وموقعیت سیاسی اهل سنت و اهل کتاب را با باقبل انقلاب وبعد انقلاب؛ تا ببینید که بعد انقلاب اینها به چه آب ونویی رسیده اند.

[="Times New Roman"][="Black"]اصلاح طلب === حقوق بشر آمریکایی

حقوق بشر آمریکایی === برنامه های آشپزی صدا و سیما

برنامه های آشپزی صدا و سیما:

دوستان سلام.

امروز می خوایم واستون یک املت رژیمی بسیار سالم و مقوی تهیه کنیم.

این غذا برای عزیزانی که به تناسب اندامشون خیلی اهمیت میدن یک گزینه ی بسیار عالی هست.

جالبه بدونید که ما در این غذا حتی از یک قطره روغن هم استفاده نمی کنیم تا غذایی سالم و مغذی داشته باشیم.

مواد لازم:

یک لیوان کره ی ذوب شده Fool

یک لیوان خامه Fool

یک عدد تخم مرغ

بیست و پنج گرم پوست گوجه فرنگی[/]

کریم;933860 نوشت:
«این تقسیم بندی ها بیشتر از اینکه بخاطر خدا ومردم باشد؛ برای دنیا وقدرت طلبی است». واین اشتباه بزرگی بود که بخواهند امور انقلاب را بصورت قانونی بدست دنیا طلب ها بدهند.
کاش مسئولان ما مخصوصا طیف هایی که ادعای انقلاب گری دارند بجای پرداختن به این حزب بازی ها بدنبال احقاق منویات رهبری می رفتند که این هم مشکل هم لن وجود نداشت. تنها چیزی که می توانست جلوی اهداف شوم حرکتهای مثل حلقه کیان بگیرد عمل به خواسته های رهبری واجرای نظریات ایشان بود. که صورت نگرفت.

سلام و درود

اگه فرمایشان رهبری واسشون مهم بود الان شاهد این وضع اقتصادی نبودیم. حتی فرهنگی.

حتی بدتر از اون تبعیض و بی عدالتی.

فرمایشات رهبری مهم نیست مهم داشتن یه چهره سیاسی و گرقتن حقوق و مزایای زیاد هستش. بعد دغدغه اصلی اونا این میشه که این احزاب بزن تو سر هم . حالا بیکاری ، گرونی و مشکلات دیگه بی معنیه.

مردم هم این وسط له شدند که شدند.

کی گفته یه سری مرفه مردم رو می فهمند.

حالا دوستان بشنید تا آخر درباره قواعد و تئوری چگونگی ایجاد اصلاح طلبان و اصولگرایان حرف بزنید و موضوع رو بپیچونید
از نظر فلسفی و ریاضی هم می تونید بحث کنید .

بنام خدا.

باسلام.

کریم;933860 نوشت:
نوشته اصلی توسط کارگر فهیم
در مملکتداری باید ابتدا حد و مرز جغرافیایی ملاک قرار گیرد و لذا باید اقوام و اقلیتها و ادیان و مذاهب گوناگون نیز وجود داشته باشند و لذا منافع همگان نیز بطور یکسان در نظر گرفته شود{که چون یک اصولگرا میخواهد قوانین یک دین یا مذهب خاص را دنبال یا پیاده و اجرا نماید لذا به این دلیل هم نمیتواند وارد کار مملکتداری شود چون نمیتواند رضایت همه مردم سرزمین یا کشور مادی و مادری خودش را به یک اندازه کسب و جذب نماید
سخنان حضرتعالی متناقض است

و عرض سلام خدمت شما استادبزرگوار.

شاید بدلیل حذف برخی مطالب نتوانسته باشم منظور درست خودم را برسانم{البته فکرکردم خواننده فهیم خودش بن مایه انهاراخواهدگرفت اما بهرحال کوتاهی و نقص از من بود شما ببخشید}

توجه داشته باشید زمانی که حد و مرزها و مسئولیتها تفکیک میشدنداحتمالا یا مطمئنا یک نام قابل و صلاحیت دار هم برایش درست مینمودند و لذا ما احتمالا یا مطمئنا امروز شاهد دو جبهه اصولگرا و اصلاحطلب و یا عناوینی از این دست نبودیم.

لذا من از وجود این دونام فقط استفاده مثالی و ابزاری نمودم و البته در داخل پرانتز که انرا هم حذف نمودم به این نکته هم اشاره داشتم که در صورت انجام آن برنامه ها ، نامهایی که معرف وظایف هریک باشند هم ایجاد میشدند{بهرحال بازهم شما ببخشید که این قسمتها را حذف نمودم و بنوعی باعث نقل قولهای شما و یا شبهاتی از این دست برای شما یا سایر دوستان شدم}

کریم;933860 نوشت:
از یک طرف از وسعت دید یک اصولگرا صحبت می کنید واز طرف دیگر سخن از عدم دخالت او در سیاست می گویید. این دو چطور باهم قابل جمع است؟

اینهم برمیگردد به همان توضیح که در بالا عرض نمودم {یعنی اینکه ما اگر از همان ابتدا این تقسیم وظایف و مسئولیتها را انجام داده بودیم{یا حداقل افراد صاحب نظر نظریه اش را داده بودند و مسئولین محترم وقت هم مورد بررسی و سپس انجامش داده بودند}ما هم امروز شاهد چنین مسائل و گفتار و نامهایی با این عناوین و اختلافات زیاد بین آنان نبودیم}

و البته نه الان که کار از کار گذشته ونمیتوان آن صورت بمورد اجرا گذارد و ..
و لذا من در آخرین پست و ارسالم نیز بخوبی به این نکته یا نکات اشاره داشتم و الان بسیار شرمنده هستم که نتوانستم منظور خودم را بخوبی و روشنی بیان نمایم و لذا موجب شک و تردید و سوال برای شما و برخی دوستان بزرگوار را فراهم آوردم{لذا فعلا بله با این دید و دیدگاه فعلی بله حرف و شبهه و سوال و تردید شما و سایر دوستان دیگر تا حدودی بجا و درست بود}

کریم;933860 نوشت:
در عین حال لازمه اصولگرا بودن دشمنی با سایر ملل واقوام نیست.

یکی از اخلاقها و روشهای من در این سایت این بوده و هست که زیاد وارد بحثهای دوطرفه نشوم چرا که برخی مواقع معتقد میشوم که طرف مقابل ممکن است خودش حتی خیلی بهتر از من هم بداند اصل موضوع و داستان یک بحث یا تاپیک و سوال و شبهه چه بوده یا چه میباشد و حتی به پاسخ درست آنها نیز واقف است اما بازهم ممکن است گاهی اوقات روی دنده لج حاضر به پذیرش حتی حرف حق یا دلیل و دلایل درست طرف مقابلش نشده یا نباشد اما ..

اما برای اینکه پاسخ کوتاهی داده باشم : میشه بفرمایید شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر انگلیس و مرگ بر ..؟؟>> و مرگ بر ضد ولایت فقیه و این شعارها یعنی چی..؟؟{یعنی معنا و تفسیر درست این شعارها یا خاصه این شعار آخری چه بوده یا چه میباشد..؟؟}

{البته احتمالا بخوبی میدانید که این سوال من نبوده و نیست و بلکه خیلی ها در همین سایت هم انرا مطرح نموده اند}{و البته خداییش هم پاسخ درست و درمونی هم نگرفته اند مخصوصا در مورد شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه که در هریک هم کارشناسان محترم و بزرگوار متاسفانه فقط مجبور به دفاع و توجیه آن شده اند اما پاسخهایشان غیر از توجیه ظاهری چندان هم برای مخاطبین قانع کننده نبوده لذا برخی معتقد شده اند که این شاید خواست خدا بوده که قدرت را از دست اصولگرایان در آورده و فعلا به اصلاح طلبان داده چرا که اگر اصولگرایان مجددا قدرت میگرفتند {البته همان قشر پایین دست بی مسئولیت که بجای خدمت واقعی به رهبر عزیز و انقلابمان بیشتر بفکر زراندوزی وبروز اخلاقهای خصمانه با مردم و محرومان و بی پارتی ها بوده که متاسفانه ضعیفکشی هم شده بود مرام و خصلت بی مرامشان} لذا برای این عده که فقط نام اصولگرایی را یدک میکشیدند اگر همه یا اکثر ملت ایران و امت اسلام هم از فقر و گرسنگی میمردن برایشان اصلا مهم نبود چرا که اصلا چیزی بنام همنوع یا حتی هموطن و همدین و هم مذهب برایشان ملاک و مهم نبوده و نیست چون فعلا تشنه قدرت و زورگویی و ثروت اندوزی شده اند و لذا برخی مواقع نمیتوانند ببینند که یکی غیر از دار و دسته خودشان دارند این ثروتها را بین ملت محروم و زجرکشیده پخش میکنند یا دارند ملت را بخواست و اراده مقام معظم رهبری به حقوق حقه خودشان آشنا میکنند}

یا مثلا الان بعضی ها میگن شما اوضاع داخلی کشور را از نظر اقتصادی نگاه کنید ببینید اقتصاد در دست کیست..؟؟{اقتصادکلان}یا مثلا نگاه کنید ببینید چه مسئول محترمی که دم از خدا و قرآن و فقه جعفری و حکومت مستضعفین و محرومان میزند بیشتر از 100 میلیون تومان یا یک میلیارد تومان دارایی و ثروت دارند و در مقابل ، چند نفراز هموطنان محروم و بدبختش ندارند..؟؟

و لذا ایرادات را به اینجا میکشاندند که مثلا این چگونه حکومت مستضعفین و محرومانی بوده و یا هسته که مستضعف سابقش الان میلیاردره و مردم عادی که انقلاب را به پیروزی رساندند و در پستهای حکومتی شراکت و دخالت نداشتند یا نکردند باید عذاب و زجر و بدبختی و گرسنگی بکشند و همچنان مستضعف و محروم و فقیر و زجرکشیده باقی بمانند ولذا میگویند این چگونه عدالت ویا تقسیم ثروتهاست که دارد انجام میشود که عده ای روز به روز فقیرتر و گرسنه تر و بدبخت تر شوند و در مقابل ، عده ای انگشت شمار روز به روز یا حتی ساعت به دقیقه ثروتمندتر..؟؟

{لذا یکی پیشنهاد داد که اگر این حکومت واقعا حکومت خدا و مستضعفین و محرومان است بیاید و طبق شریعت اسلام و خدا و فقه جعفری هرکسی را که از اول انقلاب در مسئولیت اجرایی بوده تا الان{غیر از کسبه و مشاغل آزاد}{و بغیر از مقام معظم رهبری که باید به بسیاری امور بپردازند} هر کس دارایی اش در وهله اول بیش200 میلیون تومان یا حتی یک میلیارد تومان است همه انها به نفع یک صندوق ضبط شده و زیر نظر مقام معظم رهبری یا ریاست جمهوری یا اداره کار و رفاه ، ابتدا به بیکاران و جوانان جویای کار که فعلا بدلیل نبود شغل بیکارند و همچنین فقیران وزنان بی سرپرست و حتی کسانی که هیچ شغل و در آمدی ندارند و .. و یا در وهله بعد کمتر از یک میلیون تومان حقوق و در آمد دارند داده یا پخش شوند>>>آیا شما یا سایر دوستان انقلابی اصلاحطلب و اصولگرا با این پیشنهاد موافق هستید یا نیستید..؟؟}

الان اصلا کاری به مطالب بالا و قبلی نداشته باشیم فقط آیا همه ما بعنوان یک انقلابی اصولگرا یا یک انقلابی اصلاحطلب با این طرح ملی و انقلابی و الهی موافق هستیم یا نه..؟؟فقط یک کلمه>>بله>>یا ..؟؟>>خیر..؟؟{و اگر خیر >>دلیل..؟؟}

رای من فعلا >> بله{لذا منهم معتقدم بغیر از مقام معظم رهبری و همچنین کسبه و کسانی که در مشاغل آزاد و با دسترنج خودشان و بدون استفاده از پست و شغل و سمت های دولتی و رانت و پارتی و غیره به پول و ثروتی رسیده باشند موافق هستم که دارایی بیشتر از 1 میلیارد تومانشان{در مرحله نخست} به نفع قشر بیکار و مستضعف و زجرکشیده جامعه ایرانی و اسلامی و شیعی و از هر دین و مذهب و قوم و قبیله ای و برای پخش بین آنها و زیر نظر مقام معظم رهبری یا دولت ضبط گردد}{یا حتی خودشان بیایند و داوطلبانه آنها را به این صندوق تحویل دهند و فقط بخاطر انقلاب و حفظ انقلاب و مردم ایران هم این کار را انجام دهند و .. و البته اگر مطمئن هستند که عاشق انقلاب و اسلام و شیعه و مردم کشورشان هستند چه درغیر اینصورت که نمیشود دارایی یک نفر را بزرور ازش گرفت لذا باید عشق به انقلاب و ایران و اسلام و تشیع و هموطنان بیکار و فقیرشان در وجودشان شعله ور باشد}

کارگر فهیم;933898 نوشت:
اما برای اینکه پاسخ کوتاهی داده باشم : میشه بفرمایید شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر انگلیس و مرگ بر ..؟؟>> و مرگ بر ضد ولایت فقیه و این شعارها یعنی چی..؟؟{یعنی معنا و تفسیر درست این شعارها یا خاصه این شعار آخری چه بوده یا چه میباشد..؟؟}

سلام وعرض ادب
ممنون از توضیحی که بین فرمودید، مد نظر داشته باشید که اینجا بحث دوطرفه و از قضا چند طرفه است. و قرار هم نیست افراد نظرات یکدیگر را حتما بپذیریند بلکه ملاک بیان سخنان در کوتاهترین جملات و بیانی روشن است.
مثلا این مطلبی که بنده نقل قول کردم اولا خارج از موضوع بحث بوده ودر عین حال سوالی بدون جواب است، لذا بهتر است در عین طرح سوال مقصوذ ونظر خود را هم بیان بفرمایید. سوال «مرگ بر اصل ولایت فقیه» شعاری بوده که منافقان بجای «رای ما را پس بدبد طرح کرده» ودر زبانها اخداختند. چیزی که همین دو روز پیش مریم رجوی در نشست منافقان در پاریس گفت.

بنام خدا.

باسلام.

کریم;934000 نوشت:
اینجا بحث دوطرفه و از قضا چند طرفه است. و قرار هم نیست افراد نظرات یکدیگر را حتما بپذیریند

بله حرف شما کاملا {یا تا حد بسیاری} درست و منطقی و بجاست {و منهم بنوبه خودم حتی بسیار خرسند و خوشحال هستم از اینکه ظرفیت در وجود ما ملت و مخصوصا مسئولان رده بالای ما و مخصوصا عده ای از قشر اصولگر که ما مردم عادی گمان میبردیم اهل شنیدن و تحمل حرف مخالفین را ندارند تا این مقدار زیاد شده و است که حتی سخنان یا انتقادهای گاه تند و حتی گاه بی ادبانه مخالفین خود را هم بخوبی و نرمی و مهربانی و ملاطفت تحمل اورده و بعد هم کوچکترین اتفاقی هم برای هیچیک از منتقدین یا مخالفین رخ نمیدهد}
{و البته برخلاف عده ای هموطن که تا بحث سیاسی میشود میگویند ما در ایران هستیم و نمیتوانیم حرفی بزنیم یا میترسیم که مثلا حرفی بزنیم و نظری بدهیم که بنظر من هیچ ضربه ای بدتر و بزرگتر از این به پیکره و حیثیت ما ملت و انقلاب ما و جبهه اصولگرا وارد نخواهدنمود که چنین حرفی وارد میکند و لذا باید ازاین عده سوال شود که دلیلتان برای این حرف و سخن چیست که ناخواسته چنین ضرباتی را به انقلاب ما وحتی ما مردم وارد میکنید که گویی اگر حرف و انتقاد تند و مخالفی بیان نمایید بدبخت و سیه روز میشوید..؟؟ آیا اینهایی که نام برده شدند ظرفیت شنیدن چنین مخالفتها و انتقادهایی را نداریم..؟؟}
{البته عصبانیت زودگذر شاید باشد اما اقدام خشونتبار به برکت وجود مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری فعلا وجودنخواهدداشت}

اما در مورد اینکه قرار نیست نظرات یکدیگر را بپذیریم موافقم بشرط آنکه واقعا حرف و دلیل طرف مقابلمان قانع کننده و یا منطقی و عادلانه نباشد چه در غیر اینصورت ادامه مخالفت یا نپذیرفتن حرف منطقی و درست نوعی لجاجت و لجبازی محسوب میشود{که البته این نیز باید دلایل پنهان و آشکارش را پیدانمود که احتمالا و تا حدودی به احساس و تربیت هر فرد برمیگردد}

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

SHAHINN;930520 نوشت:
اصلاح طلبان در چه چیزی می خواهند اصلاح ایجاد کنند؟

من خودم شاید از نظر اخلاقی بیشتر شبیه یک اصولگرا باشم{چون گاهی اوقات روی وطن و دین و مذهبم و مخصوصا انقلابم و در مقابل انتقاد و مخالفت زود جوش اورده و زود عصبانی شده و زود حکم صادر کرده و زود هم ان حکم را که خیلی هم ظالمانه بود بمورد اجرا میگذاشتم}
اما از نظر مجاری رسمی و شرعی فعلا نه عضو جبهه اصولگرایان هستم و نه عضو اصلاح طلبان{هرچند که همیشه طرفدار تغییر و اصلاحات بوده و هستم چون انسان باید همواره در حال اصلاح و تغییر باشد که درجا بودن بنوعی فساد ایجادمیکند}

اما پاسخ اصل سوال از نظر منه کارگر عادی {و نه از قسمت فهیمش}و البته بیشتر از شنیده ها و برداشتها این میباشد که چون برخی از افراد و اشخاص پایین دست جریان اصولگرایی ممکن است مثل من دارای اخلاق تند و تیزی بوده و نمیتوانستند خود را در مقابل توهین و انتقاد برخی افراد و اشخاص هموطن و غیره و نسبت به رهبران اصولگرانشان یا علائقشان یا انقلابشان کنترل نموده و لذا دست به اقدامات ظالمانه ای زده و ناخواسته باعث ضرباتی جبران ناپذیر به آبرو و حیثیت جریان اصولگرایی و رهبران اصولگرا و انقلاب و ایران شده اند از اینرو ..؟؟

از اینرو 2 و یا چند برداشت شایع میباشد:
1 - عده ای از رهبران اصولگرا نشسته اند و پشت دربهای بسته شور و مشورت گذاشته اند که چه کنیم و چه نکنیم که جلوی این ضربه یا ضربات را بگیریم جوری که نه طرفدارانمان را از خود دور نماییم و هم به آنان بفهمانیم با این روشهایشان موافق نیستیم و هم روی زخمهای عده ای که زخم و جراحت برداشته اند مرحمی گذاشته و بنوعی دلجویی و جبران نماییم و .. و لذا در نهایت جریان اصلاح طلب را از درون خود متولد نمودند که ..{که از اینرو باید یا شاید بشود گفت که اصلاح طلبها فعلا بواقع معلوم نیست که قصدشان بیشتر حفظ آبروی نظام است یا منافع ملت ایران..؟؟}

2 - عده ای از رهبران اصولگرا وقتی متوجه شدند که چه جنایات و خیانتها و سوءاستفاده هایی ممکن است در رده های پایین دست تر و به اسم آنها انجام شود {یا درنهایت این رفتارهای گاه تند و خشونتبار به اسم آنان خورده یا خواهند خورد}لذا از دنیا یا آخرت خود ترسیده و لذا از جریان اصولگرایی به ان معنای تند و تیز بودنش و عدم صبر و مهربانی و لطافت با مخالفان و عدم انتقاد پذیری بیرون زده و جریانی را به نام اصلاح طلب براه انداخته اند که به ملت ایران بگویند ما با شما هستیم و یا مثلا دستانمان به هیچ جرم و جنایتی الوده نبوده{یا در نهایت هم اگر بوده مثلا از جو اول انقلاب بوده و لذا الان نادم و پشیمان هستیم و لذا در صدد جبران}

از اینرو و در صورت دوم { و یا حتی اول} میتوان گفت جریان اصلاح طلب برای جبران اتفاقات اشتباه قبل از خود بوجود آمده که میخواهد افسار از هم گسیخته طرفداران تند و تیز و عجول و شتابزده و مغرور و تمامیت خواهی مانند مرا بگیرد که اینهمه به انقلاب و نام ایران و دین اسلام و مذهب تشیع و خواسته و ناخواسته ضربه نزنم{که اتفاقا سیاست بسیار درست و بجایی هم میباشد که اگر تا آخر ادامه یابد و در این مسیر پر پیچ و خم و پر دردسر حتی استفاده یا سوءاستفاده برخی مخالفان و یا حتی طرفداران خودشان که طلب آزادی های بیشتری مینمایند کمر خم ننموده و ...}

و لذا سر و جمع پاسخ این سوال و البته خیلی کوتاه و مفید و مختصر میشود >>>> جبران >>> جبران>>>و بازهم جبران.

جبران برخی بدی ها..

جبران برخی تندروی ها..

جبران برخی ظلم ها..

جبران برخی کوتاهی ها..

جبران برخی عقب ماندگی ها ..

و ..؟؟

و جبران و ..؟؟>>>و بازهم جبران.......

{البته اگر این دعوا بقول بعضی ها یک دعوای زرگری و یا خواسته و با هدف مشخص و فقط برای حفظ نظام نبوده باشد لذا جریان اصولگرایی هم یک شانس و امتیاز بزرگ دارد که ..؟؟}

ادامه دارد ..

که البته خیلی کوتاه:
یک شانس و امتیاز بزرگ دارد که فعلا در بازار رقابت از این رقیب سفت و سخت که فعلا بیشترین تعداد ارای دل و ذهن ملت را بطرف خود کشانده ، عقب نمانده و حتی با اتخاذ سیاستهایی از آنان پیشی هم گرفته تا .. تا در آینده ای نه چندان دور قافیه را بطور کل و کامل به آنان نباخته و یا نبازد که .. {که البته بهتر است در این راه و تا رسیدن به به راه حلهای مفید فعلا مثل آمریکاییان از ابزار هویچ و چماق استفاده کنیم تا از ابزار شمشیر و تفنگ تا..تا که بعد من روی علاقه ام به انقلاب و پیشرفت کشورم کمی بیشتر فکر کنم تا که یک شعار و مثال بهتر را برای این خط فکری بوجود بیاورم}[/]

کارگر فهیم;934167 نوشت:
جریان اصلاح طلب را از درون خود متولد نمودند

کارگر فهیم;934167 نوشت:
لذا سر و جمع پاسخ این سوال و البته خیلی کوتاه و مفید و مختصر میشود >>>> جبران >>> جبران>>>و بازهم جبران.

جبران برخی بدی ها..

جبران برخی تندروی ها..

جبران برخی ظلم ها..

جبران برخی کوتاهی ها..

جبران برخی عقب ماندگی ها ..

و ..؟؟

و جبران و ..؟؟>>>و بازهم جبران.......


سلام.
تلاش شما برای نظریه پردازی در خور تحسین است. اما هر نظریه بتواند واقعیات موجود را توضیح دهد و به سئوالات مختلف جواب دهد.
بزرگان اصلاح طلب و بزرگان اصولگرا در مبانی و اصول با هم تفاوت دارند. لذا نمی توان گفت اصلاح گرایی از بطن اصولگرایی و با هدف جبران متولد شده است.
بزرگان اصولگرایی چه افرادی هستند؟ مشخصاً ائمه جمعه تهران ، و افرادی مانند رحیم پورازغدی
بزرگان و متفکران اصلاح طلب چه کسانی هستند؟ برخی مثل سعید حجاریان و عبدالکریم سروش و ...

این افرادی که نامشان برده شد ، در اصول با هم متفاوتند. مثلاً اصلاح طلبان "ولایت فقیه" را در عمل قبول ندارند و با تعابیر مختلف این موضع خود را بیان میکنند. مثلا می گویند: مردم ما به قیم نیاز ندارند و ... تمام این حرفهای ظاهراً زیبا و عوام پسند ، یک هدف بیشتر ندارد: مخالفت با اصل ولایت فقیه.
از تفاوتهای دیگر آنها در اصول ، "نظارت استصوابی شورای نگهبان" است. اصلاح طلبان با این موضوع که شورای نگهبان قوانین مجلس را از نظر عدم مغایرت با شرع و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد یا صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس یا ریاست جمهوری را بررسی و احراز نماید شدیداً مخالف اند. در حالیکه اصولگرایان بر اهمیت و جایگاه شورای نگهبان بسیار تأکید می کنند.

حتماً شاهد نقدهای بسیار جدی و ریشه ای و تهاجمی کاندیداهای دو جریان در انتخابات ریاست جمهوری امسال بوده اید (چه در مناظره ها، چه در سخنرانی هایشان در جاهای مختلف). این حجم از حملاتی که علیه یکدیگر مبادله شد، این احتمال را که اینها در اصول مشترک باشند و یک جریان با هدف جبران برخی مسایل، از بطن جریان دیگر متولد شده باشد نفی می کند.

اما برخی از افرادی که زمانی در یکی از این دو جریان بودند ، پس از گذشت سالیانی از عمرشان و رسیدن به پیری ، " در عمل " از جریان اول خود جدا شده و به جریان دیگری پیوسته اند. شاید این "تغییر تفکر" در آنها با اعلان رسمی و با نام و نشان جریان مورد نظر نباشد، اما رفتارها و گفتارهایشان نشان می دهد که این "آدم" ، "آدم" سالهای گذشته و اوائل انقلاب نیست و موضعش درباره مسایل تغییر کرده است.
البته در تاریخ چنین نمونه هایی زیاد بوده است. افرادی مثل طلحه و زبیر که در زمان پیامبر اسلام (ص) بسیار به اسلام خدمت کردند و پیامبر خدا (ص) از آنها تعریف و تمجید می فرمود اما پس از چند سال از فوت پیامبر و تغییرات سیاسی جامعه ، در مقابل حضرت علی (ع) جبهه گرفتند و علیه آن حضرت دست به شمشیر بردند. (البته پیامبر (ص) در طول حیات خودشان گاهی با جملات کوتاه و کنایه ای ، تغییر موضع آنها در آینده را پیش بینی کرده بودند).

کارگر فهیم;934167 نوشت:
لذا از دنیا یا آخرت خود ترسیده

کسی که از آخرت خود بترسد ، دینداری خود را بیشتر و عمیق تر می کند. ارتباط خود را با خداوند قوی تر میکند. در حالیکه ما می بینیم یکی از دو جریان فوق روی ارزشهای دینی مثل: ولایت، امر به معروف و نهی از منکر، شهادت، مبارزه با استکبار جهانی و ظالمین و ... تأکید دارد اما جریان مقابل با توسل به کلمات عوام پسندی مثل "آزادی" و "شعور مردم" و ... سعی در کمرنگ کردن ارزشهای اسلامی و انقلابی دارد.

اما ترسیدن از دنیا ....
بله. این هست. به نظر این حقیر جدا شدن برخی اشخاص شاخص اصولگرایی در اواخر عمرشان از جریان اصولگرایی و همصدا شدن آنها با جریان اصلاح طلب ، هیچگونه توجیه معنوی و دینی و اخروی ندارد و بیشتر در جهت به دست آوردن "شیخوخیت" و "بزرگی" ( یعنی نوعی رییس شدن و محور قرار گرفتن) در دنیا می باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: اسباب عصیان شش مورد است یکی از آنها حب الریاسة یعنی دوست داشتن ریاست می‌باشد.
امام رضا(ع) فرمود: اگر دو گرگ درنده به یک گله بدون چوپان حمله کنند خسارتی که می‌زنند کمتر است از خسارتی که جاه‌طلبی به دین مسلمان وارد می‌کند.
در حدیث دیگری معصوم (ع) می فرماید: آخرین چیزی که از محبت دنیا از قلب مؤمنان راستین خارج می شود، جاه طلبی است.

کارگر فهیم;934167 نوشت:
اما پاسخ اصل سوال از نظر منه کارگر عادی {و نه از قسمت فهیمش}و البته بیشتر از شنیده ها و برداشتها این میباشد که چون برخی از افراد و اشخاص پایین دست جریان اصولگرایی ممکن است مثل من دارای اخلاق تند و تیزی بوده و نمیتوانستند خود را در مقابل توهین و انتقاد برخی افراد و اشخاص هموطن و غیره و نسبت به رهبران اصولگرانشان یا علائقشان یا انقلابشان کنترل نموده و لذا دست به اقدامات ظالمانه ای زده و ناخواسته باعث ضرباتی جبران ناپذیر به آبرو و حیثیت جریان اصولگرایی و رهبران اصولگرا و انقلاب و ایران شده اند از اینرو ..؟؟

سلام وعرض ادب
خود بنده نه اعتقادی به اصولگریی موجود دارم ونه اعتقادی به اصلاح طلبها، ومعتقد هستم باید تابع رهبر باشیم تا به سر منزل مقصود برسیم. با توجه به این مساله معتقد هستم که نه اصولگراها ونه اصلاح طلبها، اعتقادی به انتقاد ندارند، ونقد پذیر نمی باشند. وجریان امید که خود را مستقل از اصلاح طلبها می داند بدتر از این دو است. علاوه بر عدم انتقاد پذیری، متاسفانه منتقدان را با القاب زننده مورد خطاب قرار می دهند . چنانچه تا حالا این منتقدان را با بیش از 60 لقب مختلف مورد همجمه قرار داده اند.
تا زمانی که مسئولان ما نقد پذیر نبوده وخود را در معرض نقد ومطالبه اقشار مختلف قرار ندهند از نظر فضای آزاد سیاسی وآزادی بیان بمعنای واقعی آن مشکل خواهیم داشت. وبه تبع آن تقسیم قدرت وخدمات رسانی هم بر اساس شایسته سالاری نخواهد بود. ولی نباید همین مخالفان نقد مسیر را به ما اشتباه نشان دهند که نظام ما نقد پذیر نمی باشد، چون مشکل از نظام نیست از مسئولان ماست.

کارگر فهیم;934167 نوشت:
عده ای از رهبران اصولگرا نشسته اند و پشت دربهای بسته شور و مشورت گذاشته اند که چه کنیم و چه نکنیم که جلوی این ضربه یا ضربات را بگیریم جوری که نه طرفدارانمان را از خود دور نماییم و هم به آنان بفهمانیم با این روشهایشان موافق نیستیم و هم روی زخمهای عده ای که زخم و جراحت برداشته اند مرحمی گذاشته و بنوعی دلجویی و جبران نماییم و .. و لذا در نهایت جریان اصلاح طلب را از درون خود متولد نمودند که ..{که از اینرو باید یا شاید بشود گفت که اصلاح طلبها فعلا بواقع معلوم نیست که قصدشان بیشتر حفظ آبروی نظام است یا منافع ملت ایران..؟؟}

متاسفانه جریان اصولگرا رهبری مشخص و واحدی ندارند، وبر عکس آنها اصلاح طلبها در این رمینه بهتر عمل می کنند. اگر برخی از بزرگان صولگرا را غرور کاذب نمی گرفت الان وضعیت کشور هم خیلی بهتر شده بود. آنچیزی که از اصلاح طلبها مد نظر است طبق مانیفست و مبانی که دارند وقبلا اشاره شد، چیزی غیر از آنچه وجود دارد نباید باشد. آنچیزی هم که جلوی نقشه های اینها در غربی سازی جامعه را گرفت مدیریت رهبری بود. اما انتظار از اصولگراها را که دم از حفظ ارزشهای نظام می زنند خیلی بیشتر از این فضای موجود بود.

کارگر فهیم;934167 نوشت:
عده ای از رهبران اصولگرا وقتی متوجه شدند که چه جنایات و خیانتها و سوءاستفاده هایی ممکن است در رده های پایین دست تر و به اسم آنها انجام شود {یا درنهایت این رفتارهای گاه تند و خشونتبار به اسم آنان خورده یا خواهند خورد}لذا از دنیا یا آخرت خود ترسیده و لذا از جریان اصولگرایی به ان معنای تند و تیز بودنش و عدم صبر و مهربانی و لطافت با مخالفان و عدم انتقاد پذیری بیرون زده و جریانی را به نام اصلاح طلب براه انداخته اند که به ملت ایران بگویند ما با شما هستیم و یا مثلا دستانمان به هیچ جرم و جنایتی الوده نبوده{یا در نهایت هم اگر بوده مثلا از جو اول انقلاب بوده و لذا الان نادم و پشیمان هستیم و لذا در صدد جبران}

چنین مساله ای نبوده است. چون رهبران جریان اصلاح طلب هیچوقت در بین اصولگراها نبوده اند. ودر واقع جریان اصلاح طلب زائیده کارگزاران است. اینها کسانی هستند که از کارگزاران جدا شدند وخیلی هم علیه آنها بالاخص مرحوم رفسنجانی جو سازی کردند؛ ولی بعدها بعد از شکست خوردن باز هم به او پناه آوردند. الان هم که در قالب جریان امید به میدان آمده اند. واهداف خود را اینچنین دنبال می کنند. البته بیشتر برای اینکه از صحنه سیاسی کشور عقب نمانند.

کارگر فهیم;934167 نوشت:
از اینرو و در صورت دوم { و یا حتی اول} میتوان گفت جریان اصلاح طلب برای جبران اتفاقات اشتباه قبل از خود بوجود آمده که میخواهد افسار از هم گسیخته طرفداران تند و تیز و عجول و شتابزده و مغرور و تمامیت خواهی مانند مرا بگیرد که اینهمه به انقلاب و نام ایران و دین اسلام و مذهب تشیع و خواسته و ناخواسته ضربه نزنم{که اتفاقا سیاست بسیار درست و بجایی هم میباشد که اگر تا آخر ادامه یابد و در این مسیر پر پیچ و خم و پر دردسر حتی استفاده یا سوءاستفاده برخی مخالفان و یا حتی طرفداران خودشان که طلب آزادی های بیشتری مینمایند کمر خم ننموده و ...}

اصلاح طلب ها چنانچه قبلا هم با ادله ومدرک نقل شد. برای غربی سازی جامعه کار می کنند. و اکثر آنها هم تحصیل کرده غرب می باشند. البته مورد حمایت آنها هم می باشند. اینکه گفته شود برای از بین بردن تند روی ها به میدان آمده اند، درست نیست. چون برخی از اینها خود از بزرگترین افراطی ها در اول انقلاب بودند.
دلیل دیگر بر اینکه آنها از طرفداران فرهنگ غربی هستند تعدادی هستند که از اعمال انقلابی خود در اول انقلاب پشیمان هستند مثل تسخیر لانه جاسوسی، واین را به وضوح اعلام کرده اند.

بنام خدا.

باسلام.

SHAHINN;934171 نوشت:
تلاش شما برای نظریه پردازی در خور تحسین است.

البته پیشاپیش خیلی ممنون از این تعریفتان اما واقعیت من کجا و علم نظریه پردازی و نظریه کجا..؟؟{البته من بشخصه بیشتر دوست داشتم و دارم تا در مورد موضوعات مهمتر و بالادستی تر {اتفاقات و رویدادهای جهانی و بین المللی و اسرار خلقت} بحث و نظریه پردازی نماییم تا در مورد مباحث کم اهمیت تر>> اما فعلا مهم شده در امروز، مانند اختلافات سطحی یا عمیق اعتقادی در کشورمان بین اصولگرایان و اصلاحطلبان یا انقلابیون و مخالفان آنها و .. و از این دست اختلافات داخلی که لذا همواره ارزویم این بوده که این اختلافات واقعا ظاهری و سیاسی ویا ساختگی بوده و باشند تا واقعی چرا که اگر این اختلافات واقعا واقعی بوده یا باشند وهمچنان نیز ادامه یابند لذا با این روند متاسفانه باید پیشاپیش یک فاتحه نه برای فقط انقلاب و انقلابیون و یا حتی ضد انقلابیون یا مخالفین انقلاب که برای تمام مردم و حتی تمامیت ارضی کشورمان هم بخوانیم که چنین کشوری با چنین اخلاقهای سیاسی و فرهنگی که تحمل دیدگاه و اعتقاد یکدیگر را نداشته باشند باید که هم هر دم فاتحه فرستاد لذا باطنا امیدوارم این دعواها جنگ زرگری باشند تا عمقی و ریشه ای و یا واقعی}

SHAHINN;934171 نوشت:
مثلاً اصلاح طلبان "ولایت فقیه" را در عمل قبول ندارند و با تعابیر مختلف این موضع خود را بیان میکنند.

در این مورد هم بنظرم نمیتوان به این راحتی و سادگی نظری داد {یا لااقل بنظرم باید کمی سخت و مشکل باشد که بلافاصله و با عجله نظری سطحی در این خصوص صادرنمود} البته بظاهر بخواهیم نگاه کنیم بله از دریچه شاید نه عاشقان واقعی رهبری که از نگاه برخی تندروی های جاهل این شعار بنوعی کفرامیز است و در مقابل و از نقطه نظر و دیدگاه برخی دیگر حفظ منافع ملی و حتی نظام و انقلاب چرا که اگر این اتفاق را بهمراه اتفاقاتی دیگر از گذشته مانند خطرات بزرگی که انقلاب و ایران را تهدید میکردند که همچنان و هرچند کمتر نیز تهدید مینمایند در کنار هم قرار دهیم شاید به این نتیجه برسیم که من در بالا نیز بنوعی بدانها اشاره داشتم یا ارزویش را داشتم{یعنی یا خود مسئولان رده بالای ما یا اراده و محبت خداوند و ائمه{ع} و بدلیل نجات ایران و انقلاب و مخصوصا نجات مذهب مظلوم تشیع که همواره در طول تاریخ مورد ظلم و جور دشمنان قسم خورده اش{درون دینی}قرار گرفته ، موجب پیدایش این دو گروه و جریان متضاد به این شکل و روال شده باشد}

که البته این اتفاق اگر چه ساختگی یا از جانب خداوند باشد از جهاتی هم خوب و درست و بجا هم بوده و است اما متاسفانه کامل و سریع هم نیست و احتمالا کمی نیاز به اصلاح و تحرک بیشتر دارد تا حداقل هرچه زودتر جلوی هزینه هایی که سرسام آور بخاطر وجود برخی مشکلات موجود و مخصوصا وجود تحریمها در حال نابودی اتحاد ملی و منابع مالی و اقتصادی ما مخصوصا در مقابل اعراب حاشیه نشین جنوبی ست ، سد نموده و بنوعی کشور و انقلاب و مذهب ما را از این ورطه هولناک که بخاطر برخی کوتاهی ها مبالغ بسیار سرسام آور مادی و معنوی را به تحریمها اختصاص داده و لذا کار را امروز بجایی کشانده که در چنین شرایط و روزگاری حتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هم برای ما و مسئولان ما شاخ و شانه میکشند ،، نجات دهد}

SHAHINN;934171 نوشت:
مثلا می گویند: مردم ما به قیم نیاز ندارند

در این رابطه فعلا میتوانم بگویم همینچور که یک تن برای بقا یا ادامه بقای خود و یک زندگی عادی احتیاج به یک سر دارد یک گروه مردم یا کشور یا ملت هم احتیاج به یک رهبر دارند {فقط در این بین رهبر آن کشور یا قوم و قبیله نباید برخوردش جوری باشد که خود را برتر از دیگران یا زیردستانش که بهرحال از دید خداوند بندگانش محسوب میشوند ، بداند} {یا مثلا این مردم و ملت اینگونه توجیه شوند یا برداشت نمایند که این رهبر خود را برتر و بالاتر از آنان میپندارد چرا که در اینصورت آن تن بعد از جداشدن سرش از خودش اگر چه نابود هم میشود اما بازهم تکان میخورد تا به آن سر بقبولاند یا بفهماند که ما بدون تو هم هنوز زنده هستیم{هرچند که چه زنده بودنی..؟؟}

لذا رهبر یک کشور یا قبیله یا خاندان و گروه و خانواده نباید خود را به تنهایی محوریت مادی قرار دهد و او باید برای ماندگاری بیشتر و دراز مدت بیشتر محوریت معنوی را در دست داشته باشد که در صورت لزوم با یک اشاره اش همه و یکپارچه به فرمانش لبیک بگویند نه اینکه برگ برنده او ابزار جنگی و نظامی و ظالمانه و مغرورانه و قلدرانه اش باشند که اینها همه رنهایت رفتنی اند و میروند لذا یک رهبر فهیم و دوراندیش باید از شراکت همه اعضا و زیردستانش و به اندازه لیاقتشان و با عدالت و مساوی بهره ببرد و .. و لذا چنین رهبری اگر میخواهد در همه کارهایش و برای مدت زمان زیادی موفق گردد بایدبنوعی یا بزبانی ساده تر بسیار شکسته نفس و خاکی گردد تا جایی که زیردستان و فرمانبرداران در حیطه و قلمروی قدرت و نفوذش این احساس را نکنند که این رهبر در مقابل آنان دچار غرور و کبر و احساس قدرت و خودبزرگ بینی شده یا میباشد که .. که با تداوم چنین برخوردهایی در نهایت همان قضیه جداشدن یک سر از یک تن رخ خواهدداد که در نهایت هم به نابودی هم سر و هم تن ختم خواهدشد{یعنی در اینجا باعث نابودی ، خود این ملت یا زیردستان هستند هرچند خودشان هم همراه با آن رهبر متکبر و زورگو ممکن است نابود گردند اما در نهایت این کار را خواهندکرد}

جمعبندی اینکه همه انسانها خود به تنهایی ممکن است فهیم و دانا و باهوش باشند و اما این انسانها برای موفقیتهای جهانی و بزرگتر احتیاج به جمع واتحاد و یکی شدن در ابعاد بزرگتر دارند که وقتی با هم جمع گردند ، هوش و استعدادشان چندین برابر و چندین برابر خواهدشد که لذا برای اتحاد و یکپارچگی و موفقیت نیاز به یک محوریت یا رهبر دارند که در این بین فقط میماند که این رهبر چگونه رهبری باشد یا که چگونه رهبری نماید..؟؟یا رهبر مادی مانند رئیس یک دولت باشد یا قصدش این است که رهبر معنوی و بسیار فراتر از یک محدوده کوچک جغرافیایی باشد..؟؟

بنام خدا.

باسلام.

کریم;934215 نوشت:
خود بنده نه اعتقادی به اصولگریی موجود دارم ونه اعتقادی به اصلاح طلبها، ومعتقد هستم باید تابع رهبر باشیم تا به سر منزل مقصود برسیم. با توجه به این مساله معتقد هستم که نه اصولگراها ونه اصلاح طلبها، اعتقادی به انتقاد ندارند، ونقد پذیر نمی باشند

بله حرف شما کاملا منطقی و عقلانی ست و لذا از روی شعار هم سخنی بیان ننمودید چرا که چه اصولگرا و چه اصلاحطلب و چه هر انسان دیگری فقط تا زمانی خوب و مهربان است که هیچ بدی و انتقاد سختی از هیچکس متوجه اش نباشد چه اگر چنین شود معلوم نخواهدبود روی دیگر سکه وجود این فرد چه چیزهایی را نشان و بروز دهد.

لذا از نظر من و برای انسانهای اهل شعار >> یک منقد خوب منتقدی ست که اصلا وجود نداشته باشد{هرچند شباهت زیادی دارد به یکی از شعارهای سفیدپوستان مهاجر در بحران قتل عام سفیدپوستان توسط سرخپوستان که در برهه ای که ورق از سرخپوستان برمیگشت معتقد شدند که یک سرخپوست خوب ، تنها یک سرخپوست مرده است}{یعنی وحشت از سرخپوستان تا به این حد بالا رفته بود که میگفتند باید همه سرخپوستان کشته شوند}

کریم;934215 نوشت:
چنانچه تا حالا این منتقدان را با بیش از 60 لقب مختلف مورد همجمه قرار داده اند

من از این جریان اطلاعاتی ندارم اما حرف شما کاملا درست است و همانگونه که کمی قبلتر هم عرض کردم یک انسان خوب که شعار بهترین گونه با بهترین دین و مذهب و مرام و مکتب و اخلاق را سر میدهد فقط تا زمانی خوب است که بهش ایراد و انتقاد تندی وارد نشود چه در غیر اینصورت روی دیگر خود را نشان خواهدداد که معلوم نیست تا چه مقدار با واقعیات ظاهری و زبانی اش همرنگ و همشکل گردند.

کریم;934215 نوشت:
تا زمانی که مسئولان ما نقد پذیر نبوده وخود را در معرض نقد ومطالبه اقشار مختلف قرار ندهند از نظر فضای آزاد سیاسی وآزادی بیان بمعنای واقعی آن مشکل خواهیم داشت

و من حرف و نظر شما را کمی کاملتر نموده و بگویم که حتی تمامی مشکلات یک انسان یا نظام و انقلاب و حتی انقلابیون و ملت ما و ما مردم و بلکه همه انسانها و نظامها از عدم مخالف و انتقاد و منتقد بوده و خواهد بود چرا که در صورت نبود مخالف و منتقد همه بنوعی به گند و فساد کشیده خواهیم شد{فقط میماند که این منقد چگونه منتقدی باشد یا قصدش از این انتقادی که مطرح نموده چه بوده یا چه میباشد ..؟؟آیا واقعا قصد کمک و خدمت و دلسوزی و محبت بخود یا دیگران را داشته و یا دارد یا ..؟؟{چون با هر انتقاد یا روشن مینماییم یا روشن میشویم}
یا اینکه دارای بیماری سادیسم و دیگرآزاری دارد که قصدش فقط آزار و اذیت و یا حتی خوداندامی و یا ارز اندام خواهدبود که ..؟؟{که متاسفانه چنین افرادی نه روشن میکنند و نه روشن میشوند}

جمعبندی اینکه همه باید اهل نقد نمودن و نقد شدن باشیم یا گردیم که با نقد و انتقاد و مخالفت ، راههای پیشرفت خودمان بیشتر و بیشتر و میسر خواهندشد و لذا اگر قصد نقد داشتیم ابتدا علم و دانش خودمان از آن مسئله یا دیدگاه را ببریم بالا و ..
و لذا اگر مورد انتقاد هم قرار گرفتیم چه بهتر که فورا هم ناراحت و عصبانی نشویم و بلافاصله موضع و جبهه نگیریم{و اگر زود و تند ناراحت و عصبانی شدیم ابتدا کمی صلوات و ذکر یا سرگرمی دیگری را برای خودمان فراهم کنیم بعد پاسخ داده و دفاع نماییم}

کریم;934215 نوشت:
مشکل از نظام نیست از مسئولان ماست

بله چه زیبا و پسندیده گفتید و من نیز کاملترش نموده و بگویم:

از ماست که برماست{یعنی برخی مسئولین محترم در برخی نهادها و پستها و مشاغل بگونه ای رفتار ننمایند که مردم کلیت انقلاب و نظام را در آن لحظه در وجود آنها خواهنددید}

کریم;934215 نوشت:
متاسفانه جریان اصولگرا رهبری مشخص و واحدی ندارند

{البته در مورد این قسمت فعلا نظر چندانی نمیدهم چرا که احتیاج به شرح مفصل دارد که فعلا چون این نوشتار طولانی میگردد لذا با اجازه شما در فرصت و قسمتی دیگریا مناسب تر به این بحث خواهیم پرداخت}
{مقدارکوتاهی فقط}درست میفرمایید و فعلا اصولگرایان فعلی نه اینکه احتمالا رهبری مشخصی ندارند که بلکه تعدادی نیز سعی میکنندهمچنان با اتصال خود به مقام معظم رهبری همچنان ایشان را در جبهه تندروی ها و ظلمهای خود قرار داده یا بدهند که باید به این عده گفت خود رهبر معظم ما که فردی مهربان و متفکر و دوراندیش و فهیم هستند چه بسا از بزرگترین اصلاحطلبان و طرفدار تغییر و اصلاح بوده و هستند{که بنظر من اگر ایشان طرفدار تغییر و اصلاح نبودند هیچگاه این جریان یا شکل نمیگرفت یا در کارها و مسئولیتهایش اینگونه موفق نمیگردید و ..و لذا شاید بشود گفت که اصولگرایان {افراطی های فعلی و به این شکل که معروف شده اند} فعلا و در این برهه قافیه را تماما باخته اند و لذا اگر روزی روزگاری و با این اخلاق تند و پرخاشگرانه و غیر قابل کنترل خود به پست و مقامی مجددا دست یابند بار دیگر شاهد ظلمهای زیادی به انقلاب و ملت خواهیم بود ..}{البته منظور جریان اصولگرایی نیست که این جریان در بطن خود بسیار پاک و مقدس بوده واست و اگر عدم کنترل خشم و عدم رسالتی عظیم و الهی و برخی نقاط ضعف دیگر را از برخی طرفداران این جریان بگیریم میتوان امیدوار بود که دوره های بعدی بتواند حتی قدرت را مجددا در دست گرفته که ..}{که البته نام جدیدشان مجددا میشود همین اصلاحطلب یا نامی جدیدتر بنام اصولگرای اصلاحطلب...}

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

کریم;934215 نوشت:
اصلاح طلب ها چنانچه قبلا هم با ادله ومدرک نقل شد. برای غربی سازی جامعه کار می کنند.

متاسفانه من این بخش یا قسمت را الان توجه نموده و لذا الانهم پاسخ میدهم.

ما ملت ایران متاسفانه راه خود را بعد از انقلاب و پیروزی انقلابمان گم نموده و حتی پس از پایان جنگ هم نتوانستیم راه درست را پیدانماییم{سند و مدرک نخواهید که اوضاع فعلی اجتماعی و اقتصادی ایران خود بهترین و زنده ترین سند و مدرک هستند}

لذا بنظر من اگر اصلاحطلبها {یا هر گروه دیگر} بتواند ایران را بطرف غربی شدن پیش ببرند{تعریف و توضیح دارد} و دراین راه موفق هم شوند{باکمترین هزینه و خسارت}بنظر من بزرگترین خدمت را هم به انقلاب و هم به ملت ایران و هم به اصولگرایان و مخصوصا خود قشر تندروی اصولگرا نموده اند.

توضیحات:
از نظر من غربی سازی یعنی:

1 - منظور از غربی سازی باید رساندن ملت ایران به ظرفیت بالا در همه زمینه های فرهنگی و سیاسی و اعتقادی و اجتماعی و مخصوصا ظرفیت بالای نقدپذیری و تحمل نظرات مخالف خود یا دیدگاه خود باشد{چرا که بعد از پیروزی در انقلاب ، ما ملت تا حدودی تبدیل به ملتی خودمحور و مغرور و تمامیتخواه شده که گمان بردیم هر چه ما میگوییم حق است و فقط ما حق هستیم و حتی نماینده رسمی خدا و مابقی ملتها و کشورها کافر و گناهکار و مستحق هدایت یا مرگ}

2 - منظور از غربی سازی باید رساندن ملت ایران به پیشرفتهای علمی و اقتصادی غرب و هم گام با آنان باشد{چرا که با برطرف شدن مشکلات فهمی و فرهنگی و بالارفتن ظرفیت نقد و تحمل مخالفین و کمی مهربانی و گذشت در حق زیردستان و مخالفین خود و حتی اجازه ارزاندام و خودنمایی به آنان و و مخصوصا مردمی که در باطن دوستدار انقلاب اما مخالف برخی تندروی ها و دیدگاهها هستند{که متقابلا همه نیز دارای همین اخلاق انقلابی و شیعی یا انسانی شویم}لذا بمرور عنایت خداوند شامل حال ما ملت شده{که متاسفانه گاهی برخی از ما حتی در حق خودمان هم رحم نداشته و نداریم}
لذا شامل حال ما ملت شده و بعد از ان است که میتوانیم شاهد برون رفت از اینهمه مشکلات بیشمار ناشی از اخلاقهای تند و حتی قهر و غضب خداوند و در نهایت هجوم فقر بخود و ملت خود بوده و لذا طی 10 سال ره 100 ساله را طی نماییم و تا صدها سال دیگر نیز شاهد دوام و سرافرازی انقلابمان و دوستداران و عاشقان ایران و انقلاب باشیم}

لذا اگر منظور از غربی سازی جامعه این است که همین راهی دارد طی میشود تا حدودی خوب است و من هم بعنوان یک کارگر و شهروند عادی موافق این سیاست هستم{اما باید به این نکته هم توجه گردد که این راه ، ممکن است در ادامه یا انتها ، راه پر هزینه و پر خسارتی گردد که باید قبل از هر اقدام عجولانه ای ابتدا در مورد هر اقدامی خوب فکر و تحقیق و کمی هم صبر و صبوری نمود تا از میزان هزینه ها و خسارات آن به حد کافی و وافی بتوان کاست}

کریم;934215 نوشت:
اینکه گفته شود برای از بین بردن تند روی ها به میدان آمده اند، درست نیست. چون برخی از اینها خود از بزرگترین افراطی ها در اول انقلاب بودند.

در این مورد فقط تنها چیزی که میتوانم در حال حاضر بگویم این است که مگر چه اشکالی دارد؟شما خود یک استاد علوم قرانی و دینی و یک انسان مسلمان شیعه مذهب انقلابی میباشید و بخوبی هم میدانید که خداوند هم توبه بندگان گنهکار خود را میپذیرید یا خواهدپذیرفت لذا چرا ما که بندگان همین خدا هستیم و اینهمه ادعای خوب بودن و مهربانی در دین و مذهب را داریم ، مهربان و بخشنده نباشیم که آنان را نبخشیم..؟؟{بهرحال آن چیزی که من دانسته ام این است که جو اول هر انقلابی ممکن است هر دوستدار و عاشق انقلابش را گاهی به گمراهی و تفریط و گناه هم بکشاند که بعدا و بعد از مدتی یا مدتها از برخی اقدامات تندروانه یا گناه آلود خود نادم و پشیمان شده و لذا اظهار پشیمانی یا توبه نمایند که اینهم که انسان در جوانی اسیر شور و هیجاناتی میشود و گناهانی را مرتکب میشود و بعد در پیری توبه مینماید تقریبا یک چیز عادی و طبیعی و حتی خوب و مثبت است}

{پیروزی کامل بر داعش در عراق هم مبارک باشد}[/]

متن پایین بخشی از سخنان آقای حسن عباسی در مورد جریان صلاح طلبی ووعلل تشکیل آن است.
اندیشه‌جویان استاد حسن عباسی:

♦️در دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، سیاست درهای باز مدل سازندگی پیاده شد. طرح‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول پذیرفته شده و طی این دوره تورم از ۴۸% عبور کرد. اما در این شرایط باز اقتصادی، فضای سیاسی کاملاً بسته بود؛ به طوری که در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری آقای هاشمی، دو نفر برای #مادام_العمری ریاست جمهوری ایشان به دست و پا افتادند: آقای عطاءالله #مهاجرانی و آقای دکتر #حسن_روحانی. برای این دو تن مسأله این بود که اگر آقای هاشمی کنار برود، چه کنند؛ لذا به تکاپو افتادند تا قانون اساسی را برای این منظور تغییر دهند؛ سپس پا را از این هم فراتر گذاشته و اعلام کردند آقای هاشمی فراتر از قانون هستند؛ برای او نیازی به تغییر قانون اساسی نیست.

������این قبیل حرکات در جامعه ایجاد انفجار کرد؛ در اعتراض به این شرایط جریان چپ مدرن، شکل گرفت. در واقع جریانی که در روز دوم خرداد ۷۶ سر کار آمد، در واکنش به فضای سیاسی بسته‌ی آن دوره بود که توسعه سیاسی را شروع کردند. جمهوری هفتم و هشتم به نام #اصلاحات روی کار آمد. اما Reform به معنای اصطلاحات نیست؛ چراکه « #اصلاح» در مقابل « #افساد» قرار دارد. منظور این جریان از اصلاحات، رفورمی ا‌ست که به عنوان جریان اعتراض در مسیحیت، چهارصد سال قبل در اروپا توسط مارتین لوتر شکل گرفت و به #پروتستانتیسم یا مذهب اعتراض مشهور شد. جریان پروتستانتیسم اسلامی به منظور پروتست تشیع پیش از مرحوم شریعتی شروع به کار کرده بود.

������صورت ظاهر جریان رفورمیست موسوم به اصلاحات، سیاسی بود اما این جریان بنیان‌های اسلام را هدف گرفت. تا جایی که آقای سروش اصل وحی به پیامبر عظیم الشأن اسلام را نیز به چالش می‌کشد. وی در ادامه کتاب «بسط تجربه نبوی» قرآن را حاصل خواب‌های پیامبر می‌داند! جریانی که به عنوان روشنفکر مسلمان ( #حلقه_کیان) شناخته شدند، حدوداً ۹۰ نفر بودند که در مجله‌ی «زنان» فمینیسم را رواج می‌دادند و در مجله کیان در پی عرفی کردن فقه شیعه بودند. به این ترتیب، فرآیند سکولاریزه کردن حکومت تئوریزه می‌شد. تحلیل‌گران غربی، رئیس جمهور سید و معمم جمهوری اسلامی را گورباچف انقلاب اسلامی می‌دانستند که با سیاست درهای باز سیاسی و درهای باز اقتصادی، شوروی را نابود کرد. طی جمهوری هفتم و هشتم (دوره‌ی موسوم به اصلاحات) مظلومیت عجیبی فضای فکری-فرهنگی جامعه را در برگرفته بود. مرکز گفتگوی تمدن‌ها سیلی از کتاب‌ها‌ی حوزه علوم انسانی را ترجمه کرده و منتشر می‌کرد. سلسله روزنامه‌های زنجیره‌ای، فضای روانی عجیبی را ایجاد کردند و در دانشگاه‌ها زمینه‌ی زد و خورد فکری عجیبی را به وجود آوردند. گروهی از درون نظام، بنیان‌های نظام را زیر سؤال می‌بردند. متوسط روزی ۶ شبهه در اصل دین مطرح می‌کردند. به تعبیر حضرت آقا اساس باورهای دینی مردم را هدف گرفته بودند. انحرافات فکری درون نظام در این دوره از سوی جریانات منحرف تثبیت شد. امروز این جریان غالباً در VOA یا BBC تحلیل‌گر هستند.

سلام
می دونم که معمولا حرف های من رو حذف می کنید اما....
جامعه و حکومت بطور مستمر به اصلاح نیاز دارد. صلح در مقابل واژه جنگ نیست ولی متاسفانه اکثرا فکر می کنند صلح در مقابل جنگ است
صلح در مقابل فساد است. مادامیکه فساد است به اصلاح نیاز است
همچنین حکومت الهی اصولی دارد که باید بطور مستمر رعایت شوند این دو باید در کنار هم باشند
اما آنچه که ما مبینیم نه اصول رعایت می شود و نه اصلاحی صورت می گیرید گویی اینها همه بازی های سیاسی هستند- (تفرقه بیانداز، حکومت کن) مثلا رئیس مجلس، اصول گراست اما تقریبا با همه اصول گرایان دیگر مشکل دارد و گویی مهره اصلاح طلبان است
اما در اصلاح طلبان. اصلا این افراد به دنبال از بین بردن چه فسادی هستند؟ چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند؟
مدام یکسری اختلافات و حرف هایی راه می اندازند و ذهن مردم را بیهوده درگیر می کنند به دلیل اینکه همیشه کم کاری می کنند و می خواهند ذهن مردک درگیر موارد بیهوده شود مبادا مردم مطالبه گر شوند
مثلا شخص آقای رفسنجانی به گونه ای سخن می گوید که همیشه اسرائیل خشنود باشد هر چند حرف خودش مخالف سخن قبلی خودش باشد مانند زیر

[=font1]به گزارش
افکارخبر
[=font1]، هاشمی در مصاحبه با سایت امید هسته‌ای مدعی شده بود: «در سفر پاکستان می‌خواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند»، «در سال ۶۱ ذهنیت ما این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و «درست است که ما اجازه رفتن به طرف سلاح هسته‌ای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است.»
اینم خوشحالی اسرائیل
[=font1]در پی این سخنان روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت: رئیس جمهور پیشین ایران اعتراف کرد که ایران همواره، به طور پنهانکارانه‌ای به دنبال بمب اتمی بوده است. اکبر هاشمی هدف از برنامه هسته‌ای ایران را بازدارندگی در سایه جنگ طولانی مدت با عراق اعلام کرده است.
چرا باید آقای هاشمی دارای بودن بمب هسته ای را به پاکستان تبریک بگوید؟
اما بعدها اینگونه سخن بگوید
دنیای فردا، دنیای گفتمان هاست نه موشک ها...
اینهمه تناقض برای چیست؟
من دارم بیطرف حرف می زنم اول از اصول گرایان گفتم بعدش از اصلاح طلبان
شخص انقلابی هم باید اصول را رعایت کند هم باید در پی اصلاح مفسده باشد
چه کسی ضرر می کند؟
غالباً هیچ کدام از اشخاص اصول گرا یا اصلاح طلب ضرر نمی کنند بلکه بدنه جامعه و مردم عادی هستند که محروم می مانند و دچار فریب بازی های سیاسی می شوند
مثلا الان مشکل مردم و جوانان کار و اشتغال و ازدواج است نه کنسرت

SHAHINN;930520 نوشت:
ما وقتی از "اصولگرایی" سخن میگوییم ، منظورمان از "اصول" ، "قرآن کریم" و "فقه امام جعفر صادق" است که اندیشه های امام خمینی هم نشأت گرفته از آنهاست.

با سلام
بنده با این نوشته شما زیاد موافق نیستم !!البته طبق تعریفی که از اصول گرایی کردید !!
البته این سخنم برای داوری از گروهی نیست که هردو اشتباهاتی دارند

یه مورد خیلی کوچک عنوان کنم تا بعد ..........
میشه لطف بفرمایید و برای ما بازگو کنید ان اصولگرا و روحانی که دستور میدهد برای امر به معروف و نهی از منکر باید خون جاری شود !!
کجای مکتب امام صادق ع جای میگیرد ؟؟؟

رضا;934977 نوشت:

میشه لطف بفرمایید و برای ما بازگو کنید ان اصولگرا و روحانی که دستور میدهد برای امر به معروف و نهی از منکر باید خون جاری شود !!
کجای مکتب امام صادق ع جای میگیرد ؟؟؟

سلام استاد.
بنده اطلاع ندارم که کدام بزرگوار این فرمایش را فرموده اند. اما به نظرم سخن خالی از حقیقتی نیست. با این توضیح که همه معروف ها و همه منکرها مصداق این جمله نیستند. بلکه بعضی از معروفهای سطح بالا وجود دارند که ممکن است اینقدر جامعه درباره آنها به کجراهه رفته باشد که جز با شهادت ، بر پا نشوند. طبیعتاً مسایلی مثل حجاب و ... مصداق این جمله نیستند. اما قیام امام حسین (ع) مصداقی از امر به معروفی بود که خون می طلبید.
اما اینکه فرمایش آن بزرگوار یک "دستور" باشد... جای تأمل دارد. به طور کلی ما خط خود را از ولی فقیه می گیریم و هر کسی تحت هر عنوانی که باشد اگر با خط ولی فقیه زاویه داشته باشد، مردود است. خود "اصل ولایت مطلقه فقیه" بالاترین اصل از اصول انقلاب ماست.

رضا;934977 نوشت:
بنده با این نوشته شما زیاد موافق نیستم !!البته طبق تعریفی که از اصول گرایی کردید !!

استاد ، اگر اصول انقلاب ما ، اسلام و قرآن و فقه نباشد ، پس چه چیزی است؟

SHAHINN;934983 نوشت:
سلام استاد.
بنده اطلاع ندارم که کدام بزرگوار این فرمایش را فرموده اند. اما به نظرم سخن خالی از حقیقتی نیست. با این توضیح که همه معروف ها و همه منکرها مصداق این جمله نیستند. بلکه بعضی از معروفهای سطح بالا وجود دارند که ممکن است اینقدر جامعه درباره آنها به کجراهه رفته باشد که جز با شهادت ، بر پا نشوند. طبیعتاً مسایلی مثل حجاب و ... مصداق این جمله نیستند.

با سلام
بله واقف بر درجات امر به معروف هستیم دوست گرامی
البته چندین مطلب نوشته اید که از نظر فقها درست نیست که الان وارد آنها نمیشویم !!
البته منظور این اصول گرا اصلاح حجاب با جاری شدن خون بود تا جایی که به یاد دآرم
دقیقا منظور این اصول گرا و روحانی ما همین مورد حجاب بوده است اگر لازم شد که بعد عنوان خواهیم کرد چه کسی بود,هرچند زیادند از این افراد
آیا در این امر خون جاری کردن در مکتب امام صادق ع جایی دارد؟

SHAHINN;934983 نوشت:

استاد ، اگر اصول انقلاب ما ، اسلام و قرآن و فقه نباشد ، پس چه چیزی است؟

البته این مطلب را خیلی کوتاه توضیح میدهم تا خلط مبحث نکنیم !!چون موضوع سخن چیز دیگریست
بله ما دقیقا برای فرموده شما انقلاب کردیم
اما آیا توانستیم موفق شویم و اصول خودمان را از مکتب امام صادق ع بگیریم ؟؟
چقدر در این امرموفق بودیم ؟

چقدر اتصال به مکتب اهل بیت ع در طی این سالها بعد از انقلاب داشتیم ؟
کافی به حال و روز مردم نگاه کنیم تا حقایق را دریابیم

بنام خدا.

باسلام.

guest;934773 نوشت:
فکنم تو روش های جدید اسکل کردن مردم اصلاحات خوبی داره میشه..

من قصد ایجاد اشوب فکری و نوشتاری برای شما بزرگوار را ندارم و از ریشه با اینگونه مباحث و جریانات که در نهایت بضرر انقلاب و دین و مذهب و ملت هم تمام شده یا میشوند مخالفم چه اگر چنین روشی داشتم احتمالا پاسخم این بود که :

همه یا اکثریت میدانند که ریاست محترم جمهوری دولت فعلی با چیزی حدود 20 میلیون آرای ملت خودش به ریاست جمهوری رسیده و همه یا اکثریت هم میدانیم که ایشان فعلا سردمدار اصلاحات در ایران هستند{از نظر خود من بشخصه اولین اصلاحگرای واقعی رهبر معظم انقلاب هستند که اجازه اصلاحات را دادند و ریاست محترم جمهوری شخص دوم و در واقع مجری این اصلاحات هستند که فعلا کاری به اول و دومی آن نداریم چون توضیحات زیادی میطلبد} لذا شما بنوعی با تمسخر اصلاحات و اصلاحگرایان بنوعی معتقد شدید که ملت ایران یا بیشترین رای دهندگان ایرانی اسکل هستند>>یعنی هم رییس دولت و هم همه بزرگان و سران دولت و هم حتی با اینکه در جایی هم گفتم چه بسا رهبر معظم انقلاب هم از بزرگترین اصلاحطلبان باشند لذا شما بازهم بنوعی بهمه اعم از مقام معظم رهبری و دولت و ملت خودتون توهین کرده و همه را بنوعی اسکل معرفی نمودید{لذا حرف منهم همین است که اولا معلوم نیست که چه کسانی دارند از اصولگرایی یا اصلاحطلبی حمایت میکنند ودوم در باطن آنان چه میگذرد یا سوم نتیجه این دفاعیات چه خواهدبود>>چهارم و مهمتر هم ممکن است حتی برخی افراد باشند که ژست اصولگرایی گرفته اما انگار با یک تیشه دارند ریشه اصولگرایی در ایران را با دفاعیات ناپسند و غیر انسانی و اسلامی خود قطع مینمایند}

بهرحال کاری به حرف و سخن شما بزرگوار نیست و مشکل هم از یک تن و صد تن و هزار تن متاسفانه بیشتر است و لذا باید عمقی و ریشه ای فکری بحال اخلاقیات خودمان و حتی فراتر از آن ، برخی هموطنان خودمان بکنیم و لذا ابتدا بگردیم و ریشه این مشکل یا مشکلات را پیدا نماییم تا بعد بتوانیم در مورد رفع آنها ایده و نظری بدهیم.

از خود سوال کنیم:
1 - واقعا ایران امروز بکجا دارد میرود..؟؟

2 - دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب چه اهدافی را دنبال مینمایند..؟؟

3 - آیا کسانیکه مدعی اصولگرایی و اصلاحطلبی هستند هدف و اهدافشان انقلاب ، شامل ایران و اسلام و تشیع است یا اهداف شخصی خود را قصد دارند تحت پوشش این دو جریان فکری دنبال نموده و لذا قصدشان این است که فقط حرف خودشان را بکرسی بنشانند..؟؟

{بنظر من و البته گذشته از منفعت رسانی های مالی و معنوی >> گنجایش و ظرفیت هر یک در مواجهه با دیدگاه و نظرات مخالف هریک {یا طرف مقابل خود} درنهایت نشاندهنده عمق عشق و علاقه هر کدام به انقلاب و ایران و ملت ایران و دین اسلام و مذهب تشیع بوده یا بگونه ای این عشق و علاقه را برای ما ملت پایین دست تر در عمل اثبات خواهدنمود}

{چیزی که متاسفانه باید بسیار تا بسیار روی آن کار شود و چه در سطوح پایین دست تر بسیار زیادتر و چه در سطوح بالادست تر و بسیار کمتر اما در هر صورت هر دو احتیاج به اصلاح خود داریم >> بویژه و متاسفانه در بخش اخلاقی و ظرفیتی}

لذا الان که مشکلات کشور و انقلاب خود را دانسته یا میدانیم و ..

و الان که متاسفانه نه اصولگرا در راه درست خودش قرار دارد و نه اصلاحطلب >>> و الان که هر دو بنوعی در کار یکدیگر مداخله یا دخالت مینمایند واحتمالا راه اصلی و واقعی و اولیه خود را گم نموده ولذا تمامیتخواه شده یا خود را برحق تر خطاب میکنند >>الان واقعا چه باید کرد..؟؟ چگونه وظایف تقسیم شوند که از بالادست شروع شود و تا پایین دست ترین که من باشم بدانم وظیفه ام چه میباشد و در کار دیگران دخالت ننموده و فقط وظیفه خود را درست انجام دهم جوری که هم ایران امروز را برای صدها سال ابرقدرت نموده و حفظ نماییم و هم دین و مذهب خود را در اقصی نقاط جهان گسترش داده و همه را بنوعی به میل خود شیعه یا تابع نماییم و هم دشمنان خود را اندک و ناچیز نموده که همانها نیز از هر گونه تحرکی بر علیه خودمان بر حذر داشته و باز داریم ..؟؟

رضا;934986 نوشت:
بله ما دقیقا برای فرموده شما انقلاب کردیم
اما آیا توانستیم موفق شویم و اصول خودمان را از مکتب امام صادق ع بگیریم ؟؟

سلام استاد بزرگوار.
فرمایش شما صحیح است. ما هنوز در ابتدای یک راه طولانی هستیم. اما اینکه هنوز موفق نشده ایم برخی از اصول را مطابق اسلام و فقه اهل بیت (ع) پیاده کنیم یک مطلب است، و اینکه آن مسأله جزو اصول هست یا نیست مطلب دیگر.
مثلا در زمینه اقتصاد ، ما اقتصاد کاملا اسلامی نداریم. اما اسلامی بودن اقتصاد جزو اصول ماست و پیاده کردن آن اصول اقتصاد اسلامی جزو اهداف ماست. گرچه به دلیل مشکلاتی تا کنون محقق نشده است. اما همیشه بزرگان ما بر این اصول اقتصاد اسلامی تأکید داشته و دارند گرچه موانع اجرایی موجود تا کنون مانع تحقق آنها شده است.

رضا;934986 نوشت:
دقیقا منظور این اصول گرا و روحانی ما همین مورد حجاب بوده است
رضا;934986 نوشت:
آیا در این امر خون جاری کردن در مکتب امام صادق ع جایی دارد؟

به نظر حقیر در همین زمینه حجاب هم امر مشمول تشکیک است. گاهی ممکن است چنان فرهنگ بد حجابی و بی حجابی بر جامعه غالب شود که اصلاح آن هزینه های سنگینی مثل خون بخواهد. البته "خون" در اینجا به معنی "حمله به افراد بد حجاب و ریختن خون آنها" نیست. بلکه به معنی واجب دانستن امر به معروف و نهی از منکر است حتی اگر به قیمت شهید شدن آمر و ناهی تمام شود (پس منظور حمله به افراد بدحجاب و به کار بردن روشهای تهاجمی نیست، بلکه به معنی ایستادگی خودمان و پذیرش همه خطرات حتی خطرات جانی در این راه است).

SHAHINN;935047 نوشت:
سلام استاد بزرگوار.
فرمایش شما صحیح است. ما هنوز در ابتدای یک راه طولانی هستیم. اما اینکه هنوز موفق نشده ایم برخی از اصول را مطابق اسلام و فقه اهل بیت (ع) پیاده کنیم یک مطلب است، و اینکه آن مسأله جزو اصول هست یا نیست مطلب دیگر.
مثلا در زمینه اقتصاد ، ما اقتصاد کاملا اسلامی نداریم. اما اسلامی بودن اقتصاد جزو اصول ماست و پیاده کردن آن اصول اقتصاد اسلامی جزو اهداف ماست. گرچه به دلیل مشکلاتی تا کنون محقق نشده است. اما همیشه بزرگان ما بر این اصول اقتصاد اسلامی تأکید داشته و دارند گرچه موانع اجرایی موجود تا کنون مانع تحقق آنها شده است.

با سلام
ما هنوزابتدای راه هستیم؟؟سخن عجیبی است !
تمامی پیکره اقتصادی و معشیتی جامعه از هم پاشید بعد ا عده ای هنوز از اقتصاد اسلامی سخن میگویم و اهداف اصولگرایان ؟
مردم محتاج یک لقمه نان هستند بعد اصول گرایان چه را درست کردند؟
۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام و وجود اهل بیت ع میگذرد !!بعد ما تازه اول راه هستیم !پس اصولگرایان مدعی چه اصولی هستند؟
اصولگرایان چرا امور را اصلاح نکردند ؟

اقتصاد ما که هیچ خیلی از امور دیگر هم اسلامی نیست سخن زیاد است نمیخواهیم وارد این امورات شویم .

SHAHINN;935047 نوشت:

به نظر حقیر در همین زمینه حجاب هم امر مشمول تشکیک است. گاهی ممکن است چنان فرهنگ بد حجابی و بی حجابی بر جامعه غالب شود که اصلاح آن هزینه های سنگینی مثل خون بخواهد. البته "خون" در اینجا به معنی "حمله به افراد بد حجاب و ریختن خون آنها" نیست. بلکه به معنی واجب دانستن امر به معروف و نهی از منکر است حتی اگر به قیمت شهید شدن آمر و ناهی تمام شود (پس منظور حمله به افراد بدحجاب و به کار بردن روشهای تهاجمی نیست، بلکه به معنی ایستادگی خودمان و پذیرش همه خطرات حتی خطرات جانی در این راه است).

دوست گرامی نظر شما یا بنده در فقه و احکام مکتب امام صادق ع مهم نیست !!ما در مورد اصو لی داریم سخن میگوییم که شما فرمودید
اگر جواب سوال بنده را مستقیم دهید خوش حال میشوم
یک اصولگرای روحانی میگوید برای اصلاح حجاب باید بوسیله ضرب و شتم خون جاری شود (یعنی اگر کسی بی حجاب بود میتوانید او را مورد ضرب و شتم قرار دهید تا خون جاری شود )!!
آیا این سخن در مکتب امام صادق ع که شما عنوان کردید جایی دارد؟

اگر نه که هیچ و اگر آریست لطفا سخن امام صادق ع را برایمان مکتوب کنید
اینکه درجات امر به معروف چگونه است را همگی واقفیم و اینکه کجا و برای چه باید خون جاری شود
اگر فکر میکنید لازم است تا مراتب امر به معروف و نهی از منکر را در مکتب امام صادق ع بازبینی کنیم

رضا;935052 نوشت:
با سلام
ما هنوزابتدای راه هستیم؟؟سخن عجیبی است !
تمامی پیکره اقتصادی و معشیتی جامعه از هم پاشید بعد ا عده ای هنوز از اقتصاد اسلامی سخن میگویم و اهداف اصولگرایان ؟

مردم محتاج یک لقمه نان هستند بعد اصول گرایان چه را درست کردند؟
۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام و وجود اهل بیت ع میگذرد !!بعد ما تازه اول راه هستیم !پس اصولگرایان مدعی چه اصولی هستند؟
اصولگرایان چرا امور را اصلاح نکردند ؟

اقتصاد ما که هیچ خیلی از امور دیگر هم اسلامی نیست سخن زیاد است نمیخواهیم وارد این امورات شویم .


با سلام
ببخشید شما لطفا به طور صریح موضع خود را مشخص کنید, آیا در مقام دفاع از اصلاح طلبان هستید یا ... ؟
شما آیا از اصولگرایان انتظار دارید در حالی که دولت را در اختیار ندارند اقتصاد را درست کنند؟ وظیفه اصلی و در سطح کلان درست کردن اقتصاد وظیفه دولت ها هست, حالا هر دولتی.
از اول انقلاب تا حالا دولت های مختلف بیشتر در اختیار اصولگرایان بوده یا اصلاح طلبان؟ در اختیار اصلاح طلبان, این دولت ها چه کار کرده اند؟
به اذعان افراد مختلف هر دو جناح ایرادهایی را دارند و در اصلاح طلبان ایرادهای بنیادین تر, پس همگی باید در خط انقلاب و ولایت فقیه باشیم و از حزب بازی ها و خط بازی های غیر شرعی بپرهیزیم.
حالا هم مردم منتظر هستند تا ببینند رئیس جمهور با کابینه جدید در رابطه وعده هایی که داده اند در دولت آینده در موضوعات مختلف چه کار خواهند کرد.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

کریم;934822 نوشت:
صورت ظاهر جریان رفورمیست موسوم به اصلاحات، سیاسی بود اما این جریان بنیان‌های اسلام را هدف گرفت

ابتدا بسیار سپاسگذار از شما استاد بزرگوار که معلومات دینی و سیاسی و علمی ما را بالا میبرید.

اما در مورد این بخش که نقل قولش نمودم:{که مشت نمونه خروار خواهدبود}

امروز جناب وزیر نفت در مجلس و خبر 2030 گویا میگفتند ما واقعا نمیدانیم چکار کنیم .. >> .. اگر با انگلیس قرار داد ببندیم میگویند با روباه مکار پیر قرار داد بسته اید..؟؟

با امریکا هم که هیچ الانهم که با فرانسه هم قرارداد بسته ایم گیر داده اید که ..؟؟{مثلا فلان}

حالا واقعا من خودم بشخصه مانده ام ما چگونه ملتی شده ایم..؟؟

خودمان که نمیتوانیم{یا در طرحهای علمی و اقتصادی و اجتماعی واقعا ناتوان هستیم و پی در پی هزینه خرج میکنیم و شکست میخریم و البته سند و مدرک هم مجددا اوضاع فعلی داخلی کشورمان که اگر شکست نخورده بودیم و واقعا توانا بودیم که پس اینهمه فقر و بیکاری و اعتیاد و کوچه خواب و گور خواب هموطنان و همدین و هم مذهبانمان برای چه..؟؟}

باری:
دیگران هم که میتوانند همه بنوعی یا جاسوس هستند یا دشمن و مخالف ما هستند یا قصد براندازی و نابودی ما را دارند یا ..؟؟ یا ..؟؟

{من همین الان و امروز و در همین لحظه بهمه شما قول میدهم که نه امریکا و نه هیچ کشور دیگری فعلا قدرت براندازی انقلاب ما را ندارد و حداقل تا 50 و حتی یکصدسال آینده خاطرتان جمع باشد که چنین اتفاقی نخواهدافتاد}{از درون و نارضایتی های داخلی نمیدانم فقط از بعد بین المللی و شاخ و شانه کشیدنهای امریکاییان گفتم که برخی مسئولان رده بالای امنیتی خودشون باید بهتر بدانند که دنیا و پیشرفت و صلح جهانی به یک حکومت شیعی شدیدا نیازمند است یا نیاز دارد}

در ضمن :
من همین الان و امروز نیز پیشاپیش پیش بینی میکنم که با این روال بدبینی های بیش از حد ما ، ما در این توافق هم پیشاپیش شکست خورده ایم و چیزی که عاید ما ملت ایران میشود {چون مسئولان محترم که خودشان خداتومان حقوق و درامددارند لذا چه غم که شد یا نشد..؟؟}لذا انچه عاید ما ملت محروم ایران میشود فقط هیچ و ضرر است از اینهمه سرمایه خام ملی چرا که مسئولان محترم ما مجبور شده اند با شرکتی قرارداد ببندند که همین شرکت در دیگر سوی این میدان و به نفع قطری های محترم در حال برداشت و غارت گازهای پارس جنوبی هستند لذا توتال خودش پا پیش گذاشته اولا چون بقول وزیر محترم هیچکس دیگری نبود که پا پیش بگذارد و دوما که این شرکت معلوم نیست چه اهدافی در پس زمینه فکر خود داشته باشد ..؟؟

آیا قصدش واقعا کمک به ایران برای برداشت و استخراج و در نهایت منفعت رسانی بما ملت یا دولت است یا شاید در قطر سودش به اندازه کافی زیاد است که احتیاجی به سود طرف ایرانی ندارد و لذا چون میداند فعلا ملت ایران چگونه ملت درگیری شده اند که خودشان خودشان را میکوبند و حتی پا دهند ممکن است بکشند لذا هیچ غم و غصه ای هم ندارد که هیچ ضرری نخواهد دید و حتی میتواند 11 سال دیگر هم مجددا ایران را حیران نمایم و 11 سال دیگر هم خودش برگردد و مجددا ایرانیان امروزی{شامل اصولگرا و اصلاحطلب} را به تمسخر بکشاند چرا که اقتصاد این کشور چنان بیمار شده که بهر قرارارداد خفتباری هم تن خواهدداد چرا که فعلا فرهنگ پایین دستی چون من چنان تخریب شده که من هر زمان در هر کاری که اصلا مسئولیتی هم در ان ندارم دخالت نموده و .. و لذا باعث شده یا میشوم که هیچ کشوری جرات مشارکت و سرمایه گذاری در کشورم را نداشته باشد که لذا مسئولان محترمم اعم از اصولگرا و اصلاحطلب در نهایت مجبور میشوند بهر قراردادی حتی خفت بار و حتی ناامیدانه تن دهند.

واقعا بخودمان بیاییم اصلاحگراها چه بد باشند و چه خوب فعلا رییس یک دولت و مورد اعتماد یک ملت شده اند{اکثریت} و فردا هم یک اصولگرا مجددا ممکن است رییس دولت و نماینده یک ملت شود{اکثریت} لذا در امروز برای اصلاحطلبان خط و نشان نکشید که فردا حق تلافی خواهندداشت و تلافی خواهندنمود{و دقیقا ملت ما و ما مردم ایران شاید بهمین دلیل هم داریم روز به روز فقیرتر میشویم که همه در کار یکدیگر دخالت مینماییم و پیشاپیش قضاوت میکنیم و حتی محکوم هم میکنیم و ظاهرا ترسی هم از خدا و قیامت نداریم{هر چند پای مجازات شود جرات مجازات را نداریم اما تا مجازات را خوب پیش میرویم} و متاسفانه خیلی هامون تا وقتیکه در راس مسئولیتی مهم نباشیم خیلی هم اهل شعار هستیم اما همینکه مسئولیتی چیزی نصیبمان میشود تازه درمیابیم که مسئولیت واقعا چقدر سنگین و دشواراست..؟؟}

بهرحال بزرگواران عاشق و دوستدار واقعی انقلاب و ایران>>زن و فرزند نان میخواهد..

یک کشور سالم احتیاج به رشد جمعیت دارد ..

یک کشور و جامعه سالم ، احتیاج به خانواده دارد..

این خانواده برای تشکیل شدن و شکل گرفتن احتیاج به ازدواج دارد ..

برای ازدواج و تشکیل خانواده ، این خانواده ابتدا احتیاج به همسر مناسب دارد ..

بعد این خانواده ، فرزند میخواهد ..

فرزند و همسر هر دو ، نان میخواهند ..

همسر و فرزند و خانواده برای تداوم و دوام همگی پول و سرمایه و امنیت و رفاه و ..؟؟و لذا کار دائم یا امنیت شغلی میخواهد ..

و ..؟؟

و واقعا مگر همه چیز کشکی و ماستی میشود ..؟؟

نه واقعا شما خودت که هردم تو کار دولتها دخالت مینمایی بگو آیا میشود ..؟؟

نه واقعا نمیشود >> لذا زندگی در دنیای ماده همه چیزش به اقتصاد وابسته است و از اینرو زندگی و زنده ماندن اقتصاد میخواد >> اقتصاد حساب میخواد کتاب میخواد >> تعامل و دوستی با جهان میخواد داد و ستد میخواد چه میخواد و..؟؟و چی نمیخواد ..؟؟

و سوالی که من بیشتر اینجور مواقع از خودم میپرسم این است که آیا واقعا هیچ امیدی به اصلاح شدن من هست..؟؟

{و البته من با شناسایی مشکلات زیربنایی که نشات گرفته از مشکلات اجتماعی و قبل از آن اقتصادی بوده و هستند{و البته مشکلات فهمی و فرهنگی هم دخیل است اما فعلا ..؟؟} لذا با شناسایی مشکلات ، راهکار را نیز تا حدودی ارائه دادم {مشکل >> غرور و تمامیت خواهی و ..؟؟ و راه علاج >> تفکیک مسئولیتها و وظایف}
{ و البته بازهم حاضر هستم برای شناسایی کاملتر و بیشتر مشکلات زیربنایی کشورم و خدمت به کشور و انقلابم و تنها بخاطر سربلندی انقلاب و پیشرفت کشور و مذهبم در جهان تلاش و کوشش نموده و مجددا آنها را در همین سایت مقدس بازگو نمایم}

{فقط امید که ما ملت قدری بخود امده و فقط تنها زمانی که وقتمان رسید حرف بزنیم و اگر قدرت و دانشی داریم نگه داریم و در زمانی که نوبتمان شد خدمتی انجام دهیم و .. ؟؟ و اما واقعا در کار دولتهایمان هم دخالت ننماییم{انتقاد بکنیم اما به دخالت کشیده نشود} چرا که مملکتمان خدا را شکر فعلا رهبر دارد و اگر این رهبر را در باطن هم قبول داریم باید اینرا هم قبول داشته باشیم که این رهبر بسیار فهیم تر و داناتر و باهوش تر و بیدار تر و قدرتمندتر و لذا مراقب تر از ماست}[/]

کارگر فهیم;934167 نوشت:
من خودم شاید از نظر اخلاقی بیشتر شبیه یک اصولگرا باشم{چون گاهی اوقات روی وطن و دین و مذهبم و مخصوصا انقلابم و در مقابل انتقاد و مخالفت زود جوش اورده و زود عصبانی شده و زود حکم صادر کرده و زود هم ان حکم را که خیلی هم ظالمانه بود بمورد اجرا میگذاشتم}
اما از نظر مجاری رسمی و شرعی فعلا نه عضو جبهه اصولگرایان هستم و نه عضو اصلاح طلبان{هرچند که همیشه طرفدار تغییر و اصلاحات بوده و هستم چون انسان باید همواره در حال اصلاح و تغییر باشد که درجا بودن بنوعی فساد ایجادمیکند}

اما پاسخ اصل سوال از نظر منه کارگر عادی {و نه از قسمت فهیمش}و البته بیشتر از شنیده ها و برداشتها این میباشد که چون برخی از افراد و اشخاص پایین دست جریان اصولگرایی ممکن است مثل من دارای اخلاق تند و تیزی بوده و نمیتوانستند خود را در مقابل توهین و انتقاد برخی افراد و اشخاص هموطن و غیره و نسبت به رهبران اصولگرانشان یا علائقشان یا انقلابشان کنترل نموده و لذا دست به اقدامات ظالمانه ای زده و ناخواسته باعث ضرباتی جبران ناپذیر به آبرو و حیثیت جریان اصولگرایی و رهبران اصولگرا و انقلاب و ایران شده اند از اینرو ..؟؟

از اینرو 2 و یا چند برداشت شایع میباشد:
1 - عده ای از رهبران اصولگرا نشسته اند و پشت دربهای بسته شور و مشورت گذاشته اند که چه کنیم و چه نکنیم که جلوی این ضربه یا ضربات را بگیریم جوری که نه طرفدارانمان را از خود دور نماییم و هم به آنان بفهمانیم با این روشهایشان موافق نیستیم و هم روی زخمهای عده ای که زخم و جراحت برداشته اند مرحمی گذاشته و بنوعی دلجویی و جبران نماییم و .. و لذا در نهایت جریان اصلاح طلب را از درون خود متولد نمودند که ..{که از اینرو باید یا شاید بشود گفت که اصلاح طلبها فعلا بواقع معلوم نیست که قصدشان بیشتر حفظ آبروی نظام است یا منافع ملت ایران..؟؟}

2 - عده ای از رهبران اصولگرا وقتی متوجه شدند که چه جنایات و خیانتها و سوءاستفاده هایی ممکن است در رده های پایین دست تر و به اسم آنها انجام شود {یا درنهایت این رفتارهای گاه تند و خشونتبار به اسم آنان خورده یا خواهند خورد}لذا از دنیا یا آخرت خود ترسیده و لذا از جریان اصولگرایی به ان معنای تند و تیز بودنش و عدم صبر و مهربانی و لطافت با مخالفان و عدم انتقاد پذیری بیرون زده و جریانی را به نام اصلاح طلب براه انداخته اند که به ملت ایران بگویند ما با شما هستیم و یا مثلا دستانمان به هیچ جرم و جنایتی الوده نبوده{یا در نهایت هم اگر بوده مثلا از جو اول انقلاب بوده و لذا الان نادم و پشیمان هستیم و لذا در صدد جبران}

از اینرو و در صورت دوم { و یا حتی اول} میتوان گفت جریان اصلاح طلب برای جبران اتفاقات اشتباه قبل از خود بوجود آمده که میخواهد افسار از هم گسیخته طرفداران تند و تیز و عجول و شتابزده و مغرور و تمامیت خواهی مانند مرا بگیرد که اینهمه به انقلاب و نام ایران و دین اسلام و مذهب تشیع و خواسته و ناخواسته ضربه نزنم{که اتفاقا سیاست بسیار درست و بجایی هم میباشد که اگر تا آخر ادامه یابد و در این مسیر پر پیچ و خم و پر دردسر حتی استفاده یا سوءاستفاده برخی مخالفان و یا حتی طرفداران خودشان که طلب آزادی های بیشتری مینمایند کمر خم ننموده و ...}

با عرض سلام
1-مطالب شما همگی برداشت های خود شما از جریانهای سیاسی کشور بوده و منبع تاریخی صحیح و مدرک معتبر دال بر آن ندارد.
اینکه میگویید اصولگرایان تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارند،هیچگاه نمی تواند بعنوان یک حکم کلی برای همه ی اصولگرایان باشد همچنین نمیتواند مختص آنان نیز باشد.این یک ویژگی شخصی است که البته آموزه ها و گرایش ها هم در آن بی تاثیر نیست.موید حرفم هم برخورد شدید بسیاری از اصلاحطلبان و عدم تحمل انتقاد توسط آنان مثل آقایان آخوندی(برخورد با خبرنگار)، قاضی زاده هاشمی و جدیدا هم برخورد اکبر ترکان با یک خبرنگار است که درمورد قرارداد نفتی گفت:"به شما ربطی ندارد شما چکاره اید؟"!!
مگر نه اینکه ما انقلاب کردیم تا مردم راس کار باشند؟!!

2-تفاوت قائل شدن بین آبروی نظام و منافع مردم صحیح نیست.چرا که نظام برخواسته از مردم و سوای از آنان نیست.

3-همانگونه که گفتم مطالب شما دارای پیشینه ی تاریخی صحیح نیست چرا که اصولگرایی و اصلاحطلبی از اول انقلاب تحت عنوان راست و چپ و جود داشته و اینطور نیست که اصلاحطلبی زاده ی اصول گرایی باشد.البته چریان جدید و سوم موسوم به اعتدالگرایی تغییر یافته از اصولگرایی است.برخی اشخاص مثل مرحوم هاشمی و ... برای اینکه دگر دیسی سیاسی خودرا اسما آشکار نکنند تحت لوای اعتدالگرایی رفتند.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

rreezzaa;935072 نوشت:
مطالب شما همگی برداشت های خود شما از جریانهای سیاسی کشور بوده و منبع تاریخی صحیح و مدرک معتبر دال بر آن وجود ندارد

بله احتمالا حرف شما صحیح است و من فقط سعی داشتم همه احتمالات را و بیشتر از دید بدبینانه آن مورد بررسی قرار دهم {که البته مورد شما بیشتر بمورد دوم میخورد}{البته برخی معتقدند با بررسی شرایط بسیار سرکوبگرانه سیاسی و اعتقادی اوایل انقلاباز ابتدای تثبیت تا جناب سید خندان بعید است این دو جریان از ابتدای انقلاب وجود داشته باشند اما بازهم من میگویم حرف شما صحیح}

{چون پذیرش و عدم پذیرشش زیاد مهم نخواهدبود و مهمتر اینکه هیچ بی ادبی در کلام شما بزرگوار که مخصوص افراد تندمزاج و عصبی ست نیز وجودنداشت لذا سخنی که با انگیزه دوستی و محبت و محترمانه بیان میشود و حتی همچنان حرفی برای دفاع و بیان هم باشد اما چندان مهم نباشد لذا میتوان آنرا پذیرفت یا انتقاد ننمود}

rreezzaa;935072 نوشت:
2-تفاوت قائل شدن بین آبروی نظام و منافع مردم صحیح نیست.چرا که نظام برخواسته از مردم و سوای از آنان نیست.

البته برای این قسمت حرف زیاد است اما بهتر است فعلا چیزی نگویم چون ممکن است کوره دل باز شود{البته من خود نیز همه جا از این سخنان بیان نموده ام اما برخی واقعیات با برخی اتفاقات ممکن است گاهی اوقات همخوانی نداشته باشند}

اما الان آنچه مهم است این است که ایران و انقلاب به مرز فروپاشی خود بسیار نزدیک شده اند و بهتر است قدری از خودگذشتگی و عدم دخالت در کارها و مسئولیتهای یکدیگر بوجود بیاید{کشور ما واقعا با وجود چنین حکومتی مستحق بیشتر از اینها حتی تا مرز ابرقدرتی بود اما چه شد که انقلاب ما و ما ملت اینهمه حیران و فقیر و فلکزده شدیم فعالا خدا میداند و جای بحثش اینجا هست اما ساعت بحثش فعلا نیست}{انشاا... در وقت مناسبتر}[/]

کارگر فهیم;935010 نوشت:
بنام خدا.

باسلام.

من قصد ایجاد اشوب فکری و نوشتاری برای شما بزرگوار را ندارم و از ریشه با اینگونه مباحث و جریانات که در نهایت بضرر انقلاب و دین و مذهب و ملت هم تمام شده یا میشوند مخالفم چه اگر چنین روشی داشتم احتمالا پاسخم این بود که :

همه یا اکثریت میدانند که ریاست محترم جمهوری دولت فعلی با چیزی حدود 20 میلیون آرای ملت خودش به ریاست جمهوری رسیده و همه یا اکثریت هم میدانیم که ایشان فعلا سردمدار اصلاحات در ایران هستند{از نظر خود من بشخصه اولین اصلاحگرای واقعی رهبر معظم انقلاب هستند که اجازه اصلاحات را دادند و ریاست محترم جمهوری شخص دوم و در واقع مجری این اصلاحات هستند که فعلا کاری به اول و دومی آن نداریم چون توضیحات زیادی میطلبد} لذا شما بنوعی با تمسخر اصلاحات و اصلاحگرایان بنوعی معتقد شدید که ملت ایران یا بیشترین رای دهندگان ایرانی اسکل هستند>>یعنی هم رییس دولت و هم همه بزرگان و سران دولت و هم حتی با اینکه در جایی هم گفتم چه بسا رهبر معظم انقلاب هم از بزرگترین اصلاحطلبان باشند لذا شما بازهم بنوعی بهمه اعم از مقام معظم رهبری و دولت و ملت خودتون توهین کرده و همه را بنوعی اسکل معرفی نمودید{لذا حرف منهم همین است که اولا معلوم نیست که چه کسانی دارند از اصولگرایی یا اصلاحطلبی حمایت میکنند ودوم در باطن آنان چه میگذرد یا سوم نتیجه این دفاعیات چه خواهدبود>>چهارم و مهمتر هم ممکن است حتی برخی افراد باشند که ژست اصولگرایی گرفته اما انگار با یک تیشه دارند ریشه اصولگرایی در ایران را با دفاعیات ناپسند و غیر انسانی و اسلامی خود قطع مینمایند}

بهرحال کاری به حرف و سخن شما بزرگوار نیست و مشکل هم از یک تن و صد تن و هزار تن متاسفانه بیشتر است و لذا باید عمقی و ریشه ای فکری بحال اخلاقیات خودمان و حتی فراتر از آن ، برخی هموطنان خودمان بکنیم و لذا ابتدا بگردیم و ریشه این مشکل یا مشکلات را پیدا نماییم تا بعد بتوانیم در مورد رفع آنها ایده و نظری بدهیم.

از خود سوال کنیم:
1 - واقعا ایران امروز بکجا دارد میرود..؟؟

2 - دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب چه اهدافی را دنبال مینمایند..؟؟

3 - آیا کسانیکه مدعی اصولگرایی و اصلاحطلبی هستند هدف و اهدافشان انقلاب ، شامل ایران و اسلام و تشیع است یا اهداف شخصی خود را قصد دارند تحت پوشش این دو جریان فکری دنبال نموده و لذا قصدشان این است که فقط حرف خودشان را بکرسی بنشانند..؟؟

{بنظر من و البته گذشته از منفعت رسانی های مالی و معنوی >> گنجایش و ظرفیت هر یک در مواجهه با دیدگاه و نظرات مخالف هریک {یا طرف مقابل خود} درنهایت نشاندهنده عمق عشق و علاقه هر کدام به انقلاب و ایران و ملت ایران و دین اسلام و مذهب تشیع بوده یا بگونه ای این عشق و علاقه را برای ما ملت پایین دست تر در عمل اثبات خواهدنمود}

{چیزی که متاسفانه باید بسیار تا بسیار روی آن کار شود و چه در سطوح پایین دست تر بسیار زیادتر و چه در سطوح بالادست تر و بسیار کمتر اما در هر صورت هر دو احتیاج به اصلاح خود داریم >> بویژه و متاسفانه در بخش اخلاقی و ظرفیتی}

لذا الان که مشکلات کشور و انقلاب خود را دانسته یا میدانیم و ..

و الان که متاسفانه نه اصولگرا در راه درست خودش قرار دارد و نه اصلاحطلب >>> و الان که هر دو بنوعی در کار یکدیگر مداخله یا دخالت مینمایند واحتمالا راه اصلی و واقعی و اولیه خود را گم نموده ولذا تمامیتخواه شده یا خود را برحق تر خطاب میکنند >>الان واقعا چه باید کرد..؟؟ چگونه وظایف تقسیم شوند که از بالادست شروع شود و تا پایین دست ترین که من باشم بدانم وظیفه ام چه میباشد و در کار دیگران دخالت ننموده و فقط وظیفه خود را درست انجام دهم جوری که هم ایران امروز را برای صدها سال ابرقدرت نموده و حفظ نماییم و هم دین و مذهب خود را در اقصی نقاط جهان گسترش داده و همه را بنوعی به میل خود شیعه یا تابع نماییم و هم دشمنان خود را اندک و ناچیز نموده که همانها نیز از هر گونه تحرکی بر علیه خودمان بر حذر داشته و باز داریم ..؟؟

من حوصله ندارم حرفاتونو دقیق بخونم ... ..امیدوارم متوجه منظورم شده باشی...\ولی خودت جوابه خودتو خوب دادی که چرا من این حرفو زدم....دیگه حرفی نمیمونه...........

موضوع قفل شده است