همچنان که گفته شد انسان دارای هم جسم است و هم روح و با بودن هر دو انسان قادر و تواناست
و قوای چشایی و بویایی و بینایی و شنوایی ودر کل تمام فعل انسان تابع جسم است تا جسم نباشد انسان قادر به انجام فعلی نیست
و خداوند می فرماید
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ
هر كسي مزه مرگ را ميچشد
و همیشه مرگ در برابر حیات قرار دارد
اگر در مورد رسول خدا گفته شود هم جسمش سالم و هم روحش در آن قرار دارد دیگر این آیه معنای لغو پیدا می کند و همه چیز باید تغییر کند اینکه اصلا نباید رسول را در قبر می گذاشتند و اصلا لزوم امامت به معنای شیعه باطل می شود و در کل همه چیز باید معنای تازه پیدا کند
و باید قبر تمام رسول بیرون آورده شود و.....
و جالب اینکه شما از امامان خود کمک می خواهید نه همه شهید هستند و نه پیامبر
اما جدا از این تخیلات باطل
ما از مردگان درخواست کمک می کنیم
حال
1- باید ثابت شود روح به تنهایی قادر و تواناست
2- حد توانایی آن مشخص شود چون همانطور که گفته شد چه جسم مادی و چه موجودات مجرده هر یک تابع توانایی خاص و مخصوص خود هستند
3- ثابت شود می توانند در دنیا سیر کنند
بعد از اینکه همه اینها ثابت شد به سوال اصلی تایپک می رسیم که آنهم اثبات توانایی مردگان برای کمک به انسانهاست
اما جالب اینست
نه دوستان می توانند توانایی روح و نه حد توانایی آن و نه ارتباط مستقیم با دنیا که همانطور که گفته شد طبق اهل تشیع اعمال عرضه می شود را اثبات کنند و می ایند می گویند مردگان می توانند به زندگان کمک کنند
1- حضرت یوسف پیراهن خود را برای پدرش فرستاد و او با تبرک به پیراهن بینایی خود را بدست آورد .آیا در آن هنگام جسم یوسف در کنار پدر خویش بود؟!اینکه عاصف بن برخیا در کمتر از طرفة العینی تخت بلقیس را به نزد حضرت سلیمان علیه السلام آورد با نیروی روح بود یا جسم؟اگر جسمانی بود چرا دیگران نتوانستند؟!
2- مکرر از لسان علمای شیعه و سنی گفته شد معنای مرگ در لسان قرآن انتقال از نشئۀ دنیا به نشئۀ آخرت است آیا این انتقال به معنای نابودی است؟!
3- اینکه انبیاء در قبور خود به حیات دنیوی زنده اند عقیده علمای بزرگ حنفی دیوبندی است، همانها که بریلویون آنها را وهابی نامیدند لذا اعتقادات خود را مکتوب داشتند و به بلاد مختلف فرستادند و اکنون «با نام کتاب« المهند علی المفند»چاپ شده است.(هر چند وهابیان از انتشار آن هراس دارند). البته مستحضرید که بریلویون پیامبر صلی الله علیه و اله را حاضر و ناضر هم می دانند.(پست،120 ؛134).
4- مقام ائمۀ مسلمین بسی رفیعتر از آن است که با مقام شهدا(که در عرف قرآن مقتول فی سبیل الله اند) سنجیده شود، آنان صدیقین امت و شهدا عند ربهم هستند. (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاًذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَليما ) البته شما هنگامی که مخاطبتان شیعه باشد مخالف توسلید و هنگامی که مخاطبتان عامی سنی باشد از مقام و منزلت و کرامات غیبی ائمۀ خود سخن می گوئید.
5- موجود مجرد بما اینکه مجرد است فاقد قدرت نخواهد بود، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرور کائنات است(و ائمه اطهار و انبیای عظام که بعد از آن حضرت قرار دارند) از لحاظ سعه وجودی از ملائک برتر خواهند بود، آیا می توان پذیرفت که بعد از این دنیا هیچ قدرتی نداشته باشند؟!
6- روایات عرضه گذشت وبیان شد که به روایات صحیح از منابع اهل سنت نقل گردیده با این حال هنوز می گوئید این روایات در منابع شیعی است؟!
7- بی زحمت اعتقادات باطل خود را منتسب به عموم اهل سنت نکنید چه اینکه این اعتقادات جاری شده از منبع آلوده وهابیت است. والبته مرده واقعی است که قلبش به نور ایمان روشن نگردد نه اینکه انبیاء و اولیاء به گمان باطل شما که مخالف نصوص است مرده باشند. 8- جهت اثبات مدعای خود بی زحمت کار یکی از اولیای الهی در حیات مادیشان (همچون کار حضرت عیسی علیه السلام در احیای موتی،و یا عاصف بن برخیا)را تحلیل نمائید که چگونه جسم آن بزرگواران مدخلیت تامی در انجام این امور خارق عادت داشته است؟
انبیاء و اولیای الهی حتی بعد از مرگ نیز به اذن الهی قادر بر انجام امور و تصرفاتی در دنیا هستند.
نور الدين أبو الحسن علي بن عبد اللّه الشافعي السمهودي(م 911 ه) در كتاب «وفاء الوفا» مينويسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخيز
(اعلم أن الاستغاثة و التشفع بالنبي صلى اللّه عليه و سلم و بجاهه و بركته إلى ربه تعالى من فعل الأنبياء و المرسلين، و سير السلف الصالحين، واقع في كل حال، قبل خلقه صلى الله تعالى عليه و سلم و بعد خلقه، في حياته الدنيوية و مدة البرزخ و عرصات القيامة)
وی سپس حالات مختلف فوق را با ذکر نمونه هایی روایی شرح می دهد و برای حالت اول (قبل از خلقت پیامبر(ص)) روایتی را به نقل از عمر نقل می کند که آدم(ع) به پیامبر متوسل شده و مورد مغفرت قرار گرفته است:
ورد فيه آثار عن الأنبياء صلوات الله و سلامه عليهم، و لنقتصر على ما رواه جماعة منهم الحاكم و صحح إسناده عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى اللّه عليه و سلم «لما اقترف آدم الخطيئة قال: يا رب أسألك بحق محمد لما غفرت لي، فقال الله: يا آدم و كيف عرفت محمدا و لم أخلقه؟ قال: يا رب لأنك لما خلقتني بيدك و نفخت فيّ من روحك رفعت رأسي فرأيت على قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، فعرفت أنك لم تضف إلى اسمك إلا أحبّ الخلق إليك، فقال الله تعالى: صدقت يا آدم إنه لأحبّ الخلق إليّ، إذ سألتني بحقه فقد غفرت لك، و لولا محمد ما خلقتك» رواه الطبراني و زاد «و هو آخر الأنبياء من ذريتك».(وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى،3/473)
سمهودی برای حالت سوم(بعد از وفات) به روایاتی در این رابطه اشاره کرده است. از جمله روایاتی که درباره قحطی زمان عمر بیان گردیده است: در زمان خليفه دوم سالي قحطي شد، بلال به همراه عدهاي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت: يا رسول الله! استسق لامتك... فانهم قد هلكوا...» اي پيامبر! از خدايت براي امتت باران بفرست كه ممكن است همه هلاك شوند....
و سبق في الفصل الحادي و العشرين من الباب الرابع ما رواه أبو الجوزاء قال: قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة رضي الله تعالى عنها، فقالت: فانظروا إلى قبر النبي صلى الله تعالى عليه و سلم، فاجعلوا بينه كوّة إلى السماء حتى لا يكون بينه و بين السماء سقف، ففعلوا، فمطروا الخبر المتقدم». (همان ص476)
کرامات و معجزات امامان ما (ع) در این زمان و زمانهای قبل مطلبی است که حتی مسیحیان نیز به آن معتقدند.
در این میان حتی برخی علمای اهل سنت نیز مطالبی دارند.
در اینجا به نقل برخى از این کلمات مى پردازیم:
1ـ محمد بن ادریس شافعى: وى مى گوید:«قبر موسى بن جعفر التریّاق المجرّب» قبر موسى بن جعفر(علیه السلام) اکسیر تجربه شده اى است. این کلام اشاره به اجابت دعا در کنار قبر حضرت دارد.(تحفة العالم، ج 2، ص 22)
2 ـ حسن بن ابراهیم، ابوعلى خلال، شیخ حنابله (از علماى قرن سوّم هـ.ق) «ما همّنى امر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسّلت به الاّ سهّل الله تعالى لى ما أحبّ»;(تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 1، ص 120، به نقل از او ; المنتظم ج 9 ص 89) «هیچ امرى بر من دشوار نشد جز آن که قصد قبر موسى بن جعفر را مى نمودم و به او توسل مى کردم و خداوند متعال آنچه دوست داشتم را براى من تسهیل مى نمود».
3ـ محمّد بن طلحه شافعى (ت: 652 هـ.ق) «او امامى بزرگ مقدار، عظیم الشأن، مجتهدى بزرگ، کوشا در اجتهاد، مشهور به عبادت، مواظب بر طاعات و مشهور به کرامات بود. شب را تا به صبح به سجده و قیام بیتوته مى نمود، و روز را به صدقه و روزه ختم مى کرد. و به جهت کثرت بردبارى و گذشتش از متجاوزان، او را «کاظم» نامیدند. او انسان بدکار را به احسان خود پاسخ مى داد. و با انسان جنایتکار با عفو برخورد مى کرد. و به جهت کثرت عبادتش، او را عبد صالح نامیدند. و در عراق معروف به باب الحوائج الى الله است; زیرا حوائج متوسلین به خدا، به وسیله او برآورده مى شود. کرامت او عقل ها را متحیّر مى کند، و براى او نزد خداوند قدم صدقى است که زائل نشده و زائل نخواهد شد...
و اما مناقب او بسیار است، و اگر چیزى به جز عنایت الهى نسبت به او نباشد، همین منقبت او را بس است...». آن گاه برخى از مناقب آن حضرت را بازگو کرده است.(مطالب السؤول، ج 2، ص 120)
4- ابن حبّان بُستي (۳۵۴ق): «علي بن موسي الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بيت و بني هاشم است. اگر از وي روايتي شود، واجب است حديثش معتبر شناخته شود.... . من به دفعات قبر ايشان را زيارت کردهام. زماني که در طوس بودم، هر مشکلي برايم رخ ميداد، قبر علي بن موسي الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زيارت ميکردم و براي برطرف شدن مشکلم دعا ميکردم و دعايم مستجاب و مشکلم حل ميشد. اين کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفي و اهل بيتش ـ که درود خدا بر او اهل بيتش باد ـ بميراند.[کتاب الثقات، ابن حبان بستي، دارالفکر، بيروت، لبنان، چاپ اول، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۷۵]
ابن حبان بستي نيز از اهل سنت جايگاه والايي دارد؛ به گونهي که از وي به «امام، علامه، حافظ، شيخ خراسان، يکي از استوانههاي علم در فقه و لغت و حديث، و از عقلي رجال» تعبير کردهاند.[سير اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۹۲؛ ]
1- حضرت یوسف پیراهن خود را برای پدرش فرستاد و او با تبرک به پیراهن بینایی خود را بدست آورد .آیا در آن هنگام جسم یوسف در کنار پدر خویش بود؟!اینکه عاصف بن برخیا در کمتر از طرفة العینی تخت بلقیس را به نزد حضرت سلیمان علیه السلام آورد با نیروی روح بود یا جسم؟اگر جسمانی بود چرا دیگران نتوانستند؟!
کاملا آشکار است که این مورد معجزه الله بوده و معجزه از اسباب انبیا است...
2- مکرر از لسان علمای شیعه و سنی گفته شد معنای مرگ در لسان قرآن انتقال از نشئۀ دنیا به نشئۀ آخرت است آیا این انتقال به معنای نابودی است؟!
اگر می خواهی بگویی که چون روح وجود دارد پس می توان به آن توسل کرد پس این 2 آیه قرآن را حتما بخوان:
(وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ)19
«و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند،»
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی (سوره فاطر)
الله که دیگر دروغ نمی گوید؟
می گوید؟
الله می گوید نمی توانی سخن خود را به گوش اهل قبر برسانی.. آیا این آیه را رد می کنید؟
این قرآن است که کور و بینا و سایه و آفتاب و تاریکی و روشنایی و مرده و زنده را برابر نمیداند
این قرآن است که به پیامبر میگوید تو نمیتوانی به مرده سخنی را بفهمانی، یک سال هم سخنرانی کنی مرده چیزی از گفته هایت را درک نمیکند.
و با وجود این آیات، شما میگویید چه فرق است بین طلب از مرده و درخواست از زنده!!
اهل شیعه می گویدآیه داریم: ( مرده مپندارید کسانیکه در راه الله کشته شدند بلکه زنده اند )
جوای ما به ایشان این است: تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم )
در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما
و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند
پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم
آیه میگوید عند ربهم
اگر می خواهی بگویی که چون روح وجود دارد پس می توان به آن توسل کرد پس این 2 آیه قرآن را حتما بخوان: (وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ)19 «و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند،» « وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22 و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی (سوره فاطر) الله که دیگر دروغ نمی گوید؟ می گوید؟ الله می گوید نمی توانی سخن خود را به گوش اهل قبر برسانی.. آیا این آیه را رد می کنید؟ این قرآن است که کور و بینا و سایه و آفتاب و تاریکی و روشنایی و مرده و زنده را برابر نمیداند این قرآن است که به پیامبر میگوید تو نمیتوانی به مرده سخنی را بفهمانی، یک سال هم سخنرانی کنی مرده چیزی از گفته هایت را درک نمیکند. و با وجود این آیات، شما میگویید چه فرق است بین طلب از مرده و درخواست از زنده!! اهل شیعه می گویدآیه داریم: ( مرده مپندارید کسانیکه در راه الله کشته شدند بلکه زنده اند ) جوای ما به ایشان این است: تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم ) در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم آیه میگوید عند ربهم وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ ﴿النحل-٢٠﴾ مْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ ۖ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿٢١﴾ النحل
دوست گرامی همین قران شهدا را زنده ندانسته؟!
و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاءعند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
کاملا آشکار است که این مورد معجزه الله بوده و معجزه از اسباب انبیا است...
معجزه از اسباب اولیا خداست!
بعد هم در اصل قضیه فرقی نمیکند!به هر حال چه معجزه بوده و چه نه تبرک گرفتن مشخص است!
ما هم شفا گرفتن از ائمه را معجزه ی انها میدانیم!
ببینید سنگ قبر و ضریح مهم نیست!ان کسی که این ضریح به ان منسوب است مهم است!
این سلسله است که باعث میشود تکه اهنی بی ارزش عزیز شود!
نه خود ان اهن!!!
اگر می خواهی بگویی که چون روح وجود دارد پس می توان به آن توسل کرد پس این 2 آیه قرآن را حتما بخوان:
(وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ)19
«و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند،»
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی (سوره فاطر)
الله که دیگر دروغ نمی گوید؟
می گوید؟
الله می گوید نمی توانی سخن خود را به گوش اهل قبر برسانی.. آیا این آیه را رد می کنید؟
این قرآن است که کور و بینا و سایه و آفتاب و تاریکی و روشنایی و مرده و زنده را برابر نمیداند
این قرآن است که به پیامبر میگوید تو نمیتوانی به مرده سخنی را بفهمانی، یک سال هم سخنرانی کنی مرده چیزی از گفته هایت را درک نمیکند.
و با وجود این آیات، شما میگویید چه فرق است بین طلب از مرده و درخواست از زنده!!
اما جواب این قسمت:
بهتر دیدم تفسیر این ایه را از عالم بزرگ اهل سنت سیوطی نقل کنم تا دیگر جای شک و شبهه ای نماند
متاسفانه باید خدمت این دوستمون عرض کنم که منظور ایه چیزی که شما ادعا کرده اید نیست!!!!!
به این روایت و تفسیر سیوطی دقت بفرمایید:
در الدر المنثور است كه:.... ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته :
رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آى آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «1»
به قسمت قرمز رنگ که تفسیر سیوطی و تصریح آیه میباشد دقت بفرمایید :میگوید مردگان مانند کفار دعوت او را نمیشنوند ،و کفار را در این امر تشبیه به مردگان کرده.
مشخص است که کفار صدای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را میشنیدند اما هدایت نمیشدند از ان طرف اموات هم میشنوند و اگر در دنیا هدایت نشده باشند سودی به حال انها ندارد مانند شان نزول همین ایه که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در حالی که داشت با کشته شدگان کفار جنگ بدر صحبت مینمود فرمود :انها حرف تو را مانند کفار نمیشنوند یعنی مانند کفار قابل هدایت نیستند.
چنانچه خود سیوطی این ایه را در نقلی چنین تفسیر نموده:
و أخرج ابن أبى حاتم عن السدى رضى الله عنه في قوله
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ =قال الكافر و المؤمن
.....
ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ =قال المؤمن و الكافر
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ =قال يهدى من يشاء
یعنی مراد از اموات همان کفار میباشند (یعنی کفار و اموات در یک سطحند صدا را میشنوند اما هدایت نمیشوند و سودی به حال انها ندارد.
مشاهده میفرمایید که این ایه اتفاقا دارد ثابت میکند که اموات صدای زندگان را میشنوند اما برای کفار و مشرکین از اموات این شنیدنها و حرف زدنها سودی ندارد.
این که صدا را بشنوند و سودی به حال انها نداشته باشد دو مقوله جدا میباشند و دوست عزیزمان بهتر است این دو را با هم خلط نکند.
از اين رو پيام اصلي اين آيه ، نکوهش کافران و تشبيه آنان به مردگان است، يعني اي پيامبر تو قدرت بر هدايت کافران نداري و نمي تواني سخن حق را به آنها بفهماني،چنانکه در بعد از آيه 22سوره فاطر بلافاصله مي فرمايد:(تو فقط انذار دهنده اي ).
در ضمن دوست عزیز هیچ وقت شیعیان سر قبر کفار نرفته اند تا از انها چیزی بخواهند لطفا جهت ایه را هم در نظر داشته باشید شان نزول این ایه برای اموات از مشرکین است و ربطی به بحث ما ندارد در حالی که قران در مورد شهدا و مومنان حرفهای دیگری میزند.که در ادامه پاسخ میگوییم.
چنانچه این روایت راصحيح مسلم (که صحیح ترین کتب شما بعد قران است ) نقل میکنم که دیگر جای بهانه نداشته باشید و ایاتی که در مورد کفار و مشرکین و بت پرستان است اینقدر با سفسطه و مغلطه به شیعیان نسبت ندهید:
صحيح مسلم ج4/ص1845 کتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام
رسول خدا فرمودند که رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي که من را به آسمان بردند - در کنار جايي که خاک سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند.
همچنین نکته ای جالب تر :
ابن حجر هيثمي که از شخصيت هاي بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم، ووفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه، وما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم»،
هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه مي شود ، اگر کارهاي خوب شما را ببينم خدا را شکر مي کنم ، کارهاي بد شما را ببينم از خداي عالم براي شما طلب مغفرت مي کنم .
بعد آقاي هيثمي مي گويد :
رواه البزّار ورجاله رجال الصحيح.
مجمع الزوائد: 9/24، باب «ما يحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغير: 1/582، كنز العمّال: 11/407.
پس میبینید که روایت صحیح است و اثبات میکند پیامبر بعد از انتقال از این عالم هنوز هم اعمال مردم را میبیند و به انها اگاه است و خوشحال و محزون میشوند.
دوست عزیز از این جور روایتها خیلی زیاد است که برای اختصار من خیلی خیلی کم و کوتاهشو اوردم .
این هم هدیه دیگه بنده به شما ،باشد که دست از لجاجت بردارید :
مطالبی دقیق از علماء اهل سنت:1-ابن حجر عسقلاني که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است ، نقل مي کند :
إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون . تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مىخوانند .
فتح البارى: 6/352.
2-قسطلاني که از شخصيت هاي مشهور اهل سنت است،در کتاب المواهب اللدنيه مي گويد :
و لاشک أن حياة الأنبياء عليهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة ، و نبينا أفضلهم ، و إذا کان کذلک فينبغي أن تکون حياته
المواهب اللدنيه ، ج3 ، ص419 شكّى نيست كه زنده بودن پيامبران عليهمالسلام پس از مرگ امرى ثابت و روشن، و جاودانه است، و پيامبر ما چون برتر از همه پيامبران است، زندگى او پس از مرگ كاملتر از سائر انبياء خواهد بود.
3-شوکاني در نيل الأوطار ميگويد :
وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِينَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ يُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاك كَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى .
نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي . جماعتي از محققين بر اين عقيده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند ، و بخاطر اعمال نيک امتشان خوشحال مي شوند ، و اينکه انبياء در قبرشان نمي پوسند ، علاوه بر اينکه مطلق درک مثل علم و شنيدن براي همه مرده گان ثابت و قطعي است ( چه برسد به انبياء و رسل ) مخلص کلام اینکه با این حرفها کسی نمیتونه مخالفت کند و بر سنگ کفر شیعه بکوبه مگر ادم لجوج و عنود که نمیخواد حق رو قبول کنه ؟؟
اگر سوال دیگه ای داشتید در خدمتم. از این منابع تا بخواهید دارم
یا علی
دوست گرامی همین قران شهدا را زنده ندانسته؟!
و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
همین ایه کافیست تا حجت های شما به ایاتی که اوردید از بین برود و شهدا را از مردگان جدا کند!!
اینکه فرموید نزد پروردگارشان زنده اند نه عند قبرهم یعنی چه؟!؟!
موجود زنده موجودیست موثر!!
و الا انکه هیچ اثری ندارد را چرا باید قران زنده بنامد؟!
جوای ما به ایشان این است:
تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم )
در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما
و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند
پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم
آیه میگوید عند ربهم
معجزه از اسباب اولیا خداست!
بعد هم در اصل قضیه فرقی نمیکند!به هر حال چه معجزه بوده و چه نه تبرک گرفتن مشخص است!
ما هم شفا گرفتن از ائمه را معجزه ی انها میدانیم!
ببینید سنگ قبر و ضریح مهم نیست!ان کسی که این ضریح به ان منسوب است مهم است!
در نگاه کلی تر ان فرد هم مهم نیست!خداوند مهم است که این فرد یکی از مقرب ترین افراد به او بوده!
این سلسله است که باعث میشود تکه اهنی بی ارزش عزیز شود!
نه خود ان اهن!!!
مثل جلد چرمی قران!!!اگر ان چرم کفش شده بود زیر پا میرفت!اما اکنون که منسوب به جلد کلام الله شده به ان بوسه میزنیم و ان را روی چشمانمان میگذاریم!!نه برای ابراز ارادت به ان چرم!!!!!!!!!که برای ابراز محبتمان به الله!
این جز یگانه پرستیست؟!
برادر من چرا به جای این سخنان به حرف الله استناد نمی کنید؟
آیا الله در کلامش آهن و قبر و سنگ و مرده و جسد (هر چیز دون الله) را جایز دانسته؟
اگر جایز است لطفا ذکر کنید.
ما کلام صریح الله را داریم که از دون الله چیزی نخواهیم...
این هم هدیه دیگه بنده به شما ،باشد که دست از لجاجت بردارید :
برادر عزیز من قصد جسارت ندارم.
اما جایی که آب است تیمم باطل است.
وقتی در این مورد از الله آیه داریم جایی برای تفسیر و حدیث نمی ماند.
تفیسر و حدیث برای زمانی است که نص صریح و واضح کلام الله نباشد...
آیا الله واضح و صریح نفرموده؟
کلام مبین نبوده؟
نص مبین نبوده؟
بلاغ مبین نبوده؟
جوای ما به ایشان این است: تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم ) در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم آیه میگوید عند ربهم
واقعا چه استدلال قویی!!!!!
زنانشان نباید ازدواج میکردند!!!؟!؟!
دوست گرامی شما بگو زنده در این ایه به چه معناست؟!
بنده میگویم زنده کسی است که موثر باشد!تاثیر گذار باشد شما میفرمایید نه این طور نیست!
پس به چه معناست!؟!این اول!
دوم!شما به ایاتی استناد کردید که میگوید :وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»
به قول خودتان حتی در ایه نگفته عند قبرهم!!!
این ایه:و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
رسما میگوید شهید حی است نه میت!
شما باز اصرار دارید.....!!!!؟؟
برادر من چرا به جای این سخنان به حرف الله استناد نمی کنید؟ آیا الله در کلامش آهن و قبر و سنگ و مرده و جسد (هر چیز دون الله) را جایز دانسته؟ اگر جایز است لطفا ذکر کنید. ما کلام صریح الله را داریم که از دون الله چیزی نخواهیم...
دوست گرامی!!بنده کی گفتم ما از ان سنگ چیزی میخواهیم!؟!؟! بنده گفتم ان سنگ برایمان عزیز میشود چون به یکی از مقرب ترین بندگان خدا منسوب است!همین!!بحث درخواست نیست!!!!
مثل وقتی که شما یک یادگار از محبوبی دارید و به خاطر غلاقه تان به ان محبوب ان یادگار را عزیز میدانید!
همین!!!و یا مثال دیگری که زدم:
مثل جلد چرمی قران!!!اگر ان چرم کفش شده بود زیر پا میرفت!اما اکنون که منسوب به جلد کلام الله شده به ان بوسه میزنیم و ان را روی چشمانمان میگذاریم!!نه برای ابراز ارادت به ان چرم!!!!!!!!!که برای ابراز محبتمان به الله!
بنده که گفتم ان سنگ اصلا مهم نیست!!!
حتی در توسلی هم که به امامان میشود ما چیزی از خود وسیله یعنی مثلا ان امام یا رسول یا....نمیخواهیم! ما از خود خدا میخواهیم!!!
توسل از نامش معلوم است : وسیله گرفتن!!
توسل راه خواستن از خود خداست!نه خواستن از غیر او!! با این استدلال شما طواف کعبه هم شرک است!!!
سجده در برابر مشتی سنگ که روی هم چیده شده اند هم بت پرستی است!!!!
اما این طور نیست!
چرا؟!
چون شما ان سنگ را نمیپرستید!شما برای ان سنگ سجده نمیکنید!شما برای معبودتان سر به سجده میگذارید!!قصد شما احترام به سنگ های کعبه نیست!
قصد ما هم از بوسیدن ضریح احترام به ان ضریح نیست!.....
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22 و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی
با قرار دادن آیه بالا در کنار آیه "عند ربهم" براحتی میتوان بر مبانی شیعه خط بطلان کشید. کارشناسان پاسخگو باشند.
کارشناسان لطفا جواب این جمله را بدهند.
این ایه:و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
رسما میگوید شهید حی است نه میت!
برادر من، الله را که قبول دارید؟
به صراحت می گوید زنده اند! بله زنده اند اما کجا؟
می گوید نزد الله زنده اند و روزی دارند!
نه در دنیا... عند ربهم!!! به آیه دقت کنید
نده گفتم ان سنگ برایمان عزیز میشود چون به یکی از مقرب ترین بندگان خدا منسوب است!
آیا قبول دارید که همین سنگ متبرک شده و وصل شده دون الله است؟
آیا آیه قرآن را فراموش کرده ای که می گوید از دون الله چیزی نخواه؟
دون الله یعنی هر چیز جز الله
حتی خود امام
قصد ما هم از بوسیدن ضریح احترام به ان ضریح نیست!.....
و چه زیباست کلام الله درست در همین مورد که می فرماید:
أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿الزمر -٣﴾
آنان که برای خود چیزهائی برای نزدیکی به الله قرار می دهند و الله در جواب آنها را کافر می داند!!!
جواب آیه:
إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
اولا این ایه ربطی به شیعه ندارد زیرا در مورد اموات از مشرکین است و هیچ شیعه ای بر سر قبر کفار نمیرود تا از او طلب شفاعت کند لذا اصلا این شبهه به شیعه وارد نیست و هر کس این ادعا را میکند دارد سفسطه و مغالطه مینماید.
تفسیر این ایه را از عالم بزرگ اهل سنت سیوطی نقل کنم تا دیگر جای شک و شبهه ای نماند
متاسفانه باید خدمت این دوستمون عرض کنم که منظور ایه چیزی که شما ادعا کرده اید نیست!!!!!
به این روایت و تفسیر سیوطی دقت بفرمایید:
در الدر المنثور است كه:.... ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته :
رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آى آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «الدر المنثور في تفسير المأثور، ج5، ص: 249»
به قسمت قرمز رنگ که تفسیر سیوطی و تصریح آیه میباشد دقت بفرمایید :میگوید مردگان مانند کفار دعوت او را نمیشنوند ،و کفار را در این امر تشبیه به مردگان کرده.
مشخص است که کفار صدای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را میشنیدند اما هدایت نمیشدند از ان طرف اموات هم میشنوند و اگر در دنیا هدایت نشده باشند سودی به حال انها ندارد مانند شان نزول همین ایه که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در حالی که داشت با کشته شدگان کفار جنگ بدر صحبت مینمود فرمود :انها حرف تو را مانند کفار نمیشنوند یعنی مانند کفار قابل هدایت نیستند.
چنانچه خود سیوطی این ایه را در نقلی چنین تفسیر نموده:
و أخرج ابن أبى حاتم عن السدى رضى الله عنه في قوله
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ =قال الكافر و المؤمن
.....
ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ =قال المؤمن و الكافر
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ =قال يهدى من يشاء
یعنی مراد از اموات همان کفار میباشند (یعنی کفار و اموات در یک سطحند صدا را میشنوند اما هدایت نمیشوند و سودی به حال انها ندارد.
مشاهده میفرمایید که این ایه اتفاقا دارد ثابت میکند که اموات صدای زندگان را میشنوند اما برای کفار و مشرکین از اموات این شنیدنها و حرف زدنها سودی ندارد.
این که صدا را بشنوند و سودی به حال انها نداشته باشد دو مقوله جدا میباشند و دوست عزیزمان بهتر است این دو را با هم خلط نکند.
از اين رو پيام اصلي اين آيه ، نکوهش کافران و تشبيه آنان به مردگان است، يعني اي پيامبر تو قدرت بر هدايت کافران نداري و نمي تواني سخن حق را به آنها بفهماني،چنانکه در بعد از آيه 22سوره فاطر بلافاصله مي فرمايد:(تو فقط انذار دهنده اي ).
جواب آیه : وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ(العمران 169) كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
با قرار دادن آیه بالا در کنار آیه "عند ربهم" براحتی میتوان بر مبانی شیعه خط بطلان کشید. کارشناسان پاسخگو باشند.
جواب اصلی شما را پایان این مطلب نوشته ام اما جوابهای جانبی: 1-ببخشید دوست عزیز کجای عند ربهم بودن شهدا منافات با خبر داشتنشان از دنیا دارد؟؟؟
2-خدا میگوید من از رگ گردن به انسان نزديكتريم ،شهدا هم که عند ربهم هستند،پس شهدا همراه خدا هر آنچه را که خداوند از دنیا اجازه دهند انها هم اگاه میشوند.
3-مگر ما خودمان عند ربهم نیستیم مگر ما داریم نعوذ بالله عند الشیطان روزی داده میشویم که بگوییم شهدا فقط عند ربهم هستند ،نکند میخواهید بگویید خدا در دنیا وجود ندارد و فقط مال شهداست؟؟!!!
4-چه مشکلی دارد شهدا هم عند بهم باشند هم خبر از دنیا داشته باشند ؟؟؟
5-قران خودش دارد میگوید اموات نیستند پس ما هم توسل به اموات نمیکینم بلکه توسل به شهدا انهم شهدایی که عند ربهم هستند میکنیم این امر چه مشکلی دارد؟؟؟
6-جواب این سوال شما به صراحت در ایه بعدی امده است :
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (العمران ايه 170)
170- در حالى كه بواسطه آن فضل و برترى كه خدا به آنان عطا نموده شاد و خوشحالند و به سبب آن افراد مؤمنى كه پشت سرشان ميباشند و هنوز به ايشان ملحق نشده اند مسرور و خوشحالند، و بيم و اندوهى براى ايشان نخواهد بود.
خود ایه دارد صریحا میگوید شهدا از پشت سرشان (کسانی که در دنیا هستند)با خبرند باز شما بیایید بگویید عند ربهم هستند و نمیشود
لطفا کمی تامل بفرمایید و جواب های منطقی بیان بفرمایید.
برادر من، الله را که قبول دارید؟ به صراحت می گوید زنده اند! بله زنده اند اما کجا؟ می گوید نزد الله زنده اند و روزی دارند! نه در دنیا... عند ربهم!!! به آیه دقت کنید
شما اخر نفرموید معنی حی از نظر شما دراین ایه چیست؟!
این ایه شهید را حی میاند شما شهید را مصاق این ایه:مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ
ایه دقیقا از لغت "حی" برای شهید استفاده میکند!شما میگویید چون گفته عند ربهم پس منظور از این حی در واقع میت است؟!؟پس چرا گفته حی؟!
شما بگو حی به چه معناست؟!
آیا قبول دارید که همین سنگ متبرک شده و وصل شده دون الله است؟ آیا آیه قرآن را فراموش کرده ای که می گوید از دون الله چیزی نخواه؟ دون الله یعنی هر چیز جز الله حتی خود امام
من نمیانم چه طور به شما بگویم که:
بنده کی گفتم ما از ان سنگ چیزی میخواهیم!؟!؟! بنده گفتم ان سنگ برایمان عزیز میشود چون به یکی از مقرب ترین بندگان خدا منسوب است!همین!!بحث درخواست نیست!!!!
مثل وقتی که شما یک یادگار از محبوبی دارید و به خاطر غلاقه تان به ان محبوب ان یادگار را عزیز میدانید!
همین!!!و یا مثال دیگری که زدم:
بنده که گفتم ان سنگ اصلا مهم نیست!!! حتی در توسلی هم که به امامان میشود ما چیزی از خود وسیله یعنی مثلا ان امام یا رسول یا....نمیخواهیم! ما از خود خدا میخواهیم!!!
توسل از نامش معلوم است : وسیله گرفتن!!
توسل راه خواستن از خود خداست!نه خواستن از غیر او!! با این استدلال شما طواف کعبه هم شرک است!!!
سجده در برابر مشتی سنگ که روی هم چیده شده اند هم بت پرستی است!!!!
اما این طور نیست!
چرا؟!
چون شما ان سنگ را نمیپرستید!شما برای ان سنگ سجده نمیکنید!شما برای معبودتان سر به سجده میگذارید!!قصد شما احترام به سنگ های کعبه نیست!
قصد ما هم از بوسیدن ضریح احترام به ان ضریح نیست!.....
شما بگو ایات : 64 نسا و 5 منافقون و 98 و 97 یوسف چیست؟!؟!
خا وند لابد در ایات 64 نسا و 5 منافقون به شرک توصیه کرده که فرموده:به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرمودهخداوند در این حالتوبه پذیر است!
شما نهایتا با استناد به این ایات میتوانید بگویید توسل به مرده بیهوده است نه شرک!!!!
برادر من شما انتظار دارید آیه ویژه شیعیان نازل شود؟
سئوال: آیا آیه ای داریم که الله بفرمایند شیعیان یا اهل سنت یا مسلمانان در قبور می شوند؟
الله کلید را دست ما داده، شما حاضر نمی شوی در را باز کنی؟؟؟
1-ببخشید دوست عزیز کجای عند ربهم بودن شهدا منافات با خبر داشتنشان از دنیا دارد؟؟؟
کاملا منافات دارد...
برادر من الله می گوید آنها نزد من زنده اند و روزی دارند!
نگفته که نزد شما زنده اند!
نگفته که خبر از دنیا دارند!
گفته است؟؟؟
چرا به جای الله سخن می گویی؟؟؟
2-خدا میگوید من از رگ گردن به انسان نزديكتريم ،شهدا هم که عند ربهم هستند،پس شهدا همراه خدا هر آنچه را که خداوند از دنیا اجازه دهند انها هم اگاه میشوند.
لطفا این حرف را جای دیگر نزن، چرا که یک بی خدای بی دین اگر آن را بخواند می گوید این دین دیگر چه دینی است!!!؟؟؟
3-مگر ما خودمان عند ربهم نیستیم مگر ما داریم نعوذ بالله عند الشیطان روزی داده میشویم که بگوییم شهدا فقط عند ربهم هستند ،نکند میخواهید بگویید خدا در دنیا وجود ندارد و فقط مال شهداست؟؟!!!
واقعا معنی عند ربهم را نمی دانی؟؟؟
برادر من الله می گویند شهدا را مرده ندانید، آنها در نزد پروردگارشان (عند ربهم) زنده اند و روزی دارند!
ببین گفته نزد من، نگفته در نزد شما؛ نزد الله کجاست؟ عرش الله، نه در بین ما زمینیان گناه کار، در عرش پاک و بی شرک الله...
آنگاه تو می گوئی ما عند الله هستیم؟ عند ربهم هستیم؟ نه برادر من، ما در محضر الله هستیم؛ در محضر ربهم هستم.
4-چه مشکلی دارد شهدا هم عند بهم باشند هم خبر از دنیا داشته باشند ؟؟؟
برادر تعارف نکن، بفرما یه جلد فرآن هم بنویس برای خودت...
کفر نگو یعنی از الله بیشتر می دانی یا از عالم غیب؟؟؟
5-قران خودش دارد میگوید اموات نیستند پس ما هم توسل به اموات نمیکینم بلکه توسل به شهدا انهم شهدایی که عند ربهم هستند میکنیم این امر چه مشکلی دارد؟؟؟
قرآن می گویند در نزد الله زنده اند
یعنی در نزد غیر الله زنده نیستند.
پس وقتی که در نزد شما زنده نیستند نباید هم به آنها توسل کرد....
6-جواب این سوال شما به صراحت در ایه بعدی امده است :
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (العمران ايه 170)
170- در حالى كه بواسطه آن فضل و برترى كه خدا به آنان عطا نموده شاد و خوشحالند و به سبب آن افراد مؤمنى كه پشت سرشان ميباشند و هنوز به ايشان ملحق نشده اند مسرور و خوشحالند، و بيم و اندوهى براى ايشان نخواهد بود.
منظور راه شهدا و شهدای آینده است.
کمی دقت بفرما
شما که مو شکافی می کنی برو و کلمه دون الله را در قرآن بخوان و ببین الله چقدر ما را از دون الله بر حذر داشته است.
شما اخر نفرموید معنی حی از نظر شما دراین ایه چیست؟!
این ایه شهید را حی میاند شما شهید را مصاق این ایه:مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ
ایه دقیقا از لغت "حی" برای شهید استفاده میکند!شما میگویید چون گفته عند ربهم پس منظور از این حی در واقع میت است؟!؟پس چرا گفته حی؟!
شما بگو حی به چه معناست؟!
برادر من حی در نزد الله نه بر روی زمین و نزد ما
در عرش الله حی هستند
همانگونه که حی را می بینید عند ربهم را هم ببینید.
شما بگو ایات : 64 نسا و 5 منافقون و 98 و 97 یوسف چیست؟!؟!
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ﴿٦٤﴾
خداوند در آیه 64 سوره مبارکه نسا میفرماید که مردم به نزد پیامبر برای طلب آمرزش بروند.
دقت کنید،الله نگفته به نزد پیامبران مرده بروید.
می گوید پیامبری که الان حضور دارد، زنده است.
در آیه 5 سوره مبارکه منافقون هم باز می گوید پیامبر
کدام پیامبر؟
پیامبری که زنده است
و نه مرده!!!
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٩٨﴾
دز سوره مبارکه یوسف نیز دیگر به وضوح الله فرموده که فرزندان یعقوب نزد پدر خود رفتند
پدری که زنده بوده
و نه پدر مرده
برادر من
کجای قرآن گفته به نزد آدم مرده بروید و طلب آمرزش کنید؟
برادر من، الله را که قبول دارید؟
به صراحت می گوید زنده اند! بله زنده اند اما کجا؟
می گوید نزد الله زنده اند و روزی دارند!
نه در دنیا... عند ربهم!!! به آیه دقت کنید
آیا قبول دارید که همین سنگ متبرک شده و وصل شده دون الله است؟
آیا آیه قرآن را فراموش کرده ای که می گوید از دون الله چیزی نخواه؟
دون الله یعنی هر چیز جز الله
حتی خود امام
و چه زیباست کلام الله درست در همین مورد که می فرماید:
أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿الزمر -٣﴾
آنان که برای خود چیزهائی برای نزدیکی به الله قرار می دهند و الله در جواب آنها را کافر می داند!!!
سلام
بر فض می گیریم فوت کردند خوب پیامبران 124000 تا هم مقداری از ان ها به مر گطبیعی فوت کردند پس چرا در قران می گوید که ای پیامب از پیامبر پیشین بپرس ؟؟
خوب انها خوب که فوت کردند ؟؟
در آیه 5 سوره مبارکه منافقون هم باز می گوید پیامبر
کدام پیامبر؟
پیامبری که زنده است
و نه مرده!!!
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٩٨﴾
دز سوره مبارکه یوسف نیز دیگر به وضوح الله فرموده که فرزندان یعقوب نزد پدر خود رفتند
پدری که زنده بوده
و نه پدر مرده
برادر من
کجای قرآن گفته به نزد آدم مرده بروید و طلب آمرزش کنید؟
یک آیه بیاورید فقط
خوب دوست عزیز ان ها شهید شده اند و در تاپیک پیشین گفتم که خود قران می گوید از پیامبران فوت شده بپرس ؟؟
در قران باید میان ایات رو کشف کنیم ..
و سوال : ایا قران در هر موردی که می اورد باید صریح بیاورد ؟
قران هر کس به اندازه ی توان علمی می توانداز ان بهره ببرد
حدیث : ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
التماس دعا
بر فض می گیریم فوت کردند خوب پیامبران 124000 تا هم مقداری از ان ها به مر گطبیعی فوت کردند پس چرا در قران می گوید که ای پیامب از پیامبر پیشین بپرس ؟؟
خوب انها خوب که فوت کردند ؟؟
لطفا آیه را بیاور تا بررسی کنیم...
و سوال : ایا قران در هر موردی که می اورد باید صریح بیاورد ؟
بله که صریح می آورد...
کلمه مبین بعنی صریح و روشن...
الله دقیقا 140 بار در قرآن کلمه مبین را آورده است...
رسول مبین
قرآن مبین
برهان مبین
کتاب مبین
ظلال مبین
سلطان مبین
بله که صریح می آورد...
کلمه مبین بعنی صریح و روشن...
الله دقیقا 140 بار در قرآن کلمه مبین را آورده است...
رسول مبین
قرآن مبین
برهان مبین
کتاب مبین
ظلال مبین
سلطان مبین
باز هم می گوئید قرآن صراحت ندارد؟؟؟
جواب :
دسوت عزیز شما متوجه منظور بنده نمی شوید و همین طور متن می نویسید منظور بنده این است که مثلا در قران داریم که نماز سه رکعت است ؟؟ یا ...........
بسم الله النور! 1)دو ایه در قران میگوید شهید = حی . نتیجه: ایه ی :مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ بر شهدا صدق نمیکند! 2)شما بگویید حی به چه معناست؟!
در عرش الله حی هستند
برادر من الله می گوید آنها نزد من زنده اند و روزی دارند! نگفته که نزد شما زنده اند!
این دقیقا یعنی چه؟!
ببخشید دیگرانی که از دنیا میروند کجا هستند؟!؟در این دنیا؟!؟!انها هم در این دنیا نیستند!پس فرق شهدا که حی خوانده شدند با انها چیست؟!چرا شهدا را حی خوانده؟!
ببین گفته نزد من، نگفته در نزد شما؛ نزد الله کجاست؟ عرش الله، نه در بین ما زمینیان گناه کار، در عرش پاک و بی شرک الله...
یعنی چه در عرش الله حی هستند؟!
اصلا شما بگو حی به چه معناست؟! بنده میگویم حی کسی است که موثر باشد!تاثیر داشته باشد!
شما میگویید نه این طور نیست!بسیار خب!به چه معناست؟!
4)
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ﴿٦٤﴾ خداوند در آیه 64 سوره مبارکه نسا میفرماید که مردم به نزد پیامبر برای طلب آمرزش بروند. دقت کنید،الله نگفته به نزد پیامبران مرده بروید. می گوید پیامبری که الان حضور دارد، زنده است. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّـهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ ﴿٥﴾ در آیه 5 سوره مبارکه منافقون هم باز می گوید پیامبر کدام پیامبر؟ پیامبری که زنده است و نه مرده!!! قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٩٨﴾ دز سوره مبارکه یوسف نیز دیگر به وضوح الله فرموده که فرزندان یعقوب نزد پدر خود رفتند پدری که زنده بوده و نه پدر مرده برادر من کجای قرآن گفته به نزد آدم مرده بروید و طلب آمرزش کنید؟
شما در همین ایات کمی فکر و تدبر کنی نیازی حتی به ان ایه ی ال عمران هم نیست!
شما بگو چرا ایه گفته به نزد همان پیامبر به قول شما زنده بروید؟!
چرا؟
چون او نزد خداوند مقرب است!چون دعای او موثر تر است!چون خداوند به خاطر او دعا ی شما را مستجاب می کند!
بسیار خب!
شما میفرمایید کسی که از این دنیا رفته دعایش تاثیری ندارد؟!
با این سخن میتوانی بگویی توسل به انسان مرده بی تاثیر است نه انکه کفر است!!
اما ما میگوییم انکه از این دنیا رفته هم اگر خدا بخوهد میتواند از احوالات این جهان اگاه باشد!پس اگر ایشان صدای ما را بشنوند و برای ما دعا کنند کار ما صحیح است!این یک مورد!
سئوال: آیا آیه ای داریم که الله بفرمایند شیعیان یا اهل سنت یا مسلمانان در قبور می شوند؟
دوم پس این همه سخن گفتن با مردگان توسط پیامبران که در قران ذکر شده چیست؟!سخن گفتن پیامبر با مردگان چیست؟!
مثلا:
اعراف 77 تا 79:76فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ77فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ78فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحينَ79
یا 91 و 92 همین سوره:فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ91الَّذينَ کَذَّبُوا شُعَيْباً کَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيهَا الَّذينَ کَذَّبُوا شُعَيْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرينَ92فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَکَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ کافِرينَ93
و یا همان که دوستان فرمودند:زخرف 45
یا سلامی که قران برپیامبران میدهد!
اصلا اگر رسول الله صدای شما را نمیشنود چرا در نماز به او سلام میدهید؟!
آیا قبول دارید که همین سنگ متبرک شده و وصل شده دون الله است؟ آیا آیه قرآن را فراموش کرده ای که می گوید از دون الله چیزی نخواه؟ دون الله یعنی هر چیز جز الله حتی خود امام
متوجه میشید این جمله به چه معناست!؟والا فارسی مینویسم!!!! ما از اون سنگ چیزی نمیخواهیم!ان را عزیز میدانیم!عزیز دانستن از نظر شما یعنی درخواست کردن!؟!؟اگر فردی به شما عبایی بدهد و بگوید عبای پیامبر است شما ان را به گوشه ای می اندازید؟!یا ان را عزیز میشمارید!؟ان عبا برای شما فرقی با پارچه های دیگر ندارد؟!؟!باز مثال های قبلی رو تکرار میکنم تا معنای عزیز دانستن اشکار شود:[SPOILER]
ببینید سنگ قبر و ضریح مهم نیست!ان کسی که این ضریح به ان منسوب است مهم است!
این سلسله است که باعث میشود تکه اهنی بی ارزش عزیز شود!
نه خود ان اهن!!!
بنده کی گفتم ما از ان سنگ چیزی میخواهیم!؟!؟! بنده گفتم ان سنگ برایمان عزیز میشود چون به یکی از مقرب ترین بندگان خدا منسوب است!همین!!بحث درخواست نیست!!!!
مثل وقتی که شما یک یادگار از محبوبی دارید و به خاطر غلاقه تان به ان محبوب ان یادگار را عزیز میدانید!
[/SPOILER]
ببینید در مورد اصحاب کهف هم که دقیقا در قران نقل میشود که فردی بینشان پیشنهاد داد که برای انها مقبره بسازیم!تا این گونه به انها احترام بگذاریم.و قران هم هیچ مخالفتی با این کار نکرده و ان را نکوهش نکرد!
در مورد امام هم که فرموید:این اخرین باری است که میگویم:
اینکه از غیر خدا درخواست کردن شرک است طبق نص صریح قران غلط است و باطل!
حضرت سلیمان از برخیا در همین قران نخواست که تخت مکه صبا را بیاورد؟!و بسیاری موارد دیگر!پس در امور دنیایی شرک نیست!
در امور معنوی هم بنده مثال زدم:ایات 64 نسا 5 منافقون داستان طلب بخشش یعقوب ع و....
پس در امور معنوی هم شرک نیست!
دوم:ما در توسل از خود خداوند درخواست میکنیم!
میگویند توسل!یعنی چه؟!یعنی وسیله گرفتن!خود وسیله کاری انجام نمیدهد!خود وسیله نیز محتاج است به خداوند یکتا!او مستقل از الله نیست!....
اجازه بدهید مثالی بزنم تا مشخص شود در توسل هم درخواست از خود خداست نه غیر او!
[SPOILER]این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!!مگه تو این مثال دانش اموز تنبل از دانش اموز زرنگ کلاس طلب بخشش میکنه؟؟!! از اون میخواد چون معلم او رو بیشتر دوست داره و به معلم نزدیک تره او خواسته اش را از معلم بخواد تا احتمال پذیرفته شدن خواسته بیشتر بشه!!در مورد ائمه و همه ی اولیا خدا هم همین طوره![/SPOILER]ما از خود وسیله چیزی نمیخواهیم بلکه با استفاده از واسطه ها از خود خداوند خواسته هایمان را طلب میکنیم!) ببینید ما اگر پیرو پیامبر و ائمه هستیم فقط و فقط به این خاطر است که با توجه به قران و روایات مطمئنیم که سخنشان سخن خدا و خواسته شان خواسته خداست!
اتفاقا این عبودیت محض است!نه انکه پا را یک پله جلو تر از الله بگذاریم و بگوییم:من فقط تو را میپرستم و فقط انچه که تو به من بگویی را انجام میدهم و پیرو انان که تو بر روی زمین جانشین قرار دادی نیستم!
اینکه سخن مشرکان است وقتی به پیامبر گفتند:تا خدا خود با ما سخن نگوید و بر ما وحی نکند ایمان نمی اوریم!!! ما وسایل رو به هیچ عنوان از مقام مخلوق بالاتر نمیبریم!اونها فقط و فقط مخلوق خداوند اند!اما چون خداوند عادل است واضح است که مقام ما با اولیا خدا نزد او متفاوت است و انها مقرب تر از ما به درگاه الهی اند چه طور ممکنه تقرب کسی مثل من که سر نماز حتی قادر نیستم حواسم رو کامل به معنی نماز جمع کنم در طول خوندن اونٰٰ ، با عبادات کسی که وقتی مالک یوم الدین رو تلفظ میکرد تنش به رعشه می افتاد یکی باشه!؟ واضح است که مقام بعضی از بنده ها از بعضی دیگه بالاتره!و این قابل انکار نیست!غیر این باشه ایا عدالت خدا زیر سوال نمیره؟
ایا احتمال قبول شدن دعای من و دعای رسول الله یکی است؟از نظر شما اگر هر دو ما دعا کنیم احتمال قبول شدن دعا و براورده شدن حاجت کدام یک از ما بیشتره؟!ایا فرقی بین من و امثال من و کسی مثل پیامبر نیست؟!:Gig:
سلام
بر فض می گیریم فوت کردند خوب پیامبران 124000 تا هم مقداری از ان ها به مر گطبیعی فوت کردند پس چرا در قران می گوید که ای پیامب از پیامبر پیشین بپرس ؟؟
خوب انها خوب که فوت کردند ؟؟
جناب عوض ترولینگ تو تاپیک آیه بالارو که مدعی شدی بیار
خطاب به همه:
بحث بیخود نکنید. سوال واضح است:
شهید و غیر شهید ندارد. اگر شیعه حی بودن شهید را نیز اثبات کند مشکل حل نخواهد شد چراکه پیامبر(ص) و عده زیادی از اولیا شهید و مقتول در راه خدا نبوده اند.
توروخدا یه کارشناس بفرستید سوال: خدا میفرماید حرف ما بگوش اهل قبور نمیرسد. چرا شیعه با اهل قبور سخن میگوید؟
توروخدا یه کارشناس بفرستید سوال: خدا میفرماید حرف ما بگوش اهل قبور نمیرسد. چرا شیعه با اهل قبور سخن میگوید؟
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22 و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی
آيا مردگان حقيقتى را درك نمى كنند؟ با توجه به آنچه در آيات فوق آمده دو سؤال مطرح مىشود: نخست اينكه: چگونه قرآن می گويد: تو نمی توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى؟ با اينكه در حديث معروفى آمده است كه پيامبر ص در روز جنگ بدر دستور داد اجساد كفار را بعد از پايان جنگ در چاهى بيفكنند، سپس آنها را صدا زد و فرمود: هل وجدتم ما وعد اللَّه و رسوله حقا؟ فانى وجدت ما وعدنى اللَّه حقا!: آيا شما آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود به حق يافتيد؟ من كه آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم". در اينجا عمر اعتراض كرد و گفت اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن می گويى كه روح در آن نيست؟! پيامبر ص فرمود: ما انتم باسمع لما اقول منهم، غير انهم لا يستطيعون ان يردوا شيئا!: " شما سخنان مرا از آنها بهتر نمی شنويد، چيزى كه هست آنها توانايى پاسخگويى را ندارند" «1». و يا اينكه يكى از آداب ميت اينست كه عقائد حق به او تلقين داده شود، اين با آيات مورد بحث چگونه سازگار است؟ پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن می شود و آن اينكه آيات مورد بحث سخن از عدم درك مردگان به طور عادى و طبيعى می گويد، اما روايت جنگ بدر يا تلقين ميت مربوط به شرائط فوق العاده است كه خداوند سخنان پيامبرش را به طور فوق العاده به گوش آن مردگان می رساند.به تعبير ديگر ارتباط انسان در جهان برزخ با عالم دنيا قطع می شود جز در مواردى كه خداوند فرمان می دهد اين ارتباط برقرار گردد، به همين دليل در شرايط عادى ما نمی توانيم ارتباط با مردگان پيدا كنيم. سؤال ديگر اينكه: اگر صداى ما به گوش مردگان نمی رسد سلام بر پيامبر ص و امامان ع و توسل به آنها و زيارت قبورشان و تقاضاى شفاعت از آنان در پيشگاه خدا چه مفهومى دارد؟ جمعى از وهابيها كه عموما به جمود فكرى معروفند نيز با تكيه بر همين پندار از ظواهر ابتدايى بى آنكه آيات ديگر قرآن را بررسى كنند، و براى احاديث بسيارى كه از پيامبر ص نقل شده وقعى بنهند، مساله توسل را نفى كرده، و به گمان خود خط بطلان بر آن كشيده اند. پاسخ اين سؤال نيز از آنچه در پاسخ سؤال اول گفتيم روشن می شود، زيرا حساب پيامبر ص و مردان خدا از ديگران جدا است، آنها همانند" شهداء" (بلكه در صف مقدم بر آنان) قرار دارند و زندگان جاويدند، و به مصداق أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" از روزيهاى پروردگار بهره می گيرند" و به فرمان خداوند ارتباط خود را با اين جهان حفظ می كنند، همانگونه كه در اين جهان می توانند با مردگان- همچون كشتگان بدر- ارتباط برقرار سازند. روى همين جهت در روايات فراوانى كه در كتب اهل سنت و شيعه آمده است می ی خوانيم: پيامبر ص و امامان ع سخن كسانى را كه از دور و نزديك بر آنها سلام می فرستند، می شنوند، و به آنها پاسخ می گويد، و حتى اعمال امت را بر آنها عرضه می دارند «2».
قابل توجه اينكه ما ماموريم كه در تشهد نماز سلام بر پيامبر ص بفرستيم و اين اعتقاد همه مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت است، چگونه ممكن است او را مخاطب سازيم به چيزى كه هرگز آن را نمی شنود؟! در روايات متعددى در صحيح مسلم از ابو سعيد خدرى و ابو هريره از شخص پيامبر ص نقل شده كه فرمود:لقنوا موتاكم لا اله الا اللَّه: " مردگان خود را تلقين لا اله الا اللَّه كنيد" «2». در" نهج البلاغه" نيز به مساله بر قرار ساختن ارتباط با ارواح مردگان اشاره شده است كه على ع با ارواح مؤمنانى كه در قبرستان پشت كوفه بودند سخن گفت «3».
***************************** (1) تفسير" روح البيان" ذيل آيات مورد بحث، در صحيح بخارى نيز همين حديث با اندك تفاوتى آمده است (صحيح بخارى جلد 5 صفحه 97 باب قتل ابى جهل). (2)" كشف الارتياب" صفحه 109- در ذيل آيه 105 سوره توبه نيز اشاره به روايات" عرض اعمال" كرديم (به جلد 8 تفسير نمونه صفحه 125 مراجعه شود). (2)" صحيح مسلم" كتاب الجنائز حديث 1 و 2 (جلد 2 صفحه 631) (3) نهج البلاغه كلمات قصار جمله 130.
____________________
ممنون خصوصا راجع به حدیثتون از مسلم. شبهه کاملا رفع شد اما یه سوال. منظور و تفاسیر از آیه زیر چیست؟
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22 و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی
ممنون خصوصا راجع به حدیثتون از مسلم. شبهه کاملا رفع شد اما یه سوال. منظور و تفاسیر از آیه زیر چیست؟
با سلام خدمت حضرتعالی
تفسیر این آیات را از کتب علمای اهل سنت نقل می کنم تا به ما خرده نگیرید که کتب علمای شیعه مورد قبول ما نیست
در این سه تفسیر علمای اهل سنت فرمودند که این آیه درباره کفار نازل گردیده است همانهایی که از روی عناد و خودخواهی دعوت پیامبر را نمی پذیرفتند و خداوند متعال در این آیات آنها را مثال به اموات زد لطفا توجه فرمائید
ثم ضرب اللّه مثالا آخر للجاهل و المؤمن فقال «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ» 19 و للكافر و المؤمن بقوله «وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ» 20
و للجنة و النار بقوله «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ» 21 و لمن ينتفع بدعوة الرسل و من لا ينتفع بها بقوله «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ»
مطلب في إسماع الموتى:
و ختم هذه الآية العظيمة و كل آيات اللّه عظيمة، بجملة فعلية تعود لكل من هؤلاء و هي «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ» إسماعه سماع قبول فيتعظ بما يسمع و يهتدي به، أما الذين لم يشأ إسماعهم فلا تقدر يا أكمل الرسل على إرشادهم لأنهم في حكم الأموات و لذلك قطع رجاءه منهم بقوله «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
فكما أن الموتى لا يجيبون الدعوة فكذلك هؤلاء، و هذه الجملة ترشيح للمصرين على الكفر. و لهذا فيكون المعنى لا تحرص يا حبيبي و تجهد نفسك على دعوة قوم مخذولين، قد سبق لهم الشقاء في علم اللّه _____________
بيان المعاني، ج2، ص: 124
عبد القادل ملا حویش آل غازی
فجاء قوله: إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ على مقابلة قوله: وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ مقابلة اللفّ بالنشر المرتب.
فجملة إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ تعليل لجملة إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ [فاطر: 18]، لأن معنى القصر ينحلّ إلى إثبات و نفي فكان مفيدا فريقين: فريقا انتفع بالإنذار، و فريقا لم ينتفع، فعلل ذلك ب إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ.
و قوله: وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ إشارة إلى الذين لم يشأ اللّه أن يسمعهم إنذارك.
و استعير مَنْ فِي الْقُبُورِ للذين لم تنفع فيهم النذر، و عبر عن الأموات ب مَنْ فِي الْقُبُورِ
لأن من في القبور أعرق في الابتعاد عن بلوغ الأصوات لأن بينهم و بين المنادي حاجز الأرض. فهذا إطناب أفاد معنى لا يفيده الإيجاز بأن يقال: و ما أنت بمسمع الموتى. ___________________
التحرير و التنوير، ج22، ص: 151
محمد بن طاهر ابن عاشور
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ الكافر و المؤمن
وَ لَا الظُّلُماتُ الكفر وَ لَا النُّورُ الإيمان
وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ الجنة و النار
وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ المؤمنون و لا الكفار و زيادة لا في الثلاثة تأكيد إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ هدايته فيجيبه بالإيمان وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
أي الكفار شبههم بالموتى فيجيبون _______________
تفسير الجلالين، ص: 441
جلال الدین سیوطی
جدا قابل قبول است باتوجه با آیات پیش متوجه آن شدم. حال که خورده نمیگیرم از تفاسیر شیعی درج کنید لطفا خصوصا گرانسنگ المیزان
دو نمونه تفسیر از این آیه شریفه را از تفاسیر شیعی یکی از المیزان و دیگری از تفسیر نمونه ذکر میکنم
[تمثيلهايى براى بيان حال و اعمال مؤمن و كافر] و اين چند جمله پشت سر هم يعنى جمله" وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ" و" وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ"، و" وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ" و" وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ" تمثيلهايى براى مؤمن و كافر است و مىخواهد تبعه و اثر اعمال اين دو طايفه را شرح دهد. و منظور از جمله:" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ- خدا مىشنواند هر كه را بخواهد" مؤمن است، كه قبلا مرده بود، و خداى تعالى زنده اش كرد، و هدايت را به گوشش شنوانيد، چون در نفس، استعداد آن را داشت، لذا در باره مؤمن فرموده:" أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً" و اما منظور از اين جمله رسول خدا (ص) نيست، چون آن جنابوسيله هدايت است و هدايت هم همانا هدايت خدا است. و مراد از جمله" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" اموات است يعنى كفارى هستند كه خاصيت پذيرفتن هدايت را ندارند، چون دلهايشان مهر خورده. " إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ" اين انحصار كه می فرمايد:" تو بجز نذير چيز ديگرى نيستى"، انحصار حقيقى نيست، بلكه انحصار نسبى است، و معنايش اين است كه: تو وظيفه اى به جز انذار خلق ندارى، و اما هدايت آنكه هدايت می شود، و اضلال آنكه گمراه است و هدايت نمی پذيرد به خاطر اينكه خدا به كيفر اعمال زشتش گمراهش كرده، كار خداى سبحان است. و اگر در مقابل" نذير" كلمه" بشير" را ذكر نكرد، با اينكه آن جناب هر دو صفت را داشت، براى اين بود كه مقام، مقام انذار به تنهايى بود، و مناسبت اقتضا می كرد تنها متعوض اين صفت شود، علاوه بر اين در آيه بعدى، هر دو صفت را آورده بود.
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل جمله:" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ..." و آيه:" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" )] و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" از امام (ع) نقل كرده كه فرموده: منظور كفارند، كه از تو چيزى نمىشنوند، همان طور كه مردگان اهل قبور چيزى نمىشنوند «1». و در الدر المنثور است كه: ابو سهل سرى بن سهل جنديشاپورى، پنجمين حديث خود را از طريق عبد القدوس، از ابى صالح، از ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر می ايستاد، و می فرمود: اى فلان بن فلان، آياآنچه را كه پروردگارت وعده می داد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب می كردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟ اصحاب می گفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها می شنوند آنچه را كه تو به ايشان می گويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمی شنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «2». مؤلف: در اين روايت نشانه هايى از جعل هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى اينكه ساحت رسول خدا (ص) اجل از آن است كه قبل از آنكه پروردگارش دستورى دهد، از پيش خود چيزى بگويد، آن گاه خداى سبحان آيه اى بفرستد و در آن آيه او را تكذيب كند، او ادعا كند و خبر دهد از اينكه مردگان در شنيدن سخنانش كمتر از زندگان نيستند، بعد آيه مورد بحث نازل شود، و بفرمايد خير مردگان چيزى نمی شنوند. علاوه بر اين آيه اى كه راوى نقل كرده، اصلا با آيات قرآن مطابق نيست، براى اينكه صدر آن از آيه 80 سوره نمل گرفته شده، و ذيلش از آيه 22 سوره فاطر. از اين هم كه بگذريم، سياق آيه شهادت می دهد كه آيه مزبور مانند آيات قبل و بعدش در مكه نازل شده، و روايت می گويد در مدينه در جنگ بدر نازل شده. ********************************(1) تفسير قمى، ج 2، ص 209. (2) الدر المنثور، ج 5، ص 249. __________________________
جدا قابل قبول است باتوجه با آیات پیش متوجه آن شدم. حال که خورده نمیگیرم از تفاسیر شیعی درج کنید لطفا خصوصا گرانسنگ المیزان
در آيات مورد بحث چهار مثال جالب براى مؤمن و كافر ذكر می كند كه آثار" ايمان" و" كفر" به روشنترين وجه در آن مجسم شده است: در نخستين مثال" كافر" و" مؤمن" را به" نابينا" و" بينا" تشبيه كرده می گويد:" هرگز اعمى و بينا مساوى نيستند" (وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ). ايمان نور است و روشنى بخش، و به انسان در جهان بينى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنايى و آگاهى می دهد، اما كفر ظلمت است و تاريكى، و در آن نه بينش صحيحى از كل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى. قرآن مجيد در آيه 257 سوره بقره در همين زمينه حق مطلب را ادا كرده می گويد: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ:" خداوند ولى و راهنما و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاريكيها به روشنايى، هدايت می كند، اما ولى و سرپرست كافران طاغوت است كه آنها را از روشنايى به ظلمتها می كشاند، آنها اصحاب دوزخند، و جاودانه در آن می مانند"! و از آنجا كه چشم بينا به تنهايى كافى نيست بايد روشنايى و نورى نيز باشد، تا انسان با كمك اين دو عامل موجودات را مشاهده كند، در آيه بعد می افزايد: " و نه تاريكها با نور برابرند" (و لا الظلمات و لا النور). چرا كه تاريكى منشأ گمراهى است، تاريكى عامل سكون و ركود است، تاريكى عامل انواع خطرات می باشد، اما نور و روشنايى منشأ حيات و زندگى و حركت و جنبش و رشد و نمو و تكامل است كه اگر نور از ميان برود تمام انرژيها در جهان خاموش می شوند، و مرگ سراسر عالم ماده را فرا می گيرد، و چنين است نور ايمان در جهان معنى كه عامل رشد و تكامل و سبب حيات و حركت می باشد. سپس می افزايد:" هرگز سايه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان يكسان نيستند" (و لا الظل و لا الحرور). مؤمن در سايه ايمانش در آرامش و أمن و امان به سر می برد، اما كافر به خاطر كفرش در ناراحتى و رنج می سوزد. " راغب" در" مفردات" می گويد:" حرور" (بر وزن قبول) به معنى باد داغ و سوزان است (بادى مرگبار و خشك كننده). بعضى آن را به معنى باد سموم دانسته اند و بعضى به معنى شدت حرارت آفتاب. زمخشرى در كشاف می گويد" سموم" به بادهاى موذى و كشنده اى می گويند كه در روز می وزد، اما" حرور" به همين بادها گفته می شود اعم از اينكه در روز باشد يا در شب، به هر حال چنين بادى كجا و سايه خنك و نشاط آفرين كه روح و جسم انسان را نوازش می دهد كجا؟ و سرانجام در آخرين تشبيه می گويد:" و هرگز زندگان و مردگان يكسان نيستند"! (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ). مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و كوشش و حركت و جنبش، رشد و نمو دارند، شاخه و برگ و گل و ميوه دارند، اما كافر همچون چوب خشكيده اى است كه" نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سايه دارد" و جز براى سوزاندن مفيد نيست. در آيه 122 سوره انعام می خوانيم أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها: " آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم، و نورى براى او قرار داديم كه در ميان مردم با آن راه برود، همچون كسى است كه تا ابد در ظلمات غوطه ور است، و هرگز از آن خارج نمی شود"؟! و در پايان آيه می افزايد:" خداوند هر كس را بخواهد شنوا می سازد تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى مناديان توحيد لبيك گويد" (إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ). " و تو هرگز نمی توانى سخن خود را به گوش مردگانى كه در قبرها خفته اند برسانى"! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ). فرياد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشين، و بيانت هر مقدار گويا باشد، مردگان از آن چيزى درك نمی كنند، و كسانى كه بر اثر اصرار در گناه و غوطه ور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده اند مسلما آمادگى براى پذيرش دعوت تو ندارند. بنا بر اين از عدم ايمان آنها نگران نباش، و بيتابى مكن، وظيفه تو ابلاغ و انذار است" تو تنها بيم دهنده اى" (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ). ______________________
تفسير نمونه، ج18، ص: 231
چراکه پیامبر(ص) و عده زیادی از اولیا شهید و مقتول در راه خدا نبوده اند. توروخدا یه کارشناس بفرستید سوال: خدا میفرماید حرف ما بگوش اهل قبور نمیرسد. چرا شیعه با اهل قبور سخن میگوید؟
به نام خدا
نکته اولیه آنکه انسانها نمی توانند تعیین کنند که چه کسی شهید است و چه کسی نیست و این تنها کار خدا است. در جنگهای پیامبر هم قتیل الحمار داشته ایم.
در آیه "إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، حتی اگر مرده را به معنای مرده جسمی بگیریم (و نه کافر) گفته شده تو نمی توانی بشنوانی، ولی نگفته که مرده اصلا نمی شنود و در همین آیه هم آمده که خدا می شنواند و بنابراین خدا قادر است مکانیزمی ایجاد کند که مرده صدای ما را بشنود.
در مورد مرده های غافل در دنیا در قرآن آمده:"لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ". بنابراین حتی غافلین هم دیدشان قوی تر می شود چه برسد به اولیای خدا. در مورد بصر باید گفت که منظور دید انسان نسبت به اطلاعات دریافتی و قدرت نتیجه گیری صحیح است (در غیر این صورت با توجه به اینکه اکثر مردم غافل بینایی ظاهری خوبی دارند آیه نقض می شد). بنابراین مرده همچنان اطلاعات (صدا و تصویر و برخی مواردی که برای انسانهای حاضر در دنیا ناشناخته است) را به اذن خدا دریافت می کند ولی در اینجا بهتر آنها را پردازش می کند.
حال آیا انسان در خواب می شنود . خیر پس مرده نیز همین طور است
همانطور که ما دوران جنین خود آگاهی نداریم مردگان از دنیا آگاهی ندارند زیرا برای مرده دو حالت است که ما از بودن در کدام حالت نا آگاهیم
قبر او گودالی از جهنم
یا قبر او باغی از بهشت است در این صورت بر هر مسلمانی یقینی است که بهشتی ناراحتی نمی بیند واینجا معلوم می شود آگاهی از دنیا ندارند زیرا آگاهی از دنیا و دیدن احوالات دنیا باعث ناراحتی آنان می شود.
اگر کسی اعتقاد داشته باشد فرد مادامی که می میرد بازهم از دنیا آگاهی دارد یا فقط می شنود خب اگر فقط می شنود پس تکنیک خوبی است
چند بلندگوی بزرگ تو قبرستان بذاریم همین که فردی مرد فورا بلندگوها را روشن کنیم و از بلندگوهای جواب های سوالات منکر و نکیر بیاد من ربک و .... طرفم بشنوه راحت جواب سوالاتو بده و بره تو بهشت آیا بنظر شما تکنیک جالبی نیست بله ! به به این هم حرفیست.
راستی منم از چندتا مردگان حق الناس دارم انشالله فردا صبح میرم اونقدر زاری میکنم فریاد میزنم تا روز قیامت معافم کنند!!!
روز قیامت خدا پرست یکآستانه پرست یک طرف
فریادرس محمد در غار یونس در شکم ماهی یوسف درچاه ابراهیم در آتش رحمن بود یا عبدالرحمن
یک جایی یک طرف هرجایی یک طرف
بجای اینکه 124 هزار پیامبر و 12 امام را بخوانیم و واسطه کنیم
مقصود حرف منو نگرفتید. آیا کسی که در راه خدا "کشته شده"(شهدا وائمه) و آنکه نشده(جمعی از اولیا و پیامبران) در این امر "حی بودن" برابرند؟
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (169) و گمان نكنى كسانى را كه كشته شدند در راه خدا مردگانند بلكه زندههايى هستند كه در پيشگاه الهى روزى ميخورند. لا تَحْسَبَنَّ خطاب بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است و مقصود اينست كه نبايد همچه گمانى كرد الَّذِينَ قُتِلُوا و لو در مورد شهداء، يا شهداء بدر يا احد يا شهداء بئر معونه است، و لكن كلام عام است جميع شهداء را شامل بلكه هر كه در راه خدا كشته شود و لو احكام شهيد بر او جارى نگردد مثل ائمه هدى و بسيارى از اصحاب آنها و بسيارى از علماء اعلام و مؤمنينى كه براى دين كشته شدند زيرا در آيه لفظ شهيد ندارند بلكه مقتول فِي سَبِيلِ اللَّهِ است، بلكه بتنقيح مناط قطعى شامل كسانى كه در راه خدمت بدين از دنيا بروند و لو اسم قتل بر آنها صادق نيايد، بلكه بقاعده اينكه اثبات شيء نفى ما عدا را نميكند ميتوانيم بگوئيم تمام مؤمنين بمقتضاى اخبار متواتره اجمالى بلكه مفاد برخى از آيات همين حكم را دارند چنانچه بيايد امواتا اختلاف شد كه نسبت موت و حيات چه نسبت است آيا ايجاب و سلب است يا عدم و ملكه است يا تضاد. تحقيق كلام چنانچه در مجلد سوم كلم الطيب گفتهايم كه موت نسبت بحيوة نباتى و حيوانى عدم و ملكه است و نسبت بحيوة انسانى انتقال نشئه است و تضاد است بلكه نسبت بكسانى كه گفتيم ارتفاع رتبه است كه چه بسيار آثار حيات دنيوى هم از آنها مشاهده شده است مثل سر مطهّر حضرت ابى عبد اللَّه و ابدان مطهره شهداء كربلاء مثل بدن حرّ و ابدان شهداء احد و ابدان جمعى از علماء مثل صدوق و غيره بَلْ أَحْياءٌ مثل طائرى كه از قفس بيرون آيد و محبوسى كه از حبس خلاصى يابد و مغلولى كه از زنجير رهايى جويد و گرفتارى كه از شكنجه نجات يابد.
مرگ اگر مرد است گو پيش من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او جانى ستانم جاودان او زمن دلقى بگيرد رنگ رنگ
و از كلام ابى عبد اللَّه عليه السّلام است (خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتات و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف الخطبة) عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ يعنى بجوار رحمة اللَّه واردون و من نعمائه متنعّمون و فى جناته داخلون و الى الدرجات العلى واصلون و بفضله و كرمه و رضوانه و عفوه و مغفرته نائلون، نه اينكه العياذ خدا جسم باشد و مكان داشته باشد نزد او بروند
______________________________
و از كلام ابى عبد اللَّه عليه السّلام است (خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتات و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف الخطبة) عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ يعنى بجوار رحمة اللَّه واردون و من نعمائه متنعّمون و فى جناته داخلون و الى الدرجات العلى واصلون و بفضله و كرمه و رضوانه و عفوه و مغفرته نائلون، نه اينكه العياذ خدا جسم باشد و مكان داشته باشد نزد او بروند
مقصود حرف منو نگرفتید. آیا کسی که در راه خدا "کشته شده"(شهدا وائمه) و آنکه نشده(جمعی از اولیا و پیامبران) در این امر "حی بودن" برابرند؟
نگفته مردن آیه فرموده قتل. لطفا از تاویل بپرهیزید
چند نکته ی تفسیری رو به نقل از ایت الله جوادی عرض میکنم در مورد ایه ی 64 نسا ان شا الله مفید باشه!
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً
و ما هیچ رسولی نفرستادیم ، مگر برای این که مردم او را به خاطر اینکه از طرف ما است اطاعت کنند ، و اگر نامبردگان بعد از آن خلاف کاریها- یعنی تحاکم نزد طاغوت و اعراض از رسول و سوگند دروغ- از در توبه نزد تو آمده بودند ، و از خدا طلب آمرزش کرده بودند ، و رسول برایشان طلب مغفرت کرده بود می دیدند که خدا توبه پذیر و مهربان است ، .
اولا امدن در این ایه به معنی امدن فیزیکی نیست که به معنی اعتقاد به رسول الله است!و فقط کافی است که این حرف به ایشان برسد!
دوم!قران در دو جا شهدا را حی خوانده و به قطع یقین معلم شهدا رسول خداست!چه طور ممکن است رسول خدا که معلم ان هاست میت باشد و انها حی؟!!!
سوم!خداوند در ایه 105 سوره توبه فرمود: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان ، اعمال شما را می بینند! و بزودی ، بسوی دانای نهان و آشکار ، بازگردانده می شوید و شما را به آنچه عمل می کردید ، خبر می دهد!»
این ایه نشان دهنده ی اگاهی مومنان از اعمال ماست که امام رضا نیز در یک مباحثه به ان احتجاج کردند و خودشان را از جمله ی ان مومنان انستند که مقداری در این مورد در تاپیک : http://www.askdin.com/thread23781.html توضیح اده شده!
از طرف دیگر در ایه ی 143 بقره فرمود: وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي کُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ
و ما شما را اینچنین امتی وسط قرار دادیم تا شاهدان بر سایر مردم باشید و رسول بر شما شاهد باشد و ما آن قبله را که رو بان میایستادی قبل نکردیم مگر برای اینکه معلوم کنیم چه کسی رسول را پیروی می کند و چه کسی به عقب بر می گردد هر چند که این آزمایش جز برای کسانی که خدا هدایتشان کرده بسیار بزرگ است و خدا هرگز ایمان شما را بی اثر نمی گذارد که خدا نسبت به مردم بسیار رئوف و مهربان است .
ویا در سوره نسا 14 دیگر فرمود: «فَكَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً»
چگونه میشود آنگاه كه از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را نیز بر آنان (گواهان) شاهد بیاوریم...
یا:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»
ای پیامبر ما تو را گواه و نوید دهنده برانگیختیم.
ممكن است مقصود از این شاهد، شهادت بر اعمال در روز رستاخیز باشد.
و در آیه دیگر میفرماید:
«إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْكُمْ»
ما به سوی شما پیامبری را برانگیختیم كه شاهد بر اعمال شما است.
همه اینها نشان میدهند رسول خدا شاهد اعمال ما و شهادت دهنده در قیامت است!و چه طور ممکن است ایشان بر چیزی که از ان اطلاعی ندارند شهادت دهند!؟
چهارم!اینکه در این ایه گفته شده رسول دقیقا به سمت ایشان اشاره دارد،که چون تو رسول هستی اگر طلب مغفرت کنی انها خداوند را توبه پذیر خواهند دید. یک مسئله در مورد توسل هست و ان اینکه همه ی ما در این جهان خواه و ناخواه از توسل استفاده میکنیم!به اب متوسل میشویم برای رفع تشنگی به نان برای فرار از گرسنگی به افتاب متوسل میشویم برای دوری از تاریکی!و حال که ائمه و اولیا خدا کجا و اسمان ها و زمین کجا!!!
مسئله ی مهم این است که ما وسیله را مستقل از خدا ندانیم!که در عقیده شیعه هم این طور نیست!همان طور که اب مستقا از ما رفع عطش نمیکند اولیا خدا هم مستقلا فیض رسان نیستند!البته دلایل روایی هم از کتب اهل سنت در این مورد کم نیست ولی بحث سندی و....!
1- تفسیر «شهید» به معنی حاضر و ناظر در این آیه و آیه ی «جئنابک علی هولاء شهیداً» اصلا درست نیست و نه در کلام سَلَف این تفسیر دیده می شود نه سیاق و سباق آیه به آن دلالت می کند. منظور از «شهید» در این آیه ها «مبیٌن» (بیان کننده ی حقایق و دلایل توحید) و«گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت و تزکیه کننده ی آنان) است. چنان که از محور بحث آیه به وضوح پیداست ترجمه کردن «شهید» به حاضر و ناظر و سپس استدلال کردن بر آن به حاضر و ناضر بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم تحریف معنوی قرآن است.
2- کلمه «شهید» در آیه سوره «نساء» «جئنابک علی هولاء شهیداً» به معنی رقیب و نگهبان، مواظب است نه حاضر و ناظر یعنی رسول برای آنان به منزله ی مواظلب و نگهبا نی است که نمی گذارد از مسیر مستقیم منحرف شوند و قدم به بیراهه و راه های ضلالت بنهند. مانند آیه ی « وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ »117/مائده که از زبان حضرت عیسی (ع) در بارگاه الهی در قیامت اظهار می شود.
این دو جواب علی الا سبیل الانکار و الترّقی بودند یعنی جواب بر این مبناست که ما اصلا تفسیرو تر جمه ی شما را قبول نداریم ترجمه این است که ما گفتیم سه جواب دیگر علی سبیل التسلیم و التنزّل است به مفاهیمی که در خود جواب ها بیان شده است:
3- گیریم که «شهید» به حاضر و ناظر معنا می شود اما این دو فقط یکی از معانی آن هستند و هرجا به این معنا نمی آید بلکه در اغلب موارد به معنی گواه و مبیٌن است این استدلال هم درست نیست که اگر گواه و شاهد هم باشد، باز منظور از آن حاضرو ناظر است.
چون گواه کسی است که در ماجرا حضور و نظارت داشته است. زیرا برای صحت شهادت و گواهی دادن لزومی ندارد که شاهد همیشه باید حضور و نظارت داشته باشد.
چنانکه در کتب فقه مصرّح است شهادت در پاره ی موارد بدون اینکه حاضری و ناظری شاهد شرط قرار گیرد، از او پذیرفته می شود.
مثلا فقها گفته اند در چند جای مخصوص شهادت بصورت استفاضه و اشتهار هم اعتبار دارد مانند موت ،نکاح،نسب،رویت هلال و ... یعنی اگر در شهری همه ی مردم بگویند فلان کس در فلان تاریخ مرده یا نکاح کرده یا نسبش از فلان کس است یا هلال رمضان را دیده و این مسئله به اشتهار رسیده باشد بر گفته شان حکم می شود بدون این که از حضور و نظارت و رویت مستقیم آنان سوال شود.
در باره ی ماجرای حضرت یوسف علیه السلام و زلیخا ،در قرآن کریم آمده است که وقتی زلیخا در اجرای نقشه اش برای بدست آوردن حضرت یوسف علیه السلام ناکام ماند،
شاهدی از اهل زلیخا به عنوان شاهد و حَکَم انتخاب شد «وشهدشاهدٌمّن اهلها» یوسف/26 این شاهد به نظر بعضی از مفسران یک طفل بود که در گهواره اش لب به سخن گشود و به قول برخی دیگر یک مرد کامل بود در هر دو صورت او در ماجرای کشمکش آن دو نفر حضور نداشت.
با این همه شاهدی او به تصریح قرآن مورد قبول قرار گرفت. پس در هر جای قرآن نمی توان شهید را به معنی شاهد- شاهدی که باید حضور داشته باشد-گرفت این تفسیر، یک تقلب و تحریف در قرآن است.
4- فرضاَ اگر بپذیریم«شهید» در این آیه ها به معنی حاضر وناظر است، آیا این عقیده ی حضور و نظارت این امت را از حضور و نظارت سایر انبیا حتی رسول الله صلی الله علیه و سلم وسیع تر و افضل نمی کند؟
از این آیه ها ثابت می شود که شهادت رسول الله صلی الله علیه وسلم محدود بر امت خویش است آیه ی (وکنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم) نیز شهادت حضرت عیسی علیه السلام را محدود بر امت خودش می گوید همچنین سایر پیامبران که حالشان یکسان است در حالی که از جمله ی«لتکونوا شهداء علی النّاس» و آیه ی « وتکونو شهدا علی الناس» حج/78 ثابت می شود که این امت بر جمیع انسان ها و گواه می شوند.
بدین ترتیب تفسیر «شهید» به معنای حاضر وناظر مستلزم این عقیده خواهد شد که حضور و نظارت انبیا علیه السلام از حضور و نظارت امت محمد صلی الله علیه وسلم محدودتر و حضور آنان حتی از حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم افضل و واسع است.
چنانکه ظاهر است قبول کردن این عقیده مستلزم تنقیص بر مقام انبیا علیهم السلام در مقام «شهید» بودن و قطعا کفر آمیز است. بنابراین، تفسیر مزبور قابل قبول نیست.
حال آیا انسان در خواب می شنود . خیر پس مرده نیز همین طور است همانطور که ما دوران جنین خود آگاهی نداریم مردگان از دنیا آگاهی ندارند زیرا برای مرده دو حالت است که ما از بودن در کدام حالت نا آگاهیم قبر او گودالی از جهنم یا قبر او باغی از بهشت است در این صورت بر هر مسلمانی یقینی است که بهشتی ناراحتی نمی بیند واینجا معلوم می شود آگاهی از دنیا ندارند زیرا آگاهی از دنیا و دیدن احوالات دنیا باعث ناراحتی آنان می شود. اگر کسی اعتقاد داشته باشد فرد مادامی که می میرد بازهم از دنیا آگاهی دارد یا فقط می شنود خب اگر فقط می شنود پس تکنیک خوبی است چند بلندگوی بزرگ تو قبرستان بذاریم همین که فردی مرد فورا بلندگوها را روشن کنیم و از بلندگوهای جواب های سوالات منکر و نکیر بیاد من ربک و .... طرفم بشنوه راحت جواب سوالاتو بده و بره تو بهشت آیا بنظر شما تکنیک جالبی نیست بله ! به به این هم حرفیست. راستی منم از چندتا مردگان حق الناس دارم انشالله فردا صبح میرم اونقدر زاری میکنم فریاد میزنم تا روز قیامت معافم کنند!!! روز قیامت خدا پرست یک آستانه پرست یک طرف فریادرس محمد در غار یونس در شکم ماهی یوسف درچاه ابراهیم در آتش رحمن بود یا عبدالرحمن یک جایی یک طرف هرجایی یک طرف بجای اینکه 124 هزار پیامبر و 12 امام را بخوانیم و واسطه کنیم یک ذات رحمن و نزدیک را بخوانیم
هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعى از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس پیامبر بر دهانه چاه ایستاد و به کشته شدگان خطاب کرد
و فرمود: و شما همسایگان و معاصران بدى براى رسول خدا بودید، او را از خانهاش مکه، بیرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اکنون آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پیکرهائى که روح از آنها جدا شده، چه فایدهاى دارد؟ رسول خدا فرمود:اى پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستى ولی جواب نمی دهند. ….قال اطلع النبی صلى الله علیه وسلم على أهل القلیب فقال وجدتم ما وعد ربکم حقا فقیل له أتدعو أمواتا فقال ما أنتم بأسمع منهم ولکن لا یجیبون اسناد: صحیح البخاری – البخاری – ج ۲ – ص ۱۰۱- دار الفکر عمدة القاری – العینی – ج ۸ – ص ۲۰۱- دار إحیاء التراث العربی مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۹- دار المعرفة إثبات عذاب القبر – البیهقی – ص ۶۴- دار الفرقان التمهید – ابن عبد البر – ج ۲۰ – ص ۲۴۰- وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة الدرر – ابن عبد البر – ص ۱۰۶ تفسیر السمعانی – السمعانی – ج ۲ – ص ۱۹۵- دار الوطن – الریاض تفسیر الرازی – الرازی – ج ۱۴ – ص ۱۶۷ الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۵ – ص ۲۴۹- دار المعرفة فتح القدیر – الشوکانی – ج ۴ – ص ۲۳۳- عالم الکتب السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۴۳۵- دار المعرفة
دسوت عزیز شما متوجه منظور بنده نمی شوید و همین طور متن می نویسید منظور بنده این است که مثلا در قران داریم که نماز سه رکعت است ؟؟ یا ...........
دوست عزیز در مورد توصل آیه صریح در قرآن داریم...
شما یک آیه بیاور که گفته توصل به مردگان جایز است؟
ببخشید دیگرانی که از دنیا میروند کجا هستند؟!؟در این دنیا؟!؟!انها هم در این دنیا نیستند!پس فرق شهدا که حی خوانده شدند با انها چیست؟!چرا شهدا را حی خوانده؟!
شهید حی است زیرا در نزد الله است...
اما دیگران که از دنیا می روند طبق گفته قرآن در عالم برزخ هستند و این با آن چیزی که قرآن می فرماید:
"شهدا نزد الله زنده اند و روزی دارند" خیلی فرق دارد...
عند ربهم یعنی انها مانند گناه کاران نیستند!عند ربهم هستند!لقا الله دارند!
مانند کسی که نماز حقیقی میخواند او نیز در همین دنیا عند ربهم است!
چه ربطی به حی دارد؟!
اولا حی یعنی حاضر و زنده و نه به معنی موثر: آیا نشنیده ای که می گویند حی و حاضر؟؟؟
و اما عند ربهم:
عند ربهم یعنی انها مانند گناه کاران نیستند!
عند ربهم یعنی در نزد پروردگار
در واقع اینجا می خواهد بگوید شهدا بعد از مرگ در عالم برزخ منتظر قیامت نیستند و نزد الله هستند.
شما بگو چرا ایه گفته به نزد همان پیامبر به قول شما زنده بروید؟!
چرا؟
شما به دفعات با دوستان خود سلام کرده اید و دوستان هم جواب سلام داده اند.
سلام یعنی چه؟
سلام دعای سلامتی است، در واقع شما برای دوستتان دعای سلامتی می کند!
پس اینکه آدم زنده دعایی کند برای آدم زنده ی دیگر اصلا مشکلی ندارد!!!
پس اگر ایشان صدای ما را بشنوند و برای ما دعا کنند کار ما صحیح است!این یک مورد!
کار دین اگر و اما ندارد، شما یک آیه از قرآن بیاور که بگوید به غیر الله توصل کنید؟
یا سلامی که قران برپیامبران میدهد!
اصلا اگر رسول الله صدای شما را نمیشنود چرا در نماز به او سلام میدهید؟!
اولا که سلام دعای سلامتی است و الله برای بنده داده است، نه بنده برای بنده!
کار شما عجیب است، شما می گویید چرا الله برای پیامبرانش سلام داده؟؟؟
نمی خواهد بگوید باید قبل از آن از شما اجازه می گرفته؟
سلام دادن به پیامبر در نماز هم 2 دلیل دارد.
اول آنکه سلام آخر نماز سلام واجب است
دوم آنکه وقتی ما به پیامبر سلام می دهیم در واقع از سنت او پیروی کرده ایم که در نماز (هنگامی که زنده بودند) همگان سلام می دادند به پیامبر.
و اما:
فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿الاعراف-٧٩﴾
بهتر است که در این مورد کمی تحقیق کنید
هر گردی گردو نیست...
ببینید در مورد اصحاب کهف هم که دقیقا در قران نقل میشود که فردی بینشان پیشنهاد داد که برای انها مقبره بسازیم!تا این گونه به انها احترام بگذاریم.و قران هم هیچ مخالفتی با این کار نکرده و ان را نکوهش نکرد!
اگر ایه را دقیق بخوانید می گوید مردم نزاع کردند و سرانجام عده ای مقبره ساختند...
الله که این کار را تائید یا رد نکرده، چون خداوند کذاب نیست داستانی از تاریخ را به عینه نقل کرده است...
برای همین است که در ادامه ی همین آیات الله می فرماید:
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا ﴿کهف - ٢٣﴾
ما از خود وسیله چیزی نمیخواهیم بلکه با استفاده از واسطه ها از خود خداوند خواسته هایمان را طلب میکنیم!)
سبحان الله
الله در قرآن می فرماید:
پس وقتی که از کفار می پرسید چرا ازغیر خدا چیزی می خواهید؛ می گویند ما الله را می پرستیم و به وسیله آنها می خواهیم به خداوند نزدیک شویم...
پس اگر فکر می کنید می توانید غیر خدا را بخوانید پس این را به یاد داشته باشید که الله می فرماید: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣﴾
...و از غیر خدا هرکه را که می توانید فرا خوانید!!!
دوست عزیز در مورد توصل آیه صریح در قرآن داریم...
شما یک آیه بیاور که گفته توصل به مردگان جایز است؟
شهید حی است زیرا در نزد الله است...
اما دیگران که از دنیا می روند طبق گفته قرآن در عالم برزخ هستند و این با آن چیزی که قرآن می فرماید:
"شهدا نزد الله زنده اند و روزی دارند" خیلی فرق دارد...
اولا حی یعنی حاضر و زنده و نه به معنی موثر: آیا نشنیده ای که می گویند حی و حاضر؟؟؟
و اما عند ربهم:
عند ربهم یعنی در نزد پروردگار
در واقع اینجا می خواهد بگوید شهدا بعد از مرگ در عالم برزخ منتظر قیامت نیستند و نزد الله هستند.
شما به دفعات با دوستان خود سلام کرده اید و دوستان هم جواب سلام داده اند.
سلام یعنی چه؟
سلام دعای سلامتی است، در واقع شما برای دوستتان دعای سلامتی می کند!
پس اینکه آدم زنده دعایی کند برای آدم زنده ی دیگر اصلا مشکلی ندارد!!!
کار دین اگر و اما ندارد، شما یک آیه از قرآن بیاور که بگوید به غیر الله توصل کنید؟
اولا که سلام دعای سلامتی است و الله برای بنده داده است، نه بنده برای بنده!
کار شما عجیب است، شما می گویید چرا الله برای پیامبرانش سلام داده؟؟؟
نمی خواهد بگوید باید قبل از آن از شما اجازه می گرفته؟
سلام دادن به پیامبر در نماز هم 2 دلیل دارد.
اول آنکه سلام آخر نماز سلام واجب است
دوم آنکه وقتی ما به پیامبر سلام می دهیم در واقع از سنت او پیروی کرده ایم که در نماز (هنگامی که زنده بودند) همگان سلام می دادند به پیامبر.
و اما:
فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿الاعراف-٧٩﴾
بهتر است که در این مورد کمی تحقیق کنید
هر گردی گردو نیست...
اگر ایه را دقیق بخوانید می گوید مردم نزاع کردند و سرانجام عده ای مقبره ساختند...
الله که این کار را تائید یا رد نکرده، چون خداوند کذاب نیست داستانی از تاریخ را به عینه نقل کرده است...
برای همین است که در ادامه ی همین آیات الله می فرماید:
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا ﴿کهف - ٢٣﴾
سبحان الله
الله در قرآن می فرماید:
پس وقتی که از کفار می پرسید چرا ازغیر خدا چیزی می خواهید؛ می گویند ما الله را می پرستیم و به وسیله آنها می خواهیم به خداوند نزدیک شویم...
پس اگر فکر می کنید می توانید غیر خدا را بخوانید پس این را به یاد داشته باشید که الله می فرماید: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣﴾
...و از غیر خدا هرکه را که می توانید فرا خوانید!!!
هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعى از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس پیامبر بر دهانه چاه ایستاد و به کشته شدگان خطاب کرد
و فرمود: و شما همسایگان و معاصران بدى براى رسول خدا بودید، او را از خانهاش مکه، بیرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اکنون آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پیکرهائى که روح از آنها جدا شده، چه فایدهاى دارد؟ رسول خدا فرمود:اى پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستى ولی جواب نمی دهند. ….قال اطلع النبی صلى الله علیه وسلم على أهل القلیب فقال وجدتم ما وعد ربکم حقا فقیل له أتدعو أمواتا فقال ما أنتم بأسمع منهم ولکن لا یجیبون اسناد: صحیح البخاری – البخاری – ج ۲ – ص ۱۰۱- دار الفکر عمدة القاری – العینی – ج ۸ – ص ۲۰۱- دار إحیاء التراث العربی مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۹- دار المعرفة إثبات عذاب القبر – البیهقی – ص ۶۴- دار الفرقان التمهید – ابن عبد البر – ج ۲۰ – ص ۲۴۰- وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة الدرر – ابن عبد البر – ص ۱۰۶ تفسیر السمعانی – السمعانی – ج ۲ – ص ۱۹۵- دار الوطن – الریاض تفسیر الرازی – الرازی – ج ۱۴ – ص ۱۶۷ الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۵ – ص ۲۴۹- دار المعرفة فتح القدیر – الشوکانی – ج ۴ – ص ۲۳۳- عالم الکتب السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۴۳۵- دار المعرفة
درثانی :اگر معتقد باشيم که مردگان در هر حالت و در هر زمان و از هر مکاني ، سخنان دعا کنندگانشان را مي شنوند، در اين صورت شنيدن آنان به صفت « سمع ، شنيدن » خداوند ، تشبيه کرده مي شود ، چون خداوند است که تمام صدا ها و سخنان را بدون محدوديت مي شنود و اگر ما معتقد باشيم که کسي غير از خداوند نيز تمام صداها و سخنان را مي شنود در اين صورت مخلوق به خالق تشبيه کرده مي شود ، در حالي که خداوند مي فرمايد : "لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ "
و نعيم بن حماد خزاعي ، استاد امام بخاري مي فرمايد :« من شبّه الله بشيءٍ من مخلوقاته فقد کفر» يعني؛ اگر هر کس در موردي خداوند را به مخلوقاتش تشبيه نمايد عمل او عملي کفر آميز است.
ثالثا: اگر ما تسليم شده و قائل به شنيدن مردگان باشيم ، مردگان که به تمامي زبان ها تسلط ندارند ، اگر قائل به شنيدن آنان باشيم ، مي بايست تقسيم بندي ديگري انجام شود و آن اين که هر شخص زنده اي ، مرده اي را خطاب قرار دهد و از او درخواست کند که با هم هم زبان هستند بنابراين هيچ فارس و ترکمن و کرد و... نميتواند پيامبر صلي الله عليه و سلم يا هر مرد صالحي که به زبان عربي آشناست و غير از آن را نميداند ، را خطاب قرار دهد و از او چيزي درخواست کند ، چون پيامبر صلي الله عليه و سلم هيچ گونه آشنايي با زبان فارسي و ترکمني و کردي و... را ندارد ما انسانهاي معقول را خطاب قرار مي دهيم و ميگوييم ، آيا چنين تقسيم بندي ، مقبول و جايز است ؟ اگر جواب شما مثبت باشد ، ما با شما هيچ کاري نداريم و مي گوييم شما را به خير و ما را به سلامت !!!
رابعا: اگر دوباره تسليم شده و قائل به شنيدن مردگان باشيم ، آيا ،انساني ( چه مرده و چه زنده ) قادر است، چند سخن را که همزمان به او گفته مي شود ، هر يک را جدا گانه ، شنيده و بفهمد ، و مي گوييم : آيا اگر بر روي زمين درزمان واحد ، چند نفر مرده اي را خطاب قرار دهند ، آيا انسان مرده ، مي تواند سخنان آنان را جداگانه بررسي کرده و بفهمد و جواب آنان را دهد؟ ما که مي گوييم، نمي توانند و از حيطه ي انسان زنده و نابغه خارج است،حال اگر اين شخصِ مخاطب مرده باشد، اصلاً و ابداً قادر نخواهد بود سخنان گوناگون و همزمان را از همديگر متمايز سازد.
نتيجه گيري درباره ي مطالب مذکور به مخاطب عزيز و جوياي حق موکول مي شود ... تأمل نما...ا
در متن حدیث دقت کنید. حرف من نیست. پیامبر به عمر می گوید "تو از آنها شنواتر نیستی ولی جواب نمی دهند". این سخن در زبان پارسی یعنی اینکه مرده ها مانند عمر یا بهتر از او سخن را می شنوند.
در مورد سوالهای بعدی هم باید گفت که انواع مرده داریم. برخی از آنها در محوطه ای حول و حوش جسم خود زندانی اند و عذاب می شوند. عده ای دیگر در عالمهای خاصی به سر می برند و از هیچ چیز این دنیا خبر ندارند و گرفتار اعمال خود هستند. بر عده ای دیگر زمان به صورت عجیبی می گذرد و در نظرشان یک جورهایی زندگیشان تمامی ندارد. اولیای خدا هم از آزادی کامل برخوردارند و به اذن خدا زبانهایی غیر از زبان مادریشان را می فهمند و صدای چند نفر را همزمان درک می کنند. اگر این موارد غیر عادی است، صد سال پیش هم رفتن تا مکه در چهار ساعت غیر عادی بود. بنابراین اگر چیزی را نمی دانیم و نمی شناسیم نباید بی دلیل رد کنیم. به امثال شما در صد سال پیش اگر می گفتند مسافت یک ساله را در کمتر از یک روز می شود پیمود حتما فرد را به کفر و شرک و ارتداد و نفاق و بی انصافی و و و و و ... متهم می کردید و می گفتید فقط خدا می تواند. همین حالا هم یک کامپیوتر دست ساز بشر می تواند چند صدا را تجزیه و تحلیل کند. در انسان هم قابلیتهای خاص هست فقط باید از راهش آنها را پرورش دهد.
به نظر من یکی از جاهایی که عمل انسان کفرآمیز است آن است که بخاری را از طرف خودش و بدون انتصاب خدا امام بخواند که در پست 191 این کار انجام شده است. خدا ابراهیم را بعد از آزمایش با کلمات و بعد از اینکه او آنها را تکمیل کرد امام نامید. هیچ کس حق ندارد هر کس را خواست امام خطاب کند. ... توبه نما ...!
اگر صداى ما به گوش مردگان نمی رسد سلام بر پيامبر ص و امامان ع و توسل به آنها و زيارت قبورشان و تقاضاى شفاعت از آنان در پيشگاه خدا چه مفهومى دارد؟
با سلام
دوست عزیز اول آنکه سلام نماز جز سلام آخر واجب نیست.
در ثانی سلام بر پیامبر مشمول مرور زمان نیست.
سوم آنکه سلام دادن بر پیامبر سنت نماز است.
و چهارم اینکه آداب نماز را الله می گویدٰ. آیا بنده حق دارد به الله بگوید چرا چنین بگوئیم و آن را نگوئیم؟؟؟
زمانی که پیامبر زنده بود سلام نماز صحیح بودٰ. بعد از وفات ایشان بحث بر سر این بالا گرفت که باید سلام نماز تصحیح شود؛ اما صحابه مخالفت کردند و نماز را سنت دانسته و بدون تغییر نگاه داشتند.
در باب توصل هم فقط و فقط یک آیه بیاورید که توصل به دون الله را تائید کند.
حساب پيامبر ص و مردان خدا از ديگران جدا است، آنها همانند" شهداء" (بلكه در صف مقدم بر آنان) قرار دارند و زندگان جاويدند، و به مصداق أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" از روزيهاى پروردگار بهره می گيرند" و به فرمان خداوند ارتباط خود را با اين جهان حفظ می كنند، همانگونه كه در اين جهان می توانند با مردگان- همچون كشتگان بدر- ارتباط برقرار سازند.
والله کفر است.
سند این موضوع کجاست؟
مگر الله نمی فرماید من پیامبری انتخاب کردیم از جنس شما و مثل خود شما؟؟؟
همین پیامبر مگر نگفت: من که رسول الله هستم خبر ندارم حالا که پایم را از زمین بر می دارمٰ؛آیا عمرم کفاف می دهد که آن را بر زمین بگذارم یا خیر؟؟؟
در روايات متعددى در صحيح مسلم از ابو سعيد خدرى و ابو هريره از شخص پيامبر ص نقل شده كه فرمود: لقنوا موتاكم لا اله الا اللَّه:
" مردگان خود را تلقين لا اله الا اللَّه كنيد"
بهتر نیست که:
اولا سند حدیث را بدهید تا رفع شبهه گردید
دوما جایی که کتاب الله استٰ حدیث جایی ندارد. ما کلام مبین الله را به وضوح داریم...
فرق دارد مجید جان
دلبندم نمی گید مردن می گوید قتل!!!
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان ، اعمال شما را می بینند! و بزودی ، بسوی دانای نهان و آشکار ، بازگردانده می شوید و شما را به آنچه عمل می کردید ، خبر می دهد!»
این ایه نشان دهنده ی اگاهی مومنان از اعمال ماست
به نظر شما این آیه خطاب به مومنان زنده نیست که اعمال هم نوعان زنده خود را می بینند؟
خب ایه میگوید او فقط شاهد بر امتی بوده که در زمان حیاتش زنده بودند؟!؟!؟
وقعا اسلامتان را شکر
آخر مگر زبانم لال خداوند قدرتش را ندارد که منظور خود را واضح بگوید.
چرا تمام 1.5 میلیارد مسلمان با درک قرآن مشکلی ندارند اما هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟
به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال کردهٰ ماباقی قرآن مبین است؟
صریح است؟
هدایت گر است؟
اما شیعه هرچه آورد از قرآن علامت سئوال بود!!!
کمی منطقی فکر کنید...
هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعى از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس پیامبر بر دهانه چاه ایستاد و به کشته شدگان خطاب کرد
و فرمود: و شما همسایگان و معاصران بدى براى رسول خدا بودید، او را از خانهاش مکه، بیرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اکنون آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پیکرهائى که روح از آنها جدا شده، چه فایدهاى دارد؟ رسول خدا فرمود:اى پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستى ولی جواب نمی دهند.
….قال اطلع النبی صلى الله علیه وسلم على أهل القلیب فقال وجدتم ما وعد ربکم حقا فقیل له أتدعو أمواتا فقال ما أنتم بأسمع منهم ولکن لا یجیبون
اسناد:
صحیح البخاری – البخاری – ج ۲ – ص ۱۰۱- دار الفکر
عمدة القاری – العینی – ج ۸ – ص ۲۰۱- دار إحیاء التراث العربی
مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۹- دار المعرفة
إثبات عذاب القبر – البیهقی – ص ۶۴- دار الفرقان
التمهید – ابن عبد البر – ج ۲۰ – ص ۲۴۰- وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة
الدرر – ابن عبد البر – ص ۱۰۶
تفسیر السمعانی – السمعانی – ج ۲ – ص ۱۹۵- دار الوطن – الریاض
تفسیر الرازی – الرازی – ج ۱۴ – ص ۱۶۷
الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۵ – ص ۲۴۹- دار المعرفة
فتح القدیر – الشوکانی – ج ۴ – ص ۲۳۳- عالم الکتب
السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۴۳۵- دار المعرفة
واقعا سندیت و مقایسه ی ضعیفی است. همه ی اینها رد شدنی هستند...
داداش ما كه در اينجا كه جواب شمارو داديم بيا جواب بده اگر دليل ديگري داري
توسل به اهل بیت (ع) از منظر منابع اهل سنت
من چجواب را دادم همانجا
نمی دانم حذف شده یا نتوانستم باز پیدایش کنم
اما هنوز شما هستید که جوابی ندادید
فقط یک آیه از توصل به دون الله بیاورید...
بابا اصلا آیه نخواستم
قرآن پیش کش
بروید یک روایت بیاورید که حضرت محمد -ص- به غیر خدا وتوصل شده...
یک روایت بیاورید که حضرت علی بر سر قبری رفته و حاجتی خواسته!!!
یک روایت بیاوریدٰ سخت است؟؟؟؟
همین فیلم یوسف پیامبر که سراسر ایراد است... توی همون فیلم که آقایون قبولش دارید:
یادتان هست در قسمتی که حضرت یوسف -ع- به زندانی آزاد شده متوصل می شود که سفارش او را نزد سلطان برای آزادی کند؛ الله او را چند سال بیشتر در زندان نگاه می دارد؛ زیرا به دون الله متوصل شد؛ تا جایی که حضرت یوسف -ع- توبه کرد از این کار و از الله طلب آمرزش کرد.
پس اگر فکر می کنید می توانید غیر خدا را بخوانید پس این را به یاد داشته باشید که الله می فرماید:
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣﴾
...و از غیر خدا هرکه را که می توانید فرا خوانید!!!
فقط یک آیه از توصل به دون الله بیاورید... بابا اصلا آیه نخواستم قرآن پیش کش بروید یک روایت بیاورید که حضرت محمد -ص- به غیر خدا وتوصل شده... یک روایت بیاورید که حضرت علی بر سر قبری رفته و حاجتی خواسته!!!
سلام اولا مجید دلبندم اون توسل هست نه توصل در ثانی در قران 17آیه وجود دارد که حتی انبیاء نه تنها به افراد بلکه به اذن الهی به اشیاء متوسل میشدند یکی از اونها پیراهن حضرت یوسف که برای شفاء چشم پدرشون نرفتند محراب دعا کنند که خدایا چشم پدر منو شفاء بده گرچه همین کار را هم کردند ولی برای اینکه به امثال شماها بفهمانند که خود پیامبر و هر چیزی که منتسب به پیامبر هست ارزشمند در درگاه خداوند هست پیراهن خودشون را فرستادند که پدرشون انداختند روی سرشون و شفاء پیدا کردند که البته شما اگر از خدا نمیترسیدید میگفتید حضرت یوسف مشرک شده چون از یک پیراهن طلب شفاعت کرده هم حضرت یوسف هم حضرت یعقوب
آیه دومی که حتی از مرده طلب توسل شده و به مرده متوسل شدند گاو بنی اسرائیل بوده اون هم انسان نه بلکه به مرده یک گاو متوسل شدند شما هاکه در مورد توسل به مردگان این همه گرد و خاک میکنید میتونید جواب بدید که چرا حضرت موسی نرفت دو رکعت نماز بخونه تا مرده زنده بشود؟
راستی شما که میگوئید یا علی یا حسین یا حسن شرک هست در قران در مورد درخواست قوم موسی از حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام که میگفتند یا موسی تو از پروردگارت بخواه؟ چی هست ؟به خاطر این یا موسی گفتن ها مشرک شدند؟وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
با سلام
دوست عزیز اول آنکه سلام نماز جز سلام آخر واجب نیست.
با سلام خدمت حضرتعالی
بله یکی از موارد افتراق فقه اهل سنت و تشیع همین مسئله است که شما سلام را در نماز واجب نمیدانید ما میدانیم در فقه ما شیعیان به فتوای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و دیگر علمای شیعی اینطور آمده است واجبات نماز يازده چيز است:
اول: نيت، دوّم: قيام يعنى ايستادن، سوّم: تكْبِيرَةُ الْاحْرام يعنى گفتن اللَّه أكبر در اول نماز، چهارم: ركوع، پنجم: سجود، ششم: قرائت، هفتم: ذكر ، هشتم: تشهد، نهم: سلام، دهم: ترتيب، يازدهم: موالات يعنى پى در پى بودن اجزاء نماز. _________________________________________
توضيح المسائل إمام خميني ج1، ص: 531 ضمن اینکه حضرتعالی در حدی نیستید که بتوانید فتواهای علمای شیعی را نقض کنید
در ثانی سلام بر پیامبر مشمول مرور زمان نیست.
شما این آیه را چطور معنا میکنید که خداوند در قرآن میفرماید وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَاگر به جمله سیری الله عملکم و رسوله دقت کنید صریح در دیدن است بدون کنایه برادر عزیزم در بعضی از مطالبتون میفرمائید که خداوند مگر ابا داشت که بیانش صریح باشد یا نه بنده در جواب حضرتعالی میگویم الان که در همین آیه خداوند میفرماید خدا و رسولش اعمال شما را می بینند قبول نمی کنید و به تاویل می برید من نمیدانم خدا با کدوم زبان باید حرفش را ثابت کند و به شما برساند که بابا جان من و پیغمبرم اعمال شما را می بینیم دیگر آیه واضحتر از این هست ؟؟؟
برادر من این عالم شماست که در تفسیرش میفرماید
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ هذا من رؤية العين لا غير لأنه لم يتعدّ إلا إلى مفعول واحد.
دیگر از این واضح تر شما چه میخواهید ؟؟؟
و یا عالم تفسیری دیگر از اهل سنت که فرمود
قوله تعالى: وَ قُلِ اعْمَلُوا أي: اعملوا خيرا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
، يعني: و يراه رسوله، و يراه المؤمنون
و یا عالم اهل تسنن دیگر که در تفسیرش فرمود
«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ» عيانا فيرحمكم و يجازيكم عليه جزاء خيرا كثيرا «وَ رَسُولُهُ» يراه باطلاع اللّه إياه عليه و يستغفر لكم و هو مجاب الدعوة عند ربه «وَ الْمُؤْمِنُونَ» يرونه أيضا لما يقذفه اللّه في قلوبهم
اینها همه مدارک از علمای شماست که آنها فهمیدند و شما نفهمیدید ظاهرا علمای سلف شما بهتر از شما به حقائق امور مطلع بودند تا شماهایی که الان در عرصه وجود موجود هستید
بنده عمدا مدارک این تفاسیر را برایتان نقل نخواهم کرد تا خودتان بروید بچرخید و پیدا کنید و متاسفم برای شما که خودتان بدرستی در صدد فهم قرآن بر نمیائید آنوقت با زبان توهین و تهمت شیعیان را متهم به نفهمی در مسائل قرآن می کنید یکی از بدبختی های شما این است که اینقدر خودتان را در گیر و دار مدارک روایات و احادیث گرفتار کردید که از اصل حقیقت باز ماندید و به همه چیز و همه کس مشکوکید
تکمه این مبحث و بقیه جوابها را هم در پست دیگری در همین تایپیک خدمتتان تقدیم می کنم
دوست عزیز در مورد توصل آیه صریح در قرآن داریم... شما یک آیه بیاور که گفته توصل به مردگان جایز است؟
mr!!!جواز توسل که تو قران واضح اده شده!سه تا ایه!5منافقون 64 نسا و داستان برادران یوسف ع و...
این یعنی توسل مجاز است!
حالا نهایت شما بگو به مردگان متوسل شدن بیهودست!
اصلا شما ثابت کن که این کار کفر است!یک ایه بیار که با سه ایه ای که گفتم در تناقض نباشه و بگه توسل به مردگان شرک است!! ببین!توسل یا شرک هست یا نیست!اگر شرک است دیگه مرده و زنده ندارد!!!!مگه نمیگی توسل به دون الله شرک است؟!حالا چون این دون الله حی بود شرک نبود الان که به اعتقاد شما شده میت میشه شرک!!؟؟!
شهید حی است زیرا در نزد الله است...
این نظر رو دقیاقا از کجا اوردید؟!؟!نزد الله میشه عند الله!نمیشه حی!!!
قران کتاب بیان جزییات است!و به اختصار حقایق رو بیان میکنه!به همین دلیل چندین بار اون هم در یک ایه یک مسئله رو بیان نمیکنه!اصلا این کار در ادبیات به معنی حشو است!و وجود حشو در قران ناممکن است!معنی ندارد اگر به قول شما حی به معنی عند ربهم باشد دوباره اخر ایه عند ربهم رو تکرار کند!اصلا مگر نمیگویید که قران کتاب مبین است؟!؟!این کتاب مبین وقتی منظورش عند ربهم باشد میگوید عند ربهم نه حی!!!!!
موثر بودن حی از واضحات است!شما ثابت کن که حی نه به معنای معمول که به معنی عند الله است!
در واقع اینجا می خواهد بگوید شهدا بعد از مرگ در عالم برزخ منتظر قیامت نیستند و نزد الله هستند.
میشه بگین این رو از کجا براشت کردین؟!؟!؟!؟
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : hoorshid شما بگو چرا ایه گفته به نزد همان پیامبر به قول شما زنده بروید؟! چرا؟ شما به دفعات با دوستان خود سلام کرده اید و دوستان هم جواب سلام داده اند. سلام یعنی چه؟ سلام دعای سلامتی است، در واقع شما برای دوستتان دعای سلامتی می کند! پس اینکه آدم زنده دعایی کند برای آدم زنده ی دیگر اصلا مشکلی ندارد!!!
من داشتم درباره 64بقره میگفتم!!!چه ربطی داشت این حرف؟!؟!؟!
فقط یه چیزی مینویسید که پاسخ داده باشین؟!
کار دین اگر و اما ندارد، شما یک آیه از قرآن بیاور که بگوید به غیر الله توصل کنید؟
سه تا ایه اوردم!جواب ندادید!....
اولا که سلام دعای سلامتی است و الله برای بنده داده است، نه بنده برای بنده! کار شما عجیب است، شما می گویید چرا الله برای پیامبرانش سلام داده؟؟؟ نمی خواهد بگوید باید قبل از آن از شما اجازه می گرفته؟ سلام دادن به پیامبر در نماز هم 2 دلیل دارد. اول آنکه سلام آخر نماز سلام واجب است دوم آنکه وقتی ما به پیامبر سلام می دهیم در واقع از سنت او پیروی کرده ایم که در نماز (هنگامی که زنده بودند) همگان سلام می دادند به پیامبر.
نقدر...!
سنت پیامبر؟!
شما چرا از سنت پیامبر تبعیت میکنی؟!بی دلیل؟!معلومه که نه!کا ایشون بی دلیل نیست!
شما دارید با این حرف شان رسول الله رو پایین میاورید!انگار که اعمال ایشون مثل باقی ادمها بوده و ما مثل ... فقط داریم بدون دلیل از کاری که در این زمان به خاطر از دنیا رفتن حضرت بیهوده شده و هیچ توجیح عقلانی نداره تبعیت میکنیم!
شما اینو به یک غیر مسلمان بگی چی به شما میگه؟!؟!؟
و اما: فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿الاعراف-٧٩﴾ بهتر است که در این مورد کمی تحقیق کنید هر گردی گردو نیست...
بله!هر گردی که به نفع شما نباشد گردو نیست و هر گردی که به نفع شما باشد که گردو باشد میشود گردو!!!!.....
اگر ایه را دقیق بخوانید می گوید مردم نزاع کردند و سرانجام عده ای مقبره ساختند... الله که این کار را تائید یا رد نکرده، چون خداوند کذاب نیست داستانی از تاریخ را به عینه نقل کرده است...
شما رو به خدا جوری صحبت نکنید که فکر کنم دارم با یک غیر مسلمان حرف میزنم!!!! قران مگر کتاب داستان است که فقط یک روایت تاریخی رو به عینه نقل کند!؟؟!؟!
قران از هر واوی که در متنش اورده مقصودی دارد!!....
اگر این کار کار نادرستی بود به قطع یقین قران از اون نهی میکرد و با اون مخالفت میکرد....!
سبحان الله الله در قرآن می فرماید: پس وقتی که از کفار می پرسید چرا ازغیر خدا چیزی می خواهید؛ می گویند ما الله را می پرستیم و به وسیله آنها می خواهیم به خداوند نزدیک شویم... پس اگر فکر می کنید می توانید غیر خدا را بخوانید پس این را به یاد داشته باشید که الله می فرماید: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣﴾ ...و از غیر خدا هرکه را که می توانید فرا خوانید!!!
خب است ایات رو میخوانید دقیق بخوانید! کفار بر خالقیت الله و ربوبیت بت ها اعتقاد اشتند!
اصلا چه ربطی به توسل دارد این حرف؟!؟!
خوب است کلی مثال برای شما زدم!!!!ما ذره ای نقش ربوبی برای غیر الله قائل نیستیم!این طور باشد که خداوند در 64 نسا رسما دارد به شرک و کفر عوت میکند العیاذ بالله!!!....
وقعا اسلامتان را شکر آخر مگر زبانم لال خداوند قدرتش را ندارد که منظور خود را واضح بگوید. چرا تمام 1.5 میلیارد مسلمان با درک قرآن مشکلی ندارند اما هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟ به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال کردهٰ ماباقی قرآن مبین است؟ صریح است؟ هدایت گر است؟ اما شیعه هرچه آورد از قرآن علامت سئوال بود!!! کمی منطقی فکر کنید...
جالب است!
بنده دارم از ایات همین کتاب واضح به شما پاسخ میدم!شما یا پاسخ استدلال های این پست بنده:
جواز توصل که تو قران واضح اده شده!سه تا ایه!5منافقون 64 نسا و داستان برادران یوسف ع و...
این یعنی توسل مجاز است!
حالا نهایت شما بگو به مردگان متوسل شدن بیهودست!
اصلا شما ثابت کن که این کار کفر است!یک ایه بیار که با سه ایه ای که گفتم در تناقض نباشه و بگه توسل به مردگان شرک است!!
ببین!توسل یا شرک هست یا نیست!اگر شرک است دیگه مرده و زنده ندارد!!!!
شما بدعت آوردید و مرده پرست شدید، آیه اش را من بیاورم؟
شرم کنید از الله
این نظر رو دقیاقا از کجا اوردید؟!؟!نزد الله میشه عند الله!نمیشه حی!!!
قران کتاب بیان جزییات است!و به اختصار حقایق رو بیان میکنه!به همین دلیل چندین بار اون هم در یک ایه یک مسئله رو بیان نمیکنه!اصلا این کار در ادبیات به معنی حشو است!و وجود حشو در قران ناممکن است!معنی نارد اگر به قول شما حی به معنی عند ربهم باشد دوباره اخر ایه عند ربهم رو تکرار کند!
موثر بودن حی از واضحات است!شما ثابت کن که حی نه به معنای معمول که به معنی عند الله است!
از حضرت مغز کمک بگیرید تا مطلب من در ذهن مبارک دخول شود.
برادر من
من گفتم:
الله می فرماید:
آنها در نزد من زنده هستند و روزی دارند!!
میشه بگین این رو از کجا براشت کردین؟!؟!؟!؟
کمی قرآن بخوان... سخت است؟
من داشتم درباره 64بقره میگفتم!!!چه ربطی داشت این حرف؟!؟!؟!
فقط یه چیزی مینویسید که پاسخ داده باشین؟!
اگر منظورتان 64 سوره نساء است باید بگویم آیه را بخوان، با حرف من در تناقض نیست.
سه تا ایه اوردم!جواب ندادید!....
دام آیات؟
همان هایی که فرزند از پدرش می خواهد او را دعا کند؟
این شد جواز توسل به مردگان؟
نقدر...!
سنت پیامبر؟!
شما چرا از سنت پیامبر تبعیت میکنی؟!بی دلیل؟!معلومه که نه!کا ایشون بی دلیل نیست!
شما دارید با این حرف شان رسول الله رو پایین میاورید!انگار که اعمال ایشون مثل باقی ادمها بوده و ما مثل ... فقط داریم بدون دلیل از کاری که در این زمان به خاطر از دنیا رفتن حضرت بیهوده شده و هیچ توجیح عقلانی نداره تبعیت میکنیم!
شما اینو به یک غیر مسلمان بگی چی به شما میگه؟!؟!؟
اگر الله شما را به نور هدایت فرماید حتما معنی سخنان را خواهی دانست.
بله!هر گردی که به نفع شما نباشد گردو نیست و هر گردی که به نفع شما باشد که گردو باشد میشود گردو!!!!.....
گفتم شاید کلام الله شما را به تدبر وادارد، اما نشد، خودم می گویم:
فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿٧٩﴾
شما رو به خدا جوری صحبت نکنید که فکر کنم دارم با یک غیر مسلمان حرف میزنم!!!!
قران مگر کتاب داستان است که فقط یک روایت تاریخی رو به عینه نقل کند!؟؟!؟!
قران از هر واوی که در متنش اورده مقصودی دارد!!....
اگر این کار کار نادرستی بود به قطع یقین قران از اون نهی میکرد و با اون مخالفت میکرد....!
فرافکنی نکن که میدانی درست گفتم و با حرفهایت حرف مرا تصدیق کردی...
خب است ایات رو میخوانید دقیق بخوانید!
کفار بر خالقیت الله و ربوبیت بت ها اعتقاد اشتند!
اصلا چه ربطی به توسل دارد این حرف؟!؟!
خوب است کلی مثال برای شما زدم!!!!ما ذره ای نقش ربوبی برای غیر الله قائل نیستیم!این طور باشد که خداوند در 64 نسا رسما دارد به شرک و کفر عوت میکند العیاذ بالله!!!....
نکته جالبش اینجاست که الله می فرماید:
کفار به بت ها متوسل می شدند...
و عجبا در مشهد پیرزنی را دیدم که به میله های قبر امام رضا-رض- متوسل شده بود و خود را با بند به آن بسته بود!!!
عجب شباهتی، هر دو از بی جانان هستند!!!
ما که اصولا مسلمان نیستیم
مسلمانان پاسخ دهند!!!
با سلام خدمت حضرتعالی
بله یکی از موارد افتراق فقه اهل سنت و تشیع همین مسئله است که شما سلام را در نماز واجب نمیدانید ما میدانیم در فقه ما شیعیان به فتوای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و دیگر علمای شیعی اینطور آمده است
واجبات نماز يازده چيز است:
اول: نيت، دوّم: قيام يعنى ايستادن، سوّم: تكْبِيرَةُ الْاحْرام يعنى گفتن اللَّه أكبر در اول نماز، چهارم: ركوع، پنجم: سجود، ششم: قرائت، هفتم: ذكر ، هشتم: تشهد، نهم: سلام، دهم: ترتيب، يازدهم: موالات يعنى پى در پى بودن اجزاء نماز.
دوست عزیز بحث بر سر 2 سلام اول است.
من اگر صدای سخنرانی آیت الله های به نام شیعه را در سایت قرار دهم که می گویند:
چرا سلام نماز را اینگونه می گوئیم، زیرا فقط سلام آخر واجب است...
شما چه می گوئید؟ کوتاه می آیید؟
من این را به استناد سخنان علمای شما چون مهدی دانشمند می آورم
1- حضرت یوسف پیراهن خود را برای پدرش فرستاد و او با تبرک به پیراهن بینایی خود را بدست آورد .آیا در آن هنگام جسم یوسف در کنار پدر خویش بود؟!اینکه عاصف بن برخیا در کمتر از طرفة العینی تخت بلقیس را به نزد حضرت سلیمان علیه السلام آورد با نیروی روح بود یا جسم؟اگر جسمانی بود چرا دیگران نتوانستند؟!
2- مکرر از لسان علمای شیعه و سنی گفته شد معنای مرگ در لسان قرآن انتقال از نشئۀ دنیا به نشئۀ آخرت است آیا این انتقال به معنای نابودی است؟!
3- اینکه انبیاء در قبور خود به حیات دنیوی زنده اند عقیده علمای بزرگ حنفی دیوبندی است، همانها که بریلویون آنها را وهابی نامیدند لذا اعتقادات خود را مکتوب داشتند و به بلاد مختلف فرستادند و اکنون «با نام کتاب« المهند علی المفند»چاپ شده است.(هر چند وهابیان از انتشار آن هراس دارند). البته مستحضرید که بریلویون پیامبر صلی الله علیه و اله را حاضر و ناضر هم می دانند.(پست،120 ؛134).
4- مقام ائمۀ مسلمین بسی رفیعتر از آن است که با مقام شهدا(که در عرف قرآن مقتول فی سبیل الله اند) سنجیده شود، آنان صدیقین امت و شهدا عند ربهم هستند.
(وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاًذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَليما )
البته شما هنگامی که مخاطبتان شیعه باشد مخالف توسلید و هنگامی که مخاطبتان عامی سنی باشد از مقام و منزلت و کرامات غیبی ائمۀ خود سخن می گوئید.
5- موجود مجرد بما اینکه مجرد است فاقد قدرت نخواهد بود، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرور کائنات است(و ائمه اطهار و انبیای عظام که بعد از آن حضرت قرار دارند) از لحاظ سعه وجودی از ملائک برتر خواهند بود، آیا می توان پذیرفت که بعد از این دنیا هیچ قدرتی نداشته باشند؟!
6- روایات عرضه گذشت وبیان شد که به روایات صحیح از منابع اهل سنت نقل گردیده با این حال هنوز می گوئید این روایات در منابع شیعی است؟!
7- بی زحمت اعتقادات باطل خود را منتسب به عموم اهل سنت نکنید چه اینکه این اعتقادات جاری شده از منبع آلوده وهابیت است. والبته مرده واقعی است که قلبش به نور ایمان روشن نگردد نه اینکه انبیاء و اولیاء به گمان باطل شما که مخالف نصوص است مرده باشند.
8- جهت اثبات مدعای خود بی زحمت کار یکی از اولیای الهی در حیات مادیشان (همچون کار حضرت عیسی علیه السلام در احیای موتی،و یا عاصف بن برخیا)را تحلیل نمائید که چگونه جسم آن بزرگواران مدخلیت تامی در انجام این امور خارق عادت داشته است؟
انبیاء و اولیای الهی حتی بعد از مرگ نیز به اذن الهی قادر بر انجام امور و تصرفاتی در دنیا هستند.
نور الدين أبو الحسن علي بن عبد اللّه الشافعي السمهودي(م 911 ه) در كتاب «وفاء الوفا» مينويسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخيز
(اعلم أن الاستغاثة و التشفع بالنبي صلى اللّه عليه و سلم و بجاهه و بركته إلى ربه تعالى من فعل الأنبياء و المرسلين، و سير السلف الصالحين، واقع في كل حال، قبل خلقه صلى الله تعالى عليه و سلم و بعد خلقه، في حياته الدنيوية و مدة البرزخ و عرصات القيامة)
وی سپس حالات مختلف فوق را با ذکر نمونه هایی روایی شرح می دهد و برای حالت اول (قبل از خلقت پیامبر(ص)) روایتی را به نقل از عمر نقل می کند که آدم(ع) به پیامبر متوسل شده و مورد مغفرت قرار گرفته است:
ورد فيه آثار عن الأنبياء صلوات الله و سلامه عليهم، و لنقتصر على ما رواه جماعة منهم الحاكم و صحح إسناده عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى اللّه عليه و سلم «لما اقترف آدم الخطيئة قال: يا رب أسألك بحق محمد لما غفرت لي، فقال الله: يا آدم و كيف عرفت محمدا و لم أخلقه؟ قال: يا رب لأنك لما خلقتني بيدك و نفخت فيّ من روحك رفعت رأسي فرأيت على قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، فعرفت أنك لم تضف إلى اسمك إلا أحبّ الخلق إليك، فقال الله تعالى: صدقت يا آدم إنه لأحبّ الخلق إليّ، إذ سألتني بحقه فقد غفرت لك، و لولا محمد ما خلقتك» رواه الطبراني و زاد «و هو آخر الأنبياء من ذريتك».(وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى،3/473)
سمهودی برای حالت سوم(بعد از وفات) به روایاتی در این رابطه اشاره کرده است. از جمله روایاتی که درباره قحطی زمان عمر بیان گردیده است:
در زمان خليفه دوم سالي قحطي شد، بلال به همراه عدهاي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت: يا رسول الله! استسق لامتك... فانهم قد هلكوا...» اي پيامبر! از خدايت براي امتت باران بفرست كه ممكن است همه هلاك شوند....
و سبق في الفصل الحادي و العشرين من الباب الرابع ما رواه أبو الجوزاء قال: قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة رضي الله تعالى عنها، فقالت: فانظروا إلى قبر النبي صلى الله تعالى عليه و سلم، فاجعلوا بينه كوّة إلى السماء حتى لا يكون بينه و بين السماء سقف، ففعلوا، فمطروا الخبر المتقدم».
(همان ص476)
کرامات و معجزات امامان ما (ع) در این زمان و زمانهای قبل مطلبی است که حتی مسیحیان نیز به آن معتقدند.
در این میان حتی برخی علمای اهل سنت نیز مطالبی دارند.
در اینجا به نقل برخى از این کلمات مى پردازیم:
1ـ محمد بن ادریس شافعى: وى مى گوید:«قبر موسى بن جعفر التریّاق المجرّب» قبر موسى بن جعفر(علیه السلام) اکسیر تجربه شده اى است. این کلام اشاره به اجابت دعا در کنار قبر حضرت دارد.(تحفة العالم، ج 2، ص 22)
2 ـ حسن بن ابراهیم، ابوعلى خلال، شیخ حنابله (از علماى قرن سوّم هـ.ق)
«ما همّنى امر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسّلت به الاّ سهّل الله تعالى لى ما أحبّ»;(تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 1، ص 120، به نقل از او ; المنتظم ج 9 ص 89)
«هیچ امرى بر من دشوار نشد جز آن که قصد قبر موسى بن جعفر را مى نمودم و به او توسل مى کردم و خداوند متعال آنچه دوست داشتم را براى من تسهیل مى نمود».
3ـ محمّد بن طلحه شافعى (ت: 652 هـ.ق)
«او امامى بزرگ مقدار، عظیم الشأن، مجتهدى بزرگ، کوشا در اجتهاد، مشهور به عبادت، مواظب بر طاعات و مشهور به کرامات بود. شب را تا به صبح به سجده و قیام بیتوته مى نمود، و روز را به صدقه و روزه ختم مى کرد. و به جهت کثرت بردبارى و گذشتش از متجاوزان، او را «کاظم» نامیدند.
او انسان بدکار را به احسان خود پاسخ مى داد. و با انسان جنایتکار با عفو برخورد مى کرد. و به جهت کثرت عبادتش، او را عبد صالح نامیدند. و در عراق معروف به باب الحوائج الى الله است;
زیرا حوائج متوسلین به خدا، به وسیله او برآورده مى شود. کرامت او عقل ها را متحیّر مى کند، و براى او نزد خداوند قدم صدقى است که زائل نشده و زائل نخواهد شد...
و اما مناقب او بسیار است، و اگر چیزى به جز عنایت الهى نسبت به او نباشد، همین منقبت او را بس است...». آن گاه برخى از مناقب آن حضرت را بازگو کرده است.(مطالب السؤول، ج 2، ص 120)
4- ابن حبّان بُستي (۳۵۴ق): «علي بن موسي الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بيت و بني هاشم است. اگر از وي روايتي شود، واجب است حديثش معتبر شناخته شود.... . من به دفعات قبر ايشان را زيارت کردهام. زماني که در طوس بودم، هر مشکلي برايم رخ ميداد، قبر علي بن موسي الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زيارت ميکردم و براي برطرف شدن مشکلم دعا ميکردم و دعايم مستجاب و مشکلم حل ميشد. اين کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفي و اهل بيتش ـ که درود خدا بر او اهل بيتش باد ـ بميراند.[کتاب الثقات، ابن حبان بستي، دارالفکر، بيروت، لبنان، چاپ اول، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۷۵]
ابن حبان بستي نيز از اهل سنت جايگاه والايي دارد؛ به گونهي که از وي به «امام، علامه، حافظ، شيخ خراسان، يکي از استوانههاي علم در فقه و لغت و حديث، و از عقلي رجال» تعبير کردهاند.[سير اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۹۲؛ ]
کاملا آشکار است که این مورد معجزه الله بوده و معجزه از اسباب انبیا است...
اگر می خواهی بگویی که چون روح وجود دارد پس می توان به آن توسل کرد پس این 2 آیه قرآن را حتما بخوان:
(وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ)19
«و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند،»
« وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» سوره فاطر/22
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی (سوره فاطر)
الله که دیگر دروغ نمی گوید؟
می گوید؟
الله می گوید نمی توانی سخن خود را به گوش اهل قبر برسانی..
آیا این آیه را رد می کنید؟
این قرآن است که کور و بینا و سایه و آفتاب و تاریکی و روشنایی و مرده و زنده را برابر نمیداند
این قرآن است که به پیامبر میگوید تو نمیتوانی به مرده سخنی را بفهمانی، یک سال هم سخنرانی کنی مرده چیزی از گفته هایت را درک نمیکند.
و با وجود این آیات، شما میگویید چه فرق است بین طلب از مرده و درخواست از زنده!!
اهل شیعه می گویدآیه داریم: ( مرده مپندارید کسانیکه در راه الله کشته شدند بلکه زنده اند )
جوای ما به ایشان این است:
تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم )
در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما
و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند
پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم
آیه میگوید عند ربهم
وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ ﴿النحل-٢٠﴾
مْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ ۖ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿٢١﴾ النحل
دوست گرامی همین قران شهدا را زنده ندانسته؟!
و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
معجزه از اسباب اولیا خداست!بعد هم در اصل قضیه فرقی نمیکند!به هر حال چه معجزه بوده و چه نه تبرک گرفتن مشخص است!
ما هم شفا گرفتن از ائمه را معجزه ی انها میدانیم!
ببینید سنگ قبر و ضریح مهم نیست!ان کسی که این ضریح به ان منسوب است مهم است!
این سلسله است که باعث میشود تکه اهنی بی ارزش عزیز شود!
نه خود ان اهن!!!
با سلام خدمت دوستان اما جواب جناب ohfreedom
فرموده ببودید که:
اما جواب این قسمت:
بهتر دیدم تفسیر این ایه را از عالم بزرگ اهل سنت سیوطی نقل کنم تا دیگر جای شک و شبهه ای نماند
متاسفانه باید خدمت این دوستمون عرض کنم که منظور ایه چیزی که شما ادعا کرده اید نیست!!!!!
به این روایت و تفسیر سیوطی دقت بفرمایید:
در الدر المنثور است كه:.... ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته :
رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آى آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «1»
به قسمت قرمز رنگ که تفسیر سیوطی و تصریح آیه میباشد دقت بفرمایید :میگوید مردگان مانند کفار دعوت او را نمیشنوند ،و کفار را در این امر تشبیه به مردگان کرده.
مشخص است که کفار صدای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را میشنیدند اما هدایت نمیشدند از ان طرف اموات هم میشنوند و اگر در دنیا هدایت نشده باشند سودی به حال انها ندارد مانند شان نزول همین ایه که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در حالی که داشت با کشته شدگان کفار جنگ بدر صحبت مینمود فرمود :انها حرف تو را مانند کفار نمیشنوند یعنی مانند کفار قابل هدایت نیستند.
چنانچه خود سیوطی این ایه را در نقلی چنین تفسیر نموده:
و أخرج ابن أبى حاتم عن السدى رضى الله عنه في قوله
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ =قال الكافر و المؤمن
.....
ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ =قال المؤمن و الكافر
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ =قال يهدى من يشاء
یعنی مراد از اموات همان کفار میباشند (یعنی کفار و اموات در یک سطحند صدا را میشنوند اما هدایت نمیشوند و سودی به حال انها ندارد.
مشاهده میفرمایید که این ایه اتفاقا دارد ثابت میکند که اموات صدای زندگان را میشنوند اما برای کفار و مشرکین از اموات این شنیدنها و حرف زدنها سودی ندارد.
این که صدا را بشنوند و سودی به حال انها نداشته باشد دو مقوله جدا میباشند و دوست عزیزمان بهتر است این دو را با هم خلط نکند.
از اين رو پيام اصلي اين آيه ، نکوهش کافران و تشبيه آنان به مردگان است، يعني اي پيامبر تو قدرت بر هدايت کافران نداري و نمي تواني سخن حق را به آنها بفهماني،چنانکه در بعد از آيه 22سوره فاطر بلافاصله مي فرمايد:(تو فقط انذار دهنده اي ).
در ضمن دوست عزیز هیچ وقت شیعیان سر قبر کفار نرفته اند تا از انها چیزی بخواهند لطفا جهت ایه را هم در نظر داشته باشید شان نزول این ایه برای اموات از مشرکین است و ربطی به بحث ما ندارد در حالی که قران در مورد شهدا و مومنان حرفهای دیگری میزند.که در ادامه پاسخ میگوییم.
چنانچه این روایت راصحيح مسلم (که صحیح ترین کتب شما بعد قران است ) نقل میکنم که دیگر جای بهانه نداشته باشید و ایاتی که در مورد کفار و مشرکین و بت پرستان است اینقدر با سفسطه و مغلطه به شیعیان نسبت ندهید:
حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
صحيح مسلم ج4/ص1845 کتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام
رسول خدا فرمودند که رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي که من را به آسمان بردند - در کنار جايي که خاک سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند.
همچنین نکته ای جالب تر :
ابن حجر هيثمي که از شخصيت هاي بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود :
حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم، ووفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه، وما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم»،
هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه مي شود ، اگر کارهاي خوب شما را ببينم خدا را شکر مي کنم ، کارهاي بد شما را ببينم از خداي عالم براي شما طلب مغفرت مي کنم .
بعد آقاي هيثمي مي گويد :
رواه البزّار ورجاله رجال الصحيح.
مجمع الزوائد: 9/24، باب «ما يحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغير: 1/582، كنز العمّال: 11/407.
پس میبینید که روایت صحیح است و اثبات میکند پیامبر بعد از انتقال از این عالم هنوز هم اعمال مردم را میبیند و به انها اگاه است و خوشحال و محزون میشوند.
دوست عزیز از این جور روایتها خیلی زیاد است که برای اختصار من خیلی خیلی کم و کوتاهشو اوردم .
این هم هدیه دیگه بنده به شما ،باشد که دست از لجاجت بردارید :
مطالبی دقیق از علماء اهل سنت:1-ابن حجر عسقلاني که از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است ، نقل مي کند :
إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون .
تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مىخوانند .
فتح البارى: 6/352.
2-قسطلاني که از شخصيت هاي مشهور اهل سنت است،در کتاب المواهب اللدنيه مي گويد :
و لاشک أن حياة الأنبياء عليهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة ، و نبينا أفضلهم ، و إذا کان کذلک فينبغي أن تکون حياته
المواهب اللدنيه ، ج3 ، ص419
شكّى نيست كه زنده بودن پيامبران عليهمالسلام پس از مرگ امرى ثابت و روشن، و جاودانه است، و پيامبر ما چون برتر از همه پيامبران است، زندگى او پس از مرگ كاملتر از سائر انبياء خواهد بود.
3-شوکاني در نيل الأوطار ميگويد :
وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِينَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ يُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاك كَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى .
نيل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة المخلوقات علي النبي صلي الله عليه و سلم و هو في قبره حي .
جماعتي از محققين بر اين عقيده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند ، و بخاطر اعمال نيک امتشان خوشحال مي شوند ، و اينکه انبياء در قبرشان نمي پوسند ، علاوه بر اينکه مطلق درک مثل علم و شنيدن براي همه مرده گان ثابت و قطعي است ( چه برسد به انبياء و رسل )
مخلص کلام اینکه با این حرفها کسی نمیتونه مخالفت کند و بر سنگ کفر شیعه بکوبه مگر ادم لجوج و عنود که نمیخواد حق رو قبول کنه ؟؟
اگر سوال دیگه ای داشتید در خدمتم. از این منابع تا بخواهید دارم
یا علی
جوای ما به ایشان این است:
تقاضا داریم که دنباله آیه را ببیند که میفرماید ( عند ربهم )
در پیش پروردگارشان زنده اند نه در پیش ما
و اگر در دنیا زنده باشند باید زنان آنها عروسی نمی کردند
پس با زنده بودن شهیدان مساله ای نداریم مساله اینجاست که در عند قبرهم زنده هستند یا عند ربهم
آیه میگوید عند ربهم
برادر من چرا به جای این سخنان به حرف الله استناد نمی کنید؟
آیا الله در کلامش آهن و قبر و سنگ و مرده و جسد (هر چیز دون الله) را جایز دانسته؟
اگر جایز است لطفا ذکر کنید.
ما کلام صریح الله را داریم که از دون الله چیزی نخواهیم...
برادر عزیز من قصد جسارت ندارم.
اما جایی که آب است تیمم باطل است.
وقتی در این مورد از الله آیه داریم جایی برای تفسیر و حدیث نمی ماند.
تفیسر و حدیث برای زمانی است که نص صریح و واضح کلام الله نباشد...
آیا الله واضح و صریح نفرموده؟
کلام مبین نبوده؟
نص مبین نبوده؟
بلاغ مبین نبوده؟
واقعا چه استدلال قویی!!!!!
زنانشان نباید ازدواج میکردند!!!؟!؟!
دوست گرامی شما بگو زنده در این ایه به چه معناست؟!
بنده میگویم زنده کسی است که موثر باشد!تاثیر گذار باشد شما میفرمایید نه این طور نیست!
پس به چه معناست!؟!این اول!
دوم!شما به ایاتی استناد کردید که میگوید :وَمَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»
به قول خودتان حتی در ایه نگفته عند قبرهم!!!
این ایه:و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169
رسما میگوید شهید حی است نه میت!
شما باز اصرار دارید.....!!!!؟؟
دوست گرامی!!بنده کی گفتم ما از ان سنگ چیزی میخواهیم!؟!؟!
بنده گفتم ان سنگ برایمان عزیز میشود چون به یکی از مقرب ترین بندگان خدا منسوب است!همین!!بحث درخواست نیست!!!!
مثل وقتی که شما یک یادگار از محبوبی دارید و به خاطر غلاقه تان به ان محبوب ان یادگار را عزیز میدانید!
همین!!!و یا مثال دیگری که زدم:
بنده که گفتم ان سنگ اصلا مهم نیست!!!
حتی در توسلی هم که به امامان میشود ما چیزی از خود وسیله یعنی مثلا ان امام یا رسول یا....نمیخواهیم!
ما از خود خدا میخواهیم!!!
توسل از نامش معلوم است : وسیله گرفتن!!
توسل راه خواستن از خود خداست!نه خواستن از غیر او!!
با این استدلال شما طواف کعبه هم شرک است!!!
سجده در برابر مشتی سنگ که روی هم چیده شده اند هم بت پرستی است!!!!
اما این طور نیست!
چرا؟!
چون شما ان سنگ را نمیپرستید!شما برای ان سنگ سجده نمیکنید!شما برای معبودتان سر به سجده میگذارید!!قصد شما احترام به سنگ های کعبه نیست!
قصد ما هم از بوسیدن ضریح احترام به ان ضریح نیست!.....
با قرار دادن آیه بالا در کنار آیه "عند ربهم" براحتی میتوان بر مبانی شیعه خط بطلان کشید. کارشناسان پاسخگو باشند. کارشناسان لطفا جواب این جمله را بدهند.
برادر من، الله را که قبول دارید؟
به صراحت می گوید زنده اند! بله زنده اند اما کجا؟
می گوید نزد الله زنده اند و روزی دارند!
نه در دنیا...
عند ربهم!!! به آیه دقت کنید
آیا قبول دارید که همین سنگ متبرک شده و وصل شده دون الله است؟
آیا آیه قرآن را فراموش کرده ای که می گوید از دون الله چیزی نخواه؟
دون الله یعنی هر چیز جز الله
حتی خود امام
و چه زیباست کلام الله درست در همین مورد که می فرماید:
أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿الزمر -٣﴾
آنان که برای خود چیزهائی برای نزدیکی به الله قرار می دهند و الله در جواب آنها را کافر می داند!!!
جواب آیه:
إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
اولا این ایه ربطی به شیعه ندارد زیرا در مورد اموات از مشرکین است و هیچ شیعه ای بر سر قبر کفار نمیرود تا از او طلب شفاعت کند لذا اصلا این شبهه به شیعه وارد نیست و هر کس این ادعا را میکند دارد سفسطه و مغالطه مینماید.
تفسیر این ایه را از عالم بزرگ اهل سنت سیوطی نقل کنم تا دیگر جای شک و شبهه ای نماند
متاسفانه باید خدمت این دوستمون عرض کنم که منظور ایه چیزی که شما ادعا کرده اید نیست!!!!!
به این روایت و تفسیر سیوطی دقت بفرمایید:
در الدر المنثور است كه:.... ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته :
رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مىايستاد، و مىفرمود: اى فلان بن فلان، آى آنچه را كه پروردگارت وعده مىداد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مىكردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب مىگفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها مىشنوند آنچه را كه تو به ايشان مىگويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمىشنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «الدر المنثور في تفسير المأثور، ج5، ص: 249»
به قسمت قرمز رنگ که تفسیر سیوطی و تصریح آیه میباشد دقت بفرمایید :میگوید مردگان مانند کفار دعوت او را نمیشنوند ،و کفار را در این امر تشبیه به مردگان کرده.
مشخص است که کفار صدای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را میشنیدند اما هدایت نمیشدند از ان طرف اموات هم میشنوند و اگر در دنیا هدایت نشده باشند سودی به حال انها ندارد مانند شان نزول همین ایه که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در حالی که داشت با کشته شدگان کفار جنگ بدر صحبت مینمود فرمود :انها حرف تو را مانند کفار نمیشنوند یعنی مانند کفار قابل هدایت نیستند.
چنانچه خود سیوطی این ایه را در نقلی چنین تفسیر نموده:
و أخرج ابن أبى حاتم عن السدى رضى الله عنه في قوله
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ =قال الكافر و المؤمن
.....
ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ =قال المؤمن و الكافر
إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ =قال يهدى من يشاء
یعنی مراد از اموات همان کفار میباشند (یعنی کفار و اموات در یک سطحند صدا را میشنوند اما هدایت نمیشوند و سودی به حال انها ندارد.
مشاهده میفرمایید که این ایه اتفاقا دارد ثابت میکند که اموات صدای زندگان را میشنوند اما برای کفار و مشرکین از اموات این شنیدنها و حرف زدنها سودی ندارد.
این که صدا را بشنوند و سودی به حال انها نداشته باشد دو مقوله جدا میباشند و دوست عزیزمان بهتر است این دو را با هم خلط نکند.
از اين رو پيام اصلي اين آيه ، نکوهش کافران و تشبيه آنان به مردگان است، يعني اي پيامبر تو قدرت بر هدايت کافران نداري و نمي تواني سخن حق را به آنها بفهماني،چنانکه در بعد از آيه 22سوره فاطر بلافاصله مي فرمايد:(تو فقط انذار دهنده اي ).
جواب آیه :
وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ(العمران 169)
كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
جواب اصلی شما را پایان این مطلب نوشته ام اما جوابهای جانبی:
1-ببخشید دوست عزیز کجای عند ربهم بودن شهدا منافات با خبر داشتنشان از دنیا دارد؟؟؟
2-خدا میگوید من از رگ گردن به انسان نزديكتريم ،شهدا هم که عند ربهم هستند،پس شهدا همراه خدا هر آنچه را که خداوند از دنیا اجازه دهند انها هم اگاه میشوند.
3-مگر ما خودمان عند ربهم نیستیم مگر ما داریم نعوذ بالله عند الشیطان روزی داده میشویم که بگوییم شهدا فقط عند ربهم هستند ،نکند میخواهید بگویید خدا در دنیا وجود ندارد و فقط مال شهداست؟؟!!!
4-چه مشکلی دارد شهدا هم عند بهم باشند هم خبر از دنیا داشته باشند ؟؟؟
5-قران خودش دارد میگوید اموات نیستند پس ما هم توسل به اموات نمیکینم بلکه توسل به شهدا انهم شهدایی که عند ربهم هستند میکنیم این امر چه مشکلی دارد؟؟؟
6-جواب این سوال شما به صراحت در ایه بعدی امده است :
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (العمران ايه 170)
170- در حالى كه بواسطه آن فضل و برترى كه خدا به آنان عطا نموده شاد و خوشحالند و به سبب آن افراد مؤمنى كه پشت سرشان ميباشند و هنوز به ايشان ملحق نشده اند مسرور و خوشحالند، و بيم و اندوهى براى ايشان نخواهد بود.
خود ایه دارد صریحا میگوید شهدا از پشت سرشان (کسانی که در دنیا هستند)با خبرند باز شما بیایید بگویید عند ربهم هستند و نمیشود
لطفا کمی تامل بفرمایید و جواب های منطقی بیان بفرمایید.
شما اخر نفرموید معنی حی از نظر شما دراین ایه چیست؟!
این ایه شهید را حی میاند شما شهید را مصاق این ایه:مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ
ایه دقیقا از لغت "حی" برای شهید استفاده میکند!شما میگویید چون گفته عند ربهم پس منظور از این حی در واقع میت است؟!؟پس چرا گفته حی؟!
شما بگو حی به چه معناست؟!
من نمیانم چه طور به شما بگویم که:
شما بگو ایات : 64 نسا و 5 منافقون و 98 و 97 یوسف چیست؟!؟!
خا وند لابد در ایات 64 نسا و 5 منافقون به شرک توصیه کرده که فرموده:به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرموده خداوند در این حالتوبه پذیر است!
شما نهایتا با استناد به این ایات میتوانید بگویید توسل به مرده بیهوده است نه شرک!!!!
گرچه دلایل ان هم عرض شد!!
برادر من شما انتظار دارید آیه ویژه شیعیان نازل شود؟
سئوال: آیا آیه ای داریم که الله بفرمایند شیعیان یا اهل سنت یا مسلمانان در قبور می شوند؟
الله کلید را دست ما داده، شما حاضر نمی شوی در را باز کنی؟؟؟
کاملا منافات دارد...
برادر من الله می گوید آنها نزد من زنده اند و روزی دارند!
نگفته که نزد شما زنده اند!
نگفته که خبر از دنیا دارند!
گفته است؟؟؟
چرا به جای الله سخن می گویی؟؟؟
لطفا این حرف را جای دیگر نزن، چرا که یک بی خدای بی دین اگر آن را بخواند می گوید این دین دیگر چه دینی است!!!؟؟؟
واقعا معنی عند ربهم را نمی دانی؟؟؟
برادر من الله می گویند شهدا را مرده ندانید، آنها در نزد پروردگارشان (عند ربهم) زنده اند و روزی دارند!
ببین گفته نزد من، نگفته در نزد شما؛ نزد الله کجاست؟ عرش الله، نه در بین ما زمینیان گناه کار، در عرش پاک و بی شرک الله...
آنگاه تو می گوئی ما عند الله هستیم؟ عند ربهم هستیم؟ نه برادر من، ما در محضر الله هستیم؛ در محضر ربهم هستم.
برادر تعارف نکن، بفرما یه جلد فرآن هم بنویس برای خودت...
کفر نگو یعنی از الله بیشتر می دانی یا از عالم غیب؟؟؟
قرآن می گویند در نزد الله زنده اند
یعنی در نزد غیر الله زنده نیستند.
پس وقتی که در نزد شما زنده نیستند نباید هم به آنها توسل کرد....
منظور راه شهدا و شهدای آینده است.
کمی دقت بفرما
شما که مو شکافی می کنی برو و کلمه دون الله را در قرآن بخوان و ببین الله چقدر ما را از دون الله بر حذر داشته است.
برادر من حی در نزد الله نه بر روی زمین و نزد ما
در عرش الله حی هستند
همانگونه که حی را می بینید عند ربهم را هم ببینید.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ﴿٦٤﴾
خداوند در آیه 64 سوره مبارکه نسا میفرماید که مردم به نزد پیامبر برای طلب آمرزش بروند.
دقت کنید،الله نگفته به نزد پیامبران مرده بروید.
می گوید پیامبری که الان حضور دارد، زنده است.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّـهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ ﴿٥﴾
در آیه 5 سوره مبارکه منافقون هم باز می گوید پیامبر
کدام پیامبر؟
پیامبری که زنده است
و نه مرده!!!
قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿٩٧﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٩٨﴾
دز سوره مبارکه یوسف نیز دیگر به وضوح الله فرموده که فرزندان یعقوب نزد پدر خود رفتند
پدری که زنده بوده
و نه پدر مرده
برادر من
کجای قرآن گفته به نزد آدم مرده بروید و طلب آمرزش کنید؟
یک آیه بیاورید فقط
سلام
بر فض می گیریم فوت کردند خوب پیامبران 124000 تا هم مقداری از ان ها به مر گطبیعی فوت کردند پس چرا در قران می گوید که ای پیامب از پیامبر پیشین بپرس ؟؟
خوب انها خوب که فوت کردند ؟؟
خوب دوست عزیز ان ها شهید شده اند و در تاپیک پیشین گفتم که خود قران می گوید از پیامبران فوت شده بپرس ؟؟
در قران باید میان ایات رو کشف کنیم ..
و سوال : ایا قران در هر موردی که می اورد باید صریح بیاورد ؟
قران هر کس به اندازه ی توان علمی می توانداز ان بهره ببرد
حدیث : ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
التماس دعا
لطفا آیه را بیاور تا بررسی کنیم...
بله که صریح می آورد...
کلمه مبین بعنی صریح و روشن...
الله دقیقا 140 بار در قرآن کلمه مبین را آورده است...
رسول مبین
قرآن مبین
برهان مبین
کتاب مبین
ظلال مبین
سلطان مبین
باز هم می گوئید قرآن صراحت ندارد؟؟؟
بله که صریح می آورد...
کلمه مبین بعنی صریح و روشن...
الله دقیقا 140 بار در قرآن کلمه مبین را آورده است...
رسول مبین
قرآن مبین
برهان مبین
کتاب مبین
ظلال مبین
سلطان مبین
باز هم می گوئید قرآن صراحت ندارد؟؟؟
جواب :
دسوت عزیز شما متوجه منظور بنده نمی شوید و همین طور متن می نویسید منظور بنده این است که مثلا در قران داریم که نماز سه رکعت است ؟؟ یا ...........
بسم الله النور!
این دقیقا یعنی چه؟!1)دو ایه در قران میگوید شهید = حی . نتیجه: ایه ی :مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ بر شهدا صدق نمیکند!
2)شما بگویید حی به چه معناست؟!
ببخشید دیگرانی که از دنیا میروند کجا هستند؟!؟در این دنیا؟!؟!انها هم در این دنیا نیستند!پس فرق شهدا که حی خوانده شدند با انها چیست؟!چرا شهدا را حی خوانده؟!
یعنی چه در عرش الله حی هستند؟!
اصلا شما بگو حی به چه معناست؟!
بنده میگویم حی کسی است که موثر باشد!تاثیر داشته باشد!
شما میگویید نه این طور نیست!بسیار خب!به چه معناست؟!
4)
شما در همین ایات کمی فکر و تدبر کنی نیازی حتی به ان ایه ی ال عمران هم نیست!
شما بگو چرا ایه گفته به نزد همان پیامبر به قول شما زنده بروید؟!
چرا؟
چون او نزد خداوند مقرب است!چون دعای او موثر تر است!چون خداوند به خاطر او دعا ی شما را مستجاب می کند!
بسیار خب!
شما میفرمایید کسی که از این دنیا رفته دعایش تاثیری ندارد؟!
با این سخن میتوانی بگویی توسل به انسان مرده بی تاثیر است نه انکه کفر است!!
اما ما میگوییم انکه از این دنیا رفته هم اگر خدا بخوهد میتواند از احوالات این جهان اگاه باشد!پس اگر ایشان صدای ما را بشنوند و برای ما دعا کنند کار ما صحیح است!این یک مورد!
دوم پس این همه سخن گفتن با مردگان توسط پیامبران که در قران ذکر شده چیست؟!سخن گفتن پیامبر با مردگان چیست؟!
مثلا:
اعراف 77 تا 79:76فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ77فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ78فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحينَ79
یا 91 و 92 همین سوره:فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ91الَّذينَ کَذَّبُوا شُعَيْباً کَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيهَا الَّذينَ کَذَّبُوا شُعَيْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرينَ92فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَکَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ کافِرينَ93
و یا همان که دوستان فرمودند:زخرف 45
یا سلامی که قران برپیامبران میدهد!
اصلا اگر رسول الله صدای شما را نمیشنود چرا در نماز به او سلام میدهید؟!
متوجه میشید این جمله به چه معناست!؟والا فارسی مینویسم!!!!
ما از اون سنگ چیزی نمیخواهیم!ان را عزیز میدانیم!عزیز دانستن از نظر شما یعنی درخواست کردن!؟!؟اگر فردی به شما عبایی بدهد و بگوید عبای پیامبر است شما ان را به گوشه ای می اندازید؟!یا ان را عزیز میشمارید!؟ان عبا برای شما فرقی با پارچه های دیگر ندارد؟!؟!باز مثال های قبلی رو تکرار میکنم تا معنای عزیز دانستن اشکار شود:[SPOILER]
[/SPOILER]
ببینید در مورد اصحاب کهف هم که دقیقا در قران نقل میشود که فردی بینشان پیشنهاد داد که برای انها مقبره بسازیم!تا این گونه به انها احترام بگذاریم.و قران هم هیچ مخالفتی با این کار نکرده و ان را نکوهش نکرد!
در مورد امام هم که فرموید:این اخرین باری است که میگویم:
اینکه از غیر خدا درخواست کردن شرک است طبق نص صریح قران غلط است و باطل!
حضرت سلیمان از برخیا در همین قران نخواست که تخت مکه صبا را بیاورد؟!و بسیاری موارد دیگر!پس در امور دنیایی شرک نیست!
در امور معنوی هم بنده مثال زدم:ایات 64 نسا 5 منافقون داستان طلب بخشش یعقوب ع و....
پس در امور معنوی هم شرک نیست!
دوم:ما در توسل از خود خداوند درخواست میکنیم!
میگویند توسل!یعنی چه؟!یعنی وسیله گرفتن!خود وسیله کاری انجام نمیدهد!خود وسیله نیز محتاج است به خداوند یکتا!او مستقل از الله نیست!....
اجازه بدهید مثالی بزنم تا مشخص شود در توسل هم درخواست از خود خداست نه غیر او!
[SPOILER]این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!!مگه تو این مثال دانش اموز تنبل از دانش اموز زرنگ کلاس طلب بخشش میکنه؟؟!!
از اون میخواد چون معلم او رو بیشتر دوست داره و به معلم نزدیک تره او خواسته اش را از معلم بخواد تا احتمال پذیرفته شدن خواسته بیشتر بشه!!در مورد ائمه و همه ی اولیا خدا هم همین طوره![/SPOILER]ما از خود وسیله چیزی نمیخواهیم بلکه با استفاده از واسطه ها از خود خداوند خواسته هایمان را طلب میکنیم!)
ببینید ما اگر پیرو پیامبر و ائمه هستیم فقط و فقط به این خاطر است که با توجه به قران و روایات مطمئنیم که سخنشان سخن خدا و خواسته شان خواسته خداست!
اتفاقا این عبودیت محض است!نه انکه پا را یک پله جلو تر از الله بگذاریم و بگوییم:من فقط تو را میپرستم و فقط انچه که تو به من بگویی را انجام میدهم و پیرو انان که تو بر روی زمین جانشین قرار دادی نیستم!
اینکه سخن مشرکان است وقتی به پیامبر گفتند:تا خدا خود با ما سخن نگوید و بر ما وحی نکند ایمان نمی اوریم!!!
ما وسایل رو به هیچ عنوان از مقام مخلوق بالاتر نمیبریم!اونها فقط و فقط مخلوق خداوند اند!اما چون خداوند عادل است واضح است که مقام ما با اولیا خدا نزد او متفاوت است و انها مقرب تر از ما به درگاه الهی اند چه طور ممکنه تقرب کسی مثل من که سر نماز حتی قادر نیستم حواسم رو کامل به معنی نماز جمع کنم در طول خوندن اونٰٰ ، با عبادات کسی که وقتی مالک یوم الدین رو تلفظ میکرد تنش به رعشه می افتاد یکی باشه!؟ واضح است که مقام بعضی از بنده ها از بعضی دیگه بالاتره!و این قابل انکار نیست!غیر این باشه ایا عدالت خدا زیر سوال نمیره؟
ایا احتمال قبول شدن دعای من و دعای رسول الله یکی است؟از نظر شما اگر هر دو ما دعا کنیم احتمال قبول شدن دعا و براورده شدن حاجت کدام یک از ما بیشتره؟!ایا فرقی بین من و امثال من و کسی مثل پیامبر نیست؟!:Gig:
جناب عوض ترولینگ تو تاپیک آیه بالارو که مدعی شدی بیار
خطاب به همه:
بحث بیخود نکنید. سوال واضح است:
شهید و غیر شهید ندارد. اگر شیعه حی بودن شهید را نیز اثبات کند مشکل حل نخواهد شد چراکه پیامبر(ص) و عده زیادی از اولیا شهید و مقتول در راه خدا نبوده اند.
توروخدا یه کارشناس بفرستید
سوال: خدا میفرماید حرف ما بگوش اهل قبور نمیرسد. چرا شیعه با اهل قبور سخن میگوید؟
آيا مردگان حقيقتى را درك نمى كنند؟
با توجه به آنچه در آيات فوق آمده دو سؤال مطرح مىشود:
نخست اينكه: چگونه قرآن می گويد: تو نمی توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى؟ با اينكه در حديث معروفى آمده است كه پيامبر ص در روز جنگ بدر دستور داد اجساد كفار را بعد از پايان جنگ در چاهى بيفكنند، سپس آنها را صدا زد و فرمود:
هل وجدتم ما وعد اللَّه و رسوله حقا؟ فانى وجدت ما وعدنى اللَّه حقا!:
آيا شما آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود به حق يافتيد؟ من كه آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم".
در اينجا عمر اعتراض كرد و گفت اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن می گويى كه روح در آن نيست؟! پيامبر ص فرمود:
ما انتم باسمع لما اقول منهم، غير انهم لا يستطيعون ان يردوا شيئا!:
" شما سخنان مرا از آنها بهتر نمی شنويد، چيزى كه هست آنها توانايى پاسخگويى را ندارند" «1».
و يا اينكه يكى از آداب ميت اينست كه عقائد حق به او تلقين داده شود، اين با آيات مورد بحث چگونه سازگار است؟
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن می شود و آن اينكه آيات مورد
بحث سخن از عدم درك مردگان به طور عادى و طبيعى می گويد، اما روايت جنگ بدر يا تلقين ميت مربوط به شرائط فوق العاده است كه خداوند سخنان پيامبرش را به طور فوق العاده به گوش آن مردگان می رساند. به تعبير ديگر ارتباط انسان در جهان برزخ با عالم دنيا قطع می شود جز در مواردى كه خداوند فرمان می دهد اين ارتباط برقرار گردد، به همين دليل در شرايط عادى ما نمی توانيم ارتباط با مردگان پيدا كنيم.
سؤال ديگر اينكه: اگر صداى ما به گوش مردگان نمی رسد سلام بر پيامبر ص و امامان ع و توسل به آنها و زيارت قبورشان و تقاضاى شفاعت از آنان در پيشگاه خدا چه مفهومى دارد؟
جمعى از وهابيها كه عموما به جمود فكرى معروفند نيز با تكيه بر همين پندار از ظواهر ابتدايى بى آنكه آيات ديگر قرآن را بررسى كنند، و براى احاديث بسيارى كه از پيامبر ص نقل شده وقعى بنهند، مساله توسل را نفى كرده، و به گمان خود خط بطلان بر آن كشيده اند.
پاسخ اين سؤال نيز از آنچه در پاسخ سؤال اول گفتيم روشن می شود، زيرا حساب پيامبر ص و مردان خدا از ديگران جدا است، آنها همانند" شهداء" (بلكه در صف مقدم بر آنان) قرار دارند و زندگان جاويدند، و به مصداق أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" از روزيهاى پروردگار بهره می گيرند" و به فرمان خداوند ارتباط خود را با اين جهان حفظ می كنند، همانگونه كه در اين جهان می توانند با مردگان- همچون كشتگان بدر- ارتباط برقرار سازند.
روى همين جهت در روايات فراوانى كه در كتب اهل سنت و شيعه آمده است می ی خوانيم: پيامبر ص و امامان ع سخن كسانى را كه از دور و نزديك بر آنها سلام می فرستند، می شنوند، و به آنها پاسخ می گويد، و حتى اعمال امت را بر آنها عرضه می دارند «2».
قابل توجه اينكه ما ماموريم كه در تشهد نماز سلام بر پيامبر ص بفرستيم و اين اعتقاد همه مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت است، چگونه ممكن است او را مخاطب سازيم به چيزى كه هرگز آن را نمی شنود؟! در روايات متعددى در صحيح مسلم از ابو سعيد خدرى و ابو هريره از شخص پيامبر ص نقل شده كه فرمود: لقنوا موتاكم لا اله الا اللَّه:
" مردگان خود را تلقين لا اله الا اللَّه كنيد" «2».
در" نهج البلاغه" نيز به مساله بر قرار ساختن ارتباط با ارواح مردگان اشاره شده است كه على ع با ارواح مؤمنانى كه در قبرستان پشت كوفه بودند سخن گفت «3».
*****************************
(1) تفسير" روح البيان" ذيل آيات مورد بحث، در صحيح بخارى نيز همين حديث با اندك تفاوتى آمده است (صحيح بخارى جلد 5 صفحه 97 باب قتل ابى جهل).
(2)" كشف الارتياب" صفحه 109- در ذيل آيه 105 سوره توبه نيز اشاره به روايات" عرض اعمال" كرديم (به جلد 8 تفسير نمونه صفحه 125 مراجعه شود).
(2)" صحيح مسلم" كتاب الجنائز حديث 1 و 2 (جلد 2 صفحه 631)
(3) نهج البلاغه كلمات قصار جمله 130.
____________________
تفسير نمونه، ج18، ص: 235
ممنون خصوصا راجع به حدیثتون از مسلم. شبهه کاملا رفع شد اما یه سوال. منظور و تفاسیر از آیه زیر چیست؟
با سلام خدمت حضرتعالی
تفسیر این آیات را از کتب علمای اهل سنت نقل می کنم تا به ما خرده نگیرید که کتب علمای شیعه مورد قبول ما نیست
در این سه تفسیر علمای اهل سنت فرمودند که این آیه درباره کفار نازل گردیده است همانهایی که از روی عناد و خودخواهی دعوت پیامبر را نمی پذیرفتند و خداوند متعال در این آیات آنها را مثال به اموات زد لطفا توجه فرمائید
ثم ضرب اللّه مثالا آخر للجاهل و المؤمن فقال «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ» 19 و للكافر و المؤمن بقوله «وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ» 20
و للجنة و النار بقوله «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ» 21 و لمن ينتفع بدعوة الرسل و من لا ينتفع بها بقوله «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ»
مطلب في إسماع الموتى:
و ختم هذه الآية العظيمة و كل آيات اللّه عظيمة، بجملة فعلية تعود لكل من هؤلاء و هي «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ» إسماعه سماع قبول فيتعظ بما يسمع و يهتدي به، أما الذين لم يشأ إسماعهم فلا تقدر يا أكمل الرسل على إرشادهم لأنهم في حكم الأموات و لذلك قطع رجاءه منهم بقوله «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
فكما أن الموتى لا يجيبون الدعوة فكذلك هؤلاء، و هذه الجملة ترشيح للمصرين على الكفر. و لهذا فيكون المعنى لا تحرص يا حبيبي و تجهد نفسك على دعوة قوم مخذولين، قد سبق لهم الشقاء في علم اللّه
_____________
بيان المعاني، ج2، ص: 124
عبد القادل ملا حویش آل غازی
فجاء قوله: إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ على مقابلة قوله: وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ مقابلة اللفّ بالنشر المرتب.
فجملة إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ تعليل لجملة إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ [فاطر: 18]، لأن معنى القصر ينحلّ إلى إثبات و نفي فكان مفيدا فريقين: فريقا انتفع بالإنذار، و فريقا لم ينتفع، فعلل ذلك ب إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ.
و قوله: وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ إشارة إلى الذين لم يشأ اللّه أن يسمعهم إنذارك.
و استعير مَنْ فِي الْقُبُورِ للذين لم تنفع فيهم النذر، و عبر عن الأموات ب مَنْ فِي الْقُبُورِ
لأن من في القبور أعرق في الابتعاد عن بلوغ الأصوات لأن بينهم و بين المنادي حاجز الأرض. فهذا إطناب أفاد معنى لا يفيده الإيجاز بأن يقال: و ما أنت بمسمع الموتى.
___________________
التحرير و التنوير، ج22، ص: 151
محمد بن طاهر ابن عاشور
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ الكافر و المؤمن
وَ لَا الظُّلُماتُ الكفر وَ لَا النُّورُ الإيمان
وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ الجنة و النار
وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ المؤمنون و لا الكفار و زيادة لا في الثلاثة تأكيد إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ هدايته فيجيبه بالإيمان وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
أي الكفار شبههم بالموتى فيجيبون
_______________
تفسير الجلالين، ص: 441
جلال الدین سیوطی
جدا قابل قبول است باتوجه با آیات پیش متوجه آن شدم. حال که خورده نمیگیرم از تفاسیر شیعی درج کنید لطفا خصوصا گرانسنگ المیزان
دو نمونه تفسیر از این آیه شریفه را از تفاسیر شیعی یکی از المیزان و دیگری از تفسیر نمونه ذکر میکنم
[تمثيلهايى براى بيان حال و اعمال مؤمن و كافر]
و اين چند جمله پشت سر هم يعنى جمله" وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ" و" وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ"، و" وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ" و" وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ" تمثيلهايى براى مؤمن و كافر است و مىخواهد تبعه و اثر اعمال اين دو طايفه را شرح دهد.
و منظور از جمله:" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ- خدا مىشنواند هر كه را بخواهد" مؤمن است، كه قبلا مرده بود، و خداى تعالى زنده اش كرد، و هدايت را به گوشش شنوانيد، چون در نفس، استعداد آن را داشت، لذا در باره مؤمن فرموده:" أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً" و اما منظور از اين جمله رسول خدا (ص) نيست، چون آن جناب وسيله هدايت است و هدايت هم همانا هدايت خدا است.
و مراد از جمله" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" اموات است يعنى كفارى هستند كه خاصيت پذيرفتن هدايت را ندارند، چون دلهايشان مهر خورده.
" إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ" اين انحصار كه می فرمايد:" تو بجز نذير چيز ديگرى نيستى"، انحصار حقيقى نيست، بلكه انحصار نسبى است، و معنايش اين است كه: تو وظيفه اى به جز انذار خلق ندارى، و اما هدايت آنكه هدايت می شود، و اضلال آنكه گمراه است و هدايت نمی پذيرد به خاطر اينكه خدا به كيفر اعمال زشتش گمراهش كرده، كار خداى سبحان است. و اگر در مقابل" نذير" كلمه" بشير" را ذكر نكرد، با اينكه آن جناب هر دو صفت را داشت، براى اين بود كه مقام، مقام انذار به تنهايى بود، و مناسبت اقتضا می كرد تنها متعوض اين صفت شود، علاوه بر اين در آيه بعدى، هر دو صفت را آورده بود.
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل جمله:" وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ..." و آيه:" وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"
)]
و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" از امام (ع) نقل كرده كه فرموده: منظور كفارند، كه از تو چيزى نمىشنوند، همان طور كه مردگان اهل قبور چيزى نمىشنوند «1».
و در الدر المنثور است كه: ابو سهل سرى بن سهل جنديشاپورى، پنجمين حديث خود را از طريق عبد القدوس، از ابى صالح، از ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ" گفته رسول خدا (ص) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر می ايستاد، و می فرمود: اى فلان بن فلان، آيا آنچه را كه پروردگارت وعده می داد حق يافتى؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب می كردى؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟
اصحاب می گفتند: يا رسول اللَّه (ص) آيا آنها می شنوند آنچه را كه تو به ايشان می گويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمی شنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد" إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمىشنوند «2».
مؤلف: در اين روايت نشانه هايى از جعل هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى اينكه ساحت رسول خدا (ص) اجل از آن است كه قبل از آنكه پروردگارش دستورى دهد، از پيش خود چيزى بگويد، آن گاه خداى سبحان آيه اى بفرستد و در آن آيه او را تكذيب كند، او ادعا كند و خبر دهد از اينكه مردگان در شنيدن سخنانش كمتر از زندگان نيستند، بعد آيه مورد بحث نازل شود، و بفرمايد خير مردگان چيزى نمی شنوند.
علاوه بر اين آيه اى كه راوى نقل كرده، اصلا با آيات قرآن مطابق نيست، براى اينكه صدر آن از آيه 80 سوره نمل گرفته شده، و ذيلش از آيه 22 سوره فاطر.
از اين هم كه بگذريم، سياق آيه شهادت می دهد كه آيه مزبور مانند آيات قبل و بعدش در مكه نازل شده، و روايت می گويد در مدينه در جنگ بدر نازل شده.
******************************** (1) تفسير قمى، ج 2، ص 209.
(2) الدر المنثور، ج 5، ص 249.
__________________________
ترجمه الميزان، ج17، ص: 54
در آيات مورد بحث چهار مثال جالب براى مؤمن و كافر ذكر می كند كه آثار" ايمان" و" كفر" به روشنترين وجه در آن مجسم شده است:
در نخستين مثال" كافر" و" مؤمن" را به" نابينا" و" بينا" تشبيه كرده می گويد:" هرگز اعمى و بينا مساوى نيستند" (وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ).
ايمان نور است و روشنى بخش، و به انسان در جهان بينى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنايى و آگاهى می دهد، اما كفر ظلمت است و تاريكى، و در آن نه بينش صحيحى از كل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.
قرآن مجيد در آيه 257 سوره بقره در همين زمينه حق مطلب را ادا كرده می گويد:
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ:" خداوند ولى و راهنما و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاريكيها به روشنايى، هدايت می كند، اما ولى و سرپرست كافران طاغوت است كه آنها را از روشنايى به ظلمتها می كشاند، آنها اصحاب دوزخند، و جاودانه در آن می مانند"! و از آنجا كه چشم بينا به تنهايى كافى نيست بايد روشنايى و نورى نيز باشد، تا انسان با كمك اين دو عامل موجودات را مشاهده كند، در آيه بعد می افزايد:
" و نه تاريكها با نور برابرند" (و لا الظلمات و لا النور).
چرا كه تاريكى منشأ گمراهى است، تاريكى عامل سكون و ركود است، تاريكى عامل انواع خطرات می باشد، اما نور و روشنايى منشأ حيات و زندگى و حركت و جنبش و رشد و نمو و تكامل است كه اگر نور از ميان برود تمام انرژيها در جهان خاموش می شوند، و مرگ سراسر عالم ماده را فرا می گيرد، و چنين است نور ايمان در جهان معنى كه عامل رشد و تكامل و سبب حيات و حركت می باشد.
سپس می افزايد:" هرگز سايه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان يكسان نيستند" (و لا الظل و لا الحرور).
مؤمن در سايه ايمانش در آرامش و أمن و امان به سر می برد، اما كافر به خاطر كفرش در ناراحتى و رنج می سوزد.
" راغب" در" مفردات" می گويد:" حرور" (بر وزن قبول) به معنى باد داغ و سوزان است (بادى مرگبار و خشك كننده).
بعضى آن را به معنى باد سموم دانسته اند و بعضى به معنى شدت حرارت آفتاب.
زمخشرى در كشاف می گويد" سموم" به بادهاى موذى و كشنده اى می گويند كه در روز می وزد، اما" حرور" به همين بادها گفته می شود اعم از اينكه در روز باشد يا در شب، به هر حال چنين بادى كجا و سايه خنك و نشاط آفرين كه روح و جسم انسان را نوازش می دهد كجا؟
و سرانجام در آخرين تشبيه می گويد:" و هرگز زندگان و مردگان يكسان نيستند"! (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و كوشش و حركت و جنبش، رشد و نمو دارند، شاخه و برگ و گل و ميوه دارند، اما كافر همچون چوب خشكيده اى است كه" نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سايه دارد" و جز براى سوزاندن مفيد نيست.
در آيه 122 سوره انعام می خوانيم أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها:
" آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم، و نورى براى او قرار داديم كه در ميان مردم با آن راه برود، همچون كسى است كه تا ابد در ظلمات غوطه ور
است، و هرگز از آن خارج نمی شود"؟! و در پايان آيه می افزايد:" خداوند هر كس را بخواهد شنوا می سازد تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى مناديان توحيد لبيك گويد" (إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ).
" و تو هرگز نمی توانى سخن خود را به گوش مردگانى كه در قبرها خفته اند برسانى"! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ).
فرياد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشين، و بيانت هر مقدار گويا باشد، مردگان از آن چيزى درك نمی كنند، و كسانى كه بر اثر اصرار در گناه و غوطه ور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده اند مسلما آمادگى براى پذيرش دعوت تو ندارند.
بنا بر اين از عدم ايمان آنها نگران نباش، و بيتابى مكن، وظيفه تو ابلاغ و انذار است" تو تنها بيم دهنده اى" (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ).
______________________
تفسير نمونه، ج18، ص: 231
به نام خدا
نکته اولیه آنکه انسانها نمی توانند تعیین کنند که چه کسی شهید است و چه کسی نیست و این تنها کار خدا است. در جنگهای پیامبر هم قتیل الحمار داشته ایم.
در آیه "إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ"، حتی اگر مرده را به معنای مرده جسمی بگیریم (و نه کافر) گفته شده تو نمی توانی بشنوانی، ولی نگفته که مرده اصلا نمی شنود و در همین آیه هم آمده که خدا می شنواند و بنابراین خدا قادر است مکانیزمی ایجاد کند که مرده صدای ما را بشنود.
در مورد مرده های غافل در دنیا در قرآن آمده:"لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ". بنابراین حتی غافلین هم دیدشان قوی تر می شود چه برسد به اولیای خدا. در مورد بصر باید گفت که منظور دید انسان نسبت به اطلاعات دریافتی و قدرت نتیجه گیری صحیح است (در غیر این صورت با توجه به اینکه اکثر مردم غافل بینایی ظاهری خوبی دارند آیه نقض می شد). بنابراین مرده همچنان اطلاعات (صدا و تصویر و برخی مواردی که برای انسانهای حاضر در دنیا ناشناخته است) را به اذن خدا دریافت می کند ولی در اینجا بهتر آنها را پردازش می کند.
مقصود حرف منو نگرفتید. آیا کسی که در راه خدا "کشته شده"(شهدا وائمه) و آنکه نشده(جمعی از اولیا و پیامبران) در این امر "حی بودن" برابرند؟
سلام علیکم
الحمدلله
اللهم باسمک اموت و احیا
دعای خواب هر مسلمان
حال آیا انسان در خواب می شنود . خیر پس مرده نیز همین طور است
همانطور که ما دوران جنین خود آگاهی نداریم مردگان از دنیا آگاهی ندارند زیرا برای مرده دو حالت است که ما از بودن در کدام حالت نا آگاهیم
قبر او گودالی از جهنم
یا قبر او باغی از بهشت است در این صورت بر هر مسلمانی یقینی است که بهشتی ناراحتی نمی بیند واینجا معلوم می شود آگاهی از دنیا ندارند زیرا آگاهی از دنیا و دیدن احوالات دنیا باعث ناراحتی آنان می شود.
اگر کسی اعتقاد داشته باشد فرد مادامی که می میرد بازهم از دنیا آگاهی دارد یا فقط می شنود خب اگر فقط می شنود پس تکنیک خوبی است
چند بلندگوی بزرگ تو قبرستان بذاریم همین که فردی مرد فورا بلندگوها را روشن کنیم و از بلندگوهای جواب های سوالات منکر و نکیر بیاد من ربک و .... طرفم بشنوه راحت جواب سوالاتو بده و بره تو بهشت آیا بنظر شما تکنیک جالبی نیست بله ! به به این هم حرفیست.
راستی منم از چندتا مردگان حق الناس دارم انشالله فردا صبح میرم اونقدر زاری میکنم فریاد میزنم تا روز قیامت معافم کنند!!!
روز قیامت خدا پرست یک آستانه پرست یک طرف
فریادرس محمد در غار یونس در شکم ماهی یوسف درچاه ابراهیم در آتش رحمن بود یا عبدالرحمن
یک جایی یک طرف هرجایی یک طرف
بجای اینکه 124 هزار پیامبر و 12 امام را بخوانیم و واسطه کنیم
یک ذات رحمن و نزدیک را بخوانیم
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (169)
و گمان نكنى كسانى را كه كشته شدند در راه خدا مردگانند بلكه زندههايى هستند كه در پيشگاه الهى روزى ميخورند.
لا تَحْسَبَنَّ خطاب بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است و مقصود اينست كه نبايد همچه گمانى كرد الَّذِينَ قُتِلُوا و لو در مورد شهداء، يا شهداء بدر يا احد يا شهداء بئر معونه است، و لكن كلام عام است جميع شهداء را شامل بلكه هر كه در راه خدا كشته شود و لو احكام شهيد بر او جارى نگردد مثل ائمه هدى و بسيارى از اصحاب آنها و بسيارى از علماء اعلام و مؤمنينى كه براى دين كشته شدند زيرا در آيه لفظ شهيد ندارند بلكه مقتول فِي سَبِيلِ اللَّهِ است، بلكه بتنقيح مناط قطعى شامل كسانى كه در راه خدمت بدين از دنيا بروند و لو اسم قتل بر آنها صادق نيايد، بلكه بقاعده اينكه اثبات شيء نفى ما عدا را نميكند ميتوانيم بگوئيم تمام مؤمنين بمقتضاى اخبار متواتره اجمالى بلكه مفاد برخى از آيات همين حكم را دارند چنانچه بيايد امواتا اختلاف شد كه نسبت موت و حيات چه نسبت است آيا ايجاب و سلب است يا عدم و ملكه است يا تضاد.
تحقيق كلام چنانچه در مجلد سوم كلم الطيب گفتهايم كه موت نسبت بحيوة
نباتى و حيوانى عدم و ملكه است و نسبت بحيوة انسانى انتقال نشئه است و تضاد است بلكه نسبت بكسانى كه گفتيم ارتفاع رتبه است كه چه بسيار آثار حيات دنيوى هم از آنها مشاهده شده است مثل سر مطهّر حضرت ابى عبد اللَّه و ابدان مطهره شهداء كربلاء مثل بدن حرّ و ابدان شهداء احد و ابدان جمعى از علماء مثل صدوق و غيره بَلْ أَحْياءٌ مثل طائرى كه از قفس بيرون آيد و محبوسى كه از حبس خلاصى يابد و مغلولى كه از زنجير رهايى جويد و گرفتارى كه از شكنجه نجات يابد.
مرگ اگر مرد است گو پيش من آى
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او جانى ستانم جاودان
او زمن دلقى بگيرد رنگ رنگ
و از كلام ابى عبد اللَّه عليه السّلام است
(خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتات و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف الخطبة)
عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ يعنى بجوار رحمة اللَّه واردون و من نعمائه متنعّمون و فى جناته داخلون و الى الدرجات العلى واصلون و بفضله و كرمه و رضوانه و عفوه و مغفرته نائلون، نه اينكه العياذ خدا جسم باشد و مكان داشته باشد نزد او بروند
______________________________
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج3، ص: 427
جناب میشه معنی این حدیث را بیاورید ممنون.
نگفته مردن آیه فرموده قتل. لطفا از تاویل بپرهیزید
چند نکته ی تفسیری رو به نقل از ایت الله جوادی عرض میکنم در مورد ایه ی 64 نسا ان شا الله مفید باشه!
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً
و ما هیچ رسولی نفرستادیم ، مگر برای این که مردم او را به خاطر اینکه از طرف ما است اطاعت کنند ، و اگر نامبردگان بعد از آن خلاف کاریها- یعنی تحاکم نزد طاغوت و اعراض از رسول و سوگند دروغ- از در توبه نزد تو آمده بودند ، و از خدا طلب آمرزش کرده بودند ، و رسول برایشان طلب مغفرت کرده بود می دیدند که خدا توبه پذیر و مهربان است ، .
اولا امدن در این ایه به معنی امدن فیزیکی نیست که به معنی اعتقاد به رسول الله است!و فقط کافی است که این حرف به ایشان برسد!
دوم!قران در دو جا شهدا را حی خوانده و به قطع یقین معلم شهدا رسول خداست!چه طور ممکن است رسول خدا که معلم ان هاست میت باشد و انها حی؟!!!
سوم!خداوند در ایه 105 سوره توبه فرمود: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان ، اعمال شما را می بینند! و بزودی ، بسوی دانای نهان و آشکار ، بازگردانده می شوید و شما را به آنچه عمل می کردید ، خبر می دهد!»
این ایه نشان دهنده ی اگاهی مومنان از اعمال ماست که امام رضا نیز در یک مباحثه به ان احتجاج کردند و خودشان را از جمله ی ان مومنان انستند که مقداری در این مورد در تاپیک : http://www.askdin.com/thread23781.html توضیح اده شده!
از طرف دیگر در ایه ی 143 بقره فرمود: وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي کُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ
و ما شما را اینچنین امتی وسط قرار دادیم تا شاهدان بر سایر مردم باشید و رسول بر شما شاهد باشد و ما آن قبله را که رو بان میایستادی قبل نکردیم مگر برای اینکه معلوم کنیم چه کسی رسول را پیروی می کند و چه کسی به عقب بر می گردد هر چند که این آزمایش جز برای کسانی که خدا هدایتشان کرده بسیار بزرگ است و خدا هرگز ایمان شما را بی اثر نمی گذارد که خدا نسبت به مردم بسیار رئوف و مهربان است .
ویا در سوره نسا 14 دیگر فرمود: «فَكَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً»
چگونه میشود آنگاه كه از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را نیز بر آنان (گواهان) شاهد بیاوریم...
یا:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»
ای پیامبر ما تو را گواه و نوید دهنده برانگیختیم.
ممكن است مقصود از این شاهد، شهادت بر اعمال در روز رستاخیز باشد.
و در آیه دیگر میفرماید:
«إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْكُمْ»
ما به سوی شما پیامبری را برانگیختیم كه شاهد بر اعمال شما است.
همه اینها نشان میدهند رسول خدا شاهد اعمال ما و شهادت دهنده در قیامت است!و چه طور ممکن است ایشان بر چیزی که از ان اطلاعی ندارند شهادت دهند!؟
چهارم!اینکه در این ایه گفته شده رسول دقیقا به سمت ایشان اشاره دارد،که چون تو رسول هستی اگر طلب مغفرت کنی انها خداوند را توبه پذیر خواهند دید.
یک مسئله در مورد توسل هست و ان اینکه همه ی ما در این جهان خواه و ناخواه از توسل استفاده میکنیم!به اب متوسل میشویم برای رفع تشنگی به نان برای فرار از گرسنگی به افتاب متوسل میشویم برای دوری از تاریکی!و حال که ائمه و اولیا خدا کجا و اسمان ها و زمین کجا!!!
مسئله ی مهم این است که ما وسیله را مستقل از خدا ندانیم!که در عقیده شیعه هم این طور نیست!همان طور که اب مستقا از ما رفع عطش نمیکند اولیا خدا هم مستقلا فیض رسان نیستند!البته دلایل روایی هم از کتب اهل سنت در این مورد کم نیست ولی بحث سندی و....!
1- تفسیر «شهید» به معنی حاضر و ناظر در این آیه و آیه ی «جئنابک علی هولاء شهیداً» اصلا درست نیست و نه در کلام سَلَف این تفسیر دیده می شود نه سیاق و سباق آیه به آن دلالت می کند. منظور از «شهید» در این آیه ها «مبیٌن» (بیان کننده ی حقایق و دلایل توحید) و«گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت و تزکیه کننده ی آنان) است. چنان که از محور بحث آیه به وضوح پیداست ترجمه کردن «شهید» به حاضر و ناظر و سپس استدلال کردن بر آن به حاضر و ناضر بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم تحریف معنوی قرآن است.
2- کلمه «شهید» در آیه سوره «نساء» «جئنابک علی هولاء شهیداً» به معنی رقیب و نگهبان، مواظب است نه حاضر و ناظر یعنی رسول برای آنان به منزله ی مواظلب و نگهبا نی است که نمی گذارد از مسیر مستقیم منحرف شوند و قدم به بیراهه و راه های ضلالت بنهند. مانند آیه ی « وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ »117/مائده که از زبان حضرت عیسی (ع) در بارگاه الهی در قیامت اظهار می شود.
این دو جواب علی الا سبیل الانکار و الترّقی بودند یعنی جواب بر این مبناست که ما اصلا تفسیرو تر جمه ی شما را قبول نداریم ترجمه این است که ما گفتیم سه جواب دیگر علی سبیل التسلیم و التنزّل است به مفاهیمی که در خود جواب ها بیان شده است:
3- گیریم که «شهید» به حاضر و ناظر معنا می شود اما این دو فقط یکی از معانی آن هستند و هرجا به این معنا نمی آید بلکه در اغلب موارد به معنی گواه و مبیٌن است این استدلال هم درست نیست که اگر گواه و شاهد هم باشد، باز منظور از آن حاضرو ناظر است.
چون گواه کسی است که در ماجرا حضور و نظارت داشته است. زیرا برای صحت شهادت و گواهی دادن لزومی ندارد که شاهد همیشه باید حضور و نظارت داشته باشد.
چنانکه در کتب فقه مصرّح است شهادت در پاره ی موارد بدون اینکه حاضری و ناظری شاهد شرط قرار گیرد، از او پذیرفته می شود.
مثلا فقها گفته اند در چند جای مخصوص شهادت بصورت استفاضه و اشتهار هم اعتبار دارد مانند موت ،نکاح،نسب،رویت هلال و ... یعنی اگر در شهری همه ی مردم بگویند فلان کس در فلان تاریخ مرده یا نکاح کرده یا نسبش از فلان کس است یا هلال رمضان را دیده و این مسئله به اشتهار رسیده باشد بر گفته شان حکم می شود بدون این که از حضور و نظارت و رویت مستقیم آنان سوال شود.
در باره ی ماجرای حضرت یوسف علیه السلام و زلیخا ،در قرآن کریم آمده است که وقتی زلیخا در اجرای نقشه اش برای بدست آوردن حضرت یوسف علیه السلام ناکام ماند،
شاهدی از اهل زلیخا به عنوان شاهد و حَکَم انتخاب شد «وشهدشاهدٌمّن اهلها» یوسف/26 این شاهد به نظر بعضی از مفسران یک طفل بود که در گهواره اش لب به سخن گشود و به قول برخی دیگر یک مرد کامل بود در هر دو صورت او در ماجرای کشمکش آن دو نفر حضور نداشت.
با این همه شاهدی او به تصریح قرآن مورد قبول قرار گرفت. پس در هر جای قرآن نمی توان شهید را به معنی شاهد- شاهدی که باید حضور داشته باشد-گرفت این تفسیر، یک تقلب و تحریف در قرآن است.
4- فرضاَ اگر بپذیریم«شهید» در این آیه ها به معنی حاضر وناظر است، آیا این عقیده ی حضور و نظارت این امت را از حضور و نظارت سایر انبیا حتی رسول الله صلی الله علیه و سلم وسیع تر و افضل نمی کند؟
از این آیه ها ثابت می شود که شهادت رسول الله صلی الله علیه وسلم محدود بر امت خویش است آیه ی (وکنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم) نیز شهادت حضرت عیسی علیه السلام را محدود بر امت خودش می گوید همچنین سایر پیامبران که حالشان یکسان است در حالی که از جمله ی«لتکونوا شهداء علی النّاس» و آیه ی « وتکونو شهدا علی الناس» حج/78 ثابت می شود که این امت بر جمیع انسان ها و گواه می شوند.
بدین ترتیب تفسیر «شهید» به معنای حاضر وناظر مستلزم این عقیده خواهد شد که حضور و نظارت انبیا علیه السلام از حضور و نظارت امت محمد صلی الله علیه وسلم محدودتر و حضور آنان حتی از حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم افضل و واسع است.
چنانکه ظاهر است قبول کردن این عقیده مستلزم تنقیص بر مقام انبیا علیهم السلام در مقام «شهید» بودن و قطعا کفر آمیز است. بنابراین، تفسیر مزبور قابل قبول نیست.
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ "
هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر، بر مشرکان پیروز شدند و جمعى از بزرگان قریش به هلاکت رسیدند، پیامبر دستور داد جنازه دشمنان را در میان چاه بدر انداختند، سپس پیامبر بر دهانه چاه ایستاد و به کشته شدگان خطاب کرد
و فرمود: و شما همسایگان و معاصران بدى براى رسول خدا بودید، او را از خانهاش مکه، بیرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اکنون آنچه را که خدا به من وعده داده است دیدم که حق است. عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پیکرهائى که روح از آنها جدا شده، چه فایدهاى دارد؟ رسول خدا فرمود:اى پسر خطاب! ساکت باش، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستى ولی جواب نمی دهند.
….قال اطلع النبی صلى الله علیه وسلم على أهل القلیب فقال وجدتم ما وعد ربکم حقا فقیل له أتدعو أمواتا فقال ما أنتم بأسمع منهم ولکن لا یجیبون
اسناد:
صحیح البخاری – البخاری – ج ۲ – ص ۱۰۱- دار الفکر
عمدة القاری – العینی – ج ۸ – ص ۲۰۱- دار إحیاء التراث العربی
مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۹- دار المعرفة
إثبات عذاب القبر – البیهقی – ص ۶۴- دار الفرقان
التمهید – ابن عبد البر – ج ۲۰ – ص ۲۴۰- وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة
الدرر – ابن عبد البر – ص ۱۰۶
تفسیر السمعانی – السمعانی – ج ۲ – ص ۱۹۵- دار الوطن – الریاض
تفسیر الرازی – الرازی – ج ۱۴ – ص ۱۶۷
الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۵ – ص ۲۴۹- دار المعرفة
فتح القدیر – الشوکانی – ج ۴ – ص ۲۳۳- عالم الکتب
السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۲ – ص ۴۳۵- دار المعرفة
دوست عزیز در مورد توصل آیه صریح در قرآن داریم...
شما یک آیه بیاور که گفته توصل به مردگان جایز است؟
شهید حی است زیرا در نزد الله است...
اما دیگران که از دنیا می روند طبق گفته قرآن در عالم برزخ هستند و این با آن چیزی که قرآن می فرماید:
"شهدا نزد الله زنده اند و روزی دارند" خیلی فرق دارد...
اولا حی یعنی حاضر و زنده و نه به معنی موثر: آیا نشنیده ای که می گویند حی و حاضر؟؟؟
و اما عند ربهم:
عند ربهم یعنی در نزد پروردگار
در واقع اینجا می خواهد بگوید شهدا بعد از مرگ در عالم برزخ منتظر قیامت نیستند و نزد الله هستند.
شما به دفعات با دوستان خود سلام کرده اید و دوستان هم جواب سلام داده اند.
سلام یعنی چه؟
سلام دعای سلامتی است، در واقع شما برای دوستتان دعای سلامتی می کند!
پس اینکه آدم زنده دعایی کند برای آدم زنده ی دیگر اصلا مشکلی ندارد!!!
کار دین اگر و اما ندارد، شما یک آیه از قرآن بیاور که بگوید به غیر الله توصل کنید؟
اولا که سلام دعای سلامتی است و الله برای بنده داده است، نه بنده برای بنده!
کار شما عجیب است، شما می گویید چرا الله برای پیامبرانش سلام داده؟؟؟
نمی خواهد بگوید باید قبل از آن از شما اجازه می گرفته؟
سلام دادن به پیامبر در نماز هم 2 دلیل دارد.
اول آنکه سلام آخر نماز سلام واجب است
دوم آنکه وقتی ما به پیامبر سلام می دهیم در واقع از سنت او پیروی کرده ایم که در نماز (هنگامی که زنده بودند) همگان سلام می دادند به پیامبر.
و اما:
فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿الاعراف-٧٩﴾
بهتر است که در این مورد کمی تحقیق کنید
هر گردی گردو نیست...
اگر ایه را دقیق بخوانید می گوید مردم نزاع کردند و سرانجام عده ای مقبره ساختند...
الله که این کار را تائید یا رد نکرده، چون خداوند کذاب نیست داستانی از تاریخ را به عینه نقل کرده است...
برای همین است که در ادامه ی همین آیات الله می فرماید:
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا ﴿کهف - ٢٣﴾
سبحان الله
الله در قرآن می فرماید:
پس وقتی که از کفار می پرسید چرا ازغیر خدا چیزی می خواهید؛ می گویند ما الله را می پرستیم و به وسیله آنها می خواهیم به خداوند نزدیک شویم...
پس اگر فکر می کنید می توانید غیر خدا را بخوانید پس این را به یاد داشته باشید که الله می فرماید:
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿١٣﴾
...و از غیر خدا هرکه را که می توانید فرا خوانید!!!
داداش ما كه در اينجا كه جواب شمارو داديم بيا جواب بده اگر دليل ديگري داري
توسل به اهل بیت (ع) از منظر منابع اهل سنت
سلام علیکم دوست محترم
ﺍﮔﺮ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﮑﻪ مانند دوست ما ﻣﯿﺒﻮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺖ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧﺪ: (ﻓَﺮَﺍﻍَ ﺇِﻟَﻰ ﺁﻟِﻬَﺘِﻬِﻢْ ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺃَﻟَﺎ ﺗَﺄْﻛُﻠُﻮﻥَ ﻣَﺎ ﻟَﻜُﻢْ ﻟَﺎ ﺗَﻨْﻄِﻘُﻮﻥَ ) «ﺍﻟﺼﺎﻓﺎﺕ92/ ﻭ(91 )ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺘﺨﺎﻧﻪ ﺷﺪ( ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: »ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﯾﺪ؟!ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ؟ ﭼﺮﺍ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯿﺪ؟
«! ﻭ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﯿﺎﺱ ﻣﺸﺮﻛﯿﻦ ﻣﻜﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺖ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ؟ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ؟!!! شما ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﮔﺮﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﺸﺮکان ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﻑ شما دوست عزیز بیشتره
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
درثانی :اگر معتقد باشيم که مردگان در هر حالت و در هر زمان و از هر مکاني ، سخنان دعا کنندگانشان را مي شنوند، در اين صورت شنيدن آنان به صفت « سمع ، شنيدن » خداوند ، تشبيه کرده مي شود ، چون خداوند است که تمام صدا ها و سخنان را بدون محدوديت مي شنود و اگر ما معتقد باشيم که کسي غير از خداوند نيز تمام صداها و سخنان را مي شنود در اين صورت مخلوق به خالق تشبيه کرده مي شود ، در حالي که خداوند مي فرمايد : "لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ "
و نعيم بن حماد خزاعي ، استاد امام بخاري مي فرمايد :« من شبّه الله بشيءٍ من مخلوقاته فقد کفر» يعني؛ اگر هر کس در موردي خداوند را به مخلوقاتش تشبيه نمايد عمل او عملي کفر آميز است.
ثالثا: اگر ما تسليم شده و قائل به شنيدن مردگان باشيم ، مردگان که به تمامي زبان ها تسلط ندارند ، اگر قائل به شنيدن آنان باشيم ، مي بايست تقسيم بندي ديگري انجام شود و آن اين که هر شخص زنده اي ، مرده اي را خطاب قرار دهد و از او درخواست کند که با هم هم زبان هستند بنابراين هيچ فارس و ترکمن و کرد و... نميتواند پيامبر صلي الله عليه و سلم يا هر مرد صالحي که به زبان عربي آشناست و غير از آن را نميداند ، را خطاب قرار دهد و از او چيزي درخواست کند ، چون پيامبر صلي الله عليه و سلم هيچ گونه آشنايي با زبان فارسي و ترکمني و کردي و... را ندارد ما انسانهاي معقول را خطاب قرار مي دهيم و ميگوييم ، آيا چنين تقسيم بندي ، مقبول و جايز است ؟ اگر جواب شما مثبت باشد ، ما با شما هيچ کاري نداريم و مي گوييم شما را به خير و ما را به سلامت !!!
رابعا: اگر دوباره تسليم شده و قائل به شنيدن مردگان باشيم ، آيا ،انساني ( چه مرده و چه زنده ) قادر است، چند سخن را که همزمان به او گفته مي شود ، هر يک را جدا گانه ، شنيده و بفهمد ، و مي گوييم : آيا اگر بر روي زمين درزمان واحد ، چند نفر مرده اي را خطاب قرار دهند ، آيا انسان مرده ، مي تواند سخنان آنان را جداگانه بررسي کرده و بفهمد و جواب آنان را دهد؟ ما که مي گوييم، نمي توانند و از حيطه ي انسان زنده و نابغه خارج است،حال اگر اين شخصِ مخاطب مرده باشد، اصلاً و ابداً قادر نخواهد بود سخنان گوناگون و همزمان را از همديگر متمايز سازد.
نتيجه گيري درباره ي مطالب مذکور به مخاطب عزيز و جوياي حق موکول مي شود ... تأمل نما...ا
[color=#000000]
[/b][/size][/color][/font]
در متن حدیث دقت کنید. حرف من نیست. پیامبر به عمر می گوید "تو از آنها شنواتر نیستی ولی جواب نمی دهند". این سخن در زبان پارسی یعنی اینکه مرده ها مانند عمر یا بهتر از او سخن را می شنوند.
در مورد سوالهای بعدی هم باید گفت که انواع مرده داریم. برخی از آنها در محوطه ای حول و حوش جسم خود زندانی اند و عذاب می شوند. عده ای دیگر در عالمهای خاصی به سر می برند و از هیچ چیز این دنیا خبر ندارند و گرفتار اعمال خود هستند. بر عده ای دیگر زمان به صورت عجیبی می گذرد و در نظرشان یک جورهایی زندگیشان تمامی ندارد. اولیای خدا هم از آزادی کامل برخوردارند و به اذن خدا زبانهایی غیر از زبان مادریشان را می فهمند و صدای چند نفر را همزمان درک می کنند. اگر این موارد غیر عادی است، صد سال پیش هم رفتن تا مکه در چهار ساعت غیر عادی بود. بنابراین اگر چیزی را نمی دانیم و نمی شناسیم نباید بی دلیل رد کنیم. به امثال شما در صد سال پیش اگر می گفتند مسافت یک ساله را در کمتر از یک روز می شود پیمود حتما فرد را به کفر و شرک و ارتداد و نفاق و بی انصافی و و و و و ... متهم می کردید و می گفتید فقط خدا می تواند. همین حالا هم یک کامپیوتر دست ساز بشر می تواند چند صدا را تجزیه و تحلیل کند. در انسان هم قابلیتهای خاص هست فقط باید از راهش آنها را پرورش دهد.
به نظر من یکی از جاهایی که عمل انسان کفرآمیز است آن است که بخاری را از طرف خودش و بدون انتصاب خدا امام بخواند که در پست 191 این کار انجام شده است. خدا ابراهیم را بعد از آزمایش با کلمات و بعد از اینکه او آنها را تکمیل کرد امام نامید. هیچ کس حق ندارد هر کس را خواست امام خطاب کند. ... توبه نما ...!
با سلام
دوست عزیز اول آنکه سلام نماز جز سلام آخر واجب نیست.
در ثانی سلام بر پیامبر مشمول مرور زمان نیست.
سوم آنکه سلام دادن بر پیامبر سنت نماز است.
و چهارم اینکه آداب نماز را الله می گویدٰ. آیا بنده حق دارد به الله بگوید چرا چنین بگوئیم و آن را نگوئیم؟؟؟
زمانی که پیامبر زنده بود سلام نماز صحیح بودٰ. بعد از وفات ایشان بحث بر سر این بالا گرفت که باید سلام نماز تصحیح شود؛ اما صحابه مخالفت کردند و نماز را سنت دانسته و بدون تغییر نگاه داشتند.
در باب توصل هم فقط و فقط یک آیه بیاورید که توصل به دون الله را تائید کند.
والله کفر است.
سند این موضوع کجاست؟
مگر الله نمی فرماید من پیامبری انتخاب کردیم از جنس شما و مثل خود شما؟؟؟
همین پیامبر مگر نگفت: من که رسول الله هستم خبر ندارم حالا که پایم را از زمین بر می دارمٰ؛آیا عمرم کفاف می دهد که آن را بر زمین بگذارم یا خیر؟؟؟
بهتر نیست که:
اولا سند حدیث را بدهید تا رفع شبهه گردید
دوما جایی که کتاب الله استٰ حدیث جایی ندارد. ما کلام مبین الله را به وضوح داریم...
الله در آیات مختلف جایگاه خاص آنان را مجزا توضیح داده.
هر عقلی حکم می کند که چطور هستند!!!
فرق دارد مجید جان
دلبندم
نمی گید مردن می گوید قتل!!!
به نظر شما این آیه خطاب به مومنان زنده نیست که اعمال هم نوعان زنده خود را می بینند؟
وقعا اسلامتان را شکر
آخر مگر زبانم لال خداوند قدرتش را ندارد که منظور خود را واضح بگوید.
چرا تمام 1.5 میلیارد مسلمان با درک قرآن مشکلی ندارند اما هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟
به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال کردهٰ ماباقی قرآن مبین است؟
صریح است؟
هدایت گر است؟
اما شیعه هرچه آورد از قرآن علامت سئوال بود!!!
کمی منطقی فکر کنید...
واقعا سندیت و مقایسه ی ضعیفی است. همه ی اینها رد شدنی هستند...
من چجواب را دادم همانجا
نمی دانم حذف شده یا نتوانستم باز پیدایش کنم
اما هنوز شما هستید که جوابی ندادید
فقط یک آیه از توصل به دون الله بیاورید...
بابا اصلا آیه نخواستم
قرآن پیش کش
بروید یک روایت بیاورید که حضرت محمد -ص- به غیر خدا وتوصل شده...
یک روایت بیاورید که حضرت علی بر سر قبری رفته و حاجتی خواسته!!!
یک روایت بیاوریدٰ سخت است؟؟؟؟
همین فیلم یوسف پیامبر که سراسر ایراد است... توی همون فیلم که آقایون قبولش دارید:
یادتان هست در قسمتی که حضرت یوسف -ع- به زندانی آزاد شده متوصل می شود که سفارش او را نزد سلطان برای آزادی کند؛ الله او را چند سال بیشتر در زندان نگاه می دارد؛ زیرا به دون الله متوصل شد؛ تا جایی که حضرت یوسف -ع- توبه کرد از این کار و از الله طلب آمرزش کرد.
سلام
اولا مجید دلبندم اون توسل هست نه توصل
در ثانی در قران 17آیه وجود دارد که حتی انبیاء نه تنها به افراد بلکه به اذن الهی به اشیاء متوسل میشدند
یکی از اونها پیراهن حضرت یوسف که برای شفاء چشم پدرشون نرفتند محراب دعا کنند که خدایا چشم پدر منو شفاء بده گرچه همین کار را هم کردند ولی برای اینکه به امثال شماها بفهمانند که خود پیامبر و هر چیزی که منتسب به پیامبر هست ارزشمند در درگاه خداوند هست پیراهن خودشون را فرستادند که پدرشون انداختند روی سرشون و شفاء پیدا کردند که البته شما اگر از خدا نمیترسیدید میگفتید حضرت یوسف مشرک شده چون از یک پیراهن طلب شفاعت کرده هم حضرت یوسف هم حضرت یعقوب
آیه دومی که حتی از مرده طلب توسل شده و به مرده متوسل شدند گاو بنی اسرائیل بوده اون هم انسان نه بلکه به مرده یک گاو متوسل شدند شما هاکه در مورد توسل به مردگان این همه گرد و خاک میکنید میتونید جواب بدید که چرا حضرت موسی نرفت دو رکعت نماز بخونه تا مرده زنده بشود؟
راستی شما که میگوئید یا علی یا حسین یا حسن شرک هست در قران در مورد درخواست قوم موسی از حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام که میگفتند یا موسی تو از پروردگارت بخواه؟ چی هست ؟به خاطر این یا موسی گفتن ها مشرک شدند؟وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
[QUOTE=ohfreedom;284944]
با سلام خدمت حضرتعالیبله یکی از موارد افتراق فقه اهل سنت و تشیع همین مسئله است که شما سلام را در نماز واجب نمیدانید ما میدانیم در فقه ما شیعیان به فتوای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و دیگر علمای شیعی اینطور آمده است
واجبات نماز يازده چيز است:
اول: نيت، دوّم: قيام يعنى ايستادن، سوّم: تكْبِيرَةُ الْاحْرام يعنى گفتن اللَّه أكبر در اول نماز، چهارم: ركوع، پنجم: سجود، ششم: قرائت، هفتم: ذكر ، هشتم: تشهد، نهم: سلام، دهم: ترتيب، يازدهم: موالات يعنى پى در پى بودن اجزاء نماز.
_________________________________________
توضيح المسائل إمام خميني ج1، ص: 531
ضمن اینکه حضرتعالی در حدی نیستید که بتوانید فتواهای علمای شیعی را نقض کنید
شما این آیه را چطور معنا میکنید که خداوند در قرآن میفرماید
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَاگر به جمله سیری الله عملکم و رسوله دقت کنید صریح در دیدن است بدون کنایه برادر عزیزم در بعضی از مطالبتون میفرمائید که خداوند مگر ابا داشت که بیانش صریح باشد یا نه بنده در جواب حضرتعالی میگویم الان که در همین آیه خداوند میفرماید خدا و رسولش اعمال شما را می بینند قبول نمی کنید و به تاویل می برید من نمیدانم خدا با کدوم زبان باید حرفش را ثابت کند و به شما برساند که بابا جان من و پیغمبرم اعمال شما را می بینیم دیگر آیه واضحتر از این هست ؟؟؟
برادر من این عالم شماست که در تفسیرش میفرماید
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
هذا من رؤية العين لا غير لأنه لم يتعدّ إلا إلى مفعول واحد.
دیگر از این واضح تر شما چه میخواهید ؟؟؟
و یا عالم تفسیری دیگر از اهل سنت که فرمود
قوله تعالى: وَ قُلِ اعْمَلُوا أي: اعملوا خيرا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
، يعني: و يراه رسوله، و يراه المؤمنون
و یا عالم اهل تسنن دیگر که در تفسیرش فرمود
«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ»
عيانا فيرحمكم و يجازيكم عليه جزاء خيرا كثيرا «وَ رَسُولُهُ» يراه باطلاع اللّه إياه عليه و يستغفر لكم و هو مجاب الدعوة عند ربه «وَ الْمُؤْمِنُونَ» يرونه أيضا لما يقذفه اللّه في قلوبهم
اینها همه مدارک از علمای شماست که آنها فهمیدند و شما نفهمیدید ظاهرا علمای سلف شما بهتر از شما به حقائق امور مطلع بودند تا شماهایی که الان در عرصه وجود موجود هستید
بنده عمدا مدارک این تفاسیر را برایتان نقل نخواهم کرد تا خودتان بروید بچرخید و پیدا کنید و متاسفم برای شما که خودتان بدرستی در صدد فهم قرآن بر نمیائید آنوقت با زبان توهین و تهمت شیعیان را متهم به نفهمی در مسائل قرآن می کنید یکی از بدبختی های شما این است که اینقدر خودتان را در گیر و دار مدارک روایات و احادیث گرفتار کردید که از اصل حقیقت باز ماندید و به همه چیز و همه کس مشکوکید
تکمه این مبحث و بقیه جوابها را هم در پست دیگری در همین تایپیک خدمتتان تقدیم می کنم
mr!!!جواز توسل که تو قران واضح اده شده!سه تا ایه!5منافقون 64 نسا و داستان برادران یوسف ع و...
این یعنی توسل مجاز است!
حالا نهایت شما بگو به مردگان متوسل شدن بیهودست!
اصلا شما ثابت کن که این کار کفر است!یک ایه بیار که با سه ایه ای که گفتم در تناقض نباشه و بگه توسل به مردگان شرک است!!
ببین!توسل یا شرک هست یا نیست!اگر شرک است دیگه مرده و زنده ندارد!!!!مگه نمیگی توسل به دون الله شرک است؟!حالا چون این دون الله حی بود شرک نبود الان که به اعتقاد شما شده میت میشه شرک!!؟؟!
این نظر رو دقیاقا از کجا اوردید؟!؟!نزد الله میشه عند الله!نمیشه حی!!!
قران کتاب بیان جزییات است!و به اختصار حقایق رو بیان میکنه!به همین دلیل چندین بار اون هم در یک ایه یک مسئله رو بیان نمیکنه!اصلا این کار در ادبیات به معنی حشو است!و وجود حشو در قران ناممکن است!معنی ندارد اگر به قول شما حی به معنی عند ربهم باشد دوباره اخر ایه عند ربهم رو تکرار کند!اصلا مگر نمیگویید که قران کتاب مبین است؟!؟!این کتاب مبین وقتی منظورش عند ربهم باشد میگوید عند ربهم نه حی!!!!!
موثر بودن حی از واضحات است!شما ثابت کن که حی نه به معنای معمول که به معنی عند الله است!
میشه بگین این رو از کجا براشت کردین؟!؟!؟!؟
من داشتم درباره 64بقره میگفتم!!!چه ربطی داشت این حرف؟!؟!؟!
فقط یه چیزی مینویسید که پاسخ داده باشین؟!
سه تا ایه اوردم!جواب ندادید!.... نقدر...!
سنت پیامبر؟!
شما چرا از سنت پیامبر تبعیت میکنی؟!بی دلیل؟!معلومه که نه!کا ایشون بی دلیل نیست!
شما دارید با این حرف شان رسول الله رو پایین میاورید!انگار که اعمال ایشون مثل باقی ادمها بوده و ما مثل ... فقط داریم بدون دلیل از کاری که در این زمان به خاطر از دنیا رفتن حضرت بیهوده شده و هیچ توجیح عقلانی نداره تبعیت میکنیم!
شما اینو به یک غیر مسلمان بگی چی به شما میگه؟!؟!؟ بله!هر گردی که به نفع شما نباشد گردو نیست و هر گردی که به نفع شما باشد که گردو باشد میشود گردو!!!!.....
شما رو به خدا جوری صحبت نکنید که فکر کنم دارم با یک غیر مسلمان حرف میزنم!!!!
قران مگر کتاب داستان است که فقط یک روایت تاریخی رو به عینه نقل کند!؟؟!؟!
قران از هر واوی که در متنش اورده مقصودی دارد!!....
اگر این کار کار نادرستی بود به قطع یقین قران از اون نهی میکرد و با اون مخالفت میکرد....! خب است ایات رو میخوانید دقیق بخوانید!
کفار بر خالقیت الله و ربوبیت بت ها اعتقاد اشتند!
اصلا چه ربطی به توسل دارد این حرف؟!؟!
خوب است کلی مثال برای شما زدم!!!!ما ذره ای نقش ربوبی برای غیر الله قائل نیستیم!این طور باشد که خداوند در 64 نسا رسما دارد به شرک و کفر عوت میکند العیاذ بالله!!!....
جالب است!
بنده دارم از ایات همین کتاب واضح به شما پاسخ میدم!شما یا پاسخ استدلال های این پست بنده:
رو بده یا....
این کار شما به غیر از سفسطه نیست!!
شما بدعت آوردید و مرده پرست شدید، آیه اش را من بیاورم؟
شرم کنید از الله
از حضرت مغز کمک بگیرید تا مطلب من در ذهن مبارک دخول شود.
برادر من
من گفتم:
الله می فرماید:
آنها در نزد من زنده هستند و روزی دارند!!
کمی قرآن بخوان... سخت است؟
اگر منظورتان 64 سوره نساء است باید بگویم آیه را بخوان، با حرف من در تناقض نیست.
دام آیات؟
همان هایی که فرزند از پدرش می خواهد او را دعا کند؟
این شد جواز توسل به مردگان؟
اگر الله شما را به نور هدایت فرماید حتما معنی سخنان را خواهی دانست.
گفتم شاید کلام الله شما را به تدبر وادارد، اما نشد، خودم می گویم:
فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿٧٩﴾
ﺍﮔﺮ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﮑﻪ مانند دوست ما ﻣﯿﺒﻮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺖ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧﺪ: (ﻓَﺮَﺍﻍَ ﺇِﻟَﻰ ﺁﻟِﻬَﺘِﻬِﻢْ ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺃَﻟَﺎ ﺗَﺄْﻛُﻠُﻮﻥَ ﻣَﺎ ﻟَﻜُﻢْ ﻟَﺎ ﺗَﻨْﻄِﻘُﻮﻥَ ) «ﺍﻟﺼﺎﻓﺎﺕ92/ ﻭ(91 )ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺘﺨﺎﻧﻪ ﺷﺪ( ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: »ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﯾﺪ؟!ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ؟ ﭼﺮﺍ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯿﺪ؟
«! ﻭ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﯿﺎﺱ ﻣﺸﺮﻛﯿﻦ ﻣﻜﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺖ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ؟ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ؟!!! شما ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﮔﺮﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﺸﺮکان ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﻑ شما دوست عزیز بیشتره
فرافکنی نکن که میدانی درست گفتم و با حرفهایت حرف مرا تصدیق کردی...
نکته جالبش اینجاست که الله می فرماید:
کفار به بت ها متوسل می شدند...
و عجبا در مشهد پیرزنی را دیدم که به میله های قبر امام رضا-رض- متوسل شده بود و خود را با بند به آن بسته بود!!!
عجب شباهتی، هر دو از بی جانان هستند!!!
ما که اصولا مسلمان نیستیم
مسلمانان پاسخ دهند!!!
دوست عزیز بحث بر سر 2 سلام اول است.
من اگر صدای سخنرانی آیت الله های به نام شیعه را در سایت قرار دهم که می گویند:
چرا سلام نماز را اینگونه می گوئیم، زیرا فقط سلام آخر واجب است...
شما چه می گوئید؟ کوتاه می آیید؟
من این را به استناد سخنان علمای شما چون مهدی دانشمند می آورم