اثبات توانایی مردگان از منظر قرآن و سنت

تب‌های اولیه

224 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سبحان الله که الله مثال امروز شفیعان شما را اینچنین آورده است:

أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿٣﴾

آگاه باشيد: آيين پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند [به اين بهانه كه:] [="red"]ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمى‌پرستيم[/]، البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند، داورى خواهد كرد. در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‌پرداز ناسپاس است هدايت نمى‌كند. (۳)

سبحان الله که الله می فرماید:

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿١٨﴾

و به جاى خدا، چيزهايى را مى‌پرستند كه نه به آنان زيان مى‌رساند و نه به آنان سود مى‌دهد. و مى‌گويند: [="red"]«اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.»[/] بگو: «آيا خدا را به چيزى كه در آسمانها و در زمين نمى‌داند، آگاه مى‌گردانيد؟» او پاك و برتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌سازند. (۱۸)

سبحان الله که الله آگاه هست از کاری که قومش در آینده می کنند.
والله قسم که نمی شود آیات را انکار کرد

quote]

ohfreedom;284946 نوشت:
چرا تمام 1.5 میلیارد مسلمان با درک قرآن مشکلی ندارند اما هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟
به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال کردهٰ ماباقی قرآن مبین است؟
صریح است؟
هدایت گر است؟
اما شیعه هرچه آورد از قرآن علامت سئوال بود!!!
کمی منطقی فکر کنید...

خیلی جالب هست برای خود من !!!!!که شما هائی که در فهم قرآن از فروعات احکام چهار فرقه شده اید (البته بدون در نظر گرفتن سایر فرقه های باطل یا غیر مشهور)و 6 شش فرقه در اعتقادات شده اید مثلا فرقه ای از شما دست بسته نماز خواندن در نماز واجب را مکروه (مالکی ها)و یکی مستحب میداند(شافعی ها) یکی گفتن بسم الله در نماز را واجب یکی جائزمیداند(بسم الله گفتن در نماز را از اول سوره حذف میکنند و سوره را بدون بسم الله میگویند حتی حمد را بدون بسم الله میخوانند در نمازبه خاطر سنت معاویه ) یکی مسح به پا و سر را را جایز(نظر مالکی ها) یکی حرام میداند یکی دیدن خدا را در دنیا جائز و یکی باطل میداند یکی دیدن خدا در قیامت را حرام و یکی جایز میداند یکی برای خدا دست اثبات میکند یکی این کار را شرک میداند یکی توسل را جائز میداند(شافعیان حنابله احناف و مالکی ها) یکی شرک میداند(سلفی ها) یکی شفاعت را حرام (سلفی ها)یکی جائز میداند و ...................... خوب دوست گرامی اینها فهم های گوناگون فرقه های چند گانه شما از قران هست چی شد؟ اینها را نمیدونستید؟ یا میدونستید و ........از اون حرفها؟ اصلا فلسفه اینکه شما چندین فرقه شدید چی هست؟ مگر به خاطر فهم های مختلفتان از قران و حدیث نیست؟ این علامتهای سوالات مختلف و هزاران علامت سوالی که فرقه های مختلف شما سنی ها برای چی هست؟

ohfreedom;285058 نوشت:
سبحان الله که الله مثال امروز شفیعان شما را اینچنین آورده است:

أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿٣﴾

آگاه باشيد: آيين پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته‌اند [به اين بهانه كه:] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمى‌پرستيم، البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند، داورى خواهد كرد. در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغ‌پرداز ناسپاس است هدايت نمى‌كند. (۳)

سبحان الله که الله می فرماید:

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّـهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿١٨﴾

و به جاى خدا، چيزهايى را مى‌پرستند كه نه به آنان زيان مى‌رساند و نه به آنان سود مى‌دهد. و مى‌گويند: «اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: «آيا خدا را به چيزى كه در آسمانها و در زمين نمى‌داند، آگاه مى‌گردانيد؟» او پاك و برتر است از آنچه [با وى‌] شريك مى‌سازند. (۱۸)

سبحان الله که الله آگاه هست از کاری که قومش در آینده می کنند.
والله قسم که نمی شود آیات را انکار کرد

با سلام و عرض ادب
دوست عزیز قبل از شما افراد متعددی از اهل سنت در این سایت آمده اند که سوالات مشابه و رویه های یکسانی داشته اند و امثال این مطالب تکرار مکررات است.

مطالب شما با دو رویکرد قابل بررسی است:
الف) سخن شما سخن جامعه اهل سنت باشد که در این صورت سخن شماباید مستند به اقوال علما باشد و بدون ذکر اقوال استناد سخنی به گروهی فاقد هر گونه ارزشی است.

ب) اینکه سخنان شما برداشتهای ذهنی خودتان باشد، که در این صورت باز شما محتاج رجوع به علمایی هستید که از فکر آنان تبعیت می کنید؛ ولو اینکه این افراد افرادی همچون ابن تیمیه باشند، که بازدر این صورت بیان برداشتی از آیات و روایات فاقد هر گونه ارزشی خواهد بود.

اما در رابطه با سخنان بالای شماکه آیات مربوط به مشرکین را منطبق بر فعل شیعه نمودید.

از شما سوال می شود:
1) با چه ملاکی شما این آیات را مربوط به بحث توسل به اولیا می دانید؟واز چه زمانی توسل مصداق عبادت خدا شده است؟آیا شما فرق توسل و عبادت را هنوز نمی دانید؟!

2) کدام مفسر و متکلم و محدثی از این آیات چنین برداشت جاهلانه ای را نموده است؟

3)این آیات بر فرض اینکه شامل بحث توسل به اولیای الهی شود شامل توسل در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز خواهد شد؛ در حالی که وهابیت توسل در زمان حیات را قبول دارند و آنها توسل در حیات برزخی را زیر سوال می برند.

بنابراین کسی که این آیات را حمل بر نفی توسل می کند؛ باید منکر جواز هر گونه توسلی شود(چه در زمان حیات مادی و چه در زمان حیات برزخی) واین امر خلاف سنت قطعیه است، وبا این برداشت جاهلانه شما آیات و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رازیر سوال می برید.
اما در مورد بحث سلام؛ سلام نماز چه واجب باشد و چه مستحب اثبات حیات می کند؛ زیرا اگر سلام مستحب باشد، سلام به کسی که هیچ ادرکی ندارد با چه معیار و ملاکی سنت تلقی شده است؟در این مورد یک مقدار سایت گردی کنید روایات رد سلام از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله را همراه قول علمای اهل سنت را بیابید.
فافهم.

ohfreedom;285035 نوشت:
شما بدعت آوردید و مرده پرست شدید، آیه اش را من بیاورم؟
مسلمانان پاسخ دهند!!!

جناب ohfreedom آیا مرده پرست ما هستیم یا در مذاهب شما هم مرده پرستی برفرض صحت فرمایشات شما هست
لطفا مرده پرستی خودتان را هم نگاه فرمائید

ادله جواز یا رجحان استعانت از اولیاء از منظر اهل سنت
با مراجعه به روایات پی می بریم که کمک گرفتن از اولیای الهی استغاثه به آنان نه تنها اشکالی ندارد بلکه رجحان دارد زیرا سیره و سنت بزرگان دین اینگونه بوده است که هنگام شدائد به ولیی از اولیای الهی پناه می بردند
اینک به برخی روایات اشاره می کنیم
1- بخاری به سند صحیح از رسول الله نقل میکند که فرمود " ان الشمس تدنو یوم القیامه حتی یبلغ العرق نصف الاذن فبیناهم کذلک استغاثوا بادم ثم بموسی ثم بمحمد فیشفع لیقضی بین الخلق (فتح الباری شرح صحیح بخاری ج 3 ص 338 کتاب الزکاه رقم 52 )

2- طبرانی و ابو یعلی در مسند خود و ابن السنی در عمل الیوم واللیله به سند صحیح از بخاری از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که رسول خدا فرمود اذا انفلت دابه احدکم بارض فلاه فلیناد یا عباد الله احبسوا علی یا عبادا لله احبسوا علی فان لله فی الارض حاضرا سیحبسه علیکم (مجمع الزوائد ج 1 ص 132 )هر گاه حیوان یکی از شما در بیابان گم شد اینگونه صدا بزنید ای بندگان خدا نگه دارید برای من ای بندگان خدا نگهدارید برای من زیرا خداوند در روز زمین کسانی را دارد که آن حیوان را برای شما حفظ کنند
طبرانی بعد از نقل این حدیث میگوید این مطلب از مجربات است
شبیه این حدیث را بزاز از ابن عباس نقل کرده و فرموده همانا خداوند در روی زمین غیر از حافظان ملائکه ایی دارد که هر چه ازبرگ درختان می ریزد می نویسند لذا اگر کسی در بیابان گرفتار شد بگویئد ای بندگان خدا مرا یاری کنید (شرح ابن اعلان برکتاب امالی الاذکار ج 5 ص 151)
ابن حجر عسقلانی در امالی الاذکار بعد از نقل این روایت آن را حسن دانسته و حافظ هیتمی نیز تمام رجال آنرا ثقه میداند

3- ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می گوید ابن ابی شیبه به سند صحیح از مالک بن دینار خزینه دار جناب عمر چنین نقل میکند " اصاب الناس قحط فی زمن عمر فجاء رجل الی قبر النبی فقال یا رسول الله استسق لامتک فانهم قد هلکوا .... ( فتح الباری ج 2 ص 495)
از آنجا که این درخواست بدون شک در منظر یکی از صحابی (جناب عمر) بوده و کسی او را منع نکرده خود دلیل بر جواز و رجحان استغاثه به ارواح اولیای الهی است

4- دارمی در سنن خود به سند صحیح از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله نقل میکند که گفت " قحط اهل المدینه قحطا شدیدا فشکوا الی عایشه فقالت انظروا قبر النبی فاجعلوا منه کوا الی السماء حتی لایبقی بینه و بین السماء سقفا فقال ففعلوا فمطرنا مطرا حتی نبت العشب و سمنت الابل حتی تفتّحت من الشحم فسمی عام الفتق ( سنن دارمی ج 1 ص 43)

5- بیهقی در کتاب الشعب و ابن عساکر از طریق عبدا الله بن احمد بن حنبل و نیز عبدا لله بن احمد در کتاب المسائل به سند صحیح که البانی (سلسله الاحادیث الضعیفه ج 2 ص 111 ) نیز به صحت آن اعتراف کرده نقل میکند از پدرم شنیدم که میگفت من پنج بار حج گذاردم که دو بار آن سواره و سه بار آن پیاده یا بالعکس در یکی از سفرها راه را گم کردم در حالی که پیاده بودم شروع به گفتن این جمله نمودم یا عباد الله دلّونا علی الطریق ای بندگان خدا ما را به مسیر سفر راهنمایی کنید همین طو رکه این جمله را تکرار میکردم ناگهان مسیر خود را یافتم

6- قسطلانی در المواهب اللدنیه از کتب سیره نبوی نقل میکند که ابوبکر در روز وفات پیامبر بر آن حضرت وارد شد در حالی که ملافه ایی بر روی پیامبر انداخته بودند آن را کنار زد و صورت حضرت را بوسید و عرض کرد پدر و مادرم بفدای تو این رسول خدا تو در زمان حیات و مماتت پاک بوده ایی از ما نزد پروردگارت یاد فرما (حقیقه التوسل و الوسیله موسی محمد علی ص 264 به نقل از المواهب اللدنیه

7- در تاریخ ثبت است که صحابه شعارشان در هنگام جنگ را مرتدین (از اهل یمایه و تابعین از مسیلمه کذاب) این بود یا محمداه یا محمداه (همان مدرک قبلی)

8- همچنین نقل شده است که عقبه بن عامر کسی بودکه خبر فتح دمشق را برای جناب عمر به مدینه آورد هنگام آمدن به مدینه هفت روز در راه بود ولی در بازگشت از مدینه به دمشق دو روز و نصفی بیشتر طول نکشید و این به برکت دعا و استغاثه ایی بو که در کنار قبر پیغمبر انجام داد لذا خداوند متعال مسافت او را کوتاه کرد ( حقیقه التوسل و الوسیله موسی محمد علی ص 264 به نقل از المواهب اللدنیه)

9- سمهودی به سند خود از امام علی چنین نقل میکند : عرب بادیه نشینی بعد از سه روز از دفن رسول خدا وارد مدینه شد خود را برروی قبر پیامبر انداخت و خاک قبر را بر سر خود ریخت و عرض کرد ای پیامبر این آیه را تلاوت کردی و ما هم شنیدیم که : وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيم من نیز به نزد تو آمدم تا استغفار کنم (وفاء الوفاء ج 4 ص 1361)

10- ابوبکر مقری میگوید من و طبرانی و ابوالشیخ در حرم رسول خدا بودیم در حالیکه گرسنگی شدید بر ما عارض شد آن روز را به پایان رسانیدیم وقت عشا در کنار قبر رسول خدا آمدیم و عرض کردیم ای رسول خدا ما گرسنه ایم دراین هنگام ملاحظه کردیم که کسی درب را می کوبد باز نمودیم دیدیم که شخصی علوی با دو نفر غلام زنبیلی از غذا کنار درب ایستاده اند علوی آن ها را به ما هدیه داد پس از صرف غذا به ما گفت آیا به رسول خدا شکایت بردید ؟؟ الان رسول الله در عالم رویا به من فرمود تا مقداری از غذا نزد شما آوردم ( وفاء الوفاء ج 4 ص 1380)

در ادامه این پست به شبهاتی درباره موضوعات یاد شده پرداخته و سپس به جواب آنها نیز خواهیم پرداخت

بررسی شبهات
وهابیون برمدعای خود حرمت استغاثه از اولیای الهی و شرک بودن استغاثه به آنان به ادله ای واهی تمسک کرده اند که در ذیل به نقد و بررسی آن ها میپردازیم

شبهه اول :
کسی که به اولیای الهی استغاثه می کند معتقد به علم غیب آنهاست در حالی که علم غیب مخصوص خداوند است
پاسخ :
علم غیب نه تنها برای اولیای الهی اعم از رسول و امام امکان دارد بلکه از ضرورت هم دارد
حافظ هیثمی در مجمع الزوائد به سند صحیح از انس بن مالک نقل کرده است که رسول خدا فرمود الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلون " انبیاء در قبورشان زنده اند و نماز به جای می آورند ( مجمع الزوائد ج 8 ص 211)
و نیز پیامبر فرمود علمی بعد مماتی کعلمی فی حیاتی " علم من بعد از وفاتم همانند علم من در زمان حیاتم هست " ( کنز العمال ج 1 ص 507 حدیث شماره 2118 )
دارمی به سند خود از سعید بن عبد العزیز نقل میکند که او وقت نماز را با همهمه ایی که از داخل قبر پیامبر می شنید می شناخت ( سنن دارمی ج 1 ص 56 رقم 93 )

شبهه دوم :
ترمذی از ابن عباس نقل کرده که گفته است اذا سالت فاسال الله و اذا استعنت فاستعن بالله " هرگاه چیزی خواستی از خدا بخواه و هر گاه کمکی خواستی از خدا طلب نما "
پاسخ :
حدیث به این نکته اشاره دارد که انسان از هر کس کمک می خواهد باید به این اعتقاد باشد که همه امور به دست خدا و به اراده و مشیت اوست اگر کسی نیز کاری انجام می دهد به لطف و عنایت و خواست اوست لذا در آخر حدیث می خوانیم بدان که همه مردم اگر اجتماع کنند تا به تو نفعی برسانند هرگز نمی توانند مگر این که خداوند بر تو مقدر کرده باشد و همچنین اگر همه مردم اجتماع کنند تا بر تو ضرری برسانند هرگز نمیتوانند مگر آنکه خداوند بخواهد "

شبهه سوم :
برخی از وهابیون برای حرمت استغاثه به حدیث عباده بن صامت از رسول خدا تمسک کرده اند که آن حضرت فرمود : انه لایستغاث بی و انما یستغاث بالله تعالی " هرگز به من استغاثه نمی شود بلکه تنها باید به خدای متعال استغاثه نمود "
پاسخ :
این حدیث از حیث سند ضعیف است زیرا ابن حجر هیثمی مکرر ابن لهیعه را تضعیف نموده است خصوصا این که با احادیث صحیح دیگر که در جواز بلکه استحباب استغاثه صراحت دارد منافات دارد

ادامه ...

شبهه چهارم :
خداوند متعال مردم را از خواندن و صدا زدن غیر خودش نهی کرده و فرموده " وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ‏ء
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ.
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُم‏...
أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى‏ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَة
وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِين‏.
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَة
وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين‏
پاسخ :
مقصود از دعا در مجموع این آیات مطلق دعا و خواستن نیست بلکه دعا وندای خاصی است که با قصد آن معنا مرادف با معنای عبادت می شود و آن معنا الوهیت و یا ربوبیت است بعلاوه این که مجموع این آیات مربوط به بت پرستانی است که گمان میکردند بت هایشان (یا آن موجوداتی که این بت ها رمز آنهاست ) برخی از شئون تدبیر را مالکند لذا برای آنها استقلال در فعل و تصرف قائل بودند
پر واضح است که هر نوع تواضع برای کسی و درخواست از کسی غیر از خداوند با این اعتقاد عبادت او محسوب شده و شرک است این قید به خوبی از برخی از آیات دیگر استفاده میشود از جمله
فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ء " پس بى‏نياز نكرد آنها را خدايان آنها كه ميپرستيدند غير از خداى متعال از هيچ گونه عذابى‏"
وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
و مالك نيستند كسانى كه می خوانند از غير خداوند تبارك و تعالى شفاعت را مگر كسانى كه شهادت بحق می ‏دهند و آنها می ‏دانند.
ُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (13)
و كسانى كه غير او را پرستش ميكنند باندازه يك قطمير مالك نيستند آنها يعنى الهه آنها.
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً (56)
بگو باين مشركين كه بخوانيد كسانى را كه گمان ميكنيد از غير خداوند پس اينها مالك نيستند برطرف كنند ضررى را از شما يا تبديل بنفع كنند يا بديگر متوجه كنند


بنا بر این علت مذمت مشرکین از طرف خداوند این بوده که آنان معتقد به تدبیر وتصرف بتان به نحواستقلالی و بدون اذن و مشیت خداوند بوده اند
حسن بن علی سقاف میگوید معنای آیه وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.
این است که غیر از خدا را عبادت نکنید و در کنار او این بت ها را نپرستید ....( الاغاثه بادله الاستغاثه ص 31 و 32 )

ادامه ...

شبهه پنجم :
برخی می گویند خلق وتاثیر تنها مختص به خداوند است و بدون این که برای کسی در آن تاثیری باشد و لذا اعتقاد به این که انبیا و ائمه و اولیا قدرت نفسی و قوت تاثیر دارند به حیثی که می توان به آنان در حوائج پناه برد و استغاثه کرد نوعی از انواع شرک به حساب می آید
بن باز می گوید اما آنچه در کنار قبور از انواع شرک و بدعت ها در شهرهای بسیاری انجام میگیرد امری معلوم و قابل ملاحظه و بیان و پرهیز از آن است از آن جمله خواستن از صاحبان قبرها و استغاثه به آنان و درخواست شفای مریض و نصرت بر دشمنان و امثال این امور که تمام اینها از شرک اکبر است که اهل جاهلیت بر آن بوده اند .... ( مجموع فتاوای بن باز ج 2 ص 55)
پاسخ :
اولا لازمه این اشکال آن است که ما هر گونه تاثیری را از انسان در عالم وجود نفی کرده و تنها تاثیر را برای خداوند متعال بدانیم که این قول به جبرگرائی ختم میشود
ثانیا همانگونه که در جای خود بحث کردیم نظام عالم وجود نظام علت و معلول است و ما معتقدیم که علت مستقل در تاثیر بر تمام موجودات خداوند سبحان است واما علتهای دیگر که واسطه بین خدا و معلول امکانی است همگی واسطه هایی هستند که فعل و اثر آنها عین فعل و اثر خدا است و وجود واسطه در رساندن فیض وجود به معلول استقلال در تاثیر شرک به حساب نمی آید
انسان هنگامی که چیزی را با قلم می نویسد می توان آن را به قلم و دست و خود انسان هر سه نسبت داد و این نسبت در هر سه مورد صحیح است به رغم این که یک نوشتن است



نتیجه اینکه هیچ تنافی بین جریان قانون عام علیت بین موجودات امکانی و بین استقلال خداوند در فعل و خقل و توحید در خالقیت او نیست بلکه واسطه ها می تواند تاکید کننده علت اخیر باشند که صاحب تاثیر مستقل دروسائط است
قران کریم چیزی را که عقل بدیهی به آن حکم دارد تصدیق می کند قرآن قانون علیت عمومی را تصدیق میکند و افعال طبیعی را به موضوعات و فاعل های طبیعی نسبت میدهد ونیز افعال اختیاری انسان را به خودش نسبت میدهد و در عین حال همه آن ها را نیز بدون استثناء به خداوند متعال نسبت میدهد بدون آن که هیچ گونه تناقضی پیدا شود

در تکمیل این قسم شبهه مطلبی از دیدگاه قرآن وجود دارد که بعد از طرح و جواب از تمام شبهات به آنها نیز خواهیم پرداخت

شبهه ششم :
برخی در اعتراض به استغاثه به اولیای الهی چنین استدلال کرده اند که چون سلف و پیشینیان چنین عملی انجام نداده اند لذا حرام است
ابن تیمیه میگوید هیچ کس از سلف امت در عصر صحابه و تابعین و تابعین تابعین نماز و دعا در کنار قبور انبیاء انجام نمیدادند و از آنان سوال و درخواست نکرده و به آنان نه در غیابشان و نه در کنارشان استغاثه نمیکردند (رساله الهدیه السنیه ص 162)
پاسخ :
اولا همانگونه که در موارد مختلف گفته ایم عدم فعل سلف و پیشینیان نمی تواند دلیل بر حرمت کاری باشد و این ادعا را نمیتوان حتی در مورد شخص معصوم داشت زیرا ممکن است عملی از آن جهت که مباح ومکروه و یا حتی بنابر نقلی مستحب است معصوم آن را ترک کرده باشد این مطلب در حق معصوم است تا چه رسد به صحابه و تابعین و تابعین تابعین که نه تنها همه آنان عادل نبودند بلکه برخی از آنها مشکلات بزرگی نیز داشته اند
ثانیا انسان وقتی به تاریخ صحابه و عصر بعد از آن ها مراجعه می کند پی می برد به اینکه مسائله استغاثه نزد حتی صحابه امری رایج و شایع بوده است که قبلا به مواردی از استغاثه صحابه اشاره کردیم
در پایان به کتابهایی که در رد عقیده وهابیون مبنی بر حرمت و شرک بودن استغاثه نوشته اند اشاره می کنیم
1- مصباح الظلام فی المسغیثین بخیر الانام فی الیقظه و المنام (شمس الدین ابو عبدالله محمد بن موسی بن نعمان مراکشی)
2- الرد علی ابن تیمیه (البکری)
3- شواهد الحق فی الاستغاثه بسید الخلق ( یوسف بن اسماعیل نهبانی
4- الاغاثه بادله الاستغاثه بالنبی (حسن بن علی سقاف شافعی)
5- نفحات القرب و الاتصال باثبات التصرف بالاولیاء بعد الانتقال (شهاب الدین ابی العباس حموی حنفی)
6- انوار الانتباه بحل النداء بیا رسول الله (احمد رضا افغانی)
7- شفاء السقام (سبکی)
8- غوث العباد (حمامی)

ohfreedom;284946 نوشت:
واقعا سندیت و مقایسه ی ضعیفی است. همه ی اینها رد شدنی هستند...

چه ضعف سندی؟ دقیقا بررسی کنید.
قضاوت مقایسه هم با کسانی که تعقل می کنند، ممکن است در ذهن شما ضعیف باشد.

ohfreedom;284946 نوشت:
الله در آیات مختلف جایگاه خاص آنان را مجزا توضیح داده.
هر عقلی حکم می کند که چطور هستند!!!

فرق دارد مجید جان
دلبندم
نمی گید مردن می گوید قتل!!!

به نظر شما این آیه خطاب به مومنان زنده نیست که اعمال هم نوعان زنده خود را می بینند؟

وقعا اسلامتان را شکر
آخر مگر زبانم لال خداوند قدرتش را ندارد که منظور خود را واضح بگوید.

چرا تمام 1.5 میلیارد مسلمان با درک قرآن مشکلی ندارند اما هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟
به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال کردهٰ ماباقی قرآن مبین است؟
صریح است؟
هدایت گر است؟
اما شیعه هرچه آورد از قرآن علامت سئوال بود!!!
کمی منطقی فکر کنید...

واقعا سندیت و مقایسه ی ضعیفی است. همه ی اینها رد شدنی هستند...

من چجواب را دادم همانجا
نمی دانم حذف شده یا نتوانستم باز پیدایش کنم
اما هنوز شما هستید که جوابی ندادید

فقط یک آیه از توصل به دون الله بیاورید...
بابا اصلا آیه نخواستم
قرآن پیش کش
بروید یک روایت بیاورید که حضرت محمد -ص- به غیر خدا وتوصل شده...
یک روایت بیاورید که حضرت علی بر سر قبری رفته و حاجتی خواسته!!!

یک روایت بیاوریدٰ سخت است؟؟؟؟

همین فیلم یوسف پیامبر که سراسر ایراد است... توی همون فیلم که آقایون قبولش دارید:
یادتان هست در قسمتی که حضرت یوسف -ع- به زندانی آزاد شده متوصل می شود که سفارش او را نزد سلطان برای آزادی کند؛ الله او را چند سال بیشتر در زندان نگاه می دارد؛‌ زیرا به دون الله متوصل شد؛ تا جایی که حضرت یوسف -ع- توبه کرد از این کار و از الله طلب آمرزش کرد.


تو قبول نميكني اگر تمام قران هم بياريم تو قبول نميكني
[=microsoft sans serif]من ديدم تو توسل را توصل مينويسي اينو گذاشتم
[=microsoft sans serif][=&quot]مفهوم توسل[=&quot]

[=microsoft sans serif][=&quot]توسّل یعنی وسیله قرار دادن. وقتی انسان هدف و مقصدی عالی را می­بیند و توان و امکانات خود را برای رسیدن به آن هدف، کامل و تمام نمی­بیند، به سراغ وسیله­ای می­رود تا او را به هدف برساند.
[=microsoft sans serif][=&quot]قرب الی الله که عالی­ترین درجه‌ی کمال اخلاقی انسان می­باشد نیز هدفی متعالی است که رسیدن به آن تلاش و همّت والائی را می­طلبد که در حیطه‌ی توان و قدرت هر کسی نیست از اینرو نیاز به وسیله­ای است تا انسان را در این مسیر همراهی کند.
[=microsoft sans serif][=&quot]خداوند در قرآن کریم خطاب به مؤمنین می­فرماید:
[=microsoft sans serif][=&quot]«وَابتغوا اِلیهِ الوَسیلَه» یعنی برای نزدیکی به خداوند به دنبال وسیله باشید. و نیز در جائی دیگر می­فرماید:«وَللهِ الأسماءِ الحُسنی فَادعُوهُ بِها» یعنی برای خداوند اسمای حسنایی است، پس به واسطه‌ی آنها خداوند را بخوانید.
[=microsoft sans serif][=&quot]در روایات متعدّدی منظور از «وسیله» و نیز «اسماء» مورد اشاره در آیه، ائمّه‌ی اطهار علیهم السلام بیان شده­اند. از اینرو معصومین علیهم السلام، مصداق انسان­های کامل و وسیله‌ی قرب به سوی خداوندند و بهترین وسیله برای جبران و یاری انسان در ناتوانی­ها و نقائصش در پیمودن راه کمال و قرب الی الله می­باشند.
[=microsoft sans serif]از اين بيشتر بابا قبول كن كه اشتباه ميكردي مشكلي نيست من ميدونم الان مينويسي اي برادر اين توسل به زنده است وخوب شهدا هم زنده هستند.
والسلام
......................
دوستان اينجا نگاه كنيد جواب اينو ما انجا داديم از انجا كپي پست ميكند اينجا از اينجا به انجا
لينك
http://www.askdin.com/thread23931-10.html#post285179


جناب
ohfreedom هر چه باید به شما گفته میشد گفته شد!شما فقط برای اینکه پاسخی داده باشید به سفسطه پناه بردید!به جای بحث علمی و پاسخ دلایلی که برای شما اورده شد فقط گفته های قبلیتان را تکرار میکنید!...
وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ81 نمل

خداوند جدل رو دوست ندارد!...

اللَّهُ يَحْکُمُ بَيْنَکُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما کُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ حج69

ومن الله توفیق!...

[="darkorchid"]ختم کلام این پست را اینجا می گذارم و از الله می خواهم شما را هدایت کند.
شما صدها بار گفتید که پیامبران بعد از مرگ صدای ما را می شنوند...
ائمه بعد از مرگ صدای ما را می شنوند...
و...
این جواب الله است به شما، باشد که رستگار شوید.[/]

وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١١٦﴾ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿١١٧﴾

ترجمه:
و [ياد كن‌] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن‌] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مى‌دانستى. آنچه در نفس من است تو مى‌دانى؛ و آنچه در ذات توست من نمى‌دانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى‌] به آنان نگفتم؛ [گفته‌ام‌] كه: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد، [="red"]و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى[/]. (۱۱۷)

در قرآن آمده،
قال ابن تیمیه نیست.
قال محمد -ص- نیست.
قال صحیحین نیست...

کلام الله است.
حضرت عیسی میگوید:
تا زمانی که در بین آنها بودم بر آنها گواه بودم...
شهید بودم
شاهد بودم
شنوا بودم
بینا بودم....
اکنون که از بین آنها رفتم تو خود بر آنها گواهی
نه من
حضرت می گوید من بعد از مرگم بر مردم گواه نیستم...

بیاید و این آیه را هم انکار کنید....

ohfreedom;285262 نوشت:
کلام الله است. حضرت عیسی میگوید: تا زمانی که در بین آنها بودم بر آنها گواه بودم... شهید بودم شاهد بودم شنوا بودم بینا بودم.... اکنون که از بین آنها رفتم تو خود بر آنها گواهی نه من حضرت می گوید من بعد از مرگم بر مردم گواه نیستم... بیاید و این آیه را هم انکار کنید....


سلام

همه مشکلات از جهالت است ! شما معنی شهید را هنوز نمیدانید وبر شیعه میتازید !



مگر شهید به معنی شنوا و بینا است ؟ پس بفرمائید معنی آیه زیر چیست ؟


{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ ...... }البقرة143

چگونه امت پیامبر (ص) شهدا بر مردم هستند در حالیکه بیش از 1000 سال قبل مرده اند ؟

همچنین آیه زیر به چه معنا است ؟

{وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً }النساء159

ohfreedom;285262 نوشت:
برادران، تا زمانی که در متن هایتان توهین باشد جوابی نخواهم داد.
هر جور هم که دوست دارید برداشت کنید
توهین به هر کسی...
لعنت فرستادن به هر کسی...
مخصوصا این را خطاب به 5 تن ، سید علی و حسن 69 می گویم

بسم الله
يا علي ع
سلام دوستان
ده ها توهين به من و سيد علي دوست عزيزم و پنج تن كرد .ما هيچي نگفتيم
............
ما از مولايمان علي ع ياد گرفتيم با دشمن خود با ادب رفتار كنيم
.............
به قول دوست عزيزم سيد علي خدا خودش ميداند و جواب اين اقارو ميده
............
موفق باشيد
يا تشكر:حسن69...{دايي حسن}
يا حق و يا علي ع

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=Arial Black]السلام علیک یا علی بن ابی طالب(ع)

[=Arial Black]یا فاتح خیبر

[=Arial Black]یا صاحب ذوالفقار

[=Arial Black]مددی کن مولا ......

[=Arial Black]یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله

[=Arial Black]اول نمونه هایی از توهین های این اقا فقط در همین تایپیک را می گذارم

[=Arial Black]بماند که مجتهدین ،به دکتر حسینی قزوینی چه توهین هایی که نکرده اند

[=Arial Black]در ضمن یادت باشد که خدایی بالای سر تو هم هست،که الان بعد از این همه اهانت داری مظلوم نمایی می کنی.....

[=Arial Black]نمونه ها:

نقل قول:

[quote=ohfreedom;285035]شما بدعت آوردید و مرده پرست شدید،

شرم کنید از الله

!!![/quote]

[quote=ohfreedom;285035]

از حضرت مغز کمک بگیرید تا مطلب من در ذهن مبارک دخول شود.

!![/quote]

[quote=ohfreedom;285035]!!
کمی قرآن بخوان... سخت است؟

!!![/quote]

[quote=ohfreedom;285035]

اگر الله شما را به نور هدایت فرماید حتما معنی سخنان را خواهی دانست.

ﺍﮔﺮ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﮑﻪ مانند دوست ما ﻣﯿﺒﻮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺖ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧﺪ:

ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻣﺸﺮکان ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﻑ شما دوست عزیز بیشتره

!!![/quote]

[quote=ohfreedom;285035]
کفار به بت ها متوسل می شدند...
و عجبا در مشهد پیرزنی را دیدم که به میله های قبر امام رضا-رض- متوسل شده بود و خود را با بند به آن بسته بود!!!

عجب شباهتی، هر دو از بی جانان هستند!!!
!!![/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

مجید جان دلبندم

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

وقعا اسلامتان را شکر

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

هرجا که شیعه دست بر روی قرآن می گذارد آن را مانند علامت سئوال به مسلمانان نشان می دهد؟
به راستی چرا بجز آیاتی که شیعه از آنها بد برداشت کرده و آنان را تبدیل به علامت سئوال بود!!!

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

خوب زیر حرف الله می زنید؟

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

خدمت شمای متدین عرض کنم

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

قربون اسلامتون و سوادتون،
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]
فکر کنم درک و فهمش یکم سخته
ظاهرا موضوع کمی برای شما سنگینه
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

خودتان در روایت سوم که آوردید خودتان را لو دادید که تحریف می کنید

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

فکر کنم مشکل شما جای دیگری است.
اگر کمی متن های من را می خواندی الان به جای شاخ کشیدن سربه زمین می انداختی...
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

جز شیعیان چه کسی سخن می گوید؟؟؟
این صفات خاص شماست...
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

شما اگر از مردی نشانه ای داشتید...
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

کمی اون حضرت مغز -ع- رو به کار بنداز و ببین و بیندیش...
ای الله گواه باش بردین و منطق اینان که سخن خودشان را هم انکار کردند

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

از دین شما ممنونم

.[/quote]

.

[quote=ohfreedom;284946]

آبروی اسلام را با این حرف ها بردید...

بابا یه کلام بگید قرآن رو قبول نداریم
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

روایات بی سند شماست
.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

شما هم به معجزه که خاص پیامبر است بیگانه اید و هم با معنی این آیه؟؟؟

.[/quote]

[quote=ohfreedom;284946]

یاوه گویی های شما
.[/quote]


نقل قول:

[=Arial Black]اما شمایی که چنین جملاتی رو گفتید:

[quote=ohfreedom;284946]

پسر کاتب وحی رسول الله بودن آرزوی ماست...
آمین...
اما ما فرزند معاویه (به قول شما ملعون) شدیم و اینقدر مودب و یکتا پرستیم...
شما که به قول خودنام فرزند علی هستید کدام گوشه ی زندگیتان بوی علی -رض- را می دهد؟
فحش دادنتان؟
بدهتتان؟
نمازتان؟
لعنت فرستادتان به پدر زن ایشان؟
لعنت کردن برادر زن پیامبر؟؟؟

ممنونم که چهره واقعی شیعه را نشان می دهید....[/quote]

[=Arial Black]از کی تا کنون ابن تیمه ملعون شده است کاتب وحی رسول خدا(ص)؟

[=Arial Black]امام علی علیه السلام در قنوت نمازشان معاویه را لعنت می کردند

[=Arial Black]معاویه هم خودت می دانی از شجره ملعونه هست

[=Arial Black]شما یه نمونه از فحاشی های من رو بیار

[=Arial Black]یه نمونه

[=Arial Black]یه نمونه

[=Arial Black]بیاور

[=Arial Black]یه نمونه بیار که من صحابه رو فحش داده باشم

[=Arial Black]در مورد لعنت ابن تیمه گفتی

[=Arial Black]ثابت کردم که علمای اهل سنت هم می گویند ابن تیمه ملعون است...می خوای جملات علمای اهل سنت نسبت به ابن تیمه را بیاورم که می گویند:

[=Arial Black]ابن تیمه پیشوای گمراه گران است و کتب او رهنمود به ضلالت

[=Arial Black]البرهان الجلی،احمد الغماری،ص53

[=Arial Black][=Arial Black]ابن تمیه دجال و امام او شیطان و وهابیت پیروان دجال:[=Arial Black][=Arial Black]

[=Arial Black]دفع الشبه عن الرسول(ص)،ص168[=Arial Black]

[=Arial Black]در مورد معاویه گفتی

[=Arial Black]ثابت کردم معاویه از شجره ملعونه است و شایسته لعنت

[=Arial Black]بحث این موارد این جا نیست
[=Arial Black]تایپیک درست کن...کارشناس همراه بشود ...من هم در خدمتم

[=Arial Black]مرد باش و یک تایپیک ایجاد کن...چون سوال توست...من که از منابع اهل سنت مدرک می اورم...تو مدعی هستی..هرکس که مدعی هست آغاز کند

[=Arial Black]بحث رو کشیدی به نماز؟

[=Arial Black]مردی یه تایپیک در مورد نماز هم باز کن تا نشون بدم چه کسی بدعت گذار هست و نمازش شبیه نبی مکرم(ص) نیست

[=Arial Black]این همه فحاشی هتاکی نسبت به شیعه کردی

[=Arial Black]مضمونا شیعه رو مشرک خواندی!!!!!!!!به مجتهدین ما توهین کردی

[=Arial Black]الان تو امضات رفتی چیزی نوشتی که مظلوم نمایی کنی؟

[=Arial Black]خودت رو مظلوم نشون بدی

[=Arial Black]معلومه
[=Arial Black]دروغ گو کم حافظه است

[=Arial Black]باز هم شیعه رو در نوشته هات متهم به تحریف کردی

[=Arial Black]نمی تونی جواب بدی این جا ابروی مذهبت رو نبر....بزار 4تا از علمای مذهب بیان این جا با بچه شیعه ها بحث کنند ...هرچند که این همه علمای ما می گن بیاین مناظره ..نمی ان!!!!!

نقل قول:

[quote=ohfreedom;284946]

و صد هزار با ممنون که اینقدر با این استدلال ما را به خنده وا داشتی که تا ساعت 5بامداد فقط با دوستان به نوشته های شما در مورد الله می خندیدیم.
شما هنوز نمیدانید چه چیزی را از چه کتابی استخراج نموده اید.
حق هم دارید.
به شما میگویند این درست است و شما هم می گوئیم: صد البته استاد[quote]

[=Arial Black]نوشته های من!!!!!!

[=Arial Black]این ها اعتقادات پدر معنوی تو در مورد خدا هست...همون خدایی که تو میشناسی...وقتی که افرادی چنین اعتقاداتی(اعتقادات ابن تیمه) نسبت به خدا دارند....دین ندارند...خدا را نمیشناسیند

[=Arial Black]جواب داری با همون دوستانت بیا جواب بده

[=Arial Black]هر چند کسی که سواد نوشتن و خواندن ندارد و توسل را توصل می نویسد ...مطمئن را مطمعن می نویسد....جوابی ندارد جز این که بگوید .....اسنادتان ضعیف است....پیدا نکردم......تحریف کردید و غیره

نقل قول:

[quote=ohfreedom;284946]
امروز با امام جمعه بزرگوار مولانا عبدالحمید در مورد توهین های شما صحبت میکردم
ایشان فرمودند:

....از آنجا که لعنت فرستادن به صحابه بزگوار پیامبرو پیروان راستین ایشان بر ما جایز نیست، لذا هم صحبت شدن ب افرادی که ایشان را بهالقاب نا پسند نام می برند در شان برادران ما نمی باشد.
لذا با در نظر گرفتناخلاق علوی اهل سنت که ایشان را از لعن و نفرین و بد دهنی منع کرده است، این راجایز نمی شماریم.....

برادران، تا زمانی که در متن هایتان توهین باشد جوابینخواهم داد.
هر جور هم که دوست دارید برداشت کنید
توهین به هر کسی...
لعنتفرستادن به هر کسی...
مخصوصا این را خطاب به 5تن و سید علی و حسن 69 می گویم[quote]

[=Arial Black]شما لطف کن جریان رو برای همون مولوی خودتون کامل تعریف کن

[=Arial Black]بگو که گفت ابن تیمه قائل به چه تفکری برای خدای عالم هست

[=Arial Black]بگو که مجتهدین شیعه را خرف....روباه و غیره خواندی

[=Arial Black]بگو که یه نمونه از توهین های شیعه نسبت به صحابه پیدا نکردی،و صرفا از ابن تیمه حمایت کردی

[=Arial Black]بگو که سواد نوشتن توسل و مطمئن را نداری....توصل و مطمعنی می نویسی......

[=Arial Black]بگو که به شیعه هتاکی کردی

[=Arial Black]بگو نهج البلاغه شیعه را تحریف کردی

[=Arial Black]بگو که بی شرمانه بار ها به شیعه تهمت به تحریف زدی و انها را ...خواندی
[=Arial Black]بگو که شیعه را مرده پرست خواندی

[=Arial Black]بگو که صحیحین را زیر پا گذاشتی

[=Arial Black]بگو که خلاف بخاری و مسلم حرف زدی و بهانه اوردی

[=Arial Black]بگو که به جای تشکر از برادر شیعه خودت که سایت archiveرا به تو نشان داد و از اون سایت هی کتاب دانلود می کنی.....هی به او هتاکی می کنی و شیعه را متهم به تحریف می کنی....درحالی که از کتب همین سایت استفاده می کنی

[=Arial Black]امام خمینی ره را هم یادت بیاور

[=Arial Black]همه این ها را به او بگو

[=Arial Black]و بعد مظلوم نمایی کن:

نقل قول:

برادران، تا زمانی که در متن هایتان توهین باشد جوابی نخواهم داد.
هر جور هم که دوست دارید برداشت کنید
توهین به هر کسی...
لعنت فرستادن به هر کسی...
مخصوصا این را خطاب به 5 تن ، سید علی و حسن 69 می گویم

[=Arial Black]وچنین جملاتی(بالا) را در امضای خودت بیاور

tors;285385 نوشت:
همه مشکلات از جهالت است !

چون اولین بار است که به بنده توهین می کنید از آن می گذرم، اما اگر فکر می کنید مشکل از جهالت است پس ادامه ی متن را بخوانید.
tors;285385 نوشت:
مگر شهید به معنی شنوا و بینا است ؟ پس بفرمائید معنی آیه زیر چیست ؟

{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ ...... }البقرة143

چگونه امت پیامبر (ص) شهدا بر مردم هستند در حالیکه بیش از 1000 سال قبل مرده اند ؟


من معنی آیه را می آورم، نه از منابع سنت، از منابع شیعه http://www.ghorany.com
این آیه:
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّـهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿١٤٣﴾
و این هم معنی آن از سایت های تشیع که کاملا هم صحیح است.
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبله‌اى را كه [چندى‌] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند، از آن كس كه از عقيده خود برمى‌گردد بازشناسيم؛ هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت‌[شان‌] كرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت‌] به مردم دلسوز و مهربان است. (۱۴۳)

خوب در اینجا شهید را معنی کشته شدن نیست، به معنی گواه است.
شاید بگوئید چه فرقی می کند؟
اما برادر من جواب شما را باز قرآن داده است:
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿يوسف: ٢﴾
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ﴿الشعراء: ١٩٥﴾
قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿الزمر: ٢٨﴾
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿فصلت: ٣﴾
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الزخرف: ٣﴾
خوب و چند آیه دیگر که الله تاکید بر عربی بودن دارد.
خوب مشکل ما هم این است که می خواهیم قرآن عربی را به فارسی ترجمه کنیم و از سندیت بخواهیم.
بهتر است به اصل عربی رجوع شود، نه تنها برای قرآن، حتی برای احادیث.

tors;285385 نوشت:
همچنین آیه زیر به چه معنا است ؟

{وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً }النساء159

وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ﴿١٥٩﴾
و از اهل كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‌آورد، و روز قيامت [عيسى نيز] بر آنان شاهد خواهد بود. (۱۵۹)

در روز قیامت شاهد خواهد بود!!!

برادر من، این ترجمه ها از سایت های شیعی هست.
شهید اگر به معنی (شنوا و بینا) به آنگونه که شما می فرمائید باشد، پس این زیر سئوال رفتن 2 صفت الله است!!!
زیرا فقط و فقط الله در همه حالات شنوا و بینا است

sayedali;285393 نوشت:
از کی تا کنون ابن تیمه ملعون شده است کاتب وحی رسول خدا(ص)؟

ای عبد خدا، منظور از کاتب وحی الله معاویه است، ای کاش بیشتر اسلام را مطالعه می کردی.
sayedali;285393 نوشت:
امام علی علیه السلام در قنوت نمازشان معاویه را لعنت می کردند

سند بیاور تا بررسی شود
sayedali;285393 نوشت:
معاویه هم خودت می دانی از شجره ملعونه هست

خدا از این کلامتان بگذرد...
فقط این را بگویم که وقتی خبر مرگ امیر معاویه به سیدنا حسین -رض- رسید بر او رحمت فرستاد!
سند در کتب شیعه:
«يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، اصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين: انالله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر »
(مقتل الحسين ص 5 ، ابو مخنف الازدي ؛ مطبعة العلمية – قم)
حالا صحبت شما مهم نیست که او را چگونه می بینید.
sayedali;285393 نوشت:
یه نمونه بیار که من صحابه رو فحش داده باشم

فکر کنم کم ایشان را از دیدگاه پاک حضرت علی -رض- فاسد و ظالم و... ندانستی...
sayedali;285393 نوشت:
ثابت کردم که علمای اهل سنت هم می گویند ابن تیمه ملعون است...

فکر کنم نیاز است بدانید هر عالم چه می گوید و چه جایگاهی دارد، با این حساب آقای مجلسی که عینا می فرمایند: قرآن 17 هزار ایه بوده و حقیقت بودن این موضوع به مانند حقیقت امامت در قرآن مشهود است!!! چه می گوئید؟؟؟
پس ایشان لایق چیست؟؟؟

sayedali;285393 نوشت:
ثابت کردم معاویه از شجره ملعونه است و شایسته لعنت

و سیدنا حسین ابن علی ابن ابیطالب -رض به راستی جواب شما را داده است:
«يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، اصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين: انالله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر »
(مقتل الحسين ص 5 ، ابو مخنف الازدي ؛ مطبعة العلمية – قم)

sayedali;285393 نوشت:
مرد باش و یک تایپیک ایجاد کن...چون سوال توست...

ما مردانگی را نشان دادیم و درخواست چندین موضوع را دادیم، اما دوستان اجازه بازشدن تایپک ندادند و مخالفت نمودند.
sayedali;285393 نوشت:
شما لطف کن جریان رو برای همون مولوی خودتون کامل تعریف کن

ادب را رعایت کن، مگر با مولوی شاعر صحبت می کنید؟
[="red"]
شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله، امام جمعه اهل سنت زاهدان
[/]

رهبر جمهوری اسلامی ایران او را انتخاب کرده، پس باید اسمش را با احترام بیاوری.
sayedali;285393 نوشت:
این همه فحاشی هتاکی نسبت به شیعه کردی

الله گواه است چه کسی توهین می کند. در اثبات حقانیت این توهین ها همین بس که دوستان شما به جای شما از من عذر خواهی می کنند...
sayedali;285393 نوشت:
الان تو امضات رفتی چیزی نوشتی که مظلوم نمایی کنی؟

که حقیقت را بگویم
تلخ است؟
sayedali;285393 نوشت:
بگو که سواد نوشتن توسل و مطمئن را نداری....توصل و مطمعنی می نویسی......

فکر کنم همیشه نمره درس دیکته شما 20 بوده و هیچ گاه غلط املائی نداشتی؟؟؟
پس اگر حق با تو است کارنامه ی 10 سال تحصیلی ات را منتشر کن ببینیم نمره املای شما چند است؟
کسی باید این حرف را بزند که معصوم از غلط املایی باشد...
sayedali;285393 نوشت:
بگو که صحیحین را زیر پا گذاشتی

بگو که خلاف بخاری و مسلم حرف زدی و بهانه اوردی


این امر را چنان ثابت کردم که 8 نفر برای من پیام تشکر فرستادند.
باز هم می گویم، خلاف اینها نگفتم...
sayedali;285393 نوشت:
بگو که به جای تشکر از برادر شیعه خودت که سایت archiveرا به تو نشان داد و از اون سایت هی کتاب دانلود می کنی.....هی به او هتاکی می کنی و شیعه را متهم به تحریف می کنی....درحالی که از کتب همین سایت استفاده می کنی

خدا گواه است که جز یکبار هیچگاه به این سایت نرفته ام
sayedali;285393 نوشت:
امام خمینی ره را هم یادت بیاور

در این مورد کاملا حق دارم و سندش موجود است.

اما اگر جوابت را دادم این بود تا بدانید که حق با من بود، توهین کرده و مظلوم نمائی می کنید؟
بیچاره حسین -رض- مظلوم بود نه شما!!!
این ها را گفتم فقط برای اینکه کسانی که این را می خوانند یک طرفه قضاوت نکنند...
[="red"]و شک نکن تا زمانی که بابت این همه توهین هایت حلالیت نخواهی دیگر هرگز پاسخ شما را نخواهم داد...
[/]

ممنون اقا سید علی مطالبتون قابل تامل بود.


جواب بعضی مساله ها خیلی روشن است اما نمیدونم چرا بعضی ها نمیخواهند قبول کنند.
قران میفرماید:

وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَي- إِنْ هُوَ إِلا وَحْي يُوحَي
هر آنچه پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم )میفرماید وحی است
(یعنی روایات ایشان هم مثل قران حجت هستند)

و شمادر معتبرترین کتابی دارید این روایت را از ایشان نقل مینماییدکه فرمودند:

وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است .
مررت ـ على موسى ليلة أسرى بي عند الكثيب الأحمر وهو قائم يصلّي في قبره
صحيح مسلم: 7/102، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعاني: 3/577، والمعجم الأوسط للطبراني: 8/13، وكنز العمّال: 11/511 .

با این مسئله حتی بنابر مبانی شما جایی دیگر برای تکفیر شیعه به خاطر توسل نمیماند.
و ایات دیگر که ظاهرا با این موضوع مخالف هستند قابل تاویل میباشند.
اگر این مسئله را رد میکنید باید قائل باشید برخی از علماء اهل سنت هم کافر هستند .
البته نسبت به مطالب قبلیم هم جواب قانع کننده دریافت نکردم و همش شبیه به مغالطه بود.

kahani1788;285458 نوشت:
وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است .
مررت ـ على موسى ليلة أسرى بي عند الكثيب الأحمر وهو قائم يصلّي في قبره
صحيح مسلم: 7/102، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعاني: 3/577، والمعجم الأوسط للطبراني: 8/13، وكنز العمّال: 11/511 .

لطفا ربط نماز خواندن حضرت موسی را با توسل به مردگان بفرمائید؟

وختی دلم گول بازیهاشونو خورد اونم با کلمه مقدس توحید فک کردم چیزی حالیشونه... اصن یه حرف بیشعورانه است که این رو شرک میدونن. یا باید کل توسل رو شرک بدونن که دراین صورت کافرند یا اینکه توسل بمرده رو بی حاصل و پوچ بدونن نه شرک! کجای قرآن کریم گفته توسل بمرده شرک است؟

مباحثه با این جماعت تکفیری قسم که کفاره دارد.

نقل قول:
سند بیاور تا بررسی شود

[="System"][="Times New Roman"]مولا امیرالمومنین علیه السلام در قنوت نماز صبح این دعا را میخواندند: خدایا معاویه، عمرو بن عاص، ابوالاعور اسلمی، حبیب، عبدالرحمن بن خالد، ضحاک بن قیس و ولید را لعنت کن. وقتی اين خبر به معاويه رسيد او نيز در قنوت خود على و ابن عباس و اشتر و حسن و حسين را لعن نمود.(1)

همچنین نصر بن مزاحم می گوید مولا علی علیه السلام بعد از فارغ شدن از نماز صبح و مغرب آنها را لعن می نمودند.(2)

و ابو يوسف قاضى در ص 71 كتاب الآثار خود از طريق ابراهيم آورده است كه: همانا على علیه السلام به هنگامى كه معاويه با او جنگ مى‏نمود در قنوت خود بر معاويه نفرين مى‏نمود و اهل كوفه هم در اين كار از حضرت پيروى كردند.

اسناد:

(1) تاریخ طبرى ج6ص40، المحلّی ابن حزم ج4ص145، الخصایص ص330، اسدالغابة ابن اثیر ج3ص144، تاریخ ابوالفداء ج1ص179، تذکره ابن جوزی ص59، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1ص200، نورالابصار شبلنجی ص110، البداية والنهاية ابن كثير ج7ص314، مصنف ابن ابي شيبة ج2 ص216.

(2) کتاب صفین نصربن مزاحم ص302، نصب الرایة زیلعی ج2ص131و

نقل قول:
خدا از این کلامتان بگذرد...
فقط این را بگویم که وقتی خبر مرگ امیر معاویه به سیدنا حسین -رض- رسید بر او رحمت فرستاد!
سند در کتب شیعه:
«يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، اصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين: انالله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر »
(مقتل الحسين ص 5 ، ابو مخنف الازدي ؛ مطبعة العلمية – قم)
حالا صحبت شما مهم نیست که او را چگونه می بینید.

[="System"][="Times New Roman"]بسمه تعالى

الشبهة :

كتاب مقتل الحسين لابي مخنف الازدي

ابو مخنف الأزدي - مقتل الحسين ( ع ) - رقم الصفحة : ( 5 )

- ..... فدخل فسلم عليه بالإمرة ومروان جالس عنده ، فقال حسين كأنه لا يظن ما يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، أصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين : إنا لله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر .......

هل تحبون الحسين حقاً

ترحمو على معاوية كما ترحم عليه الحسين رضي الله عنهما

الرد على الشبهة :

الطبري ( السني ) نقل من ابي مخنف الأزدي ..
و الطبري مشهور بالنقل عن ابن مخنف و كان ينقل ما يواكب هواه من المقتل فقط ...
الحاصل أن أحد المؤلفين عاد كتابة كتاب ابي مخنف و لكنه أضاف اليه
نقولات الطبري ( بزياداتها) من كتاب مقتل الحسين ..
×××××××××

الآن نأتي لكتاب مقتل الحسين لابن مخنف الأصلي حملته و راجعته و قرأته لم أجد أن هناك عبارة ترحم على اللعين معاوية ..
بل كل ما وجدته هو استرجاع الحسين عليه السلام فقط ... قال إنا لله و إنا اليه راجعون فقط لا غير و عبارة رحم الله معاوية هي من زيادات الطبري المعهودة ..

هذا الكتاب كاملا فليحمله من أراد التحقق و يبحث و إن وجد عبارة ترحم واحدة من الحسين عليه السلام على اللعين معاوية فليتفضل يزودنا بها ...

http://www.al-mostafa.info/data/arabic/depot2/gap.php?file=016992.pdf

و زيادة في التحقيق هذا كتاب تاريخ ابن مخنف في مقتل الحسين عليه السلام-يليه:رساله اخذ الثار و انتصار المختار أيضا لم أجد به عبارة ( رحم الله معاوية ) ...

http://www.al-mostafa.info/data/arab...le=i002179.pdf

×
×
×

إلى أنني وجدت كتاب منسوب لأبي مخنف في موقع شبكة الشيعة العالمية ..

و فيه وردت عبارة إنا لله و إنا اليه راجعون بعدها أضيفت عبارة : رحم الله معاوية ...

راجعت التعليق للمؤلف فوجدته يقول :

اقتباس:
وبعد فيقول العبد الذليل المحتاج إلى عفوربه الجليل الحسن بن عبدالحميد الغفاري عفي الله عنه : انني منذ ما كنت مشتغلا بجمع الاحاديث والروايات الواردة في فضائل المعصومين سلام

الله عليهم أجمعين عن كتب العامة وأسفارهم أردت أن أجمع الاخبار الواردة في مقتل مولانا الشهيد أبي عبدالله الحسين روحي له الفداء بحيث كان كل من نظر فيه وتأمل في مضامينه أغناه عن الرجوع إلى سائر المقاتل ، وبينا أنا كنت مشغولا

بذلك بان لي أن من جملة المقاتل التي استندوا إليها ونقلوا عنها مقتل أبي مخنف المشهور بين الخواص والعوام ، ونقل مهرة الفن عنه في زبرهم القديمة كمحمد بن جرير الطبري في
كتابه ( تاريخ الامم والملوك ) وابن أثير الجزري في كتابه ( الكامل ) وغيرهما . وكيفية النقل لا سيما في تاريخ الامم والملوك يشعر بأن هذا الكتاب كان بين يدي محمد بن جرير وهو ينقل عنه بلا واسطة وأحيانا بوساطة هشام بن محمد بن
السائب الكلبي ، وحيثما قابلت النسخة المطبوعة التي بأيدينا المسمى بمقتل أبي مخنف مع ما اورده الطبري وغيره في كتبهم رأيت ما بينه وبينها اختلافا كثيرا وتهافتا بينا بحيث يشعر الظن بل الاطمينان بأن هذا المطبوع ليس المقتل المزبور بتمامه
وان كان فيه بعض ما فيه ، وهذا هو الذي دعاني إلى التقاط ما أورده الطبري في تاريخه وجمعه وتبويبه . مع ما اعلق عليه من توثيق الرواة الموجودة في طريق النقل عن كتب العامة والخاصة وصار بحمد الله والمنة كتابا جامعا وسفرا شريفا يزيل
الشبه ويورث الاطمينان والاعتقاد بأن ما ذكر في هذا الكتاب هو ما ذكره أبو مخنف وان لم يكن جميع ما ذكره فانه لا قطع لي أن هؤلاء المؤرخين ذكروا في مقاتلهم جميع ما ذكره المؤلف في كتابه فللناظر البصير والنقاد الخبير ان يغتنم هذه
الفرصة وان يجتنى من أزهار ربيعه فان للنقل في الاخبار والروايات شرائط يلزم لكل ناقل رعايتها ، ويستجمعها صحة استنادها وصدورها عن راويها وهذا المعنى بعون الله تعالى موجود فيما نقلنا وجمعنا ، وسميناه بمقتل ابي مخنف الصحيح
المنقول من تاريخ الامم والملوك ورجائي من مولائي و سيدي أن يقبله بعين اللطف والرحمة وأن يجعله ذخرا لي ليوم لا ينفع فيه مال ولا بنون الا من أتى الله بقلب سليم

الرابط :

http://www.shiaweb.org/ahl-albayt/al...qtal/pa48.html

يعني بالنهاية و بالمختصر المفيد

أن الزملاء الوهابية ينقلون من هذا الكتاب الذي جمعه المؤلف الغفاري المذكور أعلاه و الذي هو نقله عن تاريخ الأمم و الملوك للطبري ...
و لا ينقلون من كتاب ابن مخنف الأصلي الذي أوردت لكم رابط تحميله اعلاه و الذي يخلو من عبارة ( رحم الله معاوية ) ...

المعادلة للتبسيط للعقول الوهابية المسطحة :

ابي مخنف الأزدي كتب كتاب مقتل الحسين ...جيد ..؟؟
فنقل عنه الطبري المقتل و لكنه زاد فيه عبارات من كيسه و منها ( رحم الله معاوية ) ..جميل ..؟؟
فجاء المؤلف الحسن بن عبدالحميد الغفاري و أعاد كتابة كتاب مقتل الحسين و نسبه للأزدي و لكنه اعتمد بكتابته بنقل من الطبري و ما زاده في كتاب تاريخ الأمم و الملوك ...

كما أن الترحم لم يرد في كل المصادر الأخرى عندنا كالإرشاد للمفيد والدر النظيم للشامي وكتب المقاتل الأخرى ...

و لنترك هذا كله على جنب و نقول حتى لو كتبها الأزدي ( على فرض مع اننا أثبتنا العكس نبين الآن حقيقة جديدة و هي :

بتر الزميل قول الامام الحسين عليه السلام : جملة : ....فقال حسين: قد ظننت ارى طاغيتهم قد هلك
و بها تنتهي شبهته ...

الكتاب منسوب لأبن المخنف الأزدي و الذي أعاد كتابته المؤلف الغفاري و نقل من تاريخ الطبري الأمم و الملوك ...
فلما عظم على الوليد هلاك معاوية وما امر به من اخذ هؤلاء الرهط بالبيعة فزع عند ذلك إلى مروان ودعاه .
فلما قرأ عليه كتاب يزيد استرجع وترحم عليه ، واستشاره الوليد في الامر وقال كيف ترى ان نصنع ؟ قال : فاني ارى ان تبعث الساعة إلى هؤلاء النفر فتدعوهم إلى البيعة والدخول في الطاعة فان فعلوا قبلت منهم وكففت عنهم ، وان ابواقدمتهم
فضربت اعناقهم قبل ان يعلموا بموت معاوية فانهم ان علموا بموت معاوية وثب كل امرى منهم في جانب واظهر الخلاف والمنابذة ودعا إلى نفسه ، ( 1 ) لا أدري اما ابن عمر فاني لا أراه يرى القتال ولا يحب أنه يولى على الناس الا أن يدفع
إليه هذا الامر عفوا ، فارسل عبدالله بن عمرو بن عثمان وهو إذ ذاك غلام حدث اليهما يدعوهما ، فوجدهما في المسجد وهما جالسان ، فأتاهما في ساعة لم يكن الوليد يجلس فيها للناس ولا يأتيانه في مثلها ، فقال : اجيبا الامير يدعو كما ، ( 2 ) فقال
له : انصرف الان نأتيه . ثم اقبل احدهما على الاخر فقال عبدالله بن الزبير للحسين : ظن فيما تراه بعث الينا في هذه الساعة التي لم يكن يجلس فيها ، فقال حسين : قد ظننت ارى طاغيتهم قد هلك فبعث الينا ليأخذنا بالبيعة قبل ان يفشو في الناس الخبر .
فقال : وانا ما اظن غيره ، قال : فما تريد ان تصنع ؟ قال : اجمع فتياني الساعة ثم امشى إليه ، فإذا بلغت الباب احتبستهم عليه ثم دخلت عليه ، قال فاني اخافه عليه ( 1 ) إذا دخلت ، قال لا آتيه الا وانا على الامتناع قادر ، فقام فجمع إليه مواليه واهل
بيته ثم اقبل يمشي حتى انتهى إلى باب الوليد وقال لاصحابه : اني داخل فان دعوتكم أو سمعتم صوته ( 2 ) قد علا فاقتحموا على باجمعكم والا فلا تبرحوا حتى اخرج اليكم . فدخل فسلم عليه بالامرة ومروان جالس عنده ، فقال حسين كانه لا يظن ما
يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، اصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين : انالله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر .
أما ما سئلتني من البيعة فان مثلى لا يعطى بيعته سرا ولا اراك تجترئ بها منى سرا دون ان نظهرها على رؤوس الناس علانية ، قال أجل . قال : فإذا خرجت إلى الناس فدعوتهم إلى البيعة دعوتنا مع الناس فكان امرا واحدا ، فقال له الوليد
وكان يحب العافية : فانصرف على اسم الله حتى تأتينا مع جماعة الناس ، فقال له مروان : والله لئن فارقك الساعة ولم يبايع لا قدرت منه على مثلها أبدا حتى تكثر القتلى بينكم ،

http://www.shiaweb.org/ahl-albayt/al...aqtal/pa1.html

الآن نأتي لكتب القوم و نرى ما فيها :

الكامل في التاريخ - الجزء الثاني - سنة 60 هجرية - ذكر وفاة معاوية بن أبي سفيان -ذكر بعض سيرته وأخباره وقضاته وكتابه

بويع يزيد بالخلافة بعد موت أبيه على ما سبق من الخلاف فيه فلما تولى كان على المدينة الوليد بن عتبة بن أبي سفيان وعلى مكة عمرو بن سعيد بن العاص وعلى البصرة عبيد الله بن زياد وعلى الكوفة النعمان بن بشير ولم يكن ليزيد همة إلا بيعة النفر الذين أبوا على معاوية بيعته فكتب إلى الوليد يخبره بموت معاوية وكتابًا آخر صغيرًا فيه: أما بعد فخذ حسينًا وعبد الله بن عمر وابن الزبير بالبيعة أخذًا ليس فيه رخصة حتى يبايعوا والسلام.

الى ان ...
وقال ابن الزبير للحسين: ما تراه بعث إلينا في هذه الساعة التي لم يكن يجلس فيها
فقال الحسين: أظن أن طاغيتهم قد هلكفبعث إلينا ليأخذنا بالبيعة قبل أن يفشو في الناس الخبر.فقال: وأنا ما أظن غيره فما تريد أن تصنع قال الحسين: أجمع فتياني الساعة ثم أمشي إليه وأجلسهم على الباب وأدخل عليه.
الى ان ...
ثم دخل فسلم ومروان عنده فقال الحسين: الصلة خير من القطيعة والصلح خير من الفساد وقد آن لكما أن تجتمعا أصلح الله ذات بينكما وجلس فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة فاسترجع الحسين وترحم على معاوية وقال: أما البيعة فإن مثلي لا يبايع سرًا ولا يجترأ بها مني سرًا فإذا خرجت إلى الناس ودعوتهم للبيعة ودعوتنا معهم كان الأمر واحدًا.
فقال له الويد وكان يحب العافية: انصرف.
فقال له مروان: لئن فارقك الساعة ولم يبايع لا قدرت منه على مثلها أبدًا حتى تكثر القتلى بينكم وبينه احبسه فإن بايع وإلا ضربت عنقه.
فوثب عند ذلك الحسين وقال: ابن الزرقاء أأنت تقتلني أم هو كذبت والله ولؤمت! ثم خرج حتى أتى منزله.
فقال مروان للوليد: عصيتني لا والله لا يمنكم من نفسه بمثلها أبدًا.
فقال الوليد: ونج عيرك يا مروان والله ما أحب أن لي ما طلعت عليه الشمس وغربت عنه من مال الدنيا وملكها وأني قتلت حسينًا إن قال لا أبايع والله إني لأظن أن أمرًا يحاسب بدم الحسين لخفيف الميزان عند الله يوم القيامة.
قال مروان: قد أصبت.
يقول له هذا وهو غير حامد له على رأيه.
http://www.al-eman.com/Islamlib/view...BID=174&CID=50

أضيف الصورة أضغط عليها لتظهر لك بحجم مناسب :

http://www.al-eman.com/Islamlib/view...BID=174&CID=50

البداية و النهاية لابن كثير - الجزء الثامن - سنة ستين من الهجرة النبوية - فصل قضاء معاوية

ج/ص: 8/157)
قال هشام بن محمد الكلبي: عن أبي مخنف لوط بن يحيى الكوفي الأخباري: ولي يزيد في هلال رجب سنة ستين، وأمير المدينة الوليد بن عتبة بن أبي سفيان، وأمير الكوفة النعمان بن بشير، وأمير البصرة عبيد الله بن زياد، وأمير مكة عمرو بن سعيد بن العاص، ولم يكن ليزيد همة حين ولي إلا بيعة النفر الذين أبوا على معاوية البيعة ليزيد.
فكتب إلى نائب المدينة الوليد بن عتبة:
بسم الله الرحمن الرحيم، من يزيد أمير المؤمنين إلى الوليد بن عتبة، أما بعد.
فإن معاوية كان عبداً من عباد الله أكرمه الله واستخلفه وخوّله ومكن له، فعاش بقدرٍ ومات بأجلٍ فرحمه الله، فقد عاش محموداً ومات براً تقياً والسلام.
وكتب إليه في صحيفة كأنها أذن الفأرة:
أما بعد:
فخذ حُسيناً، وعبد الله بن عمر، وعبد الله بن الزبير بالبيعة أخذاً شديداً ليست فيه رخصة حتى يبايعوا والسلام.
فلما أتاه نعي معاوية فظع به وكَبرُ عليه، فبعث إلى مروان فقرأ عليه الكتاب واستشاره في أمر هؤلاء النفر، فقال: أرى أن تدعوهم قبل أن يعلموا بموت معاوية إلى البيعة، فإن أبَو ضربت أعناقهم.
فأرسل من فوره عبد الله بن عمرو بن عثمان بن عفان إلى الحسين وابن الزبير - وهما في المسجد - فقال لهما: أجيبا الأمير.
فقالا: انصرف الآن نأتيه.
فلما انصرف عنهما قال الحسين لابن الزبير: إني أرى طاغيتهم قد هلك
قال ابن الزبير: وأنا ما أظن غيره.
قال: ثم نهض حسين فأخذ معه مواليه وجاء باب الأمير، فاستأذن فأذن له، فدخل وحده، وأجلس مواليه على الباب.
وقال: إن سمعتم أمراً يريبكم فادخلوا، فسلم وجلس ومروان عنده، فناوله الوليد بن عتبة الكتاب ونعى إليه معاوية، فاسترجع وقال: رحم الله معاوية، وعظم لك الأجر، فدعاه الأمير إلى البيعة.
فقال له الحسين: إن مثلي لا يبايع سراً، وما أراك تجتزئ مني بهذا، ولكن إذا اجتمع الناس دعوتنا معهم فكان أمراً واحداً.
فقال له الوليد: - وكان يحب العافية - فانصرف على اسم الله حتى تأتينا في جماعة الناس.
فقال مروان للوليد: والله لئن فارقك ولم يبايع الساعة ليكثرن القتل بينكم وبينه، فاحبسه ولا تخرجه حتى يبايع وإلا ضربت عنقه، فنهض الحسين وقال: يا ابن الزرقاء أنت تقتلني؟ كذبت والله وأثمت.
، ثم انصرف إلى داره، فقال مروان للوليد: والله لا تراه بعدها أبداً.
فقال الوليد: والله يا مروان ما أحب أن لي الدنيا وما فيها وأني قتلت الحسين، سبحان الله ! أقتل حسيناً أن قال لا أبايع؟ والله إني لأظن أن من يقتل الحسين يكون خفيف الميزان يوم القيامة.
http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=129&SW=فخذ#SR1
أو
http://www.al-eman.com/Islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=129#s1

---------------------------------------

و بهذا أثبتنا أن القائل مقولة رحم الله معاوية هم السنة و ليس الشيعة
و ابن مخنف الأزدي بريء مما نسبوه اليه من قول هذه العبارة

------------------- انتهى

و بهذا يدمغ الحق الباطل و الحمد لله رب العالمين

نقل قول:
ای عبد خدا، منظور از کاتب وحی الله معاویه است، ای کاش بیشتر اسلام را مطالعه می کردی.

[="System"][="Times New Roman"]کتابت وحي معاويه

کی از فضائلی که برای معاویه عنوان کرده اند این است که وی کاتب وحی، نویسنده آیات الهی در هنگام نزول، بوده است. مسلم در این مورد روایتی دارد که معاویه در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه واله به کتابت اشتغال داشته و به اصطلاح منشی آن جناب بوده است. مدائنی می گوید: زید بن ثابت کاتب وحی بود و معاویه هم از طرف پیغمبر به این طرف و آن طرف نامه می نوشت و جواب سوالات را می داد! باید توجه داشت که نوشتن نامه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله با کاتب وحی بودن فرق می کند. مطلبی که علمای اهل سنت بیان کرده اند این است که وی نامه های پیامبر را می نوشته است، نه اینکه کاتب وحی بوده است. و افرادیکه مدعی هستند معاویه کاتب وحی بوده باید ثابت کنند و بگویند کدام آیه را معاویه نوشته است؟!

ابو ریه از نویسندگان معروف اهل سنت مصر می نویسد: هیچ بعید نیست که برخی نامه ها را (که هیچ ارتباطی به وحی نداشتند) برای پیامبر نوشته باشد؛ اما این که بگوییم او چیزی از قرآن را نوشته است و کاتب وحی می باشد، جزء محالات است.(1)

عبدالرحیم خطیب: آنچه پیرامون کتابت معاویه گفته و نوشته اند، غیر از کتابت وحی است. بر خلاف آنچه که امروزه میان برخی فرق اسلامی شنیده می شود، معاویه از کاتبان وحی نبوده، بلکه گاهی اوقات، نامه های عادی پیامبر را می نوشته و همین امر، منشا اشتباه شده و او را جزء کاتبان وحی به شمار آورده اند.(2)

ذهبی از عبدالله بن عمر نقل کرده است که معاویه کاتب وحی نبود؛ بلکه گاهی اوقات نامه های عادی را برای پیامبر می نوشت. ابن عبد ربه اندلسی تصریح دارد که معاویه و خالد بن سعید، نامه های معمولی پیامبر را می نوشتند. دینوری نیز علت این امر را کمبود افراد با سواد ذکر کرده است.(3)

آری در اثبات کاتب وحی بودن معاویه چند حدیث مجعول و ساختگی در کتب اهل سنت یافت می شود، که خود علمای ایشان به ضعف آن احادیث اعتراف کرده اند:

از مسرة بن عبدالله خادم نقل است كه گفته: كردو س بن محمد باقلانى از يزيد بن محمد مروزى و او از پدرش و او از جدش روايت كرده اند كه: از امير المومنين على رضى الله عنه شنيدم كه مى گفت و اين خبر را از او ذكر كرده كه: من كنار رسول الله صلى الله عليه و اله نشسته بودم كه معاويه رسيد و رسول الله صلى الله عليه و اله قلم را از من گرفت و به دست او داد و در خود چيزى جز احساس اينكه خدا او را به اين كار امر كرد نيافتم.

ابن حجر اين مطلب را در لسان الميزان (4) ذكر كرده و آن را از ساخته هاى مسرة بن خادم معرفى كرده و گفته است: متن آن باطل و اسناد دروغ است. و خطيب در تاريخ خود از طريق همين مسرة منقبتى را درباره عمر و ابو بكر آورده و گفته است: اين حديث دروغ و ساختگى است. جالب آنکه مسرة كه تاريخ شنيدن روايت از ابى زرعه را چهار سال بعد از مرگ او ذكر كرده است!

همچنین ابن كثير در تاريخ خود (5) از طريق مسيب بن واضح و او از ابن عباس نقل كرده كه گفت: جبرئيل پيش رسول الله صلى الله عليه و اله آمد و گفت: اى محمد به معاويه سلام برسان و خبر خوشى را به او سفارش كن كه او بر كتاب خدا و وحى او امين است و نيكو امينى است!!!

دارقطنى مي گوید: مسيب بن واضح ضعيف است. و ابن عدى مي گويد: به عبدان گفتم: از عبدالوهاب بن ضحاك و مسيب بن واضح كداميك پيش تو بهترند؟ گفت هر دو برابرند و عبدالوهاب از دروغگویان و حديث سازان معروف است. شخصيت متروك و ضعيف دارد و بسيار خطا مى كند و خيال پرداز است.

نکته قابل توجه دیگر آنکه عبدالله بن خطل، که کاتب پیامبر بود، می گفت: اگر محمد پیغمبر است من از کتابت برای او خودداری خواهم کرد و یا اینکه هرچه دلم خواست خواهم نوشت. و سپس مرتد گردید و به مکه رفت و بار دیگر مشرک شد. هنگام فتح مکه حضرت رسول صلی الله علیه واله امر کرند گردن او را زدند. ابن عدی پس از ذکر این قضیه گفته است: قبل از عبدالله بن خطل، عبدالله بن ابی سعد در مکه برای پیغمبر نامه می نوشت و او هم پس از مدتی مرتد گردید و می گفت: من محمد را هر طور دلم می خواست می چرخاندم! حضرت رسول صلی الله علیه واله در فتح مکه دستور دادند او را هرجا دیدند بکشند. ابن کثیر در باره او می گوید: او کاتب پیامبر بود. شیطان او را گمراه کرد و به مشرکین ملحق شد.

حال ما اگر قبول کنیم که معاویه کاتب نامه های پیامبر اکرم و یا حتی بر فرض محال کاتب وحی بوده است، از مدافعان معاویه سوال می کنیم که آیا همین نویسندگی موجب سعادت و عاقبت به خیری می شود؟ اگر اینگونه است پس [="Red"]چرا عبدالله بن خطل و عبدالله بن ابی سعد مرتد گشتند و به دستور پیامبر کشته شدند؟[/] بدعتها و جنایات وحشیانه معاویه در زمان حکومتش هرگز به هیچ انسان منصفی اجازه نمی دهد که وی را به خاطر نوشتن چند ورق کاغذ احترام کند. جالب تر از همه آن است که خود معاویه به زید بن ثابت که کاتب وحی بود، متذکر می شد که مبادا این رتبه و مقام، تو را مغرور سازد! (6)

پي نوشت:

(1) ابوهریرة، ابو ریة، ص 204

(2) شیخین، عبدالرحیم خطیب، ص 159

(3) سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 132، العقد الفرید ج 4 ص 160، المعارف ص 30

(4) لسان الميزان ج6ص20

(5) تاريخ ابن كثير ج8ص120

(6) اسد الغابة ج3 ص173، تاریخ خلیفه بن خیاط ص 105، البدایة و النهایه ج 5 ص304، ربیع الابرار ج 1ص689.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا علی بن ابی طالب(ع)

یا فاتح خیبر

یا صاحب ذوالفقار

مددی کن مولا ......

یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله

ohfreedom;285457 نوشت:
ای عبد خدا، منظور از کاتب وحی الله معاویه است، ای کاش بیشتر اسلام را مطالعه می کردی.

باز هم تکرار می کنم
از کی تا حالا معاویه شده کاتب وحی

شجره ملعونه شده کاتب وحی؟

ohfreedom;285457 نوشت:

سند بیاور تا بررسی شود

ابو يوسف قاضي در ص 71 کتاب "الاثار" خود از طريق ابراهيم آورده است که:

همانا علي (ع) به هنگامي که معاويه با او جنگ مي نمود درقنونت خود بر معاويه نفرين مي نمود و اهل کوفه هم در اين کار از حضرت پيروي کردند، معاويه نيز همين کار را ميکرد و اهل شام هم از او تبعيت مي نمودند.

طبري درج 6 ص 40 تاريخش روايت کند که: علي (ع) هنگامي که نماز مي خواند در قنوت چنين مي فرمود.

اللهم العن معاويه و عمرا و ابا الاعور السلمي و جيبا و عبدالرحمن بن خالد و الضحاک بن قيس والوليد.

ترجمه: خداوندا! معاويه، عمرو، ابوالاعور سلمي، حبيب، عبدالرحمن بن خالد ضحاک بن قيس و وليد را لعنت فرست.

چون اين خبر به معاويه رسيد او نيز در قنوت خود علي و ابن عباس و اشتر و حسن و حسين را لعن نمود.

اين روايت را هم نصر بن مزاحم در ص 302 کتاب "صفين؟ خود و ص 636 چاپ مصر آورده و در روايت مزاحم چنين مذکور است.

علي (ع) هنگامي که نماز صبح و مغرب را مي خواند و از نماز فارغ مي شد مي گفت:

اللهم العن معاويه و عمرا و ابا موسي و حبيب بن سلمه تا آخر حديث

که به همان لفظ مذکور است جز آنکه در روايت او بجاي اشتر قيس بن سعد ذکر شده است.

ابن حزم دردرج 4 ص 145 کتاب "المحلي" روايت کند که علي و معاويه در قنوت نمازهاي واجب و مستحب خود يکديگر را نفرين مي کردند.
و اين موضوع را وطواط در ص0 33. کتاب "الخصايص" خود روايت نموده و اين عبارت را بدان افزوده است: و پيوسته اين روش برقرار بود تا عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد و از آن منع کرد.

و همين روايت راابن اثير درج 3 ص 144 کتاب "اسد الغابه" به لفظ طبري ذکر نموده است.

و ابوعمر در "الاستيعاب" در مبحث کنيه ها در شرح حال ابو الاعور سلمي گويد: او (ابوالاعور) و عمرو بن عاص در جنگ صفين با معاويه بودند، او نسبت به دشمني و کينه حضرت از سايرين سختتر بود. علي (ع) او را قنوت نماز صبح ياد مي کرد و مي فرمود: خداوندا! او را دفع فرما! و ديگران را نيز در قنوت نفرين مي کرد و ابوالفدا درج 1 ر 179 تاريخش اين داستان را به لفظ طبري ذکر نموده است.

زيلعي درج 2 ص 131 کتاب "نصب الرايه" خود از ابراهيم گويد:
چون بين علي و معاويه جنگ بر پا شد. علي در قنوت معاويه را نفرين مي فرمود و اهل کوفه هم از حضرت پيروي مي کردند و معاويه هم علي را نفرين مي کرد و اهل شام او را پيروي مي کردند.

و اين موضوع را ابوالمظفر، سبطابن جوزي حنفي در ص 59 تذکره خود به عين لفظ طبري تا قنوت معاويه روايت کرده و در دنباله آن نام محمد بن حنفيه و شريح بن هاني را افزوده است.

و ابن ابي الحديد درج 1 ص 20. "شرح نهج البلاغه" خود نقل از کتاب صفين ابن ديزيل (شرح حالش در ص 162 ج 1 ذکر شده) و از کتاب صفين نصر بن مزاحم روايت نموده و شبلنجي در ص 110. " نور الابصار " خود آنرا ذکر کرده است.

ohfreedom;285457 نوشت:
فکر کنم کم ایشان را از دیدگاه پاک حضرت علی -رض- فاسد و ظالم و... ندانستی...

این در کتب صحیحین شما امده است

پس تو باز هم دو کتاب صحیح خودت را زیر پا گذاشتی..

در صحيح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امير عليه السلام نسبت به ابوبكر و عمر اين بود كه آنان دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن بوده‌اند،

وى خطاب به علي عليه السلام و عباس مى‌گويد:

فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
پس از وفات رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اى عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردى و تو اى علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را.
ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چيزى به ارث نمى‌گذاريم، آن‌چه مى‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناه‌كار، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفى كرديد و حال آن كه خدا مى‌داند كه ابوبكر راستگو،‌ دين دار و پيرو حق بود.
پس از مرگ ابوبكر،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757،كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

شما راست مى‏گوييد يا عمر!؟

و در روايتى كه در صحيح بخارى وجود دارد، امير مؤمنان عليه السلام، ابوبكر را «استبدادگر» مى‌داند:

وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم نَصِيبًا.

تو به زور بر ما مسلط شدي، و ما بخاطر نزديك بودن به رسول اكرم (ص) خود را سزاوار تر به خلافت مى‌ديديم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.

و در روايت ديگرى خود شيخين نقل كرده‌اند كه امير مؤمنان عليه السلام حتى دوست نداشت، چهر عمر را ببيند:

فَأَرْسَلَ إلى أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.

ohfreedom;285457 نوشت:

فکر کنم نیاز است بدانید هر عالم چه می گوید و چه جایگاهی دارد، با این حساب آقای مجلسی که عینا می فرمایند: قرآن 17 هزار ایه بوده و حقیقت بودن این موضوع به مانند حقیقت امامت در قرآن مشهود است!!! چه می گوئید؟؟؟
پس ایشان لایق چیست؟؟؟

در كافي، ج2، ص634، حديث 27 اين روايت آمده است:
إن القرآن الذي جاء به جبرئيل (عليه السلام) إلى محمد (صلى الله عليه و آله) سبعة عشر ألف آية.
اين قرآن، 17 هزار آيه داشته است.
البته عزيزان دقت داشته باشند كه در حقيقت، همه شارحين كتاب كافي، صراحت دارند كه اين، غلط املائي بوده است و در اصل، «سبعة آلاف» بوده است و كلمه «عشر»، اشتباه چاپي است. در شرح اصول كافي ملا محمد صالح مازندراني، ج11، ص87، «سبعة آلاف» آمده است، يعني حدود 7 هزار آيه. مرحوم علامه مجلسي (ره) در مرآة العقول به اين شكل آورده است. در چاپ قديم كافي كه كه در سال 1305 قمري چاپ شده است، در آنجا هم «سبعة آلاف» آمده است. اينها غلط چاپي است. همانطوري كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم، غلط چاپي وجود داشته، در اين كتاب هم بوده است و كسي معتقد نيست كه قرآن، داراي 17 هزار آيه است.
اگر كسي به شرح اصول كافي مرحوم ملا صالح مازندراني و يا جلد اول مقدمه مرآة العقول علامۀ عسگري مراجعه كند، در آنجا، مفصل در اين مورد بحث شده است.

ohfreedom;285457 نوشت:
ادب را رعایت کن، مگر با مولوی شاعر صحبت می کنید؟

ohfreedom;285457 نوشت:

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله، امام جمعه اهل سنت زاهدان

رهبر جمهوری اسلامی ایران او را انتخاب کرده، پس باید اسمش را با احترام بیاوری.

باز هم جو می دهید و مظلوم نمایی

من گفتم جناب مولوی

بعد به شما گفتم لطف کن
برو
کامل برای مولوی خودتان تعریف گن

مولوی توست
نه ما

شما لطف که به دکتر قزوینی احترام بزار

لطف کن به امام(ره) احترام بزار

نه این که دکتر قزوینی را روباه و خرفت و ....بخوانی

کم تر مظلوم نمایی کن

بحث رو هم منحرف نکن
جو هم نده

ohfreedom;285457 نوشت:
الله گواه است چه کسی توهین می کند. در اثبات حقانیت این توهین ها همین بس که دوستان شما به جای شما از من عذر خواهی می کنند...

ohfreedom;285457 نوشت:

که حقیقت را بگویم
تلخ است؟

بله خدا شاهد است که چه هتاکی هایی که نکردی
چه تهمت هایی که نزدی
چه فحاشی هایی که به مجتهدین ما نکردی

دیتای سایت هم قوی است و همه انها در سایت موجود است

ohfreedom;285457 نوشت:

فکر کنم همیشه نمره درس دیکته شما 20 بوده و هیچ گاه غلط املائی نداشتی؟؟؟
پس اگر حق با تو است کارنامه ی 10 سال تحصیلی ات را منتشر کن ببینیم نمره املای شما چند است؟
کسی باید این حرف را بزند که معصوم از غلط املایی باشد...

این حرف شما رو به خدا واگذار می کنم(البته همه حرف های تو را به خدا واگذار کردم)

چند بار غلط املائی را تکرار می کنی؟
یعنی شما نمی دانستی که توسل درست است نه توصل
مطمئن درست است نه مطمعنی

این ها از مسلمات قطعی است
غلط املائی مال بچه های دبستان هست که یاد بگیرند تا این جا ادعای علم ومناظره نکنند و ابروی خودشون رو ببرند


معلمت دستت رو نگرفته و بگه پسرم مطمعن غلط است بنویس مطمئن!!!!

نمی خوام بحث رو منحرف کنم

ohfreedom;285457 نوشت:

این امر را چنان ثابت کردم که 8 نفر برای من پیام تشکر فرستادند.
باز هم می گویم، خلاف اینها نگفتم...

خدا گواه است که هیچگاه به این سایت نرفته ام

...

بله خدا شاهد هست و بهترین شاهد هست

در مورد سایت .....شما از همون سایت لینک های دانلود کتب رو قرار می دادید!!!!!

ohfreedom;285457 نوشت:

در این مورد کاملا حق دارم و سندش موجود است.

اما اگر جوابت را دادم این بود تا بدانید که حق با من بود، توهین کرده و مظلوم نمائی می کنید؟
بیچاره حسین -رض- مظلوم بود نه شما!!!
این ها را گفتم فقط برای اینکه کسانی که این را می خوانند یک طرفه قضاوت نکنند...
و شک نکن تا زمانی که بابت این همه توهین هایت حلالیت نخواهی دیگر هرگز پاسخ شما را نخواهم داد...

ها

یعنی حق داشتی که به مراجع ما فحاشی کردی

گفتی ان ها خرفت و روباه و....هستن

هرچی در شان خودت بود بهشون گفتی

الان هم داری مظلوم نمایی می کنی

من به مدیریت نامه دادم

بی چاره هم تویی و همون هایی که می دانیو ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و یزید و ابن تیمیه

درست صحبت کن

به جدم توهین کنی رفتی رو خط قرمز ..مطمئن باش برخورد جدی باهات می کنم



به حیات و مماتم شدم امام حسین(ع)

تو این یه مورد و ائمه ما درست صحبت می کنی...هرچی به خلفای تو احترام می زارم و هیچی نمیگم....پررو می شی



ان قدر هندونه زیر بغل مولویت می کنی...این جا نمی دونی باید به نوه پیغمبر(ص) احترام بزاری


امام حسین علیه السلام اشرف مخلوقات و برگیزده اولیا خداست...

تو این یه مورد بهت هشدار میدم

ممبعد این طور حرف نزنی که من هم با مقدساتت می دونم چه طور برخورد کنم

امام حسین علیه السلام

فرهنگی که برجاگذاشت ....الان امثال مثل تو نمی تونن خوردش کنن

برو سخنان فوکویاما را بخوان بعد ببین کدوم مذهب تو دهن دشمن می زند..کدوم مذهب فرقه ناجیه است

تو 33روز...همین شیعه ای که می بینی با همون فرهنگ امام حسین علیه السلام ....تو دهن صهونیسم زد

==============================================


نکنه ناراحت شدی خدای ابن تیمیه روبهت نشون دادم؟

نکنه ناراحت شدی نظر علمای اهل سنت را نشون دادم؟


اون کسی که به مرجعیت شیعه اهانت می کند باید از مرجعیت حلالیت بطلبد


اون همه توهین تو رو فقط در چند تا پستت در اوردم رو ندیدید؟

شیعه را مشرک خواندی!!!!!مرجعیت ما را روباه و ...خواندی.....

الان می گی حلالیت بطلبم؟!!!!!!!!!!

من کاری نکردم که حلالیت بطلبم
همان چه در منابع شما امده است نشانت دادم

دقیقا مثل اونایی که زنگ می زنند شبکه ولایت می گن شما ها به عایشه توهین کردید

اساتید می گن ما کجا به ام امومنین عایشه توهین کردیم

می اد می گه شما گفتید عایشه چنین کرده

اساتید می گن چنین توهین هایی به ام المومنین عایشه در کتب معتبر شماست

نه بخاری و مسلم شما

به ما چه

ما توصیه داریم شما انها رو تصحیح کنید

=================================

امیدوارم شما تشخیص داده باشید که من دشمن شما نیستم

حقایق تاریخ رو برای شما بیان کردم

اما شما یا گفتی

سندتان ضعیف است
هیچ دلیلی هم ارائه ندادید

یا گفتید پیدا نکردم ====نیست

ما هم گفتیم حتما نباید در چاپ شما باشد به همان منبع ما مراجعه نمایید

بعد گفتید شما ها تحریف کردید

ما هم گفتیم بزرگوار ما تحریف نکردیم!!!

بعد دیدید که چه طور از نهج البلاغه چه طور نامه ای اوردید ...در حالی که تحریف شده بود
ودر نهج البلاغه اصلا چنین چیزی نبود که امیر المومنین(ع) ابی بکر ...عمر...عثان را صدیق و فاروق و ...بنامد

امید وارم فهمیده باشی که دوست ان فردی است که این ها را به تو بگوید

نه ان که مدعی شود می خواستم بگویم اما نگفتم

ما گفتیم به شما

شما فکر کن این همه وقت را تلف کردم تا دشمن شما باشم

ohfreedom;285262 نوشت:
ختم کلام این پست را اینجا می گذارم و از الله می خواهم شما را هدایت کند.
شما صدها بار گفتید که پیامبران بعد از مرگ صدای ما را می شنوند...
ائمه بعد از مرگ صدای ما را می شنوند...
و...
این جواب الله است به شما، باشد که رستگار شوید.

وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ۚ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١١٦﴾ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿١١٧﴾

و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم؛ پس چون روح مرا گرفتى، تو خود بر آنان نگهبان بودى، و تو بر هر چيز گواهى. (۱۱۷)

در قرآن آمده،
قال ابن تیمیه نیست.
قال محمد -ص- نیست.
قال صحیحین نیست...

کلام الله است.
حضرت عیسی میگوید:
تا زمانی که در بین آنها بودم بر آنها گواه بودم...
شهید بودم
شاهد بودم
شنوا بودم
بینا بودم....
اکنون که از بین آنها رفتم تو خود بر آنها گواهی
نه من
حضرت می گوید من بعد از مرگم بر مردم گواه نیستم...

بیاید و این آیه را هم انکار کنید....

با سلام و عرض ادب

حضرت عیسی (علی نبینا و علیه السلام) شاهد بر امت خویشند همچنان که آیۀ شریفه می فرماید: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا؛[1]و هيچيك از اهل كتاب نيست مگر اينكه به او قبل از مرگش ايمان مى‏آورد و روز قيامت گواه بر آنها خواهد بود».
حضرت عیسی در روز قیامت چگونه شاهد براعمال امت خویش است؟آیا شهادت او صوری است یا واقعی و عن حس است وآن حضرت ناظر بر اعمال امت خویش خواهد بود؟

اما در مورد آیۀ شریفۀ :« وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ،ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ، إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».[2] عرض می شود:

با توجه به این که انبیای الهی واز جمله حضرت عیسی (علیه السلام)از شاهدان وگواهان اعمال در روز قیامت هستند باید بگوییم شهادت در روز قیامت مبتنی بر شاهد بودن آنها بر اعمال بندگان در دنیاست شهادتی که شامل زمان حیات و ممات آنها خواهد بود.

اما این که در این آیه شریفه حضرت عیسی(علیه السلام)شهادت بر قوم خود را مقید به زمان حیات خود کرده( در حالی که این قید در هیچ جای دیگر دیده نمی شود)وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ . به این معناست که من تا زمانی که در بین قوم خویش زندگی می کردم شاهد وناظر اعمال آنها بودم ودر کنار آن مسئولیت جلوگیری از انحراف آنها را در زمینه اعتقاد وعمل را به عهده داشتم تا من زنده بودم می گفتم:« إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿51 آل عمران)» و مراقب بودم در زمینه توحید برای آنها انحرافی پیش نیاید اما بعد از این که مرا توفی کردی دیگر«عملا»مراقبت ونظارت وشهادتی بر آنها نداشتم،هر چند«علما»شاهد ناظر بودم وتو خود رقیب بر آنها بودی ،یعنی علاوه بر این که شاهد اعمال بندگان بودی ،حافظ آن اعمال بودی ومنتظر ومترصد آنها بودی که در قیامت آنها را به اعمالشان جزا بدهی.

پس شهادت در این آیه که مقید به زمان حیات حضرت عیسی(علیه السلام)شده به معنای نفی مطلق شهادت ونظارت حتی شهادت ونظارت علمی بر قوم خود بعد از توفی نخواهد بود؛ بلکه به معنای نفی شهادت ونظارت عملی بعد از توفی است.
البته این صرف نظر از ادلۀ دیگر است و الا نظر اهل سنت و جماعت بر این است که انبیا در قبور خود زنده اند و نماز می گذارند، که علمای احناف معتقدند این حیات به صورت حیات دنیوی است و نه برزخی. و همچنین بر فرض این است که حضرت عیسی(علیه السلام) به مرگ عادی از دنیا رفته باشند.

----------------------------------------------------------------------

[1] .النساء159.

[2] .المائدة/116-118.« به يادآور زمانى را كه خداوند به عيسى بن مريم مى‏گويد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را دو معبود، غير از خدا، انتخاب كنيد؟ او مى‏گويد: منزهى تو، من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم، اگر چنين سخنى را گفته باشم تو ميدانى، تو از آنچه در روح و جان من است آگاهى و من از آنچه در ذات (پاك) تو است آگاه نيستم، زيرا تو با خبر از تمام اسرار و پنهانيها هستى.
117- من به آنها چيزى جز آنچه مرا مامور به آن ساختى نگفتم، به آنها گفتم: خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شما است، و تا آن زمان كه ميان آنها بودم مراقب و گواه آنان بودم، و هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى تو خود مراقب آنها بودى، و تو گواه بر هر چيز هستى.
118- (با اين حال) اگر آنها را مجازات كنى بندگان تواند (و قادر به فرار از مجازات نيستند) و اگر آنها را ببخشى توانا و حكيمى (نه مجازات تو نشانه عدم حكمت و نه بخشش تو نشانه ضعف است)».

موضوع قفل شده است