اثبات توانایی مردگان از منظر قرآن و سنت

تب‌های اولیه

224 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام
وجود روح غیر مادی از مسلمات ادیان است
و آیه ذیل دلالت دارد که همان روح چشم و گوش مخصوص به خود دارد غیر از این چشم و گوش ظاهری که همگان چه مومن و کافر با آن می بینند و می شنوند :
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (179)
ترجمه:
179- به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها) يى دارند كه با آن (انديشه نمى‏كنند و) نمى‏فهمند و چشمانى دارند كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‏شنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه‏تر اينان همانا غافلانند (زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند).
آیه شریفه ضمن بیان علت عدم فعلیت این بینایی و شنوایی در کفار علت اساسی آنرا غفلت و انحصار توجه به حیات حیوانی می داند نتیجه اینکه هرکس به خدا و عالم غیب باور دارد و از خواب غفلت بیدار شود و در حیات بهیمی محبوس نگردد در همین عالم چشم و گوش روحش گشوده شده و می تواند ببیند و بشنود و اگر به ایمان چشم و گوشش باز نشد به مرگ که اورا از غفلت و زندگانی مادی جدا می کند باز می شود
موفق باشید

طالب علم;183524 نوشت:
در قرآن در نفی کفار که قائل به زنده نشدن مردگان بودند خداوند در جواب نمی فرماید که آنها نمرده اند بلکه می فرماید ما می توانیم آنها را دوباره زنده کنیم أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى آيا چنين خدائي نمي‌تواند مردگان را زنده گرداند ؟ !

با سلام
عجب استدلال سستی، اگر خدا میگفت مرده ها زنده هستند خوب کفار میگفتند بهمون نشونشون بده. پس معلومه این آیه در مورد خلق فیزیکی بدن هست که اصلا ربطی به روح نداره. پس خدا اصلا در این آیه در صدد اثبات زنده بودن روح نیست بلکه از آیات دیگر میتوان فهمید که روح بعد از بدن به حیات خودش ادامه میدهد.
یعنی کفار میگفتند چطور بدن پوسیده میت رو میشه برگردوند؟ خداوند میگوید خدا بدن آنها را خواهد آفرید.

میدونی مشکل شما چیه؟ شما فکر میکنی وقتی کسی که زخمی شده و به اولیای الهی توسل میکنه، لا بد باید اون ها از قبر دربیان با جعبه کمک های اولیه درمانش کنند.

طالب علم;183521 نوشت:
قسمتی قول علماست وحدیث هم جدا از صحیح و ضعیف بودن دلالت بر عرضه اعمال در برزخ و قبر دارد نه خود شاهد و حاضرو ناظر باشند همچنانکه امامان شما هم همین نظر را دارند

از حضرت مهدی علیه السلام روایت شده که : «اعمال امت در هر دوشنبه و پنج شنبه بر پیغمبر صلی الله علیه وآله عرضه می شود، پس به آن آگاه می گردد. همچنین بر ائمه عرضه می شود و به آن علم پیدا می کنند»[1][1]. نجم الثاقب، باب یازدهم

با سلام و عرض ادب

نکته ای که مستفاد از روایات بود این بود که اعمال شما بر امواتتان هم عرضه می شود که وقتی عرضه شد اطلاق شهود هم صحیح است.

نکتۀ دیگری که باید به آن توجه کنید این است که در باب عرضه اعمال آیا پیامبر صلی الله علیه و آله اعمال ما را مشاهده می کنند یا خیر؟مثلا یکی از همین اعمال سلام روزانه امت پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان است .آیا آنحضرت جواب این سلامها را می دهند یا خیر؟ اگر می دهند بنابراین شهود اعمال ما چیز گرانتری نخواهد بود.

در باب اطلاع اولیای الهی نیز تصریح قرآن کریم به دیدن و شهود است و اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اعمال ما را می بینند.
اما کیفیت دیدن آنها چگونه است؟ آیا به ملاک رؤیت مادی است؟که اگر اینگونه باشد دیدن اعمال یک شخص یک عمر به درازا می کشد و جواب سلام پیامبر صلی الله علیه و آله به امت خودنیزبیش از چند میلیارد دقیقه برای هر روز وقت می بردو...و یا اینکه خیر، حقیقت امر چیز دیگری است که ما قدرت ادراک آنرا نداریم؟

در باب عرضه اعمال به رسول خدا صلی الله علیه و آلۀ و ائمۀ اطهار، تعابیر روایات مختلف است . در کتاب اصول کافی چند روایت در باب عرض اعمال آمده که در برخی تعبیر عرضه اعمال در هر صبح و شام آمده است:

«إنَّ أعْمَالَ الْعِبَادِ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَهِ صَلَّى اللهُ عليه و آله و سلّم كُلَّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ أَبْرَارِهَا وَ فُجَّارِها فاحْذَروا وَ لْيَسْتَحْىِ أَحَدُكُمْ أَنْ يَعْرِضَ عَلَى نَبيِّهِ الْعَمَلَ الْقَبيح»أعمال بندگان هر صبح و شامى به حضرت رسول أكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم عرضه داشته ميشود، چه اعمال نيكوكاران از مردم و چه اعمال بد كرداران از آنها؛ پس هان اى مردم! در حذر باشيد! و بايد يكايك شما از اينكه عمل زشت او را بر پيغمبرش عرضه دارند در شرم و حيا و خجالت فرو رود!.

برفرض بپذیریم که شهادت تنها در زمانهای خاصی صورت می پذیرد در نتیجۀ بحث تغییری رخ نخواهد داد چه اینکه به هر حال آنها اعمال ما را خواهند دید که اگر در همان لحظۀ خاص این عمل رخ دهد، شهود نیز بلافاصله خواهد بود و هین مقدار برای ما کافی است.

طالب علم;183524 نوشت:
آفرین کم کم دارید راه میفتید

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيراً
و ( در همه امور ) بر خداوندي تكيه كن كه هميشه زنده است و هرگز نمي‌ميرد ، و حمد و ثناي او را به جاي آور ( و بدان تو عهده دار ايمان يا كفر مردمان نيستي و خدا همگان را مي‌پايد ) و همين كافي است كه خداوند از گناهان بندگانش آگاه است ( و هيچ گونه گناهي از ديد او مخفي نمي‌ماند )

در قرآن در نفی کفار که قائل به زنده نشدن مردگان بودند خداوند در جواب نمی فرماید که آنها نمرده اند بلکه می فرماید ما می توانیم آنها را دوباره زنده کنیم
أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى
آيا چنين خدائي نمي‌تواند مردگان را زنده گرداند ؟ !

وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ
( كافران علاوه بر شِرْكشان ) مؤكّدانه به خدا سوگند ياد مي‌كنند كه خداوند هرگز كسي را كه مي‌ميرد زنده نمي‌گرداند . خير ! ( چنين نيست كه مي‌گويند ، بلكه خداوند همه مردگان را دوباره زنده مي‌كند ، و اين ) وعده قطعي خدا است ، و ليكن بيشتر مردمان نمي‌دانند ( كه زنده‌گرداندن براي قدرت خدا چيزي نيست و همان گونه كه قبلاً به انسانها جان بخشيده است ، پس از مرگ نيز دوباره جان به پيكرشان مي‌دمد )

ودر قران حیات و مرگ در مقابل هم هستند و بودن یکی نفی دیگری است

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ
فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ
قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى
أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ
فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً
يُحْيِي الْمَوْتَى
فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
و........

مفهوم حيات از ديدگاه قرآن كريم
در تعبيرهاى معمولى، موجود داراى حيات به چيزى گفته مى‏شود كه نمو، تغذيه، توليد مثل و جذب و دفع و احياناً حس و حركت داشته باشد، ولى معناى واقعى حيات عبارت است از: «علم» و «قدرت» و در حقيقت با علم و قدرت، موجود زنده از غير زنده تشخيص داده مى‏شود، امّا نمو، حركت، تغذيه و توليد، لازمه حيات نيست، بلكه لازمه موجودهاى ناقص و محدود است. حيات در قرآن كريم به زندگى عادى انسان، حيوان و نبات، حيات دينى و ايمانى و به حيات آخرت اطلاق شده است. (مريم، 31؛ انبياء، 30؛ نحل، 65؛ يس، 70؛ انعام، 122؛ فجر، 24 و ...).

سؤال ؟اگر مرگ در مورد انسان عبارت از توفی است چرا در برخی از آیات تعبیر به موت شده است؟همانند:«اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»[1]و یا«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُون‏»[2]،ویا«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ[3]»ویا «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيل».[4]

جواب:با جمع بندی بین آیات توفی وآیات اماته و موت به این نتیجه می رسیم که: وجود انسان از دو بعد تشکیل شده است:
1- بعد جسمانی که قابل رؤیت و تغییر وزوال است.
2- بعد روحانی که زوالی در آن حاصل نخواهد شد بلکه حقیقتی باقی است.
حقیقت مرگ هم جدا شدن این دو بعد از یکدیگر است که با این جدایی جسم انسان تبدیل به جسد بی جانی می شود که روحی در آن نیست وبعد از مدت کوتاهی فساد در آن رخ می دهد و روح انسان که بدون هیچ تغییری وارد عالم دیگری می شود .
آیاتی که تعبیر به مرگ دارد اشاره به بدن مادی و حیات دنیوی دارند بدین جهت که توجه عموم مردم به آن بیشتر است و گمانشان این است که همین جسم حقیقت آنان را تشکیل می دهدو این جسم نیز بعد از مرگ متلاشی و معدوم می شود.
ولی آیاتی که بحث از توفی می کنند و تعداد آنها نیز بیشتر است اشاره به حقیقت انسان دارند که حقیقت انسان با مرگ از بین نمی رود بلکه مرگ تولدی جدید است نسبت به نشئۀ آخرت. خداوند متعال دربارۀ کسانی که در راه خدا کشته می شوند می فرماید:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ».[5]
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون».[6]
که در این آیات خداوند متعال پندار ظاهری مردم را در مورد شهدا نفی می کند و حیات را برای آنها ثابت می فرماید.

[1].زمر/30.

[2]. عنکبوت/57.

.[3]آل عمران/144.

[4].غافر/11.

[5] .بقره/154.

.[6] آل عمران /169.

طالب علم;183525 نوشت:
همچنان منتظراثبات توانایی مردگان برای کمک به زندگان در قرآن و سنت هستیم :hedye:

البته این روش در همۀ پستهای جنابعالی موجود است .
شما اول اثبات کنید اولیای الهی هیچ سماع و شهودی نسبت به این دنیا ندارند قدرت اولیای الهی پیش کشتان.
البته نمی دانم شیعه فقط اهل توسل به اولیای الهی است یا نه بحث توسل به اولیاء در میان طوایف اهل سنت خود دارای دامنه ای وسیع است؟

آیا طایفه ای از اهل سنت که یکی از گرایشات تصوف را دارا هستند را می شناسید که منکر تصرف اولیا باشند؟کافی است در اینترنت مدد یا غوث گیلانی، یا رفاعی، یا نقشبندی را سرچ کنید.

البته جناب مولوی خیر شاهی هم کرامتی از خلیفۀ ثانی نقل می کنند که توصیه می شود آنرا گوش دهید که چگونه ایشان از نیت قلبی خیر شاهی مطلع بوده اند و به جای ایشان نیز حج به جا می آورند و برای ایشان آب زمزم می فرستند؟!

حامد;183611 نوشت:
سلام
وجود روح غیر مادی از مسلمات ادیان است
و آیه ذیل دلالت دارد که همان روح چشم و گوش مخصوص به خود دارد غیر از این چشم و گوش ظاهری که همگان چه مومن و کافر با آن می بینند و می شنوند :
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (179)
ترجمه:
179- به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها) يى دارند كه با آن (انديشه نمى‏كنند و) نمى‏فهمند و چشمانى دارند كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‏شنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه‏تر اينان همانا غافلانند (زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند).
آیه شریفه ضمن بیان علت عدم فعلیت این بینایی و شنوایی در کفار علت اساسی آنرا غفلت و انحصار توجه به حیات حیوانی می داند نتیجه اینکه هرکس به خدا و عالم غیب باور دارد و از خواب غفلت بیدار شود و در حیات بهیمی محبوس نگردد در همین عالم چشم و گوش روحش گشوده شده و می تواند ببیند و بشنود و اگر به ایمان چشم و گوشش باز نشد به مرگ که اورا از غفلت و زندگانی مادی جدا می کند باز می شود
موفق باشید

دوست عزیز این آیه اثبات می کند که از چشم و عقل و گوش استفاده نمی کنند نه اینکه اینها فعالیت نداشته و ندارند اگر نداشته باشند که معذور هستند و می توانند بگویند خدایا تو چشم و گوش و عقل به ما ندادی تا آیات را قبول داشته باشیم

‏ أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ‏

آيا اميدواريد كه ( يهوديان به آئين اسلام و ) به شما ايمان بياورند با اين كه گروهي از آنان ( كه احبار ايشان بودند ) سخنان خدا را ( در تورات ) مي‌شنيدند و پس از فهميدن كامل آن ، دست به تحريفش مي‌زدند ؟ و حال آن كه علم و اطّلاع داشتند ( كه درست نيست به كتابهاي آسماني دست برد ) .

کفار در موقع قرآن خواندن سرو صدا می کردند تا کلام الهی را نشنوند

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ
كافران ( به همديگر ) مي‌گويند : گوش به اين قرآن فرا ندهيد ، و در ( هنگام تلاوت ) آن ياوه‌سرائي و جار و جنجال كنيد ( تا مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال انديشه درباره مفاهيم آن از ايشان گرفته شود و ) شما پيروز گرديد .

وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً
من هر زمان كه ايشان را دعوت كرده‌ام تا ( ايمان بياورند و ) تو آنان را بيامرزي ، انگشتهاي خود را به گوشهايشان فرو كرده‌اند ( تا نداي حق را نشنوند ) و جامه‌هايشان را بر سر كشيده‌اند ( تا قيافه مرا نبينند ) و ( در فسق و فجور و ظلم و زور بيشتر فرو رفته‌اند و بر كفر ) پافشاري كرده‌اند و سخت سركشي نموده و بزرگي فروخته‌اند

صدرا;183619 نوشت:
با سلام و عرض ادب

نکته ای که مستفاد از روایات بود این بود که اعمال شما بر امواتتان هم عرضه می شود که وقتی عرضه شد اطلاق شهود هم صحیح است.


هیچ وقت با عرضه شدن اعمال لفظ شاهد و شهادت و شهود صحیح نیست
آیا در دادگاه کسی که خود عمل را مشاهده نکرده باشد وعمل عرضه شده باشد آیا آن شخص به عنوان شاهد پذیرفته می شود قطعا خیر
مثلا کسی شخصی را کشته باشد بعد شما به عنوان شاهد بروید و به شما بگویند آیا شما دیدید که آن شخص قاتل است و شما بگویید نه من ندیده ام اما بعد به من عرضه شده و احمد آنرا بهم گفته آیا شما به عنوان شاهد قتل پذیرفته می شوید؟
اگر چه در اهل سنت روایات دیگری داریم که ثابت می کنند پیامبران از اعمال بندگان بی خبرند و حتی به ان عرضه هم نمی شود مانند حدیث حوض و .... آیاتی که به آن استناد کردیم

صدرا;183619 نوشت:
آیاتی که تعبیر به مرگ دارد اشاره به بدن مادی و حیات دنیوی دارند بدین جهت که توجه عموم مردم به آن بیشتر است و گمانشان این است که همین جسم حقیقت آنان را تشکیل می دهدو این جسم نیز بعد از مرگ متلاشی و معدوم می شود.
همانطور که شما قبول کردید
حیات و مرگ به شعور و فعل ربط دارد پس با مرگ انسان هر دو آنها از بین می رود

صدرا;183619 نوشت:
الحياة كون الشي‏ء بحيث يشعر و يريد، و الموت عدم ذلك


نقل
نوشته اصلی توسط : اندیشمند

[=b nazanin]مراد از موت باطل شدن شعور و فعل است

صدرا;183619 نوشت:
آیاتی که تعبیر به مرگ دارد اشاره به بدن مادی و حیات دنیوی دارند بدین جهت که توجه عموم مردم به آن بیشتر است و گمانشان این است که همین جسم حقیقت آنان را تشکیل می دهدو این جسم نیز بعد از مرگ متلاشی و معدوم می شود.
خداوند خواب را به مرگ تعبیر می کند در حالی که هم جسم وجود دارد و هم روح
صدرا;183619 نوشت:
البته این روش در همۀ پستهای جنابعالی موجود است .
شما اول اثبات کنید اولیای الهی هیچ سماع و شهودی نسبت به این دنیا ندارند قدرت اولیای الهی پیش کشتان.
پسر خوب کسی که ادعا می کند باید ثابت کند نه کسی که انکار می کند البینه علی المدعی
بحث تایپک توانایی مردگان برای کمک به زندگان است شما بعد از 10 صفحه نتوانسته اید یک توانایی و قدرت را اثبات کنید تنها بحث را کش می دهید البته خودتان هم می دانید چیزی برای اثبات وجود ندارد و شما ها مثل دیگر عقایدتان تنها برا اساس ظن و گمان دینی برای خود ساخته اید
نقل قول:
البته نمی دانم شیعه فقط اهل توسل به اولیای الهی است یا نه بحث توسل به اولیاء در میان طوایف اهل سنت خود دارای دامنه ای وسیع است؟

آیا طایفه ای از اهل سنت که یکی از گرایشات تصوف را دارا هستند را می شناسید که منکر تصرف اولیا باشند؟کافی است در اینترنت مدد یا غوث گیلانی، یا رفاعی، یا نقشبندی را سرچ کنید.

البته جناب مولوی خیر شاهی هم کرامتی از خلیفۀ ثانی نقل می کنند که توصیه می شود آنرا گوش دهید که چگونه ایشان از نیت قلبی خیر شاهی مطلع بوده اند و به جای ایشان نیز حج به جا می آورند و برای ایشان آب زمزم می فرستند؟!

اهل تصوف فرقه کوچکی هستند که بعضی انحرافات هم در آنها وجود دارد
ما منتظر ادله شما هستیم فرقه متصوفه هر عقیده ای داشته باشند ادله نیست انواع فرق اهل تشیع وجود دارند که انحرافات شدیدتری دارند و شما هم آنها را قبول ندارید این که نشد عزیز دل برادر

لطفا توانایهای مردگان را برای کمک به زندگان بیان کنید
تا کی ما باید منتظر باشیم
ظاهرا باید تایپکی دیگر درست کنیم در این موضوع چیزی برای اثبات ندارید

نقل قول:
هیچ وقت با عرضه شدن اعمال لفظ شاهد و شهادت و شهود صحیح نیست
آیا در دادگاه کسی که خود عمل را مشاهده نکرده باشد وعمل عرضه شده باشد آیا آن شخص به عنوان شاهد پذیرفته می شود قطعا خیر
مثلا کسی شخصی را کشته باشد بعد شما به عنوان شاهد بروید و به شما بگویند آیا شما دیدید که آن شخص قاتل است و شما بگویید نه من ندیده ام اما بعد به من عرضه شده و احمد آنرا بهم گفته آیا شما به عنوان شاهد قتل پذیرفته می شوید؟

عرضه اعمال یعنی ظهور ان اعمال برای شخص نه نقل ان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

از چه موقع عرضه عمل شده است نقل ان عمل؟؟؟؟عارض شدن بدون انحایی در حضور معروض اصلا معنا ندارد،پس وقتی گفته می شود گرما عارض بر اهن شده یعنی گرما برای اهن نقل شده نه اینکه نوعی حضور و ظهور گرما برای ان است!!!!!!

عارض گشتن بدون نوعی معیت با هم معنا ندارد...

نقل قول:
همانطور که شما قبول کردید
حیات و مرگ به شعور و فعل ربط دارد پس با مرگ انسان هر دو آنها از بین می رود

اقا بالاخره در مذهب شما عذاب و درک ان برای میت در قبر حقیقتی دارد یا خیر،اگر میت صدای فرشتگان عذاب را می شنود ودرک می کند پس اصالت عدم شنیدن ودرک و شعور میت یک امر بی معنی است،قبلا نیز عرض کردم شما درک درستی از حیات وموت ندارید!!

وقتی شنیدن صدای فرشتگان عذاب در قبر برای متوفی ممکن باشد و درک عذاب و غیره نیز برای ان میسور باشد دیگر اصل اینکه میت اصلا چیزی نمی شنود و درک نمی کند منتفی است،مگر اینکه حضرت عالی ثابت کنید فقط فرشتگان عذاب و رحمت هستند که صدای میت را می شنوند و بالعکس،وجز فرشتگان عذاب احدی از ناله های میت بخت برگشته که نتیجه عذاب و درک انها می باشد اگاه نیست!

نتیجتا اصالت اینکه میت هیچ صدایی نمی شنود و یا چیزی درک نمی کند ساقط است.

یاحق

با سلام و عرض ادب

طالب علم;183826 نوشت:
هیچ وقت با عرضه شدن اعمال لفظ شاهد و شهادت و شهود صحیح نیست
آیا در دادگاه کسی که خود عمل را مشاهده نکرده باشد وعمل عرضه شده باشد آیا آن شخص به عنوان شاهد پذیرفته می شود قطعا خیر
مثلا کسی شخصی را کشته باشد بعد شما به عنوان شاهد بروید و به شما بگویند آیا شما دیدید که آن شخص قاتل است و شما بگویید نه من ندیده ام اما بعد به من عرضه شده و احمد آنرا بهم گفته آیا شما به عنوان شاهد قتل پذیرفته می شوید؟
اگر چه در اهل سنت روایات دیگری داریم که ثابت می کنند پیامبران از اعمال بندگان بی خبرند و حتی به ان عرضه هم نمی شود مانند حدیث حوض و .... آیاتی که به آن استناد کردیم

مشكل شما اين است كه ادراکات محدود مادی خود را مقیاس سنجش حقائق برزخ قرار داده اید و عرضه اعمال در برزخ را همانند عرضه پرونده در محاکم دنیا می دانید.
بر فرض که سخن شما را بپذیریم و نص رؤیت را به معنای عرضه در دنیا بدانیم چگونه و با چه ملاکی این حجم عظیم اعمال به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می شود؟ و و اقعیت این عرضه چه خواهد بود و چه فایده ای خواهد داشت؟

طالب علم;183826 نوشت:
همانطور که شما قبول کردید

طالب علم;183826 نوشت:

حیات و مرگ به شعور و فعل ربط دارد پس با مرگ انسان هر دو آنها از بین می رود

الحياة كون الشي‏ء بحيث يشعر و يريد، و الموت عدم ذلك

اول کلام را می آورید و آخر آن را می برید؟
ما گفتیم:« الحياة كون الشي‏ء بحيث يشعر و يريد، و الموت عدم ذلك لكن الموت على ما يظهر من تعليم القرآن انتقال من نشأة من نشآت الحياة إلى نشأة أخرى كما تقدم استفادة ذلك من قوله تعالى: نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ- إلى قوله- فِي ما لا تَعْلَمُونَ»[1].

البته برای شما فرقی نمی کند که سخنتان مخالف نص قرآن کریم باشدزیرا : آیاتی که در بارۀشهداء (علاوه بر آیات توفی)وارد شده قابل تأمل و درنگ است، قرآن کریم در این رابطه می فرماید لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[2].
ویا می فرمایدوَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون»[3].

در این آیات خداوند متعال ابتداء مرگ و نیستی رااز شهدا نفی می کند و سپس حیات را اثبات می کند ودر مرحلۀ سوم رزق و روزی را که لازمۀ حیات است بر حیات شهدا مترتب نموده است. این آیه افزون بر حیات علمی وعقلی حیات دیگری را نیز ثابت می کند حیاتی که همراه رزق وروزی خاص الهی است
.ظاهر این آیات نفی مرگی است که در ذهن مردم وجود داشته است وآن نیستی وبی اثر بودن است واز سویی دیگر حیاتی را ثابت می کند که در ذهن مردم وجود داشته است و آن حیاتی است که دارای اثر باشد.وحیاتی که بدون سماع باشد نمی تواند حیات باشد.

طالب علم;183826 نوشت:
خداوند خواب را به مرگ تعبیر می کند در حالی که هم جسم وجود دارد و هم روح

خداوند می فرماید ما شما را توفی می کنیم نه اینکه از بین ببریم و نیست و معدوم شوید.
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ‏تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمّىً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏»؛خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏كند، و ارواحى را كه نمرده‏اند نيز به هنگام خواب مى‏گيرد؛ سپس ارواح كسانى را كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مى‏دارد، و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) باز مى‏گرداند تا سرآمدى معين؛ در اين امر نشانه‏هاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مى‏كنند.

[1] . ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم و هرگز كسى بر ما پيشى نمى‏گيرد.واقعه /60.

[2].آ ل عمران/169.هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شون

[3].بقره/154.و به كسى كه در راه خدا كشته شده مرده مگوييد بلكه اينان زنده‏هايى هستند ولى شما درك نمى‏كنيد.

طالب علم;183826 نوشت:
پسر خوب کسی که ادعا می کند باید ثابت کند نه کسی که انکار می کند البینه علی المدعی

ظاهرا شما فراموش نموده اید که شما مدعی عدم ادراکات اولیای الهی در حیات برزخی و عدم قدرت آنها هستید بنابراین شما خود مدعی هستید.

طالب علم;183826 نوشت:
اهل تصوف فرقه کوچکی هستند که بعضی انحرافات هم در آنها وجود دارد
ما منتظر ادله شما هستیم فرقه متصوفه هر عقیده ای داشته باشند ادله نیست انواع فرق اهل تشیع وجود دارند که انحرافات شدیدتری دارند و شما هم آنها را قبول ندارید این که نشد عزیز دل برادر

اگر فرقه های صوفی اهل سنت را از اهل سنت جدا کنند جمعیت اهل سنت چقدر خواهد شد؟!البته از شما بعید نیست که آنها را سنی ندانید، ولی همین را بدانید که به خلاف گفته شما بجز فرقه های اهل ظاهر از سلفیه طریقت در اکثر فرقه های اهل سنت موجود است.
مثلا اگر مقداری در اینترنت جستجو نمائید دهها وبلاگ در مورد تصوف در میان اهل سنت پیدا می کنید و آنچه در این میان مهم است این است که اعتقاد این فرقه ها متحدا بر خلاف اعتقاد شما است.

سلام
و از جمله ادله قرآنی که برای برخورداری ارواح از قوا می توان آورد این آیات شریفه از سوره مبارکه واقعه است :
[سوره الواقعة (56): آيات 88 تا 96]
فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ (88) فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ (89) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ (90) فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ (91) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ (92)
فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ (93) وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ (94) إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (96)
این آیات شریفه بیانگر حالات افراد مختلف در حال مرگ است . از جمله حالات اصحاب یمین آنستکه به روح مقدس پیامبر اکرم ص سلام می دهند . فسلام لک من اصحاب الیمین .

اینکه ارواح مومنین در هنگام مرگ روح مقدس پیامبر ص را مشاهده می کنند درروایات ذکر شده است و مسلم است که این دیدار با سلام آغاز می شود .
البته بعضی مفسرین ترجمه و تفسیر دور از ذهنی از آیه ارائه کرده اند که با سیاق آیات مناسبت ندارد چه اینکه آیات در خصوص حالات ارواح مختلف در هنگام مرگ است .
پس ارواح در هنگام جدا شدن از بدن تکلم دارند و روح پیامبر ص اکرم ص هم مخاطب سلام برخی از ایشان است .
و اما از جمله ادله واضحه ای که نشان می دهد همه قوا و از جمله شنیدن و دیدن بالاصاله از آن روح است ونه جسم آنستکه همه انسانها به مشاهده قطعی می بینند که افراد با مردن که همان جدا شدن روح از جسم است از قوا خالی می شود پس جسم صرفا محل ظهور قوای روح است .
موفق باشید

muhammad-aga;183468 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم
میخواستم درخواست کنم چند نمونه از احادیثی که در مورد دعا کردن اموات برای فرزندان خود و کسانی که برای او فاتحه میخوانند و از طرف او صدقه میدهند، ذکر فرمایید. همچنین احادیثی که در مورد آزاد بودن ارواح در شب های جمعه وارد شده است. آیا همه اموات در شب جمعه روحشان آزاد است؟ یا فقط اختصاص به مومنین دارد؟

با سلام

ارتباط و سر زدن اهل برزخ با بازماندگان و عالم دنيا، بر اساس قوانين عالم برزخي كه بر اهل دنيا محسوس نيست، از بسياري روايات به دست مي آيد تا آنجا كه در كتاب شريف كافي باب جداگانه ي پيرامون همين موضوع آمده است.

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: وقتي مؤمن به ديدار اهلش مي آيد، كارهاي كه موجب رضايت و خوشنودي او است را مي بيند، اما كارهاي كه موجب ناراحتي او مي شود از او پوشيده مي شود، اما كافر وقتي به ديدار اهلش مي آيد آنچه موجب ناراحتي اش مي شود مي بيند اما كارهاي كه موجب خوشحالي او مي شود از او پوشيده مي شود.(1)

مومن و كافر به ديدار اهل خود مي آيند، وقتي مؤمن مي بيند اهلش كارهاي خوب انجام مي دهد، حمد خدا مي گويد. اما وقتي كافر مي بيند اهلش كار خوب انجام مي دهد حسرت مي برد.(2)

از اين دو حديث و احاديث ديگر دو نكته به دست مي آيد:
1. سنت ديدار اهل برزخ با اهل دنيا ماهيت عذاب يا نعمت دارد و بدون هدف نيست.
2. توفيق ديدار نسبت به جايگاه مؤمن و كافر متفاوت است، اگر اين ديدار مايه خشنودي و كمال مؤمن باشد و مومن نيز درجه ايمان اش بالا باشد هر روز مي آيد و گرنه هفته يكبار و يا... در مقابل كافر اگر در كفرش عميق باشد و اين ديدار مايه شرمساري او باشد هر روز و گرنه هفته يكبار و... مي بيند.(3) پس ارتباط براي اهل برزخ محدود و بر اساس ضوابط است.

اهل برزخ بسيار آرزو دارند كه چيزهاي را كه ديده اند و همين طور از احوال شان زنده هاي در دنيا آگاه شوند، قرآن مجيد از زبان مومن آل ياسين از دنياي برزخ حكايت مي كند كه مي گفت: اي كاش بستگانم و قوم من مي دانستند چگونه خداوند مرا آمرزيد و مورد كرم و رحمت خويش قرار داد.(4)

از رسول خدا نقل شده كه فرمود: براي مردگان خود هديه (صدقه و دعا) بفرستيد، ارواح مومنان هر جمعه به آسمان دنيا مي آيند، در برابر منازل خود با چشم گريان مي گويند: اي اهل و فرزندان و پدر و مادر و خويشان من! از آن اموالي كه در دست ما بود و حالا در دست شما است و عذاب و حساب آن بر ما است مهرباني كنيد به درهمي قرص ناني، لباسي كه خداوند شما را از لباس هاي بهشت بپوشاند، سپس پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله ـ و همراهان گريه كردند و... (5)

در منابع اهل سنت نيز از ارتباط و حضور ارواح برزخي با عالم دنيا مطالب فراواني يافت مي شود و از جمله اين كه:

رسول خدا فرمود: كسي كه به زيارت قبر برادري مي رود، ( روح آن ميت) با او اُنس مي گيرد پاسخ سلام مي دهد, كارهاي شما بر اقوام و اقارب شما (كه در برزخ اند) عرضه مي شود و موجب خوشحالي يا ناراحتي آنها مي شود.(6)

حديث مشهوري كه از امّ سلمه نقل شده و طي آن از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ خبردار شده را مشروح نقل كرده اند كه خود بهترين دليل بر ارتباط بين اين دو جهان است.
ام سلمه مي گويد: رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله ـ را در خواب ديدم در حالي كه بر سر و محاسن مبارك شان خاك نشسته بود، عرض كردم چه شده اي رسول خدا، فرمود: ديروز شاهد شهادت حسين بودم.(7)


پاورقی:
1. کليني، الفروع من الكافى، دارالکتب الاسلاميه، چاپ دوم، تابستان 1364، ج3، ص230، كتاب الجنائز، باب انّ الميت يزور اهله، حديث 1.
2. همان، حديث 2.
3. ر.ك: کليني، الفروع من الكافى، ج3، ص31 ـ 230، كتاب الجنائز، باب ان الميت يزور اهله, شبّر، عبدالله، حق اليقين، ج2، ص374.
4. يس: 27.
5. قمى، عباس، منازل الآخرة، ص 40 ـ 39.
6. سيوطى، شرح الصدور، ص 273 و 342 و 351.
7. همان.

صدرا;183888 نوشت:

بر فرض که سخن شما را بپذیریم و نص رؤیت را به معنای عرضه در دنیا بدانیم چگونه و با چه ملاکی این حجم عظیم اعمال به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می شود؟ و و اقعیت این عرضه چه خواهد بود و چه فایده ای خواهد داشت؟

همانطور که گفتیم طبق عقیده شیعه اعمال عرضه می شود ولی طبق احادیث صحیح اهل سنت و آیات قرآن عرضه ای صورت نمی گیرد
نهایتا بگوییم مثل فیلمی به انان عرضه می شود
معنی عرضه که در محاورات روزمره زیاد از ان استفاده می شود
به نمایش گذاشتن،نمایش ، ارائه

صدرا;183888 نوشت:
اول کلام را می آورید و آخر آن را می برید؟
ما گفتیم:« الحياة كون الشي‏ء بحيث يشعر و يريد، و الموت عدم ذلك لكن الموت على ما يظهر من تعليم القرآن انتقال من نشأة من نشآت الحياة إلى نشأة أخرى كما تقدم استفادة ذلك من قوله تعالى: نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ- إلى قوله- فِي ما لا تَعْلَمُونَ»[1].

البته برای شما فرقی نمی کند که سخنتان مخالف نص قرآن کریم باشدزیرا : آیاتی که در بارۀشهداء (علاوه بر آیات توفی)وارد شده قابل تأمل و درنگ است، قرآن کریم در این رابطه می فرماید لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[2].
ویا می فرمایدوَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون»[3].


با مرگ طبق فرمایش شما درک و عمل رااز انسان ساقط می شودواین اصلی است برای همه مردگان و خداوند آنرا در مورد شهدا تخصیص می کند آنهم اثبات حیات ضعیفی نزد پرورگارشان است
1- امامان شما که همه شهید نشدند
2- نگفته دنیا گفته نزد پروردگار
3- هیچ توانایی و قدرت برای کمک به زندگان اثبات نشده است

صدرا;183888 نوشت:
ظاهرا شما فراموش نموده اید که شما مدعی عدم ادراکات اولیای الهی در حیات برزخی و عدم قدرت آنها هستید بنابراین شما خود مدعی هستید.

البته می دانم درک این سخنان برای شما سنگین است وقتی استاد شما قزوینی به قول خودشان بعد از 20 سال درس و تدریس حتی روخوانی ساده قران را بلد نیست دیگر نمی توان به شما ایراد گرفت
حال مثال در حد اول دبستان
من می گویم احمد در این خونه نیست ولی شما می گویید هست حال باید بنده احمد را به شما نشان دهم ؟
بنده می گوییم مردگان هیچ توانایی برای کمک به زندگان ندارد بفرمایید خود شماو تمام علمایانتان توانایی و قدرت را برای مردگان برای کمک به انسانها ثابت کنید

صدرا;183888 نوشت:
گر فرقه های صوفی اهل سنت را از اهل سنت جدا کنند جمعیت اهل سنت چقدر خواهد شد؟!البته از شما بعید نیست که آنها را سنی ندانید، ولی همین را بدانید که به خلاف گفته شما بجز فرقه های اهل ظاهر از سلفیه طریقت در اکثر فرقه های اهل سنت موجود است.
مثلا اگر مقداری در اینترنت جستجو نمائید دهها وبلاگ در مورد تصوف در میان اهل سنت پیدا می کنید و آنچه در این میان مهم است این است که اعتقاد این فرقه ها متحدا بر خلاف اعتقاد شما است.

قطعا اهل تصوف به اندازه اهل تشیع نیستند ممکن است به نسبت جمعیت شیعیان چند درصد را تشکیل بدهند حال باید ببینیم خود شیعیان چند درصد مسلمانان هستند

این 12 صفحه است اگر قدرتی قابل اثبات هست بفرمایید ثابت کنید اگر که نه دیگر هیچی وبحث را الکی کش دادن و پیچاندن بحث کار را به جایی نمی برد

ان شا ء الله اگر باز جوابی ندادید بحثی دیگر در تایپکی دیگر را شروع می کنیم

طالب علم;184274 نوشت:
حال مثال در حد اول دبستان من می گویم احمد در این خونه نیست ولی شما می گویید هست حال باید بنده احمد را به شما نشان دهم ؟ بنده می گوییم مردگان هیچ توانایی برای کمک به زندگان ندارد بفرمایید خود شماو تمام علمایانتان توانایی و قدرت را برای مردگان برای کمک به انسانها ثابت کنید

با سلام
با این سوتی هایی که میدی، من به جای شما از کارشناس خجالت میکشم
بذار یه مثال در حد مهد کودک برات بزنم
احمد قبلا تو این خونه بود الان من و شما شک داریم که هست یا نه؟ من میگم هنوز هست ولی شما میگی نیست. حالا کی شد مدعی؟

طالب علم;184274 نوشت:
بنده می گوییم مردگان هیچ توانایی برای کمک به زندگان ندارد بفرمایید خود شماو تمام علمایانتان توانایی و قدرت را برای مردگان برای کمک به انسانها ثابت کنید


سلام علیکم

جناب طالب علم. با عینک تجسیم به مباحث شیعی نگاه نکنید. دچار خلط در درک بحث خواهید شد این مطلب را شاید برای بار سوم است که به خدمتتان عرض میکنم.

ضمنا

بد نیست به امثال شما که عقاید ابن تیمیه را باور دارید مطلب قرآنی ای را یادآوری کنم که حتی اگر فرضا آنرا درست میخوانید درست هم بفهمید.

مردگان همان جائی رفته اند که حضرت خضر رفت.

ولی همان حضرت خضر معلم حضرت موسی شد. قرآن را بخوانید تجسیم را فراموش کنید.

یاحق

طالب علم;184274 نوشت:

همانطور که گفتیم طبق عقیده شیعه اعمال عرضه می شود ولی طبق احادیث صحیح اهل سنت و آیات قرآن عرضه ای صورت نمی گیرد

باسلام و عرض ادب
بی سوادی و عدم ادراک بد دردی است، اگر لااقل به کتبی که در این زمینه موجود است مراجعه می فرمودید این سخنان سخیف را بیان نمی فرمودید:
آیا احادیث عرضه در روایات صحیح اهل سنت موجود نیست؟!ما سه نمونه را مختصرا عرض می کنیم:

الف)حدیث عرض اعمال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
حافظ هيثمي به سند صحيح از عبداللَّه بن مسعود روايت کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «حياتي خير لکم تحدثون ويحدث لکم، ووفاتي خير لکم تعرض اعمالکم عليّ فما رأيت من خير حمدت اللَّه و ما رأيت من شرّ استغفرت اللَّه لکم»[1]؛
«حيات من براي شما خیراست، حديث مي‏گوييد و حديث مي‏شنويد. و وفات من براي شما خیراست؛ زيرا اعمالتان بر من عرضه مي‏شود و هر چه از اعمال نیک ببينم خدا را بر آن شکر مي‏گويم، و آنچه از اعمال شر ببينم براي شما استغفار مي‏نمايم».

ب) سلام به پیامبر(صلی لله علیه وآله) و رد سلام از جانب آن حضرت.
روایاتی در این زمینه وارد شده که هر کس به پیامبر «صلی الله علیه وآله» سلام کند آن حضرت جواب سلام اورا می دهد واین امر اشراف روح آن حضرت را می رساند.

یک:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَوْفٍ حَدَّثَنَا الْمُقْرِئُ حَدَّثَنَا حَيْوَةُ عَنْ أَبِى صَخْرٍ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قُسَيْطٍ عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ « مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَىَّ إِلاَّ رَدَّ اللَّهُ عَلَىَّ رُوحِى حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلاَمَ ».قال الألباني : حسن[2] .

دو:عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ :« مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَىَّ إِلاَّ رَدَّ اللَّهُ إِلَىَّ رُوحِى حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلاَمَ »[3].

سه-عن أوس بن أوس قال : قال النبي«صلى الله عليه و سلم » إن من أفضل أيامكم يوم الجمعة فأكثروا علي من الصلاة فيه فإن صلاتكم معروضة علي " قال فقالوا يارسول الله وكيف تعرض صلاتنا عليك وقد أرمت ؟ قال يقولون بليت قال « إن الله [ عز و جل ] حرم على الأرض أجساد الأنبياء صلى الله عليهم » . قال الشيخ الألباني : صحيح [4].

چهار:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم»:«مَنْ صَلَّى عَلَيَّ عِنْدَ قَبْرِي وُكِّلَ بِهَا مَلَكٌ يَبْلُغَنِي، وَكُفِي بِهَا أَمْرَ دُنْيَاهُ وَآخِرَتِهِ، وَكُنْتُ لَهُ شَهِيدًا أَوْ شَفِعيًا».[5]

ج-علم من بعد از مرگم همانند علم من در حال حياتم است:
یک: پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمودند:«من صلى علي في يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكا يدخله قبري كما تدخل عليكم الهدايا إن علمي بعد موتي كعلمي في الحياة». (الديلمي) عن حكامة عن أبيها عن عثمان بن دينار عن أخيه مالك بن دينار عن أنس[6].

دو- من صلى علىَّ يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكًا يدخله على قبرى كما يدخل على أحدكم الهدايا إن علمى بعد موتى كعلمى فى الحياة[7] .

[1].مجمع الزوائد ، ج 9، ص 24؛ الخصائص الکبري، سيوطي، ج 2، ص 281.

[2]. سنن أبي داود،مؤلف : أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني،ج2،ص169،ح2043.

[3]. : السنن الكبرى وفي ذيله الجوهر النقي ،المؤلف : أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي، ج5،ص245. الناشر : مجلس دائرة المعارف النظامية الكائنة في الهند ببلدة حيدر آباد. : مسند أحمد بن حنبل:ج2،ص527،ح:(10815)،عالم الكتب ،بيروت.

[4] .سنن ابی داود،باب فی الاستغفار،ج1ص479،چاپ دارالفکر.ایضا،باب فضل الجمعه،ج1ص342.

[5].شعب الایمان ،البیهقی،باب تعظیم النبی «صلی الله علیه وآله»ج3ص140.جمع الجوامع ،سیوطی،ح5505.کنز العمال،ح2165و2197،2198.

[6].کنزالعمال ،ج2ص346.مؤسسة الرسالة.

[7] .جامع الاحاديث،سیوطی ،ح: 22774(الديلمى عن حكامة عن أبيها عثمان بن دينار عن أخيه مالك بن دينار عن أنس) أخرجه أيضًا : البيهقى فى شعب الإيمان (3/111 ، رقم 3035) .

طالب علم;184274 نوشت:

نهایتا بگوییم مثل فیلمی به انان عرضه می شود
معنی عرضه که در محاورات روزمره زیاد از ان استفاده می شود
به نمایش گذاشتن،نمایش ، ارائه

از کجا به این نتیجۀ مضحک و خنده دار رسیده اید؟
در کجای قرآن و سنت و برداشت علما چنین سخنی آمده که اعمال ما برای اولیاء به نمایش گذاشته می شود؟ لابد در یک سینما اعمال ما برای پیامبر صلی الله علیه و آله و مومنین به نمایش گذاشته می شود؟!!!

البته طبق اعتقاد شما که این نمایش هم در آخرت است اگر فیلم همۀ انسانها تا قیامت برای پیامبر صلی الله علیه و آله به نمایش گذاشته شود چه خواهد شد؟

تعداد انسانها تا قیامت چه مقدار خواهد بود؟ حال نمایش فیلم تک تک آنها چه مقدار زمان به طول می انجامد؟ به نظرم بهتر بود خداوند در قرآن بیان می فرمودید که یکی از مواقف قیامت هم موقف سینما است.
با این حساب توقف در قیامت از حساب ارقام هم خارج خواهد بود.

نکته دیگر اینکه خداوند خود چگونه شاهد این امر است نکند در مورد خدا هم معتقداید او شاب امرد است و قیافه ای انسانی دارد و چون شاهد است حتما چشم هم دارد و...(تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا).

طالب علم;184274 نوشت:

با مرگ طبق فرمایش شما درک و عمل رااز انسان ساقط می شودواین اصلی است برای همه مردگان و خداوند آنرا در مورد شهدا تخصیص می کند آنهم اثبات حیات ضعیفی نزد پرورگارشان است

مرگ از دیدگاه قرآن انتقال از نشئه ای به نشئۀ دیگر است و با انتقال به نشئۀ دیگر حیات از بین نخواهد رفت در محل بحث ما که حیات اولیای دین است حیات آنان در عالم برزخ امری مورد اتفاق فریقین است هر چند در کیفیت آن اختلاف نظر وجود دارد .

سیوطی در کتاب «أنباء الأذكياء بحياة الأنبياء» می گوید:
«حياة النبي صلى الله عليه وسلم في قبره وسائر الأنبياء معلومة عندنا علما قطعيا لما قام عندنا من الأدلة في ذلك وتواترت به الأخبار الدالة على ذلك وقد ألف الإمام البيهقي رحمه الله جزءا في حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام في قبورهم» .

ابن القيم نیز در کتاب الروح به نقل ازقرطبي می گوید:
«صح عن النبي «صلى الله عليه وسلم» أن الأرض لا تأكل أجساد الأنبياء وأنه« صلى الله عليه وسلم» اجتمع بالأنبياء ليلة الإسراء في بيت المقدس وفي السماء خصوصا بموسى وقد أخبر بأنه ما من مسلم يسلم عليه إلا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام إلى غير ذلك مما يحصل من جملته القطع بأن موت الأنبياء إنما هو راجع إلى أن غيبوا عنا بحيث لا ندركهم وإن كانوا موجودين أحياء وذلك كالحال في الملائكة فإنهم أحياء موجودون ولا نراهم والله سبحانه وتعالى أعلم »[1].
ابن قیم را که می شناسید وی شاگرد ابن تیمیه است ولی با این حال کتاب «الروح» را در اثبات حیات برزخی تالیف نموده.در اینجا هم می گوید با توجه به این ادله برای ما قطع حاصل می شود که موت انبیا برگشت به این دارد که ما آنها را نمی بینیم ولی آنها حی هستند و موجودند و حال آنان همچون حال ملائکه است که حی هستند و موجود ولی ما آنها را نمی بینیم.

عقیده علمای دیوبند در مسئله حیات انبیاء
در کتاب عقائد اهل سنت و جماعت آمده است:

« به عقیده ما و مشائخ ما آن حضرت «صلی الله علیه و سلم» در مرقد مطهرش زنده است و حیاتش مشابه حیات دنیوی است بدون آنکه مکلف باشد و این نوع حیات مخصوص به آن حضرت و تمام انبیاء علیهم السلام و شهدا می باشد و از نوع حیات برزخی که تمام مسلمین حتی همگی مردمان را حاصل است نیست
؛
چنانکه علامه سیوطی در کتابش «انباء الاذکیاء بحیاة الانبیاء» تنصیص و تصریح فرموده استت که شیخ تقی الدین سبکی گفته است حیات انبیاء و شهدا در قبرهایشان همانند حیات دنیوی­شان می باشد و دلیل بر آن نماز خواندن حضرت موسی «علیه السلام» در قبرش می باشد؛

زیرا نماز اداکردن احتیاج به جسم زنده دارد پس با این تصریحات به ثبوت پیوست که حیات آن حضرت« صلی الله علیه و سلم» در نوع خودش حیات دنیوی است و از آن جهت که در عالم برزخ کائن و حاصل است برزخی است.

وشیخ ما شمس الاسلام مولانا محمد قاسم «قدس سره العزیز» پیرامون این بحث کتابچه ا­ی مستقل و دقیق و در نوع خود عجیب دارد که نظیرش تا بحال دیده نشده است و این کتابچه چاپ شده و در میان مردم منتشر گردیده است و نامش «آب حیات» است»[2].

[1].نظم المتناثر من الحدیث المتواتر،الشیخ محمد جعفر الکتانی،ص127.

[2]. عقائد اهل سنت و جماعت در رد وهابیت و اهل بدعت، مولانا احمد سهارنپوری،مدرسه عربیه اسلامیه چابهار، اول، 1370ش، ص 87تا89 .ترجمۀ کتاب المهند علی المفند،عقائد علمای اهل سنت دیوبند،ص38،سوال پنجم،با ترجمۀ اردو،چاپ ادارۀ اسلامیات ،انار کلی لاهور.

طالب علم;184274 نوشت:

قطعا اهل تصوف به اندازه اهل تشیع نیستند ممکن است به نسبت جمعیت شیعیان چند درصد را تشکیل بدهند حال باید ببینیم خود شیعیان چند درصد مسلمانان هستند

توجه به طریقت در اهل سنت با شیعه متفاوت است. گرایشهای اهل سنت در سه حوزه قابل بررسی است:
1- حوزۀ فقهی : که در این حوزه مکاتیب فقهی ای که بیش از ده مکتب بوده اند که نهایتا چهار مذهب آن در دورۀ عباسی به رسمیت یافت: حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی.
2- حوزۀ کلامی: که در این حوزه چند مکتب کلامی مورد تبعیت اهل سنت بوده و می باشند: معتزلی ،اشعری، ماتریدی، اهل حدیث و...
3- حوزۀ طریقت: که در این حوزه بیشتر اهل سنت طریقت خود را به یکی از سران مشایخ می رسانند: همچون قادریه، نقشبندیه، رفاعیه، شاذلیه، چشتیه و...

لذا می بینیم که شافعیان در فقه از ابن ادریس شافعی تقلید می کنند و لی در کلام اشعری هستند و در طریقت اکثرا از مکتب عبدالقادر گیلانی مدفون در بغداد تبعیت می کنند.
کافی است که بدانید از کردستان ایران تا عراق و ترکیه و سوریه(که حوزهای معتبر علمی ای در اهل سنت دارد، همچون حوزه شیخ احمد کفتارو) و لبنان که اکثر اهل سنت آن را شوافع تشکیل می دهند تابع طریقت قادریه اند.
و اگر سرتان را از سایتهایی همچون عقیده بیرون بیاورید خواهید دید که گرایش به طریقت در اکثر مسلمانان آفریقا و آسیا موجود است و قطع شما محلی از اعراب ندارد.

طالب علم;184276 نوشت:

این 12 صفحه است اگر قدرتی قابل اثبات هست بفرمایید ثابت کنید اگر که نه دیگر هیچی وبحث را الکی کش دادن و پیچاندن بحث کار را به جایی نمی برد

ان شا ء الله اگر باز جوابی ندادید بحثی دیگر در تایپکی دیگر را شروع می کنیم

ظاهرا سنگ پای محل شما روی سنگ پای قزوین را هم کم کرده است، شما منکر سماعید ولی با این حال نتوانستید عدم سماع را ثابت نمائید، وقتی سماع محقق است این امر بیانگر چه امری خواهد بود؟

تصرفات اولیای الهی در حیات مادیشان و دریافت وحی از سوی خدا متعال به واسطۀ روح آنها تحقق می یافت یا به واسطۀ جسم آنان؟ اصالت در این ناحیه از آن کدام جنبه است؟ روح یا جسم؟
اگر اصالت از جانب روح است که روح باقی است و در نشئۀ برزخ قوی تر از نشئۀ دنیا به سر می برد.

اگر اصالت برای جسم باشد باید گفت موجودات مجرد همچون ملائکه نیز نباید هیچ قدرتی داشته باشند و اعمال قدرت از جانب آنان مردود باشد .آیا می توان چنین سخنی را پذیرفت؟مثلا خداوند که اصناف ملائکه را در قرآن نام می برد گروهی مدبر امرند، آیا تا به حال این فرشتگان و نحوۀ اعمال قدرتشان را دیده اید؟

اگر مدخلیت علی السویه است گفته شداهل سنت دیوبند قائل به حیات مادی اند و شیعه نیز معتقد است در حیات برزخی روح در کالبد مثالی خود قرار دارد.

اما با همۀ این احوالات سوال این است که چرا بزرگان اهل سنت و قاطبۀ اهل سنت قائل به توسل بوده اند و به زیارت بزرگان ومشایخ خود می رفته اند؟ علت این امر چه بوده؟آیا جز این است که آنان را صاحب اثر می دانسته اند؟

[="red"]جناب آقاي طالب علم[/]

[="navy"]به نظر ميرسد شما اصلا منظور سخنان من را متوجه نمي شويد!

بحث توانايي مردگان را مطرح كرديد و بيان كرديم اينطور نيست كه مردگان نيست و نابود شوند بلكه در آن دنيا حيات دارند و همچنين قادر بر شنيدن سخنان زنده ها هستند ![/]

[="darkgreen"]أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالى فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحة

الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1/ص39 للآلوسي النعمان بن محمود[/]

حيات انبيا عليهم السلام حياتي است برزخي وبرتر از حيات شهداست که خداوند متعال در مورد ايشان فرموده است که ايشان زنده اند نزد پرورگارشان روزي داده مي شوند . پس اين امر مطلبي ثابت شده با روايات صحيح است

حتي علماي خود نيز در مورد انبياء و شهداء چنين عقيده اي دارند:

فقد روى البيهقي رحمه الله في الجزء الذي ألفه في حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام في قبورهم عن أنس رضي الله تعالى عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون وجاء إن علمي بعد موتي كعلمي في الحياة

وروى أبو يعلى عن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه لينزلن عيسى بن مريم عليه السلام ثم إن قام على قبري وقال يا محمد لأجبته ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا ويشهد له صلاة موسى عليه السلام في قبره فإن الصلاة تستدعي جسدا حيا وكذا الصفات المذكورة في الأنبياء ليلة الإسراء كلها صفات الأجسام

(السيرة الحلبية ج2/ص432)

[="navy"]حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ

صحيح مسلم ج4/ص1845 کتاب الفضائل باب من فضائل موسي عليه السلام

رسول خدا فرمودند که رفتم يا گذشتم بر موسي در شبي که من را به آسمان بردند - در کنار جايي که خاک سرخ زيادي جمع شده بود- واو ايستاده بود و در قبرش نماز مي خواند.

در اين زمينه همانطور که نمونه اي از آن نقل شد روايات زيادي حتي در صحيح بخاري ومسلم موجود است وبيهقي عالم مشهور اهل تسنن بعضي از آنها را در کتاب حياة الأنبياء بعد وفاتهم " زندگي پيامبران بعد از مرگ ايشان" جمع آوري نموده است .

اما در بحث شفاعت و توسل نيز توضيح داديم كه ماهيت آن دو همان در خواست دعااست و نه مانع عقلي و نه مانع شرعي وجود ندارد كه آن ها صداي ما را بشنوند و براي ما دعا كنند !
[/]

[="Blue"]اما درباره استدلال شما به سخن مرحوم طبرسي (ره) فكر نمي كنم جايگاهي در بحث ما داشته باشه و ما داريم طبق مبناي شما سخن مي گوييم كه قرآن را بر ظاهر آن حمل مي كنيد !اگر مبناي شما استدلال به سخنان علما باشد پس به اين سخنان هم نظري بيندازيد :[/]

[="Red"]وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً(64 سوره نساء )
[/]

[="red"] اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم کردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش کنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش کند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت .[/]

[="Navy"]همانطور که مشاهده مي شود رفتن به نزد رسول خدا براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ هم شامل حيات ايشان و هم بعد از مرگ ظاهري مي شود . علماي اهل تسنن در مورد اين آيه کلمات بسيار جالبي دارند :[/]

[="DarkGreen"] ثم يرجع إلى موقفه الأول قبالة وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم ويتوسل به في حق نفسه ويستشفع به إلى ربه سبحانه وتعالى ومن أحسن ما يقول ما حكاه الماوردي والقاضي أبو الطيب وسائر أصحابنا عن العتبي مستحسنين له قال ( كنت جالسا عند قبر رسول الله صلى الله عليه وسلم فجاء أعرابي فقال السلام عليك يا رسول الله سمعت الله يقول ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلى ربي ثم أنشأ يقول
يا خير من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طيبهن القاع والاكم
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه فيه العفاف وفيه الجود والكرم
ثم انصرف فحملتني عيناي فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في النوم فقال يا عتبى الحق الاعرابي فبشره بان الله تعالى قد غفر له )
المجموع - محيى الدين النووي - ج 8 - ص 274[/]

سپس به جايگاه اوليه در مقابل صورت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باز گشته وبه وي توسل کند در حق خودش و از وي طلب شفاعت در نزد خدا بنمايد.

از بهترين کلمات آنچه است که ماوردي وقاضي ابو الطيب وديگر اصحاب ما از عتبي نقل کرده وآن را نيکو شمرده اندکه گفت : نزد قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودم که بيابانگردي آمد وگفت سلام بر تو اي رسول خدا . از خداوند شنيدم( کلام خدا در قرآن) که اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم کردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش کنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش کند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت . ومن به نزد تو آمدم واز گناه خود طلب بخشش کرده و تو را شفيع نزد پروردگارم قرار مي دهم .سپس اين شعر را خواند که
اي بهترين کسي که دربهترين جايگاه دفن شده است که ازبوي خوش آنجاهمه جابوي خوش گرفته است .
جانم فداي قبري که تو ساکن آن هستي که در آن اسوه کامل در عفت وجود وکرم مدفون است

سپس بازگشت . پس چشمانم سنگين شده در خواب رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را ديدم پس فرمودند که اي عتبي به سراغ اعرابي برو و به او بشارت بده که خداوند گناهان او را آمرزيد.

[="DarkGreen"]ثم بعد زيارة الشيخين يذهب للسلام على السيدة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي داخل المقصورة للقول بأنها مدفونة هناك ، والراجح أنها في البقيع فيقول : السلام عليك يا بنت المصطفى ... ويتوسل بها إلى أبيها ( ص ) . ثم يرجع إلى موقفه الأول قبالة وجهه الشريف ، فيقول : الحمد لله رب العالمين . اللهم صل على سيدنا محمد ، وعلى آل سيدنا محمد . السلام عليك يا سيدي يا رسول الله . إن الله تعالى أنزل عليك كتابا صادقا ، قال فيه : ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد جئتك مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلى ربي .

إعانة الطالبين - البكري الدمياطي - ج 2 - ص 357[/]

بعد از زيارت ابو بکر و عمر براي سلام به فاطمه زهرا به بيت وي که در داخل ضريح است مي روي چون بنا بر قولي در آنجا مدفون است ولي قول برتر آن است که در بقيع دفن است .پس مي گويي سلام بر تو اي دختر رسول برگزيده ...پس به وسيله وي بر پدرش توسل مي جويي سپس به همان جاي اول &ndash در روبروي صورت شريف- بازگشته مي گويي الحمد لله رب العالمين خدايا بر سرور ما محمد وبر آل وي درود فرست . سلام بر تو اي رسول خدا. خداوند به درستي بر تو کتاب خود را نازل کرد که در آن گفت :

که اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم کردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش کنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش کند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء) پس من به نزد تو آمده ام در حاليکه از گناهانم طلب بخشايش مي کنم واز تو طلب شفاعت به نزد خداوند مي کنم .
[="DarkGreen"]
ثم تأتى القبر فتولي ظهرك القبلة وتستقبل وسطه وتقول السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ... اللهم انك قلت وقولك الحق ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) وقد اتيتك مستغفرا من ذنوبي ، مستشفعا بك إلى ربي ... ثم يتقدم قليلا ويقول السلام عليك يا أبا بكر
المغني - عبد الله بن قدامه - ج 3 - ص 590 - 591[/]

سپس به نزد قبر رفته پس پشت خود را به سمت قبله مي کني ورو به سمت قبر ومي گويي سلام بر تو اي پيغمبر ورحمت خدا و برکات وي ....خداوندا تو گفته اي وکلامت درست است که اگر ايشان وقتي به خودشان ظلم کردند نزد تو آيند پس از خداوند طلب بخشايش کنند ورسول خدا هم براي ايشان طلب بخشايش کند به تحقيق خداوند را توبه پذير وبخشنده خواهند يافت (آيه 64 نساء).بدرستيکه من به نزد تو آمده ام در حاليکه از گناهانم طلب بخشايش مي کنم و از تو مي خواهم که در نزد پروردگارم شفيع من باشي ...سپس کمي جلوتر رفته ومي گويي سلام بر تو اي ابو بکر ...
همانطور که مطرح شد حتي اهل سنت از اين آيه چنين فهميده اند که مي توان از رسول خدا چه در حال حيات ظاهري و چه بعد از آن طلب شفاعت نمود .

برگرفته از سايت ولي عصر(عج)

سلام
و باز از جمله آیات دال بر بینایی و شنوایی اموات این آیه شریفه است که خطابش نسبت به مومنین عام است و این در حالیستکه که ما می دانیم پیامبر اعظم ص رحلت فرموده اند با این حال او شاهد بر اعمال امت خویش است :
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105)
105- بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى‏بينند و به زودى به سوى كسى باز مى‏گرديد كه پنهان و آشكار را مى‏داند و شما را به آنچه عمل مى‏كرديد خبر مى‏دهد.

اگر کسی در معارف قرآن نظر صحیحی بکند می بیند قرآن کریم ، اصول معارف را بیان کرده است و از جمله این اصول حیات معنوی مردگان ، همراه با بینایی ، شنوایی است .
موفق باشید

صدرا;184433 نوشت:
باسلام و عرض ادب
بی سوادی و عدم ادراک بد دردی است، اگر لااقل به کتبی که در این زمینه موجود است مراجعه می فرمودید این سخنان سخیف را بیان نمی فرمودید:
آیا احادیث عرضه در روایات صحیح اهل سنت موجود نیست؟!ما سه نمونه را مختصرا عرض می کنیم:

الف)حدیث عرض اعمال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
حافظ هيثمي به سند صحيح از عبداللَّه بن مسعود روايت کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «حياتي خير لکم تحدثون ويحدث لکم، ووفاتي خير لکم تعرض اعمالکم عليّ فما رأيت من خير حمدت اللَّه و ما رأيت من شرّ استغفرت اللَّه لکم»[1]؛
«حيات من براي شما خیراست، حديث مي‏گوييد و حديث مي‏شنويد. و وفات من براي شما خیراست؛ زيرا اعمالتان بر من عرضه مي‏شود و هر چه از اعمال نیک ببينم خدا را بر آن شکر مي‏گويم، و آنچه از اعمال شر ببينم براي شما استغفار مي‏نمايم».


قال شیخ البانی ضعیف

نقل قول:
ب) سلام به پیامبر(صلی لله علیه وآله) و رد سلام از جانب آن حضرت.
روایاتی در این زمینه وارد شده که هر کس به پیامبر «صلی الله علیه وآله» سلام کند آن حضرت جواب سلام اورا می دهد واین امر اشراف روح آن حضرت را می رساند.

یک:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَوْفٍ حَدَّثَنَا الْمُقْرِئُ حَدَّثَنَا حَيْوَةُ عَنْ أَبِى صَخْرٍ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قُسَيْطٍ عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ « مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَىَّ إِلاَّ رَدَّ اللَّهُ عَلَىَّ رُوحِى حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلاَمَ ».قال الألباني : حسن[2] .

دو:عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ :« مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَىَّ إِلاَّ رَدَّ اللَّهُ إِلَىَّ رُوحِى حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلاَمَ »[3].

سه-عن أوس بن أوس قال : قال النبي«صلى الله عليه و سلم » إن من أفضل أيامكم يوم الجمعة فأكثروا علي من الصلاة فيه فإن صلاتكم معروضة علي " قال فقالوا يارسول الله وكيف تعرض صلاتنا عليك وقد أرمت ؟ قال يقولون بليت قال « إن الله [ عز و جل ] حرم على الأرض أجساد الأنبياء صلى الله عليهم » . قال الشيخ الألباني : صحيح [4].

چهار:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم»:«مَنْ صَلَّى عَلَيَّ عِنْدَ قَبْرِي وُكِّلَ بِهَا مَلَكٌ يَبْلُغَنِي، وَكُفِي بِهَا أَمْرَ دُنْيَاهُ وَآخِرَتِهِ، وَكُنْتُ لَهُ شَهِيدًا أَوْ شَفِعيًا».[5]

بله با جمع احادیث به این نتیجه می رسیم ملائکه سلام ما را به رسول خدا می رسانند

نقل قول:
ج-علم من بعد از مرگم همانند علم من در حال حياتم است:
یک: پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمودند:«من صلى علي في يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكا يدخله قبري كما تدخل عليكم الهدايا إن علمي بعد موتي كعلمي في الحياة». (الديلمي) عن حكامة عن أبيها عن عثمان بن دينار عن أخيه مالك بن دينار عن أنس[6].

دو- من صلى علىَّ يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكًا يدخله على قبرى كما يدخل على أحدكم الهدايا إن علمى بعد موتى كعلمى فى الحياة[7] .


اینجا هم طبق نوشته شما حدیث نیست بلکه قول عالم است

صدرا;184436 نوشت:
از کجا به این نتیجۀ مضحک و خنده دار رسیده اید؟
در کجای قرآن و سنت و برداشت علما چنین سخنی آمده که اعمال ما برای اولیاء به نمایش گذاشته می شود؟ لابد در یک سینما اعمال ما برای پیامبر صلی الله علیه و آله و مومنین به نمایش گذاشته می شود؟!!!

البته طبق اعتقاد شما که این نمایش هم در آخرت است اگر فیلم همۀ انسانها تا قیامت برای پیامبر صلی الله علیه و آله به نمایش گذاشته شود چه خواهد شد؟

تعداد انسانها تا قیامت چه مقدار خواهد بود؟ حال نمایش فیلم تک تک آنها چه مقدار زمان به طول می انجامد؟ به نظرم بهتر بود خداوند در قرآن بیان می فرمودید که یکی از مواقف قیامت هم موقف سینما است.
با این حساب توقف در قیامت از حساب ارقام هم خارج خواهد بود.

نکته دیگر اینکه خداوند خود چگونه شاهد این امر است نکند در مورد خدا هم معتقداید او شاب امرد است و قیافه ای انسانی دارد و چون شاهد است حتما چشم هم دارد و...(تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا).


بنده گفتم مثل فیلمی ( مثل یعنی مانند )
نگفتم که از گوشی شما فیلم را نگاه می کنند
میشه شما بفرمایید اعمال چگونه عرضه میشود با دلیل

صدرا;184438 نوشت:
مرگ از دیدگاه قرآن انتقال ار نشئه ای به نشئۀ دیگر است و با انتقال به نشئۀ دیگر حیات از بین نخواهد رفت در محل بحث ما که حیات اولیای دین است حیات آنان در عالم برزخ امری مورد اتفاق فریقین است هر چند در کیفیت آن اختلاف نظر وجود دارد .

سیوطی در کتاب «أنباء الأذكياء بحياة الأنبياء» می گوید:
«حياة النبي صلى الله عليه وسلم في قبره وسائر الأنبياء معلومة عندنا علما قطعيا لما قام عندنا من الأدلة في ذلك وتواترت به الأخبار الدالة على ذلك وقد ألف الإمام البيهقي رحمه الله جزءا في حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام في قبورهم» .

ابن القيم نیز در کتاب الروح به نقل ازقرطبي می گوید:
«صح عن النبي «صلى الله عليه وسلم» أن الأرض لا تأكل أجساد الأنبياء وأنه« صلى الله عليه وسلم» اجتمع بالأنبياء ليلة الإسراء في بيت المقدس وفي السماء خصوصا بموسى وقد أخبر بأنه ما من مسلم يسلم عليه إلا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام إلى غير ذلك مما يحصل من جملته القطع بأن موت الأنبياء إنما هو راجع إلى أن غيبوا عنا بحيث لا ندركهم وإن كانوا موجودين أحياء وذلك كالحال في الملائكة فإنهم أحياء موجودون ولا نراهم والله سبحانه وتعالى أعلم »[1].
ابن قیم را که می شناسید وی شاگرد ابن تیمیه است ولی با این حال کتاب «الروح» را در اثبات حیات برزخی تالیف نموده.در اینجا هم می گوید با توجه به این ادله برای ما قطع حاصل می شود که موت انبیا برگشت به این دارد که ما آنها را نمی بینیم ولی آنها حی هستند و موجودند و حال آنان همچون حال ملائکه است که حی هستند و موجود ولی ما آنها را نمی بینیم.

عقیده علمای دیوبند در مسئله حیات انبیاء
در کتاب عقائد اهل سنت و جماعت آمده است:

« به عقیده ما و مشائخ ما آن حضرت «صلی الله علیه و سلم» در مرقد مطهرش زنده است و حیاتش مشابه حیات دنیوی است بدون آنکه مکلف باشد و این نوع حیات مخصوص به آن حضرت و تمام انبیاء علیهم السلام و شهدا می باشد و از نوع حیات برزخی که تمام مسلمین حتی همگی مردمان را حاصل است نیست
؛
چنانکه علامه سیوطی در کتابش «انباء الاذکیاء بحیاة الانبیاء» تنصیص و تصریح فرموده استت که شیخ تقی الدین سبکی گفته است حیات انبیاء و شهدا در قبرهایشان همانند حیات دنیوی­شان می باشد و دلیل بر آن نماز خواندن حضرت موسی «علیه السلام» در قبرش می باشد؛

زیرا نماز اداکردن احتیاج به جسم زنده دارد پس با این تصریحات به ثبوت پیوست که حیات آن حضرت« صلی الله علیه و سلم» در نوع خودش حیات دنیوی است و از آن جهت که در عالم برزخ کائن و حاصل است برزخی است.

وشیخ ما شمس الاسلام مولانا محمد قاسم «قدس سره العزیز» پیرامون این بحث کتابچه ا­ی مستقل و دقیق و در نوع خود عجیب دارد که نظیرش تا بحال دیده نشده است و این کتابچه چاپ شده و در میان مردم منتشر گردیده است و نامش «آب حیات» است»[2].

[1].نظم المتناثر من الحدیث المتواتر،الشیخ محمد جعفر الکتانی،ص127.

[2]. عقائد اهل سنت و جماعت در رد وهابیت و اهل بدعت، مولانا احمد سهارنپوری،مدرسه عربیه اسلامیه چابهار، اول، 1370ش، ص 87تا89 .ترجمۀ کتاب المهند علی المفند،عقائد علمای اهل سنت دیوبند،ص38،سوال پنجم،با ترجمۀ اردو،چاپ ادارۀ اسلامیات ،انار کلی لاهور.


1- وقتی از علما نقل قول می کنید باید استوانه های علمی اهل سنت باشند مگر نه خودتان هم میتوانید به نام اهل سنت کتاب چاپ کنید ظاهرا با علمای دیوبند ارتباط مستقیم ومشارکت دارید
1- وقتی سخن از مسئله ای اختلافی پیش میاد قول علما حجت نیست بلکه دلیل قول علما حجت است

3- سخن از توانایی مردگان برای کمک به زندگان است پس لطفا در این مبحث سخن بگویید
اینکه مردگان عالم مخصوص به خود را داشته باشند جای بحث نیست

صدرا;184466 نوشت:
..
3- حوزۀ طریقت: که در این حوزه بیشتر اهل سنت طریقت خود را به یکی از سران مشایخ می رسانند: همچون قادریه، نقشبندیه، رفاعیه، شاذلیه، چشتیه و...

.


همانطور که گفتیم شاید چند درصد مسلمانان اهل طریقت باشند
مسائل اعتقادی ربطی به تقلید ندارد و همانطور که میدانید اهل سنت در مسائل فقهی فقط تقلید می کنند
این طریقتها چیزی نیست مگر ادعای برای تذهیب نفس که حتی مشایخ آنها مانند شیخ عثمان نقشبندی نه خود جزء علماست و نه توانایی علمی دارند
پس لطفا کمتر از این شاخه به آن شاخه بپرید

طالب علم;185051 نوشت:

قال شیخ البانی ضعیف


با سلام و عرض ادب
ظاهرا در منطق شما سلام هم جایی ندارد.
اما در مورد روایت عرض می شود: الباني باید قائل به ضعف روایت شود چون با اعتقادات باطل او ناسازگار است، اما عجیب اینجاست که وی خود را اهل حدیث می داند و حکم به ضعف روایت می نماید اما علت ضعف آنرا بیان نمی کند؟
بنابراین شما باید علت ضعف روایت را بیان کنید،که آیا ضعف روایت بخاطر مبنای رجالی و مخدوش بودن راوی خاص است؟ یا خیر روایت با اعتقادات شما سازگار نیست؟
البته وی در حدیث دیگری به همین مضمون حکم به صحت روایت نموده:« أكثروا علي الصلاة يوم الجمعة فإنها تعرض علي».
البته اگر مقداری تتبع می نمودید می دیدیدکه:

1- حافظ هيثمي در «مجمع الزوائد» مي‏گويد: «اين حديث را بزار نقل کرده و رجال آن رجال صحيح است»[1] .

2- جناب سید محمود آلوسی صاحب تفسیر(که چند صفحه قبل کتاب فرزند ایشان را به وی استناد دادید) در تفسیر خود آورده:« ان أعمال أمته عليه الصلاة والسلام تعرض عليه بعد موته . فقد روي عنه صلى الله عليه وسلم أنه قال : " حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم ومماتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله تعالى عليه وما رأيت من شر استغفرت الله تعالى لكم " بل جاء أن أعمال العبد تعرض على أقاربه من الموتى ، فقد أخرج ابن أبي الدنيا عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : " لا تفضحوا أمواتكم بسيئات أعمالكم فإنها تعرض على أوليائكم من أهل القبور ».
البته بد نیست بدانید آلوسی خود اهل طریقت قادریة بوده است.[=Traditional Arabic] [=Traditional Arabic]

3- المحدث السيد عبد الله بن محمد بن الصديق الغماري الحسني در کتاب «ارغام المبتدع » می نویسد:
كما جاء في الحديث الصحيح : " حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله وما رأيت من شر استغفرت لكم " وهو من رواية سيدنا عبد الله بن مسعود ، وأوله : " إن لله ملائكة سياحين يبلغوني عن أمتي السلام " ثم قال : وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ( حياتي . . . ) الحديث .
قال العراقي في طرح التثريب : إسناده جيد أه‍ . أي صحيح .
وقال الهيثمي في مجمع الزوائد : رجال إسناده رجال الصحيح أه‍ .
وقال السيوطي في الخصائص الكبرى : إسناده صحيح وكذا علي القارئ والخفاجي ،
وقد جمع الحافظ ابن حجر في فتح الباري ( 11 / 385 ) بينه وبين حديث ( إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك ) ونقل الجمع عن خمسة من الحفاظ ، فانظره .

4- حافظ حسن بن علی السقاف در کتاب «الاغاثة» در مورد این حدیث می نویسد:
وحديث ( حياتي خير لكم . . . . ) رواه البزار في مسنده كما في كشف الأستار عن زوائد البزار ( 1 / 397 ) بإسناد رجاله رجال الصحيح كما قال الحافظ نور الدين الهيثمي في المجمع ( 9 / 24 ) وقال الحافظ السيوطي في الخصائص الكبرى ( 2 / 281 ) سنده صحيح ، وقال الحافظان العراقيان - الزين وابنه ولي الدين - في طرح التثريب ( 3 / 297 ) : إسناد جيد ، وطرح التثريب من آخر مؤلفات الحافظ الزين العراقي . وروى الحديث ابن سعد بإسناد حسن مرسل كما في فيض القدير ( 3 / 401 ) وصنف في هذا الحديث مولانا محدث العصر سيدي عبد الله بن الصديق الغماري جزءا حديثيا خاصا سماه ( نهاية الآمال في صحة وشرح حديث عرض الأعمال ) قرظه له شقيقه الحافظ السيد أحمد بن الصديق الغماري الحسني .
فمما قدمناه بان أن الذين صححوا الحديث من أهل الحديث :
1) الحافظ النووي .
2) والحافظ ابن التين .
3) والحافظ القرطبي .
4) والحافظ القاضي عياض .
5) والحافظ ابن حجر العسقلاني كما نقل ذلك عمن تقدم ذكرهم في الجمع بينه وبين حديث الشفاعة كما في الفتح ( 11 / 385 ) .
6) والحافظ زين الدين العراقي إمام زمانه .
7) وولده الحافظ ولي الدين العراقي أبو زرعة .
8) والإمام الحافظ السيوطي .
9) والحافظ الهيثمي كما في مجمع الزوائد .
10) وكذا المحدث المناوي في فيض القدير .
11) وكذا الحافظ المحدث السيد أحمد الغماري . 12 ) وكذا مولانا محدث العصر المحقق سيدي عبد الله بن الصديق .

وهؤلاء الأئمة النقاد بلا شك ولا ريب مقدم تصحيحهم عند كل عاقل كما نظن على تضيف الألباني له في سلسلته الضعيفة ( 2 / 404 )

ولا أشك أن الألباني ضعف الحديث لا لضعف سنده وإنما لمخالفته لمشربه فقط .[2]


[1].مجمع الزوائد،ج8ص594.چاپ دارالفکر.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] .الاغاثة،حسن بن علی السقاف،ص13.

طالب علم;185051 نوشت:

بله با جمع احادیث به این نتیجه می رسیم ملائکه سلام ما را به رسول خدا می رسانند


بله بانگاه به قرآن و سنت به این نتیجه می رسیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و مومنین اعمال ما را می بینند حال ممکن است بدون واسطه ببینند و ممکن است با عرض اعمال ببینند.

طالب علم;185051 نوشت:
ج-علم من بعد از مرگم همانند علم من در حال حياتم است:
یک: پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمودند:«من صلى علي في يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكا يدخله قبري كما تدخل عليكم الهدايا إن علمي بعد موتي كعلمي في الحياة». (الديلمي) عن حكامة عن أبيها عن عثمان بن دينار عن أخيه مالك بن دينار عن أنس
[6].

دو- من صلى علىَّ يوم الجمعة وليلة الجمعة مائة من الصلاة قضى الله له مائة حاجة سبعين من حوائج الآخرة وثلاثين من حوائج الدنيا ووكل الله بذلك ملكًا يدخله على قبرى كما يدخل على أحدكم الهدايا إن علمى بعد موتى كعلمى فى الحياة

[7] .
اینجا هم طبق نوشته شما حدیث نیست بلکه قول عالم است

ظاهرا بینایی شما هم مخدوش شده است یک بار دیگر متن را ببینید.

طالب علم;185055 نوشت:
بنده گفتم مثل فیلمی ( مثل یعنی مانند )
نگفتم که از گوشی شما فیلم را نگاه می کنند
میشه شما بفرمایید اعمال چگونه عرضه میشود با دلیل

شما گفتید:
نهایتا بگوییم مثل فیلمی به انان عرضه می شود
معنی عرضه که در محاورات روزمره زیاد از ان استفاده می شود
به نمایش گذاشتن،نمایش ، ارائه

البته کدام انسان عاقلی است که گمان شما را از عرضۀ اعمال ببرد؟! به هر حال شما قائل به نمایشید(چه از گوشی ما، چه از پردۀ سینما)، و طبق اعتقاد شما که این نمایش در آخرت است اگر فیلم همۀ انسانها تا قیامت، برای پیامبر صلی الله علیه و آله به نمایش گذاشته شود چه خواهد شد؟!!!
تعداد انسانها تا قیامت چه مقدار خواهد بود؟ حال نمایش فیلم تک تک آنها چه مقدار به طول می انجامد؟!!! به نظرم بهتر بود خداوند در قرآن بیان می فرمود که یکی از مواقف قیامت موقف سینما است.
اما اینکه اعمال چگونه عرضه می شود؟
به شناختی که از شما دارم برای شما زود است که بفهمید، مقداری تلاش بفرمائید از سطح دبستان بالاتر بیائید در خدمتیم.

طالب علم;185062 نوشت:
1- وقتی از علما نقل قول می کنید باید استوانه های علمی اهل سنت باشند مگر نه خودتان هم میتوانید به نام اهل سنت کتاب چاپ کنید ظاهرا با علمای دیوبند ارتباط مستقیم ومشارکت دارید
1- وقتی سخن از مسئله ای اختلافی پیش میاد قول علما حجت نیست بلکه دلیل قول علما حجت است

بفرمائید استوانه های اهل سنت را نام ببرید، تا ببینیم کی استوانه است وکی استوانه نیست؟لابد البانی و ابن باز ، بن جبرین و ...محمد بن عبد الوهاب استوانه های اهل سنت شده اند؟

اینکه فرمودید: در مسائل خلافی قول عالم حجت نیست، خود قبول این است که قول و سخن شما نظر اهل سنت نیست؟هر چند خود در عمل چنین سخنی را قبول ندارید و در رد حدیث عرض به رد ابنانی تمسک جستید؟! فافهم.
علاوه بر اینکه اگر اینگونه باشد و شما هم سلفی وهابی نباشید در مسائل فقهی که خلای است چرا از یکی ائمه چهار گانه تقلید می کنید و اهل اجتهاد مطلق نیستید؟!

اما مطالبی را که ما نقل نمودیم اعتقاد علمای حنفی مذهب متعصب دیوبندی است جهت اطلاع شما عرض می شود:
در ميان مسلمانان حنفى مذهب شبه قاره هند دو فرقه مهم وجود دارد كه از نظر ديدگاه‏هاى اعتقادى متفاوت‏اند، اين دو فرقه عبارت اند از ديوبندى‏ها و بريلوى‏ها. فرقه بريلوى در اصل منسوب به روستاى بريله هندوستان است، بدين جهت به آن بريلوى گفته شده كه رهبر آن به نام «مولانا احمد رضا خان» از آن روستا بوده است و اين مسلك را پايه ريزى كرده است.
ديوبند نيز روستايى در هند است كه دارالعلوم اسلامى در آنجا تأسيس شده است كه به آنان ديوبندى مى‏گويند. اين دو گروه در آغاز به يكديگر نزديك بودند امّا به مرور زمان اختلافات اعتقادى فراوانى بين آنان بروز كرد، به گونه‏اى كه امروز ديوبندى‏ها، بريلوى‏ها را مشرك، و بريلوى‏ها ديوبندى‏ها را وهابى مى‏دانند و هر گروه به دفاع از خود مى‏پردازد.

از جمله اعتقادات بريلوى‏ها مى‏توان به مواردى چون علم غيب، مفتاح الغيب بودن پيامبر حاضر و ناظر بودن پيامبر، نور بودن پيامبر اكرم«صلی الله علیه وآله» مدد خواستن اولياى الهى، طواف بر قبر و...اشاره كرد.

بيشتر علماى اهل‏سنّت پاكستان، هند و ايران ديوبندى هستند. پس از گسترش وهابيت در سرزمين حجاز آنان ارتباطاتى با برخى از كشورهاى اسلامى از جمله شبه قاره هند برقرار كردند. در زمانى كه خاندان شريف به كمك عثمانى‏ها ووهابى‏ها از حرمين بيرون رانده شد، احمد رضا خان نامه‏اى به علماى حرمين نوشت و در آن نامه سعى كرد وهابى بودن ديوبندى‏ها را ثابت كند. وى در آن نامه هفتاد ايراد بر ديوبندى‏ها وارد كرد و فتوا به كفرشان داد.

پس از آن ديوبندى‏ها نيز نامه‏اى نوشتند و سخنان او را افترا دانسته و تصريح كردند كه آنها مقلد و پيرو مذهب امام اعظم بوده و وهابى نمى‏باشند و 26 سؤال اعتقادى آنان را پاسخ داده و براى علماى حرمين فرستادند كه مورد تأييد آنان قرار گرفت.
اين نامه همراه پرسش‏ها و پاسخ‏ها به نام «تصدیقات یا المهند على المفند» چاپ شده است(چاپ کتاب هم در پاکستان است). اين كتاب بهترين نوشته‏اى است كه در عقايد و ديدگاه‏هاى اهل‏سنّت نوشته شده زيرا درگيرى و نزاع اعتقادى بين گروه بريلوى و ديوبندى سبب شد كه هريك از اين دو گروه ديدگاه‏هاى خويش را روشن و خود را از نسبت وهابى بودن پاك و مبرّا سازند.

يكى از علماى اهل‏سنّت چابهار آن را به فارسى ترجمه كرده‏اند. تفصيل ديدگاه‏هاى اين دو فرقه را مى‏توان از آن كتاب دريافت نمود.
دراين كتاب برخى از عقايد اهل‏سنّت را به روشنى بيان شده كه از جملۀآن، مى‏توان به موارد زير اشاره كرد:

1- زيارت رسول الله داراى برترين درجات قرب و بالاترين ثواب هاست چنان كه - مى‏توان گفت - قريب به واجب است. لذا در وصف كسى كه صرفاً براى زيارت پيامبر به مدينه برود و هيچ انگيزه‏اى نداشته باشد، خود پيامبر فرموده است: «بر من حقى است كه در قيامت شفيع او باشم».

2- زمينى‏كه‏جسدمطهرپيامبر«صلی الله علیه وآله» روى‏آن‏قراردارد افضل على الاطلاق است و حتى بر عرش و كرسى برترى دارد.[1]

3 - جايز است در برابر قبر شريف پيامبر«صلی الله علیه وآله» ايستاد و گفت: يا رسول الّله براى آمرزش و مغفرت من شفاعت كن و يا با توسل به شما مى‏خواهم مسلمان بميرم.[2]

4- ابوهريره از پيامبر اكرم«صلی الله علیه وآله» روايت كرده كه حضرت عيسى«علیه السلام»هبوط نموده و مراسم حج انجام مى‏دهد و بر قبر من حاضر شده و بر من سلام مى‏دهد و من جواب سلام او را مى‏دهم. طبيعى است كه جواب دادن هنگامى مصداق دارد كه جواب دهنده سلام را بشنود.[3]

5- همه پيامبران در قبور خود با جسد مادى مانند دنيا زنده هستند و نماز، روزه و... انجام مى‏دهند از اين رو بعضى گفته‏اند كه ارث آنان قابل تقسيم نيست و كسى نمى‏تواند با همسرشان ازدواج كند.
نزد اهل‏سنّت و مشايخ آنان بهتر آن است كه در وقت زيارت و دعا رو به طرف چهره مبارك پيامبر«صلی الله علیه وآله» نمود.[4]

6 - از بزرگان ديوبند نقل شده است كه رسول خدا«صلی الله علیه وآله» در قبر شريف زنده‏اند و علاوه بر شنيدن سلام از نزديك، سلامى كه از دور به آن حضرت فرستاده شود توسط فرشتگان به ايشان مى‏رسد و حتى اعمال امت نيز توسط فرشتگان بر آن حضرت عرضه مى‏شود، ولى آنچه در اين عصر شنيده مى‏شود كه ثواب سلام و صلوات به روح حضرت نمى‏رسد بر خلاف اجماع امت است..[5]

[=Calibri][1].المهند على المفند، مولانا خليل احمد سهارنپورى«م:1346ه»، همراه با ترجمه اردو، ص49.ادارۀ اسلامیات ،انار کلی لاهور.

[=Calibri][2].همان/41.

[=Calibri][3].همان/158.

[=Calibri][4].همان/38.

[=Calibri][5].همان/159.

طالب علم;185067 نوشت:
همانطور که گفتیم شاید چند درصد مسلمانان اهل طریقت باشند
مسائل اعتقادی ربطی به تقلید ندارد و همانطور که میدانید اهل سنت در مسائل فقهی فقط تقلید می کنند
این طریقتها چیزی نیست مگر ادعای برای تذهیب نفس که حتی مشایخ آنها مانند شیخ عثمان نقشبندی نه خود جزء علماست و نه توانایی علمی دارند
پس لطفا کمتر از این شاخه به آن شاخه بپرید

ظاهرا جنابعالی همچنان گمان می کنید عقیدۀ اهل سنت همانند عقیده شما است؟ همانطور که گفتیم در اهل سنت سه گرایش فقهی و کلامی و طریقتی وجود دارد و بجز وهابیان اکثر علما خود را از جهت طریقت به یکی از اقطاب خود می رسانند؛ لذا می بینیم که عالمی در فقه شافعی مذهب است و در کلام اشعری ودر طریقت قادری، و یا ممکن است در فقه حنفی باشد و در کلام ماتریدی و در طریقت نقشبندی یا چشتی باشد.همچنان که در اکثر کشورهای اسلامی آفریقایی طریقۀ «شاذلیلة» در علمای مالکی رواج دارد.
برای مثال دو عالم را که می شناسید نام می برم:
سید محمود آلوسی صاحب تفسیر: وی ابتدا شافعی مذهب بود بعد به جهت مسائل دنیوی تغییر مذهب داد و حنفی گردید ، ولی وی دارای مشرب عرفانی عبدالقادری است و او را آقای خود می داند:«في «فتوح الغيب» للقطب الرباني سيدي عبد القادر الجيلاني قدس الله تعالى سره».
شاه ولی الله دهلوی:
بزرگان مدرسه دارالعلوم دیوبند، در اعتقادات، ماتریدی مذهب و در فقه حنفی مذهب اند و اگرچه تمام سلسله های صوفیه و طرق آنها را قبول دارند، طریقیه چشتیه را طریقه خود قرار داده اند و به طرق نقشبندیه، قادریه و سهروردیه ارادت دارند. آنان شاه ولی الله دهلوی را بزرگ طریقت خود می دانند و در اصول عقاید از شیخ محمد نانوتوی و در فروع از شیخ رشید احمد گنگوهی تقلید می کنند.

صدرا;185138 نوشت:

اما در مورد روایت عرض می شود: الباني باید قائل به ضعف روایت شود چون با اعتقادات باطل او ناسازگار است، اما عجیب اینجاست که وی خود را اهل حدیث می داند و حکم به ضعف روایت می نماید اما علت ضعف آنرا بیان نمی کند؟


بنابراین شما باید علت ضعف روایت را بیان کنید،که آیا ضعف روایت بخاطر مبنای رجالی و مخدوش بودن راوی خاص است؟ یا خیر روایت با اعتقادات شما سازگار نیست؟

[=Times New Roman].

قَالَ الْحَارِثُ : وَحَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ قُتَيْبَةَ ، حَدَّثَنَا جِسْرُ بْنُ فَرْقَدٍ ، عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْمُزَنِيِّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَلَيه وسَلَّم : حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ ، تُحْدِثُونَ وَيَحْدُثُ لَكُمْ ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمُ ، تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ حَمِدْتُ اللَّهَ ، وَمَا كَانَ مِنْ سَيِّءٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ.
هَذَا مُرْسَلٌ ، ضَعِيفٌ جِسْرُ بْنُ فَرْقَدٍ الْقَصَّابُ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ , مُجْمَعٌ عَلَى ضَعْفِهِ ، وَلَمْ أَرَ مَنْ وَثَّقَهُ.

حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما كان من حسن حمدت الله وما كان من سيء استغفرت الله لكم

الراوي: بكر بن عبد الله المزني المحدث: البوصيري - المصدر: إتحاف الخيرة المهرة - الصفحة أو الرقم: 7/74
خلاصة حكم المحدث: مرسل ضعيف
حياتي خير لكم، تحدثون و يحدث لكم، فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم، تعرض علي أعمالكم، فإن رأيت خيرا حمدت الله، و إن رأيت شرا استغفرت لكم
الراوي: بكر بن عبدالله المحدث: السيوطي - المصدر: الجامع الصغير - الصفحة أو الرقم: 3771
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
حياتي خير لكم ، تحدثون ويحدث لكم ، فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم ، تعرض علي أعمالكم ، فإن رأيت خيرا حمدت الله ، وإن رأيت غير ذلك استغفرت الله لكم .
الراوي: بكر بن عبدالله المزني المحدث: الألباني - المصدر: فضل الصلاة - الصفحة أو الرقم: 25
خلاصة حكم المحدث: ضعيف من جميع طرقه
تعرض علي أعمالكم ؛ فإن رأيت خيرا حمدت الله ، وإن رأيت شرا استغفرت لكم
الراوي: - المحدث: الألباني - المصدر: الآيات البينات - الصفحة أو الرقم: 20
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
حياتي خير لكم ، تحدثون و يحدث لكم ، و وفاتي خير لكم ، تعرض علي أعمالكم ، فما رأيت من خير حمدت الله عليه ، و ما رأيت من شر استغفرت الله لكم
الراوي: عبدالله بن مسعود المحدث: الألباني - المصدر: السلسلة الضعيفة - الصفحة أو الرقم: 975
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
حياتي خير لكم ، تحدثون و يحدث لكم ، فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم ، تعرض علي أعمالكم ، فإن رأيت خيرا حمدت الله ، و إن رأيت شرا استغفرت لكم
الراوي: بكر بن عبدالله المحدث: الألباني - المصدر: ضعيف الجامع - الصفحة أو الرقم: 2746
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
إن المؤمن إذا مات تلقته البشرى من الملائكة من عباد الله كما يتلقى البشرى من ولد الدنيا يقبلون عليه فيسألونه فيقول بعضهم لبعض روحوه ساعة فقد خرج من كرب شديد فينفسونه ثم يقبلون عليه فيسألونه فيقولون : ما فعل فلان ؟ ما فعلت فلانة ؟ هل تزوجت فلانة ؟ فإن سألوه عن إنسان قد مات فيقول : هيهات هيهات مات ذاك قبلي ، فيقولون هم : إنا لله وإنا إليه راجعون سلك به إلى أمه الهاوية فبئست الأم وبئست المربية ، قال : وتعرض على الموتى أعمالكم فإن رأوا خيرا استبشروا وقالوا : اللهم هذه نعمتك فأتمها على عبدك ، وإن رأوا سيئة قالوا : اللهم راجع بعبدك ، فلا تحزنوا موتاكم بأعمال السيئ فإن أعمالكم تعرض عليهم
الراوي: أبو أيوب الأنصاري المحدث: ابن القيسراني - المصدر: ذخيرة الحفاظ - الصفحة أو الرقم: 2/615
خلاصة حكم المحدث: [فيه] سلام الطويل متروك الحديث


صدرا;185138 نوشت:
اما اینکه اعمال چگونه عرضه می شود؟
به شناختی که از شما دارم برای شما زود است که بفهمید، مقداری تلاش بفرمائید از سطح دبستان بالاتر بیائید در خدمتیم.


اگر جوابی دارید بفرمایید منتظریم ما هم با شناختی که از شما داریم تنها ازجواب فرار می کنید
دیگر به این نوع جوابهای شما عادت کرده ایم

بگویید انسان با روح تنها بدون جسم می تواند چه کارهای را انجام دهد ؟
الان شما با روح می توانید چه کارهای را انجام دهید ؟
آیا ارواح مردگان می توانند به زندگان کمک کنند ؟

نقل قول:
اگر جوابی دارید بفرمایید منتظریم

:Khab:

مثل اینکه شما تا حالا لالا تشریف داشتید....

موارد به صورت تفصیلی ذکر شد وحضرت اجل حتی نتوانستید به یکی از انها هم جوابکی بدهید،از قرار معلوم خداوند نستجیر بالله اشتباه نموده که شناخت روح و ویژگیهای انرا خارج از ذهن ادمی دانسته ،چون با شمایی ،دیگر مسئله ابعاد روح و خصیصه های ان باید نیازی به ان علم قلیل نباشد...

ابتدا شما بفرمایید خداوند که در نهایت تجرد است چگونه بر ماده اثر می گذارد؟؟مگر اینکه حضرت عالی از تیره مجسمه باشید!البته با تعریفی که حضرت عالی از تاثیر بر ماده و جسم نگاشته اید..

اساسا خداوند یا دارای جسم است یا نیست و اگر نیست با تعریف حضرت عالی نمی تواند بر ماده اثر بگذارد،پس شما ابتدا باید ثابت نمایید که هر موجود غیر مادی نمی تواند اثری در ماده داشته باشد!!ملائک و جنیان نیز همینطورند چگونه بدون بدنی جسمانی افعالی در خارج از توان یک انسان زنده انجام می دهند و بر ماده اثر می گذارند...

دوم اینکه ثابت نمایید که ارواح بعد از مرگ هیچ درک و فعل و تاثیری ندارند یعنی همسان جسمشان هستند بی حرکت و بدون درک خوشی و ناخوشی ،که البته با خصوصیات عالم برزخ نمی سازد..چون روح هم فرشتگان عذاب را درک می کند وهم صدای انها را می شنود و باید جواب هم بدهد و البته درک عذاب را هم خواهد چشید واینها همه از خصوصیات فعل یک موجود زنده است...البته فشار قبر راهم به ان اضافه نمایید،چون حس فشار باید مربوط به جسم باشد حالا ان روح بدبخت چه درکی از فشار و حس ان دارد اینرا فقط شما می دانید،مگر اینکه در ان لحظه دوباره روح به جسم بر گردد تا روح با احتساب جسم بتواند فعلی و اثری داشته باشد!!!!!!!!!


سوم اینکه روح بدون کمک گرفتن از ابزار خود ،که جسم باشد ،فقط با اراده خیلی از امور را انجام می دهد و در اجسام اثر می گذارد،مانند حرکت دادن اجسام با نیروی تمرکز،وغیره که اصلا نه دستی در کار است ونه جسمی،نتیجتا اصالت اینکه انسان با اراده قوی و تمرکز می تواند کارهایی انجام دهد و در ماده اثر گذارد پابرجاست،واین اصالت بعد از مرگ نیز از بین نمی رود ،مگر اینکه حضرت عالی انرا ثابت نمایید بر خلاف قران و عقل و احادیث...........


واخراینکه عرضه اعمال بر پیامبر ،ظهور خود ان اعمال برای اوست ،نه نقل ان اعمال و یا عکس و فیلم ان اعمال ،به عبارتی ظهور خود عمل است نه نقل انجام عمل ،وگرنه خیلی از اعمال مانند حسد و کینه و ظن بد و امور باطنی دیگر ،جز از طریق اتصال با انها برای شخص نمود وظهور نمی یابد،پس عرضه نیت بد و کینه برای پیامبر همان ظهور خود نیت است برای او تا در واقعیت ان قرار بگیرد وگرنه شهادت او به درد خودش هم نخواهد خورد چه برسد به شخص مربوط..(العیاذ بالله)...


پس شما ابتدا بفرمایید روح چیست و ابعاد و ویژگیهای ان کدام است؟؟؟؟؟!انوقت شروع نمایید از اثرات ان ویژگیها داد سخن راندن،برای شناخت یک امر باید لوازم داخلی و خارجی و غیره یک شئ را شناخت تا بتوان در مورد ان نظریه داد،روح به تنهایی و بدون بدن موجود نمی شود ولی این بدن گاهی بدن خاکی است و گاهی بدن مثالی است مانند عالم خواب و برزخ و گاهی بدن معادی است،که ویژگیهای هر یک نیز خاص خودش است شما این ویژگیها و لوازم انها را ابتدا بیان نما بعد شروع نما به نظریه پردازی.....

یاحق

طالب علم;185356 نوشت:

قَالَ الْحَارِثُ : وَحَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ قُتَيْبَةَ ، حَدَّثَنَا جِسْرُ بْنُ فَرْقَدٍ ، عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْمُزَنِيِّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَلَيه وسَلَّم : حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ ، تُحْدِثُونَ وَيَحْدُثُ لَكُمْ ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمُ ، تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ حَمِدْتُ اللَّهَ ، وَمَا كَانَ مِنْ سَيِّءٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ.
هَذَا مُرْسَلٌ ، ضَعِيفٌ جِسْرُ بْنُ فَرْقَدٍ الْقَصَّابُ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ , مُجْمَعٌ عَلَى ضَعْفِهِ ، وَلَمْ أَرَ مَنْ وَثَّقَهُ.

حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما كان من حسن حمدت الله وما كان من سيء استغفرت الله لكم الراوي: بكر بن عبد الله المزني المحدث: البوصيري - المصدر: إتحاف الخيرة المهرة - الصفحة أو الرقم: 7/74
خلاصة حكم المحدث: مرسل ضعيف
حياتي خير لكم، تحدثون و يحدث لكم، فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم، تعرض علي أعمالكم، فإن رأيت خيرا حمدت الله، و إن رأيت شرا استغفرت لكم الراوي: بكر بن عبدالله المحدث: السيوطي - المصدر: الجامع الصغير - الصفحة أو الرقم: 3771
خلاصة حكم المحدث: ضعيف
حياتي خير لكم ، تحدثون ويحدث لكم ، فإذا أنا مت كانت وفاتي خيرا لكم ، تعرض علي أعمالكم ، فإن رأيت خيرا حمدت الله ، وإن رأيت غير ذلك استغفرت الله لكم . الراوي: بكر بن عبدالله المزني المحدث: الألباني - المصدر: فضل الصلاة - الصفحة أو الرقم: 25
خلاصة حكم المحدث: ضعيف من جميع طرقه
....

با سلام و عرض ادب
1- حکم صحت حدیث از لسان علمای رجال در پست 131 آمد، تکرار نمی شود، امید در تفقه و فهم.

2- تضعیف البانی چه محلی از اعراب دارد، هنگامی که بیش از ده نفر از حفاظ و محدثین حکم به صحت حدیث نموده اند؟! نکند البانی استوانه است و آنها نیم استوانه نیستند؟!

3- برفرض قبول کنیم که تضعیف البانی در وزان حکم به صحت از جانب حفاظ و محدثین دیگر است؟!!!؛ جرح و تعدیل قواعدی دارد، یکی از قواعد ابتدایی آن این است که جرح باید مفسر باشد، و جرح مطلق ارزشی ندارد، واین در حالی که البانی تنها به ضعف بسنده نموده و علت آنرا بیان نمی دارد.

4- علاوه بر روایت مرسل بوصیری، روایت طرق دیگری نیز دارد ،همچنان که بزار مرفوعا روایت را از عبد الله بن مسعود نقل نموده است؛و هیثمی حکم به صحت طریق آن نموده، بنابراین روایت منحصر به طریقی نیست که وی نقل نموده و گفته: روایت مرسل ضعیف.

5- ارسال فی حدنفسه موجب طرح روایت نیست و الا باید بسیاری از روایت به دور ریخته شود، همچنان که اگر در کتب شیخ محدثتان نظری کنید به بیش از (150) مورد می رسید که وی گفته:مرسل صحیح.
بنابراین روایت صحیح است و خدشه البانی وارد نیست.

6- اعتقاد اهل سنت و جماعت این است که عرضه اعمال صورت می پذیرد، بد نیست به قول آلوسی مراجعه کنید.

طالب علم;185356 نوشت:

اگر جوابی دارید بفرمایید منتظریم ما هم با شناختی که از شما داریم تنها ازجواب فرار می کنید
دیگر به این نوع جوابهای شما عادت کرده ایم

بگویید انسان با روح تنها بدون جسم می تواند چه کارهای را انجام دهد ؟
الان شما با روح می توانید چه کارهای را انجام دهید ؟
آیا ارواح مردگان می توانند به زندگان کمک کنند ؟


با تشکر از دوست بزرگوار جناب عرفان علوی

جناب طالب علم
قبلا سوالی از شما شد و جواب مرحمت ننمودید
عرض شد: اصالت ادراکات انسان و قوای روحی او با کدام بعد از ابعاد وجودی او است ؟روح یا جسم؟یا اینکه هر دو مدخلیت دارند؟
1- اگر اصالت با روح است، که روح باقی است ودر نشئۀ دیگر به سر می برد و قطعا روح مومنین از آنچه که در این دنیا بودند قوی تر است و در مورد اولیاء که جای خود دارد.
سیوطی در رابطه با رساندن سلام مومنین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید:«ومن فوائد ( ذلك ) الموت أيضا : عرض الملائكة صلاة من صلى عليه، والتوجه في آن واحد إلى ما لا يحصى من أمور الأمة، ولم يثبت ذلك في الحياة.الجامع الصغير من حديث البشير النذير».
و ملا علی قاری در شرح الشفاء می گوید:(فكانت حياته رحمة، و مماته رحمة) بل و ليس هناك موت و لا فوت بل انتقال من حال إلى حال و ارتحال من دار إلى دار فإن المعتقد المحقق أنه حي يرزق. (كما قال صلى اللّه تعالى عليه و سلم) فيما رواه الحارث بن أبي أسامة في مسنده و البزار بإسناد صحيح).

2- اگر اصالت با جسم است ، دلیل این قول چیست؟و همچنان که دوست بزرگوار فرمودند لازمه این سخن نفی قدرت از جمیع موجودات مجرده است.

3- اگر اصالت با هر دو است، بنابراعتقاد کثیری از اهل سنت، انبیاء با جسم مادی در قبور خود زنده اند،؛ لذا چیزی تغییر نکرده. وشیعه نیز معتقد است همۀ انسانها در برزخ در کالبد مثالی خود قرار دارند.فافهم.

صدرا;185200 نوشت:
ظاهرا جنابعالی همچنان گمان می کنید عقیدۀ اهل سنت همانند عقیده شما است؟ همانطور که گفتیم در اهل سنت سه گرایش فقهی و کلامی و طریقتی وجود دارد و بجز وهابیان اکثر علما خود را از جهت طریقت به یکی از اقطاب خود می رسانند؛

لطفا بگویید
امام شافعی امام مالک امام احمد امام ابوحنیفه دارای چه طریقتی بودند ؟

طالب علم;185636 نوشت:
لطفا بگویید امم شافعی امام مالک امام احمد امام ابوحنیفه دارای چه طریقتی بودند ؟

سلام

شما پیرو کدام مذهبی هستید؟!!!

جناب صدرا در دیگر مذاهب اسلامی جواب سلام واجب نیست؟!

erfan_alavi;185487 نوشت:

:khab:

مثل اینکه شما تا حالا لالا تشریف داشتید....

موارد به صورت تفصیلی ذکر شد وحضرت اجل حتی نتوانستید به یکی از انها هم جوابکی بدهید


دین شما برگرفته از نوحه خوانی و پای منبراست و نه چیزی از قران میدانید و نه از سنت ما هم به چیزی جواب میدهیم که مستدل باشد مگر نه تراوشات ذهنی شما ارزش خواندن ندارد چه رسد به جواب
erfan_alavi;185487 نوشت:
،از قرار معلوم خداوند نستجیر بالله اشتباه نموده که شناخت روح و ویژگیهای انرا خارج از ذهن ادمی دانسته ،چون با شمایی ،دیگر مسئله ابعاد روح و خصیصه های ان باید نیازی به ان علم قلیل نباشد...

اگر شناخت روح خارج از ذهن است شما چگونه ادعا می کنید که می دانید روح و خصوصیات آن چیست ؟چگونه می گویید بعد از مرگ توانایی دارد ؟
آیا ادعای شما نفی ادعای خدا نیست

erfan_alavi;185487 نوشت:
ابتدا شما بفرمایید خداوند که در نهایت تجرد است چگونه بر ماده اثر می گذارد؟؟مگر اینکه حضرت عالی از تیره مجسمه باشید!البته با تعریفی که حضرت عالی از تاثیر بر ماده و جسم نگاشته اید..

اساسا خداوند یا دارای جسم است یا نیست و اگر نیست با تعریف حضرت عالی نمی تواند بر ماده اثر بگذارد،پس شما ابتدا باید ثابت نمایید که هر موجود غیر مادی نمی تواند اثری در ماده داشته باشد!!ملائک و جنیان نیز همینطورند چگونه بدون بدنی جسمانی افعالی در خارج از توان یک انسان زنده انجام می دهند و بر ماده اثر می گذارند...


خلقت موجودات با همدیگر فرق دارد
انسان از خاک درست شده و ملائکه از نور و جن از آتش شما خیال کرده اید انسان با مردن به خدا یا ملائکه یا جن تبدیل می شود و یا اینکه با مجرد از جسم همه نوع توانایی را دارد
فعل و توانایی انسان با جسم انجام می شود
ومهمتر از جسم و روح اثبات توانایی خود انها ست
مگر بودن هر جسم مادی به معنای اثبات توانایی است
ما می بینیم همه نوع موجود مادی وجود دارد ولی توانایی هر یک مختلف است و حتی بعضی از موجودات هیچ توانایی ندارند
پس مهمتر از روح وجسم اثبات توانایی برای آنهاست
شما می گویید روح انسان بعد از فوت تواناست
ما هم می گوییم بفرمایید بودن توانایی و حد توانایی آنرا اثبات کنید

erfan_alavi;185487 نوشت:
دوم اینکه ثابت نمایید که ارواح بعد از مرگ هیچ درک و فعل و تاثیری ندارند یعنی همسان جسمشان هستند بی حرکت و بدون درک خوشی و ناخوشی ،که البته با خصوصیات عالم برزخ نمی سازد..چون روح هم فرشتگان عذاب را درک می کند وهم صدای انها را می شنود و باید جواب هم بدهد و البته درک عذاب را هم خواهد چشید واینها همه از خصوصیات فعل یک موجود زنده است...البته فشار قبر راهم به ان اضافه نمایید،چون حس فشار باید مربوط به جسم باشد حالا ان روح بدبخت چه درکی از فشار و حس ان دارد اینرا فقط شما می دانید،مگر اینکه در ان لحظه دوباره روح به جسم بر گردد تا روح با احتساب جسم بتواند فعلی و اثری داشته باشد!!!!!!!!!

ما در خواب می توانیم همه نوع احساس فشار را احساس و درک کنیم با وجود انکه نمی توانیم فعلی انجام دهیم

erfan_alavi;185487 نوشت:
سوم اینکه روح بدون کمک گرفتن از ابزار خود ،که جسم باشد ،فقط با اراده خیلی از امور را انجام می دهد و در اجسام اثر می گذارد،مانند حرکت دادن اجسام با نیروی تمرکز،وغیره که اصلا نه دستی در کار است ونه جسمی،نتیجتا اصالت اینکه انسان با اراده قوی و تمرکز می تواند کارهایی انجام دهد و در ماده اثر گذارد پابرجاست،واین اصالت بعد از مرگ نیز از بین نمی رود ،مگر اینکه حضرت عالی انرا ثابت نمایید بر خلاف قران و عقل و احادیث...........

شما خودتان می توانید با تمرکز اشیاءرا جا بجا کنید ؟

همانطور که قبلا هم گفتم توانایی مافوق بشری یا از طرف خداست یا از طرف شیطان

erfan_alavi;185487 نوشت:

واخراینکه عرضه اعمال بر پیامبر ،ظهور خود ان اعمال برای اوست ،نه نقل ان اعمال و یا عکس و فیلم ان اعمال ،به عبارتی ظهور خود عمل است نه نقل انجام عمل ،وگرنه خیلی از اعمال مانند حسد و کینه و ظن بد و امور باطنی دیگر ،جز از طریق اتصال با انها برای شخص نمود وظهور نمی یابد،پس عرضه نیت بد و کینه برای پیامبر همان ظهور خود نیت است برای او تا در واقعیت ان قرار بگیرد وگرنه شهادت او به درد خودش هم نخواهد خورد چه برسد به شخص مربوط..(العیاذ بالله)...

مهم در شهود پیامبران اینست که اعمال عرضه می شود نه اینکه خود در این دنیا اعمال را ببینند پس ثابت می شود حتی روح پیامبران در این دنیا نیستند
اما چگونگی عرضه اعمال چیزی غیبی است و ما نمی توانیم حقیقت انرا دریابیم
در قرآن عرضه صورت گرفته که اگر با تعریف شما پیش رویم باید ملائک اسما ء را می دانستند اما با این وجود آنرا درک نکردند و ندانستند
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
سپس به آدم نامهاي ( اشياء و خواصّ و اسرار چيزهائي را كه نوع انسان از لحاظ پيشرفت مادي و معنوي آمادگي فراگيري آنها را داشت ، به دل او الهام كرد و بدو ) همه را آموخت . سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست مي‌گوئيد ( و خود را براي امر جانشيني از انسان بايسته‌تر مي‌بينيد ) اسامي ( و خواصّ و اسرار ) اينها را برشماريد .
‏ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ‏
فرشتگان گفتند : منزّهي تو ، ما چيزي جز آنچه به ما آموخته‌اي نمي‌دانيم تو دانا و حكيمي .

طالب علم;185665 نوشت:
ما در خواب می توانیم همه نوع احساس فشار را احساس و درک کنیم با وجود انکه نمی توانیم فعلی انجام دهیم

با سلام
اینکه میگویید که در هنگام خواب نمیتوانیم کاری انجام دهیم فقط در مورد افعال فیزیکی صحیح است. اما برخی از افعال هستند که توسط روح اداره میشوند. مثلا ما در خواب در صورت احساس خطر نمیتوانیم به طور فیزیکی از خودمان دفاع کنیم چون در عالم رویا هستیم. اما میتوانیم ترس را احساس کنیم. شادی و غضب ، عشق و نفرت، دعا و نفرین همه از اموری هستند که توسط روح انجام میشوند.
حالا شما که تا الان سعی کرده اید مقام پیامبران را در حد یک انسان معمولی پایین بیاورید (شاید میخواهید در آینده اگر ادعای نبوت کردید مردم بر شما خرده نگیرند) آیا روح مطهر پیامبر در حد یک انسان خواب هم قدرت ندارد؟؟؟؟؟
آیا روح پیامبر از اعمال امت خود آگاه نیست؟ آیا روح پیامبر نمیتواند الان برای امت خود دعا کند؟ اگرچه بدن پیامبر از کار افتاده است اما روح او آگاه است و مسائل را درک میکند. مگر شما نگفتید حد اقل چیزی که برای میت ثابت است شنیدن در کنار قبر است؟ خوب اگر کسی در کنار قبر از پیامبر بخواهد برای او دعا کند آیا پیامبر میشنود یا خیر؟ اگر میشنود پس میتواند با روح خود دعا کند، چون روحش زنده است.
البته درک این مسائل برای شما که فقط با زبان خود دعا میکنید سخت است.

muhammad-aga;185718 نوشت:
البته درک این مسائل برای شما که فقط با زبان خود دعا میکنید سخت است.

سلام

موهبت ایمان به هر کس که مدعا ان را دارد عطا نمی شود

ایمان تنها به افرادی هدیه می شود

و روح دعا از کسانی که به عمق ان ژی نروند به سختی تعلق می گیرد

جالب اینکه این دوستان عزیز

نماز می خوانند اما در ارکان نماز توجه نمی کنند

که در انتها به پیامبر و بندگان صالح سلام می فرستند!!!

و انان را خطاب قرار می دهند

طالب علم;185665 نوشت:
همانطور که قبلا هم گفتم توانایی مافوق بشری یا از طرف خداست یا از طرف شیطان

دوست عزیز اموزش کلمه صحیح تری می باشد!!!

طالب علم;185665 نوشت:
مهم در شهود پیامبران اینست که اعمال عرضه می شود نه اینکه خود در این دنیا اعمال را ببینند پس ثابت می شود حتی روح پیامبران در این دنیا نیستند

جال است که در اوال موضوع حدیثی از امام 6 ام ما نقل کرده اید که برزخ را در عالم قبر می گویند(البته نمی دانم علما این را رد کرده اند یا تایید)

و بعد می گویید در این دنیا نیست!!!

و البته برای دوستانی که این گونه فکر می کنند

تقاضا دارم برای بنده توضیح دهند که اگر اخرت از دنیا جدا است و محیط بر عالم دنیا و عالم دنیا محیط بر عالم ذر نیست

پس چگونه پیامبر (ص) به معراج رفته اند؟!!

طالب علم;185665 نوشت:
دین شما برگرفته از نوحه خوانی و پای منبراست و نه چیزی از قران میدانید و نه از سنت ما هم به چیزی جواب میدهیم که مستدل باشد مگر نه تراوشات ذهنی شما ارزش خواندن ندارد چه رسد به جواب


سلام علیکم جمیعا

در رابطه با این مساله ای که جناب طالب علم نمیخواهید آنرا بفهمید و لذا از آن با هزار قوه عقل و تعصب گریزانید بنده حرفی بیش از آنها ندارم

ولی در مورد نکته ای که اشاره کردید چرا

اگر فرض بر این بگیریم که

که تشیع دینش را از عبدالله سبا گرفته و یک عده یهودی و صابئی این همه آدم رو کور دیده اند و کار خودشان را کرده و بین صحابه و اهل بیت فتنه کرده اند و شیعه دینش را از عبدالله گرفته

اگر فرض بر این بگیریم که ایرانیها مجوسند و تشیع از مجوس است ( طبق آنچه که حتی عوام هم نمیگویند ولی اینها معتقدند )
و همچنین
عمر نژادپرست نبوده و وهابیها نیز به هم کیشهای غیر عربشان همانقدر ارزش میگذارند که برای عرب ارزش قائلند. و اصلا آنها نژاد پرست نیتسند.

و فرض بر این بگیریم که وهابیت همان سلف صالح است.

با تمام این احوال وهابیت بواسطه اعتقاد به تجسیم به مراتب گمراه تر از مقلدین عبدالله سبا - مجوسی - منبری است.

چون کسی که به خدا دروغ میبندد و برایش نقص قائل است گمراه ترین مردم است.

و بنا بر اتفاق نظر اکثر فقهای اهل سنت او کافر است.

عیب کسان منگر و احسان خویش

دیده فرو بر به گریبان خویش

یاحق

نقل قول:
نقل قول:
دین شما برگرفته از نوحه خوانی و پای منبراست و نه چیزی از قران میدانید و نه از سنت ما هم به چیزی جواب میدهیم که مستدل باشد مگر نه تراوشات ذهنی شما ارزش خواندن ندارد چه رسد به جواب

دوست عزیز البته نااشنا بودن شما به موارد عقلی و منطقی برای حقیر عیان شده است،ونیازی به یاداوری نیست...هر چند سعی ما نیز رسیدن ودرک همین مقدمه ابتدایی است...

البته افتخار شیعه نیز همین است که حجیت این سوگواریها را از بانیان این دین که همان ملائک ،پیامبران و خاصه پیامبر اکرم و امامان باشد به ارث برده است،شما از این نظر نگران نباشید چون استوانه های علمی حضرات صحه بر ان گذاشته اند،.......در مورد فهم قران نیز مشکلی از بابت شما نیست چون این را از خلیفه خود به ارث برده اید:

[="red"] تَعَلَّمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ الْبَقَرَةَ فِي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَتَمَّهَا، نَحَرَ جَزُورًا "...[/]

از عبد الله بن عمر نقل شده است كه گفت: عمر بن خطاب، دوازده سال طول كشيد تا سوره بقره را ياد بگيرد، وقتى تمام كرد، شترى را ذبح نمود.

البته این مطلب نمی است در برابر دریا که در تاریخ در مسائل گوناگون درج شده است........

نقل قول:
اگر شناخت روح خارج از ذهن است شما چگونه ادعا می کنید که می دانید روح و خصوصیات آن چیست ؟چگونه می گویید بعد از مرگ توانایی دارد ؟
آیا ادعای شما نفی ادعای خدا نیست

دوست عزیز علم ما بر گرفته شده از قران ، عقل و نقلیات متواتر و علوم تجربی است،تازه همین به میزان همان اندک نیز نمی رسد،همین ویژگیهایی از ان علم قلیل را نیز باید با برهان ثابت نمود ولی حضرت اجل یک برهان عقلی نیز من باب انچه سر داده اید نیاوردید......در حالی که قران شهید و قتیل در راه خدا را زنده می داند ،واین فرع زندگی برتر انبیا و اولیا است،به عبارتی بنا بر عقل و نقل زندگی انبیا برتر از شهدا می باشد ،وانچه زنده باشد و رزق نیز دریافت نماید موجودی موثر است و دارای افعال.......که البته در روایات شما نیز این امر صحت دارد.......

حضرت عالی صراحتا می فرمایید روح بعد از مرگ زنده نیست و مانند جسم هیچ اثری ندارد،واین خلاف عقل ونقل است،پس اینکه روح انبیا و اولیا بعد از مرگ زندگی برتری نسبت به شهدا در راه خدا دارند در ان هیچ تردیدی نیست،ولی اینکه این موجودات زنده و موثر نمی توانند در عالم مادی دخل وتصور نمایند نیاز به دلیل دارد،....بر اساس مطالب فوق اصالت بر زنده بودن و موثر بودن است و لی اینکه این موجودات زنده نتوانند در عالم مادی تصرف نمایند فرع بر این اصل است و حضرت عالی با شناختی که از روح در این زمینه دارید باید برهان قطعی اقامه نمایید!!!!!

ان شاالله که متوجه شده اید...

نقل قول:
خلقت موجودات با همدیگر فرق دارد
انسان از خاک درست شده و ملائکه از نور و جن از آتش شما خیال کرده اید انسان با مردن به خدا یا ملائکه یا جن تبدیل می شود و یا اینکه با مجرد از جسم همه نوع توانایی را دارد
فعل و توانایی انسان با جسم انجام می شود
ومهمتر از جسم و روح اثبات توانایی خود انها ست
مگر بودن هر جسم مادی به معنای اثبات توانایی است
ما می بینیم همه نوع موجود مادی وجود دارد ولی توانایی هر یک مختلف است و حتی بعضی از موجودات هیچ توانایی ندارند
پس مهمتر از روح وجسم اثبات توانایی برای آنهاست
شما می گویید روح انسان بعد از فوت تواناست
ما هم می گوییم بفرمایید بودن توانایی و حد توانایی آنرا اثبات کنید

ما نیز گفتیم که موجودات از لحاظ ضیق و سعه اثر با یکدیگر متفاوتند،این را که در چند پست قبل ذکر کردیم،ولی شما زحمت بکشید و بعد از فهم مطالب بفرمایید دامنه این تاثیرات از چیست؟؟؟

انسان کامل اشرف مخلوقات است،واز ان جایی که دامنه اثرات یک موجود بر حسب قربش نسبت به خدا فزونی می یابد،نتیجتا دامنه اثر و به قول حضرت عالی نوع خلقت انسان خیلی بالاتر از مخلوقات دیگر است،سجده ملائک و شیطان برای عظمت این شرافت بود و نظر به ذات انسانیت داشت ،البته ما که قران را نمی فهمیم ولی شما که می فهمید حتما این مطلب را در نظر دارید،...

قبلا نیز عرض کردیم که روح بنا بر نص ایات از عالم امر است،به عبارتی له الخلق و الامر همین اشاره به امر دارد،و عالم امر عالم قدرت است یعنی با کن فیکون اداره می گردد،پس روح در قدرت وتوانایی مقدم بر جسم است چون جسم از عالم خلق است نه عالم امر،به عبارتی عالم امر بدون واسطه به خدا مربوط است و عالم خلق از طریق مسببات جاری ایجاد می گردد و بلاواسطه از طرف حق ایجاد نمی شود..اینها را قران می گوید همراه با درک عقل نه صرف ادعاهایی واهی که نه دلیلی بر ان اقامه گردد ونه برهانی قطعی.........

در سیر ایجاد جنین نیز همین است یعنی تا قبل از انشاه دیگر مسیر خلق از طریق مسببات جاری در طبیعت پیش می رود ولی به محض اینکه مسئله دمیدن روح پیش می اید،انشاه خلقی دیگر روی می دهد یعنی پای اسباب و مسببات قبلی از دایره ان بیرون است،یعنی عالم کن فیکون که خارج از زمان وحرکت است.اینها از قران وعقل به دست می ایدا نه از یک سری تکررات واهی و بی دلیل....

البته شرافت ادم بر ملائک وجن نیز من باب همین روح اوست،به عبارتی روح ادم بود که توانست علم اسماء را حمل نماید نه جسم او نتیجتا علم به اسماء که البته علمی ذهنی نبوده است جز از طریق قدرت روح بر نمی اید،.......نتیجتا روح ادمی نسبت به همه مخلوقات شرافتی دارد که خداوند انرا به خود نسبت داده است،نتیجتا صفات این روح نیز باید نزدیک به صفات خودش باشد یعنی بتواند حمل مسماء اسما را بکند؛نتیجتا قدرت روح ادمی از ملائک واجنه ودیگر مخلوقات بالاتر است وگرنه توانایی حمل اسماء برای او یک امر محال بود،پس لازم نیست روح ادمی بشود جنس ملک وجن بلکه مقام روح اشرف از ان است که اینها بشود......

از مطالب قبل نیز استفاده می شود که انبیا در زندگی ارجح بر مقتولین در راه خدا هستند،و در زندگی برزخی ذره ای صفات روحی انها کم نمی گردد مگر اینکه حضرت عالی انرا اثبات نمایید!!!!

خلاصه روح اولیا وانبیا به ویژگیهایی که دارند ،تواناتر از دیگر موجودات هستند،ولی اینکه در برزخ این ویژگیها از انها گرفته شود نیاز به دلیل دارد که شما زحمتش را می کشید!!!!

نقل قول:
ما در خواب می توانیم همه نوع احساس فشار را احساس و درک کنیم با وجود انکه نمی توانیم فعلی انجام دهیم

اینکه نمی توانید فعلی انجام دهید دروغی است بزرگ بلکه فعل شما در خواب تابع خصایص همان عالم خواب است،نتیجتا شما فشار را حس می کنید وتقلا هم می کنید ولی تلاشی که هوشیارانه نیست بلکه غیر هوشیارانه است،دیدن حیوانی در خواب و فرار از ان نیز چنین است ولی بعد از مرگ ،افعال ادمی کاملا هوشیارانه است،به عبارتی ادمی در عالم قبر می داند و کاملا با هوشیاری و اراده خودش جواب می دهد،ولی اراده ای که تابع خصیصه وجودی اوست نه تابع تصورات ذهنی اش که بتواند دروغ بگوید...نتیجتا خوردن مال یتیم برای میت حکم خوردن اتش را دارد نه تصور انرا....پس به واقع در متن ان قرار دارد ولی نمی تواند کاری بکند،به عبارتی خود عمل مربوطه او را محدود کرده است نه اینکه کسی خوردن را به او تحمیل کند و نگذارد از ان بگریزد...

نقل قول:
شما خودتان می توانید با تمرکز اشیاءرا جا بجا کنید ؟
همانطور که قبلا هم گفتم توانایی مافوق بشری یا از طرف خداست یا از طرف شیطان

حضرت عالی در سفسطه نمودن ید طولایی دارید،...ابتدا اینکه هیچ کاری نیست که خارج از ملک خدا باشد،بلکه هر کاری که انسان انجام می دهد بدون قدرت او و اتصال به او نمی تواند انجام دهد نتیجتا همه چیز اصالتا از طرف خداست،حتی عمل زشت نیز بدون قدرت الهی و نبود خدا غیر ممکن است،ولی چیزی که هست اعمال زشت به واسطه نبودن کمالی است که نبود ان کمال اثراتی را مترتب می گردد که ان اثرات همان بروز معصیت است،مثلا نداشتن کمال شجاعت ترس را ایجاد می کند و اثراتی که به واسطه ترس از انسان بروز می کند نتیجه همین نبود کمال شجاعت است نتیجتا معصیت یک امر عدمی است نه وجودی ......یعنی نبود کمالی در وجود انسان باعث اثراتی می گردد که ان اثرات را ما بد می خوانیم،نتیجتا خود شیطان و اعمال شیطان نیز اصالتا و در درجه اول از ان خداست،یعنی شیطان در انجام عمل مستقل نیست،ولی چیزی که هست اثرات مترتب از نبود کمال به خودش بر می گردد چون خداوند عدم ایجاد نمی کند،.......

خلاصه خداوند مالک مطلق همه هستی است و چیزی خارج از ملک وحکومت او ایجاد نمی گردد و البته ملک خداوند حقیقی است نه مجازی مانند ملک ها و زمینهای مادی که بعد از مرگ شخص نیز پابرجاست،ولی مالکیت شخص به چشمش حقیقی است،یعنی دیدن بدن قدرن روح شخص غیر ممکن است پس دیدن در درجه اول از ان نفس است ،وبعد خود چشم......

پس شما نخواهید توانست بدون قدرت الهی کاری انجام دهید چه معصیت وچه کار نیک،همه چیز از خداست و امور همه چیز نیز به او ختم می گردد...نتیجتا کارهای عادی شمانیز با قدرت واذن حق است چه برسد به کارهای مافوق طبیعی.......پس روح می تواند با تزکیه هم رنگ خدا شود و کارهای خدایی انجام دهد وگرنه نغض غرض از سخن حق در مورد حمل اسما و نفخت من روحی خواهد بود،واصل مطلب نیز همین است که انسان به مقام هم رنگی با خدا برسد،یعنی برسد به جایی که بین او و خدا به اندازه مقام قوس باشد،نتیجتا همرنگ صفات او گردد که قدرت یکی از ان صفات است........

البته در همین دنیا نیز می توان به ان درجه رسید و تصرف در عالم هستی نمود،که به شما انرا معجزه یاد داده اند!

نقل قول:
مهم در شهود پیامبران اینست که اعمال عرضه می شود نه اینکه خود در این دنیا اعمال را ببینند پس ثابت می شود حتی روح پیامبران در این دنیا نیستند
اما چگونگی عرضه اعمال چیزی غیبی است و ما نمی توانیم حقیقت انرا دریابیم
در قرآن عرضه صورت گرفته که اگر با تعریف شما پیش رویم باید ملائک اسما ء را می دانستند اما با این وجود آنرا درک نکردند و ندانستند
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
سپس به آدم نامهاي ( اشياء و خواصّ و اسرار چيزهائي را كه نوع انسان از لحاظ پيشرفت مادي و معنوي آمادگي فراگيري آنها را داشت ، به دل او الهام كرد و بدو ) همه را آموخت . سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست مي‌گوئيد ( و خود را براي امر جانشيني از انسان بايسته‌تر مي‌بينيد ) اسامي ( و خواصّ و اسرار ) اينها را برشماريد .
‏ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ‏
فرشتگان گفتند : منزّهي تو ، ما چيزي جز آنچه به ما آموخته‌اي نمي‌دانيم تو دانا و حكيمي .

باز هم دلیل بدون برهان...........

دوست عزیز شهادت بدون بودن در متن واقع بی معنی است،وکسی که چیزی را شهود نکرده است نمی تواند شهادت بدهد،شهادت بدون حمل ان معنا ندارد،تا حمل شهود نباشد نمی توان انرا ادا نمود،شهادت پوست جز با شعور و حمل واقع عمل از مضحکات عقلی است مگر اینکه حضرت عالی مثل موارد دیگر بدون هیچ دلیل قطعی به ان رسیده باشید...

علم اسما نیز به ملائک عرضه شد یعنی برای انها نیز ظهور پیدا کرد،ولی انرا درک نکردند،به عبارتی علم اسما علم به لغات وتصورات ذهنی نبود،که حالا حضرت ادم بنشیند وانها را به ملائک مانند کلاس و درس یاد بدهد ،علم ملائک علم لغوی و فهم ذهنی نیست....

ملائک هر یک ظرفیتی معلوم دارند به عبارتی ملائک فعلیت دارند در خلقت ،نه اینکه استعداد مقامات را داشته باشند مانند انسان،نتیجتا خداوند حقایق عینی و غیبی اسماء را بر ادم عرضه نمود و حضرت ادم انها را درک کرد و لی ملائک این ظرفیت را نداشتند نتیجتا نتوانستند انرا حمل نمایند،پس اصالت ظهور در درک نیست ،بلکه ظهور امری وقتی قابل درک است که درجه ومنزلت وجودی شئ در مرتبه ان باشد،والبته پیامبر و امامان و انبیا همه دارای چنین مقامی هستند و ظهور اعمال اشخاص برای انها قابل ادراک و شهود است،...

شهادت یا حسی است یاقلبی ،به عبارتی یا باید با حواس به چیزی اتصال داشت مانند دیدن یک منظره ویا با قلب و روح مانند نشان دادن مناظر دوزخ و برزخ و بهشت به شخصی واتصال روح با ان مناظر.....

خلاصه:

ملائک نه اینکه خواستند یاد بگیرند و لی نشد بلکه درک ان درجه از علم اسما برای انها غیر ممکن بود،نتیجتا ظهور ان نیز برای انها اثری در این درک نداشت چون اصل قضیه زیر سوال است وان ظرفیت وجود می باشد،درک اشخاص در قیامت نیز چنین است به عبارتی منزلت و جایگاه اشخاص عالی برای انها ظاهر است و لی امان از درک و هضم ان،این نشدنی است...پس کسی می تواند شهادت دهد که مقام ظهور را درک وهضم نماید وان کسی نیست جز بالاترین مرتبه انسانیت که همان انسان کامل است....

یاحق

صدرا;185511 نوشت:
با تشکر از دوست بزرگوار جناب عرفان علوی

جناب طالب علم
قبلا سوالی از شما شد و جواب مرحمت ننمودید
عرض شد: اصالت ادراکات انسان و قوای روحی او با کدام بعد از ابعاد وجودی او است ؟روح یا جسم؟یا اینکه هر دو مدخلیت دارند؟
1- اگر اصالت با روح است، که روح باقی است ودر نشئۀ دیگر به سر می برد و قطعا روح مومنین از آنچه که در این دنیا بودند قوی تر است و در مورد اولیاء که جای خود دارد.
سیوطی در رابطه با رساندن سلام مومنین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید:«ومن فوائد ( ذلك ) الموت أيضا : عرض الملائكة صلاة من صلى عليه، والتوجه في آن واحد إلى ما لا يحصى من أمور الأمة، ولم يثبت ذلك في الحياة.الجامع الصغير من حديث البشير النذير».
و ملا علی قاری در شرح الشفاء می گوید:(فكانت حياته رحمة، و مماته رحمة) بل و ليس هناك موت و لا فوت بل انتقال من حال إلى حال و ارتحال من دار إلى دار فإن المعتقد المحقق أنه حي يرزق. (كما قال صلى اللّه تعالى عليه و سلم) فيما رواه الحارث بن أبي أسامة في مسنده و البزار بإسناد صحيح).

2- اگر اصالت با جسم است ، دلیل این قول چیست؟و همچنان که دوست بزرگوار فرمودند لازمه این سخن نفی قدرت از جمیع موجودات مجرده است.

3- اگر اصالت با هر دو است، بنابراعتقاد کثیری از اهل سنت، انبیاء با جسم مادی در قبور خود زنده اند،؛ لذا چیزی تغییر نکرده. وشیعه نیز معتقد است همۀ انسانها در برزخ در کالبد مثالی خود قرار دارند.فافهم.


همچنان که گفته شد انسان دارای هم جسم است و هم روح و با بودن هر دو انسان قادر و تواناست
و قوای چشایی و بویایی و بینایی و شنوایی ودر کل تمام فعل انسان تابع جسم است تا جسم نباشد انسان قادر به انجام فعلی نیست
و خداوند می فرماید
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ
هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد
و همیشه مرگ در برابر حیات قرار دارد
اگر در مورد رسول خدا گفته شود هم جسمش سالم و هم روحش در آن قرار دارد دیگر این آیه معنای لغو پیدا می کند و همه چیز باید تغییر کند اینکه اصلا نباید رسول را در قبر می گذاشتند و اصلا لزوم امامت به معنای شیعه باطل می شود و در کل همه چیز باید معنای تازه پیدا کند
و باید قبر تمام رسول بیرون آورده شود و.....
و جالب اینکه شما از امامان خود کمک می خواهید نه همه شهید هستند و نه پیامبر

اما جدا از این تخیلات باطل
ما از مردگان درخواست کمک می کنیم
حال
1- باید ثابت شود روح به تنهایی قادر و تواناست
2- حد توانایی آن مشخص شود چون همانطور که گفته شد چه جسم مادی و چه موجودات مجرده هر یک تابع توانایی خاص و مخصوص خود هستند
3- ثابت شود می توانند در دنیا سیر کنند
بعد از اینکه همه اینها ثابت شد به سوال اصلی تایپک می رسیم که آنهم اثبات توانایی مردگان برای کمک به انسانهاست
اما جالب اینست
نه دوستان می توانند توانایی روح و نه حد توانایی آن و نه ارتباط مستقیم با دنیا که همانطور که گفته شد طبق اهل تشیع اعمال عرضه می شود را اثبات کنند و می ایند می گویند مردگان می توانند به زندگان کمک کنند

طالب علم;185937 نوشت:
و قوای چشایی و بویایی و بینایی و شنوایی ودر کل تمام فعل انسان تابع جسم است تا جسم نباشد انسان قادر به انجام فعلی نیست

سلام

پس شما منکر ایات شهود رویا هستید؟

می شود به ما بگویید پیامبر اکرم (ص) چگونه به معراج رفتند و اعمال افراد را دیدند؟

طالب علم;185937 نوشت:
و جالب اینکه شما از امامان خود کمک می خواهید نه همه شهید هستند و نه پیامبر

دوست عزیز شما از کجا می گویید امامان ما شهید نیستند؟

طالب علم;185937 نوشت:
1- باید ثابت شود روح به تنهایی قادر و تواناست 2- حد توانایی آن مشخص شود چون همانطور که گفته شد چه جسم مادی و چه موجودات مجرده هر یک تابع توانایی خاص و مخصوص خود هستند 3- ثابت شود می توانند در دنیا سیر کنند

یعی شما بزرگوار انسانی هستید که همیشه بیدار هستید و تا حال نخوابیدید؟

یعنی شما می گویید جسم به خودی خود حرکت می کند؟

طالب علم;185937 نوشت:
نه دوستان می توانند توانایی روح و نه حد توانایی آن و نه ارتباط مستقیم با دنیا که همانطور که گفته شد طبق اهل تشیع اعمال عرضه می شود را اثبات کنند و می ایند می گویند مردگان می توانند به زندگان کمک کنند

نه تنها ما بلکه حتی پیامبر خدا هم نمی تواند صدای خودش را به گوش مردگان برساند!!!!

کسانی که وقتی سخن حق را می شنود رویشان را بر می گردانند!!

انانای که می بینیم به به ما نگاه می کنند اما نمی بینند!!!

طالب علم;185937 نوشت:
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد و همیشه مرگ در برابر حیات قرار دارد

به نظر مرگ چه طبقه بندی دارد

ایا خواب نیز نوعی مرگ است؟:Gol:

راستی شما می دانید که این که پیامبران در قبرشان زنده هستند یعنی چه؟

بهتر است جناب صدرا توضیحات لازم را بفرمایند تا متوجه شوند!!!

طالب علم;185937 نوشت:
- باید ثابت شود روح به تنهایی قادر و تواناست 2- حد توانایی آن مشخص شود چون همانطور که گفته شد چه جسم مادی و چه موجودات مجرده هر یک تابع توانایی خاص و مخصوص خود هستند 3- ثابت شود می توانند در دنیا سیر کنند بعد از اینکه همه اینها ثابت شد به سوال اصلی تایپک می رسیم که آنهم اثبات توانایی مردگان برای کمک به انسانهاست اما جالب اینست نه دوستان می توانند توانایی روح و نه حد توانایی آن و نه ارتباط مستقیم با دنیا که همانطور که گفته شد طبق اهل تشیع اعمال عرضه می شود را اثبات کنند و می ایند می گویند مردگان می توانند به زندگان کمک کنند

با سلام
دوست من تلاش بیهوده نکن. خودت رو هم بیشتر از این خسته نکن
این شما هستید که نیاز به اثبات دارید. چون همانطور که در چند پست قبل در مثال گفتم، انسان همانطور که افعال جسمی دارد، افعال روحی هم دارد. و حتی روح بدون جسم قابلیت های بیشتری هم دارد. یکی از شواهدی که بر وجود روح ذکر کرده اند، این است که در برخی موارد، افرادی که در حال کما و یا نزدیک به مرگ بوده اند، بعد از اینکه دوباره به زندگی برگشته اند از کسانی که در اتاق های کناری بستری بوده اند خبر داده اند. خوب شما این را چطور میخواهید توجیه کنید. وقتی این شخص با بدن خود به مکانی دیگر نرفته است پس چگونه از آنجا خبر دارد؟ تازه این شخص روح از بدن او به طور کامل جدا نشده است.
اگر روح به طور کامل از بدن جدا شود همه قابلیت های روح را داراست مگر اینکه دلیلی بیاورید که خدا فعالیت های روح را محدود کرده است. مانند روایاتی که میگویند روح کافر محدود شده است و دائما در عذاب است و به او فرصت نمیدهند تا آنگونه که میخواهد عمل کند. و یا روایاتی که میفرماید شب جمعه ارواح اموات آزاد است.

طالب علم;185636 نوشت:
لطفا بگویید
امام شافعی امام مالک امام احمد امام ابوحنیفه دارای چه طریقتی بودند ؟

با سلام و عرض ادب
سخن جالبی بیان فرمودید، اگر می گفتید خلیفۀ اول و دوم چه مذهب فقهی و کلامی و طریقتی داشتند برای فرار از قبول سخن شاید بهتر می بود.
آیا عقائد فعلی شما که برگرفته از خیالات و اوهام وهابیان است در اعتقادات ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد و غیره موجود می باشد؟!

سخن شما همانند این است که بگوئیم با وجود ائمه چهار گانه چرا اهل سنت در علم کلام از افراد دیگری تبعیت می کنند؟ چرا حنفیان ماتریدی مذهبند و شافعیان اشعری مذهب؟و یا مثلا گفته شود چرا به علم حدیث اینقدر توجه می کنید در حالی که در مشرب ابوحنیفه حدیث جایگاه چندانی نداشته و وی تنها هفتده حدیث از احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را قبول داشته است.و یا چرا به علم رجال اهمیت می دهید در حالیکه در صده های نخستین چنین اموری وجود نداشته و...

لازم است شما یک بار اجمالا تاریخ تصوف را مطالعه بفرمائید که آغاز پیدایش آن از چه قرنی بوده و ویژگی های تصوف نخستین و رواج آن و تطورات تاریخی آن به چه صورتی بوده است؟و اینکه ما بحث طریقت در میان علما را بیان می نمائیم مرادمان چه طریقتی است؟آیا طریقت خانقاهی مبلغ لاابالی گری منظورمان است یا خیر راههای تهذیب نفس از راه بیعت با مشایخ با حفظ حدود شرعی آن در نزد اهل سنت؟(برای اطلاع به کتاب: مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف؛تالیف دکتر سید ضیاءالدین سجادی مراجعه نمائید).

روشن است که این افراد از منظر اهل سنت خود مجتهدمطلق بوده اند و از کسی تقلید نمی کرده اند ولی نهی یی هم از آنها در ابن زمینه وارد نشده و البته در زمان آنان فردی همانند سفیان ثوری(161ه) که خود هم صاحب مذهب فقهی بوده و هم از صوفیه بزرگ قرن دوم به شمار می رفته وجود داشته.وبعد از آنان نیز بزرگانی از مشایخ تصوف بوده اند که خود یا حنفی و یا مالکی و یا شافعی و حنبلی بوده اند افرادی همچون شبلی (مالکی) امام محمد (غزالی) شافعی و خواجه عبدالله انصاری (حنبلی) و..محیی الدین نووی(شارح صحیح مسلم)و...
نگاه کنید به:

طالب علم;185937 نوشت:
جالب اینکه شما از امامان خود کمک می خواهید نه همه شهید هستند

دلیل؟
موضوع قفل شده است