جمع بندی آیا ولی فقیه منصوب از سوی خداست؟

تب‌های اولیه

192 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

a1ireza;358640 نوشت:
اگر مصلحتی هم بوده خارج از دین نبوده. پیامبر و بقیه ائمه هم همینطور. پس جانشین او جایگاهی والاتر از او ندارد. اما مطلقه در لغت متضاد مشروطه هست و ولایت مطلقه منحصرا در اختیار خداست. چون هرچه خدا بگوید عین دین است. پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد پس اگر ولایتی هم داشته باشد مشروط به دستورات خداست.

دوست عزیز این مطلب را از اول می گفتید تا این همه خود را به زحمت نمی انداختیم. ولایت مطلقه در مقابل مشروطه نیست بلکه در مقابل مقیده است. بعضی ها معتقد به این هستند که ولایت فقیه فقد در امور حسبیه است که شامل مواردی مثل ولایت مجانین وافراد بی سرپرست می شود. ولی در مقابل خیلی از علماء که قبلا نام بعضی ها نقل شد معتقدند ولایت فقیه منحصر به امور حسبیه نیست بلکه هر آنچه امام معصوم بر آن ولایت داشته اند(از قبیل ولایت در اجرای حدود الهی ، بسیج مردم برای جنگ ودفاع، ولایت در قضاء)فقیه جامع الشرایط برای فتوی وقضاوت نیز در عصر غیبت آن ولایت را دارد مگر یک مورد وآنهم حکم به جهاد ابتدایی(تحریرالوسیله،ج1،ص443).
بنابراین ولایت مطلقه به معنای هم عرض خدا بودن نیست بلکه ولایت مطلقه در اجرای حدود واحکام اسلامی واداره جامعه براساس احکام اسلامی واز جمله شروط یک ولی فقیه این است که حریص ودنیا طلب وهوی پرست نباشد. در حالی که بادید شما این شرایط لازم نیست بلکه فقیه هر چه دلش بخواهد می گوید وآن عین دین است. واین برداشت غلط ئاشتباه است وبهتر است قبل از نظر دادن درمورد این مسائل کمی در منابع مربوطه مطالعه کنیم تا دچار برداشت غلط نشویم.

کریم;358805 نوشت:
بنده متوجه مقصود شما نمی شوم از یک طرف از گستردگی حوزه فعالیت رهبر انتقاد می کنید وزمانی که نقش واقعی ایشان مطرح می شود این سخنان را بیان می کنید. اداره یک جامعه و نظارت بر آن که از خط اسلام خارج نشود کار کوچکی نیست وولایت فقیه به این معنی نمی باشد که تمام سیاستهای خرد وکلان کشور در زمینه های اقتصادی واجتماعی وسیاسی توسط ایشان تدوین واجرا می شود چرا که این کار اصلا شدنی نیست واز توان یک شخص خارج است. آنچه مهم است ولی فقیه شخصی آشنا به زمان ومجتهد در علوم دینی و مدیری است که در سایه فقه اسلامی جامعه را به خوبی اداره کرده و از استعدادهای موجود در آن استفاده کند وبا مدیریت خوب موجب شکوفایی استعدادها می شود تا جامعه اسلامی وامت آن روز به روز پیشرفت کنند.

میزان موفقیتشان را هم میگفتید! :

http://www.tabnak.ir/fa/news/321614/%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%BA%D8%B2%D9%87%D8%A7

"کماکان روند خروج افراد تحصیلکرده از کشور ادامه دارد، تا جایی که بر اساس گزارش گذشته صندوق بین‌المللی پول، سالانه 200 هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده اقدام به خروج از کشور می کنند که این آمار ایران را در بین 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته در رتبه نخست قرار داده است."

"طبق آماری که پیشتر از سوی سازمان‌ها و نهادهاي دولتي اعلام شده، 90 نفر از 125 دانش‌آموزي که در چند سال گذشته در المپيادهاي جهاني رتبه کسب کرده‌اند، هم اکنون در دانشگاه‌هاي آمريکا تحصيل کرده و متاسفانه بسياري از آنان هرگز به ايران جهت زندگي دائم باز نمي‌گردند."

"تحقيقات ديگري که در سطح دانشگاه‌هاي معتبر ايران انجام شده نشان داده که به طور متوسط از هر 18 نفري که از سوي دانشگاه براي کسب تخصص به کشورهاي توسعه يافته اعزام شده‌اند، تنها 3 نفر به ايران بازگشته‌اند."

این آمار کجایش مایه عزت و افتخار است؟

کریم;358805 نوشت:
می شود دلیلی هم برسخن خود بیان کنیئ چون آنچه مسلم است اعضای خبرگان توسط رای مردم انتخاب می شوند. واینکه این 38نفر شما چه نقش اساسی در خبرگان دارند.(با عرض پوزش بنده فرصت رجوع به پست مزبور را ندارم لذا سخن خود را در اینجا کامل بیان کنید.

1-احمد جنتی نماینده تهران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در تهران و منصوب رهبری در شورای نگهبان


2-قربان علی دری نجف آبادی نماینده تهران در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آِیت الله خامنه ایدر اراک و نماینده ولی فقیه در استان مرکزی


3-محمد امامی کاشانی نماینده تهران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در تهران


4-اسد الله ایمانی نماینده فارس در مجلس خبرگان -امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس


5-هادی باریک بین نماینده قزوین در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در قزوین و نماینده ولی فقیه در استان فزوین


6-عباس علی سلیمانی نماینده سیستانو بلوچستان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در زاهدان و نماینده ولی فقیه در سیستان و بلوچستان


7-محمد شاهچراغی نماینده سمنان در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در سمنان و نماینده ولی قیه در استان سمنان


8-یوسف طباطبایی نژاد نماینده اصفهان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب رهبری در اصفهان و نماینده ولی فقیه در استان اصفهان


9-نور الله طبرسی نماینده مازندران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در ساری و نماینده ولی فقیه در استان مازندران


10-غیاث الدین طه محمدی نماینده همدان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در همدان و نمانیده ولی فقیه در استان همدان


11-حسن عاملی نماینده اردبیل در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در اردبیل و نماینده ولی فقیه در استان اردبیل


12-زین العابدین قربانی نماینده گیلان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای دررشت و نماینده ولی فقیه در استان گیلان


13-محسن کازرونی نماینده تهران در مجلس خبرگان – امام جمعه کرج و نماینده ولی فقیه در استان البرز


14-محمد علی موسوی جزایری نماینده خوزستان در مجلس خبرگان -امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در اهواز و نماینده ولی فقیه در استان خوزستان


15-حبیب الله مهمان نوازنماینده خراسان شمالی در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب رهبری در بجنورد و نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی


16-غلامعلی نعیم آبادی نماینده هرمزگان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آِیت الله خامنه ای در بندر عباس و نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان


17-محسن مجتهد شبستری نماینده آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان-امام جمعه منصوب رهبری در تبریز و نماینده ولی فقیه در استان آذر بایجان شرقی


18-علی اصغر معصومی نماینده خراسان رضوی در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در تربت حیدریه


19-کاظم نورمفیدی نماینده گلستان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت اله خامنه ای در گرگان و نماینده ولی فقیه در استان گلستان


20-محمد تقی واعظی نماینده زنجان در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در زنجان و نماینده ولی فقیه در استان زنجان


21-عبدالنبی نمازی نماینده تهران در مجلس خبرگان -امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در کاشان و نماینده ولی فقیه در کاشان


22-عباس واعظ طبسی نماینده خراسان رضوی در مجلس خبرگان- تولیت آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی


23-ابوالقاسم وافی نماینده یزد در مجلس خبرگان-تولیت منصوب شده از سوی آیت الله خامنه ای در مسجد جمکران قم


24-کرامت الله ملک حسینی نماینده کهکیلویه و بویر احمد در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای دریاسوج و نماینده ولی فقیه در استان کهکیلویه و بویر احمد


25-رضا استادی نماینده تهران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در قم


26-مختار امینی نماینده گیلان در مجلس خبرگان – امام جمعه موقت منصوب آیت الله خامنه ای در رشت


27-محمد تقی پور محمدی نماینده آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در مراغه


28-صابر جباری نماینده مازندران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در بهشهر


29-هاشم حسینی بوشهری نماینده بوشهر در مجلس خبرگان -امام جمعه موقت منصوب آیت الله خامنه ای در قم


30-محسن حیدری نماینده خوزستان در مجلس خبرگان – امام جمعه موقت منصوب آیت الله خامنه ای در اهواز


31-احمد علم الهدی نماینده خراسان رضوی در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در مشهد


32-علی معلمی نماینده مازندران در مجلس خبرگان – امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در قائم شهر


33-عبدالهادی حسینی بوشهری نماینده گلستان در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای در علی آباد کتول


34-محمد مومن نماینده قم در مجلس خبرگان- فقیه منصوب آیت الله خامنه ای در شورای نگهبان
35-محمد یزدی نماینده تهران در مجلس خبرگان – فقیه منصوب آیت الله خامنه ای در شورای نگهبان


36-محمود شاهرودی نماینده خراسان رضوی در مجلس خبرگان -فقیه منصوب آیت الله خامنه ای در شورای نگهبان و رییس منصوب رهبری در هیات عالی حل اختلاف بین قوای سه گانه


37-علی اکبر قرشی نماینده آذربایجان غربی در مجلس خبرگان-نماینده سابق ومنصوب آیت الله خامنه ای در جهاد کشاورزی و نمانیده کنونی ولی فقیه در دانشگاه


38-محسن قمی نماینده تهران در مجلس خبرگان -معاون ارتباطات بین الملل بیت آیت الله خامنه ای

کریم;358805 نوشت:
شما هم اگر به پسوند فقیه خوب دقت کنید این ادعا را نمی کنید چون فقهی که فقیه براساس آن حکومت می کند باید مستند به قرآن وسیره وسنت پیامبر اسلام واهل بیت علیهم السلام باشد.

خب دیگر چرا بحث ولایت مطلقه فقیه مطرح شد؟


عبدالرسول;358785 نوشت:
جناب علی مع الحق !

بنده اینجا نمی خواهم از سخنان آقای علیرضا دفاع کنم ، خودشان قطعا توانایی دارند که از سخنان خودشان دفاع کنند . اما شما نکته ای را فراموش کرده اید .

مسلمانان اعتقاد دارند که قرآن و تفسیر قرآن و سنت بر پیامبر نازل می شده است . و اینکه گفته می شود پیامبر از جانب خود سخنی نمی گوید کاملا صحیح است . ان هو الا وحی یوحا .

کلام خدا در قالب زبان پیامبر و به شکل سنت به دست ما رسیده است . نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند ادعا کند که سخن پیامبر به خودی خود است . سخن پیامبر طبق قرآن ، سخن خداست .

اما اشکالی که شما به شهادت یک نفر وارد می کنید : خدا هر سخنی بگوید کسی نمی تواند اقامه برهان بر ضدش کند . طبق قرآن کریم سخن پیامبر ، وحی منزل است . پس هیچ تناقضی نیست . خدا می گوید مومنین حق ندارند بیش از 4 زن رسمی و دائم داشته باشند . پیامبر 9 زن داشته ، آیا اینجا هم شما می گویید فعل پیامبر غیر اسلامیست ؟

بنده هم کامل با شما هم عقیده ام

فرمودید برای دفاع از جناب علیرضای عزیز نیامده اید بنابراین بقیه بحث را خدمت خودش عرض میکنم

(در غیر این صورت باید اضافه میکردم که : متاسفانه ایشان با من و شما هم نظر نیستند و میگویند پیامبر ادعا نداشته است که هر چه میگوید مانند دین است. ظاهرا پیامبر فراموش کرده بود که در قرآن آمده ان هو الا وحی یوحا )

a1ireza;358791 نوشت:
بله قرآن سخن خداست و سنت سخن و سیره پیامبر و ائمه هست و اینها در کنار یکدیگر دین را تشکیل میدهند.

احسنت بر شما که گفته قبلیتان را رد کردید، بنده هم هدفم همین بوده که به شما بفهمانم 1-تا زمانی که در مورد مسئله ای آگاهی ندارید وارد نشوید 2-همیشه از پایه شروع کنید ابتدا در مورد معنای دین تحقیق کنید که آیا گفته پیامبر هم جزو دین هست یا خیر بعد پله پله جلو بریم

a1ireza;358791 نوشت:
صحابه پیامبر جایگاه ویژه ای داشته اند که مثلا در مورد یکی از آنها پیامبر گفته شهادت تو به عنوان شهادت 2 نفر هست یا ضربت تو به اندازه عبادت کل جن و انس تا روز قیامت ارزش دارد. اینکه بگوییم چرا خداوند شهادت خزیمت را شهادت 2 نفر حساب کرده چیزی هست که مربوط به خداست.

ببینید عزیز من ، کسی که به جناب ثابت لقب ذوشهادتین داده پیامبر (ص) بوده است نه خداوند
خداوند چیزی که فرموده است این است که شهادت یک نفر کافی نیست.
حالا آیا به قول شما این شرک است:

a1ireza;358653 نوشت:
اگر قرار بر این باشد که از یک طرف نظر خدا را انجام دهیم و از طرف دیگر نظر پیامبر را خب این شرک نیست؟

خیر زیرا همانطور که جناب عبد الرسول فرمودند پیامبر ان هو الا وحی یوحا بوده اند.

a1ireza;358791 نوشت:
پس اطاعت از دستورات پیامبر و ائمه به این دلیل واجب است که دستورات آنها همان دستورات خداست پس مشروط هست مطلق نیست.
اما اگر ولایت ولی فقیه مطلق باشد دیگر نیازی به ارگانی که او را تحت نظر بگیرد نیست چرا که سخن او عین دین است پس طی هیچ شرایطی نمیتوان او را بازخواست کرد چون دیگر مبنایی باقی نمیماند که براساس آن ولی فقیه را بازخواست کرد! من از شما میپرسم در ولایت مطلقه فقیه بر چه مبنایی میتوان ولی فقیه را بازخواست کرد؟ دین؟ خیر! مصلحت؟ خیر! قانون؟ خیر! پس دقیقا ولی فقیه طی هیچ شرایطی عزل نخواهد شد.

من فکر میکنم یا شما بزرگوار سنی هستید و معصومیت پیامبر و ائمه را قبول ندارید و یا درک درستی از معنای ولایت ندارید. ولایت پیامبر ولایتی است از جانب خداوند که حرف پیامبر همان حرف خداست اما ولایت ولی فقیه اگر نظر بنده را میخواهید منظور ولایتی است که به واسطه انتخاب او از جانب معصوم میباشد. دقیقا همان ولایتی که مالک اشتر بر مردم منطقه حکومتیش داشته است.

کریم;358809 نوشت:
دوست عزیز این مطلب را از اول می گفتید تا این همه خود را به زحمت نمی انداختیم. ولایت مطلقه در مقابل مشروطه نیست بلکه در مقابل مقیده است. بعضی ها معتقد به این هستند که ولایت فقیه فقد در امور حسبیه است که شامل مواردی مثل ولایت مجانین وافراد بی سرپرست می شود. ولی در مقابل خیلی از علماء که قبلا نام بعضی ها نقل شد معتقدند ولایت فقیه منحصر به امور حسبیه نیست بلکه هر آنچه امام معصوم بر آن ولایت داشته اند(از قبیل ولایت در اجرای حدود الهی ، بسیج مردم برای جنگ ودفاع، ولایت در قضاء)فقیه جامع الشرایط برای فتوی وقضاوت نیز در عصر غیبت آن ولایت را دارد مگر یک مورد وآنهم حکم به جهاد ابتدایی(تحریرالوسیله،ج1،ص44 3).
بنابراین ولایت مطلقه به معنای هم عرض خدا بودن نیست بلکه ولایت مطلقه در اجرای حدود واحکام اسلامی واداره جامعه براساس احکام اسلامی واز جمله شروط یک ولی فقیه این است که حریص ودنیا طلب وهوی پرست نباشد. در حالی که بادید شما این شرایط لازم نیست بلکه فقیه هر چه دلش بخواهد می گوید وآن عین دین است. واین برداشت غلط ئاشتباه است وبهتر است قبل از نظر دادن درمورد این مسائل کمی در منابع مربوطه مطالعه کنیم تا دچار برداشت غلط نشویم.

اینطور که از سخنان شما پیداست شما هستید که از ولایت مطلقه فقیه مطلع نیستید:

"مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست؛ بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‏ای بر خلاف آنها انجام شود، ولی فقیه می‏تواند به آن کار اقدام نماید."

اینها هم سخنان آیت الله خمینی بنیانگذار ولایت مطلقه فقیه هست.

علی مع الحق;358811 نوشت:
احسنت بر شما که گفته قبلیتان را رد کردید، بنده هم هدفم همین بوده که به شما بفهمانم 1-تا زمانی که در مورد مسئله ای آگاهی ندارید وارد نشوید 2-همیشه از پایه شروع کنید ابتدا در مورد معنای دین تحقیق کنید که آیا گفته پیامبر هم جزو دین هست یا خیر بعد پله پله جلو بریم

کدام سخنم را رد کردم؟

علی مع الحق;358811 نوشت:
ببینید عزیز من ، کسی که به جناب ثابت لقب ذوشهادتین داده پیامبر (ص) بوده است نه خداوند
خداوند چیزی که فرموده است این است که شهادت یک نفر کافی نیست.

پس میخواهید بفرمایید پیامبر یک چیزی میگفته خدا یک چیز دیگه! مثل فدراسیون فوتبال ما که مدیر یک چیزی میگه معاون یک چیز دیگه! خب خدا در جای دیگه هم گفته تا 4 زن حلال است ولی پیامبر 9 زن داشته! این یعنی پیامبر کاری به کار خدا نداشته و براساس نظر خودش عمل میکرده؟ نه عزیز این حکم مختص پیامبر بوده با اجازه خدا. آقا جان من برای شما مثال آوردم که پیامبر به امام علی گفت ضربت تو برابر عبادت کل جن و انس تا روز قیامته. مگه میشه این نظر پیامبر باشه؟ مگه پیامبر تعیین کننده این هست که چه عملی چه مقدار ثواب داره؟ این نظر خدا بوده که پیامبر گفته. همانطور که دو برابر حساب شدن شهادت اون آقا نظر خدا بوده که پیامبر گفته.

مثل اینکه شما استدلال بنده را نمیفهمید پس بر مبنای چیزهایی که خودتان قبول دارید با شما سخن میگویم که بفهمید چقدر عقیده تان اشتباه است. شما اعتقاد دارید که پیامبر ولایتش مطلقه بوده و ولایت ولی فقیه هم مطلقه هست. پیامبر با استفاده از ولایت مطلقه اش گفته که شهادت این آقا دو برابره و ضربت علی از عبادت جن و انس بیشتره. خب آیت الله خمینی هم میتوانست بگوید که سرکوب منافقین در عملیات مرصاد توسط صیاد شیرازی ارزشش از جهاد کل مسلمین در جنگ تحمیلی بیشتره؟ یا مثلا الان آیت الله خامنه ای میتونه بگه رای آقای لاریجانی در مجلس از رای 260 نماینده مجلس هم بالاتره؟

علی مع الحق;358811 نوشت:
من فکر میکنم یا شما بزرگوار سنی هستید و معصومیت پیامبر و ائمه را قبول ندارید و یا درک درستی از معنای ولایت ندارید. ولایت پیامبر ولایتی است از جانب خداوند که حرف پیامبر همان حرف خداست اما ولایت ولی فقیه اگر نظر بنده را میخواهید منظور ولایتی است که به واسطه انتخاب او از جانب معصوم میباشد. دقیقا همان ولایتی که مالک اشتر بر مردم منطقه حکومتیش داشته است.

بنده سنی نیستم و اگر منظور شما از ولایت ولی فقیه همانند ولایتی هست که مالک اشتر داشته باید خدمتتان عرض کنم که در این زمینه نظر بنده با شما یکسان هست.

a1ireza;358679 نوشت:

بله البته حضرتعالی باید این حرف را بزنید
جناب علیرضا خواهش میکنم اندکی در حکومتهای سکولار منهای دین مطالعه بفرمائید و جوامع آنها را از همه نظر در نظر بگیرید بعد بیائید بحث ناکار آمدی نظام ولایت فقیه را مطرح کنید مطرح کردن حرفهای هباء منثورا که خرج ندارد میشه کیلویی هم حرف زد مهم این است که آیا این حرفها میتواند واقعیت و ماهیت مسئله را اثبات کند یا خیر
آقای علیرضا سالهای سال است از زمان حضرت آیه الله بروجردی رحمه الله علیه تا الان بحث ولایت فقیه اونهم از نوع مطلقه اش مطرح است و علمای اعلام بعضا روی این مسئله صحه گذاشتند
یادم میاید در خاطرات مستر همفر جاسوسن خبیث انگلیس ملعون در کشورهای اسلامی میخواندم یکی از چیزهایی که آنها بشدت از آن هراس داشتند ماهیتی بنام ولایت فقیه بود که از همین همفر نامه داده بود به مستعمره انگلیس که در مقابل ماهیتی بنام ولایت فقیه چه موضعی برای براندازیش اتخاذ کنیم که از طرف مستعمره دستور رسید سعی کنید بین علمای دین و مردم به هر وجهی شده جدایی بیاندازید و سعی بلغیتان در پیدا کردن نقطه ضعفی برای دلسرد کردن مردم برای پراکنده شدن از دور و بر ولات فقاهت باشید که البته مستر همفر در ایران توفیقی بدست نیاورد چون مردم ایران اکثریت شان شیعه بودند و روح شیعی در جان و روحشون کاملا عجین شده بود مستر همفر که دید اینجا کاری از پیش نمیبرد دست به کار تفرقه افکنی در بین مذاهب اهل سنت شد چون آنها مسئله ولایت فقیه را یک مسئله فقهی میدانند بر خلاف ما که مسئله ولایت فقها مسئله ایی کلامی است بنا بر این در اونجا توفیق پیدا کرد که شخصی بنام محمد بن عبد الوهاب را تحریک کند که بتواند منویات پلید سردمداران استثمار را جامه عمل بپوشاند
در همین الان که شاهد تجاوزات زیادی در کشورهایی مانند سوریه و قبلا هم که در کشورهایی مانند بحرین و مصر و ... بودیم تمام این ظلمها و تعدیات صرفا بخاطر نداشتن ولایتی بود که در تحت ولی فقیه مأذون از طرف خدا باشد بود و الا اگر آن حکومتها در تحت ولایت و فقاهت فقیه جامع الشرائطی قرار میگرفتند که میتوانست سکان حکومت را بدست گیرد شاهد آنهمه تعدیات و مسائل بغرنج نسبت به مسلمانان نبودیم
در دوران حکومت صفوی تا زمانی که شیوخی مانند شیخ انصاری شیخ بهایی در دستگاه صفویان احکام شرعی دستشان بود مملکت از نظر حمله نظامی دول بیگانه در امان بود چون در شاهان صفوی در کنار حکومت سلطنتی خود با علمای دین همراه بودند و دشمنان هیچگاه نتوانستند حمله نظامی انجام بدهند تا زمان شاه حسین صفوی فکر کنم (اگه در عنوان اسم اشتباه نکرده باشم ) که متاسفانه بخاطر ترغیب همین انگلیس ملعون به شرابخوارگی و زن بارگی ( که خودش داستان مفصلی دارد از مریض شدن مادر شاه و تجویز پزشک انگلیسی به خوردن شراب و .... ) باعث شد علما از حکومت و دربار طرد بشوند و مملکت دستخوش آسیب از طرف دشمنان بشود حال با این مختصری که خدمتتان عرض کردم متوجه شدید که هر جا حکومت ولایت فقیه نباشد اساس اسلام در معرض خطر بیگانگان هست همچنانکه در مذاهبی مثل اهل سنت آنها تنها به پوسته ظاهری دین عمل میکنند در حالیکه عبادت آنها فاقد روح هست . چون ماهیتی بنام ولایت فقیه به آن صورتی که ما قبول داریم را قبول ندارند و الا بعضی از حکومتهای آنها هیچوقت تحت مذلت بیگانگان قرار نمیگرفتند

نقل قول:
نظر یکی از بزرگان دین را در بالا ذکر کردم. از نقطه نظر حکام محبوب شما از اول انقلاب تاکنون و از الان تا روز قیامت شرایط کشور شرایط خاصی هست. اگر قرار باشد به حرف آنها گوش دهیم باید تا روز قیامت خفه شویم!

آقای علیرضا به نظر شما در این برهه از زمان که موقع انتخابات هست و در میان این همه هجمه از طرف دشمنان نظام و رهبری هستیم طرح این مسائل این مسئله را به ذهن متبادر نمیکند که نکند امثال شماها هم در ادامه همان هجمه ها و صحنه سازی ها برای تضعیف نظام و رهبری و ... دارید قدم بر میدارید ؟؟؟؟ و آیا تا الان کجا بودید که تازه این مسائل را مطرح میفرمائید
جناب علیرضا پنبه این حرفها بیش از دویست سال است که زده شده است و شما جزء نفرات آخر سلسله شبهه افکن این کاروان هستید فلذا بهتر است به اسلافتان مراجعه فرمائید تا ببینید آنها چطور و چگونه در برابر براهین قطعی علمای اعلام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین سر به سجده تواضع و کرنش گذاشتند


نقل قول:
چرا از جواب دادن به سوال طفره میروید! آیا ولی فقیه میتواند این حکم را بدهد یا نه:

"

ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم و با سخنانم جایگاه نظام اسلامی را که صرفا حفظش از اوجب واجبات است را تضعیف میکنم پس باید دستگیر و شکنجه شوم تا درس عبرتی شوم برای سایر مخالفین! خب یک مامور امنیتی چگونه میتواند هم اخلاقمدار باشد هم این دستور ولی فقیه را انجام دهد؟ به فرض اینکه اخلاقمدار باشد چگونه میتواند علیه ولی فقیه اعلام جرم کند؟

"

هیچ ولی فقیهی نمیگوید من مخالف نظام اسلامی هستم بقول معروف هیچگاه چاقو دسته اش را نمی برّد ، اگر ولی فقیه بگوید من مخالف نظام اسلامی هستم چه چیزی برای خودش می ماند ؟؟؟
ماهیت ولایت فقیه بستگی به ماهیت اسلام هست
مامور امنیتی که شما الان در دو پست حرفش را میزنید از نظر ولائی در تحت حکومت و نظام اسلامی است اصلا مامور شدنش رسته اش و ....را نباید حاکم ولی فقیه تایید نماید ؟؟؟؟ چطور میشود کسی که تاییدش بدست ولی فقیه است بخواد او را نقض کند و در حقیقت اگر بخواهد جنین کاری کند ماهیت حقوقی خودش دجار نقض میشود
جناب علیرضا ولی فقیه مجسمه اخلاف مداری است که اگر چنین نباشد ماهیتش دچار خدشه است یعنی کسی میتواند که ولی فقیه شود که بتواند منویات ولی معصوم را در جامعه پیاده کند هر چند که بواسطه نبود شرائط مادی و معنوی جامعه توفیقی نداشته باشد همچنانکه در زمان حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه نیز چنین بود حضرتش در صدد برپایی عدالت در جامعه بودند و با تمام توانی که داشتند تلاش می کردند ولی بواسطه موانعی که شیطان صفتان ایجاد میکردند توفیق کامل حاصل نشد

رحیق مختوم;358826 نوشت:
بله البته حضرتعالی باید این حرف را بزنید
جناب علیرضا خواهش میکنم اندکی در حکومتهای سکولار منهای دین مطالعه بفرمائید و جوامع آنها را از همه نظر در نظر بگیرید بعد بیائید بحث ناکار آمدی نظام ولایت فقیه را مطرح کنید مطرح کردن حرفهای هباء منثورا که خرج ندارد میشه کیلویی هم حرف زد مهم این است که آیا این حرفها میتواند واقعیت و ماهیت مسئله را اثبات کند یا خیر
آقای علیرضا سالهای سال است از زمان حضرت آیه الله بروجردی رحمه الله علیه تا الان بحث ولایت فقیه اونهم از نوع مطلقه اش مطرح است و علمای اعلام بعضا روی این مسئله صحه گذاشتند
یادم میاید در خاطرات مستر همفر جاسوسن خبیث انگلیس ملعون در کشورهای اسلامی میخواندم یکی از چیزهایی که آنها بشدت از آن هراس داشتند ماهیتی بنام ولایت فقیه بود که از همین همفر نامه داده بود به مستعمره انگلیس که در مقابل ماهیتی بنام ولایت فقیه چه موضعی برای براندازیش اتخاذ کنیم که از طرف مستعمره دستور رسید سعی کنید بین علمای دین و مردم به هر وجهی شده جدایی بیاندازید و سعی بلغیتان در پیدا کردن نقطه ضعفی برای دلسرد کردن مردم برای پراکنده شدن از دور و بر ولات فقاهت باشید که البته مستر همفر در ایران توفیقی بدست نیاورد چون مردم ایران اکثریت شان شیعه بودند و روح شیعی در جان و روحشون کاملا عجین شده بود مستر همفر که دید اینجا کاری از پیش نمیبرد دست به کار تفرقه افکنی در بین مذاهب اهل سنت شد چون آنها مسئله ولایت فقیه را یک مسئله فقهی میدانند بر خلاف ما که مسئله ولایت فقها مسئله ایی کلامی است بنا بر این در اونجا توفیق پیدا کرد که شخصی بنام محمد بن عبد الوهاب را تحریک کند که بتواند منویات پلید سردمداران استثمار را جامه عمل بپوشاند
در همین الان که شاهد تجاوزات زیادی در کشورهایی مانند سوریه و قبلا هم که در کشورهایی مانند بحرین و مصر و ... بودیم تمام این ظلمها و تعدیات صرفا بخاطر نداشتن ولایتی بود که در تحت ولی فقیه مأذون از طرف خدا باشد بود و الا اگر آن حکومتها در تحت ولایت و فقاهت فقیه جامع الشرائطی قرار میگرفتند که میتوانست سکان حکومت را بدست گیرد شاهد آنهمه تعدیات و مسائل بغرنج نسبت به مسلمانان نبودیم
در دوران حکومت صفوی تا زمانی که شیوخی مانند شیخ انصاری شیخ بهایی در دستگاه صفویان احکام شرعی دستشان بود مملکت از نظر حمله نظامی دول بیگانه در امان بود چون در شاهان صفوی در کنار حکومت سلطنتی خود با علمای دین همراه بودند و دشمنان هیچگاه نتوانستند حمله نظامی انجام بدهند تا زمان شاه حسین صفوی فکر کنم (اگه در عنوان اسم اشتباه نکرده باشم ) که متاسفانه بخاطر ترغیب همین انگلیس ملعون به شرابخوارگی و زن بارگی ( که خودش داستان مفصلی دارد از مریض شدن مادر شاه و تجویز پزشک انگلیسی به خوردن شراب و .... ) باعث شد علما از حکومت و دربار طرد بشوند و مملکت دستخوش آسیب از طرف دشمنان بشود حال با این مختصری که خدمتتان عرض کردم متوجه شدید که هر جا حکومت ولایت فقیه نباشد اساس اسلام در معرض خطر بیگانگان هست همچنانکه در مذاهبی مثل اهل سنت آنها تنها به پوسته ظاهری دین عمل میکنند در حالیکه عبادت آنها فاقد روح هست . چون ماهیتی بنام ولایت فقیه به آن صورتی که ما قبول داریم را قبول ندارند و الا بعضی از حکومتهای آنها هیچوقت تحت مذلت بیگانگان قرار نمیگرفتند

این دیدی که شما دارید غلط است. شما میگویید چون مستکبرین مخالف نظام اسلامی هستند پس ما بر حقیم! خب آمریکا مخالف شوروی بود آیا شوروی بر حق بود؟ آمریکا مخالف کره شمالی هست آیا کره شمالی بر حق است؟ آمریکا مخالف سوریه هست آیا سوریه بر حق است؟ آنها بر اساس منافعشان عمل میکنند و ملاکشان صرفا این نیست که با دین مبارزه کنند وگرنه الان باید حکومت های کمونیستی رفیق درجه یک آمریکا باشند که برعکس هست!

رحیق مختوم;358826 نوشت:
آقای علیرضا به نظر شما در این برهه از زمان که موقع انتخابات هست و در میان این همه هجمه از طرف دشمنان نظام و رهبری هستیم طرح این مسائل این مسئله را به ذهن متبادر نمیکند که نکند امثال شماها هم در ادامه همان هجمه ها و صحنه سازی ها برای تضعیف نظام و رهبری و ... دارید قدم بر میدارید ؟؟؟؟ و آیا تا الان کجا بودید که تازه این مسائل را مطرح میفرمائید
جناب علیرضا پنبه این حرفها بیش از دویست سال است که زده شده است و شما جزء نفرات آخر سلسله شبهه افکن این کاروان هستید فلذا بهتر است به اسلافتان مراجعه فرمائید تا ببینید آنها چطور و چگونه در برابر براهین قطعی علمای اعلام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین سر به سجده تواضع و کرنش گذاشتند

در جایی دیگر گفتم اینجور سخنان آخرین حربه برای کسانی هست که جوابی ندارند. اینکه به بنده انگ جاسوس بودن و جیره خور بودن و عامل آمریکا بودن بزنید مشکلی را حل نمیکند. اگر جوابی دارید عرض کنید. مردم را هم احمق فرض نکنید. بگذارید هم نظر موافق را بشنوند هم مخالف بعد تصمیم بگیرند. تهمت زدن به مخالف و تهدید کردن او رفتاری منطقی در جهان امروزی نیست مگر از نقطه نظر دیکتاتورها.

رحیق مختوم;358826 نوشت:
هیچ ولی فقیهی نمیگوید من مخالف نظام اسلامی هستم بقول معروف هیچگاه چاقو دسته اش را نمی برّد ، اگر ولی فقیه بگوید من مخالف نظام اسلامی هستم چه چیزی برای خودش می ماند ؟؟؟
ماهیت ولایت فقیه بستگی به ماهیت اسلام هست
مامور امنیتی که شما الان در دو پست حرفش را میزنید از نظر ولائی در تحت حکومت و نظام اسلامی است اصلا مامور شدنش رسته اش و ....را نباید حاکم ولی فقیه تایید نماید ؟؟؟؟ چطور میشود کسی که تاییدش بدست ولی فقیه است بخواد او را نقض کند و در حقیقت اگر بخواهد جنین کاری کند ماهیت حقوقی خودش دجار نقض میشود
جناب علیرضا ولی فقیه مجسمه اخلاف مداری است که اگر چنین نباشد ماهیتش دچار خدشه است یعنی کسی میتواند که ولی فقیه شود که بتواند منویات ولی معصوم را در جامعه پیاده کند هر چند که بواسطه نبود شرائط مادی و معنوی جامعه توفیقی نداشته باشد همچنانکه در زمان حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه نیز چنین بود حضرتش در صدد برپایی عدالت در جامعه بودند و با تمام توانی که داشتند تلاش می کردند ولی بواسطه موانعی که شیطان صفتان ایجاد میکردند توفیق کامل حاصل نشد

اینکه من گفتم ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم منظورم شخص ولی فقیه نبوده منظور خود بنده هست! توجه کنید و سپس پاسختان را بدهید.

کریم;358805 نوشت:
شما کاش مقبوله حنظله را نیز می خواندید که امام می فرماید: برای رفع دعاوی خود واحقاق حقوق وقضاوت حتما باید نزد کسی بروید که از راویان احادیث ما باشد وحق رجوع به حاکم جور یا قاضی منصوب از طرف او را ندارید.


کارشناس محترم !

متاسفانه شما دانستن حکم چند تا مسئله شرعی نظیر شرب شراب و فعل قمار را توسعه دادید و از آن ولایت فقیه را استنتاج نمودید ! صرف نظر از بررسی سندی ( که ای کاش بررسی سندی صورت بگیرد ) این حدیث صرفا امور دینی و دانستن احکام آنها را بیان می کند و نه چیز دیگر . شما اگر می توانید دستور صریح بر تشکیل حکومت توسط فقیه را از زبان امام معصوم بیاورید ، گرفتن حکم چند مسئله شرعی کجا و تشکیل حکومت کجا ؟


کریم;358805 نوشت:
اگر شما به کتا ب حکوت اسلامی و ولایت فقیه از امام خمینی (ره)مراجعه کنید به طور مفصل با دلایل لزوم حکومت فقیه در عصر غیبت آشنا می شوید. وهمچنین کتا ب ولایت فقیه مرحوم آیةالله منتظری نیز در این زمینه بسیار مفید است.


واقعا جای بسی تاسف است که شما کتاب را معرفی می کنید ! شما از کجا می دانید که من ولایت فقیه حضرت امام را مطالعه نکرده ام ؟ آیا این شیوه جدید ارجاع است ؟ شما مطلب مورد نظر را بیاورید .

وبعدهم چطور شده که اکنون آیت الله منتظری می شود مرحوم و کتابش می شود حجت ؟

کریم;358805 نوشت:
اگر حادثه کربلا و ایستادگی اباعبدالله ویارانش نبود الان خبری از اسلام نبود واگر الان اسلام باقی مانده است در سایه تلاش اهل بیت علیهم السلام وعلمایی است که برای حفظ اسلام از جان وآبروی خود مایه گذاشته اند افرادی همچون شیخ مفید،علامه حلی،شهید اول وثانی . توجه داشته باشید شما سخن از اجماع در حکومت ابوبکر می گویید که چنین چیزی نبوده واگر تلاشهای اهل بیت وحادثه کربلا وزحماتی که علماء اسلام کشیدند نبود الان از اسلام نامی هم نمانده بود.


شما چرا از جواب دادن طفره می روید ؟ شما کلا از زحمات اهل بیت برای بنده بازگو نکنید . سخن من واضح است : جناب حامد گفتند که اگر ولی فقیه حکومت نکند ، امت رها می شود ، حال من سوال پرسیدم که در این 1200 سال کدام فقیه حکومت کرده ؟ چون پرسش انکاری است و جوابش مشخص باید گفت که طبق سخنان جناب حامد تاکنون امت رها شده است.

اما اینکه از شیوخ شیعه اسم آوردید دقیقا علیه خودتان و جناب حامد استدلال کردید . از این اشتباه شما بسیار متشکرم .

مسلما هیچ کدام از علمایی که ذکر کردید حکومت تشکیل نداده اند و شما ادعا دارید که دین به واسطه مجاهدت های این بزرگواران برپا مانده و به دست ما رسیده است . و این یعنی اینکه بدون حضور علما در راس حکومت هم دین صحیح و سالم باقی می ماند . و این استدلال یعنی خط بطلانی بر تمامی استدلال های شما و سایر مدافعین .

آیا غیر از اینست که شما هدف از تشکیل ولایت فقیه را بر پایی قوانین الهی و اسلامی در جامعه می دانید ؟ خب وقتی بدون تشکیل ولایت فقیه دین باقی می ماند دیگر چه نیازی به تشکیل حکومت دینی توسط فقیه است ؟

کریم;358805 نوشت:
اگر در طول این مدت فقیهی حکومت نکرده به خاطر نبود فضای مناسب بوده است والا در جاهایی ه این امکان به وجود آمده است مانند ماجرای سربداران علماء اقدام به تشکیل حکومت کرده اند.

ای کاش شما از فواید و دوام و کلا مزایایی که حکومت علما در قیام سربداران داشتند و دیگر حکومت ها نداشتند نیز بحث می کردید .

کریم;358805 نوشت:
بنده متوجه مقصود شما نمی شوم از یک طرف از گستردگی حوزه فعالیت رهبر انتقاد می کنید وزمانی که نقش واقعی ایشان مطرح می شود این سخنان را بیان می کنید.

آیا واقعا صرفا ابلاغ نظر چند کارشناس در جامعه ( همانطور که در بحث پیشین گفتید )، نقش واقعی رهبر است ؟ اگر من فعالیت های رهبر را در همین چهار سال اخیر بیان کنم شما هم به گستردگی بیش از حد و فراقانونی وظایف رهبر اعتراف می کنید ؟

کریم;358805 نوشت:
وولایت فقیه به این معنی نمی باشد که تمام سیاستهای خرد وکلان کشور در زمینه های اقتصادی واجتماعی وسیاسی توسط ایشان تدوین واجرا می شود چرا که این کار اصلا شدنی نیست واز توان یک شخص خارج است.

شاید روی کاغذ به این معنا نباشد ، اما در حقیقت و در عمل همین معنا را می دهد . از تنفیذ ( تایید ) و خلع رئیس جمهور بگیرید تا جلوگیری از مجلس در انجام وظایف قانونی خود و تعیین رئیس قوه قضاییه ، همه و همه دامنه فعالیت های ایشان را به خوبی مشخص می کند ( تسلط کامل بر هر سه قوه ! ) . و ثانیا چه کسی گفته توسط یک شخص انجام می شود ؟ پس اینهمه مشاور و نماینده در جای جای جامعه چیست ؟ فاین تذهبون ؟

کریم;358805 نوشت:
آنچه مهم است ولی فقیه شخصی آشنا به زمان ومجتهد در علوم دینی و مدیری است که در سایه فقه اسلامی جامعه را به خوبی اداره کرده واز استعدادهای موجود در آن استفاده کند وبا مدیریت خوب موجب شکوفایی استعدادها می شود تا جامعه اسلامی وامت آن روز به روز پیشرفت کنند.


این کلاس های فلسفی را ما در دوران تحصیل گذرانده ایم .

اما دو اشکال همین جملات فلسفی! :

1) علم و عدالت کافی و لازم جانشین مطلق و تام امام معصوم را باید خدا تعیین کند و خدا هرگز برای ولی فقیه این کار را نکرده ، ولی فقیه معصوم نیست پس اطاعت از وی محل تردید دارد .حکم مستقیم از امام معصوم ندارد ، منصوب از سوی امام معصوم نیست .

2 ) فقه اسلامی را ولی فقیه می تواند تغییر دهد . پس ولی فقیه در سایه خواست خود جامعه را اداره می کند .

شما به سوالات زیادی پاسخ نداده اید . لطفا پاسخ لازم را اعلام کنید .

موضع بنده هم کاملا مشخص است .

علی مع الحق;358811 نوشت:
کسی که به جناب ثابت لقب ذوشهادتین داده پیامبر (ص) بوده است نه خداوند


برادر عزیز ! از طرفی می گویید که موافق سخنان من هستید و از سوی دیگر چنین می نویسید ؟؟؟؟؟؟؟؟

خیر ، هرگز پیامبر چنین قدرتی ندارد که از جانب خود حکمی را تغییر دهد . در حقیقت اگر همان آیه ( و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا ) نبود ، خود پیامبر هم با این دستورشان زیر سوال می رفتند . اما چون خداوند تضمین داده که سخن پیامبر از سوی خداست ما فعل ایشان را حجت می دانیم .


علی مع الحق;358811 نوشت:
اما ولایت ولی فقیه اگر نظر بنده را میخواهید منظور ولایتی است که به واسطه انتخاب او از جانب معصوم میباشد. دقیقا همان ولایتی که مالک اشتر بر مردم منطقه حکومتیش داشته است.

این یک قیاس مع الفارق است . اولا امام معصوم در جامعه حضور داشته و حکومت مرکزی در دستش بوده و ثانیا مالک دستور مشخص و صریح از خود امام دارد . آیا چنین شرایطی برای فقیه هم وجود دارد ؟

عبدالرسول;358843 نوشت:
برادر عزیز ! از طرفی می گویید که موافق سخنان من هستید و از سوی دیگر چنین می نویسید ؟؟؟؟؟؟؟؟

خیر ، هرگز پیامبر چنین قدرتی ندارد که از جانب خود حکمی را تغییر دهد . در حقیقت اگر همان آیه ( و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا ) نبود ، خود پیامبر هم با این دستورشان زیر سوال می رفتند . اما چون خداوند تضمین داده که سخن پیامبر از سوی خداست ما فعل ایشان را حجت می دانیم .

برادر انگار اون حالت عصبانیتتان زیادی بالا زده!

این نظر آقای علیرضا بوده که بنده از قاعده الزام استفاده کردم

ایشان گفتند:

نقل قول:
اگر قرار بر این باشد که از یک طرف نظر خدا را انجام دهیم و از طرف دیگر نظر پیامبر را خب این شرک نیست؟

بنده هم در جواب میگویم ه بله شرک است!!!خداوند گفته شهادت یک نفر کافی نیست اما پیامبر گفته است شهادت ثابت کافی است پس این طبق بیانات آقای علیرضا باید شرک باشد.

امیدوارم افتاده باشه

عبدالرسول;358843 نوشت:
این یک قیاس مع الفارق است . اولا امام معصوم در جامعه حضور داشته و حکومت مرکزی در دستش بوده و ثانیا مالک دستور مشخص و صریح از خود امام دارد . آیا چنین شرایطی برای فقیه هم وجود دارد ؟

اولا جناب علیرضا دامت برکاته این قیاس مع الفارق را قبول کردند. شما چرا قبول ندارید؟!

ثانیا:مگر الان امام معصوم در جامعه حضور ندارند و به جزیره خضرا رفته اند؟

ثالثا:کی گفته است شرط ولایت امام بر مردم وجود حکومت ظاهری است؟ پس در این صورت امام علی علیه السلام که 25 سال خانه نشین بوده اند ولایتی بر مردم نداشتند و اگر در آن زمان کسی را به رسیدگی به کار مردم میگمرادند. آن فرد برای مردم واجب الاطاعت نمیشد؟؟؟

ولایت فقیه را حتی اهل سنت هم بهش رسیدند و قبولش دارند ، شما اگه قبولش نداری مهم نیست! لااقل فونتت رو ریز تر کن چش و چالمان در اومد :Cheshmak:

علی مع الحق;358852 نوشت:
بنده هم در جواب میگویم ه بله شرک است!!!خداوند گفته شهادت یک نفر کافی نیست اما پیامبر گفته است شهادت ثابت کافی است پس این طبق بیانات آقای علیرضا باید شرک باشد.

شرک نیست چون نظر خدا بوده که پیامبر گفته. همانطور که نظر خدا این بوده که ضربت علی ارزشش از عبادت جن و انس تا روز قیامت بیشتر باشد. همانطور که نظر خدا این بوده که پیامبر بتواند بیش از 4 زن اختیار کند. این تبصره ها را خدا داده نه پیامبر خدا.

علی مع الحق;358852 نوشت:
اولا جناب علیرضا دامت برکاته این قیاس مع الفارق را قبول کردند. شما چرا قبول ندارید؟!

لطفا مسخره نکنید. جناب عبدالرسول هم نظر خودشان را دارند بنده هم نظر خودم را. اشتراکات و اختلافات هم بین همه وجود دارد مهم این است که مثل جناب رحیق مختوم به یکدیگر انگ نزنیم.

a1ireza;358832 نوشت:
نقل قول:
این دیدی که شما دارید غلط است. شما میگویید چون مستکبرین مخالف نظام اسلامی هستند پس ما بر حقیم! خب آمریکا مخالف شوروی بود آیا شوروی بر حق بود؟ آمریکا مخالف کره شمالی هست آیا کره شمالی بر حق است؟ آمریکا مخالف سوریه هست آیا سوریه بر حق است؟ آنها بر اساس منافعشان عمل میکنند و ملاکشان صرفا این نیست که با دین مبارزه کنند وگرنه الان باید حکومت های کمونیستی رفیق درجه یک آمریکا باشند که برعکس هست!

جناب علیرضا لطفا مغلطه نفرمائید

نظام استکباری با نظام الهی بسیار فرق دارد
باالاصاله حکومت از آن خداست بنا بر این هر حکومت غیر الهی باطل است این را اگر نمیدانید چند سالی در دانشکده های علوم و معارف در رشته کلام تلمذ بزنید تا بفهمید بنا بر این چه حکومت امریکا باشد چه دیگر حکومتها فرقی در باطل بودنشان نمی کند و در صورتی آنها محق هستند که در راه احیای دین خدا قدمی بردارند و هر حکومتی که در نیل به اهداف الهی قدم بردارد بنا بر این آن حکومت بر حق است حال چه آن حکومت امریکایی باشد چه ایران اسلامی بنا بر این ما هیچوقت چنین تقسیم بندیی که شما به ما می چسبانید را قبول نداریم در حقیقت این تفکر خود شماست که میخواهید این حرف را به دهان ما بیاندازید باز تکرا رمیکنم قانون کلی الهی حکم میکند هر حکومتی که در راه احیای اهداف آفرینش که همان کمال طلبی تمام موجودات است قدم بر دارد حق است و لا غیر

نقل قول:
در جایی دیگر گفتم اینجور سخنان آخرین حربه برای کسانی هست که جوابی ندارند. اینکه به بنده انگ جاسوس بودن و جیره خور بودن و عامل آمریکا بودن بزنید مشکلی را حل نمیکند. اگر جوابی دارید عرض کنید. مردم را هم احمق فرض نکنید. بگذارید هم نظر موافق را بشنوند هم مخالف بعد تصمیم بگیرند. تهمت زدن به مخالف و تهدید کردن او رفتاری منطقی در جهان امروزی نیست مگر از نقطه نظر دیکتاتورها.


اگر امثال حضرتعالی کمی چشم بینا و گوش شنوا داشتید متوجه می شدید که کارشناسان محترم سایت به خوبی جواب عنایت کرده اند خوابیده را میشود بیدار کرد اما کسی که خود را عمدا به خواب میزند راهی برای تنبّه اش هست ؟؟؟؟
تجربه ام در طول سالیانی دراز در عرصه مجازی نشان داد دشمن مدام مترصد فرصتی است که در زمانی خاص با هدفی خاص به مواضع اهل ولاء حمله کند همچنانکه تجربه طولانی در این انجمن نیز شاهد و گویای همه چیز است

نقل قول:
اینکه من گفتم ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم منظورم شخص ولی فقیه نبوده منظور خود بنده هست! توجه کنید و سپس پاسختان را بدهید.

مخالفت شما یا موافقت شما هیچ اثری در نظام ولایت فقیه نخواهد داشت همچنانکه بسیاری از اهماج جامعه بخاطر جهلشان علنا به مخالفت ولایت فقیه می پردازند

حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه در نهج البلاغه مردم را به سه دسته تقسیم فرمودند
الناس ثلاثه ، عالم ربّانيّ، و متعلّم على سبيل نجاة، و همج رعاع أتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجأوا إلى ركن وثيق

این را مطمئن باشید شخص حضرتعالی محلی از اعراب ندارید که بخواهید اثری در مخالفت با ولی فقیه بزنید هر چند که حضرتعالی یک نفر نیستید بلکه یک جریان مخرّب در راستای تضعیف ولایت فقیه هستید و دوستان کارشناس ما در پست های متوالی جواب شما را دادند

رحیق مختوم;358862 نوشت:
تجربه ام در طول سالیانی دراز در عرصه مجازی نشان داد دشمن مدام مترصد فرصتی است که در زمانی خاص با هدفی خاص به مواضع اهل ولاء حمله کند همچنانکه تجربه طولانی در این انجمن نیز شاهد و گویای همه چیز است

والا ما از اون موقعی که ه رو از ب تشخیص دادیم یادمون هست که همش میگفتند الان شرایط خاصی هست دشمن در کمینه دشمن پشت مرزهاست همش به بهانه وجود دشمن آزادی بیان از مخالف گرفته میشد. اصلا به فرض اینکه به مواضع اهل ولاء حمله کنند وقتی شما جواب مناسبی داشته باشید دشمنانتان هرگز پیروز نخواهند شد ولی وقتی که به مخالفینتون اجازه نمیدید که حرفشون رو بزنن طرفدارانتون هم به مرور زمان به حقانیتتون شک خواهند کرد. به هر حال کسی که مطمئنه نظرش درست هست از انتقاد نمیترسه و نمیاد با تهمت و تهدید مخالفش رو مجبور به سکوت کنه.

رحیق مختوم;358862 نوشت:
مخالفت شما یا موافقت شما هیچ اثری در نظام ولایت فقیه نخواهد داشت همچنانکه بسیاری از اهماج جامعه بخاطر جهلشان علنا به مخالفت ولایت فقیه می پردازند

حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه در نهج البلاغه مردم را به سه دسته تقسیم فرمودند
الناس ثلاثه ، عالم ربّانيّ، و متعلّم على سبيل نجاة، و همج رعاع أتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجأوا إلى ركن وثيق

این را مطمئن باشید شخص حضرتعالی محلی از اعراب ندارید که بخواهید اثری در مخالفت با ولی فقیه بزنید هر چند که حضرتعالی یک نفر نیستید بلکه یک جریان مخرّب در راستای تضعیف ولایت فقیه هستید و دوستان کارشناس ما در پست های متوالی جواب شما را دادند

باز هم از جواب دادن طفره رفتید! جواب قسمت آخر پست 92 را بدهید. بنده هم عضو هیچ جریانی نیستم و بدانید ولایت فقیه اگر پشتوانه منطقی داشته باشد تضعیف نخواهد شد و اینکه شما و بسیاری از دوستانتان بجای استدلال کردن فقط انگ میزنید وجهه خوبی برای شما نخواهد داشت.

a1ireza;358868 نوشت:
والا ما از اون موقعی که ه رو از ب تشخیص دادیم یادمون هست که همش میگفتند الان شرایط خاصی هست دشمن در کمینه دشمن پشت مرزهاست همش به بهانه وجود دشمن آزادی بیان از مخالف گرفته میشد. اصلا به فرض اینکه به مواضع اهل ولاء حمله کنند وقتی شما جواب مناسبی داشته باشید دشمنانتان هرگز پیروز نخواهند شد ولی وقتی که به مخالفینتون اجازه نمیدید که حرفشون رو بزنن طرفدارانتون هم به مرور زمان به حقانیتتون شک خواهند کرد. به هر حال کسی که مطمئنه نظرش درست هست از انتقاد نمیترسه و نمیاد با تهمت و تهدید مخالفش رو مجبور به سکوت کنه.

در قران به کرات امده که شیطان و در پرتو ان دشمنان در کمینند بعضی هم ولو اینکه نخوان اما از اونها پیروی میکنن

a1ireza;358868 نوشت:
ولایت فقیه اگر پشتوانه منطقی داشته باشد تضعیف نخواهد شد

ولایت فقیه ابرومند است ، شما حدی نیستید که بگویید تضعیف شود یا نه

a1ireza;358868 نوشت:
نقل قول:
والا ما از اون موقعی که ه رو از ب تشخیص دادیم یادمون هست که همش میگفتند الان شرایط خاصی هست دشمن در کمینه دشمن پشت مرزهاست همش به بهانه وجود دشمن آزادی بیان از مخالف گرفته میشد. اصلا به فرض اینکه به مواضع اهل ولاء حمله کنند وقتی شما جواب مناسبی داشته باشید دشمنانتان هرگز پیروز نخواهند شد ولی وقتی که به مخالفینتون اجازه نمیدید که حرفشون رو بزنن طرفدارانتون هم به مرور زمان به حقانیتتون شک خواهند کرد. به هر حال کسی که مطمئنه نظرش درست هست از انتقاد نمیترسه و نمیاد با تهمت و تهدید مخالفش رو مجبور به سکوت کنه.

همیشه شرائط خاص حکمفرما نیست
جناب علیرضا خودتان قضاوت بفرمائید طرح این مباحث آنهم دقیقا سه روز مانده به انتخابات چه مسئله ایی را به ذهن متبادر میکند
نمیگویم شما معاند هستید اما طرح این تفکر حضرتعالی در این موقعیت از زمان شائبه آب به آسیاب دشمن ریختن را تقویت می کند
جواب مناسب را در پست های متوالی قبل دادم و کارشناسان محترم هم زحمات زیادی در قانع کردن شما بر سر ولایت فقیه انجام دادند اما تکرار میکنم شما مانند شخصی هستید که تباکی می کند اما از آب چشم خیری نیست و باز تکرار میکنم نظام قدرتمند و تنومند ولایت فقیه با استدلالهای بی اساس مخالفین ابدا و اصلا دچار تزلزل نخواهد گردید
علمای اسلام در طول حیات طیبه علمی شان از این مسئله بخوبی و کفایت دفاع کردند و این مسئله ایی نیست که تازه به سر زبانها افتاده باشد و شما هم تنها کسی نیستید و نخواهید بود که ساز مخالف میزنید
جناب علیرضا ما هیچکس را نه تهدید میکنیم نه تهمت میزنیم ولی دوست داشتیم با بیان مستدل و علمی بتوانید با ما مباحثه بفرمائید ظاهرا فیتیلیه ی استدالالات شما رو به افول گذاشت و نفت چراغ دلایلتان رو به کاستی نهاد :khaneh:

نقل قول:
باز هم از جواب دادن طفره رفتید! جواب قسمت آخر پست 92 را بدهید. بنده هم عضو هیچ جریانی نیستم و بدانید ولایت فقیه اگر پشتوانه منطقی داشته باشد تضعیف نخواهد شد و اینکه شما و بسیاری از دوستانتان بجای استدلال کردن فقط انگ میزنید وجهه خوبی برای شما نخواهد داشت.

نقل قول:
چرا از جواب دادن به سوال طفره میروید! آیا ولی فقیه میتواند این حکم را بدهد یا نه:

"

ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم و با سخنانم جایگاه نظام اسلامی را که صرفا حفظش از اوجب واجبات است را تضعیف میکنم پس باید دستگیر و شکنجه شوم تا درس عبرتی شوم برای سایر مخالفین! خب یک مامور امنیتی چگونه میتواند هم اخلاقمدار باشد هم این دستور ولی فقیه را انجام دهد؟ به فرض اینکه اخلاقمدار باشد چگونه میتواند علیه ولی فقیه اعلام جرم کند؟

"

مخالفت شما یا موافقت شما هیچ اثری در نظام ولایت فقیه نخواهد داشت همچنانکه بسیاری از اهماج جامعه بخاطر جهلشان علنا به مخالفت ولایت فقیه می پردازند

حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه در نهج البلاغه مردم را به سه دسته تقسیم فرمودند
الناس ثلاثه ، عالم ربّانيّ، و متعلّم على سبيل نجاة، و همج رعاع أتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجأوا إلى ركن وثيق

این را مطمئن باشید شخص حضرتعالی محلی از اعراب ندارید که بخواهید اثری در مخالفت با ولی فقیه بزنید هر چند که حضرتعالی یک نفر نیستید بلکه یک جریان مخرّب در راستای تضعیف ولایت فقیه هستید و دوستان کارشناس ما در پست های متوالی جواب شما را دادند

a1ireza;358868 نوشت:
باز هم از جواب دادن طفره رفتید! جواب قسمت آخر پست 92 را بدهید

نقل قول:
س 59: آيا کسى که اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، مسلمان حقيقى محسوب مى‏شود؟

ج: عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه، اعم از اين که بر اثر اجتهاد باشد يا تقليد، در عصر غيبت حضرت حجت(ارواحنا فداه) موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نمى‏شود.

سلام علیکم و رحمه الله

با اجازه از استاد رحیق مختوم حقیر دلیل این فرمایش آیه الله جنتی را عرض میکنم.

ابتداعا از علیرضای گرامی و عبدالرسول عزیز درخواست دارم این صفحه از سایت حضرت آقا را که صفحه استفتائات است با دقت مطالعه بفرمایند
و به سخن این و آن و تصورات عوام الناس در شبهاتشان استناد نکنند

نقل قول:
س 67: آيا ولايت فقيه يک مسأله تقليدى است يا اعتقادى؟ و کسى که به آن اعتقاد ندارد چه حکمى دارد؟

ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب مى‏باشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مى‏شوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.

این فرمایش ایت الله جنتی هم خطاب به افرادی است که امر ولایت فقیه بر آنها به اثبات رسیده ولی با وجود قطعیت مخالفت میکنند.

مثل اینکه نبوت نبی اکرم (ص) یا امامت حضرت علی علیه السلام و اهل بیت یا هر مطبی از وحی منزل بر کسی واضح و ثابت شود ولی آن شخص از هر روی با آن مخالفت کند . خب مشخص است این امر کفر آور است .

در غیر این صورت نظر رهبر حفظه الله موجود است مطالعه بفرمائید .

یاحق

سلام بر همگی

البته با حذف کردن پست ها و تخریب افراد و اینکه بگوییم اهانت کرده و بدون دلیل سخن می گوید دردی دوا نمی شود . خوب بود حذف کننده گرامی به جای حذف پست ها ، علنا مطالب موجود در آن ها را نقد می کردند و نه اینکه یک سری عبارات با نتیجه گیری های سطحی را بیان بفرمایند. هر چند اکنون نیز مطمئن نیستم که این پست تا چه زمان باقی می ماند ، اما به هر حال مطالبی را بیان می کنم :

1) با مسدود کردن یک کاربر شاید صورت مسئله را پاک کنیم ، اما هرگز پاسخ سوال را نداده ایم . خوب بود آقای علیرضا فرصت ارائه نظراتشان را پیدا می کردند .

2) جناب علی مع الحق متاسفانه میان کلام خدا و پیامبر در تئوری تفاوتی قائل نیستند ( می فرمایند که هم عقیده ایم ) ، اما در عمل سخن پیامبر را سوای از سخن خدا می دانند . احکام اسلامی ثابت هستند ، مگر برای افرادی مشخص که البته آن حکم مشخص نیز از سوی خداوند بر زبان پیامبر جاری میشود .

3 ) در خصوص تفاوت ولایت فقیه و ولایت شخصی چون مالک : باید گفت که در زمان مالک امام معصوم خود حاکم اصلی جامعه و در راس امور هستند . و اضافه مالک یک فرد مشخص است که از سوی امام معصوم حکم صریح و مستقیم دارد . اما آیا در زمان فقیه خود امام معصوم حکومت می کند ؟ آیا فقیه صراحتا و به طور مستقیم از امام معصوم حکم گرفته است ؟

4 ) اما اینکه جناب رحیق مختوم از حزب و جریان سیاسی می گویند : اولا این بحث ها خیلی قبل تر از این برهه حساس انتخاباتی مطرح شده است و به علت عدم پاسخگویی تا کنون ادامه یافته . و ثانیا خود شما با مطرح کردن فضای انتخاباتی و ارتباط دادن این بحث و آن انتخاب موضوع را سیاسی کردید .

5 ) اما اینکه سرکار خانم همره من و آقای علیرضا را به پیروی از شیطان متهم می کنند باید بگویم که خواهر گرامی ! کسی پیروی از شیطان می کند که خود قرآن الهی را شیطانی تفسیرکند .

6 ) از تمام مسئولین اجرایی نیز درخواست دارم که فعلا تاپیک را قفل نکنند . بنده سوالاتی را از کارشناس گرامی جناب کریم پرسیده ام و منتظر پاسخ های ایشان هستم .

7 ) یک مطلبی را هم جناب علی مع الحق اشاره کردند که من عصبانی هستم ، در پاسخ می گویم که خیر عصبانی نیستم ، بلکه به شکل رساااااا پاسخ می دهم به آن مطالب نادرست.

هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین !

موفق و موید باشید.

a1ireza;358810 نوشت:
-کرامت الله ملک حسینی نماینده کهکیلویه و بویر احمد در مجلس خبرگان- امام جمعه منصوب آیت الله خامنه ای دریاسوج و نماینده ولی فقیه در استان کهکیلویه و بویر احمد

اولا اینهایی که اسم بردید با رای مردم وارد خبرگان شده اند وبا حکم رهبری وارد نشده اند تا اشکالی وارد باشد ، آیا صرف نماینده ولی فقیه بودن دلیل بر این است که اینها حق شرکت در انتخابات خبرگان را ندارند ودمکراسی این است؟!بعلاوه بعضی از این آقایان قبل از آنکه امام جمعه باشند عضو خبرگان بوده اند مانند: آقای نمازی و مجتهد شبستری . وثانیا: علی الظاهر اطلاعات شما مال سالها قیل است وشاید کپی پیست از یک سایت قدیمی است . چون آقای ملک حسینی چند ماهی است که از دنیا رفته اند وآقای قریشی شاید بیش از ده سال است که در دانشگاه سمتی ندارند.
با توجه به فرمایشات شما باید نتیجه بگیریم که هر کسی که منصوب از جانب رهبر در ارگانی است حق شرکت در هیچ انتخاباتی را ندارد وانحصار این به خبرگان نیز نمی تواند درست باشد. مثلا در حال حاضر آقای ولایتی و حسن روحانی حق ریاست جمهوری ندارند چون شما بعدا محکوم می کنید که از طرف نهاد رهبری منصوب شده اند با توجه به اینکه این آقایان در حال حاضر از نمایندگان ومشاوران رهبر هستند.خود شما این سخن را قبول دارید؟

کریم;358961 نوشت:
مثلا در حال حاضر آقای ولایتی و حسن روحانی حق ریاست جمهوری ندارند چون شما بعدا محکوم می کنید که از طرف نهاد رهبری منصوب شده اند با توجه به اینکه این آقایان در حال حاضر از نمایندگان ومشاوران رهبر هستند.

البته بهتر بود که شما آقای سعید جلیلی را نیز به این لیست اضافه می کردید .

a1ireza;358814 نوشت:
"مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست؛ بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‏ای بر خلاف آنها انجام شود، ولی فقیه می‏تواند به آن کار اقدام نماید."

اگر به این کلام با دقت توجه کنید اشکال نمی کنید، (هرگاه مصالح اسلام ایجاب کند) مثلا حضرت امام در سال 66وبعد از کشتار حاجیان رفتن حجاج ایرانی به حج را قطع کرد درحالی که حج از واجبات است برای شخص مستطیع، ولی زمانی که مصلحت بالاتری وجود داشته باشد مانند مبارزه با مستکبران واحقاق حقوق مسلمانان که تشخیص آن به دست ولی فقیه است. وبخاطر همین است که ولی فقیه باید اسلام شناس وسیاستمدار ،زمان شناس ومدیر کارآمدی باشد که در تشخیص خود اشتباه نکند وبتواند در مواقع لازم مصلحت دینی را تشخیص دهد.
وشما اگر به همان تعریفی که خود امام از ولایت مطلقه در تحریرالوسیله دارند دقت کنید این سوالات برطرف می شود چون این اختیارات در چارچوب احکام اسلامی است نه خارج از آن تا اشکالی پیش آید.
شما سخنان قیلی خود را فراموش نکنید که می گفتید سخن ولی فقیه عین دین است، ولی اگر توجه داشته باشید در فرمایش امام سخن از مصالح اسلام است .

عبدالرسول;358835 نوشت:
صرف نظر از بررسی سندی ( که ای کاش بررسی سندی صورت بگیرد ) این حدیث صرفا امور دینی و دانستن احکام آنها را بیان می کند و نه چیز دیگر . شما اگر می توانید دستور صریح بر تشکیل حکومت توسط فقیه را از زبان امام معصوم بیاورید ، گرفتن حکم چند مسئله شرعی کجا و تشکیل حکومت کجا ؟

این حدیث مقبوله است یعنی علماء طبق آن فتوی داده وبر آن عمل کرده اند چون ناقل آن ابن عمیر است که از نظر رجالی جزء افرادی است که حتی احادیث مرسل او نیز مورد قبول علماء است. اما در مورد متن حدیث توجه داشته که سخن از قضاوت ورفتن مسلمانان برای قضاوت ورفع مرافعه پیش اوست. آیا قضاوت فقط بیان یک حکم شرعی است. اما در مورد شراب وغیره حد شراب که زدن 80شلا ق است بیان حکم شرعی است؟ وقتی زمام امور به دست فقیه نیست وحاکم ظالمی برجامعه حکومت می کند که چه بسا خود مبتلا به این امور است چطور فقیه می خواهد این احکام را اجرا کند؟

عبدالرسول;358835 نوشت:
واقعا جای بسی تاسف است که شما کتاب را معرفی می کنید ! شما از کجا می دانید که من ولایت فقیه حضرت امام را مطالعه نکرده ام ؟ آیا این شیوه جدید ارجاع است ؟ شما مطلب مورد نظر را بیاورید .
وبعدهم چطور شده که اکنون آیت الله منتظری می شود مرحوم و کتابش می شود حجت ؟

در همان کتاب امام که مطالعه کرده اید ایشان مفصل توضیح داده اند که اجرای خیلی از احکام اسلامی وحدود دینی لازمه اش وجود حکومت اسلامی است. اما نسبت به آای منتظری ما روی اشخاص بحث نمی کنیم بلکه بحث برسر مساله ونظریه ای دینی است که ایشان سالها بل مبانی آن را باتوجه به دلایل موجود در چهار جلد بیان کرده اند. ما تابع دلیل هستیم.
عبدالرسول;358835 نوشت:
شما چرا از جواب دادن طفره می روید ؟ شما کلا از زحمات اهل بیت برای بنده بازگو نکنید . سخن من واضح است : جناب حامد گفتند که اگر ولی فقیه حکومت نکند ، امت رها می شود

بحث شما با جناب حامد سر جای خود وایشان خود جواب می دهند ولی سخن من در مورد اجماعی بودن خلافت ابوبکر و ضربه ای که از قبل این حکومتها به دین وارد شد بود. که به جوابای مربوطه هم شما پاسخی ندادید.
اما در مورد ضرورت وجود فقیه ، باید گفت بعضی زمانها بدون وجود حکومت اسلامی دین در خطر جدی است چرا که بعضی از حکام با صراحت وجدیت با دین مقابله نمی کنند وبا علماء درگیر نمی شوند وخیلی از وقتها حکومتها به این شکل بوده است ولذا اصل دین در خطر نیست. اما بعضی حکام چنین نیستند، بلکه وجود آنها مساوی با به خطر افتادن اصل دین است مانند یزید که علنا ابراز کفر می کرد. شما بفرمایید: چرا امام حسن وامام حسین(ع)در زمان معویه قیام نکردند ولی در زمان یزید قیام کرد؟؟ با اینکه تعدادشان خیلی کم بود. حکومت پهلوی نیز تمام اختیارات کشور به بیگانگان سپرده بود وشاه کشور علنا با اسلام مبارزه می کرد وبرای علماء ارزشی قائل نبود. پس تفاوت در زمانها است.

عبدالرسول;358835 نوشت:
از تنفیذ ( تایید ) و خلع رئیس جمهور بگیرید تا جلوگیری از مجلس در انجام وظایف قانونی خود و تعیین رئیس قوه قضاییه ، همه و همه دامنه فعالیت های ایشان را به خوبی مشخص می کند ( تسلط کامل بر هر سه قوه ! ) . و ثانیا چه کسی گفته توسط یک شخص انجام می شود ؟ پس اینهمه مشاور و نماینده در جای جای جامعه چیست ؟ فاین تذهبون ؟

بنده متوجه این تسلط کامل نشدم، سخنانی که شما می گویید از تایید رئیس جمهور وغیره خلاف قانونی که نخبگان این کشور نوشته اند نیست وبه دست منتخبین مردم نگراش یافته است. واین امور به رهبری محول وواگذار شده است. نکته دوم اینکه رهبر تسلط کامل برقوا ندارد بلکه برآنها نظارت دارد تا خلاف مصالح کشور عمل نکنند وهرکجا که مجلس ویا رئیس جمهور برخلاف مصالح کشور حرکت کردند ویا قوای کشور در جایی به بن بست رسیدند سخن رهبر فصل والخطاب است. ما نباید نظارت را تسلط کامل بنامیم.

سلام علیکم

کریم;358970 نوشت:
اگر به این کلام با دقت توجه کنید اشکال نمی کنید، (هرگاه مصالح اسلام ایجاب کند)


دقیقا بحث بنده همین جاست . ولی فقیه بر چه اساسی می تواند مصالح را تشخیص دهد ؟

جناب کریم ! برای تشخیص مصلحت اسلام علم لازم و کافی نیاز است . آیا چنین علمی برای ولی فقیه ثابت شده است ؟ اگر خیر که هیچ ، اما اگر آری توسط چه کسی و به طریقی ؟

کریم;358970 نوشت:
شما سخنان قیلی خود را فراموش نکنید که می گفتید سخن ولی فقیه عین دین است، ولی اگر توجه داشته باشید در فرمایش امام سخن از مصالح اسلام است .

تحت هر عنوانی ( مصلحت اسلام ، مصلحت نظام و ... ) ولی فقیه حق تغییر احکام اسلامی را دارد . با چنین وضعی دیگر قید مصلحت اسلام فرمایشی ست . وقتی کسی می تواند احکام دین را تغییر دهد آیا می شود از وی در مورد مصلحت همان دین سوال کرد ؟

کریم;358970 نوشت:
اما در مورد متن حدیث توجه داشته که سخن از قضاوت ورفتن مسلمانان برای قضاوت ورفع مرافعه پیش اوست. آیا قضاوت فقط بیان یک حکم شرعی است. اما در مورد شراب وغیره حد شراب که زدن 80شلا ق است بیان حکم شرعی است؟ وقتی زمام امور به دست فقیه نیست وحاکم ظالمی برجامعه حکومت می کند که چه بسا خود مبتلا به این امور است چطور فقیه می خواهد این احکام را اجرا کند؟

این دیگر مشکل خود شماست . در دوران خلافت خلفای ثلاث چه بدعت هایی وارد دین شد ؟ چه احکامی از بین رفت ؟ آیا انس نگریست و نگفت که فقط نمازمان مثل زمان پیامبر بود که آنرا هم گرفتند ؟ پس چرا حضرت علی قیام نکرد ؟ اگر ورود بدعت در دین ، تفسیر غلط قرآن ، عکس عمل کردن به صریح قرآن ، قتل و زنای آشکار ، شرابخواری و هزاران مورد دیگر در معرض خطر قرار گرفتن دین نیست ، پس چه چیزی تعیین کننده است ؟

کریم;358970 نوشت:
در همان کتاب امام که مطالعه کرده اید ایشان مفصل توضیح داده اند که اجرای خیلی از احکام اسلامی وحدود دینی لازمه اش وجود حکومت اسلامی است

بیایید و همین جا یک مطلب را مشخص کنید : در این پانزده قرنی که از حیات اسلام می گذرد چند حکومت اسلامی وجود داشته است ؟ من حساب می کنم : حداکثر 13 سال حکومت پیامبر ، چهار سال و نه ماه حکومت حضرت علی و حدود 6 ماه حکومت امام حسن . در مجموع کل حکومت های اسلامی این چند قرن حیات اسلام به اندازه طول زمان رسالت پیامبر نبوده . آیا این را می پذیرید ؟

و بعدهم ، شما می خواهید بگویید که همه این احکام اسلامی در طول این چند قرن اجرا نشده است ( به جز همان 18 یا 19 سال ) ؟

اما بحث اصلی : واقعیت اینست که امروزه در اکثر اماکن افراد می توانند بر مبانی عقیدتی خود اعمال خود را انجام دهند . من از شما سوال می پرسم : آیا در کشوری مثل آمریکا که چند میلیون مسلمان وجود دارد ، حدود الهی برای افراد معتقد و پایبند اجرا نمی شود ؟ و بعد هم الم تکن ارض الله واسعه ؟ فتهاجروا فیها !

و یک نکته دیگر : علما و مردم معتقد می توانند برای خود حکومتی درست کنند و اسم آنرا اسلامی بگذارند ، اما حکومت خود را نه منصوب ائمه و پیامبر بدانند و نه آنرا منتسب به خدا .

کریم;358970 نوشت:
بحث شما با جناب حامد سر جای خود وایشان خود جواب می دهند

البته چون شما به مطلب بنده پاسخ دادید ، فکر کردم که می خواهید بحث کنید . لا باس ، سمعا و طاعه .

کریم;358970 نوشت:
به جوابای مربوطه هم شما پاسخی ندادید.

این سخن شما مرا یاد مناظره تلویزیونی حجت الاسلام و المسلمین کروبی و دکتر احمدی نژاد انداخت . آقای کروبی آنجا گفتند که من چند سوال از شما پرسیدم و شما جواب ندادید ، حال من تنها پاسخ یک سوال از قلم انداختم و شما همه اش تاکید می کنید .

تا آنجا که یادم می آید من در مورد اجماعی بودن حکومت ابی بکر مطلبی نگفته ام . با این حال درخواست دارم که اصل مطلب را بیان کنید .

کریم;358970 نوشت:
اما در مورد ضرورت وجود فقیه ، باید گفت بعضی زمانها بدون وجود حکومت اسلامی دین در خطر جدی است چرا که بعضی از حکام با صراحت وجدیت با دین مقابله نمی کنند وبا علماء درگیر نمی شوند وخیلی از وقتها حکومتها به این شکل بوده است ولذا اصل دین در خطر نیست. اما بعضی حکام چنین نیستند، بلکه وجود آنها مساوی با به خطر افتادن اصل دین است مانند یزید که علنا ابراز کفر می کرد. شما بفرمایید: چرا امام حسن وامام حسین(ع)در زمان معویه قیام نکردند ولی در زمان یزید قیام کرد؟؟ با اینکه تعدادشان خیلی کم بود. حکومت پهلوی نیز تمام اختیارات کشور به بیگانگان سپرده بود وشاه کشور علنا با اسلام مبارزه می کرد وبرای علماء ارزشی قائل نبود. پس تفاوت در زمانها است.

در این بحث شما چند قید دیگر نیز به قیود تشکیل ولایت فقیه اشاره کردید .

از این سخنان چنین برداشت می شود که تا زمانی که دین به خطر نیفتاده امام معصوم و ولی فقیه می توانند بدون تشکیل حکومت نیز به اجرای احکام اسلامی بپردازند . اولا این سخن بقیه سخنان شما را رد می کند . ثانیا به خطر افتادن دین را حضرت علی بهتر تشخیص می دهد یا ولی فقیه ؟ چطور حضرت امیر با وجود مشکلاتی که در بالا اشاره کردم قیام نکردند ، اما یک فقیه حق قیام دارد ؟

البته یک نکته : حضرت علی به علت علم لازم و کافی مصلحت را در سکوت دیدند ، اما آیا فقیه نیز علم لازم و کافی برای تشخیص مصلحت دارد ؟

اما استدلال شما در مورد قیام نکردن حسنین بر ضد معاویه نیز به نفع بنده می باشد . یعنی تا زمانی که ظواهر رعایت شود نیازی به قیام و تشکیل حکومت نیست .

البته توجه به یک نکته مهم است : همه این بحث ها در مورد تشکیل حکومت اسلامی در محل امام معصوم و یا کسانی که از جانب خدا تعیین شده باشند صدق می کند و تعمیم اینها به ولی فقیه نادرست است .

در آخر نیز می گویم که حتی اگر بر فرض مثال ادله عقلی تشکیل ولایت فقیه پذیرفته شود ، تنها مقبولیت آن ثابت شده است و قرار گرفتن آن در طول ولایت پیامبر به هیچ وجه اثبات نمی شود .

کریم;358978 نوشت:
بنده متوجه این تسلط کامل نشدم، سخنانی که شما می گویید از تایید رئیس جمهور وغیره خلاف قانونی که نخبگان این کشور نوشته اند نیست وبه دست منتخبین مردم نگراش یافته است. واین امور به رهبری محول وواگذار شده است

خب این مسئله را باید همین نخبگان پاسخ دهند : وقتی یک فردی ( که از فیلترینگ شورای نگهبان تحت کنترل رهبری ) به انتخاب اکثریت !!!!!!!!!!!! مردم جامعه انتخاب !!!!!!!!!!!!! می شود دیگر چرا باید رهبری وی را تایید کند ؟ اگر رای رهبری واقعا یکی ست که باید دیگر بعد از انتخاب شدن رئیس جمهور مراسم تایید و رد وجود نداشته باشد . در حقیقت اینجا دو فیلتر وجود دارد . یکی فیلتر رای مردم و دیگری فیلتر رهبری که صدالبته دومی هزار بار موثرتر است .

کریم;358978 نوشت:
نکته دوم اینکه رهبر تسلط کامل برقوا ندارد بلکه برآنها نظارت دارد تا خلاف مصالح کشور عمل نکنند وهرکجا که مجلس ویا رئیس جمهور برخلاف مصالح کشور حرکت کردند ویا قوای کشور در جایی به بن بست رسیدند سخن رهبر فصل والخطاب است. ما نباید نظارت را تسلط کامل بنامیم.


خود رهبری می گویند قانون فصل الخطاب است و شما می فرمایید سخن رهبری ؟ !

البته تعجب من بی دلیل است . چون قانون = سخن رهبری و سخن رهبری = قانون .

واضافه وقتی مصالح کشور را رهبری تعیین می کنند ، بهتر نیست که بگوییم هرگاه قوا بر خلاف نظرات رهبری حرکت کردند ؟؟؟

می گویید نظارت رهبر تسلط کامل نیست ؟ تایید رئیس قوه مجریه و تعیین رئیس قوه قضائیه نظارت است ؟ عزل رئیس جمهور و رئیس دستگاه قضاء تسلط نیست ؟

اینکه رهبر حتی می توانند معاون اول رئیس جمهور را نیز تغییر دهند تسلط نیست ؟ اینکه رهبر از سوال پرسیدن از رئیس جمهور توسط مجلس جلوگیری می کنند ، نظارت ست ؟

الله یحب الانصاف.

[=arial]آیا ولی فقیه منصوب از سوی خداست؟

ولی فقیه جانشین عام امام زمان عج است در زمان غیبت کبری ( 4 جانشین خاص هم امام زمان عج در غیبت صغری داشته اند )

این به این معنی نیست که معصوم است بلکه به این معنی است که ایشان

مجتهدی است که رهبری جامعه را دارد و زیر نظر امام معصوم انجام وظیفه می کند

در زمان غیبت کبری یعنی تا ظهور امام زمان عج طبیعی است اگر از شرایطی که ایشان

باید داشته باشد دوری شود از این سمت خود به خود برکنار می شود

سلام علیکم

yanoor;359059 نوشت:
آیا ولی فقیه منصوب از سوی خداست؟

با شواهد موجود فعلا خیر

yanoor;359059 نوشت:
ولی فقیه جانشین عام امام زمان عج است در زمان غیبت کبری ( 4 جانشین خاص هم امام زمان عج در غیبت صغری داشته اند )

این به این معنی نیست که معصوم است

شاید بتوان برای نواب خاص که دستور مستقیم از سوی امام زمان داشته اند تخفیفی قائل شد ، اما گروه فقها چنین امتیازی ندارند .

اتفاقا اگر ولی فقیه جانشین امام معصوم در اداره مرکزی جامعه ست باید مثل او باشد . چطور برای جانشین پیامبر می گویید باید مثل خود او باشد اما اینجا سیاست یک بام و دو هوا را اتخاذ می کنید ؟!

yanoor;359059 نوشت:
ایشان

مجتهدی است که رهبری جامعه را دارد

من یک سوال ساده می پرسم : تعیین اجتهاد در دین بر عهده کیست ؟ و به چه روشی صورت می گیرد ؟

yanoor;359059 نوشت:
زیر نظر امام معصوم انجام وظیفه می کند

دو حالت دارد :

1 ) یا امام زمان در جایی حکومت تشکیل داده اند و همه به جز شما بی خبرند .

2 ) یا ولی فقیه با امام زمان در ارتباط هستند .

yanoor;359059 نوشت:
اگر از شرایطی که ایشان

باید داشته باشد دوری شود از این سمت خود به خود برکنار می شود

ولی فقیه با تغییر در احکام دین ( که جناب حامد به آن اشاره کردند ) می تواند شرایط بقایش را تغییر دهد و در حقیقت قانون بررسی عملکرد ایشان ( البته به صورت تئوری ) مصوب خودشان است .

اما اینکه چگونه خودبخود ایشان کنار می روند ، بازهم سوال می آورد که چگونه ؟ به دست چه کسی ؟ آیا اصلا کسی قدرت این کار را دارد ؟!

بزرگواران لطف کنند که به جای القای شبهه بیشتر ، با الغای نگارش ناصحیح ، سعی کنند به نتیجه دار شدن بحث کمک کنند .

یک مطلبی هم بگویم که بنده قصد لجاجت ندارم . الحمدلله در همین مدت کوتاه نیز که با اسک دین بوده ام ، هرجا سخن حق شنیده ام سکوت کرده ام . کارشناسان محترم می توانند گواهی باشند بر این مطلب .

با تشکر.

a1ireza;358734 نوشت:

در شورای رهبری کسی از کسی تقلید نمیکند. بلکه رای گیری صورت میگیرد.

سلام.

خوب همین رأی گیری هم اشکال داره.اگر اشکال نداشت بین مراجع رأی میگرفتند ، هر نظری رأی بیش تری داشت ، آن را به عنوان نظر جمعی شورای مراجع اعلام می کردند.
خوب حتماً چنین چیزی از نظر شرعی درست نیست که مراجع این کار را انجام نمی دهند.لطفاً با دقت بیش تری توجه کنید.
آخه دوست عزیز ایه ی قران هم آوردیم که فقط باید یک نفر تصمیم نهایی را بگیرد ، قرآن را که قبول دارید؟

a1ireza;358734 نوشت:

حرف آخری در کار نیست. اگر اینگونه باشد که باید دولت و مجلس جمع شوند و رهبر و مشاورانش برای کشور تصمیم بگیرند! که البته در تاپیک "با وجود ولی فقیه هدف از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟" بنده این تناقض را نشان دادم که اگر ما ادعا داریم که ولی فقیهمان بیشتر از همه مردم میفهمد خب رییس جمهور را هم خودش انتخاب کند!

دوست عزیز شما نه اطلاعات از قوانین دارید و نه توجه به حرف های بنده.
الآن که ولایت مطلقه ی فقیه بر منصب قدرت قرار دارد آیا همه نشستند ببینند رهبر چی میگه بعد برن کار انجام بدهند؟
رهبر معمولاً فقط توصیه می کنند و در کمتر مواردی حکم حکومتی می دهند.لطفاً بی انصاف نبوده و واقع گرا باشید و واقعیت ها را در جامعه ببینید.
دوست عزیز هر کسی رأیی دارد و اگر بر اساس ادله و حجت شرعی باشد ، به هر کسی رأی بدهد تکلیفش را ادا کرده.چه این رأی ، مطابق رأی رهبری باشد ، چه نباشد.خود آقا هم گفته بودند که هر کسی رأی خود را دارد و ممکن است با رأی بنده هم مطابقت نداشته باشد.من به یک نفر رأی می دهم و دیگری به کسی دیگر و این هیچ اشکالی ندارد.
(نگاه کنید به فیلم http://www.leader.ir/langs/fa/media.php?p=contentAttach&id=10727)

a1ireza;358734 نوشت:

شما که انقدر مردم را تحقیر میکنید که اگر دست شما بود کشور را دو دستی تحویل ولی فقیه و شرکا میدادید! اگر مردم انقدر نادان هستند حتما در انتخاب جمهوری اسلامی هم اشتباه کرده اند!

دوست عزیز چرا به بنده تهمت می زنید.بنده کجا خدایی نکرده مردم را تحقیر کردم؟
مردم نادان نیستند ، ولی در همه ی موارد نمی توانند تصمیمی داشته باشند.چون نه اطلاعات لازم سیاسی را دارند و نه از فقه و اسلام در اندازه ی یک فقیه و مجتهد جامع الشرایط که چندین سال درس خوانده مطلع هستند.
اما در مسائلی مانند حاکمیت اسلام بر خود و یا تعیین رئیس جمهور خود قطعاً با 2 ، 2 تا کردن نظرات نامزد ها و اعتقاد هایشان می توانند تشخیص دهند به چه کسی رأی دهند.

a1ireza;358734 نوشت:

این را به بنده نگویید چون من چنین چیزی نگفته ام! این را به آیت الله جوادی آملی بگویید!

دوست عزیز اولاً حرفی که شما زده اید اصلاً آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) نزده اند و شما بر اساس یک قسمت کوچکی از حرف ایشان که به صورت ابتر نوشته اید این نتیجه را به تنهایی گرفته اید.اگر این گونه نیست دقیقاً با سند از ایشان بیاورید که گفته اند تا مردم چیزی را نخواهند ولی فقیه نمی تواند اعمال ولایت کند.
در ضمن اگر هم ایشان چنین چیزی گفته اند و البته چنین چیزی را هم بنده با خواندن آدرسی که داده اید اصلاً ندیدم ، شما که صمٌ بُک نباید کپی پیس کنید.اگر به چیزی اعتقاد دارید ازش با استدلال فقهی حمایت کنید نه جاخالی بدید به یک نفری که اصلاً حرف شما را نزده است.

a1ireza;358734 نوشت:

وقتی ولی فقیه به اسم مصلحت میتواند هر حکمی حتی خارج از اسلام بدهد شما از کجا میخواهید اثبات کنید که از روی هوس بوده یا نبوده؟ خبرگان هم نمیتوانند او را بازخواست کنند چون تعیین اینکه چه چیزی غلط هست و چه چیزی صحیح به عهده ولی فقیه است.

آقا این همه بی انصاف و نا آگاه حرف نزنید دوست عزیز.
شما که چنین ادعایی دارید یک مثال بیاورید که معظم له نعوذ بلله بر اساس هوس خود تصمیمی را گرفته اند.
اصلاً شما نمی دانید مسئله چیست و از روی جهل به مسئله فقط دارید قضاوتی کور کورانه میکنید.
یکی از دوستان بنده رئیس دفتر آیت الله بهجت(رحمت الله علیه) را که عضو مجلس خبرگان بودند را دیده بودند و از ایشان پرسیده بودند که رابطه ی مجلس خبرگان با رهبری و ولایت فقیه چیست.
ایشان هم گفته بودند ، دوست عزیز ، بیا بهتان توضیح دهم. ما همیشه در هر جایی که بخواهیم و بدانیم که خلاف شرع است ، با نامه ای به رهبری معظم ، مسئله را به ایشان اطلاع می دهیم و با ایشان نامه نگاری می کنیم ولی خوب این نامه نگاری ها رسانه ای نمی شود.ایشان هم مسئله را بررسی میکنند.
آخه دوست عزیز شما هیچ چیزی نمی دانید ، بعد میایید با اطلاعات کمتان تهمت می زنید و تصمیم می گیرید.
موفق باشید.

عبدالرسول;359000 نوشت:
دقیقا بحث بنده همین جاست . ولی فقیه بر چه اساسی می تواند مصالح را تشخیص دهد ؟
جناب کریم ! برای تشخیص مصلحت اسلام علم لازم و کافی نیاز است . آیا چنین علمی برای ولی فقیه ثابت شده است ؟ اگر خیر که هیچ ، اما اگر آری توسط چه کسی و به طریقی ؟

چون فقیه است ومجتهد وزمان شناس وبعد از اینکه این امور در ولی فقیه محرز می شود ایشان را به مردم معرفی می کنند.

عبدالرسول;359000 نوشت:
تحت هر عنوانی ( مصلحت اسلام ، مصلحت نظام و ... ) ولی فقیه حق تغییر احکام اسلامی را دارد . با چنین وضعی دیگر قید مصلحت اسلام فرمایشی ست . وقتی کسی می تواند احکام دین را تغییر دهد آیا می شود از وی در مورد مصلحت همان دین سوال کرد ؟

شما لطف کنید چند مورد از اموری که در این سالها ولی فقیه برخلاف اسلام انجام داده اند ویا اینکه چند مورد از احکام اسلام را تغییر داده اند بفرمایید. وقتی گفته می شود مصالح اسلام یعنی این عمل ولی فقیه برخلاف اسلام نیست. واز قضا وظیفه او عمل برطبق آن است.

عبدالرسول;359000 نوشت:
آیا انس نگریست و نگفت که فقط نمازمان مثل زمان پیامبر بود که آنرا هم گرفتند ؟ پس چرا حضرت علی قیام نکرد ؟ اگر ورود بدعت در دین ، تفسیر غلط قرآن ، عکس عمل کردن به صریح قرآن ، قتل و زنای آشکار ، شرابخواری و هزاران مورد دیگر در معرض خطر قرار گرفتن دین نیست ، پس چه چیزی تعیین کننده است ؟

اگر خطبه شقشقیه در نهج البلاغه را بخوانید متوجه می شود چون قیام ایشان مساوی با از بین رفتن اسلام بود ومردم هنوز ضربه ای که اسلام خورده بود درک نمی کردند وبه اهمیت وجود امیرالمومنین پی نمی بردند ولی زمانی که امثال انس وحسن بصری به این قضیه پی بردند ودیدند که چطور اسلام از مسیر خود خارج شده است واز اسلام فقط قبله ووقت نمازهای پنجگانه مانده است . وشخصی مانند یزید سر کارآمد زمان آن رسید که حجت الهی یعنی امام حسین علیه السلام یام کنند وامت اسلامی را با خون خود با عمق فاجعه آشنا کنند.

عبدالرسول;359000 نوشت:
بعدهم ، شما می خواهید بگویید که همه این احکام اسلامی در طول این چند قرن اجرا نشده است ( به جز همان 18 یا 19 سال ) ؟
اما بحث اصلی : واقعیت اینست که امروزه در اکثر اماکن افراد می توانند بر مبانی عقیدتی خود اعمال خود را انجام دهند . من از شما سوال می پرسم : آیا در کشوری مثل آمریکا که چند میلیون مسلمان وجود دارد ، حدود الهی برای افراد معتقد و پایبند اجرا نمی شود ؟ و بعد هم الم تکن ارض الله واسعه ؟ فتهاجروا فیها !

دوست عزیز بحث برسر سال وماه نیست ما اگر بخواهیم روی این مثالها توقف کنیم به جایی نمی رسیم. الان در آمریکا وکشورهای مختلف احکام اسلام اجرا می شود؟ مگر غیر از این است که الان در کشورهای غربی به هر به هر بهانه ای به مسلمانها حمله می کنند؟ و در همین کشورها با حجاب مسلمانان مقابله می کنند؟ مگر در بعضی کشورهای اروپایی به بهانه آزادی همجنس بازی را عل رغم مخالفت کلیسا قانونی نکرده اند؟
آیا به نظر شما زمانی که اسلام از جانب افرادی مانند پهلوی ها در خطر است وزمینه مبارزه باآنها وجود دارد وعزت مسلمانها به نفع خارجی ها ومصونیت آنها به باد داده می شود باید ایستاد ونگاه کرد واز شاه مملکت ملتمسانه تقاضا کرد اگر اجازه دهند حدود الهی اجرا شود؟ خیلی از حکوتها مانند صفویه قصد مبارزه با اسلام واز بین بردن حدود دینی را نداشته اند وحتی در این زمینه به علماء کمک می کردند ولی همه به این شکل نبوده اند.
الان کشورهای اسلامی مانند:عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان در چه وضعی هستند؟ مگر همین غربی ها با ایجاد اختلاف آنها را به جان هم نمی اندازند. وقتی می توان حکومتی اسلامی تشکیل داد ودر راس آن به جای پادشاهی دیکتاتور وهوسران شخصی مجتهد، باتقوا،زمان شناس وحامی ارزشهای اسلامی قرار داد که مواظب باشد تا جامعه اسلامی از مسیر درست خارج نشود چه اشکالی دارد تشکیل یابد.
بنده از شما سوال می کنم حکومت محمدرضا پهلوی بهتر بود وآزادی وپیشرفت بیشتر داشت یا این حکومت اسلامی ومبتنی برولایت فقیه؟

عبدالرسول;359000 نوشت:
از این سخنان چنین برداشت می شود که تا زمانی که دین به خطر نیفتاده امام معصوم و ولی فقیه می توانند بدون تشکیل حکومت نیز به اجرای احکام اسلامی بپردازند . اولا این سخن بقیه سخنان شما را رد می کند . ثانیا به خطر افتادن دین را حضرت علی بهتر تشخیص می دهد یا ولی فقیه ؟ چطور حضرت امیر با وجود مشکلاتی که در بالا اشاره کردم قیام نکردند ، اما یک فقیه حق قیام دارد ؟
البته یک نکته : حضرت علی به علت علم لازم و کافی مصلحت را در سکوت دیدند ، اما آیا فقیه نیز علم لازم و کافی برای تشخیص مصلحت دارد ؟

شما ائمه ذا فرد به فرد در نظر نگیرید.چون آنها به تعبیر زیارت جامعه کبیره نور واحد هستند. بفرمایید چرا امام حسین علیه السلام قیام کردند؟ همانطور که عرض کردم ولی فقیه باید زمان شناس باشد وقادر باشد که تشخیص دهد وقت یام است یا مدارا، لذا موردی نگاه نکنید بلکه مساله را به طور جامع در نظر بگیرید.
عبدالرسول;359000 نوشت:
البته توجه به یک نکته مهم است : همه این بحث ها در مورد تشکیل حکومت اسلامی در محل امام معصوم و یا کسانی که از جانب خدا تعیین شده باشند صدق می کند و تعمیم اینها به ولی فقیه نادرست است .

تشخیص این مساله به دست همان فقیه وعلمایی است که در این زمینه تخصص دارند وادله که عرض شد اگر دقت می کردید این مساله را اثبات می کرد وصرفا با یک ادعای بدون دلیل نمی توان چنین نتیجه گیری کرد. شما بفرمایید وقتی امام عصر(عج) می فرمایند: فإنهم حجتی علیکم وانا حجةالله علیهم آیا این ولایت علماء ربانی وولی فقیه را نمی رساند؟ اینکه حجت ما بر شما هستند ومن حجت خدا برآنها هستم یعنی چه؟ آیا نمی رساند که ولایت آنها در طول ولایت آنها وبه تنفیذ از جانب آنهاست؟ لطفا با دلیل جواب دهید.

سلام علیکم

کریم;359131 نوشت:
چون فقیه است ومجتهد وزمان شناس وبعد از اینکه این امور در ولی فقیه محرز می شود ایشان را به مردم معرفی می کنند.


البته این فرمایشات شما ، پاسخ سوال بنده نبود . صحبت اصلی من وجود علم لازم و کافی در ولی فقیه است . که البته این ثابت نیست . شما چرا بحث را منحرف می کنید ؟

و اضافه در همین کلام شما هم نکاتی وجود دارد : دوست عزیز ! شما یک قیدی به نام منصوب بودن من الله را برای ولایت فقیه قائل می شوید . و لذا باید مطابق قوانین اسلامی با آن رفتار کنید . اسلام می گوید که در نبود یک معصوم در راس جامعه ( چه از نظر دینی و مذهبی و چه از نظر سیاسی ) باید معصوم دیگر جایگزین شود . اگر مدرک می خواهید به تاریخ رجوع کنید . برای مثال در غزوه تبوک حضرت پیامبر به امیرالمومنین می فرمایند : یا تو در شهر بمان و یا من . ببینید این نکته ظریفی دارد و تاییدی ست بر سخنان من .

فقاهت و اجتهاد و زمان شناسی ولی فقیه باید توسط خدا و یا ولی خدا تایید شود ( دقت کنید شخص ولی فقیه و نه عام فقها ) تا ما بتوانیم انتساب آن به خدا را بپذیریم . شما آیا می توانید تاییدیه الهی برای شخص ولی فقیه را بیاورید ؟

و ثانیا یک کسی که می خواهد جانشینی معصوم را در اداره حکومت بر عهده بگیرد باید خصوصیات دیگری داشته باشد که به کرات قبلا توضیح داده ام . اما مثل اینکه شما پاسخی برای آنها ندارید .

کریم;359131 نوشت:
شما لطف کنید چند مورد از اموری که در این سالها ولی فقیه برخلاف اسلام انجام داده اند ویا اینکه چند مورد از احکام اسلام را تغییر داده اند بفرمایید.

البته قرار شد که جناب حامد این قسمت از بحث را با بنده دنبال کنند ، چون در این قسمت من بر اساس سخنان ایشان نوشته ام . در پاسخ به شما همان قضیه رفتن به حج و ممانعت از سوی حضرت امام در سال 66 را مطرح می کنم . در اینجا بر خلاف اسلام رای داده شده است و قوانین تغییر کرده اند . شاید ( و بلکه قطعا ) شما بگویید در اینجا مصلحت اینطور بود ، و بنده هم پیشاپیش می گویم که تشخیص مصلحت اسلام نیاز به علم لازم و کافی دارد . شما همین داشتن علم لازم و کافی را ثابت کنید خیلی مسائل حل می شود .

کریم;359131 نوشت:
وقتی گفته می شود مصالح اسلام یعنی این عمل ولی فقیه برخلاف اسلام نیست. واز قضا وظیفه او عمل برطبق آن است.

وقتی ولی فقیه حق تشخیص مصلحت اسلام را دارد و از سوی دیگر می تواند قوانین اسلامی را تغییر دهد ، قطعا خروجی خلاف اسلام نیست . چون احکام اسلام را فقیه بر اساس مصلحت اسلامی که نظر خود اوست ، تغییر می دهد .

به هر راهی برویم بازهم همان دور تسلسل را داریم .

کریم;359131 نوشت:
اگر خطبه شقشقیه در نهج البلاغه را بخوانید متوجه می شود چون قیام ایشان مساوی با از بین رفتن اسلام بود ومردم هنوز ضربه ای که اسلام خورده بود درک نمی کردند وبه اهمیت وجود امیرالمومنین پی نمی بردند ولی زمانی که امثال انس وحسن بصری به این قضیه پی بردند ودیدند که چطور اسلام از مسیر خود خارج شده است واز اسلام فقط قبله ووقت نمازهای پنجگانه مانده است . وشخصی مانند یزید سر کارآمد زمان آن رسید که حجت الهی یعنی امام حسین علیه السلام یام کنند وامت اسلامی را با خون خود با عمق فاجعه آشنا کنند.


البته انس در زمان عمر آن گریه معروف خود را سر داد . و این یعنی جامعه متوجه بوده اند . اتق الله یا عمار در ماجرای حکم تیمم و مخالفت آشکار با کتاب خدا در زمان عمر و در حضور حضرت علی رخ داد . شما چه اصراری دارید اینها را به زمان یزید ببرید ؟

و اما اینجا هدف چیز دیگری بود همانطور که در پست مربوطه توضیح دادم و شما آن را نیاوردید . ما بعد از پذیرفتن یک سری مسلمات اسلامی حق نداریم که عمل حضرت علی را نقد کنیم ، چون نص بر علم آن حضرت داریم . چون بر مصلحت اندیشی آن حضرت دلیل الهی داریم . اما آیا چنین دلایلی برای ولی فقیه هم وجود دارد ؟

کریم;359138 نوشت:
دوست عزیز بحث برسر سال وماه نیست ما اگر بخواهیم روی این مثالها توقف کنیم به جایی نمی رسیم. الان در آمریکا وکشورهای مختلف احکام اسلام اجرا می شود؟ مگر غیر از این است که الان در کشورهای غربی به هر به هر بهانه ای به مسلمانها حمله می کنند؟ و در همین کشورها با حجاب مسلمانان مقابله می کنند؟ مگر در بعضی کشورهای اروپایی به بهانه آزادی همجنس بازی را عل رغم مخالفت کلیسا قانونی نکرده اند؟
آیا به نظر شما زمانی که اسلام از جانب افرادی مانند پهلوی ها در خطر است وزمینه مبارزه باآنها وجود دارد وعزت مسلمانها به نفع خارجی ها ومصونیت آنها به باد داده می شود باید ایستاد ونگاه کرد واز شاه مملکت ملتمسانه تقاضا کرد اگر اجازه دهند حدود الهی اجرا شود؟ خیلی از حکوتها مانند صفویه قصد مبارزه با اسلام واز بین بردن حدود دینی را نداشته اند وحتی در این زمینه به علماء کمک می کردند ولی همه به این شکل نبوده اند.
الان کشورهای اسلامی مانند:عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان در چه وضعی هستند؟ مگر همین غربی ها با ایجاد اختلاف آنها را به جان هم نمی اندازند. وقتی می توان حکومتی اسلامی تشکیل داد ودر راس آن به جای پادشاهی دیکتاتور وهوسران شخصی مجتهد، باتقوا،زمان شناس وحامی ارزشهای اسلامی قرار داد که مواظب باشد تا جامعه اسلامی از مسیر درست خارج نشود چه اشکالی دارد تشکیل یابد.


این مطالب منصوب من الله بودن ولایت فقیه را ثابت نمی کند . کسی در اینجا از آمریکا حمایت نکرد . حرف من این بود که در هر جایی می توان احکام اسلامی را اجرا نمود اگر خود مردم مایل به اجرای آنها باشند ، حتی به قول شما عزیزان در بلاد کفری نظیر آمریکا . اما شما فکر می کنید که تنها با تشکیل حکومت اسلامی می توان اسلامی زندگی کرد . سخن معروف سید جمال الدین اسد آبادی را فراموش نکنید .

و اضافه در برخی موارد ما داریم که با وجود امام معصوم هم حدود الهی جاری نمی شده است . مثل قضیه مالک بن نویره و خالد بن ولید . و این درحالی بود که حکومت ، اسلامی نام داشت و معصوم هم در متن جامعه حضور داشت و حاکم هم از صحابه های پیامبر بود . فقط با این مشکل که جانشین پیامبر معصوم ، فردی بود که همچون پیامبر نبود . یعنی مشروعیت نداشت .

ودر نهایت هم در همان پست قبلی گفتم که اگر اینها را هم فرضا بپذیریم مقبولیت ولایت فقیه را ثابت کرده ایم ، ولی منصوب من الله بودن را چگونه باید توجیه کرد ؟

کریم;359138 نوشت:
شما ائمه ذا فرد به فرد در نظر نگیرید.چون آنها به تعبیر زیارت جامعه کبیره نور واحد هستند. بفرمایید چرا امام حسین علیه السلام قیام کردند؟ همانطور که عرض کردم ولی فقیه باید زمان شناس باشد وقادر باشد که تشخیص دهد وقت یام است یا مدارا، لذا موردی نگاه نکنید بلکه مساله را به طور جامع در نظر بگیرید.


برادر گرامی ! اینکه چرا امام حسین قیام کردند مطابق مصلحتی است که تشخیص داده اند . و تشخیص مصلحت هم نیاز به علم دارد . حال سوال اینجاست : آیا شما علم امام حسین ( که جا دارد همین جا ولادت مبارک ایشان را به شما و همه عزیزان و مسلمانان جهان تبریک بگویم ) را با علم ولی فقیه یکسان می دانید ؟ آیا شما اعتقاد دارید که هر دو می توانند مصلحت را مثل هم تشخیص دهند ؟

بنده برای تشخیص صحیح مصلحت از سوی حضرت حسین دلیل دارم ، اما آیا شما برای شخص ولی فقیه دلیل دارید ؟



و ثانیا این شما هستید که موردی نگاه می کنید . من مسئله یزید و قیام امام حسین را مطرح نکردم . با دید جامع خیلی مسائل آشکار می شوند .

کریم;359138 نوشت:
تشخیص این مساله به دست همان فقیه وعلمایی است که در این زمینه تخصص دارند وادله که عرض شد اگر دقت می کردید این مساله را اثبات می کرد وصرفا با یک ادعای بدون دلیل نمی توان چنین نتیجه گیری کرد.

اگر این را بپذیریم ، یعنی ولی فقیه را سایر فقها تعیین می کنند و نه خدا . پس ولایت فقیه در طول ولایت خدا نیست . چون نصبی در کار نیست .

کریم;359138 نوشت:
وقتی امام عصر(عج) می فرمایند: فإنهم حجتی علیکم وانا حجةالله علیهم آیا این ولایت علماء ربانی وولی فقیه را نمی رساند؟ اینکه حجت ما بر شما هستند ومن حجت خدا برآنها هستم یعنی چه؟ آیا نمی رساند که ولایت آنها در طول ولایت آنها وبه تنفیذ از جانب آنهاست؟


در خود این حدیث هم می توان بحث کرد . اولا امام زمان یک شخص مشخص را نمی گوید ، از یک گروه سخن می گویند . گروهی عام به نام فقها . حال چه کسی باید صلاحیت همین فقها را تایید کند ، وااله اعلم .

راه تعیین آن فقیه مورد نظر امام چیست ؟ واقعا چه کسی می تواند آنرا تشخیص دهد و معرفی کند ؟ اگر بگویید سایر فقها که باید صلاحیت سایرین را نیز اثبات کنید و تا آخر این سوال بی جواب می ماند .

و بعدهم این حدیث با مسلمات اسلامی که در بالا آوردم نمی خواند . تاریخ اسلامی به ما می گوید که در نبود یک معصوم در راس قدرت سیاسی و یا مذهبی باید معصومی دیگر مرکز ولایت را برعهده بگیرد .

لطفا به سایر پرسش ها نیز پاسخ دهید و گزینشی مطالب را پاسخ ندهید ( مثلا همان بحث نظارت و تسلط بر قوا ) و به این نکته هم توجه کنید که هدف تاپیک اثبات منصوب من الله بودن یا نبودن ولایت فقیه است .

با تشکر.

عبدالرسول;359152 نوشت:
شما یک قیدی به نام منصوب بودن من الله را برای ولایت فقیه قائل می شوید . و لذا باید مطابق قوانین اسلامی با آن رفتار کنید . اسلام می گوید که در نبود یک معصوم در راس جامعه ( چه از نظر دینی و مذهبی و چه از نظر سیاسی ) باید معصوم دیگر جایگزین شود . اگر مدرک می خواهید به تاریخ رجوع کنید . برای مثال در غزوه تبوک حضرت پیامبر به امیرالمومنین می فرمایند : یا تو در شهر بمان و یا من . ببینید این نکته ظریفی دارد و تاییدی ست بر سخنان من .

بفرمایید بنده در کجا چنین قیدی آورده ام ؟ ما ادعا نداریم که ولی فقیه منصوب مستقیم از جانب خداست بلکه سخن ما براساس حدیث واما الحوادث الواقعة این است که در زمان غیبت برای اینکه امت در سرگردانی نمانند راه را برای ما روشن کرده اند وآنهم رجوع به روات احادیث است که اهل هوی وهوس نوتابع نفس نباشند ومطیع اوامر اهل بیت باشند. امام حسن عسگری علیه السلامی می فرمایند: فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه،(بحارالانوار، ج2،ص88؛تفسیر صافی، ج 1،ص 148)هر کدام از فقهاء که حفظ کننده نفس خود وحافظ دینش ومخالف با هوای نفس ومطیع اوامر مولای خود(امام معصوم)باشد بر عوام است که از او تقلید کنند.
ائمه که به صراحت می فرمایند از این فقهاء وروات احادیث تقلید وتبعیت کنید وآنها برشما حجت هستند.شما که می فرمایید حدیث خلاف تاریخ است، به بنده فرمایید پیامبر 27 غزوه داشته اند که تنها در جنگ تبوک امیرالمومنین را جانشین خود قرار دادند ،در آن 26 مورد دیگر چه کسی را جانشین خود قرار داده بودند آیا این 26 نفر غیر معصومی که جانشین آن حضرت در مدینه باقی می مانند کدامشام معصوم بودند که شما نتیجه گیری می کنید در هر شرایطی جانشین معصوم باید معصوم باشد والا امت باید به حال خود رها شوند.(البته این لازمه فرمایش شماست).مثلا در غزوه بدر ابولبابه را جانشین خود در امور سیاسی وعبدالله بن ام مکتوم را جانشین خود برای نماز قرار داد.(سبحانی،فرازهایی از تاریخ اسلام، ص222)،یا در فتح مکه پیامبر فردی به نام ابو رهم را جانشین خود در مدینه قرار داد.(همان،ص 434).
دوست عزیز رد حدیث به این آسانی هم نیست ونیاز به آشنایی با علم حدیث دارد.

عبدالرسول;359152 نوشت:
برای مثال در غزوه تبوک حضرت پیامبر به امیرالمومنین می فرمایند : یا تو در شهر بمان و یا من . ببینید این نکته ظریفی دارد و تاییدی ست بر سخنان من .

دوست عزیز حداقل برای تایید سخنان خود فرمایش پیامبر را درست معنی کنید،حضرت امیر می فرماید:از رسول خدا(ص) پرسیدم: لم خلفتنی (چرا مرا در مدینه به عنوان جانشین خود قرار نی دهی؟)حضرت جواب دادند: یا علی إنّ المدینة لاتصلح الّا بی او بک، مدینه بدون من ویا تو سرسامان نمی گیرد.(کتاب سلیم بن قیس، ج2،ص762)ببینید باید دیق معنی کنید نمی فرماید: باید یا تو بمانی ویا من بلکه می فرماید:مدینه بدون یکی از ما آرام نمی ماند، وآن هم به خاطر خطر منافقان بود. لذا چون خود حضرت باید می رفتند لاجرم امیرالمومنین را جانشین قرار دادند. والا در بقیه جنگ ها چون این خاطر به این شدت نبود امیرالمونین همراه ایشان در تمام جنگ ها بودند.

عبدالرسول;359152 نوشت:
در پاسخ به شما همان قضیه رفتن به حج و ممانعت از سوی حضرت امام در سال 66 را مطرح می کنم . در اینجا بر خلاف اسلام رای داده شده است و قوانین تغییر کرده اند . شاید ( و بلکه قطعا ) شما بگویید در اینجا مصلحت اینطور بود ، و بنده هم پیشاپیش می گویم که تشخیص مصلحت اسلام نیاز به علم لازم و کافی دارد .

ولی فقیه باید مجتهد وصاحب نظر در علوم اسلامی که بیش از ده رشته علمی است می باشد مانند:فقه،اصول،ادبیات،رجال،درایه،حدیث، علم قرآن و...واز طرف دیگر باید سیاستمدار وآشنا به زمان باشد وقدرت مدیریت وتدبیر بالا داشته باشد. حالا بنده نمی دانم باید چه علم دیگری داشته باشد برای اداره جامعه که شما می فرمایید علم لازم را ندارد. نسبت به مساله حج نیز حتما می دانید که این مساله از مسائل فهی است وصاحب نظر در این حوزه مجتهد وفقیه می باشد وولی فقیه باید مجتهد باشد. حالا شما بفرمایید چطور ولی فقیه در این زمینه علم لازم را ندارد؟

عبدالرسول;359152 نوشت:
و این یعنی جامعه متوجه بوده اند . اتق الله یا عمار در ماجرای حکم تیمم و مخالفت آشکار با کتاب خدا در زمان عمر و در حضور حضرت علی رخ داد . شما چه اصراری دارید اینها را به زمان یزید ببرید ؟
و اما اینجا هدف چیز دیگری بود همانطور که در پست مربوطه توضیح دادم و شما آن را نیاوردید . ما بعد از پذیرفتن یک سری مسلمات اسلامی حق نداریم که عمل حضرت علی را نقد کنیم

اولا ما در مقامی نیستم العیاذ بالله عملکرد امام معصوم را نقد کنیم و الحمدلله صاحب چنین مراتی هم نیستیم . دوست عزیز ما تحلیل مساله را گفتیم که اگر خوب دقت کنید وبه طور جامع اولا به وجود آمدن فضای موجود در زمان یزید که مدعیان مسلمانی فرزند عزیز پیامبر (ص)با آن وضع ب شهادت رساندند لحظهی نبوده است بلکه نتیجه سیاستهای چهل سال قبل وفاصله گرفتن مردم از خط امیرالمومنین بود وایشان نیز یاوران لازم برای مقابله با این فضا را نداشتند .لذا مجبور به سوط بودند ولی شخصیتی مانند یزید علنا شرب خمر می کرد و اظهار کفر می کرد وبر ملا شدن چهره او تنها با خون امام معصوم میسر بود تا مردم به عم فاجعه پی ببرند. در حالی که خلفاء وحکام قبل از یزید حتی معاویه جرات چنین کارهایی را نداشتند.

عبدالرسول;359152 نوشت:
در اینجا از آمریکا حمایت نکرد . حرف من این بود که در هر جایی می توان احکام اسلامی را اجرا نمود اگر خود مردم مایل به اجرای آنها باشند ،[/quote
ببخشید الان در کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه ،کانادا هم جنس بازی قانونی است واز نظر اسلام حکم وحد این کار اعدام است، آیا مسلمانها می توانند الان در این کشورها این حدود اسلامی را اجرا کنند؟
بحث بر سر اجرای مناسک دنی صرف نیست بلکه سخن در این است که برخی از احکام اسلام جنبه اجتماعی دارد واسلام یک دین فردی صرف نیست ومسلما در یک جامعه غیر مسلمان اجازه نمی دهند شما جامعه را بر اساس معارف اسلام اداره کنید. سوای اینکه الان در همین کشورهای غربی اسلام زدایی و ایجاد موانع برای مسلمانان کم نیست که در پست بلی اشاره کردم.

عبدالرسول;359152 نوشت:
و اضافه در برخی موارد ما داریم که با وجود امام معصوم هم حدود الهی جاری نمی شده است . مثل قضیه مالک بن نویره و خالد بن ولید . و این درحالی بود که حکومت ، اسلامی نام داشت و معصوم هم در متن جامعه حضور داشت و حاکم هم از صحابه های پیامبر بود . فقط با این مشکل که جانشین پیامبر معصوم ، فردی بود که همچون پیامبر نبود . یعنی مشروعیت نداشت

البته مشروعیت داشت بلکه مقبولیت نداشت، چون مشروعیت از جانب خداوند است نه مردم ولی چه بسا کسی مشروعیت داشته باشد ولی مورد اقبال مردم نباشد مانند خیلی از ائمه. اما نسبت به بقیه سخن شما فکر کنم در راستای تایید حرفهای بنده سخن گفتیه اید ولی تعابیر را خوب نیاورده اید. معصوم چطور در متن جامعه بود در حالی که دست بسته وبه زور برای بیعت به مسجد می بردند وبا ظلم حقش را غصب کرده بودند. حتما می دانید که در قضیه مالک بن نویره وزنای خالد با زن او عمر اصرار داشت که باید حد الهی اجرا شود ولی ابوبکر جلوی آنرا گرفت. بدبختی از آنجا شروع شد که امام معصوم را از متن جامعه حذف کردند.

عبدالرسول;359152 نوشت:
برادر گرامی ! اینکه چرا امام حسین قیام کردند مطابق مصلحتی است که تشخیص داده اند . و تشخیص مصلحت هم نیاز به علم دارد . حال سوال اینجاست : آیا شما علم امام حسین ( که جا دارد همین جا ولادت مبارک ایشان را به شما و همه عزیزان و مسلمانان جهان تبریک بگویم ) را با علم ولی فقیه یکسان می دانید ؟ آیا شما اعتقاد دارید که هر دو می توانند مصلحت را مثل هم تشخیص دهند ؟

ما تا به حال چنین حرفی نزدیم بلکه سخن ما در این بود که سیره ائمه نسبت به زمانهای مختلف متفاوت بوده است، یکی سکوت کرده، یکی صلح کرده ودیگری قیام کرده است .فقیه نیز باید مطیعا لامر مولاه باشد واز سخن وسیره اهل بیت پیروی کنید. لذا یک فقیه تشخیص می دهد باید سکوت کند وبا سکوت خود می تواند به اسلام کمک کند ودیگر مانند امام خمینی (ره)یقین پیدا می کند که بدون یام اسلام از دست رفتنی است وما این حالات مختلف را در سیره ائمه می بینیم مگر نه این است که امام می فرماید:انا حجة الله علیهم ،من حجت خدا براین روات احادیث هستم . پس باید از سیره مولای خود پیروی کنند.

عبدالرسول;359152 نوشت:
در خود این حدیث هم می توان بحث کرد . اولا امام زمان یک شخص مشخص را نمی گوید ، از یک گروه سخن می گویند . گروهی عام به نام فقها . حال چه کسی باید صلاحیت همین فقها را تایید کند ، وااله اعلم .
راه تعیین آن فقیه مورد نظر امام چیست ؟ واقعا چه کسی می تواند آنرا تشخیص دهد و معرفی کند ؟ اگر بگویید سایر فقها که باید صلاحیت سایرین را نیز اثبات کنید و تا آخر این سوال بی جواب می ماند .

البته باید با این فرمایشات شما پرونده فقاهت را ببندیم چون هیچ راهی برای شناخت آنها نیست. ولی اگر حدیثی را که از امام حسن عسگری برایتان نقل کردم دت کنید ایشان شرایط ونشانه های این فقهاء که ولی فقیه نیز یکی از آنهاست را برای ما روشن کرده اند.بعد از آن برادی عزیز اینجا از تکوینیات نیست که دور وتسلسل لازم بیاید. شما یک پزشک ویا مهندس را از کجا می شناسید؟ بهترین راه علم اوست . فقهاء نیز جلسات درس دارند وبا دیدن درس واستدلالهای آنها می توان به مقام علمی آنها پی برد وآنهم کسانی می توانند سطح فقاهت وعلم فقیه را بدانند که با اصول ومبانی این علم آشنا باشند. اما اینکه می فرمایید جمع را فرموده اند،(فارجعوا الی رواة احادیثنا) نگفته اند که به مجموع آنها رجوع کنیدبلکه مصود این است که هر کدام از آنها این شانیت را داشته باشند می توانید به او رجوع کنید. البته با این حساب فرموده فاجعوا اگر من به تنهایی سوالی داشته باشم چه شکلی باید جمعی درست کنم وبه صورت جمعی سوال کنیم.چ.ن اینجا هم جمع است.

عبدالرسول;359152 نوشت:
و بعدهم این حدیث با مسلمات اسلامی که در بالا آوردم نمی خواند . تاریخ اسلامی به ما می گوید که در نبود یک معصوم در راس قدرت سیاسی و یا مذهبی باید معصومی دیگر مرکز ولایت را برعهده بگیرد .
لطفا به سایر پرسش ها نیز پاسخ دهید و گزینشی مطالب را پاسخ ندهید ( مثلا همان بحث نظارت و تسلط بر قوا ) و به این نکته هم توجه کنید که هدف تاپیک اثبات منصوب من الله بودن یا نبودن ولایت فقیه است .

مساله تاریخی را پست های قبلی جواب دادم ونسبت به مساله نظا رت وتسلط بر وا نیز قبلا بحث شد اگر سوالی دارید واضحتر بفرمایید. البته مد نظر داشته باشید که سوالها خارج از موضوع اصلی نباشد.

دوستار اهل بیت;358413 نوشت:
دوست عزیز شورای فقها از نظر شرعی درست نیست.
همه این را میدانیم که تقلید یک مرجع و فقیه از مرجع و فقیه دیگر حرام است.شورای فقها نیز یکی از بارز ترین مصداق های تقلید فقیه از فقیه دیگر است که خوب حرام می باشد.پس قضیه ی شورای فقها منتفی است.

با سلام و تشکر از شما

بحث تقلید مطرح نیست. بلکه بحث اجماع است. در اجماع فقها وقتی یکی دو نفر مخالف باشند بخاطر مصالح مملکت به اجماع فقها احترام می گذارند و از اجتهاد خود در امور مردمی و کشوری (نه در امور فردی) صرف نظر می کنند چون بالاخره باید تصمیم واحدی گرفته شود.

دوستار اهل بیت;358413 نوشت:
فقیهی که هم نسبت به مسائل فقهی و شرعی و هم نسبت به مسائل سیاسی آگاه است حکمی صادر میکند که قطعاً حکم او در چهاچوب اسلام است و اصلاً کار ولی فقیه استخراج نظر اسلام در موارد مختلف حکومتی است.

اگر منظور شما این بود که قطعاً حکم او حکم خداوند است که در این صورت صحبتی ندارم چون بنده فقط سخن و عمل معصومین را به منزله حکم خداوند می دانم. اما اگر مقصود شما این است که قطعاً حکم او در ساختار فقهی شیعه قابل قبول است و فقیه در پیشگاه الهی معذور است مجدداً توجه شما را به دو بعد فردی و اجتماعی احکام جلب می کنم. یعنی در اجتهاد احکام فردی با شما موافقم و این مطلب برای تمام فقها (نه فقط حاکم جامعه) صادق است اما در مورد امرالناس با این گفته موافق نیستم چون معتقدم زمانی حاکم اسلامی معذور است که ساختار حاکمیت بر مبنای خرد جمعی و مقبولیت مردمی باشد.

و نکته آخر این که از فرمایش شما استفاده ای می کنم: اگر مجتهد جامع الشرایطی در تمام ابواب فقهی به طور مطلق بر سایر فقها برتری داشته باشد و بخواهیم به این دلیل از تشکیل شورا پرهیز کنیم دیگر اعلام افراد دیگری به عنوان مراجع تقلید معنایی ندارد.

موفق باشید.

کریم;358537 نوشت:
در ماجرای ابوبکر اجماعی در کار نبود بلکه انصار بر خلاف وصیت پیامبر اسلام (ص)در جانشینی بلاعزل امیرالمومنین در سقیفه جمع شده بودند که ابوبکر وعمر وابوعبید جراح از این مساله باخبر شده وخود را به آنجا رساندند و با زنده کردن دشمنی ها ی اوس وخزرج آنها به اختلاف انداختند ونگذاشتند آنها با سعد بن عباده بیعت کنند واز این فرصت برای بیعت با ابوبکر استفاده کردند درحالی که از مهاجرین به جزء سه نفر در آنجا حاضر نبودند. برا یمطاعه بیشتر می توانید به الامامة والسیاسة از ابن قتیبه دینوری وتاریخ طبری مراجعه کنید.

با سلام و تشکر از زحمات استاد عزیز جناب کریم

البته در مورد تحقق یا عدم تحقق اجماع مسلماً اختلاف نظر وجود داشته و ممکن است عده ای همان صحابه را برای تحقق اجماع کافی بدانند. ولی به هر حال با پذیرفتن پاسخ شما فعلاً فرض می کنیم اجماعی در سقیفه رخ نداده بود. سؤال بنده ناظر بر امر کلی تری است که ممنون می شوم پاسخ بدهید:

اگر ابوبکر با اجماع فقها و صحابه زمان انتخاب شده بود آیا در این صورت از سوی خداوند منصوب می شد؟ (البته با این فرض که امام زمان غایب بود).

هدف سؤال بنده این است که متوجه شوم انتخاب یا اجماع فقها بر رهبری یکی از فقها چقدر به حکومت رهبر مشروعیت می دهد و آیا می توان نصب او را به عنوان نصب عام به خداوند نسبت داد؟

با تشکر.:Hedye:

علی مع الحق;358648 نوشت:
حکومت زمین حق امام زمان (عج) است و حاکم واقعی زمین ایشان هستند که در شرایط فعلی از ایشان غصب شده است همانطور که بعد از فوت پیامبر (ص) این حکومت از امام علی (ع) غصب شده بود. حال چه اشکالی دارد در گوشه ای از زمین عده ای حق حضرت را پس گرفته باشند و حکومت به اهلش یعنی نماینده آن حضرت رسیده باشد؟

با سلام و عرض ادب.

اشکال آن این است که از جانب خودمان چیزی را که علم کافی به آن نداریم به خدا و حجت او نسبت می دهیم. (دقت بفرمایید این که امیدوار باشیم به وظیفه عمل کرده ایم با این که از طرف خودمان بگوییم فلان شخص نماینده حضرت است تفاوت دارد).

a1ireza;358653 نوشت:
پیامبر با خدا در ارتباط است اما ولی فقیه که با خدا در ارتباط نیست که بخواهد چنین احکامی صادر کند!

تمام اشکال از همین جاست. می دانیم اجتهاد فقها هیچ گاه به مثابه قول معصوم (ع) یقینی و قطعی نیست. اما گاهی در عمل چنین اطلاقی را برای غیرمعصومین نیز قائل می شویم و اختلاف فقها در مورد محدوده اختیارات حاکم اسلامی از همین جا نشأت می گیرد.

مؤمن;359308 نوشت:
اگر ابوبکر با اجماع فقها و صحابه زمان انتخاب شده بود آیا در این صورت از سوی خداوند منصوب می شد؟ (البته با این فرض که امام زمان غایب بود).

سلام علیکم

همین سوال شما مورد اختلاف در میان فقها می باشد . آیا ولایت فقیه انتصابی ست و یا انتخابی ؟ و آیا انتخاب یک فقیه توسط فقها مشروعیت الهی دارد یا خیر که مطالب ضد و نقیضی از سوی علما و فقها وارد شده است . انشاءالله بعد از دانستن نظر جناب کریم مطلب را بیشتر باز می کنم .

امیدوارم دخالت بنده حمل بر بی ادبی نشود .

فاتح;358912 نوشت:
این فرمایش ایت الله جنتی هم خطاب به افرادی است که امر ولایت فقیه بر آنها به اثبات رسیده ولی با وجود قطعیت مخالفت میکنند.

ظاهر کلام این نیست. چه اصراری است که از نظر شخصی دیگران که ممکن است اشتباه باشد دفاع کنیم؟ علما که معصوم نیستند. خود حضرتعالی فرمایش مقام معظم رهبری را نقل فرمودید که با این سخن متعارض است و خود ایشان بارها از سخنان افراطی و تندروی نهی کرده اند. فقهای دیگر نیز نظرات مشابهی با نظر رهبری دارند و همه مردم مقلد آیت الله جنتی نیستند. لذا نظر ایشان در ضمن محترم بودن برای مردم جامعه حجت نیست.

موفق باشید.

کریم;358978 نوشت:
نکته دوم اینکه رهبر تسلط کامل برقوا ندارد

کریم;358978 نوشت:
ما نباید نظارت را تسلط کامل بنامیم.

بنده با نظر شما مخالفم و شواهد و قرائن نیز به نظرم کاملاً خلاف این نتیجه گیری است. در بهترین حالت چیزی میان این دو (نظارت و تسلط کامل) است.

yanoor;359059 نوشت:
اگر از شرایطی که ایشان

باید داشته باشد دوری شود از این سمت خود به خود برکنار می شود


ما برکناری خودبخود نداریم. اگر منظور شما اعتبار و وجاهت باشد با شما موافقم. اما اگر منظورتان عزل یا کناره گیری باشد هیچ گاه خودبخود اتفاق نمی افتد. بلکه سازوکار می خواهد.

کریم;359268 نوشت:
امام حسن عسگری علیه السلامی می فرمایند: فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه،(بحارالانوار، ج2،ص88؛تفسیر صافی، ج 1،ص 148)هر کدام از فقهاء که حفظ کننده نفس خود وحافظ دینش ومخالف با هوای نفس ومطیع اوامر مولای خود(امام معصوم)باشد بر عوام است که از او تقلید کنند.

این به نظرم در اثبات تقلید و مرجعیت بود.

کریم;359279 نوشت:
شما یک پزشک ویا مهندس را از کجا می شناسید؟ بهترین راه علم اوست .

خیر بهترین راه عملکرد اوست. عوام که به علم متخصص دسترسی ندارند. اما به نشانه های آن (رفتار و نتایج رفتارها) چرا.

با تشکر.

عبدالرسول;359312 نوشت:
امیدوارم دخالت بنده حمل بر بی ادبی نشود .

با سلام و عرض ادب.

اختیار دارید. اتفاقاً مطالب تکمیلی شما به روشن شدن این موضوع کمک زیادی می کند و به سهم خودم تشکر می کنم.

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی.
:Gol:

با سلام خدمت تمام دوستان.
با عرض پوزش که در این بحث دخالت می کنم. بنده بخشی از مطالب را خواندم و خواستم به نوبه خود مطالبی را در این مورد عنوان دارم.
1. در حدیثی از پیامبر داریم که خداوند به 4 نفر از پیامبران خود ( در برخی کتب دیگر 5 نفر ) سلطنت نبخشید. که در این حدیث هیچ اشاره ای به پیامبر اسلام نشده است. لذا حکومتی که پیامبر تشکیل داد سلطنتی از جانب خدا نبود. بلکه حکومتی بود که تحت شرایطی که در ادامه می آید شکل گرفت.
2. نکته دوم اینکه اشتباهی که اکثر دوستان و کارشناسان می کنند جدا کردن مقبولیت از مشروعیت است. به اعتقاد بنده اینها از هم جدا نیستند. مشروعیت یعنی جواز الهی بر تشکیل حکومت. مقبولیت یعنی قبول مردمی. حال باید دید آیا اینها از هم جدایند؟ آیا نمی توان مقبولیت مردمی را تحت مشروعیت الهی قرار داد؟ آیا مقبولیت اخص از مشروعیت نیست؟ آیا بخشی از رضای الهی در تشکیل خداوند در رضایت مردم خلاصه نمی شود؟ مسلم است که رضایت مردم بخشی از رضایت الهی است.
3. البته رضایت الهی شرایط دیگری هم دارد مانند : 1. علم 2. تقوا 3. قدرت جسمانی 3. تدبیر و تشخیص مصلحت
4. در تمام این شرایط رضای الهی بخشی قابل اندازه گیری است و بخشی هم منوط به فرد حاکم است. مثلا مقبولیت مردمی با رای گیری اندازه گیری می شود. یا علم فرد بر اساس ساز و کارهای اجتماعی و مدارکی که از آکادمی ها و مدرسه های مختلف اخذ می کنند قابل احراز است. یا تدبیر فرد از طریق سابقه اجرایی فرد در مناسب مختلف تا حدودی قابل اندازه گیری است. ولی آیا تقوا قابل اندازه گیری است؟‌مسلم است که برای معصوم از طریق ادله های فلسفی قابل اثلات و برای غیر معصوم قابل اثبات نیست. لذا خداوند برای حاکم شرایطی را عنوان داشته که با اندازه گیری فاکتورها در صورت احراز می گوییم حکومت آن فرد مشروعیت دارد. این مسئله برای حکومت معصوم هم جاری است.
5. مشروعیت حکومت معصوم : معصوم هم از قاعده فوق مستثنی نیست. توضیح اینکه تقریبا تمام شرایط بالا برای معصوم ثابت است غیر از شرط مقبولیت. هر گاه شرط مقبولیت از سوی معصوم احراز نشود حکومتش مشروعیت ندارد. چرا که یکی از شرایط مشروعیت مقبولیت مردمی است.
پیامبر به دلیل اقبال مردمی حکومت تشکیل داد. حضرت علی تا زمانی که مردمی به خانه وی هجوم نیاوردند از به حکومت رسیدن طفره می رفت. حتی زمانی که با اقبال مردمی مواجه شد به مردم پیشنهاد داد که شخص دیگری را انتخاب کنند. ولی زمانی که مردم اصرار کردند قبول کرد. امام حسین زمانی که با عدم مقبولیت مردمی ( خیانت مردم کوفه ) مواجه شد تصیم به کج کردن مسیر خود به غیر از کوفه گرفت و اصراری به تشکیل حکومت نداشت. ار همه اینها متوجه می شویم معصوم هم با شرط مقبولیت منصوب از جانب خدا می شود. اگر مشروعیت را از مقبولیت جدا کنیم و معصوم را بدون مقبولیت منصوب از جانب خدا بدانیم باید ایشان در راه رسیدن به حکومت بدون در نظر گرفتن نظر مردم در راه خدا جهاد می کردند. چراکه حکم الهی منوط به نظر مردم نیست. ولی می بینیم که اینچنین نبوده. لذا در زمینه تشکیل حکومت حکم الهی منوط به نظر مردم است.
6. موارد بالا برای معصوم عنوان شد. برای غیر معصوم هم همان شرایطی که در بالا عنوان شد منوط به قابل اندازه گیری بودن ( که گفتیم تقوا قابل اندازه گیری نیست ) اگر احراز شود مشروعیت می یابد و مشروعیت هم یعنی منصوب از طرف خدا.

لذا حکومت ولی فقیه هم منوط به احراز شرایط بالا منصوب از طرف خداست.
و من الله توفیق

صبر بیشتر از این جایز نیست .

کریم;359268 نوشت:
بفرمایید بنده در کجا چنین قیدی آورده ام ؟ ما ادعا نداریم که ولی فقیه منصوب مستقیم از جانب خداست بلکه سخن ما براساس حدیث واما الحوادث الواقعة این است که در زمان غیبت برای اینکه امت در سرگردانی نمانند راه را برای ما روشن کرده اند وآنهم رجوع به روات احادیث است که اهل هوی وهوس نوتابع نفس نباشند ومطیع اوامر اهل بیت باشند. امام حسن عسگری علیه السلامی می فرمایند: فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه،(بحارالانوار، ج2،ص88؛تفسیر صافی، ج 1،ص 148)هر کدام از فقهاء که حفظ کننده نفس خود وحافظ دینش ومخالف با هوای نفس ومطیع اوامر مولای خود(امام معصوم)باشد بر عوام است که از او تقلید کنند.

جناب کارشناس ، لطفا نفرمایید که از ادله اثبات مشروعیت ولی فقیه که در نزد فقهای قرون اخیر وجود دارد ، اطلاع ندارید . بزرگانی از جمله آیت الله مصباح یزدی ( که جایگاه ایشان در میان مجتهدین و فقها محرز است ) ولایت فقیه را منصوب از سوی خدا می دانند . خود شما هم با تفسیر حدیث حوادث الواقعه در هیمن جا و پست های گذشته ولایت فقیه را در امتداد ولایت معصومین دانستید . وقتی چنین است ، باید بگوییم همانطور که ولایت معصوم از سوی خدا نصب می شود ، ولایت فقیه منصوب خداست ( البته این نتیجه گیری از سخنان شماست و هیچ شکی در صحت این نتیجه گیری نیست . ) در نماز های جمعه مدام گفته می شود ولایت فقیه ولایت رسول الله است . پس نصب ولایت از سوی خدا در میان علما و خود رهبری و امام خمینی یک امر ثابت است. چنانکه آیت الله مصباح در کتاب حکومت اسلامی و ولایت فقیه به آن تصریح می کند . حدیثی هم که آوردید مربوط به امور دینی و در حقیقت مرجعیت دینی ست و ربطی به ولایت ندارد .

کریم;359268 نوشت:
ائمه که به صراحت می فرمایند از این فقهاء وروات احادیث تقلید وتبعیت کنید وآنها برشما حجت هستند.شما که می فرمایید حدیث خلاف تاریخ است،


دقت کنید که برخی از علما من جمله آیت الله غروی حدیث حوادث الواقعه را از موضوعات می داند و آنرا فتنه ای برای تشتت امت می خواند . شما دقت کنید که بسیاری از فقها ولایت فقیه را به چالش کشیده اند و به قول آیت الله بیات زنجانی " این مسئله مورد اختلاف شدید فقهاست . " وقتی چنین اختلافی در مورد بحث هست ما باید به کدام فقها مراجعه کنیم ؟ آیا ما سخن آیت الله مصباح را بپذیریم که می گوید : مشروعیت حکومت در زمان غیبت با حکم الهی و مشروعیت ولی فقیه ناشی از نصب او توسط امام معصوم است. به این ترتیب این نظام است که مشروعیت خود را از ولی فقیه می‌گیرد -نه برعکس- و همهٔ کارهای قوای سه‌گانه زمانی اعتبار دارد که رضایت ولی فقیه را به همراه داشته باشد. ( حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ۱۶۱ و162 ) ، یا سخن آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی که می فرمایند : " ولایت فقیه بدعت دینی است و فاقد پشتوانه علمی و نقلی است . " ( احیای تشیع ص 141 و ص 44 ) جناب کریم ! خود فقها نیز در مورد ولایت فقیه به اجماع نرسیده اند ، آنوقت چگونه ما به این حدیث عمل کنیم ؟

کریم;359268 نوشت:
به بنده فرمایید پیامبر 27 غزوه داشته اند که تنها در جنگ تبوک امیرالمومنین را جانشین خود قرار دادند ،در آن 26 مورد دیگر چه کسی را جانشین خود قرار داده بودند آیا این 26 نفر غیر معصومی که جانشین آن حضرت در مدینه باقی می مانند کدامشام معصوم بودند که شما نتیجه گیری می کنید در هر شرایطی جانشین معصوم باید معصوم باشد والا امت باید به حال خود رها شوند.(البته این لازمه فرمایش شماست).مثلا در غزوه بدر ابولبابه را جانشین خود در امور سیاسی وعبدالله بن ام مکتوم را جانشین خود برای نماز قرار داد.(سبحانی،فرازهایی از تاریخ اسلام، ص222)،یا در فتح مکه پیامبر فردی به نام ابو رهم را جانشین خود در مدینه قرار داد.(همان،ص 434)


البته این همه نوشتن نیاز نبود ، خدمت شما عرض کردم که این موضوع نکته ظریفی دارد و خود شما به آن اشاره کردید :

کریم;359268 نوشت:
وآن هم به خاطر خطر منافقان بود. لذا چون خود حضرت باید می رفتند لاجرم امیرالمومنین را جانشین قرار دادند. والا در بقیه جنگ ها چون این خاطر به این شدت نبود امیرالمونین همراه ایشان در تمام جنگ ها بودند.

در این جنگ موقعیت طوری بود که جانشینی پیامبر معنای واقعی خود را پیدا می کرد . یعنی باید کسی از جنس پیامبر ( در علم و عصمت و تدبیر و ... ) حضور داشته باشد ، چرا که موقعیت مانند این بود که باید حتما معصوم جامعه را اداره کند .

اما شما بهتر بود که به جای گزینشی عمل کردن سوال اصلی را پاسخ می دادید و در مورد آن بحث می کردید : در زمانی که یک معصوم در راس امور جامعه نیست و مرکز قدرت را در دست ندارد ، باید یک معصوم دیگر جای او را بگیرد .

وبعد هم خدمت شما عرض کردم که نمایندگانی که در زمان حکومت معصوم مقرر می شدند ، مشخص بودند و مثلا حضرت امیر هیچ گاه نگفت که ای مردم مصر شما از فرماندهان نظامی من اطاعت کنید ، یک حکم مشخص و معین در مورد یک فرد مشخص به نام مالک نخعی همدانی تنفیذ کرده و او را مستقیما تعیین کرد . اصطلاحا گنگ نفرمودند . ولی ما در فقها چنین نداریم . گفته شده که به فقها رجوع کنید : در این بین سوال می شود با این تفاوت های اساسی در مسائل باید به کدام فقیه رجوع کرد ؟ به آیت الله بروجردی و خویی یا آیت الله خمینی ؟

کریم;359275 نوشت:
ولی فقیه باید مجتهد وصاحب نظر در علوم اسلامی که بیش از ده رشته علمی است می باشد مانند:فقه،اصول،ادبیات،رجا� �،درایه،حدیث، علم قرآن و...واز طرف دیگر باید سیاستمدار وآشنا به زمان باشد وقدرت مدیریت وتدبیر بالا داشته باشد. حالا بنده نمی دانم باید چه علم دیگری داشته باشد برای اداره جامعه که شما می فرمایید علم لازم را ندارد. نسبت به مساله حج نیز حتما می دانید که این مساله از مسائل فهی است وصاحب نظر در این حوزه مجتهد وفقیه می باشد وولی فقیه باید مجتهد باشد. حالا شما بفرمایید چطور ولی فقیه در این زمینه علم لازم را ندارد؟


اینهایی که گفتید را فقیه باید باشد ، اما آیا واقعا هست ؟ این سخن شما التزام موضوع است ، اما آیا قطعیت حاصل شده است ؟ چگونه ؟

اگر بگویید که امام معصوم تعیین کرده که سخن ناروایی است ، اگر بگویید که سایر فقها تایید کرده اند که خود سایر فقها نیز نیاز به تایید دارند ( البته دقت شود که بحث جانشینی معصوم است ) . کلا مسئله بی جواب است . مگر اینکه ما کلا این ولایت فقیه را از حول وجود امام زمان جدا کنیم و تقریبا با اندیشه آیت الله منتظری ، ولایت فقیه را بحث کنیم . ( هرچند مشکل از بین نمی رود ، اما تناقضات کمتر می شود )

در مورد حج : دوست عزیز چطور اجتهادی ست که مقابل نص است ؟ قرآن به ما دستور رفتن به حج می دهد و ولی فقیه اجازه این کار را نمی دهد ؟ فاین تذهبون ؟

کریم;359275 نوشت:
در حالی که خلفاء وحکام قبل از یزید حتی معاویه جرات چنین کارهایی را نداشتند.

شاید خود مستقیم و در ملا عام انجام نداده اند ، اما کسانی مثل خالد را نیز که در جمع چنین کرده است را نیز حد نزده اند . البته بحث در این موضوع خارج از موضوع است .

کریم;359275 نوشت:
البته مشروعیت داشت بلکه مقبولیت نداشت، چون مشروعیت از جانب خداوند است و نه مردم


فکر کنم این جمله شما نیاز به ویرایش داشته باشد . یعنی شما اعتقاد دارید که حکومت ابوبکر مشروع بود ؟ پس دیگر دعوای شیعه و سنی بر سر چیست ؟

اما همین شخن شما که مشروعیت را خدا می دهد : شما در ابتدا گفتید که من کجا قید انتصاب الهی را آورده ام ؟ میگویم : همینجا . شما آیا ولایت فقیه را مشروع می دانید یا خیر ؟ اگر خیر که هیچ بحثی با شما نداریم ، اگر آری با کدام دلیل از خدا ؟ خدا کجا به ولایت فقیه مشروعیت داده است ؟

کریم;359275 نوشت:
اما نسبت به بقیه سخن شما فکر کنم در راستای تایید حرفهای بنده سخن گفتیه اید ولی تعابیر را خوب نیاورده اید. معصوم چطور در متن جامعه بود در حالی که دست بسته وبه زور برای بیعت به مسجد می بردند وبا ظلم حقش را غصب کرده بودند. حتما می دانید که در قضیه مالک بن نویره وزنای خالد با زن او عمر اصرار داشت که باید حد الهی اجرا شود ولی ابوبکر جلوی آنرا گرفت. بدبختی از آنجا شروع شد که امام معصوم را از متن جامعه حذف کردند.

اتفاقا بنده هم فکر می کنم که سخنان شما تاییدی ست غیر مستقیم بر سخنان بنده . از همینجا نتیجه می گیریم که حتما باید به جای معصوم ، معصوم دیگر زمام امور را به دست بگیرد وگرنه جامعه رو به ویرانی می رود . تشکر .

کریم;359279 نوشت:
ما تا به حال چنین حرفی نزدیم بلکه سخن ما در این بود که سیره ائمه نسبت به زمانهای مختلف متفاوت بوده است، یکی سکوت کرده، یکی صلح کرده ودیگری قیام کرده است .فقیه نیز باید مطیعا لامر مولاه باشد واز سخن وسیره اهل بیت پیروی کنید. لذا یک فقیه تشخیص می دهد باید سکوت کند وبا سکوت خود می تواند به اسلام کمک کند ودیگر مانند امام خمینی (ره)یقین پیدا می کند که بدون یام اسلام از دست رفتنی است وما این حالات مختلف را در سیره ائمه می بینیم


استاد گرامی ! صدر و ذیل سخن شما متناقض است . دقیقا شما دارید همان مصلحت اندیشی که معصومین داشته اند را به فقها نسبت می دهید .

فقیه سیره معصوم را دنبال می کند ؟ اگر چنین است چرا خود فقها در بسیاری موارد با هم مخالف هستند و رای واحدی ندارند ؟

طبق اصل 110 قانون اساسی بند اول رهبر باید با مجمع تشخیص مصلحت ( که به حکم رهبر فقید ایران تاسیس و نصب شده است ) مشورت کند و مصلحت را تشخیص دهد . خود رهبری در سال 88 در یکی از خطبه های روز جمعه گفتند که نظرات آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با نظرات من یکی نیست و ما با هم اختلاف داریم . حال که دو نهاد مهم و حیاتی یعنی بیت رهبری و مجمع با هم اختلاف اساسی دارند چگونه باید حقیقت مشخص شود ؟ کدام فقیه و یا کدام گروه از فقها حق می گویند ؟

پس کمی انصاف به خرج دهید و قبول کنید که همیشه تعیین مصلحت کاری دشوار است و چون کسی مثل امام خمینی ولایت فقیه را همان ولایت رسول الله می داند ، پس باید ویژگی های ولی فقیه مانند ویژگی های معصوم باشد . و یک سوال : زمانی که رهبری و مجمع به نتیجه واحد نمی رسند ( به خصوص در سال های اخیر ) قوانین جمهوری اسلامی چه راهی را پیش بینی کرده است ؟

کریم;359279 نوشت:
مگر نه این است که امام می فرماید:انا حجة الله علیهم ،من حجت خدا براین روات احادیث هستم .

اگر اینگونه فکر کنیم و این موضوع را بپذیریم امام زمان حجت آیت الله منتظری نیز می باشد ، و به طور کلی حجت بر سایر فقها نیز می باشد . حتی فقهای مخالف ولایت فقیه .

کریم;359279 نوشت:
البته باید با این فرمایشات شما پرونده فقاهت را ببندیم چون هیچ راهی برای شناخت آنها نیست.

خب ممنون که اعتراف کردید که هیچ راهی برای تعیین فقاهت به این شکل نیست . ولی من خطاب به بقیه عرض می کنم : به این بیندیشید که چگونه فقها ، فقیه شده اند ؟ در حقیقت مثل این می ماند که یک نفر بیاید و ادعای فقاهت کند ، بعد افرادی را فقیه معرفی کند و همین طور کثرت فقها عاملی شود که ما علت رسیدن به این مقام ار از آنها نپرسیم .

اما شما به این نکته توجه کنید که چون بحث ما ولایت فقیه در طول ولایت معصوم از دیدگاه آقایان طرفدار است اینهمه حساسیت نیاز است . به هر حال باید فردی جانشین معصوم در اداره امور شود که همچون او باشد و به جز خود معصوم هیچ کس دیگر نمی تواند این مورد را تایید کند و مشخص نماید . لذا سخن امام خمینی ( ولایت فقیه ، همانند ولایت رسول الله است ) بی دلیل و برهان می باشد .

کریم;359279 نوشت:
ولی اگر حدیثی را که از امام حسن عسگری برایتان نقل کردم دت کنید ایشان شرایط ونشانه های این فقهاء که ولی فقیه نیز یکی از آنهاست را برای ما روشن کرده اند.بعد از آن برادی عزیز اینجا از تکوینیات نیست که دور وتسلسل لازم بیاید. شما یک پزشک ویا مهندس را از کجا می شناسید؟ بهترین راه علم اوست . فقهاء نیز جلسات درس دارند وبا دیدن درس واستدلالهای آنها می توان به مقام علمی آنها پی برد وآنهم کسانی می توانند سطح فقاهت وعلم فقیه را بدانند که با اصول ومبانی این علم آشنا باشند. اما اینکه می فرمایید جمع را فرموده اند،(فارجعوا الی رواة احادیثنا) نگفته اند که به مجموع آنها رجوع کنیدبلکه مصود این است که هر کدام از آنها این شانیت را داشته باشند می توانید به او رجوع کنید. البته با این حساب فرموده فاجعوا اگر من به تنهایی سوالی داشته باشم چه شکلی باید جمعی درست کنم وبه صورت جمعی سوال کنیم.چ.ن اینجا هم جمع است.

استاد گرامی ، وقتی می گوید من حجت خدا بر فقها هستم ، یا باید تمامی فقها را مشمول بدانیم و یا اینکه هیچ یک از فقها را شامل ندانیم . حرف من اینست که اولا ما از کجا بدانیم که مثلا کسی مثل سید احمد خاتمی فقیه است ، ولی عبدالکریم سروش فقیه نیست ؟ و ثانیا در هنگام اختلاف فقها ما به سخن کدام فقیه رجوع کنیم ؟

هرچند که این حدیث واقعا جانشینی منصوب من الله را تایید نمی کند و عملا تعیین فقیه اصلح بر عهده سایر فقها است . پس دیگر ادعا نکنیم که ولایت فقیه در طول ولایت خداست .

کریم;359279 نوشت:
نسبت به مساله نظا رت وتسلط بر وا نیز قبلا بحث شد اگر سوالی دارید واضحتر بفرمایید. البته مد نظر داشته باشید که سوالها خارج از موضوع اصلی نباشد.

قید آخر کلامتان بنده را منصرف کرد . غیر مستقیم یعنی حذف در انتظار است . استاد گرامی در تاپیک با وجود ولی فقیه چه نیازی به انتخابات است بحث کنیم .

مؤمن;359300 نوشت:

با سلام و تشکر از شما

بحث تقلید مطرح نیست. بلکه بحث اجماع است. در اجماع فقها وقتی یکی دو نفر مخالف باشند بخاطر مصالح مملکت به اجماع فقها احترام می گذارند و از اجتهاد خود در امور مردمی و کشوری (نه در امور فردی) صرف نظر می کنند چون بالاخره باید تصمیم واحدی گرفته شود.


آفرین.کاملاً درست نوشته اید.اما فقط قسمت نهایی جملتون مد نظرمه:"بالاخره باید تصمیم واحدی گرفته شود."
تصمیم واحد یعنی تصمیمی که بهترین تصمیم است.
اما بهترین تصمیم رو چه فقیهی می تواند در امور اجتماعی و حکومتی بگیرد؟
جواب ، فقیه و مجتهد اعلم نسبت به مسائل حکومتی و اجتماعی و سیاسی.
وقتی که از بین همه ی فقها یک نفر در امور سیاسی و حکومتی اعلم تر است ، بر همگان واجب است که از نظر او تبعیت کنند و از همین جهت است که ولی فقیه باید یک نفر ، و آن هم اعلم فقها نسبت به مسائل سیاسی-حکومتی و فقهی باشد.
اما باز اشاره میکنم که از نظر قرآن کریم باید حرف آخر را یک نفر بزند که آن هم در این زمان که به معصوم دسترسی ای نیست ، مجتهد عادلِ آگاه و اعلم به سیاست و ... است.(و شاورهم فی الأمر فاذا عزمتَ ...: با مومنین مشورت کن و زمانی که تو تصمیم گرفتی....)
همچنین اگر شورای فقها چیز خوبی بود ، حضرت امیرالمومنین برای حاکمیت بلاد هایی مانند مصر ، یک نفر مثل مالک اشتر را حاکم نمی کرد ، بلکه چندین نفر را برای شورای رهبری برای اداره ی امور بلاد تعیین می کرد.
پس چون حضرت امیر و هم چنین پیامبر تا جایی که من می دانم هیچ وقت چنین کاری نکرده اند ، پس این کار کار خوبی نیست و مورد امضای معصوم هم نمی باشد.
مؤمن;359300 نوشت:

اگر منظور شما این بود که قطعاً حکم او حکم خداوند است که در این صورت صحبتی ندارم چون بنده فقط سخن و عمل معصومین را به منزله حکم خداوند می دانم. اما اگر مقصود شما این است که قطعاً حکم او در ساختار فقهی شیعه قابل قبول است و فقیه در پیشگاه الهی معذور است مجدداً توجه شما را به دو بعد فردی و اجتماعی احکام جلب می کنم. یعنی در اجتهاد احکام فردی با شما موافقم و این مطلب برای تمام فقها (نه فقط حاکم جامعه) صادق است اما در مورد امرالناس با این گفته موافق نیستم چون معتقدم زمانی حاکم اسلامی معذور است که ساختار حاکمیت بر مبنای خرد جمعی و مقبولیت مردمی باشد.

و نکته آخر این که از فرمایش شما استفاده ای می کنم: اگر مجتهد جامع الشرایطی در تمام ابواب فقهی به طور مطلق بر سایر فقها برتری داشته باشد و بخواهیم به این دلیل از تشکیل شورا پرهیز کنیم دیگر اعلام افراد دیگری به عنوان مراجع تقلید معنایی ندارد.

موفق باشید.


دوست عزیز چرا این قدر مسئله را پیچیده میکنید؟
اگر شما فقط سخن معصوم را به منزله ی حکم خدا می دانید ، همین معصوم به من و شما دستور داده که از فقها تبعیت کنیم و چون و چرا هم نیاوریم:
امام صادق(علیه السلام):
«آن دو اهل نزاع و شکایت ، به فردی از شما که حدیث ما را روایت میکند و در حلال و حرام ما می نگرد و احکام ما را می شناسد(مجتهد) توجه کنند و باید او را به حاکمیت بپذیرند ، چرا که من چنین فردی را بر شما حاکم قرار داده ام.پس اگر به حکم ما حکم داد و از او نپذیرفتند ، حکم الهی را کوچک شمرده و ما را رد کرده اند و هر کس حکم ما را مردود داند ، حکم الهی را کمردود دانسته و چنین کسی کارش در حد شرک است.»
الکافی ، ج1 ، ص 67
ولی فقیه چون عادل است و بر اساس هوای نفسانی خود تصمیمی نمی گیرد ، حکمی که می دهد با توجه به این حدیث از امام صادق ، حکم امام و حکم خدا می باشد و تبعیت نکردن از آن در حد شرک است.
[=book antiqua]اگر ما زمان اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌عليه بوديم و فرض کنيد مثلا در مصر زندگي مي‌‌کرديم، و حضرت ، مالک اشتر را تعيين مي‌کرد، و دستور هم مي‌نوشت و فرماني به مالک اشتر مي‌داد که برو آن‌جا حکومت کن، آيا بنده و جنابعالي که اهل مصر بوديم بايد از مالک اشتر اطاعت کنيم يا نه؟ اگر مي‌گفتيم ما خود علي را قبول داريم، اما کسي که او تعيين کند ديگر به ما مربوط نيست، پس خودش را قبول داريم يعني چه؟ خودش را قبول داريم يعني هر چه بگويد (دست‌کم در امور حکومتي) بايد اطاعت کنيم. وقتي به عنوان حاکم دستوري در امور حکومتي مي‌دهد بايد هر چه مي‌گويد قبول کنيم. حال که در امور حکومتي مي‌گويد من براي شما حاکم فرستاده‌ام، از او اطاعت کنيد، اگر بگوييم نه ما آن را قبول نداريم، آيا غير از اين است که در واقع حرف حضرت علي عليه‌السلام را قبول نکرده‌ايم؟ آيا لازمه اين‌که ما ولايت علي عليه‌السلام را بپذيريم اين نيست که نماينده‌هاي او را هم که به عنوان حاکم، نماينده خودش، عامل،‌ يا والي مي‌فرستد، اطاعت‌شان را قبول کنيم؟
موفق باشید.[=book antiqua]

مؤمن;359308 نوشت:
اگر ابوبکر با اجماع فقها و صحابه زمان انتخاب شده بود آیا در این صورت از سوی خداوند منصوب می شد؟ (البته با این فرض که امام زمان غایب بود).
هدف سؤال بنده این است که متوجه شوم انتخاب یا اجماع فقها بر رهبری یکی از فقها چقدر به حکومت رهبر مشروعیت می دهد و آیا می توان نصب او را به عنوان نصب عام به خداوند نسبت داد؟

با سلام
در مورد حجیت اجماع بین فقهاء شیعه واهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت نفس اتفاق اهل حل وعقد را معصوم وبدون اشکال وحجت می دانند. که این مساله را فخر رازی در تفسیر کبیر خود در بحث آیه ولایت در بیان مصداق اولی الامر مطرح کرده که مقصود از آن اجماع اهل حل وعقد است. اما علماء شیعه نفس اجماع را حجت وخالی از اشکال نمی دانند بلکه اجماع را از این جهت حجت می دانند که وقتی تمام فقهاء وعلماء برسر موضوعی اتفاق نظر دارند از آن به دست می آید که معصوم نیز داخل در آن اجماع است چون در غیر اینصورت اگز نظر این علماء اشتباه باد باید به طریقی آنرا مشخص می کرد تا مسلمانان در اشتباه فرو نروند. لذا حجیت اجماع در شیعه به همان سنت وسیره اهل بیت (ع)بر می گردد.
در مساله ابوبکر نیز با فرضی که شما بیان کرده اید اگر چنین یقینی حاصل می شد، که معصوم وحجت الهی نیز راضی به این خلافت ونیابت از معصوم می باشد درست بود . ولی آنها با وجود امام معصوم و یقین به خلافت بلافصل او حقش را غصب کردند. وبعدا بعضی از علماء اهل سنت برای اینکه به این مساله مشروعیت دهند گفتند خلافت ابوبکر با اجماع بوده است واگر اشتباه نکنم اولین کسی که اینرا مطرح کرد فخر رازی بوده است.

مؤمن;359315 نوشت:
نکته دوم اینکه رهبر تسلط کامل برقوا ندارد نوشته اصلی توسط کریم ما نباید نظارت را تسلط کامل بنامیم. بنده با نظر شما مخالفم و شواهد و قرائن نیز به نظرم کاملاً خلاف این نتیجه گیری است. در بهترین حالت چیزی میان این دو (نظارت و تسلط کامل) است.

البته احتمال می دم برداشت غلط از سخنان بنده شده است چون بنده در جواب بعضی از دوستان که می گفتند همه چیز قوا به دست رهبر است ودر واقع به نوعی روسای قوا فرمایشی هستند ، عرض کردم ایشان تسلط کامل براین وا ندارند یعنی در کار این روسا ء ووظایف محوله به آنها دخالت نمی کنند مگر در مواقعی که مصلحت کشور ایجاب می کند واین موارد هم خیلی به ندرت است که اید در هر دوره ای دوبار بیشتر اتفاق نیفتد ونظارت ایشان به معنای این نیست که رهبر ریز ودرشت مسائل اجرایی وقوانین مصوب را معین می نند ومسئولان موظف به اجرای آنها هستند.

با سلام.
دوست عزیز در قرآن صراحتاً بیان شده که خداوند پیامبر را حاکم بین مردم قرار داده است:
انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله(نساء 105)
همانا ما قرآن را به حق به سوی تو فرستادیم تا بین مردم به آنچه خدا آموخته و نشانت داده حاکمیت کنی.

اما این که مقبولیت ، مشروعیت می آورد یا خیر.
باید به شما بگویم که سخت در اشتباهید.مقبولیت ، تکلیف می آورد ، نه مشروعیت.
مشروعیت حاکم و امام ، منوط بر انتصاب وی از سوی خدا می باشد و بس.
اما تکلیفِ امامت و حاکمیت در پی پذیرش مردم بر دوش امام و یا فقیه می افتد.
یعنی امام علی(علیه السلام) چون از طرف خدا امام بودند ، امامت ایشان مشروعیت داشت و دیگران هیچ مشروعیتی نداشتند.اما چون مردم (و نه خدا) او را به امامت قبول نداشتند ، ایشان تکلیفی نداشتند تا زمانی که مردم امامت او را قبول کرده ، امام نیز بر جای اصلی و حقش بر گشت.
در مورد ولی فقیه نیز همین طور است(ملا احمد نراقی یکی از بزرگ ترین فقهای شیعه در کتاب عوائد الایام ، ص 188):
«ولایت یک منصب اعطایی است که بدون دخالت مردم توسط شارع به فقها داده شده است... چه (فقیه) بتوانند آن را اعمال کند و چه نتواند ، و چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند و اخبار دلالت دارد که همه ی اختیارات حکومتی را که رسول خدا داشته ، فقهای عادل نیز دارند.»
موفق باشید.

شریعت عقلانی;359409 نوشت:
با سلام خدمت تمام دوستان.
با عرض پوزش که در این بحث دخالت می کنم. بنده بخشی از مطالب را خواندم و خواستم به نوبه خود مطالبی را در این مورد عنوان دارم.
1. در حدیثی از پیامبر داریم که خداوند به 4 نفر از پیامبران خود ( در برخی کتب دیگر 5 نفر ) سلطنت نبخشید. که در این حدیث هیچ اشاره ای به پیامبر اسلام نشده است. لذا حکومتی که پیامبر تشکیل داد سلطنتی از جانب خدا نبود. بلکه حکومتی بود که تحت شرایطی که در ادامه می آید شکل گرفت.
2. نکته دوم اینکه اشتباهی که اکثر دوستان و کارشناسان می کنند جدا کردن مقبولیت از مشروعیت است. به اعتقاد بنده اینها از هم جدا نیستند. مشروعیت یعنی جواز الهی بر تشکیل حکومت. مقبولیت یعنی قبول مردمی. حال باید دید آیا اینها از هم جدایند؟ آیا نمی توان مقبولیت مردمی را تحت مشروعیت الهی قرار داد؟ آیا مقبولیت اخص از مشروعیت نیست؟ آیا بخشی از رضای الهی در تشکیل خداوند در رضایت مردم خلاصه نمی شود؟ مسلم است که رضایت مردم بخشی از رضایت الهی است.
3. البته رضایت الهی شرایط دیگری هم دارد مانند : 1. علم 2. تقوا 3. قدرت جسمانی 3. تدبیر و تشخیص مصلحت
4. در تمام این شرایط رضای الهی بخشی قابل اندازه گیری است و بخشی هم منوط به فرد حاکم است. مثلا مقبولیت مردمی با رای گیری اندازه گیری می شود. یا علم فرد بر اساس ساز و کارهای اجتماعی و مدارکی که از آکادمی ها و مدرسه های مختلف اخذ می کنند قابل احراز است. یا تدبیر فرد از طریق سابقه اجرایی فرد در مناسب مختلف تا حدودی قابل اندازه گیری است. ولی آیا تقوا قابل اندازه گیری است؟‌مسلم است که برای معصوم از طریق ادله های فلسفی قابل اثلات و برای غیر معصوم قابل اثبات نیست. لذا خداوند برای حاکم شرایطی را عنوان داشته که با اندازه گیری فاکتورها در صورت احراز می گوییم حکومت آن فرد مشروعیت دارد. این مسئله برای حکومت معصوم هم جاری است.
5. مشروعیت حکومت معصوم : معصوم هم از قاعده فوق مستثنی نیست. توضیح اینکه تقریبا تمام شرایط بالا برای معصوم ثابت است غیر از شرط مقبولیت. هر گاه شرط مقبولیت از سوی معصوم احراز نشود حکومتش مشروعیت ندارد. چرا که یکی از شرایط مشروعیت مقبولیت مردمی است.
پیامبر به دلیل اقبال مردمی حکومت تشکیل داد. حضرت علی تا زمانی که مردمی به خانه وی هجوم نیاوردند از به حکومت رسیدن طفره می رفت. حتی زمانی که با اقبال مردمی مواجه شد به مردم پیشنهاد داد که شخص دیگری را انتخاب کنند. ولی زمانی که مردم اصرار کردند قبول کرد. امام حسین زمانی که با عدم مقبولیت مردمی ( خیانت مردم کوفه ) مواجه شد تصیم به کج کردن مسیر خود به غیر از کوفه گرفت و اصراری به تشکیل حکومت نداشت. ار همه اینها متوجه می شویم معصوم هم با شرط مقبولیت منصوب از جانب خدا می شود. اگر مشروعیت را از مقبولیت جدا کنیم و معصوم را بدون مقبولیت منصوب از جانب خدا بدانیم باید ایشان در راه رسیدن به حکومت بدون در نظر گرفتن نظر مردم در راه خدا جهاد می کردند. چراکه حکم الهی منوط به نظر مردم نیست. ولی می بینیم که اینچنین نبوده. لذا در زمینه تشکیل حکومت حکم الهی منوط به نظر مردم است.
6. موارد بالا برای معصوم عنوان شد. برای غیر معصوم هم همان شرایطی که در بالا عنوان شد منوط به قابل اندازه گیری بودن ( که گفتیم تقوا قابل اندازه گیری نیست ) اگر احراز شود مشروعیت می یابد و مشروعیت هم یعنی منصوب از طرف خدا.
لذا حکومت ولی فقیه هم منوط به احراز شرایط بالا منصوب از طرف خداست.
و من الله توفیق

سلام بر برادر عزیزم جناب شریعت عقلانی

با همه احترامی که برای حضرتعالی قائلم ، اما با برخی از کلام شما بزرگوار مخالفم . مشروعیت به حکومت در باور اسلامی با اعطای الهی صورت می گیرد . حکومت فرعون غیر مشروع یا طاغوتی است چون تاییدیه الهی ندارد ، و از طرفی حکومت پیامبر مشروع است چون تاییدیه الهی دارد . مشاهده می فرمایید که تایید الهی منقول ، شرط بر مشروعیت است و نه چیز دیگر .

و عده ای متاسفانه می پندارند که اگر حرکتی خودجوش علیه یک حکومت طاغوتی صورت گیرد ، آن حرکت از سوی خدا بوده است و یا به عبارت دیگر انتصاب الهی دارد . در صورتی اصلا چنین نیست .

عبدالرسول;359478 نوشت:
با همه احترامی که برای حضرتعالی قائلم ، اما با برخی از کلام شما بزرگوار مخالفم . مشروعیت به حکومت در باور اسلامی با اعطای الهی صورت می گیرد . حکومت فرعون غیر مشروع یا طاغوتی است چون تاییدیه الهی ندارد ، و از طرفی حکومت پیامبر مشروع است چون تاییدیه الهی دارد . مشاهده می فرمایید که تایید الهی منقول ، شرط بر مشروعیت است و نه چیز دیگر .

با سلام خدمت دوست قدیمی و عزیز جناب عبدالرسول.
کاش دقیقا می فرمودید با کجای مطالب بندده مخافید تا می توانستیم بهتر میاحثه کنیم.
بنده سعی کردم مطالبم را کاملا منطقی و با استدلال عرض نمایم.
ببینید نصب الهی مصادیق متفاوتی دارد یکی از آنها نصب شخصی به پیامبر یاست. یکی هم امامت و ... . ولی نصب در مورد حاکم بنا بر حدیثی موثق و معتبر فقط بر 4 یا 5 پیامبر صدق می کند که پیامبراسلام را هم شامل نمی شود. به عبارتی ما یک نصب مستقیم و بدون شرط داریم که همان 5 پیامبر خداوند است و به حکومت تشکیل شده توسط آنها سلطنت گفته می شود . یک نصب با شرط داریم که این شروط برخی در مورد خود حاکم است و شرطی هم مربوط به مردم . آن شرط که مربوط به حاکم است همان علم و تقوا و تدبیر و .... است که برای معصوم از طریق ادله فلسفی قابل اثبات است. اینها شرط لازم هستند برای معصوم که محرز است ولی کافی نیستند. شرط کافی برای نصب الهی حکومت معصوم مقبولیت مردمی است. این اقبال مردمی است که به حکومت معصوم و نه خود معصوم و مرجعیت دینی اش مشروعیت می بخشد. یعنی در اینکه معصوم مرجع دینی است برای بیان شریعت و حلال و حرام شکی نیست ولی برای مشروع بودن حکومت وی مقبولیت مردمی لازم است. در واقع مقبولیت مردمی یکی از شرایط مشروعیت حکومت است. به همین خاطر امام علی پس از انتخاب نشدنش قیام نکرد. به همین خاطر بود که امام حسین پس از اینکه متوجه شد نظر مردم کوفه نسبت به وی برگشته از حرکت به سمب کوفه خودداری کرده و اصراری هم برای جنگ نداشت.
در واقع معصوم تازمانی که مقبولیت مردمی پیدا نکند همان مرجع دینی بیشتر نیست. فرق است بین مشروع بودن مرجعیت دینی معصوم و مشروع بودن حکومت معصوم. مرجعیت دینی معصوم انتصابی الهی است و هیچ ربطی هم به مردم ندارد. ولی حکومت وی در صورت مقبولیت مردمی انتصاب الهی نام می گیرد. یعنی انتصاب الهی در مورد حاکم منوط است به انتصاب مردمی ( یا در واقع انتخاب مردمی ) البته با حفط همان شرایط اولیه که گفتیم ( علم و تقوا و تدبیر و ... ) باید قابل اندازه گیری و اثبات برای شخص حاکم باشد.
فرعون هم اگر شرایط اولیه حاکم ( یعنی علم و تقوا و ... ) برایش ثابت شد و شرایط ثانویه را هم یعنی مقبولیت مردمی را اخذ کرد منصوب از طرف خداست.
حال از شما دوست عزیز خواهش می کنم بفرمایید با کدام بخش مطلب بنده مخالفید؟
و من الله توفیق

عبدالرسول;359438 نوشت:
ولایت فقیه را منصوب از سوی خدا می دانند . خود شما هم با تفسیر حدیث حوادث الواقعه در هیمن جا و پست های گذشته ولایت فقیه را در امتداد ولایت معصومین دانستید

وقتی در امتداد ولایت معصومین است پس مشرعیت الهی نیز دارد وبا واسطه منصوب از جانب خداوند است در عصر غیبت چون شخص معصوم بدون رضایت الهی واز جانب خود که کسی را به عنوان رهبر مردم معرفی نمی کند. سن بنده این بود که منصوب مستقیم وبلاواسطه از جانب خداوند نیست.

عبدالرسول;359438 نوشت:
دقت کنید که برخی از علما من جمله آیت الله غروی حدیث حوادث الواقعه را از موضوعات می داند و آنرا فتنه ای برای تشتت امت می خواند . شما دقت کنید که بسیاری از فقها ولایت فقیه را به چالش کشیده اند و به قول آیت الله بیات زنجانی " این مسئله مورد اختلاف شدید فقهاست .

بله اینکه در باب ولایت فقیه بین علماء اختلاف نظر است بنده نیز بول دارم وکم وبیش از آنها اطلاع دارم که عده ای ولایت فقیه را منحصر در امور حسبیه می دانند ولی تعدادی آنرا مطلق می دانند.هر کدام نیز برای نظر خود دلیل دارند.لذا اینجا بستگی دارد که ما کدام نظر را قبول داشته باشیم .اگر شما معتقد به نظر ولایت مقیده هستید، ونظری که آیةالله خویی وبعضی از فقهاء دیگر دارند مشخصا بحث ما نمی تواند به نتیجه برسد چون اختلاف مبنایی داریم ،در عین حالی که ما براین عقیده احترام می گذاریم ولی فکر می کنیم ولایت مطلقه صحیح تر است. البته یک نکته را نباید از نظر دور داشت که کسانی که معتقد به ولایت مقیده هستند حفظ حکومت وهمکاری با آنرا از اوجب واجبات می دانند چون هر چیزی که موجب اخلال و به هم خوردن نظم جامعه شوداز نظر قاطبه این بزرگان حرام است. ولذا با اینکه ولایت مطله را قبول ندارند ولی بیشترین همکاری را با آن انجام میدهند ودر عین حال غیر مشروع نمی دانند مثلا مثل حکومت غصبی باشد.

عبدالرسول;359438 نوشت:
در این جنگ موقعیت طوری بود که جانشینی پیامبر معنای واقعی خود را پیدا می کرد . یعنی باید کسی از جنس پیامبر ( در علم و عصمت و تدبیر و ... ) حضور داشته باشد ، چرا که موقعیت مانند این بود که باید حتما معصوم جامعه را اداره کند . اما شما بهتر بود که به جای گزینشی عمل کردن سوال اصلی را پاسخ می دادید و در مورد آن بحث می کردید : در زمانی که یک معصوم در راس امور جامعه نیست و مرکز قدرت را در دست ندارد ، باید یک معصوم دیگر جای او را بگیرد

بحث شما اصلا سر موقعیت نبود سخن شما این بود که جانشینی معصوم را غیر معصوم به هیچ وجه نمی تواند داشته باشد.وما ما مصداق آوردیم که این امر اتفا افتاده است. البته بنده متوجه نمی شوم شمایی که آنقدر اصرار داشتیدرغیر معصوم نمی تواند جانشین معصوم شود حالا خود مورد بیان می کنید که این امر بوده است وسخن من چیز دیگری بود. شما فرمودید:
اسلام می گوید که در نبود یک معصوم در راس جامعه ( چه از نظر دینی و مذهبی و چه از نظر سیاسی ) باید معصوم دیگر جایگزین شود . اگر مدرک می خواهید به تاریخ رجوع کنید . برای مثال در غزوه تبوک حضرت پیامبر به امیرالمومنین می فرمایند : یا تو در شهر بمان و یا من .

ببخشید سخننان شما باهم اختلاف دارند از یک طرف می فرمایید که در نبود معصوم ،معصوم دیگری باید باشد واز طرف دیگر می فرمایید: امیرالمومنین مالک اشتر را به عنوان نماینده به مصر فرستاد که همان جانشین می شود.آیا مالک اشتر معصوم بوده است وهمچنین سایر نمایندگان ایشان؟ چون در جایی که مالک اشتر ودیگر نمایندگان حضرت بودند خودشان که حضور نداشتند.
اینکه می فرمایید: معلوم بودند،سخن ما در عصر غیبت معصوم است واین قیاس شما مع الفارق می باشد ودرست نیست. چون در عصر غیبت کبری واسطه مستقیم با مردم از جانب امام تعیین نشده است ولذا فقهاء نیابت عامه دارند. اما یک چیز مشخص است ومورد اتفاق همه فقهاء می باشد وآن اینکه با وجود اعلم رجوع به غیر اعلم صحیح نیست. لذا مساله چندان هم سخت وگنگ نیست.
موضوع قفل شده است