جمع بندی آیا ولی فقیه منصوب از سوی خداست؟

تب‌های اولیه

192 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

a1ireza;358220 نوشت:
اینکه گفته اطاعت کنید بی قید و بند گفته که شما میخواهید از آن ولایت مطلقه فقیه را نتیجه بگیرید؟


مثل اینکه پاسخ های کوبنده کارشناس جناب صالح رو در رابطه با تحریم تنباکو یادتون رفته (همون پستهایی رو میگم که طفره میرفتید از پاسخ)

http://www.askdin.com/thread28204-5.html

a1ireza;358220 نوشت:
شما که مفتخرید به اطاعت کردن صرف دیگه کی وقت میکنید تعقل کنید؟

مفتخریم و شکرگذاریم به همچین ولایت فقیه مطلقه فرزانه ای، به تعداد نه بلکه حتی بیشتر از شن های تمام بیابانها :Gol:

ما با تعقل و شواهد به این عاشقی درامده ایم

همره;358223 نوشت:
مثل اینکه پاسخ های کوبنده کارشناس جناب صالح رو در رابطه با تحریم تنباکو یادتون رفته (همون پستهایی رو میگم که طفره میرفتید از پاسخ)

چگونه ولی فقیه غیر معصوم ، حق دارد بر خلاف شرع دستور دهد؟

کجای آن پاسخ ها کوبنده بود؟ بنده محکم سر موضع خود ایستاده ام و اعتقاد دارم که دین پاسخگوی تمامی نیازها تا روز قیامت هست و هیچکس نمیتونه با دلایل واهی کامل بودن دین را زیر سوال ببره و ازش ولایت مطلقه فقیه رو نتیجه بگیره. تفکری که پشت ولایت مطلقه فقیه هست نه تنها دینی نیست بلکه دین را تحقیر میکند (آنجایی که آیت الله خمینی میگویند که باعث عقب ماندگی میشود) و ولایت مطلقه هیچ فرقی با سلطنت مطلقه ندارد چون در هر دو مورد فرد حاکم خود را پایبند به هیچ چیز نمیداند. تنها فرقی که دارند این است که نوع اول مقدس مآبانه هست و کسانی که شخص ولی فقیه را تقدیس میکنند باید بدانند که در شیعه فقط دین و پیامبر و ائمه هستند که شایسته تقدیس هستند نه هیچ کس دیگر.

به نام خدا

به نظر من در روایات اسلامی یه جورایی به این که فقهای بزرگوار نایب عام و محل رجوع مردم برای دریافت احکام دینی هستند اشاره شده است
مثلا در مقبوله معروف عمر بن حنظله آمده است که از امام زمان عجل الله روایت و نقل شده که حوادث و مسائل در زمان غیبت به راویان احادث و سخنان ما مراجعه کنید «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.و با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد. این روایت در احتجاج مرحوم طبرسی مفصل آمده است

فقهاء و خبرگان نیز از میان فقیهان جامع الشرایط برای رهبری و مدیریت جامعه اسلامی یک نفر را انتخاب می کنند .

حالا محدوده وظایف و اختیارات ولی فقیه و محدوده ولایت او نیز توسط فقهاء و با استعانت از آیات و روایات و شرایط مکانی و زمانی جامعه مشخص می شود .
اگر به متون درس خارج حوزه های علمیه نگاهی بیفکنید و یا آشنا باشید اتفاقا بحث های دقیق فقهی و استدلالی در باره محدوده اختیارات ولی فقیه و مطلقه و غیر مطلقه بودن ولایت فقیه بحث های فراوانی می شود .

ولی فقیه هم حق ندارد بر خلاف مبانی خدا و قرآن کریم حکم دهد و هر آنچه که حکم می کند باید در چار چوب شرع قرآن و اسلام باید باشد البته ولی فقیه به عنوان کسی که سکاندار و رهبر جامعه اسلامی است می تواند با وجود تیم مشاور و متخصصی که در اختیار دارد مصالح و مفاسد جامعه را بهتر از هر کسی تشخیص دهد. بنابر این بر اساس روایتی که از امام زمان نقل شد وقتی مصداق روایان احادیث و رهبر جامعه اسلامی مشخص شد اطاعت از ولی فقیه واجب می شود .

a1ireza;358225 نوشت:
کجای آن پاسخ ها کوبنده بود؟ بنده محکم سر موضع خود ایستاده ام و اعتقاد دارم که دین پاسخگوی تمامی نیازها تا روز قیامت هست و هیچکس نمیتونه با دلایل واهی کامل بودن دین را زیر سوال ببره و ازش ولایت مطلقه فقیه رو نتیجه بگیره. تفکری که پشت ولایت مطلقه فقیه هست نه تنها دینی نیست بلکه دین را تحقیر میکند (آنجایی که آیت الله خمینی میگویند که باعث عقب ماندگی میشود) و ولایت مطلقه هیچ فرقی با سلطنت مطلقه ندارد چون در هر دو مورد فرد حاکم خود را پایبند به هیچ چیز نمیداند. تنها فرقی که دارند این است که نوع اول مقدس مآبانه هست و کسانی که شخص ولی فقیه را تقدیس میکنند باید بدانند که در شیعه فقط دین و پیامبر و ائمه هستند که شایسته تقدیس هستند نه هیچ کس دیگر.


وقتی حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء ولایت را حصن حصین و علت تامّه ی در امان ماندن از عذاب الهی میداند وقتی در دفاع همین ولایت وجود ذی جود حضرت ام ابیها سلام الله علیها خود را فدای آن میکند و هزاران هزار دلیل و برهان قطعی عقلی و نقلی که همه و همه بر لزوم و الزام عملی ولایت فقیه در برخی موارد و در برخی مطلقه دارند چرا باید اینطور هجمه ها را بر پیکره اسلام وارد کنند و جالب اینجاست همه هم در صدد اثبات چیز یقینی هستند از کارشناسان و اساتید محترم گرفته تا کاربران فهیم و فرهیخته

برادران و خواهران گرامی سوال اینجاست آیا بدیهیات احتیاج به اثبات دارند ؟؟؟
آیا کسی از شما بپرسد در دستهایتان چند انگشت وجود دارد برای او با دلیل و برهان اثبات می کنید که 10 تا ؟؟؟؟
و چرا با جدلهای بیهوده دشمن را جری و گستاخ کرده و میدان را برای شیطنت او باز گذاشتیم ؟؟؟؟

فتعقلوا و تفکروا فی امرکم انشاالله

رحیق مختوم;358252 نوشت:
برادران و خواهران گرامی سوال اینجاست آیا بدیهیات احتیاج به اثبات دارند ؟؟؟
آیا کسی از شما بپرسد در دستهایتان چند انگشت وجود دارد برای او با دلیل و برهان اثبات می کنید که 10 تا ؟؟؟؟

:ok::Kaf:واقعا همينطوره.
جناب a1ireza ليسانس فلسفه ومنطق بر شما واجب است:ok::khaneh:

a1ireza;358219 نوشت:
همین قسمت قرمز رنگ هست که پشت تفکر ولایت مطلقه فقیه قرار دارد. قوانین معمول جواب نمیدهد. احکام اولی و ثانوی و مدون جواب نمیدهد. در قید قوانین بودن باعث عقب ماندگی میشود. به بیان دیگر دین جواب نمیدهد! وقتی که ما ادعا داریم دین جوابگوی نیازها نیست پس چرا جمهوری اسلامی را ایجاد کردیم؟

سلام
شما قوانین را به دین تفسیر کردید در حالیکه منظور بنده قوانین جاریه مملکت بود نه قوانین دین
و اما دین به حسب ذات خود پاسخگو است اما برای کشاندن این پاسخگویی ذاتی به میدان مدیریت جامعه کار اجتهادی خاص گسترده ( فقه حکومتی مفصل) لازم است که این رشته در ابتدای راه است
ضمن اینکه
حوادث نو استنباطهای نو و مدیریتهای جدید می خواهد اما اگر موضوع حساس فوری پیش بیاید نمی توان منتظر استنباط ماند بلکه باید تصمیم گیری سریع کرد و خطر را دفع نمود و اینجاست که اصل :
حفظ حکومت اسلامی بر هر چیزی اولویت دارد
مجوز صدور حکم مقتضی خواهد بود و هردو مشروع است هم مبنا و هم حکم ناشی از آن
والله الموفق

a1ireza;357257 نوشت:
نکته اول اینکه خود ولی فقیه هم به این حرف شما اعتقادی ندارد. نکته دوم اینکه این حرف شما که میگویید فقط خبرگان حق نظارت بر ولی فقیه را دارند مثل این میماند که بگوییم فقط مجلس حق انتقاد از رییس جمهور را دارند! ولی فقیه مسئول هست همانطور که رییس جمهور مسئول هست و همه حق انتقاد از یک مسئول را دارند چرا که تصمیمات یک مسئول روی زندگی تک تک افراد جامعه تاثیر میگذارد پس حق انتقاد از مسئول برای تک تک افراد جامعه در یک نظام دموکراتیک محفوظ است.

براساس همین نظام دمکراتیک خبرگانی که منتخب مردم هستند ومجتهد در دین می باشند ناظر عملکرد ولی فیه هستند وایشان باید جوابگوی به خبرگان باشند که در واقع جوابگوی مردم می باشند چون منتخب مردم می باشند.
شما که می فرمایید همه می توانند انتاد کنند. به نظر شما اگر پزشکی از نظر علم پزشکی تخلفی می کند وخلاف اصول پزشکی عمل می کند آیا مردمی که از علم پزشکی چیزی نمی فهمند می توانند اورا باز خواست کنند؟ اگر بازخواست کنند دقی نخواهد بود وسازمان نظام پزشکی وارگانهای مربوطه بهتر می توانند بازخواست کنند وبه ذا ولنتیجه مطلوب برسند ومردم را در جریان قرار دهند واینها جزو الفبای سیستم دمکراتیک است که هر بخشی وارگانی متناسب با وظیفه خود سیستم نظارتی برعملکردش دارد. لذا ولی فقیه که باید براساس مبانی فقهی عمل کند خبرگان بهتر می توانند برکار او نظارت کنند چون خود آشنای به فقه هستند. واین مجلس از طریق قانونی برای همین امر به وجود آمده است حال چه دلیلی وجود دارد ما این مساله را گسترش دهیم. اما مردم می توانند نظرات خود را بیان کنند واز طریق نمایندگان خود در خبرگان پیگیر جواب باشند. یعنی ماجرا به این شکل نیست که مردم حق اظهار نظر ندارند بلکه سخن در این است که مرجع مستقیم برای رسیدگی در این مورد خبرگان می باشد.

a1ireza;358225 نوشت:
تفکری که پشت ولایت مطلقه فقیه هست نه تنها دینی نیست بلکه دین را تحقیر میکند (آنجایی که آیت الله خمینی میگویند که باعث عقب ماندگی میشود) و ولایت مطلقه هیچ فرقی با سلطنت مطلقه ندارد چون در هر دو مورد فرد حاکم خود را پایبند به هیچ چیز نمیداند. تنها فرقی که دارند این است که نوع اول مقدس مآبانه هست و کسانی که شخص ولی فقیه را تقدیس میکنند باید بدانند که در شیعه فقط دین و پیامبر و ائمه هستند که شایسته تقدیس هستند نه هیچ کس دیگر.

دوست عزیز کم لطفی نکنید. سلطنت موروثی است اما ولایت فقیه با توسط خبرگان مردم انتخاب می شود. سلطان ناظری براعمال خود ندارد اما ولی فقیه ناظری به نام خبرگان دارد. وهر وقت احساس کنند ولی فقیه قادر به انجام وظایف خود نیست موظف به برکناری او هستند. ومساله دیگر شرایطی برای ولی فقیه وجود دارد از قبیل اجتهاد،مدیر،مدبر و...که اینها در سلطان لحاظ نمی شود.
البته بنده نفهمیدم از نظر امام چه چیزی باعث عقب ماندگی می شود،لطفا توضیح دهید.
در اینکه پیامبر وائمه علیهم السلام باید تقدیس شوند حرفی نیست . اما مساله ولی فقیه نیز براساس احادیث اهل بیت (ع)که از جمله آنها مقبوله حنظله است که در اول اشاره شد. شما به جای اینکه ولی فقیه را با پادشاه مقایسه کنید اگر در زمینه حدیث شناسی تخصص دارید بفرمایید اگر ما ولایت فقیه را کنار بگذاریم پس این احادیث را که امامان مورد تقدیس نقل فرموده اند چه کار کنیم؟ آیا تقدس قائل شدن برای این بزرگواران لازمه اش عمل برطبق فرمایش آنها نیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت علیرضای عزیز

از نظر بنده بخشی از کلام شما درست هست و بخشی اشتباه است

تنها خداوند است که ولایت مطلقه دارد که از جانب رسول اکرم به ما میرسد
و دیگر هیچ کسی ولایت مطلقه ندارد
بنده بخشی از متن جناب فاتح گرامی را نقل میکنم البته کمی ویرایش میکنم

نقل قول:
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر از خودتان را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.

در ایه واضح هست که پیروی از اولی الامر مطلق نیست چون میبینیم در صورت نزاع و اختلاف باید به خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامی بازگردیم
در مورد ولی فقیه هم موقعی که بحث پیروی و اطاعت به میان می آید خارج از این قاعده نیست

حق یارتان

محمد18;358266 نوشت:
واقعا همينطوره.
جناب a1ireza ليسانس فلسفه ومنطق بر شما واجب است

توهین و تمسخر آخرین حربه برای کسانی هست که حرفی برای گفتن ندارند! دیگر مطمئن شدم که شما و دوستانتان حرفی برای گفتن ندارید.

کریم;358300 نوشت:
براساس همین نظام دمکراتیک خبرگانی که منتخب مردم هستند ومجتهد در دین می باشند ناظر عملکرد ولی فیه هستند وایشان باید جوابگوی به خبرگان باشند که در واقع جوابگوی مردم می باشند چون منتخب مردم می باشند.

شما که حرف از دموکراسی میزنید آیا میدانید در دموکراسی نهاد نظارت کننده باید مستقل از نهادی باشد که میخواهد بر آن نظارت کند؟ آیا اعضای خبرگان مستقل از نهاد رهبری هستند؟ آیا چنین مجلس توانایی ایستادن جلوی ولی فقیه را دارد؟

کریم;358300 نوشت:
شما که می فرمایید همه می توانند انتاد کنند. به نظر شما اگر پزشکی از نظر علم پزشکی تخلفی می کند وخلاف اصول پزشکی عمل می کند آیا مردمی که از علم پزشکی چیزی نمی فهمند می توانند اورا باز خواست کنند؟ اگر بازخواست کنند دقی نخواهد بود وسازمان نظام پزشکی وارگانهای مربوطه بهتر می توانند بازخواست کنند وبه ذا ولنتیجه مطلوب برسند ومردم را در جریان قرار دهند واینها جزو الفبای سیستم دمکراتیک است که هر بخشی وارگانی متناسب با وظیفه خود سیستم نظارتی برعملکردش دارد. لذا ولی فقیه که باید براساس مبانی فقهی عمل کند خبرگان بهتر می توانند برکار او نظارت کنند چون خود آشنای به فقه هستند. واین مجلس از طریق قانونی برای همین امر به وجود آمده است حال چه دلیلی وجود دارد ما این مساله را گسترش دهیم. اما مردم می توانند نظرات خود را بیان کنند واز طریق نمایندگان خود در خبرگان پیگیر جواب باشند. یعنی ماجرا به این شکل نیست که مردم حق اظهار نظر ندارند بلکه سخن در این است که مرجع مستقیم برای رسیدگی در این مورد خبرگان می باشد.

چون مدیر سایت این قسمت از پست بنده را بخاطر مثال زدن حذف کردند پس بنده بدون مثال سخن میگویم خودتان به چیزی که در عمل در جریان هست رجوع کنید. آیا واقعا مردم حق اظهار نظر (منظورم مخالف هست نه موافق) دارند؟ شما که خیلی به تخصص اهمیت میدهید متخصصین در دین یعنی فقها و مجتهدین و مراجع توانایی اظهار نظر (منظورم مخالف هست نه موافق) دارند؟ بهتر است به جای استفاده از واژگان حق و توانایی از واژه جرات استفاده کرد!

کریم;358306 نوشت:
دوست عزیز کم لطفی نکنید. سلطنت موروثی است اما ولایت فقیه با توسط خبرگان مردم انتخاب می شود. سلطان ناظری براعمال خود ندارد اما ولی فقیه ناظری به نام خبرگان دارد. وهر وقت احساس کنند ولی فقیه قادر به انجام وظایف خود نیست موظف به برکناری او هستند. ومساله دیگر شرایطی برای ولی فقیه وجود دارد از قبیل اجتهاد،مدیر،مدبر و...که اینها در سلطان لحاظ نمی شود.

بنده منظورم بعد موروثی بودن سلطنت نبود. بنده منظورم این بود که در سلطنت مطلقه شخص پادشاه هرچه بگوید قانون است. آیا منظور از ولایت مطلقه فقیه غیر از این است که هرچه ولی فقیه بگوید عین دین است؟

کریم;358300 نوشت:
شما که می فرمایید همه می توانند انتاد کنند. به نظر شما اگر پزشکی از نظر علم پزشکی تخلفی می کند وخلاف اصول پزشکی عمل می کند آیا مردمی که از علم پزشکی چیزی نمی فهمند می توانند اورا باز خواست کنند؟

با سلام و عرض ادب.

به نظر حقیر اگر تخلف پزشک مانند تخلف حاکم بعد اجتماعی داشته باشد همه مسلمانان آگاه مکلفند که انتقاد کنند و در این انتقاد مسؤولیت علما سنگین تر است تا حدی که اگر بخاطر مفاسد اجتماعی فریاد نزنند (صریحاً اعلام موضع نکنند) مورد لعن خداوند و فرشتگان قرار می گیرند. اما باید دقت کنیم که فرق است بین انتقاد و بازخواست. به عنوان مثال انتقادات اجتماعی به رئیس جمهور توسط نهادی به نام مجلس شورای اسلامی به سؤال و بازخواست رسمی از رئیس جمهور تبدیل می شود.

موفق باشید.

کریم;358306 نوشت:
اگر ما ولایت فقیه را کنار بگذاریم پس این احادیث را که امامان مورد تقدیس نقل فرموده اند چه کار کنیم؟ آیا تقدس قائل شدن برای این بزرگواران لازمه اش عمل برطبق فرمایش آنها نیست؟

با سلام و احترام.

ولایت فقیه را کنار نمی گذاریم. بلکه ولایت مطلقه را کنار می گذاریم (فرض محال که محال نیست!) و هر حاکمی را مقید به نظر شورای فقها می کنیم تا اجماع و خرد جمعی بهتر خود را نشان بدهد و مسؤولیت خطا در اجتهاد حکومتی نیز بجای شخص حاکم بر دوش فقهای عظام باشد. در مورد امرالناس و مسائل کشوری (که بعد فقهی در آنها کمرنگ تر است) نیز نظر اجماعی متخصصین مربوطه را اعمال می کنیم. مثلاً در پزشکی به شورای عالی پزشکی و در سیاست خارجی به شورای عالی سیاست خارجی و در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی به شورای متخصصین مربوطه مراجعه می کنیم و به کسی حق وتوی نظر متخصصین را نمی دهیم (مگر این که فرضاً از دید جمع فقها مخالفت آشکاری با اسلام داشته باشد). با این ساز و کار هم از فساد و انحصارطلبی و معصوم جلوه کردن حاکمیت جلوگیری می شود و هم احتمال خطا به حداقل می رسد. البته در کنار این ساز و کار باید نهادهای مردمسالار به تمام تصمیمات حکومتی دسترسی و نظارت بلاعزل داشته باشند. یعنی مثلاً اگر مردم از طریق نمایندگان مجلس خواستند از رئیس جمهور سؤال کنند یا تغییری در شکل اجرای هدفمندی یارانه ها ایجاد کنند حاکم قانوناً نباید حق وتوی این تصمیمات جمعی را داشته باشد.

عجالتاً این نظر بنده بود. با تشکر و آرزوی توفیق.:Gol:

با سلام.

کریم;356290 نوشت:
ولی فقیه در اصل به حکم احادیث ودلایل موجود از جانب ائمه اطهار علیهم السلام به شکل عام نصب شده است .وکاری که نمایندگان خبرگان انجام می دهند تشخیص وپیدا کردن مصداق شرایطی است که برای ولی فقیه لازم است.

یک سؤال مرتبط با عنوان بحث داشتم: اگر معصومی به نام علی ابن ابیطالب (ع) پس از رحلت پیامبر (ص) در بین مردم نبود آیا در ماجرای سقیفه بنی ساعده که خبرگان صحابه پیامبر (ص) بر اساس قاعده نصب عام بر خلافت و رهبری ابوبکر اجماع کردند ابوبکر از سوی خداوند منصوب می شد؟

با تشکر.

مؤمن;358401 نوشت:

با سلام و احترام.

ولایت فقیه را کنار نمی گذاریم. بلکه ولایت مطلقه را کنار می گذاریم (فرض محال که محال نیست!) و هر حاکمی را مقید به نظر شورای فقها می کنیم تا اجماع و خرد جمعی بهتر خود را نشان بدهد و مسؤولیت خطا در اجتهاد حکومتی نیز بجای شخص حاکم بر دوش فقهای عظام باشد. در مورد امرالناس و مسائل کشوری (که بعد فقهی در آنها کمرنگ تر است) نیز نظر اجماعی متخصصین مربوطه را اعمال می کنیم. مثلاً در پزشکی به شورای عالی پزشکی و در سیاست خارجی به شورای عالی سیاست خارجی و در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی به شورای متخصصین مربوطه مراجعه می کنیم و به کسی حق وتوی نظر متخصصین را نمی دهیم (مگر این که فرضاً از دید جمع فقها مخالفت آشکاری با اسلام داشته باشد). با این ساز و کار هم از فساد و انحصارطلبی و معصوم جلوه کردن حاکمیت جلوگیری می شود و هم احتمال خطا به حداقل می رسد. البته در کنار این ساز و کار باید نهادهای مردمسالار به تمام تصمیمات حکومتی دسترسی و نظارت بلاعزل داشته باشند. یعنی مثلاً اگر مردم از طریق نمایندگان مجلس خواستند از رئیس جمهور سؤال کنند یا تغییری در شکل اجرای هدفمندی یارانه ها ایجاد کنند حاکم قانوناً نباید حق وتوی این تصمیمات جمعی را داشته باشد.

عجالتاً این نظر بنده بود. با تشکر و آرزوی توفیق.

:Gol:

سلام.

دوست عزیز شورای فقها از نظر شرعی درست نیست.
همه این را میدانیم که تقلید یک مرجع و فقیه از مرجع و فقیه دیگر حرام است.شورای فقها نیز یکی از بارز ترین مصداق های تقلید فقیه از فقیه دیگر است که خوب حرام می باشد.پس قضیه ی شورای فقها منتفی است.

آخه این عاقلانه است که حکومت یک جامعه و امت واحد را چند نفر به دست بگیرند؟همیشه این یک مسئله ی عقلی بوده و هست که برای سامان دادن به مسائل باید همیشه یک نفر حرف آخر را بزند.
اما در مسئله ی ولایت فقیه این یک فرد ، فردی است که عادل است و از روی عمد دچار خطا و گناه نمی شود.هم چنین این فقیه و مجتهد عادل مشاورینی متخصص در موارد مختلف را در اختیار خود قرار می دهد.

اما این که مردم هرچی بخواهند باید ولی فقیه انجام دهد که از بیخ باطل است.
پس با این وجود باید ولایت فقیه را عوض کرد و اسمشو گذاشت ولایت هوس الناسِ و الملت!
فقیهی که هم نسبت به مسائل فقهی و شرعی و هم نسبت به مسائل سیاسی آگاه است حکمی صادر میکند که قطعاً حکم او در چهاچوب اسلام است و اصلاً کار ولی فقیه استخراج نظر اسلام در موارد مختلف حکومتی است.
اما مردم که نه از فقه و اسلام به طور دقیق و تفقهانه چیزی میدانند و نه از مسائل کلان سیاسی آگاه هستند ، نمی توانند به ولی فقیه دستور بدهند و او را ملزم به انجام آن کنند.اما خوب می توانند درخواست های خود را مطرح کنند تا از طریق قانونی به ان ها رسیدگی شود.
نمونه اش انتخابات سال 88 که مردم با مطرح کردن تقلب! در انتخابات خواستار رسیدگی به مسئله شدند و رهبری معظم نیز با قاطعیت و به قول آیت الله جوادی آملی ، پدرانه به مسئله رسیدگی کردند.
موفق باشید.

مؤمن;358404 نوشت:
یک سؤال مرتبط با عنوان بحث داشتم: آیا در جریان سقیفه بنی ساعده که خبرگان صحابه پیامبر (ص) بر اساس قاعده نصب عام بر خلافت و رهبری ابوبکر اجماع کردند ابوبکر از سوی خداوند منصوب شد؟

سلام
مشروعیت خبرگان به مشروعیت نظامی است که جعل الهی جاری شده بر لسان معصوم بر آن دلالت دارد
اما هیچ مبنای مشروعی برای چیزی بنام خبرگان سقیفه وجود ندارد خود ایشان هم منکر وجود هرنوع مدرکی برای قضیه خلافت هستند
آنها می گویند مساله امامت و خلافت اصلا در قرآن و سنت نیامده است
لذا تکیه گاه مشروعیت ندارند در حقیقت آنها عدم مدرک را دلیل بر مشروعیت می شمارند یعنی اینکه مساله مسکوت مانده لذا این سکوت را دلیل بر رضایت خدا ورسول بر عملکرد امت بعد رحلت پیامبر ص گرفته اند
که البته تهمتی بی اساس است
والله الموفق

دوستار اهل بیت;358413 نوشت:
دوست عزیز شورای فقها از نظر شرعی درست نیست.
همه این را میدانیم که تقلید یک مرجع و فقیه از مرجع و فقیه دیگر حرام است.شورای فقها نیز یکی از بارز ترین مصداق های تقلید فقیه از فقیه دیگر است که خوب حرام می باشد.پس قضیه ی شورای فقها منتفی است.

شورای فقهی یا اسم صحیح آن شورای رهبری از نقطه نظر نظریه انتصاب (کشف) امکان پذیر نیست اما از نقطه نظر نظریه انتخاب امکان پذیر است.

دوستار اهل بیت;358413 نوشت:
آخه این عاقلانه است که حکومت یک جامعه و امت واحد را چند نفر به دست بگیرند؟همیشه این یک مسئله ی عقلی بوده و هست که برای سامان دادن به مسائل باید همیشه یک نفر حرف آخر را بزند.

پس خرد جمعی از نظر شما باید احمقانه باشد!

دوستار اهل بیت;358413 نوشت:
اما این که مردم هرچی بخواهند باید ولی فقیه انجام دهد که از بیخ باطل است.
پس با این وجود باید ولایت فقیه را عوض کرد و اسمشو گذاشت ولایت هوس الناسِ و الملت!

قسمتی از تفسیر آیت الله جوادی آملی از آیه 36 سوره احزاب را برایتان میاورم که در تاپیکی دیگر یکی از دوستان گذاشته بودند:

امرِ مردمي مسائل سياسي مسائل اجتماعي مسائل اقتصادي مسائل فرهنگي آن مسائل عمومي اينها جزء امرالناس است

پس ولی فقیه تا وقتی که امرالناس در تعارض با فقه نیست حق دخالت ندارد.

نکته دیگر اینکه ولایت فقیه به این معنا نیست که مردم هرچی بخواهند ولی فقیه باید انجام دهد اما به این معنا هم نیست که اگر مردم چیزی را نخواهند ولی فقیه قادر به اعمال ولایت باشد:

"این نظریه نیز بر این مسأله مبتنی است که فعلیت و تحقق عملی حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد.

اگر مردم نخواهند، فقیه قادر نیست اعمال ولایت کند

."

ر.ک.: عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1378، ص503.

که البته به لطف ولایت مطلقه فقیه دیگر پذیرش مردم اهمیتی ندارد!

[=&quot] سلام علیکم

البته بحث طول انی شده و لذا نمی توان به تمامی سخنان عزیزان پاسخ داد .

اولا تعجب خواهر همره بی دلیل است . بنده مرتکب فسقی شده ام که می گویید بعید است و باور نمی کنم . من شبهه برایم پیش آمده و انتظار دارم پاسخ بشنوم . هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین ؟

اما یک سری مباحث را جناب حامد مطرح کردند که باید به ایشان چند نکته را متذکر شد :

1 )همانطور که جانشین ( علی ) یک معصوم ( پیامبر ) باید مثل او باشد ، جانشین ( فقیه ) معصوم دیگر ( امام زمان ) نیز باید مثل او باشد . یک بام و دو هوا که نداریم . بحث جانشینی است و برای هردو مورد یکسان.

2 ) فرمودید که بدون ولایت فقیه امت رها می شوند . از شما دو سوال می پرسم : در مدت خلافت خلفای ثلاث آیا حضرت علی به عنوان عضوی از امت رها شده بود ؟ و ثانیا در طول این 1200 سال که فقیه حکومت نمی کند آیا امتی رها شد ؟ اگر اینگونه بود که شما می فرمایید باید تا کنون دینی هم باقی نمی ماند.

3 ) اما یک مسئله مهم و آن مصلحت جامعه . طبق قوانین اسلامی تعیین مصلحت جامعه بر عهده خدا ست و حتی معصوم هم نقش ابلاغ دستورات را دارد در درجه بعدی عموم یک ملت مصلحت مقطعی خود را تعیین می کنند . فردی که مصلحت جامعه را بخواهد تعیین کند باید علم کافی و لازم داشته باشد که چنین علمی برای هیچ فقیهی ثابت نیست.

4 ) در مورد احکام اولیه و ثانویه هم من یک سوال از شما می پرسم. وقتی ( طبق سخنان خودتان ) یک فقیه می تواند از رفتن به حج جلوگیری کند ، دیگر چه معنی دارد ما از احکام اولیه یا ثانویه بگوییم ؟ آیا رفتن به حج حکم اولیه نیست ؟ واقعیت و حقیقت اینست که امروز برای ولی فقیه قدرت اعمال تغییر در همه امور اجتماعی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دین تعریف شده است و همین تعیین ملاکی برای بررسی رفتار های ولی فقیه را با دشخواری دچار ساخته است .

مورد بعدی تذکر به همه عزیزان و به خصوص کارشناسان است . من تعجب می کنم که چگونه در این تاپیک آیات کلام الله به نفع افراد تفسیر غلط می شود و هیچ کس چیزی نمی گوید .

خانم همره ، شما طبق چه دلیلی آیه 59 سوره نساء را بر ولی فقیه منطبق کردید ؟ اگر چنین تفسیری کنید که شما دیگر چه تفاوتی با اهل سنت دارید ؟

جمع بندی : جانشین یک معصوم در اداره جامعه باید مثل خود معصوم باشد و اگر چنین نباشد جانشینی فرد مشروع نیست . جانشین معصوم باید علم لازم و کافی داشته باشد تا بتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد . جانشین معصوم باید عدالت لازم و کافی داشته باشد تا بتوان اداره کشور را تحت عنوانی که دارد به او سپرد . در غیر اینصورت جانشینی معصوم صرفا یک شعار است.

a1ireza;358382 نوشت:
شما که حرف از دموکراسی میزنید آیا میدانید در دموکراسی نهاد نظارت کننده باید مستقل از نهادی باشد که میخواهد بر آن نظارت کند؟ آیا اعضای خبرگان مستقل از نهاد رهبری هستند؟ آیا چنین مجلس توانایی ایستادن جلوی ولی فقیه را دارد؟

این سخن از شما بعید است،مگر تا حالا در انتخابات خبرگان شرکت نکرده اید؟ خبرگان منتخب مردم هستند ووظیفه دارند ولی فقیه را انتخاب کنند و بر عملکرد او نظارت کنند ودر برابر خداوند ومردم مسئول هستند.
بنابراین اگر ولی فقیه از انجام وظایف خود تخطی کرد ویا شروط ولی فقیه که موجود در قانون است از او سلب شد واینها اقدام نکردند باید پاسخگوی خداوند وخلق باشند. استقلال خبرگان از نهاد رهبری امری محضر وشفاف است وآنها از جانب مردم انتخاب می شوند ونه با نصب ولی فقیه.

a1ireza;358382 نوشت:
آیا واقعا مردم حق اظهار نظر (منظورم مخالف هست نه موافق) دارند؟ شما که خیلی به تخصص اهمیت میدهید متخصصین در دین یعنی فقها و مجتهدین و مراجع توانایی اظهار نظر (منظورم مخالف هست نه موافق) دارند؟ بهتر است به جای استفاده از واژگان حق و توانایی از واژه جرات استفاده کرد!

مسلم است که این حق را دارند واز قضا از خوبی های حاکم اسلامی مردمی بودن او وتوان شنیدن حرفها وانتقادات آنهاست واین مساله حتی در سیره اهل بیت ما نیز موجود بوده است که حتی سخنان دشمنان خود را با سعه صدر گوش می کردند. وفقهاء ومراجع نیز این آزادی را در انتقاد دارند وبهترین دلیل براین مساله تذکرات مراجع در مواقع لزوم است . البته دلیلی ندارد این تذکرات رسانه ای شود و در جامعه علنی شود.

a1ireza;358382 نوشت:
بنده منظورم بعد موروثی بودن سلطنت نبود. بنده منظورم این بود که در سلطنت مطلقه شخص پادشاه هرچه بگوید قانون است. آیا منظور از ولایت مطلقه فقیه غیر از این است که هرچه ولی فقیه بگوید عین دین است؟

دوست عزیز چه خوب است در انتقاد کردن انصاف را رعایت کنیم واگر به سخنان قبلی توجه می کردید این سخن را نمی گفتید. مرجع ومفسر دین قرآن واهل بیت هستند که در حدیث ثقلین حضرت رسول (ص) این را به ما بیان کرده اند ووظیفه ولی فقیه این است که دین از منابع معتبر اخذ کند وبر اساس آن عمل کند وچنین نیست که سخنان ولی فقیه عین دین باشد. وهمانطور که گفتم وظیفه خبرگان این است که مواظب باشند تا ولی فقیه از صراط دین خارج نشود واعمالش دقیقا مطابق دین باشد.

:ok::ok::ok::ok::ok::ok::ok::ok::ok::ok:

مؤمن;358404 نوشت:
اگر معصومی به نام علی ابن ابیطالب (ع) پس از رحلت پیامبر (ص) در بین مردم نبود آیا در ماجرای سقیفه بنی ساعده که خبرگان صحابه پیامبر (ص) بر اساس قاعده نصب عام بر خلافت و رهبری ابوبکر اجماع کردند ابوبکر از سوی خداوند منصوب می شد؟

در ماجرای ابوبکر اجماعی در کار نبود بلکه انصار بر خلاف وصیت پیامبر اسلام (ص)در جانشینی بلاعزل امیرالمومنین در سقیفه جمع شده بودند که ابوبکر وعمر وابوعبید جراح از این مساله باخبر شده وخود را به آنجا رساندند و با زنده کردن دشمنی ها ی اوس وخزرج آنها به اختلاف انداختند ونگذاشتند آنها با سعد بن عباده بیعت کنند واز این فرصت برای بیعت با ابوبکر استفاده کردند درحالی که از مهاجرین به جزء سه نفر در آنجا حاضر نبودند. برا یمطاعه بیشتر می توانید به الامامة والسیاسة از ابن قتیبه دینوری وتاریخ طبری مراجعه کنید.

عبدالرسول;358489 نوشت:
1 )همانطور که جانشین ( علی ) یک معصوم ( پیامبر ) باید مثل او باشد ، جانشین ( فقیه ) معصوم دیگر ( امام زمان ) نیز باید مثل او باشد . یک بام و دو هوا که نداریم . بحث جانشینی است و برای هردو مورد یکسان.

ولی فقیه ومراجع به عنوان جانشینان عام امام معصوم هستند. آیا نواب خاصی که امام زمان(عج)در دوران غیبت صغری داشتند معصوم بودند؟ ولی در عین حال جانشین آنحضرت بودند. در اینجا نیز با توجه به احادیثی که از خود ائمه در پست های قبلی نقل شد آنها راویان احادیث خودرابه عنوان حجت خود بر مردم قرار داده اند. چون در عصر غیبت دسترسی مستقیم به امام معصوم مقدور نیست.

عبدالرسول;358489 نوشت:
در مدت خلافت خلفای ثلاث آیا حضرت علی به عنوان عضوی از امت رها شده بود ؟ و ثانیا در طول این 1200 سال که فقیه حکومت نمی کند آیا امتی رها شد ؟ اگر اینگونه بود که شما می فرمایید باید تا کنون دینی هم باقی نمی ماند.

شما اطلاع دارید در مدت سه خلیفه اول که اکثر امت از اهل بیت (ع)فاصله گرفتند چه برسر اسلام وامت آمد که تنها یک نمونه آن حادثه کربلا است که به تنهایی کافی در فاصله گرفتن امت اسلامی از اسلام است که نوه پیامبر را بعد از 50سال با این وضع به شهادت می رسانند با آگاهی که از شان وعظمت او در نزد پیامبر (ص)دارند. والبته سوای این بدعت هایی که در دین به وجود آوردند ومرحوم علامه شرف الدین اینها را در کتاب النص والاجتهاد جمع آوری کرده است. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب مقتل جامع سید الشهداء وکتبی تحلیلی دیگری که در مورد حادثه عاشورا نوشته شده است مراجعه کنید.
اما در باره دیگر سوالاتتان نیز عرض می کنم. نقش ولی فقیه در حکومت اسلامی اداره جامعه براساس موازین اسلامی است ونظارت برسایر قوا که از خط اسلام خارج نشوند. البته دوستان کمی اغراق می کنند امور مربوط به اقتصاد و سایر مسائل توسط کارشناسنان مربوطه در ارگانهای مختلف بررسی می شود وقوانین کلی که توسط این اشخاص نوشته شده است توسط ولی فقیه به عنوان فرد اول وناظر برسایر قوا برای اجرا ابلاغ می شود که یک روش متداول می باشد. ولی دوستان چنان بیان می کنند که مثل اینکه تمام امور اجرایی وقوانین یک به یک توسط رهبر تعیین وابلاغ می شود در حالی که اکثر امور اجرایی به دست قوه مجریه است.
البته بنده قبلا تذکر داده ام وخود نیز مخالف این هستم که آیات مربوط به اهل بیت علیهم السلام را بر ولی فقیه تطبیق کنیم بلکه باید در هر امری از دلایل مربوط به آن که در منابع نوشته شده است استفاده کرد.

کریم;358542 نوشت:
ولی فقیه ومراجع به عنوان جانشینان عام امام معصوم هستند. آیا نواب خاصی که امام زمان(عج)در دوران غیبت صغری داشتند معصوم بودند؟ ولی در عین حال جانشین آنحضرت بودند. در اینجا نیز با توجه به احادیثی که از خود ائمه در پست های قبلی نقل شد آنها راویان احادیث خودرابه عنوان حجت خود بر مردم قرار داده اند. چون در عصر غیبت دسترسی مستقیم به امام معصوم مقدور نیست.

بنده از این قیاس مع الفارقی که نمودید تعجب می کنم. استاد بزرگوار نواب اربعه حکم راویان احادیث را دارند نه جانشینان آنحضرت در اداره امور جامعه . آیا احدی از نواب اربعه بر وجبی خاک حکومت کرده اند ؟ و اضافه در مورد حجیت روات باید خدمت شما عرض شود که این مربوط به امور دینی و احکام اسلامی است و نه اداره حکومت . به نحوی ساده امام معصوم مرجعیت دینی را به روات حدیث سپرده اند .

کریم;358542 نوشت:
شما اطلاع دارید در مدت سه خلیفه اول که اکثر امت از اهل بیت (ع)فاصله گرفتند چه برسر اسلام وامت آمد که تنها یک نمونه آن حادثه کربلا است که به تنهایی کافی در فاصله گرفتن امت اسلامی از اسلام است که نوه پیامبر را بعد از 50سال با این وضع به شهادت می رسانند با آگاهی که از شان وعظمت او در نزد پیامبر (ص)دارند. والبته سوای این بدعت هایی که در دین به وجود آوردند ومرحوم علامه شرف الدین اینها را در کتاب النص والاجتهاد جمع آوری کرده است. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب مقتل جامع سید الشهداء وکتبی تحلیلی دیگری که در مورد حادثه عاشورا نوشته شده است مراجعه کنید.

بالاخره بنده متوجه نشدم که آیا دین نابود شده است یا خیر ؟ به هر حال 1200 سال زمان کمی نیست . اگر به قول جناب حامد ولی فقیه امور را رهبری نکند دین و امت رها می شند ، باید در این مدت دیگر دینی باقی نمی ماند چون فقیهی حکومت نکرده.

کریم;358542 نوشت:
اما در باره دیگر سوالاتتان نیز عرض می کنم. نقش ولی فقیه در حکومت اسلامی اداره جامعه براساس موازین اسلامی است ونظارت برسایر قوا که از خط اسلام خارج نشوند. البته دوستان کمی اغراق می کنند امور مربوط به اقتصاد و سایر مسائل توسط کارشناسنان مربوطه در ارگانهای مختلف بررسی می شود وقوانین کلی که توسط این اشخاص نوشته شده است توسط ولی فقیه به عنوان فرد اول وناظر برسایر قوا برای اجرا ابلاغ می شود که یک روش متداول می باشد. ولی دوستان چنان بیان می کنند که مثل اینکه تمام امور اجرایی وقوانین یک به یک توسط رهبر تعیین وابلاغ می شود در حالی که اکثر امور اجرایی به دست قوه مجریه است

البته بگذریم که شما مقام رهبری را در این نگارشتان تا یک سخنگو و یا بهتر بگوییم مبلغ پایین آوردید . قبلا هم عرض شد که علم لازم و کافی ولی فقیه ثابت نشده است . حالا شما می فرمایید مشاوران و ناظرانی وجود دارند . خب من از شما سوال می پرسم اگر واقعا چنین کارشناسانی وجود دارند و تا این حد متخصص اند ، خب همین ها بیایند و امور را در قوای سه گانه در دست بگیرند . بسیار تاسف بار است که ما در این جامعه عقل 12 نفر عضو شورای نگهبان را به عقل دویست و اندی نماینده مجلس ترجیح می دهیم . خب همین 12 نفر خود قانون گذار شوند و استهزاء موجود را از میان بردارند.

a1ireza;358067 نوشت:
وقتی سخن ولی فقیه سخن خداست پس ولی فقیه خداست و این شرک است! پیامبر هم بر مبنای وحیی که به او میرسیده سخنش سخن خدا بوده و از خودش سخنی نمیگفته.

سلام علیکم
یعنی این حدیث مشهور رو شما رد می کنید .
شما برید کتاب 82 پرسش ایت الله دستغیب را بخوانید همه این مظالب رو با ذکر منبع نوشته است اصلا شما برید سخنان شهید دستغیب که شاگرد ایت الله قاضی است در سایت اپارات دانلود کنید حجمش هم زیاد نیست
واقعا قیاستان نا بجا است و مواظب باشید که مانند قیاس شیطان نباشد که امام صادق می گوید شیطان بر اثر قیاس از خدا رانده شد چون گفت من اتشم و او خاک پس اتش بالاتر است
به عنوان برادر می گویم.
من که از خودم نمی گویم
امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه(فقیه) بر اساس حکم ما حکم نماید هرکس از او پیروی نکند حکم خدا را سبک شمرده است و مخالفت با ما کرده است و مخالفت با ما، مخالفت با خداست که در حد شرک است.
وسایل الشیعه، ج 1، ص 67، شیخ حر عاملی.

کریم;358521 نوشت:
این سخن از شما بعید است،مگر تا حالا در انتخابات خبرگان شرکت نکرده اید؟ خبرگان منتخب مردم هستند ووظیفه دارند ولی فقیه را انتخاب کنند و بر عملکرد او نظارت کنند ودر برابر خداوند ومردم مسئول هستند.
بنابراین اگر ولی فقیه از انجام وظایف خود تخطی کرد ویا شروط ولی فقیه که موجود در قانون است از او سلب شد واینها اقدام نکردند باید پاسخگوی خداوند وخلق باشند. استقلال خبرگان از نهاد رهبری امری محضر وشفاف است وآنها از جانب مردم انتخاب می شوند ونه با نصب ولی فقیه.

بله در حرف امری محرز و شفاف است اما در عمل 38 تن از اعضای خبرگان زیر مجموعه نهاد رهبری هستند که اسامی آنها را در تاپیک "دور در انتخاب رهبر" آوردم.

کریم;358521 نوشت:
مسلم است که این حق را دارند واز قضا از خوبی های حاکم اسلامی مردمی بودن او وتوان شنیدن حرفها وانتقادات آنهاست واین مساله حتی در سیره اهل بیت ما نیز موجود بوده است که حتی سخنان دشمنان خود را با سعه صدر گوش می کردند. وفقهاء ومراجع نیز این آزادی را در انتقاد دارند وبهترین دلیل براین مساله تذکرات مراجع در مواقع لزوم است . البته دلیلی ندارد این تذکرات رسانه ای شود و در جامعه علنی شود.

برای زیر سوال بردن حرف های شما که خودتان را به آن راه زده اید مجبورم که مثال بیاورم اما چون مدیریت سایت به بنده اجازه نداده که مثال بیاورم پس اینجا بحث یک طرفه باقی میماند.

کریم;358521 نوشت:
دوست عزیز چه خوب است در انتقاد کردن انصاف را رعایت کنیم واگر به سخنان قبلی توجه می کردید این سخن را نمی گفتید. مرجع ومفسر دین قرآن واهل بیت هستند که در حدیث ثقلین حضرت رسول (ص) این را به ما بیان کرده اند ووظیفه ولی فقیه این است که دین از منابع معتبر اخذ کند وبر اساس آن عمل کند وچنین نیست که سخنان ولی فقیه عین دین باشد. وهمانطور که گفتم وظیفه خبرگان این است که مواظب باشند تا ولی فقیه از صراط دین خارج نشود واعمالش دقیقا مطابق دین باشد.

اگر معنای ولایت مطلقه فقیه را میدانستید این حرف را نمیزدید.

ammarshia;358628 نوشت:
یعنی این حدیث مشهور رو شما رد می کنید .

کدام حدیث مشهور برادر! طرفداران ولایت مطلقه فقیه برای خود بریدند و دوخته اند و این حق را به ولی فقیه داده اند که به بهانه مصلحت هر دستوری بدهد. وقتی ولی فقیه آزاد است که هر دستوری بدهد قرآن هم برای او ملاک نیست چه رسد به حدیث!

جناب عبدالرسول برخی سخنان شما صحیح است اما برخی نه. مثلا شما اینکه کسی از طرف معصوم برای حکومت انتخاب شود را منوط به معصوم بودن او میکنید که این صحیح نیست. مثلا امام علی که به مالک اشتر حکم حکومت بر مصر را داد آیا این به آن معناست که مالک اشتر معصوم هست؟

در جایی دیگر گفتید که ما نظر 12 نفر شورای نگهبان را به نظر نمایندگان مجلس ترجیح میدهیم. هرگز چنین نیست شورای نگهبان حق قانون گذاری ندارد بلکه شورای نگهبان فقط مسئول این هست که مصوبات مجلس را از نظر مغایرت داشتن با شرع و قانون اساسی بررسی کند.

عبدالرسول;358568 نوشت:
بنده از این قیاس مع الفارقی که نمودید تعجب می کنم. استاد بزرگوار نواب اربعه حکم راویان احادیث را دارند نه جانشینان آنحضرت در اداره امور جامعه . آیا احدی از نواب اربعه بر وجبی خاک حکومت کرده اند ؟ و اضافه در مورد حجیت روات باید خدمت شما عرض شود که این مربوط به امور دینی و احکام اسلامی است و نه اداره حکومت . به نحوی ساده امام معصوم مرجعیت دینی را به روات حدیث سپرده اند .

بالاخره بنده متوجه نشدم که آیا دین نابود شده است یا خیر ؟ به هر حال 1200 سال زمان کمی نیست . اگر به قول جناب حامد ولی فقیه امور را رهبری نکند دین و امت رها می شند ، باید در این مدت دیگر دینی باقی نمی ماند چون فقیهی حکومت نکرده.

البته بگذریم که شما مقام رهبری را در این نگارشتان تا یک سخنگو و یا بهتر بگوییم مبلغ پایین آوردید . قبلا هم عرض شد که علم لازم و کافی ولی فقیه ثابت نشده است . حالا شما می فرمایید مشاوران و ناظرانی وجود دارند . خب من از شما سوال می پرسم اگر واقعا چنین کارشناسانی وجود دارند و تا این حد متخصص اند ، خب همین ها بیایند و امور را در قوای سه گانه در دست بگیرند . بسیار تاسف بار است که ما در این جامعه عقل 12 نفر عضو شورای نگهبان را به عقل دویست و اندی نماینده مجلس ترجیح می دهیم . خب همین 12 نفر خود قانون گذار شوند و استهزاء موجود را از میان بردارند.


سلام بر برادر عبد الرسول که کم پیدا هستی .
برادر من حکومت ولایت فقیه قبل از حکومت فعلی وجود داشته است
حضرت علی (علیه السلام) در زمان حاکمیتشان کسانی را در نقاط مختلف کشور اسلامی به حکومت می گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها – مانند اطاعت از خود آن حضرت – واجب بود، چون این افراد بواقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند یعنی لازم نیست شخص منصوب بی واسطه از سوی خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد. ولایت فقیه هم – در واقع – نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدا اجازه دارد حکومت کند
البته حکومت ال بویه هم بوده است ولی دوام چندانی نداشته است اقا میرزای شیرازی که تبناکو را تحریم کرد پس فکر کردید همین طوری الکی گفت نه ایشون ولی فقیه بودند در ان زمان
من پیشنهاد می کنم به شما با استاد حقجو صحبت کنید راهنماییتون می کنند

ببخشید شما حواستان نبود من حدیث رو اوردم یه نگاهی بکنید

a1ireza;358630 نوشت:
کدام حدیث مشهور برادر! طرفداران ولایت مطلقه فقیه برای خود بریدند و دوخته اند و این حق را به ولی فقیه داده اند که به بهانه مصلحت هر دستوری بدهد. وقتی ولی فقیه آزاد است که هر دستوری بدهد قرآن هم برای او ملاک نیست چه رسد به حدیث!

یک سوال برادر من دینتان چیست ؟ شیعه یا سنی
چون اگه سنی هستید هیچ کس نمی تونه ثابت کنه برای شما حتی دکتر قزوینی که این حرف رو زدند دیگه چه برسه به ما البته تا زمانی که ولایت رو قبول نداشته باشد
پس لطفا دینتان را بگویید ..

ammarshia;358634 نوشت:
یک سوال برادر من دینتان چیست ؟ شیعه یا سنی
چون اگه سنی هستید هیچ کس نمی تونه ثابت کنه برای شما حتی دکتر قزوینی که این حرف رو زدند دیگه چه برسه به ما البته تا زمانی که ولایت رو قبول نداشته باشد
پس لطفا دینتان را بگویید ..

وقتی بنده میگویم پیامبر و ائمه هم ولایت مطلقه نداشته اند پس مشخصه که شیعه هستم.

ammarshia;358628 نوشت:
امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه(فقیه) بر اساس حکم ما حکم نماید هرکس از او پیروی نکند حکم خدا را سبک شمرده است و مخالفت با ما کرده است و مخالفت با ما، مخالفت با خداست که در حد شرک است.
وسایل الشیعه، ج 1، ص 67، شیخ حر عاملی.

خب امام صادق براساس چی حکم میکردند؟ براساس نظر شخصیشان حکم نمیکردند که! هرچه بوده بر اساس دین بوده نه خارج از دین. اگر مصلحتی هم بوده خارج از دین نبوده. پیامبر و بقیه ائمه هم همینطور. پس جانشین او جایگاهی والاتر از او ندارد. اما مطلقه در لغت متضاد مشروطه هست و ولایت مطلقه منحصرا در اختیار خداست. چون هرچه خدا بگوید عین دین است. پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد پس اگر ولایتی هم داشته باشد مشروط به دستورات خداست. اگر دستور مصلحتی هم داده (خراب کردن مسجد ضرار) منافاتی با شرع ندارد. چرا که شرع فکر چنین شرایطی را کرده. اینکه ما بگوییم پیامبر ولایت بر جان مسلمین را هم داشته دلیل بر مطلقه بودن ولایت او نیست. هرگاه پیامبر دستور داده که مسلمین جانشان را فدا کنند در راه دین بوده. حتی یک مورد هم در سیره عملی پیامبر و ائمه نمیبینیم که آنها برخلاف دین دستوری صادر کرده باشند. پس همه چیز مشروط بوده.

سلام بر همه عزیزان:

در پاسخ به جناب علیرضای عزیز دو مطلب را بیان می کنم :

1 ) برادر بزرگوار شما یک مسئله را خوب متوجه نشده اید . بحث بنده حکومت مرکزی است و اداره جامعه . زمان مالک که برادر عمار اشاره کردند خود حضرت امیر حکومت مرکزی را اداره می کردند ، اما آیا اکنون حکومت مرکزی امت ( و نه کشور ) اسلامی را امام زمان اداره می کنند ؟

شما به این نکته توجه کنید که در زمان حکومت حضرت امیر علیه السلام فرماندهان نظامی و بعضا سیاسی نظیر مالک نخعی جانشین به جای ایشان نبودند . خود امام معصوم حاضر بود و نمایندگانی داشت . واضافه آیا مالک اشتر دستوری جز دستور حضرت علی را اجرا می کرد ؟

حتی اگر این را هم بپذیریم بازهم در مورد ولی فقیه صدق نمی کند . مالک یک شخص بود ، اما فقها یک گروه هستند .

شما این مسئله را با نبود پیامبر و جانشینی حضرت امیر مقایسه کنید . وقتی یک معصومی در رأس حکومت قرار ندارد باید یک معصوم دیگر جانشین او در مرکز قدرت و حکومت باشد .

2 ) اما اینکه نظر شما در مورد شورای نگهبان را خواندم از سخنتان تعجب کردم . آیا زمانی که شورای نگهبان 12 نفره مصوبه مجلس را رد می کند ، آن تصویب ارزشی دارد ؟

و اضافه مغایرت با دین و قانون اساسی را 12 نفر بهتر تشخیص می دهند یا 200 و اندی نفر ؟ مگر نمایندگان مجلس را کافر و بی دین فرض کرده ایم که مصوبه ای خارج از دین تعیین کنند ؟ اگر اجماع نمایندگان ملت ! خلاف دین تصویب کند که دیگر باید فاتحه ملت را خواند .

و خود دین هم که گفتید جای بحث دارد : وقتی تغییر احکام دین به دست ولی فقیه است و ثابت نمی باشد دیگر طبق کدام معیار مشخصی باید قانون گذاری کرد.

اما در پاسخ به برادر عمار :

شما هم مسائلی را با هم خلط کرده اید . ولایت فقیه چیزی است که در نبود ولایت معصوم اتفاق می افتد . وقتی خود معصوم ولایت دارد ، دیگر ولایت فقیه به چه معناست ؟

و ثانیا منصوبان حضرت امیر فقط مجری دستورات یک معصوم حاضر و دارای ولایت بودند . و هرگاه مورد خلافی روی میداد معصوم با علم کافی و لازم خود به موقع رسیدگی می کرد . اما آیا اکنون اگر فرضا خلافی هم روی دهد امام زمان رسیدگی می کند ؟

و همان چیزی که در بالا گفتم این جا هم تکرار می کنم : مالک اشتر نخعی همدانی یک شخص مشخص بود ، اما فقها یک گروه هستند .

a1ireza;358640 نوشت:
خب امام صادق براساس چی حکم میکردند؟ براساس نظر شخصیشان حکم نمیکردند که! هرچه بوده بر اساس دین بوده نه خارج از دین. اگر مصلحتی هم بوده خارج از دین نبوده. پیامبر و بقیه ائمه هم همینطور. پس جانشین او جایگاهی والاتر از او ندارد. اما مطلقه در لغت متضاد مشروطه هست و ولایت مطلقه منحصرا در اختیار خداست. چون هرچه خدا بگوید عین دین است. پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد پس اگر ولایتی هم داشته باشد مشروط به دستورات خداست. اگر دستور مصلحتی هم داده (خراب کردن مسجد ضرار) منافاتی با شرع ندارد. چرا که شرع فکر چنین شرایطی را کرده. اینکه ما بگوییم پیامبر ولایت بر جان مسلمین را هم داشته دلیل بر مطلقه بودن ولایت او نیست. هرگاه پیامبر دستور داده که مسلمین جانشان را فدا کنند در راه دین بوده. حتی یک مورد هم در سیره عملی پیامبر و ائمه نمیبینیم که آنها برخلاف دین دستوری صادر کرده باشند. پس همه چیز مشروط بوده.

با سلام خدمت جناب علیرضا

این که فرمودید حضرت محمد (ص) ، پیام رسانی بیش نیست در صورتی صحیح است که اطاعت از ایشان واجب نباشد در حالی که خداوند اطاعت مطلق از ایشان را واجب کرده و اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خود قرار داده (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول)
و اینکه میفرمائید پیامبر ولایت مطلق ندارد باز بر خلاف قرآن است که خداوند عدم اطاعت از رسول را مساوی خروج از دین میداند (من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا)
و اینکه میفرمائید دستور پیامبر نمیتواند خارج از دین باشد ، باید به عرضتان برسانم که تعریف شما از دین اشتباه است ، شما فرمان اللهی را مرجع لازم و کافی برای دین فرض نمودید در حالی که فرمان پیامبر نیز جزو دین اسلام میباشد بنابراین حرف و عمل پیامبر خود دین است همانطور که پیامبر (ص) فرمودند: هرکس از فرمان من اطاعت کند وارد بهشت میشود و هرکس از فرمان من سرباز زند به جهنم میرود.(در اینجا حتی نامی از خدا و قرآن نیامده و نشانگر این است که اطاعت از پیامبر همان اطاعت از خداست)
و اینکه میفرمائید حتی یک مورد هم نداریم که پیامبر و ائمه بر خلاف دین (منظور قرآن) عمل کرده باشند اتفاقا داریم نمونه اش خزیمت بن ثابت ذوشهادتین که پیامبر شهادت ایشان را به اندازه شهادت دو نفر عادل در نظر میگرفت
همچنین ایشان در جای دیگر فرموده اند:
هر كس از من اطاعت کند از خدا اطاعت كرده است، و هر كس از «امام» اطاعت كند، به درستى كه از من اطاعت كرده است،‌ هر كس از فرمان من سرپيچى كند، از فرمان خداوند سرپيچى كرده است و هر كس از فرمان امام سرپيچى كند، از فرمان من سرپيچى كرده است.

عبدالرسول;358643 نوشت:
رادر بزرگوار شما یک مسئله را خوب متوجه نشده اید . بحث بنده حکومت مرکزی است و اداره جامعه . زمان مالک که برادر عمار اشاره کردند خود حضرت امیر حکومت مرکزی را اداره می کردند ، اما آیا اکنون حکومت مرکزی امت ( و نه کشور ) اسلامی را امام زمان اداره می کنند ؟

با عرض سلام
حکومت زمین حق امام زمان (عج) است و حاکم واقعی زمین ایشان هستند که در شرایط فعلی از ایشان غصب شده است همانطور که بعد از فوت پیامبر (ص) این حکومت از امام علی (ع) غصب شده بود. حال چه اشکالی دارد در گوشه ای از زمین عده ای حق حضرت را پس گرفته باشند و حکومت به اهلش یعنی نماینده آن حضرت رسیده باشد؟

a1ireza;358640 نوشت:
نقل قول:
وقتی بنده میگویم پیامبر و ائمه هم ولایت مطلقه نداشته اند پس مشخصه که شیعه هستم.

حضرتعالی شاید شیعه باشید ولی شیعه تئوری نه عملی
ولایت فقیه مجسمه عملی حکومت دینی در جهان است و کسی که التزام عملی به مبانی مذهب نداشته باشد شبه شیعی هست نه شیعه ی واقعی شیعه واقعی کسی که هم از نظر نظری و هم عملی ملتزم به اصول و مبانی مذهب باشد که رکن رکین مذهب حقه شیعه وجود ولایت فقیه میباشد

نقل قول:
خب امام صادق براساس چی حکم میکردند؟ براساس نظر شخصیشان حکم نمیکردند که! هرچه بوده بر اساس دین بوده نه خارج از دین. اگر مصلحتی هم بوده خارج از دین نبوده. پیامبر و بقیه ائمه هم همینطور. پس جانشین او جایگاهی والاتر از او ندارد. اما مطلقه در لغت متضاد مشروطه هست و ولایت مطلقه منحصرا در اختیار خداست. چون هرچه خدا بگوید عین دین است. پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد پس اگر ولایتی هم داشته باشد مشروط به دستورات خداست. اگر دستور مصلحتی هم داده (خراب کردن مسجد ضرار) منافاتی با شرع ندارد. چرا که شرع فکر چنین شرایطی را کرده. اینکه ما بگوییم پیامبر ولایت بر جان مسلمین را هم داشته دلیل بر مطلقه بودن ولایت او نیست. هرگاه پیامبر دستور داده که مسلمین جانشان را فدا کنند در راه دین بوده. حتی یک مورد هم در سیره عملی پیامبر و ائمه نمیبینیم که آنها برخلاف دین دستوری صادر کرده باشند. پس همه چیز مشروط بوده

ولایت در سه معنا خلاصه میشود
1 ولایت تکوینی
2- ولایت تشریعی
3- ولایت مطلقه
ولایت تکوینی بمعنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است که این ولایت در انحصار خداست هر چند که خداوند متعال در عالم تشریع مرتبه ایی از این نوع ولایت را به برخی از بندگانش که انبیاء و اولیاء باشند عطا میکند و آنچه بحث ما نحن فیه هست از این نوع ولایت نیست

ولایت تشریعی یعنی اینکه تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار خداست و اوست که میگوید چه بکنید و چه نکنید اما در عالم تشریع خداوند متعال کسانی را برای مردم برگزید که بتوانند فرامین خدا را به مردم برسانند و چون بحث ولایت فقیه بحثی کلامی است نه فقهی به معنی الاصطلاح فلذا می گوییم برای فقیه نیز اختیاری همانند ولایت تشریعی انبیاء و امامان معصوم وجود دارد ( این تایپیک گنجایش اثبات این مسئله را ندارد )

ولایت مطلقه معنایش این است که بخاطر عدم ظهور امام معصوم و برای قوام و نظام حکومت دینی اختیارات امام معصوم بدست نائبان عام آن حضرت هست که فقها بعنوان امین در مذهب جزء نائبان عام و دارای اختیارات ولی معصوم هستند مگر جایی که بدلیل خاصی امری مختص امام معصوم باشد
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه معتقد بودند تمام اختیاراتی که ولی معصوم داراست ولی فقیه هم عین آن اختیارات را دارد مگر اینکه چیزی استثنا شده باشد از جمله جهاد ابتدائی که مشهور بین فقها اسن است که از اختصاصات ولی معصوم است .
این چنین ولایتی در باب اختیارات ولی فقیه به " ولایت مطلقه " تعبیر می کنند معنای ولایت مطلقه آن نیست که فقیه مجاز است هر کاری خواست بکند تا موجب شود برخی تا موجب شود برخی افراد معاند برای خدشه دار کردن این نظریه بگویند طبق نظریه " ولایت فقیه " فقیه میتواند توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف کند ، تشریع ولایت مطلقه برای حفظ اسلام است حال اگر فقیه مطلق مجاز به انکار اصول دین باشد چه چیزی برای دین باقی می ماند تا او وظیفه حفظ و نگبهانی آن را دارا باشد ؟؟؟؟
در حقیقت قید مطلقه در مقابل نظر کسانی است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرف و دخالت دارد

علی مع الحق;358648 نوشت:
این که فرمودید حضرت محمد (ص) ، پیام رسانی بیش نیست در صورتی صحیح است که اطاعت از ایشان واجب نباشد در حالی که خداوند اطاعت مطلق از ایشان را واجب کرده و اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خود قرار داده (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول)
و اینکه میفرمائید پیامبر ولایت مطلق ندارد باز بر خلاف قرآن است که خداوند عدم اطاعت از رسول را مساوی خروج از دین میداند (من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا)
و اینکه میفرمائید دستور پیامبر نمیتواند خارج از دین باشد ، باید به عرضتان برسانم که تعریف شما از دین اشتباه است ، شما فرمان اللهی را مرجع لازم و کافی برای دین فرض نمودید در حالی که فرمان پیامبر نیز جزو دین اسلام میباشد بنابراین حرف و عمل پیامبر خود دین است همانطور که پیامبر (ص) فرمودند: هرکس از فرمان من اطاعت کند وارد بهشت میشود و هرکس از فرمان من سرباز زند به جهنم میرود.(در اینجا حتی نامی از خدا و قرآن نیامده و نشانگر این است که اطاعت از پیامبر همان اطاعت از خداست)
و اینکه میفرمائید حتی یک مورد هم نداریم که پیامبر و ائمه بر خلاف دین (منظور قرآن) عمل کرده باشند اتفاقا داریم نمونه اش خزیمت بن ثابت ذوشهادتین که پیامبر شهادت ایشان را به اندازه شهادت دو نفر عادل در نظر میگرفت
همچنین ایشان در جای دیگر فرموده اند:
هر كس از من اطاعت کند از خدا اطاعت كرده است، و هر كس از «امام» اطاعت كند، به درستى كه از من اطاعت كرده است،‌ هر كس از فرمان من سرپيچى كند، از فرمان خداوند سرپيچى كرده است و هر كس از فرمان امام سرپيچى كند، از فرمان من سرپيچى كرده است.

ولایت پیامبر در طول ولایت خداست نه در عرض آن. اگر قرار بر این باشد که از یک طرف نظر خدا را انجام دهیم و از طرف دیگر نظر پیامبر را خب این شرک نیست؟ اینکه عدم اطاعت از پیامبر باعث خروج از دین است بخاطر این است که پیامبر همیشه نظر خدا را بیان میدارد چرا که با خدا ارتباط دارد و در واقع اطاعت نکردن از پیامبر به این دلیل به معنای خروج از دین است که همان اطاعت نکردن از خداست. اینکه میگویید حرف و عمل پیامبر خود دین است بر این مبناست که ایشان پیامبر خداست. توجه کردید؟ "پیام + بر" فقط پیام خدا را به مردم عرضه میکند وگرنه چه فرقی بین پیامبر و خداست؟ اگر هم پیامبر شهادت یک نفر را برابر شهادت دو نفر گرفته مبنای الهی داشته وگرنه پیامبر از خودش که حرفی نمیزند! پیامبر با خدا در ارتباط است اما ولی فقیه که با خدا در ارتباط نیست که بخواهد چنین احکامی صادر کند!

علی مع الحق;358648 نوشت:
با عرض سلام
حکومت زمین حق امام زمان (عج) است و حاکم واقعی زمین ایشان هستند که در شرایط فعلی از ایشان غصب شده است همانطور که بعد از فوت پیامبر (ص) این حکومت از امام علی (ع) غصب شده بود. حال چه اشکالی دارد در گوشه ای از زمین عده ای حق حضرت را پس گرفته باشند و حکومت به اهلش یعنی نماینده آن حضرت رسیده باشد؟

سلام

اولین باری ست که می شنوم حکومت از امام زمان غصب شده است . و بعد هم حالا به فرض که غصب شده . حضرت علی کدام فقیه را به جای خود جانشین اداره امورد قرار داد ؟ خلفای ثلاث را ؟

بله هر کس که توانایی داشته باشد می تواند حکومت تشکیل دهد . اما باید دید که آیا انتساب حکومت به نیابت حکومت امام زمان صحیح است یا خیر ؟

رحیق مختوم;358650 نوشت:
حضرتعالی شاید شیعه باشید ولی شیعه تئوری نه عملی
ولایت فقیه مجسمه عملی حکومت دینی در جهان است و کسی که التزام عملی به مبانی مذهب نداشته باشد شبه شیعی هست نه شیعه ی واقعی شیعه واقعی کسی که هم از نظر نظری و هم عملی ملتزم به وجود ولایت فقیه باشد

با این دایره ای که شما و امثال شما برای دین تعریف کرده اید و میگویید "انکار ولایت فقیه انکار خداست و این شرک است" (مثل آقای جنتی و مصباح یزدی و امثالهم) اگر امام زمان الان ظهور کند باید بیش از 95 درصد مردم کره زمین را قتل عام کند!

رحیق مختوم;358650 نوشت:
ولایت تشریعی یعنی اینکه تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار خداست و اوست که میگوید چه بکنید و چه نکنید اما در عالم تشریع خداوند متعال کسانی را برای مردم برگزید که بتوانند فرامین خدا را به مردم برسانند و چون بحث ولایت فقیه بحثی کلامی است نه فقهی به معنی الاصطلاح فلذا می گوییم برای فقیه نیز اختیاری همانند ولایت تشریعی انبیاء و امامان معصوم وجود دارد ( این تایپیک گنجایش اثبات این مسئله را ندارد )

پس قرار است که فرامین خدا را به مردم برسانند نه اینکه خودشان فرامینی تصویب کنند و بگویند این عین دین است.

رحیق مختوم;358650 نوشت:
ولایت مطلقه معنایش این است که بخاطر عدم ظهور امام معصوم و برای قوام و نظام حکومت دینی اختیارات امام معصوم بدست نائبان عام آن حضرت هست که فقها بعنوان امین در مذهب جزء نائبان عام و دارای اختیارات ولی معصوم هستند مگر جایی که بدلیل خاصی امری مختص امام معصوم باشد

اگر امام زمان نائبانی دارد نه یک نائب پس ولی فقیه از بین نائبان ایشان انتخاب میشود پس فقط یک نفر توانایی ولی فقیه شدن را ندارد که بگوییم کشف صورت گرفته.

رحیق مختوم;358650 نوشت:
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه معتقد بودند تمام اختیاراتی که ولی معصوم داراست ولی فقیه هم عین آن اختیارات را دارد مگر اینکه چیزی استثنا شده باشد از جمله جهاد ابتدائی که مشهور بین فقها اسن است که از اختصاصات ولی معصوم است .
این چنین ولایتی در باب اختیارات ولی فقیه به " ولایت مطلقه " تعبیر می کنند معنای ولایت مطلقه آن نیست که فقیه مجاز است هر کاری خواست بکند تا موجب شود برخی تا موجب شود برخی افراد معاند برای خدشه دار کردن این نظریه بگویند طبق نظریه " ولایت فقیه " فقیه میتواند توحید یا یکی از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف کند ، تشریع ولایت مطلقه برای حفظ اسلام است حال اگر فقیه مطلق مجاز به انکار اصول دین باشد چه چیزی برای دین باقی می ماند تا او وظیفه حفظ و نگبهانی آن را دارا باشد ؟؟؟؟
در حقیقت قید مطلقه در مقابل نظر کسانی است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرف و دخالت دارد

وقتی میگوییم اگر مصلحت دانست میتواند هرکاری بکند و تعیین این مصلحت هم به عهده خود اوست پس چه فرقی میکند که بگوییم "هرکاری خواست میتواند بکند"؟ ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم و با سخنانم جایگاه نظام اسلامی را که صرفا حفظش از اوجب واجبات است را تضعیف میکنم پس باید دستگیر و شکنجه شوم تا درس عبرتی شوم برای سایر مخالفین! خب یک مامور امنیتی چگونه میتواند هم اخلاقمدار باشد هم این دستور ولی فقیه را انجام دهد؟ به فرض اینکه اخلاقمدار باشد چگونه میتواند علیه ولی فقیه اعلام جرم کند؟

ظاهرا در مورد اطاعت مطلقه قانع شدید که مطلبی نیاوردید؟

بنده هم نگفتم ولایت پیامبر در عرض ولایت خدا است! این جواب نوشته جنابعالی بود:

a1ireza;358640 نوشت:
پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است

در حالی که خودتان دارید گفته قبلیتان را رد میکنید:

a1ireza;358653 نوشت:
اینکه عدم اطاعت از پیامبر باعث خروج از دین است بخاطر این است که پیامبر همیشه نظر خدا را بیان میدارد چرا که با خدا ارتباط دارد و در واقع اطاعت نکردن از پیامبر به این دلیل به معنای خروج از دین است که همان اطاعت نکردن از خداست.

اما در مورد اینکه پیامبر = پیام +بر !!! پیامبر ما علاوه بر پیامبر آور ، رسول و امام نیز بوده است و بین اینها تفاوت وجود دارد
بهتر بود قبل از اینکه وارد بحث ولایت فقیه شوید باید تاپیکی میزدید که آیا اگر حرف و عمل پیامبر خود دین باشد و طبق حدیث ایشان پیروی از او برابر بهشت و عدم پیروی از ایشان برابر جهنم باشد ، در این صورت آیا پیامبر همان خدا است؟

عبدالرسول;358657 نوشت:
سلام

اولین باری ست که می شنوم حکومت از امام زمان غصب شده است . و بعد هم حالا به فرض که غصب شده . حضرت علی کدام فقیه را به جای خود جانشین اداره امورد قرار داد ؟ خلفای ثلاث را ؟

بله هر کس که توانایی داشته باشد می تواند حکومت تشکیل دهد . اما باید دید که آیا انتساب حکومت به نیابت حکومت امام زمان صحیح است یا خیر ؟

حضرت علی در آن زمان چنین قدرتی نداشت .
اگر توجه کرده باشید بنده عرض کردم چه اشکالی دارد در گوشه ای از زمین (برخلاف دوران امام علی) عده ای حق امام زمانشان را پس گرفته باشند
به نظر بنده اختیارات ولایت فقیه همانند اختیاراتی است که مالک بر منطقه حکومتی اش داشته و اطاعت از ایشان نیز به همین صورت میباشد

a1ireza;358660 نوشت:
نقل قول:
با این دایره ای که شما و امثال شما برای دین تعریف کرده اید و میگویید "انکار ولایت فقیه انکار خداست و این شرک است" (مثل آقای جنتی و مصباح یزدی و امثالهم) اگر امام زمان الان ظهور کند باید بیش از 95 درصد مردم کره زمین را قتل عام کند!

جناب علیرضا اشتباه شما اینجاست که فکر میکنید امام زمان که بعنوان ولی فقیه امت مسلمان و ولی قهری تمام انسانهای دنیاست وقتی بیاید دست به شمشیر و قلع و قمع افراد معاند می زند درحالیکه امام معصوم بخاطر اینکه آئینه جمال ذات حق تعالی است رئفت و مهربانیش بسیار بیشتر از جنبه جلالیت خداوند متعال است
حضرتعالی بروید سیره پیامبر را مطالعه فرمائید خواهید دید حضرتش در روز فتح مکه با اینکه همه مشرک بودند باز اون بزرگوار بخشودگی عمومی اعلام فرمودند و حتی غلام هند جگر خوار که قاتل عمویشان حمزه بودند را نیز بخشیدند پس اینکه ما بگوئیم کسی که منکر ولایت فقیه است خارج از دین است بسی حرف شگفتی است و ما نگفتیم انکار ولایت فقیه انکار خداست این نظریه شماست
مطمئن باشید بزرگان دین بهتر از شما فهمیدند که ماهیت ولایت فقیه چیست و چه جایگاهی دارد و بعید هم نیست که طرح اینگونه مباحث در چنین برهه از زمان حساس کنونی که در آستانه انتخابات هستیم برای تضعیف ولایت حاکم بر جامعه کنونی کشورمان باشد که البته این اولین باری نیست که این مباحث در زمانهای خاص با اهدافی خاص مطرح می شود

نقل قول:
وقتی میگوییم اگر مصلحت دانست میتواند هرکاری بکند و تعیین این مصلحت هم به عهده خود اوست پس چه فرقی میکند که بگوییم "هرکاری خواست میتواند بکند"؟ ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم و با سخنانم جایگاه نظام اسلامی را که صرفا حفظش از اوجب واجبات است را تضعیف میکنم پس باید دستگیر و شکنجه شوم تا درس عبرتی شوم برای سایر مخالفین! خب یک مامور امنیتی چگونه میتواند هم اخلاقمدار باشد هم این دستور ولی فقیه را انجام دهد؟ به فرض اینکه اخلاقمدار باشد چگونه میتواند علیه ولی فقیه اعلام جرم کند؟

باز اشتباه شما این است که میگوئید " هر کاری " هر کاری یعنی چی ؟؟؟ معنا ندارد ما معتقد به ولایت فقیه باشیم و اختیاراتی برای ولی فقیه قائل باشیم و اون اختیارات را در چارچوب حفظ نظام دین و مذهب قرار بدهیم آن وقت باز قائل بشویم که ولی فقیه هر کاری که دلش خواست بکند که این عقیده لازمه یک دور مسلّم هست
اعتقاد به ولایت فقیه و انجام هر کاری حتی خارج از مصالح اسلام و مذهب لازمه انکار ضروری دین می شود و این مورد قبول عقل سلیم نیست
جناب علیرضا همچنانکه گفته شد ولی فقیه اختیار دارد اما نه فراتر از مصالح مبانی قطعی دین و در حقیقت دائره اختیارات ولی فقیه دائر مدار مصالح و مفاسد حکومت دینی است بنا بر این ولی فقیه هیچگاه نمیتواند خارج از دین حکمی کند که خود از دائره دین خارج می شود
ولی فقیه بعنوان بالاترین نهاد دینی در راس هرم مذهب قرار دارد و هیچگاه نه فراتر از قوانین دینی و نه اخلاقی و نه بر خلاف مصالح بندگان حکم نمیکند
منابع متخذه ایی که ولی فقیه از آن بعنوان استنباط احکام دین استفاده می کند همان اصول همگانی ( کتاب - سنت - عقل و اجماع ) می باشد که بر اساس آن همه آحاد ملت مسلمان موظف به رعایت آن می باشند خواه مامور امنیتی باشد خواه کس دیگر

رحیق مختوم;358670 نوشت:
جناب علیرضا اشتباه شما اینجاست که فکر میکنید امام زمان که بعنوان ولی فقیه امت مسلمان و ولی قهری تمام انسانهای دنیاست وقتی بیاید دست به شمشیر و قلع و قمع افراد معاند می زند درحالیکه امام معصوم بخاطر اینکه آئینه جمال ذات حق تعالی است رئفت و مهربانیش بسیار بیشتر از جنبه جلالیت خداوند متعال است
حضرتعالی بروید سیره پیامبر را مطالعه فرمائید خواهید دید حضرتش در روز فتح مکه با اینکه همه مشرک بودند باز اون بزرگوار بخشودگی عمومی اعلام فرمودند و حتی غلام هند جگر خوار که قاتل عمویشان حمزه بودند را نیز بخشیدند پس اینکه ما بگوئیم کسی که منکر ولایت فقیه است خارج از دین است بسی حرف شگفتی است و ما نگفتیم انکار ولایت فقیه انکار خداست این نظریه شماست

http://www.tabnak.ir/fa/news/134643/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%AC%D9%86%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%AF-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

به هر حال قدرت دست این افراد است و این افراد به اسلام رحمانی اعتقادی ندارند.

رحیق مختوم;358670 نوشت:
مطمئن باشید بزرگان دین بهتر از شما فهمیدند که ماهیت ولایت فقیه چیست و چه جایگاهی دارد و بعید هم نیست که طرح اینگونه مباحث در چنین برهه از زمان حساس کنونی که در آستانه انتخابات هستیم برای تضعیف ولایت حاکم بر جامعه کنونی کشورمان باشد که البته این اولین باری نیست که این مباحث در زمانهای خاص با اهدافی خاص مطرح می شود

نظر یکی از بزرگان دین را در بالا ذکر کردم. از نقطه نظر حکام محبوب شما از اول انقلاب تاکنون و از الان تا روز قیامت شرایط کشور شرایط خاصی هست. اگر قرار باشد به حرف آنها گوش دهیم باید تا روز قیامت خفه شویم!

رحیق مختوم;358670 نوشت:
باز اشتباه شما این است که میگوئید " هر کاری " هر کاری یعنی چی ؟؟؟ معنا ندارد ما معتقد به ولایت فقیه باشیم و اختیاراتی برای ولی فقیه قائل باشیم و اون اختیارات را در چارچوب حفظ نظام دین و مذهب قرار بدهیم آن وقت باز قائل بشویم که ولی فقیه هر کاری که دلش خواست بکند که این عقیده لازمه یک دور مسلّم هست
اعتقاد به ولایت فقیه و انجام هر کاری حتی خارج از مصالح اسلام و مذهب لازمه انکار ضروری دین می شود و این مورد قبول عقل سلیم نیست
جناب علیرضا همچنانکه گفته شد ولی فقیه اختیار دارد اما نه فراتر از مصالح مبانی قطعی دین و در حقیقت دائره اختیارات ولی فقیه دائر مدار مصالح و مفاسد حکومت دینی است بنا بر این ولی فقیه هیچگاه نمیتواند خارج از دین حکمی کند که خود از دائره دین خارج می شود
ولی فقیه بعنوان بالاترین نهاد دینی در راس هرم مذهب قرار دارد و هیچگاه نه فراتر از قوانین دینی و نه اخلاقی و نه بر خلاف مصالح بندگان حکم نمیکند
منابع متخذه ایی که ولی فقیه از آن بعنوان استنباط احکام دین استفاده می کند همان اصول همگانی ( کتاب - سنت - عقل و اجماع ) می باشد که بر اساس آن همه آحاد ملت مسلمان موظف به رعایت آن می باشند خواه مامور امنیتی باشد خواه کس دیگر

چرا از جواب دادن به سوال طفره میروید! آیا ولی فقیه میتواند این حکم را بدهد یا نه:

"

ولی فقیه میگوید من مخالف نظام اسلامی هستم و با سخنانم جایگاه نظام اسلامی را که صرفا حفظش از اوجب واجبات است را تضعیف میکنم پس باید دستگیر و شکنجه شوم تا درس عبرتی شوم برای سایر مخالفین! خب یک مامور امنیتی چگونه میتواند هم اخلاقمدار باشد هم این دستور ولی فقیه را انجام دهد؟ به فرض اینکه اخلاقمدار باشد چگونه میتواند علیه ولی فقیه اعلام جرم کند؟

"

علی مع الحق;358661 نوشت:
در حالی که خودتان دارید گفته قبلیتان را رد میکنید:

نوشته اصلی توسط a1ireza
اینکه عدم اطاعت از پیامبر باعث خروج از دین است بخاطر این است که پیامبر همیشه نظر خدا را بیان میدارد چرا که با خدا ارتباط دارد و در واقع اطاعت نکردن از پیامبر به این دلیل به معنای خروج از دین است که همان اطاعت نکردن از خداست.

شما چگونه پی به تناقض بردید؟ اینکه خدا بگوید انکار توحید شرک است و بعد من بگویم چون شما توحید را انکار کرده اید مشرک هستید به آنه معناست که هرکه به سخن من گوش ندهد مشرک است؟ من بر مبنای سخن خدا این حرف را زده ام از خودم که درنیاوردم. پیامبر هم بر مبنای سخن خدا حرف میزند از خودش که چیزی نمیگوید!

اینکه شما میگویید بنده توحید را انکار کرده ام یا درجایی دیگر فرمودید اگر پیامبر ولایت مطلق داشته باشد چه تفاوتی با خدا دارد و در جای دیگر فرمودید پیامبر فقط پیام آور است ناشی از اطلاعات ضعیف شماست
بنده هم پیشنهاد کردم اول یک تاپیک در مورد اختیارات پیامبر بزنید و بعد وارد این مباحث شوید/

شما ابتدا میگویید پیامبر پیامرسانی بیش نیست

سوال: اگر پیامبر پیامرسانی بیش نیست

چرا خداوند اطاعت مطلق از ایشان را واجب کرده و اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خود قرار داده؟؟؟ (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول)

بعد فرمودید پیامبر ولایت مطلق ندارد

سوال: پس چرا خداوند میگوید هر کس از تو اطاعت نکند از دین خارج است؟؟؟

(من یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظا)

بعد فرمودید دستور پیامبر خارج از دین (قرآن) نیست

میفرمائید حتی یک مورد هم نداریم که پیامبر و ائمه بر خلاف دین (منظور ظاهر قرآن) عمل کرده باشند

سوال:

چرا پیامبر شهادت خزیمت بن ثابت ذوشهادتین را به اندازه شهادت دو نفر عادل در نظر میگرفت؟؟ مگر در قرآن نیامده شهادت یک نفر کافی نیست؟؟ آیا این چیزی جز ولایت مطلق را برای پیامبر میرساند؟؟

بعد وارد دور باطل شدید و دوباره میگویید

"پیام + بر" فقط پیام خدا را به مردم عرضه میکند وگرنه چه فرقی بین پیامبر و خداست؟

ظاهرا تا به حال نمبدانستید حضرت محمد رسول و امام نیز بوده اند

میفرمائید:

اگر هم پیامبر شهادت یک نفر را برابر شهادت دو نفر گرفته مبنای الهی داشته

سوال: ادعای صرف هیچ فایده ای ندارد. پس چرا قرآن شهادت یک نفر عادل را کافی نمیداند؟ بله مبنای اللهی دارد اما کجاست؟؟؟؟ مگر شما نگفتید دین (=قران) کافی است و پیامبر عمل خود را دین نمیدانسته؟؟

جواب بقیه سوالاتتان را داده ام و اگر دوباره جواب بدهم تکرار مکررات است اما چون روی این مسئله کلید کرده اید این را جداگانه جواب میدهم:

علی مع الحق;358694 نوشت:
میفرمائید: اگر هم پیامبر شهادت یک نفر را برابر شهادت دو نفر گرفته مبنای الهی داشته

سوال: ادعای صرف هیچ فایده ای ندارد. پس چرا قرآن شهادت یک نفر عادل را کافی نمیداند؟ بله مبنای اللهی دارد اما کجاست؟؟؟؟ مگر شما نگفتید دین (=قران) کافی است و پیامبر عمل خود را دین نمیدانسته؟؟

شما میگویید بنده گفته ام دین=قرآن بنده کی چنین سخنی را گفته ام؟ دین برابر است با قرآن و سنت پیامبر و ائمه پس بنده نگفتم صرفا دین به عنوان قرآن هست. بعد اینکه پیامبر در مورد یک نفر از صحابه شان گفته است شهادت او برابر شهادت دو نفر است به این معناست که پیامبر نظر شخصیش را گفته است؟ پس دادگاهی که در آن خزیمت صرفا شهادت داده دادگاه صالحه نیست؟ ببینید پیامبر در وصف خیلی از صحابه و اطرافیانشان سخن گفته اند اما این به آن معنا نیست که ایشان از خودشان سخنی گفته باشند. مثلا در جنگ خندق در وصف ضربت علی گفتند از عبادت جن و انس تا روز قیامت بیشتر است. خب پیامبر چگونه میتواند این سخن را از خودش بزند در حالی که مسئول محاسبه کردن میزان ثواب ضربت علی پیامبر نیست بلکه خداست؟ پیامبر با خدا در ارتباط است که میتواند چنین سخنانی را بزند. پیامبر از روی هوس خود و بخاطر اینکه خزیمت را دوست داشته نگفته شهادت او برابر شهادت دو نفر است! پس ما نمیتوانیم این حق را برای ولی فقیه قائل شویم که مثلا بگوید سرکوب منافقین در عملیات مرصاد توسط صیاد شیرازی ثوابش از جهاد کل مسلمین در جنگ تحمیلی بیشتر است! آیت الله خمینی که با خدا در ارتباط نیست که بفهمد ارزش کار صیاد شیرازی نزد خدا چه مقدار است!

a1ireza;358428 نوشت:

شورای فقهی یا اسم صحیح آن شورای رهبری از نقطه نظر نظریه انتصاب (کشف) امکان پذیر نیست اما از نقطه نظر نظریه انتخاب امکان پذیر است.

با سلام.
دوست عزیز بنده درباره ی انتصاب و یا انتخاب شورای رهبری چیزی نگفتم که شما فرموده اید انتصاب غیر ممکن است ولی انتخاب ممکن است.
بنده یک حکم فقهی-شرعی را بیان کردم و آن هم این که تقلید یک فقیه و مجتهد از فقیه و مجتهد دیگر حرام است.شورای رهبری و فقها نیز دقیقاً تقلید یک مجتهد و فقیه از مجتهد و فقیه دیگر است که طبق شرع حرام است.

a1ireza;358428 نوشت:

پس خرد جمعی از نظر شما باید احمقانه باشد!

دوست عزیز چقدر بد برداشت کرده اید و قضاوت کرده اید.
بنده می گویم باید حرف آخر را یک نفر بزند.یعنی (در مسئله ی ولایت فقیه) باید همیشه یک نفر به عنوان شخصی که هم فقیه هست و به مسائل فقهی تسلط کامل دارد و هم عادل است از روی عمد مرتکب خطا و گناه نمی شود ، با 2 ، 2 تا کردن های عقلی و فقهی خود در مورد مسائل حکومتی ، فتوایی(که البته در این جا اسمش می شود حکم) صادر کند.
اما قطعاً ولی فقیه با جمعی مشورت کرده است و همه ی جوانب را با آن ها سنجیده و بالا و پایین کرده است.دقت کنید.
پس بنابر این حکمی که ولی فقیه می دهد ، قطعاً از مشورت با جمعی عاقل و دانا به مسئله خالی نیست و نخواهد بود.
آیه ی قرآن نیز همین را می گوید:
"و شاورهم فی الأمر ، فاذا عزمت فتوکل علی الله..."
با آنها (مومنین) در امور مشورت کن و چون تو به تنهایی تصمیم گرفتی(نگفت شماها با هم تصمیم گرفتید) پس بر خدا توکل کن...
پس طبق این آیه حرف آخر را در مسائل باید یک نفر ، البته بعد از مشورت بزند.

a1ireza;358428 نوشت:

قسمتی از تفسیر آیت الله جوادی آملی از آیه 36 سوره احزاب را برایتان میاورم که در تاپیکی دیگر یکی از دوستان گذاشته بودند:

امرِ مردمي مسائل سياسي مسائل اجتماعي مسائل اقتصادي مسائل فرهنگي آن مسائل عمومي اينها جزء امرالناس است

پس ولی فقیه تا وقتی که امرالناس در تعارض با فقه نیست حق دخالت ندارد.


دوست عزیز اگر ولی فقیه در چیزی دخالت می کند ، بر اساس تشخیص فقهی-شرعی و عقل خود است و این که در چه مسائلی می تواند دخالت کند ، خود بر اساس تشخیص خودش تشخیص میدهد نه این که من و شما با توجه به این که نه از فقه چیزی میدانیم و نه به مسائل سیاسی مسلط هستیم بگیم ولی فقیه باید این جا دخالت کند و در این جا نباید دخالت کند!
البته من مانده ام شما با آن قسمت کوچک از سخنان آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) چگونه این فتوای به این بزرگی را صادر کرده اید؟!

a1ireza;358428 نوشت:

نکته دیگر اینکه ولایت فقیه به این معنا نیست که مردم هرچی بخواهند ولی فقیه باید انجام دهد اما به این معنا هم نیست که اگر مردم چیزی را نخواهند ولی فقیه قادر به اعمال ولایت باشد:
"این نظریه نیز بر این مسأله مبتنی است که فعلیت و تحقق عملی حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد.

اگر مردم نخواهند، فقیه قادر نیست اعمال ولایت کند."

که البته به لطف ولایت مطلقه فقیه دیگر پذیرش مردم اهمیتی ندارد!


دوست عزیز خیلی نتیجه ی اشتباهی گرفته اید.
شما میگید تا مردم چیزی را نخواهند ولی فقیه قادر به اعمال ولایت نیست!چون
فعلیت و تحقق عملیِ حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد.


نمی دانم شما بر چه اساسی چنین نتیجه ای را گرفته اید.
دوست عزیز نه تنها ولی فقیه ، بلکه امام معصوم هم تا مردم نخواهند و به دنبالش نروند ، امامت امت را برعهده نمیگیرد و بر او تکلیفی نیست تا وقتی که مردم به دنبال او باشند.(قال فاطمه عن رسول الله مثل الامام کمثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی: حضرت فاطمه از پیامبر نقل می کنند که مثل امام همچون مثل کعبه است که مردم به سوی او می روند و او به سوی مردم نمی رود.) بحار الانوار ج36 ، ص353
پس طبق حرف شما ، امام معصوم هم نمی تواند تا مردم چیزی بخواهند اعمال ولایت کند ، چون مردم او را در این جایگاه قرار داده اند و ولایتش را پذیرفته اند.در صورتی که این خلاف واقع است و امام و به دنبال آن فقیه و مجتهد جامع الشرایطِ دارای منصب حاکمیت ، در هر اموری که تشخیص بدهند می توانند اعمال ولایت کنند.
در ابتدا این که ولی فقیه حکومت کند یا نه ، این را مردم انتخاب میکنند ، اما وقتی که مردم حکومتِ حاکم را پذیرفتند ، دیگر نباید برای او تعیین و تکلیف کنند.چون او با دارا بودن 2 شرط مشروعیت توسط شرع و مقبولیت توسط مردم ، حاکم بر مردم شده و البته او (ولی فقیه) نیز تابع فقه و اسلام است و فقط بر اساس اسلام حکمی را میدهد ، نه بر اساس هوس خود.

دوستار اهل بیت;358727 نوشت:
دوست عزیز بنده درباره ی انتصاب و یا انتخاب شورای رهبری چیزی نگفتم که شما فرموده اید انتصاب غیر ممکن است ولی انتخاب ممکن است.
بنده یک حکم فقهی-شرعی را بیان کردم و آن هم این که تقلید یک فقیه و مجتهد از فقیه و مجتهد دیگر حرام است.شورای رهبری و فقها نیز دقیقاً تقلید یک مجتهد و فقیه از مجتهد و فقیه دیگر است که طبق شرع حرام است.

در شورای رهبری کسی از کسی تقلید نمیکند. بلکه رای گیری صورت میگیرد.

دوستار اهل بیت;358727 نوشت:
دوست عزیز چقدر بد برداشت کرده اید و قضاوت کرده اید.
بنده می گویم باید حرف آخر را یک نفر بزند.یعنی (در مسئله ی ولایت فقیه) باید همیشه یک نفر به عنوان شخصی که هم فقیه هست و به مسائل فقهی تسلط کامل دارد و هم عادل است از روی عمد مرتکب خطا و گناه نمی شود ، با 2 ، 2 تا کردن های عقلی و فقهی خود در مورد مسائل حکومتی ، فتوایی(که البته در این جا اسمش می شود حکم) صادر کند.
اما قطعاً ولی فقیه با جمعی مشورت کرده است و همه ی جوانب را با آن ها سنجیده و بالا و پایین کرده است.دقت کنید.
پس بنابر این حکمی که ولی فقیه می دهد ، قطعاً از مشورت با جمعی عاقل و دانا به مسئله خالی نیست و نخواهد بود.
آیه ی قرآن نیز همین را می گوید:
"و شاورهم فی الأمر ، فاذا عزمت فتوکل علی الله..."
با آنها (مومنین) در امور مشورت کن و چون تو به تنهایی تصمیم گرفتی(نگفت شماها با هم تصمیم گرفتید) پس بر خدا توکل کن...
پس طبق این آیه حرف آخر را در مسائل باید یک نفر ، البته بعد از مشورت بزند.

حرف آخری در کار نیست. اگر اینگونه باشد که باید دولت و مجلس جمع شوند و رهبر و مشاورانش برای کشور تصمیم بگیرند! که البته در تاپیک "با وجود ولی فقیه هدف از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟" بنده این تناقض را نشان دادم که اگر ما ادعا داریم که ولی فقیهمان بیشتر از همه مردم میفهمد خب رییس جمهور را هم خودش انتخاب کند!

دوستار اهل بیت;358727 نوشت:
دوست عزیز اگر ولی فقیه در چیزی دخالت می کند ، بر اساس تشخیص فقهی-شرعی و عقل خود است و این که در چه مسائلی می تواند دخالت کند ، خود بر اساس تشخیص خودش تشخیص میدهد نه این که من و شما با توجه به این که نه از فقه چیزی میدانیم و نه به مسائل سیاسی مسلط هستیم بگیم ولی فقیه باید این جا دخالت کند و در این جا نباید دخالت کند!
البته من مانده ام شما با آن قسمت کوچک از سخنان آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) چگونه این فتوای به این بزرگی را صادر کرده اید؟!

شما که انقدر مردم را تحقیر میکنید که اگر دست شما بود کشور را دو دستی تحویل ولی فقیه و شرکا میدادید! اگر مردم انقدر نادان هستند حتما در انتخاب جمهوری اسلامی هم اشتباه کرده اند!

دوستار اهل بیت;358727 نوشت:
دوست عزیز خیلی نتیجه ی اشتباهی گرفته اید.
شما میگید تا مردم چیزی را نخواهند ولی فقیه قادر به اعمال ولایت نیست!چون
فعلیت و تحقق عملیِ حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد.

این را به بنده نگویید چون من چنین چیزی نگفته ام! این را به آیت الله جوادی آملی بگویید!

دوستار اهل بیت;358727 نوشت:
نمی دانم شما بر چه اساسی چنین نتیجه ای را گرفته اید.
دوست عزیز نه تنها ولی فقیه ، بلکه امام معصوم هم تا مردم نخواهند و به دنبالش نروند ، امامت امت را برعهده نمیگیرد و بر او تکلیفی نیست تا وقتی که مردم به دنبال او باشند.(قال فاطمه عن رسول الله مثل الامام کمثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی: حضرت فاطمه از پیامبر نقل می کنند که مثل امام همچون مثل کعبه است که مردم به سوی او می روند و او به سوی مردم نمی رود.) بحار الانوار ج36 ، ص353
پس طبق حرف شما ، امام معصوم هم نمی تواند تا مردم چیزی بخواهند اعمال ولایت کند ، چون مردم او را در این جایگاه قرار داده اند و ولایتش را پذیرفته اند.در صورتی که این خلاف واقع است و امام و به دنبال آن فقیه و مجتهد جامع الشرایطِ دارای منصب حاکمیت ، در هر اموری که تشخیص بدهند می توانند اعمال ولایت کنند.
در ابتدا این که ولی فقیه حکومت کند یا نه ، این را مردم انتخاب میکنند ، اما وقتی که مردم حکومتِ حاکم را پذیرفتند ، دیگر نباید برای او تعیین و تکلیف کنند.چون او با دارا بودن 2 شرط مشروعیت توسط شرع و مقبولیت توسط مردم ، حاکم بر مردم شده و البته او (ولی فقیه) نیز تابع فقه و اسلام است و فقط بر اساس اسلام حکمی را میدهد ، نه بر اساس هوس خود.

وقتی ولی فقیه به اسم مصلحت میتواند هر حکمی حتی خارج از اسلام بدهد شما از کجا میخواهید اثبات کنید که از روی هوس بوده یا نبوده؟ خبرگان هم نمیتوانند او را بازخواست کنند چون تعیین اینکه چه چیزی غلط هست و چه چیزی صحیح به عهده ولی فقیه است.

برادر من این اسمش کلید کردن نیست ، وقتی شما معنی ولایت حضرت محمد را نمیدانید و میگویید پیامبر هر چه میگفته عین دین نبوده چطور میشه به حرفهای امثال شما در مورد ولایت فقیه اعتماد کرد؟

a1ireza;358726 نوشت:
شما میگویید بنده گفته ام دین=قرآن بنده کی چنین سخنی را گفته ام؟

اینجا:

a1ireza;358640 نوشت:
پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد

اگر سخن پیامبر دین نیست پس منبع دین فقط قرآن میشود
در این صورت شما معتقد به حسبنا کتاب الله هستید؟!

a1ireza;358726 نوشت:
پیامبر نظر شخصیش را گفته است؟

این سوال رو شما باید جواب بدید که چرا پیامبر بر خلاف حکم خدا در مورد خزیمت بن ثابت رفتار کرده؟ مگر پیامبر "پیام + بر" نبود؟؟؟

عزیز نظرات شما از پایه مشکل دارد و اگه کسی به روی شما بیاره میگید کلید نکن!

جناب علی مع الحق !

بنده اینجا نمی خواهم از سخنان آقای علیرضا دفاع کنم ، خودشان قطعا توانایی دارند که از سخنان خودشان دفاع کنند . اما شما نکته ای را فراموش کرده اید .

مسلمانان اعتقاد دارند که قرآن و تفسیر قرآن و سنت بر پیامبر نازل می شده است . و اینکه گفته می شود پیامبر از جانب خود سخنی نمی گوید کاملا صحیح است . ان هو الا وحی یوحا .

کلام خدا در قالب زبان پیامبر و به شکل سنت به دست ما رسیده است . نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند ادعا کند که سخن پیامبر به خودی خود است . سخن پیامبر طبق قرآن ، سخن خداست .

اما اشکالی که شما به شهادت یک نفر وارد می کنید : خدا هر سخنی بگوید کسی نمی تواند اقامه برهان بر ضدش کند . طبق قرآن کریم سخن پیامبر ، وحی منزل است . پس هیچ تناقضی نیست . خدا می گوید مومنین حق ندارند بیش از 4 زن رسمی و دائم داشته باشند . پیامبر 9 زن داشته ، آیا اینجا هم شما می گویید فعل پیامبر غیر اسلامیست ؟

علی مع الحق;358772 نوشت:
برادر من این اسمش کلید کردن نیست ، وقتی شما معنی ولایت حضرت محمد را نمیدانید و میگویید پیامبر هر چه میگفته عین دین نبوده چطور میشه به حرفهای امثال شما در مورد ولایت فقیه اعتماد کرد؟

نوشته اصلی توسط a1ireza
شما میگویید بنده گفته ام دین=قرآن بنده کی چنین سخنی را گفته ام؟
اینجا:

نوشته اصلی توسط a1ireza
پیامبر هم ادعا نداشته آنچه او میگوید عین دین است. پیامبر واسطه ای است که پیام خدا را برای ما میاورد
اگر سخن پیامبر دین نیست پس منبع دین فقط قرآن میشود
در این صورت شما معتقد به حسبنا کتاب الله هستید؟!

نوشته اصلی توسط a1ireza
پیامبر نظر شخصیش را گفته است؟
این سوال رو شما باید جواب بدید که چرا پیامبر بر خلاف حکم خدا در مورد خزیمت بن ثابت رفتار کرده؟ مگر پیامبر "پیام + بر" نبود؟؟؟

عزیز نظرات شما از پایه مشکل دارد و اگه کسی به روی شما بیاره میگید کلید نکن!

خب قرآن و سنت در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگرند. بله قرآن سخن خداست و سنت سخن و سیره پیامبر و ائمه هست و اینها در کنار یکدیگر دین را تشکیل میدهند. اما شما این وسط این نکته مهم را فراموش نکنید که سنت یعنی سخنان و سیره پیامبر و ائمه همگی مورد تایید خدا هستند بواسطه ارتباطی که پیامبر و ائمه با خدا داشته اند پس جزو دین محسوب میشوند. صحابه پیامبر جایگاه ویژه ای داشته اند که مثلا در مورد یکی از آنها پیامبر گفته شهادت تو به عنوان شهادت 2 نفر هست یا ضربت تو به اندازه عبادت کل جن و انس تا روز قیامت ارزش دارد. اینکه بگوییم چرا خداوند شهادت خزیمت را شهادت 2 نفر حساب کرده چیزی هست که مربوط به خداست. مثل این میماند که بگوییم چرا خداوند من را پیامبر نکرد؟ چرا خداوند من را امام نکرد؟ شما بگونه ای این ماجرا را مطرح میکنید که دو برداشت از آن میتوان کرد: یکی اینکه میخواید مچ خدا رو بگیرید و یکی دیگه اینکه میخواید ولایت مطلقه پیامبر را اثبات کنید. اولی هدف شما نیست اما در مورد دومی به شما باید بگم که این عنایت شامل حال خزیمت شده نه بخاطر اینکه پیامبر از خزیمت خوشش میامده! ما در قرآن داریم که پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمیگوید. پس چنین دستوری همانند تبصره ای در دین است. اینگونه نبوده که خدا یک سری دستورات بدهد که واجب باشد و پیامبر هم یک سری دستورات بدهد که واجب باشد. اگر اینگونه باشد که ولایت این دو در عرض یکدیگر قرار میگیرد و این شرک است! پس اطاعت از دستورات پیامبر و ائمه به این دلیل واجب است که دستورات آنها همان دستورات خداست پس مشروط هست مطلق نیست. اطاعت از دستورات ولی فقیه واجب است اما با این تفاوت که ولی فقیه معصوم نیست پس باید ارگانی باشد که او را تحت نظر بگیرد تا او از راه دین خارج نشود. اما اگر ولایت ولی فقیه مطلق باشد دیگر نیازی به ارگانی که او را تحت نظر بگیرد نیست چرا که سخن او عین دین است پس طی هیچ شرایطی نمیتوان او را بازخواست کرد چون دیگر مبنایی باقی نمیماند که براساس آن ولی فقیه را بازخواست کرد! من از شما میپرسم در ولایت مطلقه فقیه بر چه مبنایی میتوان ولی فقیه را بازخواست کرد؟ دین؟ خیر! مصلحت؟ خیر! قانون؟ خیر! پس دقیقا ولی فقیه طی هیچ شرایطی عزل نخواهد شد.

این سوال شما در مورد خزیمت دقیقا مثل سوال جناب صالح در مورد فتوای میرزای شیرازی در تاپیک "آیا ولی فقیه میتواند خلاف شرع دستور دهد" میماند! بنده به آن جواب میدادم اما جناب صالح توجهی به جواب بنده نمیکردند و سوالشان را دوباره تکرار میکردند و میگفتند بنده از جواب دادن به سوال طفره میروم!

واقعا از این واضح تر نمیتوانم توضیح بدهم!

عبدالرسول;358568 نوشت:
استاد بزرگوار نواب اربعه حکم راویان احادیث را دارند نه جانشینان آنحضرت در اداره امور جامعه . آیا احدی از نواب اربعه بر وجبی خاک حکومت کرده اند ؟ و اضافه در مورد حجیت روات باید خدمت شما عرض شود که این مربوط به امور دینی و احکام اسلامی است و نه اداره حکومت .

شما کاش مقبوله حنظله را نیز می خواندید که امام می فرماید: برای رفع دعاوی خود واحقاق حقوق وقضاوت حتما باید نزد کسی بروید که از راویان احادیث ما باشد وحق رجوع به حاکم جور یا قاضی منصوب از طرف او را ندارید. لازمه تحقق کامل این سخن آن ا ست که که راویان احادیث در صورت امکان حکومتی داشته باشند تا مسلمانان به راحتی بتوانند به آنها مراجعه کنند. سوای این مطلب در اسلام حدود و احکامی است که بدون وجود یک حاکم اسلامی آشنا به احکام وحدود الهی قابل تحقق نیست. مثل: حد شرب خمر، حد زنا و... واگر شما به کتا ب حکوت اسلامی و ولایت فقیه از امام خمینی (ره)مراجعه کنید به طور مفصل با دلایل لزوم حکومت فقیه در عصر غیبت آشنا می شوید. وهمچنین کتا ب ولایت فقیه مرحوم آیةالله منتظری نیز در این زمینه بسیار مفید است.

عبدالرسول;358568 نوشت:
بالاخره بنده متوجه نشدم که آیا دین نابود شده است یا خیر ؟ به هر حال 1200 سال زمان کمی نیست . اگر به قول جناب حامد ولی فقیه امور را رهبری نکند دین و امت رها می شند ، باید در این مدت دیگر دینی باقی نمی ماند چون فقیهی حکومت نکرده.

اگر حادثه کربلا و ایستادگی اباعبدالله ویارانش نبود الان خبری از اسلام نبود واگر الان اسلام باقی مانده است در سایه تلاش اهل بیت علیهم السلام وعلمایی است که برای حفظ اسلام از جان وآبروی خود مایه گذاشته اند افرادی همچون شیخ مفید،علامه حلی،شهید اول وثانی . توجه داشته باشید شما سخن از اجماع در حکومت ابوبکر می گویید که چنین چیزی نبوده واگر تلاشهای اهل بیت وحادثه کربلا وزحماتی که علماء اسلام کشیدند نبود الان از اسلام نامی هم نمانده بود.(اذا بلیت الاسلام براع کمثل یزید علی الاسلام السلام، امام حسین فرمودند:اگر حاکم اسلامی فردی مانند یزید باشد باید فاتحه آن اسلام را خواند)
اگر در طول این مدت فقیهی حکومت نکرده به خاطر نبود فضای مناسب بوده است والا در جاهایی ه این امکان به وجود آمده است مانند ماجرای سربداران علماء اقدام به تشکیل حکومت کرده اند.

عبدالرسول;358568 نوشت:
البته بگذریم که شما مقام رهبری را در این نگارشتان تا یک سخنگو و یا بهتر بگوییم مبلغ پایین آوردید . قبلا هم عرض شد که علم لازم و کافی ولی فقیه ثابت نشده است . حالا شما می فرمایید مشاوران و ناظرانی وجود دارند . خب من از شما سوال می پرسم اگر واقعا چنین کارشناسانی وجود دارند و تا این حد متخصص اند ،

بنده متوجه مقصود شما نمی شوم از یک طرف از گستردگی حوزه فعالیت رهبر انتقاد می کنید وزمانی که نقش واقعی ایشان مطرح می شود این سخنان را بیان می کنید. اداره یک جامعه و نظارت بر آن که از خط اسلام خارج نشود کار کوچکی نیست وولایت فقیه به این معنی نمی باشد که تمام سیاستهای خرد وکلان کشور در زمینه های اقتصادی واجتماعی وسیاسی توسط ایشان تدوین واجرا می شود چرا که این کار اصلا شدنی نیست واز توان یک شخص خارج است. آنچه مهم است ولی فقیه شخصی آشنا به زمان ومجتهد در علوم دینی و مدیری است که در سایه فقه اسلامی جامعه را به خوبی اداره کرده واز استعدادهای موجود در آن استفاده کند وبا مدیریت خوب موجب شکوفایی استعدادها می شود تا جامعه اسلامی وامت آن روز به روز پیشرفت کنند.
لطفا موضع خود را شفاف مشخص کنید.

a1ireza;358629 نوشت:
له در حرف امری محرز و شفاف است اما در عمل 38 تن از اعضای خبرگان زیر مجموعه نهاد رهبری هستند که اسامی آنها را در تاپیک "دور در انتخاب رهبر" آوردم.

می شود دلیلی هم برسخن خود بیان کنیئ چون آنچه مسلم است اعضای خبرگان توسط رای مردم انتخاب می شوند. واینکه این 38نفر شما چه نقش اساسی در خبرگان دارند.(با عرض پوزش بنده فرصت رجوع به پست مزبور را ندارم لذا سخن خود را در اینجا کامل بیان کنید.

a1ireza;358629 نوشت:
اگر معنای ولایت مطلقه فقیه را میدانستید این حرف را نمیزدید.

شما هم اگر به پسوند فقیه خوب دقت کنید این ادعا را نمی کنید چون فقهی که فقیه براساس آن حکومت می کند باید مستند به قرآن وسیره وسنت پیامبر اسلام واهل بیت علیهم السلام باشد.
موضوع قفل شده است