آیا "سید" خطاب کردن افراد نژاد پرستی است؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا "سید" خطاب کردن افراد نژاد پرستی است؟

سلام

در تعریف نژاد پرستی داریم:
نژادگرایی نظریه‌ای است که میان نژاد و پدیده‌های غیر زیست شناسی مانند دین، آداب، زبان و... رابطه ایجاد کرده برخی نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشری می‌شمارد. در این نظریه برتری نژادی مستقل از شرایط محیطی و اجتماعی رشد افراد عمل کرده و دست تقدیر برخی نژادهای بشر را برتر و برخی دیگر را کهتر گردانیده‌است.

از آنجایی که "سید" بودن افراد از پدر آنها به فرزند به ارث می رسد، و برای سید ها برتری هایی در جامعه داریم (به طور مثال خمس یا تفاوت رنگ عمامه روحانیون) از دید من حقوقی که "سید" ها از آن بهره مند هستند و "غیر سید" ها از آن بهرمند نیستند دقیقا مصداقی است از نژاد پرستی.

چرا در دین ما که بر پایه مساوات است حقوق سید ها و غیر سید ها یکسان نیست؟ چرا اصلا یک عده باید به خاطر نژادشان در 1400 سال پیش در ابتدای اسمشان لقب "سید" بگیرند و بقیه از گرفتن این لقب محروم هستند؟

مسئله اصلا نژادی نیست چون کسی به این افراد به چشم عرب نگاه نمیکنه.ازمایشهای dna هم ثابت نکرده که اینها از نژاد عرب هستند.حتی اعراب خوزستان خودمون هم بیشتر اصل ونسب ایرانی دارند تا عرب.
در زمان رضاشاه یک س ری حق و حقوق های زیادی برای این گونه افراد قائل شدند که این باعث شد شمار زیاری از مردم عادی با پرداخت پول کلان عنوان سید رو بخود بگیرند تا از این امتیازات برخوردار شوند.از جمله یکی از آشینایان ما که کرد هست.حتی افغانها هم که از نژاد مغول هستند عنوان سید دارند.مسئله بیشتر فرهنگی و مالیه تا نژادی یا اعتقادی

مردخدا;232615 نوشت:
در زمان رضاشاه یک س ری حق و حقوق های زیادی برای این گونه افراد قائل شدند که این باعث شد شمار زیاری از مردم عادی با پرداخت پول کلان عنوان سید رو بخود بگیرند تا از این امتیازات برخوردار شوند.از جمله یکی از آشینایان ما که کرد هست.حتی افغانها هم که از نژاد مغول هستند عنوان سید دارند.مسئله بیشتر فرهنگی و مالیه تا نژادی یا اعتقادی

سلام علیکم
برادر عزیز می شود مدرک ارائه بفرمایید که در زمان رضا شاه چه امتیازاتی به سادات داده شده است

علیک سلام
من این مطلب رو سالها پیش تو یک فیلم مستند یا گزارش رادیویی شنیدم.بنابرین نمیتونم لینک بدم.
تجربه شخصی خودم اینه که این افراد زمان شاه و چند سال پس از انقلاب از احترام زیادی برخوردار بودند..مثالا ما در مدرسه یک هم کلاسی بقول خودش سید داشتیم که هیچ آموزگاری جرات تنبیه او را نداشت .و نمونه های شبیه این.

سلام علیکم

مردخدا;232615 نوشت:
مسئله اصلا نژادی نیست چون کسی به این افراد به چشم عرب نگاه نمیکنه.ازمایشهای dna هم ثابت نکرده که اینها از نژاد عرب هستند.حتی اعراب خوزستان خودمون هم بیشتر اصل ونسب ایرانی دارند تا عرب.
در زمان رضاشاه یک س ری حق و حقوق های زیادی برای این گونه افراد قائل شدند که این باعث شد شمار زیاری از مردم عادی با پرداخت پول کلان عنوان سید رو بخود بگیرند تا از این امتیازات برخوردار شوند.از جمله یکی از آشینایان ما که کرد هست.حتی افغانها هم که از نژاد مغول هستند عنوان سید دارند.مسئله بیشتر فرهنگی و مالیه تا نژادی یا اعتقادی

1.به بنده از کودکی سید اطلاق می شد دنبالش را گرفتم تا شجره نامه خود را یافتم که بعد از 42 پدر به امیر المومنین علیه السلام می رسم پس من می توانم مثال نقضی باشم!
2. بسیاری از سادات هستند که تا به حال در ایران نبوده اند مثل سادات عراق که ما شا الله فراوان هم هستند
بنده کوچکتر از آنم که به شما تذکر بدهم ولی اجازه بفرمایید سخن بزرگان را برای شما بازگو کنم وقتی چیزی می شنوید از آن مطمئن شوید و بعد این طور با جزمیت آن را بفرمایید

1. ببخشید جسارت است بنده تذکر دهم "مسعله" غلط است صحیحش "مسئله" است امیدوارم ناراحت نشوید در هر حال عفو بفرمایید
ممنون.نوشتن با کیبورد برای من سخته بویژه فارسی که حروف با با کیبرد هم خوانی نداره.اینجا هم که حروف اینقدر ریزه که متوجه اشتباه نمیشم
اما در مورد پدران شما
پدران شما هر کدام اگر دسه کم 50 سال عمر کرده باشند روی همرفته میشود 2100 سال.حال بفرمایید که سر سلسله این خاندان بزرگ چگونه به امیر مومنین که 1400 سال پیش میزیسته ختم شده؟
لطفا بفرمایید که افغانها .ترک ها،کردها چگونه میتوانند به این سلسله عرب نژاد وصل باشند؟
پدران شما هرچقدر بزرگ و باتقوا باشند از نوح (ع) برتر و بالاتر نیستند.ایشان یک فرزند داشتند که کافر زیست و کافر مرد.و از نبوت پدرهیچ میراث یا امتیازی برای او بر جای نماند.چون:

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ

اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید، همانا گرامى‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست، همانا خدا داناى خبیر است.

جسارت نباشه ولی بنده برای این شجره نامه ها و عناوین پشیزی ارزش قائل نیستم
شما هم بجای فخر فروختن به این جور عناوین به تزکیه نفس بپردازید زیرا:

قد أفلح من زكَّاها
بتحقیق رستگار شد آنکه نفس خویش را پاک کرد



مردخدا;232774 نوشت:


در مورد پدران شما
پدران شما هر کدام اگر دسه کم 50 سال عمر کرده باشند روی همرفته میشود 2100 سال.حال بفرمایید که سر سلسله این خاندان بزرگ چگونه به امیر مومنین که 1400 سال پیش میزیسته ختم شده؟

اشتباه می فرمایید فرض شما بر این گفتار این است که فرد هنگام مرگ بچه دار شده باشد
ولی این طور نیست هزار و چهار صد سال 42 نفر این را نشان می دهد که به طور متوسط فاصله ی بین تولد شخص تا تولد پسرش که جد بنده بوده حدود 33 سال است

مردخدا;232774 نوشت:
لطفا بفرمایید که افغانها .ترک ها،کردها چگونه میتوانند به این سلسله عرب نژاد وصل باشند؟

اولا بفرمایید که کجا سید افغان دیدید؟
ثانیا بفرمایید که تفاوت در انسان ها بر اثر چیست؟
مردخدا;232774 نوشت:
پدران شما هرچقدر بزرگ و باتقوا باشند از نوح (ع) برتر و بالاتر نیستند.ایشان یک فرزند داشتند که کافر زیست و کافر مرد.و از نبوت پدرهیچ میراث یا امتیازی برای او بر جای نماند.چون:

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید، همانا گرامى‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست، همانا خدا داناى خبیر است.


بله
تکیه بر این شجره ی طیبه بنده را آدم خوبی نمی کند و ایضا کناره گرفتن از آن مرا فرد بدی
چه بسا افراد غیر سید که عجیب خوب بودند مثل سلمان فارسی اباذر مقداد عمار شیخ مفید شیخ صدوق شیخ انصاری و...
و چه بسا افراد سید گنه کار مثل جعفر کذاب و غیره
این سخن بنده برای این است که کلام شما احادیثی که در این بحث هست و ایضا احکام فقهی را رد می کند

مردخدا;232774 نوشت:
جسارت نباشه ولی بنده برای این شجره نامه ها و عناوین پشیزی ارزش قائل نیستم


...

مردخدا;232774 نوشت:
شما هم بجای فخر فروختن به این جور عناوین به تزکیه نفس بپردازید زیرا:

قد أفلح من زكَّاها
بتحقیق رستگار شد آنکه نفس خویش را پاک کرد



اولا که شما در تطهیر نفس بر بنده اولی هستید که ندانسته بر من تهمت تفاخر به نفس می زنید
ثانیا بنده فخر نمی فروشم بلکه افتخار می کنم که به رسول الله می رسم
که حضرت صدیقه به بنده سلام رسانده اند
توقع ندارم به من احترام بگذارند ولی به سادات احترام می گذارم
آیا کتب شیعه را قبول دارید؟

مردخدا;232774 نوشت:
پدران شما هر کدام اگر دسه کم 50 سال عمر کرده باشند روی همرفته میشود 2100 سال.حال بفرمایید که سر سلسله این خاندان بزرگ چگونه به امیر مومنین که 1400 سال پیش میزیسته ختم شده؟

سلام علیکم
طبق این فرمایش شما اگر شما الان 20سال هم که داشته باشید پدر شما باید 70سال داشته باشد پدر بزرگ شما 130 سال باید داشته باشد یعنی از هنگام تولدش تا به الان باید 130سال گذشته باشد و پدر پدر بزرگ شما باید از هنگام تولدش 180سال گذشته باشد حال از پدرتان به پرسید که پدر بزرگش در چه سالی بدنیا آمده و ایا هنگام درگذشت ایشان یادش هست یا نه
اگر یادش باشد و پدر بزرگ پدرتان هم در سن 50سالگی از دنیا رفته باشد پدر شما باید 130پیش یادش باشد !!
برادر گرامی یک نسل رابه طور معمول 25سال حساب می کنند نه 50سال

مردخدا;232774 نوشت:
لطفا بفرمایید که افغانها .ترک ها،کردها چگونه میتوانند به این سلسله عرب نژاد وصل باشند؟

این چه فرمایشی است چطور نمی شود ، یک نفر جد دهمش به هرات سفر کرده است و فرزندانش در همان جا مانده اند و هراتی شده اند والان افعانی هستند همین طور کردو لر و..
مگر شاهسونهای ایران از عراق وترکیه به ایران نیامده اند والان در ایران در نقاط مختلف زندگی نمی کنند
اگر الان یک نفر ایرانی به آمریکا برود و در انجا چند نسلش بماند به طوری که دیگر امریکایی محسوب شود بعید است
خود امریکایی ها مگر بومی اصل هستند نه از کشورهای اروپایی رفته اند ولی الان امریکایی محسوب می شوند
هر کسی می تواند به هر جای جهان برود و در انجا بماند ونسلش در انجا ادامه پیدا کند چه سید چه غیر سید

[quote=مردخدا;232742]علیک سلام من این مطلب رو سالها پیش تو یک فیلم مستند یا گزارش رادیویی شنیدم.بنابرین نمیتونم لینک بدم. تجربه شخصی خودم اینه که این افراد زمان شاه و چند سال پس از انقلاب از احترام زیادی برخوردار بودند..مثالا ما در مدرسه یک هم کلاسی بقول خودش سید داشتیم که هیچ آموزگاری جرات تنبیه او را نداشت .و نمونه های شبیه این.

انتظار هست که دوستان مستند بحث نمایند ،
اما تاریخچه سادات
با مطالعه كتب تاريخي معتبر بخوبي مي توان از مفاسد و فجايع و مظالم خلفاي بني اميه و بني عباس نسبت به اولاد علي(ع) و سادات عظام"امامزادگان" پي برد،

اگر از ظلم یزید ومعاویه با سادات بگذریم درزمان عبدالملک و عبدالله بن زبير که درباره عراق يا يكديگر نبرد مينمودند و جنگهاي خونيني بين طرفين واقع شد، ولي هر دو در كشتار و شكنجه و اذيت پيروان علي(ع) و سادات عظام متحد بودند كه عبدالملك پدرش مروان براي كشتن توابين به عبيدالله بن زياد كمك كرد و ابن زبير مختار ابي عبيده ثقفي و پيروان آن كه بجهت خونخواهي امام حسين(ع) قيام كرده بودند را با بدترين وضعي به شهادت رسانيد"
امام محمدباقر(ع) فرمود: شيعيان ما را در هر شهري بدست مي آورند ميكشتند و دست و پاها را بگمان شيعه بودن قطع ميكردند، و كسي كه نامش بدوستي ما آشكار ميشد، زنداني ميشد و يا اينكه مالش غارت شده و يا اينكه خانه او خراب ميگرديد، اين بلاها روز بروز شدت پيدا ميكرد و تا زمان عبيدالله بن زياد كه امام حسين(ع) را كشت ادامه داشت، پس از آن حجاج آمد و شيعيان را ميكشت و بگمان و تهمت شيعه بودن زنداني و شكنجه ميكرد آنقدر وضع شيعه و دوستداران اهلبيت(ع) خطرناك بود كه اگر كسي ميگفتند: تو كافر هستي بهتر دوست ميداشت تا بگويد شيعه علي(ع) هستي".

تا پایان بنی امیه این روش ادامه داشت و سادات به هر بهانه ای به شهادت می رسیدند از جمله در زمان قیام زید وقیام یحیی و..
تا اینکه نوبت بنی عباس شد
لذا شاعر در مورد شكنجه هاي بني عباس مي گويد: بخدا سوگند جنايات بني اميه ده يك جنايات بني عباس نبوده و در كتاب"النزاع و التخاصم" مسطور است كه:"منصور توليت اطاقي را بزن فرزند خود مهدي" داد و او را قسم داد كه تا منصور زنده است آن را باز نكند، آنگاه كه منصور از دنيا رفت، مهدي درب اطاق را باز نمود، ديد كشتگاني از آل ابيطالب در آن موجود است كه سلسله نسب آنان روي كاغذي نوشته شده و بگوششان آويزان است و در بين آنان بچه نيز ديده مي شود. ديگر جنايات منصور اين بوده كه براي فرماندارش نوشت، كه خانه حضرت امام صادق(ع) را آتش بزند و آنحضرت را مسموم نمايد، لذا حضرت مسموم گرديد و از دنيا رفت1
منصور به اعتراف خودش بيش از هزار نفر از اولاد علي(ع) را كشت، و تعداد كشتگان شيعيان بدست او بحساب درنيامده است.
این فشارها تا زمان امام رضا علیه السلام ادامه داشت و درزمان امام رضا علیه السلام کمترشد ولی بلافاصله بعد از امام رضا شدت یافت و سادات به هر بهانه ای به شهات می رسیدند
لذا سادات در اکثر مواقع در مضیقه بوده اند و نه تنها نسب پیامبر صل ی الله استفاده مادی نداشته بلکه جانشان را نیز در این راه به خطر می افتاده
لذا برعکس بسیاری از سادات سید بودن خود را مخفی می نمودند
البته در برهه ای از زمان گشایشی برای سادات بوده که خدمتتان عرض خواند شد
1.
تاريخ الشيعه صفحه 46 نقل از تاريخ الخلفاء يا زمامداران خود سر صفحه 175.

[quote=وایسلی گوجا;232456]رای سید ها برتری هایی در جامعه داریم (به طور مثال خمس یا تفاوت رنگ عمامه روحانیون) از دید

الف: بحث خمس را نمی توان برتری اجتماعی بر سادات دانست چون
اولا :خمس به دوقسمت تقسیم می شود که نصف آن به سادات نه نصف دیگر ان معمولا صرف کارهای تبلیغ اسلامی از جمله فقرای غیر سید می شود
وثانیا : زکات که اگر پرداخت شود از خمس بیشتر است بر سادات حرام است پس اگر از یک جایی به سادات ارفاق شده از جای دیگر از آنها دریغ شده است
ب: رنگ عمامه سیاه باشد یا سفید چه برتری اجتماعی است یعنی اگر کسی عمامه اش سفید باشد حقوقی از جایی دریافت می کند که دیگران نمی توانند نه این برای تعظیم سادات است که در مقابل کسی که پیامبر را ابتر خواند سوره کوثر طبق تفسیری (فرزندان زیاد ) نازل شد و عمامه سیاه و کلاه سبز انسان را به این معجزه قران سوق می دهد که در هر آبادی که بروید نشانه از کوثر خواهید دید
از سویی احترام به سادات دستور قران است که می فرماید :

قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی[=&quot]1[/]
بگو من چیزی به عنوان مزد از شما نمی خواهم مگر دوستی با اهل بیتم [=&quot]
[/]پيامبر اسلام نیز در احادیثی می فرمایند "من اكرم اولادى فقد اكرمنى"كسى كه اولاد من را احترام و اكرام نمايد، مرا احترام نموده و كسى كه به آنها اهانت نمايد، به من اهانت نموده است.(2) و امام هشتم (ع) فرمود: "نگاه به تمام فرزندان پيامبر (ص) (سادات) عبادت است [=&quot]تا وقتى كه از راه پيامبر (ص) بيرون نروند، و به گناه آلوده نشده باشند.(3)[/]

اگر روایات را تضعیف کنید و نص صریح قران را نمی شود رد کرد
اصولا پيوند محبت با كسي , انسان را به سوي محبوب و خواسته هاي او مي كشاند و هر چه رشته ي محبت قوي تر باشد اين جاذبه قوي تر است , مخصوصا محبتي كه انگيزه ي آن كمال محبوب است , احساس اين كمال سبب مي شود كه انسان سعي كند خود را به آن مبدئ كمال و اجراي خواسته هاي او نزديك تر گرداند. چنانچه پيامبر اكرم در روايتي مي فرمايد خوبان سادات را بخاطر خدا احترام كنيد زيرا هر انسان خوبي بايد مورد احترام قرار گيرد و سادات بد را بخاطر من يعني منسوب به پيامبر هستند بخاطر پيامبر اكرم احترام كنيد
اما این احترامها [=&quot]باعث ثواب اخروى براى احترام كننده مى‏شود و به نفع خود او تمام مى‏شود چنانكه در مقدمه اشاره شد بالاتر از اين محبت به خود ائمه (ع) كه واجب و فرض هست به نفع خود ماست "بگو آن پاداش كه خواستم به نفع خود شما است "فهولكم(5)" باعث قرب به خداوند و اولياء و پاكيزگى طينت و اخلاق انسان مى‏شود(6)[/]
از طرفی آن شرافت و اين احترام باعث امتياز معنوى و برترى مادى نمى‏شود، يعنى صرف سادات بودن باعث امتياز معنوى در نزد خداوند نيست بلكه ملاك ارزش تقوا و عمل خود انسان است چنانكه در مقدمه اشاره شد و به عنوان حسن ختام به يك حديث اشاره مى‏ كنم "پيامبر اسلام (ع) فرمود: ايها الناس ميان هيچكس و خدا خويشاوندى يا چيزى كه خيرى به او برساند يا شرى از او دفع كند وجود ندارد جز عمل، همانا كسى ادعا نكند و آرزو نكند و خيال نكند كه غير از عمل چيزى به حالش نفع مى‏رساند قسم به كسى كه مرا مبعوث كرد، نجات نمى‏بخشد مگر عمل توام با رحمت پروردگار، من نيز اگر عصيان كرده بودم سقوط كرده بودم، خدايا شاهد باش كه رسالت خود را ابلاغ كردم7
1. سوره شوری ، آیه ۲۳.
2. سيد احمد مستنبط، القطرة، نجف مطبعة النعمال، 1378 ه، 1958م. ج2، روايت 5.
3. همان، ص75، روايت 8.
4. براي توضيح بيشتر به تفسير نمونه , ج 2, ذيل آيه 31 سوره آل عمران و يا تفسير در المنثور سيوطي , ج 6, ص 7 مراجعه كنيد
5. سباء/74.
6. طيباً لخلفنا، مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
7. استاد مطهرى، عدل الهى، )قم انتشارات صدرا، دهم، 1357) ص371، كه او نقل نموده از شرح ابن ابى الحديد، چاپ بيروت، ج2، ص

وایسلی گوجا;232456 نوشت:
سلام در تعریف نژاد پرستی داریم: نژادگرایی نظریه‌ای است که میان نژاد و پدیده‌های غیر زیست شناسی مانند دین، آداب، زبان و... رابطه ایجاد کرده برخی نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشری می‌شمارد. در این نظریه برتری نژادی مستقل از شرایط محیطی و اجتماعی رشد افراد عمل کرده و دست تقدیر برخی نژادهای بشر را برتر و برخی دیگر را کهتر گردانیده‌است. از آنجایی که "سید" بودن افراد از پدر آنها به فرزند به ارث می رسد، و برای سید ها برتری هایی در جامعه داریم (به طور مثال خمس یا تفاوت رنگ عمامه روحانیون) از دید من حقوقی که "سید" ها از آن بهره مند هستند و "غیر سید" ها از آن بهرمند نیستند دقیقا مصداقی است از نژاد پرستی. چرا در دین ما که بر پایه مساوات است حقوق سید ها و غیر سید ها یکسان نیست؟ چرا اصلا یک عده باید به خاطر نژادشان در 1400 سال پیش در ابتدای اسمشان لقب "سید" بگیرند و بقیه از گرفتن این لقب محروم هستند؟

با سلام خدمت شما


در مورد سادات هيچگاه بحث نژادپرستي مطرح نمي شود بلكه موضوع اخلاقي است .در نژاد پرستي اخلاق و تقوا در زندان نژادپرستي اسير هستند ولي احترام به سادات ،ظهور ارزشي اخلاقي است. آيا احترام به بزرگان و افراد مسن و علما و سادات چيزي جز ظهور ارزش هاي اخلاقي است؟بديهي است پاسخ منفي است . در واقع به خاطر انتساب سادات به بزرگان دين ما ، نزد ما ارزشمند هستند و بدين جهت مردم به آن ها احترام مي كنند.


«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند، در واقع مرا تکریم کرده است.» (پیامبر اکرم، مستدرک الوسائل، 12/367)


در حقوق اجتماعي و اجراي احكام و عمل به دستورات هيچ تفاوتي بين سيد و غير سيد نيست و در قرآن و روايات نيز به ملاك برتري در نزد خداوند اشاره شده است:


خداى متعال در آیه 13 سوره «حجرات» مى فرماید: «گرامى ترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است» (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ)


در حدیث است که: خلقت الجنة لمن اطاع اللَّه و لو كان غلاما حبشیا و خلقت النار لمن عصى اللَّه و لو كان سیدا قرشیا: بهشت آفریده شد برای کسی که از خداوند اطاعت کند هر چند برده ای از حبشه باشد، و جهنم برای کسی است که معصیت نماید هر چند سیدی از اهل قریش باشد.

در روایتی است که امیرالمومنین روى بجانب امام حسین(ع) نموده فرمود پسرم سیادت و آقائى چیست؟ پاسخ داد رسیدگى بقوم و قبیله نمودن و تحمل ناراحتى و جرم كشیدن.(مواعظ امامان علیهم السلام، ترجمه ج 17، بحارالانوار 96)

و نیز فعل المعروف و اغاثة الملهوف و اقراء الضّیوف آلة السّیادة.(تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص450)

احسان كردن، و بفریاد ستمدیده بیچاره رسیدن، و مهمانى كردن مهمانان سبب بزرگى و مهترى است.


امام رضا(عليه السلام) به زيدالنار فرمود:


ای زید حرفهای بعضی از نادانان كوفه ترا گول زده كه می گویند: مولد فرزندان فاطمه(علیها سلام) پاكیزه است خداوند ذریه او را بر آتش جهنّم حرام نموده است. این مقام مخصوص امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ است اگر تو معصیت خدا را انجام دهی و داخل بهشت شوی، پدرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ بندگی خدا كند روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد او هم داخل بهشت شود، بنابر این مقام تو از موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ ارجمند تر است!

قسم به خدا هیچكس به مقام قرب خدا و بهشت نمی رسد مگر به اطاعت ازدستورات پروردگار، اگر تو فكر می كنی با معصیت و مخالفت خدا به آن مقام می رسی سخت در اشتباه می باشی!...

زید گفت آیا برادر و پسر پدر شما نیستم؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: آری تو برادر من هستی البته تا مادامی كه اطاعت از پروردگار كنی. نوح ـ علیه السلام ـ گفت: پروردگارا فرزندم از خانواده من است تو وعده داده ای آنها را نجات دهی. خطاب رسید ( اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرَ صالِح) به واسطه معصیت، خداوند او را از خانوادگی نوح خارج كرد.[ بحارالانوار: ج 49، ص 217، حدیث 2، (به نقل از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص234)]

این احترام علاوه بر رعایت حق پیامبر، حکمتهای دیگری هم دارد از جمله:


خاندان پیامبر مشخص، محترم و مورد حمایت باشند،(مخصوصا که بسیاری از سادات به جهت همین قرابت و نسبت در تاریخ مورد ظلم حکام و ستمگران قرار گرفتند و این موضوع از قبل برای پیامبر روشن بود)


شناسایی سادات برای اجرای احکام خمس و زکات مربوطه لازم است.


البته اين نكته هم نبايد فراموش شود كه نبايد فقط از يك زاويه به اين امر نگاه كنيم بلكه بايد دانست اين امتيازات اجتماعي وظايف سادات نسبت به ديگران را سنگين تر مي كند و بيشتر از سايرين بايد مراعات كنند و اين به همان دليل انتساب به رسول خدا(ص) است.


بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد، عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟ فرمود: «نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است». (بحارالانوار، ج 43، ص 230)

وایسلی گوجا;232456 نوشت:
برای سید ها برتری هایی در جامعه داریم (به طور مثال خمس یا تفاوت رنگ عمامه روحانیون) از دید من حقوقی که "سید" ها از آن بهره مند هستند و "غیر سید" ها از آن بهرمند نیستند دقیقا مصداقی است از نژاد پرستی.

كساني كه چنين فكر مي كنند بطور قطع شرايط و خصوصيات اين حكم اسلامي را كاملا بررسي نكرده اند، زيرا جواب اين اشكال بطور كامل در اين شرايط نهفته شده است; توضيح اين كه:


اولا، نيمي از خمس كه مربوط به سادات بني هاشم است منحصرا بايد به نيازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتياجات يك سال، و نه بيشتر; بنابر اين، تنها كساني از آن مي توانند استفاده كنند كه يا از كار افتاده اند، و يا بيمارند، و يا كودك يتيم و يا كسان ديگري كه به علتي در بن بست از نظر هزينه زندگي قرار گرفته اند.


ثانيا، مستمندان و نيازمندان سادات و بني هاشم حق ندارند از «زكوه» چيزي مصرف كنند، و به جاي آن بايد تنها از همين قسمت خمس استفاده نمايند.


ثالثا، اگر سهم سادات كه نيمي از خمس است، از نيازمندي سادات، بيشتر باشد، بايد آن را به بيت المال ريخت.همانطور كه اگر سهم سادات كفايت آنها را ندهد، بايد از بيت المال و يا سهم «زكات» به عنوان ناچاري به آنها داد.


با توجه به جهات سه گانه فوق روشن مي شود كه در حقيقت هيچ گونه تفاوت از نظر مادي ميان سادات و غيرسادات گذارده نشده است.


در حقيقت دو صندوق در اينجا وجود دارد، صندوق خمس و صندوق زكوه، و هركدام از اين دو دسته تنها حق دارند از يكي از اين دو صندوق استفاده كنند، آن هم به اندازه مساوي يعني به اندازه نيازمنديهاي يك سال خود.

ولي كساني كه دقت در اين شرايط و خصوصيات نكرده اند، چنين مي پندارند كه براي سادات سهم بيشتري از بيت المال قرار داده شده است.


زكوه از ماليات هايي است كه در حقيقت جزو اموال عمومي جامعه اسلامي محسوب مي شود، لذا مصارف آن همه در همين قسمت مي باشد، ولي خمس از مالياتهايي است كه مربوط به حكومت اسلامي است; يعني، مخارج دستگاه حكومت اسلامي و گردانندگان اين دستگاه از آن تامين مي شود.


بنابراين، محروم بودن سادات از دسترسي به اموال عمومي (زكوه) در حقيقت براي دور نگه داشتن خويشاوندان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) از اين قسمت است، تا بهانه اي به دست هيچ كس نيفتد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) خويشاوندان خود را بر اموال عمومي مسلط ساخته است.

ولي از سوي ديگر، نيازمندان سادات نيز، بايد به ترتيبي تامين شوند; اين موضوع در قوانين اسلام چنين پيش بيني شده كه آنها از بودجه حكومت اسلامي بهره مند گردند نه از بودجه عمومي.

بنابراين، خمس نه تنها يك امتياز براي سادات نيست بلكه يك نوع كنار زدن آنها است، به خاطر مصالح عموم، و به خاطر اين كه هيچ گونه سوءظني توليد نشود. .( برگرفته و تلخيص از كتاب خمس پشتوانه بيت المال ، آيت الله مكارم شيرازي،ص110)
موضوع قفل شده است