آیا حضرت علی (ع) از یک یهودی پول قرض کرد؟

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امام عشق;579510 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترامی مجدد

دوست گرامی نفس کار مکروه است.
درضمن مکروه بودن با حرام بودن فرق میکند.

طلاق هم حلال است و هم مکروه.
خوردن پینیر بدون نان مکروه است.


نفس کار مکروه است.نه کلیت کار.
کلیت وام و قرض حلال است. اما اینکه دست نیاز به سوی شخصی دیگر دراز شود مکروه است.
مکروه به این معنی است ، که فردی عزت نفس خویش را حفظ کند و سعی کند دست نیاز دراز نکند.


اولا اینکه حدیث بدون سند است.
دوم اینکه این حدیث با روش زندگی حضرت علی(ع) در تضاد است.اگر روش و سیره زندگی حضرت علی(ع) که برای آب با دست خودش چاه حفر کرد.مطالعه کنیم میفهمیم که این حدیث با نوع زندگی حضرت علی(ع) در تضاد است.
و.........

سلام علیکم.

دوست عزیز یک فرض در نظر بگیرید سپس جواب دهید، اینکه یک امام معصوم، مضطر شود، و شرایط برایش اضطراری شود، مثلا چندین روز آذوقه در منزل نباشد و ... بعد از یک یهودی مثلا مقداری جو قرض بگیرد و در عوض رهن بگذارد. این آیا با امام شناسی شما تضادی دارد؟

موفق باشید.

امام عشق;579511 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم


زدی وسط خال.

پس شما هم در کراهت در نفس عمل با بنده هم عقیده هستید.


یک نکته لازم به ذکر است.

اعمال معصومین(ع) از دو حالت خارج نیست. یا حلال است یا حرام.
اعمالی که برای افراد معمولی مکروه است برای معصومین(ع) حرام است. (( شامل تمام مکروهات میشود ))
اعمالی که برای افراد معمولی مستحب است برای معصومین(ع) واجب است. (( شامل تمام مستحبات میشود ))

سلام مجدد.

بحث سر وجوب قرض گرفتن هستش.

موفق باشید.

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

AmirOmidvar;579512 نوشت:
سلام علیکم.

دوست عزیز یک فرض در نظر بگیرید سپس جواب دهید، اینکه یک امام معصوم، مضطر شود، و شرایط برایش اضطراری شود، مثلا چندین روز آذوقه در منزل نباشد و ... بعد از یک یهودی مثلا مقداری جو قرض بگیرد و در عوض رهن بگذارد. این آیا با امام شناسی شما تضادی دارد؟

موفق باشید.

با امام شناسی بنده قرض کردن از یک یهودی توسط امام معصوم(ع) اشکال دارد.

[/]

امام عشق;579516 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

با امام شناسی بنده قرض کردن از یک یهودی توسط امام معصوم(ع) اشکال دارد.

سلام مجدد.

چندین حکمت باید در نظر گرفته شود

1- مسئله اضطرار
2- مسئله دعوت به دین
3- ....
4- ....

بهرحال، شما نظر خود را گفتید، و بنده هم نظر خودم را گفتم. از نظر بنده چنین فرضی ایرادی ندارد و با امام شناسی بنده در تضاد نیست.

اینکه امام معصوم مضطر شود و قرض گرفتن برایش واجب شود، سپس از یک یهودی بنا به حکمت و یا جبر (مثلا قحطی میان مسلمانان)، قرض بگیرد در تضاد با امام شناسی بنده نیست..

بهرحال، شما هم نظر خود را گفتید و محترم است، باید منتظر ماند تا کارشناسان محترم علمی تر و با سند جواب دهند.

موفق باشید.

سيد عباس;579519 نوشت:
امام شناسي شما بدرد ما نمي خورد دوست گرامي زيرا دين تحت هواني نفساني كه نيست هركسي اجتهاد خودش را يك عقيده كند و ان را حمل نمايد

اين سايت كارشناس نداره اين بحث ها را جمع كند هر كسي عقيده خودش را اورده گويا دين اسلام صاحب ندارد اقايان شده اند صابح براي خودشان تعريف مكروه مي اوردند امام شناسي مي كنند

سلام علیکم.

دوست من، این سایت محل گفتگو است، و vb برای آن انتخاب شده که کارش تاپیک و پست و گفتگو و ... است.

لذا هرکس آزاد است عقیده خودش را در چارچوب قوانین سایت اعلام کند. حال آنکه آن عقیده از نظر شما باطل باشد.

بهرحال هیچکدام از ما معصوم نیستیم، و قطعا در جاهایی از عقاید خود مشکل داریم که باید سعی در اصلاح آن کنیم.

لذا اینکه کسی دین و عقیده اش را اینجا ارائه کند، نه تنها ایرادی ندارد، بلکه بسیار پسندیده است، پس بگذارید فضا آرام و منطقی باشد.

من عقیده خودم و امام شناسی خودم را مطرح میکنم، بعد مابقی پستها و از جمله جمع بندی و جوابهای کارشناسان محترم را هم میخوانم و مطالعه میکنم، اگر جایی در عقیده ام اشکال داشتم، سعی در اصلاح آن میکنم.

این یک روند طبیعی است.

موفق باشید.

مطلبی مشابه در مورد قرض گرفتن اميرمومنان عليه السلام از يهودي در کتاب الفصول المختارة:

لأمير المؤمنين ع بالتنزيل و تواتر الأخبار به على التفصيل قال الله عز و جل‏:


وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً[1]

خداى عز و جل در اين سوره نعمتهاى عظيم در آخرت براى ابرار و نيكويان ذكر كرده است، بعد از آن پاره‏اى از صفات جميله كه ايشان دارند و به سبب آن مستحق چنان نعمتها مى‏شوند نقل كرده از آن جمله اين است كه «طعام مى‏كنند براى رضاى خدا و دوستى وى، با وجود احتياج به آن طعام و اشتهاى آن مسكين و يتيم و اسير را.»

و اتفاق كرده‏اند راويان فريقان خاصه و عامه بر اينكه اين آيه بلكه جميع سوره نازل شده است در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و زن وى- فاطمه عليها السّلام- و دو فرزندش عليهما السّلام.[2]

و مجمل اين حكايت اين است كه امام حسن و امام حسين عليهما السّلام مريض شدند پس امير المؤمنين و فاطمه عليهما السّلام و ايشان نيز نذر كردند وقتى كه زايل شود كوفت ايشان سه روز روزه بگيرند و چون چاق شدند و هيچ نداشتند كه به آن افطار كنند امير المؤمنين عليه السّلام سه صاع جو از شمعون يهودى قرض كرد و فاطمه عليها السّلام يك صاع آن را نان پخت. و چون آن را گذاشتند پيش خود كه افطار كنند مسكين آمد و سؤال كرد، ايشان همه آن را به وى دادند و خود به چيزى غير از آب افطار نكردند.

روز ديگر نيز روزه گرفتند و يك صاع ديگر را نان كردند باز به طريق سابق يتيمى‏ آمد و آن را به وى دادند و به طريق شب پيش به سر بردند. روز سيّم نيز روزه داشتند و آن يك صاع كه باقيمانده بود نان كردند و شب به دستور سابق اسيرى آمد و آن را گرفت و ايشان به همان حال گذرانيدند تا صبح روز چهارم.

بعد از آن امير المؤمنين عليه السّلام دست آن دو شاهزاده را گرفت و رفتند پيش رسول صلّى اللَّه عليه و آله. آن حضرت چون نگاه به ايشان كرد ديد از گرسنگى مى‏لرزند برخاست و با ايشان آمد تا خانه. فاطمه عليها السّلام را نيز ديد به همان حال در محراب نشسته و چشمهاى وى از گرسنگى فراخ گرديده، ناگاه در اين اثناء جبرئيل عليه السّلام نازل شد و اين سوره را آورد.)

الفصول المختارة ص 139
______________________________
(1) سوره انسان (دهر)، آيه 8.

(2) «تفسير كشّاف» 4/ 670، «تفسير فخر رازى» 30/ 244، «تفسير سمرقندى» 3/ 504، «تفسير نيشابورى» 6/ 412.


[/HR][1] سوره انسان( دهر)، آيه 8.

[2]« تفسير كشّاف» 4/ 670،« تفسير فخر رازى» 30/ 244،« تفسير سمرقندى» 3/ 504،« تفسير نيشابورى» 6/ 412.

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

علی مع الحق;579530 نوشت:
و مجمل اين حكايت اين است كه امام حسن و امام حسين عليهما السّلام مريض شدند پس امير المؤمنين و فاطمه عليهما السّلام و ايشان نيز نذر كردند وقتى كه زايل شود كوفت ايشان سه روز روزه بگيرند و چون چاق شدند و هيچ نداشتند كه به آن افطار كنند امير المؤمنين عليه السّلام سه صاع جو از شمعون يهودى قرض كرد و فاطمه عليها السّلام يك صاع آن را نان پخت. و چون آن را گذاشتند پيش خود كه افطار كنند مسكين آمد و سؤال كرد، ايشان همه آن را به وى دادند و خود به چيزى غير از آب افطار نكردند.

روز ديگر نيز روزه گرفتند و يك صاع ديگر را نان كردند باز به طريق سابق يتيمى‏ آمد و آن را به وى دادند و به طريق شب پيش به سر بردند. روز سيّم نيز روزه داشتند و آن يك صاع كه باقيمانده بود نان كردند و شب به دستور سابق اسيرى آمد و آن را گرفت و ايشان به همان حال گذرانيدند تا صبح روز چهارم.

بعد از آن امير المؤمنين عليه السّلام دست آن دو شاهزاده را گرفت و رفتند پيش رسول صلّى اللَّه عليه و آله. آن حضرت چون نگاه به ايشان كرد ديد از گرسنگى مى‏لرزند برخاست و با ايشان آمد تا خانه. فاطمه عليها السّلام را نيز ديد به همان حال در محراب نشسته و چشمهاى وى از گرسنگى فراخ گرديده، ناگاه در اين اثناء جبرئيل عليه السّلام نازل شد و اين سوره را آورد.)

البته دوست گرامی ، زمانی که حسنین(ع) بیمار شدند ، پیغمبر(ص) در حیات بودند.
و نیاز نبود نزد دیگری بروند
.[/]

امام عشق;579531 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

البته دوست گرامی ، زمانی که حسنین(ع) بیمار شدند ، پیغمبر(ص) در حیات بودند.
و نیاز نبود نزد دیگری بروند
.

سلام مجدد.

شما مسئله روایت اول را بعد از زمان حضرت رسول (ص) میدانید؟

یادآوری میگردد که زمان شهادت حضرت زهرا (س)، تنها 75 یا 95 روز بعد از شهادت حضرت رسول (ص) بوده.

مگر اینکه بگوییم این روایت مربوط به بعد از شهادت حضرت زهرا (س) می باشد، که فکر نمیکنم چندان صحیح باشد.

موفق باشید.

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب مجدد.

AmirOmidvar;579536 نوشت:
سلام مجدد.

شما مسئله روایت اول را بعد از زمان حضرت رسول (ص) میدانید؟

یادآوری میگردد که زمان شهادت حضرت زهرا (س)، تنها 75 یا 95 روز بعد از شهادت حضرت رسول (ص) بوده.

مگر اینکه بگوییم این روایت مربوط به بعد از شهادت حضرت زهرا (س) می باشد، که فکر نمیکنم چندان صحیح باشد.

موفق باشید.

اگر این روایت در زمان حضرت رسول(ص) بوده باشد.ایراد وارده اساسی تر میشود.
زیرا با وجود نازنین رسول الله(ص) چه نیازی به دیگری بود!!!!!؟

بعد زا شهادت پیغمبر (ص) هم حضرت زهرا(س) اندهگین بودند و تمام مدت شب و روز در فراق پدر گریست.بازهم نمیشود گفت برای آن زمان است.

اگر بعد از شهادت حضرت زهرا(س) باشد هم چون در بعضی از روایات حضورت حضرت زهرا(س) ذکر شده است بازهم روایت دارای عیب است.[/]

امام عشق;579537 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب مجدد.

اگر این روایت در زمان حضرت رسول(ص) بوده باشد.ایراد وارده اساسی تر میشود.
زیرا با وجود نازنین رسول الله(ص) چه نیازی به دیگری بود!!!!!؟

بعد زا شهادت پیغمبر (ص) هم حضرت زهرا(س) اندهگین بودند و تمام مدت شب و روز در فراق پدر گریست.بازهم نمیشود گفت برای آن زمان است.

اگر بعد از شهادت حضرت زهرا(س) باشد هم چون در بعضی از روایات حضورت حضرت زهرا(س) ذکر شده است بازهم روایت دارای عیب است.

سلام مجدد.

بنده در اولین پست خود نیز گفتم، این روایات مربوط به زمان حضرت رسول (ص) می باشد. و قبل از فتح مکه.

در سالهایی وضعیت اقتصادی مسلمانان چندان جالب نبوده و قحطی و ... هم وجود داشته.

بهرحال من تضادی نمی بینم. علم رجال و حدیث و ... ندارم، ولی تضادی در این روایات با امام شناسی و شرایط آن موقع و ... نمی بینم.

باید در نظر گرفت شرایط جامعه را، حکمتهای موجود را.. چگونه حضرت علی (ع)، به خود اجازه دهد موجب آزردگی خاطر حضرت رسول (ص) شود؟ این طبیعی است که وقتی اوضاع جامعه خراب است و مشکل اقتصادی و قحطی و ... دارند، باید خود فکری کند، نه اینکه مشکلش را به حضرت رسول (ص) منتقل کند. حال اینکه یک یهودی قرض بگیرد. کما اینکه همانطور که یکی از دوستان مطرح کرد راجع به سوره "هل اتی" هم در بار اول ظاهرا از یک یهودی قرض گرفته شده (افطار روز اول)

موفق باشید.

امام عشق;579531 نوشت:
البته دوست گرامی ، زمانی که حسنین(ع) بیمار شدند ، پیغمبر(ص) در حیات بودند.
و نیاز نبود نزد دیگری بروند.

سلام و عرض ادب
تا جایی که از روایات برداشت میشود حضور پیامبر ص منافاتی با رجوع به غیر ایشان برای مواردی مثل قرض کردن ندارد و همه اینها میتواند به خاطر دلایل و مصالحی باشد

در کتاب لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه‏ ج6 ص79 :

از طرق عامه و خاصه منقولست كه روزى حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه داخل شدند در خانه حضرت فاطمه عليها السلام فرمودند كه يا على فرزندان سه روز است كه چيزى نخورده‏اند حضرت بيرون رفتند و از يهودى يك مثقال طلا قرض كردند و متوجه شدند كه چيزى بگيرند مقداد را ديدند كه پشتى به ديوار داده است از ضعف و بر حضرت سلام كرد حضرت فرمودند كه يا مقداد گمان دارم كه گرسنه باشى او ساكت شد حضرت فرمودند كه چند روز است كه چيزى نخورده گفت چهار روز حضرت فرمودند كه تو اولايى از ما و دينار را به او دادند چون به خانه آمدند حضرت سيّد الأنبياء صلى اللَّه عليه و آله نيز رسيدند و به حضرت فاطمه فرمودند كه سه روز است كه چيزى نخورده‏ام چيزى دارى فاطمه گفتند بفرماييد و بنشينيد شايد به همرسد و حضرت داخل خلوتخانه شدند و به سجده رفتند و گفتند خداوندا خود صبر دارم و ليكن حبيب تو مهمان منست مرا نزد او شرمنده مكن و در تضرع بودند كه بوى طعام به مشامش رسيد چون سر بر داشتند خوانى از انواع طعامهاى بهشت ديدند آن را برداشتند و به خدمت حضرت گذاشتند حضرت فرمودند كه اى فاطمه اين طعام از كجا به همرسيد گفتند از جانب حق سبحانه و تعالى به درستى كه هر كه را حق سبحانه و تعالى مى‏خواهد روزى بى‏حساب‏ كرامت مى‏فرمايد حضرت به سجده رفتند و گفتند حمد خداوندى را سزاست كه اگر چه مريم را در بنى اسرائيل سيّده نساء زمان خودش گردانيد مرا دخترى كرامت كرده است كه بهترين زنان عالميان است و بعد از سجده طويله از طعام بهشت همه تناول كردند.

[="Tahoma"][="Black"]سلام
قرض گرفتن در شرایطی که انسان نیاز داشته باشه و راه دیگه ای براش نمونده باشه چه ایرادی داره؟ حتی اگه معصوم اون رو انجام داده باشه.
خیلی از چیزها هست که علل و اسباب مادی دارند. مثلاً ما بیمار میشیم و شفای خودمون رو از طریق پزشک میگیریم. یا کار میکنیم و رزق خودمون رو از طریق یک بنده خدا که برای اون کار کردیم در میاریم.
اینها هیچ منافاتی با استعانت از خداوند و حفظ عزت نفس نداره. حضرت هم ظاهراً دستشون به جای دیگه ای بند نبوده و بنابراین مجبور شدن از یک یهودی پول قرض بگیرن. اگه مینشستن توی خونه و از گرسنگی و نداری از بین میرفتن بهتر بود؟ اون موقع عزت نفسشون حفظ میشد؟
[/]

امام عشق;578425 نوشت:
اعوذ بالله سمیع العلیم من الشیطان العین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از تاپیکها یکی از کارشناسان محترم در پاسخ به سوالی یک رواتی را بیان کرده اند.که قصد دارم در این تاپیک آن روایت را مورد برسی قرار دهم.


روایت نقل شده:

امام عشق;578425 نوشت:
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت و.......... .
مجلسي، محمدباقر، زندگاني حضرت زهرا(س)، ترجمه محمد روحاني علي آبادي، انتشارات مهام، چاپ اول، 1377ش، ص388.

ابتدا این حدیث باید از نظر روایی برسی شود.

سپس باید این روایت را با دیگر سخنان حضرت علی(ع) مطابقت داد.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته برادر عزیزم،
نمی‌دانم چقدر سؤال شما را درست متوجه شده‌ام، و البته حقیر علم رجال هم نمی‌دانم، صرفاً به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم که شاید به کارتان در این بحث بخورد:

اول پیرامون اینکه آیا سپردن امانتی به اهل کتاب یا قرض گرفتن از ایشان جایز است یا خیر، در این باره تنها آیه‌ای که در قرآن به ذهنم رسید این آیه بود که:

وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ‌ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ‌ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [آل‌عمران، ۷۵]

در این آیه بحث امانت دادن به ایشان مجاز شمرده شده است ولی از آن می‌توان توصیه به احتیاط بیشتر را برداشت نمود چون گروهی از اهل کتاب و بخصوص یهود با تحریف تورات چیزهایی را بر خود حلال دانسته‌اند که خداوند فرموده بر ایشان حلال نکردم و آنها دروغگو هستند. می‌ماند بحث قرض گرفتن از ایشان که به صراحت سخنی از آن نرفته است، اما از سیاق آیه اینطور برداشت می‌شود که خداوند قبول امانت و قرض گرفتن از غیریهود را بر یهودیان حرام نکرده است و بلکه رعایت وفا و امانت‌داری را ولو برای «الْأُمِّيِّينَ» واجب گردانیده است، پس می‌توان این حکم را از حلال‌های دین الهی برشمرد، خصوصاً اینکه در آیات دیگری بر وفای به عهد و امانت‌داری تأکید شده است و دریافت قرض هم به نوعی گرفتن امانت است و شخص در مقابل آنچه که قرض گرفته است تعهد دارد که آنرا پس دهد، یا در زمانی که برای آن مقرر می‌گردد و یا در اسرع وقتی که معادل آن مال را بتواند پرداخت نماید. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم عهدهایی با اهل کتاب داشته‌اند و تجارت با اهل کتاب هم که عموماً مجاز است، بنابراین در اصل امانت دادن یا قرض گرفتن با اهل کتاب و حتی یهود اشکالی وارد نیست ... حتی در حالت کلی حقیر قیدی هم ندیده‌ام که تا مسلمان هست از غیرمسلمان قرض نگیرید، حتی بعید نیست در قرض گرفتن شخص غیرمسلمان و در قرض دادن شخص مسلمان اولویت‌های بالاتری داشته باشند ... برخی احکام قرض در تعامل با کفار اهل کتاب اما هستند که تفاوت‌های بزرگی دارند با احکام قرض با مسلمان، مثل اینکه اگر اشتباه یادم نمانده باشد حتی دریافت ربا از کفار حلال است (مثل دریافت سود بانکی در نظام بانکداری سرمایه‌داری کشورهای اهل کتاب) ...

مطلب دوم هم اینکه در باب قرض گرفتن برخی روایات به ظاهر متناقض هستند ولی اگر مَحمِل هر کدام به درستی مشخص شوند آن تناقض‌ها برطرف می‌گردند، مثلاً در روایتی چند چیز است که مایه‌ی برکت مال است، یکی از آنها هم قرض گرفتن است، در توجیه آن هم می‌توان گفت که کسی که قرض می‌گیرد برای آنکه بتواند آن قرض را پس بدهد یک همت مضاعف خواهد کرد، همچنانکه شاید به همان دلیل هم باشد که ثواب قرض دادن از ثواب وام بلاعوض دادن بیشتر شمرده شده است، چون دادن قرض شخص مقابل را به حرکت برای باز پس دادن آن وا می‌دارد حال آنکه در وام بلاعوض چه بسا آن مال بیهوده خرج گردد و گرهی باز نکند و تحولی و تحرکی هم در شخص گیرنده رخ ندهد. همچنین در باب قرض داریم که تا کسی نیاز ندارد کراهت دارد که زیر بار قرض برود (شاید از آن جهت که همیشه باید برای مرگ آماده بود و داشتن قرض ایجاد دین می‌کند)، اما اگر نیاز داشت کراهتش کم می‌شود، اگر نیازش زیاد بود حتی قرض گرفتن می‌تواند مستحب شود و اگر نیازش حیاتی بود چه بسا گرفتن قرض بر شخص واجب می‌گردد. این هم که در قرآن این همه به قرض دادن و قرض‌الحسنة سفارش شده است نمی‌تواند دلالت کند به اینکه شخص قرض گیرنده کارش اشتباه یا بد است، یا نعوذ بالله هم‌ردیف کفر و شرک است یا شبیه به آن ...، اگر گاهی هم‌ردیف شمرده شده است محمل قول معصوم باید درست شناخته شود. :ok:

مطلب سوم اینکه حضرت علی علیه‌السلام میدان دید بسیار وسیع‌تری از ما دارند و برای هر کاری که می‌کنند حتماً دلایل و حکمت‌های زیادی دارند که بسیاری از آنها در بهترین شرایط به ذهنمان هم خطور نکرده و اگر بهمان گفته شود هم از درکشان عاجز خواهیم بود ...
[SPOILER] چنانکه رسول خدا در نماز جماعت کثافتی را تمیز کردند و فرمودند از این یک عمل من هزار حکم فقهی قابل استخراج است، یا مانند امام صادق علیه‌السلام که پیرامون اینکه چطور حضرت علی علیه‌السلام با آن زور زیادشان که در خیبر را از جا کندند در روز فتح مکه تحمل وزن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را نداشتند و در عوض خودشان بر دوش پیامبر ایستادند تا بت‌ها را بشکنند حکمت‌هایی را توضیح می‌دهند که به ذهن امثال حقیر مشکل بتواند برسد و بعد هم اضافه می‌فرمایند که حکمت‌های آن رفتار بیشتر از آنی است که گفته شد اما درک آنها بر پرسنده‌ی سؤال میسر نیست و اگر گفته شود او با خود فکر خواهد کرد که نعوذ بالله گوینده‌ی خبر دیوانه شده است.[/SPOILER]
با این حساب اگر ثابت شود که روایت از نظر سند صحیح است باید با احتیاط بیشتری پیرامون آن تفکر نمود و به صرف ظاهر آن نگفت که حتماً جعلی است. بخصوص از یک جهت اهل بیت علیهم‌السلام مطابق با جامعه‌ی کبیره «باب مبتلی به الناس» هستند، یعنی مردم در برابر ایشان آزمایش می‌شوند و روزی‌اشان از طریق ایشان به آنها می‌رسد، این کار حضرت که سبب جلب آن یهودی و خانواده و ۸۰ نفر دیگر به اسلام شد ممکن است از ابتدا به همین نیت انجام گرفته باشد که رزق معنوی آن عدّه در آن روز به ایشان برسد، ... اگرچه حقیر در این رابطه حدیثی دیگری را هم کمابیش به خاطر دارم که مضمونی نزدیک به این مطلب داشت که حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها کسی را می‌فرستند که برای ایشان چادر مندرس ایشان را بفروشد و با پول آن از بازار مقداری جنس خریداری نماید، آن شخص در بازار مسلمین راه می‌رفته است که یک یهودی یا مسیحی می‌آید و می‌پرسد این چادر یا پارچه برای کیست؟ او می‌گوید برای چه می‌خواهی بدانی؟ گفت اگر بگویی شاید من خریدار باشم آن هم به مبلغی بسیار بالا و مبلغ را هم گفت، آن مرد تردید کرد که چرا چنین مبلغی باید برای چادری پاره داده شود و شک کرد و گفت برای چه می‌خواهی بدانی؟ خلاصه اصرار و اصرار کرد تا اینکه با هم به درب منزل حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها آمدند و داستان را تعریف کردند،حضرت پرسیدند ماجرا چیست که چنین قیمت بالایی را می‌خواهی بپردازی؟ آن تاجر اهل کتاب گفت که دیشب در خواب پیامبرم را دیدم که فردا دختر پیامبر آخرالزمان برای فروش چادر خود به بازار می‌آید آبروی ما را بخر و هر چه توانستی در ازای آن پول پرداخت کن، اینک این مبلغ که پیشنها داده‌ام تمام سرمایه‌ی کسبم هست که به شما می‌دهم و اگر درست خاطرم باشد چادر را هم نمی‌گیرد و بعد هم مسلمان می‌شود و ... البته جزئیات را درست بخاطر ندارم ولی کلیاتش اینطور بوده است.

مطلب چهارم اینکه حضرات معصومین علیهم‌السلام جز از خداوند چیزی نمی‌خواسته‌اند ولی آنها بهتر از هر کسی می‌دانستند که رزق از مجاری خود می‌رسد و قرض گرفتن می‌تواند یکی از این مجاری رحمت باشد، اگرچه تلاش و کوشش مجرای اصلی‌تری باشد

یا علی

سلام
خداوند شمعون یهودی را رحمت کند عجب مرد خوش انصافی بوده است! من تعجب می کنم با اخراج تمام یهودیان از مدینه مسلمانان باید از گرسنگی می مردند.
بهتر است اصول اقتصادی اسلام را رها کنیم و اصول اقتصادی یهود را بپذیریم.
شباهت بسیار روایات قرض از یهود و نیز تفاوتهای آشکار آنهابه وضوح یک کلاغ چهل کلاغ شدن آن را می رساند نمی دانم بعضی دوستان چرا اصرار بر توجیه آن دارند!

باء;579551 نوشت:
مطلب سوم اینکه حضرت علی علیه‌السلام میدان دید بسیار وسیع‌تری از ما دارند و برای هر کاری که می‌کنند حتماً دلایل و حکمت‌های زیادی دارند که بسیاری از آنها در بهترین شرایط به ذهنمان هم خطور نکرده و اگر بهمان گفته شود هم از درکشان عاجز خواهیم بود، چنانکه رسول خدا در نماز جماعت کثافتی را تمیز کردند و فرمودند از این یک عمل من هزار حکم فقهی قابل استخراج است، یا مانند امام صادق علیه‌السلام که پیرامون اینکه چطور حضرت علی علیه‌السلام با آن زور زیادشان که در خیبر را از جا کندند در روز فتح مکه تحمل وزن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را نداشتند و در عوض خودشان بر دوش پیامبر ایستادند تا بت‌ها را بشکنند حکمت‌هایی را توضیح می‌دهند که سخت به ذهن امثال حقیر بتواند برسد و بعد هم می‌فرمایند حکمت‌های آن عمل بیش از درک مخاطبشان است که اگر بگویند او فکر خواهد کرد گوینده‌ی خبر دیوانه شده است. با این حساب اگر ثابت شود که روایت از نظر سند صحیح است باید با احتیاط بیشتری پیرامون آن تفکر نمود و به صرف ظاهر آن گفت که حتماً جعلی است. بخصوص از یک جهت اهل بیت علیهم‌السلام مطابق با جامعه‌ی کبیره «باب مبتلی به الناس» هستند، یعنی مردم در برابر ایشان آزمایش می‌شوند و روزی‌اشان از طریق ایشان به آنها می‌رسد، این کار حضرت می‌تواند سبب جلب آن یهودی و خانواده و ۸۰ نفر دیگر باشد، اگرچه حقیر نسخه‌ی دیگری از حدیث را به خاطر دارم که اگر درست یادم مانده باشد اینطور بود که حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها کسی را می‌فرستند که برای ایشان پارچه‌ای را بفروشد و از بازار مقداری جنس خریداری نماید، آن شخص در بازار مسلمین راه می‌رفته است که یک یهودی یا مسیحی می‌آید و می‌پرسد این چادر یا پارچه برای کیست؟ او می‌گوید برای چه می‌خواهی بدانی؟ گفت من خریدار هستم به مبلغی بسیار بالا و مبلغ را هم گفت، آن مرد تردید کرد که چرا چنین مبلغی باید برای پارچه‌ای پاره داده شود و شک کرد و گفت برای چه می‌خواهی بدانی؟ خلاصه اصرار و اصرار کرد تا اینکه با هم به درب منزل حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها آمدند و داستان را تعریف کردند،حضرت پرسیدند ماجرا چیست که چنین قیمت بالایی را می‌خواهی بپردازی؟ آن تاجر اهل کتاب گفت که دیشب در خواب پیامبرم را دیدم که فردا دختر پیامبر آخرالزمان برای فروش چادر خود به بازار می‌آید آبروی ما را بخر و هر چه توانستی در ازای آن پول پرداخت کن، اینک این مبلغ که پیشنها داده‌ام تمام سرمایه‌ی کسبم هست که به شما می‌دهم و چادر را هم نمی‌خواهم، بعد مسلمان می‌شود و ... البته جزئیات را درست بخاطر ندارم ولی کلیاتش اینطور بوده است. حالا نمی‌دانم این دو داستان در اصل یکی هستند یا دو داستان جداگانه هستند. روایت دیگری هم بود که در خانه چیزی نبوده است و حضرت علی علیه‌السلام در ضمن ماجرایی متوجه می‌شوند که دو روز است در خانه غذای کافی نیست و بچه‌ها با شکم گرسنه می‌خوابند و حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها چیزی بروز نمی‌دهند و شرم دارند از اینکه از حضرت علی علیه‌السلام چیزی بخواهند که ایشان نتوانند فراهم کنند و سرشکسته شوند، حضرت با ناراحتی از وضع خانواده‌ی خود به بیرون می‌روند و مالی قرض می‌گیرند که چیزی بخرند که می‌بینند سلمان یا کس دیگری هم ناراحت است که از فقر در تنگناست و او هم مشکلی مشابه داشته است، حضرت تمام آن مال را به او می‌دهند و خود نمی‌دانستند با چه رویی به نزد حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها برگردند اما وقتی که برمی‌گردند می‌بینند که غذا و میوه‌ی تازه نزد ایشان است و در جواب تعجبشان حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها آیه‌ای را تلاوت می‌کنند که حضرت مریم سلام‌الله‌علیها برای رزق بهشتی که به ایشان رسیده بود می‌خواندند و این رزق پاداش ایثار حضرت علی‌ علیه‌السلام بوده است، به هر حال در این داستان هم حضرت به دنبال قرض گرفتن بوده‌اند.

جزاکم الله خیر برادر چه خبر است این همه قلمفرسایی کردی که شاید این کار حکمتی داشته و ما نمی دانستیم!خواستگاری هم که چیز بدی نیست و دختر ابوسفیان هم زن پیامبر بوده است پس روایت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل چه اشکالی از نظر شما دارد شاید آن هم حکم داشته و ما نمی دانستیم.
اصلا تمام روایات جعلی و ضعیف شاید واقعا جعلی نبودند و حکمتی داشته اند که ما نمی دانسته ایم!
نسبت به روایات جعلی باید هشیار بود نه اینکه چشم بسته برایش دلیل بتراشیم.

یک پیشنهاد:بهتر است این روایات را به فلسطینیان بدهیم خیلی برایشان مفید خواهد بود.

جناب امام عشق هم که رفت و ما را دست تنها گذاشت.
هرچه می خواهید ببرید و بدوزید.

عصران;579584 نوشت:
سلام
خداوند شمعون یهودی را رحمت کند عجب مرد خوش انصافی بوده است! من تعجب می کنم با اخراج تمام یهودیان از مدینه مسلمانان باید از گرسنگی می مردند.
بهتر است اصول اقتصادی اسلام را رها کنیم و اصول اقتصادی یهود را بپذیریم.
شباهت بسیار روایات قرض از یهود و نیز تفاوتهای آشکار آنهابه وضوح یک کلاغ چهل کلاغ شدن آن را می رساند نمی دانم بعضی دوستان چرا اصرار بر توجیه آن دارند!

جزاکم الله خیر برادر چه خبر است این همه قلمفرسایی کردی که شاید این کار حکمتی داشته و ما نمی دانستیم!خواستگاری هم که چیز بدی نیست و دختر ابوسفیان هم زن پیامبر بوده است پس روایت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل چه اشکالی از نظر شما دارد شاید آن هم حکم داشته و ما نمی دانستیم.
اصلا تمام روایات جعلی و ضعیف شاید واقعا جعلی نبودند و حکمتی داشته اند که ما نمی دانسته ایم!
نسبت به روایات جعلی باید هشیار بود نه اینکه چشم بسته برایش دلیل بتراشیم.

سلام علیکم.

دوست عزیز شما ظاهرا چیز دیگری را میخواهید ثابت کنید... (که البته مدیران سایت هوشیار هستند و فریب ظواهر را نمیخورند)

حرف این است که ایرادی در قرض گرفتن پول نیست، نه اینکه یک حدیث صحیح است یا صحیح نیست، این در علم ما نیست و کارشناسان باید پاسخ دهند. در چند روایت مسئله قرض گرفتن از یک شخص یهودی مطرح شده... بهرحال این علم رجال و حدیث است که کار امثال بنده و شما نیست. بنده صرفا میگویم ایرادی در این کار وجود ندارد، و این با امام شناسی بنده در تضاد نیست، حال باید منتظر بود تا کارشناسان محترم جواب خود را بدهند، اگر حقیر در امام شناسی مشکلی داشتم قطعا در جهت اصلاح آن تلاش خواهم کرد.

اما جهت اطلاع شما، باید بگویم که مسئله این روایات قبل از فتح مکه بوده، یعنی زمانی که هنوز حتی بستگان خود رسول الله (ص) از جمله ابوسفیان و ... هم اسلام نداشتند و شهادتین نگفته بودند.

حال چه ایرادی دارد که یک یهودی در مدینه آن زمان در همسایگی امیر المومنین (ع) زندگی کند؟ در زمان تبلیغ اسلام؟ و بعد هم مسلمان شود؟ آیا جرم کرده که قبل از اسلام یهودی بوده؟

شما تاریخ را در هم پیچیدید و تعریف میکنید. جوری از یهودی مدینه آن زمان حرف می زندید که انگار دارید از اسرائیل غاصب حرف می زنید.

اما نمیدانم چه اصراری بر جریان خواستگاری حضرت علی (ع) از دختر فلانی دارید و هی تکرار می کنید، بنده آن جریان را نمیدانم، حدیثی روایتی چیزی هست؟ همینطور از تیتری که گفتید چندان با عقل جور در نمی آید، باید عالمان علم حدیث و رجال بررسی کنند. یا حداقل روایت را کامل در تاپیکی تعریف کنید، تا پیرامون آن صحبت کنیم.

AmirOmidvar;579589 نوشت:
اما نمیدانم چه اصراری بر جریان خواستگاری حضرت علی (ع) از دختر فلانی دارید و هی تکرار می کنید، بنده آن جریان را نمیدانم، حدیثی روایتی چیزی هست؟ همینطور از تیتری که گفتید چندان با عقل جور در نمی آید، باید عالمان علم حدیث و رجال بررسی کنند. یا حداقل روایت را کامل در تاپیکی تعریف کنید، تا پیرامون آن صحبت کنیم.

سلام
خوب است در اولین پستی که اسم شما را آوردم خودم گفتم که روایت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل جعلی است و عده ای آنرا برای ضربه زدن به شخصیت حضرت ساخته بودند وگرنه چه اتهامات دیگری که به من نسبت نمی دادید و حتی من را نوکر اسرائیل می خواندید.

عصران;579598 نوشت:
سلام
خوب است در اولین پستی که اسم شما را آوردم خودم گفتم که روایت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل جعلی است و عده ای آنرا برای ضربه زدن به شخصیت حضرت ساخته بودند وگرنه چه اتهامات دیگری که به من نسبت نمی دادید و حتی من را نوکر اسرائیل می خواندید.

سلام مجدد.

دوست عزیز چه اصراری دارید که تاپیک را منحرف کنید، مباحثی مطرح شده و هر کس کامل نظر خود را گفته است.

منتظر باشید تا نظر کارشناسان محترم سایت را هم ببینیم.

مسئله این بوده که از نظر امام شناسی عده ای قرض گرفتن از یهودی توسط یک امام معصوم، (در هر شرایطی حتی شرایط قبل از فتح مکه)، اشکال دارد.

نظر عده ای هم این بوده که اشکالی ندارد و در تضاد با عصمت نیست.

این مسئله انقدری که شما سعی دارید پیچیده اش کنید، پیچیده نیست، صبور باشید و نظر مستند و مستدل کارشناسان را نظاره گر باشید.

بهرحال، این سایت محل گفتگو است، و ایرادی در ابراز نظر و عقیده نیست، اما شما چنان با حساسیت و قطعیت صحبت میکنید که....

موفق باشید.

عصران;579584 نوشت:
سلام
خداوند شمعون یهودی را رحمت کند عجب مرد خوش انصافی بوده است! من تعجب می کنم با اخراج تمام یهودیان از مدینه مسلمانان باید از گرسنگی می مردند.
بهتر است اصول اقتصادی اسلام را رها کنیم و اصول اقتصادی یهود را بپذیریم.
شباهت بسیار روایات قرض از یهود و نیز تفاوتهای آشکار آنهابه وضوح یک کلاغ چهل کلاغ شدن آن را می رساند نمی دانم بعضی دوستان چرا اصرار بر توجیه آن دارند!

سلام علیکم برادر خوش‌انصاف،
ما شاء‌الله شما روحیه‌ی جنگنده‌ای دارید ...
در میان اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم یهودی مسلمان شده بوده است، بعد از رحلت حضرت هم چنین کسانی بوده‌اند، در زمان‌های بعدی هم چنین کسانی بوده‌اند، امروز هم چنین کسانی وجود دارند ... شما اصرار دارید بگویید یهودیان مدینه همه جیز بوده‌اند و یا حالا که یک یهودی فلان کار را کرد و ما بازگو کردیم پس تمام یهودیت را از انحراف و دشمنی و غیره تطهیر و مبرا کرده‌ایم؟ انصافتان را شکر :Gol:

عصران;579584 نوشت:
جزاکم الله خیر برادر چه خبر است این همه قلمفرسایی کردی که شاید این کار حکمتی داشته و ما نمی دانستیم!خواستگاری هم که چیز بدی نیست و دختر ابوسفیان هم زن پیامبر بوده است پس روایت خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل چه اشکالی از نظر شما دارد شاید آن هم حکم داشته و ما نمی دانستیم.
اصلا تمام روایات جعلی و ضعیف شاید واقعا جعلی نبودند و حکمتی داشته اند که ما نمی دانسته ایم!
نسبت به روایات جعلی باید هشیار بود نه اینکه چشم بسته برایش دلیل بتراشیم.

بله حقیر از اینکه به حقیر از علم جز اندکی داده نشده است اطمینان دارم و به همین دلیل نمی‌توانم روایات را به سادگی زیر سؤال ببرم و احتیاط بیشتری می‌کنم، اگر شما علمتان آن قدر زیاد است که به این مسائل اشراف دارید جای شکر دارد ... :Gol:
در مورد آن ازدواج هم که فرمودید لابد حقیر باید آن را هم بپذیرم پیشتر حقیر در همین سایت مطلبی در نقد آن نوشته‌ام و اینطور نیست که تمام روایات را چشم‌بسته و با پذیرش ظاهر آنها بپذیرم
در هر صورت خدا حقیر را هدایت کند و عقلی روزی‌ام نماید تا در کار خود وانمانم و به شما هم حلم روزافزون و وسعت وجودی عطا نماید ان شاء الله :Gol:
یا علی

[h=2] قرض دادن:
[/h] مطابق روايات، قرض دادن به مومن، مصداق مهم احسان و عمل نيك است و ثواب بسيارى، حتى بيشتر از صدقات دارد. امرى كه چنين مورد تشويق است، قطعا داراى رجحان و استحباب است و چنان كه در مفتاح الكرامه آمده، استحباب قرض، اجمالى و بلكه از ضروريات است (1).
امام خمينى (قدس سره)در اين باره مى‏گويد: قرض دادن به مومن از مستحبات اكيده است، به خصوص به حاجتمندان؛ زيرا حاجت مومن روا مى‏شود و مشكل او برطرف مى‏گردد(2).
اگر مومنى براى حفظ جان يا عرض و ناموس خود يا خانواده‏اش قرض كند قرض دادن به او موجب است و نبايد كوتاهى كرد. در مقابل، اگر قرض دادن به كسى براى كمك به انجام عمل حرامى باشد، حرام است؛ مثلا قرض بدهد تا فردى در توليد يا توزيع مشروبات الكلى سرمايه گذارى كند، يا به ظالمى قرض دهد تا دامنه ظلمش را توسعه دهد (3).
قرض دادن به غير محتاج هم مستحب است، مانند كسى كه به مومن ثروتمندى قرض مى‏دهد تا آن را در كار مباحى مصرف كند، زيرا هدف قرض تنها رفع مشكل اقتصادى نيست، بلكه ايجاد الفت بين جامعه اسلامى و تقويت روحيه اخوت و تحكيم وحدت نيز از اهداف آن است.
قرض كه از اعمال نيك است، مناسبت دارد كه به قصد تقرب الى الله انجام گيرد تا از ثواب بيش‏ترى برخوردار گردد، لكن بعضى گفته‏اند: ترتب ثواب بر قرض و زيادتر بودن ثواب آن از صدقه، تفضل الهى است. كسى كه قرض مى‏دهد به اميد اين كه پاداشى از قرض گيرنده دريافت كند، پيش خداوند ثوابى نخواهد داشت و در متون اسلامى، از آن به رباى حلال تعبير شده است:
قال الصادق (عليه السلام): الربا رباء ان ربا حلال و الاخر حرام فاما الحلال فهو ان يقرض الرجل اخاه قرضا طمعا ان يزيده و يعوضه باكثر مما ياخذه بلاشرط بينهما فان اعطاه اكثر مما اخذه على غير شرط بينهما فهو مباح له و ليس له عندالله ثواب فيما اقرضه و هو قوله تعالى: فلا يربوا عندالله‏(4) و(5) امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام. رباى حلال آن است كه شخص به برادر خود قرض مى‏دهد، به اين اميد كه موقع اداى آن، بيش‏تر از آنچه گرفته است، بپردازد؛ بدون اين كه بين آن دو شرط شود. پس اگر بدون شرط به وى زيادتر داد، براى او مباح است، ولى نزد خداوند ثوابى از قرض نمى‏برد و همين مقصود خداوند است كه مى‏فرمايد: فلا يربوا عندالله.
قرض دادن، فى نفسه مستحب و در مواردى واجب، حرام و مباح مى‏گردد.
گفته‏اند: در صورتى قرض دادن مكروه مى‏شود كه قرض كننده آن را در اعمال مكروه به كار گيرد و قرض دهنده از اين امر آگاه باشد؛ البته اين در صورتى است كه بپذيريم تعاون و كمك به فعل مكروه، مكروه است، اين ملازمه را نمى‏توان به طور مطلق پذيرفت، زيرا قابل نقض است. قرض دادن به شخص غير محتاج مستحب است، با اين كه قرض گرفتن براى خود او مكروه است.
نمى‏توان گفت جايى كه دو نفر محتاج باشند و احتياج يكى بيشتر از ديگرى باشد، قرض دادن به كسى كه احتياج كمترى دارد، مكروه است؛ زيرا در چنين موردى قرض دادن به هر دو مستحب است، لكن به آن كه نيازمندتر است، ثواب بيشترى دارد.
[h=2] [/h] [h=2] قرض گرفتن:[/h] قرض گرفتن، فى نفسه عمل مكروهى است و در روايات زيادى امر به ترك آن شده است، رسول گرامى (ص) مى‏فرمايد: اياكم و الدين فانه شين للدين‏(6) از مديون شدن بپرهيز كه براى شما زشت است. به دليل همين روايات، بيشتر فقيهان قرض گرفتن را مكروه مى‏دانند(7).
كراهت قرض در صورت وجود شرطهاى زير كاهش مى‏يابد:
1. اگر فرد نياز به قرض داشت، به قدر نياز از كراهت آن كاسته مى‏شود؛ در حالى اضطرار، نه تنها قرض مكروه نيست، بلكه واجب مى‏شود.
2. فرد مال و ثروتى دارد كه با آن مى‏تواند قرض خود را به موقع ادا كند، مثل مسافرى كه در سفر از رفقايش پول قرض مى‏كند تا كالايى بخرد و مى‏داند وقتى به وطن برگردد، آن قدر مال دارد كه بدهى خود را به راحتى بپردازد.
3. ولى قرض گيرنده دين او را بپردازد.
روايات زيادى در اين باره وجود دارد كه يكى از آن‏ها را نقل مى‏كنيم.
سماعه مى‏گويد: به امام صادق (عليه السلام) گفتم: يكى از دوستان ما بدهكار است و دارايى ناچيزى دارد كه با آن زندگى را مى‏گذراند. آيا جايز است اين دارايى را به مصرف قوت عيال خود برساند و در وقت توانايى، دين خود را بپردازد؟ آيا در اين اوضاع آشفته و كسادى بازار مى‏تواند براى تامين مخارج زندگى قرض كند، يا بايد از زكات استفاده كند؟
آن حضرت (عليه السلام) فرمود: با آنچه كه دارد، قرض خود را بپردازد و مال مردم را هزينه زندگى خود نسازد، مگر موقعى كه امكان پرداخت آن را داشته باشد. خداوند مى‏فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لاتاكلوا امولكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجره عن تراض منكم‏(8)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طريق نامشروع) نخوريد؛ مگر اين كه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. مومن نمى‏تواند قرض كند؛ مگر موقعى كه مالى داشته باشد كه بتواند قرضش را ادا كند، هر چند مجبور شود گدايى كند و مردم او را با يك لقمه و دو لقمه با يك دانه و دو دانه خرما دستگيرى نمايد؛ مگر اين كه ولى او از طرف او، بدهى‏اش را بپردازد(9).
مطابق اين روايت، كسى كه اميد ندارد مالى به دست آورد كه به وسيله آن قرضش را ادا كند و ولى ندارد يا ولى او توانايى اداى دين او را ندارد، بايد از طريق خمس و زكات و انواع ديگر صدقات و تبرعات احتياجاتش را تامين كند.
براى برخى عبادات و كارهاى خير، با وجود اين كه انجام آن ضرورى نيست، گرفتن قرض كراهت ندارد. قرض گرفتن براى حج مستحب، صدقه و ازدواج، در روايات تجويز شده است:
عن يعقوب بن شعيب قال: سالت ابا عبدالله (عليه السلام) عن رجل يحج بدين و قد حج حجه الاسلام؟ قال نعم ان الله سيقضى عنه ان شاء الله‏(10)؛
يعقوب بن شعيب مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره مردى پرسيدم كه با پول قرض گرفته شده، به حج مى‏رود. امام (عليه السلام) فرمود: اشكالى ندارد، ان شاء الله خداوند به زودى دين او را ادا خواهد كرد.
صاحب وسائل الشيعه از اين روايت و مانند آن، استحباب گرفتن براى حج مستحبى را استفاده كرده است. در قرب الاسناد نقل شده است كه مردى نزد رسول خدا (ص) آمد و از آن حضرت (ص) تقاضاى كمك كرد. رسول خدا (ص) گفت: آيا كسى مالى دارد؟ مردى از انصار برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا (ص) من دارم. پيامبر اكرم (ص) فرمود: به اين مرد چهار وسق خرما بده! انصارى اطاعت كرد. پس از مدتى، مرد انصارى نزد رسول خدا (ص) آمد و خرماى خود را طلبيد.
آن حضرت (ص) فرمود: ان شاء الله خواهيم داد. چندى گذشت، آن مرد دوباره به حضور پيامبر (ص) رسيد و طلب خود را يادآور شد. آن حضرت گفت: ان شاء الله! مرد انصارى براى بار سوم آمد و خواسته خود را تكرار كرد. پيامبر اكرم (ص) فرمود: ان شاء الله!
انصارى گفت: اى رسول خدا (ص) چه بسيار فرموديد: ان شاء الله! رسول خدا (ص) تبسم فرمود، آنگاه از يكى از اصحاب هشت وسق خرما گرفت و طلب انصارى را به دو برابر كرد(11) .
اگر قرض گرفتن براى صدقه كراهتى داشت، يقينا رسول خدا (ص) چنين عملى را انجام نمى‏داد. برخى از اين روايت و روايت‏هاى شبيه آن، براى اثبات استحباب قرض براى صدقه استفاده كرده‏اند.
عن ابى موسى قال: قلت لابى عبدالله (عليه السلام): جعلت فداك يستقرض الرجل و يحج؟ قال: نعم، قلت: يستقرض و يتزوج؟ قال: نعم انه ينتظر رزق الله غدوه و عشيه؛ ابوموسى مى‏گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: مردى قرض مى‏كند و با آن به حج مى‏رود. آن حضرت فرمود: اشكالى ندارد. گفتم: مردى قرض مى‏كند و با آن ازدواج مى‏كند، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اشكالى ندارد، زيرا او هر صبح و شب اميد به روزى خداوند دارد!
با اين كه ازدواج در همه جا و براى همه كس ضرورى نيست، امام صادق (عليه السلام) به طور مطلق، قرض گرفتن براى ازدواج را جايز مى‏شمارد و اشاره‏اى به كراهت قرض نمى‏كند.

پی نوشت:
(1) - مفتاح الكرامه، ج‏5، ص‏31.
(2) - تحرير الوسيله، ج‏1، ص‏652.
(3) - همان، ص‏496-497.
(4) - روم(30) آيه‏39.
(5) - جامع احاديث الشيعه، ج‏18، ص‏156، ح‏14.
(6) - همان، ج‏18، ص‏272، ح‏1.
(7) - مفتاح الكرامه، ج‏5، ص‏2.
(8) - نسا(4) آيه‏29.
(9) - جامع احاديث الشيعه، ج‏18، ص‏281، ح‏34؛ الكافى، ج‏5، ص‏95.
(10) - وسائل الشيعه، ج‏8، ص‏100، ح‏8.
(11) - جامع احاديث الشيعه، ج‏8، ص‏410، باب استحباب القرض للصدقه، ح‏1.

كراهت قرض در صورت وجود شرطهاى زير كاهش می ‏يابد:
1. اگر فرد نياز به قرض داشت، به قدر نياز از كراهت آن كاسته می شود؛ در حالى اضطرار، نه تنها قرض مكروه نيست، بلكه واجب می شود.
2. فرد مال و ثروتى دارد كه با آن مى‏تواند قرض خود را به موقع ادا كند، مثل مسافرى كه در سفر از رفقايش پول قرض مى‏كند تا كالايى بخرد و مى‏داند وقتى به وطن برگردد، آن قدر مال دارد كه بدهى خود را به راحتى بپردازد.
3. ولى قرض گيرنده دين او را بپردازد.

قرض گرفتن در صورت عدم حاجت عملي است مکروه و با بودن حاجت کراهتش تخفيف پيدا مي کند. هر مقدار که حاجت به قرض کمتر باشد کراهت آن شديدتر و هر مقدار که حاجت شديدتر باشد کراهت خفيف تر مي شود تا به جايي که شدت حاجت کراهت را به کلي از بين مي برد، بلکه چه بسا که به خاطر انجام عملي واجب مانند حفظ نفس از تلف و حفظ عرض و امثال آن قرض گرفتن واجب مي شود

المناقب لابن شهرآشوب الخرائج: رُوِيَ أَنَّ عَلِيّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ يَهُودِيٍّ شَعِيراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَيْئاً فَدَفَعَ إِلَيْهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ رَهْناً وَ كَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْيَهُودِيُّ إِلَى دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِي‏......
روايت شده كه على عليه السّلام مقدارى جو از يك يهودى قرض كرد، يهودى مزبور گفت:بايد در ازاى آن چيزى را به عنوان رهن در نزد من بگذارى. و على عليه السّلام چادر حضرت فاطمه عليها السّلام را كه پشم بود به او داد............
مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537
سند حدیث ضعیف می باشد گرچه ایرادات محتوایی مانند قرض کردن از یک یهودی با توجه به شرایط وزمان آن قابل پذیرش نمی باشد وایرادی برآن نیست.

نمونه ای دیگر برای اسقراض از یهودی:
حماد از يكى از اصحاب نقل كرد از امام باقر يا صادق عليهما السلام كه در باره آيه لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ گفت براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مهمانى رسيد از مردى يهودى مقدارى قرض خواست.

احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج‏1، ص: 224

باء;579611 نوشت:

سلام علیکم برادر خوش‌انصاف،
ما شاء‌الله شما که با ما اینقدر جنگنده هستید و بحث علمی را به میدان نبرد تن‌به‌تن تبدیل می‌کنید حتماً سرگرم جنگ فیزیکی با کفار و صهیونیسم آدم‌خوار هستید؟
در میان اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم یهودی مسلمان شده بوده است، بعد از رحلت حضرت هم چنین کسانی بوده‌اند، در زمان‌های بعدی هم چنین کسانی بوده‌اند، امروز هم چنین کسانی وجود دارند ... شما اصرار دارید بگویید یهودیان مدینه همه جیز بوده‌اند و یا حالا که یک یهودی فلان کار را کرد و ما بازگو کردیم پس تمام یهودیت را از انحراف و دشمنی و غیره تطهیر و مبرا کرده‌ایم؟ انصافتان را شکر :Gol:

[SPOILER]بله متأسفانه حقیر به سادگی شما احادیث را به چالش نمی‌کشم، در واقع روی اینکه به حقیر از علم جز اندکی داده نشده است اصرار دارم، شکر خدا که شما تحصیل‌کرده‌ی این علوم و واقف به زیر و بم آن هستید و با یک نگاه هم تمام رجال حدیث را می‌شناسید و هم به صدق متن پی‌می‌برید و هم می‌توانید حدیث را به قرآن عرضه کرده و درستی و اشتباهی آن را مستقیماً متوجه شوید، حقیر از این هنرها ندارم ... :Gol:
در مورد آن ازدواج هم که فرمودید لابد حقیر باید آن را هم بپذیرم از این نتیجه‌گیری عاجل شما در شگفت هستم، حقیر اشتباه بودن آن حدیث را به وضوح تشخیص می‌دهم و قبلاً در همین سایت در نقد آن مطلب نوشته‌ام، با این وجود اگر حقیر آنطور هستم که شما می‌فرمایید خداوند هدایتم کند و اگر نیستم خداوند از شما بگذرد ... بحث ما بحث علمی است و حقیر اینجا هستم که یاد بگیرم و هم‌فکری کنم، برای منازعه و مناظره و اقناع و مغلوب کردن شما و سایر دانشمندان سایت از کار و زندگی‌ام نزدم اینجا بیایم ...[/SPOILER]
خدا حقیر را هدایت کند و عقلی روزی نماید که در کار خود نمانم و به شما هم حلم روزافزون و وسعت وجودی عطا نماید ان شاء الله :Gol:
یا علی


سلام علیکم و رحمت من ربکم
من نه اینترنت درستی برای جنگ دارم و نه شرایط جسمی عادی برای مبارزه دارم.این هم یک شخصیت مجازی است که مخلوق من است و لزوما خود من نیست.
دیگر رغبت زیادی برای حضور در بحث ندارم.
من در یک تایپیک سعی نمودم که اخبار تاریخی که می گوید پیامبر به ابوسفیان حکوت یک منطقه ای را داده بود را به چالش بکشم و از طریق روش خودم اثبات کنم که جعلی است متاسفانه کارشناس محترم و یکی از دوستان می خواستند آن را توجیه کنند که بالاخره یکی از دوستان به نام فاتح اثبات کرد که این قضیه به کل جعلی و ساختگی است.این تایپیک را ببینید شاید عبرتی باشد.http://www.askdin.com/thread43069.html

خوب بود در اینجا کارشناس محترم هم روایات قرض از یهودی که به طرق متفاوت نقل شده با یکدیگر و با علم رجال مطابقت می داد.

از برنامه‌هاي‌ دين‌ اسلام‌، كنترل‌ افراد سودجو و منفعت‌ طلب‌ است‌ براي‌همين‌، اين‌ افراد براي‌ شكست‌ اسلام‌ به‌ كارشكني‌ فرهنگي‌ پرداختند، به‌ طورمثال‌ در مسائل‌ اعتقادي‌، يهوديان‌ از بي‌نيازي‌ خداوند آگاهي‌ داشتند با اين‌وجود نسبت‌ فقر به‌ خدا دادند كه‌ اين‌ كار جزو گناهان‌ بزرگ‌ هم‌ رديف‌ قتل‌انبياء است‌، لذا خداوند وعده‌ عذاب‌ سوزان‌ را به‌ آنها مي‌دهد. لَقَدْ سَمِع‌َ اللهُقَول‌َ الَّذين‌َ ق'الُوا اِن‌َّ اللهَ فَقيرٌ وَ نَحْن‌ُ اَغْنياءُ سَنكْتُب‌ُ م'ا ق'الوُا و قَتْلُهُم‌ُ الانبياءَ بِغَيْرِحَق‌ّ و نَقوُل‌ُ ذُوقوُا عَذاب‌َ الحَريق‌. (آل‌ عمران‌ / 181). در شأن‌ نزول‌ اين‌ آيه‌آمده‌ است‌ كه‌ وقتي‌ خداوند مردم‌ را دعوت‌ به‌ خواندن‌ نماز و دادن‌ زكات‌كرد، يهوديان‌ گفتند خدا فقير و تنگدست‌ است‌، اما ما كه‌ روزي‌ را بر اهل‌خود توسعه‌ داديم‌ غني‌ هستيم‌. اين‌ تهمت‌ها و توهين‌ها از طرف‌ مردمي‌ كه‌انبياء را كشته‌اند، دور از ذهن‌ و عجيب‌ نيست‌. علامه‌ طباطبايي‌ در تفسير اين‌آيه‌ مي‌گويد: شايد اين‌ سخنها به‌ علت‌ ديدن‌ فقر عمومي‌ مسلمانان‌ و براي‌طعنه‌ و زخم‌ زبان‌ به‌ آنها بوده‌ است‌.
حيله‌ فرهنگي‌ ديگر اين‌ بود كه‌ يهوديان‌ گفتند: قرآن‌ همان‌ مطالب‌ تورات‌است‌ كه‌ تحريف‌ شده‌ و ديگر اينكه‌ در قرآن‌ تناقض‌هايي‌ وجود دارد. آنها بااين‌ شبهات‌ مي‌خواستند مؤمنين‌ را گمراه‌ كرده‌ و اعتقاداتشان‌ را سست‌كنند، در حالي‌كه‌ خودشان‌ گمراه‌ شدند، و لذا وقتي‌ كه‌ به‌ اين‌ كار شوم‌ سرگرم‌شدند، ديگر نتوانستند در حق‌ و حقيقت‌ به‌ جستجو بپردازند. عده‌اي‌ ازبزرگان‌ انصار كه‌ قبل‌ از بعثت‌ با يهوديان‌ رابطه‌ دوستي‌ داشتند به‌ آنها گفتند:شما قبل‌ از بعثت‌ نشانه‌هاي‌ پيامبر و ظهورش‌ را به‌ ما مي‌گفتيد، پس‌ ازمخالفت‌ با پيامبر دست‌ برداريد و از عذاب‌ خدا بترسيد، اما يهوديان‌ گفتند:هرگز بعد از موسي‌ پيامبري‌ مبعوث‌ نشده‌ و كتابي‌ نازل‌ نشده‌ است‌. وقتي‌عده‌اي‌ از مشركين‌ از يهوديان‌ درباره‌ دين‌ جديد يعني‌ اسلام‌ راهنمايي‌خواستند آنها به‌ علت‌ كينه‌ و دشمني‌ با پيامبر گفتند: دين‌ شما بهتر وقديمي‌تر است‌ و شما هدايت‌ يافته‌ تريد. حتي‌ خود يهوديان‌ اعتراف‌مي‌كنند كه‌ اين‌ لكه‌ ننگ‌ بر دامان‌ يهود است‌. نويسنده‌ يهودي‌ در كتاب‌ تاريخ‌يهود و عربستان‌ مي‌گويد: هرگز ارزش‌ نداشت‌ يهود چنين‌ خطايي‌ را مرتكب‌شوند، هر چند قريش‌ با تقاضاي‌ آنان‌ موافقت‌ نكنند. هرگز صحيح‌ نبود ملت‌يهود به‌ بت‌پرستان‌ پناه‌ ببرند، زيرا اين‌ رفتار با تعليمات‌ تورات‌ موافق‌ نيست‌.
از ديگر كارهاي‌ يهود اين‌ بود كه‌ عده‌اي‌ را مامور كردند، تا صبح‌، ايمان‌بياورند و شب‌ از ايمان‌ خود بازگردند، زيرا تازه‌ مسلمانان‌ مي‌دانستند كه‌علماي‌ يهود با اديان‌ الهي‌ و پيامبران‌ آشنايي‌ كامل‌ دارند. با اين‌ وسيله‌مي‌خواستند در دل‌ كساني‌ كه‌ ايمانشان‌ سست‌ بود، ترديد به‌ وجود بياورند. در تفسير قمي‌ از امام‌ باقر(ع‌)نقل‌ شده‌ است‌؛ وقتي‌ قبله‌ مسلمانان‌ از بيت‌المقدس‌ به‌ مكه‌ تغيير كرد، يهوديان‌ خشمگين‌ شدند و گفتند شما اي‌يهوديان‌ به‌ آنچه‌ در آخر روز نازل‌ شده‌ است ‌( تغيير قبله‌ به‌ طرف‌ كعبه‌) كافر شويد، تا شايد مسلمانان‌ به‌ قبله‌ ما برگردند.
نقشه‌ ديگر يهوديان‌ اين‌ بود كه‌ خواستند خود پيامبر را منحرف‌ كنند. آنها نزدپيامبر رفته‌ و گفتند: بين‌ ما و قبيله‌ ديگر اختلافي‌ افتاده‌ است‌، اگر از ما، حمايت‌ كني‌ مسلمان‌ مي‌شويم‌، اما پيامبر(ص‌)بر اساس‌ دستور خداوند و آيه‌49 سوره‌ مائده‌ عمل‌ كرد، در اين‌ آيه‌ چند نكته‌ وجود داشت‌:
1 ـ هشدار به‌ پيامبر براي‌ پيروي‌ نكردن‌ از يهود.

2 ـ افشاي‌ توطئه‌ يهوديان‌.
3 ـ اشاره‌ به‌ مجازات‌ بعضي‌ از گناهان‌ اهل‌ كتاب‌ در آخرت‌، چون‌ جزاي‌ همه‌گناهان‌ در دنيا داده‌ نمي‌شود، بلكه‌ بعضي‌ از گناهان‌ در آخرت‌ مجازاتشان‌داده‌ مي‌شود. وقتي‌ رؤساي‌ يهود از اجراي‌ اين‌ نقشه‌ نااميد شدند، تلاش‌كردند مسلمانان‌ ديگر را از حق‌ منحرف‌ كنند، حتي‌ ياران‌ بسيار نزديك‌پيامبر، مثل‌ معاذ بن‌ جبل‌، حذيفه‌ و عمار بن‌ ياسر. اگر در اين‌ كار موفق‌مي‌شدند، ضربه‌ سنگيني‌ به‌ اسلام‌ وارد مي‌شد. در اين‌ هنگام‌ آيه‌ 69 سوره‌آل‌ عمران‌ نازل‌ شد. در اين‌ آيه‌ خداوند مي‌فرمايد: يهوديان‌ مي‌خواستند شمارا گمراه‌ كنند، اما با نسبت‌ دادن‌ خلاف‌ها به‌ رسول‌ خدا، روح‌ تنفر و بدبيني‌ رادر خود پرورش‌ دادند و نقاط‌ مثبت‌ را ناديده‌ و هر روز بيشتر از اسلام‌ فاصله‌گرفتند.
از ديگر اعمال‌ يهود تخريب‌ شخصيتهاي‌ مسلمان‌ بود. آنها سعي‌ كردندشخصيتهاي‌ ديني‌ يعني‌ پيامبر و پيروانش‌ را در نظر مردم‌ حقير جلوه‌ دهند ونسبتهاي‌ ناروا به‌ آنها بزنند تا اعتبار آنها در بين‌ مردم‌ از بين‌ برود. حتي‌ عده‌اي‌شاعر ماهر را اجير كردند، يكي‌ از اين‌ شاعران‌ كعب‌ ابن‌ اشرف‌ بود، كه‌ بسياربد زبان‌ و كينه‌ توز بود. او زشتي‌ را به‌ جايي‌ رساند كه‌ پيامبر دستور قتل‌ او راصادر كرد. مفسرين‌ عقيده‌ دارند آيه‌ 186 سوره‌ آل‌ عمران‌ در اين‌ باره‌ نازل‌شده‌ است‌. لَتُبْلَوُن‌َ في‌ أمُوالِكُم‌ْ وَ في‌ اَنْفُسِكُم‌ْ و لَتَسْمَعُن‌َّ الَّذين‌َ أُوتوُا الكِتاب‌َمِن‌ْقَبلِكُم‌ْ و مِن‌َ الَّذين‌َ أَشْرَكوُا أَذي‌ً كَثيراً وَ ِان‌ تَصْبِروُا و تَتَّقوُا فَاِن‌َّ ذ'لِك‌َ مِن‌ْ عَزْم‌ِالاُمُور. خداوند دراين‌ آيه‌ زخم‌ زبانها را آزمايش‌ از طرف‌ خداوند معرفي‌مي‌كند. يهوديان‌ حتي‌ حقايق‌ روشني‌ را كه‌ در كتابهاي‌ آسماني‌ از جمله‌تورات‌ درباره‌ پيامبر وجود دارد را آگاهانه‌ مخفي‌ كردند، با اين‌ كار بزرگترين‌خيانت‌ را به‌ بشريت‌ كردند. خداوند در آيه‌ 159 سوره‌ بقره‌ اين‌ كتمان‌كنندگان‌ حقيقت‌ را لعنت‌ مي‌كند.
خداوند در آيه‌ 146 سوره‌ بقره‌ مي‌فرمايد: آنها(يهوديان‌)پيامبر را مثل‌فرزندان‌ خود مي‌شناختند، منظور عبدالله‌ بن‌ سلام‌ است‌؛ يهودي‌ كه‌مسلمان‌ شد و مي‌گفت‌: من‌ پيامبر را بهتر از فرزندان‌ خود مي‌شناسم‌. علماي‌يهودي‌ قبل‌ از بعثت‌ پيامبر، نشانه‌هاي‌ او را(كه‌ در تورات‌ آمده‌بود) براي‌مردم‌ عادي‌ بازگو مي‌كردند و اين‌ مردم‌ عادي‌ هم‌، وقتي‌ مسلمانان‌ رامي‌ديدند، اين‌ نشانه‌ها را بازگو مي‌كردند، اما بزرگان‌ يهودي‌ كه‌ موقعيت‌ خودرا در خطر مي‌ديدند، به‌ علت‌ خودخواهي‌ و دنياطلبي‌ آنها را از اين‌ كار منع‌مي‌كردند، درحالي‌كه‌ علماي‌ يهود حقيقت‌ را مي‌دانستند، آن‌ را پنهان‌مي‌كردند. آيات‌ 76، 77 و 89 سوره‌ بقره‌ در اين‌ باره‌ نازل‌ شد. خداوند در اين‌آيات‌ مي‌فرمايد: آنها مي‌گفتند اگر اين‌ نشانه‌ها را بازگو نكنيم‌، در قيامت‌مسلمانان‌ عليه‌ ما دستاويزي‌ نخواهند داشت‌. هم‌چنين‌ مي‌فرمايد: آيا آنهانمي‌دانند كه‌ خداوند از پنهان‌ و آشكار آنها مطلع‌ است‌؟
از ديگر توطئه‌هاي‌ فرهنگي‌ يهود اين‌ است‌ كه‌ آنها تورات‌ را تحريف‌ كردندمخصوصاً قسمتهاي‌ مربوط‌ به‌ صفات‌ پيامبر را. عوام‌ يهود هم‌ بي‌ تقصيرنبودند، چون‌ امام‌ صادِ(ع‌) در حديثي‌ مي‌فرمايد: عوام‌ يهود به‌ دروغ‌گويي‌ و حرام‌خواري‌ و رشوه‌خواري‌ و فسق‌ علماي‌ خود، آگاهي‌ داشتند، بنابراين‌نبايد از آن‌ پيروي‌ مي‌كردند. يهوديان‌ لغات‌ و كلمات‌ مسلمانان‌ راتمسخرمي‌كردند، مثلاً موقع‌ بيان‌ احكام‌ و تلاوت‌ آيات‌ قرآن‌ توسط‌ پيامبر، عده‌اي‌ ازمسلمانان‌ با گفتن‌ كلمه‌ ـ راعناـ از پيامبر مي‌خواستند كه‌ كمي‌ تأمل‌ كند، ولي‌يهود معناي‌ ديگر اين‌ كلمه‌(ما را تحميق‌ كن‌)را براي‌ تمسخر به‌ كار مي‌برند، در اين‌ موقع‌ آيه‌ 104 سوره‌ بقره‌ نازل‌ شد كه‌ مي‌فرمايد: مسلمانان‌ به‌ جاي‌اين‌ كلمه‌ از كلمه‌ اَنظُرنا استفاده‌ كنند.
سران‌ يهود مدينه‌ براي‌ اينكه‌ از قدرت‌ اسلام‌ كم‌ كنند، يهوديان‌ تازه‌ مسلمان‌را توبيخ‌ مي‌كردند: مثلاً وقتي‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ مسلمان‌ شد، از پيامبرخواست‌ بدون‌ آشكار كردن‌ مسلمان‌ شدن‌ او، نزد قبيله‌اش‌ برود و از آنهادرباره‌ شخصيت‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ اعتراف‌ بگيرد. قبيله‌اش‌ به‌ پيامبر گفتند: اودانشمند و پرهيزكار است‌، اما وقتي‌ فهميدند او مسلمان‌ شده‌، گفتند: او نادان‌و فاسق‌ است‌.
يهوديان‌ بهانه‌جويي‌ مي‌كردند: از پيامبر معجزه‌ قرباني‌ و سوختن‌ آن‌ با آتش‌ راخواستند، در حالي‌كه‌ پيامبراني‌ مثل‌ ذكريا و يحيي‌ كه‌ اين‌ كار را انجام‌دادند، توسط‌ بني‌اسرائيل‌ كشته‌ شدند، آيه‌ 183 سوره‌ آل‌ عمران‌ به‌ اين‌موضوع‌ اشاره‌ دارد. بعضي‌ از مفسرين‌ قرباني‌ سوخته‌ را يك‌ سنت‌ مذهبي‌مي‌دانند كه‌ شرح‌ آن‌ در تورات‌(فصل‌ اول‌ سفر لاويان‌)آمده‌ است‌. تفسيرنمونه‌ اين‌ عقيده‌ را رد مي‌كند، زيرا كشتن‌ حيوان‌ و سوزاندن‌ آن‌ يك‌ عمل‌خرافي‌ است‌ نه‌ يك‌ دستور الهي‌. يهوديان‌ بهانه‌جويي‌ را به‌ نوعي‌ ديگر دنبال‌مي‌كردند، از پيامبر خواستند قرآن‌ هم‌ مثل‌ تورات‌ يك‌باره‌ نازل‌ شود، درصورتي‌ كه‌ اين‌ يك‌ بهانه‌ بود، چون‌ فلسفه‌ و علت‌ نزول‌ كتب‌ آسماني‌هدايت‌ است‌ كه‌ اين‌ هدايت‌ گاهي‌ به‌ وسيله‌ نزول‌ يك‌باره‌ و گاهي‌ به‌ صورت‌نزول‌ تدريجي‌ انجام‌ مي‌شود. يهود در گذشته‌ نيز خواسته‌هاي‌ غير معقولي‌داشتند، مثلاً خواستند خداوند را با چشم‌ ببينند، در نتيجه‌ خداوند آنان‌ را باصاعقه‌ مجازات‌ كرد.

پیام;579613 نوشت:
كراهت قرض در صورت وجود شرطهاى زير كاهش می ‏يابد:
1. اگر فرد نياز به قرض داشت، به قدر نياز از كراهت آن كاسته می شود؛ در حالى اضطرار، نه تنها قرض مكروه نيست، بلكه واجب می شود.
2. فرد مال و ثروتى دارد كه با آن مى‏تواند قرض خود را به موقع ادا كند، مثل مسافرى كه در سفر از رفقايش پول قرض مى‏كند تا كالايى بخرد و مى‏داند وقتى به وطن برگردد، آن قدر مال دارد كه بدهى خود را به راحتى بپردازد.
3. ولى قرض گيرنده دين او را بپردازد.

سلام علیکم.

با تشکر از مطالبتان..

لطفا در خصوص رهن هم کراهت را بیان بفرمایید.

چیزی که بنده از رهن فهمیده ام این است که انسان مالی را جهت ضمانت برگشت قرض نزد قرض دهنده امانت میگذارد تا اگر نتوانست قرض را برگرداند از آن مال قرض برداشته شود.

مثلا بنده به پول نیاز دارم، خانه ای بیکار هم دارم.

خانه ام را رهن میدهم، یعنی بعنوان امانت نزد کسی میگذارم تا او مبلغی را به بنده قرض دهد. ارزش خانه بیشتر از قرض است.

حال اگر در مهلت مقرر قرض را برگرداندم که هیچ، خانه ام را که امانت و ضمانت پراخت قرض قرار داده بودم پس میگیرم. اگر هم نتوانستم در مهلت مقرر قرض را برگردانم، قرض دهنده میتواند خانه من را بفروشد، میزان قرض را که سهم خودش است بردارد، و ما بقی را به بنده بدهد. (البته با عنایت به اینکه تصرف در مورد رهن جایز نیست چرا که امانت است مگر مثلا اجاره پرداخت شود و یا جور دیگری رضایت صاحب مال فراهم شود)

این چیزی بوده که بنده از رهن فهمیده ام، لطف بفرمایید و اگر ایرادی هست اصلاح نمایید.

در ضمن آیا کراهت در قرض گرفتن، با رهن برطرف می شود؟ چرا که محل پرداخت و ضمانت پرداخت مشخص شده.

موفق باشید.

عصران;579621 نوشت:
از ديگر اعمال‌ يهود تخريب‌ شخصيتهاي‌ مسلمان‌ بود. آنها سعي‌ كردندشخصيتهاي‌ ديني‌ يعني‌ پيامبر و پيروانش‌ را در نظر مردم‌ حقير جلوه‌ دهند ونسبتهاي‌ ناروا به‌ آنها بزنند تا اعتبار آنها در بين‌ مردم‌ از بين‌ برود.

سلام علیکم.
مطالب شما را خواندم، از قسمتی از آن استفاده کردم، اما فکر نمیکنم به تاپیک حاضر ربطی پیدا کند. اگر لطف کنید و تاپیک مجزا درست کنید و در این خصوص صحبت کنیم فکر میکنم بهتر باشد.

موفق باشید.

AmirOmidvar;579639 نوشت:
سلام علیکم.

با تشکر از مطالبتان..

لطفا در خصوص رهن هم کراهت را بیان بفرمایید.

چیزی که بنده از رهن فهمیده ام این است که انسان مالی را جهت ضمانت برگشت قرض نزد قرض دهنده امانت میگذارد تا اگر نتوانست قرض را برگرداند از آن مال قرض برداشته شود.

مثلا بنده به پول نیاز دارم، خانه ای بیکار هم دارم.

خانه ام را رهن میدهم، یعنی بعنوان امانت نزد کسی میگذارم تا او مبلغی را به بنده قرض دهد. ارزش خانه بیشتر از قرض است.

حال اگر در مهلت مقرر قرض را برگرداندم که هیچ، خانه ام را که امانت و ضمانت پراخت قرض قرار داده بودم پس میگیرم. اگر هم نتوانستم در مهلت مقرر قرض را برگردانم، قرض دهنده میتواند خانه من را بفروشد، میزان قرض را که سهم خودش است بردارد، و ما بقی را به بنده بدهد. (البته با عنایت به اینکه تصرف در مورد رهن جایز نیست چرا که امانت است مگر مثلا اجاره پرداخت شود و یا جور دیگری رضایت صاحب مال فراهم شود)

این چیزی بوده که بنده از رهن فهمیده ام، لطف بفرمایید و اگر ایرادی هست اصلاح نمایید.

در ضمن آیا کراهت در قرض گرفتن، با رهن برطرف می شود؟ چرا که محل پرداخت و ضمانت پرداخت مشخص شده.

موفق باشید.


سلام برشما بزرگوار" باتوجه به فقهی بودن مسئله رهن دادن منزل و...لطفا سوال خودتان را با گروه فقه مطرح نمایید.

آیاقرض گرفتن، دون شأن یک امام معصوم [ع] می‌باشد؟

کدام منطقی گفته که قرض گرفتن، دون شأن یک امام معصوم [ع] می‌باشد؟ مگر قرض گرفتن یا متقابلاً قرض دادن کار بدی است؟ و حال آن خداوند متعال در قرآن کریم قرض به دیگران را قرض به خود قلمداد نموده است، چنان چه نصرت به دیگران را نصرت به خود محسوب می‌نماید و وعده‌ی نصرت متقابل الهی می‌دهد.
الف – کار دون شأن، کاری است که خلاف عقل، حکمت، علم، اخلاق و اسلام باشد و خلاف اذن خدا یا برای غیر خدا باشد. به غیر آن هیچ کاری دون شأن انسان نیست و معصوم نیز به لحاظ بشری و حیات انسانی، بشری است مانند دیگران. از این رو عاشق شدن، ازدواج، طلاق، کارگری، گله‌داری، زراعت، خستگی، بیماری، گرسنگی و تشنگی، کار و تجارت و ثروتمندی یا در تنگنای مالی قرار گرفتن، بخشش، قرض دادن یا قرض گرفتن و ...، هیچ کدام دون شأن یک معصوم (ع) نمی‌باشد.
ب – اتفاقاً چنین به نظر می‌رسد که شاید سخت‌ترین احوال انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام این بوده که باید تمامی حالات مترتب بر مردم را (نه فقط در نصیحت و دستورالعمل)، بلکه در عمل زندگی می‌کردند، تا مردم در هر حالتی، موضعی و عملی الگو و اسوه داشته باشند و عمل صالح را یاد بگیرند. از این رو در بین انبیا و اولیای الهی، هر حالتی را می‌بینید. اگر بگویند: دختران و زنان امروزه به راحتی و با وقاحت شیفته‌ی مردان می‌شوند و حتی خود را ارائه می‌دهند؛ پاسخ داده می‌شود که برای حضرت یوسف (ع) نیز چنین شد – اگر بگویند: پدر یا فرزند کسی از دنیا رفت، می‌گویند: برای اکثر انبیا و از جمله نبی اکرم صلوات الله علیه و آله نیز چنین شد – اگر بگویند: ازدواج کردند یا طلاق دادند؛ در میان آنها نیز اتفاق افتاده است – اگر بگویند که همسرشان مورد اتهام واقع شد، برای آنان نیز چنین شده است (مثل حضرت ایوب یا حتی حضرت محمد صلوات الله علیه و آله) – اگر بگویند: مردمی مورد اتهام قرار گرفتند – علیه‌شان جوّسازی و شایعه شد، می‌گویند: این موارد که برای همه آنها پیش آمده است – اگر بگویند: انسان مورد تکریم و احترام قرار می‌گیرد، باز آنها اسوه هستند که چگونه هیچ تکبری را به خود راه ندادند و فخر نفروختند – اگر بگویند: برخی از مردم مورد شماتت و ظلم واقع می‌شود، می‌گویند: نمونه در اهل عصمت بسیار داریم – اگر بگویند: در زندگی ما جنگ و پیروزی و شکست هست، می‌گویند: آنها نیز چنین حالتی داشتند و اگر بگویند: عده‌ای به زندان می‌افتند، از حضرت یوسف تا برخی از امامان علیهم السلام، مشابه بسیار دارد ... هم چنین اگر بگویند: عده‌ای انقاق و وقف کردند یا بذل و بخشش کردند و یا حتی قرض گرفتند.
ج – قرض گرفتن نیز دلیل بر فقر و بدبختی و بی‌چارگی نیست، ممکن است آدمی ثروت هم داشته باشد، اما در یک جا نقدینگی نداشته باشد یا مشکلی پیش‌آمده باشد که مجبور شود قرض بگیرد. مضافاً بر این که آنان تجلی کرم الهی بودند، اما چون بشر بودند، محدود نیز بودند و سیره‌ی آنها بخشش بود، نه پس‌انداز. توجه داشته باشیم که اگر انسان شام شب خود را به مسکین داد، بدین معنا نیست که آیه‌ی مبارکه «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا ...» را عمل نکرده است. چرا که آیه یک روش کلی را بیان می‌دارد و نه موردی. ما نیز اگر اهل فضیلت و کرم باشیم و سائلی به در خانه‌ی ما بیاید و بدانیم که او محتاج است، راهی هم ندارد، اما ما می‌توانیم امشب را بگذرانیم و ...، وظیفه داریم که شام شب خود را نیز به او بدهیم. چه رسد به یک امام معصوم که حجت الله (ع) است. پس اگر ما چنین نمی‌کنیم، کسر و نقص در علم، فضیلت و کرم ماست، نه این که آنها خطا کرده باشند.
د – البته آن چه یک معصوم که علیم و حکیم است انجام می‌دهد، حکمت‌های بسیاری دارد که برای درک برخی از آنها، باید در ابعاد فعل یا تأثیر آن تفکر نمود. لازم بود یهودیان، که اهل شایعه پراکنی و تبعیت از شایعه بودند، به عینه تجربه کنند که پیامبر و اهل بیتش علیهم‌السلام، به دنبال کسب و قدرت و زر اندوزی نیستند. لازم بود یک رابطه‌ی صمیمانه و عطوفتی بین ایشان با آن یهودی و بالتبع جامعه یهودی ایجاد گردد، چنان چه اگر این اقدام هیچ حکمتی به جز همان طعنه و محاجه یهودی و پاسخ حضرتش به ایشان نداشت، کفایت می‌کرد – لازم بود یهودیان وفای به عهد و به ویژه بازگردندان قرض را در اسلام و از مسلمانان واقعی بیاموزند – لازم بود همگان یاد بگیرند که هیچ اشکالی ندارد که آبروی خود را برای انجام تکلیف و یا حتی کمک به دیگران سرمایه‌گذاری کنند، خدا آن آبرو را می‌خرد، خوب هم می‌خرد ... و شاید از همه مهم‌تر آن که لازم است همگان، تحریم‌ها، فشارها و موقعیت آن زمان را درک کنند. لابد در خانه رسول خدا (ص) و نیز صحابه‌ای چون سلمان و ابوذر نیز چیزی نبود و لابد، مسلمانان دیگر یا خود در تنگنا بودند و یا قرض گرفتن از آنان با جواب منفی مواجه می‌شد و یا آن که سبب جوّسازی‌های منحرف کننده‌ی بسیاری قرار می‌گرفت و ... . (برگرفته ایکس شبهه)

سلام
این آخرین نظر من در این بحث است.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، لَئن اُدخِلَ يَدِي في فَمِ التِّنِّينِ إلى المَرْفَقِ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أسألَ مَن لَم يَكُن ثُمَّ كانَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اى على! اگر دست خود را تا آرنج در دهان افعى كنم ، برايم خوشتر است تا از تازه به دوران رسيده چيزى بخواهم.

عنه صلى الله عليه و آله : يا أبا ذرّ،··· إذا سَألتَ فَاسألِ اللّه َ عزّ و جلّ، و إذا استَعَنتَ فاستَعِن بِاللّه ِ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اى ابوذر! . . . هرگاه چيزى طلبيدى ، از خداوند عزّ و جلّ بطلب و هرگاه كمك خواستى از خدا كمك بخواه .

الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لا تَسألُوا إلاّ اللّه َ سبحانَهُ ، فإنّهُ إن أعطاكُم أكرَمَكُم ، و إن مَنَعَكُم خارَ لَكُم .

امام على عليه السلام : جز از خداى سبحان چيزى مخواهيد ؛ زيرا خداوند اگر چيزى به شما عطا كند، با احترام مى دهد و اگر ندهد بهترش را به شما عطا مى فرمايد .

عنه عليه السلام : مَن سَألَ غيرَ اللّه ِ استَحَقَّ الحِرمانَ .

امام على عليه السلام : هر كه از غير خدا چيزى بخواهد ، سزاوار محروميت باشد .

الإمامُ الحسينُ عليه السلام : إذا ما عَضَّكَ الدهرُ فلا تَجْنَحْ إلى خَلقِ
و لا تـَسألْ سِوَى اللّه ِ تعالى قاسِمِ الرِّزقِ
فَلَو عِشتَ و طَوَّفْتَ مِنَ الغَربِ إلى الشَّرقِ
لَما صادَفتَ مَن يَقدِرُ أن يُسعِدَ أو يُشقِي .


امام حسين عليه السلام :
هرگاه روزگار بر تو سخت گرفت، به خلق روى نياور
و جز از خداوند متعال كه قسمت كننده روزى است درخواست مكن
زيرا اگر آنقدر زندگى كنى كه از غرب تا شرق عالم را بگردى
هرگز كسى را نخواهى يافت كه بتواند كسى را خوشبخت كند يا بدبخت.

الإمامُ الباقرُ عليه السلام : اِتَّخَذَ اللّه ُ عزّ و جلّ إبراهيمَ خَليلاً لأنّهُ لَم يَرُدَّ أحَدا و لَم يَسألْ أحَدا غَيرَ اللّه ِ عزّ و جلّ .

امام باقر عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ ابراهيم را خليل خود كرد ؛ چون او دست رد به سينه هيچ سائلى نزد و دست نياز به سوى احدى جز خداوند عزّ و جلّ دراز نكرد .

امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«اللهم … و سوّلت الی نفسی رفعها (حاجة) إلی من یرفع حوائجه إلیک و لا یستغنی فی طلباته عنک و هی زلّة من زلل الخاطئین و عثرة من عثرات المذنبین ؛ بار خدایا… و نفسم در نظرم چنین آراسته که آن نیاز را به کسی اظهار کنم که او خود نیازهایش را به درگاه تو می آورد و درخواسته اش از تو بی نیاز نیست و این لغزشی است از لغزش های اشتباه کاران و در افتادنی است از در افتادن های گناهکاران».

عصران;579721 نوشت:
سلام
این آخرین نظر من در این بحث است.

سلام علیکم.

ظاهرا مشکل توسل است، پیشنهاد میکنم یا در تاپیک هایی که راجع به توسل صحبت شده دنبال جواب خود بگردید، یا تاپیکی ایجاد کنید تا مفصل در این خصوص صحبت کنیم.

اما بطور مختصر اینکه شما اگر نیاز خود را در غیر از خدا ببینید این شرک است. در مثال واضح تر اینکه آه و ناله کنید جلوی شخصی بدون درنظر گرفتن خدا، دست نیاز به سمت او دراز کنید و چاپلوسی او را بکنید بدون درنظر گرفتن خدا، خود را محتاج او بدانید بدون در نظر گرفتن خدا، اثر را در او ببینید بدون درنظر گرفتن خدا و .... یعنی خدا را فراموش کنید. یعنی اینکه آن شخص وسیله است و اثر را خدا در او قرار داده است را فراموش کنید و ....

اما اگر مضطر شوید، و از خدا کمک بخواهید سپس دنبال راه بگردید و شخصی را پیدا کنید که وسع دارد و به او بگویید، مثلا بگویید فلانی من مبلغ فلان قدر لازم دارم، او هم بگوید دارم، شما هم از او قرض بگیرید، نمیدانم چه بگویم!

اما اگر بگوید ندارم، شما هم میگویید ایرادی ندارد بنده خدا دارم، سراغ راه دیگری بروید و ... باز نمیدانم چه بگویم!

یا مثلا شما مریض شوید و از خدا کمک بخواهید و سپس سراغ دکتر و طبیب بروید و از او کمک بخواهید، و بدانید که خدا این اثر را در دوا قرار داده، خدا بر همه چیز تواناست، دکتر وسیله است، دکتر راهی است که خدا پیش پای شما قرار داده و عالم به علوم است، در علم وسع دارد، میتواند به خواست خدا به شما کمک کند و ....، و البته تشکر نمایید از دکتر که من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق، باز نمیدانم چه بگویم.

شما خود در حدیثی به آشکار گفتید:

اى ابوذر! . . . هرگاه چيزى طلبيدى ، از خداوند عزّ و جلّ بطلب و هرگاه كمك خواستى از خدا كمك بخواه .


دقت به فعل و زمان فعل شود، هرگاه چیزی طلبیدی.... از خداوند عز و جل بطلب.. یعنی از او بخواه سپس سراغ وسائل برو.
یعنی رفع تشنگی را از آب نبین... بلکه از خدا ببین.

اگر تشنه شدی، از خدا بخواه که تشنگی ات را رفع کند، سپس آب بخور و بدان که این آب نیست که تشنگی تو را برطرف میکند، بلکه این خدا است که این اثر را در آب قرار داده.

آنگونه که شما تفسیر میکنید، باید بگوییم: ای ابوذر! اگر مریض شدی مبادا نزد طبیب روی، در خانه خود بنشین و از خدا کمک بخواه، اگر خدا صلاح دانست شفا میگیری، و اگر صلاح نداست می میری و در راه خدا مرده ای. این است تفسیر مخفی که شما میکنید.

بهرحال ریشه این مسائل بحث کج فهمی شرک، و نفهمیدن توسل است.

موفق باشید.

امام رضا «ع»- محمّد بن سنان می گويد: امام ابو الحسن علىّ بن موسى الرضا «ع»، در پاسخ سؤالهاى كتبى او چنين نوشته است: علّت حرام بودن ربا و اينكه خدا از آن نهى كرده است، اين است كه مايه تباهى اموال مى‏شود، زيرا كه آدمى چون يك درهم را به دو درهم بخرد، بهاى يك درهم يك درهم است و درهم ديگر باطل (و بدون برابر) است، بنا بر اين خريد و فروش ربوى در هر حال به زيان خريدار و فروشنده خواهد بود، از اين رو خداى متعال آن را بر بندگان حرام كرده است كه سبب تباهى اموال است؛ چنان كه از سپردن مال شخص «سفيه» به خودش منع كرده است، چون ترس اين هست كه مال خويش را تباه كند، مگر هنگامى كه رشد و شعور خويش را بازيابد. آرى، به اين سبب است كه خدا ربا- و فروختن يك درهم به دو درهم دست به دست (نقدى)- را حرام كرده است ... و علّت رباى غير نقدى (نسيه، با مهلت)، برافتادن كار خير و تلف شدن اموال است، و تمايل پيدا كردن مردم به سودخوارى، و ترك قرض دادن به نيازمندان، و از ميان رفتن نيكوكارى، و شيوع ظلم (اقتصادى) و نابودى اموال (وامگيران و فرودستان در نتيجه پرداخت سود و ربا).

الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏5، ص: 612

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام خدمت دوستان گرامی.


بنده آخرین پست خودم را ( امیدوارم که آخرین باشد) در این تاپیک میگذارم.

اولا روایتی که آمده است حضرت علی(ع) از فرد یهودی پول قرض کرد سند ندارد.روایت دیگر هم توسط دوستان عزیز نقل شده است.

دومین عیب این روایت تضاد با روش زندگانی حضرت علی(ع) دارد.

سوم بعضی از دوستان گفتن حضرت علی(ع) بخاطر اضطرار مجبور به قرض شده اند. بدترین اضطرار در خانه حضرت علی(ع) زمانی بود که حسنین(ع) مریض شدند و حضرت علی(ع) افطار سه شب را به یتیم و فقیر و اسیر داده اند.پس سخن از اضطرار نکنید.

چهارم بعضی از دوستان میگویند حضرت زهرا(س) بخاطر دیگری چادرش که از پشم و ابریشم بود را گروگذاشت.
فاطمه شناسی ما میگوید حضرت زهرا(س) چادری قیمتی و از پیشم و ابریشم نداشتند. و فاطمه شناسی ما میگوید حضرت زهرا(س) به مال دنیا وابسته نبوده اند که آن را گرو بگذارند و سپس بروند و پس بگیرند.

پنجم . بضی از دوستان فکر میکنند که حضرت علی(ع) فقیر بوده اند ، صرفا جهت اطلاع حضرت علی(ع) باغ خرما داشتند.

ششم . امام شناسی ما میگوید اگر نیاز به قرض بود امیرالمومنین (ع) از یک مسلمان پول قرض میکرد نه از یک یهودی که به گفته قران یهودیان به مومنین دشمن هستند. و آن زمان با وجود نازنین رسول خدا (ص) نیاز به دیگری نبود. امام شناسی ما میگوید حضرت علی(ع) غیر از خدا دستش را سوی کسی دیگر دراز نکرده است. امام شناسی ما میگوید به خدا قسم حضرت علی(ع) هیچگاه سوی بنده ی خدا دست یاری دراز نکرد......

هفتم . بزرگترین دلیل که این رویات کاملا جعلی است این است که عینا این روایت در تلمود و تفاسیر آن وجود دارد.

بعضی از دوستان هم این بحث را به توسل ربط داده اند که هیچ ربطی به توسل ندارد.و بعد آمده اند آن را به شرک ربط داده اند. تقاضای بنده از این دوستان این است اگر قادر به پاسخ درستی نیستید حداقل سفسطه نکنید.

در پایان از دوستان تقاضا میکنم ابتدا این اسنا را از کلام معصومین به اثبات برسانند. از نظر روایی. تمام روایان باید مشخص باشند.
سپس با دیگر احادیث در تضاد نباشد.
آنگاه بیایند با هر روشی سعی کنند متن روایت را توجیه کنند. متنی که از پایه بدون سند و غلط است.

وسلام ...........

عصران;579586 نوشت:
جناب امام عشق هم که رفت و ما را دست تنها گذاشت
سلام به تمام دوستان

داداش مگه اومدیم جنگ؟! :Gig:
ولی خیالت راحت ، برادر "امام عشق" هم نباشن خودم مث کوه پشتتم :ok:

خب اینها برای تلطیف بحث بود. البته من تو این کار تخصص دارم پس زیادی بحث رو جدی نکنید تا من بیش از این هم از تخصصم استفاده نکنم :offlow:

از ابتدا تا انتها تقریباً تمام حرفها رو خوندم. اونچه که به نظر من میرسه ، اینه که کلاً دوستان دارن از دو منظر مختلف به موضوع نگاه میکنن. با احترام باید بگم به نظرم دوستان خوبم جناب "امام عشق" و جناب "عصران" ، بیشتر روی نکاتی پافشاری کردن که اصل سؤالشون نبوده

این عزیزان بحث رو بیشتر بردن به سمت اصل قرض گرفتن. خب دوستان دیگه ، بخصوص جناب "لوح دل" هم به خوبی دلایلی آوردن که اصل قرض گرفتن مشکلی نداره

اما من فکر میکنم بیشتر از بحث خود قرض گرفتن ، موضوع اصلی و بسیار مهم این باشه:

امام عشق;579442 نوشت:
نمیدونم چرا در اینگونه احادیث معصومین(ع) فقط از یهودیان قرض میگیرند.گویا کمبود مسلمان بود!!!!!
واقعاً برای خود من هم سؤال که چرا روایات ما اینجوریه:
امام(ع) زره خودشون رو به یک یهودی قرض دادن که....
امام(ع) با یک یهودی همسفر شدند که....
امام(ع) از یک یهودی قرض گرفتن که....
و..............

چند نکته توی این روایات به نظر من عجیبه که مینویسم:

1 - چرا فقط یهودی؟! انصافاً من هر چی به گوشم میخوره میگن طرف مقابل یهودی بوده. اصلاً من مسلمان هم نمیگم ، اما نباید لااقل یه بار بشنویم بگن یه مسیحی؟!!! اگر اشتباه نکنم ، در قرآن اشاره به این شده که مسیحی ها با شما دوست هستن اما هیودی ها دشمن شما هستن (نزدیک به مضمون) ، با این وجود می بینیم تو روایات ، ائمه(ع) یک دهم اون مقدار که با یهودی ها مراوده دارن ، با مسیحی ها ندارن!!!

2 - چرا اینقدر زیاد و معروف؟! دوستان دقت بفرمایید ، ممکنه الان شماها یا کارشناس محترم روایاتی رو بیارید که از مراودهء ائمه(ع) با سایر ادیان هم سخن گفته باشه. اما عرض من پخش شدن در عمومه. به شخصه افراد پیر یا روستایی رو میشناسم که تعداد بچه های فلان امام رو هم نمیدونن ، اما بهش بگو یه حکایت آموزنده برام تعریف کن... سریع میگه: یه روز اما علی(ع) با یه یهودی.......!!!!

به نظر من (نظر شخصی) اگه بحث بیاد رو این محور شاید بهتر جواب بگیریم. البته اگر نیاز بود تاپیک جدید زده بشه

[=arial]جمع بندی:

سوال:
در یکی از تاپیکها یکی از کارشناسان محترم در پاسخ به سوالی یک رواتی را بیان کرده اند.که قصد دارم در این تاپیک آن روایت را مورد برسی قرار دهم.
روایت نقل شده:
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت و.......... .[

[4] . مجلسي، محمدباقر، زندگاني حضرت زهرا(س)، ترجمه محمد روحاني علي آبادي، انتشارات مهام، چاپ اول، 1377ش، ص388.
ابتدا این حدیث باید از نظر روایی برسی شود.
سپس باید این روایت را با دیگر سخنان حضرت علی(ع) مطابقت داد.

پاسخ : سلام"
ما أورده العلامة المحدِّث المجلسي أعلى الله مقامه في بحار الأنوار /ج 43 ـ ص 30 ح36 نقلاً عن مناقب ابن شهرآشوب، الخرائج: روي أن الإمام عليَّاً استقرض من يهودي شعيرا فاسترهنه شيئا فدفع إليه ملاءة فاطمة رهنا وكانت من الصوف فأدخلها اليهودي إلى دار ووضعها في بيت فلما كانت الليلة دخلت زوجته البيت الذي فيه الملاءة بشغل فرأت نورا ساطعا في البيت أضاء به كله فانصرفت إلى زوجها فأخبرته بأنها رأت في ذلك البيت ضوءا عظيما فتعجب اليهودي زوجها وقد نسي أن في بيته ملاءة فاطمة، فنهض مسرعا ودخل البيت فإذا ضياء الملاءة ينشر شعاعها كأنه يشتعل من بدر منير يلمع من قريب، فتعجب من ذلك فأنعم النظر في موضع الملاءة فعلم أن ذلك النور من ملاءة فاطمة، فخرج اليهودي يعدو إلى أقربائه وزوجته تعدو إلى أقربائها فاجتمع ثمانون من اليهود فرأوا ذلك فأسلموا كلهم.
فقد ذكر الحديث الشريف الملاءة التي شعت نوراً وهي في بيت اليهودي في المدينة.(سندی برای روایت بیان نشده)
روايت شده که علي عليه‏السلام مقداري جو از يک يهودي قرض کرد، يهودي مزبور گفت: بايد در ازاي آن چيزي را به عنوان رهن در نزد من بگذاري. و علي عليه‏السلام چادر حضرت فاطمه عليهاالسلام را که پشم بود به او داد. آن شخص چادر را گرفته و به خانه برده، در اطاقي گذاشت. به هنگام شب زن آن شخص براي انجام کاري داخل اطاق مذکور گرديد و نوري را ديد که اطاق را روشن کرده، فورا از اطاق خارج شد و آنچه را ديده بود به شوهرش اطلاع داد، مرد يهودي که فراموش کرده بود چادر فاطمه عليهاالسلام در آن اطاق است تعجب نمود و به سرعت برخاسته داخل آن اطاق گرديد و بلافاصله دريافت که آن نور از چادري ساطع مي‏شود که علي عليه‏السلام آن را گرو گذاشته است. پس آن مرد يهودي و همسرش از خانه خارج شده و هر يک به سوي اقوام خويش شتافته و آنها را از معجزه‏اي که ديده بودند آگاه نمودند، و در اثر اين واقعه هشتاد نفر از آنها به اسلام متمايل گرديده و ايمان آوردند.
مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537

حضرت علي ع چيزي را قرض كرفتند و به ازاي ان چيزي را پرداخت نمودند حالا اشكال[=arial][=arial]در [=arial][=arial][=arial]چيست؟ [=arial][=arial]یک امر طبیعی وعادی در روزمره زندگی ساده معصومین(ع)

موضوع قفل شده است