جمع بندی آیا اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه گناه است و باید به خاطر آن به جهنم رفت؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه گناه است و باید به خاطر آن به جهنم رفت؟

باسلام دوستان
کسی رو فرض کنید که نماز میخونه و حتی الامکان گناه نمیکنه و اصول و فروع دین رو رعایت میکنه و درکل از لحاظ دینی در حد نرمالی هستش.....

حالا اگه بیاد بگه به ولایت فقیه به این شکل اعتقادی ندارم،آیا باید به جهنم بره و به قول بعضی از برادران بسیجی کفر گفته؟؟!

اصلا آیا به عنوان یک عقیده ی شخصی من میتونم بگم ولایت فقیه رو اینجوری قبول ندارم؟؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد کریم

mjsari;414909 نوشت:
کسی رو فرض کنید که نماز میخونه و حتی الامکان گناه نمیکنه و اصول و فروع دین رو رعایت میکنه و درکل از لحاظ دینی در حد نرمالی هستش.....
حالا اگه بیاد بگه به ولایت فقیه به این شکل اعتقادی ندارم،آیا باید به جهنم بره و به قول بعضی از برادران بسیجی کفر گفته؟؟!
اصلا آیا به عنوان یک عقیده ی شخصی من میتونم بگم ولایت فقیه رو اینجوری قبول ندارم؟؟

با سلام
مساله ولايت فقيه يك امر كلامي وفقهي است، واگر کسی با دلایل علمی به این نتیجه رسید که ولایت فقیه از لحاظ فقهی درست نیست ایرادی ندارد.
ولایت فقیه امری در راستای بحث امامت است، وآن اینکه وقتی امام معصوم به دلایل از دیده ها غایب می شود مساله اداره امور جامعه اسلامی چه می شود وحدود واحکام اسلامی به دست واذن چه کسی اجرا باید شود؟ اینها از جمله دلایلی است در کنار ادله روایی که وجود دارد مساله ولایت فقیه را اثبات می کند، اما محدوده آن مورد اختلاف است بعضی آن را در حد مواردی که ولی ندارند مطرح می کنند ودر واقع فقیه جامع الشرایط ولی کسانی است که سرپرست ندارند مثل : ایتام بی سر پرست ومجانین وغیره وبعضی دیگر مانند: ملا احمد نراقی و امام خمینی در همه امور که معصوم ولایت دارد می دانند.
التزام به بخشی از ولایت فقیه وعاالمان ربانی طبق احادیث لازم وضروری است وعدم التزام تبعات دینی سختی دارد مانند: رجوع به فقهاء در داوری که در مقبوله عمر بن حنظله امام می فرماید: اگر کسی برای رفع دعاوی وگرفتن حق خود به کسی که از قبل حاکم جائر نصب شده رجوع کند حتی اگر حق خود را بگیرد بازهم باطل است فلذا باید به داوری که راوی احادیث اهل بیت است رجوع کند وبه حکمی که می کنند راضی باشد واگر پایبند به حکم آنها نبوده وآنرا رد کند حکم اهل بیت را رد کرده ورد کننده حکم آنها رد کننده حکم خدا ست واین هم در حد شرک است.( اصول کافی،ج1، ص67)
این نشان می دهد که ولایت فقهاء وعلماء ربانی در بعضی موارد ضروری وعدم قبول آن ممکن است موجب خروج از دین شود. اما در غیر این موارد که در حدیث ذکر شده دلیل صریح دیگری بر عمومیت به همه موارد نداریم البته دلایل عقلی وروایی هست ولی صراحت مثل حدیث فوق ندارند وبه خاطر همین بین علماء در حدود این ولایت اختلاف وجود دارد، وما نیز اگر با دلایل وبراهین به نتیجه ای برسیم حتما در صورت اشتباه نیز معذور خواهیم بود.
البته مطالعه سیستمهای حکومتی مختلف نشان می دهد مساله ولایت فقیه در جلوگیری از استبداد وخروج از آرمانهای دینی نقش بسزایی دارد واحیاء این مساله توسط امام خمینی موجب دفع خیلی از نقشه ها وتوطئه ها در سایه ولایت فقیه شده است.
برای مطالعه بیشتر می توانید به کتابی که نهاد رهبری در دانشگاهها تحت عنوان پاسخگویی به سوالات دانشجویی در موضوع ولایت فقیه چاپ کرده رجوع کنید.

پرسش:
کسی که نماز میخواند و حتی الامکان گناه نمیکند و اصول و فروع دین را رعایت میکند اگر معتقد به ولایت مطلقه فقیه نباشد آیا کفر گفته و باید به جهنم برود؟آیا می تواند به عنوان یک عقیده ی شخصی میتواند بگوید ولایت فقیه را به این صورت قبول ندارم؟


پاسخ:

در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
بحث بر سر اعتقاد شخصی یا اعتقاد جمعی نیست، روشن است که اعتقاد هر کسی، حتی اگر اعتقادات شخصی اش باشد باید مبتنی بر عقل و منطق باشد، خصوصا در اعتقادات دینی که قرآن کریم می فرماید: انسان ها در این مسئله باید تسلیم و پیرو باشند:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم‏»؛ و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد هنگامى كه خدا و پيامبرش كارى را حكم كنند براى آنان در كار خودشان اختيار باشد.(1)
بنابراین در اتخاذ عقائد اینچنینی باید به ادله نگاه کرد، و شخصی بودن اعتقاد چیزی را تغییر نمیدهد.

نکته دوم:

بحث «ولایت فقیه» به لحاظ کلامی از زیرشاخه های بحث نبوت و امامت است، و ناظر به این امر است که آیا در زمان غیبت معصوم، حکومت از دیدگاه اسلام رها میشود و اسلام در این خصوص نظری ندارد؟ و کسی را به حاکمیت در این دوران نصب نکرده است؟ یعنی از دیدگاه اسلام اگر علی(علیه السلام) حاکم نشد دیگر تفاوتی نمیکند مثلا سلمان حاکم شود، یا ابوسفیان؟

پس باید در این خصوص تحقیق کرد، اگر عقل و متون دینی به ما گفتند که چنین چیزی نمیشود و قطعا خداوند انسان را در زمان غیبت رها نمی کند، خب ما موظف و مکلّف به زمینه سازی برای تحقق آن هستیم، اما اگر کسی به هر دلیلی واقعا به لحاظ اعتقادی و به دور از تعصبات و پیش فرض های ذهنی این ادله را ناکافی دانست و معتقد به ولایت مطلقه فقیه نشد، به هیچ وجه از شیعه خارج نشده و کفر هم نگفته است.

نکته سوم:

نکته دیگر اینکه اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه با ضدیت متفاوت است، کسی که ادله ولایت فقیه را ناکافی می داند معتقد است حاکمیت فقیه در دوران غیبت ضرورت ندارد، نه اینکه اگر برپا شد باید آن را تضعیف کرده و در صورت توان سرنگون سازیم! این دو بحث هرگز نباید با یکدیگر خلط شوند. اگر کسی که معتقد به ولایت مطلقه فقیه نیست، در برابر کسانی که معتقد به این امر هستند و از سر احساس وظیفه با نثار کردن جانشان حکومت فقیه را تشکیل داده اند ضدیت به خرج بدهد، و هر کجا می نشیند اعتقاد مردم نسبت به این نظام را تضعیف کند، خب این مسئله ای فراتر از اعتقاد و عدم اعتقاد به ولایت فقیه است، این دشمنی آشکار با دین، و کمک کردنی آشکار به دشمن است، و قطعا از این بابت مواخذه خواهد شد. چرا که از طرفی ادله ی او بر عدم ضرورت ولایت فقیه، جواز حکومت فقیه را زیر سوال نمی برد، و از طرف دیگر قطعا با تضغیف نظام اسلامی، تفکرات سکولار و ضد دین قوّت می گیرند، یعنی چنین شخصی حتی با نیت اسلامی، اما در جبهه ای گام برمیدارد که رضایت دشمنان اسلام در آن است، و از این بابت روز قیامت بازخواست خواهد شد.
به همین خاطر برخی از مراجع عظام تقلید علی رغم دیدگاه های مختلف در خصوص ولایت مطلقه فقیه اما حفظ نظام را از اوجب واجبات تبیین کرده اند.

پی نوشت ها:
1. احزاب:36/33.

موضوع قفل شده است