آيا زنان طبق نظر اسلام مي توانند ولي فقيه يا رهبر جامعه باشند؟؟!!!

تب‌های اولیه

755 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"]

(نگین);451889 نوشت:
یه سوال از کارشناس محترم دارم آیا گذشت زمان و پیشرفت علم بر روی دستورات و احکام تاثیری داره یا نه مثلا یه زمانی برخی از دستورات به خاطر اینکه با عرف نمیساخت تغییر پیدا کرد (تاریخ گواه این ادعای ماست) و اگر الان از زنان رهبر موفق اسمی میبریم و میگید نمیشه استثاها را در نظر گرفت اگه یه روز این استثناها کل دنیا رو فرا گرفتند اون وقت به جای این دلیل چی باید گفت؟؟

با سلام و درود

تعبدیات و ثابتات دین، تغییر نمی کنند. آن چه با توجه به نیاز زمان تغییر می کند عقلانیت دین است.

دین خاتم یعنی آن چه به عنوان دین آمده است تغییر نمی کند، مگر این که خود دین ارجاع به عقل داده باشد.

طبق نظر مشهور، این موضوع (رهبری زنان) از امور تعبدی است و چنین ارجاعی داده نشده است. لذا با گذشت زمان تغییر نمی کند.

[="Tahoma"]

heyran;452045 نوشت:
این سوالای هست که یکی از خانمها ازم پرسید.شما چه جوابی براش دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟کارشناسا محترم جواب بدین

[=lucida grande]آیا همه دستورات و سفارشاتی که در دین ما مطرح شده با معیار های جامعه امروزی سازگاری دارد؟ برای مثال وصیت نامه امام علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) که توصیه ها و سفارشات قابل تاملی در این نامه وجود دارد اما..... آیا سفارشاتی که در مورد زنان شده میتواند نیاز های زن امروزی را مرتفع کند؟ چیزی که یک زن در زمان امام علی حتی به آن فکر هم نمیکرد امروزه به نیازی اساسی تبدیل شده . زن امروزی نیاز به حضور فعال در جامعه ، مطرح بودن در جامعه و نیز ابراز عقاید و اندیشه های خود دارد در حالیکه در این نامه ، زن، بنا به دلایلی که برای من روشن نیست ، تا جایی که ممکن است از حضور در اجتماعات منع شده ...

با سلام و درود

تعبدیات دین به عنوان پاسخ به نیاز زمان نیست لذا در همه زمان ها ثابت است، ولی آن قسمت عقلانیت دین، با توجه به نیاز زمان است و قابل تغییر است.

ما تعبد دینی نداریم که زن نباید از خانه بیرون بیاید. بلکه نظر دین این است که حتی المقدور نیاید یعنی کار اصلی اش را فراموش نکند.

دین می خواهد سعی شود که اختلاط به عنوان ضدارزش محسوب نشود. ولی وقتی ضرورت ایجاب کند مثل اکنون که به پزشک زن، معلم زن و ... نیاز است اسلام منعی ندارد.

[="Tahoma"]

(نگین);452048 نوشت:
اگه این حکم واسه همه است و زن نمیتونه زنان طاغوتی هم نباید موفق بشن

با سلام و درود

اسلام نگاه موردی و شخصی ندارد بلکه نگاهش نوعی است. ضمنا تکیه فقط بر روی توانستن و نتوانستن نیست.

اسلام منکر استعداد زن ها نیست بلکه مردها را برای اداره جامعه و رهبری مناسب تر می داند.

لذا این که برخی زنان مدیریت و یا موفقیتی در این زمینه داشته باشند، دلیل بر رد و نقض ولایت نداشتن زنان برای رهبری نیست.

[="Tahoma"]

استوار;453759 نوشت:

اول - بحث رسالت
...
با توجه به اینکه معنای انسان و بشر همانند معنای مرد، از معانی اصلی کلمه رجل میباشد، و با توجه به سیاق این آیات، ترجمه بشر به جای مرد مناسب‌تر به نظر می‌آید.
پس در مقام استناد به این دو آیه برای اثبات رسالت مردان و عدم رسالت زنان، استناد ضعیف و غیر منطقیست.

دوم - بحث مرجع تقلید بودن مجتهد جامع الشرایط زن
خب الحمدلله که این موضوع امروزه حل شده و حتی یک مرد میتواند اگر مجتهد زنی را اعلم تشخیص داد، از ایشان تقلید نماید.
از کسانی که شرط مرد بودن برای افتاء را رد نموده‌اند، میتوان به آیت الله العظمی حکیم، استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی اشاره نمود.

چهارم - امام جماعت
هیچ لزومی ندارد که رهبر یک جامعه، عملا بخواهد امام جماعت باشد.
چون از وظایف اصلی و کلیدی رهبر یک جامعه نیست که در نماز عید فطر- قربان- جمعه و ... امام جماعت باشد.

پنجم - آیه 34 سوره نساء : الرجال قوامون علی النساء ...
....بنابراین در مقام تعمیم ولایت مرد به زن به همه امور، استناد به این آیه، استناد ضعیفیست.

....
شما نمی توانید بگویید که این دلیل بر منع شرعی دلالت می کند یا نه؟
این [تنها] دلیل بر این است که از نظر پیغمبر اکرم(ص)، از نظر امیرالمؤمنین(ع)، مردها نسبت به زنها اولویت داشته اند به این کار.
اما آیا دلیل بر ممنوعیت شرعی و محرم بودن هم می شود؟ اولویت و صلاحیت یک بحثی است؛ بحث ما در این است که آیا از این سیره، می توانیم حرمت شرعی استفاده کنیم؟ حرمت شرعی!

...
چیزی که در بیانات ایشان مبرهن است، تفاوت حکومتها است.
وقتی یک حکومت جمهوری اسلامی باشد، وقتی حکومت مردم سالاری دینی باشد، وقتی مجلس خیرگان رهبری داشته باشد، وقتی قوای سه گانه داشته باشد و ...پس این حکومت یک حکومت استبدادی یک شخص بر کل جامعه نیست.
در چنین سیستمی حقیر نیز مانند استاد مطهری، معتقدم زن میتواند رهبر جامعه و ولی فقیه باشد و این روایت که به احتمال زیاد صحیح است، در مورد نوع حکومت امروزی در کشورمان مصداق ندارد.

با سلام و درود

1. به قرینه روایات، معلوم می شود که مراد از رجال در آیه شریفه مرد است.

2. نظر مشهور، خلاف این است و مرجعیت تقلید برای زن را صحیح نمی داند.

3. وقتی زن، در حد امام جماعت بودن برای مردان، ولایت ندارد، چگونه می توان ولایتی به بزرگی رهبری مسلمانان جهان را برای او ثابت کرد.

4. این صحیح نبودن امام جماعت شدن زن برای مردان، مورد اتفاق علمای دین است.

5. از آیه شریفه قوام بودن مرد بر زن، نمی خواهیم همه ولایت ها را برای مرد ثابت کنیم بلکه به قیاس اولویت استناد می کنیم برای نفی ولایت زن بر همه مسلمانان، زیرا زن وقتی ولایت بر خانه اش را ندارد، چگونه می توان قائل شد که او ولایت و رهبری همه مسلمانان را دارا است.

6. ما ممنوعیت ولایت و رهبری زنان را از این روایات نمی فهمیم بلکه از طریق ادله ولایت و قیاس اولویت می فهمیم. این روایات فقط مؤید و قرینه هستند، نه دلیل فقهی.

7. تفاوت حکومت ها و ... حرف قابل تاملی است و ما اطلاقی در نفی ولایت زن (هر ولایتی) نداریم؛ ولی لازمه این سخن این است که ادله نفی ولایت زن، لغو باشد و تخصیص اکثر لازم آید.

[="Tahoma"]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;454368 نوشت:

...
چرا امام دستور دادند یک مرد فقیه برود و جواب سوالش را از یک زن بگیرد ؟ مرجعیت برای پرسیدن همین احکام در دین است. اینطور نیست ؟

آن بانو چنان فقیه و عالم به احکام و مسایل بوده که حضرت صادق(ع) زنها را امر می فرموده که در اخذ مسایل و احکام دین به او رجوع نمایند.(منتهی الآمال، ج2، ص335.)
5ـ امام صادق(ع) او را به گونه ای پرورش داده بود که در دانش و پرهیزکاری و ایمان، سرآمد زنان عصر خویش بود و امام از او خواسته بود که عهده دار تدریس فقه و تعلیم احکام شرعی زنان مسلمان شود.(حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ج1، ص41 ـ 40)

با سلام و درود

پرسیدن از دیگران و ارجاع به پرسیدن از آن ها که اشکالی ندارد. این همان رجوع جاهل به عالم است لذا امام هم به همین موضوع ارجاع داده اند. حتی تدریس نمودن و کلاس درس داشتن اشکالی ندارد.

این با تبعیت تعبدی فرق دارد و سخن ما در موضوع ولایت و رهبری، بر روی تبعیت تعبدی است.

لذا مراد امام علیه السلام مرجعیت و ولایت نبوده زیرا در مرجعه به مرجع تقلید، پذیرش قول او تعبدی است یعنی ولو از قول او به اطمینان نرسیم و یا حتی ظن بر خلاف داشته باشیم، باز هم مجاز هستیم به گفته او اکتفا کنیم.

لذا سخن بر روی حجیت شرعی و تبعیت تعبدی است، و هر پرسیدن از عالمی که به معنای این حجیت نیست.

[="Navy"]

.استوار.;453759 نوشت:
در حد توان مطالب را مطالعه نمودم. چند نکته به نظر حقیر میرسد که با کسب اجازه از برادر بزرگوار جناب ملاصدرا، عنوان میکنم:

سلام و عرض ادب
با تشکر از شما برای شرکت در بحث از شما دوست و برادر بزرگوار، بنده نیز به اندازه وسع خویش به مطالب شما پاسخ خواهم داد.
.استوار.;453759 نوشت:
اول - بحث رسالت
در این مورد مشاهده میشود که هم در آیه 7 از سوره انبیاء و هم در آیه 9 سوره انعام، سیاق آیات در مقام بیان تفاوت در ماهیت نوع بشر و نوع فرشته است.
نه تفاوت در ماهیت نوع مرد با نوع فرشته.
با توجه به اینکه معنای انسان و بشر همانند معنای مرد، از معانی اصلی کلمه رجل میباشد، و با توجه به سیاق این آیات، ترجمه بشر به جای مرد مناسب‌تر به نظر می‌آید.
پس در مقام استناد به این دو آیه برای اثبات رسالت مردان و عدم رسالت زنان، استناد ضعیف و غیر منطقیست.

سوره انعام آیه 9:وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ
و اگر او را فرشته‏اى مى‏كرديم باز هم او را [به صورت‏] مردى مى‏ساختيم و آنچه را [اكنون بر خود و ديگران‏] پوشيده مى‏دارند بر آنان پوشيده مى‏داشتيم

اینجا از لفظ رجلا استفاده شده و نه رجالا که این واژه رجلا مفرد است و نمی تواند از باب تغلیب بیان شود بلکه دو هدف خداوند از بیان این واژه داشته و به جای رجلا بیان نکرده که بشرا (و لو جعلناه ملکا لجعلناه بشرا و للبسنا علیهم ما یلبسون) اینکه اگر ملکی را پیامبر قرار می دادیم او را به ضورت مرد قرار می دادیم که اولا انسان باشد و نه ملک و ثانیا از بین بشریت مرد باشد و نه زن.بنا بر این در ظاهر آیه هیچ دلیلی بر اینکه منظور از رجل بشر است وجود ندارد.

اما دلایل دیگری هم وجود دارد:
دلیل اول:، كلمه رجال گاهي از باب تغليب در معناي اعم از زن و مرد به كار مي رود، ولي نكته اينجاست كه تغليب، مجاز است و مجاز فقط با وجود دليل )قرينه( پذيرفته مي شود . در موضوع مورد بحث ،نه تنها قرينه اي براي اين تجوز )مجازگويي( وجود ندارد ، بلكه قرائني برخلاف آن موجود است ؛ مانند 1-عدم وجود اسم یک زن پیامبر در آیات و روایات 2--روایاتی که چنین مطالبی را بیان می کنند و برداشت مفسرین ازآیات برای عدم وجود پیامبر زن
دلیل دوم:اینکه رجلا و رجالا قطعا شامل مردان می شود هیچ شکی در آن نیست بلکه بحث آن است که آیا زنان هم مصداق این لفظ هستند یا نه که اصلی وجود دارد به اسم اصل اصالة العدم که اصل عدم یا اصالة العدم از اصطلاحات اصولى است و کاربرد آن جایى است که وجود چیزى یا اتصاف آن به صفتى، مشکوک باشد که با اصل عدم وجود یا اصل عدم اتصاف آن چیز بدان صفت، حکم به بقاى عدم پیشین مى‌شود، مگر آن که وجود آن چیز یا اتصاف آن به آن صفت، به دلیل معتبر و با ادله قطعی ثابت شود. از این اصل در اصول فقه، مباحث الفاظ و نیز مبحث حجّت سخن رفته است.
بنا بر این اصل بر این است که انبیا مرد بوده اند و اگر کسی می گوید چنین نیست و نبی زن هم بوده باید دلیل بیاورد که چنین دلیلی به هیچ وجه وجود ندارد پس مطالب بیان شده توسط ما صحیح است و تمام انبیا مرد هستند و این خود دلالت بر گفته ما دارد مگر اینکه شما ثابت کنید نبی زن هم وجود داشته.

.استوار.;453759 نوشت:
اگر سوره اعراف را مطالعه کرده باشید، میدانید که در آنجا نیز در مورد اهل اعراف، رجالا بکار رفته.
وقتی رجال بصورت نکره و بدون الف و لام (رجالا) به کار میرود، از نظر لغوی دلالت دارد بر احترام، کمال و بزرگی.
آیا اهل اعراف با این خصوصیات فقط مردانند؟

اولا منظور از اعراف که در بسيارى از روايات كه از ائمه اهل بيت ع نقل شده مى‏خوانيم:
نحن الاعراف:" مائيم اعراف" يا"آل محمد هم الاعراف ":" خاندان پيامبر ص اعرافند"
اما اگر هم کسی بگوید امامان اعراف نیستند و مثلا زنان هم جز اعراف هم هستند به دلیل قرینه معتبر و روایاتی معتبر در این باب است که در مورد بحث ما نه تنها دلیلی بر زن بودن پیامبران نیست بلکه خلافش هم وجود دارد.
ثانیا بنده جایی ندیدم که اگر لفظی به صورت نکره به کار رود مثلا رجالا فقط و همواره دلالتش بر بزرگی است و به همین دلیل حتما در آنجا نیز همینگونه است.
از این جهت کلمه رجالا نکره آمده که ما تمام آن مردان که پیامبر بودند برای ما آشنا نیستند پس باید نکره بیاید و یا ممکن است دلایل دیگری داشته باشد اما هیچگاه طبق اصل عدم دلالت بر زن بودن ندارد مگر دلیل معتبر و متقن ارایه شود که پیامبران زنی وجود داشته است.
.استوار.;453759 نوشت:
دوم - بحث مرجع تقلید بودن مجتهد جامع الشرایط زن
خب الحمدلله که این موضوع امروزه حل شده و حتی یک مرد میتواند اگر مجتهد زنی را اعلم تشخیص داد، از ایشان تقلید نماید.
از کسانی که شرط مرد بودن برای افتاء را رد نموده‌اند، میتوان به آیت الله العظمی حکیم، استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی اشاره نمود.

اولا این موضوع چنانچه شما بیان کرده اید حل نشده است بلکه بزرگترین مراجع عظام تقلید که مورد تایید جامعه مدرسین که متشکل از اساتید و بزرگان حوزه علمیه است می باشند و در سایت جامعه مدرسین اسامی آنها وجود دارد تا آنجایی که بنده می دانم شرط مرد بودن را برای مرجعیت قرار داده اند.
ثانیا برای ما مهم نیست که چه کسانی چه مطلبی را بیان می کنند بلکه مهم برای ما این است که دلیل این افراد چیست و برای ما کدام حجت است؟اجماع فقها شیعه و یا فتوای خلاف مشهور برخی از افراد؟!!
.استوار.;453759 نوشت:
سوم - بحث قضاوت زنان
این مبحث نیز الحمدلله امروزه حل شده و ما هم اکنون حدود 700 قاضی زن داریم که اتفاقا تعداد زیادی از آنها در شوراهای حل اختلاف با انواع و اقسام مشکلات خانواده‌ها روبرو هستند و ظاهرا احساساتی هم نشده‌اند
همچنین با توجه به نظامی که اکنون در جمهوری اسلامی داریم، اگر یک زن رهبر جامعه باشد، شاید عملا نیازی به قضاوت در امور جزئیه نداشته باشد و اشکالاتی که به قضاوت زنان مطرح میشده، دیگر مصداقی پیدا نکند.

اولا این بحث هم حل نشده و ادله بسیاری بر ممنوعیت قضاوت زنان وجود دارد و ما طبق بیان سخنگوی قوه قضاییه قاضی زنی که حکم و رای صادر کند نداریم.
ثانیا دلیل ما بر ممنوعیت رهبری زنان با استناد به قضاوت این است که وقتی شارع مقدس حکم زنان در امور قضایی را معتبر نمی داند چطور حکم حکومتی آنها که باید دارای ولایتی بیشتری بود تا آن حکم را صادر کرد مورد قبول می داند؟یعنی زن در امور جزییه مثل قضاوت ولایت ندارد حال چگونه می تواند ولایت کلیه داشته باشد؟! اصلا با تایید ولی فقیه و انتخاب رییس قوه قضاییه توسط رهبر است که قضاوت قضات مشروعیت پیدا می کند حال چگونه کسی که خودش برای کاری مشروعیت ندارد می خواهد به دیگران در همان کار مشروعیت بدهد؟؟
.استوار.;453759 نوشت:
بنابراین اجماع در مساله شرط مرد بودن قاضی، دارای اعتبار نیست زیرا در این مساله آیات و روایات وجود دارد و اجماع در این مساله مدرکی است. باید این اجماع را به کناری نهاد و مدرک حکم را که آیات و روایات است در نظر گرفت که آیا دلالتی بر این شرط دارند یا خیر؟ که دلیلی در این زمینه وجود ندارد.

فرضا که بپذیریم اجماع هم اجماع مدرکی است و نه اجماع تعبدی در حالی که اگر لزوم بود در این باره هم بحث خواهم کرد اما ما ادله معتبر بیان کردیم بر مبنای آیات قرآن و قیاس اولویت و ...
اگر وقت کافی داشتم آن ادله ای که شهید مطهری آوردید را نقد می کردم.اما همینقدر می گویم که اکثریت مراجع که همنظر ما هستند اینگونه نیست که مثلا این مطالبی که شهید مطهری بیان کرده ندانند یا نتوانند پاسخ دهند بلکه پاسخ کافی وجود دارد اما متاسفانه وقت کافی ندارم که آنها را جواب دهم.[/]

[="Navy"]

.استوار.;453759 نوشت:
چهارم - امام جماعت
هیچ لزومی ندارد که رهبر یک جامعه، عملا بخواهد امام جماعت باشد.
چون از وظایف اصلی و کلیدی رهبر یک جامعه نیست که در نماز عید فطر- قربان- جمعه و ... امام جماعت باشد.

ظاهرا به دلیل ما دقت نکردید ما نگفتیم که رهبر باید حتما امام جماعت باشد بلکه دلیل ما بر اساس قیاس اولویت بود که وقتی یک زن نمی تواند امام یک مرد در یک امر خاص مثل نماز خواندن باشد به طریق اولی نمی تواند رهبر تمام مسلمین در تمام امور ولایی باشد.
.استوار.;453759 نوشت:
پنجم - آیه 34 سوره نساء : الرجال قوامون علی النساء ...
بر این آیه نیز دو تفسیر کلی در محدوده ولایت مرد بر زن ذکر شده.
و سیاق آیه در بیان محدوده خانواده برای این ولایت است.
بنابراین در مقام تعمیم ولایت مرد به زن به همه امور، استناد به این آیه، استناد ضعیفیست.
نمیتوان جمعیت نسوان سایت را به زور و اجبار مکلف نمود که تفسیر علامه طباطبائی (ره) را از این آیه قبول کنند.
ایشان این حق را دارند که قول استاد شهید مطهری (ره) در این مورد را پذیرا باشند.

اولا فرضا همان مطلبی که شما بیان کردید صحیح باشد و این فقط مربوط به امور خانواده باشد در حالی که کلی بودن حکم اولیه از کلی و مطلق بودن جمله اولیه و حکم اولیه و همچنین از عموميت علت به دست مى‏آيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد یعنی فقط مربوط به خانواده نیست باز هم ایرادی به قیاس اولویت ما وارد نیست زیرا ما گفتیم زنی که در خانه خویش ولایت ندارد به طریق اولی بر کل جامعه ولایت نخواهد داشت.
ثانیا ما کسی را مجبور به پذیرش تفسیر خاصی نمی کنیم می توانند تفاسیر طالبان از قرآن را هم قبول کنند اما بحث ما این است که ادله و تفسیر حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه به نظر ما صحیح است و سایر تفاسیر را هم نقد می کنیم و دلیل بر تفسیر خود داریم و اگر کسی نقد دارد می تواند آن را نقد کند.
خداوند در آية 34 سورة نساء مي فرمايد:
الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم ...
در اين آيه شريفه، مردان قوام بر زنان و زنان تحت قيمومیت مردان دانسته شده اند .واژه قوام صيغه مبالغه از ماده قيام است و به معناي قيام كننده كامل به امور و اعمال و تدبير و تنظيم کننده زندگی است ."قام الاميرُ علي الرعية " به اين معناست كه امير ولايت و سرپرستي امور رعيت را بر عهده گرفت و به كار رعيت قيام كرد . بر همين اساس ، قوام به معنای امير و سرپرست به كار رفته است . نتيجه آنكه بر طبق آيه شريفه، مردان ، سرپرست امور زنان هستند و اداره امور آنان را در اختيار دارند . البته قوام بودن مرد بر زن، به منظور تأمين مصالح زن و حفاظت از او در برابر مشكلات و خطرات است كه در نهايت ، باعث شكل گيري خانواده اي سالم و سعادتمند مي شود. بنابراين ، چنين نيست كه در تنازع بين مرد و زن، مردپيروز شده و قواميت بر زن را از روي قهر و غلبه به دست آورده باشد ، بلكه قوام بودن ،مسئوليتي الهي است كه به تناسب توانايي ها و امكانات مرد بر دوش او نهاده شده است.استدلال به اين آيه براي اثبات ممنوع بودن زن از تصدي امور ولايتي، فرع بر اين است كه عام بودن آيه و عدم اختصاص آن به زندگي خانوادگي را بپذيريم . مرحوم علامه طباطبايي در اين مورد چنين نوشته است:
از عموميت علت به دست مى‏آيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست، و چنان نيست كه مردان تنها بر همسر خود قيمومت داشته باشند، بلكه حكمى كه جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى كه ارتباط با زندگى هر دو طايفه دارد، و بنا بر اين پس آن جهات عمومى كه عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قيمومت دارند، عبارت است از مثل حكومت و قضا (مثلا) كه حيات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام اين دو مسئوليت و يا بگو دو مقام بر نيروى تعقل است، كه در مردان بالطبع بيشتر و قوى‏تر است، تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه كه قوام آن برداشتن نيروى بدنى و هم نيروى عقلى است، كه هر دوى آنها در مردان بيشتر است تا در زنان.
و بنا بر اين، اين كه فرمود:" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ"، اطلاقى تام و تمام دارد، و اما جملات بعدى كه مى‏فرمايد:" فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ..."كه ظاهر در خصوصياتى است كه بين زن و شوهر هست نمى‏خواهد اين اطلاق را مقيد كند، بلكه مى‏خواهد فرعى از فروع اين حكم مطلق را ذكر نموده، جزئى از ميان جزئيات آن كلى را بيان كند، پس اين حكم جزئى است كه از آن حكم كلى استخراج شده، نه اينكه مقيد آن باشد..
در دلالت اين آيه بر عموميت قيمومت مردان بر زنان، اشكالاتي مطرح شده است:
اشكال اول:روايتي كه مفسران در شأن نزول اين آيه ذكر كرده اند، دليل بر عدم عموميت آن است مطابق اين روايت، زني از انصار نسبت به شوهر خود نافرماني كرد و ناشزه شد و شوهرش نيز او را كتك زد . پدر آن زن، همراه وي به محضر رسول خدا رفت و عرض كرد : دخترم را به ازدواج اين مرد درآورده ام و او وي را كتك زده است . حضرت فرمود : دخترت مي تواند شوهرش را قصاص كند . آن زن به همراه پدرش از محضر رسول خدا برخاستند تا شوهر را قصاص كنند كه ناگهان پيامبر فرمود: ما چيزي را اراده كرديم ، ولي خداوند چيز ديگري را اراده كرد و قطعاً اراده خدا بهتر است و به همين دليل، قصاص را برداشت. بنابراين، آیه شريفه به قيمومت مرد بر زن در زندگي زناشويي اختصاص دارد و خارج از اين محدوده را شامل نمي شود
نقد و بررسي : اولاً. ظاهر اين روايت با فرض پذيرش سند آن، با عصمت رسول خدا منافات دارد ؛ زيرا، روايت ظهور در آن دارد كه پيامبر اكرم يك حكم كلي شرعي را بيان كرده است و درصدد قضاوت بين آن زن و شوهرش نبوده است، در حالي كه در قضاوت ، علاوه بر سخن مدعی، دفاع مدعی عليه نيز بايد شنيده شود ، در صورتي كه مطابق روايت، فقط يكي از اصحاب دعوي) يعني: زن همراه با پدرش) خدمت حضرت رسيده بودند . بنابراين، نزول آيه به دنبال بيان حكم كلي توسط پيامبر و رد سخن آن حضرت به معناي تخطئه حضرتش است كه قطعاً با عصمت ايشان منافات دارد ؛ زيرا، هيچ گاه پيامبر قبل از يقين به ثبوت يك حكم شرعي ،به بيان آن نمي پردازد.
اين مطلب مورد توجه تعدادي از مفسران بزرگ قرآن كريم قرار گرفته است و به همين دليل از پذيرش مضمون روايت مورد بحث ، خودداري كرده اند.
همچنين، صاحب تفسير ارزشمند كنزالدقائق، روايت مورد بحث را كذب مي داند ،به اين دليل كه مضمون آن مخالف اخبار متو اتري است كه دلالت مي كند بر اينكه پيامبر اكرم هيچ گاه به انجام كاري يا بيان حكمي كه بر او وحي نشده بود، اقدام نمي كرد.
ثانياً. حتي اگر از اين اشكال صرف نظر شود و سند روايت نيز پذيرفته شود ، باز نمي توان روايت مزبور را دليل بر عدم عموميت آيه دانست ؛ زيرا ، شأن نزول يك آيه فقط بيانگر مورد نزول آن است و هيچ گاه نمي تواند عموم يا اطلاق به كار رفته در عبارات آيه را تخصيص ز ند يا تقييد كند. به همين دليل ، اين جمله در ميان مفسران ،فقها و اصوليان معروف است كه لايكون المورد مخصصاً و لامقيداً
اشکال دوم: تعلیل مذکور در آیه "بما فضل الله بعضهم علی بعض" به معنای برتری مطلق مردان بر زنان نیست زیرا این مطلب روشن و غیر قابل مناقشه است که خداوند به زنان نيز برتري هايي تكويني داده است كه مردان فاقد آن هستند ؛ مانند : نرم خويي،زيبايي، عاطفه و جذا بيت. بنابراين ، چنين نيست كه خداوند تمام مزيت هاي انساني را به مردان اختصاص داده باشد ، به همين دليل قرآن كريم با توجه دقيق به اين نكته، تعبير "بعضهم علی بعض" را به کار برده است و نفرموده است :"بما فضل الله الرجال علی النساء" این پاسخي است به ادعاي عموميت قيمومت مردان بر زنان ، با تمسك به علت تكويني مذکور در آیه
نقد و بررسی: همان طور كه در عبارت بالا آمده است ، اين مطلب قابل مناقشه نيست كه زنان نيز داراي يك سلسله برتري تكويني بر مردان هستند، چنان كه مردان نيز داراي چنين برتري هايي بر زنان هستند، ولي اين نكته نيز واضح است كه استدلال به آيه متوقف بر آن نيست كه آن را به معناي اختصاص تمام برتري هاي تكويني به مردان بدانيم. به عبارت ديگر ، كساني كه به اين آيه براي اثبات عموميت قيمومت مردان بر زنان در امور ولايي استناد مي كنند، مدعي آن نيستند كه آیه تمام برتري هاي تكويني را مختص مردان مي داند و استدلالشان نيز متوقف بر پذيرش چنين مطلبي نيست ، بلكه مي گويند مفاد آيه آن است كه خداوند مردان را به دليل وجود يك سلسله برتري هاي تكويني و تشريعي بر زنان قيمومت داده است.
ولي اينكه چرا در آيه شريفه براي تفهيم اين معنا از تعبير بما فضل الله الرجال علی النساء استفاده نکرده است شاید بدان جهت باشد که با تعبیر بعضهم علی بعض می خواسته است به اشتراک زن و مرد در اصل انسانیت و اینکه هر دو جنس از گوهر واحدی هستند اشاره کند.
نکته دیگری که در استفاده از تعبیر بما فضل الله بعضهم علی بعض به نظر می رسد این است که اگر در آیه شریفه به جای این تعبیر از عبارت بما فضل الله الرجال علی النساء یا بما فضلهن علیهن استفاده می شد به معناي برتري همه مردان بر همه زنان بود ، در حالي كه اين معنا برخلاف واقعيت و مسلّمات تاريخي و نيز اعتقادي اسلام است و در نتيجه قطعاً مقصود آيه نيز اين نيست.
اشکال سوم: دومين تعليل مذكور در آيه ، يعني و بما انفقوا من اموالهم مخصوص زندگي زناشويي است ؛ زيرا، فقط در زندگي زناشويي است كه مرد عهده دار پرداخت نفقه زن است. از آنجا كه نتيجه تابع اخس مقدمتين و اخص تعليل هاست ، پس بايد نتيجه گرفت كه آيه شريفه در خصوص زندگي زناشويي بيانگر قيمومت مردان بر زنان و به تعبير ديگر ، قيمومت شوهران بر همسرانشان است و امور خارج از اين محدوده را شامل نمي شود.
نقد و بررسي : در اين اشكال به چند نكته توجه نشده است كه با عنايت به آنها مي توان عموميت قوام بودن صنف مردان بر صنف زنان را اثبات كرد:
نکته اول: اگر حكم آيه مبني بر قواميت، اختصاص به شوهران داشت و شامل همه مردان نبود سزاوار بود در آیه شریفه به جای الرجال و النساء بفرماید "الازواج یا البعولة قوامون علی نسائهم یا زوجاتهم"
نکته دوم: مستشكل تصور كرده است هريك از دو دليل مذكور در آيه شريفه،به تنهايي جز العله است و در مجموع ، با هم يك علت تامه را تشكيل مي دهند، ولي با تأمل در آيه، اين بيان صحيح به نظر نمي رسد؛ زيرا، خلاف بلاغت و رسايي سخن است كه مقصود خداوند، قوام بودن شوهران بر همسرانشان باشد ، ولي از تعبير الرجال و النساء استفاده فرمايد . علاوه بر اين ، اگر آيه مختص زندگي زناشويي باشد و دليل قيمومت مرد بر زن نيز در محدوده اين زندگي، پرداخت نفقه توسط وي باشد، آنگاه ذکر تعلیل اول "بما فض الله بعضهم علی بعض (مطابق تفسيري كه مستشكل از آیه دارد(، بي فايده و يا شبه لغو خواهد بود ؛ زيرا، به عقيده مستشكل مقصود از عبارت بما فضل الله ... برتري جنس مردان بر زنان نيست ، بلكه برتري هايي است كه هريك از زنان و مردان نسبت به يكديگر دارند ، در حالي كه واضح است كه چون در ابتداي آيه ، قوام بودن مرد بر زن اثبات شده است ، تعليل مذكور در آن نيز بايد ناظر به همين امر باشد ،يعني از نكاتي سخن گويد كه باعث اين قواميت شود و اين نكات علي القاعده بايد درباره برتري هاي مرد بر زن باشد تا بتواند قوام بودن مرد را تبيين كند ، نه برتري هاي هركدام بر ديگري . بر اين اساس ، عبارت بما فضل الله بعضهم علی بعض با معنایی که مستشكل براي آن در نظر مي گيرد تناسبي با تعليل نخواهد داشت ، در حالي كه ظاهر آيه برخلاف اين معنا دلالت مي كند؛ زيرا بما فضل الله ... به دليل استفاده از باء سببيه ، ظهور در تعليل دارد و مقتضاي تعليل صحيح نيز چنان كه گفتيم ، اشاره به برتري هاي مرد است نه برتري هاي هريك بر ديگري.
اين مطلب زماني واضح تر مي شود كه به دومين تعليل مذكور در آيه ، يعني "و بما انفقوا من اموالهم" توجه شود ؛ زيرا ، اين تعليل به عقيده مستشكل، هم مختص زندگي زناشويي است و هم دليل اصلي قوام بودن شوهران را بيان مي كند. سخن اينجاست كه بدين ترتيب و با وجود اين تعليل ، ديگر نيازي به ذكر تعليل اول وجود نخواهد داشت و با توجه به معنايي كه مستشكل براي آن ارائه مي دهد، حتي ذكر آن نيز به عنوان يكي از دو علت ، مفيد فايده نخواهد بود . شاهد بر اين سخن آن است كه اگر جمله بما فضل الله را مطابق نظر مستشكل ، به معناي برتري هاي هريك از مرد و زن نسبت به يكديگر بدانيم و جمله بما انفقوا را نيز همان گونه معنا كنيم كه مستشكل مي گويد،آنگاه خواهيم ديد كه حذف جمله اول يعني بما فضل الله هيچ خللي در معناي آيه(بر طبق تفسيري كه مستشكل از آن ارائه مي دهد) ايجاد نخواهد كرد . بنابراين، ملاحظه مي شود كه قبول ديدگاه مستشكل، مخالف ظاهر آيه شريفه است، بلكه منجر به لغو دانستن اولين تعليل مذكور در آيه مي شود.
با توجه به مطالب پيش گفته، تفسير صحيح آيه آن است كه گفته شود صنف مردان بر صنف زنان قواميت دارند و موضوع اين قواميت، امور عمومي همچون حكومت ، قضاوت و جهاد است و علاوه بر آن، در محيط خانواده نيز مردان بر زنان قيمومت دارند.
.استوار.;453759 نوشت:
ششم - سیره
استاد مطهری در این مورد قول زیبائی دارند:

ما سیره را دلیل اصلی نمی گیریم (هرچند می تواند باشد) بلکه آن را موید تفاسیر و ادله خویش می آوریم و همچنین می گوییم اصل بر عدم ولایت اشخاص بر دیگران است مگر خلافش ثابت شود و ولایت مردان را با توجه به سیره بیان می کنیم اما چون دلیلی بر ولایت زنان نداریم اصل بر عدم وجود ولایت ایشان است.
.استوار.;453759 نوشت:
هفتم - روایت لَنْ یُفْلح قومٌ و لَّوْا امْرَهم إمرأةً

اگر سند روایت صحیح باشد دلالتش واضح است چون حدیث بیان می کند که قومی که زنان ولایت کارهایشان را برعهده دارند هرگز رستگار نمی شوند و هرگونه ولایت زنان را نفی می کند و ولی فقیه قطعا ولایت دارد پس نمی تواند زن ولی فقیه باشد و ولایت داشته باشد.[/]

استوار;455097 نوشت:
باید دقت شود که خروج زن از خانه بدون اذن شوهر، نمیتواند مقدمه بر ممنوعیت شرعی رهبری زن شود.
اگر آن ممنوعیت رهبری زنان نفی بشود، و جواز آن مورد پذیرش علمای اسلامی قرار بگیرد، آنگاه انجام این مسئولیت برای ولی فقیه زن یک تکلیف و [HL]واجب عینی[/HL] است.
پس بواسطه انجام این واجب عینی، میتواند بدون اذن شوهر از خانه خارج شود.

حکومت کردن واجی عینی نیست و فرضا اگر واجب باشد واجب کفایی است (هر چند که در همین هم شک و تردید وجود دارد) و زن برای واجب عینی می تواند از خانه بدون اذن شوهر خارج شود.

در ضمن اینجا هم می توان دلیل آورد که وقتی زن برای خروج از منزل نیاز به اذن دارد چگونه می تواند مستقلا کشور را اداره کند و اسلام کشور داری را به وی واگذار کند در حالی که برای بیرون رفت از خانه و انجام کار معمولی نیاز به اجازه دارد؟!!!

استوار;455023 نوشت:
«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»
این حدیث را نیز صرفنظر ازصحتش، میتوان از منظری دیگر بررسی کرد:
وضعیت این حکومتی که بیان میشود هیچ شباهتی به ولایت یک فقیه زن بر مسلمین ندارد.
اولا منصب ولایت امر مسلمین توسط یک فقیه جامع الشرایط زن، نشستن بر تخت سلطنت نیست. حکومت ولی فقیه (آنهم به شکل جمهوری اسلامی) کجا و تخت سلطنت کجا.
دوما بحث ولایت کجا و چیره شدن کجا.
سوما ادامه راه پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) کجا و عملی شدن خواسته‌های شخصی کجا.
فلذا این حدیث نیز به صراحت منع نکرده که یک فقیه زن نمیتواند رهبر جامعه شود.

این روایت هم دارای سند معتبر و هم دلالت بر نهی از حکومت زنان دارد:
رواياتي كه تسلط زنان بر امور مختلف ولايي و از جمله حكومت را يكي از علائم از بين رفتن حق و رواج ظلم و فساد در جامعه مي داند.
از ميان اين دسته ، مي توان به روايت حمران از امام صادق اشاره كرد كه بسيار طولاني است و سند معتبري نيز دارد. در ضمن اين حديث امام صادق مي فرمايد:هنگامي كه ديدي حق مُرده و اهل آن از بين رفته اند و ظلم و جور همه جا را فراگرفته و قرآن )در ميان مردم ( كهنه شده ... و دين دگرگون شده و اهل باطل بر اهل حق تسلط يافته اند و شرّ آشكار شده و از آن نهي نمي شود و ... مؤمن سكوت اختيار كرده و سخنش پذيرفته نمي شود و ... و هنگامي كه ديدي زنان بر حكومت و بر هر امري مسلط شده اند و كاري انجام نمي شود مگر اينكه باب ميل آنان باشد ... پس در چنين حالتي برحذر باش و از خداوند طلب نجات كن و بدان كه مردم )در چنين وضعيتي (دچار خشم خداوند عزّوجل هستند.
قسمت مستدل در اين روايت، عبارت « و رأي تالنساء و قد غلبن علي الملك» است به خوبی بر اين معنا دلالت مي كند كه تسلط زنان بر حكومت و فرمانروايي و قرار گرفتن امور مختلف در سلطه و حاكميت آنان، از ديدگاه شرع مذموم و مورد نهي است.
اما جواب به شما:
روایت غلبه زنان بر حکومت ها را بیان می کند و غلبه یعنی به دست آوردن حکومت و ترجمه روایت چنین است و زنان را می بینی که حکومت را بدست گرفته اند
پس روایت هر گونه بدست گرفتن حکومت توسط زنان در امور ولایی را مذموم می داند حال به هر شکلی ولایت فقیه یا شاهنشاهی یا نظایر آنها.
این روایت اصلا بر نحوه حکومت کردن آنها صحبت نمی کند بلکه اصل حکومت کردن آنها را رد می کند و مذموم می داند پس سخنان شما نمی تواند پاسخ مناسبی به ما باشد.

سلام و عرض ادب.

برادر بزرگوار جناب ملاصدرا.
از توضیحات مبسوط و کاملتان ممنونم. تماماً قانع کننده است. :Gol:

تنها در مورد اذن شوهر برای بیرون رفتن از خانه:
دقت کنید که اگر علمای اسلام تأئید کنند یک مجتهد زن جامع الشرایط اعلم و عادل میتواند ولی فقیه شود، و وی ولی فقیه شود، آنگاه برای انجام آن تکلیف و واجب عینی، نیازی نیست برای بیرون رفتن از خانه از شوهرش اجازه بگیرد.

[="Navy"]حدیث بعدی که دلالت از دوری و برحذر بودن حتی از زنان خوب می کند نیز می تواند مربوط به بحث ما باشد:


الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 517
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ فَقَالَ اعْصُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ‏ قَبْلَ أَنْ يَأْمُرْنَكُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شِرَارِهِنَّ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ.

سند این حدیث بنا بر بررسی علامه مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 333 صحیح است

حضرت‌ در ذيل‌ اين‌ جملات‌ مي‌فرمايند: اي‌ مردم‌! از زنهاي‌ بد بپرهيزيد، و از خوبان‌ آنها هم‌ بر حذر باشيد؛ و در كارهاي‌ پسنديده‌ از آنها إطاعت‌ نكنيد، تا اينكه‌ آنها طمع‌ در كارهاي‌ منكر و ناپسند نكنند.
جملۀ: كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلي‌ حَذَر إطلاق‌ دارد، و تمام‌ زنهاي‌ خوب‌ را شامل‌ ميشود. أمّا پرهيز از زنهاي‌ بد (اتَّقوُا شِرَارَ النِّسَآء ) كه‌ جاي‌ خود دارد؛ و البتّه‌ از زنهاي‌ بد بايد اجتناب‌ كرد. أمّا چرا از زنهاي‌ خوب‌ بر حذر باشيم‌؟ [=trebuchet ms]وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلي‌ حَذَرٍ.

منظور از بر حذر بودن در اینجا طبق سیره معصومین این است که از حکومت کردن و قضاوت کردن انها بر حذر باشید همانطور که بسیاری از زنان خوب بودند اما حاکم و ... نشدند و سیره معصومین در این امر این حدیث را تفسیر می کند که هیچ زن خوبی قاضی یا خاکم نشد و این یعنی بر حذر بودن از زنان خوب.

بسم الله الرحمن الرحیم.

استوار;455097 نوشت:
حقیر کلمه «مانند» را رنگی کردم تا مشخص باشد.
وقتی یک گزاره‌ای بیان میشود، برای ذکر بعضی مصادیقش از «مانند» استفاده میگردد. این بدان معناست که مصادیق دیگری هم ممکنست داشته باشد.

سلام
جناب استوار برداشت از کلمه مانند و تفسیر آن کاملا اشتباه است.
رهبری واجب کفایی نه واجب عینی.
واجب عینی بستگی به شرایط خاص دارد.
حج ممکن است یک زمانی مانند اوایل انقلاب تحریم شود از سوی ولی فقیه. واین امر رخ داد در زمان امام خمینی(ره)
انتخابات هم همینجور.
اما بحث رهبری یک واجب کفایی است و از لزومات جامعه است.
زمانی که یک زن شرایط امام جماعت شدن را ندارد چگونه میتواند رهبر یک جامعه بشود؟

با تمام فرضیات جنابعالی یک زن حتی اگر رهبر شود برای برسی کارهای سیاسی نمیتواند بی اذن شوهر از منزل خارج شود.

و اما واجبات عینی ( زنی که میخواهد برای آموختن احکام دینی به مسجد برود و یا حج برود و....... )
اگر همسر بگوید رفتن تو به مسجد یا حج ممکن است باعث مفسده شود میتواند زن را از انجام این واجبات عینی هم باز دارد.
اگر زنی رهبر شود و مرد به زنش بگویید ممکن است زمانی که به سرکار میروی برایت مفسده ایجاد کند زن حق ندارد بدون اذن خروج شود.

باقی پستها را کارشناس محترم و جناب ملاصدرا پاسخ دادند و بنده سکوت میکنم.


دلایلی دیگر که زن نمیتواند رهبر شود.

[B]پرده نخست

ولایت چیست؟

واژه ولایت ، در معانی حب و دوستی ، نصرت و یاوری ، متابعت و پیروی ، سلطنت و چیرگی ، رهبری و سرپرستی به کار رفته است.

مقیاس اللغه جلد 6 صفحه 214 - 203

کتاب نقد ش 8 ص 207 - 183


برخی از محققان ولایت را تنها در معانی سرپرستی ، سلطنت یا رهبری دانسته اند.

ولایت فقیه صفحه 67 پاورقی ش 2

تمام محققان واژه سلطنت را قبول دارند.

حضرت علی(ع) یکی از فسادهای زنان آخرالزمان را اینگونه بیان میکنند.

«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»
محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۵۹.


حضرت علی(ع) قائل به این هستند که زنان نمیتوانند عهده دار رهبری در حکومت اسلامی شوند.و از آن به عنوان فساد نام میبرند.

پرده دوم

فقیه باید علاوه بر شرایط عمومی مثل : عقل ، ایمان ، پاکزادی و..... سه ویژگی دیگر هم داشته باشد.

الف: اجتهاد مطلق ب: عدالت مطلق ج: قدرت مدیریت و رهبری(حسن الولایه)


اجتهاد مطلق: یکی از شرایط رهبری جامعه دینی در عصر غیبت فقاهت و اجتهاد مطلق است.
فقیه کسی است که بتواند همه ی مسائل را از منابع دینی استنباط کند و قدرت اجتهاد او منحصر در مسائل و موضوعات خاصی نباشد.
ولایت فقیه صفحه 137
الحکومه الاسلامیه صفحه 247

علما طبق روایات میگویند زن نمیتواند حکمی فقهی صادر کند.
امروزه هم که زنان قاضی شده اند با این حال قضات زن نمیتوانند حکمی صادر نمایند.و تمام علما مخالف این امر هستند.
و قرار شده است که به زن اجازه دهند در مسائل خانواده در دادگاه ها حکم دهند اما در موارد فقهی خیر.
یکی از شرایط رهبری این است که رهبری در تمام مسائل حکم دهد.
و این دلیلی است بر این که زنان نمیتوانند رهبر شوند.


عدالت مطلق:
فقیه جامع الشرایط ، کسی است که بر کمال عقل نظری ، در ناحیه عقل علمی نیز به مقدار ممکن باشد.

از آنجایی که زنان در بعضی از موارد دچار احساسات میشوند و از روی احساس تصمصم میگیرند نمیتوانند رهبر شوند.


قدرت مدیریت و رهبری (حسن الولایه) :
پیغمبر اسلام فرمودند امامت و زمامداری شایسته نیست مگر برای کسی که سه ویژگی داشته باشد : تقوایی که او را از معاصی و گناهان باز دارد ، حلمی که باعث کنترل غضبش شود ، و نیک حکومت راندن ( حسن الولایه) بر زیر دستان ، به گونه ای که برای آنان همانند پدر مهربان باشد.
اصول کافی ج 1 ص 407 ح 8

حال طبق روایات حسن والولایه چیست:

رهبر باید علاوه بر اجتهاد و عدالت دارای شرایطی همچون بینش صحیح سیاسی و اجتماعی ، تسلط بر تمام اسز وکارهای اجرایی و زیردست ، و ...... و شجاعت ، قاطعیت در تصمیم گیری و.......
کتاب بینش اسلامی ج 2 ص 195

دو واژه در حسن الولایه را برسی میکنیم.
1 - تسلط بر تمام زیردستان.
2 - شجاعت.

تسلط بر تمام زیر دستان.
حضرت علی(ع) یکی از فسادهای زنان آخر الزمان را اینگونه بیان میکنند.

امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «... و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند
کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ج۲، ص ۷۶۱ به نقل از بشار\ الاسلام، صص ۴۱ و ۴۴.

یکی از شرایط رهبری تسلط بر زیردستان است و حضرت علی(ع) تسلط زنان را جزء فساد بیان کردند. این هم دلیل بر اینکه زنان نمیتوانند رهبر حکومت اسلامی شوند.

2 - شجاعت.
رهبر حکومت اسلامی باید شجاعت داشته باشد و با شجاعت کامل بدون کوچکترین تاثیری به کارش بپردازد.

حضرت علی(ع) در حکت 234 در نهج البلاغه میفرمایند : یکی از خصلتهای زنان ترس است.

و این هم دلیلی دیگر بر عدم رهبری زنان در حکومت اسلامی.

پرده سوم

اگر فرد ولایتی که دارای دو خصلت(علم و عدالت) باشد به پاخاست و تشکیل حکومت داد همان ولایتی که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت ، دارا می باشد. و مردم باید از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود، با اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است باطل است، و غلط است.
ولایت فقیه ص 40 و 41
کتاب البیع ج 2 ص 488 و 489

یکی از وظایف رهبری صدور حکم جهاد و یا احکام حکومتی است.
که زنان نمیتوانند این گونه احکام را صادر کنند.و این دلیلی دیگر برای عدم رهبری زنان در حکومت اسلامی است.

پرده آخر

مابقی دلایل که زنان نمیتوانند رهبر شوند را فقط نام میبرم و اگر نیاز شد در ادامه توضیح میدهم.

1 - آیه 7 سوره انبیاء و آیه 9 سوره انعام.

2 - زن نمیتواند بدون اذن شوهرش از منزل خارج شود.

3 - حرص زنان آخرزمان برای قدرت

4 - و............................


در پایان اگر غلط املایی داشتم از تمام دوستان معذرت میخوام.

خواهشا عزیزانی که میخواهند نقد کنند در چهارچوب حکومت اسلامی نقد کنند و از مثال زدن حکومتهای غربی و طاغوتی بپرهیزند.

[/B]

سلام و عرض ادب.

امام عشق;462981 نوشت:
باقی پستها را کارشناس محترم و جناب ملاصدرا پاسخ دادند و بنده سکوت میکنم.

جناب امام عشق،
از کارشناس محترم و جناب ملاصدرا بابت پاسخشان، و از حضرتعالی بابت سکوتتان ممنون و متشکرم. :Gol:

[="Black"]

بی نظیر;451123 نوشت:
طبق صریح قران بر حضرت مریم یا چند زن دیگر وحی شده و حتی فرشته روح بر مریم نازل شده است


اگر وحی به شخصی دلیل بر نبوت او باشد.
به زنبور عسل هم وحی میشود.
[/]

[="Black"]

استوار;462987 نوشت:
سلام و عرض ادب.

جناب امام عشق،
از کارشناس محترم و جناب ملاصدرا بابت پاسخشان، و از حضرتعالی بابت سکوتتان ممنون و متشکرم. :Gol:


سلام و عرض ادب.

جناب استوار عزیز.
بنده هم از شما بابت تشکرتان سپاسگذارم.:Gol:[/]

[="Navy"]

••ostad••;451001 نوشت:
از کارشناس محترم تقاضا دارم برای قانع شدن جمعیت نسوان محترم دلایل را منطقی وقابل قبول ذکر بفرمایند .

سلام
إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ
کسی که متعبد به احکام باشد نیازی به دلیل ندارد (هر چند که دلایل مطرح شد) برای پذیرش و همین که می داند این سخن خداست آن را می پذیرد اما کسانی که برای بهانه جویی دنبال فلسه احکام هستند دلیل منطقی هم آنها را قانع نخواهد کرد وَ إِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ[/]

ملاصدرا;463022 نوشت:

سلام
إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ
کسی که متعبد به احکام باشد نیازی به دلیل ندارد (هر چند که دلایل مطرح شد) برای پذیرش و همین که می داند این سخن خداست آن را می پذیرد اما
کسانی که برای بهانه جویی دنبال فلسه احکام هستند دلیل منطقی هم آنها را قانع نخواهد کرد وَ إِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ

سلام و عرض ادب.

برادر بزرگوار، جناب ملاصدرا.
اگر اجازه دهید کمی با این فرمایش شما مخالفت کنم. :ok:
ما باید در مصداق قرار دادن افراد با آیات قرآن و اظهار نظراتمان دقت کنیم. :offlow:

برادرم، خودتان و حقیر را مثال بزنم.
کاملا مشخص است که بضاعت علمی حقیر در مورد مطالب دینی اصلا قابل قیاس با شما نیست.
ولی حق اظهار نظر دارم. و شما رسالت راهنمائی و پاسخگوئی.
نهایتا اگر قانع نشدم، شما نمیتوانید مرا با انواع و اقسام نسبتهای سنگین محکوم کنید.
نباید بگوئید ای لجبازِ بهانه جویِ انکار کنندهءِ حکم و دستور خدا و ای غافل و کر و کور.

در یک بحث علمی، اگر به جائی رسیدید که طرف مقابل قانع نشد، مطلبتان را جمع بندی کنید و خیلی راحت در انتها بگوئید : قضاوت با خوانندگان!!!

میقات;462854 نوشت:
بله، در حد احتمال می توان این گرایش و نگاه مردانه را منتفی ندانست؛ ولی توجه داشته باشید که این عالمان یکی دو تا نیستند لذا با انبوهی از عالمان روبرو هستیم و نمی توان یک اتهام عام به همه این افراد زد.

بهتر است با آیات و روایات و با ادله روشن که اگر مردانه تفسیرش نکنیم، رهبری و ولایت زن را اثبات می کند، اثبات کنیم که چنین ولایتی را زن هم دارد.

خوشحالم بالاخره یکی اعتراف کرد به احکام نگاهی مردانه شده
به این هم دقت کنید که :
در مسئله دین و بحث دینی همه اشخاصی که عالم شدند و به درجه مرجعیت رسیدند با پذیرش همین احکام به این مقام دست پیدا کردند. و برخلاف اون چیزی نگفتند وگرنه همین مقام مرجعیت هم به انها داده نمیشد . چنان که الان جناب صانعی مطالبی را بیان کردند و همین باعث شده گروهی مقام مرجعیت ایشان را منتفی بدونند بعلت بدعت گذاری در دین :Moteajeb!:

در ضمن در این مسائل همگان اکثراً پیرو نظرات گذشتگان هستند و چیزی برخلاف انها بیان نمیکنند. شاید هم میترسند دچار عقوبت اخروی شوند.
ولی همین که چند مورد موفق از رهبری زنان دیده بشه شنون میده که این ولایت نداشتن زنان کلی نیست شاید هم زنان را شامل نشه ولی وقتی زنی پیدا بشه که عالم تر از مردان زمان خود باشه چطور میشه ولایت و رهبری ایشان رو رد کرد؟
برحذر بودن از زن خوب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی یک زن میتونه کاری انجام بده که مردان قادر به انجام آن نیستند مصلحت و ضرورت ایجاب میکنه از اون اطلاعت کنیم عقل هم همین رو میگه دیگه نمیدونم این برحذر بودن چه معنی داره . از هر روایتی که نمیشه همه جا استفاده کرد.

شبـنم;463103 نوشت:
خوشحالم بالاخره یکی اعتراف کرد به احکام نگاهی مردانه شده

مشخص است ، چرا که وقتی به بسیاری احکام بر میخوریم ، حکم اینطور داده است : اجماع فقها که زن در میان این فقها جایگاهی ندارد

شبـنم;463103 نوشت:
برحذر بودن از زن خوب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی یک زن میتونه کاری انجام بده که مردان قادر به انجام آن نیستند مصلحت و ضرورت ایجاب میکنه از اون اطلاعت کنیم عقل هم همین رو میگه دیگه نمیدونم این برحذر بودن چه معنی داره . از هر روایتی که نمیشه همه جا استفاده کرد.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463107 نوشت:
مشخص است ، چرا که وقتی به بسیاری احکام بر میخوریم ، حکم اینطور داده است : اجماع فقها که زن در میان این فقها جایگاهی ندارد

بالاخره آخرش چی شد شما فهمیدید ؟؟؟
من که به جز چند حدیث و اجماع فقها که مشخص نیست به چه دلیلی گفتند زن نمیتونه رهبر شود دلیلی علمی و عقلی ندیم

چرا وقتی علم ثابت کرد که زنان صلاحیت رهبری دارند حدیث خلافش رو میگه خوب هر حدیثی در صورت صحت یه دلیلی باید داشته باشد دلیل عقلی و علمی آن چی بود؟؟؟؟؟؟

شاید هم موضوع همان کسر شان و .....

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شبـنم;463103 نوشت:
در مسئله دین و بحث دینی همه اشخاصی که عالم شدند و به درجه مرجعیت رسیدند با پذیرش همین احکام به این مقام دست پیدا کردند. و برخلاف اون چیزی نگفتند وگرنه همین مقام مرجعیت هم به انها داده نمیشد . چنان که الان جناب صانعی مطالبی را بیان کردند و همین باعث شده گروهی مقام مرجعیت ایشان را منتفی بدونند بعلت بدعت گذاری در دین

این حرف صحیح نیست.خیلی از فقها فتوای خلاف مشهور دارند.این حرف شما یعنی این که همه اجتهاد ها یکسان هستند.اصلاً اینطور نیست.آرای فقها در بعضی مسائل با هم تفاوت دارند.
آقای صانعی شاید بشود گفت اکثر فتواهایشان خلاف مشهور است.به این علت گفته می شود ایشان مقام مرجعیت ندارند،که ایشان اصول فقه را در استنباط احکام رعایت نمی کنند.ایشان از روایات و آیات نقیض احکام را به دست می آورند.این کار ها نشان دهنده فقدان علم است.شما نمی توانید از مسلمات فقهی،نقیضشان را به دست بیاورید.

شبـنم;463103 نوشت:
در ضمن در این مسائل همگان اکثراً پیرو نظرات گذشتگان هستند و چیزی برخلاف انها بیان نمیکنند. شاید هم میترسند دچار عقوبت اخروی شوند.

اولاً پیرو نظر گذشتگان باشیم،هیچ اشکالی ندارد.خیلی از نظرات گذشتگان صحیح هستند.مانند این که خداوند یکتاست،2+2=4.همه این ها از تفکرات قدیمی هستند.این که ما پیرو آن ها باشیم اشکالی ندارد.اگر یک اندیشه را به علت قدیمی بودن نادرست بدانیم،دچار مغالطه از طریق منشاء شده ایم.
ثانیاً خیلی از آرای فقهی فقیهان امروز با فقهای گذشته تفاوت می کند.ولی فقیه می رود و در چارچوبی که مجاز است،نظر فقهی جدید و متناسب با عصر خودش بیان می کند.نه از چارچوب غیر مجاز.نه این که برود نقیض آیات و روایات را به دست بیاورد.مسئله دادن حکمی راجع به فلان قضیه است.حل مسئله جایز است با روش های فقهی.فقها با روش های مشخص شده به حل مسائل می پردازند.ولی نه این که صورت مسئله را پاک کنند.نه این که از هر روشی برای حل مسئله استفاده کنند.

شبـنم;463103 نوشت:
ولی همین که چند مورد موفق از رهبری زنان دیده بشه شنون میده که این ولایت نداشتن زنان کلی نیست شاید هم زنان را شامل نشه ولی وقتی زنی پیدا بشه که عالم تر از مردان زمان خود باشه چطور میشه ولایت و رهبری ایشان رو رد کرد؟

مواردی که به آن ها اشاره می کنید ناموفق هستند.هم از حیث عملکرد،هم از حیث انتصاب.
عملکردشان آنطور که شما می گویید نیست.دو بحث داریم در موفقیت عملکرد:
1-موفقیت عملکرد،متناسب با اهداف حکومت:از این نظر از جهتی موفق نیستند،از جهتی موفق هستند.اما موفق نیستند،دلیلش هم مشکلات فراوانی است که هنوز در جوامع آن ها وجود دارد.ولی موفق هستند از این جهت که توانسته اند به برخی اهداف حکومتشان برسند.مانند:قتل،کشتار،کمک به صهیونیسم،سکولاریسم،برچیده کردن دین و ... .آیا این اسمش موفقیت است؟!
2-موفقیت عملکرد،به طور کلی:از این نظر که شکی نیست موفق نیستند.چون همه کار هایی که کرده اند،در جهت تقویت ظلم بوده است.
اما از حیث انتصاب،هیچ احدی بجز ولی فقیه کشور ایران موفق نیست.چون همه افراد دیگر سربازان طاغوت هستند.خداوند حاکمشان نکرده و لذا غاصب امام و حکومت حضرت ولی عصر (عج) هستند.فقط و فقط ولی فقیه است که ولایتش الهی است.

و اما راجع به رهبری زنان،علم داشتن شرط لازم است نه کافی.این چیزی است که حتی حکومت های طاغوتی هم می دانند.حکومت های طاغوتی هم نمی آیند شیمی دانی را که جایزه نوبل گرفته است به خاطر علم زیادش رئیس حکومت کنند.حتی لزومی ندارد کسی که در زمینه سیاست عالم است،رئیس حکومت شود.پس این حرف شما که چون علم بیشتر دارند،شایسته تر هستند صحیح نیست.بستگی به تمامی شروط دارد.

شبـنم;463103 نوشت:
برحذر بودن از زن خوب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی یک زن میتونه کاری انجام بده که مردان قادر به انجام آن نیستند مصلحت و ضرورت ایجاب میکنه از اون اطلاعت کنیم عقل هم همین رو میگه دیگه نمیدونم این برحذر بودن چه معنی داره . از هر روایتی که نمیشه همه جا استفاده کرد.

به نظر شما آیا شرایطی پیش می آید که در آن هیچ مرد شایسته حکومتی نباشد؟بنده بسیار بعید می دانم.مصلحت و ضرورت هیچ گاه حکومت زن را ایجاب نمی کند.عقل هم این را نمی گوید.

حداقل فعلاً ثابت شد که از نظر دینی و فقها زن حق رهبری ندارد.حال بنده از شما تقاضا می کنم ادله علمی خود را برای حکومت زنان بیاورید.پیشاپیش از شما تقاضا می کنم این دلیل را که زنان موفقی در امر حکومت داشته ایم،نیاورید.به اندازه کافی بحث کرده ایم.چه ملاکمان طاغوتی باشد چه ملاکمان الهی،چنین دلیلی معتبر نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463107 نوشت:
مشخص است ، چرا که وقتی به بسیاری احکام بر میخوریم ، حکم اینطور داده است : اجماع فقها که زن در میان این فقها جایگاهی ندارد

بنده هم می توانم مشابه شما استدلال کنم.فرض کنید چند فقیه زن داشتیم که آن ها قبول نداشتند این حکم را و می گفتند زن می تواند حاکم شود.در اینصورت بنده هم می گویم:
مشخص است،چون زن هستند چنین حکمی داده اند.این نشان دهنده عدم بی طرفی است.به همین دلیل این حکم را داده اند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

(نگین);463119 نوشت:
بالاخره آخرش چی شد شما فهمیدید ؟؟؟
من که به جز چند حدیث و اجماع فقها که مشخص نیست به چه دلیلی گفتند زن نمیتونه رهبر شود دلیلی علمی و عقلی ندیم

دلایل کافی آورده شده است.از نظر دینی اجماع فقها و روایات هم دلایل بسیار معتبری هستند و این دلایل مبتنی بر عقل هم هستند.

(نگین);463119 نوشت:
چرا وقتی علم ثابت کرد که زنان صلاحیت رهبری دارند حدیث خلافش رو میگه خوب هر حدیثی در صورت صحت یه دلیلی باید داشته باشد دلیل عقلی و علمی آن چی بود؟؟؟؟؟؟

علم چنین چیزی را ثابت نکرده است.بفرمایید.اثبات علم را بیاورید،بررسی کنیم.خواهش می کنم دلیلتان این نباشد که:چون زنان موفقی داشته ایم در زمینه حکومت،پس حکومت زن اشکالی ندارد.این دلیل بسیار مکرر شده و بسیار هم به آن پاسخ داده شده است.یک اثبات جدید بیاورید.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;463172 نوشت:
بنده هم می توانم مشابه شما استدلال کنم.فرض کنید چند فقیه زن داشتیم که آن ها قبول نداشتند این حکم را و می گفتند زن می تواند حاکم شود.در اینصورت بنده هم می گویم:
مشخص است،چون زن هستند چنین حکمی داده اند.این نشان دهنده عدم بی طرفی است.به همین دلیل این حکم را داده اند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

درود
اول اینکه در طول تاریخ چنین چیزی نداشتیم که حتی بخواهیم بگوییم اگر این و اگر آن . اگری در کار ما نیست . همه اش مسلمات است و تا بدینجا بارها در همین تاپیک اسناد اینکه علمای مختلف ما گفتند این کار بر اساس اجماع ما است و از زمان شیخ طوسی است ، چیز دیگری ندیدیم. لذا این را گفتم و چندین عالم قدیمی ما نیز نظری مخالف داشتند و رجل بودن را مرد معنا نکردند (از تکرار خود داری میکنم چرا که از ابتدای بحث تا به حال اسناد مختلفی از صحبت های مختلف علمای موافق و مخالف گفتم از پست صفحه ابتدایی تا به حال) .

پس تا بدینجا ثابت شد ، نظریات مخالفند و موافق پس که درست میگوید و که اشتباه؟ همان اجماع است که در بحث های پیشین بسیار در باره اش حرف زدیم پس باقی کسانی که رجل را مرد معنا نکردند چه ؟ شاید کسانی که نظری موافق دارند آمدند دور هم و قانون را نوشتند ، آیا دلیل این است که باقی علمای موافق این امر در اشتباهند ؟ ما نمی توانیم بگوییم کدام صد در صد صحیح و کدام صد در صد غلط است ؛ بهتر است ابتدا اسناد بررسی شوند همانگونه که از ابتدا چندین تا را بررسی کردیم و رد شدند

موفق باشید

[="Black"]

(نگین);463119 نوشت:
چرا وقتی علم ثابت کرد که زنان صلاحیت رهبری دارند حدیث خلافش رو میگه خوب هر حدیثی در صورت صحت یه دلیلی باید داشته باشد دلیل عقلی و علمی آن چی بود؟؟؟؟؟؟

میشه دلیل علمی که ثابت کرد زن میتواند رهبر شود را بیان بفرمایید.[/]

[="Black"]

اینکه زن نمیتواند رهبر شود اجماع فقها نیست بلکه دستور اکید خدا است.

کلی آیات و روایات هم ذکر شده است.

بنده هم درپست 563 احادیث جدیدی را نقل کردم.

[/]

بن موسی;463173 نوشت:
دلایل کافی آورده شده است.از نظر دینی اجماع فقها و روایات هم دلایل بسیار معتبری هستند و این دلایل مبتنی بر عقل هم هستند.

هیچ کدام از دلایل شما از حدیث گرفته تا ... مبتنی بر عقل نبوده نمیدونم چرا میخواید این چیزها رو به عقل بچسبانید گرچه هر شخص بی طرفی وقتی این سخنان رو بشنوند به راحتی پی به ناعادلانه بودن این حرفها می برد احتیاجی نیست که من بگم

بن موسی;463173 نوشت:
علم چنین چیزی را ثابت نکرده است.بفرمایید.اثبات علم را بیاورید،بررسی کنیم

امام عشق;463177 نوشت:
میشه دلیل علمی که ثابت کرد زن میتواند رهبر شود را بیان بفرمایید.

این همه دلیل براتون آوردند چطور الان میگید ثابت نشده ؟؟؟
اتفاقا ثابت شده است که زنان در مدیریت بهتر از مردان عمل میکنند و مردان درهدف های کوتاه مدت موفق ولی زنان در هدف های بلند مدت موفق هستند و ...... بقیه در پست های بعدی اگر عمری بود ( فعلا سرم شلوغه )

علم نه تنها این رهبری زنان بلکه خیلی از چیزهای دیگر رو ثابت کرده است که مورد پسند اجماع فقها نبوده و نخواهد بود

[="Navy"]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
بهتر است ابتدا اسناد بررسی شوند همانگونه که از ابتدا چندین تا را بررسی کردیم و رد شدند

بفرمایید بررسی کنید:
[SPOILER]
حدیث بعدی که دلالت از دوری و برحذر بودن حتی از زنان خوب می کند نیز می تواند مربوط به بحث ما باشد:


الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 517

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءَ فَقَالَ اعْصُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ‏ قَبْلَ أَنْ يَأْمُرْنَكُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شِرَارِهِنَّ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ.

سند این حدیث بنا بر بررسی علامه مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 333 صحیح است

حضرت‌ در ذيل‌ اين‌ جملات‌ مي‌فرمايند: اي‌ مردم‌! از زنهاي‌ بد بپرهيزيد، و از خوبان‌ آنها هم‌ بر حذر باشيد؛ و در كارهاي‌ پسنديده‌ از آنها إطاعت‌ نكنيد، تا اينكه‌ آنها طمع‌ در كارهاي‌ منكر و ناپسند نكنند.
جملۀ: كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلي‌ حَذَر إطلاق‌ دارد، و تمام‌ زنهاي‌ خوب‌ را شامل‌ ميشود. أمّا پرهيز از زنهاي‌ بد (اتَّقوُا شِرَارَ النِّسَآء ) كه‌ جاي‌ خود دارد؛ و البتّه‌ از زنهاي‌ بد بايد اجتناب‌ كرد. أمّا چرا از زنهاي‌ خوب‌ بر حذر باشيم‌؟ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلي‌ حَذَرٍ.



منظور از بر حذر بودن در اینجا طبق سیره معصومین این است که از حکومت کردن و قضاوت کردن انها بر حذر باشید همانطور که بسیاری از زنان خوب بودند اما حاکم و ... نشدند و سیره معصومین در این امر این حدیث را تفسیر می کند که هیچ زن خوبی قاضی یا خاکم نشد و این یعنی بر حذر بودن از زنان خوب.
[/SPOILER]
[SPOILER]رواياتي كه تسلط زنان بر امور مختلف ولايي و از جمله حكومت را يكي از علائم از بين رفتن حق و رواج ظلم و فساد در جامعه مي داند.
از ميان اين دسته ، مي توان به روايت حمران از امام صادق اشاره كرد كه بسيار طولاني است و سند معتبري نيز دارد. در ضمن اين حديث امام صادق مي فرمايد:هنگامي كه ديدي حق مُرده و اهل آن از بين رفته اند و ظلم و جور همه جا را فراگرفته و قرآن )در ميان مردم ( كهنه شده ... و دين دگرگون شده و اهل باطل بر اهل حق تسلط يافته اند و شرّ آشكار شده و از آن نهي نمي شود و ... مؤمن سكوت اختيار كرده و سخنش پذيرفته نمي شود و ... و هنگامي كه ديدي زنان بر حكومت و بر هر امري مسلط شده اند و كاري انجام نمي شود مگر اينكه باب ميل آنان باشد ... پس در چنين حالتي برحذر باش و از خداوند طلب نجات كن و بدان كه مردم )در چنين وضعيتي (دچار خشم خداوند عزّوجل هستند.
قسمت مستدل در اين روايت، عبارت « و رأي تالنساء و قد غلبن عل يالملك» است به خوبی بر اين معنا دلالت مي كند كه تسلط زنان بر حكومت و فرمانروايي و قرار گرفتن امور مختلف در سلطه و حاكميت آنان، از ديدگاه شرع مذموم و مورد نهي است.

[/SPOILER]
علاوه بر آن قیاس های اولویت که در مورد آیه الرجال قوامون ... و امام جماعت زنان ارایه شد را هم جواب دهید تازه می شود بخشی از ادله ای که مطرح کردیم[/]

(نگین);463181 نوشت:
این همه دلیل براتون آوردند چطور الان میگید ثابت نشده ؟؟؟
اتفاقا ثابت شده است که زنان در مدیریت بهتر از مردان عمل میکنند و مردان درهدف های کوتاه مدت موفق ولی زنان در هدف های بلند مدت موفق هستند و ...... بقیه در پست های بعدی اگر عمری بود ( فعلا سرم شلوغه )

علم نه تنها این رهبری زنان بلکه خیلی از چیزهای دیگر رو ثابت کرده است که مورد پسند اجماع فقها نبوده و نخواهد بود

نخیر.
دوست گرامی بعضی از دوستان فقط نام چند وزیر را بیان کردند. این دلیل علمی نیست.

این که زنان بهتر از مردان مدیریت میکنند را باید ثابت کنید.
کسی از دوستان ثابت نکرد فقط گفتند که اینگونه است.


(نگین);463181 نوشت:
هیچ کدام از دلایل شما از حدیث گرفته تا ... مبتنی بر عقل نبوده نمیدونم چرا میخواید این چیزها رو به عقل بچسبانید گرچه هر شخص بی طرفی وقتی این سخنان رو بشنوند به راحتی پی به ناعادلانه بودن این حرفها می برد احتیاجی نیست که من بگم

خداوند در آیه 75 سوره مومنون میفرماید.
مفهوم کلی آیه.
اگر ما احکام را بر انها آسان هم میگرفتیم بازهم آنها در راه خود لجاجت به خرج میدادند.

[="Black"]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
بهتر است ابتدا اسناد بررسی شوند همانگونه که از ابتدا چندین تا را بررسی کردیم و رد شدند

اتفاقا هیچ یک از اسناد را تا کنون نتوانستید رد کنید.
فقط حدیث پیغمبر بود که آن هم با اما و اگر رد کردید.
اسناد پست 563 همگی از احادیث بسیار قوی هستند که هیچ کس نمیتواند آنها را رد کند.
شما هم بدون امام و اگر احادیث را رد کنید.
[/]

ملاصدرا;463182 نوشت:
علاوه بر آن قیاس های اولویت که در مورد آیه الرجال قوامون ... و امام جماعت زنان ارایه شد را هم جواب دهید تازه می شود بخشی از ادله ای که مطرح کردیم

این آیه در این مورد به طور کل رد است . چرا که قبلا هم گفتیم این برای امور داخل خانه است و گاهی زن بر مرد قوام میشود به علت های مختلف . پس همیشه مرد قوام نیست . پس بنده نیز می توانم بگویم چون برعکسش هم هست پس زن هم می تواند رهبر باشد طبق همین آیه . و ثاتب کردم این حالت از استثنا خارج شده است

امام عشق;463184 نوشت:
اتفاقا هیچ یک از اسناد را تا کنون نتوانستید رد کنید.
فقط حدیث پیغمبر بود که آن هم با اما و اگر رد کردید.
اسناد پست 563 همگی از احادیث بسیار قوی هستند که هیچ کس نمیتواند آنها را رد کند.
شما هم بدون امام و اگر احادیث را رد کنید.

بنده با شما حرفی ندارم چرا که ثابت شده هر چیز را هزار بار باید بگویم. پس از این به بعد هر چه میخواهید بنویسید ، ما را با شما کاری نیست . طرف صحبت من نیز شما نیستید .

به سلامت !

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ابتدا دقت کنید که بنده شیوه استدلال شما را نقد کردم.به اینصورت که ما هم می توانیم مانند شما بگوییم چون در آن اجماع فقهی زنان نقش داشته اند،پس صحیح نیست.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
اول اینکه در طول تاریخ چنین چیزی نداشتیم که حتی بخواهیم بگوییم اگر این و اگر آن . اگری در کار ما نیست .

«اگر» نیازی به وقوع ندارد.اصلاً اگر یعنی شرط.هیچ اشکالی ندارد بگوییم اگر p،آنگاه q در حالی که p رخ نداده است یا صحیح نیست.به این می گوییم مغالطه رفع مقدم.
پس بنده می گویم اگر زن ها هم نقش داشته باشند در آن اجماع فقهی،آنگاه ما هم مانند شما استدلال می کنیم و نتیجه می گیریم اجماع فقهی جانبدارانه است.در صورتی که بگویید حرفت صحیح نیست،چون زن ها نقش نداشته اند،مغالطه رفع مقدم را انجام داده اید.مانند استدلال زیر:
اگر باران بیاید،آنگاه زمین خیس می شود.باران نیامده است،پس زمین خیس نشده است.نتیجه گرفته شده به خاطر رفع مقدم نادرست است.ممکن است با آبپاش زمین را خیس کرده باشیم.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
همه اش مسلمات است و تا بدینجا بارها در همین تاپیک اسناد اینکه علمای مختلف ما گفتند این کار بر اساس اجماع ما است و از زمان شیخ طوسی است ، چیز دیگری ندیدیم.

خود اجماع ضمن این که دلیل است،دلیل دارد.دلیلش هم آیات است،روایات است،هم مذاق شارع است،هم ارتکاز متشرعه.همانطور که دوست عزیزمان جناب ملاصدرا در صفحه 29 تاپیک این ادله را آوردند.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
لذا این را گفتم و چندین عالم قدیمی ما نیز نظری مخالف داشتند و رجل بودن را مرد معنا نکردند (از ترکرا خود داری میکنم چرا که از ابتدای بحث تا به حال اسناد مختلفی از صحبت های مختلف علمای موافق و مخالف گفتم از پست صفحه ابتدایی تا به حال) .

بنده فکر می کنم آن ها هم توسط دوستان بررسی شده باشند.اگر بخشی از آن ها بررسی نشده است،بیاورید تا ان شاء الله بررسی کنیم.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463175 نوشت:
پس تا بدینجا ثابت شد ، نظریات مخالفند و موافق پس که درست میگوید و که اشتباه؟ همان اجماع است که در بحث های پیشین بسیار در باره اش حرف زدیم.

ثابت نشد نظر مخالفین ما.بیان شد.تا اثبات فاصله داریم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

ملاصدرا;463182 نوشت:
منظور از بر حذر بودن در اینجا طبق سیره معصومین این است که از حکومت کردن و قضاوت کردن انها بر حذر باشید همانطور که بسیاری از زنان خوب بودند اما حاکم و ... نشدند و سیره معصومین در این امر این حدیث را تفسیر می کند که هیچ زن خوبی قاضی یا خاکم نشد و این یعنی بر حذر بودن از زنان خوب.

برای این صحبت خود که به معصومین ع نسبت دادید سندی هم به جز برداشت خودتان ، دارید ؟ خواهان دیددن سندش و نظریات بزرگان هستم نه نظریات شخصی

[="Black"]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463188 نوشت:
بنده با شما حرفی ندارم چرا که ثابت شده هر چیز را هزار بار باید بگویم. پس از این به بعد هر چه میخواهید بنویسید ، ما را با شما کاری نیست . طرف صحبت من نیز شما نیستید .

به سلامت !



اولا یک بار گفتم شما وقتی در جمعی سخن میگویید حق ندارید بگویید فلانی پاسخ ندهد.
میخواهید پاسخ دریاقت نکنید در جمع سخن نگویید.و بروید به سلامت.

این رفتار شما عاجز بودن شما در پاسخ دادن را بیان میکند.

آیه 75 سوره مومنون تقدیم شما.

اگر احکام را هم آسان میگرفتیم باز هم در راه خود لجاجت میکردند.[/]

[="Navy"]

(نگین);463181 نوشت:
یچ کدام از دلایل شما از حدیث گرفته تا ... مبتنی بر عقل نبوده نمیدونم چرا میخواید این چیزها رو به عقل بچسبانید

کلی گویی نکنید! اگر دلیلی دارید دلیل خود را ارایه کنید
خلاف کدام دلیل عقلی است؟!!! به چه دلیل عقلی این حکم صحیح نیست؟؟؟؟؟
عقل کلی نگر قادر به درک این مسایل است.
دلیل:
1-این حکم حکم خداست که زنان نمی توانند رهبر شوند
2-انسان خود می داند که به تمام مسایل علم ندارد و خود به جهل خود از درک بسیاری از امور آگاه است و این امر وجدانی است و هیچ انسانی ادعا نمی کند که ذاتا همه چیز را می داند.
3-خداوند حکیم است و مصالح را رعایت می کند و هر حکمش علت دارد(اما بنا بر گزاره دو ممکن است انسان این امر را درک نکند)

پس این حکم مطابق عقل است مگر اینکه ایراد وارد کنید که این حکم حکم خدا نیست که دلیلی بر این امر ندارید[/]

امام عشق;463183 نوشت:
نخیر.
دوست گرامی بعضی از دوستان فقط نام چند وزیر را بیان کردند. این دلیل علمی نیست.

این که زنان بهتر از مردان مدیریت میکنند را باید ثابت کنید.
کسی از دوستان ثابت نکرد فقط گفتند که اینگونه است.

جناب بنده که از جانب خودم این چیزها رو نمیگیم گرچه قبلا هم دوستان این دلایل را آورده بودند ولی بازم مجبور به تکرار مکرارت هستیم البته دلایل دیگری هم است اگه تاپیک بسته نشود حتما این دلایل رو هم میارم

امام عشق;463183 نوشت:
خداوند در آیه 75 سوره مومنون میفرماید.
مفهوم کلی آیه.
اگر ما احکام را بر انها آسان هم میگرفتیم بازهم آنها در راه خود لجاجت به خرج میدادند.

اینم نشون میده هر جایی که میخواید چیزی رو ثابت کنید از ایات به نفع خودتان استفاده میکنید
جالبه هر جایی که خانم ها درباره حقوقشون صحبت میکنند شما و دوستانتان با این آیات به نفع خودتان استفاده کردید
ما هم از این ایه استفاده میکنیم
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان بخواهند

بن موسی;463190 نوشت:
«اگر» نیازی به وقوع ندارد.اصلاً اگر یعنی شرط.هیچ اشکالی ندارد بگوییم اگر p،آنگاه q در حالی که p رخ نداده است یا صحیح نیست.به این می گوییم مغالطه رفع مقدم.
پس بنده می گویم اگر زن ها هم نقش داشته باشند در آن اجماع فقهی،آنگاه ما هم مانند شما استدلال می کنیم و نتیجه می گیریم اجماع فقهی جانبدارانه است.در صورتی که بگویید حرفت صحیح نیست،چون زن ها نقش نداشته اند،مغالطه رفع مقدم را انجام داده اید.مانند استدلال زیر:
اگر باران بیاید،آنگاه زمین خیس می شود.باران نیامده است،پس زمین خیس نشده است.نتیجه گرفته شده به خاطر رفع مقدم نادرست است.ممکن است با آبپاش زمین را خیس کرده باشیم.

منظورم این است که عده ای دو رهم جمع شدند که مخالف این امر هستند و عده ای موافق . پس نظر آن عده موافق چه میشود ؟ درست مانند جماعت سقیفه که شدند عالم و فقیه و دانای سنی ها (منظورم این نیست که علمای ما مانند اینها هستند ، یک مثال بود فقط که ممکن است عده ای اجماع کنند و لی بر حق نباشند )

بن موسی;463190 نوشت:
خود اجماع ضمن این که دلیل است،دلیل دارد.دلیلش هم آیات است،روایات است،هم مذاق شارع است،هم ارتکاز متشرعه.همانطور که دوست عزیزمان جناب ملاصدرا در صفحه 29 تاپیک این ادله را آوردند.

پس فقهایی که دلیل موافق دادند مخالف قران عمل کردند و گناه کارند

بن موسی;463190 نوشت:
بنده فکر می کنم آن ها هم توسط دوستان بررسی شده باشند.اگر بخشی از آن ها بررسی نشده است،بیاورید تا ان شاء الله بررسی کنیم.

بررسی نشدند ، جناب ملاصدرا تاپیک جداگانه زدنند ولی بررسی نشدند

بن موسی;463190 نوشت:
ثابت نشد نظر مخالفین ما.بیان شد.تا اثبات فاصله داریم.

ثابت شده برادر . همانطور که شما یقین بر نشریات مخالفان دارید همان نیز برای ما

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

(نگین);463181 نوشت:
هیچ کدام از دلایل شما از حدیث گرفته تا ... مبتنی بر عقل نبوده نمیدونم چرا میخواید این چیزها رو به عقل بچسبانید گرچه هر شخص بی طرفی وقتی این سخنان رو بشنوند به راحتی پی به ناعادلانه بودن این حرفها می برد احتیاجی نیست که من بگم

ملاک شما برای عقل چیست؟آیا ملاک هر کس عقل خودش است؟مگر عقل هر کس کامل است؟ملاکتان را مشخص بفرمایید تا بتوانیم به بحث ادامه بدهیم.در غیر اینصورت واژه عقل یک واژه مبهم است در اینجا.اگر مقصود عقل حقیقی باشد،این عقل هیچ منافاتی با وحی نخواهد داشت.اگر مقصود عقل معمولی باشد،این عقل چه بسا حرف نادرست بزند.پس تا اینجا شما ادعای بدون اثبات کردید.
اما راجع به وجدان،من هم به طور مشابه می گویم:گرچه هر شخص بی طرفی وقتی این سخنان رو بشنوند به راحتی پی به عادلانه بودن این حرفها می برد احتیاجی نیست من بگم.
اولاً شما دارید مغالطه توسل به شخص می کنید و دیگران را معیار حق قرار می دهید.ثانیاً اگر بحث وجدان است،من هم می توانم بگویم هر انسان با وجدانی این حرف را خواهد پذیرفت.

(نگین);463181 نوشت:
این همه دلیل براتون آوردند چطور الان میگید ثابت نشده ؟؟؟

تنها چیزی که ما تا به حال دیدیم،استناد به خانم های حاکم در حکومت های طاغوتی بوده است.چیز دیگری ندیدیم.

(نگین);463181 نوشت:
اتفاقا ثابت شده است که زنان در مدیریت بهتر از مردان عمل میکنند و مردان درهدف های کوتاه مدت موفق ولی زنان در هدف های بلند مدت موفق هستند و ...... بقیه در پست های بعدی اگر عمری بود ( فعلا سرم شلوغه )

ما کاری نداریم از نظر شما ثابت شده یا نشده.می خواهیم ببینیم چطور ثابت شده یا نشده.پس دلیل می خواهیم.ادله ای که این مطلب شما را اثبات می کند بیاورید تا نقد کنیم.

(نگین);463181 نوشت:
علم نه تنها این رهبری زنان بلکه خیلی از چیزهای دیگر رو ثابت کرده است که مورد پسند اجماع فقها نبوده و نخواهد بود

تا چه چیزی را علم بدانیم.خیلی چیز ها شبه علم هستند،لذا اثباتشان هم سنخیتی با خودشان دارد.علمی ارزشمند است که واقعاً علم باشد.نه علمی سراسر از مغالطه.علم بدون مغالطه،مورد تایید اجماع فقهی است.

ما منتظر دلایل علمی شما هستیم.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

[="Black"]

(نگین);463197 نوشت:
جناب بنده که از جانب خودم این چیزها رو نمیگیم گرچه قبلا هم دوستان این دلایل را آورده بودند ولی بازم مجبور به تکرار مکرارت هستیم البته دلایل دیگری هم است اگه تاپیک بسته نشود حتما این دلایل رو هم میارم

دوست گرامی تنها کاری که شما و دیگر دوستانتان انجام داده اید این بود.
نام چد زن وزیر در دنیا را آورده اید و گفته اید دیدید زنان خوب کار میکنند.همین.
از نظر علمی چیزی ثابت نکردید.

یک سوال دیگر : چرا شما و دوستانتان دوست دارید که از کشورهای غربی برای اینکه ثابت کنید احکام اسلام غلط است استفاده میکنید؟

(نگین);463197 نوشت:
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان بخواهند

نمیدونم ربط این آیه چی بود.
ولی از اینکه به قرآن علاقه مند هستید بسیار خوشحالم.[/]

امام عشق;463206 نوشت:
نام چد زن وزیر در دنیا را آورده اید و گفته اید دیدید زنان خوب کار میکنند.همین.

این که خوب عمل کردند حتی بهتر از مردان دلیل نیست؟ اگر این حکم خداست اگر رهبری زنان مفاسدی به دنبال داره باید موافق این حکم در جوامع غربی ثابت میشد نه خلافش
این که یک زن بهتر بتونه جامعه رو اداره کنه یا در یک سمت مدیریتی بهتر از مردان عمل کنه خودبه خود حکم روی که ادعا میکنید حکم خداست نقض میکنه .
خداوند حکیمه کار بیهوده نیمکنه چطوری حکمی رو میده که خلافش ثابت میشه :Moteajeb!:
امام عشق;463206 نوشت:
نمیدونم ربط این آیه چی بود.
ولی از اینکه به قرآن علاقه مند هستید بسیار خوشحالم.

یعنی تا زمانی که ما بشینیم و بپذیریم این حکم خداست حق رهبری، مدیریت، خروج از خونه و ......... رو نداریم اوضاع تغییر نمیکنه خودمون باید این حقوق رو که حقوق شخصی هر فردی هست به دست بیارم
با نشستن نشستن کاری درست نمیشه :ok:

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463185 نوشت:
این آیه در این مورد به طور کل رد است . چرا که قبلا هم گفتیم این برای امور داخل خانه است و گاهی زن بر مرد قوام میشود به علت های مختلف .

هیچگاه مرد بر زن قوام نمی شود چون قرآن می گوید مردان قوام زنان هستند و هیچ علتی چنین قیمومیتی برای زن نمی اورد.
قوامیت شامل مواردی مانند اذن خروج از منزل و وجوب جهاد و پرداخت نفقه ... می شود که هیچگاه اجازه یک مرد به عهده زن برای خروج از منزل نیست بنا بر این هیچگاه زن قوام مرد نیست و هیچگاه پرداخت نفقه بر زن واجب نیست پس هیچگاه زن قوام نیست
شما واژه قوام را برابر سپرست خانوار گرفته اید که الزاما اینگونه نیست و قوامیت مفهوم عامتری دارد.
ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463185 نوشت:
پس همیشه مرد قوام نیست . پس بنده نیز می توانم بگویم چون برعکسش هم هست پس زن هم می تواند رهبر باشد طبق همین آیه . و ثاتب کردم این حالت از استثنا خارج شده است

همواره طبق صریح قرآن صنف مردان بر زنان قوامیت دارند و این قوامیت قیمومیت تامه است و اگر نقدی بر تفسیر زیر دارید ارایه کنید
[SPOILER]دليل اول: قرآن
خداوند در آية 34 سورة نساء مي فرمايد:
الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم ...
در اين آيه شريفه، مردان قوام بر زنان و زنان تحت قيمومیت مردان دانسته شده اند .واژه قوام صيغه مبالغه از ماده قيام است و به معناي قيام كننده كامل به امور و اعمال و تدبير و تنظيم کننده زندگی است ."قام الاميرُ علي الرعية " به اين معناست كه امير ولايت و سرپرستي امور رعيت را بر عهده گرفت و به كار رعيت قيام كرد . بر همين اساس ، قوام به معنای امير و سرپرست به كار رفته است . نتيجه آنكه بر طبق آيه شريفه، مردان ، سرپرست امور زنان هستند و اداره امور آنان را در اختيار دارند . البته قوام بودن مرد بر زن، به منظور تأمين مصالح زن و حفاظت از او در برابر مشكلات و خطرات است كه در نهايت ، باعث شكل گيري خانواده اي سالم و سعادتمند مي شود. بنابراين ، چنين نيست كه در تنازع بين مرد و زن، مردپيروز شده و قواميت بر زن را از روي قهر و غلبه به دست آورده باشد ، بلكه قوام بودن ،مسئوليتي الهي است كه به تناسب توانايي ها و امكانات مرد بر دوش او نهاده شده است.استدلال به اين آيه براي اثبات ممنوع بودن زن از تصدي امور ولايتي، فرع بر اين است كه عام بودن آيه و عدم اختصاص آن به زندگي خانوادگي را بپذيريم . مرحوم علامه طباطبايي در اين مورد چنين نوشته است:
از عموميت علت به دست مى‏آيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست، و چنان نيست كه مردان تنها بر همسر خود قيمومت داشته باشند، بلكه حكمى كه جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى كه ارتباط با زندگى هر دو طايفه دارد، و بنا بر اين پس آن جهات عمومى كه عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قيمومت دارند، عبارت است از مثل حكومت و قضا (مثلا) كه حيات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام اين دو مسئوليت و يا بگو دو مقام بر نيروى تعقل است، كه در مردان بالطبع بيشتر و قوى‏تر است، تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه كه قوام آن برداشتن نيروى بدنى و هم نيروى عقلى است، كه هر دوى آنها در مردان بيشتر است تا در زنان.
و بنا بر اين، اين كه فرمود:" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ"، اطلاقى تام و تمام دارد، و اما جملات بعدى كه مى‏فرمايد:" فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ..."كه ظاهر در خصوصياتى است كه بين زن و شوهر هست نمى‏خواهد اين اطلاق را مقيد كند، بلكه مى‏خواهد فرعى از فروع اين حكم مطلق را ذكر نموده، جزئى از ميان جزئيات آن كلى را بيان كند، پس اين حكم جزئى است كه از آن حكم كلى استخراج شده، نه اينكه مقيد آن باشد..
در دلالت اين آيه بر عموميت قيمومت مردان بر زنان، اشكالاتي مطرح شده است:
اشكال اول:روايتي كه مفسران در شأن نزول اين آيه ذكر كرده اند، دليل بر عدم عموميت آن است مطابق اين روايت، زني از انصار نسبت به شوهر خود نافرماني كرد و ناشزه شد و شوهرش نيز او را كتك زد . پدر آن زن، همراه وي به محضر رسول خدا رفت و عرض كرد : دخترم را به ازدواج اين مرد درآورده ام و او وي را كتك زده است . حضرت فرمود : دخترت مي تواند شوهرش را قصاص كند . آن زن به همراه پدرش از محضر رسول خدا برخاستند تا شوهر را قصاص كنند كه ناگهان پيامبر فرمود: ما چيزي را اراده كرديم ، ولي خداوند چيز ديگري را اراده كرد و قطعاً اراده خدا بهتر است و به همين دليل، قصاص را برداشت. بنابراين، آیه شريفه به قيمومت مرد بر زن در زندگي زناشويي اختصاص دارد و خارج از اين محدوده را شامل نمي شود
نقد و بررسي : اولاً. ظاهر اين روايت با فرض پذيرش سند آن، با عصمت رسول خدا منافات دارد ؛ زيرا، روايت ظهور در آن دارد كه پيامبر اكرم يك حكم كلي شرعي را بيان كرده است و درصدد قضاوت بين آن زن و شوهرش نبوده است، در حالي كه در قضاوت ، علاوه بر سخن مدعی، دفاع مدعی عليه نيز بايد شنيده شود ، در صورتي كه مطابق روايت، فقط يكي از اصحاب دعوي) يعني: زن همراه با پدرش) خدمت حضرت رسيده بودند . بنابراين، نزول آيه به دنبال بيان حكم كلي توسط پيامبر و رد سخن آن حضرت به معناي تخطئه حضرتش است كه قطعاً با عصمت ايشان منافات دارد ؛ زيرا، هيچ گاه پيامبر قبل از يقين به ثبوت يك حكم شرعي ،به بيان آن نمي پردازد.
اين مطلب مورد توجه تعدادي از مفسران بزرگ قرآن كريم قرار گرفته است و به همين دليل از پذيرش مضمون روايت مورد بحث ، خودداري كرده اند.
همچنين، صاحب تفسير ارزشمند كنزالدقائق، روايت مورد بحث را كذب مي داند ،به اين دليل كه مضمون آن مخالف اخبار متو اتري است كه دلالت مي كند بر اينكه پيامبر اكرم هيچ گاه به انجام كاري يا بيان حكمي كه بر او وحي نشده بود، اقدام نمي كرد.
ثانياً. حتي اگر از اين اشكال صرف نظر شود و سند روايت نيز پذيرفته شود ، باز نمي توان روايت مزبور را دليل بر عدم عموميت آيه دانست ؛ زيرا ، شأن نزول يك آيه فقط بيانگر مورد نزول آن است و هيچ گاه نمي تواند عموم يا اطلاق به كار رفته در عبارات آيه را تخصيص ز ند يا تقييد كند. به همين دليل ، اين جمله در ميان مفسران ،فقها و اصوليان معروف است كه لايكون المورد مخصصاً و لامقيداً
اشکال دوم: تعلیل مذکور در آیه "بما فضل الله بعضهم علی بعض" به معنای برتری مطلق مردان بر زنان نیست زیرا این مطلب روشن و غیر قابل مناقشه است که خداوند به زنان نيز برتري هايي تكويني داده است كه مردان فاقد آن هستند ؛ مانند : نرم خويي،زيبايي، عاطفه و جذا بيت. بنابراين ، چنين نيست كه خداوند تمام مزيت هاي انساني را به مردان اختصاص داده باشد ، به همين دليل قرآن كريم با توجه دقيق به اين نكته، تعبير "بعضهم علی بعض" را به کار برده است و نفرموده است :"بما فضل الله الرجال علی النساء" این پاسخي است به ادعاي عموميت قيمومت مردان بر زنان ، با تمسك به علت تكويني مذکور در آیه
نقد و بررسی: همان طور كه در عبارت بالا آمده است ، اين مطلب قابل مناقشه نيست كه زنان نيز داراي يك سلسله برتري تكويني بر مردان هستند، چنان كه مردان نيز داراي چنين برتري هايي بر زنان هستند، ولي اين نكته نيز واضح است كه استدلال به آيه متوقف بر آن نيست كه آن را به معناي اختصاص تمام برتري هاي تكويني به مردان بدانيم. به عبارت ديگر ، كساني كه به اين آيه براي اثبات عموميت قيمومت مردان بر زنان در امور ولايي استناد مي كنند، مدعي آن نيستند كه آیه تمام برتري هاي تكويني را مختص مردان مي داند و استدلالشان نيز متوقف بر پذيرش چنين مطلبي نيست ، بلكه مي گويند مفاد آيه آن است كه خداوند مردان را به دليل وجود يك سلسله برتري هاي تكويني و تشريعي بر زنان قيمومت داده است.
ولي اينكه چرا در آيه شريفه براي تفهيم اين معنا از تعبير بما فضل الله الرجال علی النساء استفاده نکرده است شاید بدان جهت باشد که با تعبیر بعضهم علی بعض می خواسته است به اشتراک زن و مرد در اصل انسانیت و اینکه هر دو جنس از گوهر واحدی هستند اشاره کند.
نکته دیگری که در استفاده از تعبیر بما فضل الله بعضهم علی بعض به نظر می رسد این است که اگر در آیه شریفه به جای این تعبیر از عبارت بما فضل الله الرجال علی النساء یا بما فضلهن علیهن استفاده می شد به معناي برتري همه مردان بر همه زنان بود ، در حالي كه اين معنا برخلاف واقعيت و مسلّمات تاريخي و نيز اعتقادي اسلام است و در نتيجه قطعاً مقصود آيه نيز اين نيست.
اشکال سوم: دومين تعليل مذكور در آيه ، يعني و بما انفقوا من اموالهم مخصوص زندگي زناشويي است ؛ زيرا، فقط در زندگي زناشويي است كه مرد عهده دار پرداخت نفقه زن است. از آنجا كه نتيجه تابع اخس مقدمتين و اخص تعليل هاست ، پس بايد نتيجه گرفت كه آيه شريفه در خصوص زندگي زناشويي بيانگر قيمومت مردان بر زنان و به تعبير ديگر ، قيمومت شوهران بر همسرانشان است و امور خارج از اين محدوده را شامل نمي شود.
نقد و بررسي : در اين اشكال به چند نكته توجه نشده است كه با عنايت به آنها مي توان عموميت قوام بودن صنف مردان بر صنف زنان را اثبات كرد:
نکته اول: اگر حكم آيه مبني بر قواميت، اختصاص به شوهران داشت و شامل همه مردان نبود سزاوار بود در آیه شریفه به جای الرجال و النساء بفرماید "الازواج یا البعولة قوامون علی نسائهم یا زوجاتهم"
نکته دوم: مستشكل تصور كرده است هريك از دو دليل مذكور در آيه شريفه،به تنهايي جز العله است و در مجموع ، با هم يك علت تامه را تشكيل مي دهند، ولي با تأمل در آيه، اين بيان صحيح به نظر نمي رسد؛ زيرا، خلاف بلاغت و رسايي سخن است كه مقصود خداوند، قوام بودن شوهران بر همسرانشان باشد ، ولي از تعبير الرجال و النساء استفاده فرمايد . علاوه بر اين ، اگر آيه مختص زندگي زناشويي باشد و دليل قيمومت مرد بر زن نيز در محدوده اين زندگي، پرداخت نفقه توسط وي باشد، آنگاه ذکر تعلیل اول "بما فض الله بعضهم علی بعض (مطابق تفسيري كه مستشكل از آیه دارد(، بي فايده و يا شبه لغو خواهد بود ؛ زيرا، به عقيده مستشكل مقصود از عبارت بما فضل الله ... برتري جنس مردان بر زنان نيست ، بلكه برتري هايي است كه هريك از زنان و مردان نسبت به يكديگر دارند ، در حالي كه واضح است كه چون در ابتداي آيه ، قوام بودن مرد بر زن اثبات شده است ، تعليل مذكور در آن نيز بايد ناظر به همين امر باشد ،يعني از نكاتي سخن گويد كه باعث اين قواميت شود و اين نكات علي القاعده بايد درباره برتري هاي مرد بر زن باشد تا بتواند قوام بودن مرد را تبيين كند ، نه برتري هاي هركدام بر ديگري . بر اين اساس ، عبارت بما فضل الله بعضهم علی بعض با معنایی که مستشكل براي آن در نظر مي گيرد تناسبي با تعليل نخواهد داشت ، در حالي كه ظاهر آيه برخلاف اين معنا دلالت مي كند؛ زيرا بما فضل الله ... به دليل استفاده از باء سببيه ، ظهور در تعليل دارد و مقتضاي تعليل صحيح نيز چنان كه گفتيم ، اشاره به برتري هاي مرد است نه برتري هاي هريك بر ديگري.
اين مطلب زماني واضح تر مي شود كه به دومين تعليل مذكور در آيه ، يعني "و بما انفقوا من اموالهم" توجه شود ؛ زيرا ، اين تعليل به عقيده مستشكل، هم مختص زندگي زناشويي است و هم دليل اصلي قوام بودن شوهران را بيان مي كند. سخن اينجاست كه بدين ترتيب و با وجود اين تعليل ، ديگر نيازي به ذكر تعليل اول وجود نخواهد داشت و با توجه به معنايي كه مستشكل براي آن ارائه مي دهد، حتي ذكر آن نيز به عنوان يكي از دو علت ، مفيد فايده نخواهد بود . شاهد بر اين سخن آن است كه اگر جمله بما فضل الله را مطابق نظر مستشكل ، به معناي برتري هاي هريك از مرد و زن نسبت به يكديگر بدانيم و جمله بما انفقوا را نيز همان گونه معنا كنيم كه مستشكل مي گويد،آنگاه خواهيم ديد كه حذف جمله اول يعني بما فضل الله هيچ خللي در معناي آيه(بر طبق تفسيري كه مستشكل از آن ارائه مي دهد) ايجاد نخواهد كرد . بنابراين، ملاحظه مي شود كه قبول ديدگاه مستشكل، مخالف ظاهر آيه شريفه است، بلكه منجر به لغو دانستن اولين تعليل مذكور در آيه مي شود.
با توجه به مطالب پيش گفته، تفسير صحيح آيه آن است كه گفته شود صنف مردان بر صنف زنان قواميت دارند و موضوع اين قواميت، امور عمومي همچون حكومت ، قضاوت و جهاد است و علاوه بر آن، در محيط خانواده نيز مردان بر زنان قيمومت دارند.

[/SPOILER]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463191 نوشت:
برای این صحبت خود که به معصومین ع نسبت دادید سندی هم به جز برداشت خودتان ، دارید ؟ خواهان دیددن سندش و نظریات بزرگان هستم نه نظریات شخصی

اولا نظریات بزرگان هم ارایه شود همان حرف های سابق را ارایه می کنید که کردید پس به اندازه کافی سخنان بزرگان بیان شد و شما قبول نکردید
ثانیا به شما کتابی که سند آن حدیث صحیح معرفی شده بیان کردم می توانید اگر اشکالی به آن دارید بیان کنید
ثالثا مهم نیست نظر کیست اگر صحیح است بپذیرید و اگر غلط است آن را با دلیل قرآنی و روایی رد کنید

[="Black"]

شبـنم;463209 نوشت:
این که خوب عمل کردند حتی بهتر از مردان دلیل نیست؟ اگر این حکم خداست اگر رهبری زنان مفاسدی به دنبال داره باید موافق این حکم در جوامع غربی ثابت میشد نه خلافش
این که یک زن بهتر بتونه جامعه رو اداره کنه یا در یک سمت مدیریتی بهتر از مردان عمل کنه خودبه خود حکم روی که ادعا میکنید حکم خداست نقض میکنه .
خداوند حکیمه کار بیهوده نیمکنه چطوری حکمی رو میده که خلافش ثابت میشه

دوست گرامی شما اعمال وزیری که نام برده اید را اول باید نقد کنید ، بدی ها و خوبیهایش را بیان کنید سپس نتیجه بگیرید آیا خوب عمل کرد یا خیر.
نه اینکه بگویید فلانی وزیر بود. پس زنان بهتر از مردان هستند.
اینگونه نتیجه گیری ضعیفترین نوع نتیجه گیری است.
و دلیل علمی هم بحساب نمی آید.

شبـنم;463209 نوشت:
یعنی تا زمانی که ما بشینیم و بپذیریم این حکم خداست حق رهبری، مدیریت، خروج از خونه و ......... رو نداریم اوضاع تغییر نمیکنه خودمون باید این حقوق رو که حقوق شخصی هر فردی هست به دست بیارم
با نشستن نشستن کاری درست نمیشه

چه جالب.
عجب برداشتی از ایات قرآن میکنید.
این آیات برای یک قوم به طور کلی بیان شده است.منظور از قوم ( یک حکومت است)
حال شما چگونه این رو به فرد تامیم داده اید از شاهکارهای شماست.
بنده به نظر شخصی شما هم احترام میگذارم.[/]

ملاصدرا;463196 نوشت:
کلی گویی نکنید! اگر دلیلی دارید دلیل خود را ارایه کنید
خلاف کدام دلیل عقلی است؟!!! به چه دلیل عقلی این حکم صحیح نیست؟؟؟؟؟
عقل کلی نگر قادر به درک این مسایل است.
دلیل:
1-این حکم حکم خداست که زنان نمی توانند رهبر شوند

فرض میگیریم که این حکم خداست پس نه باید مواردی وجود داشته باشد که این فرض را رد کند که میبنید موارد زیادی هم هست پس استثنا نیست و نه بعدا علم خلاف آنرا ثابت کند و نه اینکه بعضی بزرگان خلاف این نظر رو داشته باشند
الان علم و روانشناسی ثابت کردند که زنان در مدیریت بهتر از مردان کار میکنند
چطور ممکنه خداوند این موارد رو در نظر نگرفته باشد ؟؟
خدا بین بندگانش فرقی نمیگذارد دوست عزیز اگر زمانی حتی به فرض شما همه پیامبران مرد بودند خدا بهتر میداند در جامعه مردسالاری حرف زن نمیتونه تاثیری داشته باشد وگرنه به قول یکی از دوستان برای خدا که کاری نداشت همه پیامبرانش رو زن بفرسته الان دیگه شرایط سابق وجود ندارد پس زنان هم میتوانند رهبر شوند
پاسخ نقل قول های جناب بن موسی و امام عشق احتمالا بماند برای فردا گرچه فقط تکرار مکررات هست
الان سرم خیلی شلوغه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463202 نوشت:
منظورم این است که عده ای دو رهم جمع شدند که مخالف این امر هستند و عده ای موافق . پس نظر آن عده موافق چه میشود ؟ درست مانند جماعت سقیفه که شدند عالم و فقیه و دانای سنی ها (منظورم این نیست که علمای ما مانند اینها هستند ، یک مثال بود فقط که ممکن است عده ای اجماع کنند و لی بر حق نباشند )

باید دید نام آن عده دیگر را می شود فقیه گذاشت یا خیر.یعنی آیا در چارچوب مشخصی دارند تفقه می کنند یا این که دارند برای خودشان حکم صادر می کنند و احکامشان مخالف قرآن و سنت است.اگر حرف هایشان مخالف کتاب و سنت باشد،نظر ایشان اعتباری ندارد.لذا خدشه ای به اجماع وارد نمی شود.
اما راجع به این که اجماع کنند ولی بر حق نباشند،ما هیچ گاه اجماع را دلیل مستقلی ندانسته ایم.در واقع ابتدا بحث از قرآن و سنت است و سپس اجماع.اجماع وابسته است به قرآن و سنت.لذا معیار اجماع هم قرآن و سنت است.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463202 نوشت:
پس فقهایی که دلیل موافق دادند مخالف قران عمل کردند و گناه کارند

بنده تعیین کننده گناهان نیستم.ولی اگر خلاف دین عمل کرده باشند و فتوا داشته باشند،عذاب سنگینی در انتظارشان است.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463202 نوشت:
بررسی نشدند ، جناب ملاصدرا تاپیک جداگانه زدنند ولی بررسی نشدند

تاپیک مربوط به خطبه 79 (یا 80) را می گویید؟

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;463202 نوشت:
ثابت شده برادر . همانطور که شما یقین بر نشریات مخالفان دارید همان نیز برای ما

بنده دلیلی ندیده ام فعلاً.ولی ما برای شما دلیل آوردیم.شما اگر آن ادله را نقل کرده اید،لینک بدهید برویم بررسی کنیم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

امام عشق;463206 نوشت:
یک سوال دیگر : چرا شما و دوستانتان دوست دارید که از کشورهای غربی برای اینکه ثابت کنید احکام اسلام غلط است استفاده میکنید؟

فقط اینم بگم برم
چون در کشور خودمون اشخاصی مثل شما هیچ وقت این فرصت و میدون رو در اختیار زنان قرار ندادن تا ثبات کنند میتوانند و این توانستنشان خلاف تفسیرها رو ثابت میکنه

امام عشق;463213 نوشت:
چه جالب.
عجب برداشتی از ایات قرآن میکنید.
این آیات برای یک قوم به طور کلی بیان شده است.منظور از قوم ( یک حکومت است)
حال شما چگونه این رو به فرد تامیم داده اید از شاهکارهای شماست.
بنده به نظر شخصی شما هم احترام میگذارم.

چقدرجالب منم میخواستم به شما و دوستانتان بگم چقدر خوب از آیات و روایات بر ضد زنان استفاده میکنید هر جا لازم شد همه رو بکار بردید بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت نزول حدیث یا آیه

در ضمن من هم به نظر شخصی شما احترام میزارم :Gol::Gol:

امام عشق;463206 نوشت:
یک سوال دیگر : چرا شما و دوستانتان دوست دارید که از کشورهای غربی برای اینکه ثابت کنید احکام اسلام غلط است استفاده میکنید؟

چون شما میگی این حکم خداست خدا بنا به دلایل مجهولی بهتر میداند زنان نمیتوانند رهبر شوند خوب اگر زنان توانایی رهبر شدن رو نداشتند این حکم نباید فقط مختص زنان مسلمان باشد مثل اینکه بگیم زنان مسلمان توانایی رهبر شدن را ندارند و بقیه زنان دارند

[="Black"]

شبـنم;463216 نوشت:
فقط اینم بگم برم
چون در کشور خودمون اشخاصی مثل شما هیچ وقت این فرصت و میدون رو در اختیار زنان قرار ندادن تا ثبات کنند میتوانند و این توانستنشان خلاف تفسیرها رو ثابت میکنه

دوست گرامی شما در این پست کاملا واضح بیان کرده اید که مخالف احکام اسلام هستید.
و اعمال چند کشور غربی دلیل براین است که احکام اسلام غلط است.
و اعمال طاغوتیان خلاف تفسیرها را بیان میکند.

فکر نکنم با این دیدی که شما از احکام اسلام دارید بتوانیم به نقطه مشترکی برسیم.[/]

[="Black"]

شبـنم;463217 نوشت:
چقدرجالب منم میخواستم به شما و دوستانتان بگم چقدر خوب از آیات و روایات بر ضد زنان استفاده میکنید هر جا لازم شد همه رو بکار بردید بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت نزول حدیث یا آیه

در ضمن من هم به نظر شخصی شما احترام میزارم :Gol::Gol:

بنده یک آیه بیان کردم که نیازی به تفسیر هم نداشت و معنی روان آن را بیان کردم.
شما آیه ای که معنی روانش به حکومت مربوط است را به فرد تامیم داده اید.[/]

موضوع قفل شده است