و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مىگويد : يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت ، حساب بندگان ، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد ، و من به شما وعده دادم [اگر از من اطاعت كنيد و دست از دين برداريد به زندگى دلخواه مىرسيد ولى مىبينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم ، مرا بر شما هيچ تسلّطى نبود ، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى باطل و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد ، پس سرزنشم نكنيد ، بلكه خود را سرزنش كنيد ، نه من فريادرس شمايم ، و نه شما فريادرس من ، بىترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزارم ؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
بسيارى از اهل كتاب پس از آنكه حق براى آنان روشن شد به سبب حسدى كه از وجودشان شعله كشيده ، دوست دارند كه شما را پس از ايمانتان به كفر بازگردانند . هم اكنون [از ستيز و جدال با آنان] درگذريد ، و [از آنان] روى بگردانيد ، تا خدا فرمانش را [به جنگ يا جزيه] اعلام كند ؛ يقيناً خدا بر هر كارى تواناست.
دو مرد از كسانى كه [از خدا] مىترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت و ايمان و شهامت] داده بود ، گفتند : از اين دروازه به آنان يورش بريد ، چون به آنجا درآييد يقيناً پيروزيد ؛ و اگر مؤمن هستيد بر خدا توكل كنيد.
ایمان به غیب آیه : (الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون)
سوره مبارکه بقره آیه 3
ترجمه: (پرهيزكاران) آنها هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند. تفسیر:
آثار تقوا در روح و جسم انسان.
قرآن در آغاز اين سوره، مردم را در ارتباط با برنامه و آئين اسلام به سه گروه متفاوت تقسيم مىكند:
1-" متقين" (پرهيزكاران) كه اسلام را در تمام ابعادش پذيرا گشتهاند.
2-" كافران" كه درست در نقطه مقابل گروه اول قرار گرفته و به كفر خود معترفند و از گفتار و رفتار خصمانه در برابر اسلام ابا ندارند.
3-" منافقان" كه داراى دو چهرهاند، با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف، مخالف اسلامند، البته چهره اصلى آنها همان چهره كفر است ولى تظاهرات اسلامى نيز دارند.
بدون شك زيان اين گروه براى اسلام بيش از گروه دوم است و به همين سبب خواهيم ديد كه قرآن با آنها برخورد شديدترى دارد.
البته اين موضوع مخصوص اسلام نيست، تمام مكتبهاى جهان با اين سه گروه روبرو هستند، يا مؤمن به آن مكتب، يا مخالف آشكار، و يا منافق محافظه كار، و نيز اين مساله اختصاص به زمان معينى ندارد، بلكه در همه ادوار جهان بوده است.
در آيات مورد بحث سخن از گروه اول است، ويژگيهاى آنها را از نظر ايمان و عمل در پنج عنوان مطرح ميكند (ايمان به غيب- اقامه نماز- انفاق از همه مواهب- ايمان به دعوت همه انبياء و ايمان به رستاخيز).
1- ايمان به غيب
نخست مىگويد:" آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند" (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ).
" غيب و شهود" دو نقطه مقابل يكديگرند، عالم شهود عالم محسوسات است، و جهان غيب، ما وراء حس، زيرا" غيب" در اصل به معنى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ما وراء محسوسات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته مىشود، در قرآن كريم مىخوانيم عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ:" خداوندى كه به غيب و شهود، پنهان و آشكار دانا است و او است خداوند بخشنده و رحيم" (حشر- 22).
ايمان به غيب درست نخستين نقطهاى است كه مؤمنان را از غير آنها جدا مىسازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مىدهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است.
مؤمنان مرز جهان ماده را شكافته، و خويش را از چهار ديوارى آن گذراندهاند، آنها با اين ديد وسيع با جهان فوق العاده بزرگترى ارتباط دارند در حالى كه مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حيوانات در چهار ديوارى جهان ماده محدود كنند، و اين سير قهقرايى را تمدن و پيشرفت و ترقى نام مىنهند! در مقايسه" درك و ديد" اين دو، به اينجا مىرسيم كه" مؤمنان به غيب" عقيده دارند جهان هستى از آنچه ما با حس خود درك مىكنيم بسيار بزرگتر و وسيعتر است، سازنده اين عالم آفرينش، علم و قدرتى بى انتها، و عظمت و ادراكى بى نهايت دارد، او ازلى و ابدى است. و عالم را طبق يك نقشه بسيار حساب شده و دقيق پىريزى كرده، در جهان انسانها، روح انسانى فاصله زيادى ميان آنان و حيوانات ايجاد كرده، مرگ به معنى فنا و نابودى نيست، بلكه يكى از مراحل تكاملى انسان و دريچهاى است به جهان وسيعتر و پهناورتر.
در حالى كه يك فرد مادى معتقد است جهان هستى محدود است به آنچه ما مىبينيم و علوم طبيعى براى ما ثابت كرده است: قوانين طبيعت يك سلسله قوانين جبرى است كه بدون هيچگونه نقشه و برنامهاى پديد آورنده اين جهان است، نيروى خلاقه عالم حتى به اندازه يك كودك خردسال هم عقل و شعور ندارد، بشر جزئى از طبيعت است و پس از مرگ همه چيز پايان مىگيرد، بدن او متلاشى مىگردد، و اجزاى آن بار ديگر به مواد طبيعى مىپيوندند، بقايى براى انسان نيست و ميان او و حيوان چندان فاصلهاى وجود ندارد «1».
آيا اين دو انسان با اين دو طرز تفكر با هم قابل مقايسهاند؟! آيا خط سير زندگى و رفتار آنها در اجتماع يكسان است.
اولى نمىتواند از حق و عدالت و خير خواهى و كمك به ديگران صرف نظر كند، و دومى دليلى براى هيچگونه از اين امور نمىبيند، مگر آنچه در زندگى مادى او براى امروز يا فردا اثر داشته باشد، به همين دليل در دنياى مؤمنان راستين برادرى است و تفاهم، پاكى است و تعاون، در حالى كه در دنيايى كه ماديگرى بر آن حكومت مىكند، استعمار است و استثمار، و خونريزى است و غارت و چپاول، و اگر مىبينيم قرآن نقطه شروع تقوى را در آيات فوق، ايمان به غيب دانسته دليلش همين است.
در اينكه آيا ايمان به غيب در اينجا تنها اشاره به ايمان به ذات پاك پروردگار است، و يا غيب در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه عالم وحى و رستاخيز و جهان فرشتگان و به طور كلى آنچه ما وراى حس است شامل مىشود، در ميان مفسران بحث است.
از آنچه در بالا گفتيم كه ايمان به جهان ما وراء حس، نخستين نقطه جدايى مؤمنان از كافران است روشن مىشود كه غيب در اينجا داراى همان مفهوم وسيع كلمه مىباشد، به علاوه تعبير آيه مطلق است، و هيچگونه قيدى در آن وجود ندارد كه به معنى خاصى محدودش كنيم.
و اگر مىبينيم در بعضى از روايات اهل بيت ع «1» غيب در آيه فوق تفسير به" امام غائب حضرت مهدى سلام اللَّه عليه" شده كه به عقيده ما هم اكنون زنده است و از ديدهها پنهان مىباشد، منافاتى با آنچه در بالا گفتيم ندارد، چرا كه رواياتى كه در تفسير آيات وارد شده و نمونههاى فراوانى از آن را بعدا ملاحظه خواهيد كرد غالبا مصداقهاى خاصى را بيان مىكند، بى آنكه به آن مصداق محدود باشد، روايات فوق در حقيقت مىخواهد وسعت معنى ايمان به غيب و شمول آن را حتى نسبت به امام غائب ع مجسم كند، حتى مىتوان گفت ايمان به غيب معنى وسيعى دارد كه ممكن است با گذشت زمان حتى مصداقهاى تازهاى پيدا كند.
2- ارتباط با خدا
ويژگى ديگر پرهيزگاران آنست كه:" نماز را بر پا مىدارند" (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ).
" نماز" كه رمز ارتباط با خدا است، مؤمنانى را كه به جهان ما وراء طبيعت راه يافتهاند در يك رابطه دائمى و هميشگى با آن مبدء بزرگ آفرينش نگه مىدارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظيم خم مىكنند، و تنها تسليم آفريننده بزرگ جهان هستى هستند، و به همين دليل ديگر خضوع در برابر بتها، و يا تسليم شدن در برابر جباران و ستمگران، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت.
چنين انسانى احساس مىكند از تمام مخلوقات ديگر فراتر رفته، و ارزش آن را پيدا كرده كه با خدا سخن بگويد، و اين بزرگترين عامل تربيت او است.
كسى كه شبانه روز حد اقل پنج بار در برابر خداوند قرار مىگيرد، و با او به راز و نياز مىپردازد، فكر او، عمل او، گفتار او، همه خدايى مىشود، و چنين انسانى چگونه ممكن است بر خلاف خواست او گام بردارد (مشروط بر اينكه راز و نيازش به درگاه حق، از جان و دل سرچشمه گيرد و با تمام قلب رو به درگاهش آورد) «1».
3- ارتباط با انسانها
آنها علاوه بر ارتباط دائم با پروردگار رابطه نزديك و مستمرى با خلق خدا دارند، و به همين دليل سومين ويژگى آنها را قرآن چنين بيان مىكند:" و از تمام مواهبى كه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند" (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
قابل توجه اينكه قرآن نمىگويد: من اموالهم ينفقون (از اموالشان انفاق مىكنند) بلكه مىگويد" مِمَّا رَزَقْناهُمْ" (از آنچه به آنها روزى داديم) و به اين ترتيب مساله" انفاق" را آن چنان تعميم مىدهد كه تمام مواهب مادى و معنوى را در بر مىگيرد.
بنا بر اين مردم پرهيزگار آنها هستند كه نه تنها از اموال خود، بلكه از علم و عقل و دانش و نيروهاى جسمانى و مقام و موقعيت اجتماعى خود، و خلاصه از تمام سرمايههاى خويش به آنها كه نياز دارند مىبخشند، بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشند.
نكته ديگر اينكه: انفاق يك قانون عمومى در جهان آفرينش و مخصوصا در سازمان بدن هر موجود زنده است، قلب انسان تنها براى خود كار نمىكند، بلكه از آنچه دارد به تمام سلولها انفاق مىكند، مغز و ريه و ساير دستگاههاى بدن انسان، همه از نتيجه كار خود دائما انفاق مىكنند، و اصولا زندگى دسته جمعى بدون انفاق مفهومى ندارد «1».
ارتباط با انسانها در حقيقت نتيجه ارتباط و پيوند با خدا است، انسانى كه به خدا پيوسته و به حكم جمله" مما رزقناهم" همه روزيها و مواهب را از خدا مىداند، نه از ناحيه خودش، عطاى خداوند بزرگى مىداند كه چند روزى اين امانت را نزد او گذاشته، نه تنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمىشود، بلكه خوشحال است، چرا كه مال خدا را به بندگان او داده، اما نتائج و بركات مادى و معنويش را براى خود خريده است، اين طرز تفكر، روح انسان را از بخل و حسد پاك مىكند، و جهان" تنازع بقا" را به" دنياى تعاون" تبديل مىسازد دنيايى كه هر كس در آن خود را مديون مىداند كه از مواهبى كه دارد در اختيارهمه نيازمندان بگذارد، همچون آفتاب نورافشانى كند بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشد.
جالب اينكه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم كه در تفسير جمله" وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ" فرمود: ان معناه و مما علمناهم يبثون:" مفهوم آن اين است از علوم و دانشهايى كه به آنها تعليم دادهايم نشر مىدهند، و به نيازمندان مىآموزند" «1».
بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه انفاق مخصوص به علم است، بلكه چون غالبا نظرها در مساله انفاق متوجه انفاق مالى مىشود، امام با ذكر اين نوع انفاق معنوى مىخواهد گستردگى مفهوم انفاق را روشن سازد.
ضمنا از اينجا به خوبى روشن مىشود كه انفاق در آيه مورد بحث خصوص زكات واجب، يا اعم از زكات واجب و مستحبّ نيست، بلكه معنى وسيعى دارد كه هر گونه كمك بلاعوضى را در بر مىگيرد.
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون(245بقره) كيست كه خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه مىگيرد و مىدهد، و همه به سوى او باز گردانده مىشويد تصور نكنيد انفاق و بخشش، اموال شما را كم مىكند زيرا گسترش و محدوديت، روزى شما به دست خدا است و او توانايى دارد در عوض اموال انفاق شده، به مراتب بيش از آن را در اختيار شما قرار دهد، بلكه با توجه به ارتباط و به هم پيوستگى افراد اجتماع با يكديگر، همان اموال انفاق شده در واقع به شما باز مىگردد.
و سرمايهداران و فراخدولتان شما نبايد از دادن [مال] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و گذشت نمايند مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است.
حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الی الله راغبون
و چقدر بهتر بود اگر آنها به آنچه و رسول به آنها عطا کرد راضی بودند
( مانند مومنان حقیقی از منعم به نعمت نپرداخته )
و می گفتند که خدا ما را کفایت است
او و هم رسولش از لطف عمیم به ما همه چیز عطا خواهند کرد
ما تنها به خدا مشتاقیم .
اى اهل ايمان ! به راستى برخى از همسران و فرزندانتان [به علت بازداشتن شما از اجراى فرمانهاى خدا و پيامبر] دشمن شمايند ؛ بنابراين از [عمل به خواستههاى بىجاى] آنان [كه مخالف احكام خداست] بپرهيزيد ، و اگر [از آزار و رنجى كه به شما مىدهند] چشمپوشى كنيد و سرزنش كردن آنان را ترك نماييد و از آنان بگذريد [خدا هم شما را مورد الطاف بىكرانش قرار مىدهد] ؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
بسم الله الرحمن الرحیممثل الذین بنفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه و الله یضعف لمن یشائ و الله وسع علیممثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند به مانند دانه ای است که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید چه خدا را رحمت بی منتهاست و به همه چیز خدا احاطه ی کامل دارد.261 بقره
یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا و ما یذکر الا اولوالالباب
خدا عطا کند فیض حکمت و دانش را به هر که خواهد و هر که را به حکمت و دانش رساند درباره ی او مرحمت و عنایت بسیار فرموده و این حقیقت را ( که علم بهترین عطاست ) جز خردمندان عالم متذکر نشوند .
الذین مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور
همان هایی که اگر به آنها در روی زمین قدرت بدهیم نماز به پا می دارند و زکات می دهند و ( دیگران را )به کارهای خوب سفارش می کنند و از کارهای زشت باز می دارند و سرانجام کارها برای خداست .
وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ [=times new roman]ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي [=times new roman]ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ [=times new roman]ۖ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ [=times new roman]ۖ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ [=times new roman]ۗ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛
و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مىگويد : يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت ، حساب بندگان ، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد ، و من به شما وعده دادم [اگر از من اطاعت كنيد و دست از دين برداريد به زندگى دلخواه مىرسيد ولى مىبينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم ، مرا بر شما هيچ تسلّطى نبود ، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى باطل و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد ، پس سرزنشم نكنيد ، بلكه خود را سرزنش كنيد ، نه من فريادرس شمايم ، و نه شما فريادرس من ، بىترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزارم ؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
[=Arial Black]
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ [=times new roman]ۖ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ [=times new roman]ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛
بسيارى از اهل كتاب پس از آنكه حق براى آنان روشن شد به سبب حسدى كه از وجودشان شعله كشيده ، دوست دارند كه شما را پس از ايمانتان به كفر بازگردانند . هم اكنون [از ستيز و جدال با آنان] درگذريد ، و [از آنان] روى بگردانيد ، تا خدا فرمانش را [به جنگ يا جزيه] اعلام كند ؛ يقيناً خدا بر هر كارى تواناست.
[=1]
مومنان باید ببخشند و در گذرند شما که خودتان دوست دارید خداوند از گناهانتان درگذرد و خداوند جبران کننده و مهربان است:hamdel:
«الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ » (زمر / 18)
همان كسانی كه سخنان را میشنوند و از نیكوترین آنها پیروی میكنند، آنان كسانی هستند كه
خدا هدایتشان كرده، و آنها خردمندانند.
« وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ » (حجرات / 11)
و با القاب زشت و ناپسند یكدیگررا یاد نكنید.
کظم غیظ
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ [=times new roman]ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛
آنان كه در گشايش و تنگ دستى انفاق مىكنند ، و خشم خود را فرو مىبرند ، و از [خطاهاىِ] مردم در مىگذرند ؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
کظم غیظ قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ [=times new roman]ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛
دو مرد از كسانى كه [از خدا] مىترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت و ايمان و شهامت] داده بود ، گفتند : از اين دروازه به آنان يورش بريد ، چون به آنجا درآييد يقيناً پيروزيد ؛ و اگر مؤمن هستيد بر خدا توكل كنيد.
ایمان به غیب
آیه :
(الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون)
(پرهيزكاران) آنها هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند.
تفسیر:
آثار تقوا در روح و جسم انسان.
قرآن در آغاز اين سوره، مردم را در ارتباط با برنامه و آئين اسلام به سه گروه متفاوت تقسيم مىكند:
1-" متقين" (پرهيزكاران) كه اسلام را در تمام ابعادش پذيرا گشتهاند.
2-" كافران" كه درست در نقطه مقابل گروه اول قرار گرفته و به كفر خود معترفند و از گفتار و رفتار خصمانه در برابر اسلام ابا ندارند.
3-" منافقان" كه داراى دو چهرهاند، با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف، مخالف اسلامند، البته چهره اصلى آنها همان چهره كفر است ولى تظاهرات اسلامى نيز دارند.
بدون شك زيان اين گروه براى اسلام بيش از گروه دوم است و به همين سبب خواهيم ديد كه قرآن با آنها برخورد شديدترى دارد.
البته اين موضوع مخصوص اسلام نيست، تمام مكتبهاى جهان با اين سه گروه روبرو هستند، يا مؤمن به آن مكتب، يا مخالف آشكار، و يا منافق محافظه كار، و نيز اين مساله اختصاص به زمان معينى ندارد، بلكه در همه ادوار جهان بوده است.
در آيات مورد بحث سخن از گروه اول است، ويژگيهاى آنها را از نظر ايمان و عمل در پنج عنوان مطرح ميكند (ايمان به غيب- اقامه نماز- انفاق از همه مواهب- ايمان به دعوت همه انبياء و ايمان به رستاخيز).
1- ايمان به غيب
نخست مىگويد:" آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند" (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ).
" غيب و شهود" دو نقطه مقابل يكديگرند، عالم شهود عالم محسوسات است، و جهان غيب، ما وراء حس، زيرا" غيب" در اصل به معنى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ما وراء محسوسات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته مىشود، در قرآن كريم مىخوانيم عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ:" خداوندى كه به غيب و شهود، پنهان و آشكار دانا است و او است خداوند بخشنده و رحيم" (حشر- 22).
ايمان به غيب درست نخستين نقطهاى است كه مؤمنان را از غير آنها جدا مىسازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مىدهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است.
مؤمنان مرز جهان ماده را شكافته، و خويش را از چهار ديوارى آن گذراندهاند، آنها با اين ديد وسيع با جهان فوق العاده بزرگترى ارتباط دارند در حالى كه مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حيوانات در چهار ديوارى جهان ماده محدود كنند، و اين سير قهقرايى را تمدن و پيشرفت و ترقى نام مىنهند! در مقايسه" درك و ديد" اين دو، به اينجا مىرسيم كه" مؤمنان به غيب" عقيده دارند جهان هستى از آنچه ما با حس خود درك مىكنيم بسيار بزرگتر و وسيعتر است، سازنده اين عالم آفرينش، علم و قدرتى بى انتها، و عظمت و ادراكى بى نهايت دارد، او ازلى و ابدى است. و عالم را طبق يك نقشه بسيار حساب شده و دقيق پىريزى كرده، در جهان انسانها، روح انسانى فاصله زيادى ميان آنان و حيوانات ايجاد كرده، مرگ به معنى فنا و نابودى نيست، بلكه يكى از مراحل تكاملى انسان و دريچهاى است به جهان وسيعتر و پهناورتر.
در حالى كه يك فرد مادى معتقد است جهان هستى محدود است به آنچه ما مىبينيم و علوم طبيعى براى ما ثابت كرده است: قوانين طبيعت يك سلسله قوانين جبرى است كه بدون هيچگونه نقشه و برنامهاى پديد آورنده اين جهان است، نيروى خلاقه عالم حتى به اندازه يك كودك خردسال هم عقل و شعور ندارد، بشر جزئى از طبيعت است و پس از مرگ همه چيز پايان مىگيرد، بدن او متلاشى مىگردد، و اجزاى آن بار ديگر به مواد طبيعى مىپيوندند، بقايى براى انسان نيست و ميان او و حيوان چندان فاصلهاى وجود ندارد «1».
آيا اين دو انسان با اين دو طرز تفكر با هم قابل مقايسهاند؟! آيا خط سير زندگى و رفتار آنها در اجتماع يكسان است.
اولى نمىتواند از حق و عدالت و خير خواهى و كمك به ديگران صرف نظر كند، و دومى دليلى براى هيچگونه از اين امور نمىبيند، مگر آنچه در زندگى مادى او براى امروز يا فردا اثر داشته باشد، به همين دليل در دنياى مؤمنان راستين برادرى است و تفاهم، پاكى است و تعاون، در حالى كه در دنيايى كه ماديگرى بر آن حكومت مىكند، استعمار است و استثمار، و خونريزى است و غارت و چپاول، و اگر مىبينيم قرآن نقطه شروع تقوى را در آيات فوق، ايمان به غيب دانسته دليلش همين است.
در اينكه آيا ايمان به غيب در اينجا تنها اشاره به ايمان به ذات پاك پروردگار است، و يا غيب در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه عالم وحى و رستاخيز و جهان فرشتگان و به طور كلى آنچه ما وراى حس است شامل مىشود، در ميان مفسران بحث است.
از آنچه در بالا گفتيم كه ايمان به جهان ما وراء حس، نخستين نقطه جدايى مؤمنان از كافران است روشن مىشود كه غيب در اينجا داراى همان مفهوم وسيع كلمه مىباشد، به علاوه تعبير آيه مطلق است، و هيچگونه قيدى در آن وجود ندارد كه به معنى خاصى محدودش كنيم.
و اگر مىبينيم در بعضى از روايات اهل بيت ع «1» غيب در آيه فوق تفسير به" امام غائب حضرت مهدى سلام اللَّه عليه" شده كه به عقيده ما هم اكنون زنده است و از ديدهها پنهان مىباشد، منافاتى با آنچه در بالا گفتيم ندارد، چرا كه رواياتى كه در تفسير آيات وارد شده و نمونههاى فراوانى از آن را بعدا ملاحظه خواهيد كرد غالبا مصداقهاى خاصى را بيان مىكند، بى آنكه به آن مصداق محدود باشد، روايات فوق در حقيقت مىخواهد وسعت معنى ايمان به غيب و شمول آن را حتى نسبت به امام غائب ع مجسم كند، حتى مىتوان گفت ايمان به غيب معنى وسيعى دارد كه ممكن است با گذشت زمان حتى مصداقهاى تازهاى پيدا كند.
2- ارتباط با خدا
ويژگى ديگر پرهيزگاران آنست كه:" نماز را بر پا مىدارند" (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ).
" نماز" كه رمز ارتباط با خدا است، مؤمنانى را كه به جهان ما وراء طبيعت راه يافتهاند در يك رابطه دائمى و هميشگى با آن مبدء بزرگ آفرينش نگه مىدارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظيم خم مىكنند، و تنها تسليم آفريننده بزرگ جهان هستى هستند، و به همين دليل ديگر خضوع در برابر بتها، و يا تسليم شدن در برابر جباران و ستمگران، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت.
چنين انسانى احساس مىكند از تمام مخلوقات ديگر فراتر رفته، و ارزش آن را پيدا كرده كه با خدا سخن بگويد، و اين بزرگترين عامل تربيت او است.
كسى كه شبانه روز حد اقل پنج بار در برابر خداوند قرار مىگيرد، و با او به راز و نياز مىپردازد، فكر او، عمل او، گفتار او، همه خدايى مىشود، و چنين انسانى چگونه ممكن است بر خلاف خواست او گام بردارد (مشروط بر اينكه راز و نيازش به درگاه حق، از جان و دل سرچشمه گيرد و با تمام قلب رو به درگاهش آورد) «1».
3- ارتباط با انسانها
آنها علاوه بر ارتباط دائم با پروردگار رابطه نزديك و مستمرى با خلق خدا دارند، و به همين دليل سومين ويژگى آنها را قرآن چنين بيان مىكند:" و از تمام مواهبى كه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند" (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
قابل توجه اينكه قرآن نمىگويد: من اموالهم ينفقون (از اموالشان انفاق مىكنند) بلكه مىگويد" مِمَّا رَزَقْناهُمْ" (از آنچه به آنها روزى داديم) و به اين ترتيب مساله" انفاق" را آن چنان تعميم مىدهد كه تمام مواهب مادى و معنوى را در بر مىگيرد.
بنا بر اين مردم پرهيزگار آنها هستند كه نه تنها از اموال خود، بلكه از علم و عقل و دانش و نيروهاى جسمانى و مقام و موقعيت اجتماعى خود، و خلاصه از تمام سرمايههاى خويش به آنها كه نياز دارند مىبخشند، بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشند.
نكته ديگر اينكه: انفاق يك قانون عمومى در جهان آفرينش و مخصوصا در سازمان بدن هر موجود زنده است، قلب انسان تنها براى خود كار نمىكند، بلكه از آنچه دارد به تمام سلولها انفاق مىكند، مغز و ريه و ساير دستگاههاى بدن انسان، همه از نتيجه كار خود دائما انفاق مىكنند، و اصولا زندگى دسته جمعى بدون انفاق مفهومى ندارد «1».
ارتباط با انسانها در حقيقت نتيجه ارتباط و پيوند با خدا است، انسانى كه به خدا پيوسته و به حكم جمله" مما رزقناهم" همه روزيها و مواهب را از خدا مىداند، نه از ناحيه خودش، عطاى خداوند بزرگى مىداند كه چند روزى اين امانت را نزد او گذاشته، نه تنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمىشود، بلكه خوشحال است، چرا كه مال خدا را به بندگان او داده، اما نتائج و بركات مادى و معنويش را براى خود خريده است، اين طرز تفكر، روح انسان را از بخل و حسد پاك مىكند، و جهان" تنازع بقا" را به" دنياى تعاون" تبديل مىسازد دنيايى كه هر كس در آن خود را مديون مىداند كه از مواهبى كه دارد در اختيارهمه نيازمندان بگذارد، همچون آفتاب نورافشانى كند بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشد.
جالب اينكه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم كه در تفسير جمله" وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ" فرمود: ان معناه و مما علمناهم يبثون:" مفهوم آن اين است از علوم و دانشهايى كه به آنها تعليم دادهايم نشر مىدهند، و به نيازمندان مىآموزند" «1».
بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه انفاق مخصوص به علم است، بلكه چون غالبا نظرها در مساله انفاق متوجه انفاق مالى مىشود، امام با ذكر اين نوع انفاق معنوى مىخواهد گستردگى مفهوم انفاق را روشن سازد.
ضمنا از اينجا به خوبى روشن مىشود كه انفاق در آيه مورد بحث خصوص زكات واجب، يا اعم از زكات واجب و مستحبّ نيست، بلكه معنى وسيعى دارد كه هر گونه كمك بلاعوضى را در بر مىگيرد.
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون(245بقره)
كيست كه خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه مىگيرد و مىدهد، و همه به سوى او باز گردانده مىشويد
تصور نكنيد انفاق و بخشش، اموال شما را كم مىكند زيرا گسترش و محدوديت، روزى شما به دست خدا است و او توانايى دارد در عوض اموال انفاق شده، به مراتب بيش از آن را در اختيار شما قرار دهد، بلكه با توجه به ارتباط و به هم پيوستگى افراد اجتماع با يكديگر، همان اموال انفاق شده در واقع به شما باز مىگردد.
باچه کسانی نشست وبرخواست کنیم :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين(119توبه)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد (كه مصداق اتم آنها اهل بيت معصوم پيامبرند).
آلعمران : 130 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ربا مخوريد به افزودنهاى پى در پى. و از خداى بترسيد تا رستگار شويد.
بسم الله الرحمن الرحيم:Gol:
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا :Sham:
قطعا كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند خداوند محبت
آنها را در دل مومنين قرار ميدهد.:Hedye:
ايمان + عمل صالح = ايجاد شدن محبت انسان در دل ديگران :hamdel:
[=Arial Black]کظم غیظ
وَلَا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُوْلِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛
و سرمايهداران و فراخدولتان شما نبايد از دادن [مال] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و گذشت نمايند مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است.
نور 22
( و اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنهََّا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلىَ الخَْاشِعِينَ):Sham:
و لو انهم رضوا ما اتهم الله و رسوله و قالوا
حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الی الله راغبون
و چقدر بهتر بود اگر آنها به آنچه و رسول به آنها عطا کرد راضی بودند
( مانند مومنان حقیقی از منعم به نعمت نپرداخته )
و می گفتند که خدا ما را کفایت است
او و هم رسولش از لطف عمیم به ما همه چیز عطا خواهند کرد
ما تنها به خدا مشتاقیم .
سوره ی مبارکه ی توبه آیه ی 59
کظم غیظ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ [=times new roman]ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛
اى اهل ايمان ! به راستى برخى از همسران و فرزندانتان [به علت بازداشتن شما از اجراى فرمانهاى خدا و پيامبر] دشمن شمايند ؛ بنابراين از [عمل به خواستههاى بىجاى] آنان [كه مخالف احكام خداست] بپرهيزيد ، و اگر [از آزار و رنجى كه به شما مىدهند] چشمپوشى كنيد و سرزنش كردن آنان را ترك نماييد و از آنان بگذريد [خدا هم شما را مورد الطاف بىكرانش قرار مىدهد] ؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
التغابن 14
ایمان و تقوا :Hedye:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَيرٌْ لَّوْ كاَنُواْ يَعْلَمُونَ
و اگر:Sham: آنها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، پاداشى
كه نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! :Gol:(103)بقره
صبر
سلم علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار
و می گویند سلام و تهیت بر شما باد که صبر پیشه کردید تا عاقبت نیکو منزلگاهی یافتید .
سوره ی مبارکه ی رعد آیه ی 24
همیشه بدنبال حق :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرا(8مائده )
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد! دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مىدهيد، با خبر است
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فىِ خَلْقِ
السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
(191)آل عمران
همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته، و به پهلو
آرميده ياد مىكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه:]
پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريدهاى منزهى تو! پس ما را از عذابِ
آتش دوزخ در امان بدار. :hamdel:
خدا عطا کند فیض حکمت و دانش را به هر که خواهد و هر که را به حکمت و دانش رساند درباره ی او مرحمت و عنایت بسیار فرموده و این حقیقت را ( که علم بهترین عطاست ) جز خردمندان عالم متذکر نشوند .
سوره ی مبارکه ی بقره
آیه ی 269
الذین مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور
همان هایی که اگر به آنها در روی زمین قدرت بدهیم نماز به پا می دارند و زکات می دهند و ( دیگران را )به کارهای خوب سفارش می کنند و از کارهای زشت باز می دارند و سرانجام کارها برای خداست .
سوره ی مبارکه ی حج آیه ی 41
امید
من کان یرجوا لقاءالله فان الله اجل الله لات و هو سمیع العلیم
کسی که امید به دیدار خدا داشت پس بدرستی که البته وقت آن می آید و او شنوا و داناست .
سوره ی مبارکه ی عنکبوت
آیه ی 5