جمع بندی آزادی و حق انتخاب فرزند و تعارض آن با حقوق والدین

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آزادی و حق انتخاب فرزند و تعارض آن با حقوق والدین
سلام  وقت بخیر . حدودا سه سال میشه که سعی کردم باور های مذهبیم رو تقویت کنم و شروع کردم به نماز خوندن. که با مخالفت های شدید پدرم روبه رو شدم. از لحاظ اعتقادی فاصله ی بسیاری بین من و خانواده ام هست به خصوص با پدرم.  من و پدرم هیچ وقت ارتباط خوبی نداشتیم . رفتار بد پدرم با مادرم و من و خواهرم باعث شده بود یه برهه ای از پدرم متنفر بشم. مساله ی من الان پدرم یا مادرم نیست یه سری توصیه های دینی هست که من تو هر سایتی گشتم یه راه حل کاربردی و منطقی ندیدم ارائه شده باشه. سوالی که شاید خیلی وقت ها باعث بشه من حتی به خدا بدبین بشم این هست که چرا دین من از من خواسته در هر شرایطی رضایت والدین رو در نظر بگیرم؟  خیلی از خواسته های مادر پدرا واقعا از روی دلسوزی نیست عقلانی نیست. هر جا خوندم یا پاسخگو خیلی تند جواب داده بود که پدر مادر هستن و .... یا گفته بود نباید والدین فرزندان را به کاری که دوست ندارند وادار کنن ولی عملا در اخرش باز میگفت اذیت نشن. خیلی از خواسته های والدین خودخواهی وناکامی تو رسیدن به اهدافشون بوده. انگار فرزندان رو قهرمانی میبینن که خودشون هیچ وقت نبودن. من دارم تو همین جامعه زندگی میکنم درگیرم با این مباحث.  ولی وقتی سوال و جواب های مشاورهای مذهبی رو میشنوم انگار اونا تو یه سیاره ی دیگه ای زندگی میکنن. مادر و پدری که دلشون میخواد فرزند حتما پزشکی بخونه . این سوالات خیلی مطرح شده و در اخر باززز پاسخگو گفته پدر مادر ناراحت نشن. این واقعا منطقیه این خواسته عقلانیه که دین از من انتظار داره رضایت اون ها رو کسب کنم ؟؟؟ کسی مثل پدر من که حتی از شنیدن نظر من که با اون تفاوت داره ناراحت میشه ایا میشه رضایتش کسب بشه ؟؟؟  این جواب هم خیلی شنیدم که میگن صحبت کنید مشاوره برید با پدر یا مادر. واقعا عملی نیست. کسی که فکر میکنه هر چی میگه درسته من چطور متقاعدش کنم که بریم مشاوره؟  واقعا در مورد مسائل داخل خانواده هم نمیتونم با بزرگترای دیگه صحبت کنم چون اونا در نهایت حق رو به پدر مادرا میدن چون خودشون هم مادر پدرن. من از دین یه راهکار درست و قابل اجرا  میخوام نه صرفا احساسی که پدر مادرن و این حرفا. درست پدر مادرن زحمت کشیدن دستشونم درد نکنه ما هم ازشون مراقبت میکنیم تو سن بالا و رسیدگی میکنیم ولی حقیقت اینه تصمیم اونا بوده بچه دار بشن و مسئولیتی بوده که در قبال گرفتن تصمیم بچه دار شدن پذیرفتن.  عمیقا و از صمیم قلب میگم که تحمل ناراحتی اونا رو ندارم و دوسشون دارم با اینکه شکاف عمیقی بین رابطه ی من و والدینم وجود داره  ولی خب من نمیتونم  مسیر زندگی خودمو نرم. نمیتونم به خاطر هر کاری هی ازشون اجازه بگیرم واقعا برام تعریف نشده اس این مسائل. بسیار تو این سایت های مذهبی میبینم که همیشه حق رو یک جانبه به مادر پدر میدن. واقعا چرا؟؟؟ یعنی ما یه انسان دیگه رو به این دنیا میاریم که مجبورش کنیم مثل ما زندگی کنه ؟؟؟  بعد با توجیه های دینی بخوایم که هیچ شکایتی نکنه و گله نداشته باشه و خوشحالم باشه. عین پرنده ی توی قفس که محبوس شده بگیم به این بهانه که جاش تو قفس امن تره و ما مراقبشیم و بهش غذا میدیم  اب میدیم فکر کنیم این براش بهتره . عین خیلی از مادر پدرها که فرزندانشون رو اسیر گرفتن. بعد در ازای درخواست کمک از یه عده فقط بشنویم که دین اینو میگه که عوضش اجر و ثواب میبری اگر راضی نگه شون داری و اگر نخوای این قفس رو نتیجه آتش جهنمه.  به من بگید من باید چیکار کنم ؟ چه راه حلی دارید؟ چه حرف تازه ای و چه راهکار عملی دارید که من انجام بدم تا هم راه زندگی خودم رو برم هم به دینم پایبند باشم؟  با تشکر 
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد بدیع
سلام  وقت بخیر . حدودا سه سال میشه که سعی کردم باور های مذهبیم رو تقویت کنم و شروع کردم به نماز خوندن. که با مخالفت های شدید پدرم روبه رو شدم. از لحاظ اعتقادی فاصله ی بسیاری بین من و خانواده ام هست به خصوص با پدرم.  من و پدرم هیچ وقت ارتباط خوبی نداشتیم . رفتار بد پدرم با مادرم و من و خواهرم باعث شده بود یه برهه ای از پدرم متنفر بشم. مساله ی من الان پدرم یا مادرم نیست یه سری توصیه های دینی هست که من تو هر سایتی گشتم یه راه حل کاربردی و منطقی ندیدم ارائه شده باشه. سوالی که شاید خیلی وقت ها باعث بشه من حتی به خدا بدبین بشم این هست که چرا دین من از من خواسته در هر شرایطی رضایت والدین رو در نظر بگیرم؟  خیلی از خواسته های مادر پدرا واقعا از روی دلسوزی نیست عقلانی نیست. هر جا خوندم یا پاسخگو خیلی تند جواب داده بود که پدر مادر هستن و .... یا گفته بود نباید والدین فرزندان را به کاری که دوست ندارند وادار کنن ولی عملا در اخرش باز میگفت اذیت نشن. خیلی از خواسته های والدین خودخواهی وناکامی تو رسیدن به اهدافشون بوده. انگار فرزندان رو قهرمانی میبینن که خودشون هیچ وقت نبودن. من دارم تو همین جامعه زندگی میکنم درگیرم با این مباحث.  ولی وقتی سوال و جواب های مشاورهای مذهبی رو میشنوم انگار اونا تو یه سیاره ی دیگه ای زندگی میکنن. مادر و پدری که دلشون میخواد فرزند حتما پزشکی بخونه . این سوالات خیلی مطرح شده و در اخر باززز پاسخگو گفته پدر مادر ناراحت نشن. این واقعا منطقیه این خواسته عقلانیه که دین از من انتظار داره رضایت اون ها رو کسب کنم ؟؟؟ کسی مثل پدر من که حتی از شنیدن نظر من که با اون تفاوت داره ناراحت میشه ایا میشه رضایتش کسب بشه ؟؟؟    این جواب هم خیلی شنیدم که میگن صحبت کنید مشاوره برید با پدر یا مادر. واقعا عملی نیست. کسی که فکر میکنه هر چی میگه درسته من چطور متقاعدش کنم که بریم مشاوره؟  واقعا در مورد مسائل داخل خانواده هم نمیتونم با بزرگترای دیگه صحبت کنم چون اونا در نهایت حق رو به پدر مادرا میدن چون خودشون هم مادر پدرن. من از دین یه راهکار درست و قابل اجرا  میخوام نه صرفا احساسی که پدر مادرن و این حرفا. درست پدر مادرن زحمت کشیدن دستشونم درد نکنه ما هم ازشون مراقبت میکنیم تو سن بالا و رسیدگی میکنیم ولی حقیقت اینه تصمیم اونا بوده بچه دار بشن و مسئولیتی بوده که در قبال گرفتن تصمیم بچه دار شدن پذیرفتن.  عمیقا و از صمیم قلب میگم که تحمل ناراحتی اونا رو ندارم و دوسشون دارم با اینکه شکاف عمیقی بین رابطه ی من و والدینم وجود داره  ولی خب من نمیتونم  مسیر زندگی خودمو نرم. نمیتونم به خاطر هر کاری هی ازشون اجازه بگیرم واقعا برام تعریف نشده اس این مسائل. بسیار تو این سایت های مذهبی میبینم که همیشه حق رو یک جانبه به مادر پدر میدن. واقعا چرا؟؟؟ یعنی ما یه انسان دیگه رو به این دنیا میاریم که مجبورش کنیم مثل ما زندگی کنه ؟؟؟  بعد با توجیه های دینی بخوایم که هیچ شکایتی نکنه و گله نداشته باشه و خوشحالم باشه. عین پرنده ی توی قفس که محبوس شده بگیم به این بهانه که جاش تو قفس امن تره و ما مراقبشیم و بهش غذا میدیم  اب میدیم فکر کنیم این براش بهتره . عین خیلی از مادر پدرها که فرزندانشون رو اسیر گرفتن. بعد در ازای درخواست کمک از یه عده فقط بشنویم که دین اینو میگه که عوضش اجر و ثواب میبری اگر راضی نگه شون داری و اگر نخوای این قفس رو نتیجه آتش جهنمه.  به من بگید من باید چیکار کنم ؟ چه راه حلی دارید؟ چه حرف تازه ای و چه راهکار عملی دارید که من انجام بدم تا هم راه زندگی خودم رو برم هم به دینم پایبند باشم؟ 
با سلام پرسشگر گرامی سوال شما را با دقت مطالعه کردم و شرایط شما را کاملا درک نمودم. امیدوارم بتوانید با صبر و درایت مشکل خانوادگی و مخاطره اعتقادی خود را برطرف نمایید. نمی خواهم و نمی توانم درباره شما و پدر و مادر محترمتان قضاوت کاملی داشته باشم. تنها سعی میکنم با بیان نکات و قواعدی شما را به شناخت بهتر و کامل تر از توصیه های دینی و تطبیق آنها با شرایط زندگی خود برسانم. در رابطه با اطاعت فرزند از پدر و مادر سه قاعده کلی را میتوان از منابع دینی استفاده نمود که بسته به شرایط مختلف هر یک از آنها معتبر و مرجع خواهد بود. حالت اول این است که امر و نهی پدر و مادر با امر و نهی الهی در تعارض قرار میگیرد. به عبارت دیگر از فرزند خود چیزی را میخواهند که خدای متعال آن را حرام دانسته است و یا فرزند خود  را از چیزی نهی میکنند که بر او واجب است. در این حالت اطاعت از پدر و مادر نه تنها واجب نیست بلکه حرام است. خداوند متعال در آیات نورانی قرآن کریم می فرماید: «وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما؛ و هر گاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى (بلكه میدانى باطل است)، از ايشان اطاعت مكن.»(1) از این جهت که دستورات الهی ضامن سعادت انسان است این حکم نشان میدهد که اگر هر چیزی بخواهد مانع این سعادتمندی شود حتی اگر خواست پدر و مادر انسان باشد از درجه اعتبار ساقط است. پی نوشت: 1.لقمان، 15.    
حالت دوم این که پدر و مادر درخواست و یا امری را نسبت به فرزند خود دارند که انجام آن هیچ آسیب و ضرری را نه دنیوی و نه اخروی متوجه فرزند نمی کند. به عنوان مثال پدر و مادر از فرزند خود میخواهند که کاری را برای آنان انجام دهد و به آنها کمک نماید. اطاعت امر آنان در این حالت لازم است. البته نباید به این حکم به عنوان یک زحمت و تکلیف اضافه نگاه کرد. بلکه این حکم میان بُری برای کسب سعادت است و بسیار بیش از آنکه برای فرزند موونه داشته باشد آورده خواهد داشت. ضمن اینکه به این وسیله بخشی از زحمات پدر و مادر جبران، بنیان خانواده مستحکم و عزت آنها در دوران پیری و ضعف حفظ میشود. حقوقی که فرزند نیز پس از اینکه پدر و یا مادر شد از آنها برخوردار میشود.
حالت سوم درخواست ها و دستوراتی است که از طرف برخی از والدین در زندگی شخصی فرزند اعمال میشود که آزادی و انتخابگری فرزند را محدود و علاقه مندی های او را تحت شعاع قرار میدهد. در برخی موارد نیز ممکن است مصلحت فرزند را تهدید نماید. از نظر شرعی اطاعت از والدین در این موارد واجب نیست. البته مخالفت نیز حتی المقدور باید به گونه ای باشد که موجب رنجش و تالم والدین نشود. بنابراین آنچه از نظر شرعی در این موارد از فرزند خواسته شده است داشتن ظرافت و اخلاق حسنه برای ابراز مخالفت با والدین است.
سلام تا جایی که میدانم قرآن نفرموده از پدر و مادر اطاعت کنید. بلکه فرموده به نیکی و احسان با آنها رفتار کنید و سخن کریمانه و نیکو بگویید. بین اطاعت و احسان تفاوت زیادی است. بعلاوه فرمان احسان مخصوص والدین نیست. در قرآن به احسان کردن نسبت به خویشاوندان و یتیمان و مساکین و همسایگان هم اشاره شده... آیا احسان کردن به خویشاوندان و همسایگان، یعنی از آنها اطاعت کنیم؟! مسلما خیر مقصود اطاعت کردن نیست. مقصود رفتار و گفتار نیکو است. از این آیه میتوان فهمید : پدر و مادرتان هم باید به شما احسان کنند. چون شما ، ذی القربی و خویش آنها هستید. مگر اینکه بگوییم فرزند جزو ذی القربی نیست! پس احسان دو طرفه است. هم شما وظیفه دارید احسان کنید  و هم پدر و مادر شما باید احسان کنند.    
بیت المعمور said in سلام
سلام تا جایی که میدانم قرآن نفرموده از پدر و مادر اطاعت کنید. بلکه فرموده به نیکی و احسان با آنها رفتار کنید و سخن کریمانه و نیکو بگویید. بین اطاعت و احسان تفاوت زیادی است. بعلاوه فرمان احسان مخصوص والدین نیست. در قرآن به احسان کردن نسبت به خویشاوندان و یتیمان و مساکین و همسایگان هم اشاره شده... آیا احسان کردن به خویشاوندان و همسایگان، یعنی از آنها اطاعت کنیم؟! مسلما خیر مقصود اطاعت کردن نیست. مقصود رفتار و گفتار نیکو است. از این آیه میتوان فهمید : پدر و مادرتان هم باید به شما احسان کنند. چون شما ، ذی القربی و خویش آنها هستید. مگر اینکه بگوییم فرزند جزو ذی القربی نیست! پس احسان دو طرفه است. هم شما وظیفه دارید احسان کنید  و هم پدر و مادر شما باید احسان کنند.
همانطوری که شما نیز اشاره کردید اطاعت مفهوم محوری در تبیین روابط والدین و فرزندان نیست. بلکه احسان و عدم آزرده نمودن آنها دارای تاکید و توصیه است. اما در بسیاری از موارد لازمه احسان به آنها و آزرده نشدن شان تامین خواسته ها و نیازهای مشروع آنها است.  نکته دیگر اینکه احسان مرتبه ای بالاتر از اطاعت است. چون احسانی که خداوند فرزند را به آن امر میکند به معنای تفضل و کمک ابتدائی و بدون درخواست است. چه رسد به اینکه درخواست و امری در میان باشد. از امام صادق(علیه السلام) درباره احسان به والدین سوال شد. حضرت فرمودند: «عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ‏ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْه‏؛ احسان، آن است که آنها را وادار نسازی که نیازها و حوائج خویش را از تو درخواست کنند.»(1) پی نوشت:
  1. الکافی، ج2، ص157.
بدیع said in سلام
  نکته دیگر اینکه احسان مرتبه ای بالاتر از اطاعت است. چون احسانی که خداوند فرزند را به آن امر میکند به معنای تفضل و کمک ابتدائی و بدون درخواست است. چه رسد به اینکه درخواست و امری در میان باشد. از امام صادق(علیه السلام) درباره احسان به والدین سوال شد. حضرت فرمودند: «عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ‏ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْه‏؛ احسان، آن است که آنها را وادار نسازی که نیازها و حوائج خویش را از تو درخواست کنند.»(1) پی نوشت:
  1. الکافی، ج2، ص157.
نکته اول : اینکه احسان را مرتبه ای بالاتر بدانیم نادرست است. فقط از این جهت که احسان کاری را شامل شود که بدون درخواست طرف مقابل است، با اطاعت متفاوت است. نباید از یک تفاوت، یک نتیجه کلی بگیریم و بگوییم مرتبه بالاتر...   نکته دوم : روایت نمیگوید هر خواسته ای... روایت ناظر به احتیاجات خودشان است. نه تصمیم گیری در مورد فرزندان. به همین جهت قیدی را اضافه می کند : مما یحتاجان الیه در حالی که میشد این قید آورده نشود.  
جمع بندی پرسش: من و پدرم هيچ وقت ارتباط خوبی نداشتيم. احساس می کنم که انتظارات و دخالت هایی که از من دارند واقعا بیجا است. خیلی از خواسته های پدر و مادر ناشی از خودخواهی ها و ناکامی های آنها است. گویا من را قهرمانی می بینند که خودشون هیچ وقت نبودند. انتظار دارند آرزوها و ایده آل های شخصی آنها را محقق کنم و اون کسی شوم که آنها دوست داشتند می شدند. ولی فعلا مشکل من این نیست. مشکل من یک سری توصیه های کارشناسی است که می گوید دین از تو می خواهد در هر حال از آنها اطاعت کنی! یعنی ما یک انسان دیگه را به این دنیا می آوریم تا مجبورش کنیم مثل ما زندگی کند؟  پاسخ: در رابطه با اطاعت فرزند از پدر و مادر سه قاعده کلی را میتوان از منابع دینی استفاده نمود که بسته به شرایط مختلف هر یک از آنها معتبر و مرجع خواهد بود. حالت اول این است که امر و نهی پدر و مادر با امر و نهی الهی در تعارض قرار میگیرد. به عبارت دیگر از فرزند خود چیزی را میخواهند که خدای متعال آن را حرام دانسته است و یا فرزند خود  را از چیزی نهی میکنند که بر او واجب است. در این حالت اطاعت از پدر و مادر نه تنها واجب نیست بلکه حرام است. خداوند متعال در آیات نورانی قرآن کریم می فرماید: «وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما؛ و هر گاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى (بلكه میدانى باطل است)، از ايشان اطاعت مكن.»(1) از این جهت که دستورات الهی ضامن سعادت انسان است این حکم نشان میدهد که اگر هر چیزی بخواهد مانع این سعادتمندی شود حتی اگر خواست پدر و مادر انسان باشد از درجه اعتبار ساقط است. حالت دوم این که پدر و مادر درخواست و یا امری را نسبت به فرزند خود دارند که انجام آن هیچ آسیب و ضرری را نه دنیوی و نه اخروی متوجه فرزند نمی کند. به عنوان مثال پدر و مادر از فرزند خود میخواهند که کاری را برای آنان انجام دهد و به آنها کمک نماید. اطاعت امر آنان در این حالت لازم است. البته نباید به این حکم به عنوان یک زحمت و تکلیف اضافه نگاه کرد. بلکه این حکم میان بُری برای کسب سعادت است و بسیار بیش از آنکه برای فرزند موونه داشته باشد آورده خواهد داشت. ضمن اینکه به این وسیله بخشی از زحمات پدر و مادر جبران، بنیان خانواده مستحکم و عزت آنها در دوران پیری و ضعف حفظ میشود. حقوقی که فرزند نیز پس از اینکه پدر و یا مادر شد از آنها برخوردار میشود. حالت سوم درخواست ها و دستوراتی است که از طرف برخی از والدین در زندگی شخصی فرزند اعمال میشود که آزادی و انتخابگری فرزند را محدود و علاقه مندی های او را تحت شعاع قرار میدهد. در برخی موارد نیز ممکن است مصلحت فرزند را تهدید نماید. از نظر شرعی اطاعت از والدین در این موارد واجب نیست. البته مخالفت نیز حتی المقدور باید به گونه ای باشد که موجب رنجش و تالم والدین نشود. بنابراین آنچه از نظر شرعی در این موارد از فرزند خواسته شده است داشتن ظرافت و اخلاق حسنه برای ابراز مخالفت با والدین است.   پی نوشت: 1. لقمان، 15.
موضوع قفل شده است