جمع بندی آزادی به چه معناست و بهای آن چیست؟

تب‌های اولیه

58 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

کارگر فهیم;929511 نوشت:
فقط میماند این واقعیت که متاسفانه ما مردم در دشمن تراشی فعلا خیلی استاد شده ایم.{که در بحث نامه های رییس جمهور امریکا به مقام معظم رهبری هم من بنوعی به همین موضوع هم اشاره نمودم که متاسفانه ما مردمی شده ایم که علیرغم برخورداری از بهترین دین و مذهب که اینهمه تاکید بر بخشش و گذشت و محبت دارد اما در عمل نمیتوانیم دیگران و مخصوصا دشمنان خود را ببخشیم{البته این بحث جدای از مسائل پشت پرده سیاسی و کشورداری ست که گاهی دولتها مجبور به انجام آنها میشوند}

دشمنتراشی ما نیز یعنی اینکه ما انسانها و در اینجا و خاصه خودمان را عرض میکنم که قبل از آنکه بفکر خرج کردن انسانیت و معرفی دین و مذهب و انقلاب خودمان در قالب انسانیت و در عمل و با گذشت و صبوری و محبت نسبت به دوست و بیش از آن ، دشمنان و مخالفان خود باشیم بیشتر بفکر دیکته نمودن عقاید خودمان و نسبت به دیگران بودیم که متاسفانه در کنار آن ،


سلام و تشکر@};-

جناب کارگز فهیم شاید این نسبت ناروایی باشد که به مردم عزیز کشورمان بدهیم که استاد دشمن تراشی اند؟! مردم ما چنانکه شما فهیم هستید، فهیم و بابصیرت اند و صبر و استقامت شان در برابر توطئه های گوناگون دشمن قدار و قسم خورده، در این سالهای پس از انقلاب و ولایتمداری شان، حاکی از همین مطلب است! آنها دشمن تراش نیستند بلکه دشمن شناس اند، چه انتظاری باید داشت وقتی استکبار جهانی و دشمنان قسم خورده و هم پیمان آنها و در رأس انها امریکا از هیچ اهرمی برای دشمنی دریغ نورزیده، آیا انتظار دارید؟! مردم ما با دیدن اینهمه مصادیق عینی دشمنی با یک چراغ سبز دشمن، دل و دین باخته و به دشمنان اعتماد کنند؟! نتیجه اعتمادهایی که در بعضی مقاطع توسط دولتمردان کشورمان علیرغم هشدار رهبران نظام، انجام شده را داریم مشاهده می کنیم!

از نامه رییس جمهوری امریکا به رهبری گفتید و از اینکه چون ما دین کاملی داریم پس باید حتی با دشمنان قسم خورده مان هم با رأفت اسلامی و گذشت برخورد کنیم و با اعتماد به آنها زمینه اقبال آنها به خودمان را فراهم کنیم؟! این مبنا را از کجا می گویید؟! کجای دین سفارش شده به دشمنان قسم خورده تان هم اعتماد کنید و با انها طرح دوستی بریزید؟!

اتفاقاً در آیات و روایات دستورات بسیاری داریم که با دشمنان دین و ملت (کفار و مشرکین) دوستی نکنیم. با دولتهایی که روح استکباری و استعماری دارند دوستی نکنیم.(1) زمینه نفوذ و سلطه آنها را فراهم نسازیم.(2) و از رژیم صهیونیستی و قوم یهود و همپیمانان شان که دشمن ترین دشمنان اهل ایمان هستند پرهیز کنیم.(3) از اینرو چگونه باید انتظار داشت که جامعه ایمانی با دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی که دستان ناپاکشان در خون هزاران مظلوم و بیگناه آلوده است و بنوعی حامی صهیونیسم غاصب هستند و رویکرد دوستی شان دروغین و برای تسلیم ایران و عقب کشیدن ملت ایران از ارزشهای الهی و انسانی است، دست دوستی و مدارا بدهیم.

مطالبی که گفتیم اتفاقاً در چارچوب رعایت قوانین آزاد ارتباط با دولتها و ملتها یک اصل است، جامعه اسلامی و حکومت دینی و مردمان مؤمن و حق جو، هیچگاه حاضر نمی شوند که از مدار دستورات حکیمانه خدای متعال که به خیر و صلاح دین و دولتشان است خارج شوند و این معنای آزادی واقعی انسان از قید و بندهای طواغیت است. حرکت در مدار توحید و اطاعت و بندگی خدا و پرهیز از شرک و کفر و نفاق و اعلام برائت از عمل ایشان. این است معنای واقعی انسان آزاد!

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها__________________________________________
1. [=book antiqua]«وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ ...؛ کافران آرزو مى‏ كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد، و مساوى يكديگر باشيد. بنا بر اين، از آنها دوستانى انتخاب نكنيد، (نساء، 89)؛ [=book antiqua]«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! يهود و نصارى را ولّى (و دوست و تكيه‏گاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياى يكديگرند و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آنها هستند خداوند، جمعيّت ستمكار را هدايت نمى‏كند.(مائده، 51)؛ [=book antiqua]«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! افرادى كه آيين شما را به باد استهزاء و بازى مى‏گيرند ـ از اهل كتاب و مشركان ـ ولىّ خود انتخاب نكنيد! و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد! (مائده، 57)؛ [=book antiqua]«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ» افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، هيچ رابطه‏اى با خدا ندارد (و پيوند او بكلّى از خدا گسسته مى‏شود) مگر اينكه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيّه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى‏دارد و بازگشت (شما) به سوى خداست. (آل عمران، 28)؛ [=book antiqua]«الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» همانها كه كافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مى‏كنند. آيا عزّت و آبرو نزد آنان مى‏جويند؟ با اينكه همه عزّتها از آن خداست؟ (نساء، 139) و آیات بسیار دیگر ... .
2.
[=book antiqua]وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً، خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان، تسلطی نداده است. (نساء، آیه 141).
3.
[=book antiqua]لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَکُوا ...؛ مسلّما سرسخت ترین مردم را در دشمنی با کسانی که ایمان آورده اند ، یهود و مشرکان خواهی یافت ... . (مائده، آیه 82).


کارگر فهیم;929709 نوشت:
ابتدا پاسخ سوال اصلی را بدهم که بعدا اگر نظرات ربط کمتری به تاپیک پیدا نمودند حداقل مدیون نباشیم و لذا پاسخی داده باشیم.

آزادی را که تعریفش قبلا گذشت یعنی رها از هر گونه قید و بندی{البته این تعریف لغوی و اولیه برای آزاد یا آزادی ست اما وقتی وارد هر پدیده ای یا حتی هر ایده ای که میشود یک تعریف خاص مخصوص بخود پیدا میکند مثلا در باب آزاتدی های سیاسی و مدنی و عقیدتی و پوشش و عدم پوشش و علمی و شخصیتی و اجتماعی و ..و دهها و دهها مورد مخصوص بخودش و در انواع کشورها و جوامع و قبایل و خانواده ها و انسانها و ..}

بهای آزادی هم در همان چهارچوب هایی که معرفی شدند باید تعریف شوند{مثلا بهای آزادی بیان در کشورها و حاکمیتهای دیکتاتوری و سرکوبگر زندان و عذاب های روحی و جسمی و حتی برخی ها اعدام که بازهم بستگی دارد که منظور از این ازادی بیان چه بیان و چگونه بیانی باشد مثلا در کشورهای آزاد و قانونمند اروپایی هم برای مشروبات الکلی حین رانندگی قوانینی سختی وضع نموده اند که راننده خاطی نمیتواند به قانون و قانونگذار فحاشی و ناسزا بگوید که مثلا چون من در بیان و اظهار نظر آزاد هستم پس مانعی برای بی حرمتی منهم وجود ندارد یا نخواهدداشت و .. و دهها و صدها مثال اینچنینی که بگمانم همین مقدار هم که فی البداهه بذهنم رسید میتواند معنای هریک و در جای خودش را برسانند}


سلام و تشکر@};-

چنانکه اشاره کردید، آزادی یعنی حق برخورداری همگان از حقوق اساسی عادلانه منطبق با شأن و منزلت اجتماعی هر فرد، البته در چارچوب قوانین و مقررات هر نظام و حکومتی که مردم، آزادانه و با اختیار، آن نوع حکومت را برگزیده اند! از اینرو می توان گفت: بهای آزادی، رسیدن همگان به حقوق اساسی شان در پرتو چارچوبها و قوانین و ضوابط آن حکومت است. بعبارتی اگر مردم با اختیار و آزادی حکومت دینی و اسلامی یا مردمسالاری دینی را پذیرفته اند باید در تحقق آزادی و برخورداری از مراتب آن، حرمت قوانین و چارچوبها و ارزشهای دینی و الهی را نیز محترم بشمارند. فلذا برخورد قانونی با کسانی که می خواهند به اسم آزادی بیان، سیاسی و ...، هنجارشکنی کرده و ارزشهای دینی و اعتقادات مردم و ارزشهای نظام اسلامی را مورد هجمه و حمله خود قرار دهند و جامعه را به اسم تساهل و تسامح غربی و لیبرالی از درون تهی کنند، کاملاً قانونی بوده و مطابق با چارچوبهای حقوق اساسی ملت و مقررات و موازین حکومت مردمسالار دینی است.

البته ناگفته نماند که نظامهای دیکتاتوری و سلطنتی و خلیفه ای، از آنجاییکه در مقام انتخاب و اختیار نوع حکومت هیچ حقی برای مردم قائل نیستند، در تحقق حقوق اساسی ملت نیز نباید انتظار برخورداری همگان از حقوق اساسی عادلانه داشت.

کارگر فهیم;929709 نوشت:
ابتدا پاسخ سوال اصلی را بدهم که بعدا اگر نظرات ربط کمتری به تاپیک پیدا نمودند حداقل مدیون نباشیم و لذا پاسخی داده باشیم.

[=book antiqua]انتظار ما از شما و همه دوستان اینست که حتی الامکان سعی کنید از چارچوب عنوان تایپیک خارج نشده و مباحث دیگر را در تایپیک های دیگری پیگیری کنید. با تشکر@};-

موفق باشید ...@};-

بنام خدا.

باسلام.

مشکور;929736 نوشت:
شاید این نسبت ناروایی باشد که به مردم عزیز کشورمان بدهیم

و عرض سلام مجدد.

ببینید جناب مشکور شما یک انسان هستید منم یک انسان و شما یک ایرانی مسلمان شیعه مذهب و دوستدار ایران و انقلاب و من نیز ، لذا شما نظرات خودتان در رابطه با پیشرفت ایران و انقلاب و تشیع و از دیدگاه خودتان را بیان مینماییم و لذا من و حتی سایر کاربران و اساتید بزرگوار نیز.

شاید شما مایل باشید به طریقی صحبت نمایید که من خیر و طریق و راه من با شما و شاید همه مردم کشورم و حتی مردم دنیا فرق کند{و حتی راه و فکرشما نیز با همه مردم ایران و دنیا فرق میکند چون بنظرم هر فکر مانند هر اثر انگشت فقط خاص خود همان انسان و فرد خواهدبود و لذا انتظار نداشته باشیم هیچ دو انسانی مانند یکدیگر فکر کنند و یا نظر دهند}{که شما اگر در بخش انسانشناسی ایرانی یا اسلامی با من همکاری میکردید و اجازه میدادید احتمالا من نظرهای زیادتری در این رابطه داشتم که در مورد انسان و زوایای ناشناخته این موجود بیان نمایم که مثلا جایی دیگه هم عرض کردم انسان دوبعدی هم چندشخصیتی ست و لذا شما یا من و همه ماها فقط با یک کاربر و استاد و کارشناس طرف نیستیم و بلکه .. ؟؟ که شما هم متاسفانه یا وقت نمیکنید یا شاید باور ندارید و البته نمیگویم شما یا دیگران علم و دانشش را ندارید}باری ..؟؟

اولان که من گفتم خودمان را میگویم و این خودمان هم بنوعی میتواند تعریفهای زیادی داشته باشد و مثلا یعنی جمع محدود من و اطرافیان خودم را شامل گردد که لذا همه را تحت پوشش نداشته باشد چون همه ماها بهرحال با اطرافیان خودمان هم چه در خانه و زندگی و چه در محله و همسایگان و چه در محل کسب و کار هم از این بگو مگوها را داشته و یا داریم و لذا ممکن است تحت تاثیر این محیطها و سخنان نیز حرفها و سخنانی بیان شود که شما خودتان باید عمق حرف و سخن را بگیرید که منظور واقعی من فقط همین قشر خاص از اطرافیان خودم ممکن است باشد یا مثلا همه مردم دنیا را حتی شامل شود و آن عده که بجای جبران محبتهای قبلی طرف مقابل بیشتر در صدد تلافی اقدام بد او هستند و ..؟؟

{و البته و باعرض معذرت و فقط بعنوان مثال عرض میکنم که منهم میتوانم بپرسم سند و مدرک قسم دشمنان ما کو و کجاست یا این مردم عزیز الان داریم با مشکلات بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنیم که کم مانده در رقابت با مشکلات شکست بخوریم و ..؟؟

مشکور;929736 نوشت:
مردم ما چنانکه شما فهیم هستید، فهیم و بابصیرت اند

البته بسیار سپاسگذار از این تعریف شما که خود شما نیز از همین مردم و ملت و لذا از فهیمان و آگاهان و عالمان و دلسوزان میباشید {که البته این در خون ما مردم ایران هم است که دارای شعور بسیار بالایی میباشیم چرا که خون و ژن ما بسیار فهیم است و حتی فهیمتر از سایر نژادها یا حداقل بسیاری از نژادهاست و البته اینرا من از روی تعصب و نژادپرستی نمیگویم که در واقع دارم واقعیت را میگویم که برای فهم مهربانی وفهم شیعه بودن ، چند روز پیش نیز در برنامه ماه عسل و دو فرزند جابجا شده و خانواده آنان که اگر مشاهده نموده باشید دیدیم که علیرغم همخونی با فرزند خود بنوعی حاضر به پذیرش او و یا دل کندن از فرزند دیگر که 10 سال او را بزرگ نموده بودند نبودند و ما اسکدینی ها واقعا جا داشت که در یک تاپیک جداگانه و بهمین منظور از مسئولان محترم سیما و مخصوصا برنامه سازان ماه عسل یا هر برنامه ساز دیگری که قدم در راه پیشرفت ایران و انقلاب برمیدارد تقدیر و تشکر مینمودیم که من بنوبه خودم و در همینجا از این عزیزان تشکر و قدردانی مینمایم}

کمی توضیح:
{چون واقعا ما عادت کرده ایم از این قبیل انسانیتها را فقط از سفید مسیحی مذهب ببینیم و شاهد باشیم و لذا از این دست برنامه ها و آگاهی ها و درس اخلاقها بر روی من و دیدگاه من که خیلی تاثیر گذار اند و لذا مجددا از این بزرگواران که در صدد گسترش مرام انسانی و انسانیت در جامعه ایرانی شیعی ما هستند {که در واقع همین مرام نیز از زیرمجموعه مرام تشیع و ایرانی میباشد} تقدیر و تشکر مینمایم}التماس دعا.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

مشکور;929739 نوشت:
انتظار ما از شما و همه دوستان اینست که حتی الامکان سعی کنید از چارچوب عنوان تایپیک خارج نشده و مباحث دیگر را در تایپیک های دیگری پیگیری کنید. با تشکر

بله درست میفرمایید و نظرات باید حدالامکان در چهارچوب تاپیک و بحث اصلی باشند{اما ناگفته نماند که هر کار هم که بکنین خلاصه یه جاهایی ممکن است بحث ها به انحراف کشیده شوند که اینهم بهرحال اجتناب ناپذیر است لذا پیشنهاد میدهم به شما و مدیریت محترم سایت که هر کاربر {مخصوصا کاربران دائمی یا کسانیکه بیش از چندماه فعالیت مستمر یا روزانه دارند} یک صفحه مخصوص بخودشان را داشته باشد که بتوانند هر زمان نظر خاصی در مورد مسائل مختلف یا خاص داشتند بلافاصله و تا فراموششان نشده منعکس نمایند}

البته تا نظر شما و مدیریت محترم چه باشد{چون من بدون تحقیق این پیشنهاد را دادم و لذا نمیدانم در چهارچوب فنی و سیاست کاری ، ایا درست و بجا و شدنی خواهدبود یا خیر؟}[/]

کارگر فهیم;929514 نوشت:
و اتفاقا و احتمالا تمام بدبختی ها و مشکلات ما مردم شامل مردم و مسئولان و انقلاب ما نیز از همینجا منشا و سرچشه گرفته اند.

یعنی دخالت و همیاری دولتها در صدور انقلاب و ایدولوژی مخصوص خودشان که احتمالا عرف بین الملل و روابط کشورها و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر آنهم در این عصر ، اجازه چنین حرکت و یا بینش و نگرشی را آنهم بصورت بسیار علنی نداده و نمیدهد{بله البته ممکن است در یک دوره ای این روش مرسوم بوده اما الان چنین رفتاری از کسی سرنمیزند که درادامه قدری توضیح خواهم داد}

چرا که اگر چنین بود چه کشوری از کشورهای مذهبی و متعصبی اروپایی یا خود امریکا و حتی روسیه وحتی چین کمونیست قدرتمند ، قدرتمندتر و حتی متعصب تر که بفکر ترویج و گسترش دین و مذهب و آیین و یا روش و ذهنیت خود و دیکته نمودن آن به سایر کشورها و مخصوصا کشورهای ضعیفتر برآیند..؟؟{و اگر ملاحظه میشود که برخی کشورهای صاحب قدرت چشمانشان را بروی این قضیه صدور انقلاب رسمی ما و یا دولتی ما بسته اند یا بسته بودند شاید فقط به این دلیل بود که ..؟؟}{که اگر چه بدلیل طولانی شدن جای بیانش فعلا در اینجا نیست اما میدانم که خودتان میتوانید بخوبی و راحتی حدس بزنید که منظور من چیست و دلیل آنها چه بوده؟}


سلام جناب کارگر فهیم@};-

وقتی می گوییم صدور انقلاب منظورمان دیکته کردن و ابلاغ دستوری آرمانهای انقلاب به دیگر کشورها نیست بلکه مقصود اینست که ضمن اینکه رویکردها و جهت گیری ها و رفتار و منش دولتهای ما اسلامی باشد بعبارت اخلاق مدار باشد، در فرصت هایی که فرصت تبادل و تعامل و گفتگوی فکری و فرهنگی بین دول اسلامی و حتی غیر اسلامی فراهم می شود دولت اسلامی ما فعال و پویا و با دست پر حضور یابد نه منفعل و دست خالی!

کارگر فهیم;929514 نوشت:
ادامه و توضیحات:

بله یک زمانی کشورهای مسیحی در عصر شکلگیری سلسله مراتبی قدرتهای جدید اروپایی و مسیحی مانند پرتقال و هلند و اسپانیا و فرانسه و انگلیس ممکن بود هرجا قدم میگذاشتند چند مبلغ دینی و مذهبی هم همراهشان میبردند که مثلا مردم آن سرزمینهای ناشناخته و به اصطلاح خودشان وحشی و فاقد دین و مذهب را به خدا یا دین خودشان دعوت نمایند که این وضع هم فقط برای همان سالها که سرنوشت جهان فعلی ما را ساخت و بنوعی متوازن نمود مناسب بود که متاسفانه دوره اش هم تمام شده اما الان دیگه مرسوم نیست و لذا دلیل و عرض بنده نیز همین بود که دولتهای ما نبایست در مسائل سیاسی و عقیدتی حکومتی دخالتی داشته باشند{مسائل سیاسی و اعتقادی حکومتی باید جدای از قوانین و سیاستهای مرسوم دولتی باشند}{البته هرچند در باطن ممکن بود گوشه چشمی هم کمکهایی به صدور انقلاب و مذهب داشتند و لذا چنین کاری را بطور غیر رسمی انجام میدادند اما فقط در باطن و نه ظاهر و علنی و مقابل چشمان همه مردم و کشورهای دنیا که اتفاقا شاید بهمین دلیل هم که دولتهای ما در این امر دخالت مستقیم نمودند یا داشتند و حتی برخی ملاحظات سیاسی را نیز رعایت ننمودند و از هیچ چیز پروایی نداشتند این وضعیت بسیار بد را برای ما مردم و بیش از همه خود انقلاب بوجود اوردند که فعلا همگان شاهدش هستیم یعنی بوجود آمدن فقر و تحریمها و بیکاری و فسادهای اجتماعی و اداری و .. و غیره و غیره{که عرض کردم که انشاا... خودتان بهتر از من برخی دلایل و مسائل در عدم سفت و سختگیری های دول قدرت شامل کشورهای اروپایی و مسیحی را میدانید که منظورم از این عدم سفت و سختگیریهای این کشورها در قبال دوالتهای انقلابی ما برای چه بود که متاسفانه چون ارسالم طولانی تر میشود فقط خیلی کوتاه عرض میکنم که اتفاقا بهترین بهره برداری ها را نیز از این مسئله بردند بدون آنکه مسئولان ما امتیازات چندانی بدست آورند درحالیکه اگر مسئولان مربوطه ما دست آنان را خوانده بودند جا برای دریافت امتیازات بسیار ویژه مخصوصا امتیازات اقتصادی بسیار سهل و هموار بود}


انقلاب اسلامی باید بر اساس مبانی حکومت دینی خود که مبارزه با ظلم و ستم و کمک و حمایت از مظلوم است و نیز از طریق ایستادن بر آرمانهای اصلی و ارزشهای اسلام و انقلاب در پی صدور انقلاب باشد، با توجه به اینکه دنیای فعلی عصر ارتباطات است و جهانیان علیرغم تلاش دستگاه تبلیغاتی استکبار در حال خاموش کردن رویکردها و مبانی اسلام و انقلابند اما تلاش ما در این جهت، برای معرفی اسلام حقیقی و صدور آرمانهای انقلاب قطعاً جای خود را در قلوب جهانیان خواهد یافت، همایشها و سمینارهای جهانی و منطقه ای نخبگان فکری و فرهنگی جهان، و حضور محافل دینی و فرهنگی اسلامی که با تفکر انقلاب اسلامی ایران آشنایند و نیز همایش های جهانی مسلمانان و شیعیان جهان مانند ایام حج و اربعین حسینی و مناسبت های مذهبی، قطعاً بستر دلها را برای صدور آرمانهای انقلاب فراهم خواهند نمود.

در این خصوص نمی توان، ظرفیت دولت اسلامی ایران را در این راه، نادیده گرفت، بلکه همگان بویژه خواص و نخبگان فکری و فرهنگی برای تحقق این مهم مسئولند.

موفق باشید ...@};-

کارگر فهیم;929869 نوشت:
و عرض سلام مجدد.

ببینید جناب مشکور شما یک انسان هستید منم یک انسان و شما یک ایرانی مسلمان شیعه مذهب و دوستدار ایران و انقلاب و من نیز ، لذا شما نظرات خودتان در رابطه با پیشرفت ایران و انقلاب و تشیع و از دیدگاه خودتان را بیان مینماییم و لذا من و حتی سایر کاربران و اساتید بزرگوار نیز.

شاید شما مایل باشید به طریقی صحبت نمایید که من خیر و طریق و راه من با شما و شاید همه مردم کشورم و حتی مردم دنیا فرق کند{و حتی راه و فکرشما نیز با همه مردم ایران و دنیا فرق میکند چون بنظرم هر فکر مانند هر اثر انگشت فقط خاص خود همان انسان و فرد خواهدبود و لذا انتظار نداشته باشیم هیچ دو انسانی مانند یکدیگر فکر کنند و یا نظر دهند}{که شما اگر در بخش انسانشناسی ایرانی یا اسلامی با من همکاری میکردید و اجازه میدادید احتمالا من نظرهای زیادتری در این رابطه داشتم که در مورد انسان و زوایای ناشناخته این موجود بیان نمایم که مثلا جایی دیگه هم عرض کردم انسان دوبعدی هم چندشخصیتی ست و لذا شما یا من و همه ماها فقط با یک کاربر و استاد و کارشناس طرف نیستیم و بلکه .. ؟؟ که شما هم متاسفانه یا وقت نمیکنید یا شاید باور ندارید و البته نمیگویم شما یا دیگران علم و دانشش را ندارید}باری ..؟؟


سلام مجدد و تشکر از دغدغه مندی شما@};-

بله امکان تفاوت نظرات افراد انسانی را به عدد نفوس بشری نفی نمی کنم اما وقتی سخن، مبتنی بر پایه و اساس و مبنا و ملاک و معیار مشخصی باشد، مثلاً بر پایه و اساس مبانی و ملاکات انسانی و فطری باشد می تواند این تفاوت دیدگاه ها و نظرات متشتت و متفرق را حداقل بنحو نسبی در یک جهت مشخص و بر یک پایه و اساس واحد جمع کند. از اینرو مطالبی که حقیر بعنوان کوچکترین عضو کارشناسان این سایت بیان می کنم سعیم بر اینست که به این ملاحظات توجه کنم.

کارگر فهیم;929869 نوشت:
البته بسیار سپاسگذار از این تعریف شما که خود شما نیز از همین مردم و ملت و لذا از فهیمان و آگاهان و عالمان و دلسوزان میباشید {که البته این در خون ما مردم ایران هم است که دارای شعور بسیار بالایی میباشیم چرا که خون و ژن ما بسیار فهیم است و حتی فهیمتر از سایر نژادها یا حداقل بسیاری از نژادهاست و البته اینرا من از روی تعصب و نژادپرستی نمیگویم که در واقع دارم واقعیت را میگویم که برای فهم مهربانی وفهم شیعه بودن ، چند روز پیش نیز در برنامه ماه عسل و دو فرزند جابجا شده و خانواده آنان که اگر مشاهده نموده باشید دیدیم که علیرغم همخونی با فرزند خود بنوعی حاضر به پذیرش او و یا دل کندن از فرزند دیگر که 10 سال او را بزرگ نموده بودند نبودند و ما اسکدینی ها واقعا جا داشت که در یک تاپیک جداگانه و بهمین منظور از مسئولان محترم سیما و مخصوصا برنامه سازان ماه عسل یا هر برنامه ساز دیگری که قدم در راه پیشرفت ایران و انقلاب برمیدارد تقدیر و تشکر مینمودیم که من بنوبه خودم و در همینجا از این عزیزان تشکر و قدردانی مینمایم}

تعریف بدون اساس نیست بلکه اعتقاد علمی و قلبی و واقعیت شناختی خودم را ابراز کردم. بله باید از کسانیکه در مسیر تعالی فرهنگ غنی اسلام و اخلاق مداری در هر عرصه ای تلاش می کنند سپاسگذار بود.

موفق باشید ...@};-

پرسش:
[=book antiqua] آزادی به چه معناست؟ و چارچوبها، ساختار، محدوده و بهای آن چیست؟

جمعبندی:
سلام علیکم@};-

بحث از آزادی و شناخت آزادی حقیقی از غیرحقیقی، ریشه در شناخت درست انسان دارد، از طرفی نیز به نوع جهت گیری انسان به دو جهان بینی الهی و یا مکتب مادی و الحادی مرتبط است، به دیندار بودن و اقبال به اسلام و آموزه های اسلام یا تمسک به تفکرات ضداسلامی غرب وابسته است، از اینرو شناخت وجوه تمایز و تفاوتهای این دو مکتب در تفسیر آزادی حائز اهمیت است. بی شک، آزادی‌ یكی‌ از اصیل‌ترین‌ ارزش‌های‌ نوع‌ بشر به‌ شمار می‌رود؛ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ همگان‌ آن‌ را می‌ستایند. اما این کلمه با معنای خاص (معنای اصطلاحی رایج در فرهنگ امروز)خود بیش از چند قرن نیست که برسر زبان هاست و به نظر می رسد علت پیدایش و برجسته شدن آن، انقلاب اجتماعی اروپا در قرن اخیر است. گرچه آزادی اصیل و حقیقی انسان ریشه در تاریخ دین الهی و تلاش انبیاء الهی برای تحقق آن دارد. در برخی جوامع، افرادی وجود دارند که مفهوم آزادی را به درستی درک نکرده و نمی توانند بین آزادی اسلامی و آزادی غربی و لیبرالی تفکیک قایل شوند؛ و بدین جهت توقعاتی نابجا از حکومت اسلامی دارند. از اینرو ریشه همه این قبیل سؤالات را می توان در بررسی نقاط اختلاف و تفاوت و وجوه تمایز این دو نوع نگاه به انسان و جهان، مبتنی بر مکاتب خاصشان پی جویی کرد. که در ادامه به تفصیل آن خواهیم پرداخت:

یک. بدون هیچ شک و تردیدی انسان در اسلام آزاد است، حتی در اساسی‏ ترین مطلب یعنی تشرف به دین! ولی آزادی تنها صفت و خصوصیت انسان نیست. به عبارت دیگر همه وجود انسان در آزادی خلاصه نمی‏شود بلکه ابعاد دیگری هم دارد که باید بمنظور تکامل بخشی آنها بدانها نیز توجه کند. در غرب، پس از رنسانس تا کنون یعنی در حدود 4 قرن گذشته حرکت ‏به این سمت بوده که مؤلفه‏ های دیگر انسان را پاک کنند و فقط آزادی به معنای غربی را برای انسان باقی بگذارند. لکن این ادعایی بیش نیست. به عنوان مثال ژان پل ساتر (متوفی دهه 1980) انسان را تنها با آزادی معرفی می‏کند و بدین جهت ‏حتی منکر وجود خدا می‏شود، چرا که خداوند را محدود کننده آزادی انسان می‏داند!، نیچه (متوفی 1900) نیز درست همین ادعا را دارد و معتقد است مسیحیت انسان را له کرده است و انسان برای تبدیل شدن به فرا انسان و رفتن به فراسوی نیک و بد، باید خدا، اخلاق و ارزش ها را کنار بگذارد. مکاتب و اندیشه هایی چون اگزیستانسیالیسم و اومانیسم که تماماً بر انسانگرایی و حاکمیت انسان بر هستی و ساحت های وجودی اش تأکید می کنند و انسان را خدای خودش می خوانند نیز بر این مبنا بدنبال اثبات انسان مطلقاً آزاد بوده و هستند و نیز مکاتبی که از دل اومانیسم متولد شده اند نظیر سکولاریسم، لیبرالیسم و پلورالیسم. همه این مکاتب و اندیشه های بشری بدنبال تحقق آزادی مطلق انسان در تعیین سرنوشت، دستیابی به امیال خود و پاسخگویی به همه خواستها و نیازهای خویش بوده اند، بدون آنکه استعدادها، ظرفیتها، توانایی ها و نیازهای واقعی انسان و دو بعدی بودنش و فلسفه آفرینش او را بدرستی شناخته باشند.

دو. اما در مکتب اسلام در کنار آزادی انسان، چیزهای دیگری هم داریم. یکی امر قدسی و فرا انسانی «عقل‏» و «آگاهی های فطری و وجدان» است که همه ما در آن شریکیم. این عقل و وجدان بسیاری از «آزادی‏های نامعقول‏» را محدود می‏کند و لازم الاتباع است. امر دیگری که آزادیهای افسارگسیخته را محدود می‏کند وحی است و این دو نعمت بزرگ را خداوند به انسان عنایت فرموده است. پس فرامین خدا می‏توانند محدود کننده برخی آزادیها باشند، چرا که خداوند در دیدگاه اسلامی، ما فوق بشر و آزادیهای بشری است زیرا اساساً اوست که انسان را در این عالم اولاً وجود بخشیده و ثانیاً آزاد آفریده، چنانکه فرمود: [=book antiqua]«إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا»(1) اوست که نعمت اختیار و انتخاب را به انسان کرامت فرموده است. برخی واژه آزادی را با هرزگی، افسار گسیختگی و هرج و مرج برابر می‏دانند و هنگام بحث از آزادی، ذهن آنها، پیش از هر چیز، متوجه آزادی جنسی و بی‏ بندوباری می‏شود. این طرز تفکر احتمالاً ناشی از وضعیت اجتماعی جوامع غربی است. این افراد به گمان این که آزادی نیز، ره آورد غرب است، آزادی و بی‏ بندوباری را یکسان می‏بینند. حال آن که از برخی برداشت‏های سطحی که بگذریم، مراد از آزادی، آزادی درونی و بیرونی، سیاسی و فکری با تمامی ابعاد آن است و بدین مفهوم، انبیاء، بزرگ ترین پیام آوران آزادی در دوران خود بوده‏ اند.

سه. البته محدودیت آزادی امری است که مورد پذیرش همه عقلا می باشد. حتی غربیان(نظامات لیبرالی و سکولاری) با این همه تاکید بر آزادی خواهی بر قانون گرایی اصرار می ورزند. مگر ماهیت قانون ایجاد محدودیت در آزادی بی قید و شرط نیست؟ حال سؤال این است که کدام عنصر در قانون، آنها را ما فوق آزادی قرار داده است و به آنها امکان تقیید آزادی کامل انسان ها را داده است؟ پاسخ ما این است که هر چند کار قانون ایجاد محدودیت است، ولی هدف و نتیجه‏ اش حفظ آزادی‏های قانونی و مشروع است. به تعبیر دیگر اگر در عرصه اجتماع، قائل به آزادی بی قید و شرط شویم، تزاحم آزادی‏ها عملا باعث برهم خوردن نظم، که زمینه استفاده از آزادی است، می‏شود. پس در عمل چاره‏ ای نیست مگر اینکه به وسیله قوانینی، حداقل آزادی‏ها را، برای حفظ حداکثر آزادی، قربانی کنیم. و این امر، یک الزام و اجبار در مرحله عمل است. چنانکه در قوانین راهنمایی رانندگی و بسیاری قوانین دیگر، برای رعایت نظم و حقوق دیگران محدودیت هایی اعمال می شود. پس حتی در میان اندیشمندان غربی نیز اعتقاد به آزادی مطلق وجود ندارد. اساساً آزادی مطلق با عقل سلیم و منطق بشری مغایر است. آزادی مطلق با فلسفه ضرورت زندگی جمعی بشر مغایرت دارد. زندگی جمعی و مدنی، مستلزم وجود برخی محدودیت‏هاست.(2)

چهار. ناگفته نماند در بحث آزادی، وجود آزادی در یک جامعه الزاما! بمعنای فقدان جبر نیست و بالعکس! بعبارتی انسان و جامعه ای می توانند آزاد باشند اما در چارچوب مقیدات و مقرراتی محدودکننده که در حقیقت خیر و مصلحت فرد و جامعه در این نحوه است. و از آنسوی فرد و جامعه ای ممکن است مجبور باشند در حالیکه آزادی هایی دارند که هیچ خیر و مصلحت واقعی و کمالی برای ایشان نداشته باشد و در واقع این جامعه علیرغم این آزادی ها مجبور نفس و اسیر هواهای شخصی شان هستند! به اعتقاد ما طریق صواب در نگاه اعتدالی شیعه و مکتب اهل بیت(ع) است که در بحث جبر و اختیار بیان می شود: "لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الامرین." یعنی نه جبر مطلق و نه اختیار و آزادی مطلق بلکه حقیقت امور عالم بین ایندوست و ما نیز در زندگی باید مناسبات امورمان و محدوده آزادی را بر همین قاعده تنظیم کنیم.

پنج. حکومت دینی نمی تواند به اسم دفاع از آزادی در مسائل قوانین و احکام دینی و اداره امور جامعه دینی فقط تماشاگر باشد بلکه ضمن اینکه باید اسباب فرهنگ سازی و رشد و ترقی فکری و رفتاری مردم را مهیا کند موظف است احکام را از طرق علمی و عملی و اجرایی پیاده کند و ضمن آن، با متخلفان و هنجارشکنان نیز برخورد کند، در غیر اینصورت ماهیت و هویت اسلامی و دینی بودن خود را از دست می دهد. آزادی های بی قید و شرط در جامعه دینی نه تنها معنادار نیست بلکه مشکل افرین است، اگر حکومت اسلامی هیچ عمل و رفتاری برای پیاده کردن قوانین و ارزشها و احکام اسلامی و بازدارندگی در برابر نابهنجاریها انجام ندهد یعنی در این حیطه منفعل است! به صرف اینکه آموزش و پرورش و رسانه ها دارند کار فرهنگ سازی را انجام می دهند، پس ما برای خوشایند خاطر مردم با متخلفان و هنجارشکنان برخورد نکنیم تا مردم در فضایی آزاد، به رشد لازم برسند! این یعنی کمک به زمینه سازی رنسانس! ضمن آنکه غالباً مردم ذائقه شان به مادیات و جلوه های متنوع آزادی و نفسانی افسارگسیخته متمایل تر است و از محدودیت و تکلیف و قانون، گریزانند! اگر بگذاریم متخلفان و هنجارشکنان آزادانه کارشان را بکنند، به گمان اینکه ما هم داریم کارمان(فرهنگ سازی) را می کنیم! این خوش خیالی است! یک وقت چشم باز می کنیم که رنسانس دیگری رقم خورده است.

شش. آزادی های نامشروع و حرام گرچه در باطن قضیه در مَثَل حکم آتشی را دارد که اگر فرزند خردسال ما یکبار آتش را شخصاً تجربه کند برای همیشه از آتش فاصله خواهد گرفت! اما چون آدمی دراین عالَم، به باطن امور راه ندارد و ظاهر برخی امور و نفسانیات اتفاقاً برایش خوشایند و مطلوب است، درحالیکه برای نفس آدمی و راه کمال و سعادت او آسیبهای جدی در پی دارد، لذا اینکه بگذاریم خودشان تجربه کنند تا به نامطلوب بودن مطلب پی ببرند یک توهم و خیال است! اتفاقاً در آن وادی ها اگر خدایی ناکرده یک بار تجربه کند یا دهانش بخورد! تازه گناه برایش مزه می کند و بازگرداندن از ان وادی ها کار سهل و آسانی نیست! ضمن انکه گاهی آزاد گذاشتن یک مسأله بدلیل عدم حضور دمادم خیرخواهانی که همان لحظه به کمک فرد بیایند و جلوه های نازیبا را برایش تفسیر کنند نیز مطرح است و بعضی تجربه های از این دست، معمولاً راه بدون بازگشتی است که ریسک آن، تحت عنوان آزادگذاشتن و انتخاب کردن، خیلی بالاتر از حد تصور است! خصوصاً بعضی مسائل ممکن است در مقطع سنی خاصی(بزرگسالی) اگر تجربه شود هضم تبعات سوء آن، بدلیل قدرت تجزیه و تحلیل بالای فرد ممکن باشد اما در بعضی سنین(خردسالی، نوجوانی و جوانی) تجربه بعضی مسائل آزاد همان و هلاکت نفس همان!

بنابراین، آزادی یعنی حق برخورداری همگان از حقوق اساسی عادلانه منطبق با شأن و منزلت اجتماعی هر فرد، البته در چارچوب قوانین و مقررات هر نظام و حکومتی که مردم، آزادانه و با اختیار، آن نوع حکومت را برگزیده اند! از اینرو می توان گفت: بهای آزادی، رسیدن همگان به حقوق اساسی شان در پرتو چارچوبها و قوانین و ضوابط آن حکومت است. بعبارتی اگر مردم با اختیار و آزادی حکومت دینی و اسلامی یا مردمسالاری دینی را پذیرفته اند باید در تحقق آزادی و برخورداری از مراتب آن، حرمت قوانین و چارچوبها و ارزشهای دینی و الهی را نیز محترم بشمارند. فلذا برخورد قانونی با کسانی که می خواهند به اسم آزادی بیان، سیاسی و ...، هنجارشکنی کرده و ارزشهای دینی و اعتقادات مردم و ارزشهای نظام اسلامی را مورد هجمه و حمله خود قرار دهند و جامعه را به اسم تساهل و تسامح غربی و لیبرالی از درون تهی کنند، کاملاً قانونی بوده و مطابق با چارچوبهای حقوق اساسی ملت و مقررات و موازین حکومت مردمسالار دینی است.

موفق باشید ...@};-

پی نوشت________________________________

  1. سوره انسان، آیه 3.
  2. برگرفته از حوزه نت، مفهوم آزادی از دیدگاه اسلام، با تغییر و اضافات.
موضوع قفل شده است