آداب و سنت غذا خوردن پیامبر اکرم، به همراه بحث برنج در دوران پیامبر
تبهای اولیه
1- اول از همه دستها را می شوییم بدون آنکه با حوله یا چیزی دستها را خشک کنیم (سنت پیامبر)
( ممکن است بعضی سر سفره غذا نخورن مثلا دو نفر نشستن برای خوردن تو میری کنارشون همین که نشستی میگی(در مکان غذا خوردن) «بسم الله الرحمن الرحیم»
2- در مکان غذا خوردن هنگام نشستن میگوییم «بسم الله الرحمن الرحیم» حتی اگه هنوز غذا را نآوردن مهم اینکه شما همون جایی که نشستی باید بگی 3- روی پای چپ میشینیم 4- آب خوردن اول غدا دوا است وسط غذا شفا است آخر غذا بلا است
( چون اول غذا روده ها به هم چسبیدن)
5 - خوردن یک ذره نمک قبل خوراک بسیار فایده داردو پیامبر زیادگفتن
6 - همین که اولین لقمه را خوردیم می گوییم « بسم الله و علی برکاته الله» و به این نیت میخوریم که غذا مارو سیر نمی کنه بلکه خدا مارو سیر میکنه و به نیت توانایی برای عبادت و علم و اصلاح زمین(جانشینی) میخوریم
اگه فراموش کردی بگی اول غذا و در وسط یادت آمد میگی «بسم الله اولهُ و آخرهُ» اگه اینو وسط غذا بگی شیطان هر چی که خورده را استفراغ میکنه!!!
7- سنت است تا سه لقمه اول در بینشان بگی اللهم لک الحمد ولک الشکر
8- اگه همه تو یک ظرف خوردن از طرف خودت میخوری از وسط نمیخوری و اگه دونفر بودی و تو سیر شدی سعی کن پا نشی تا همراهت بلند بعد تو بلند شی بدروغ بخور
9- پیامبر حین آب خوردن لیوان را با دست چپ میگرفت و پشت دست راست را زیر لیوان میدادند اما ما که با قاشقیم آبم 3 دهن اگه زیاد خوردی
10 - ظرف را سنت کنید یعنی صاف صاف کنید نذارید یک دونه برنجم بمونه این خیلی پامبر تاکید کرده البته همون اول باید کم غذا بریزید
خداوند که جنت را بنا کرد ثواب کاسه لیسان را جدا کرد
11- همیشه دونه های برنج را که در آخر تو دست پیامبر می ماند با زبان مبارک میخوردند
میگن برکت غذا تو همین مانده های روی دست
12- دعای آخر غذا اگه از خونه خودتون بود میگی
« الحَمدُ الله الَذی اَطعَمَنا وَ سَقانا و جَعَلنا مِنَ المُلِمین»
اگه از خونه خودتون نبود مهمانی یا جایی همسایه ای خونه دامادی عمویی دایی جای دیگه ای میگی
« اللهم اَطعِم مِن اطعِمنی وَ اَ سقِن مِن سَقانی»
:Gol:
زیبا بود
در مورد بقیه سنت های پیامبر(ص) و ائمه(ع) هم مطلب بذارین
ان شاا... که در عمل کم نذاریم
سلام
به نظر می آید که برنج غذای رسول خدا نبوده است. شاید اصلا در بازارهای عربی برنج مرسوم نبود. البته این در حد یک احتمال است و باید برای این موضوع بیشتر تحقیق کرد. آنچه بر تردید می افزاید اینکه برنج خوردن پیامبر در کتاب سبل الهدی آمده است وی می گوید: رواه البيهقيّ في الشّعب و أبو نعيم في الطب
و عنه- عليه الصّلاة و السلام- أنه قال: «سيد الإدام في الدنيا و الآخرة اللحم» و عنه- عليه الصلاة و السلام- قال: «سيّد طعام الدّنيا و الآخرة اللّحم ثم الأرز». بهترین غذای دنیا اول گوشت سپس برنج است. (سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، چ ا ول، 1414/1993، ج 12، ص 225)
برخلاف آنچه در بالا آمد در کتب شیعی و از زبان اما هشتم یعنی
از امام رضا روایت است که سرور غذاها گوشت بُز است (دروس، شهید اول، ج 3، ص 36)
جالب آنکه همین روایت ««سيّد طعام الدّنيا و الآخرة اللّحم ثم الأرز» را ابن ماجه این گونه نقل کرده است، که «سید طعام دنیا اللحم» و دیگر خبری از برنج نیست (محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، ج 2، ص 1099)
در مقابل بحارالانوار، ج 59، ص 173 می گوید: مردى به امام صادق (ع) گفت: اى فرزند پيامبر دخترم اسهال و درد شكم دارد، فرمود: چرا از برنج و دنبه استفاده نمى كنى؟ سپس روش پختن آن را به او ياد داد او همين كار را كرد و دخترش خوب شد. متن عربی: الْمَحَاسِنُ، عَنِ ابْنِ سُلَيْمَانَ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ ابْنَتِي قَدْ ذَبَلَتْ وَ بِهَا الْبَطَنُ فَقَالَ مَا يَمْنَعُكَ مِنَ الْأَرُزِّ بِالشَّحْمِ خُذْ حِجَاراً أَرْبَعاً أَوْ خَمْساً وَ اطْرَحْهَا تَحْتَ النَّارِ وَ اجْعَلِ الْأَرُزَّ فِي الْقِدْرِ وَ اطْبُخْهُ حَتَّى يُدْرِكَ وَ خُذْ شَحْمَ كُلًى طَرِيّاً فَإِذَا بَلَغَ الْأَرُزُّ فَاطْرَحِ الشَّحْمَ فِي قَصْعَةٍ مَعَ الْحِجَارَةِ وَ كُبَّ عَلَيْهَا قَصْعَةً أُخْرَى ثُمَّ حَرِّكْهَا تَحْرِيكاً شَدِيداً وَ اضْبِطْهَا كَيْ لَا يَخْرُجَ بُخَارُهُ فَإِذَا ذَابَ الشَّحْمُ فَاجْعَلْهُ فِي الْأَرُزِّ ثُمَّ تَحَسَّاه
علامه امینی در الغدیر به حدیث دروغین معروفی اشاره می کند که به «حدیث برنج» مشهور است : «اگر برنج حيوان بوده قطعا آدمى بوده و اگر آدمى بوده مسلم مرد صالحى بوده و اگر مرد- صالحى بود، يقينا پيامبرى بوده و اگر پيامبرى بوده حتما پيامبر مرسل بوده و اگر پيامبر مرسل بوده قطعا من بوده است» ترجمه الغدير في الكتاب و السنة و الأدب ،ج10،ص:171
كشف الخفاء جلد 2 صفحه 160 صنعانى گفته است: اين حديث موضوع است.
علامه این حدیث را از جعلیات معاویه می داند
به هر حال مشخص می شود که علاقه به خوردن برنج زیاد بود و این نشان می دهد که برنج کمتر در دسترس بوده است.
جالب آنکه بحار در یک جا اشاره می کند که حدیث سید طعام فقط مربوط به گوشت است و در جای دیگر خودش بابی به نام باب ازر (برنج) را نقل می کند.
[/]
[/]
[/]
با دقت در روایات این باب (یعنی باب برنج علامه مجلسی) مشخص شد که تنها یک حدیث از آن مربوط به دوران پیامبر است که همان حدیث سید طعام است که پیشتر گذشت که در دو قالب آمده بود. یک بار بدون برنج و یکبار با برنج. در نهایت می توان گفت همچنان تردید ها در وجود برنج در زمان پیامبر و یا دسترسی جامع آن دوره به آن برقرار است و به نظر می رسد که با توجه به وجود این احادیث در زمان ائمه، احتمالا احادیث برنج مربوط به دوران فتح ایران باشد.
بنام خدا.
سلام.
حالا ما باید بلد باشیم چطوری برنج بخوریم یا برنج نخوریم؟:Gig:
منکه متوجه نشدم چون بیشتر پست هاتون عربی بود.
در «دعوات راوندى»: از مفضل بن عمر كه چاشت نزد امام صادق عليه السّلام رفتم و بر سر خوان بود و بمن فرمود: اى مفضّل سر چاشت بيا گفتم: اى آقايم من چاشت خوردم، فرمود: واى بر تو اين برنج است، گفتم اى آقايم چاشت خوردم فرمود: بيا تا برات حديثى باز گويم و نزديكش شدم و نشستم و فرمود: پدرم از پدرانش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم بمن باز گفتند كه: نخست دانه كه اعتراف كرده براى خدا بيگانگى و براى من به پيغمبرى و براى برادرم على بجانشينى و براى امت يگانه پرستم ببهشت رفتن برنج است وانگه فرمود: بيشتر بخور تا بيشتر دانشت آموزم، و بيشتر خوردم و باز حديث از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آورد: كه اگر برنج مرد بود بردبار بود، باز فرمود: بخوردن فزاتا به دانشت فزايم، و بخوردن فزودم و فرمود پدرم از پدرانش عليهم السّلام بمن باز گفت كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: برنج گرسنه را سير كند و خوراك را بر سير گوارا سازد فرمود: دوستر خوراك نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شوربا بود
برگرفته از :آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، محمد باقر کمره ای، تهران، اسلامیه، 1374ش، ج10، ص: 78