1) همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبهی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»؛ باید محاسبهی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبهی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم. 2) بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را میبینند؛ گرانی را میبینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را میبینند، فشارهای دشمنان را میبینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است. 3) دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همهجانبهی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامهی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانعتراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجهی دو و فرعی، ... كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. ... اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند. 4) امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. ... البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجهی اول و در رديف اول به حساب نمیآوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازهای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد. 5) گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حملهی نظامی ميكنند؛ اما بهنظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند.
[="]6) من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنیهای آشكاری با ملت ايران كردهاند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزهی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانهای است، كار ناهوشمندانهای است.[/] [="]7) اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائیها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجهی چدنيِ زير دستكش مخملی. [/] [="]8) آمريكائیها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال 91 و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. [/] [="]9) تحريمها بیاثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابستهی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! [/] [="]10) پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال 91 است. ... اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجبآور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چارهای نيست و حقايق و نشانههای درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.[/]
11) ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميمگيریهای پیدرپيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامهريزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند. 12) ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقبافتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایهی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟ 13) كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشهی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئلهی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديوداروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود. 14) وظيفهی همهی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند. 15) مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای 1+ 5 كه دربارهی مسائل هستهای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، دربارهی مسئلهی هستهای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون ... منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.
16) از جملهی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائیها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كردهاند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بودهاند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند. 17) آمریكائیها اگر میخواستند مسئله حل (هسته ای) شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانیای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هستهای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائیها یك سنگی میاندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانهای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد. 18) آبروی جمهوری اسلامی به انتخابات و حضور مردم در پای صندوقهای رأی و تأثير يكايك مردم در انتخاب مديران كشور است. ... شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی ميتواند تهديدهای دشمنان را بیاثر كند؛ ميتواند دشمن را نااميد كند؛ ميتواند امنيت كشور را تأمين كند. 19) برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد. البته هر كسی و يا فعالان سياسی ميتوانند ديگران را هم با نظر خودشان همرأی كنند ــ اين اشكالی ندارد ــ اما از حقير كسی چيزی در اين زمينه نخواهد شنيد. 20) این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد. ... یعنی ما در سلسلهی دولتهائی كه پشت سر هم میآیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر كسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد.
7/2/91 بیانات در دیدار كارگران و فعالان بخش تولید كشور
1) منقبت اصلى و محورى براى نيروى كار در يك جامعه اين است كه كارگر با تن خود، با جان خود، با مغز خود، حركت پيشرفت كشور و آسايش مردم را تأمين ميكند. درست است كه عوامل ديگرى هم در اين عرصه مؤثرند - مانند نيروى سرمايه، نيروى مديريت - و در جاى خود بايد قدر آنها هم دانسته شود، ولى كارگر اين كار را با جسم و جان خود انجام ميدهد؛ اين يك ارزش مضاعف است.
2) زرق و برق نامهاى فرنگى چشمها را به خودش جلب نكند. همه بدانند كه اين محصولى كه دارند ميخرند، ميتواند يك كارگر ايرانى را برخوردار كند؛ ميتواند او را محروم كند، يك كارگر خارجى را برخوردار كند. البته ما همهى بشريت را دوست داريم، اما خب كارگر ايرانى دارد براى سربلندى اين كشور تلاش ميكند؛ جزو مغتنم و عزيز پيكرهى اين ملت است؛ او را بايد تأييد كرد، او را بايد تقويت كرد. بعضىها اين را نميفهمند و درك نميكنند، يا برايشان نشانهى توليد ايرانى و توليد خارجى فرق نميكند؛ يا حتّى بعكس، به جاى اينكه دنبال نشانهى توليد ايرانى بگردند، دنبال نشانههاى توليد خارجى ميگردند؛ اين انحراف است، اين خطا است. همهى مردم مخاطب اين بيانند.
3) من تأكيد ميكنم، اصرار ميكنم، از همهى ملت ايران درخواست ميكنم، برويد به سمت مصرف توليدات داخلى؛ اين كار كوچكى نيست، اين كار كماهميتى نيست؛ اين يك كار بزرگ است. البته دستگاههاى حكومتى و دولتى - دولتى به معناى عام - در اين جهت وظيفهى مضاعف دارند. فلان وزارتخانه، فلان سازمان، فلان اداره وقتى ميخواهد جنس داخلىِ خودش را تأمين كند، مطلقاً بايد از جنس خارجى استفاده نكند؛ بروند سراغ توليدات داخلى. البته از اين طرف هم از توليد كنندهى داخلى - چه آن مدير، چه آن كارگر، چه آن سرمايهگذار - خواسته ميشود و اصرار ميشود كه كار را تميز، درست و كامل ارائه دهند.
4) اينها وقتى در كنار هم مورد ملاحظه قرار بگيرند، اين افراط و تفريطهائى كه با نامهاى گوناگون به وجود آمد، چه در منطقهى فعاليت اقتصاد ليبرال و به قول خودشان آزاد - آزاد يعنى آزاد براى سرمايهدار، اما زندان و حبس و فشار براى طبقهى مظلوم و فقير؛ كه امروز شما داريد در اروپا واكنشها و بازخوردهايش را ملاحظه ميكنيد - و چه در عرصهى سوسياليسم، به وجود نمىآمد. بزرگترين دليل بر غلط بودن اقتصادِ به اصطلاح ليبرال همين حوادثى است كه امروز در اروپا و به شكل ديگرى در آمريكا وجود دارد. در ميدان عمل و در عرصهى تجربه، اقتصاد سرمايهدارى نشان داد كه غلط است، ناكام است؛ حتّى به سود خود آن طبقاتى كه اين اقتصاد براى حمايت از آنها به وجود آمد، نيست. حالا طبقهى كارگر كه سالهاى متمادى در آنجاها لگدمال ميشد، اما حتّى به سود خود سرمايهدار و بانكدار و صاحبان كارتلها و تراستها هم نيست؛ و اين هنوز اولِ كار است، بعد از اين بدتر هم خواهد شد. هى وعده ميدهند كه درستش ميكنيم؛ نخواهند توانست درست كنند. اين راه، راه سراشيبِ لغزان است؛ دارند ميروند پائين، و اين يك بخشى از تزلزل تمدن مادى و غلط غرب است؛ بخش اخلاقى و اعتقادى و نظرى و فكرىشان هم كه جدا است. اينها براى ما تجربه است. آن بخش عرصهى سوسياليسم و اينها هم كه خب، سالها پيش ناتوانى و ناكامىاش ظاهر شد.
5) اسلام نگاه متعادل، انسانمدار و عدالتمدار به همهى عرصهها دارد، از جمله به اين عرصه؛ هم رعايت اين طرف، هم رعايت آن طرف؛ برادرى اينها با همديگر، نه تضاد آنها؛ و همه متوجه به تكليف الهى و به اين كه خداى متعال ناظر و حاضر است. اينها بايد بشود فرهنگ زندگى ما، و همين جور عمل كنيم.
6) براى پيشرفت كشور حركتِ جهشگونه لازم است، خلق حماسه لازم است؛ آن وقت كشور پيش خواهد رفت، استقرار پيدا خواهد شد. حماسهى سياسى و حماسهى اقتصادى، دو توأمانند؛ هر كدامى ديگرى را تقويت ميكند و حفظ ميكند و نگه ميدارد.
7) كسانى كه داوطلب ميشوند، اشتباه نكنند؛ بدانند مديريت اجرائى كشور يعنى چه. نه در ارزيابىِ نيازى كه كشور به يك قدرت اجرائى دارد، اشتباه كنند، نه در ارزيابى توانِ خودشان اشتباه كنند. اگر چنانچه ارزيابى درستى انجام دادند، بيايند توى ميدان؛ ملت هم نگاه ميكند، انتخاب ميكند.
نامزد انتخابات اولاً بايد به خدا و به اين انقلاب و به قانون اساسى و به اين مردم ايمان و اعتقاد داشته باشد؛ ثانياً داراى روحيهى مقاوم باشد. ... در مقابل فشارهاى دشمنان مقاوم باشند؛ زود نترسند، زود از ميدان خارج نشوند؛ ... ثالثاً انسانهاى با تدبيرى باشند، ... روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ ... سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشهى دنيا، آن گوشهى دنيا متلاطم نشود؛ ... رابعاً بايد تهذيب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. ... دغدغهآفرينى نكنند، مردم را دچار تشويش و نگرانى نكنند؛ البته وعدهى بيخود و بىمبنا هم ندهند، درِ باغ سبزهاى بىمنطق هم باز نكنند؛ منطقى، معقول، منطبق با واقعيت و با توكل به خداى متعال حركت را پيش ببرند؛ انشاءاللَّه در آينده هم بايد همين جور باشد.
9) هر كسى كه با اين ملت، با اين حركت عظيمى كه كرده است، با اين انگيزهى ايمانىِ عميقى كه در اين ملت هست، دربيفتد، قطعاً برخواهد افتاد.
9/2/92 بيانات در اجلاس بينالمللى علما و بيدارى اسلامى
10) اكنون اسلام از حاشيهى معادلات اجتماعى و سياسى جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيينكنندهى حوادث عالم، جايگاهى برجسته و نمايان يافته است و نگاه تازهاى را در عرصهى زندگى و سياست و حكومت و تحولات اجتماعى عرضه ميكند؛ و اين در دنياى كنونى كه پس از شكست كمونيزم و ليبراليزم، دچار خلأ عميق فكرى و نظرى است، پديدهاى مهم و پرمعنى به شمار ميرود.
11) ابعاد اين بيدارى مبارك بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است؛ ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند:
أ) در آن هنگامهى دشوار كه فرمان به آب افكندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود كه: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ». تحقق وعدهى اول كه وعدهى كوچكتر و مايهى دلخوشى مادر بود، نشانهى تحقق وعدهى رسالت شد، كه بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ». اين وعدهى حق، همان رسالت بزرگ است كه پس از چند سال تحقق يافت و مسير تاريخ را تغيير داد.
ب) نمونهى ديگر، يادآورى قدرت فائقهى الهى در سركوب مهاجمان به بيت شريف است، كه خداوند به وسيلهى پيامبر اعظم، براى تشويق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْت» به كار ميبَرد و ميفرمايد: «أَ لَمْ يجَعَلْ كَيْدَهُمْ فىِ تَضْلِيل».
ج) يا براى تقويت روحى پيامبر محبوبش و باور وعدهى : «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»، از يادآورى نعمت معجزگون : «أَ لَمْ يجَِدْكَ يَتِيمًا فََاوَى وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى» بهره ميگيرد. و چنين نمونههائى در قرآن بسيار است.
د) مردم ما همواره در برابر وسوسهى ضعفائى كه در مقاطع اضطرابانگيز، نداى: «إِنَّا لَمُدْرَكُون» سر ميدادند، نهيب زدهاند كه : «كلاََّ إِنَّ مَعِىَ رَبىِّ سَيهَْدِين».
12) (عالمان دين) بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوهها و ترفندهاى فريبندهى دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند:
(نکته اول) امروز در دوران حركتهاى اميدبخش بيدارى اسلامى، گاه صحنههائى ديده ميشود كه نمايشگر تلاش عملهى آمريكا و صهيونيسم براى تراشيدن مرجعيتهاى فكرىِ نامطمئن از يك سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى كشاندن اهل دين و تقوا بر سر بساط مسموم و آلودهى خود، از سوى ديگر است. علماى دين و رجال ديندار و دينمدار، بايد بشدت مراقب و دقيق باشند.
دومين نكته، لزوم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان است؛ ... ميتوان نقشهى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود. اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همهى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصهى اصلى و عمومى اين تمدن، بهرهمندى انسانها از همهى ظرفيتهاى مادى و معنوىاى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبهنوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژهخوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصههاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانههاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بينالملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدنسازى است.
مطلب سوم آن است كه در نهضتهاى بيدارى اسلامى بايد تجربهى تلخ و دهشتناك تبعيت از غرب در سياست و اخلاق و رفتار و سبك زندگى، مورد توجه دائم باشد. ... اين سخن را نبايد به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هيچ گروهى از انسانها به خاطر تمايز جغرافيائى، دشمنى نداريم. ما از على (عليهالسّلام) آموختهايم كه در بارهى انسانها فرمود : «إمّا أخ لك في الدّين، أو نظير لك في الخلق». ادعانامهى ما، عليه ظلم و استكبار، و تحكّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است كه از سوى قدرتهاىاستعمارى و استكبارى بر ملتهاى ما وارد شده است.
نكتهى چهارم آن است كه امروز يكى از خطرناكترين چيزهائى كه نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميكند، اختلافافكنى و تبديل اين نهضتها به معارضههاى خونين فرقهاى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هماكنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با كمك دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقهىعربى ، با جد و اهتمام دنبال ميشود و پولى كه ميتوانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهديد و تكفير و ترور و بمبگذارى و ريختن خون مسلمانان و برافروختن آتش كينههاى درازمدت ميگردد.
نكتهى پنجم آن است كه درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئلهى فلسطين جستجو كرد. از 60 سال پيش تاكنون داغىبزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. ... هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبههى مقاومت پشت كند، متهم است.
11/2/92 بيانات در ديدار جمعى از مداحان
13) يقيناً يكى از عواملى كه دين را، معنويت را، عقيده را و اخلاق را در يك جمعيتى در طول تاريخ حفظ ميكند، عواطف است؛ در كنار عقل و خرد و استدلال.
14) انبياء و فرستادگان الهى ننشستهاند با مردم با زبان فلسفى حرف بزنند؛ اگرچه براى فهميدن كلام آنها و تعمق در بيان آنها، عقل فلسفى لازم بود و هست؛ يعنى فلاسفهى بزرگ از سفرهى گستردهى عمومى انبياى الهى بيشترين بهره را ميبرند؛ اما اين سفره، سفرهى خاص نيست؛ لذا زبان آن، زبان استدلال عقلى و بگو و مگو و ان قلت و قلت نيست؛ اين زبان، تركيبى است از انديشه و عقل و عواطف؛ عاطفه است كه ميتواند مسير فهم عقلى و حركت عقلى و جريان عقلى را هموار كند. ما به طور طبيعى اين جريان را داريم؛ هم در جلسات مدح و عزا و شادى و مولودىخوانى و عزادارى، هم در جلسات دعاخوانى؛ اين دعاى كميل، اين دعاى ندبه، اين دعاى امام حسين در عرفه، و دعاهائى كه مخصوص ما است. در ميان ديگران، اين مقدار دعاى خوشلفظِ خوشمعناى خوشمضمون وجود ندارد؛ اين هم از اختصاصاتِ امتيازاتى است كه بحمداللّه پيروان اهلبيت از آن برخوردارند.
15) شما اينجا يك شعرى بخوانيد، امروز هم كه ويدئو و اينترنت و وسائل گوناگون انتقال پيام وجود دارد؛ عكس و تفصيلات آن برود در فلان نقطه، چهار تا آدم جاهلِ متعصب را تحريك كند، بيندازد به جان يك مشت زن و بچهى بىگناه، خون اينها را بريزد. مراقب اين چيزها باشيد. ... بعضى از افراد سطحىنگر به اين مسئله توجه ندارند
16) ما عرض كرديم «حماسه»، حماسه كه دستورى نيست، ... اگر چنانچه دل از اميد خالى شد، فكر از منطق صحيح تهى شد، حماسه به وجود نمىآيد.
17) مداحى، معرفتافزائى است. مداحى، پراكندن معرفت و حكمت و اميد و عقيدهى راسخ است. مداحى، جوشاندن چشمههاى عواطف در دلها است؛ با استفادهى از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
18) من در اين سالهاى طولانى، خيلى اوقات به برادران مداح كه اينجا ميخواندند، اين اعتراض را ميكردم كه جلسهى جشن و مولود را تبديل ميكردند به مجلس عزادارى؛ مفصّل روضه خواندند و اشك گرفتند! هر چيزى به جاى خودش. به شما ميگويند مداح. مداح يعنى چه؟ شاخصهى اصلى شما مداحى است، نه روضهخوانى. روضه بخوانيد، بنده طرفدار روضهخوانىام، خودم هم روضهخوانم. اينجور نيست كه در مجلس مولودىخوانى ائمه (عليهمالسّلام) هم حتماً بايد يك روضهاى خوانده شود، يك دمى داده شود، يك اشكى گرفته شود؛ هيچ لزومى ندارد. بگذاريد عواطفى كه مردم نسبت به ائمه (عليهمالسّلام) دارند، در خارج اينجور وانمود نشود كه منحصر است در قضيهى گريه و سينهزنى و عزادارى؛ نه، عزادارى به جاى خود، مديحه و مولودىخوانى و شادى هم به جاى خود؛ اينها را نبايد با هم مخلوط كرد.
19) امروز (غربیها) در دنيا كارى كردهاند كه يكى از مهمترين وظائف زن - اگر نگوئيم مهمترين وظائف - اين است كه جلوهگرى كند، زيبائىهاى خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ اين شده خصوصيت حتمى و لازم زن! متأسفانه الان در دنيا اينجور شده. در رسمىترين مجالس - مجالس سياسى، مجالس گوناگون - مردها بايد با شلوار بلند بيايند، بايد با لباس پوشيده بيايند، اما زنها هرچه برهنهتر و عريانتر بيايند، اشكالى ندارد! اين عادى است؟ اين طبيعى است؟ اين يك حركت بر طبق طبيعت است؟ آنها اين كار را كردند. زن بايد خودش را در معرض ديد مرد قرار دهد، براى اينكه مايهى التذاذ مرد شود! ظلمى از اين بالاتر؟ اسم اين را گذاشتهاند آزادى، اسم نقطهى مقابلش را گذاشتهاند اسارت! در حالى كه احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن براى خود، تكريم زن است؛ احترام زن است؛ ايجاد حريم براى زن است.
20) وقتى در يك جامعهاى خانواده متزلزل شد و از بين رفت، مفاسد در اين جامعه نهادينه ميشود.
21) زوال تمدنها، مثل سر برآوردن تمدنها، يك امر تدريجى است - يك امر دفعى و فورى نيست - و اين تدريج دارد اتفاق مىافتد و گمان نميكنم از چشم اين نسل يا نسل بعد از اين نسل دور بماند؛ خواهند ديد كه چه اتفاقى مىافتد.
22) خداى متعال در تاريخ زنى مثل فاطمهى زهرا (سلام اللّه عليها) مىآفريند كه امام عسكرى يا امام هادى (عليهما السّلام) - طبق حديثى كه از آنها نقل شده - ميفرمايند: «نحن حجج اللّه على خلقه و (جدتنا) فاطمة حجّة اللّه علينا». فاطمهى زهرا (سلام اللّه عليها) حجتِ حجت خدا است، امام ائمه است؛ شخصيت، ديگر از اين بالاتر؟
23) مادران با زندگى كردن، فرزند تربيت ميكنند. هرچه زن صالحتر، عاقلتر و هوشمندتر باشد، اين تربيت بهتر خواهد شد. بنابراين براى بالا رفتن سطح ايمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در كشور بايد برنامهريزى شود.
24) خانهدارى يك شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آيندهساز. فرزندآورى يك مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائى كه داشتيم، با عدم دقتهائى كه از ماها سر زده، يك برههاى در كشور ما متأسفانه اين مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داريم مىبينيم؛ كه من بارها اين را به مردم عرض كردهام: پير شدن كشور، كم شدن نسل جوان در چندين سال بعد، از همان چيزهائى است كه اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتى هم اثرش ظاهر شد، آن روز ديگر قابل علاج نيست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است.
25) فرزندآورى يكى از مهمترين مجاهدتهاى زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآورى در حقيقت هنر زن است؛ اوست كه زحماتش را تحمل ميكند، اوست كه رنجهايش را ميبرد، اوست كه خداى متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. خداى متعال ابزار پرورش فرزند را به مردها نداده، در اختيار بانوان قرار داده؛ صبرش را به آنها داده، عاطفهاش را به آنها داده، احساساتش را به آنها داده، اندامهاى جسمانىاش را به آنها داده؛ در واقع اين هنر زنها است. اگر چنانچه ما اينها را در جامعه به دست فراموشى نسپريم، آن وقت پيشرفت خواهيم كرد.
16/2/92 بيانات در ديدار دست اندركاران برگزارى انتخابات
26) خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز؛ امانتداران امانت بزرگ و ارزشمند ملى و اسلامى. هر كدام كه در هر بخشى از اين مجموعهى بزرگ قرار داريد، به نوبهى خود، كار مهم، اساسى، مؤثر، باارزش و انشاءاللّه ماندگارى را بر عهده خواهيد داشت و عمل خواهيد كرد؛ چه شوراى محترم نگهبان و مجموعهى نظارتىِ مرتبط با اين شورا، چه وزارت محترم كشور و مجموعههاى مردمى و دولتىِ عظيمى كه وابستهى به اين تشكيلات هستند، چه مسئولان حفظ فضاى امن و سالم انتخاباتى؛ مثل نيروى انتظامى و ديگران.
27) لازم است اشارهاى بكنم به يك حادثهى تلخى كه اين روزها اتفاق افتاد؛ ... و آن، حادثهى تخريب قبر صحابى جليلالقدر، حجربنعدى (رضوان اللّه تعالى عليه و سلام اللّه عليه) و اهانت به پيكر اين بزرگوار بود. ... اينها به عنوان اينكه اين كارها پرستش است، اين اقدامهاى خبيث را ميكنند! رفتن سر قبر يك انسانى و طلب رحمت كردن براى او از خداى متعال، و طلب رحمت كردن براى خود در آن فضاى معنوى و روحانى، شرك است؟ شرك اين است كه انسان بشود ابزار دست سياستهاى اينتليجنس انگليس و سى.آى.اى آمريكا و با اين اعمال، دل مسلمانان را غمدار كند، آزرده كند. اينها اطاعت و عبوديت و خاكسارى در مقابل طواغيت زنده را شرك نميدانند، احترام به بزرگان را شرك ميدانند! خود اين، يك مصيبتى است. جريان تكفيرىِ خبيث كه امروز در دنياى اسلام به بركت برخى از منابع مادى، متأسفانه پول و امكانات هم در اختيار دارند، يكى از مصائب اسلام است. ... اين از آن قضايائى نيست كه دو روز، سه روز، پنج روز، يك هفته، يك سر و صدائى در دنيا درست كند، بعد رها شود. ... بايد جلوى اين فتنهها را بگيرند؛ چه از طرق سياسى، چه از طرق فتواهاى دينى، چه از طرق مقالههاى روشنگرِ نويسندگان و روشنفكران و نخبگان فكرى و سياسى در دنيا. توجه شود به اين كه در اين كارها دستهاى پنهان دشمن نشانههاى خودش را دارد نمايان ميكند؛ اين چيزى نيست كه انسان بتواند اين را نديده بگيرد. آنهائى كه براى تخريب يك اثر باستانى در دنيا عزا ميگيرند و هياهو ميكنند، در مقابل اين پديده سكوت كردهاند؛ چه سازمانهاى بينالمللى، چه شخصيتهاى بينالمللى، چه سياسيونى كه از اين كوردلها دارند حمايت ميكنند؛ اين نشان دهندهى اين است كه در قضيه داخلند؛ اين قضيه، دستها را نشان ميدهد.
28) بديهى است در هر انتخاباتى، يك عدهاى به نتيجهى مطلوبِ خودشان نميرسند - من نميخواهم اسمش را بگذارم بازندهى انتخابات؛ نبايد تعبير برنده و بازنده و اين واژهها و اصطلاحات غربىِ مادى را به كار برد؛ اگر براى خدا و براى انجام تكليف وارد ميشويم، برد و باخت وجود ندارد ...
29) اگر من و شما كه ميخواهيم رأى بدهيم، با نيت صادق و خالص و براى انجام وظيفه و براى آيندهى كشور وارد ميدان شويم و بخواهيم تصميم بگيريم، انشاءاللّه خداى متعال هم در اين صورت دلهاى ما را هدايت خواهد كرد.
18 / 2/ 92 بيانات در ديدار جمعی از فرهنگیان
30) صرفاً اين نيست كه در كلاس درس، دو كلمه شما بگوئيد و او ياد بگيرد؛ همهى رفتار شما، حركات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقيم در اين مخاطبِ گيرا اثر ميگذارد و او را شكل ميدهد. آنچه هم كه به عنوان تعليم در ذهن او كار ميگذاريد، از ماندگارترين حقايقى است كه در ذهن انسان باقى ميماند. ... همهى ما ندانسته در همان راهى داريم حركت ميكنيم كه بخش معْظمى از آن را معلمين در نهاد ما قرار دادهاند.
21 / 2/ 92 بيانات در ديدار جمعى از بانوان فرهيختهى حوزوى و دانشگاهى
31) مردواره كردن زن؛ يعنى به دنبال اين بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و اين را يك افتخار براى زن و يك امتياز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل اين دچار انفعال شديم، يعنى دوْر خورديم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، اين گفتمان را قبول كرديم. مىبينيد ما الان افتخار ميكنيم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرايى كشور داريم. اشتباه نشود، از اينكه اين بانوان در اين مناصب اجرايى باشند من هيچ مشكلى ندارم؛ يعنى منع نميكنم، نفى نميكنم، ايرادى هم برايش قائل نيستم - فرض كنيد وزير بهداشت ما يك خانم بود، يا معاونين رئيسجمهور مثلاً يا بخشهاى مختلف در بينشان بانوان هستند، اين از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به اين است؛ كه ما به رخ دنيا بكشيم كه ببينيد، ما در بخشهاى اجرايى اينقدر زن داريم! اين همان دوْر خوردن است، اين همان منفعل شدن است؛ اين افتخارى ندارد. خيلى خب، يك خانمى است، ارزشهايى داشته، توانايىهايى پيدا كرده، مناسبِ اين مقام شده؛ خيلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم كه نبوده؛ امّا اينكه ما به اين افتخار بكنيم كه ببينيد، ما اين تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرايى داريم، اين غلط است. اگر ما افتخار كنيم كه اين تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصيلكرده داريم، اين خوب است، اين جا دارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم نويسنده، خانم فعّال فرهنگى يا فعّال سياسى داريم.
32) از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصيّاتِ كيان طبيعىشان كه خداى متعال خلق كرده، يك امتيازاتى جانب زنانه دارد، يك امتيازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال يك مقدار خصوصيّاتى را به اين جنس داده، يك مقدار خصوصيّاتى را به آن جنس داده؛ يك برجستگىها و ارزشهايى اين دارد، يك برجستگىها و ارزشهايى آن دارد؛ لذا است كه با همديگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانيّت است هيچ فرقى ندارند، هيچ تفاوتى ندارند؛ در آن چيزهايى كه خداى متعال براى انسان قرار ميدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سير تكامل معنوى - هيچ فرقى ندارند؛ يعنى يك مردى مثل علىّبنابىطالب ميشود، يك زنى مثل فاطمهى زهرا ميشود؛ يك مردى مثل عيسى ميشود، يك زنى مثل مريم ميشود؛ تفاوتى ندارند با همديگر.
33) اين رشتههاى بشدّت رقيق و نازك اعصاب كودك را فقط سرْانگشت ظريف و لطيف مادر است كه ميتواند از هم جدا كند كه عقده بهوجود نيايد، گره بهوجود نيايد؛ هيچ كس ديگر نميتواند، يعنى هيچ انسان ديگرى كه از جنس زن نباشد نميتواند؛ اين كار، كار زنانه است. يعنى برخى از كاركردها بقدرى همراه با ظرافت است كه انسان استعجاب ميكند از قدرت الهى كه چطور اين توانايى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنايت كرده.
34) برخلاف آنچه كه معروف است، در بين اين دو جنس، آن جنس قوىتر زن است. زنها قوىتر از مردهايند. زنها ميتوانند با تدبير و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه اين را مشاهده ميكند، هم با قياسهاى فكرى و عقلى اين را ميتواند اثبات بكند. اين واقعيّتى است. بله، زنهايى هستند كه بىتدبيرى ميكنند، لذا اين كار را نميتوانند انجام بدهند؛ امّا زنى كه اهل تدبير باشد، مرد را ميكند رام خودش. اين مثل اين است كه يك نفرى بتواند يك شير درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ اين معنايش اين نيست كه او از لحاظ جسمى از اين شير قوىتر است، معنايش اين است كه توانسته اين اقتدار معنوى را به كار ببرد؛ زنها اين توانايى را دارند، منتها با ظرافت؛ يعنى ظرافتى كه ميگوييم، تنها ظرافت در تركيب جسمانى و ساختمان جسمانى نيست، بلكه ظرافت در فكر و انديشه و تدبير و دستگاه تصميمگيرى است كه خداى متعال در زن قرار داده.
35) ما زنانى داريم كه ضعيفند و محرومند، زنانى داريم كه ستمزده و مظلومند؛ بايد جلوى اين مظلوميّتها را گرفت. قوانين مهمّى لازم است كه بايد وجود داشته باشد، خُلقيّات لازمى وجود دارد كه بايستى دنبال كرد كه تحقّق پيدا كند، آداب و سننى لازم است وجود داشته باشد كه زن در سطوح مختلفِ معاشرتى، جنسى، خانوادگى، فرهنگى و فكرى دچار ستمزدگى نباشد.
36) زن اگر چنانچه در محيط خانواده، محترم و مكرّم شمرده بشود، بخش مهمّى از مشكلات جامعه حل خواهد شد. بايد كارى بكنيم كه بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال اين است. كما اينكه در خانوادههاى مذهبىتر و اخلاقىتر و نزديكتر به مفاهيم مذهبى، اينها مشاهد ميشود. فرزندان خانواده نسبت به مادر تكريم داشته باشند.
37) غربىها، يعنى بخصوص نژادهاى اروپايى، نژادهاى وحشىاند؛ اينها ظاهرشان اتو كشيده و كراوات زده و ادكلن زده و اينهايند امّا همان باطن وحشىگرىاى كه در تاريخ وجود داشته هنوز هم در اينها هست؛ راحت آدم ميكشند، خونسرد جنايت ميكنند؛ بنابراين كتك زدن زن در داخل خانه به وسيلهى آنها و بعد به وسيلهى آمريكاييها، بُعدى ندارد.
25/2/92 بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم از استانهای مازندران، گیلان، گلستان و كهگیلویه و بویراحمد
38) كسانى اميدوار بودند جوانهاى ما را از دين جدا كنند؛ طمع داشتند جوانهاى ما را سرگرم شهوات زندگى، ماديگرى و امثال اينها كنند؛ اشتباه كردند. امروز عرصهى جوانى ما، طبقهى جوانان ما، از لحاظ كميت و كيفيت، نسبتشان از مسنترها اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست. جوانهاى مؤمنِ امروز ما و كسانى كه دل در گرو انقلاب دارند، كه نه امام را ديدند، نه انقلاب را درك كردند، نه دوران دفاع مقدس را ديدند، انگيزهشان، همتشان از جوانهاى دورهى دفاع مقدس بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اين را بنده از روى علم و اطلاع عرض ميكنم؛ تحليل نيست، حدس نيست. كارهاى بزرگى كه امروز جوانهاى ما در عرصهى ملى و در بخشهاى گوناگون دارند انجام ميدهند، گاهى زحمتش، فشارش، حتّى خطرش، بيشتر از آن كارى است كه در دوران دفاع مقدس انجام ميدادند، يا بايد انجام ميدادند. اين روحيه را بايد حفظ كرد.
39) شما در يك روز يك حركتى ميكنيد، يك انتخابى ميكنيد، يك اقدامى ميكنيد كه تأثير آن در كوتاهمدت، در چهار سال، و در بلندمدت، گاهى در چهل سال باقى ميماند؛ اينقدر انتخابات مهم است.
40) شما كه در انتخابات شركت ميكنيد، دنبال يك فرد اصلحى ميگرديد كه بتواند كشورتان را با همين سرعت، بلكه بيش از اين، پيش ببرد؛ هم در عرصهى مادى، هم در عرصهى معنوى. شما دنبال انتخاباتيد، براى اينكه كسى يا كسانى، دولتى، رئيس جمهورى بتواند عزت شما را بالا ببرد، استقلال شما را عميقتر كند، وضع زندگى شما را بهتر و مرفهتر كند، گرهها را باز كند، اميد و شور و شوقى در كشور بهوجود آورد؛ اما دشمن شما درست بعكس، مايل است انتخاباتى انجام بگيرد كه براى آيندهى كشور اين محسّنات را نداشته باشد؛ بلكه كشور را به سمت وابستگى، به سمت ضعف، به سمت عقبماندگى در صحنههاى گوناگون حركت دهد؛ كشور را به عقب بكشاند، به عقب براند.
41) سعيشان اين است كه وضع كشور را بحرانى نشان دهند. خب، مشكلات در كشور هست؛ در كدام كشور نيست؟ گرانى هست، مشكل بيكارى هست؛ كجاى دنيا امروز نيست؟ امروز خود آن كشورهاى اروپائى كه صحنهگردانِ تبليغات عليه جمهورى اسلامىاند، تا خرخره در مشكلات فرو رفتهاند. هر چند روز يك بار، در يكى از اين كشورها يا در چند كشور، مردم مىآيند در عرصه، از روى ناچارى و ناگزيرى داد ميكشند و مورد تهاجم نيروهاى امنيتىشان قرار ميگيرند. البته اينها را تا بتوانند، پنهان ميكنند.
42) ما هم مشكلاتى داريم. ما مشكلات را بايد مقايسه كنيم با نقاط مثبتى كه الان در ما هست. كدام كشور مثل كشور ما ملتى منسجم و متحد دارد؟ اقوام كشور، مذاهب كشور، شهرهاى كشور، مناطق گوناگون كشور، همه در يك جهت، در يك هدف، با يك عواطف، با يك احساسات، با يك اميد دارند حركت ميكنند، زندگى ميكنند. كدام كشور اين همه جوان سرحال و بانشاط دارد؟ جوانهاى ما امروز ميدانهاى عظيم علمى را دارند فتح ميكنند؛ در مسابقات گوناگون جهانى، رتبههاى بالاى جدول را دارند به دست مىآورند؛ اين چيز كمى است؟ كدام ملت مثل ملت ما با وجود اين همه دشمنىها توانسته است اين عظمت را، اين اهميت را، اين تأثيرگذارى را در قضاياى دنيا و در قضاياى منطقه به دست آورد؟ يك عده دشمنان مايند، يك عده مزدوران دشمنان مايند؛ هرچه بتوانند، كارشكنى ميكنند؛ اما ملت ايران، سربلند، سرافراز، وسط صحنه، با چهرهى بشّاش، با چهرهى اميدوار، بدون كينهى به اين و آن، دارد راه خودش را ميرود. اين را شما بدانيد؛ ملتها - البته آگاهانشان، فرزانگانشان، كسانى از آنها كه با قضاياى گوناگون آشنايند - شماها را با انگشت نشان ميدهند؛ ميگويند ببينيد ملت ايران در چه عرصههائى پيشرفت كرده و ما ماندهايم. حركت ملت ايران اينجورى است.
43) همه تسليم قانون باشند. گاهى ممكن است يك قانون، صددرصد درست هم نباشد، اما از بىقانونى بهتر است. گاهى ممكن است در يك بخشى، يك خطائى هم از مجرى قانون سر بزند كه من و شما بفهميم او در اجراى قانون اين خطا را كرده است؛ اما اگر نتوانيم آن را از طريق قانونى اصلاح كنيم، تحمل آن بهتر است از اينكه باز بىقانونى كنيم؛ از راه بىقانونى بخواهيم آنچه را كه به نظر ما خطا است، درست كنيم. قانون، معيار بسيار خوبى است؛ وسيلهاى است براى آسايش كشور، آرامش كشور، حفظ وحدت ملى، ادامهى راه عمومى.
6/3/92 بیانات در دانشگاه امام حسین (علیه السلام)
1) در دیدار نمادین امروز، ارواح طیبهى شهیدانى كه در عملیاتهاى گوناگون در طول هشت سال دفاع مقدس، و پیش از آن، و بعد از آن تا امروز، به درجهى رفیع شهادت رسیدند، در مقابل شما قرار داشتند.
2) صراط مستقیم، ما را به هدف خواهد رساند؛ اما كِى؟ در چه مدت؟ با چه تلاش و مجاهدتى؟ این بستگى دارد به این كه من و شما چقدر تلاش كنیم، چقدر جدى بگیریم، چقدر درست حركت كنیم؛ این به همت ما بسته است؛ ولى انقلاب این راه را پیش پاى این ملت تاریخىِ بزرگ و ستمكشیده گذاشت.
3) اینكه من توصیه میكنم بخوانید این خاطرات مربوط به جنگ را، مربوط به دوران دفاع را، همین عملیات بیتالمقدس و آزاد كردن خرمشهر را، ببینید كى بودند، چه بودند، چه كار كردند، چه جور كردند، براى این است؛ این لازم است. آن وقت خداى متعال «انزل بعدوّنا الكبت»، «انزل علینا النّصر»؛ پیروزى را نازل كرد.
4) حضور مردم در پاى صندوقهاى رأى - كه اعلام حضور قدرتمندانهى این ملت در عرصهى حركت و تاخت به سوى آرمانها است - بلاشك به دنبال خود، موفقیتهاى دیگرى را دارد؛ به كشور مصونیت میبخشد، عزت میبخشد، آبروى بینالمللى میبخشد، دوستان شما را خوشحال میكند، دشمنان شما را ناكام و بدحال میكند.
5) آن كسى كه یا از بیتالمال هزینه میكند، یا از پول مشتبه به حرامِ بعضىها استفاده میكند، نمیتواند اطمینان مردم را جلب كند.
8/3/92 بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
1) شما مثل يك قله هستيد؛ آنچه از دل اين قله ميجوشد، بر دامنه و پيكره سرازير ميشود. رفتار، آداب، خُلقيات، چگونگی تعامل در مجلس شورای اسلامی، مثل بقيهی قلههائی كه در كشور وجود دارد، بر روی رفتار، آداب، اخلاق و منش آحاد جامعه اثر ميگذارد؛ اين يك امر طبيعی است، يك امر هميشگی است.
2) رأی ممتنع مال آنجائی است كه انسان زحمت خودش را كشيد، كار خودش را كرد، بالاخره ذهنش به جائی نرسيد؛ خب، اينجا البته انسان رأی ممتنع ميدهد؛ مثل فقيه و مجتهدی كه زحمت خودش را ميكشد، به منابع مراجعه ميكند، ادلهی اجتهادی و ادلهی فقاهتی را میبيند، بعد ذهنش به جائی نميرسد؛ ميگويد خب، اينجا احتياط كنيد؛ ميگويد من رأی ندارم، فتوا ندارم. رأی ممتنع مال اينجا است؛
3) مردم مثل بچهای نيستند كه از رفتار پدر تأثير ميپذيرد، بدون اينكه زشتی يا خوبی آن رفتار را بفهمد؛ نه، مردم زشتی و خوبی رفتار را ميفهمند؛ طبيعت قضيه اينجوری است. شما ملاحظه كنيد؛ در محيطهای مختلف، جماعات مختلف، كسی يك كاری را ميكند؛ تعبيری را، حرفی را بر زبان میآورد؛ انسان خوشش هم نمیآيد، اما درعينحال تأثير ميگذارد؛ يعنی تكرار آن رفتار را برای انسان تسهيل ميكند، آسان ميكند؛ طبيعت قضيه اين است.
4) كسی يك نقطهی خوبی دارد؛ آن را تحت تأثير نقطهی بدی كه از او در ذهن ما هست، قرار ندهيم؛ اين خيلی چيز مهمی است. بیانصافی و رفتار نامتناسب، منجر ميشود به عكسالعمل مشابه در طرف مقابل.
5) قوهی مجريه وسط ميدان ايستاده است - چه اين دولت، چه هر دولت ديگری - و كارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازير ميشود، سؤالها و مؤاخذهها از او ميشود؛ لذا بايد ملاحظهی او را كرد.
6) قانون ريل حركت اين قطار است؛ شما بايد زحمت بكشيد اين ريلگذاری را بكنيد، آنها هم بايد بر روی اين ريل حركت كنند. شما كمك كنيد كه اين ريل جوری باشد كه اين قطار سر پيچ بتواند بپيچد.
7) «مجلس در رأس امور است» معنايش اين نيست كه هر يك نمايندهای در رأس امور است؛ «مجلس» در رأس امور است؛ يك نماينده، يك نماينده است. يعنی نمايندهی محترم و عزيزی كه مردمِ يك جمع و گوشهای از كشور با شوق و با شور جمع شدند و او را فرستادند مجلس، تصور نكند كه او در رأس امور است؛ نه، «مجلس» در رأس امور است؛ برخوردش را اينجوری مقايسه كند.
اينكه خيال كنيم كه حالا در رأس نظام زيد وجود دارد يا عمرو وجود دارد، اينها در مقابل عظمت حضور مردم و پشتوانهی نظام، در واقع هيچ است؛ شبيه هيچ است.
9) آگاهی مردم ايران و بصيرت مردم ايران در مسائل سياسی، از متوسط جهانی بالاتر است. نميخواهيم ادعای معصوميت كنيم برای آحاد مردم، اما اين ادعای قابل قبولی است و واقعی است؛ نگاه ميكنند، بصيرت دارند، تشخيص ميدهند.
10) گاهی كمك به اين بندهی حقير اين است كه توفيق اين مسئوليت را پيدا كنم، گاهی كمك به من اين است كه توفيق اين مسئوليت را پيدا نكنم؛ هر دويش كمك الهی است. اگر چنانچه ما صادقانه عمل كرديم، خدای متعال به ما كمك خواهد كرد و آنچه كه صلاح و خير است، به ما خواهد داد.
14/3/92 بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1) در پانزده خرداد يك قيام مردمى به وجود آمد. اين نشاندهندهى اين بود كه آحاد ملت ايران، با روحانيت، با مرجعيت - كه مظهر آن، امام بزرگوار بود - يك چنين پيوند مستحكمى دارند. و نكته اينجاست كه همين پيوند است كه ضامن پيشرفت نهضت، اوج نهضت و پيروزى نهضت ميشود.
2) هر جائى كه مردمان عافيتطلب و راحتطلب، در وسط ميدان مبارزه، جائى براى خود باز نميكنند و خطرپذيرى نميكنند، انسانهاى مؤمن و مبارز را به تندى و افراطىگرى متهم ميكنند.
3) سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همين سه باور به او قاطعيت ميداد، شجاعت ميداد و استقامت ميداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود.
4) امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبيك گفتند.
5) امام اعتقاد داشت كه اين ملت، ملتى است با ايمان عميق، باهوش و شجاع؛ كه اگر پيشوايان لايقى در ميان آنها پيدا شوند، اين ملت ميتواند مثل خورشيد در ميدانهاى مختلف بدرخشد.
6) امام قبل از آنكه «ما ميتوانيم» را به مردم ايران تلقين كند و تعليم دهد، «ما ميتوانيم» را در وجود خود زنده كرد.
7) تا روزهاى آخر زندگى، هيچ كس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانى از افسردگى و ترديد و خستگى و وادادگى و تسليمطلبى پيدا نكرد. بسيارى از انقلابىهاى دنيا وقتى كه از دوران جوانى خارج ميشوند و به پيرى ميرسند، دچار ترديد ميشوند، دچار محافظهكارى ميشوند؛ حتّى گاهى حرفهاى اصلى خودشان را هم پس ميگيرند. بيانيههاى امام در سالهاى آخر عمر، حتّى از سخنان سال ۴۲ ايشان گاهى انقلابىتر بود، تندتر بود، قوىتر بود؛ پير ميشد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود.
اين كشور وابسته تبديل شد به ايران مستقل، ايران سرافراز. سران فاسد و خائن و پولپرست و غرق در شهوات و لذتهاى مادى و حيوانى، بر اين كشور حكمرانى ميكردند؛ اين تبديل شد به نمايندگان مردم؛ جاى خود را دادند به زمامدارانى كه نمايندگان مردم بودند. در اين سى و چند سال كسانى بر اين كشور فرمانروائى كردند، قدرت را در دست گرفتند، سياست و اقتصاد را در دست گرفتند كه نمايندهى مردم بودند. با همهى ضعفها و با همهى قوّتهائى كه در اشخاص مختلف وجود داشت، اين خصوصيت همه بود كه اينها نمايندههاى مردم بودند؛ كسانى بودند كه كيسهاى براى خود ندوخته بودند - البته يكى ضعيفتر است، يكى قوىتر است - اين خيلى مسئلهى مهمى است.
9) امروز معنا ندارد كه كسى بگويد فلان جا از نيروى برق يا فرضاً از زيرساختهاى جاده و امثال اينها محروم مانده است. آن روز اگر يك نقطهاى در نقاط دوردست برخوردار بود، مايهى تعجب بود؛ امروز عكسش مايهى تعجب است.
10) در سياست داخلى، اصول امام عبارت است از تكيه به رأى مردم؛ تأمين اتحاد و يكپارچگى ملت؛ مردمى بودن و غير اشرافى بودن حكمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ كار و تلاش همگانى براى پيشرفت كشور. در سياست خارجى، اصول امام عبارت است از ايستادگى در مقابل سياستهاى مداخلهگر و سلطهطلب؛ برادرى با ملتهاى مسلمان؛ ارتباط برابر با همهى كشورها، بجز كشورهائى كه تيغ را بر روى ملت ايران كشيدهاند و دشمنى ميكنند؛ مبارزهى با صهيونيسم؛ مبارزه براى آزادى كشور فلسطين؛ كمك به مظلومين عالم و ايستادگى در برابر ظالمان.
11) در عرصهى فرهنگ، اصول امام عبارت است از نفى فرهنگ اباحهگرى غربى؛ نفى جمود و تحجر و نفى رياكارى در تمسك به دين؛ دفاع قاطع از اخلاق و احكام اسلام؛ مبارزه با ترويج فحشا و فساد در جامعه.
12) در اقتصاد، اصول امام تكيهى به اقتصاد ملى است؛ تكيهى به خودكفائى است؛ عدالت اقتصادى در توليد و توزيع است؛ دفاع از طبقات محروم است؛ مقابلهى با فرهنگ سرمايهدارى و احترام به مالكيت است - اينها در كنار هم - امام فرهنگ ظالمانهى سرمايهدارى را رد ميكند، اما احترام به مالكيت، احترام به سرمايه، احترام به كار را مورد تأكيد قرار ميدهد؛ همچنين هضم نشدن در اقتصاد جهانى؛ استقلال در اقتصاد ملى.
13) انتخابات هم مظهر خداباورى است، هم مظهر مردمباورى است، هم مظهر خودباورى است.
14) حماسه يعنى آن كار افتخارآفرينى كه با شور و هيجان انجام ميگيرد.
15) رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است.
16) آن كسانى كه فكر ميكنند در اين كشور يك اكثريتى خاموش و مخالف با نظام جمهورى اسلامىاند، يادشان رفته است كه سى و چهار سال است كه هر سال در بيست و دوم بهمن، در همهى شهرهاى اين كشور، جمعيتهاى عظيم به دفاع از نظام جمهورى اسلامى بيرون مىآيند و «مرگ بر آمريكا» ميگويند.
17) در كجاى دنيا - هر كس سراغ دارد، بيايد بگويد - به نامزدهاى گوناگون، از آن چهرههاى معروف تا چهرههاى گمنام، اجازه داده ميشود كه به طور مساوى از رسانههاى ملى و دولتى كشور استفاده كنند؟
18) انتقاد بايد به معنى عزم و نيت براى پيمودن آيندهى پرتلاش و افتخارآميز باشد، نه به معناى سياهنمائى و منفىبافى و بىانصافى.
19) امروز در كشور ما اگر كسى سر كار بيايد، احتياج ندارد كه از صفر شروع كند؛ هزاران كارِ برجسته انجام گرفته است.
20) جورى حرف بزنيد كه اگر در خرداد سال آينده نوار امروز شما را جلوى خودتان گذاشتند يا پخش كردند، شرمنده نشويد؛ جورى وعده بدهيد كه اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما كشيدند، مجبور نباشيد تقصير را گردن اين و آن بگذاريد كه نگذاشتند، نشد. كارى را كه ميتوانيد انجام دهيد، وعده بدهيد.
21) قول بدهند كه به مسئلهى اقتصاد - كه امروز ميدان چالش تحميلى بر ملت ايران از سوى بيگانگان است - بخوبى خواهند پرداخت.
22) عصبانيت آنها ناشى از اين است كه شما هستيد.
17/3/92 بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفرای كشورهاى اسلامى در سالروز بعثت حضرت رسول اعظم صلواتاللهعلیهوآله
1) كارهاى كوچك، اقدامهاى كوچك، قاعدتاً مزاحمتهاى كوچك دارد؛ كارهاى بزرگ، مزاحمتها و معارضههاى بزرگ دارد.
2) شياطين كار ميكنند، اما طبيعت عالم و حركت عالم به سوى حق است
3) هر جا صداى عدالت و عدالتخواهى بلند ميشود، اين صداى اسلام است، ولو آن كسانى كه اين فرياد را سر ميدهند، ندانند اين از كجاست؛ هر جا نداى كرامت انسان بلند ميشود، اين نداى اسلام است، نداى اديان است؛ و البته كانون اين همه، مركز اسلام و مركز ايمان و هر جائى است كه در آن، قرآن مورد اعتقاد و ايمان قرار داشته باشد؛ طبعاً دشمنىِ دشمنان اسلام و قرآن هم با آنجا بيشتر است؛ امروز اين را داريد مشاهده ميكنيد.
4) دعوت اسلام را بايد با صراحت، با شجاعت، با صداقت، همراه با ركن اصلى دعوت اسلام - يعنى عدالت - در دنيا منتشر كرد. فرمود: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»؛(۳) اين دو تا، خصوصيات دعوت الهى است؛ خصوصيات كلمهى ربوبى است: «صدق و عدل»؛ «صداقت و عدالت». مسلمانها اين را بايد در دنيا از خودشان نشان دهند. اين، دلها را متوجه خواهد كرد؛ پيام اسلام را به دلها خواهد رساند.
5) يك روزى دنياى اسلام با صهيونيسم غاصب مقابله ميكرد، دشمنان در تبليغاتشان گفتند اين يهودىستيزى است؛ در حالى كه يهودىستيزى نبود. در كشورهاى اسلامى، يهودىها هم مثل ديگر اديان - يهودى، مسيحى، مسلمان - در كنار همديگر زندگى ميكنند. امروز در كشور ما يهودى هست، مسيحى هست، مسلمان هست، بعضى از اديان ديگر حضور دارند و در زير سايهى امنيت اسلام، همه باهم زندگى ميكنند. بحثِ يهودىستيزى نيست، بحثِ مقابلهى با صهيونيسم غاصبِ متجاوزِ ظالمِ قسىالقلب است.
17/3/92 بیانات در دیدار شركتكنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن كریم
1) يك روزى بود كه در كشورهاى اسلامى، از شرق اسلامى تا غرب اسلامى، اگر جوانانى، برجستگانى ميخواستند صداى آزاديخواهى بلند كنند، مكاتب چپ را مطرح ميكردند، شعارهاى سوسياليستى و كمونيستى ميدادند. امروز در دنياى اسلام، از شرق اسلام تا غرب اسلام، اگر كسانى بخواهند شعار عدالت بدهند، شعار آزادى و استقلال بدهند، شعار عزت بدهند، قرآن را سر دست ميگيرند؛ اين خيلى باارزش است.
2) امروز هر حنجرهاى كه به وحدت دنياى اسلام دعوت كند، حنجرهى الهى است، ناطق من اللّه است. هر حنجرهاى و زبانى كه ملتهاى مسلمان را، مذاهب اسلامى را، طوايف گوناگون اسلامى را به دشمنى با يكديگر تحريك كند و عصبيتها را عليه يكديگر تحريك كند، ناطق من الشيطان است.
22/3/92 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سوم شعبان ۱۴۳۴ سالروز ميلاد امام حسين عليهالسّلام
1) خيليها در راه خدا شهيد شدند، در ركاب پيغمبر، در ركاب اميرالمؤمنين، در ركاب انبياء الهى، هيچكدام با حادثهى كربلا قابل مقايسه نيست. فرق است بين آن كسى كه در ميان هلهله و تحسين ياران و همراهان و به اميد فتح و پيروزى وارد ميدان ميشود ميجنگد و بعد شهيد ميشود و به خاك هلاك مىافتد - كه البتّه اجر بسيار بالايى دارد - و بين آن جماعتى كه در يك دنياى تاريك و ظلمانى، در هنگامى كه همهى سرجنبانان بزرگ دنياى اسلام از همراهى با آنها سر باز ميزنند بلكه آنها را بر اين اقدام ملامت هم ميكنند، اميد يارى از هيچكس نيست، كسى مثل عبداللهبنعباس آنها را منع ميكند، كسى مثل عبداللهبنجعفر آنها را منع ميكند، ياران و مخلصان و علاقهمندان در كوفه از همراهى با او سر باز ميزنند، تنهاى تنها، فقط با تعداد معدودى از ياران مخلص، و با خانواده - با همسر، با خواهر، با خواهرزادهها، با برادرزادهها، با جوانان، با فرزند شش ماهه - وارد ميدان ميشود. اين يك حادثهى عجيبى است؛ يك منظرهى پرشكوهى است در تاريخ كه در مقابل چشم بشريّت گذاشته شده است. امام حسين عليهالسّلام خود را براى يك چنين روزى آماده ميكرد.
2) اينجور نيست كه حالا هر كس راه حسينبنعلى را رفت، حتماً آخر كار بايستى به صورت ظاهر، به شكل دنيايى، ناكامى باشد؛ نخير، اين راه را، اين درس را در مقابل چشم بشريّت گذاشتهاند، ميگويند اگر دنيا هم ميخواهى، اگر عزّت هم ميخواهى، در اين راه است؛ بايد حركت كنى.
3) اينكه ملاحظه ميكنيد دشمن در عرصههاى مختلف، از زاويههاى مختلف، گاهى تعرّضى، تجاوزى، پيشرفتى انجام ميدهد، بهخاطر اين است كه كسانى به او چراغ سبز ميدهند، دشمن را اميدوار ميكنند. بعضى از حرفها دشمن را اميدوار ميكند؛ بعضى از قيافهگرفتنها و رفتارها دشمن را اميدوار ميكند. وقتى دشمن اميدوار شد، بر فشار خود مىافزايد؛ وقتى دشمن نااميد شد، طبعاً خواهد ديد فشار فايدهاى ندارد، راه ديگرى را دنبال ميكند.
4) يك عدّهاى سالها مرتّب نعره ميزدند: آقا نميگذارند، تريبون نميدهند! بفرماييد، اين هم تريبون، اين هم حرف؛ نه براى يك گرايش خاص، براى هشت گرايش.
5) سال ۸۸، آن روز هم شور و هيجان بود منتها همراه با فحش و فضيحت! در اين شهر تهران - حالا شهرستانها كمتر - مردم در اين خيابانها راه ميرفتند، يك عدّه به اين يك عدّه به آن، يك عدّه عليه اين يك عدّه عليه آن، شعار ميدادند، حرف ميزدند، به همديگر ميپريدند، بعضىها در اين بين پيدا ميشدند بددهنى ميكردند، فحش ميدادند؛ در اين انتخابات نه، شور و هيجان هست، احساسات هست، امّا بىادبى نيست، بىاحترامى نيست. اين خيلى باارزش است؛ ما در چهار سال اينقدر پيشرفت كرديم؛ خدا را شكر بر اين پيشرفت و بر همهى پيشرفتهاى فراوان ديگرى كه در اين سالها بحمدالله براى كشور پيش آمده است.
6) دشمن بينالمللى دشمنى نيست كه با رودربايستى و با من بميرم، تو بميرى كنار بكشد؛ در دنيا سياست اينجورى نيست كه با رودربايستى بگوييم: طرف را خجالتزده كنيم، مثلاً عقب بكشد؛ نخير، هرچه شما ضعف نشان بدهيد، او مىآيد جلو؛ هرچه شما عقب بكشيد، او جرىتر ميشود. اين را ما تجربه كرديم؛ يك جاهايى عقب كشيديم، دشمن ما جرىتر شد؛ يك چيزى او گفت، ما به خيال يك مصلحتى حرف او را قبول كرديم، ديديم پايش را گذاشت روى آن حرف، يك قدم آمد جلو؛ دشمن اينجورى است.
92/4/5بيانات در ديدار مسئولان و كاركنان قوهى قضائيه در آستانهی سالروز حادثه هفتم تیر و روز قوه قضائیه
1) براى يك نظام نوپا، روشن شدن چهرهى دشمنان، چيز كوچكى نيست.
2) همهى تلاشها بايد اين باشد كه اين قوه تبديل شود به يك مجموعهى كاملاً كارآمد و كاملاً سالم. اگر اين شد، آن وقت مردم ميوه را خواهند چشيد. آن ميوه چيست؟ احساس رضايت و احساس امنيت.
3) خب، آنچه كه اتفاق افتاد، صد و هشتاد درجه عكس آن چيزى بود كه آنها ميخواستند. اين چيز كمى است؟ اين حادثهى كوچكى است كه ماستمالى كنند، با تحليلهاى آبكى از روى قضيه بگذرند؟ نخير، ملت ايران عظمتى را از خود ساطع كرد؛ ملت ايران كار بزرگ و كارستانى انجام داد؛ در عرصهى مواجهه و مقابله و خصومت و كينهورزى دشمنان بينالمللى، از خود مهارت نشان داد.
4) مشكل دولتها در كشورهاى مختلف اين است كه در مقابل هجمههاى جهانى، در مقابل طمعورزان بينالمللى، قادر نيستند از ملتشان، از منافعشان، از عزتشان دفاع كنند. جمهورى اسلامى، استوار و مستحكم مثل شير در مقابل دشمنان ايستاده، از منافع ملت دفاع ميكند؛ اين را حتّى آن كسانى هم كه احياناً آمدند رأى دادند، اما به نظام اعتقادى هم نداشتند، با اين كارِ خودشان تصديق كردند؛ نشان دادند كه اعتماد به نظام جمهورى اسلامى، عمومى است. اين هم يك نكته، كه خيلى مهم است.
5) هرچه ميخواستند دستگاههاى امنيتى كشورمان با تبليغات بگويند، نميتوانستند اين حقيقت را به اين روشنى بيان كنند كه انتخابات بيان كرد. اين انتخابات نشان داد كه بحمدالله در اين كشور، به خاطر همراهى مردم، به خاطر هوشيارى مسئولان امور، در بخشهاى مختلف و در سراسر كشور - كشور به اين بزرگى - امنيت خوبى برقرار است.
6) آن چهرهى سياسىاى كه با نجابت، با قانونمدارى در قضايا برخورد ميكند، مردم از او خوششان مىآيد. آن كسانى كه به قانون بىاعتنائى ميكنند، واگرائى از قانون ميكنند - به هر بهانهاى - آنها را هم مردم شناسائى ميكنند؛ از آنها بدشان مىآيد.
7) دولت كنونى هم نقاط قوّت فراوانى دارد، گيرم نقاط ضعفى هم وجود دارد. كدامِ ما در كار كردمان، در عملمان، نقطهى ضعف نداريم؟
بنابراين اين را بايد توجه داشته باشند؛ جمهورى اسلامى در قضيهى هستهاى، هم قانونى عمل كرده است، هم شفاف عمل كرده است، هم از لحاظ استدلالى، منطقى عمل كرده است؛ منتها اين يك نقطهاى است كه براى فشار بر جمهورى اسلامى اين را مناسب دانستهاند. اگر اين هم نباشد، يك قضيهى ديگرى را براى فشار مطرح ميكنند. هدف، تهديد است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته كردن است. خودشان گفتند: هدف، تغيير دادن نظام سياسى و سازوكار سياسى است.
9) راه نظام جمهورى اسلامى، راه خدا است؛ هدفها، هدفهاى الهى است؛ تكيهگاه، ارادهى الهى است؛ و اينچنين راهى هيچ وقت به بنبست منتهى نخواهد شد. اين را همه بايد بدانند و مطمئن باشند كه به توفيق الهى و به اذنالله بنبستى در راه ما وجود نخواهد داشت.
19/4/92 بیانات در محفل انس با قرآن یكى از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهى فرهنگ خود را متأثر میكردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانى این را در میان جامعهى ما و كشور ما بعمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگى كسانى كه دل و جانشان خالى بود از نور معنویت؛ در سبك زندگى، در كیفیت پوشش، در كیفیت راه رفتن، در كیفیت معاشرتها و ارتباطات اجتماعى. اگر هم كسى به آنها اعتراض كرد، گفتند كه دنیا امروز اینجورى است. در حالى كه قرآن به ما مىآموزد: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ».(۱) آنچه كه انسان جا دارد آن را فرا بگیرد و اگر لازم بود، از آن تقلید كند، عبارت است از طریق هدایت؛ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
[="]۱) انعام: ۱۱۶ اگر از بیشتر كسانى كه در روى زمین هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مىنمایند، و تخمین و حدس (واهى) مى زنند.
23/4/92 بیانات در آخرین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت دهم
1) مخالفين و كسانى كه بىاطلاعند - بعضى از دستگاههاى رسانهاىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چيزهائى را كه جلوى چشم هم هست، انكار ميكنند. يعنى كارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مىبينند، منعكس شده، اين را دوست دارند انكار كنند.
2) همه فهميدند كه رئيس جمهور محترم و همكارانشان در دولت حجم كارشان بسيار بالا و پرشتاب نسبت به همهى دورههاى ديگر بود و هست؛ اين نقطهى برجستهاى است كه نبايد اين را ناديده گرفت.
3) اين دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگيرد و به آنها افتخار كند و آنها را در جامعه مطرح كند.
4) هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، كمك آن به پيشرفت انقلاب بيشتر شد. سعى ميكنند اين شعارها را بتدريج محو كنند، كمرنگ كنند.
در مورد كشور و انقلاب ما هم اين كار را دشمن شروع كرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شكر ميكنيم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را كمرنگ و سپس محو كند. به نظر من يك بخش عمدهاى از اين هم مربوط ميشود به هوشيارى امام بزرگوارمان.
5) آن دوز لازم از ذخيرهاى كه شما لازم داريد براى اينكه بتوانيد اين راه را طى كنيد، همين واجبات است؛ اين واجبات را كه انجام دهيد، آن مقدار لازم از ذخيره را داريد. هرچه بيشتر كرديد و بر اين واجبات افزوديد، امكانات بيشترى خواهيد داشت، استفادهى بيشتر و بهرهى بيشترى خواهيد برد. ليكن مقدار فرائضى كه بر ما واجب است، آن حداقل نيازى است كه ما براى عبور در اين راه داريم. محرّمات هم همين جور است. يعنى اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهيز از آسيبهائى است كه در اين راه ممكن است براى ما پيش بيايد.
[h=3]30/4/92 بيانات در ديدار مسئولان نظام [/h]1) بعد از آنكه خداى متعال به ما در يك عرصهاى يك موفقيتى را ارزانى داشت، موظفيم تضرع و توسل و توجه خودمان را افزايش دهيم؛ اين وظيفهى ما است. فرمود: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا، فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا».
2) آزادى از آتش، در واقع آزادى از همين خطاها و گناهانى است كه ما انجام ميدهيم. اين گناهان ما، خطاهاى ما، همان صورتهاى ناسوتى آن عذابهاى آخرتند. اگر اينجا ظلم ميكنيم، اگر غيبت ميكنيم، اگر بدگوئى ميكنيم، اگر از حد خودمان تجاوز ميكنيم، اگر از تكليف تجاوز ميكنيم، هر كدام از اينها يك صورت اخروى دارد كه در عالم برزخ و در عالم قيامت به شكلهاى مخصوصِ خودش ظاهر ميشود، تجسم پيدا ميكند؛ و اينها عذاب الهى است.
3) به نظر ما، اين توسل و تضرع، در همهى عرصههاى حيات، به عمل مىانجامد. اگر اين توجه به خدا باشد، ركود، سكون، نااميدى، بازگشت به عقب و توقف در عرصههاى گوناگون حيات وجود ندارد. لازمهى عمل هم «صبر» و «توكل» است.
4) در عرصههاى گوناگون جهانى، درگيرىها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفى كه ارادهاش زودتر ضعيف شود، شكست خواهد خورد. صبر يعنى اين عزم را، اين اراده را نگه داشتن، حفظ كردن. توكل هم يعنى كار را انجام دادن و نتيجه را از خدا خواستن.
5) اگر ما بخواهيم صبر و توكل را به كار بگيريم، چند عنصر اساسى و اصلى بايد مورد رعايت قرار بگيرد:
اول، انتخاب جهت درست است.
دوم، بهكارگيرى همهى ابزارهائى كه در اختيار است.
سوم، نگاه به اولويتها است.
6) ببينيم ما كجائيم، چه هستيم. چند عنصر را من اينجا يادداشت كردهام - شش هفت عنصر را - اينها همهاش واقعيتها است:
واقعيت اول: كشور ما كشورى است با جغرافياى مهم.
واقعيت دوم، تاريخ و ريشههاى تمدنى ما است.
واقعيت سوم، ثروتهاى طبيعى و انسانىِ چشمگير است.
(واقعیت چهارم) آنچه كه شما از زبان سياستمداران و دولتمردان وابستهى به سياستهاى غربى و دستگاههاى استبدادى شنفتيد در زمينهى تحقير ايران و ايرانى و اينكه «نميتوانيم» و چه و چه، اينها همهاش ناشى از همان سلطهى فرهنگ غربى و سلطهى سياسى غرب بر كشور ما بوده. اينها جزو واقعيتها است.
واقعيت پنجم، بيدارى ملى است در سه مقطع. در سه مقطع، ما يك بيدارى عمومى و ملى داشتيم: اول، مقطع مشروطيت؛ دوم، مقطع نهضت ملى - آيةالله كاشانى و دكتر مصدق - و سوم، مقطع انقلاب اسلامى.
واقعيت ششم، تجربهى پيشرفت در عرصههاى گوناگون است.
واقعيت هفتم اين است كه كشور با يك جبههى دشمن معاند مواجه است.
7) مسئلهى تحديد نسل براى كشور ما خطر است؛ من به شما عرض بكنم. محدود كردن نسل، براى كشور ما يك خطر بزرگى است. ما در منطقهى خطر مبالغ زيادى پيش رفتيم، بايد برگرديم؛ ميتوانستيم جلوى اين كار را بگيريم، نگرفتيم. آنچه كه متخصصين و كارشناسان، با نگاههاى علمى، با دقت علمى بررسى كردهاند، ما را به اين نتيجه ميرساند كه با اين روند كنونى، كشور در آينده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پيرى عمومى خواهد شد. اين تحديد نسل، چيز بدى است.
پروندهى خصوم خودمان را فراموش نكنيم. ممكن است انسان يك وقتى سابقهاى را به رو نياورد؛ اشكالى ندارد. شما يك وقتى با يك شخصى مواجهايد، ميخواهيد يك كارى را انجام دهيد، يك سابقهاى هم از او داريد، مصلحت نميدانيد به رو بياوريد؛ اين اشكالى ندارد، اما اين سابقه يادتان نرود؛ اگر يادتان رفت، پشت پا خواهيد خورد، ضربه خواهيد خورد.
2/5/92 بيانات در ديدار شاعران در شب ميلاد امام حسن مجتبى علیهالسلام
1) احساسات بشرىِ شاعر را بايد در نظر گرفت، دلتنگىهاى شاعر را هم بايد در نظر گرفت، انديشه و حكمت شاعر را هم بايد در نظر گرفت؛ يعنى هر كدام از اين سه بخش، بخشى و فصلى از هنر شعر را به خودشان اختصاص ميدهند.
2) حكمت، انديشهى حكيمانه، مسائل لازم براى آموختن به انسانها، اينها را فهميدن و در شعر گنجاندن و بيان كردن - كه معارف دينى و معارف انسانى و سبك زندگى جزو برترينهايش است - اينها مسئوليتهاى شاعر است.
92/5/6 بيانات در ديدار دانشجويان
1) همه كوشش كنند كه اختلاف نظر در تحليل، در برداشت، در تلقى از واقعيتها، به كدورت نينجامد، به دعوا نينجامد.
2) ممكن است كسانى باشند كه از لحاظ اصول و مبانى با شما دشمنى كنند؛ خب آن يك مقولهى ديگرى است، يك بحث ديگرى است؛ اما اختلاف نظر نبايد به دعوا و كدورت و احياناً خشونت بينجامد. امام (رضوان الله عليه) - البته نه به دانشجويان - مكرر به سياستمداران و نمايندگان و مسئولان و فعالان سياسى توصيه ميكردند و ميگفتند مثل مباحثهى طلبهها رفتار كنيد. طلبهها در هنگام مباحثه، گاهى اوقات عليه هم عصبانى ميشوند - حالا مضمون هم ميگويند به طلبهها، ميگويند كتاب تو سر هم ميزنند! كه البته چنين چيزى نيست - بحث ميكنند، داد ميكشند؛ كسى نگاه كند، خيال ميكند اينها ميخواهند مثلاً همديگر را تكهپاره كنند؛ در حالى كه نه، مباحثه كه تمام ميشود، بلند ميشوند ميروند با همديگر سر سفره مىنشينند و آبگوشتشان را ميخورند، با هم حرف ميزنند، با هم دوستند، رفيقند. امام ميگفتند: سياسيون - چه در مجلس، چه در دولت، چه در حزب جمهورى اسلامى كه آنوقت ما داشتيم، يا بقيهى عرصههاى سياسى - اينجورى با هم رفتار كنند. ممكن است اختلاف نظر هم باشد، بگومگو هم باشد، اما نگذاريد كدورت و دشمنى به ميان بيايد.
3) من خواهش ميكنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح ميكنيد، مسئلهى اصلى و عمده را در اين قضايا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهيد؛ آن مسئلهى اصلى اين است كه يك جماعتى در مقابل جريان قانونى كشور، به شكل غير قانونى و به شكل غير نجيبانه ايستادگى كردند و به كشور لطمه و ضربه وارد كردند؛ اين را چرا فراموش ميكنيد؟ البته ممكن است در گوشه و كنار يك حادثهى بزرگ زد و خوردهائى انجام بگيرد كه انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخيص دهد؛ يا يك نفر در موردى ظالم، در موردى مظلوم باشد؛ اين كاملاً امكانپذير است؛ اما در اين قضايا، مسئلهى اصلى گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن كسانى كه فكر ميكردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجههى با تقلب، اردوكشى خيابانى كردند؟ چرا اين را جواب نميدهند؟ صد بار ما سؤال كرديم؛ نه در مجامع عمومى، نخير، به شكلى كه قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نميكنند؟ در جلسات خصوصى ميگويند ما اعتراف ميكنيم كه تقلب اتفاق نيفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نيفتاده بود، چرا كشور را دچار اين ضايعات كرديد؟ چرا براى كشور هزينه درست كرديد؟ اگر خداى متعال به اين ملت كمك نميكرد، گروههاى مردم به جان هم مىافتادند، ميدانيد چه اتفاقى مىافتاد؟ مىبينيد امروز در كشورهاى منطقه، آنجاهائى كه گروههاى مردم مقابل هم قرار ميگيرند، چه اتفاقى دارد مىافتد؟ كشور را لب يك چنين پرتگاهى بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصيرت بهخرج دادند. در قضاياى سال ۸۸، اين مسئلهى اصلى است؛ اين را چرا فراموش ميكنيد؟
4) من همهى دانشجويان را به «دانشجوئى» به معناى واقعى كلمه - يعنى دنبال علم رفتن - و به فعاليتهاى متناسب با دانشجوئى دعوت ميكنم؛ چه فعاليتهاى اجتماعى، چه فعاليتهاى سياسى.
5) اگر چنانچه نيروى جوانى، يعنى قدرت فكرى و بدنى، و اگر نشاط و روحيه و حالت تحرك، و همچنين جسارت، يعنى خطشكنىها، كه در جوانها به عنوان خصيصه وجود دارد، نباشد، ما به آرمانها دست پيدا نخواهيم كرد.
6) در نظام اسلامى، جامعه، هم عادلانه اداره ميشود، هم در درون خود، جامعهى عادلى است، هم جامعهى پيشرفته است، هم جامعهى معنوى است؛ يعنى از معنويت سيراب است، برخوردار است؛ معنويتى كه موجب ميشود انسان اهداف حقير مادى و شهوات روزمرهى زندگى را اهداف بلند خود نشمارد؛ هدفهاى والاترى، هدفهاى بالاترى براى او مطرح باشد؛ ارتباط آحاد انسان، ارتباط دلها با خدا، محفوظ باشد؛ اين جامعهى مورد نظر اسلام است.
7) آرمانگرائى بدون ملاحظهى واقعيتها، به خيالپردازى و توهّم خواهد انجاميد.
يكى از كاركردهاى بصيرت همين است كه انسان واقعيتها را آنچنان كه هست، ببيند. در تبليغات گاهى يك واقعيتى را از آنچه كه هست، چندين برابر بزرگتر نشان ميدهند؛ در حالى كه بعضى از واقعيتهاى ديگر را اصلاً نشان نميدهند. مثلاً فرض بفرمائيد يكى از واقعيتها اين است كه بخشى از نخبگان كشور از كشور خارج ميشوند؛ بله، اين يك واقعيتى است؛ اما در قبال اين، يك واقعيت ديگرى هم وجود دارد و آن عبارت است از افزايش نخبه، افزايش دانشجويان نخبه. ما كِى اين همه دانشجوى نخبه داشتيم؟
9) نبايد از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پيروزىهاى شيرين، نه در هنگام هزيمتهاى تلخ. ما در عرصهى دفاع مقدس پيروزىهاى بزرگى داشتيم، هزيمتهاى تلخى هم داشتيم. امام (رضوان الله عليه) سفارش ميكردند و ميگفتند: نگوئيد شكست، بگوئيد عدمالفتح. يك جا پيروزى نصيب انسان ميشود، يك جا هم پيروزى نصيب انسان نميشود؛ چه اهميتى دارد؟ بعضىها هستند كه اگر چنانچه جريان كار بر وفق مرادشان پيش آمد و به نقطهى مورد نظر خودشان رسيدند، از دنبال كردن آرمانها دست ميكشند؛ اين خطا است. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»؛ قرآن به ما ميگويد: وقتى اين كار را تمام كردى، اين تلاش را تمام كردى، تازه خودت را آماده كن، بايست براى ادامهى كار. بعضى آنجورند - اين اشتباه است - بعضى هم بعكس؛ اگر آنچه كه پيش مىآيد، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار يأس و انفعال و شكست ميشوند؛ اين هم غلط است؛ هر دو غلط است.
10) وقتى انسان واقعيتها را ملاحظه كند، هيچ چيز به نظرش غير قابل پيشبينى نمىآيد.
11) تكليفگرائى معنايش اين است كه انسان در راه رسيدن به نتيجهى مطلوب، بر طبق تكليف عمل كند؛ برخلاف تكليف عمل نكند، ضدتكليف عمل نكند، كار نامشروع انجام ندهد؛
12) كسى كه براى رسيدن به نتيجه، برطبق تكليف عمل ميكند، اگر يك وقتى هم به نتيجهى مطلوب خود نرسيد، احساس پشيمانى نميكند.
13) جدا كردن مسائل اصلى از فرعى، مسائل درجهى يك از مسائل درجهى دو، سرگرم نشدن به مسائلى كه از اولويت برخوردار نيستند و شناختن اين مسائل، از عرصههاى شور و شوق دانشجوئى و دانشگاهى است.
14) امروز صحنهى مصر، صحنهى بسيار دردناكى است؛ براى ماها كه نگاه ميكنيم، واقعاً دردناك است. اين به خاطر اشتباهاتى است كه صورت گرفت؛ يك كارهائى نبايد ميشد، شد؛ يك كارهائى بايد ميشد، نشد. آنوقت اينها مقايسه شود با نظائر خودش در نظام جمهورى اسلامى؛ اينجااز اول چگونه عمل شد، و آنجا چگونه؟ به نظر ما اينها خيلى مهم است. امروز استكبار يك صفآرائى عجيبى دارد، يك خاكريز طولانىاى در مقابل اين بيدارى بهوجود آورده؛ حالا يك بخشهائىاش را شما در اين كشورها و در اين حوادث و همچنين در حوادث كشور خودمان داريد مشاهده ميكنيد. كار، خيلى كار مهمى است.
92/5/12 بيانات در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى اسلامى ايران
1) انتخاب در اختيار مردم است، و محور و مدار كارها هم اسلام عزيز است؛ مردمسالارى اسلامى.
2) يكى از خصوصيات اين مردمسالارى اين است كه رابطهى مردم و مسئولان به صِرف رابطهى قانونى منحصر نميشود؛ بلكه علاوه بر آن، رابطهى عاطفى و ايمانى است؛ كه ناشى از اعتقادات مردم، ناشى از بينش دينى مردم، ناشى از تعهد مردم به مبانى و اصول انقلاب است. اين چيزى است كه در دنيا ما نظيرى برايش نمىشناسيم.
3) رئيس جمهور محترمى كه امروز رسماً به مسئوليت سنگين و افتخارآميز رياست جمهورى رسيدند، به اين نكته توجه كنند كه مردم، كشور عزيز ايران را يك كشور اسلامى و مبتنى بر تعاريف اسلامى و تعاليم اسلامى ميدانند؛ لذا مىايستند.
4) ديروز در اين كشور روز قدس بود. چه كسى اجبار كرده بود كه مردم در اين هواى گرم، با دهان روزه بيايند توى خيابانها، در تهران، در شهرستانها، در هواى گرم مناطقى مثل خوزستان، و بر مبناى يك اعتقاد شعار بدهند و ايستادگى را به رخ دنيا بكشانند و موضع خود را نسبت به مسئلهى فلسطين و رژيم غاصب صهيونيست اعلام كنند؟ تحليل تحليلگران چگونه است؟
5) در نظام جمهورى اسلامى، پذيرش مسئوليت به معناى كامجوئى از قدرت نيست؛ به معناى قبول زحمات خدمت به مردم است.
6) درس بزرگى كه ما از اين فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه ميتوانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم؛ هرچه ميتوانيم، در درون، خودمان را مقتدر كنيم؛ دل به بيرون نبنديم. آنهائى كه دل به بيرون ظرفيت ملت ايران ميبندند، وقتى با يك چنين مشكلاتى مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد.
7) همين جور كه گفتند، «امت وسط» خصوصيت جامعهى اسلامى است؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً». راه وسط، همان راه اسلام است؛ نگاه كنيم ببينيم اسلام به ما چه ميگويد، اسلام از ما چه ميخواهد.
92/5/15 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
1) اگر همين پيشرفت در ايران ادامه پيدا كند، در سال ۲۰۱۸، يعنى پنج سال ديگر، ايران رتبهى چهارم علمى دنيا را خواهد داشت؛ اين خيلى چيز مهمى است. يعنى بعد از سه كشور ديگر - آمريكا و چين و انگليس؛ آن سه كشورى است كه ذكر كردند - كشور چهارم، ايران خواهد بود.
2) اسلام براى علم ارزش ذاتى قائل است - ليكن علاوهى بر اين ارزش ذاتى، علم قدرت است. يك ملت براى اينكه راحت زندگى كند، عزيز زندگى كند، با كرامت زندگى كند، احتياج دارد به قدرت. عامل اصلى كه به يك ملت اقتدار ميبخشد، علم است. علم، هم ميتواند اقتدار اقتصادى ايجاد كند، هم ميتواند اقتدار سياسى ايجاد كند، هم ميتواند آبرو و كرامت ملى براى يك ملت در چشم جهانيان به وجود بياورد. يك ملت عالم، دانا، توليد كنندهى علم، در چشم جامعهى بينالمللى و انسانها طبعاً با كرامت است.
3) بعضى از دوستان گفتند «ديپلماسى علمى»، «ديپلماسى دانشگاهى»؛ بنده هم اعتقاد به اين دارم، تشويق هم كردهام؛ اما توجه داشته باشيد كه طرف مقابل روى اين نكته بخصوص توجه دارد، روى اين نكته برنامهريزى ميكنند. بر روى همين نقطهى «ديپلماسى علمى» برنامهريزى ميكنند و اهداف خودشان را دنبال ميكنند. اگر با توجه، با آگاهى، با بصيرت، كار انجام بگيرد، ما كاملاً موافق هستيم.
4) بخشى از اين كارهائى كه امروز در زمينهى تحريم و امثال اينها مشاهده ميكنيد، مربوط به همين است كه نميخواهند جامعهى ايرانى به اين اقتدار درونزا دست پيدا كند؛ كه اقتدار علمى، يك اقتدار درونزا است.
5) دشمنانى هستند كه مايلند حتّى مسائل صنفى در دانشگاهها به سمت مسائل سياسى و جنجالهاى سياسى گرايش پيدا كند؛ از اين بايد پرهيز كرد.
6) اين انقلاب اسلامى بود كه آمد آن فضا را شكست و فضاى علمى را غالب كرد. بنابراين همه بايد خودمان را مديون بدانيم و متعهد بدانيم به حفظ و پاسدارى آرمانهاى انقلاب و ارزشهاى انقلاب.
7) بايد نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبهروز بيشتر شود. فارسى بنويسيد، فارسى واژهسازى كنيد و اصطلاح ايجاد كنيد. كارى كنيم كه در آينده، آن كسانى كه از پيشرفتهاى علمى كشور ما استفاده ميكنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را ياد بگيرند. اين افتخارى نيست كه ما بگوئيم حتماً زبان علمى كشور ما فلان زبان خارجى است. زبان فارسى اينقدر ظرفيت و گنجايش دارد كه دقيقترين و ظريفترين علوم و دانشها ميتوانند با اين زبان بيان شوند. ما زبان پرظرفيتى داريم. كمااينكه بعضى از كشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگليسى تبديل شود به زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اينها زبان خودشان را به عنوان زبان علمى در دانشگاههايشان حفظ كردند.
يك عدهاى كأنه افتخار ميكنند كه يك حقيقتى را، يك عنوانى را با يك واژهى فرنگى بيان كنند؛ در حالى كه واژهى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست ميدارند از تعبيرات غربى استفاده كنند؛ بعد حالا يواش يواش اين ديگر به دامنههاى گستردهاى در سطوح پائين و سطوح عوامانه هم رسيده، كه واقعاً رنجآور است.
پيشرفت غربى هيچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پيشرفت كشورهاى پيشرفتهى غربى نتوانست فقر را از بين ببرد، نتوانست تبعيض را از بين ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر كند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر كند.
9) انگليسها آمريكا را با پولى كه از هند به دست آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهاى استقلال آمريكا كه انگليسها بر كشور آمريكا مسلط بودند، عمدهى درآمد تجار انگليسى از تجارتى بود كه از هند به سواحل آمريكا ميكردند؛ كه بعد با مقابلهى ساكنان آمريكا - البته نه ساكنان بومى، بلكه باز هم همان مهاجرين انگليسى و اسپانيائى و ديگران - و جنگى كه انجام گرفت و سپس استقلال آمريكا، دوران تسلط انگليس تمام شد. بههرحال اينها پايهى تمدن خودشان را با مكيدن خون ملتها شروع كردند.
خطبههای نماز عید فطر
اول شوال ۱۴۳۴
1) يكى از خصوصيات كار براى خدا و تلاش و مجاهدت للَّه است كه صاحب آن، با وجود تحمل مشكل و تحمل زحمت، احساس شادى ميكند.
2) يك سنت خوب هم امسال بيش از سالهاى ديگر ديده شد، كه خوب است مورد توجه قرار بگيرد و آن، افطارى دادنهاى ساده و بىپيرايه در مساجد و در خيابانها بود در بيشتر شهرهاى كشور كه بسيار كار شايستهاى است.
3) بعضىها به بهانهى افطار، حركات و عمل مسرفانه انجام ميدهند و به جاى اينكه در ماه رمضان وسيلهاى بشوند براى نزديكى روحى به فقرا و مستمندان، با اين عمل، با اين حركت، خود را در لذات جسمانى غرق ميكنند.
4) زبان خشن و زورِ گروههاى مردمى در مقابل يكديگر، مطلقاً بىفايده است و حامل ضررهاى بزرگى است.
92/5/18 بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفرای كشورهاى اسلامى
در روز عید فطر، اول شوال ۱۴۳۴
1) «يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ»(۱) - دعائى كه وارد شده است براى روز عيد فطر، در صحيفهى مباركهى سجاديه - حتّى كسانى كه در مخاطبهى با پروردگار عالم، با گستاخى حرف ميزنند، خداى متعال رحمت خود را شامل آنها هم ميكند.
2) پيشرفت جزو ذات حركت ملت ايران شده است.
3) من توصيهام به مسئولان كشور، به نخبگان سياسى، به برگزيدگان و برجستگان دينى، به آنهائى كه منطقهى نفوذ كلمهاى در ميان مردم دارند، اين است: تا آنجا كه ميتوانند، بر روى اين اتحاد و انسجامِ باارزش ملت ايران تكيه كنند؛ ايمان به خدا و اتحاد، دين و اتحاد كلمه؛ اين دو چيز است كه ميتواند كشورها را، ملتها را روى پاى خودشان نگه دارد؛ قدرت مقاومت به آنها بدهد؛ و ملت ايران بحمدالله از اين دو برخوردار است.
۱) صحيفهى سجاديه، دعاى ۴۶ اى خداوندى كه از درگاه خود نمىرانى آنان را كه در خواهندگى دليرى مىكنند.
92/6/6 بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت
1) بدون ترديد شخص خود آقاى روحانى يكى از نقاط قوّت اين مجموعهى كارى است. ايشان فرد باسابقهى در انقلاب، باسابقهى در مبارزات انقلابى، با مواضع خوب و درست در طول سى و چند سال گذشته، خودشان را در معرض ديد و قضاوت گذاشتند و بحمدالله امروز هم بهعنوان رئيس جمهور مطلوب و مورد اعتمادى در رأس دستگاه اجرايى قرار دارند. و ميفهمد انسان از مطالبى كه ايشان ميگويند و از سوابقى كه از ايشان داريم كه عزم راسخى در ايشان و انشاءالله در همكارانشان هست براى اينكه كارها را به بهترين وجهى و در درستترين جهتى به پيش ببرند.
2) ما خوشبختانه براى اعتقاد درست و براى آنچه كه بايد آن را حق دانست، دچار ابهام و سردرگمى نيستيم؛ علاوه بر منابع اسلامى - كه حالا ممكن است از منابع اسلامى، افراد گوناگونى تلقّىهاى مختلفى داشته باشند - ما مجموعهى رهنمودهاى امام بزرگوار را داريم؛ امام، مورد اعتقاد و قبول و اذعان همهى ما است. خب، مجموعهى بيانات امام، مجموعهى موضعگيرىهاى امام، مجموعهى رهنمودهاى امام در اختيار ما است.
3) يك جسمى را روى جسم ديگرى ميخواهيد سوار كنيد، ده جا مانع وجود دارد، بلد نيست آدم؛ يك آدم ماهر مىآيد، يك تكان مختصر ميدهد، جا مىافتد. يعنى همهى اين مسائل را ميتوان فرض كرد كه با يك نگاه درست عالمانهى بخردانهاى - كه البتّه متّكى باشد به توسّل به پروردگار و عنايت الهى و اميد و اعتماد به خداى متعال - پيش برد و حل كرد و من اعتقادم اين است.
4) كار جهادى يعنى از موانع عبور كردن، موانع كوچك را بزرگ نديدن، آرمانها را فراموش نكردن، جهت را فراموش نكردن، شوق به كار.
5) پيشرفت بدون عدالت همان نتيجهاى را خواهد داد كه شما از تمدّن پرجلوهى غرب، امروز داريد مشاهد ميكنيد. ثروت و قدرت و علم و فناورى، بيشتر از آن چيزى كه اينها دارند براى اين دوره تصوّر نميشده؛ اينها حدّاكثر را دارند، امّا در عين حال شما ملاحظه كنيد آنجا عدالت وجود ندارد. حالا در زمينهى عدالت قضايى، در تبليغات سينمايى و داستانى و مانند اينها، حرف زياد ميزنند - كه غالباً، يعنى صدى هشتاد، دروغ است؛ اطّلاعاتى كه انسان در زمينههاى قضايى دارد هم [ نتيجه ميدهد كه] اين خبرها نيست در غرب - امّا در زمينهى اقتصادى كه كاملاً واضح است. كسانى هستند كه از گرسنگى ميميرند، كسانى هستند كه در سرماى فرض كنيد كه ده درجه زير صفر در فلان كشور ميميرند، يا از گرماى چهل درجه ميميرند! چرا انسان در گرماى چهل درجه به هلاكت بيفتد و بميرد؟ جز اين است كه سر پناه ندارد، خانه ندارد، در گوشهى خيابان است، [در] گرماى چهل درجه، آب هم به او نميرسد، از بين ميرود؟ اينها وجود دارد؛ و [ از طرفى] ثروتهاى انبوه افسانهاى هم امروز در غرب وجود دارد.
6) نورافكنهايى كه ملاحظه كردهايد در بعضى از قلعهها و مانند اينها يك نورافكنى دائم دارد همينطور دوْر ميزند، اين نورافكنِ نگاه شما بايد دائم دوْر بزند؛ يعنى هيچ راه نفوذ وجود نداشته باشد؛ دائم بايد نگاه كنيم، مراقبت بكنيم. واقعاً فساد مثل موريانه است؛ نگذاريد كه فساد و رشوه و پارتىبازى و اسراف و تجمّل و خرجهاى زيادى و مانند اينها، در دستگاهتان نفوذ بكند.
7) گاهى يك اظهارنظر از سوى يك مسئولِ داراى جايگاه و به اصطلاح داراى تريبون، داراى منبر، يك تأثيرات سوئى ميگذارد كه اين تأثيرات را اگر انسان بخواهد برطرف كند، مبالغى بايستى كار كند؛ همان قضيّهى سنگِ توى چاه است؛ واقعاً مشكلات ايجاد ميكند. بايستى سنجيده اظهارنظر كرد؛ اينجور نباشد كه ما حالا يك مديرى هستيم، يك مسئولى هستيم، دربارهى يك مسئلهاى يك مطلبى به ذهنمان ميرسد، كارشناسى نشده، بررسى نشده، جوانبْ ديده نشده، اين را نبايد پرتاب كرد در فضاى افكار عمومى؛ گاهى اوقات جمع كردنش كار سخت و مشكلى است. اين خردگرايى و حكمت در مديريّتها و در كارها است.
اميدمان را به بيرون از ظرفيّت داخلى كشور ندوزيم.
9) نميشود از دشمن و روشهاى خصمانهاى كه كرده، انتظار دوستى و محبّت و صميميّت داشت.
10) نميگوييم از اينها استفاده نكنيد، امّا ميگوييم اطمينان نكنيد، اعتماد نكنيد، چشم به آنجا ندوزيد، چشم به داخل بدوزيد.
14/6/92 بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
1) لكن نبايد از ياد ببريم نظامى كه شعارش عبارت است از تحقّق دين خدا در زندگى مردم و در جامعهى مردمى و كشور، شعارش قالبگيرى زندگى اجتماعى ما است با شريعت الهى و دين الهى و ضوابط و ارزشهاى الهى، يك چنين نظامى در دنيايى كه دو سه قرن با سرعت به سمت مادّىگرى پيش رفته و شكل گرفته، چيزى شبيه معجزه بود و اين معجزه اتّفاق افتاد.
2) بيدارى اسلامى به معناى اين بود كه يك حالت تنبّه و آگاهى و خودباورى با تكيهى به اسلام در جوامع اسلامى پديد آمد.
3) آنچه ما تصوّر ميكنيم كه وظيفهى ما است، وظيفهى مجموعهى مسئولان كشور است، وظيفهى دولت جمهورى اسلامى است، اين است كه اين سه مؤلّفهى بزرگ را براى همهى تصميمگيرىها و همهى اقدامها در نظر داشته باشد:
مؤلّفهى اوّل عبارت است از آرمانها و اهداف نظام جمهورى اسلامى؛ كه اين اهداف و آرمانها مطلقاً نبايستى از نظر دور بشود؛ كه آرمان نظام جمهورى اسلامى را ميشود در جملهى كوتاهِ "ايجاد تمدّن اسلامى" خلاصه كرد. تمدّن اسلامى يعنى آن فضايى كه انسان در آن فضا از لحاظ معنوى و از لحاظ مادّى ميتواند رشد كند و به غايات مطلوبى كه خداى متعال او را براى آن غايات خلق كرده است برسد.
مؤلّفهى دوّم عبارت است از راههايى كه ما را به اين اهداف ميرساند؛ راهبردهاى عمومى و كلّى؛ اين راهبردها را بايستى شناخت، تكيهى بر اسلاميّت، ملاحظهى ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اينكه فرمود: كُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، (دشمن ظالم باشید و کمک مظلوم) اين يك وظيفه است، اين يك راهبرد كلّى است.
[و سوّم] واقعيّات، واقعيّات را هم بايد ديد ... آنچه كه از واقعيّتها موجب اقتدار است، آنها را بايد شناخت؛ آنچه از واقعيّتها كه كمبود و نقص است، آنها را هم بايد شناخت؛ آنچه كه مانع حركت است، اينها را بايد شناخت؛ واقعيّتها را بايد درست فهميد.
4) نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همهى عرصههاى سياسى، يك كار مطلوب و مورد قبولى است، لكن اين مانور هنرمندانه نبايستى به معناى عبور از خطوط قرمز، يا برگشتن از راهبردهاى اساسى، يا عدم توجّه به آرمانها باشد.
13 / 6 / 92 پیام به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز قرآن كریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامهی نماز را نام برده است: الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ ...
این وظیفه، در عمل شخصی، كیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی كردن آن.
كیفیت یافتن نماز بدین معنی است كه نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حركت و تلاشی است كه در راه همگانی كردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان كردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانهها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یك متناسب با كاركرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفهی بزرگ را ادا كنند.
كمبود مسجد در شهر و شهرك و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراكز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در كتابهای درسی؛ نپرداختن به پاكیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر كمبود دیگری از این قبیل ها، نقاط ضعفی است كه باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانهی ایمان صاحبان تمكّن یعنی اقامهی نماز، در جامعهی اسلامی ما روز بروز نمایانتر گردد. انشاءالله
والسلام علیكم و رحمةالله
سیّد علی خامنهای
۱۱ شهریور ۱۳۹۲
18 / 6 / 92 دیدار ائمه جمعه سراسر كشور با رهبر انقلاب
1) دولت، مسئولان، سیاسیون، دیپلماتها و مردم باید تحركات و رفتارهای پیچیده و ظاهرسازیهای حقوق بشری غرب و امریكا را با نگاه واقع بینانه و در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام تحلیل كنند زیرا در غیر اینصورت در تمایز میان تاكتیك ها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد.
2) غرب، در دوران استعمار، سیطره و سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر شرق از جمله دنیای اسلام گسترش داد و بواسطه پیشرفتهای علمی و فناوری ،اینگونه القاء كرد كه الگو و مركزیت همه محاسبات، دنیای غرب است.
3) یكی از مسائلی كه باید در خطبه های نماز جمعه مورد توجه جدی قرار گیرد، موضوع سبك زندگی و بحث های كاملاً مستند و زنده در این خصوص است.
20 / 6 / 92 بیانات در دیدار كارگزاران حج
1) آن روزى كه ما مسلمانها در كشورهاى مختلف، از مذاهب مختلف اين توفيق را پيدا كنيم، اين بلوغ فكرى را پيدا كنيم كه در واقع و به معناى حقيقى كلمه "امّت اسلامى" را تشكيل بدهيم - كه متأسّفانه تا حالا ما مسلمانها اين توفيق را پيدا نكرديم و به اين بلوغ سياسى و فكرى و اخلاقى نرسيديم - و بتوانيم مجموعهى مسلمانها از اقصاى شرق عالم تا منتهاى غرب عالم اسلامى يك امّت باشيم، ولو با دولتهاى مختلف، آن روز خواهيم فهميد كه حج چگونه مايهى اقتدار و استحكام و اعتلا و آبرومندى اين امّت است.
2) اينكه فرمودند: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الحَجّ، مراد از "لا جدال" جدال با دشمن نيست؛ اتّفاقاً حج مظهر جدال با دشمن است. بعضى از كجبينها و بددلها خواستهاند اينجور بگويند كه "لا جدال فى الحجّ"؛ شما چرا در حج مراسم برائت برپا ميكنيد؟ اين جدالى كه در برائت هست، جدال با شرك است، جدال با كفر است؛ اين جزو اساسىترين خطوط حيات اسلامى است؛ آن جدالى كه در حج نبايد باشد، جدال برادران با يكديگر است، جدال مؤمنين با يكديگر است، جدال دلهاى معتقد به توحيد با يكديگر است؛ اين جدال نبايد باشد.
3) ساخت اقتدار درونى ملّت كه در درجهى اوّل با ايمان صحيح و راسخ و با اتّحاد آحاد مردم و با عمل درست مسئولين كشور و با همراهى مسئولان و آحاد مردم و با توكّل به خداى متعال انجام خواهد گرفت؛ يعنى بهكار گرفتن عقل و معنويّت و توكّل و حركت و عمل؛ بلاشك در اوضاع منطقه هم اثر ميگذارد، كما اينكه تا حالا هم اثر گذاشته است.
26/6/92 بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
1) اين باتدبيرترين و قوىترين و بهترين مديران كشور را هم در زمينهى غير نظامى، باز مىبينيم سپاه تربيت كرده و تحويل داده؛ صادرات انسانىِ سپاه به مجموعهى دستگاههاى حاكميّتى نظام جمهورى اسلامى يك فهرست طولانى و افتخارآميز است؛ كارنامهى سپاه اين است.
2) نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش ميدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسيم دنيا به ظالم و مظلوم. اسلام - يعنى انقلاب اسلامى كه برگرفتهى از همان مفاهيم اسلامى است - مىآيد ميگويد: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، يعنى همهى اين عوامل را نفى ميكند؛ چالش اصلى اينجا است؛ دعواى اصلى اينجا است؛ دعواى با انقلاب اينها است؛ بقيّهى حرفها بهانه است. تحريم، جنگ داخلى، ايجاد كودتا، بقيّهى چيزهايى كه در اين سالها [بوده]، مسئلهى انرژى هستهاى، همه را در اين چهارچوب بايد نگاه كرد.
3) هيچ كس در چشم اين دشمنان منفورتر از چهرهى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برايش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اينكه ايستاده بود، بهخاطر اينكه امام با دو خصوصيّت بىنظير «بصيرت كامل» و «قاطعيّت تمام».
4) ما مخالف با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى هم نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى ، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسمگذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است؛ عيبى ندارد، اما اين كشتىگيرى كه دارد با حريف خودش كشتى ميگيرد و يك جاهايى به دليل فنّى نرمشى نشان ميدهد، فراموش نكند كه طرفش كيست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ اين شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چهكار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حملهى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند.
5) معنويّت منافات ندارد با پرداختن به اصول مادّى كار و تنظيم درست كار.
6) ما ترديدى نداريم كه آيندهى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ساقط كند ما را، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدتها و فداكارىها است.
92/7/13 بیانات در مراسم تحليف و اعطاى سردوشى دانشجويان دانشگاههاى افسرى ارتش جمهورى اسلامى ايران
اين را هم عرض بكنيم: ما از تحرّك ديپلماسى دولت حمايت ميكنيم، پشتيبانى ميكنيم. در كنار آمادگىهاى همهجانبهى ملّت ايران - چه از لحاظ اقتصادى، چه از لحاظ امنيّت داخلى، چه از لحاظ استحكام ساخت درونى نظام اسلامى، چه از لحاظ وحدت ملّى و چه از لحاظ نظامى - به تلاش و تحرّك ديپلماسى هم چه در اين قضاياى سفر اخير و چه غير از آن، اهمّيّت ميدهيم و از آنچه دولت ما انجام ميدهد و تلاشهاى ديپلماتيك و تحرّكى كه در اين زمينه ميكنند، حمايت ميكنيم. البتّه برخى از آنچه در سفر نيويورك پيش آمد، به نظر ما بجا نبود؛ لكن ما به هيئت ديپلماسى ملّت عزيزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبين هستيم؛ البتّه به آمريكايىها بدبينيم؛ به آنها هيچ اعتمادى نداريم. ما دولت ايالات متّحدهى آمريكا را دولتى غيرقابل اعتماد ميدانيم؛ دولتى خودبرتربين، دولتى غيرمنطقى و عهدشكن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبكهى صهيونيسم بينالمللى.
92/7/15 بیانات در دیدار راوی، نویسنده و برخی از دستاندركاران كتاب لشكرخوبان
1) ما كه حالا آنوقت در جريان مسائل قرار ميگرفتيم، فرماندهان مىآمدند به ما گزارش ميدادند، خيال ميكرديم كه همه چيز را ميدانيم؛ وقتى انسان اين كتابها را ميخوانَد، معلوم ميشود كه ما يك چيز خيلى مختصرى را از آن اقيانوس عظيم فعّاليّت و تلاش و جهاد و ارزش اطّلاع داشتيم؛ واقعاً خيلى فوقالعاده است.
2) بعضى از كتابها را انسان نگاه ميكند، داستان مفصّلى است، وقتى به آن لحظهى حسّاسى كه يك حادثهى درونى در وجود يك شخصيّتى از شخصيّتهاى اين داستان دارد شكل ميگيرد يا يك اتّفاق مهمّى دارد در بيرون مىافتد، چون نميتوانند تصوير كنند، از اينجاها ميگذرند؛ مثل كسى كه نقطهچين كند يك بخشى را، نقطهچين ميكنند، ميگذرند.
3) اين جوانهاى ما، نه جنگ را ديدهاند، نه روايت درست و حسابى از جنگ شنيدهاند؛ روايت درست، اينها است؛ اين كتابها است؛ هر چه ميتوانيد كارى كنيد كه در دسترس جوانها قرار بگيرد [تا] جنگ را بشناسند، بفهمند چه بود، چه اتّفاقى افتاد، و جمهورى اسلامى چيست؛ ملّت ايران چه كسانى هستند. اين طاقت عظيمى كه در ملّت ايران وجود دارد براى مواجههى با اين امتحانهاى بزرگ را دست كم نگيرند. يكى از چيزهايى كه ملّتها را هميشه زبون ميكند و تحت سلطهى ديگران قرار ميدهد، اين است كه نقاط قوّت ملّتها از چشم خودشان پوشيده بماند؛ نفهمند چه ارزشهايى، چه توانايىهايى، چه نقاط قوّتى در آنها وجود دارد؛ اين را نفهمند. بايد ببينند جوانها، بفهمند حادثهى جنگ چه بود و چگونه جوانهاى ما بدون سازوبرگ حسابى، بدون توانايىها و پيشآمادگىهايى كه معمولاً براى اينجور كارها لازم است، رفتند و چه كردند.
4) دستگاههاى استكبار يكى از كارهايشان اين است - برخلاف ماها كه گاهى خيلى روشنفكر ميشويم و ميگوييم كه همهچيز دست همهكس برسد، آنها نه، آنها بسيار متعصّب و در اين زمينه سختگيرند.
5) بدانيد خانم سپهرى كه اين كارى كه شما كرديد - اين دو كتابى كه حالا بنده ديدم درآورديد - تحقيقاً مصداق جهاد فىسبيلالله است، براى خاطر اينكه دشمنان اين انقلاب و دشمنان سبيلالله سعى دارند كه نگذارند اين راه روشن مقابل چشمها قرار بگيرد؛ شما درست عكس آنها، نقطهى مقابل آنها عمل كرديد؛ بنابراين، اين مجاهدت در راه خدا است.
بیانات در دیدار شركتكنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان
17/7/92
1) سياست "پيشرفت علمى با شتاب بالا" يك سياست بنيادى براى نظام است.
2) پيشرفت واقعى جز با پيشرفت علم فراهم نخواهد شد.
3) گرفتن از ديگران به صورت دست دراز كردن به سوى ديگران نيست؛ به صورت معاملهى برابر و پاياپاى [است]؛ علم ميدهيد، علم ميگيريد؛ فنّاورى ميدهيد، فنّاورى ميگيريد؛ احترامتان هم در دنيا محفوظ است.
3) ارائه كردن فكر، ارائه كردن نظر، تلاش كردن براى رسيدن به نظرات برتر، جزو بافضيلتترين كارها است.
4) شما پنجاه سال ديگر، چهل سال ديگر اين آينده را تصوير كنيد كه در دنيا هر كسى بخواهد به يافتههاى تازهى علمى دست پيدا كند، مجبور بشود زبان فارسى ياد بگيرد.
5) مرحوم دكتر چمران - شهيد چمران - يك نخبهى علمى بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند اين چيزها، لكن يك نخبهى علمىِ برجسته بود؛ در يكى از دانشگاههاى برجستهى آمريكا هم درس ميخواند كه بعد رها كرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در كشور خودش مشغول جهاد شد. او به من ميگفت كه در دانشگاههاى آمريكا - و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهى كه ايشان تحصيل ميكرد - برجستههاى درجهى يك، معدود بودند و ايرانىها در بين آنها بيشتر از همه بودند. ايرانىها از متوسّط استعداد جهانى بالاترند.
6) اگر ما بتوانيم اين رابطهى صنعت و دانشگاه را، صنعت و مراكز تحقيق را، يا به معناى عام، صنعت و علم را بهصورت كامل برگزار كنيم، نتيجه به اين صورت خواهد بود كه هم دستگاههاى صنعتى ما رشد پيدا خواهند كرد - در حلّ مسائل خودشان مراجعهى به دانشگاهها خواهند كرد، مسائل خودشان را حل خواهند كرد و از پيشرفتهاى علمى آنها در كار صنعتى خودشان استفاده خواهند كرد - هم دانشگاههاى ما جريان پيدا خواهند كرد؛ مثل سدّى كه بهوجود آمده، امّا شبكههاى آبيارى نداشته باشد؛ خب، اين سد فايدهاى ندارد. نيمى از كار سد اين است كه ما ديواره درست كنيم و آب پشت آن جمع كنيم، نيمِ عمده اين است كه ما شبكههاى آبيارى بهوجود بياوريم تا آب اين سد بتواند به نقاط مورد نياز و به نقاط تشنه و زمينهاى تشنه برسد؛ اين بايد انجام بگيرد.
22/7/92 پیام به كنگره عظیم حج
1) خشوع و تسلیم در برابر خدای رحیم، تعهّد به وظائفی كه بر دوش مسلمان نهاده شده است، نشاط و حركت و اقدام در كار دین و دنیا، رحم و گذشت در تعامل با برادران، جرأت و اعتماد به نفس در برابر حوادث دشوار، امید به كمك و دستگیری خداوند در همه جا و همه چیز، و كوتاهِ سخن ساخت و پرداخت انسانی در طراز مسلمانی را در این عرصهی الهیِ آموزش و پرورش، میتوانید برای خویش تدارك ببینید و خودِ آراسته به این زیورها و بهرهیافته از این ذخیرهها را برای كشور خویش و ملّت خویش و در نهایت برای امّت اسلامی، سوغات برید.
2) امّت اسلامی امروز بیش از هر چیز به انسانهایی نیاز دارد كه اندیشه و عمل را در كنار ایمان و صفا و اخلاص، و مقاومت در برابر دشمنان كینهورز را در كنار خودسازی معنوی و روحی، فراهم سازند.
3) علاج بنیانی و اساسی را میتوان در دو جملهی كلیدی خلاصه كرد كه هر دو از بارزترین درسهای حج است: اوّل: اتّحاد و برادری مسلمانان در زیر لوای توحید، و دوّم: شناخت دشمن و مقابله با نقشهها و شیوههای او.
4) شگفتا! كسانی كه مراسم برائت از مشركان را كه ریشه در عمل پیامبر اعظم صلّیاللّه علیه و آله و سلّم دارد، جدال ممنوع قلمداد میكنند، خود از مؤثّرترین دستاندركاران ایجاد منازعههای خونین میان مسلمانانند. اینجانب همچون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امّت اسلامی بار دیگر اعلام میكنم كه هر گفته و عملی كه موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یك از گروههای مسلمان یا تكفیر یكی از مذاهب اسلامی، خدمت به اردوگاه كفر و شرك و خیانت به اسلام و حرام شرعی است.
5) همّت ما، فراخوان همهی ملّتهای مسلمان به این تجربهی برادرانشان در این كشور سرافراز و خستگیناپذیر است.
8/8/92 بيانات در ديدار اعضاى همايش ملى «تغييرات جمعيتى و نقش آن در تحولات مختلف جامعه»
این دیدار روز ۶ آبانماه برگزار و متن آن امروز پنجشنبه در این همایش در شهر قم قرائت شد.
1) مبانى اسلامى و تفكّر اسلامى در زمينهى جمعيّت و افزايش جمعيّت و با توجّه به وضع جغرافياى سياسى منطقه و كشور جمهورى اسلامى يك چيزهاى روشن و واضحى است.
2) من معمولاً وقتى گروهها و افرادى دنبال اين هستند كه مثلاً يك گردهمايى و همايشى را ترتيب بدهند، هميشه سفارش ميكنم، ميگويم شما اَمَد (پایان) را نزديك قرار ندهيد؛ يعنى فرصت قرار بدهيد براى اينكه بتوانيد كار بكنيد، تا آنچه بُروز ميكند در اين همايش، يك چهره و نماى مطلوبى داشته باشد، آبرومند باشد.
3) نخبگان جامعه بايد قانع بشوند، بايد مسئله را قبول كنند؛ اگر نخبگان قبول كردند، كار سهل ميشود، كار فرهنگسازى آسان ميشود.
4) بنده همچنان معتقدم كشور ما كشور هفتاد و پنج ميليونى نيست؛ كشور ما كشور صد و پنجاه ميليونى [است]؛ حالا ما دستِكم را گرفتيم گفتيم صد و پنجاه ميليون؛ بيشتر هم ميشود گفت.
5) در بعضى از كشورهاى غربى مطلقاً كاهش بارورى وجود ندارد؛ يعنى خانوادههاى پرجمعيّت، مثلاً خانوادهى آمريكايى با ده دوازده بچّه، چطور خانوادهى ايرانى [كه] ميخواهد از او تقليد كند بايد حتماً يك بچّه داشته باشد يا دو بچّه!
12/8/92 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان
1) حادثهى تبعيد امام در سال ۴۳، حادثهى كشتار بىرحمانهى دانشآموزان در تهران در سال ۵۷، و حادثهى حركت شجاعانهى دانشجويان در تسخير لانهى جاسوسى در سال ۵۸؛ هر سه حادثه به نحوى مربوط ميشود به دولت ايالات متّحدهى آمريكا.
2) ملّت ايران كه خود را استكبارستيز ميداند، بهخاطر اين است كه زير بار تحميل دولت آمريكا نرفته است.
3) شما بايد فكر كنيد، تحليل كنيد، دقّت كنيد؛ صِرف [گفتن با] زبان نباشد؛ معلوم باشد چرا ملّت ايران با استكبار مخالف است؛ چرا با رويكردهاى ايالاتمتّحدهى آمريكا مخالف است؛ اين بيزارى ناشى از چيست؛ اين را جوانِ امروز بايستى بدرستى و با تحقيق بفهمد.
4) هيچكس نبايد اين مجموعهى مذاكرهكنندگان ما را با مجموعهى شامل آمريكا - همان شش دولت، بهاصطلاح پنج بعلاوهى يك - سازشكار بداند؛ اين غلط است؛ اينها مأموران دولت جمهورى اسلامى ايران هستند، اينها بچّههاى خودمان هستند، بچّههاى انقلابند؛ يك مأموريّتى را دارند انجام ميدهند. كار سختى هم هست [كه] بر عهدهى اينها است؛ دارند با تلاش فراوان آن كارى را كه بر عهدهى آنها است انجام ميدهند. بنابراين نبايد مأمورى را كه مشغول يك كارى است و مسئول يك فرايندى است مورد تضعيف يا توهين يا بعضى از تعبيراتى كه گاهى شنيده ميشود - كه اينها سازشكارند، و مانند اينها - قرار داد.
5) ما از مسئولين خودمان كه دارند در جبههى ديپلماسى فعّاليّت ميكنند، كار ميكنند، قرص و محكم حمايت ميكنيم، امّا ملّت بايد بيدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبليغاتچىهاى مواجببگير دشمن و بعضى از تبليغاتچىهاى بىمزدومواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افكار عمومى را گمراه كنند.
6) اين نيست كه ما خيال كنيم دشمنى آمريكا با جمهورى اسلامى ايران بهخاطر مسئلهى هستهاى است؛ نه، مسئله مسئلهى ديگرى است؛[ مسئله اين است كه] ملّت ايران به خواستههاى آمريكا نه گفت، ملّت ايران گفت آمريكا عليه ما هيچ غلطى نميتواند بكند. اينها با موجوديّت جمهورى اسلامى مخالفند، با نفوذ و اقتدار جمهورى اسلامى مخالفند. همين اواخر يكى از سياستمداران و از عناصر فكرى آمريكا گفت - و گفتهى او پخش شد، اين مسئلهى پنهانى هم نيست - كه ايران چه اتمى باشد، چه اتمى نباشد، خطرناك است. اين شخص صريحاً گفت نفوذ و اقتدار ايران - به قول خودشان هژمونى ايران - در منطقه خطرناك است.
7) آن دولتى ميتواند در پشت ميز مذاكرهى ديپلماسى حرف خودش را سبز بكند و به مقصود و نتايج مورد نظر خودش دست پيدا بكند كه متّكى باشد به يك اقتدار درونى، توانايىهاى درونى؛ حساب ميبرند از يك چنين دولتى.
من به شما بگويم، در سال ۲۰۰۱ يا ۲۰۰۲ ميلادى - يعنى ده سال قبل، يازده سال قبل - مسئولين مالى آمريكا پيشبينى كردند و گفتند ما در سال ۲۰۱۱ يا ۲۰۱۲ چهارده هزار ميليارد دلار اضافهى درآمد خواهيم داشت؛ درست توجّه كنيد! سال ۲۰۰۱ پيشبينىشان براى سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ اين بود: گفتند ما در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ چهارده هزار ميليارد دلار اضافه درآمد خواهيم داشت؛ حالا سال ۲۰۱۳ است، نزديك هفده هزار ميليارد [دلار] كمبود دارند، نه اينكه اضافه درآمد ندارند؛ يعنى در محاسباتشان حدود سى هزار ميليارد دلار اشتباه كردند! اين وضع اقتصادى آنها است، اين وضع محاسبات آنها است.
9) در قضيّهى سوريّه كه آمريكايىها ميخواستند حمله كنند، نتوانستند نزديكترين دولت به خودشان را هم شريك خودشان كنند در اين قضيّه؛ يعنى انگليسها هم گفتند ما شركت نميكنيم. اين درحالى است كه وقتى به عراق حمله كردند، حدود چهل دولت با اينها همكارى كردند؛ وقتى به افغانستان حمله كردند، سى و چند دولت با اينها همكارى كردند.
10) با تلاشى كه دولت محترم و مسئولين كشور دارند انجام ميدهند، ما موافقيم. يك كارى است، يك تجربهاى است، احتمالاً يك اقدام مفيدى است؛ اين كار را انجام بدهند، اگر نتيجه گرفتند كه چه بهتر، امّا اگر نتيجه نگرفتند، معنايش اين باشد كه براى حلّ مشكلات كشور بايستى كشور روى پاى خودش بايستد.
11) ما از روز اوّل گفتيم، امروز هم ميگوييم، بعد از اين هم خواهيم گفت: ما رژيم صهيونيستى را يك رژيم نامشروع و حرامزاده ميدانيم. يك رژيمى است كه بر اساس توطئه بهوجود آمده است، بر اساس توطئه و سياستهاى توطئهآميز هم دارد حفظ ميشود و حراست ميشود.
12) هر ملّتى با آگاهى، با هوشيارى، با بيدار ماندن و به خواب نرفتن، ميتواند به اهداف والاى خود دست پيدا كند.
20/8/92 مسئولان و دست اندركاران حج با رهبر انقلاب
تقابل فرقههای مذهبی به شیعه و سنی محدود نخواهد شد و اگر دشمنان اسلام بتوانند این تقابلها را نهادینه كنند، به جان هم انداختن فرقههای درون اهل سنت و شیعه در دستور كار آنان قرار میگیرد.
دیدار بانوی كرمانشاهی قهرمان ووشو با رهبر انقلاب
20/8/92
خانم مریم هاشمی قهرمان كرمانشاهی ووشوی جهان در مسابقات مالزی، پیش از ظهر امروز (دوشنبه) با حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و مدال طلای خود را به ایشان تقدیم كرد.
حضرت آیت الله خامنهای خطاب به بانوی ووشوكار كشورمان گفتند: شما با نمایش شخصیت و هویت زن مسلمان ایرانی نشان دادید كه در میادین ورزشی نیز یك زن مسلمان میتواند با حفظ حجاب و حدود دینی، حضوری مقتدر و عزت آفرین داشته باشد.
رهبر انقلاب، دفاع علنی این بانوی ورزشكار از جمهوری اسلامی را امتیاز دیگری برای وی برشمردند و افزودند: یكی از برنامههای ثابت جنگ روانی دشمنان علیه جمهوری اسلامی، القای این ادعای نادرست است كه نخبگان عرصههای مختلف با نظام اسلامی میانهای ندارند كه شما با اقدام خود، وابستگی به نظام اسلامی را از یك سكوی جهانی اعلام كردید.
ایشان، نفس حضور جوانان ورزشكار ایران اسلامی در میادین بینالمللی را ارزشمند دانستند و افزودند: خدا را بخاطر وجود جوانانی همانند شما شكر میكنم.
29/8/92 بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر كشور
1) زينب كبرى از اولياءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزيز كرد، قرآن را عزيز كرد. ما البتّه آن بلندپروازى را نداريم، آن همّت را نداريم كه بخواهيم بگوييم رفتار اين بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما كوچكتر از اين حرفها هستيم؛ امّا بايد بههرحال حركت ما در جهت حركت زينبى باشد؛ بايد همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعهى اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همانكه خداى متعال با احكام دينى و شرايعِ بر پيغمبران، مقرّر فرموده است.
2) يكى از عوامل مولّد اين روحيّه و اين صبر در زينب كبرى (سلام الله عليها) و در ديگر اولياءاللّهى كه اينجور حركت كردند، صدق است؛ صادقانه با پيمان خداى متعال برخورد كردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن.
3) بايد عزم شما بر عزم دشمن پيروز بشود، بايد ارادهى شما بر ارادهى دشمن غالب بشود؛ و ميشود و اين ممكن است. در عرصهى هرگونه جهاد و كارزارى، پشت كردن به دشمن و هزيمت كردن، از نظر اسلام و قرآن ممنوع است.
4) هرگونه حركتى - چه حركت به جلو، چه حركت به عقب - مثل ميدان رزم نظامى، بايد به دنبال رسيدن به اهدافِ ازپيشتعيينشده باشد.
5) خودبرتربينى، خود را داراى جايگاه ويژهاى در مجموعهى اولاد آدم، مجموعهى ملّتها، مجموعهى انسانها دانستن، اين اُسّاساس و بزرگترين مشكل استكبار است. نتيجه اين ميشود كه خصوصيّت و شاخص ديگرى براى استكبار به دست مىآيد و آن حقناپذيرى است.
6)يكى از شاخصهاى ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز ميشمرند و اهمّيّت نميدهند.
7) يكى از خصوصيّات استكبار كه باز يكى [ديگر] از شاخصها است، فريبگرى و رفتار منافقانه است.
نظام جمهورى اسلامى اساساً در اعتراض به استكبار پديد آمده است.
9) آنجايى كه مردم در صحنهاند و پيوند و اتّحاد ميان آحاد مردم هست، پيروزى و پيشروى قطعى است. بسيج يك چنين نمونهاى است؛ مظهرى است از همين حضور مردمى در صحنه و پيوند مردم با يكديگر؛ به اين چشم به بسيج بايد نگاه كرد.
10) كينهى آمريكايى مثل كينهى شترى است.
11) خب اگر تحريم ميتوانست مقصود شما را برآورده كند، ديگر چرا تهديد نظامى ميكنيد؟ اين نشان ميدهد كه تحريم مقصود آنها را برآورده نميكند، كارساز نيست؛ مجبورند تهديد نظامى هم بكنند.
12) در اروپا ملّت فرانسه يك روزى اعتبار سياسى به دست آورد بهخاطرِ اينكه رئيس جمهور آن روز فرانسه، به دليل اينكه انگليس وابستهى به آمريكا است، اجازه نداد كه انگليس وارد بازار مشترك اروپا بشود؛ اين مايهى اعتبار فرانسه شد. آن روز در دنيا اعتبار دولت فرانسه زياد شد بهخاطرِ اينكه در مقابل آمريكا ايستاد و اجازه نداد انگليس - كه متّصل به آمريكا بود - وارد بازار مشترك اروپا بشود؛ اعتبار يك ملّت اينجور بهوجود مىآيد. [اينكه] حالا دولتمردان همان كشور نه فقط در مقابل آمريكا، [بلكه] بروند در مقابل صهيونيستهاى نحسِ نجس اظهار كوچكى و تواضع بكنند، مايهى سرشكستگى ملّت فرانسه است كه البتّه خودشان بايد علاج كنند.
بيانات در ديدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى
19/9/92
1) فرهنگ هويّت يك ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقيقى يك ملّت است. همه چيز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشيه و ذيلِ اقتصاد نيست، حاشيه و ذيلِ سياست نيست، اقتصاد و سياست حاشيه و ذيل بر فرهنگند.
2) معارضهى با مزاحمات فرهنگى هيچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى.
3) دولت دينى با دين دولتى هيچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتى يعنى دين مردمى؛ همان دينى كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه براى ترويجِ بيشتر [دين] دارد.
4) اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگينى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بيشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا انديشمندانشان فهميدهاند كه اين مسير يك مسيرى است كه اصلاً پايان ندارد؛ يعنى همينطور [اين] حركت ادامه دارد و سيرىناپذيرىِ طبع انسانى اين حركت انحرافى را تا ناكجاآباد خواهد برد.
5) ما چند سال قبل از اين بحث تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم؛ بعضىها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد يواش يواش ديدند كه نه [فقط] ما ميگوييم، خيلى از كشورهاى غيرغربى هم مسئلهى تهاجم فرهنگى را مطرح ميكنند و ميگويند غربىها به ما تهاجم فرهنگى كردند؛ بعد ديدند كه خود اروپايىها هم ميگويند آمريكا به ما تهاجم فرهنگى كرده! لابد ديدهايد، خواندهايد كه [گفتند] فيلمهاى آمريكايى، كتابهاى آمريكايى چه تهاجم فرهنگىاى به ما كردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار ميدهند. بعد بالاخره به بركت قبول ديگران، اين حرف ما هم مورد قبول خيلى از كسانى كه قبول نميكردند قرار گرفت!
6) من چقدر سر قضيّهى توليد اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولين اين كار كه اين كار را دنبال بكنند.
7) خب، دوستان ما آمدند در يكى از دستگاههاى فعّال و مسئول، عروسكهاى خوبى درست كردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسيّت طرف مقابل را - يعنى مخالفين را، خارجىها را - برانگيخت كه اينها آمدند در مقابل باربى و مانند اينها، اين [عروسكها] را درست كردند؛ ولى نگرفت. من به اينها گفتم كه اشكال كار شما اين است كه شما آمديد به فلان نام، يك پسرى را، يك دخترى را آورديد در بازار، اين عروسك شما را بچّهى ما اصلاً نمىشناسد - ببينيد، پيوست فرهنگى كه ميگوييم اينها است - خب، يك عروسك است فقط، در حالى كه مرد عنكبوتى را بچّهى ما ميشناسد، بتمن را بچّهى ما ميشناسد. ده بيست فيلم درست كردهاند، اين فيلم را آنجا ديده، بعد كه ميبيند همان عروسكى كه در فيلم داشت كار ميكرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش ميگويد اين را براى من بخريد؛ عروسك را میشناسد؛ اين پيوست فرهنگى [است]. شما بايستى اين عروسك را كه ساختيد، در كنار ساخت عروسك، ده بيست فيلم كودك درست ميكرديد براى اينكه اين عروسك معرّفى بشود پيش بچّهها؛ بعد كه معرّفى شد، آنوقت خودشان ميخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشكست ميشود؛ و ورشكست شد. يعنى يك چنين دقّتهايى را بايست كرد. بههرحال اين تهاجم فرهنگى به اين شكل يك واقعيّتى است.
واقعاً الان هيچچيزى مثل سينما نيست از لحاظ اثرگذارى.
9) اسباببازى رايج بچّههاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمريكايىها كه پدرجدّ ما در اين كارند، الان پشيمانند، درآن درماندهاند كه چهكار كنند. ما بچّههاى خودمان را كه اَلَكدولَك بازى ميكردند كه تحرّك داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازى ميكردند كه كار بسيار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، يا اين چيزى كه خط كشى ميكنند و لىِلىِ ميكنند - بازىِ بچّههاى ما اينها بود - آوردهايم نشاندهايم پاى اينترنت، نه تحرّك جسمى دارند، نه تحرّك روحى دارند، و ذهنشان تسخير شده به وسيلهى طرف مقابل.
10) در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترين كار، انفعال است؛ زشتترين كار، انفعال است؛ خسارتبارترين كار، انفعال است.
11) من اعتقاد دارم به اين قضيّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حركت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سياسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبيعتش اين است. اين حرف ديگرى است؛ اين غير از اين است كه ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرايشهاى سياسىاى كه بعضىشان مخالف با اصل نظامند يا مخالف با جهتگيرىهاى نظامند بكنيم.
12) زبان فارسى يك روزى از قسطنطنيّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اينكه عرض ميكنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) - مركز حكومت عثمانى - زبان رسمى در يك برههى طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّهى هند برجستهترين شخصيّتها با زبان فارسى حرف ميزدند و انگليسها اوّلى كه آمدند شبه قارّهى هند، يكى از كارهايى كه كردند اين بود كه زبان فارسى را متوقّف كنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حيَل و مكرهايى كه مخصوص انگليسها است گرفتند.
بیانات در ديدار اعضاى ستاد مركزى هيئت رزمندگان اسلام
۱۳۹۲/۰۸/۲۰
1) جهاد، آن حركتى است كه در مواجههى با يك خصم، با يك دشمن، انجام ميگيرد - و اين خصوصيّت را دارند، اين روحيّه را دارند، براى همهى اجتماعات وجودشان مبارك است؛ چون اجتماعات بشرى خالى از دشمن نيستند - حالا كم يا زياد؛ يك وقت مثل ما دشمن زياد دارند، يك وقت هم اين قدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه اين جامعه در درون خود يك نيروى مواجهشونده و مقابلهكنندهاى داشته باشد كه همان مبارزين و رزمندگان و مجاهدين هستند، ميتواند احساس امنيّت بكند؛ والّا اگر اين را نداشته باشد، مثل بدنى است كه در درون خودش آن گلبولهاى سفيد را كه مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بيمارىها بر اين جامعه ممكن است عارض بشود.
2) خب، هيئتى بودن - كه به اصطلاح تعبيرى از بىنظم بودن است - بهخاطر چيست؟ بهخاطر اين است كه وقتى كسى وارد هيئت امام حسين ميشود هيچكس به او نميگويد فلان جا بنشين، فلان جا ننشين؛ فلان جور بنشين، فلان جور ننشين؛ كِى بيا، كِى برو؛ كاملاً همهى تحرّكات، برخاستهى از ارادهى مردم و خواست خود مردم است كه آن هم ناشى از ايمان آنها است؛ اين چيز خيلى خوبى است، اين را بايد نگه داريد؛ يعنى ارتباط هيئت را به ايمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گيرايى خود هيئت و خود اين كانون را براى دلهاى مردم بايد نگه داريد، اين را بايد حفظ كنيد، يعنى جورى نشود كه حالت ادارى و مانند اينها پيدا بكند.
3) به نظر من مراكز شماها حسينيّهها است. شما مركز ادارى نميخواهيد؛ حسينيّه، هيئت، مسجد، مراكز شما اينها است. يعنى اگر آمديم ما اينجا را وابسته كرديم به يك ادارهاى و يك ساختمانى و طبقهى اوّل و طبقهى دوّم و صندلى گردان و مانند اينها، اين ديگر هيئت نميشود؛ ميترسم اشكال پيدا بكند، نميگويم قطعاً هيئت نميشود، امّا به نظرم ميرسد كه طبيعت كار هيئت اين است كه مردم با عشق و شور و اشك بيايند طرف مجلس امام حسين؛ اين است كه اثر ميكند؛ اين است كه از دلش اين انقلاب ميجوشد، يا لااقل مزرَع خوبى براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى ميشود.
4) گاهى روضهخوانها روضههايى ميخواندند كه معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا ميخواندند؛ براى اينكه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گريه كنند. مگر به هر قيمتى بايد اين كار را كرد؟ حادثه را بيان كنيد؛ با هنرمندى بيان كنند تا مردم دلشان شيفته بشود و منقلب بشود، نه اينكه خلاف بگويند. حالاها هم ميشنوم، منبرى يا مدّاح سر منبر خطاب به اميرالمؤمنين ميكند و ميگويد آقا هرچه دارى از امام حسين دارى! شما فكرش را بكنيد! اين چه حرفى است و اين چه مُهملگويىاى است كه كسى اينجور دربارهى اميرالمؤمنين حرف بزند؟ امام حسين هرچه دارد از اميرالمؤمنين دارد، امام حسين هرچه دارد از پيغمبر دارد؛ چرا نميفهمند اين معانى و اين مسائل را؟ آنوقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بيايد ميگويند؛ يعنى اينها را خيلى بايد بهنظر من بزرگ بشمُريم.
5) هيئتها نميتوانند سكولار باشند؛ هيئتِ امام حسينِ سكولار ما نداريم! هركس علاقهمند به امام حسين است، يعنى علاقهمند به اسلام سياسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسين اين است. اينكه آدم در يك مجلس روضه يا هيئت عزادارى مراقب باشد كه نبادا وارد مباحث اسلام سياسى بشود، اين غلط است. البتّه معناى اين حرف اين نيست كه هر حادثهى سياسى در كشور اتّفاق مىافتد، ما بايد حتماً در مجلس روضه آن را با يك گرايش خاصّى - حالا يا اين طرف، يا آن طرف - بيان كنيم و احياناً با يك چيزهايى هم همراه باشد؛ نه.
6) يك وقت هست كه سينه ميزنند و صد بار با تعبيرات مختلف مثلاً ميگويند «حسين واى»، خب اين يك كارى است امّا هيچ فايدهاى ندارد و هيچ چيزى از «حسين واى» انسان نميفهمد و ياد نميگيرد. يك وقت هست كه شما در همين مطلبى كه [عزادار] تكرار ميكند و حرفى كه [با آن] سينه ميزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، يك مسئلهى روز، يك مسئلهى انقلابى، يك مسئلهى اسلامى، يك معرفت قرآنى را ميگنجانيد؛ او وقتى تكرار ميكند، در ذهن او ملكه ميشود؛ اين خيلى باارزش است.
بيانات در ديدار اعضاى ستاد برگزارى بزرگداشت سرداران و ده هزار شهيد استان مازندران
25/9/92
در سپاه، شما ملاحظه ميكنيد يك جوانى وارد ميدان جنگ ميشود و در حالى كه از مسائل نظامى هيچ اطّلاعى ندارد و وارد نيست، در ظرف يك سال، يك سال و نيم، دو سال تبديل ميشود به يك استراتژيست نظامى؛ اين خيلى مهم است. ... مثلاً شهيد باكرى؛ ايشان در آغاز جنگ يك جوان دانشجو است كه تازه فارغالتّحصيل شده؛ حالا چند ماه يا يك مدّتى هم در پادگانها گذرانده، بعد هم به دستور امام كه [ گفتند] از پادگانها بياييد بيرون، آمده بيرون؛ مثلاً مهر ماه سال ۵۹ شهيد باكرى يك چنين حالتى دارد. بعد شما نگاه كنيد در عمليّات بيتالمقدّس، در عمليّات خيبر، قبل آن در عمليّات فتحالمبين، اين جوان يك فرماندهى زبدهى نظامى است كه ميتواند يك لشكر را، در بعضى جاها يك قرارگاه را حركت بدهد و هدايت كند و كار كند. اين عجيب نيست؟ اين معجزه نيست؟ اينها معجزهى انقلاب است.
بيانات در ديدار مردم قم در سالروز قيام ۱۹ دىماه ۱۳۵۶
19/10/92
1) اينهايى كه پيروز نميشوند، يكى از اينها را ندارند: يا ايمان نيست، يا ايمانِ درست نيست، يا استقامت نيست، يا بصيرت نيست؛ در نيمهراه بار را بر زمين گذاشتن است؛ طبعاً به نتيجه نميرسند. ملّت ايران اين شرايط را فراهم كرد؛ ايمان او درست بود، چون راهنماى او راهنماى صادقى بود، راهنماى ماهر و خبيرى بود؛ يك فقيه آگاه به مسائل جهان، و بريدهى از مطامع و منافع مادّى شخصى، و آگاه به كتاب و سنّت؛ راه را به مردم نشان ميداد، مردم هم با بصيرت حركت كردند؛ فهميدند كه چه كار بايد بكنند؛ آن كار را انجام دادند، وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ؛ حالا هم همينجور است.
2) هدف جمهورى اسلامى عبارت است از رسيدن به آرمانهاى اسلام، يعنى سعادت مادّى و معنوى بشر، يعنى پيشرفت در امور زندگى مادّى و معنوى.
3) چشم به بيرون نبايد دوخت؛ البتّه مسائل بيرون را بايد حل كرد، در اين شكّى نيست؛ يك ملّت فعّال، يك دولت فعّال، [يك] حكومت فعّال، در همهى زمينهها فعّال است؛ در مسائل بينالمللى، در مسائل منطقهاى، در مسائل ديپلماسى اين فعّاليتها لازم است؛ منتها اميد ما بايستى به پشتيبانى و كمك الهى و به نيروى داخلى ملّت و كشور باشد؛ اين است كه كشور را بيمه ميكند.
4) اينكه خيال ميكنند، ميگويند ما تحريم كرديم، ايران مجبور شد بيايد پاى ميز مذاكره، نه، [اينطور نيست]. ما قبلاً هم اعلان كرديم، قبل از اين حرفها هم ما گفتيم [كه] نظام جمهورى اسلامى دربارهى موضوعات خاصّى كه مصلحت بداند، با اين شيطان براى رفع شرّ او و براى حلّ مشكل، مذاكره ميكند؛ معناى اين آن نيست كه اين ملّت مستأصل شده است، ابداً.
5) هر كس ديگرى [هم] دربارهى حقوق بشر حرف بزند، آمريكايىها حق ندارند دربارهى حقوق بشر حرف بزنند؛ [چون] دولت آمريكا بزرگترين نقضكنندهى حقوق بشر در دنيا است.
23/10/92 دیدار شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر تهران
1) اگر مدیریت جهادی یا همان كار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاكم باشد، مشكلات كشور، در شرایط كنونیِ فشارهای خباثت آمیزِ قدرتهای جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و كشور حركت رو به جلو را ادامه خواهد داد.
2) تا هنگامی كه نیت همه اعضای شورا، خدمت به مردم و كار برای آنها باشد، این دیدگاههای مختلف، در مسیر این هدف والا، تفاوتی نخواهند داشت.
3) باید هرچه ممكن است محیط زندگی شهر، بگونه ای طراحی و ساخته شود كه تحقق سبك زندگی اسلامی راحت تر، امكان پذیر باشد.
۱۳۹۲/۱۰/۲۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامى
1) اينجور نيست كه فرض كنيم زمان ظهور اسلام جزيرةالعرب مردم بدبختى داشت و ديگران خوشبخت بودند؛ نه، غلبهى حكومتهاى جائر و ظالم، ناديده گرفتن شأن انسان و انسانيّت، جنگهاى خانمانبراندازى كه ميان قدرتها و براى قدرتطلبى به راه انداخته ميشد، زندگى مردم را تباه كرده بود. ملاحظهى تاريخ نشان ميدهد كه دو تمدّن معروف آن روز، يعنى تمدّن ايران ساسانى و تمدّن امپراتورى رُم وضعيّتى داشتند كه دل انسان به حال تودهى مردم و قشرهاى مختلف انسانها كه در آن جوامع زندگى ميكردند، ميسوزد؛ وضع زندگى آنها زندگى رقّتبارى بود، در اسارت بودند. اسلام آمد، انسانها را آزاد كرد؛ اين آزادى، نخست در دل انسان و در روح انسان بهوجود مىآيد؛ و وقتى انسان احساس كرد آزادى را، احساس كرد نياز به گسستن بندها را، نيروهاى او تحت تأثير اين احساس قرار ميگيرد و اگر همّت كند و حركت كند، تحقّق عينى آزادى براى او بهوجود مىآيد؛ اسلام اين كار را براى انسانها كرد.
2) وقتى فكر آزادى نبود، حركت به سمت آزادى هم كُند خواهد شد يا از بين خواهد رفت.
3) اسلام از مسلمانان خواسته است كه «اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم»(۲) [باشند]؛ مسلمانان بايد در مقابل دشمنان دين سرسخت باشند، بايد بايستند، بايد تحت نفوذ قرار نگيرند؛ «اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّار» صريح آيهى قرآن است. بين خودشان مهربان باشند، با هم باشند، دست در دست يكديگر بگذارند، اعتصام به حبلالله بكنند؛ اين دستور اسلام است. آنوقت يك جريانى بهوجود بيايد كه مسلمانها را تقسيم كند به مسلم و كافر! عدّهاى را بهعنوان كافر هدف قرار بدهد، مسلمانها را به جان هم بيندازند!
4) وحدت به معناى تكيهى بر مشتركات است. ما مشتركات زيادى داريم؛ ميان مسلمانان، مشتركات بيش از موارد اختلافى است.
5) امروز مهمترين مسئله در دنياى اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سياسى، هدفِ استقرار مردمسالارى دينى، هدفِ پياده كردن حكم الهى در جوامع اسلامى؛ اسلامى كه دعوت به آزادى ميكند، اسلامى كه انسانها را دعوت به عزّت و شرف ميكند؛ اين امروز تكليف است، اين وظيفه است.
۱۳۹۲/۱۰/۲۸ پیام به چهلوهشتمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جوانان و فرزندان ملّت ایران كه در دانشگاههای گوناگون جهان به كسب دانش مشغولند، نهال هایی ارزشمندند كه ریشه در خاك حاصلخیز كشور سرافراز خود دارند و همچون برادران و خواهرانشان در دانشگاههای زنده و پر تحرك كشور، ثمرات ارزشمندی را تقدیم میهن و ملّت خود خواهند كرد، انشاءالله.
این است آن اندیشه ئی كه ذهن دانشجوی ایرانی را در هر نقطه از جهان باید همواره مشغول دارد. كیفیت فراگیری و انتخاب دانشی كه فرا می گیرید و روحیه و رفتاری كه در این دوران تحصیلی، شخصیت شما را نمایان می سازد، یكسره باید از این اندیشه تابناك، سرچشمه بگیرد و راه شما را مشخص سازد.
در فرایند پرهیجانِ تبدیل دانشجوی امروز به مدیر و انسان برجسته ی فردا، بیش از همه چیز، توكل به خدا و استمداد از لطف و رحمت او به كار شما خواهد آمد. این است آنچه استعدادهای شما را شكوفائی و گام شما را استواری و دل شما را آرامش می بخشد.
به امید آینده ی درخشان شما و كشور، همه تان را به خدای بزرگ می سپارم و برای شما دعا می كنم.
سید علی خامنه ای
بیانات در دیدار فرماندهان و كاركنان نیروی هوایی ارتش
۱۳۹۲/۱۱/۱۹
1) ارتش؛ يعنى بخشى از نظام اجتماعىِ زمان طاغوت كه بيشترين رنج را از تسلّط و دخالت بيگانگان متحمّل شده بود؛ حادثهى نوزدهم بهمن در يك چنين دستگاهى و در يك چنين سازمانى، احساس استقلال را بيدار كرد. اين احساس را در كلّ ارتش - اوّل در نيروى هوايى و بعد در بقيّهى بخشها زنده كرد كه ميتوان خود را از زير چتر نفوذ بيگانگان مداخلهگر و دستانداز خارج كرد. لذا به دوستان همين حالا ميگفتم، اوّلين جايى كه «جهاد خودكفايى» در آن به وجود آمد، نيروى هوايى بود؛ بعد بتدريج در كلّ ارتش گسترش پيدا كرد.
2) يك ملّتى كه از استبداد حاكمان خود به جان آمده، قيام كند و انقلاب كند و با آن مستبد مبارزه كند، امّا با آن سلطهگرِ خارجىاى كه پشت سر اين مستبد قرار داشت، سازش كند، سرنوشت اين انقلاب و مسئولان و مديران اين انقلاب، يا شكست است يا خيانت، از اين دو حال خارج نيست؛ يا دچار خيانت خواهند شد و به انقلابشان، به كشورشان خيانت خواهند كرد؛ يا اگر بخواهند خيانت نكنند شكست خواهند خورد، از صحنه محو خواهند شد.
3) استقلال به معناى بداخلاقى كردن با همهى دنيا نيست؛ استقلال به معناى مقابلهى با آن قدرتى است كه ميخواهد مداخله كند، ميخواهد دستور بدهد، ميخواهد حيثيّت و شرف يك ملّت را براى منافع خود خرج كند؛ اين معناى استقلال است.
4) نظام سلطه يعنى آن نظام بينالمللىاى كه متّكى است به تقسيم دنيا به سلطهگر و سلطهپذير؛ امام قاطعاً اين را رد كرد. آن نظام سلطه هم در شكل كامل خود تجسّم و تجسّد پيدا ميكند در رژيم و دولت كنونى ايالات متّحدهى آمريكا؛ لذا امام صريحاً در مقابل آمريكا موضع گرفت.
5) راز ماندگارى نظام جمهورى اسلامى بر ريل انقلاب و بر خطوط اصلى امام بزرگوار، همين صراحت بوده است؛ هيچ نبايستى اين شفّافيّت را، اين صراحت را از دست داد. در مقابل مخالفان، در مقابل دوستان، در مقابل دشمنان، مواضع جمهورى اسلامى بايد مواضع شفّافى باشد. تاكتيكها را ميتوانند عوض كنند، شيوههاى كار را ميتوانند عوض كنند، [ امّا] اصول، همچنان مستحكم بايد بماند؛ اين راز استحكام انقلاب و راز پيشرفت كشور است.
6) بعضىها ميخواهند نظر مردم را از دشمنىِ دشمن منصرف كنند؛ نه، ببينيد دشمنى را، ببينيد دورويى را.
7) ايران را تهديد ميكنند، آنوقت توقّع دارند كه جمهورى اسلامى از قدرت دفاعى خود بكاهد؛ اين خندهآور نيست؟ اين مسخره نيست؟
1) همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبهی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»؛ باید محاسبهی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبهی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
2) بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را میبینند؛ گرانی را میبینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را میبینند، فشارهای دشمنان را میبینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.
3) دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همهجانبهی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامهی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانعتراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجهی دو و فرعی، ... كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. ... اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند.
4) امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. ... البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجهی اول و در رديف اول به حساب نمیآوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازهای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد.
5) گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حملهی نظامی ميكنند؛ اما بهنظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند.
[="]6) من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنیهای آشكاری با ملت ايران كردهاند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزهی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانهای است، كار ناهوشمندانهای است.[/]
[="]7) اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائیها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجهی چدنيِ زير دستكش مخملی. [/]
[="]8) آمريكائیها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال 91 و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. [/]
[="]9) تحريمها بیاثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابستهی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! [/]
[="]10) پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال 91 است. ... اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجبآور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چارهای نيست و حقايق و نشانههای درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.[/]
11) ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميمگيریهای پیدرپيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامهريزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.
12) ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقبافتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایهی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟
13) كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشهی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئلهی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديوداروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود.
14) وظيفهی همهی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند.
15) مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای 1+ 5 كه دربارهی مسائل هستهای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، دربارهی مسئلهی هستهای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون ... منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم.
16) از جملهی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائیها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كردهاند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بودهاند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند.
17) آمریكائیها اگر میخواستند مسئله حل (هسته ای) شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانیای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هستهای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائیها یك سنگی میاندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانهای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد.
18) آبروی جمهوری اسلامی به انتخابات و حضور مردم در پای صندوقهای رأی و تأثير يكايك مردم در انتخاب مديران كشور است. ... شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی ميتواند تهديدهای دشمنان را بیاثر كند؛ ميتواند دشمن را نااميد كند؛ ميتواند امنيت كشور را تأمين كند.
19) برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد. البته هر كسی و يا فعالان سياسی ميتوانند ديگران را هم با نظر خودشان همرأی كنند ــ اين اشكالی ندارد ــ اما از حقير كسی چيزی در اين زمينه نخواهد شنيد.
20) این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد. ... یعنی ما در سلسلهی دولتهائی كه پشت سر هم میآیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر كسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد.
7/2/91 بیانات در دیدار كارگران و فعالان بخش تولید كشور
1) منقبت اصلى و محورى براى نيروى كار در يك جامعه اين است كه كارگر با تن خود، با جان خود، با مغز خود، حركت پيشرفت كشور و آسايش مردم را تأمين ميكند. درست است كه عوامل ديگرى هم در اين عرصه مؤثرند - مانند نيروى سرمايه، نيروى مديريت - و در جاى خود بايد قدر آنها هم دانسته شود، ولى كارگر اين كار را با جسم و جان خود انجام ميدهد؛ اين يك ارزش مضاعف است.
2) زرق و برق نامهاى فرنگى چشمها را به خودش جلب نكند. همه بدانند كه اين محصولى كه دارند ميخرند، ميتواند يك كارگر ايرانى را برخوردار كند؛ ميتواند او را محروم كند، يك كارگر خارجى را برخوردار كند. البته ما همهى بشريت را دوست داريم، اما خب كارگر ايرانى دارد براى سربلندى اين كشور تلاش ميكند؛ جزو مغتنم و عزيز پيكرهى اين ملت است؛ او را بايد تأييد كرد، او را بايد تقويت كرد. بعضىها اين را نميفهمند و درك نميكنند، يا برايشان نشانهى توليد ايرانى و توليد خارجى فرق نميكند؛ يا حتّى بعكس، به جاى اينكه دنبال نشانهى توليد ايرانى بگردند، دنبال نشانههاى توليد خارجى ميگردند؛ اين انحراف است، اين خطا است. همهى مردم مخاطب اين بيانند.
3) من تأكيد ميكنم، اصرار ميكنم، از همهى ملت ايران درخواست ميكنم، برويد به سمت مصرف توليدات داخلى؛ اين كار كوچكى نيست، اين كار كماهميتى نيست؛ اين يك كار بزرگ است. البته دستگاههاى حكومتى و دولتى - دولتى به معناى عام - در اين جهت وظيفهى مضاعف دارند. فلان وزارتخانه، فلان سازمان، فلان اداره وقتى ميخواهد جنس داخلىِ خودش را تأمين كند، مطلقاً بايد از جنس خارجى استفاده نكند؛ بروند سراغ توليدات داخلى. البته از اين طرف هم از توليد كنندهى داخلى - چه آن مدير، چه آن كارگر، چه آن سرمايهگذار - خواسته ميشود و اصرار ميشود كه كار را تميز، درست و كامل ارائه دهند.
4) اينها وقتى در كنار هم مورد ملاحظه قرار بگيرند، اين افراط و تفريطهائى كه با نامهاى گوناگون به وجود آمد، چه در منطقهى فعاليت اقتصاد ليبرال و به قول خودشان آزاد - آزاد يعنى آزاد براى سرمايهدار، اما زندان و حبس و فشار براى طبقهى مظلوم و فقير؛ كه امروز شما داريد در اروپا واكنشها و بازخوردهايش را ملاحظه ميكنيد - و چه در عرصهى سوسياليسم، به وجود نمىآمد. بزرگترين دليل بر غلط بودن اقتصادِ به اصطلاح ليبرال همين حوادثى است كه امروز در اروپا و به شكل ديگرى در آمريكا وجود دارد. در ميدان عمل و در عرصهى تجربه، اقتصاد سرمايهدارى نشان داد كه غلط است، ناكام است؛ حتّى به سود خود آن طبقاتى كه اين اقتصاد براى حمايت از آنها به وجود آمد، نيست. حالا طبقهى كارگر كه سالهاى متمادى در آنجاها لگدمال ميشد، اما حتّى به سود خود سرمايهدار و بانكدار و صاحبان كارتلها و تراستها هم نيست؛ و اين هنوز اولِ كار است، بعد از اين بدتر هم خواهد شد. هى وعده ميدهند كه درستش ميكنيم؛ نخواهند توانست درست كنند. اين راه، راه سراشيبِ لغزان است؛ دارند ميروند پائين، و اين يك بخشى از تزلزل تمدن مادى و غلط غرب است؛ بخش اخلاقى و اعتقادى و نظرى و فكرىشان هم كه جدا است. اينها براى ما تجربه است. آن بخش عرصهى سوسياليسم و اينها هم كه خب، سالها پيش ناتوانى و ناكامىاش ظاهر شد.
5) اسلام نگاه متعادل، انسانمدار و عدالتمدار به همهى عرصهها دارد، از جمله به اين عرصه؛ هم رعايت اين طرف، هم رعايت آن طرف؛ برادرى اينها با همديگر، نه تضاد آنها؛ و همه متوجه به تكليف الهى و به اين كه خداى متعال ناظر و حاضر است. اينها بايد بشود فرهنگ زندگى ما، و همين جور عمل كنيم.
6) براى پيشرفت كشور حركتِ جهشگونه لازم است، خلق حماسه لازم است؛ آن وقت كشور پيش خواهد رفت، استقرار پيدا خواهد شد. حماسهى سياسى و حماسهى اقتصادى، دو توأمانند؛ هر كدامى ديگرى را تقويت ميكند و حفظ ميكند و نگه ميدارد.
7) كسانى كه داوطلب ميشوند، اشتباه نكنند؛ بدانند مديريت اجرائى كشور يعنى چه. نه در ارزيابىِ نيازى كه كشور به يك قدرت اجرائى دارد، اشتباه كنند، نه در ارزيابى توانِ خودشان اشتباه كنند. اگر چنانچه ارزيابى درستى انجام دادند، بيايند توى ميدان؛ ملت هم نگاه ميكند، انتخاب ميكند.
نامزد انتخابات اولاً بايد به خدا و به اين انقلاب و به قانون اساسى و به اين مردم ايمان و اعتقاد داشته باشد؛ ثانياً داراى روحيهى مقاوم باشد. ... در مقابل فشارهاى دشمنان مقاوم باشند؛ زود نترسند، زود از ميدان خارج نشوند؛ ... ثالثاً انسانهاى با تدبيرى باشند، ... روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ ... سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشهى دنيا، آن گوشهى دنيا متلاطم نشود؛ ... رابعاً بايد تهذيب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. ... دغدغهآفرينى نكنند، مردم را دچار تشويش و نگرانى نكنند؛ البته وعدهى بيخود و بىمبنا هم ندهند، درِ باغ سبزهاى بىمنطق هم باز نكنند؛ منطقى، معقول، منطبق با واقعيت و با توكل به خداى متعال حركت را پيش ببرند؛ انشاءاللَّه در آينده هم بايد همين جور باشد.
9) هر كسى كه با اين ملت، با اين حركت عظيمى كه كرده است، با اين انگيزهى ايمانىِ عميقى كه در اين ملت هست، دربيفتد، قطعاً برخواهد افتاد.
9/2/92 بيانات در اجلاس بينالمللى علما و بيدارى اسلامى
10) اكنون اسلام از حاشيهى معادلات اجتماعى و سياسى جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيينكنندهى حوادث عالم، جايگاهى برجسته و نمايان يافته است و نگاه تازهاى را در عرصهى زندگى و سياست و حكومت و تحولات اجتماعى عرضه ميكند؛ و اين در دنياى كنونى كه پس از شكست كمونيزم و ليبراليزم، دچار خلأ عميق فكرى و نظرى است، پديدهاى مهم و پرمعنى به شمار ميرود.
11) ابعاد اين بيدارى مبارك بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است؛ ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند:
أ) در آن هنگامهى دشوار كه فرمان به آب افكندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود كه: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ». تحقق وعدهى اول كه وعدهى كوچكتر و مايهى دلخوشى مادر بود، نشانهى تحقق وعدهى رسالت شد، كه بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ». اين وعدهى حق، همان رسالت بزرگ است كه پس از چند سال تحقق يافت و مسير تاريخ را تغيير داد.
ب) نمونهى ديگر، يادآورى قدرت فائقهى الهى در سركوب مهاجمان به بيت شريف است، كه خداوند به وسيلهى پيامبر اعظم، براى تشويق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْت» به كار ميبَرد و ميفرمايد: «أَ لَمْ يجَعَلْ كَيْدَهُمْ فىِ تَضْلِيل».
ج) يا براى تقويت روحى پيامبر محبوبش و باور وعدهى : «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»، از يادآورى نعمت معجزگون : «أَ لَمْ يجَِدْكَ يَتِيمًا فََاوَى وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى» بهره ميگيرد. و چنين نمونههائى در قرآن بسيار است.
د) مردم ما همواره در برابر وسوسهى ضعفائى كه در مقاطع اضطرابانگيز، نداى: «إِنَّا لَمُدْرَكُون» سر ميدادند، نهيب زدهاند كه : «كلاََّ إِنَّ مَعِىَ رَبىِّ سَيهَْدِين».
12) (عالمان دين) بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوهها و ترفندهاى فريبندهى دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند:
(نکته اول) امروز در دوران حركتهاى اميدبخش بيدارى اسلامى، گاه صحنههائى ديده ميشود كه نمايشگر تلاش عملهى آمريكا و صهيونيسم براى تراشيدن مرجعيتهاى فكرىِ نامطمئن از يك سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى كشاندن اهل دين و تقوا بر سر بساط مسموم و آلودهى خود، از سوى ديگر است. علماى دين و رجال ديندار و دينمدار، بايد بشدت مراقب و دقيق باشند.
دومين نكته، لزوم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان است؛ ... ميتوان نقشهى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود. اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همهى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصهى اصلى و عمومى اين تمدن، بهرهمندى انسانها از همهى ظرفيتهاى مادى و معنوىاى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبهنوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژهخوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصههاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانههاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بينالملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدنسازى است.
مطلب سوم آن است كه در نهضتهاى بيدارى اسلامى بايد تجربهى تلخ و دهشتناك تبعيت از غرب در سياست و اخلاق و رفتار و سبك زندگى، مورد توجه دائم باشد. ... اين سخن را نبايد به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هيچ گروهى از انسانها به خاطر تمايز جغرافيائى، دشمنى نداريم. ما از على (عليهالسّلام) آموختهايم كه در بارهى انسانها فرمود : «إمّا أخ لك في الدّين، أو نظير لك في الخلق». ادعانامهى ما، عليه ظلم و استكبار، و تحكّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است كه از سوى قدرتهاىاستعمارى و استكبارى بر ملتهاى ما وارد شده است.
نكتهى چهارم آن است كه امروز يكى از خطرناكترين چيزهائى كه نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميكند، اختلافافكنى و تبديل اين نهضتها به معارضههاى خونين فرقهاى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هماكنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با كمك دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقهىعربى ، با جد و اهتمام دنبال ميشود و پولى كه ميتوانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهديد و تكفير و ترور و بمبگذارى و ريختن خون مسلمانان و برافروختن آتش كينههاى درازمدت ميگردد.
نكتهى پنجم آن است كه درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئلهى فلسطين جستجو كرد. از 60 سال پيش تاكنون داغىبزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. ... هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبههى مقاومت پشت كند، متهم است.
11/2/92 بيانات در ديدار جمعى از مداحان
13) يقيناً يكى از عواملى كه دين را، معنويت را، عقيده را و اخلاق را در يك جمعيتى در طول تاريخ حفظ ميكند، عواطف است؛ در كنار عقل و خرد و استدلال.
14) انبياء و فرستادگان الهى ننشستهاند با مردم با زبان فلسفى حرف بزنند؛ اگرچه براى فهميدن كلام آنها و تعمق در بيان آنها، عقل فلسفى لازم بود و هست؛ يعنى فلاسفهى بزرگ از سفرهى گستردهى عمومى انبياى الهى بيشترين بهره را ميبرند؛ اما اين سفره، سفرهى خاص نيست؛ لذا زبان آن، زبان استدلال عقلى و بگو و مگو و ان قلت و قلت نيست؛ اين زبان، تركيبى است از انديشه و عقل و عواطف؛ عاطفه است كه ميتواند مسير فهم عقلى و حركت عقلى و جريان عقلى را هموار كند. ما به طور طبيعى اين جريان را داريم؛ هم در جلسات مدح و عزا و شادى و مولودىخوانى و عزادارى، هم در جلسات دعاخوانى؛ اين دعاى كميل، اين دعاى ندبه، اين دعاى امام حسين در عرفه، و دعاهائى كه مخصوص ما است. در ميان ديگران، اين مقدار دعاى خوشلفظِ خوشمعناى خوشمضمون وجود ندارد؛ اين هم از اختصاصاتِ امتيازاتى است كه بحمداللّه پيروان اهلبيت از آن برخوردارند.
15) شما اينجا يك شعرى بخوانيد، امروز هم كه ويدئو و اينترنت و وسائل گوناگون انتقال پيام وجود دارد؛ عكس و تفصيلات آن برود در فلان نقطه، چهار تا آدم جاهلِ متعصب را تحريك كند، بيندازد به جان يك مشت زن و بچهى بىگناه، خون اينها را بريزد. مراقب اين چيزها باشيد. ... بعضى از افراد سطحىنگر به اين مسئله توجه ندارند
16) ما عرض كرديم «حماسه»، حماسه كه دستورى نيست، ... اگر چنانچه دل از اميد خالى شد، فكر از منطق صحيح تهى شد، حماسه به وجود نمىآيد.
17) مداحى، معرفتافزائى است. مداحى، پراكندن معرفت و حكمت و اميد و عقيدهى راسخ است. مداحى، جوشاندن چشمههاى عواطف در دلها است؛ با استفادهى از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
18) من در اين سالهاى طولانى، خيلى اوقات به برادران مداح كه اينجا ميخواندند، اين اعتراض را ميكردم كه جلسهى جشن و مولود را تبديل ميكردند به مجلس عزادارى؛ مفصّل روضه خواندند و اشك گرفتند! هر چيزى به جاى خودش. به شما ميگويند مداح. مداح يعنى چه؟ شاخصهى اصلى شما مداحى است، نه روضهخوانى. روضه بخوانيد، بنده طرفدار روضهخوانىام، خودم هم روضهخوانم. اينجور نيست كه در مجلس مولودىخوانى ائمه (عليهمالسّلام) هم حتماً بايد يك روضهاى خوانده شود، يك دمى داده شود، يك اشكى گرفته شود؛ هيچ لزومى ندارد. بگذاريد عواطفى كه مردم نسبت به ائمه (عليهمالسّلام) دارند، در خارج اينجور وانمود نشود كه منحصر است در قضيهى گريه و سينهزنى و عزادارى؛ نه، عزادارى به جاى خود، مديحه و مولودىخوانى و شادى هم به جاى خود؛ اينها را نبايد با هم مخلوط كرد.
19) امروز (غربیها) در دنيا كارى كردهاند كه يكى از مهمترين وظائف زن - اگر نگوئيم مهمترين وظائف - اين است كه جلوهگرى كند، زيبائىهاى خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ اين شده خصوصيت حتمى و لازم زن! متأسفانه الان در دنيا اينجور شده. در رسمىترين مجالس - مجالس سياسى، مجالس گوناگون - مردها بايد با شلوار بلند بيايند، بايد با لباس پوشيده بيايند، اما زنها هرچه برهنهتر و عريانتر بيايند، اشكالى ندارد! اين عادى است؟ اين طبيعى است؟ اين يك حركت بر طبق طبيعت است؟ آنها اين كار را كردند. زن بايد خودش را در معرض ديد مرد قرار دهد، براى اينكه مايهى التذاذ مرد شود! ظلمى از اين بالاتر؟ اسم اين را گذاشتهاند آزادى، اسم نقطهى مقابلش را گذاشتهاند اسارت! در حالى كه احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن براى خود، تكريم زن است؛ احترام زن است؛ ايجاد حريم براى زن است.
20) وقتى در يك جامعهاى خانواده متزلزل شد و از بين رفت، مفاسد در اين جامعه نهادينه ميشود.
21) زوال تمدنها، مثل سر برآوردن تمدنها، يك امر تدريجى است - يك امر دفعى و فورى نيست - و اين تدريج دارد اتفاق مىافتد و گمان نميكنم از چشم اين نسل يا نسل بعد از اين نسل دور بماند؛ خواهند ديد كه چه اتفاقى مىافتد.
22) خداى متعال در تاريخ زنى مثل فاطمهى زهرا (سلام اللّه عليها) مىآفريند كه امام عسكرى يا امام هادى (عليهما السّلام) - طبق حديثى كه از آنها نقل شده - ميفرمايند: «نحن حجج اللّه على خلقه و (جدتنا) فاطمة حجّة اللّه علينا». فاطمهى زهرا (سلام اللّه عليها) حجتِ حجت خدا است، امام ائمه است؛ شخصيت، ديگر از اين بالاتر؟
23) مادران با زندگى كردن، فرزند تربيت ميكنند. هرچه زن صالحتر، عاقلتر و هوشمندتر باشد، اين تربيت بهتر خواهد شد. بنابراين براى بالا رفتن سطح ايمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در كشور بايد برنامهريزى شود.
24) خانهدارى يك شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آيندهساز. فرزندآورى يك مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائى كه داشتيم، با عدم دقتهائى كه از ماها سر زده، يك برههاى در كشور ما متأسفانه اين مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داريم مىبينيم؛ كه من بارها اين را به مردم عرض كردهام: پير شدن كشور، كم شدن نسل جوان در چندين سال بعد، از همان چيزهائى است كه اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتى هم اثرش ظاهر شد، آن روز ديگر قابل علاج نيست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است.
25) فرزندآورى يكى از مهمترين مجاهدتهاى زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآورى در حقيقت هنر زن است؛ اوست كه زحماتش را تحمل ميكند، اوست كه رنجهايش را ميبرد، اوست كه خداى متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. خداى متعال ابزار پرورش فرزند را به مردها نداده، در اختيار بانوان قرار داده؛ صبرش را به آنها داده، عاطفهاش را به آنها داده، احساساتش را به آنها داده، اندامهاى جسمانىاش را به آنها داده؛ در واقع اين هنر زنها است. اگر چنانچه ما اينها را در جامعه به دست فراموشى نسپريم، آن وقت پيشرفت خواهيم كرد.
16/2/92 بيانات در ديدار دست اندركاران برگزارى انتخابات
26) خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز؛ امانتداران امانت بزرگ و ارزشمند ملى و اسلامى. هر كدام كه در هر بخشى از اين مجموعهى بزرگ قرار داريد، به نوبهى خود، كار مهم، اساسى، مؤثر، باارزش و انشاءاللّه ماندگارى را بر عهده خواهيد داشت و عمل خواهيد كرد؛ چه شوراى محترم نگهبان و مجموعهى نظارتىِ مرتبط با اين شورا، چه وزارت محترم كشور و مجموعههاى مردمى و دولتىِ عظيمى كه وابستهى به اين تشكيلات هستند، چه مسئولان حفظ فضاى امن و سالم انتخاباتى؛ مثل نيروى انتظامى و ديگران.
27) لازم است اشارهاى بكنم به يك حادثهى تلخى كه اين روزها اتفاق افتاد؛ ... و آن، حادثهى تخريب قبر صحابى جليلالقدر، حجربنعدى (رضوان اللّه تعالى عليه و سلام اللّه عليه) و اهانت به پيكر اين بزرگوار بود. ... اينها به عنوان اينكه اين كارها پرستش است، اين اقدامهاى خبيث را ميكنند! رفتن سر قبر يك انسانى و طلب رحمت كردن براى او از خداى متعال، و طلب رحمت كردن براى خود در آن فضاى معنوى و روحانى، شرك است؟ شرك اين است كه انسان بشود ابزار دست سياستهاى اينتليجنس انگليس و سى.آى.اى آمريكا و با اين اعمال، دل مسلمانان را غمدار كند، آزرده كند. اينها اطاعت و عبوديت و خاكسارى در مقابل طواغيت زنده را شرك نميدانند، احترام به بزرگان را شرك ميدانند! خود اين، يك مصيبتى است. جريان تكفيرىِ خبيث كه امروز در دنياى اسلام به بركت برخى از منابع مادى، متأسفانه پول و امكانات هم در اختيار دارند، يكى از مصائب اسلام است. ... اين از آن قضايائى نيست كه دو روز، سه روز، پنج روز، يك هفته، يك سر و صدائى در دنيا درست كند، بعد رها شود. ... بايد جلوى اين فتنهها را بگيرند؛ چه از طرق سياسى، چه از طرق فتواهاى دينى، چه از طرق مقالههاى روشنگرِ نويسندگان و روشنفكران و نخبگان فكرى و سياسى در دنيا. توجه شود به اين كه در اين كارها دستهاى پنهان دشمن نشانههاى خودش را دارد نمايان ميكند؛ اين چيزى نيست كه انسان بتواند اين را نديده بگيرد. آنهائى كه براى تخريب يك اثر باستانى در دنيا عزا ميگيرند و هياهو ميكنند، در مقابل اين پديده سكوت كردهاند؛ چه سازمانهاى بينالمللى، چه شخصيتهاى بينالمللى، چه سياسيونى كه از اين كوردلها دارند حمايت ميكنند؛ اين نشان دهندهى اين است كه در قضيه داخلند؛ اين قضيه، دستها را نشان ميدهد.
28) بديهى است در هر انتخاباتى، يك عدهاى به نتيجهى مطلوبِ خودشان نميرسند - من نميخواهم اسمش را بگذارم بازندهى انتخابات؛ نبايد تعبير برنده و بازنده و اين واژهها و اصطلاحات غربىِ مادى را به كار برد؛ اگر براى خدا و براى انجام تكليف وارد ميشويم، برد و باخت وجود ندارد ...
29) اگر من و شما كه ميخواهيم رأى بدهيم، با نيت صادق و خالص و براى انجام وظيفه و براى آيندهى كشور وارد ميدان شويم و بخواهيم تصميم بگيريم، انشاءاللّه خداى متعال هم در اين صورت دلهاى ما را هدايت خواهد كرد.
18 / 2/ 92 بيانات در ديدار جمعی از فرهنگیان
30) صرفاً اين نيست كه در كلاس درس، دو كلمه شما بگوئيد و او ياد بگيرد؛ همهى رفتار شما، حركات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقيم در اين مخاطبِ گيرا اثر ميگذارد و او را شكل ميدهد. آنچه هم كه به عنوان تعليم در ذهن او كار ميگذاريد، از ماندگارترين حقايقى است كه در ذهن انسان باقى ميماند. ... همهى ما ندانسته در همان راهى داريم حركت ميكنيم كه بخش معْظمى از آن را معلمين در نهاد ما قرار دادهاند.
21 / 2/ 92 بيانات در ديدار جمعى از بانوان فرهيختهى حوزوى و دانشگاهى
31) مردواره كردن زن؛ يعنى به دنبال اين بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و اين را يك افتخار براى زن و يك امتياز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل اين دچار انفعال شديم، يعنى دوْر خورديم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، اين گفتمان را قبول كرديم. مىبينيد ما الان افتخار ميكنيم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرايى كشور داريم. اشتباه نشود، از اينكه اين بانوان در اين مناصب اجرايى باشند من هيچ مشكلى ندارم؛ يعنى منع نميكنم، نفى نميكنم، ايرادى هم برايش قائل نيستم - فرض كنيد وزير بهداشت ما يك خانم بود، يا معاونين رئيسجمهور مثلاً يا بخشهاى مختلف در بينشان بانوان هستند، اين از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به اين است؛ كه ما به رخ دنيا بكشيم كه ببينيد، ما در بخشهاى اجرايى اينقدر زن داريم! اين همان دوْر خوردن است، اين همان منفعل شدن است؛ اين افتخارى ندارد. خيلى خب، يك خانمى است، ارزشهايى داشته، توانايىهايى پيدا كرده، مناسبِ اين مقام شده؛ خيلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم كه نبوده؛ امّا اينكه ما به اين افتخار بكنيم كه ببينيد، ما اين تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرايى داريم، اين غلط است. اگر ما افتخار كنيم كه اين تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصيلكرده داريم، اين خوب است، اين جا دارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم نويسنده، خانم فعّال فرهنگى يا فعّال سياسى داريم.
32) از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصيّاتِ كيان طبيعىشان كه خداى متعال خلق كرده، يك امتيازاتى جانب زنانه دارد، يك امتيازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال يك مقدار خصوصيّاتى را به اين جنس داده، يك مقدار خصوصيّاتى را به آن جنس داده؛ يك برجستگىها و ارزشهايى اين دارد، يك برجستگىها و ارزشهايى آن دارد؛ لذا است كه با همديگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانيّت است هيچ فرقى ندارند، هيچ تفاوتى ندارند؛ در آن چيزهايى كه خداى متعال براى انسان قرار ميدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سير تكامل معنوى - هيچ فرقى ندارند؛ يعنى يك مردى مثل علىّبنابىطالب ميشود، يك زنى مثل فاطمهى زهرا ميشود؛ يك مردى مثل عيسى ميشود، يك زنى مثل مريم ميشود؛ تفاوتى ندارند با همديگر.
33) اين رشتههاى بشدّت رقيق و نازك اعصاب كودك را فقط سرْانگشت ظريف و لطيف مادر است كه ميتواند از هم جدا كند كه عقده بهوجود نيايد، گره بهوجود نيايد؛ هيچ كس ديگر نميتواند، يعنى هيچ انسان ديگرى كه از جنس زن نباشد نميتواند؛ اين كار، كار زنانه است. يعنى برخى از كاركردها بقدرى همراه با ظرافت است كه انسان استعجاب ميكند از قدرت الهى كه چطور اين توانايى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنايت كرده.
34) برخلاف آنچه كه معروف است، در بين اين دو جنس، آن جنس قوىتر زن است. زنها قوىتر از مردهايند. زنها ميتوانند با تدبير و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه اين را مشاهده ميكند، هم با قياسهاى فكرى و عقلى اين را ميتواند اثبات بكند. اين واقعيّتى است. بله، زنهايى هستند كه بىتدبيرى ميكنند، لذا اين كار را نميتوانند انجام بدهند؛ امّا زنى كه اهل تدبير باشد، مرد را ميكند رام خودش. اين مثل اين است كه يك نفرى بتواند يك شير درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ اين معنايش اين نيست كه او از لحاظ جسمى از اين شير قوىتر است، معنايش اين است كه توانسته اين اقتدار معنوى را به كار ببرد؛ زنها اين توانايى را دارند، منتها با ظرافت؛ يعنى ظرافتى كه ميگوييم، تنها ظرافت در تركيب جسمانى و ساختمان جسمانى نيست، بلكه ظرافت در فكر و انديشه و تدبير و دستگاه تصميمگيرى است كه خداى متعال در زن قرار داده.
35) ما زنانى داريم كه ضعيفند و محرومند، زنانى داريم كه ستمزده و مظلومند؛ بايد جلوى اين مظلوميّتها را گرفت. قوانين مهمّى لازم است كه بايد وجود داشته باشد، خُلقيّات لازمى وجود دارد كه بايستى دنبال كرد كه تحقّق پيدا كند، آداب و سننى لازم است وجود داشته باشد كه زن در سطوح مختلفِ معاشرتى، جنسى، خانوادگى، فرهنگى و فكرى دچار ستمزدگى نباشد.
36) زن اگر چنانچه در محيط خانواده، محترم و مكرّم شمرده بشود، بخش مهمّى از مشكلات جامعه حل خواهد شد. بايد كارى بكنيم كه بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال اين است. كما اينكه در خانوادههاى مذهبىتر و اخلاقىتر و نزديكتر به مفاهيم مذهبى، اينها مشاهد ميشود. فرزندان خانواده نسبت به مادر تكريم داشته باشند.
37) غربىها، يعنى بخصوص نژادهاى اروپايى، نژادهاى وحشىاند؛ اينها ظاهرشان اتو كشيده و كراوات زده و ادكلن زده و اينهايند امّا همان باطن وحشىگرىاى كه در تاريخ وجود داشته هنوز هم در اينها هست؛ راحت آدم ميكشند، خونسرد جنايت ميكنند؛ بنابراين كتك زدن زن در داخل خانه به وسيلهى آنها و بعد به وسيلهى آمريكاييها، بُعدى ندارد.
25/2/92 بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم از استانهای مازندران، گیلان، گلستان و كهگیلویه و بویراحمد
38) كسانى اميدوار بودند جوانهاى ما را از دين جدا كنند؛ طمع داشتند جوانهاى ما را سرگرم شهوات زندگى، ماديگرى و امثال اينها كنند؛ اشتباه كردند. امروز عرصهى جوانى ما، طبقهى جوانان ما، از لحاظ كميت و كيفيت، نسبتشان از مسنترها اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست. جوانهاى مؤمنِ امروز ما و كسانى كه دل در گرو انقلاب دارند، كه نه امام را ديدند، نه انقلاب را درك كردند، نه دوران دفاع مقدس را ديدند، انگيزهشان، همتشان از جوانهاى دورهى دفاع مقدس بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اين را بنده از روى علم و اطلاع عرض ميكنم؛ تحليل نيست، حدس نيست. كارهاى بزرگى كه امروز جوانهاى ما در عرصهى ملى و در بخشهاى گوناگون دارند انجام ميدهند، گاهى زحمتش، فشارش، حتّى خطرش، بيشتر از آن كارى است كه در دوران دفاع مقدس انجام ميدادند، يا بايد انجام ميدادند. اين روحيه را بايد حفظ كرد.
39) شما در يك روز يك حركتى ميكنيد، يك انتخابى ميكنيد، يك اقدامى ميكنيد كه تأثير آن در كوتاهمدت، در چهار سال، و در بلندمدت، گاهى در چهل سال باقى ميماند؛ اينقدر انتخابات مهم است.
40) شما كه در انتخابات شركت ميكنيد، دنبال يك فرد اصلحى ميگرديد كه بتواند كشورتان را با همين سرعت، بلكه بيش از اين، پيش ببرد؛ هم در عرصهى مادى، هم در عرصهى معنوى. شما دنبال انتخاباتيد، براى اينكه كسى يا كسانى، دولتى، رئيس جمهورى بتواند عزت شما را بالا ببرد، استقلال شما را عميقتر كند، وضع زندگى شما را بهتر و مرفهتر كند، گرهها را باز كند، اميد و شور و شوقى در كشور بهوجود آورد؛ اما دشمن شما درست بعكس، مايل است انتخاباتى انجام بگيرد كه براى آيندهى كشور اين محسّنات را نداشته باشد؛ بلكه كشور را به سمت وابستگى، به سمت ضعف، به سمت عقبماندگى در صحنههاى گوناگون حركت دهد؛ كشور را به عقب بكشاند، به عقب براند.
41) سعيشان اين است كه وضع كشور را بحرانى نشان دهند. خب، مشكلات در كشور هست؛ در كدام كشور نيست؟ گرانى هست، مشكل بيكارى هست؛ كجاى دنيا امروز نيست؟ امروز خود آن كشورهاى اروپائى كه صحنهگردانِ تبليغات عليه جمهورى اسلامىاند، تا خرخره در مشكلات فرو رفتهاند. هر چند روز يك بار، در يكى از اين كشورها يا در چند كشور، مردم مىآيند در عرصه، از روى ناچارى و ناگزيرى داد ميكشند و مورد تهاجم نيروهاى امنيتىشان قرار ميگيرند. البته اينها را تا بتوانند، پنهان ميكنند.
42) ما هم مشكلاتى داريم. ما مشكلات را بايد مقايسه كنيم با نقاط مثبتى كه الان در ما هست. كدام كشور مثل كشور ما ملتى منسجم و متحد دارد؟ اقوام كشور، مذاهب كشور، شهرهاى كشور، مناطق گوناگون كشور، همه در يك جهت، در يك هدف، با يك عواطف، با يك احساسات، با يك اميد دارند حركت ميكنند، زندگى ميكنند. كدام كشور اين همه جوان سرحال و بانشاط دارد؟ جوانهاى ما امروز ميدانهاى عظيم علمى را دارند فتح ميكنند؛ در مسابقات گوناگون جهانى، رتبههاى بالاى جدول را دارند به دست مىآورند؛ اين چيز كمى است؟ كدام ملت مثل ملت ما با وجود اين همه دشمنىها توانسته است اين عظمت را، اين اهميت را، اين تأثيرگذارى را در قضاياى دنيا و در قضاياى منطقه به دست آورد؟ يك عده دشمنان مايند، يك عده مزدوران دشمنان مايند؛ هرچه بتوانند، كارشكنى ميكنند؛ اما ملت ايران، سربلند، سرافراز، وسط صحنه، با چهرهى بشّاش، با چهرهى اميدوار، بدون كينهى به اين و آن، دارد راه خودش را ميرود. اين را شما بدانيد؛ ملتها - البته آگاهانشان، فرزانگانشان، كسانى از آنها كه با قضاياى گوناگون آشنايند - شماها را با انگشت نشان ميدهند؛ ميگويند ببينيد ملت ايران در چه عرصههائى پيشرفت كرده و ما ماندهايم. حركت ملت ايران اينجورى است.
43) همه تسليم قانون باشند. گاهى ممكن است يك قانون، صددرصد درست هم نباشد، اما از بىقانونى بهتر است. گاهى ممكن است در يك بخشى، يك خطائى هم از مجرى قانون سر بزند كه من و شما بفهميم او در اجراى قانون اين خطا را كرده است؛ اما اگر نتوانيم آن را از طريق قانونى اصلاح كنيم، تحمل آن بهتر است از اينكه باز بىقانونى كنيم؛ از راه بىقانونى بخواهيم آنچه را كه به نظر ما خطا است، درست كنيم. قانون، معيار بسيار خوبى است؛ وسيلهاى است براى آسايش كشور، آرامش كشور، حفظ وحدت ملى، ادامهى راه عمومى.
6/3/92 بیانات در دانشگاه امام حسین (علیه السلام)
1) در دیدار نمادین امروز، ارواح طیبهى شهیدانى كه در عملیاتهاى گوناگون در طول هشت سال دفاع مقدس، و پیش از آن، و بعد از آن تا امروز، به درجهى رفیع شهادت رسیدند، در مقابل شما قرار داشتند.
2) صراط مستقیم، ما را به هدف خواهد رساند؛ اما كِى؟ در چه مدت؟ با چه تلاش و مجاهدتى؟ این بستگى دارد به این كه من و شما چقدر تلاش كنیم، چقدر جدى بگیریم، چقدر درست حركت كنیم؛ این به همت ما بسته است؛ ولى انقلاب این راه را پیش پاى این ملت تاریخىِ بزرگ و ستمكشیده گذاشت.
3) اینكه من توصیه میكنم بخوانید این خاطرات مربوط به جنگ را، مربوط به دوران دفاع را، همین عملیات بیتالمقدس و آزاد كردن خرمشهر را، ببینید كى بودند، چه بودند، چه كار كردند، چه جور كردند، براى این است؛ این لازم است. آن وقت خداى متعال «انزل بعدوّنا الكبت»، «انزل علینا النّصر»؛ پیروزى را نازل كرد.
4) حضور مردم در پاى صندوقهاى رأى - كه اعلام حضور قدرتمندانهى این ملت در عرصهى حركت و تاخت به سوى آرمانها است - بلاشك به دنبال خود، موفقیتهاى دیگرى را دارد؛ به كشور مصونیت میبخشد، عزت میبخشد، آبروى بینالمللى میبخشد، دوستان شما را خوشحال میكند، دشمنان شما را ناكام و بدحال میكند.
5) آن كسى كه یا از بیتالمال هزینه میكند، یا از پول مشتبه به حرامِ بعضىها استفاده میكند، نمیتواند اطمینان مردم را جلب كند.
8/3/92 بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
1) شما مثل يك قله هستيد؛ آنچه از دل اين قله ميجوشد، بر دامنه و پيكره سرازير ميشود. رفتار، آداب، خُلقيات، چگونگی تعامل در مجلس شورای اسلامی، مثل بقيهی قلههائی كه در كشور وجود دارد، بر روی رفتار، آداب، اخلاق و منش آحاد جامعه اثر ميگذارد؛ اين يك امر طبيعی است، يك امر هميشگی است.
2) رأی ممتنع مال آنجائی است كه انسان زحمت خودش را كشيد، كار خودش را كرد، بالاخره ذهنش به جائی نرسيد؛ خب، اينجا البته انسان رأی ممتنع ميدهد؛ مثل فقيه و مجتهدی كه زحمت خودش را ميكشد، به منابع مراجعه ميكند، ادلهی اجتهادی و ادلهی فقاهتی را میبيند، بعد ذهنش به جائی نميرسد؛ ميگويد خب، اينجا احتياط كنيد؛ ميگويد من رأی ندارم، فتوا ندارم. رأی ممتنع مال اينجا است؛
3) مردم مثل بچهای نيستند كه از رفتار پدر تأثير ميپذيرد، بدون اينكه زشتی يا خوبی آن رفتار را بفهمد؛ نه، مردم زشتی و خوبی رفتار را ميفهمند؛ طبيعت قضيه اينجوری است. شما ملاحظه كنيد؛ در محيطهای مختلف، جماعات مختلف، كسی يك كاری را ميكند؛ تعبيری را، حرفی را بر زبان میآورد؛ انسان خوشش هم نمیآيد، اما درعينحال تأثير ميگذارد؛ يعنی تكرار آن رفتار را برای انسان تسهيل ميكند، آسان ميكند؛ طبيعت قضيه اين است.
4) كسی يك نقطهی خوبی دارد؛ آن را تحت تأثير نقطهی بدی كه از او در ذهن ما هست، قرار ندهيم؛ اين خيلی چيز مهمی است. بیانصافی و رفتار نامتناسب، منجر ميشود به عكسالعمل مشابه در طرف مقابل.
5) قوهی مجريه وسط ميدان ايستاده است - چه اين دولت، چه هر دولت ديگری - و كارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازير ميشود، سؤالها و مؤاخذهها از او ميشود؛ لذا بايد ملاحظهی او را كرد.
6) قانون ريل حركت اين قطار است؛ شما بايد زحمت بكشيد اين ريلگذاری را بكنيد، آنها هم بايد بر روی اين ريل حركت كنند. شما كمك كنيد كه اين ريل جوری باشد كه اين قطار سر پيچ بتواند بپيچد.
7) «مجلس در رأس امور است» معنايش اين نيست كه هر يك نمايندهای در رأس امور است؛ «مجلس» در رأس امور است؛ يك نماينده، يك نماينده است. يعنی نمايندهی محترم و عزيزی كه مردمِ يك جمع و گوشهای از كشور با شوق و با شور جمع شدند و او را فرستادند مجلس، تصور نكند كه او در رأس امور است؛ نه، «مجلس» در رأس امور است؛ برخوردش را اينجوری مقايسه كند.
اينكه خيال كنيم كه حالا در رأس نظام زيد وجود دارد يا عمرو وجود دارد، اينها در مقابل عظمت حضور مردم و پشتوانهی نظام، در واقع هيچ است؛ شبيه هيچ است.
9) آگاهی مردم ايران و بصيرت مردم ايران در مسائل سياسی، از متوسط جهانی بالاتر است. نميخواهيم ادعای معصوميت كنيم برای آحاد مردم، اما اين ادعای قابل قبولی است و واقعی است؛ نگاه ميكنند، بصيرت دارند، تشخيص ميدهند.
10) گاهی كمك به اين بندهی حقير اين است كه توفيق اين مسئوليت را پيدا كنم، گاهی كمك به من اين است كه توفيق اين مسئوليت را پيدا نكنم؛ هر دويش كمك الهی است. اگر چنانچه ما صادقانه عمل كرديم، خدای متعال به ما كمك خواهد كرد و آنچه كه صلاح و خير است، به ما خواهد داد.
14/3/92 بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1) در پانزده خرداد يك قيام مردمى به وجود آمد. اين نشاندهندهى اين بود كه آحاد ملت ايران، با روحانيت، با مرجعيت - كه مظهر آن، امام بزرگوار بود - يك چنين پيوند مستحكمى دارند. و نكته اينجاست كه همين پيوند است كه ضامن پيشرفت نهضت، اوج نهضت و پيروزى نهضت ميشود.
2) هر جائى كه مردمان عافيتطلب و راحتطلب، در وسط ميدان مبارزه، جائى براى خود باز نميكنند و خطرپذيرى نميكنند، انسانهاى مؤمن و مبارز را به تندى و افراطىگرى متهم ميكنند.
3) سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همين سه باور به او قاطعيت ميداد، شجاعت ميداد و استقامت ميداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود.
4) امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبيك گفتند.
5) امام اعتقاد داشت كه اين ملت، ملتى است با ايمان عميق، باهوش و شجاع؛ كه اگر پيشوايان لايقى در ميان آنها پيدا شوند، اين ملت ميتواند مثل خورشيد در ميدانهاى مختلف بدرخشد.
6) امام قبل از آنكه «ما ميتوانيم» را به مردم ايران تلقين كند و تعليم دهد، «ما ميتوانيم» را در وجود خود زنده كرد.
7) تا روزهاى آخر زندگى، هيچ كس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانى از افسردگى و ترديد و خستگى و وادادگى و تسليمطلبى پيدا نكرد. بسيارى از انقلابىهاى دنيا وقتى كه از دوران جوانى خارج ميشوند و به پيرى ميرسند، دچار ترديد ميشوند، دچار محافظهكارى ميشوند؛ حتّى گاهى حرفهاى اصلى خودشان را هم پس ميگيرند. بيانيههاى امام در سالهاى آخر عمر، حتّى از سخنان سال ۴۲ ايشان گاهى انقلابىتر بود، تندتر بود، قوىتر بود؛ پير ميشد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود.
اين كشور وابسته تبديل شد به ايران مستقل، ايران سرافراز. سران فاسد و خائن و پولپرست و غرق در شهوات و لذتهاى مادى و حيوانى، بر اين كشور حكمرانى ميكردند؛ اين تبديل شد به نمايندگان مردم؛ جاى خود را دادند به زمامدارانى كه نمايندگان مردم بودند. در اين سى و چند سال كسانى بر اين كشور فرمانروائى كردند، قدرت را در دست گرفتند، سياست و اقتصاد را در دست گرفتند كه نمايندهى مردم بودند. با همهى ضعفها و با همهى قوّتهائى كه در اشخاص مختلف وجود داشت، اين خصوصيت همه بود كه اينها نمايندههاى مردم بودند؛ كسانى بودند كه كيسهاى براى خود ندوخته بودند - البته يكى ضعيفتر است، يكى قوىتر است - اين خيلى مسئلهى مهمى است.
9) امروز معنا ندارد كه كسى بگويد فلان جا از نيروى برق يا فرضاً از زيرساختهاى جاده و امثال اينها محروم مانده است. آن روز اگر يك نقطهاى در نقاط دوردست برخوردار بود، مايهى تعجب بود؛ امروز عكسش مايهى تعجب است.
10) در سياست داخلى، اصول امام عبارت است از تكيه به رأى مردم؛ تأمين اتحاد و يكپارچگى ملت؛ مردمى بودن و غير اشرافى بودن حكمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ كار و تلاش همگانى براى پيشرفت كشور. در سياست خارجى، اصول امام عبارت است از ايستادگى در مقابل سياستهاى مداخلهگر و سلطهطلب؛ برادرى با ملتهاى مسلمان؛ ارتباط برابر با همهى كشورها، بجز كشورهائى كه تيغ را بر روى ملت ايران كشيدهاند و دشمنى ميكنند؛ مبارزهى با صهيونيسم؛ مبارزه براى آزادى كشور فلسطين؛ كمك به مظلومين عالم و ايستادگى در برابر ظالمان.
11) در عرصهى فرهنگ، اصول امام عبارت است از نفى فرهنگ اباحهگرى غربى؛ نفى جمود و تحجر و نفى رياكارى در تمسك به دين؛ دفاع قاطع از اخلاق و احكام اسلام؛ مبارزه با ترويج فحشا و فساد در جامعه.
12) در اقتصاد، اصول امام تكيهى به اقتصاد ملى است؛ تكيهى به خودكفائى است؛ عدالت اقتصادى در توليد و توزيع است؛ دفاع از طبقات محروم است؛ مقابلهى با فرهنگ سرمايهدارى و احترام به مالكيت است - اينها در كنار هم - امام فرهنگ ظالمانهى سرمايهدارى را رد ميكند، اما احترام به مالكيت، احترام به سرمايه، احترام به كار را مورد تأكيد قرار ميدهد؛ همچنين هضم نشدن در اقتصاد جهانى؛ استقلال در اقتصاد ملى.
13) انتخابات هم مظهر خداباورى است، هم مظهر مردمباورى است، هم مظهر خودباورى است.
14) حماسه يعنى آن كار افتخارآفرينى كه با شور و هيجان انجام ميگيرد.
15) رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است.
16) آن كسانى كه فكر ميكنند در اين كشور يك اكثريتى خاموش و مخالف با نظام جمهورى اسلامىاند، يادشان رفته است كه سى و چهار سال است كه هر سال در بيست و دوم بهمن، در همهى شهرهاى اين كشور، جمعيتهاى عظيم به دفاع از نظام جمهورى اسلامى بيرون مىآيند و «مرگ بر آمريكا» ميگويند.
17) در كجاى دنيا - هر كس سراغ دارد، بيايد بگويد - به نامزدهاى گوناگون، از آن چهرههاى معروف تا چهرههاى گمنام، اجازه داده ميشود كه به طور مساوى از رسانههاى ملى و دولتى كشور استفاده كنند؟
18) انتقاد بايد به معنى عزم و نيت براى پيمودن آيندهى پرتلاش و افتخارآميز باشد، نه به معناى سياهنمائى و منفىبافى و بىانصافى.
19) امروز در كشور ما اگر كسى سر كار بيايد، احتياج ندارد كه از صفر شروع كند؛ هزاران كارِ برجسته انجام گرفته است.
20) جورى حرف بزنيد كه اگر در خرداد سال آينده نوار امروز شما را جلوى خودتان گذاشتند يا پخش كردند، شرمنده نشويد؛ جورى وعده بدهيد كه اگر چنانچه آن وعده را بعداً به رخ شما كشيدند، مجبور نباشيد تقصير را گردن اين و آن بگذاريد كه نگذاشتند، نشد. كارى را كه ميتوانيد انجام دهيد، وعده بدهيد.
21) قول بدهند كه به مسئلهى اقتصاد - كه امروز ميدان چالش تحميلى بر ملت ايران از سوى بيگانگان است - بخوبى خواهند پرداخت.
22) عصبانيت آنها ناشى از اين است كه شما هستيد.
17/3/92 بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفرای كشورهاى اسلامى در سالروز بعثت حضرت رسول اعظم صلواتاللهعلیهوآله
1) كارهاى كوچك، اقدامهاى كوچك، قاعدتاً مزاحمتهاى كوچك دارد؛ كارهاى بزرگ، مزاحمتها و معارضههاى بزرگ دارد.
2) شياطين كار ميكنند، اما طبيعت عالم و حركت عالم به سوى حق است
3) هر جا صداى عدالت و عدالتخواهى بلند ميشود، اين صداى اسلام است، ولو آن كسانى كه اين فرياد را سر ميدهند، ندانند اين از كجاست؛ هر جا نداى كرامت انسان بلند ميشود، اين نداى اسلام است، نداى اديان است؛ و البته كانون اين همه، مركز اسلام و مركز ايمان و هر جائى است كه در آن، قرآن مورد اعتقاد و ايمان قرار داشته باشد؛ طبعاً دشمنىِ دشمنان اسلام و قرآن هم با آنجا بيشتر است؛ امروز اين را داريد مشاهده ميكنيد.
4) دعوت اسلام را بايد با صراحت، با شجاعت، با صداقت، همراه با ركن اصلى دعوت اسلام - يعنى عدالت - در دنيا منتشر كرد. فرمود: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»؛(۳) اين دو تا، خصوصيات دعوت الهى است؛ خصوصيات كلمهى ربوبى است: «صدق و عدل»؛ «صداقت و عدالت». مسلمانها اين را بايد در دنيا از خودشان نشان دهند. اين، دلها را متوجه خواهد كرد؛ پيام اسلام را به دلها خواهد رساند.
5) يك روزى دنياى اسلام با صهيونيسم غاصب مقابله ميكرد، دشمنان در تبليغاتشان گفتند اين يهودىستيزى است؛ در حالى كه يهودىستيزى نبود. در كشورهاى اسلامى، يهودىها هم مثل ديگر اديان - يهودى، مسيحى، مسلمان - در كنار همديگر زندگى ميكنند. امروز در كشور ما يهودى هست، مسيحى هست، مسلمان هست، بعضى از اديان ديگر حضور دارند و در زير سايهى امنيت اسلام، همه باهم زندگى ميكنند. بحثِ يهودىستيزى نيست، بحثِ مقابلهى با صهيونيسم غاصبِ متجاوزِ ظالمِ قسىالقلب است.
17/3/92 بیانات در دیدار شركتكنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن كریم
1) يك روزى بود كه در كشورهاى اسلامى، از شرق اسلامى تا غرب اسلامى، اگر جوانانى، برجستگانى ميخواستند صداى آزاديخواهى بلند كنند، مكاتب چپ را مطرح ميكردند، شعارهاى سوسياليستى و كمونيستى ميدادند. امروز در دنياى اسلام، از شرق اسلام تا غرب اسلام، اگر كسانى بخواهند شعار عدالت بدهند، شعار آزادى و استقلال بدهند، شعار عزت بدهند، قرآن را سر دست ميگيرند؛ اين خيلى باارزش است.
2) امروز هر حنجرهاى كه به وحدت دنياى اسلام دعوت كند، حنجرهى الهى است، ناطق من اللّه است. هر حنجرهاى و زبانى كه ملتهاى مسلمان را، مذاهب اسلامى را، طوايف گوناگون اسلامى را به دشمنى با يكديگر تحريك كند و عصبيتها را عليه يكديگر تحريك كند، ناطق من الشيطان است.
22/3/92 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سوم شعبان ۱۴۳۴ سالروز ميلاد امام حسين عليهالسّلام
1) خيليها در راه خدا شهيد شدند، در ركاب پيغمبر، در ركاب اميرالمؤمنين، در ركاب انبياء الهى، هيچكدام با حادثهى كربلا قابل مقايسه نيست. فرق است بين آن كسى كه در ميان هلهله و تحسين ياران و همراهان و به اميد فتح و پيروزى وارد ميدان ميشود ميجنگد و بعد شهيد ميشود و به خاك هلاك مىافتد - كه البتّه اجر بسيار بالايى دارد - و بين آن جماعتى كه در يك دنياى تاريك و ظلمانى، در هنگامى كه همهى سرجنبانان بزرگ دنياى اسلام از همراهى با آنها سر باز ميزنند بلكه آنها را بر اين اقدام ملامت هم ميكنند، اميد يارى از هيچكس نيست، كسى مثل عبداللهبنعباس آنها را منع ميكند، كسى مثل عبداللهبنجعفر آنها را منع ميكند، ياران و مخلصان و علاقهمندان در كوفه از همراهى با او سر باز ميزنند، تنهاى تنها، فقط با تعداد معدودى از ياران مخلص، و با خانواده - با همسر، با خواهر، با خواهرزادهها، با برادرزادهها، با جوانان، با فرزند شش ماهه - وارد ميدان ميشود. اين يك حادثهى عجيبى است؛ يك منظرهى پرشكوهى است در تاريخ كه در مقابل چشم بشريّت گذاشته شده است. امام حسين عليهالسّلام خود را براى يك چنين روزى آماده ميكرد.
2) اينجور نيست كه حالا هر كس راه حسينبنعلى را رفت، حتماً آخر كار بايستى به صورت ظاهر، به شكل دنيايى، ناكامى باشد؛ نخير، اين راه را، اين درس را در مقابل چشم بشريّت گذاشتهاند، ميگويند اگر دنيا هم ميخواهى، اگر عزّت هم ميخواهى، در اين راه است؛ بايد حركت كنى.
3) اينكه ملاحظه ميكنيد دشمن در عرصههاى مختلف، از زاويههاى مختلف، گاهى تعرّضى، تجاوزى، پيشرفتى انجام ميدهد، بهخاطر اين است كه كسانى به او چراغ سبز ميدهند، دشمن را اميدوار ميكنند. بعضى از حرفها دشمن را اميدوار ميكند؛ بعضى از قيافهگرفتنها و رفتارها دشمن را اميدوار ميكند. وقتى دشمن اميدوار شد، بر فشار خود مىافزايد؛ وقتى دشمن نااميد شد، طبعاً خواهد ديد فشار فايدهاى ندارد، راه ديگرى را دنبال ميكند.
4) يك عدّهاى سالها مرتّب نعره ميزدند: آقا نميگذارند، تريبون نميدهند! بفرماييد، اين هم تريبون، اين هم حرف؛ نه براى يك گرايش خاص، براى هشت گرايش.
5) سال ۸۸، آن روز هم شور و هيجان بود منتها همراه با فحش و فضيحت! در اين شهر تهران - حالا شهرستانها كمتر - مردم در اين خيابانها راه ميرفتند، يك عدّه به اين يك عدّه به آن، يك عدّه عليه اين يك عدّه عليه آن، شعار ميدادند، حرف ميزدند، به همديگر ميپريدند، بعضىها در اين بين پيدا ميشدند بددهنى ميكردند، فحش ميدادند؛ در اين انتخابات نه، شور و هيجان هست، احساسات هست، امّا بىادبى نيست، بىاحترامى نيست. اين خيلى باارزش است؛ ما در چهار سال اينقدر پيشرفت كرديم؛ خدا را شكر بر اين پيشرفت و بر همهى پيشرفتهاى فراوان ديگرى كه در اين سالها بحمدالله براى كشور پيش آمده است.
6) دشمن بينالمللى دشمنى نيست كه با رودربايستى و با من بميرم، تو بميرى كنار بكشد؛ در دنيا سياست اينجورى نيست كه با رودربايستى بگوييم: طرف را خجالتزده كنيم، مثلاً عقب بكشد؛ نخير، هرچه شما ضعف نشان بدهيد، او مىآيد جلو؛ هرچه شما عقب بكشيد، او جرىتر ميشود. اين را ما تجربه كرديم؛ يك جاهايى عقب كشيديم، دشمن ما جرىتر شد؛ يك چيزى او گفت، ما به خيال يك مصلحتى حرف او را قبول كرديم، ديديم پايش را گذاشت روى آن حرف، يك قدم آمد جلو؛ دشمن اينجورى است.
92/4/5بيانات در ديدار مسئولان و كاركنان قوهى قضائيه در آستانهی سالروز حادثه هفتم تیر و روز قوه قضائیه
1) براى يك نظام نوپا، روشن شدن چهرهى دشمنان، چيز كوچكى نيست.
2) همهى تلاشها بايد اين باشد كه اين قوه تبديل شود به يك مجموعهى كاملاً كارآمد و كاملاً سالم. اگر اين شد، آن وقت مردم ميوه را خواهند چشيد. آن ميوه چيست؟ احساس رضايت و احساس امنيت.
3) خب، آنچه كه اتفاق افتاد، صد و هشتاد درجه عكس آن چيزى بود كه آنها ميخواستند. اين چيز كمى است؟ اين حادثهى كوچكى است كه ماستمالى كنند، با تحليلهاى آبكى از روى قضيه بگذرند؟ نخير، ملت ايران عظمتى را از خود ساطع كرد؛ ملت ايران كار بزرگ و كارستانى انجام داد؛ در عرصهى مواجهه و مقابله و خصومت و كينهورزى دشمنان بينالمللى، از خود مهارت نشان داد.
4) مشكل دولتها در كشورهاى مختلف اين است كه در مقابل هجمههاى جهانى، در مقابل طمعورزان بينالمللى، قادر نيستند از ملتشان، از منافعشان، از عزتشان دفاع كنند. جمهورى اسلامى، استوار و مستحكم مثل شير در مقابل دشمنان ايستاده، از منافع ملت دفاع ميكند؛ اين را حتّى آن كسانى هم كه احياناً آمدند رأى دادند، اما به نظام اعتقادى هم نداشتند، با اين كارِ خودشان تصديق كردند؛ نشان دادند كه اعتماد به نظام جمهورى اسلامى، عمومى است. اين هم يك نكته، كه خيلى مهم است.
5) هرچه ميخواستند دستگاههاى امنيتى كشورمان با تبليغات بگويند، نميتوانستند اين حقيقت را به اين روشنى بيان كنند كه انتخابات بيان كرد. اين انتخابات نشان داد كه بحمدالله در اين كشور، به خاطر همراهى مردم، به خاطر هوشيارى مسئولان امور، در بخشهاى مختلف و در سراسر كشور - كشور به اين بزرگى - امنيت خوبى برقرار است.
6) آن چهرهى سياسىاى كه با نجابت، با قانونمدارى در قضايا برخورد ميكند، مردم از او خوششان مىآيد. آن كسانى كه به قانون بىاعتنائى ميكنند، واگرائى از قانون ميكنند - به هر بهانهاى - آنها را هم مردم شناسائى ميكنند؛ از آنها بدشان مىآيد.
7) دولت كنونى هم نقاط قوّت فراوانى دارد، گيرم نقاط ضعفى هم وجود دارد. كدامِ ما در كار كردمان، در عملمان، نقطهى ضعف نداريم؟
بنابراين اين را بايد توجه داشته باشند؛ جمهورى اسلامى در قضيهى هستهاى، هم قانونى عمل كرده است، هم شفاف عمل كرده است، هم از لحاظ استدلالى، منطقى عمل كرده است؛ منتها اين يك نقطهاى است كه براى فشار بر جمهورى اسلامى اين را مناسب دانستهاند. اگر اين هم نباشد، يك قضيهى ديگرى را براى فشار مطرح ميكنند. هدف، تهديد است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته كردن است. خودشان گفتند: هدف، تغيير دادن نظام سياسى و سازوكار سياسى است.
9) راه نظام جمهورى اسلامى، راه خدا است؛ هدفها، هدفهاى الهى است؛ تكيهگاه، ارادهى الهى است؛ و اينچنين راهى هيچ وقت به بنبست منتهى نخواهد شد. اين را همه بايد بدانند و مطمئن باشند كه به توفيق الهى و به اذنالله بنبستى در راه ما وجود نخواهد داشت.
19/4/92 بیانات در محفل انس با قرآن
یكى از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهى فرهنگ خود را متأثر میكردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانى این را در میان جامعهى ما و كشور ما بعمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگى كسانى كه دل و جانشان خالى بود از نور معنویت؛ در سبك زندگى، در كیفیت پوشش، در كیفیت راه رفتن، در كیفیت معاشرتها و ارتباطات اجتماعى. اگر هم كسى به آنها اعتراض كرد، گفتند كه دنیا امروز اینجورى است. در حالى كه قرآن به ما مىآموزد: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ».(۱) آنچه كه انسان جا دارد آن را فرا بگیرد و اگر لازم بود، از آن تقلید كند، عبارت است از طریق هدایت؛ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
[="]۱) انعام: ۱۱۶ اگر از بیشتر كسانى كه در روى زمین هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مىنمایند، و تخمین و حدس (واهى) مى زنند.
23/4/92 بیانات در آخرین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت دهم
1) مخالفين و كسانى كه بىاطلاعند - بعضى از دستگاههاى رسانهاىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چيزهائى را كه جلوى چشم هم هست، انكار ميكنند. يعنى كارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مىبينند، منعكس شده، اين را دوست دارند انكار كنند.
2) همه فهميدند كه رئيس جمهور محترم و همكارانشان در دولت حجم كارشان بسيار بالا و پرشتاب نسبت به همهى دورههاى ديگر بود و هست؛ اين نقطهى برجستهاى است كه نبايد اين را ناديده گرفت.
3) اين دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگيرد و به آنها افتخار كند و آنها را در جامعه مطرح كند.
4) هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، كمك آن به پيشرفت انقلاب بيشتر شد. سعى ميكنند اين شعارها را بتدريج محو كنند، كمرنگ كنند.
در مورد كشور و انقلاب ما هم اين كار را دشمن شروع كرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شكر ميكنيم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را كمرنگ و سپس محو كند. به نظر من يك بخش عمدهاى از اين هم مربوط ميشود به هوشيارى امام بزرگوارمان.
5) آن دوز لازم از ذخيرهاى كه شما لازم داريد براى اينكه بتوانيد اين راه را طى كنيد، همين واجبات است؛ اين واجبات را كه انجام دهيد، آن مقدار لازم از ذخيره را داريد. هرچه بيشتر كرديد و بر اين واجبات افزوديد، امكانات بيشترى خواهيد داشت، استفادهى بيشتر و بهرهى بيشترى خواهيد برد. ليكن مقدار فرائضى كه بر ما واجب است، آن حداقل نيازى است كه ما براى عبور در اين راه داريم. محرّمات هم همين جور است. يعنى اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهيز از آسيبهائى است كه در اين راه ممكن است براى ما پيش بيايد.
[h=3]30/4/92 بيانات در ديدار مسئولان نظام
[/h]1) بعد از آنكه خداى متعال به ما در يك عرصهاى يك موفقيتى را ارزانى داشت، موظفيم تضرع و توسل و توجه خودمان را افزايش دهيم؛ اين وظيفهى ما است. فرمود: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا، فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا».
2) آزادى از آتش، در واقع آزادى از همين خطاها و گناهانى است كه ما انجام ميدهيم. اين گناهان ما، خطاهاى ما، همان صورتهاى ناسوتى آن عذابهاى آخرتند. اگر اينجا ظلم ميكنيم، اگر غيبت ميكنيم، اگر بدگوئى ميكنيم، اگر از حد خودمان تجاوز ميكنيم، اگر از تكليف تجاوز ميكنيم، هر كدام از اينها يك صورت اخروى دارد كه در عالم برزخ و در عالم قيامت به شكلهاى مخصوصِ خودش ظاهر ميشود، تجسم پيدا ميكند؛ و اينها عذاب الهى است.
3) به نظر ما، اين توسل و تضرع، در همهى عرصههاى حيات، به عمل مىانجامد. اگر اين توجه به خدا باشد، ركود، سكون، نااميدى، بازگشت به عقب و توقف در عرصههاى گوناگون حيات وجود ندارد. لازمهى عمل هم «صبر» و «توكل» است.
4) در عرصههاى گوناگون جهانى، درگيرىها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفى كه ارادهاش زودتر ضعيف شود، شكست خواهد خورد. صبر يعنى اين عزم را، اين اراده را نگه داشتن، حفظ كردن. توكل هم يعنى كار را انجام دادن و نتيجه را از خدا خواستن.
5) اگر ما بخواهيم صبر و توكل را به كار بگيريم، چند عنصر اساسى و اصلى بايد مورد رعايت قرار بگيرد:
اول، انتخاب جهت درست است.
دوم، بهكارگيرى همهى ابزارهائى كه در اختيار است.
سوم، نگاه به اولويتها است.
6) ببينيم ما كجائيم، چه هستيم. چند عنصر را من اينجا يادداشت كردهام - شش هفت عنصر را - اينها همهاش واقعيتها است:
واقعيت اول: كشور ما كشورى است با جغرافياى مهم.
واقعيت دوم، تاريخ و ريشههاى تمدنى ما است.
واقعيت سوم، ثروتهاى طبيعى و انسانىِ چشمگير است.
(واقعیت چهارم) آنچه كه شما از زبان سياستمداران و دولتمردان وابستهى به سياستهاى غربى و دستگاههاى استبدادى شنفتيد در زمينهى تحقير ايران و ايرانى و اينكه «نميتوانيم» و چه و چه، اينها همهاش ناشى از همان سلطهى فرهنگ غربى و سلطهى سياسى غرب بر كشور ما بوده. اينها جزو واقعيتها است.
واقعيت پنجم، بيدارى ملى است در سه مقطع. در سه مقطع، ما يك بيدارى عمومى و ملى داشتيم: اول، مقطع مشروطيت؛ دوم، مقطع نهضت ملى - آيةالله كاشانى و دكتر مصدق - و سوم، مقطع انقلاب اسلامى.
واقعيت ششم، تجربهى پيشرفت در عرصههاى گوناگون است.
واقعيت هفتم اين است كه كشور با يك جبههى دشمن معاند مواجه است.
7) مسئلهى تحديد نسل براى كشور ما خطر است؛ من به شما عرض بكنم. محدود كردن نسل، براى كشور ما يك خطر بزرگى است. ما در منطقهى خطر مبالغ زيادى پيش رفتيم، بايد برگرديم؛ ميتوانستيم جلوى اين كار را بگيريم، نگرفتيم. آنچه كه متخصصين و كارشناسان، با نگاههاى علمى، با دقت علمى بررسى كردهاند، ما را به اين نتيجه ميرساند كه با اين روند كنونى، كشور در آينده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پيرى عمومى خواهد شد. اين تحديد نسل، چيز بدى است.
پروندهى خصوم خودمان را فراموش نكنيم. ممكن است انسان يك وقتى سابقهاى را به رو نياورد؛ اشكالى ندارد. شما يك وقتى با يك شخصى مواجهايد، ميخواهيد يك كارى را انجام دهيد، يك سابقهاى هم از او داريد، مصلحت نميدانيد به رو بياوريد؛ اين اشكالى ندارد، اما اين سابقه يادتان نرود؛ اگر يادتان رفت، پشت پا خواهيد خورد، ضربه خواهيد خورد.
2/5/92 بيانات در ديدار شاعران در شب ميلاد امام حسن مجتبى علیهالسلام
1) احساسات بشرىِ شاعر را بايد در نظر گرفت، دلتنگىهاى شاعر را هم بايد در نظر گرفت، انديشه و حكمت شاعر را هم بايد در نظر گرفت؛ يعنى هر كدام از اين سه بخش، بخشى و فصلى از هنر شعر را به خودشان اختصاص ميدهند.
2) حكمت، انديشهى حكيمانه، مسائل لازم براى آموختن به انسانها، اينها را فهميدن و در شعر گنجاندن و بيان كردن - كه معارف دينى و معارف انسانى و سبك زندگى جزو برترينهايش است - اينها مسئوليتهاى شاعر است.
92/5/6 بيانات در ديدار دانشجويان
1) همه كوشش كنند كه اختلاف نظر در تحليل، در برداشت، در تلقى از واقعيتها، به كدورت نينجامد، به دعوا نينجامد.
2) ممكن است كسانى باشند كه از لحاظ اصول و مبانى با شما دشمنى كنند؛ خب آن يك مقولهى ديگرى است، يك بحث ديگرى است؛ اما اختلاف نظر نبايد به دعوا و كدورت و احياناً خشونت بينجامد. امام (رضوان الله عليه) - البته نه به دانشجويان - مكرر به سياستمداران و نمايندگان و مسئولان و فعالان سياسى توصيه ميكردند و ميگفتند مثل مباحثهى طلبهها رفتار كنيد. طلبهها در هنگام مباحثه، گاهى اوقات عليه هم عصبانى ميشوند - حالا مضمون هم ميگويند به طلبهها، ميگويند كتاب تو سر هم ميزنند! كه البته چنين چيزى نيست - بحث ميكنند، داد ميكشند؛ كسى نگاه كند، خيال ميكند اينها ميخواهند مثلاً همديگر را تكهپاره كنند؛ در حالى كه نه، مباحثه كه تمام ميشود، بلند ميشوند ميروند با همديگر سر سفره مىنشينند و آبگوشتشان را ميخورند، با هم حرف ميزنند، با هم دوستند، رفيقند. امام ميگفتند: سياسيون - چه در مجلس، چه در دولت، چه در حزب جمهورى اسلامى كه آنوقت ما داشتيم، يا بقيهى عرصههاى سياسى - اينجورى با هم رفتار كنند. ممكن است اختلاف نظر هم باشد، بگومگو هم باشد، اما نگذاريد كدورت و دشمنى به ميان بيايد.
3) من خواهش ميكنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح ميكنيد، مسئلهى اصلى و عمده را در اين قضايا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهيد؛ آن مسئلهى اصلى اين است كه يك جماعتى در مقابل جريان قانونى كشور، به شكل غير قانونى و به شكل غير نجيبانه ايستادگى كردند و به كشور لطمه و ضربه وارد كردند؛ اين را چرا فراموش ميكنيد؟ البته ممكن است در گوشه و كنار يك حادثهى بزرگ زد و خوردهائى انجام بگيرد كه انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخيص دهد؛ يا يك نفر در موردى ظالم، در موردى مظلوم باشد؛ اين كاملاً امكانپذير است؛ اما در اين قضايا، مسئلهى اصلى گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن كسانى كه فكر ميكردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجههى با تقلب، اردوكشى خيابانى كردند؟ چرا اين را جواب نميدهند؟ صد بار ما سؤال كرديم؛ نه در مجامع عمومى، نخير، به شكلى كه قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نميكنند؟ در جلسات خصوصى ميگويند ما اعتراف ميكنيم كه تقلب اتفاق نيفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نيفتاده بود، چرا كشور را دچار اين ضايعات كرديد؟ چرا براى كشور هزينه درست كرديد؟ اگر خداى متعال به اين ملت كمك نميكرد، گروههاى مردم به جان هم مىافتادند، ميدانيد چه اتفاقى مىافتاد؟ مىبينيد امروز در كشورهاى منطقه، آنجاهائى كه گروههاى مردم مقابل هم قرار ميگيرند، چه اتفاقى دارد مىافتد؟ كشور را لب يك چنين پرتگاهى بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصيرت بهخرج دادند. در قضاياى سال ۸۸، اين مسئلهى اصلى است؛ اين را چرا فراموش ميكنيد؟
4) من همهى دانشجويان را به «دانشجوئى» به معناى واقعى كلمه - يعنى دنبال علم رفتن - و به فعاليتهاى متناسب با دانشجوئى دعوت ميكنم؛ چه فعاليتهاى اجتماعى، چه فعاليتهاى سياسى.
5) اگر چنانچه نيروى جوانى، يعنى قدرت فكرى و بدنى، و اگر نشاط و روحيه و حالت تحرك، و همچنين جسارت، يعنى خطشكنىها، كه در جوانها به عنوان خصيصه وجود دارد، نباشد، ما به آرمانها دست پيدا نخواهيم كرد.
6) در نظام اسلامى، جامعه، هم عادلانه اداره ميشود، هم در درون خود، جامعهى عادلى است، هم جامعهى پيشرفته است، هم جامعهى معنوى است؛ يعنى از معنويت سيراب است، برخوردار است؛ معنويتى كه موجب ميشود انسان اهداف حقير مادى و شهوات روزمرهى زندگى را اهداف بلند خود نشمارد؛ هدفهاى والاترى، هدفهاى بالاترى براى او مطرح باشد؛ ارتباط آحاد انسان، ارتباط دلها با خدا، محفوظ باشد؛ اين جامعهى مورد نظر اسلام است.
7) آرمانگرائى بدون ملاحظهى واقعيتها، به خيالپردازى و توهّم خواهد انجاميد.
يكى از كاركردهاى بصيرت همين است كه انسان واقعيتها را آنچنان كه هست، ببيند. در تبليغات گاهى يك واقعيتى را از آنچه كه هست، چندين برابر بزرگتر نشان ميدهند؛ در حالى كه بعضى از واقعيتهاى ديگر را اصلاً نشان نميدهند. مثلاً فرض بفرمائيد يكى از واقعيتها اين است كه بخشى از نخبگان كشور از كشور خارج ميشوند؛ بله، اين يك واقعيتى است؛ اما در قبال اين، يك واقعيت ديگرى هم وجود دارد و آن عبارت است از افزايش نخبه، افزايش دانشجويان نخبه. ما كِى اين همه دانشجوى نخبه داشتيم؟
9) نبايد از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پيروزىهاى شيرين، نه در هنگام هزيمتهاى تلخ. ما در عرصهى دفاع مقدس پيروزىهاى بزرگى داشتيم، هزيمتهاى تلخى هم داشتيم. امام (رضوان الله عليه) سفارش ميكردند و ميگفتند: نگوئيد شكست، بگوئيد عدمالفتح. يك جا پيروزى نصيب انسان ميشود، يك جا هم پيروزى نصيب انسان نميشود؛ چه اهميتى دارد؟ بعضىها هستند كه اگر چنانچه جريان كار بر وفق مرادشان پيش آمد و به نقطهى مورد نظر خودشان رسيدند، از دنبال كردن آرمانها دست ميكشند؛ اين خطا است. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»؛ قرآن به ما ميگويد: وقتى اين كار را تمام كردى، اين تلاش را تمام كردى، تازه خودت را آماده كن، بايست براى ادامهى كار. بعضى آنجورند - اين اشتباه است - بعضى هم بعكس؛ اگر آنچه كه پيش مىآيد، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار يأس و انفعال و شكست ميشوند؛ اين هم غلط است؛ هر دو غلط است.
10) وقتى انسان واقعيتها را ملاحظه كند، هيچ چيز به نظرش غير قابل پيشبينى نمىآيد.
11) تكليفگرائى معنايش اين است كه انسان در راه رسيدن به نتيجهى مطلوب، بر طبق تكليف عمل كند؛ برخلاف تكليف عمل نكند، ضدتكليف عمل نكند، كار نامشروع انجام ندهد؛
12) كسى كه براى رسيدن به نتيجه، برطبق تكليف عمل ميكند، اگر يك وقتى هم به نتيجهى مطلوب خود نرسيد، احساس پشيمانى نميكند.
13) جدا كردن مسائل اصلى از فرعى، مسائل درجهى يك از مسائل درجهى دو، سرگرم نشدن به مسائلى كه از اولويت برخوردار نيستند و شناختن اين مسائل، از عرصههاى شور و شوق دانشجوئى و دانشگاهى است.
14) امروز صحنهى مصر، صحنهى بسيار دردناكى است؛ براى ماها كه نگاه ميكنيم، واقعاً دردناك است. اين به خاطر اشتباهاتى است كه صورت گرفت؛ يك كارهائى نبايد ميشد، شد؛ يك كارهائى بايد ميشد، نشد. آنوقت اينها مقايسه شود با نظائر خودش در نظام جمهورى اسلامى؛ اينجااز اول چگونه عمل شد، و آنجا چگونه؟ به نظر ما اينها خيلى مهم است. امروز استكبار يك صفآرائى عجيبى دارد، يك خاكريز طولانىاى در مقابل اين بيدارى بهوجود آورده؛ حالا يك بخشهائىاش را شما در اين كشورها و در اين حوادث و همچنين در حوادث كشور خودمان داريد مشاهده ميكنيد. كار، خيلى كار مهمى است.
92/5/12 بيانات در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى اسلامى ايران
1) انتخاب در اختيار مردم است، و محور و مدار كارها هم اسلام عزيز است؛ مردمسالارى اسلامى.
2) يكى از خصوصيات اين مردمسالارى اين است كه رابطهى مردم و مسئولان به صِرف رابطهى قانونى منحصر نميشود؛ بلكه علاوه بر آن، رابطهى عاطفى و ايمانى است؛ كه ناشى از اعتقادات مردم، ناشى از بينش دينى مردم، ناشى از تعهد مردم به مبانى و اصول انقلاب است. اين چيزى است كه در دنيا ما نظيرى برايش نمىشناسيم.
3) رئيس جمهور محترمى كه امروز رسماً به مسئوليت سنگين و افتخارآميز رياست جمهورى رسيدند، به اين نكته توجه كنند كه مردم، كشور عزيز ايران را يك كشور اسلامى و مبتنى بر تعاريف اسلامى و تعاليم اسلامى ميدانند؛ لذا مىايستند.
4) ديروز در اين كشور روز قدس بود. چه كسى اجبار كرده بود كه مردم در اين هواى گرم، با دهان روزه بيايند توى خيابانها، در تهران، در شهرستانها، در هواى گرم مناطقى مثل خوزستان، و بر مبناى يك اعتقاد شعار بدهند و ايستادگى را به رخ دنيا بكشانند و موضع خود را نسبت به مسئلهى فلسطين و رژيم غاصب صهيونيست اعلام كنند؟ تحليل تحليلگران چگونه است؟
5) در نظام جمهورى اسلامى، پذيرش مسئوليت به معناى كامجوئى از قدرت نيست؛ به معناى قبول زحمات خدمت به مردم است.
6) درس بزرگى كه ما از اين فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه ميتوانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم؛ هرچه ميتوانيم، در درون، خودمان را مقتدر كنيم؛ دل به بيرون نبنديم. آنهائى كه دل به بيرون ظرفيت ملت ايران ميبندند، وقتى با يك چنين مشكلاتى مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد.
7) همين جور كه گفتند، «امت وسط» خصوصيت جامعهى اسلامى است؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً». راه وسط، همان راه اسلام است؛ نگاه كنيم ببينيم اسلام به ما چه ميگويد، اسلام از ما چه ميخواهد.
92/5/15 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
1) اگر همين پيشرفت در ايران ادامه پيدا كند، در سال ۲۰۱۸، يعنى پنج سال ديگر، ايران رتبهى چهارم علمى دنيا را خواهد داشت؛ اين خيلى چيز مهمى است. يعنى بعد از سه كشور ديگر - آمريكا و چين و انگليس؛ آن سه كشورى است كه ذكر كردند - كشور چهارم، ايران خواهد بود.
2) اسلام براى علم ارزش ذاتى قائل است - ليكن علاوهى بر اين ارزش ذاتى، علم قدرت است. يك ملت براى اينكه راحت زندگى كند، عزيز زندگى كند، با كرامت زندگى كند، احتياج دارد به قدرت. عامل اصلى كه به يك ملت اقتدار ميبخشد، علم است. علم، هم ميتواند اقتدار اقتصادى ايجاد كند، هم ميتواند اقتدار سياسى ايجاد كند، هم ميتواند آبرو و كرامت ملى براى يك ملت در چشم جهانيان به وجود بياورد. يك ملت عالم، دانا، توليد كنندهى علم، در چشم جامعهى بينالمللى و انسانها طبعاً با كرامت است.
3) بعضى از دوستان گفتند «ديپلماسى علمى»، «ديپلماسى دانشگاهى»؛ بنده هم اعتقاد به اين دارم، تشويق هم كردهام؛ اما توجه داشته باشيد كه طرف مقابل روى اين نكته بخصوص توجه دارد، روى اين نكته برنامهريزى ميكنند. بر روى همين نقطهى «ديپلماسى علمى» برنامهريزى ميكنند و اهداف خودشان را دنبال ميكنند. اگر با توجه، با آگاهى، با بصيرت، كار انجام بگيرد، ما كاملاً موافق هستيم.
4) بخشى از اين كارهائى كه امروز در زمينهى تحريم و امثال اينها مشاهده ميكنيد، مربوط به همين است كه نميخواهند جامعهى ايرانى به اين اقتدار درونزا دست پيدا كند؛ كه اقتدار علمى، يك اقتدار درونزا است.
5) دشمنانى هستند كه مايلند حتّى مسائل صنفى در دانشگاهها به سمت مسائل سياسى و جنجالهاى سياسى گرايش پيدا كند؛ از اين بايد پرهيز كرد.
6) اين انقلاب اسلامى بود كه آمد آن فضا را شكست و فضاى علمى را غالب كرد. بنابراين همه بايد خودمان را مديون بدانيم و متعهد بدانيم به حفظ و پاسدارى آرمانهاى انقلاب و ارزشهاى انقلاب.
7) بايد نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبهروز بيشتر شود. فارسى بنويسيد، فارسى واژهسازى كنيد و اصطلاح ايجاد كنيد. كارى كنيم كه در آينده، آن كسانى كه از پيشرفتهاى علمى كشور ما استفاده ميكنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را ياد بگيرند. اين افتخارى نيست كه ما بگوئيم حتماً زبان علمى كشور ما فلان زبان خارجى است. زبان فارسى اينقدر ظرفيت و گنجايش دارد كه دقيقترين و ظريفترين علوم و دانشها ميتوانند با اين زبان بيان شوند. ما زبان پرظرفيتى داريم. كمااينكه بعضى از كشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگليسى تبديل شود به زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اينها زبان خودشان را به عنوان زبان علمى در دانشگاههايشان حفظ كردند.
يك عدهاى كأنه افتخار ميكنند كه يك حقيقتى را، يك عنوانى را با يك واژهى فرنگى بيان كنند؛ در حالى كه واژهى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست ميدارند از تعبيرات غربى استفاده كنند؛ بعد حالا يواش يواش اين ديگر به دامنههاى گستردهاى در سطوح پائين و سطوح عوامانه هم رسيده، كه واقعاً رنجآور است.
پيشرفت غربى هيچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پيشرفت كشورهاى پيشرفتهى غربى نتوانست فقر را از بين ببرد، نتوانست تبعيض را از بين ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر كند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر كند.
9) انگليسها آمريكا را با پولى كه از هند به دست آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهاى استقلال آمريكا كه انگليسها بر كشور آمريكا مسلط بودند، عمدهى درآمد تجار انگليسى از تجارتى بود كه از هند به سواحل آمريكا ميكردند؛ كه بعد با مقابلهى ساكنان آمريكا - البته نه ساكنان بومى، بلكه باز هم همان مهاجرين انگليسى و اسپانيائى و ديگران - و جنگى كه انجام گرفت و سپس استقلال آمريكا، دوران تسلط انگليس تمام شد. بههرحال اينها پايهى تمدن خودشان را با مكيدن خون ملتها شروع كردند.
خطبههای نماز عید فطر
اول شوال ۱۴۳۴
1) يكى از خصوصيات كار براى خدا و تلاش و مجاهدت للَّه است كه صاحب آن، با وجود تحمل مشكل و تحمل زحمت، احساس شادى ميكند.
2) يك سنت خوب هم امسال بيش از سالهاى ديگر ديده شد، كه خوب است مورد توجه قرار بگيرد و آن، افطارى دادنهاى ساده و بىپيرايه در مساجد و در خيابانها بود در بيشتر شهرهاى كشور كه بسيار كار شايستهاى است.
3) بعضىها به بهانهى افطار، حركات و عمل مسرفانه انجام ميدهند و به جاى اينكه در ماه رمضان وسيلهاى بشوند براى نزديكى روحى به فقرا و مستمندان، با اين عمل، با اين حركت، خود را در لذات جسمانى غرق ميكنند.
4) زبان خشن و زورِ گروههاى مردمى در مقابل يكديگر، مطلقاً بىفايده است و حامل ضررهاى بزرگى است.
92/5/18 بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفرای كشورهاى اسلامى
در روز عید فطر، اول شوال ۱۴۳۴
1) «يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ»(۱) - دعائى كه وارد شده است براى روز عيد فطر، در صحيفهى مباركهى سجاديه - حتّى كسانى كه در مخاطبهى با پروردگار عالم، با گستاخى حرف ميزنند، خداى متعال رحمت خود را شامل آنها هم ميكند.
2) پيشرفت جزو ذات حركت ملت ايران شده است.
3) من توصيهام به مسئولان كشور، به نخبگان سياسى، به برگزيدگان و برجستگان دينى، به آنهائى كه منطقهى نفوذ كلمهاى در ميان مردم دارند، اين است: تا آنجا كه ميتوانند، بر روى اين اتحاد و انسجامِ باارزش ملت ايران تكيه كنند؛ ايمان به خدا و اتحاد، دين و اتحاد كلمه؛ اين دو چيز است كه ميتواند كشورها را، ملتها را روى پاى خودشان نگه دارد؛ قدرت مقاومت به آنها بدهد؛ و ملت ايران بحمدالله از اين دو برخوردار است.
۱) صحيفهى سجاديه، دعاى ۴۶ اى خداوندى كه از درگاه خود نمىرانى آنان را كه در خواهندگى دليرى مىكنند.
92/6/6 بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت
1) بدون ترديد شخص خود آقاى روحانى يكى از نقاط قوّت اين مجموعهى كارى است. ايشان فرد باسابقهى در انقلاب، باسابقهى در مبارزات انقلابى، با مواضع خوب و درست در طول سى و چند سال گذشته، خودشان را در معرض ديد و قضاوت گذاشتند و بحمدالله امروز هم بهعنوان رئيس جمهور مطلوب و مورد اعتمادى در رأس دستگاه اجرايى قرار دارند. و ميفهمد انسان از مطالبى كه ايشان ميگويند و از سوابقى كه از ايشان داريم كه عزم راسخى در ايشان و انشاءالله در همكارانشان هست براى اينكه كارها را به بهترين وجهى و در درستترين جهتى به پيش ببرند.
2) ما خوشبختانه براى اعتقاد درست و براى آنچه كه بايد آن را حق دانست، دچار ابهام و سردرگمى نيستيم؛ علاوه بر منابع اسلامى - كه حالا ممكن است از منابع اسلامى، افراد گوناگونى تلقّىهاى مختلفى داشته باشند - ما مجموعهى رهنمودهاى امام بزرگوار را داريم؛ امام، مورد اعتقاد و قبول و اذعان همهى ما است. خب، مجموعهى بيانات امام، مجموعهى موضعگيرىهاى امام، مجموعهى رهنمودهاى امام در اختيار ما است.
3) يك جسمى را روى جسم ديگرى ميخواهيد سوار كنيد، ده جا مانع وجود دارد، بلد نيست آدم؛ يك آدم ماهر مىآيد، يك تكان مختصر ميدهد، جا مىافتد. يعنى همهى اين مسائل را ميتوان فرض كرد كه با يك نگاه درست عالمانهى بخردانهاى - كه البتّه متّكى باشد به توسّل به پروردگار و عنايت الهى و اميد و اعتماد به خداى متعال - پيش برد و حل كرد و من اعتقادم اين است.
4) كار جهادى يعنى از موانع عبور كردن، موانع كوچك را بزرگ نديدن، آرمانها را فراموش نكردن، جهت را فراموش نكردن، شوق به كار.
5) پيشرفت بدون عدالت همان نتيجهاى را خواهد داد كه شما از تمدّن پرجلوهى غرب، امروز داريد مشاهد ميكنيد. ثروت و قدرت و علم و فناورى، بيشتر از آن چيزى كه اينها دارند براى اين دوره تصوّر نميشده؛ اينها حدّاكثر را دارند، امّا در عين حال شما ملاحظه كنيد آنجا عدالت وجود ندارد. حالا در زمينهى عدالت قضايى، در تبليغات سينمايى و داستانى و مانند اينها، حرف زياد ميزنند - كه غالباً، يعنى صدى هشتاد، دروغ است؛ اطّلاعاتى كه انسان در زمينههاى قضايى دارد هم [ نتيجه ميدهد كه] اين خبرها نيست در غرب - امّا در زمينهى اقتصادى كه كاملاً واضح است. كسانى هستند كه از گرسنگى ميميرند، كسانى هستند كه در سرماى فرض كنيد كه ده درجه زير صفر در فلان كشور ميميرند، يا از گرماى چهل درجه ميميرند! چرا انسان در گرماى چهل درجه به هلاكت بيفتد و بميرد؟ جز اين است كه سر پناه ندارد، خانه ندارد، در گوشهى خيابان است، [در] گرماى چهل درجه، آب هم به او نميرسد، از بين ميرود؟ اينها وجود دارد؛ و [ از طرفى] ثروتهاى انبوه افسانهاى هم امروز در غرب وجود دارد.
6) نورافكنهايى كه ملاحظه كردهايد در بعضى از قلعهها و مانند اينها يك نورافكنى دائم دارد همينطور دوْر ميزند، اين نورافكنِ نگاه شما بايد دائم دوْر بزند؛ يعنى هيچ راه نفوذ وجود نداشته باشد؛ دائم بايد نگاه كنيم، مراقبت بكنيم. واقعاً فساد مثل موريانه است؛ نگذاريد كه فساد و رشوه و پارتىبازى و اسراف و تجمّل و خرجهاى زيادى و مانند اينها، در دستگاهتان نفوذ بكند.
7) گاهى يك اظهارنظر از سوى يك مسئولِ داراى جايگاه و به اصطلاح داراى تريبون، داراى منبر، يك تأثيرات سوئى ميگذارد كه اين تأثيرات را اگر انسان بخواهد برطرف كند، مبالغى بايستى كار كند؛ همان قضيّهى سنگِ توى چاه است؛ واقعاً مشكلات ايجاد ميكند. بايستى سنجيده اظهارنظر كرد؛ اينجور نباشد كه ما حالا يك مديرى هستيم، يك مسئولى هستيم، دربارهى يك مسئلهاى يك مطلبى به ذهنمان ميرسد، كارشناسى نشده، بررسى نشده، جوانبْ ديده نشده، اين را نبايد پرتاب كرد در فضاى افكار عمومى؛ گاهى اوقات جمع كردنش كار سخت و مشكلى است. اين خردگرايى و حكمت در مديريّتها و در كارها است.
اميدمان را به بيرون از ظرفيّت داخلى كشور ندوزيم.
9) نميشود از دشمن و روشهاى خصمانهاى كه كرده، انتظار دوستى و محبّت و صميميّت داشت.
10) نميگوييم از اينها استفاده نكنيد، امّا ميگوييم اطمينان نكنيد، اعتماد نكنيد، چشم به آنجا ندوزيد، چشم به داخل بدوزيد.
14/6/92 بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
1) لكن نبايد از ياد ببريم نظامى كه شعارش عبارت است از تحقّق دين خدا در زندگى مردم و در جامعهى مردمى و كشور، شعارش قالبگيرى زندگى اجتماعى ما است با شريعت الهى و دين الهى و ضوابط و ارزشهاى الهى، يك چنين نظامى در دنيايى كه دو سه قرن با سرعت به سمت مادّىگرى پيش رفته و شكل گرفته، چيزى شبيه معجزه بود و اين معجزه اتّفاق افتاد.
2) بيدارى اسلامى به معناى اين بود كه يك حالت تنبّه و آگاهى و خودباورى با تكيهى به اسلام در جوامع اسلامى پديد آمد.
3) آنچه ما تصوّر ميكنيم كه وظيفهى ما است، وظيفهى مجموعهى مسئولان كشور است، وظيفهى دولت جمهورى اسلامى است، اين است كه اين سه مؤلّفهى بزرگ را براى همهى تصميمگيرىها و همهى اقدامها در نظر داشته باشد:
مؤلّفهى اوّل عبارت است از آرمانها و اهداف نظام جمهورى اسلامى؛ كه اين اهداف و آرمانها مطلقاً نبايستى از نظر دور بشود؛ كه آرمان نظام جمهورى اسلامى را ميشود در جملهى كوتاهِ "ايجاد تمدّن اسلامى" خلاصه كرد. تمدّن اسلامى يعنى آن فضايى كه انسان در آن فضا از لحاظ معنوى و از لحاظ مادّى ميتواند رشد كند و به غايات مطلوبى كه خداى متعال او را براى آن غايات خلق كرده است برسد.
مؤلّفهى دوّم عبارت است از راههايى كه ما را به اين اهداف ميرساند؛ راهبردهاى عمومى و كلّى؛ اين راهبردها را بايستى شناخت، تكيهى بر اسلاميّت، ملاحظهى ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اينكه فرمود: كُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً، (دشمن ظالم باشید و کمک مظلوم) اين يك وظيفه است، اين يك راهبرد كلّى است.
[و سوّم] واقعيّات، واقعيّات را هم بايد ديد ... آنچه كه از واقعيّتها موجب اقتدار است، آنها را بايد شناخت؛ آنچه از واقعيّتها كه كمبود و نقص است، آنها را هم بايد شناخت؛ آنچه كه مانع حركت است، اينها را بايد شناخت؛ واقعيّتها را بايد درست فهميد.
4) نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همهى عرصههاى سياسى، يك كار مطلوب و مورد قبولى است، لكن اين مانور هنرمندانه نبايستى به معناى عبور از خطوط قرمز، يا برگشتن از راهبردهاى اساسى، يا عدم توجّه به آرمانها باشد.
13 / 6 / 92 پیام به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز
قرآن كریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامهی نماز را نام برده است: الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ ...
این وظیفه، در عمل شخصی، كیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی كردن آن.
كیفیت یافتن نماز بدین معنی است كه نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حركت و تلاشی است كه در راه همگانی كردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان كردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانهها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یك متناسب با كاركرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفهی بزرگ را ادا كنند.
كمبود مسجد در شهر و شهرك و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراكز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در كتابهای درسی؛ نپرداختن به پاكیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر كمبود دیگری از این قبیل ها، نقاط ضعفی است كه باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانهی ایمان صاحبان تمكّن یعنی اقامهی نماز، در جامعهی اسلامی ما روز بروز نمایانتر گردد. انشاءالله
والسلام علیكم و رحمةالله
سیّد علی خامنهای
۱۱ شهریور ۱۳۹۲
18 / 6 / 92 دیدار ائمه جمعه سراسر كشور با رهبر انقلاب
1) دولت، مسئولان، سیاسیون، دیپلماتها و مردم باید تحركات و رفتارهای پیچیده و ظاهرسازیهای حقوق بشری غرب و امریكا را با نگاه واقع بینانه و در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام تحلیل كنند زیرا در غیر اینصورت در تمایز میان تاكتیك ها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد.
2) غرب، در دوران استعمار، سیطره و سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر شرق از جمله دنیای اسلام گسترش داد و بواسطه پیشرفتهای علمی و فناوری ،اینگونه القاء كرد كه الگو و مركزیت همه محاسبات، دنیای غرب است.
3) یكی از مسائلی كه باید در خطبه های نماز جمعه مورد توجه جدی قرار گیرد، موضوع سبك زندگی و بحث های كاملاً مستند و زنده در این خصوص است.
20 / 6 / 92 بیانات در دیدار كارگزاران حج
1) آن روزى كه ما مسلمانها در كشورهاى مختلف، از مذاهب مختلف اين توفيق را پيدا كنيم، اين بلوغ فكرى را پيدا كنيم كه در واقع و به معناى حقيقى كلمه "امّت اسلامى" را تشكيل بدهيم - كه متأسّفانه تا حالا ما مسلمانها اين توفيق را پيدا نكرديم و به اين بلوغ سياسى و فكرى و اخلاقى نرسيديم - و بتوانيم مجموعهى مسلمانها از اقصاى شرق عالم تا منتهاى غرب عالم اسلامى يك امّت باشيم، ولو با دولتهاى مختلف، آن روز خواهيم فهميد كه حج چگونه مايهى اقتدار و استحكام و اعتلا و آبرومندى اين امّت است.
2) اينكه فرمودند: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الحَجّ، مراد از "لا جدال" جدال با دشمن نيست؛ اتّفاقاً حج مظهر جدال با دشمن است. بعضى از كجبينها و بددلها خواستهاند اينجور بگويند كه "لا جدال فى الحجّ"؛ شما چرا در حج مراسم برائت برپا ميكنيد؟ اين جدالى كه در برائت هست، جدال با شرك است، جدال با كفر است؛ اين جزو اساسىترين خطوط حيات اسلامى است؛ آن جدالى كه در حج نبايد باشد، جدال برادران با يكديگر است، جدال مؤمنين با يكديگر است، جدال دلهاى معتقد به توحيد با يكديگر است؛ اين جدال نبايد باشد.
3) ساخت اقتدار درونى ملّت كه در درجهى اوّل با ايمان صحيح و راسخ و با اتّحاد آحاد مردم و با عمل درست مسئولين كشور و با همراهى مسئولان و آحاد مردم و با توكّل به خداى متعال انجام خواهد گرفت؛ يعنى بهكار گرفتن عقل و معنويّت و توكّل و حركت و عمل؛ بلاشك در اوضاع منطقه هم اثر ميگذارد، كما اينكه تا حالا هم اثر گذاشته است.
26/6/92 بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
1) اين باتدبيرترين و قوىترين و بهترين مديران كشور را هم در زمينهى غير نظامى، باز مىبينيم سپاه تربيت كرده و تحويل داده؛ صادرات انسانىِ سپاه به مجموعهى دستگاههاى حاكميّتى نظام جمهورى اسلامى يك فهرست طولانى و افتخارآميز است؛ كارنامهى سپاه اين است.
2) نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش ميدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسيم دنيا به ظالم و مظلوم. اسلام - يعنى انقلاب اسلامى كه برگرفتهى از همان مفاهيم اسلامى است - مىآيد ميگويد: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، يعنى همهى اين عوامل را نفى ميكند؛ چالش اصلى اينجا است؛ دعواى اصلى اينجا است؛ دعواى با انقلاب اينها است؛ بقيّهى حرفها بهانه است. تحريم، جنگ داخلى، ايجاد كودتا، بقيّهى چيزهايى كه در اين سالها [بوده]، مسئلهى انرژى هستهاى، همه را در اين چهارچوب بايد نگاه كرد.
3) هيچ كس در چشم اين دشمنان منفورتر از چهرهى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برايش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اينكه ايستاده بود، بهخاطر اينكه امام با دو خصوصيّت بىنظير «بصيرت كامل» و «قاطعيّت تمام».
4) ما مخالف با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى هم نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى ، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسمگذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است؛ عيبى ندارد، اما اين كشتىگيرى كه دارد با حريف خودش كشتى ميگيرد و يك جاهايى به دليل فنّى نرمشى نشان ميدهد، فراموش نكند كه طرفش كيست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ اين شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چهكار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حملهى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند.
5) معنويّت منافات ندارد با پرداختن به اصول مادّى كار و تنظيم درست كار.
6) ما ترديدى نداريم كه آيندهى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ساقط كند ما را، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدتها و فداكارىها است.
92/7/13 بیانات در مراسم تحليف و اعطاى سردوشى دانشجويان دانشگاههاى افسرى ارتش جمهورى اسلامى ايران
اين را هم عرض بكنيم: ما از تحرّك ديپلماسى دولت حمايت ميكنيم، پشتيبانى ميكنيم. در كنار آمادگىهاى همهجانبهى ملّت ايران - چه از لحاظ اقتصادى، چه از لحاظ امنيّت داخلى، چه از لحاظ استحكام ساخت درونى نظام اسلامى، چه از لحاظ وحدت ملّى و چه از لحاظ نظامى - به تلاش و تحرّك ديپلماسى هم چه در اين قضاياى سفر اخير و چه غير از آن، اهمّيّت ميدهيم و از آنچه دولت ما انجام ميدهد و تلاشهاى ديپلماتيك و تحرّكى كه در اين زمينه ميكنند، حمايت ميكنيم. البتّه برخى از آنچه در سفر نيويورك پيش آمد، به نظر ما بجا نبود؛ لكن ما به هيئت ديپلماسى ملّت عزيزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبين هستيم؛ البتّه به آمريكايىها بدبينيم؛ به آنها هيچ اعتمادى نداريم. ما دولت ايالات متّحدهى آمريكا را دولتى غيرقابل اعتماد ميدانيم؛ دولتى خودبرتربين، دولتى غيرمنطقى و عهدشكن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبكهى صهيونيسم بينالمللى.
92/7/15 بیانات در دیدار راوی، نویسنده و برخی از دستاندركاران كتاب لشكرخوبان
1) ما كه حالا آنوقت در جريان مسائل قرار ميگرفتيم، فرماندهان مىآمدند به ما گزارش ميدادند، خيال ميكرديم كه همه چيز را ميدانيم؛ وقتى انسان اين كتابها را ميخوانَد، معلوم ميشود كه ما يك چيز خيلى مختصرى را از آن اقيانوس عظيم فعّاليّت و تلاش و جهاد و ارزش اطّلاع داشتيم؛ واقعاً خيلى فوقالعاده است.
2) بعضى از كتابها را انسان نگاه ميكند، داستان مفصّلى است، وقتى به آن لحظهى حسّاسى كه يك حادثهى درونى در وجود يك شخصيّتى از شخصيّتهاى اين داستان دارد شكل ميگيرد يا يك اتّفاق مهمّى دارد در بيرون مىافتد، چون نميتوانند تصوير كنند، از اينجاها ميگذرند؛ مثل كسى كه نقطهچين كند يك بخشى را، نقطهچين ميكنند، ميگذرند.
3) اين جوانهاى ما، نه جنگ را ديدهاند، نه روايت درست و حسابى از جنگ شنيدهاند؛ روايت درست، اينها است؛ اين كتابها است؛ هر چه ميتوانيد كارى كنيد كه در دسترس جوانها قرار بگيرد [تا] جنگ را بشناسند، بفهمند چه بود، چه اتّفاقى افتاد، و جمهورى اسلامى چيست؛ ملّت ايران چه كسانى هستند. اين طاقت عظيمى كه در ملّت ايران وجود دارد براى مواجههى با اين امتحانهاى بزرگ را دست كم نگيرند. يكى از چيزهايى كه ملّتها را هميشه زبون ميكند و تحت سلطهى ديگران قرار ميدهد، اين است كه نقاط قوّت ملّتها از چشم خودشان پوشيده بماند؛ نفهمند چه ارزشهايى، چه توانايىهايى، چه نقاط قوّتى در آنها وجود دارد؛ اين را نفهمند. بايد ببينند جوانها، بفهمند حادثهى جنگ چه بود و چگونه جوانهاى ما بدون سازوبرگ حسابى، بدون توانايىها و پيشآمادگىهايى كه معمولاً براى اينجور كارها لازم است، رفتند و چه كردند.
4) دستگاههاى استكبار يكى از كارهايشان اين است - برخلاف ماها كه گاهى خيلى روشنفكر ميشويم و ميگوييم كه همهچيز دست همهكس برسد، آنها نه، آنها بسيار متعصّب و در اين زمينه سختگيرند.
5) بدانيد خانم سپهرى كه اين كارى كه شما كرديد - اين دو كتابى كه حالا بنده ديدم درآورديد - تحقيقاً مصداق جهاد فىسبيلالله است، براى خاطر اينكه دشمنان اين انقلاب و دشمنان سبيلالله سعى دارند كه نگذارند اين راه روشن مقابل چشمها قرار بگيرد؛ شما درست عكس آنها، نقطهى مقابل آنها عمل كرديد؛ بنابراين، اين مجاهدت در راه خدا است.
بیانات در دیدار شركتكنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان
17/7/92
1) سياست "پيشرفت علمى با شتاب بالا" يك سياست بنيادى براى نظام است.
2) پيشرفت واقعى جز با پيشرفت علم فراهم نخواهد شد.
3) گرفتن از ديگران به صورت دست دراز كردن به سوى ديگران نيست؛ به صورت معاملهى برابر و پاياپاى [است]؛ علم ميدهيد، علم ميگيريد؛ فنّاورى ميدهيد، فنّاورى ميگيريد؛ احترامتان هم در دنيا محفوظ است.
3) ارائه كردن فكر، ارائه كردن نظر، تلاش كردن براى رسيدن به نظرات برتر، جزو بافضيلتترين كارها است.
4) شما پنجاه سال ديگر، چهل سال ديگر اين آينده را تصوير كنيد كه در دنيا هر كسى بخواهد به يافتههاى تازهى علمى دست پيدا كند، مجبور بشود زبان فارسى ياد بگيرد.
5) مرحوم دكتر چمران - شهيد چمران - يك نخبهى علمى بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند اين چيزها، لكن يك نخبهى علمىِ برجسته بود؛ در يكى از دانشگاههاى برجستهى آمريكا هم درس ميخواند كه بعد رها كرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در كشور خودش مشغول جهاد شد. او به من ميگفت كه در دانشگاههاى آمريكا - و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهى كه ايشان تحصيل ميكرد - برجستههاى درجهى يك، معدود بودند و ايرانىها در بين آنها بيشتر از همه بودند. ايرانىها از متوسّط استعداد جهانى بالاترند.
6) اگر ما بتوانيم اين رابطهى صنعت و دانشگاه را، صنعت و مراكز تحقيق را، يا به معناى عام، صنعت و علم را بهصورت كامل برگزار كنيم، نتيجه به اين صورت خواهد بود كه هم دستگاههاى صنعتى ما رشد پيدا خواهند كرد - در حلّ مسائل خودشان مراجعهى به دانشگاهها خواهند كرد، مسائل خودشان را حل خواهند كرد و از پيشرفتهاى علمى آنها در كار صنعتى خودشان استفاده خواهند كرد - هم دانشگاههاى ما جريان پيدا خواهند كرد؛ مثل سدّى كه بهوجود آمده، امّا شبكههاى آبيارى نداشته باشد؛ خب، اين سد فايدهاى ندارد. نيمى از كار سد اين است كه ما ديواره درست كنيم و آب پشت آن جمع كنيم، نيمِ عمده اين است كه ما شبكههاى آبيارى بهوجود بياوريم تا آب اين سد بتواند به نقاط مورد نياز و به نقاط تشنه و زمينهاى تشنه برسد؛ اين بايد انجام بگيرد.
22/7/92 پیام به كنگره عظیم حج
1) خشوع و تسلیم در برابر خدای رحیم، تعهّد به وظائفی كه بر دوش مسلمان نهاده شده است، نشاط و حركت و اقدام در كار دین و دنیا، رحم و گذشت در تعامل با برادران، جرأت و اعتماد به نفس در برابر حوادث دشوار، امید به كمك و دستگیری خداوند در همه جا و همه چیز، و كوتاهِ سخن ساخت و پرداخت انسانی در طراز مسلمانی را در این عرصهی الهیِ آموزش و پرورش، میتوانید برای خویش تدارك ببینید و خودِ آراسته به این زیورها و بهرهیافته از این ذخیرهها را برای كشور خویش و ملّت خویش و در نهایت برای امّت اسلامی، سوغات برید.
2) امّت اسلامی امروز بیش از هر چیز به انسانهایی نیاز دارد كه اندیشه و عمل را در كنار ایمان و صفا و اخلاص، و مقاومت در برابر دشمنان كینهورز را در كنار خودسازی معنوی و روحی، فراهم سازند.
3) علاج بنیانی و اساسی را میتوان در دو جملهی كلیدی خلاصه كرد كه هر دو از بارزترین درسهای حج است: اوّل: اتّحاد و برادری مسلمانان در زیر لوای توحید، و دوّم: شناخت دشمن و مقابله با نقشهها و شیوههای او.
4) شگفتا! كسانی كه مراسم برائت از مشركان را كه ریشه در عمل پیامبر اعظم صلّیاللّه علیه و آله و سلّم دارد، جدال ممنوع قلمداد میكنند، خود از مؤثّرترین دستاندركاران ایجاد منازعههای خونین میان مسلمانانند. اینجانب همچون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امّت اسلامی بار دیگر اعلام میكنم كه هر گفته و عملی كه موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یك از گروههای مسلمان یا تكفیر یكی از مذاهب اسلامی، خدمت به اردوگاه كفر و شرك و خیانت به اسلام و حرام شرعی است.
5) همّت ما، فراخوان همهی ملّتهای مسلمان به این تجربهی برادرانشان در این كشور سرافراز و خستگیناپذیر است.
8/8/92 بيانات در ديدار اعضاى همايش ملى «تغييرات جمعيتى و نقش آن در تحولات مختلف جامعه»
این دیدار روز ۶ آبانماه برگزار و متن آن امروز پنجشنبه در این همایش در شهر قم قرائت شد.
1) مبانى اسلامى و تفكّر اسلامى در زمينهى جمعيّت و افزايش جمعيّت و با توجّه به وضع جغرافياى سياسى منطقه و كشور جمهورى اسلامى يك چيزهاى روشن و واضحى است.
2) من معمولاً وقتى گروهها و افرادى دنبال اين هستند كه مثلاً يك گردهمايى و همايشى را ترتيب بدهند، هميشه سفارش ميكنم، ميگويم شما اَمَد (پایان) را نزديك قرار ندهيد؛ يعنى فرصت قرار بدهيد براى اينكه بتوانيد كار بكنيد، تا آنچه بُروز ميكند در اين همايش، يك چهره و نماى مطلوبى داشته باشد، آبرومند باشد.
3) نخبگان جامعه بايد قانع بشوند، بايد مسئله را قبول كنند؛ اگر نخبگان قبول كردند، كار سهل ميشود، كار فرهنگسازى آسان ميشود.
4) بنده همچنان معتقدم كشور ما كشور هفتاد و پنج ميليونى نيست؛ كشور ما كشور صد و پنجاه ميليونى [است]؛ حالا ما دستِكم را گرفتيم گفتيم صد و پنجاه ميليون؛ بيشتر هم ميشود گفت.
5) در بعضى از كشورهاى غربى مطلقاً كاهش بارورى وجود ندارد؛ يعنى خانوادههاى پرجمعيّت، مثلاً خانوادهى آمريكايى با ده دوازده بچّه، چطور خانوادهى ايرانى [كه] ميخواهد از او تقليد كند بايد حتماً يك بچّه داشته باشد يا دو بچّه!
12/8/92 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان
1) حادثهى تبعيد امام در سال ۴۳، حادثهى كشتار بىرحمانهى دانشآموزان در تهران در سال ۵۷، و حادثهى حركت شجاعانهى دانشجويان در تسخير لانهى جاسوسى در سال ۵۸؛ هر سه حادثه به نحوى مربوط ميشود به دولت ايالات متّحدهى آمريكا.
2) ملّت ايران كه خود را استكبارستيز ميداند، بهخاطر اين است كه زير بار تحميل دولت آمريكا نرفته است.
3) شما بايد فكر كنيد، تحليل كنيد، دقّت كنيد؛ صِرف [گفتن با] زبان نباشد؛ معلوم باشد چرا ملّت ايران با استكبار مخالف است؛ چرا با رويكردهاى ايالاتمتّحدهى آمريكا مخالف است؛ اين بيزارى ناشى از چيست؛ اين را جوانِ امروز بايستى بدرستى و با تحقيق بفهمد.
4) هيچكس نبايد اين مجموعهى مذاكرهكنندگان ما را با مجموعهى شامل آمريكا - همان شش دولت، بهاصطلاح پنج بعلاوهى يك - سازشكار بداند؛ اين غلط است؛ اينها مأموران دولت جمهورى اسلامى ايران هستند، اينها بچّههاى خودمان هستند، بچّههاى انقلابند؛ يك مأموريّتى را دارند انجام ميدهند. كار سختى هم هست [كه] بر عهدهى اينها است؛ دارند با تلاش فراوان آن كارى را كه بر عهدهى آنها است انجام ميدهند. بنابراين نبايد مأمورى را كه مشغول يك كارى است و مسئول يك فرايندى است مورد تضعيف يا توهين يا بعضى از تعبيراتى كه گاهى شنيده ميشود - كه اينها سازشكارند، و مانند اينها - قرار داد.
5) ما از مسئولين خودمان كه دارند در جبههى ديپلماسى فعّاليّت ميكنند، كار ميكنند، قرص و محكم حمايت ميكنيم، امّا ملّت بايد بيدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبليغاتچىهاى مواجببگير دشمن و بعضى از تبليغاتچىهاى بىمزدومواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افكار عمومى را گمراه كنند.
6) اين نيست كه ما خيال كنيم دشمنى آمريكا با جمهورى اسلامى ايران بهخاطر مسئلهى هستهاى است؛ نه، مسئله مسئلهى ديگرى است؛[ مسئله اين است كه] ملّت ايران به خواستههاى آمريكا نه گفت، ملّت ايران گفت آمريكا عليه ما هيچ غلطى نميتواند بكند. اينها با موجوديّت جمهورى اسلامى مخالفند، با نفوذ و اقتدار جمهورى اسلامى مخالفند. همين اواخر يكى از سياستمداران و از عناصر فكرى آمريكا گفت - و گفتهى او پخش شد، اين مسئلهى پنهانى هم نيست - كه ايران چه اتمى باشد، چه اتمى نباشد، خطرناك است. اين شخص صريحاً گفت نفوذ و اقتدار ايران - به قول خودشان هژمونى ايران - در منطقه خطرناك است.
7) آن دولتى ميتواند در پشت ميز مذاكرهى ديپلماسى حرف خودش را سبز بكند و به مقصود و نتايج مورد نظر خودش دست پيدا بكند كه متّكى باشد به يك اقتدار درونى، توانايىهاى درونى؛ حساب ميبرند از يك چنين دولتى.
من به شما بگويم، در سال ۲۰۰۱ يا ۲۰۰۲ ميلادى - يعنى ده سال قبل، يازده سال قبل - مسئولين مالى آمريكا پيشبينى كردند و گفتند ما در سال ۲۰۱۱ يا ۲۰۱۲ چهارده هزار ميليارد دلار اضافهى درآمد خواهيم داشت؛ درست توجّه كنيد! سال ۲۰۰۱ پيشبينىشان براى سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ اين بود: گفتند ما در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ چهارده هزار ميليارد دلار اضافه درآمد خواهيم داشت؛ حالا سال ۲۰۱۳ است، نزديك هفده هزار ميليارد [دلار] كمبود دارند، نه اينكه اضافه درآمد ندارند؛ يعنى در محاسباتشان حدود سى هزار ميليارد دلار اشتباه كردند! اين وضع اقتصادى آنها است، اين وضع محاسبات آنها است.
9) در قضيّهى سوريّه كه آمريكايىها ميخواستند حمله كنند، نتوانستند نزديكترين دولت به خودشان را هم شريك خودشان كنند در اين قضيّه؛ يعنى انگليسها هم گفتند ما شركت نميكنيم. اين درحالى است كه وقتى به عراق حمله كردند، حدود چهل دولت با اينها همكارى كردند؛ وقتى به افغانستان حمله كردند، سى و چند دولت با اينها همكارى كردند.
10) با تلاشى كه دولت محترم و مسئولين كشور دارند انجام ميدهند، ما موافقيم. يك كارى است، يك تجربهاى است، احتمالاً يك اقدام مفيدى است؛ اين كار را انجام بدهند، اگر نتيجه گرفتند كه چه بهتر، امّا اگر نتيجه نگرفتند، معنايش اين باشد كه براى حلّ مشكلات كشور بايستى كشور روى پاى خودش بايستد.
11) ما از روز اوّل گفتيم، امروز هم ميگوييم، بعد از اين هم خواهيم گفت: ما رژيم صهيونيستى را يك رژيم نامشروع و حرامزاده ميدانيم. يك رژيمى است كه بر اساس توطئه بهوجود آمده است، بر اساس توطئه و سياستهاى توطئهآميز هم دارد حفظ ميشود و حراست ميشود.
12) هر ملّتى با آگاهى، با هوشيارى، با بيدار ماندن و به خواب نرفتن، ميتواند به اهداف والاى خود دست پيدا كند.
20/8/92 مسئولان و دست اندركاران حج با رهبر انقلاب
تقابل فرقههای مذهبی به شیعه و سنی محدود نخواهد شد و اگر دشمنان اسلام بتوانند این تقابلها را نهادینه كنند، به جان هم انداختن فرقههای درون اهل سنت و شیعه در دستور كار آنان قرار میگیرد.
دیدار بانوی كرمانشاهی قهرمان ووشو با رهبر انقلاب
20/8/92
خانم مریم هاشمی قهرمان كرمانشاهی ووشوی جهان در مسابقات مالزی، پیش از ظهر امروز (دوشنبه) با حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و مدال طلای خود را به ایشان تقدیم كرد.
حضرت آیت الله خامنهای خطاب به بانوی ووشوكار كشورمان گفتند: شما با نمایش شخصیت و هویت زن مسلمان ایرانی نشان دادید كه در میادین ورزشی نیز یك زن مسلمان میتواند با حفظ حجاب و حدود دینی، حضوری مقتدر و عزت آفرین داشته باشد.
رهبر انقلاب، دفاع علنی این بانوی ورزشكار از جمهوری اسلامی را امتیاز دیگری برای وی برشمردند و افزودند: یكی از برنامههای ثابت جنگ روانی دشمنان علیه جمهوری اسلامی، القای این ادعای نادرست است كه نخبگان عرصههای مختلف با نظام اسلامی میانهای ندارند كه شما با اقدام خود، وابستگی به نظام اسلامی را از یك سكوی جهانی اعلام كردید.
ایشان، نفس حضور جوانان ورزشكار ایران اسلامی در میادین بینالمللی را ارزشمند دانستند و افزودند: خدا را بخاطر وجود جوانانی همانند شما شكر میكنم.
29/8/92 بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر كشور
1) زينب كبرى از اولياءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزيز كرد، قرآن را عزيز كرد. ما البتّه آن بلندپروازى را نداريم، آن همّت را نداريم كه بخواهيم بگوييم رفتار اين بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما كوچكتر از اين حرفها هستيم؛ امّا بايد بههرحال حركت ما در جهت حركت زينبى باشد؛ بايد همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعهى اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همانكه خداى متعال با احكام دينى و شرايعِ بر پيغمبران، مقرّر فرموده است.
2) يكى از عوامل مولّد اين روحيّه و اين صبر در زينب كبرى (سلام الله عليها) و در ديگر اولياءاللّهى كه اينجور حركت كردند، صدق است؛ صادقانه با پيمان خداى متعال برخورد كردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن.
3) بايد عزم شما بر عزم دشمن پيروز بشود، بايد ارادهى شما بر ارادهى دشمن غالب بشود؛ و ميشود و اين ممكن است. در عرصهى هرگونه جهاد و كارزارى، پشت كردن به دشمن و هزيمت كردن، از نظر اسلام و قرآن ممنوع است.
4) هرگونه حركتى - چه حركت به جلو، چه حركت به عقب - مثل ميدان رزم نظامى، بايد به دنبال رسيدن به اهدافِ ازپيشتعيينشده باشد.
5) خودبرتربينى، خود را داراى جايگاه ويژهاى در مجموعهى اولاد آدم، مجموعهى ملّتها، مجموعهى انسانها دانستن، اين اُسّاساس و بزرگترين مشكل استكبار است. نتيجه اين ميشود كه خصوصيّت و شاخص ديگرى براى استكبار به دست مىآيد و آن حقناپذيرى است.
6)يكى از شاخصهاى ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز ميشمرند و اهمّيّت نميدهند.
7) يكى از خصوصيّات استكبار كه باز يكى [ديگر] از شاخصها است، فريبگرى و رفتار منافقانه است.
نظام جمهورى اسلامى اساساً در اعتراض به استكبار پديد آمده است.
9) آنجايى كه مردم در صحنهاند و پيوند و اتّحاد ميان آحاد مردم هست، پيروزى و پيشروى قطعى است. بسيج يك چنين نمونهاى است؛ مظهرى است از همين حضور مردمى در صحنه و پيوند مردم با يكديگر؛ به اين چشم به بسيج بايد نگاه كرد.
10) كينهى آمريكايى مثل كينهى شترى است.
11) خب اگر تحريم ميتوانست مقصود شما را برآورده كند، ديگر چرا تهديد نظامى ميكنيد؟ اين نشان ميدهد كه تحريم مقصود آنها را برآورده نميكند، كارساز نيست؛ مجبورند تهديد نظامى هم بكنند.
12) در اروپا ملّت فرانسه يك روزى اعتبار سياسى به دست آورد بهخاطرِ اينكه رئيس جمهور آن روز فرانسه، به دليل اينكه انگليس وابستهى به آمريكا است، اجازه نداد كه انگليس وارد بازار مشترك اروپا بشود؛ اين مايهى اعتبار فرانسه شد. آن روز در دنيا اعتبار دولت فرانسه زياد شد بهخاطرِ اينكه در مقابل آمريكا ايستاد و اجازه نداد انگليس - كه متّصل به آمريكا بود - وارد بازار مشترك اروپا بشود؛ اعتبار يك ملّت اينجور بهوجود مىآيد. [اينكه] حالا دولتمردان همان كشور نه فقط در مقابل آمريكا، [بلكه] بروند در مقابل صهيونيستهاى نحسِ نجس اظهار كوچكى و تواضع بكنند، مايهى سرشكستگى ملّت فرانسه است كه البتّه خودشان بايد علاج كنند.
بيانات در ديدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى
19/9/92
1) فرهنگ هويّت يك ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقيقى يك ملّت است. همه چيز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشيه و ذيلِ اقتصاد نيست، حاشيه و ذيلِ سياست نيست، اقتصاد و سياست حاشيه و ذيل بر فرهنگند.
2) معارضهى با مزاحمات فرهنگى هيچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى.
3) دولت دينى با دين دولتى هيچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتى يعنى دين مردمى؛ همان دينى كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه براى ترويجِ بيشتر [دين] دارد.
4) اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگينى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بيشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا انديشمندانشان فهميدهاند كه اين مسير يك مسيرى است كه اصلاً پايان ندارد؛ يعنى همينطور [اين] حركت ادامه دارد و سيرىناپذيرىِ طبع انسانى اين حركت انحرافى را تا ناكجاآباد خواهد برد.
5) ما چند سال قبل از اين بحث تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم؛ بعضىها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد يواش يواش ديدند كه نه [فقط] ما ميگوييم، خيلى از كشورهاى غيرغربى هم مسئلهى تهاجم فرهنگى را مطرح ميكنند و ميگويند غربىها به ما تهاجم فرهنگى كردند؛ بعد ديدند كه خود اروپايىها هم ميگويند آمريكا به ما تهاجم فرهنگى كرده! لابد ديدهايد، خواندهايد كه [گفتند] فيلمهاى آمريكايى، كتابهاى آمريكايى چه تهاجم فرهنگىاى به ما كردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار ميدهند. بعد بالاخره به بركت قبول ديگران، اين حرف ما هم مورد قبول خيلى از كسانى كه قبول نميكردند قرار گرفت!
6) من چقدر سر قضيّهى توليد اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولين اين كار كه اين كار را دنبال بكنند.
7) خب، دوستان ما آمدند در يكى از دستگاههاى فعّال و مسئول، عروسكهاى خوبى درست كردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسيّت طرف مقابل را - يعنى مخالفين را، خارجىها را - برانگيخت كه اينها آمدند در مقابل باربى و مانند اينها، اين [عروسكها] را درست كردند؛ ولى نگرفت. من به اينها گفتم كه اشكال كار شما اين است كه شما آمديد به فلان نام، يك پسرى را، يك دخترى را آورديد در بازار، اين عروسك شما را بچّهى ما اصلاً نمىشناسد - ببينيد، پيوست فرهنگى كه ميگوييم اينها است - خب، يك عروسك است فقط، در حالى كه مرد عنكبوتى را بچّهى ما ميشناسد، بتمن را بچّهى ما ميشناسد. ده بيست فيلم درست كردهاند، اين فيلم را آنجا ديده، بعد كه ميبيند همان عروسكى كه در فيلم داشت كار ميكرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش ميگويد اين را براى من بخريد؛ عروسك را میشناسد؛ اين پيوست فرهنگى [است]. شما بايستى اين عروسك را كه ساختيد، در كنار ساخت عروسك، ده بيست فيلم كودك درست ميكرديد براى اينكه اين عروسك معرّفى بشود پيش بچّهها؛ بعد كه معرّفى شد، آنوقت خودشان ميخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشكست ميشود؛ و ورشكست شد. يعنى يك چنين دقّتهايى را بايست كرد. بههرحال اين تهاجم فرهنگى به اين شكل يك واقعيّتى است.
واقعاً الان هيچچيزى مثل سينما نيست از لحاظ اثرگذارى.
9) اسباببازى رايج بچّههاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمريكايىها كه پدرجدّ ما در اين كارند، الان پشيمانند، درآن درماندهاند كه چهكار كنند. ما بچّههاى خودمان را كه اَلَكدولَك بازى ميكردند كه تحرّك داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازى ميكردند كه كار بسيار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، يا اين چيزى كه خط كشى ميكنند و لىِلىِ ميكنند - بازىِ بچّههاى ما اينها بود - آوردهايم نشاندهايم پاى اينترنت، نه تحرّك جسمى دارند، نه تحرّك روحى دارند، و ذهنشان تسخير شده به وسيلهى طرف مقابل.
10) در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترين كار، انفعال است؛ زشتترين كار، انفعال است؛ خسارتبارترين كار، انفعال است.
11) من اعتقاد دارم به اين قضيّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حركت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سياسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبيعتش اين است. اين حرف ديگرى است؛ اين غير از اين است كه ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرايشهاى سياسىاى كه بعضىشان مخالف با اصل نظامند يا مخالف با جهتگيرىهاى نظامند بكنيم.
12) زبان فارسى يك روزى از قسطنطنيّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اينكه عرض ميكنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) - مركز حكومت عثمانى - زبان رسمى در يك برههى طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّهى هند برجستهترين شخصيّتها با زبان فارسى حرف ميزدند و انگليسها اوّلى كه آمدند شبه قارّهى هند، يكى از كارهايى كه كردند اين بود كه زبان فارسى را متوقّف كنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حيَل و مكرهايى كه مخصوص انگليسها است گرفتند.
بیانات در ديدار اعضاى ستاد مركزى هيئت رزمندگان اسلام
۱۳۹۲/۰۸/۲۰
1) جهاد، آن حركتى است كه در مواجههى با يك خصم، با يك دشمن، انجام ميگيرد - و اين خصوصيّت را دارند، اين روحيّه را دارند، براى همهى اجتماعات وجودشان مبارك است؛ چون اجتماعات بشرى خالى از دشمن نيستند - حالا كم يا زياد؛ يك وقت مثل ما دشمن زياد دارند، يك وقت هم اين قدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه اين جامعه در درون خود يك نيروى مواجهشونده و مقابلهكنندهاى داشته باشد كه همان مبارزين و رزمندگان و مجاهدين هستند، ميتواند احساس امنيّت بكند؛ والّا اگر اين را نداشته باشد، مثل بدنى است كه در درون خودش آن گلبولهاى سفيد را كه مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بيمارىها بر اين جامعه ممكن است عارض بشود.
2) خب، هيئتى بودن - كه به اصطلاح تعبيرى از بىنظم بودن است - بهخاطر چيست؟ بهخاطر اين است كه وقتى كسى وارد هيئت امام حسين ميشود هيچكس به او نميگويد فلان جا بنشين، فلان جا ننشين؛ فلان جور بنشين، فلان جور ننشين؛ كِى بيا، كِى برو؛ كاملاً همهى تحرّكات، برخاستهى از ارادهى مردم و خواست خود مردم است كه آن هم ناشى از ايمان آنها است؛ اين چيز خيلى خوبى است، اين را بايد نگه داريد؛ يعنى ارتباط هيئت را به ايمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گيرايى خود هيئت و خود اين كانون را براى دلهاى مردم بايد نگه داريد، اين را بايد حفظ كنيد، يعنى جورى نشود كه حالت ادارى و مانند اينها پيدا بكند.
3) به نظر من مراكز شماها حسينيّهها است. شما مركز ادارى نميخواهيد؛ حسينيّه، هيئت، مسجد، مراكز شما اينها است. يعنى اگر آمديم ما اينجا را وابسته كرديم به يك ادارهاى و يك ساختمانى و طبقهى اوّل و طبقهى دوّم و صندلى گردان و مانند اينها، اين ديگر هيئت نميشود؛ ميترسم اشكال پيدا بكند، نميگويم قطعاً هيئت نميشود، امّا به نظرم ميرسد كه طبيعت كار هيئت اين است كه مردم با عشق و شور و اشك بيايند طرف مجلس امام حسين؛ اين است كه اثر ميكند؛ اين است كه از دلش اين انقلاب ميجوشد، يا لااقل مزرَع خوبى براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى ميشود.
4) گاهى روضهخوانها روضههايى ميخواندند كه معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا ميخواندند؛ براى اينكه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گريه كنند. مگر به هر قيمتى بايد اين كار را كرد؟ حادثه را بيان كنيد؛ با هنرمندى بيان كنند تا مردم دلشان شيفته بشود و منقلب بشود، نه اينكه خلاف بگويند. حالاها هم ميشنوم، منبرى يا مدّاح سر منبر خطاب به اميرالمؤمنين ميكند و ميگويد آقا هرچه دارى از امام حسين دارى! شما فكرش را بكنيد! اين چه حرفى است و اين چه مُهملگويىاى است كه كسى اينجور دربارهى اميرالمؤمنين حرف بزند؟ امام حسين هرچه دارد از اميرالمؤمنين دارد، امام حسين هرچه دارد از پيغمبر دارد؛ چرا نميفهمند اين معانى و اين مسائل را؟ آنوقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بيايد ميگويند؛ يعنى اينها را خيلى بايد بهنظر من بزرگ بشمُريم.
5) هيئتها نميتوانند سكولار باشند؛ هيئتِ امام حسينِ سكولار ما نداريم! هركس علاقهمند به امام حسين است، يعنى علاقهمند به اسلام سياسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسين اين است. اينكه آدم در يك مجلس روضه يا هيئت عزادارى مراقب باشد كه نبادا وارد مباحث اسلام سياسى بشود، اين غلط است. البتّه معناى اين حرف اين نيست كه هر حادثهى سياسى در كشور اتّفاق مىافتد، ما بايد حتماً در مجلس روضه آن را با يك گرايش خاصّى - حالا يا اين طرف، يا آن طرف - بيان كنيم و احياناً با يك چيزهايى هم همراه باشد؛ نه.
6) يك وقت هست كه سينه ميزنند و صد بار با تعبيرات مختلف مثلاً ميگويند «حسين واى»، خب اين يك كارى است امّا هيچ فايدهاى ندارد و هيچ چيزى از «حسين واى» انسان نميفهمد و ياد نميگيرد. يك وقت هست كه شما در همين مطلبى كه [عزادار] تكرار ميكند و حرفى كه [با آن] سينه ميزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، يك مسئلهى روز، يك مسئلهى انقلابى، يك مسئلهى اسلامى، يك معرفت قرآنى را ميگنجانيد؛ او وقتى تكرار ميكند، در ذهن او ملكه ميشود؛ اين خيلى باارزش است.
بيانات در ديدار اعضاى ستاد برگزارى بزرگداشت سرداران و ده هزار شهيد استان مازندران
25/9/92
در سپاه، شما ملاحظه ميكنيد يك جوانى وارد ميدان جنگ ميشود و در حالى كه از مسائل نظامى هيچ اطّلاعى ندارد و وارد نيست، در ظرف يك سال، يك سال و نيم، دو سال تبديل ميشود به يك استراتژيست نظامى؛ اين خيلى مهم است. ... مثلاً شهيد باكرى؛ ايشان در آغاز جنگ يك جوان دانشجو است كه تازه فارغالتّحصيل شده؛ حالا چند ماه يا يك مدّتى هم در پادگانها گذرانده، بعد هم به دستور امام كه [ گفتند] از پادگانها بياييد بيرون، آمده بيرون؛ مثلاً مهر ماه سال ۵۹ شهيد باكرى يك چنين حالتى دارد. بعد شما نگاه كنيد در عمليّات بيتالمقدّس، در عمليّات خيبر، قبل آن در عمليّات فتحالمبين، اين جوان يك فرماندهى زبدهى نظامى است كه ميتواند يك لشكر را، در بعضى جاها يك قرارگاه را حركت بدهد و هدايت كند و كار كند. اين عجيب نيست؟ اين معجزه نيست؟ اينها معجزهى انقلاب است.
بيانات در ديدار مردم قم در سالروز قيام ۱۹ دىماه ۱۳۵۶
19/10/92
1) اينهايى كه پيروز نميشوند، يكى از اينها را ندارند: يا ايمان نيست، يا ايمانِ درست نيست، يا استقامت نيست، يا بصيرت نيست؛ در نيمهراه بار را بر زمين گذاشتن است؛ طبعاً به نتيجه نميرسند. ملّت ايران اين شرايط را فراهم كرد؛ ايمان او درست بود، چون راهنماى او راهنماى صادقى بود، راهنماى ماهر و خبيرى بود؛ يك فقيه آگاه به مسائل جهان، و بريدهى از مطامع و منافع مادّى شخصى، و آگاه به كتاب و سنّت؛ راه را به مردم نشان ميداد، مردم هم با بصيرت حركت كردند؛ فهميدند كه چه كار بايد بكنند؛ آن كار را انجام دادند، وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ؛ حالا هم همينجور است.
2) هدف جمهورى اسلامى عبارت است از رسيدن به آرمانهاى اسلام، يعنى سعادت مادّى و معنوى بشر، يعنى پيشرفت در امور زندگى مادّى و معنوى.
3) چشم به بيرون نبايد دوخت؛ البتّه مسائل بيرون را بايد حل كرد، در اين شكّى نيست؛ يك ملّت فعّال، يك دولت فعّال، [يك] حكومت فعّال، در همهى زمينهها فعّال است؛ در مسائل بينالمللى، در مسائل منطقهاى، در مسائل ديپلماسى اين فعّاليتها لازم است؛ منتها اميد ما بايستى به پشتيبانى و كمك الهى و به نيروى داخلى ملّت و كشور باشد؛ اين است كه كشور را بيمه ميكند.
4) اينكه خيال ميكنند، ميگويند ما تحريم كرديم، ايران مجبور شد بيايد پاى ميز مذاكره، نه، [اينطور نيست]. ما قبلاً هم اعلان كرديم، قبل از اين حرفها هم ما گفتيم [كه] نظام جمهورى اسلامى دربارهى موضوعات خاصّى كه مصلحت بداند، با اين شيطان براى رفع شرّ او و براى حلّ مشكل، مذاكره ميكند؛ معناى اين آن نيست كه اين ملّت مستأصل شده است، ابداً.
5) هر كس ديگرى [هم] دربارهى حقوق بشر حرف بزند، آمريكايىها حق ندارند دربارهى حقوق بشر حرف بزنند؛ [چون] دولت آمريكا بزرگترين نقضكنندهى حقوق بشر در دنيا است.
23/10/92 دیدار شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر تهران
1) اگر مدیریت جهادی یا همان كار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاكم باشد، مشكلات كشور، در شرایط كنونیِ فشارهای خباثت آمیزِ قدرتهای جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و كشور حركت رو به جلو را ادامه خواهد داد.
2) تا هنگامی كه نیت همه اعضای شورا، خدمت به مردم و كار برای آنها باشد، این دیدگاههای مختلف، در مسیر این هدف والا، تفاوتی نخواهند داشت.
3) باید هرچه ممكن است محیط زندگی شهر، بگونه ای طراحی و ساخته شود كه تحقق سبك زندگی اسلامی راحت تر، امكان پذیر باشد.
۱۳۹۲/۱۰/۲۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامى
1) اينجور نيست كه فرض كنيم زمان ظهور اسلام جزيرةالعرب مردم بدبختى داشت و ديگران خوشبخت بودند؛ نه، غلبهى حكومتهاى جائر و ظالم، ناديده گرفتن شأن انسان و انسانيّت، جنگهاى خانمانبراندازى كه ميان قدرتها و براى قدرتطلبى به راه انداخته ميشد، زندگى مردم را تباه كرده بود. ملاحظهى تاريخ نشان ميدهد كه دو تمدّن معروف آن روز، يعنى تمدّن ايران ساسانى و تمدّن امپراتورى رُم وضعيّتى داشتند كه دل انسان به حال تودهى مردم و قشرهاى مختلف انسانها كه در آن جوامع زندگى ميكردند، ميسوزد؛ وضع زندگى آنها زندگى رقّتبارى بود، در اسارت بودند. اسلام آمد، انسانها را آزاد كرد؛ اين آزادى، نخست در دل انسان و در روح انسان بهوجود مىآيد؛ و وقتى انسان احساس كرد آزادى را، احساس كرد نياز به گسستن بندها را، نيروهاى او تحت تأثير اين احساس قرار ميگيرد و اگر همّت كند و حركت كند، تحقّق عينى آزادى براى او بهوجود مىآيد؛ اسلام اين كار را براى انسانها كرد.
2) وقتى فكر آزادى نبود، حركت به سمت آزادى هم كُند خواهد شد يا از بين خواهد رفت.
3) اسلام از مسلمانان خواسته است كه «اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم»(۲) [باشند]؛ مسلمانان بايد در مقابل دشمنان دين سرسخت باشند، بايد بايستند، بايد تحت نفوذ قرار نگيرند؛ «اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّار» صريح آيهى قرآن است. بين خودشان مهربان باشند، با هم باشند، دست در دست يكديگر بگذارند، اعتصام به حبلالله بكنند؛ اين دستور اسلام است. آنوقت يك جريانى بهوجود بيايد كه مسلمانها را تقسيم كند به مسلم و كافر! عدّهاى را بهعنوان كافر هدف قرار بدهد، مسلمانها را به جان هم بيندازند!
4) وحدت به معناى تكيهى بر مشتركات است. ما مشتركات زيادى داريم؛ ميان مسلمانان، مشتركات بيش از موارد اختلافى است.
5) امروز مهمترين مسئله در دنياى اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سياسى، هدفِ استقرار مردمسالارى دينى، هدفِ پياده كردن حكم الهى در جوامع اسلامى؛ اسلامى كه دعوت به آزادى ميكند، اسلامى كه انسانها را دعوت به عزّت و شرف ميكند؛ اين امروز تكليف است، اين وظيفه است.
۱۳۹۲/۱۰/۲۸ پیام به چهلوهشتمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جوانان و فرزندان ملّت ایران كه در دانشگاههای گوناگون جهان به كسب دانش مشغولند، نهال هایی ارزشمندند كه ریشه در خاك حاصلخیز كشور سرافراز خود دارند و همچون برادران و خواهرانشان در دانشگاههای زنده و پر تحرك كشور، ثمرات ارزشمندی را تقدیم میهن و ملّت خود خواهند كرد، انشاءالله.
این است آن اندیشه ئی كه ذهن دانشجوی ایرانی را در هر نقطه از جهان باید همواره مشغول دارد. كیفیت فراگیری و انتخاب دانشی كه فرا می گیرید و روحیه و رفتاری كه در این دوران تحصیلی، شخصیت شما را نمایان می سازد، یكسره باید از این اندیشه تابناك، سرچشمه بگیرد و راه شما را مشخص سازد.
در فرایند پرهیجانِ تبدیل دانشجوی امروز به مدیر و انسان برجسته ی فردا، بیش از همه چیز، توكل به خدا و استمداد از لطف و رحمت او به كار شما خواهد آمد. این است آنچه استعدادهای شما را شكوفائی و گام شما را استواری و دل شما را آرامش می بخشد.
به امید آینده ی درخشان شما و كشور، همه تان را به خدای بزرگ می سپارم و برای شما دعا می كنم.
سید علی خامنه ای
بیانات در دیدار فرماندهان و كاركنان نیروی هوایی ارتش
۱۳۹۲/۱۱/۱۹
1) ارتش؛ يعنى بخشى از نظام اجتماعىِ زمان طاغوت كه بيشترين رنج را از تسلّط و دخالت بيگانگان متحمّل شده بود؛ حادثهى نوزدهم بهمن در يك چنين دستگاهى و در يك چنين سازمانى، احساس استقلال را بيدار كرد. اين احساس را در كلّ ارتش - اوّل در نيروى هوايى و بعد در بقيّهى بخشها زنده كرد كه ميتوان خود را از زير چتر نفوذ بيگانگان مداخلهگر و دستانداز خارج كرد. لذا به دوستان همين حالا ميگفتم، اوّلين جايى كه «جهاد خودكفايى» در آن به وجود آمد، نيروى هوايى بود؛ بعد بتدريج در كلّ ارتش گسترش پيدا كرد.
2) يك ملّتى كه از استبداد حاكمان خود به جان آمده، قيام كند و انقلاب كند و با آن مستبد مبارزه كند، امّا با آن سلطهگرِ خارجىاى كه پشت سر اين مستبد قرار داشت، سازش كند، سرنوشت اين انقلاب و مسئولان و مديران اين انقلاب، يا شكست است يا خيانت، از اين دو حال خارج نيست؛ يا دچار خيانت خواهند شد و به انقلابشان، به كشورشان خيانت خواهند كرد؛ يا اگر بخواهند خيانت نكنند شكست خواهند خورد، از صحنه محو خواهند شد.
3) استقلال به معناى بداخلاقى كردن با همهى دنيا نيست؛ استقلال به معناى مقابلهى با آن قدرتى است كه ميخواهد مداخله كند، ميخواهد دستور بدهد، ميخواهد حيثيّت و شرف يك ملّت را براى منافع خود خرج كند؛ اين معناى استقلال است.
4) نظام سلطه يعنى آن نظام بينالمللىاى كه متّكى است به تقسيم دنيا به سلطهگر و سلطهپذير؛ امام قاطعاً اين را رد كرد. آن نظام سلطه هم در شكل كامل خود تجسّم و تجسّد پيدا ميكند در رژيم و دولت كنونى ايالات متّحدهى آمريكا؛ لذا امام صريحاً در مقابل آمريكا موضع گرفت.
5) راز ماندگارى نظام جمهورى اسلامى بر ريل انقلاب و بر خطوط اصلى امام بزرگوار، همين صراحت بوده است؛ هيچ نبايستى اين شفّافيّت را، اين صراحت را از دست داد. در مقابل مخالفان، در مقابل دوستان، در مقابل دشمنان، مواضع جمهورى اسلامى بايد مواضع شفّافى باشد. تاكتيكها را ميتوانند عوض كنند، شيوههاى كار را ميتوانند عوض كنند، [ امّا] اصول، همچنان مستحكم بايد بماند؛ اين راز استحكام انقلاب و راز پيشرفت كشور است.
6) بعضىها ميخواهند نظر مردم را از دشمنىِ دشمن منصرف كنند؛ نه، ببينيد دشمنى را، ببينيد دورويى را.
7) ايران را تهديد ميكنند، آنوقت توقّع دارند كه جمهورى اسلامى از قدرت دفاعى خود بكاهد؛ اين خندهآور نيست؟ اين مسخره نيست؟