جمع بندی چرا خدا فرمان عمومی کردن مسیحیت را می دهد؟
تبهای اولیه
سلام
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید
چرا خداوند اجازه میدهد یک دین ناقص جهانی شود .
اگر تاریخ ادیان رو بخونیم ابتدا آدم و حوا بودند تا اینکه زمانه میگذره و میگذره و حضرت نوح پا به دنیا میگذارد و باز هم زمانه میگذرد و میگذرد و حضرت ابراهیم پا به عرصه وجودمیگذارد و لوط و اسماعیل و اسحاق ;
اسحاق هم فرزندی به نام یعقوب داشته که نام دیگر یعقوب اسرائیل بوده
از صلب یعقوب بنی اسراییل بوجود میان و پیامبران بعدی همه از بنی اسراییل بودند . یعنی خدا با بقیه دنیا کاری نداشته و زوم کرده بود روی بنی اسراییل
ما هم در درون کارهایمان این کار رو انجام میدیم که کار را از جایی کوچک آغاز میکنیم و پس از نتیجه گرفتن کار اون رو بسط و گسترش میدیم
اگر هم به یهودیت دقت کنین هیچ کسی نمیتونست و نمیتونه یهودی بشه چون شریعت موسی خاص بنی اسراییل هست و به نوعی در انحصار بنی اسراییل
و تمام پیامبران قبل از عیسی پیش بینی ظهور یک منجی از بنی اسراییل رو میکردند
انچنانچه سیصد و بیست پیشگویی توسط انبیا قبل از مسیح در مورد ظهورمسیح صورت میگیره
سپس مسیح ظهور میکنه و شریعت را تکمیل میکند
و سپس به شاگردانش دستور جهانی شدن مسیحیت رو میده
کاری بر خلاف تمام انبیا پیشین ; دقیقا بر خلاف تمام انبیا پیشین که دین رو خاص بنی اسراییل میدونستند
سوالم این هست
اگر مسیحیت ناقص است چطور مسیح اون رو از انحصار بنی اسراییل در میاره و اعلان جهانی شدن مسیحیت رو میکنه
متشکرم
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد عامل | |
[TD][/TD] | |
پاسخ:
اگر مسيحيت كاملترين دين نيست، چرا حضرت مسيح(عليه السلام) جهاني بودن آن را اعلام كرد؟
[=Book Antiqua]اولا؛ نقص و کمال ادیان نسبی است؛ به عبارت دیگر هر دین الهی در زمان خود، کامل ترین دین است اما ممکن است همین دین نسبت به ادیان جدیدتر الهی ناقص محسوب شود.
[=Book Antiqua]ثانیا؛ عمومیت دینی در زمان خودش، ملازم با کامل بودن آن برای تمام ادوار نیست، همانطور که برخی ادیان الهی برای زمان خود کامل بودند اما ممکن است اختصاص به گروه خاصی داشته باشند و با گذشت زمانِ حجیت آنها، نوبت به دین جدیدتر و کامل تر می رسد.
[=Book Antiqua]ثالثا؛ خداوند زمینه هدایت را برای بندگان مشخص می کند ولی آنها را مجبور به دین خاصی نمی کند و حتی اگر بندگان به دین باطلی هم گرایش پیدا کنند، خداوند آنها را بازنمی دارد. بنابراین حق انتخاب با خود انسان هاست و اگر راه حق و باطل روشن شده باشد، خدا انسان را بین انتخاب خیر و شر آزاد می گذارد و این از اصول و مبانی مسئول بودن انسان در قبال اعمال خویش است و در غیر اینصورت مجازات او معنا نخواهد داشت.
بنابراین بین جهانی شدن و کامل ترین بودن نمی توان رابطه ای منطقی ایجاد کرد، به خصوص که بعد از دین مسیح علیه السلام، دین الهی دیگری هم مطرح شده و با وجود دین جدید، دین سابق از حجیت ساقط است، همانطور که یهودیت با مسیحیت ساقط شد.
علاوه بر اینکه تمام پیامبران الهی در صدد نشر اعتقاد به خدا و دین خود بوده اند و این امر را منوط به قوم و نژاد خاصی نکرده اند. به همین دلیل حضرت موسی (علیه السلام) فرعون را به خداپرستی دعوت می کند: «[=Book Antiqua]فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»؛ اما به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد!(1) و یا حضرت سلیمان (علیه السلام) قوم سبا را به دین داری سوق می دهد: «[=Book Antiqua]إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * أَلَّا تَعْلُواْ عَلىَّ وَ أْتُونىِ مُسْلِمِينَ»؛ اين نامه از سليمان است، و چنين مى باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان، توصيه من اين است كه نسبت به من برترى جويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حقّ هستيد!»(2) بنابراین اگر موقعیت مناسبی برای نشر دین داشتند، این کار را می کردند و دین الهی را جهانی می کردند.
[=Book Antiqua]پی نوشت ها:
1. طه: 44.
2. نمل: 31.