عثمانیه چه گروهی بودند؟
تبهای اولیه
اقتباس از مقدمه كتاب «العثمانيه» ابي عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، ص 5، عبدالسلام محمد هارون؛
يكي از قديمي ترين فرق اسلامي كه نقطه آغاز آن به نيمه اول قرن اول هجري باز مي گردد، فرقه عثمانيه است، عنوان عثمانيه بر ياوران و پيروان عثمان بن عفان (خليفه سوم) اطلاق مي شود. كسانيكه در مقابل بدگويي ها و خرده گيري هاي مخالفين عثمان ايستادند، اين گروه شاخه اي از اصحاب عمر بن خطاب (خليفه دوم) كه به «عمريه» مشهورند، مي باشند.
عثمانيه در مقابل كساني كه بر عثمان خرده مي گرفتند و از پيشينيان او بالاخص ابوبكر انتقاد مي نمودند بر آن شدند تا مقام او را بالا ببرند و در اين راستا فضايلي را براي او برشمردند تا بتوانند مخالفين او را محكوم و سركوب نمايند.
عثمانيه در مرحله اول اسلام آوردن ابوبكر را، اسلام آوردني بي نظير نشان دادند و بتبع چنين مقامي شايسته چنان فضايلي در مرحله بعد بين فضايل او و علي عليه السلام سنجشي انجام دادند و مواردي را همانند:
همراهي ابوبكر با پيامبر در غار ثور
مفتخر شدن به لقب صديق از جانب رسول الله
همراهي ابوبكر با پيامبر در فتح مكه
امامت جماعت مسلمين در بيماري و رحلت پيامبر اسلام از فضايل مختص ابوبكر برشمردند .
در مقابل پيروان و دوستداران علي عليه السلام، اسلام علي عليه السلام را برتر از اسلام ابوبكر مي دانند و مي گويند:
علي فقيه تر از ابوبكر بود.
علي در نماز صدقه داد.
سوره كاملي در شأن او و اهل بيتش نازل شد.
پيامبر به او فرمود: «انت مني كهارون من موسي و. . .».
شيعيان فضايل ادعايي ابوبكر را نمي پذيرند و عيب جويي هاي عثمانيه بر علي عليه السلام را سخناني بي پايه مي دانند.
نكته مهم و اساسي در اين بحث آن است كه بايد توجه داشت نقطه محوري تمامي اين مباحث مسأله امامت هست. پس مي توان گفت اين نزاع بيش از آنكه يك اختلاف اعتقادي و ديني باشد يك موضعگيري سياسي اجتماعي است.
عثمانیه
چکیده
یکی از فرقههای سیاسی اسلام که در نیمه نخست قرن اول هجری به وجود آمد، عثمانیه بود. بعد از قتل عثمان، عده ای از اصحاب پیامبر با خلافت حضرت امیر(ع) مخالفت کردند و باعث جنگها و خونریزیهای فراوان شدند. بدین ترتیب تحولات صدر اسلام به گونهای پیش رفت که رفته رفته حقیقت امامت از عامه مردم پوشیده ماند. بیشک جریان فرقه عثمانیه نقش حساسی را در تحولات فکری و سیاسی موجب شده است که این مقاله در صدد تبیین آن برآمده است.
واژههای کلیدی: عثمانیه، نظریه سه خلیفه، شیعیان و حضرت علی(ع).
مقدمه
اگر به ترسیم مهمترین مراکز جهان اسلام در سال36 هجری بپردازیم، میبینیم که به غیر از کوفه و مصر بقیه مناطق با حضرت امیر همراهی نکردند و آشوبی به پا شد که آثار آن هنوز باقی است. اگر چه مصر نیز در ادامه دست از حمایت حضرت امیر برداشت و عثمانی هم نشد، ولی هیچ گاه مثل کوفه به حضرت امیر و اولادش وفادار نماند. مدینه بیشتر سکوت کرد و عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن مسلمه و دیگران، خود را خانه نشین کردند. این افراد مطرح با سکوتشان ضربات مهلکی به حکومت حضرت امیر(ع) زدند. عبداللهبن عمر دوران علی را فتنه دانست و در فهرست خلفای راشدین نامی از علی(ع) نیاورد.1 مکه و بصره با عایشه و زبیریان همراه شدند و اگر چه با امویان نیز نمیساختند، ولی جنگی به راه انداختند که تا سالها علمای اسلام نمیدانستند چه حکمی بر دو طرف دعوا بار نمایند.2 اینان خود را مخالف حکومت حضرت امیر(ع) دانستند و در اشعار خود از عنوان «علی دین عثمان» یاد میکردند. از این تاریخ به بعد، به طرفداران مظلومیت عثمان و مخالفان حکومت حضرت علی، لقب عثمانیه اطلاق شد. معاویه نیز خود را در طیف عثمانیه قرار داد و شامیان را به جنگ با حضرت امیر(ع) وادار کرد.
عثمانیه بعد از سال41 هجری که با عنوان «عام الجماعه» از آن یاد میشود، کار تبلیغاتی خود را علیه حضرت امیر(ع) و علویان شروع کردند و به سب و لعن حضرت امیر(ع) پرداختند و این چنین وحدت اسلامی را به کینههای عمیق مذهبی، سیاسی تبدیل کردند. اگر چه لعن حضرت امیر(ع) توسط عمر بن عبدالعزیز ممنوع شد، عثمانیه راه خود را میرفت و حضرت امیر را به عنوان خلیفه مسلمان پذیرا نبود.
دوران عباسیان با آزار و اذیت فراوان علویان همراه بود، ولی از نتایج مهم آن، دگرگونی تدریجی نگاه اکثر مردم مسلمان به حضرت امیر(ع) بود. مأمون که تحت تأثیر معتزله بغداد بود، نقل فضائل معاویه را ممنوع کرد و به بسط و گسترش فضائل حضرت امیر(ع) همت گماشت. نتیجه این بود که عبدالله بن مبارک ـ استاد احمد بن حنبل ـ حضرت امیر را به عنوان یکی از خلفای راشدین پذیرفت و احمد بن حنبل در کوششی سی ساله خروج حضرت امیر(ع) از خلفای راشدین را جایز ندانست.3 این چنین چرخش ایام به نفع حضرت امیر(ع) در جریان بود.
در قرن سوم، عثمانیه کمتر به برتری عثمان پرداختند، بلکه از مباحث مهم این قرن برتری شیخین بر حضرت امیر بود. کتاب العثمانیه، اثر جاحظ، نمونه کامل این رویکرد است. در این کتاب با توجه به مناقب ابوبکر او را افضل صحابه میداند. این کتاب به وسیله ابوجعفر اسکافی، یکی از معتزلیان بغداد، در زمان حیات جاحظ نقض گردید و او بر اساس فضائل حضرت امیر(ع) وی را افضل صحابه معرفی کرد. تأثیر عمیق عثمانیه بر اهل سنت در مباحثی همچون جبر و اختیار، نگاه به سلطان جائر، بحث عدم خروج علیه سلطان، احادیث معتبر نزد اهل سنت، نگاه منفی به کوفیان و احادیث آنها و جرح و تعدیل راویان به خوبی هویداست. نگارندة این سطور در نظر دارد در مقالهای مستقل به این مباحث بپردازد و تأثیر افکار عثمانیه بر اهل سنّت را نشان دهد. بنابراین به عنوان پیش درآمد، مدخل «عثمانیه» دایرة المعارف اسلام انگلیسی را که در سال 1998 میلادی به رشته تحریر در آمده است، ترجمه و به جامعه علمی عرضه مینماید.
مهمترین دلیل طرح این مباحث این است که به خاطر تأثیر پذیری علمای اهل سنت از عثمانیه، هیچ یک از ملل و نحل نویسان به غیر از ناشی اکبر در مسائل الامامة به این موضوع نپرداخته و از عثمانیه به عنوان فرقهای که در صدر اسلام ظهور یافته است یاد نکردهاند. شناخت ما از عثمانیه و بزرگان آنها و تأثیرش بر اهل سنت ـ و در تقابل اختلافات مذهبی ـ بر شیعه، شناخت ما را به موضعگیریهای مذهبی در طول تاریخ روشنتر میسازد و ما را به سوی تقریب و وحدت اسلامی سوق میدهد.
عثمانیه4
این گروه پیروان اعتقادیاند که همزمان و به سبب همان مسائلی که خوارج و شیعه پدید آمدند، به وجود آمد؛ اما عمرش از قرن چهارم فراتر نرفت. تاریخ عثمانیه را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد:
1. وفاداری به عثمان: این موضع در واکنش به قتل عثمان به وجود آمد. آیا کار شورشیان درست بود؟ افرادی که منکر صحت عمل شورشیان بودند، عثمانیه نامیده شدند. در نگاه آنها عثمان حاکم برحقی بود که کشتن او اشتباه بود. «به خدا عثمان مظلومانه کشته شد.» (طبری، 3434، 3243)، آنان فریاد بر آوردند: «قاتلان عثمان باید به عدالت سپرده شوند و خلیفه جدید به وسیله شورا انتخاب گردد» (بلاذری، انساب، ج2، ص223، 300، 337؛ طبری، 3277)5 در حالی که ادعای علی]ع[ در مورد خلافت را به علت شرکت او در قتل عثمان و یا به علت تصاحب قدرت، بدون مشورت با امت رد میکردند. (شیخ مفید، الجمل، ص97 به بعد). در مقابلِ آنها، شورشیان استدلال میکردند که عثمان به سبب بدعتهایی که در شریعت ایجاد کرد (احداث)، مقام امامت خود را از دست داد و همچون ظالمان ـ و نه مثل مظلومان ـ مرد. همه شورشیان جانشینی علی را پذیرفتند؛ هر چند خوارج معتقد بودند که او نیز بعداً مقامش را از دست داد.
در روزهای نخست احتمالاً همه غیر شورشیان عثمانی بودهاند. تمام مسلمانان بین وفاداری به عثمان و پذیرش آرمان شورشیان (خوارج یا شیعه) حق انتخاب داشتند؛ هرچند ادعا شده که تعداد اندکی تلاش کردند6 بی طرف باقی بمانند. اما وفاداری به عثمان تا حدود سال هفتصد میلادی [هفتاد هجری] به صورت دیدگاه غایب در جهان اسلام باقی ماند.7 در این زمان مرجئه که طرفدار معلق گذاشتن قضاوت در مورد حق و باطل بودن شخصیتهای مورد اختلاف بودند، ظهور کردند. وفاداری به عثمان در عراق نیز نمایندگانی داشت. مردم بصره در جنگ جمل برضد علی]ع[ وارد جنگ شدند، (بنگرید: الجمل ) و فراریان از جنگ، به سوریه گریختند.8
عدهای از کوفیان9 و بصریان بعد از پیروزی علی، به علت عثمانی بودن، عراق را ترک کردند و ساکن [عربستان] شدند. (بلاذری، انساب، ج 2، ص 297). به علاوه، هنگامی که حسن جانشین پدرش شد، تعداد بیشتری از اهالی بصره، در حالی که قبل از آن دیدگاههای عثمانی خود را پنهان میکردند، به معاویه پیوستند. (اغانی، ج12، ص329). در دومین جنگ داخلی نیز بسیاری از عثمانیهای پیرو بنی امیه در بصره حضور داشتند. (بلاذری، انساب، ص156). اهالی بصره عموماً به عثمانیه مشهور بودند، (البصرة کلها عثمانیة»، العقد الفرید، ج6، ص248) که برخی آن را معلول این امر میدانند که سه تن از حاکمان آنها از جمله حجاج بیش از حد دوستدار عثمان و بنی امیه بودند(الحور العین، ص230).
اما عثمانیها در کوفه نیز بودند(بلاذری، انساب، ج5، ص229). برخی منابع مدعیاند مصر ـ که سابقاً علوی بود ـ صرفاً توسط یزید بن ابی حبیب(م128ق/6 ـ 745م) یا لیث بن سعد(م175ق/2-791م) به عثمانیه گروید، اما پذیرش این مطلب مشکل است(ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص184).10
احتمالاً میتوان مسلم گرفت که عثمانیه در اوایل دوره بنی امیه در جاهای دیگر نیز اکثریت داشتند. در نخستین جنگ داخلی، عثمانی مذهبان در حجاز و عراق توسط طلحه، زبیر و عایشه و در سوریه به وسیله معاویه رهبری میشدند. این دو شاخه به همان آرمان وفادارانه پیوستند و هنگامی که طلحه و زبیر کشته شدند، معاویه را به عنوان رهبر یگانه خود پذیرفتند، اما برای مدت طولانی متحد باقی نماندند. بعد از مرگ معاویه، عبدالله بن زبیر با جانشینی یزید بن معاویه مخالفت کرد و زمانی که یزید از دنیا رفت، ادعای خلافت نمود. پیروان بنیامیه همچون زبیریان بر وفاداریشان به عثمان پای میفشردند، اما پذیرش این دیدگاه غایب، دیگر متضمن توافق بر سر سیاستهای جاری نبود. هنگامی که منابع درباره عثمانیه در دوره سفیانی و در خلال دومین جنگ داخلی سخن میگویند، معمولاً حزب طرفدار امویان را در نظر دارند(جاحظ، رسالة الحکمین، مجله المشرق، 1958م، ص428.).11
امویان امتیاز خویشاوندی با عثمان را دارا بودند و اکثر مسلمانان نه تنها معاویه، بلکه یزید را به عنوان جانشین عثمان پذیرفته بودند، در حالی که تصریح میکردند که بر دین عثمان، معاویه و یزید هستند(اغانی، ج14، ص321، طبری، ص3402) و به علی و یا خوارجی که میزان دلبستگی شان متفاوت بود، توهین میکردند(بلاذری، فتوح، ص308؛ اغانی، ج12، ص321). جوانی که خود را بر دین معاویه معرفی نکرده و محکمه(خوارج) را نیز لعنت نکرده بود، اعدام شد(ابوالاسود دوئلی، دیوان، ص92 به بعد، ش47)؛ چنان که حجر بن عدی کوفی که به حمایت از علی، علناً معاویه را لعنت میکرد، اعدام شد(طبری، ج2، ص115). حامیان فعال حکومت بنی امیه به شیعه عثمان، معاویه یا بنی امیه وصف میشدند(برای مثال طبری، ج2، ص112؛ مسعودی، مروج، ج4، ص352 یاج 3، ص 1660؛ بلاذری، ص 156)؛ آنها افرادی همچون بسربن ابی ارطاة، معاویة بن حدیج(ابن سعد، ج7، ص130و195)، مالک بن مسمع، حسان بن ثابت، کعب بن مالک، نعمان بن بشیر بودند. (طبری، ص3245؛ اغانی، ج16، ص 28-30، 228، 233-234، آنها و دیگر عثمانیها به طور نامناسبی علی را به عنوان امیر مؤمنان موردخطاب قرار دادهاند؛ مسعودی، مروج، ج4، ص284، 297یا ج3، ص1609و1623، حتی آنها با علی بیعت نیز نمودند). بر خلاف دیدگاه ولهاوزن(پادشاهی، ش93) عثمانی مذهبان کوفه در دوران مختار نیز طرفدار امویان بودند.
2. نظریه سه خلیفه: امویان در دوره مروانی نیز بر روابط خویشاوندی خود با عثمان تأکید میکردند، اما عموم تاریخ نگاران عراقی دیگر هواداران اموی را عثمانیه یا شیعه عثمان نمینامند و آنها را مطیع(علی دین) خلفا توصیف نمیکنند. قطع نظر از مدیحه سراییهای درباری، همة اظهارات حاکی از این است که امویان و هواداران آنها وسیله نجاتی را تشکیل میدادند و به آن متمسک میشدند که به غایت نادر بود. در عوض، منابع از عثمانیه به عنوان دیدگاه پذیرفته شده اصحاب حدیث سخن میگویند.
عثمانیة اصحاب حدیث همچون اسلافشان ادعای خلافت از جانب علی(ع) را رد میکردند، اما بر خلاف سلف خود فقط به خلفای گذشته میپرداختند و به خلفای همعصر خود کاری نداشتند. اصحاب حدیث با این اعتقاد که خلفای راشدین منحصر به سه تن بودهاند، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان، دیدگاه خود را بیان میکردند. هنگامی که از زُهَری درباره امتیازات نَسَبی علی و عثمان سؤال شد، گفت: «خون، خون، عثمان شایستهتر است. علی با مسلمانان جنگید. بنابر این نمیتوانست خلیفه راشد یا امامی باشد که بتوان او را الگوی خویش قرار داد.» (فسوی، معرفه، ج2، ص806، در اینجا زهری ظاهراً عثمان را نیز خلیفه نمیداند).12 یا همان طور که احمد بن حنبل و دیگر اصحاب حدیث بغداد میگفتند: خلافت علی[ع]فتنه بود(ناشی اکبر، ص113).13
همچنین عثمانی مذهبان در میان بسیاری از اصحاب حدیثی بودند که این افراد را در ردیف خود میدانستند: عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن مسلمه، کعب بن مالک (در جایی دیگر وی را عثمانی به مفهوم طرفدار امویان دانستهاند)23 و دیگرانی که علی الظاهر سعی در بی طرفی در اولین جنگ داخلی داشتند. (مسعودی، مروج، ج4، ص295-296).24
3. دیدگاههایی در چهار چوب اتفاق نظر بر چهار خلیفه: حدیث گرایان عثمانی مذهب موضع خود را تغییر دادند و سرانجام با گسترش نظریه چهار خلیفه، ناپدید شدند. گفته شده که قبلاً نوح بن ابی مریم(م173ق/90-789م) و ابن مبارک (م 181ق/797م) چهار خلیفه را پذیرفته بودند؛ هرچند دیدگاه سه خلیفه عثمانی مذهبان نیز به ابن مبارک منتسب است(سرخسی، شرح کتاب السیر الکبیر للشیبانی، تحقیق منجد، قاهره، 1971-1972م، ج1، ص157-158؛ ابن ابی یعلی، طبقات الخابلة، ج2، ص40؛ ناگل، مشروعیت، ص229).
به هر حال نظریه چهار خلیفه[تربیع] عملاً در اواسط قرن سوم/نهم در عراق فراگیر شده بود(ناشی، ص88-89، 109-111). تنها در بغداد بود که این دیدگاه با قدرت، البته نه به اتفاق آرا، مورد مخالفت قرار میگرفت(همان، ص113-114) و سرانجام احمد بن حنبل به آن متمایل شد(مادلونگ، قاسم، ص 225 به بعد.)
اما به نظر نمیرسد که همه پیروان او از وی پیروی کرده باشند. زیرا اصحاب حدیث تندرو(حشویه، نابته) که احترام زیادی به معاویه و یزید اول میگذاشتند، اصلاً نمیتوانستند علی را به عنوان خلیفه برحق بپذیرند. (الخیاط، الانتصار، ص102). و این دقیقاً بدان سبب بود که حنابله چنان دلباخته معاویه بودند که در قرن چهارم/دهم، مقدسی نتوانست آنها را مشمول اکثریت بزرگی که به نجات خواهند رسید، قرار دهد(ص39، 126، 365، 378). اما با وجود این و دیگر کانونهای مخالفت(به ویژه در سوریه) روشن است که مسلمانان به سرعت عثمان و علی را به عنوان خلفای راشدین پذیرفتند، مگر کسانی که خارجی یا شیعه باقی ماندند. اهل سنت [بعداً این موضع را] برحسب خلفای گذشته به عنوان دیدگاه غایب اسلامی تلقی کردند.
شیعیان معتدلی]سنّیان متشیّع[ که غالباً کوفی بودند و قانع شده بودند که عثمان را به عنوان خلیفه سوم بپذیرند، نمیتوانستند تا آنجا پیش روند که عثمان را برتر از علی بدانند؛ هر چند معمولاً فرض بر آن بود که خلیفه باید شایستهترین فرد (افضل) زمان خود باشد. بنابراین برحسب افضلیت، ترتیب امامان آنها عبارت بود از: ابوبکر، عمر و علی، و عثمان در انتها اضافه میشد(ناشی، ص110؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج7، ص258، ج13، ص409). اینک عثمانی کسی بود که قائل بود عثمان برتر از علی بوده است و تأکید میکرد که هر خلیفهای افضل زمانه خود بود و بدین سان ترتیب جانشینی با شایستگی یکسان شد(بنگرید: تاریخ بغداد، ج2، ص367 و 369). شاید نویسنده موسوم به ناشی این تحول را در نظر داشته وقتی میگوید که عثمانیه با مرجئه پیوند یافتند. مرجئه در نظر او افرادیاند که علی را به عنوان خلیفه چهارم، بدون هیچ وجه ترجیهی برای او یا امویان، میپذیرند. در این برداشت فروکاسته شده، همه سنیان عثمانیاند.
اما شیعیان معتدلی نیز بودند که علی را افضل از تمام خلفا، از جمله ابوبکر میدانستند؛ با وجود این، آنان خلافت ابوبکر را میپذیرفتند، با این استدلال که در بعضی اوقات فرد مفضول برای خلافت مناسبتر است(برخی از زیدیه و معتزله چنیناند، ر. ک: ناشی، ص68 و 94). در بحث با این افراد عثمانی کسی بود که از افضلیت ابوبکر دفاع میکرد. یک نمونه از این کاربرد رساله عثمانیه جاحظ است.
این کتاب به وسیله اسکافی معتزلی زیدی27 (م 240ق/854م) و عدهای از شیعیان امامی از جمله مسعودی28 نقض گردید29 (مروج، ج4، ص 2281-2282 ). انتظار میرفت هواداران ابوبکر به بکریه یا بوبکریه شناخته میشدند، ولی گویا اصطلاح جدیدی لازم نبود. به نظر میرسد هر کس افضلیت سه خلیفه اول را در مقابل ادعاهای افراطی به نفع علی]ع[ تأیید میکرد، عثمانی بود؛ اعم از اینکه به ابوبکر و عمر توجه کند یا عثمان. در این تعریف نیز همه سنیان عثمانی هستند.
4. فرقه طرفدار امویان: هنگامی که اصحاب حدیثِ عثمانی مذهب در اهل سنت ناپدید شد، دوباره نوع دیگری از طرفداری از بنی امیه ظاهر شد. در سال 324ق/6-935م مسعودی در شهر طبریة[اردن] با کتابی که در مالکیت یک عثمانی بود، برخورد کرد که درباره امویان بود(التنبیه، ص336-337). اسم کتاب«کتاب البراهین فی امامة الامویین» بود که از ادعای امامت بنیامیه دفاع میکرد. این کتاب فضائل خلفای اموی را بیان کرده و تک تک آنها از عثمان تا مروان دوم را نام برده بود و میگفت که این آخری[مروان دوم]، عبدالرحمن اول را به عنوان جانشین خود منصوب کرده است. فهرست امویان اسپانیا تا سال 310ق/3-922م نیز در این کتاب بود و با نام عبدالرحمن سوم پایان یافته بود. عبدالرحمن سوم در سال300/912 به حکومت رسید، ولی تنها در سال 316 ق بود که نام خلیفه را برای خود برگزید(واسرستین، خلافت در غرب، آکسفورد، 1993م، ص10 به بعد). بنابراین گویا این کتاب بدون اطلاع از اعاده خلافت امویان نگاشته شده بود(علی رغم تصورات ناگل، مشروعیت، ص252-253).
در هر حال این از گفتههای شیعة العثمانیه بود(تنبیه، ص334). عثمانیه به عنوان یک فرقه قدیمی، یعنی به عنوان حزبی که به طرفداری از یک رهبر سیاسی ـ مذهبی که به واسطه او خودش را در مسیر حق میدید، تعریف میشد. اینکه آیا این حزب قوانین یا دیدگاه خاصی برای خودش داشته است، معلوم نیست. هر چند وسوسه انگیز است که بسیاری از همان دیدگاههای حشویه بغداد را که به خاطر احترامشان به امویان معروف بودند، به آنها نسبت دهیم.
همچنین در قرن چهارم/ دهم در کوفه از عثمانی مذهبان هوادار امویان یاد شده که مسجدی برای خودشان داشتهاند30 (اغانی، ج11، ص251). اما این نکته آخرین چیزی است که ما از عثمانیه میشنویم. 31
پینوشتها:
1. بخاری در صحیح خود و احمد بن حنبل در اصول السنة از عبدالله بن عمر نقل میکنند که: «در زمان پیامبر انتخاب ما از بین اصحاب ابتدا ابوبکر، سپس عمر و در ادامه عثمان بود.» ر. ک: صحیح بخاری، کتاب «فضائل اصحاب»، باب 33 و نیز عقاید ائمه السلف.(تمام پینوشتها از مترجم است.)
2. آغاز پیدایش مرجئه به همین مسئله باز میگردد و قدمای معتزله نیز نمیدانستند که کدام طرف دعوا بر حق است.
3. ر. ک: مقاله «نقش احمد بن حنبل در تعدیل اهل سنت» نوشته رسول جعفریان، مجله هفت آسمان، ش5.
4. این مقاله ترجمهای است از:
UTHMANIYYA,in the Encyclopedia of Islam;new edition,Leiden ,2000,Vol . 10,pp952-954
نویسنده این مدخل پاتریشیا کرون ـ Patricia Crone ـ است. وی متخصص در تاریخ اسلام بوده و تاکنون کتب متعددی از وی در این زمینه به چاپ رسیده است. در سال 1987 عضو هیأت علمی دانشگاه آکسفورد بوده و اکنون در موسسه مطالعات عالی وابسته به دانشگاه پرینستون ایالت نیوجرسی آمریکا به تحقیق اشتغال دارد. از تألیفات او میتوان به تجارت مکّه و گسترش اسلام(چاپ انگلستان)؛ خلیفة الله، قدرت دینی در سدههای نخستین اسلام(با همکاری هیندز، چاپ کمبریج)؛ هاجریسم، ساختار جهان اسلام(با همکاری مایکل کوک، کمبریج، 1977م) نام برد. مترجم از جناب آقای محمدی مظفر به خاطر مقابله این مقاله و ارائه نکات مفید تشکر مینماید.
5. بلاذری از ابی مخنف نقل میکند که طلحه و زبیر به عایشه گفتند: «مردم میدانند که عثمان مظلوم کشته شد و از تو میخواهیم که مردم را به شورا فرا خوانی.» مروانیان و مغیرة بن سعید مردم را بر جنگ با علی تحریک میکردند(انساب، ج2، ص223).
6. این افراد عبارت بودند از سعد بن ابی وقاص که فرزندش عمر بن سعد در کربلا در برابر امام حسین(ع) قرار گرفت و عبدالله بن عمر که با حضرت امیر بیعت نکرد، ولی بعداُ امویان را تأیید میکرد و با آنان بیعت کرد. فرد دیگر اسامه بن زید بود. رجوع کنید،: فرق الشیعة، نوبختی، ص9.
7. منظور نویسنده این است که تا ظهور مرجئه برای عموم مردم مشخص نبود که دیدگاه اسلام کدام است. آیا طرفداران حضرت امیر(ع) بر حقاند یا عمل شورشیان صحیح نبوده است؟بعد از ظهور مرجئه که حکم آنان را به خدا واگذار کردند، کم کم مباحث دیگری همچون ایمان، حکم مرتکب کبیره یا فاسق و امثال آن مطرح شد و به تدریج اکثریت مسلمانان به این نتیجه رسیدند که عمل شورشیان درست نبوده، ولی آنان را از ایمان خارج نمیکند وخلافت حضرت امیر نیز مشروع بوده است وعمل مخالفان ـ جملیون ومعاویه ـ صحیح نبوده است و این چنین جهان اسلام به پذیرش خلافت حضرت امیر متمایل شده در حالی که در قرن اول اکثریت، مخالف مشروعیت خلافت حضرت امیر بودند. این چرخش دیدگاه در اهل سنت را دیدگاه غایب اسلام نامیده است.
8. منظور مروان بن حکم، سعید بن عاص و بقیه امویان بودند که به معاویه پیوستند.
9. یکی از آنها سماک بن مخرمة اسدی است که مسجدی در کوفه به نام وی مشهور بود ویکی از کسانی بود که علیه حجربن عدی شهادت داد وباعث شهادت وی شد . حضرت امیر هرگز درآن مسجد نماز نگزارد وآن منطقه محل تجمع عثمانیه کوفه بود. شیعیان به تأسی ازمولای خود ازآن مسجد دوری میکردند.(میراث مکتوب شیعه، ص 254).
10. در بغیة الطلب، ج4، ص1731 آمده است: «کان اهل مصر ینتقصون عثمان حتّی نشأفیهم لیثبنسعد، فحدثهم بفضائل فکفوا عن ذلک و کان اهل حمص ینتقصون علی بن ابیطالب حتی نشأفیهم اسماعیل بن عیاش فحدثهم بفضائله فکفوا عن ذلک.» لیث بن سعد از فقیهان نامدار قرن دوم است که صاحب مکتب مستقلی در مصر بوده و برای مدتی رقیب سرسختی برای مذهب مالک بوده است. در نامهای از مالک بن انس به وی آمده که «تو فتواهایی دادهای که نزد ما مطرح نیست. مردم تابع اهل مدینه هستند،... پس چرا مخالفت با عمل اهل مدینه میکنی؟...». لیث در جواب نوشت: «... بسیاری از صحابه اجتهاد به رای میکردند و در موضوعات گوناگونی اختلافات بسیاری داشتند... اکنون نیز در مدینه کسانی هستند که اختلافات شدیدی با هم دارند مثل ابن شهاب و ربیعه... ». این دو نامه در کتاب مالک، نوشته ابوزهره، ص96-104 آمده است. در این نامه نیز با همان رویکرد عثمانی، نام سه خلیفه اول آمده و یادی از حضرت امیر(ع) نشده است.
11. این رساله با نام«رساله عمرو بن بحر الجاحظ فی الحکمین و تصویب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب فی فعله» در المشرق، ص417 تا ص 482 به چاپ رسیده است. این رساله در رسائل جاحظ که توسط عبد السلام محمد هارون در چهار جلد جمع آوری شده است نیامده و یکی از رسالههای مهم در باب عثمانیه است.
12. درباره محبت زهری نسبت به اهل بیت بنگرید میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، نوشته مدرسی، ترجمهقرائی و جعفریان، ص و منابع زیادی که وی نام برده است
13. ناشی اکبر در مسائل الامامة(شمارههای 110ـ 115) به دیدگاههای اصحاب حدیث درباره امامت پرداخته است و مینویسد: «اصحاب حدیث کوفه مثل وکیع بن جراح، پیروان عبدالله بن ادریس شافعی و... ، علی را بر عثمان مقدم میدانند و این گرایش شیعی اصحاب حدیث کوفه است... ام بزرگان اصحاب حدیث بصره و واسط، مثل حماد بن زید، یحیی بن سعید و عبدالرحمن بن مهدی معتقد بودند ابوبکر، عمر، عثمان و علی... . ام بزرگان اصحاب حدیث بغداد امامت حضر ت علی ر ثابت نمیدانند یحیی بن معین، ابوخثیمه و احمد بن حنبل از آناناند که علی ر از امامت ساقط میشمارند و میپندارند که ولایت او فتنه ای بیش نبود اسماعیل جوزی این عقیده ر در بغداد رواج داد... ولی عده ای دیگر امامت حضرت علی نیز میپذیرند مثل ولید کرابیسی که قائل به اجتهاد در رأی متنازعان در جنگ جمل و صفین بود... .»
14. در پاورقی قبلی این مطلب را از مسائل الامامة نقل کردیم.
15. ISL مخفف مجله آلمانی DerIslom است .
16. ابن ابی یعلی از بربهاری، یکی از بزرگان اصحاب حدیث متأخر، نقل میکند که ابوهریره، یزید بنزریع، حماد بن زید، حماد بن سلمه و...
17. مخفف مجله Journal of semitic studies.
18. در باره چرخش تفکر احمد بن حنبل از عثمانیگری به تعدیل و پذیرش حضرت امیر به عنوان خلیفه چهارم بنگرید رسول جعفریان، «نقش احمد بن حنبل در تعدیل مذهب اهل سنت»، مجله هفت آسمان، شماره پنجم
19. این کتاب و کتاب قاسم بن ابراهیم مادلونگ به زبان آلمانی است
20. این مسئله ـ عدم توجه به سنن حضرت امیرع ـ در تاریخ اصحاب حدیث به خوبی آشکار است در فقههای همنوا ـ مالکی، شافعی و حنبلی ـ کمتر به سنت حضرت امیرع استناد میگردد، اگر چه درباره آن موضوع، احادیثی درکتب معتبر مثل صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز آمده باشد
22. مخفف مجله Journal of the Royal Asiatic society.
23. مفهوم عثمانی معنای وسیعی داشته و به طرفداران اموی، زبیریان و توقف کنندگان در باب حضرت امیر(ع) گفته شده و گاه هرکس که حضرت امیر را دوست نداشته یا مثل مرجئه مردد بوده، نیز اطلاق شده است.
24. رساله سالم بن ذکوان در سال 2002م به چاپ رسیده است. سالم بن ذکوان اباضی یکی از بزرگان اباضیه است که در حدود سالهای 100 هجری از دنیا رفته است. این رساله یکی از قدیمترین نوشتههای اسلامی است.
25. مخفف مجله Annales de L‘Institut d‘ ‘Etudes orientales de L’universite d’Alger.
26. مخفف مجله .Revue des Etudes Islamiques
27. بعید است که اسکافی زیدی مذهب باشد. اسکافی مسئله فاطمی قیام کننده را قبول ندارد. او از معتزله بغداد است.
28. مسعودی صاحب مروج الذهب، امامی مذهب نیست . شاید به خاطر اثبات الوصیة مسعودی نامی، این اشتباه برای کرون پیش آمده باشد. برای اثبات الوصیة مسعودی بنگرید: مقالات محمد جواد شبیری زنجانی در مجله انتظار.
29. نویسنده میتوانست به کتاب «بناء مقاله الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة»، نوشتهابن طاووس مثال بزند.
30. این همان مسجد سماک بوده که طرفداران عثمان در آن منطقه جمع شده بودند و شیعیان در آن مسجد نماز نمیخواندند.
31. در هر حال، از قرن چهارم به بعد بصرة عثمانی به شیعه علوی تبدیل شده و اکنون شام، بصره، اصفهان، حمص و بعضی از مراکز دیگر که به عثمانی مذهب مشهور بودهاند، شهر شیعیان امامی مذهب و گاه افراطیون شیعه همچون غلات و مفوضه شده است. چرخش روزگار عجایب بسیاری در خود نهفته دارد.
32. مخفف Melanges de la facult orientale de l’universite st. Joseph de beyrouth.
33. مخفف مجله .The Muslim World
منابع] مؤلف[
علاوه بر منابع ارائه شده در مقاله، بنگرید: گلدزیهر، مطالعات اسلامی، ج2، ص119 به بعد؛ لامنس، بررسی سلطنت معاویه اول، خلیفه اموی، پاریس، 1908(یا مجله MfoB، 32 ش2، 1907م)، ص11، 12، پلتLe milieu basrien et La formationde Gahiz، پاریس 1953، ص188 به بعد؛ زهینسر، بینشهایی در باره سیاست دینی مأمون بر اساس کتاب العثمانیه جاحظ، در مجله MW، 33 ش 54، 1979م؛ مونت گمری وات، دوره تکوین تفکر اسلامی، ادینبرگ، 1973م، ص75 به بعد و166-167؛ ویلفرد مادلونگ، جانشین حضرت محمّد، کمبریج، 1997، نمایه.