درخواست توضیح درباره اطلاقات قرآنی
تبهای اولیه
منظور از اطلاقات قرآنی چیست ؟ چرا بعضی واقعا مطلق نیستند و می توان مثالهایی زیادی بر خلاف آن یافت ؟ مثلا در آیه 5 سوره حج، آمده است بعضی از شما در جوانی می میرند و بعضی آنقدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی یعنی پیری می رسند . آنچنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی دانند. در حالی که بسیاری از پیرمردها با این که سن زیادی دارند اما باز هم علمشان محفوظ است. منظور از این اطلاقات چیست و چرا قابل تخصیص هستند؟ حکمتش چیست ؟
حضرتعالی مورد به مورد بفرمایید تا جواب بدهیم
مثلا همین آیه 5 حج اگر کمی دقت می فرمودید جواب می گرفتید و حتی یه نگاه اجمالی به نوشته خودتان بیندازیدخودتان جواب خودتان داده اید ( بعضی از شما آنقدر عمر ...)
در آیه کلمه منکم آمده یعنی بعضی از شما
پس آیه اصلا مطلق نیست
منظور از اطلاقات قرآنی چیست ؟ چرا بعضی واقعا مطلق نیستند و می توان مثالهایی زیادی بر خلاف آن یافت ؟ مثلا در آیه 5 سوره حج، آمده است بعضی از شما در جوانی می میرند و بعضی آنقدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی یعنی پیری می رسند . آنچنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی دانند. در حالی که بسیاری از پیرمردها با این که سن زیادی دارند اما باز هم علمشان محفوظ است. منظور از این اطلاقات چیست و چرا قابل تخصیص هستند؟ حکمتش چیست ؟
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ(حج،5)
اى مردم اگر در باره برانگيخته شدن در شكيد پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريدهايم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت كامل و [احيانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مىدهيم آنگاه شما را [به صورت] كودك برون مىآوريم سپس [حيات شما را ادامه مىدهيم] تا به حد رشدتان برسيد و برخى از شما [زودرس] مىميرد و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد به گونهاى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمىداند و زمين را خشكيده مىبينى و[لى] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مىروياند
جناب هیوا این مثالی که زدین که اطلاق نداره، این آیه نمی خواد به حصر عقلی آدمها رو به دو دسته تقسیم کنه(یه دسته کسایی که در جوانی می میرند و دسته ی دیگه کسایی که آنقدر عمر می کنند که بعضی قوای ادراکی شون رو از دست می دن) که حالا بخوایم بگیم بنا به این تقسیم کسایی که در جوانی نمی میرند و به پیری می رسند باید چنین بشن، آیه فقط به این اشاره داره که بعضی از آدمها(فقط بعضی) آنقدر عمر می کنن که بعضی از قوای ادراکی شون رو از دست می دن...
[quote=مجید;30984]حضرتعالی مورد به مورد بفرمایید تا جواب بدهیم
مثلا همین آیه 5 حج اگر کمی دقت می فرمودید جواب می گرفتید و حتی یه نگاه اجمالی به نوشته خودتان بیندازیدخودتان جواب خودتان داده اید ( بعضی از شما آنقدر عمر ...)
در آیه کلمه منکم آمده یعنی بعضی از شما
پس آیه اصلا مطلق نیست
جناب مجید خیلی ممنون
البته دقت داشته باشید که شما سخن من را در قسمت اول آیه آورده و منظور می کنید در حالی که مقصود من : مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا است یعنی که این اشخاصی که به سن پیری رسیدند نه اینکه بعضی از شما به سن پیری می رسند. در واقع سوال این است که چرا آیه می فرماید افرادی که به سن پیری می رسند پس از علم و آگاهی، نادان می شوند . در حالی که بسیاری این گونه نیستند .بنده می خواهم بدانم چرا زبان قرآن در مقابل مخاطبش این گونه است . با آنکه سخن حکیم است و باید از هرگونه اشکالی خالی باشد چرا می توان به آیه اشکال گرفت. آیه می فرماید همه ایشان بعد از علم و آگاهی و فهم ، به اقتضای پیری چیزی نمی فهمند . اما شما منکم را آورده و در اینجا کلام را به صورت کلی به منکم بازگردانده اید که کاملا واضح است منظور آیه این نیست که شما می گویید.
با سلام خدمت همه دوستان
اصل سوال جناب هیوا معلوم نیست که متوجه کیست !
لذا با بیان شقوق مختلف بحث انشاءالله به پاسخ آن خواهیم پرداخت .
جناب هیوا نیز اگر سوال برایشان روشنتر بود آن را بیشتر توضیح خواهند داد.
1- اطلاق از اوصاف لفظ است(و گاهی اوقات وصف معنا نیز می شود ) البته عارضی است نه ذاتی و باید بوسیله قراین حالیه و مقالیه ویا از طریق مقدمات حکمت ؛ مطلق بودن لفظ احراز گردد.
2- اگر کسی معتقد به اطلاق کلمه ای بود باید دلیل اطلاق را نیز بیان نماید .
3-هیچ کجا قرآن نفرموده که تمام کلمات من مطلق هستند که حالا جناب هیوا چنین برداشتی را دارند که مخالف آن زیاد است.
اگر مخالفتی هم باشد با گفته کسانی خواهد بود که می گویند مثلا فلان لفظ در فلان آیه اطلاق دارد . و البته قابل پیگیری است تا ببینیم اطلاق دارد یا خیر
4- همانطور که جناب مجید فرمودند شما بگویید در مورد کدام آیه و کدام لفظ سخن می گویید تا آنگاه بررسی کنیم ببینیم که آیا آن لفظ اطلاق دارد یا خیر و اگراطلاق آن اثبات نشد باید جناب هیوا بگویند مخاطب سوالشان کیست؟
5- و اما همین اشکال شما بر این مطلب حاکی از اینست که نسبت به این موضوع هیچ اطلاقی وجود ندارد و فهم شخصیتی مثل شما خود حاکی از قرینه حالیه برعدم اطلاق و البته قرینه مقالیه را نیز جناب مجید اشاره فرمودند که گویا خوب متوجه نشدید.
امیدوارم با دقت بیشتر در مفاهیم قرآنی بتوانیم آن را درک نموده وبه آن عمل کنیم .
موفق باشید.:Gol::Gol::Gol:
جناب هیوا باید دقت کنند که فهم قرآن بر اساس قانون مفاهمه عرب است. در آیه مورد بحث «...و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا ...» (منکم) خبر مقدم و (من) مبتدای موخر و مقید به خبر است نه مطلق و مبتدا و خبر کاملا به هم مربوط اند و نمی شود جدای از یکدیگر به آنها نگاه کرد. همانطور که دوستان اشاره کردند در (منکم)، (من) من تبعیضیه است یعنی بعضی از شما . لذا طبق این آیه شریفه، کسانی که پیر می شوند و دانسته های خود را فراموش می کنند، بعضی از انسانها هستند نه همه ی آنها تا اشکال مذکور وارد باشد.
:Gol:
سلام دوستان گرامي
دوست گرامي هيوا وقتي يك نفر مي گويد : من قصد كرده ام پولهايم را خرج كنم . بخشي از پولهايم را خرج غذا كرده ام و بخشي از پولهايم را براي لباس خرج كرده ام.
خب نمي توان گفت طرف گفته من پولهايم را خرج لباس كرده ام چه آدم ول خرجي. چون طرف گفته بخشي از ... . و ما كلمه بخشي را حذف كرده ايم.
خدا مي فرمايد: ما انسانها را رشد مي دهيم بعضي در جواني مي ميرند. و برخي(منكم) به پيري مي رسند و و علم خود را از دست مي دهند. خب ما اگه كلمه برخي(منكم) رو برداريم مي شود: به پيري مي رسند و ... . و اشكال شما وارد ميشه منشا اين اشكال برداشتن اون كلمه است.
نكته اساسي كه در ايه آمده و در تفاسير هم بر آن تمركز شده واژه "ارزل العمر" است؛ قران واژه (شيخ يا مشابه آن ) پيري را به كار نبرده است بلكه گفته بدترين دوره عمر(ارزل العمر) خب به نظرخود شما بدترين دوره عمر در يك روال عادي كي هست؟ به نظر مي ايد پيري كه همراه با فراموش كاري باشد مصداق اين مي شود. يعني خود ايه داارد مي گويد كه من مطلق پيري را نمي گويم. البته با واژه (منكم ) خودش دارد مي گويد عده اي از مردم اينگونه مي شوند.