شعیب و مناجات او
تبهای اولیه
عشق و دلدادگی شعیب ـ علیه السلام ـ به خدا
از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده فرمود: حضرت شعیب ـ علیه السلام ـ به عشق خدا آن قدر گریه كرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا كرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، باز خداوند او را بینا كرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست كه نابینا شد، خداوند باز او را بینا كرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی كرد:
«ای شعیب! تا كی به این حالت ادامه میدهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام كردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.»
شعیب ـ علیه السلام ـ عرض كرد:
«اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَكَیتُ خَوْفاً مِنْ نارِكَ وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِكَ، وَ لكِنْ عُقِدَ حُبُّكَ عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراكَ؛ ای خدای من و ای آقای من! تو میدانی كه من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه میكنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلكه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده كه قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
خداوند به شعیب فرمود: «اكنون كه دارای چنین حالتی هستی به زودی كلیم و هم سخن خودم موسی ـ علیه السلام ـ را خدمتگزار تو میكنم.»[1]
سفارش شعیب به نماز
شعیب ـ علیه السلام ـ بسیار نماز میخواند، و به مردم میگفت: نماز بخوانید چرا كه نماز انسان را از كارهای زشت و گناه باز میدارد، ولی آن قوم نادان كه رابطه بین نماز و ترك گناه را درك نمیكردند، از روی مسخره به آن حضرت میگفتند: «آیا این وِردْها و ذكر و حركات تو به تو فرمان میدهد كه ما سنّت نیاكان و فرهنگ مذهبی خود را ترك كنیم، و یا نسبت به اموالمان بیاختیار باشیم، تو كه یك آدم بردبار و خوش فهم بودی، حالا چرا چنین شدهای؟» (مضمون آیه 87 سوره هود)[2]
[1] . علل الشرایع، ص 30 و 31؛ بحار، ج 12، ص 381؛ چنان كه در شرح زندگی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ذكر خواهد شد، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ بیش از ده سال چوپان حضرت شعیب ـ علیه السلام ـ گردید.
[2] . مجمع البیان، ج 5، ص 188.